مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 27


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»
    95MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

529 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    این دسته فایل های قدم به قدم خود یک دوره خداشناسی است

    هر چه بیشتر روی باورهای خودم کار کنم

    هر چه بیشتر باور کنم که می دانم

    هر چه بیشتر روی قدرت خدای مهربان خودم تمرکز کنم بی شک جهان هم در این راه به من کمک خواهد کرد

    یادم باشد که باید روی خواسته خودم به صورت کامل تمرکزی کار کنم و در این میان باید خواسته خودم را باور داشته باشم

    باید ایمان داشته باشم که می توانم

    موفق خواهم بود

    باید ایمان داشته باشم که همه چیز برای من به دست خواهد آمد

    این مهمترین کاری است که باید و باید همیشه انجام بدهم

    درسی دیگر

    دنبال راه خودم بروم

    همان راهی را بروم که دوست دارم و در آن حال من خوب است

    همان راهی را بروم که عشق و علاقه در آن برای من فوق العاده است

    چقدر این زیبا است که می توانم راهی را بروم که در آن علاقه دارم و آن راه را دوست دارم و در نهایت موفقیت برای من است

    در نهایت من می توانم طعم آرامش و خوب خوشبختی را بچشم

    ممنون آن خدایی هستم که همیشه در حال هدایت کردن من است

    من خودم به تنهایی به همراه خدای خودم موفقترین خواهم بود

    در اینجا من باید ایمان خودم را نشان بدهم و شهامت خودم را نشان بدهم و دست به تغییر بزنم

    واقعا از خدای خودم ممنون هستم که اینگونه من را هدایت می کند و دنیال خوشبختی و حال خوب من است

    ین موضوع را بارهای بار تجربه کرده ام

    هر چه به خدای خودم دل ببندم و از او کمک بگیرم به گونه ای من را جلو می برد و حال من را خوب می کند که خودم باورم نمی شود

    او خدایی است که توانا است و همیشه مشتاق به کمک کردن و هدایت گردن من است

    همزمانی هایی در زندگی من بارهای بار رخ داده ات که در آخر شب که به روند زندگی خودم فکر می کنم می بینم که چطور معجزه وار همه چیز برای من پازل وار رخ داده است و زندگی من به بهترین شکل و حال ممکن رقم خورده است

    ممنون آن خدایی هستم که همیشه در کنار من است و هدایتگر من است

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 644 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    عاشقتم استادبخدابخاطراین همه اندیشه های عالیتون،سپاسگزارم

    میخوام یک چیزی درموردخودم برای یادآوری خودم اینجابگم من هرسوالی داشته باشم میرم درخلوت خودم وفکرمیکنم وسوال میپرسم ،استاد99درصدجواب سوالهامومیگیرم البته اون یک درصدهم میگیرم اماچون یکم ذهنم مقاومت میکنه یک زمان کوتاهی دیرمیگیرم واین نتایج کل زندگی من تواین چندسال بوده بعدازکرونا وخیلی خوشحالم وقتی این فایل روگوش دادم ودیدم درموردهمین موضوع هست وشماداریدمیگیدمن ازخودم هیچی نیستم اماازخدام همه چی هستم ،

    ومنه عباس نوربخش هم میخوام اینجااقراربکنم من هرچی یعنی هرچی دارم ازخدام دارم واینواندک افرادجهان هستند که شایدمفهوم حرف منودرک کنندودوست داشتم اینجامطرح کنم چون مطمئن هستم هرکس این فایل روگوش بده مفهوم حرف منودرک خواهدکردچون درفرکانسش قرارمیگیرد…اینهاروگفتم که بگم بخاطرهمین هم هست که هیچوقت سوال ازسایتی یاکسی نمیپرسم والان چندسال هست که سوالی برام پیش میادفکرمیکنم که فکری ازخودم ندارم وهمه چی رومیسپرم به خدام خودش اینقدربه راحت ترین شکل منوهدایت میکنه که ازآبخوردن هم راحت ترهست واینم بگم من به صورت تکاملی همیشه دارم روی این اصل کارمیکنم وهرروزتاآخرعمرم این کارباارزش روانجام خواهم دادودوست داشتم اینجابرای یادآوری خودم مطرح کنم…

