مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده» - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده»173MB40 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده»39MB40 دقیقه
به نام خدا
سلام به استاد به عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز
گام 9-تنها راه تبدیل اگاهی های خالص به باورهای قدرتمند کننده
با چه شیوه های خلاقانه ای می توانید این آگاهی ها را برای ذهن مرتباً خود تکرار کنید؟
چطور از این آگاهی ها برای خنثی کردن استدلال های محدود کننده قبلی ذهن، منطق می سازید؟
شیوه ای که من الان در پیش دارم اینکه هر صبح بلند میشم و از پروژه خانه تکانی فایل گام مربوط گوش میدم و بلافاصله میرم سراغ کامنتها مثلا گاهی میشه 4 یا 5 صحفه از اون فایل مشغول خوندن کامنت بچها هستم
بعد از اون میام درک خودم از اگاهی های اون فایل می نویسم یا درک خودم از اینکه چقدر مسیرم درست بوده و درست پیش رفتم یا غلط پیش رفتم مینویسم
برای پروژه مهاجرت به مدار بالاتر باید خوندن کامنت هاوقت بذارم که با کم شدن ترمزهام انرژی بیشتری میذارم روشون
استاد درمورد خوندن کامنت ها گفتید
امروز صبح بعد از اینکه فایل خانه تکانی گوش دادم و داشتم کامنتها رو میخوندم یهو یه نجوایی حرف زد که من همون لحظه قفل شدم اصلا نمیدونستم چیکار کنم دقیقا اون نجوا مربوط بود به کامنت خوندن بود بعدش گفتم ول کن بریم کارمون انجام بدیم کار منم الان خوندن کامنت دوستان
همزمانی این فایل شما همین بود که از دیشب داشتم میگفتم هرچقدر قلب سخاوتمندی داشته باشم خدا سخاوتمندان بیشتری به سمتم میارم کلامم سخاوتمند تر میکنه
من متوجه مقاومت های خودم دارم میشم برای خوندن کامنت
مثلا میدونم اوایل چندماه پیش فقط دوست داشتم تموم شه خوندنم و البته تا تموم نمیکردم ولش نمیکردم چون از اون طرفم یه تعهدهایی به خودم داشتم ولی الان بهتر شدم
ولی بازم باید روی ذهنم کار کنم
میدونم همین ربط داره به شخصیتم، شخصیتم میتونه تغییر بده
شخصیتم تغییر بدم دیگه کامنت خوندن و کامنت نوشتن برام میشه حلوا
دومین موضوع که میخوام درموردش بنویسم اینکه من جدیدا ناخوداگاه به خودم میگم خدایا منو ببر جایی که بتونم با تیشرت شلوار رفت امد کنم حوصله مانتو شومیز و این داستانا ندارم اگر یه نقطه ای توی ایران هست که میشه اینجوری زندگی کرد حتی منو ببر اونجا
چون میخوام کلا راحت باشم این حالم خوب میکنه
خب این خواسته منه با اینکه مانتوهای بلند شیک قشنگی دارم که میشه باهاش استایل کرد ولی این خواسته تیشرت رفت امد کردن داره بیشتر میشه برامد
سومین موضوع استاد عزیز ،من اینو میدونم که باید ادامه بدم، استاد من راهی ندارم، دیگه میخوام چیکار کنم
برم بشینم توی خونه منتظر بشم یکی بیاد با ماشین و خونش 4 تا چیز در خدمتم بذاره مثل بدبخت ها فکر کنم که یکی اون بیرون میتونه منو خوشبخت کنه اخ چقدر این توی دخترا باب تا به ناخواسته ای میخورن این ذهن میگه برو ازدواج کن نمیگه برو باورهاتو تغییر بده برای خودت کسی شو تا یه کسی بیاد با تو، باهم زندگی کنید
تا به مسئله عاطفی میخوره میگه برو ازدواج کن یکی باشه بیس چاری بگه عاشقتم دوست دارم چنان طرف منبع محض عشق میبینه انگار نه انگار اونم یه ادم با دوتا دست و پا
یکی بیاد منو ببره مسافرت جایی که دوست دارم
یکی بیاد منو ببره فلان جا
یکی ،یکی، یکی.. انگار نه انگار، خودم که هیچچچچ، خودم برگی در بادم فقط یکی بیاد بعد اون یکی میاد اما اینقدررر مشرک میشم که هر قدمی میخوام بردارم چون اون یکی منو ساپورت نمیکنه توی خونه میپوسم در بدبختی میمیرم
این چه زندگیه ؟ چی به ما یاد دادن
کی گفته یکی باید بیاد برای من ماشین بخره؟
کدوم ادم عاقلی کل زندگیش تعطیل میکنه که منو ببره مسافرت که اگر این کار بخواد بکنه من باید به عقلش شک کنم بخواد کار و بیزنس و زندگیشو رها کنه بیخیال خودش بشه که منو ببره مسافرت که منو توی علاقم ساپورت کنه
من باید به عقلش شک کنم که میخواد خودش نادیده بگیره
یا بیوفتم دنبال یه پسر موفق که منو بخواد