    دوستون دارم وازخالق یکتابراتون:شادی/سلامتی/خوشبختی/ثروتمندی وسعادتمندی دردنیاوآخرت روخواستارم

    یاحق/

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    سلام دوستان عزیز

    خدا رو شکر که هستین و جواب میدین چرا من چند سوال از عقل کل داشتم می نویسم ثبت نمیشه ؟ تکراری هم نیست تنها راه اینجا بود بپرسم تا دوستانی که میبینن جواب بدن

    یک هفته پیش سوال پرسیدم میام چک میکنم سوالم ثبت نشده قبلا فرستادم ثبت شده الان هیچی ثبت نمیشه چه کار کنم ؟ ممنونم

    برام بگید چه کار باید بکنم چون سوال برام پیش اومده می خوام از تجربه دوستان استفاده کنم

    می دونم جوابم از دوستان با تجربه میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1070 روز

    سلام

    همه ما در شرایطی قرار داریم

    که با افکارمان داریم زندگی خودمان را خلق میکنیم

    حالا به گفته استاد

    هیچ مشئولیتی در قبال دیگران نداریم

    و سوالاتی که استاد پاسخ میدهند همیشه مسیر بهبود روند قانون را در زندگی اسان کرده هست

    چه بسا که سوالاتی که در راستای قوانین نیست

    مارا از مسیر خواسته ها به مسیر ناخواسته ها هدایت میکند

    و به همین مبنا ما هیچ مسئولیتی نصبت به دیگران نداریم

    مسیر الهی به ما گفته میشود

    فقط باید به الهامات عمل کنیم و از دل الهامات اتفاقات خوب را برای خودمان رقم بزنیم

    درست مانند استاد که در ترکیه مسیر مهاجرت بهش الهام شد و طبق باورهایی که نصبت به مسیر الهی داشت

    بهترین مسیر مهاجرت فراهم شد و پیش رفت

    و حالا ممنونم که استاد اینگونه واضح نور الهی را در قلبم روشن کرد تا مسیر نادرست را از مسیر درست تشخیص دهم

    خدایا سپاس از این آگاهی های ناب

    استاد و مریم شایسته عزیز ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    باران و ایوب گفته:
    مدت عضویت: 1616 روز

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    وسلام برهمه دوستان

    باران:

    استاد این پروژه چه با من کرد اصلا عجیبه واقعا فرکانسم رفته بالا ،استاد من میخوام کار شروع کنم میخوام فروشگاه اینترنتی بذارم تمام کاراشو انجام دادم فقط منتظربودم چی بذارم تو فروشگاه ،ایوب جان میگه تو زمینه آشپزی و شیرینی پزی اینا استعداد داری چیزی که علاقه داری از اون استفاده کن خلاصه من هی فکر کردم از خدا الهامات خواستم ،نشونه ها خواستم ولی به من چیزی که میخواستم الهام نشد. گفتم خدایا من تسلیمم هرکاری خودت صلاح میدونی انجام بده دیگه بیخیال شدم فروشگاه و،بعد یه هفته پیش تو جمع خانواده م بودم گفتن تو غذا درست کن ، کتلت درست کردم همه دوست داشتن عاشقش شدن بعد خواهرم گفت تو چرا نمیری تو کار محصولات خانگی کارت عالیه ،آشپزیت عالیه یکم فکردم گفتم راست میگه ها ،بعد خواهرم گفت ببین برا من همبرگر درست کن سود خودتم حساب کن من ازت میخرم منم یه لحظه ذهنم مقاومت کرد گفتم زشت نیست این کار، بشینی برا بقیه کار کنی ،نذاشتم شیطان قدرت بگیره،به خواهرم گفتم باشه برات درست میکنم بعد زن داداشم گفت منم میخوام گفتم باشه ،خلاصه درست کردم و توکل کردم به خدای مهربان گفتم خدایا خودت کمکم کن درست کردم چنان ذوق کردن براش اینقد تعریف کردن ،زنگ زدن گفتم واای خیلی خوشمزه س برامون دوباره درست کن تازه سفارشای دیگم گرفتم وایییی استاد اینقد خوشحالم اینقد ذوق دارم یه ساعت تمام گریه کردم ،تازه خواهرم میگفت به بقیه من میگم شاید کسی خواست من کوچکترین کاری نکردم استاد همشو سپردم دست خدا ،قشنگ جوابمو داد .خدای مهربان گفت اول این کارو شروع کن تکاملت طی شه تا بعد بهت میگم چیکار کنی برا فروشگاه ،استاد ایده فروشگاه هم یه شب داشتم قران میخوندم بهم الهام شد فروشگاه بذار منم سریع رفتم کاراشو با کمک ایوب جان انجام دادم ،بعد هدایت شدم به جمع خانواده م بعد بگن تو برامون کتلت درست کن بعد خواهرم ایده بده بگه برامون همبرگر خونگی درست کن ،بعد از یه دو سفارش بشه چندین سفارش اینا همش معجزه خداست ،فرکانس من عوض شده واقعا استاد این پروژه بی نهایت عالیه من همش دارم نتیجه میگیرم خدایا شکرت عاشقتم خدای مهربانم که اینقد هوامو داری ،استاد اشکم بند نمیاد از شدت ذوق ممنونم ازت استاد گلم و مریم جون شما بی نظیرید

    خدانگهدار تا گام بعدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    سلام بر عزیزانم

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر خانم شایسته عزیزم

    خدارو صدهزار بار شکر که حالم در این لحظه خوبه

    خدارو شکر میکنم که در گام 16 هستم

    خانم شایسته عزیزم ممنون از تمرینی که برامون گذاشتین من دوتا لیستو آماده کردم و چقدر این تمرینهای به ظاهر ساده احساس منو بهتر میکنه ، امیدمو بیشتر میکنه

    یه نکته بسیار مهمی که در این فایل بهش رسیدم این بود که برای رسیدن به خواسته باید یه کارهایی رو انجام ندیدم اما من همیشه دنبال این بودم که یه کارهایی رو انجام بدم مثل اینکه وقتی مریض میشدم همیشه دنبال این بودم که چی بخورم که خوب شم هیچ وقت به این فکر نمیکردم که باید یه چیزایی رو نخورم که خوب شم

    دیروز یه اتفاق خیلی خوبی برام افتاد که من به خودم افتخار کردم ، دیروز مامانم ازم خواست که باهم بریم و برای خواهرم عیدی بخریم و سرزده بریم خونه شون و عیدیشو بدیم و همچنین گوشتی که من براش خریده بودم رو بدیم منم گفتم باشه و رفتیم و عیدی و خریدیمو بعد با خوشحالی رفتیم جلوی در خونه شون و هرچی زنگ زدیم درو باز نکرد بعد من باهاش تماس گرفتم گفت خونه نیستم و با خواهرش شوهرم رفتیم بازار و کلی معذرت خواهی کرد و من خداحافطی کردمو بعد از اینکه تلفنو قطع کردم یه کمی عصبانی شدم چون هوا هم خیلی سرد بود و ما پیاده رفته بودیم بعد یهو به خودم گفتم الخیر فی ما وقع و بعد گفتم حتما خیری بوده که امروز خواهرم خونه نبود چون اون معمولا جایی نمیره و با حس خوب برگشتیم خونه ولی مادرم خیلی عصبانی شد .حالا اگر یاسمن قبلی بود عصبانی میشدم و از دست خواهرم ناراحت میشدم و میگفتم بخشکی شانس و میومدمو به مامانم میگفتم من دیگه نمیام خونه خواهرم اما به جای این کارا زنگ زدم به خواهرم و گفتم اشکال نداره برو خوش بگذرون ایشالله فردا میاییم و بعد رفتم گوشتاشو بسته بندی کردم تا فردا براش ببرم و به ماماننم گفتم ناراحت نباش فک کن رفتیم پیاده روی ، و اینجوری بود که فهمیدم بله ماهم تغیراتی کردیم خدارو صدهزار مرتبه شکر

    هر روز که میگذره بیشتر میفهمم که مهمترین چیز در زندگی داشتن احساس خوبه

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی ازتون ممنونم برای این فایلهای فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    پونه گفته:
    مدت عضویت: 1086 روز

    سلام به استاد مهربانی و سخاوت و بانو شایسته و دیگر اعضای خانواده عباسمنش

    انَّ سعیکم لشتّی

    همانا سعی شما پراکنده است

    استاد وقتی به فایلهای شما گوش میکنم و میخام تعداد فایلهای بیشتری رو ببینم و یا گوش کنم میبینم اینقدر توش نکته هست که وقتی باهم چندتا فایل رو گوش میکنم واقعا نمیتونم تمام نکات رو درک کنم و تو اجراشون تلاش کنم.