چرا خودم خودمو نمیخوام؟ میخوام احساس ارزشمندی کنی خودت فارغ از عوامل بیرونی دوست داشته باش از خداش باشه اصلا مگه میشه تو به خدا وصل باشی اون نمیره برات برای اینکه هرجوری که بشه با تو باشه تازه تو باید بشینی فکر کنی این ادم مناسبت هست یا نه بعد جواب بدی
یا اینقدر عاشق خودت و خدای رزاقت باشی و بدونی که ثروت ساختن هیچ ربطی به جنسیت نداره که بری خونتو بخری خودت بشینی تمام چیدمانش را انجام بدی
من یه صحفه ای باز کردم توی نوتم هرجا توی خونه به مسئله ای میخورم که نیاز به یه وسیله خاصی میرم سریع مینویسم میگم مریم یادت باشه این برای خونت بخر این جنس خوبش پیدا کن
مثلا من رنده برقی میخوام
ماشینوظرف شویی میخوام مثل مدل خانم شایسته که ولش کنی خودش کارش انجام بده
مثل هود تهویه که اگر ماهی ام سرخ کنم بو چنان ببره انگار نبوده
و…
خدای من این خواسته های منه
چرا بشینم منتطر یکی باشم که بخواد بیاد منو ببره جهان بهم نشون بده خودم بلند میشم میرم
مگه ارزو ندارم جام جهانی را از نزدیک ببینم خودم حرکت کنم قدم بردارم برم توی ترسام روی پدرم و هرکی غیر اون حساب نکنم رزق بی حساب خدا باوز کنم پاسپورت ام را بگیرم
با ایرانم با استانم به صلح و زیبایی برسم چرا نشود
مگر این قران نگفته من مسخر کردم رام کردم
طرف بدون جلیقه میره سوار قایق میشه کیلومتر ها میره وسط دریا توی عمق 10 15 20 متری حتی بیشتر بعد یه دستگاه باهاشه مثل جی پی اس میگه جای خانواده ماهی هامور کجاست
جای شوریده ها کجاست
جای شانک، سنگ سرها کجاست
جای ماهی شیر، سکن کجاست
بعد قلابش را میندازه یه ماهی 5،6،10 کیلویی و.. میگیره
کلی ماهی میگیره برمیگرده
به یه ماهی گیری گفتن چندسال توی دریایی گفت یه بیس سالی میشه گفت ایا تا حالا اتفاقی برات افتاده توی دریا گفت نه شکر خدا
طوفانی شده و.. ولی هرجوری شده خودمون رسوندم
یا خلبان سوار یه هواپیما جنگی میشه میره پرواز میکنه توی اسمون هواپیما برعکس میشه پیج میخوره، میره بالا میره پایین بعدم در کمال سلامت برمیگرده پایین
حالا اگر این مسخر شدن نیست پس چیه؟
پس چرا من فکر نمیکنم مسخر منم میشه
چون به خاطر باورهای محدود کننده به عوامل بیرونی قدرت میدم خدایاشکرت
منو در این مسیر ثابت قدم نگه دار
منو جز هدایت شدگان قرار بده
راه و رسم بندگی کرن خودت بهم یاد بده
من چند وقتی هست که دارم به این فکر میکنم هدف 5 سال اینده بذارم ادامه واستمرار توی این مسیر چون هم ضربه ش را خوردم هم میبینم ادمهای اطرافم چقدر درگیر فرعیات هستند اصلا در جنگن باهم
استاد عزیزم سپاس از شما
مهم اینکه من امروز تلاش خودم و کار خودم انجام بدم، هرجا خوب نبود اصلاحش کنم ولی مسیر بیخیال نشم.
با ایمان
مریم درویشی
سلام به استاد خوبم و دوستان
اتفاقا” من هم دیشب بعد از مدتها ؛ داشتم فیلم راز رو نگاه میکردم و به این نکته توجه کردم که چرا ؛ تو فیلم میگه این افراد موفق در جهان ؛ این راز رو مخفی کردند مگه اونها موفق و ثروتمند نبودن ؛ در حالیکه فکر مخفی کردن راز موفقیت یک فکر فقیرانه هست …….
و در ادامه ی فیلم ؛ چیزی که قبلا” بهش دقت نکرده بودم ؛ این بود که جملاتی از همون افراد ثروتمند و موفق میگه که ؛ حرف قبلی رو رد میکنه ؛ مثلا ” میگه :
این راز جواب تمام چیزهایی ست که تا کنون بوده ، تمام چیزهایی که هست ، و تمام چیزهایی که روزی خواهد بود……… رالف والدو امرسون
این یعنی اون افراد موفق چیزی رو پنهان نکرده بودند و دربارش حرف میزدند ………
نکته دیگه
ما هر چیزی که بلد هستیم و میدونیم و هر نتیجه ای که به دست میاریم و دربارش می نویسیم و با دوستان چه در بخش عقل کل چه به صورت کامنت به اشتراک میذاریم ؛ همش رو از شما استاد خوب یاد گرفتیم .
از شما سپاسگزارم که با شور و اشتیاق همه چیز رو به ما یاد می دین ؛ سلامتی و سعادت و ثروت بیشتر رو برای شما آرزو میکنم……….
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان و دوستان عزیزم
گام 9
قانون کلی جهان اینه که ما اتفاقات رو با افکارمون ایجاد میکنیم ما با توجه کردن به یک موضوع و تمرکز دائم روی اون موضوع اتفاقات آن موضوع در زندگی ما ایجاد میشه و باور های ما ایجاد میشه .