    یعنی یه جورایی با معنی این آیه هماهنگم.

    به خاطر همین تصمیم گرفتم وقتی یک فایل رو‌گوش میکنم نکات کلیدیش رو یا یادداشت کنم یا به ذهن بسپرم و تو اونروز مدام نکات رو تو عمل اجرا کنم.

    تمرکز کنم و سعی کنم ببینم آیا اون نکته ترمز ذهنی من هست یانه.اینطوری خیلی بهتر نکته ها به ذهنم میمونه چون فقط شنیدن مهم نیست چون شنیدن این فایلها لحظه ای به آدم حال خوب میده ولی اگر تمرینی در کار نباشه خیلی زود فراموش میشه و مصداق صحبت شما خیلی مواقع میفهمم که من دارم به سمتی میرم که دقیقا برعکس تحقق خواسته های منه و سعی میکنم تمرکزی برم دوباره فکر کنم و خواسته هامو با ذهنم و عملم همراستا کنم.وقتی ذهنمون با خواسته هامون هماهنگ میشه انگار دستان خدا برای عمل و هدایتمون به سمت درست وارد زندگی میشه.و این هدایت اگر با شکرگزاری باشه هدایتها بیشتر میشه .

    ممنونم از اینکه اینقدر خالصانه تلاش میکنید که دنیا رو جای بهتری برای انسانها کنید.

    در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2564 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان.

    خداراشکر میکنم که بازم نشانه ای دریافت کردم درباره درست بودن مسیری که دارم طی میکنم برای تحقق هدفم.

    استاد دقیقا دقیقا، به همین شکلی که درین فایل توضیح دادین، دارم عمل میکنم بخصوص درین 2ساله اخیر.

    در هر لحظه از خداوند هدایت میخوام و ازش سوال میکنم : خدایا چه چیزی درون من هست که مانع تحقق هدفم شده؟! منو هدایتم کن و منو متوجه هدایتت بکن و پاسخ درست را، بهم نشون بده

    خدایا به چه شکل نگاه به این مساله و شرایط بکنم تا به احساس خوب برسم؟

    خدایا نجوا بهم فلان حرفو میزنه، چی باید بهش جواب بدم تا به احساس خوب و باور قوی برسم؟

    این سوالات، سوالاتیه که من مدام دارم از خدا میپرسم و همواره هم خداوند هدایتم میکنه.حتی همین امروز صبح، قبل از اینکه این فایل را گوش کنم، داشتم همین سوالاتو، از خدا می‌پرسیدم.

    و چه موقع این سوالات قدرت بیشتری برام پیدا کرد و تاثیر گذارتر شد؟!!

    وقتی که به این درک و باور رسیدم که اونچه که من خواهانش هستم انجام شده و الان توی زندگیم هست. و فقط مونده من دریافتش کنم.

    وقتی به این فکر میکنم که خواسته و آرزوی من انجام شده و تمام. خیلی حس خوبی بهم میده و اشتیاقم را برای دستیابی بهش بیشتر میکنه.

    قبلنا وقتی فکر میکردم که اوووه آیا خدا اجابت بکنه اصلا یا نه!! یا حالا اجابت هم کرد، آیا چقدر طول بکشه که بخواد بهم بده اونی که من میخوامو!! خیلی حس خستگی و درماندگی می‌آورد توی وجودم.

    ولی الان خیلی راحتترم.

    ولی استاد، این به این معنا نیست که اصلا خسته نمیشم نه.

    بارها شده، در مسیر تحقق هدفم خستگی اومده سراغم، درماندگی اومده سراغم، چون واقعا برطرف کردن ترمزها و باورهای جدید ساختن کار سختیه.

    وقتی ترمزها و باورهای محدود کننده ای توی وجودت داری که قدمت اونا شاید حتی چندین برابر سن خودت هست، و قد الم میکنن جلوت، کار سختیه ولی شدنیه.

    بقدری این ترمزها و باورهای محدودکننده قدرت دارن، که مثلا وقتی هدایتی و جوابی از جانب خداوند میومد برام، اصلا اینطور نبود که بتونم حتی راحت اون هدایت خداوند را بپذیرم.

    شاید چندساعت یا چندروز حس شادی میومد تووجودم از دریافت اون هدایت، منم ذوق میکردم فکر میکردم دیگه حل شد اون ترمز!! ولی بعد میدیدم نخیر نجوا و اون ترمزها با تمام قوا جلوم ایستادن و اصلا نمیزارن من اون هدایت خداوند را بپذیرم.

    و باز همین حالات و اون نجواها را بخداوند، اقرار میکردم و ازش هدایت میخواستم و به همین شکل ادامه میدادم تا بتونم یه باور درست را درونم نهادینه کنم بشکلی که عملکردم تغییر بکنه و هنوز خیلیییییی جای کار داره.

    بعضی از اون هدایت‌ها، را راحت‌تر می‌پذیرفتم ولی بعضی هاش، ماه‌ها زمان برد تا برام قابل قبول بشه.

    ولی بلطف خداوند الان خیلی خیلی، آرام تر، رهاتر و جاری تر و همراهتر هستم با جریان زندگی و تمام شرایط و تضادهایی که برام پیش میاد. الهی صدهزار مرتبه شکر.

    استاد عزیزم بینهایت سپاسگزار شما هستم بابت نشر این آگاهی ها.

    درپناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1679 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز، مریم جانم و تمام دوستان خوبم

    برای رسیدن به یک هدف، صرفا انجام دادن یک کار ملاک نیست

    یکسری کار هارو هم نباید انجام بدیم

    توی قرآن گفته شده که: سعی و تلاشتان پراکنده است

    این داره اهمیت تمرکز کردن لیزری رو به ما نشون میده

    نکته مهم، اینه که استاد گفتن من هر موقع همه کارهای مورد نیاز رو انجام میدم ولی نتیجه مورد نظر اتفاق نمیفته، ساعت ها با خودم راه میرم و فکر میکنم و در برابر خداوند ناتوانی و تسلیم بودنم رو اعتراف میکنم و ازش میخوام که منو هدایت کنه و بهم بگه که ایراد کار کجاست؟

    و درس بزرگتری که من گرفتم، تسلیم بودن در برابر پاسخ خداونده

    اینکه استاد فارغ از اینکه چقدر از یه مسیری رو رفتن، وقتی میفهمن که ایشون رو به هدفشون نمیرسونه متوقف میشن و همه چیز رو کنار میزارن

    و در نهایت، ایمان، توکل، تسلیم بودن و تمرکز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2853 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی

    سلام به همه دوستانم در پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    واقعا چه اسم جالبی داره این پروژه،

    خدایا به کمک خودت این مهاجرت در وجودم و زندگیم به شکل مادی هم رقم بزن امین

    فایل خیلی خوبی بود احساس میکنم باید به این مسیر استمرار ببخشم تا بهتر درک کنم و برام مسیر واضح تر بشه به این علت که من مقاومت هایی دارم که با هر بار توجه به این اگاهی ها و ورودیها رنگ خودش میبازه

    استاد یه مثالی توی جلسه 11 راهنمایی زدید گفتید برایند ضربه هاست که نتیجه میده

    برایند تکرار یه باور خاص هست که نتیجه میده اولش وقتی من یک بار، دو بار، پنج بار، ده بار، بیس بار، چهل نه بار ضربه میزنم میخ فرو نمیره ولی وقتی پنجاهمین ضربه میزنم میخ یهو میره تو باید حواسم با این مورد باشه

    وقتی صحبت میکنید یاد مفاهیم راهنمای عملی میوفتم ذهنم میگه اره اینا هموناس تکراریه ولی الان میدونم اتفاقا من چقدر با باوزهای این دوره فاصله دارم

    با جلسه 1 که در مورد رهایی و نچسبیدن به خواستس در عین خواستنش هست فاصله دارم چون همش ذکر ذهنم اینکه نمیرسم