من باید یاد بگیرم که 99 درصد روی باور هام کار کنم و یک درصد کار فیزیکی بابت حالا هر شغلی که دارم انجام بدم
ی روز داشتم با اون شخصی کا استاد عباس منش رو به من معرفی کرد صحبت میکردم گفتم فایل چطوری گوش میدی
گفت من منتظر این نمیمونم وقت خالی گیر بیارم و فایل ها رو گوش بدم من در شلوغ ترین روز های کارین فایل گوش میدم در طول روز فایل گوش میدم اخرشب قبل خواب گوش میدم صبح به محض بیدار شدن از خواب گوش میدم. این شخص کارخونه داره ثروتمنده ولی گفت. من اولویت اول زندگیم فایل هاست بعد کارو مسائل دیگه گفتم چرا گفت چون من با کمترین تلاش فیزیکی این همه تغییر دادم تو زندگیم
من باید خودمو بمب باران کنم با باور های مناسب
باور هایی مثل باورهای فراوانی
که ثروت فراوان است
اب فراوان است
انسان های عالی و خوب فراوان است
ثروت بی نهایت فراوان است
درخت فراوان است. اکسیژن فراوان است
پول فراوان است. میوه فراوان هست. کسب کار برای ثروت ساختن فراوان است مشتری فراوان هست راه های رسیدن به خداوند فراوان است
و باور های توحیدی
ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهان است
هرچی ثروتمند تر انسانی عالی تر
هرچی ثروتمند تر نزد خداوند عزیز تر
خداوند از بینهایت دست به من ثروت میرسونه
خداوند وهاب است
خداوند رزاق است. خداوند وعده فزونی و نعمت رو داده
خداوند از بی نهایت دست به من خیر میرسونه
خداوند منبع تمام خزائن جهان است
خداوند. من رو عاشقانه دوست دارد
باور های احساس لیاقت
من انسانی با لیاقت هستم
من انسانی با ارزش هستم
من انسانی دوست داشتنی هستم
من لیاقت حساب پر از پول رو دارم
من لیاقت نعمت های فراوان خداوند دارم
من لیاقت بهترین مسافرت ها رو دارم
من لیاقت بهترین لباس ها رو دارم
من لیاقت بهترین ماشین ها رو دارم
من بهترین بنده خداوند هستم چون عاشقانه خدارو دوست دارم
من انسانی با محبت و دوست داشتنی هستم
ما باید اول خواسته هامونو مشخص کنیم و در مورد اون خواسته باور های عالی رو ایجاد کنیم و ادامه بدیم ادامه بدیم و ادامه بدیم
خداوند در قرآن میگه تا جایی که میتونید قرآن بخونید. این یعنی تکرار
نکته مهم باورهای محدود کننده ما همیشه با ما هستن از بین نمیرن تا زمانی که ما روی باور های مناسب و خوب کار میکنیم باور های محدود کننده ما ضعیف میشن. و وقتی که دست از تکرار باور های مناسب بر میداریم اونوقت هست گه باز باور های محدود کننده قبلی باز رشد میکنه
مثل دیوار سیمانی که استاد گقتن. باور های مثل دیوار سیمانی که باید رنگ سفید بریزی تا آنقدر ادامه بدی سفید بشه. بعد همون سفید رو باز ادامه بدی تا رنگ غالب بشه و همیشه باید تمدید کرد اون رنگ رو
ما تنها راهی که داریم و فقط ی راه داریم. اونم تکرار باور هاست و تکرار باور ها و تکرار باور ها
و این باورها وقتی تکرار میشن و الگوهایی که براش میاری که بهترین الگو من خود استاد هستن برای باور سازی این همین الان به ذهنم رسید اره اره چه الگویی بهتر از استاد که خودش میاد تمام سوالات و ذهنت رو آگاه تر و باور هاتو تثبیت میکنه
من صد درصد به حرف های استاد ایمان دارم. چون من با اساتید دیگه ای کار کردم ک دوره هم خریدم و اصلا نتونستم گوش بدم چون به قلبم نمینشست ولی حرف های استاد به قلب میشینه
سپاسگزار خداوندم که آنقدر احساس آرامش و عشق و رابطه و ثروتی که استارت زده و وارد زندگیم میشه و نشونه هاشو دارم میبینم
سلام و درود بر کامران بنده خوب خدا عزیزخدا
دوست خوبم کامنت بسیار لذت بخشی و نوشتی هم اون قسمتی که از دوست ثروتمندت نوشتی که اولویت تمام کارهاش بودن در سایت توحیدی استاد وگوش دادن به فایل های ناب استاد هست ایده عالی بود و چه برنامه زیبایی داره واقعا باید همین باشه ما نباید منتظر باشیم تا بیکار بشیم بعد بیایم رو خودمون کار کنیم ما باید انجام اینکار رو در اولویت اوّلمون قرار بدیم چون بوسیله این آگاهی هاست که میشه از بهترین و راحت ترین و زیباترین و معنوی ترین راه پول در آورد و تولید ثروت کرد چرا باید دنبال رنج بریم وقتی خدا همچین نعمتی رو بما داد و مارو بسمتش هدایت کرد دمشگرررر م به این میگن آدم زرنگ و بامعرفت اینه که بقول شما بسیار ثروتمنده چون حقشه این حق و خدا به همه داد فقط ما باید یاد بگیریم چیجوری حقمونو از جهان بگیریم که بما فشار نیاد و شیرین باشه یکی از بهترین راه همینیه که دوست شما انجام داد و خودشو بمباران کرد .
و دمتگرم به شما که چه آگاهی های زیباو عالی رو نوشتی برای باورسازیمون خیلی خیلییییی ممنونم ازت دوست من با اجازه سیوش کردم تا هر شب میخوابم چندبار از روش بخونم و تمرین باشع برام خیلی عالی بودن دمتگررررررررم رفیق موفق باشی
سلام
من بازم اومدم بایه دنیانشانه های پررنگ واتفاقات خوب
استادهمیشه تاکیدمیکنیدکه اینقدرساده وبدیهی روندرسیدن به خواسته هاتون طی میشه که فکرمیکنیدروندطبیعی زندگیتونه ومن الان دارم این روندوبه خوبی باگوشت وپوست واستخوانم تجربه میکنم
استاداین روندداره منودیونه میکنه
مسحوراین همه قدرت خداوندم هستم
آخه من مگه چیکاردارم میکنم که خدا اینطوری درزندگیم شگفتی ها خلق میکنه…
استادبازم میخوام ازمغازه ام براتون بگم که این روزاشده سرگرمی من.
اصلاانگارخداداره بامن عشق بازی میکنه
امروزازاوایل صبح تاساعت نه شب شایدده نفرمشتری به مغازه ام نیومده بودومن هم که دست خداروخوندم اینقدرآرامش داشتم که اصلاعین خیالمم نبود
ولی گویی خدامثل همیشه سرساعت تو قرارمون حاضرشدومشتری ها روبه مغازه ام سرازیرکرد.
بابامن چطوراین خداروتابه امروز
باورنکرده بودم
خدایی که برام مشتری شده
خدایی که برام دخترنازنین شده
خدایی که داره حتی اززبان غریبه هاهم بهم لطف ومحبت میکنه
استادیه حالی ام که نگو
بابابه خدااینقدررابطه ام باهمسر عزیزم سرشارازعشق ومحبت شده که واسه دیدنش ثانیه شماری میکنم
به خدادختردوساله ام اینقدربهم محبت میکنه که گاهی مات ومبهوت میمونم ازاینهمه لطف ومحبت…
میوه فروش سرکوچه برداشته چندکیلومیوه رو آورده به من داده بدون اینکه یه قرون مبلغی ازم بگیره ،استاداین یعنی چی
غیرازاینه که خداداره دست نوازشش روبه سرمن میکشه ومیگه علیرضاخوب کردی به آغوش خودم برگشتی
ازهمه این هاتعجب آوراین بود که یکی ازبرادرام که دنیای بدبینی وخبرای بده
طوری که این اواخرکلاروابط ام وباهاش کات کردم
دیروزآخرای شب اومد مغازه ام وطوری داشت ازقدرت خدا وتوکل کردن به خداصحبت میکردکه من فقط ازدرون داشتم بهت درودمیفرستادم ومیگفتم
شیرمادرت حلالت عباسمنش
تازه دارم میفهمم که میگی وقتی ماتغییرمیکنیم اطرافیانمون هم تغییرمیکنن،یعنی چی
تازه دارم میفهمم این خداچقدر منو دوست داشته ولی من درکش نمیکردم
این همه اتفاقات خوب این همه هدیه های مختلف این همه ابراز محبت ازسوی انسان هابرای منی که تازه راه افتادم ببین درادامه راه چه اتفاقاتی قراره بیفته
این هارونوشتم
نه نه ببخشیداین هارو خدابا دستان من نوشت تابه تک تک شما دوستان عزیزم بگه که آره قانون جواب میده
آره راه درست همینه
آره اهدناالصراط المستقیم یعنی این
خدایابی نهایت سپاسگزارم که منودرآغوش گرم خودت جادادی ومن به اصل خودم برگردوندی
استادعاشقمت بااین معجزه هایی که به خاطرعمل کردن به گفته های شماتوزندگی ام پدیدارشده
به زودی شمارودر مسیرشگفت انگیزدستیابی به رویاهاخوام دید .
عاشق همتونم
ممنون
سلام علیرضاجان ازشنیدن نتایج درخشانت بینهایت خوشحال شدم ازخدای یکتا برایت بی نهایت ثروت وسلامتی خواستارم
سلام و خدا قوت
آقای بهرامی عزیز دمت گرم با کلمات زیبا و احساست انرژی عالی دادید سپاس
سلام دوستان مهربانم
اینووظیفه خودم میدونم که هرازچندگاهی بیام وازلطف بی پایان رب ام وراهنمایی های استادعزیزم بنویسم
البته برای این نوشتن هم الهامات خداوندخیلی تاثیرداده
بارهاخواستم مطالبی توسایت بنویسم ولی نشده که نشده
اماگاهی چنان این الهامات به قلبم سرازیرمیشه که فقط میدونم که بایدبنویسم وبقیه اش روبسپارم به خودخدا
الان که می بینم شما دوستان عزیزم ازاین پیام هاالهام میگیرید به این یقین میرسم که خداوندتمام امور رابه خوبی پیش میبرد فقط من بایدحواسم به الهامات قلبی ام باشد
دفعه بعدازالهامات شگفت انگیزوکارهای فوق العاده ای که خدا این روزاتورندگیم انجام داده براتون مینویسم
براتون آرامش وسرور ونشاط آرزومیکنم
سلام علیرضا خان
شب و روزتون خوش
چقدر خوبه که اینقدرحالتون خوبه.خدرا شکر.
ممنون که ازحال خوبتون گفتید. خیلی عالی بود. امیدوارم همگیمون این شیرینی وصل رابیشتر وبیشتر بچشیم.
موفق باشید???
سلام مجدد?
ادامه ی پیامم در ۳۰ مرداد ۹۷:
این نکته رو فراموش کرده بودم اشاره کنم؛
دوستان گلم این خیلی خیلی خیلییییییییییی مهمه که شما از باورهاتون و دلایل انجام کارها و کلا کارهاتون خیلی جاهای مختلف حرفی نزنید…..باور کنید رعایت همین نکته خیلییییییی باعث رشد شما میشه و عدم رعایتش خیلییییییییی باعث عقب موندن و سردرگمی و حال بدِ شما میشه.
همون چیزی که استاد عباسمنش به زیبایی و سادگی شرح دادن که اگر کسی از اطرافیانتون مدارش بیاد بالا خودش میاد ازتون میپرسه که تو چیکار کردی، به منم کمک کن و فلان. تا وقتی توی مدار پایین تره گفتنِ شما اصلا سودی نداره هیچ واسه خودتون خطرناک هم هست.
من وقتی توی مسیرهای قبلی خودشناسی و موفقیت
بودم چیزایی که یاد میگرفتم رو میومدم هر از گاهی پیش دوستان یا خانواده یا فامیل میگفتم، از دلایل انجام کارهام میگفتم، میگفتم فلان کارو انجام ندید اینجوری میشه، یا اینجوری فکر کنید تا اینجوری بشه، یا بیاید اینکارو کنید تا به این نتیجه برسید و…… خلاصه چیزایی که از استادم یا کتابی که میخوندم در مسیر خودشناسی و موفقیت و روابط و….یاد میگرفتم اگر جایی خلافشو میدیدم میگفتم!!!
دوستان من اینجا یعنی در خانواده ی فهیم و آگاه و دقیقِ عباسمنش اینو عمیقا درک و باور کردم و بهش ایمان آوردم که این کاری که من تا حالا بهش عادت کرده بودم واقعا نقش سم رو بازی کرده برام! یه سم مهلک!
نکنید تو رو خدا…..نکنید…..من ازش خیلیییییییی ضربه خوردم، خیلیییییییی باعث عقب موندن و حالِ بد و شک و تردید و نگرانی و استرس و آزارِ من شده.
من حالا متوجه شدم که چقدرررررررررر اشتباه بوده که من توی جمع های مختلف از آموخته هام میگفتم، حالا درک کردم چقدر از این راه واسه خودم انرژی منفی خریدم، شک و تردید خریدم، بی ایمانی خریدم، چقدر عقب موندم از باورها و کارای درستی که بعضاً داشتم انجام میدادم!
چون متاسفانه اکثر آدمای دور و برِ من اون درکی رو که باید از این چیزا نداشتن (به خاطر مدارشون) و همیشه حالم بعد از گفتنِ این چیزا براشون بد میشد و شک و تردید و سردرگمی و ابهام و…. هجوم میاورد به سمتم.
خواستم یکی دیگه از مواردی رو که برای بارِ چندم! به من نشون داد که “فاطمه انتخابت بابت ادامه دادنِ مسیرت با این خانواده درسته” براتون بگم? و چون خودم ازش خیلیییییییییی ضربه خوردم خواستم بنویسمش که اگر کسی خدایی ناکرده مثلِ گذشته ی من این عادتو داره ترکش کنه، این بزرگترین کمک هم به خودش و هم به اطرافیانشه.
در پناه الله یکتا باشید
سلام واقعا این مساله خیلی مهم منم این اشتباهو بارها کردم و الان دارم چوبشو میخورم و تصمیم گرفتم دهنمو ببندم و نجوای شیطونو پس بزنم تا رشد کنم چرا که خانمم سری اخری که حرف افتاد بهم گفت این بود که تو باعث شدی که من نسبت به این استادت بد بین بشم و حالا حالم بهم میخوره وقتی اسمشو میاری اینه که مثلا میگفتم حرفای این حاج اقا که درمورد اهل بیت و خدا میزنه دقیقا نزدیک به حرفای استادمه که قبولش نداری و این جوابو شنیدم و تصمیم گرفتم رو خودم کارکنم و باکمک خدا به نتیجه برسم ونتیجم اونو برگردونه واقعا گوش کنید و نکنید این اشتباه ما رو شاد باشید
سلام و درود برهمه
استاد الان که در گام نهم مهاجرت به مدار بالاتر هستم و این فایل را گوش کردم دارم احساس میکنم که چقدر ذهنم نسبت به خیلی چیز ها مقاومت میکرد ولی با ادامه دادن و استمرار در این دوره که کلا 9 گام آن را به انجام رساندم
خیلی از باور هایم تغییر کرده است و خیلی با دید بهتری به اطرافم انسانها حتی اتفاقاتی که قبلا ناراحتم میکرده الان دیگر ناراحت کننده نیستن برام ،نگاه میکنم و میسنجد و میبینم این جهان دسنگت به دست هم داده تا من زندگی ام را آنجور که دوستدارم خلق کنم
استاد وقتی رد پای خدا وند را در زندگیمان میبینم و حسش میکنیم چقدر زندگی برایمان زیبا تر است چقدر همه چیز لذت بخش تر است در نوشتن نمیگنجد اما ته خوشبختی از نظر من حس حضور خداوند در زندگیمان است .
خداوند هر لحظه کنار ماست اما ما زمانی حضور او را حس میکنیم که در مدار درست قرار بگیریم دیگر آن موقع این اصلی که تکرار میشود برایمان حوصله سر بر نیست برعکس
هر روز لذت بخش تر و زیبا تر است
استاد من چقدر خوشحالم با بت این روزهایم
چقدر دوستدارم این مسیر را
خدارا سپاس میگویم بابت این لطف بزرگ
ولی هنوز ذهنم به خیلی از مسائل مقاومت دارد وخیلی این روز ها عمیقتر فکر میکنم راجب این موضوع ها و در درون خودم بدنبالش میگردم برای اینکه مسائلی را حل کنم
شعر زیبای از مولانا هستش که همیشه به خودم میگم این شعر را:
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توی
وی آینهٔ جمال شاهی که توی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توی
به دوستان عزیزم هم پیشنهاد میدم شعر های مولانا را هم بخوانند واقعا مولانا عالی صبحت میکنه
خیلی خوشحالم از این بابت که تو این سایت عضوم
وقتی این دوره ها را انجام میدم وقتی دوستای دارم مانند شما ها که به راحتی متوجه حرفهای هم میشویم این خیلی لذت ونعمت بزرگیست خدارو شکر خدارو شکر که هر لحظه من را هدایت میکند در مسیر رسیدن به خواسته هایم و چی بهتر والاتر از این که خدا را داریم
استاد اینکه میگید وقتی ما به این نقطه از زندگیمون برسیم ،انگاری که خداوند همه ی کار هاش را ول کرده و داره فقط به ما نعمت هاش را میده من واقعا این روز ها همین حس را دارم فکر میکنم خدا داره فقط به من نگاه میکنه
چقدر قشنگه همه چی چقدر قشنگه این مسیر
خدایا سپاسگزارم
استاد از خداوند خواستم شرایط را برایم جوری فراهم کند تا بتوانم روانشناسی ثروت ها را بخرم خیلی دوستدارم این کار را انجام دهم
خوب میدانم خداوند هدایتم میکنه
ممنون از شما استاد بزرگوار و عزیز
سلام بر عزیزانم
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر خانم شایسته عزیزم
خدارو شکر میکنم که اینجا هستم در گام نهم
خانم شایسته عزیزم واقعا ازتون سپاسگذارم برای این پروژه کلا از شروع این پروژه من دارم باگ هامو پیدا میکنم و واقعا احساس میکنم دارم به خود شناسی میرسم و چیزهایی رو در خودم پیدا میکنم که قبلا از وجودشون خبر نداشتم
درمورد سوال این گام من باید بگم که متوجه شدم که اصلا خیلی وقتا فایلهارو با احساس خوب گوش نمیدم و برام شبیه یه وظیفه ست تا لذت، یه چیزی مثل درس خوندن یا مثل نمازایی که قبلا میخوندم و هیچ احساسی تووش نبود و خیلی وقتا هم گوش دادن به فایلها همین حالتو برام داره و تازه متوجه شدم که ته ته وجودم یه احساس قربانی بودن هم دارم که مثلا چرا منی که صبح تا شب دارم روی خودم کار میکنم و خیلی از کارهای بیهوده ای که بقیه میکنن رو من نمیکنم و از زمانم درست استفاده میکنم چرا به نتایج بزرگ نمیرسم ، نتایج هست ولی کوچیکه و یه وقتایی هم مثلا اگر مهمونی چیزی بیاد یا یه اتفاقی بیفته که من نتونم بیشتر به بررسی فایلا برسم کلی عصبی میشم و خودخوری میکنم و همین احساس بد منو از مسیر دور میکنه
استاد جان من تازه متوجه شدم که خیلی وقتا یه فایلی رو گوش میدم که فقط تموم شه و واقعا دنبال نکته هاش نمیگرم و به نظر خودم دلیل اینکه من در گوش دادن فایلا خیلی تمرکز ندارم اینه که اصلا این کارو با لذت انجام نمیدم
و برای رفع این اشکال در کارم اولا بیام به خودم یادآوری کنم که موضوع اصلی در زندگی داشتن احساس خوبه و بعد اگر هرجایی از فایل گوش دادن خسته شدم یه استراحتی به خودم بدم مثلا برم پیاده روی یا یه کم دراز بکشم یا فیلم ببینم و… و راهکار بعدی اینکه اهرم رنج و لذت بسازم که این آگاهی هایی که داره وارد ذهنم میشه زندگیمو در تمام ابعاد به شکل عالی تغییر میده و نتایجی رو که از کار کردن روی خودم به دست آوردم رو به خودم یادآوری کنم هرچند که کوچک باشه
و درمورد خوندن کامنتها باید بگم که واقعا خوندن کامنت خیلی تاثیر گذاره من خودم هر وقت که استاد تاکید میکردن کامنت بخونیم جدی نمیگرفتم ولی اتفاقا یک تضادی برام به وجود اومد که باعث شد من بیشتر از اینکه فایل گوش بدم کامنت بخونم و دیدم که چقدر کامنت خوندن در شرایطی که نمیتونم ذهنمو کنترل کنم بهم کمک میکنه واقعا ممنونم از دوستانی که کامنتای عالی میذارن
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی ازتون ممنونم برای این فایلهای عالی
به نام الله پاکم خدایا هرانچه که دارم از آنِ توست.
سلام به همگی
برداشت های من از این فایل. تسلیم و بندگی بود انگار معنای آرامش واقعی داشتن را درک کردم. این که میگن باید پارو نزد باید وا داد رو درک بهتری ازش داشتم.
چون خدایی که از همه نیازها و خواسته های ما با خبره و پاشنه آشیل های هرکس رو میدونه.
همون خدا قوانین بدون تغییر و سیستم اش رو در جهان وضع کرده.
قاعده کلی جهان اینه :
افکار و توجهات ما در یک حوزه خاص(مثلا مالی) ، همان ورودی های ما هستند در اون حوزه و وقتی این ورودی های ذهنی به میزان کافی تکرار و تکرار شود باور در مورد اون موضوع شکل می گیرد.
حالا این باور شکل گرفته وقتی تثبیت شد، نتایج و اتفاقات رقم می خورد.
و برای همینِ که میگیم همه چیز باوره.
و نقطه شروع همه چیز از ورودی و توجه شروع شد.
حالا اگر من توی مسیر تعهد خودمو قرار دادم و دارم روی خودم کار میکنم و ورودی هامو کنترل میکنم. باید حواسم باشه خدا داره میبینه و از نیازها و خواسته ها و اهداف من آگاهه و کمکم میکنه پس توی این مسیر اگر چالشی ام پیش بیاد بدونم که خدا داره به طور ناخداگاه باوری رو در من شکل میده که نیازه اینده ی منه برای پیشرفتم. اینو بارها تجربه کردم.
مثلا یک موضوع ناجالبی برام پیش اومد بعدها حکمتش رو درک کردم که مثلا نباید قضاوت میکردم. و خیلی مثال های دیگه.
با این دیدگاه آرومیم و رها و به قول استاد فقط بندگی می کنیم. (یعنی اقدام، حرکت، ایمان، کار روی باورها، فارق از نگرانی واسه نتیجه)
چون ایمان داریم نتایج در راهه و خدا داره واسمون می چینه.
منظورم اینه اگر من نتونم با اموزش ها و فایل ها و قران یه سری
اهرم رنج و لذت رو بسازم توی ذهنم ولی خواسته دارم.
جهان با قرار دادن من در موقعیت های مختلف این کار رو میکنه
پس باید اجازه بدیم خدا کار خودشو انجام بده.
و تمام کاری که ما باید بکنیم کار کردن روی خودمان و استمرار در مسیر و لذت بردن از مسیر با حس خوب و سپاسگذاربودن است.
پس:
تنها و تنها راه تغییر باور ها دادن ورودی های مثبت و جدید به ذهن است و این کاری دائمی و همیشگی ست.
چون باورهای غلط همیشه توی وجودمون هست به محض فرصت رشد می کنند و تمام ذهنمون رو پر میکنن.
خیلی منطقیه که استاد اصل قضیه ی قانون رو تکرار و تکرار می دونند. چون مکانیسم ذهن انسان اینجوریه .
باورهای غلط مثل باور به کمبود ِ همه چیز و چشم زخم و… بارها تکرار شدن و تکرارشدن که بنیادی شدن توی ذهنمون حالا باورهای درست و قدرتمند کننده هم باید تکرار و تکرار شود تا حجم بیشتری رو توی ذهن ما آشغال کنند.
اصلا همون خدایی که ذهن رو آفریده خودش در قران از تکرار استفاده کرده و یک موضوع یا داستان رو از جنبه های مختلف بهش پرداخته. اونچه در قران زیاد تکرار شده اصله قرانه و بقیه فرعیات.
که متاسفانه سال های سال ما به فرعیات توجه کردیم و از اصل غافل شدیم.
پس راه استفاده صحیح از دوره ها، تکرار آگاهی ها به نحوی هست که بشود باور و نتایج ایجاد گردد. حالا هرکس خودشو میشناسه یکی راه میره و یکی با کلام و صحبت کردنه و یکی ام با نوشتن یا ضبط صدای خودشه.
که برای من با صحبت کردن و راه رفتن هست. که میام با خودم حرف میزنم و اون موضوع خاص رو بررسی میکنم.
و نکته مهم این که هدف اصلی دوره ها گرفتن نتیجه است. پس ما دنبال تمام کردن دوره نباشیم و سعی کنیم اون اگاهی و باور خالص به عمق ذهنمون بشینه و حتی چند روز روی یک موضوع و یک جلسه بمانیم ولی درکش کنیم.
خوندن کامنت های دوره و فایل ها و کامنت های عقل کل عالیه و من خودم خیلی ازش نتیجه گرفتم و دیدم که اول با خوندن شروع شدو بعد یه مدت شروع میکنی به نوشتن و جزیی از این خانواده صمیمی می شوی.
و به نظرم وقتی داریم توی سایت فایل گوش میدیم یا کامنت میخونیم اگر داریم لذت میبریم و متوجه گذر زمان نمی شیم یعنی مسیر و روش درسته. و گذاشتن رد پا از افکارمون توی سایت خیلی بعد مثل چکاب فرکانسی به ما کمک خواهد کرد.
در مورد مثال ذربین دقیقا حق با شماست استاد عزیزم و من خودم 2بار مسیر را رها کردم. و دوباره اومدم تو سایت و از اول شروع کردم.
به نظر علت رها کردن میتونه متفاوت باشه برای هرکس، میتونه عدم احساس لیاقت باشه وقتی به یه سری خواسته هات
میرسی و میگی بسه یا خودتو با بقیه مقایسه میکنی و فکر میکنی عالی هستی.
از خدا میخام من و همه بچه های سایت رو توی این مسیر ثابت قدم بمانیم. انشاا…
به نام خدای مهربان و هدایتگرم
گام نهم
خدایا چطور ازت تشکر کنم که به این زیبایی هدایت کردی و جواب سوالم رو دادی
من بعد از گوش دادن فایل قبلی که استاد درمورد ایمان و عمل صحبت میکردن بدون اینکه از موضوع و محتوای این فایل خبر داشته باشم از خداوند درخواست کردم که هدایتم کنه و بهم بگه که باورها چطوری ساخته میشن
اینکه استاد همش میگن رو باورهاتون کار کنید یعنی چی
همش فکر میکردم که باید یک دستورالعمل خاصی رو انجام بدم یا کار پیچیده ای رو انجام بدم که راهش فقط تو دوره ها گفته شده و من که الان توان خرید دوره هارو ندارم نمیدونم باید چیکار کنم، کلی احساس درماندگی داشتم و با همین حال از خدا درخواست کردم که منو تا اینجای مسیر آوردی از اینجا به بعدشم با خودت
این فایل رو که گوش دادم از خوشحالی چشمام برق زد که خدای من چقدر راحت جوابم رو دادی چقدر سریع و واضح بهم گفتی باید چیکار کنم و استاد چطور روی خودش کار میکنه
من این قسمت از مصاحبه رو تاحالا گوش نداده بودم، اما خدا همیشه هدایتم میکرد که موقع گوش دادن فایل ها دقیقا از همین روشی که استاد میگفتن استفاده میکردم و این آخرین هدایت هم که با شروع پروژه اتفاق افتاد این بود که بیام فایل رو که گوش میدم وقتی به نکته ای میرسم اون نکته رو بنویسم و بعد جلوش برداشت خودم رو بنویسم تجزیه تحلیل کنم، مثال و دلیل بیارم الگو پیدا کنم و به نوعی برای ذهنم منطقیش کنم
حتی خداوند قبل از گوش دادن به این فایل دقیقا هدایتم کرده بود که راه برم و با خودم صحبت کنم یا گوش بدم و وسطش متوقف کنم و با خودم درباره اون نکته صحبت کنم
خدایا شکرت برای این هدایت ها شکرت که خیالم رو راحت کردی از کاری که باید انجام بدم
در حال حاضر روش های من برای استفاده از فایل ها اینطوریه که اول میام فایل تصویری رو میبینم و به همون روشی که توضیح دادم نکته برداری میکنم بعد در طول روز در تایم هایی که دارم کارهای خونه رو انجام میدم یا موقع پیاده روی فایل صوتی رو بارها و بارها گوش میدم و هربار نکات تازه تری برام پررنگ میشه
کلید خیلی مهمی که در این فایل یاد گرفتم استمراره
فهمیدم که مهمترین کاری که میتونم انجام بدم و بهترین لطفی که در حق خودم میتونم بکنم استمرار داشتنه ادامه دادنه
وقتی عمیق تر نگاه میکنم میبینم که به قول استاد من هنوز به ثبات فرکانسی نرسیدم
اوضاع زندگیم به طور کلی خیلی بهتر از قبل شده اما اون نتایج چشمگیر مدنظرم هنوز رخ نداده
این همیشه برام سوال بود که پس کی جواب میگیرم چرا من به نتایج بزرگ نمیرسم چرا هنوز شرایط همونه چرا هنوز اطرافیان من همون ادمها هستند چرا به جای بهتر و آدمای با کیفبت تر هدایت نمیشم
به لطف خدا تو این فایل جوابم رو گرفتن و جواب ساده بود: چون به ثبات فرکانسی نرسیدم
چون فایل گوش دادن و کار کردن رو خودم حالت یویویی داشت و مثل کسی عمل میکردم که در مقابل آفتاب ذره بین رو همش تکون میده و اجازه نمیده که متمرکز به یک نقطه بتابه
الان به کمک خدا فهمیدم که اگر به ثبات فرکانسی برسم مدارم بالاتر میره و نشانه مدار بالاتر اومدن نتایج به زندگیمه
من یاد گرفتم که مهمترین کار در تغییر باورها تکرار همیشگی و دائمی ورودی های مناسب هست
اصلا کارکرد ذهن اینطوریه که وقتی یک چیزی بارها و بارها تکرار میشه کم کم ذهن درکش میکنه و قبولش میکنه و شروع به انجام دادنش میکنه
درست مثل یادگرفتن یک زبان جدید
مثلا داشتم به حرف زدن پسرم که پنج سالشه دقت میکردم و به این فکر میکردم که بچه ها بدون اینکه ما تلاشی آگاهانه برای حرف زدنشون بکنیم چطور خودشون یاد میگیرند که صحبت کنند
یک بچه وقتی دائما داره صحبت کردن اطرافیانش رو میشنوه، بارها و بارها براش تکرار میشه کم کم میبینیم که اول متوجه میشه که ما داریم چی میگیم و منظورمون چیه و بعد با تکرار بیشتر شروع میکنه به تکرار کلمات و صحبت کردن مشابه کلام اطرافیانش و هربار بهتر، روان تر و دزست تر صحبت میکنه
یا پسر من با اینکه با همدیگه فارسی صحبت میکنیم اما چون ما آذری زبان هستیم و تو خانواده ترکی هم حرف میزنیم و میبینم که کم کم داره متوجه منظورمون میشه وقتی ترکی صحبت میکنیم وداره همون روند یادگیری زبان فارسی رو پیش میبره
این قضیه تو یادگیری هرچیزی همینطوری عمل میکنه و داره یک چیز رو نشون میده که زبان ذهن تکراره
با تکرار خیلی زیاد اون مطلب و موضوع در خاطرش حک میشه و شروع میکنه به اون طور عمل کردن
پس کار ما فقط اینه که باورهای قدرتمند کننده رو دائما تکرار و تکرار کنیم دیگه مابقیش رو ذهن و کائنات انجام میده و مطابق باورها و فرکانس هامون اتفاقات رو رقم میزنه و نتایج رخ میده
من هزاران بار باید این جمله رو با خودم تکرار کنم که:استمرار معجزه میکنه، استمرار معجزه میکنه
خدایا ازت ممنونم که با این فایل نقشه گنج رو بهم یاد دادی و برام واضح کردی که مسیر رسیدن به این گنج الهی و ارزشمند چیه، گنجی که سعادت دنیا و آخرت رو برامون به ارمغان میاره، مسیری که هم خودش لذت بخشه هم مقصدش تجربه اون گنجینه گرانبها لذت بخشه…
خدایا میدونی که من در هرلحضه محتاج هدایت تو هستم و باز هم ازت درخواست میکنم هدایتم کنی تا بهترین و تاثیر گذار ترین ورودی هارو به ذهنم بدم…
عاشقتم بهترین رفیق
عاشقتونم خانواده هم مسیرم…
سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و دوستان
من قبلا یعنی 9 ماه پیش میرفتم سرکار… کارمند بودم و حقوق ماهانه تقریبا 17 تومن داشتم… با اینکه حقوق تقریبا خوبیه برای یه خانم، ولی پول من همیشه چرت و پرت میشه… یعنی اصلا خودمم نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم این پولو… و به قول خواهرم برکت نداشت حقوقم…
الان به خاطر دلایلی، خونه هستم و سرکار نمیرم… من شیراز زندگی میکنم…
و همسرم بهم هر از گاهی پول میده… و درمجموع ماهانه 6 میلیون تقریبا بهم میده…
اما من چون قبلا دستم بازتر بوده الان خیلی سختمه…
یعنی همین پولی که شوهرم میده برا نیازای ضروریم خرج میشه…
و من خودم در طول ماه درامدم صفره…
چند روز پیش هی با خدا حرف میزدم میگفتم خدایا کمکم کن… خدایااا هدایتم کن… و از صمیم قلبم دوس داشتم برای خودم درامدی داشته باشم.. حتی اگه اون درامده خیلی خیلی کم باشه…
تا اینکه چند روز پیش با شوهرم اخر هفته رفته بودیم شهرستان پیش خانواده هامون…
خواهر و برادرام هی سر به سرم میذاشتن که تو که بافتنی بلدی برو دستگیره و این چیزا بباف، و ببر سه شنبه بازار بفروش…
و هی میخندیدیمم… و نمیدونم چی شد که حرف از نون محلی زدیم.. مامانم گفت فلانی نون محلی میپزه ولی اینجا مردم با قیمت کم ازش میخرن…
گفتم مامان تو میتونی بپزی من برم شیرازبا قیمت خوب بفروشم؟ گفت اره چرا که نه….
و همین جور شوخی شوخی تبدیل شد به یه کار جدی… مامانم و خواهرم شروع کردن به خمیر درست کردن و نون پختن… خلاصه که ما اوردیم شیراز و نون هارو فروختیم… اونم با قیمت خیلی خیلی خوب… چون من اعتقاد داشتم کار ما خیلی ارزشمنده و قیمتو پایین نمیاوردم… ما فکرشم نمیکردیم ولی از 55 تا بسته تونستیم 48 تاشو خیلی زود بفروشیم…
سود ما شد یک میلیون و دویست هزار تومن، اونم توی دو روز..و این عااالی بودد.. یه تومنو دادم به مامانم که اینقد زحمت کشیده بود و 200 هزار تومنم شد سهم خودم….
نمیدونم شاید براتون خنده دار باشه… ولی من اینقدرررررر از اینکه تونستم 200 هزار تومن پول خلق کنم، خوشحالم که حد نداره… امروز همش گفتم الهییی شکرررررررر…… بااینکه 3 میلیون شوهرم چند روز پیش بهم داده بود ولی خوشحالی داشتن این 200 تومنه قابل مقایسه نبود با حتی درامد 17 تومنی که اونموقع داشتم….
چون من تونسته بودم محصولمو به سوپر مارکتا بفروشم…. و این یه موفقیت بزرگ بود برای من…. من تونسته بودم با قیمت خوب اونارو متقاعد کنم….
من میدونم که باید تماملمو طی کنم…. من تا چند روز پیش این 200 هزار تومنو نداشتم ولی الان دارمش… این یعنی من میتونم مبالغ بالاتر رو هم خلق کنم….
همچنان که شکر گزار این مبلغ هستم، به این فکر میکنم که چه خوبه اگه درامدم در یک روز 400 هزار تومان باشه…. من میدونم که انشالله با هدایت پروردگارم به وقتش به این مبلغ هم میرسم…
الهیییی شکرررررر