    با جلسه 2 و 3 چقدر فاصله دارم چون یادم رفته چه شجاعتی نشون دادم وقتی خواستم کار کنم روی خودم خدای توی همون تایم مدرسه و کنکور برام شرایط فراهم کرد که بتونم روی ذهنم کار کنم

    با جلسه 4 فاصله دارم چون تمام تلاشام پراکنده بود حاضر نیستم پشت کنم به مسیری که تا الان اومدم و هیچ نتیجه ای برام نداشته و تمام تمرکزم بذارم روی هدفم

    با جلسه 5 و 6 فاصله دارم چون فکر میکنم عباسمنش سخت و رنج کشیده که به خواسته هاش رسیده و نمیتونم باورکنم که میشه به راحتی میشه رسید

    چون فکر میکنم همون انرژی که وقتی ابتدا برای تمرین و شروع فوتسال گذاشتم و در حالی که هیچی نمیدونستم و داشتم یاد میگرفتم اگر همون انرژی بذارم با همون انرژی میتونم توی لیگ برتر به عنوان بازیکن حرفه ای بازی کنم و قرار نیست انرژی که اون اوایل با عشق برای علاقم میذاشتم هیچ تفاوتی با انرژی که باید برای بازی توی لیگ برتر بذاری نداره

    با جلسه 7 فاصله دارم چون فکر میکنم این زندگی همینی که هست از بس که توی مغزم رفته صبح تا شب زندگی والدینم دیدم که همش میگفتن همینه هست و به چیزی که نباید عادت کرد و مجبور هستیم

    با جلسه 8 فاصله دارم چون فکر میکنم باور یه دکمس مثلا یه فایل گوش بدم دیگه کار تموم

    با جلسه 9 و 10 فاصله دارم چون همه زندگیم فیزیکی طور رفته جلو و اصلا مفهوم متافیزیک لمس نکردم

    با جلسه 11 فاصله دارم چون هنوز درک نکردم که موفقیت مالی حاصل حل کردن مسائل کوچک و بزرگ در مسیره که با رعایت قانون تکامل اتفاق میوفته نه ایده های بادکنکی

    با جلسه 12 فاصله دارم چون هنوز باز مفهوم رهایی نمیخوام بپذیرم که هدف اون چیزی که دوست دارم تجربه کنم نه اون خونه خاص یا فزد خاص، فاصله دارم چون هنوز زندگی عباسمنش به عنوان وحی منزل باوز نکردم

    به قول خودتون من دیگه باید چه نتیجه ای بهتون نشون بدم که باور کنید حتی یه چیزایی در مورد پدرتون گفتید که شاید اگر بشنوه هم ناراحت بشه که توی چه فضایی بودید

    با جلسه 13 فاصله دارم چون اصلا معنی خواسته داشتن هنوز به طور کلی درک نکردم چه برسد به اینکه چطور باهاش هماهنگ بشم و ترمزها بذارم کنار

    به خواسته ای که در حال حاضر، بیش از هر چیز آن را می خواهی فکر کن و آن را یادداشت کن

    چیزی که بیشتر از هرچیزی میخوام اینکه بازیکن لیگ برتر فوتسال بشم

    من توی گام اخر پروژه خانه تکانی به عنوان چکاب نوشتم، تمریناتم کنسل کردم ،تمرینات دویدنم کنسل کردم ،بازی های لیگ برتر نمیخوام برم ببینم البته اینکه این هفته هیچ کدوم. میزبان نیستن نشونس که نرم

    و فهمیدم باید ریز بشم روی خودم، باورهایی باید توی ذهنم تغییر بدم چون عملا تمرینات فیزیکیم باد هوا رفتن و باعث نشدن من به یه اعتماد به نفسی برسم

    خیلی چیزا باید ترک کنم یه باور خاص نیست یه سری باورهایی هست که باید بشینم روی اونا کار کنم

    مثل باور به عدم امکان پذیری

    باور به تأثیر سن در رشد ورزشکار

    باور عدم رهایی و احساس ارزشمندی در خواسته

    باور تسلیم خدا و جریان هدایت نبودن و روی ایده های خودم حساب کردن

    و..

    که اینا رو شناسایی کردم باید ادامه بدم تمرکزم از روشون بردارم و باورهای بهتر جایگزین کنم

    چون عملا همینا نمیذارن من روی تمریناتم تمرکز داشته باشم

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: