مصاحبه با استاد | عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است64MB21 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است19MB21 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد جان روزتون بخیر ونیکی
سلام خانم شایسته ی عزیزم
وسلام به تک تک دوستان و همراهان این مسیر توحیدی …
خدایا سپاسگذارم که امروز هم بهم فرصتی دادی تا بیام سایت این فایل رو گوش کنم و ازش استفاده توی زندگیم …
خدایا هدایتم کن تا هرآنچه که بهم کمک میکنه تا در شناخت تو وقوانینت و به درک بهترم کمک میکنه رو بنویسم تکرارش کنم وبهش عمل کنم ..
خدایا کمکم کن تا دراین مسیر خودشناسی و خداشناسی ثابت قدم باشم …..
الهی به امید خودت ……
نکات مهم …..
قانون رهایی یعنی اینکه من نچسبم به خواستم من لذت ببرم اززندگیم نه اینکه من فکر کنم تاوقتی که به خواستم نرسم یعنی اینکه زندگی مزخرف
قانون رهایی یعنی اینکه توجه به خواسته ها لذت بردن وسپاسگذار بودن بخاطر آنچه که داریم نه اینکه شاکی باشیم بخاطر آنچه که نداریم
اینا جداازهم نیستن که بگیم چه زمانی اون کار چه زمانی این کار همه ی اینا یک موضوع اینجوری نیست که بگیم مثلا قانون رهایی یعنی اینکه اصلا هیچ کاری نکنیم .نه باید یه کاری بکنیم ……
کار چیه ؟ بتونیم توجه رو از روی ناخواسته ها برداری بزاری روی خواسته ها …
نکته بعدی ……
برای رسیدن به موفقیت توی هرجنبه اززندگیمون…
هیچ عامل بیرونی درکارنیست هر اتفاقی می افته توداری خلقش میکنی حالا یا آگاهانه یا ناآگاهانه
در واقع یا میدونی داری اینکارو میکنی یا نمیدونی داری اینکارو میکنی .
درهرصورت داری اینکارو انجام میدی خودت داری
با افکارت و باورهات زندگیت رو خلق میکنی …
نکته ی بعدی …..
اینکه مکان زندگی تاثیری توی موفقیت ما داره یا نه …
استاد میگن مکان هیچ تاثیری درزندگی شما نداره
وقتی شما تومدار درست قرار میگیرین خود به خود جهان شما رو میبره یه جای بهتر
به این نیست که من ازاونحایی که هستم نمیتونم شروع کنم حتما باید برم یه جای دیگه اونجا باعث میشه که موفق بشم ..
شما از هرجایی که هستی شروع میکنی
همینجوری که پیشرفت میکنی اگر نیاز باشه که مکانتون هم تغییر کنه خود به خود عوض میشود ….
وحالت عالی مهاجرت اینه که شما تو اون جایی که هستی بتونی نتایج خوبی بگیری بتونی اتفاقات خوبی رو خلق کنی واحساس کنی که اون زمین برات کوچیکه
حالا من میخوام مهاجرت کنم برم تو زمین بزرگتر بازی کنم ..
مهاجرتی که شما تواون جایی که هستی نتایج خوبی بگیری به نسبت خودت
وحالت بگی من میخوام بخاطر نتایج خوبی که گرفتم برم یه پله بالاتر این حالت مهاجرت …
ومهاجرتی که به دلیل اجبار مثل نرفتن به سربازی یا مسایل سیاسی وقضایی وهرچی ازاین نوع باشه که اختیار فرد توش نباشه رو من نمیپسندم ..
اما وقتی توی این شرایط هستی ومیگی من العان شرایطم خوبه من العان تونستم به یه سری نتایج خوب برسم توزندگیم حالا من میخوام نتایج بزرگتری خلق کنم من میخوام توزمین بزرگتر بازی کنم فضای بهتری رو تجربه کنم ..
چون درهرصورت اگر شما نتوانید توکشوری که هم زبون کشوری که حداقل بلدش هستین درکش میکنید دوست و آشنا دارید اونجا اگر نتونستید کاری بکنید توی فضای بعدازمهاجرت هم همینه فرقی نمیکنه یعنی اون فردی که توی ایران بدبخته یا حالا هر کشوری ، مهارجرتم کنه توی هر کشوری بره بازم بدبخت ..
بنابراین مهاجرت تکامل میخواد ….
پس باید اینو به خودمون بگیم آقا من دراین نقطه ای که هستم شروع کنم به پیشرفت، شروع کنم به کسب مهارت ،شروع کنم به نتیجه خوب گرفتن توهمین شرایطی که هستم
بالاخره من توهرشرایطی توهرشهر ودیاری که هستم
دیدم آدمهایی که باهمین شرایط من هستن که دارم باهاش سروکله میزنم نتیجه گرفتن واین یه واقعیته
آدمهایی بودن که نتیجه گرفتن .
بنابراین ماهم میتونیم کارکنیم نتیجه بگیریم بعد که نتیجه گرفتیم بگیم حالا میخوام برم یه مرحله بالاتر
نکته ی بعدی …..
در مورد روابط به اندازه آیی که خودت رو دوست داشته باشی برای بقیه ارزش قائل باشی جهان هم به همون شکل پاسخ میده به این فرکانست …
روابط کاملا برمیگرده به خودمایعنی ماهستیم که باافکارمون باباورهامون برانگیخته میکنیم اون وجه خوب یا بد هرادمی رو ….
همه ی آدمها بدون استثنا یه شخصیت باحال ویه شخصیت مزخرف تووجودشون دارن همه ی آدمها حتی شما فوقالعاده ترین آدمهای زندگیت رو ببینی
میبینی بعضی اوقات ازکوره درمیرن ویا بعضی ها خیلی لجباز میشن یا خیلی بداخلاق میشن
واین ما هستیم که شخصیت خوب آدمها رو ازشون میکشیم بیرون
شخصیت باحاله درست سالم خوش خنده و خلاصه ازهمه لحاظ جالبه رو میکشیم بیرون یااون شخصیت که مزخرف و…..
این ما هستیم که اینکارو میکنیم …
نکته بعدی ……
وقتی شما روی باورهاتون کارمیکنید نتایج بوجود میاد وسقفی هم برای پیشرفت نیست
تا جایی که زنده هستیم میتونیم بهتر و بهتر و بهتر باشیم توی همه ی زمینه ها
یعنی بهتر و بهتر و بهتر باشیم درزمینه کنترل ذهن واینکارمیتونه همه چی رو برای ما بوجود بیاره …
در مورد عمل کردن …..
آگرمن بدونم باور داشته باشم که یه کاری نتیجه میدهد عمل میکنم واگرمن باورم این باشد که نتیجه نمیدهد اصلا عمل نمیکنم اصلا کاری نمیکنم
هرکاری که شما انجام میدین یه ته باوری دارید.. مثلا میری سرکار العان اگه صددرصد باورداشته باشی که هیچ نتیجه ای ندارد اون کارو انجام نمیدی .
امااگرداری میری وداری حقوق میگیری و میدونی پیشرفت میکنی یه چیزی یادمیگیری
در واقع اون باور باعث عمل میشود.واگر عمل نکنی یعنی روباورت خوب کار نکردی وقتی عمل میکنید وقتی باورهاتو درست میکنی کارمیکنی ایمان و یقین داری خود به خود عمل اتفاق می افته یعنی بخاطرش کارهایی رو انجام میدی …
اگر انجام نمیدی یعنی رو خودت روی باورت کارنکردی ….
نکته بعدی …..
در مورد درک کردن وعمل کرد قانون هستش
وقتی شمامیری باشگاه بدنسازی وبه شما میگن تا وقتی که میایی باشگاه تمرین میکنی تغذیت درسته رعایت میکنی بدنت خوش فرمه
ولی وقتی که نیایی وکارنکنی بدنت برمیگرده به همون حالت قبلش
حالا اگه این احساس بدی بهت میده دیگه میخواد احساس بد بده یا نده قانونش اینه
وحالا اگه اون کسی که درست تمرین کردهورزش کرده بدنشو آماده کرده اگر کارنکنه یه شبه برنمیگرده همونجوری که یه شبه به اون شکل درنیومده یه شبه هم برنمیگرده به حالت قبلش زمان میبره
به نسبتی که خوب تمرین کرده اصولی کارکرده تغذیش رو رعایت کرده یه شبه همه چی برنمیگرده به اون حالت قبلش زمان میبره
واین یادمون باشه وقتی روی باورهامون کارمیکنیم نتایج خوب داره ایجاد میشه
مثل فردی که خیلی مهارت درانجام کارش پیدا کرده و تومدا درست قرار گرفته واین مداردرست هم هی کمکش میکنه تومداردرستر بمونه و
اینجوری نیست هواست نباشه پرت شی پایین ازاونبالا .
وقتی روخودت کارمیکنی این باورهای درست ترو به جاهای خوب آدمهای بهتر موقعیت های بهتر شرایط بهتر محل زندگی بهتر وروابط با ادمهایی که باورهای بهتری دارن خود به خود جهان هی تومسیرت قرار میده …
خودت هم البته باید روخودت کارکنی ولی جهان هم خیلی بهت کمک میکنه و توی مداردیگه ای قرارت میده ..
برعکسشم هست ….
واینکه شماازاین نتایج خوشحال میشی یا ناراحت اصلا برای جهان مهم نیست ….
نکته بعدی …..
اینکه بدونی توجه به ناخواسته ها ترو ازمسیردور میکنه
سعی میکنی ذهنت رو کنترل کنی چون همه چی اینجاست وقتی من میدونم این آتیشه خوب دستمو نمیکنم توش
موضوع اینجاست آیا میدونی توجه به ناخواسته ها آتیش یا نه، همیشه اصل اینجاست اگه اون درست باشه بقیش خودش درست میشه …..
نکته بعدی …
قوم یهودیان در مورد ثروت بسیاربسیار باورهای درستی دارن و ارتباط مناسبی دادن نسبت به خداوند ویکی ازباورها اینه
هرچقدر ثروتمند ترشوم نزد خداوند محبوبتر میشوم…..
اونقدر این باور قدرتمند هست که بتونه نتایج خوب مالی براشون ایجاد کنه …
نکته بعدی…
در مورد ایده های ناکارآمد
ما ایده ی ناکارآمد نداریم من یکسری کارها روکردم که اون جوابو که میخواستم نداده اما بعدها ازاونتحربه ها استفاده هاکردم که هزاران برابر ازاونجوابها که فکرمیکردم باید بده بالاترمشده
نباید صفرو یکی به زندگی نگاه کنیم ….
نکته بعدی ……
استعداد اصلا هیچ دلیلی برای موفقیت نیست
اما اگر علاقست چراشما به هرچی علاقه داشته باشی حرکت میکنی در موردش پیشرفت میکنی
موضوع اینجاست که بایدببینی توچه زمینه ای علاقه و عشق داری نه صرفا فقط استعداد درزمینه ای رو داری …
وقتی توبه کاری علاقه و عشق داری روش کارمیکنی توش استعداد هم پیدامیکنی
استاد عزیزم خانم شایسته عزیز سپاسگذارم ازشما برای این فایل ارزشمند …
من خودم این موضوع برام خیلی برام واضح و روشن شد
که با کارکردن رو خودم متوجه شدم استعدادم توی هنر هست ..
ولی عشق و علاقه ای من در مورد ورزش هست وبراش هم قدم برداشتم و همچنان هم دارم روی خودم وباورهام نسبت به این علاقه کارمیکنم وخیلی خوشحالم وسپاسگذارم ازخداوند که این موضوع رو خوب درک کردم استاد ازتون بینهایت. سپاسگذارم برای اینکه کمک کردین تا این موضوع مهم رو درک کنم …
در مورد کارکرد قوانین وجهت دهی آگاهانه ی باورهام به سمت خواسته هام
هم به درک خوبی رسیدم به خصوص تواین مدت که دارم روی خودم با تعهد بیشتری کارمیکنم ..
و مهمترین عامل من برای داشتن آرامش بیشتر فقط توحید هست
درک خداوند واینکه با ایمان آوردن به خداوند وباور کردن این انرژی برتر که همه چیز متعلق به ذات پاک اوست .
وفقط کافیه به قلبم گوش کنم وسعی کنم به ندای درونم گوش کنم عمل کنم ..
واقعا این موضوع برای من مهمترین هستش وازخدا میخوام هدایتم کنه کمکم کنه تا تواین مسیر درست ثابت قدم باشم وهربارایمانم رو قوی ترکنه …
در مورد مهاجرت هم خیلی به درک بهتری رسیدم و خدارو صدهزار مرتبه شکر فقط باید به آنچه که شنیدم عمل کنم واسمترار داشته باشم ..
این فایل خیلی بهم کمک کرد درکم بهتر بشه ازمهاجرت ..
که این موضوع میتونه در تمام جنبه های زندگیم باشه وروش تاثیر بزاره خدایا کمکم کن ازاین آگاهی ها آگاهانه درجهت پیشرفت وبهترشدنم استفاده کنم و به تک تک این اگاهی ها عمل کنم
خدایا مارو هدایت کن به راه راست راه درست راه افرادیکه به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان وغضب شدگان
خدایا منو درمسیردرست صحیح که پرازشادیه سلامتیه نعمته ثروت روابط خوبه زندگی اسانه هدایت کن
خدایا من آماده ام من مهیا هستم خودمو به تو میسپارم تا منو ببری به مسیر راست مسیر نعمت برکت
خدایا فقط ترو میپرستم وفقط ازخودت یاری میخوام
خدایاکمکم کن هدایتم کن تاچشم توقعم رو ازهمه غیرازتوبردارم وفقط توکلم به خودت باشه
خدایا سپاسگذارم ازت برای همه چیز
در پناه الله یکتا باشید
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 1 بهمن ماه رو با عشق مینویسم
قانون رهایی
امروز من قشنگ مربوط به رهایی و تسلیم بودن بود
گام 13 پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
خدا داره یادم میده که چجوری رها باشم
با اینکه من لذت میبرم از مسیر و تو این یک سالی که در سایت هستم خیلی آرامش دارم اما خدا قانون رهایی رو در همه جنبه ها داره به صورت تکاملی یادم میده
و میدونم که همه این ها نیاز هست تا من بزرگ بشم
و سپاسگزارم از خدا که هر لحظه ریز به ریز هدایتم میکنه
خدایا شکرت
و شروع میکنم این روز پر از عشق رو
نمیدونم چی بنویسم ،عجیبه
نه صبر کن طیبه
این روزا زیاد میگی عجیبه
یکم فکر کن
ممکنه که ، نه ، حتما از تغییر مدارهات هست که دائم میگی عجیبه
چون تو داری یه سری چیزایی رو تجربه میکنی که در راستای کمی تغییر کردن باورات هست که شواهدش رو داری میبینی
بازم نمیدونم
هیچی نمیدونم
از خدا میخوام کمکم کنه
صبح که بیدار شدم ،شب قرار گذاشتم با خدا ، که ساعت 4 بیدار بشم
اما خوابم به قدری سنگین بود که صدای گوشیم و حتی صدای اذان رو شنیدم و بیدار نشدم
حتی تو دلم با خدا صحبت میکردم میگفتم خدا برام مهمه ،
چجوری قدم بردارم ؟
شب بیدار میمونم و تا اذان صبح بعد اگر بخوابم دوباره دیر بیدار میشم
شایدم من زیاد به این نکته توجه میکنم باید رها کنم
تنها کاری که باید انجام بدم ، باید این باشه که بیدار بمونم و کارامو انجام بدم و روی دوره ها کار کنم
مثل زمانی که در دو ماه، که چند ماه پیش من کل دوماه رو صبح تا شب و بیشتر وقتا تا صبح بیدار میموندم و هم تمرینای رنگ روغنم رو انجام میدادم و هم گل سر میبافتم ،و گل سر میفروختم ، اون موقع خوابم کم شده بود و همه اش بیدار میموندم تا کار جدید ببافم و ببرم جمعه بازار بفروشم
و اصلا حس کم خوابی نداشتم
حالا چرا الان نمیتونم بیدار بشم؟
من که عاشق نقاشیم و میخوام پیشرفت کنم
چرا نمیتونم کمتر کنم خوابم رو که تو نصف شب برای دوره ها زمان بذارم و تو سکوت شب گوش بدم و بنویسم ؟!
وقتی این سوالارو مینویسم و از خودم میپرسم
به یه سری جواب میرسم
اینکه باورهام نسبت به فروش نقاشی ضعیفه و این سبب میشه من تنبلی کنم
اینکه من ترس هایی دارم برای پیشرفت در مهارت نقاشی ،چون رنگ روغن سخته و باید دقت زیادی بذارم تنبلی میکنم که بیشتر کار کنم
یا اینکه وقتی خوابم میاد میگم بذار بخوابم و فردا دوره هارو با دقت گوش میدم
دلیل این تنبلی من در چیه ؟
شاید عزت نفس باشه
نمیدونم
انقدر باید از خودم سوال بپرسم و جواب بدم تا متوجه بشم
بعد گفتم که خدا تو خودت گفتی که 9 ماه زمان دارم
9 ماه رو به من به عنوان درک بزرگی ،هدیه بزرگی دادی
اینکه گفتی اگر تکاملت رو سریع تر طی بکنی و به سرعت به ایده ها عمل کنی ،9 ماه دیگه ،طیبه الانت رو نخواهی شناخت
و بعد بهم گفتی که اما اگر مثل هر روزت ،روزهارو سپری کنی و هی بگی فردا کار میکنم ،هیچ اتفاقی رخ نمیده و باورات خیلی کم تغییر میکنه و انتظار نتیجه بیشتر رو نداشته باش
چون من با باورهای تو بهت پاسخ میدم
و زندگیت به کل تغییر میکنه و به مدار های بالاتر قدم برمیداری
سرعتت رو در عمل کردن و تصمیم گرفتن بالا ببر
وقتی یه کاری رو با تمرکز به اتمام رسوندی ،به سرعت برو سراغ کار بعدی
صبح که بیدار شدم ، ساعت 7 بود
قرار بود مادرم بعد 3 هفته که رفته بود خونه خواهرم که یه شهر دیگه هست ،برگرده
و صبح برسه خونه
ساعت 7 بیدار شدم دیدم صدای ظرف از آشپزخونه میاد
فکر کردم مادرم اومده ، رفتم دیدم داداشم ظرف میشوره
خدایا شکرت
من بی نهایت خوشحال میشم وقتی میبینم داداشم ظرف میشوره
از 3 دی ماه که دوره عشق و مودت رو خریدم و گوش دادم
از فرداش داداشم به شدت مشتاق شده تو کارای خونه کمکمون کنه
درسته داداشم بی نهایت آروم بود و مهربان
اما الان مهربانی و آرومیش بی نهایت تر شده
خدایا شکرت
این منم که دارم خلق میکنم و نیازی به هیچ کار خاصی نیست و خود به خود روابطم خوب میشه
اینو باید همیشه یادم بیارم ، که اگر خودم خوب عمل کنم روابطم رو خوب میبینم
پس این نتایج یه شگفتانه هست برای من که هر بار به خودم بگم
ببین طیبه قانون داره جواب میده ،پس ادامه بدی و سرعت ببخشی ،بی نظیر تر میشه
استمرار داشته باش
اگر استمرار داشته باشی نتایج تصاعدی رشد میکنه
وقتی برگشتم اتاقم، تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم و میدونستم که میتونم
اما به خدا گفتم ببخش من به خودم ظلم کردم که صبح زود بیدار نشدم ،چون تو به وضوح بهم میگی که طیبه شبا نخواب
حتی دیروز از سایت ، یه پاسخی اومد وقتی رفتم بخونم دیدم که برای روزی بود که به خدا میگفتم با من صحبت کن و به طرق مختلف بهم نشونه داد و شب با من صحبت کرد و حتی جریان این 9 ماه مانده رو قشنگ بهم گفت که اگر متمرکز بشم و عمل کنم به آگاهی ها 9 ماه دیگه ، یعنی مهر ماه خبرهای خوبی تو راهه
خدا به وضوح این وعده رو به من داد توی این یک ماهیی که از 3 دی دوره عشق و مودت رو خریدم و بعد 14 دی عزت نفس رو خریدم
پس من الان باید سمت خودمو خوب انجام بدم
صبح بهش گفتم که ربّ من، میدونم ایراد از منه ،من باید خودمو هماهنگ کنم با تو
من باید عمل کنم تا باورام قوی بشن و تو کمکم کنی
ولی کمک خواستم که کمکم کنه که شبا هم بیدار بمونم
تو این چند روز بارها به طرق مختلف بهم فهموند که حتی شده دو ساعت بخواب
من بهت کمک میکنم
وقتی فکر میکردم ، گفتم ببین طیبه تو حتی درمورد دیر خوابیدن هم باورای محدود داری
من از بچگی شنیده بودم هر کس خوابش کمتر از 8 ساعت باشه بیمار میشه و مریضی لاعلاج میگیره ،چون بدن باید استراحت کنه
یا شنیده بودم که اگر دیر بخوابی و کلا خوابت کم بشه بدنت تحلیل میره و از قیافه میفتی
و عضله از دست میدی
و صورتت لاغر میشه و از این حرفا
و همه اینا سبب ترس من میشن که من نتونم بیدار بشم و به همین خاطر بخوابم
ولی یه فرقی داشت
روزایی که فروشم از گل سر زیاد بود و من اشتیاق داشتم و چون هر هفته فقط جمعه ها 10 میلیون درآمد داشتم و نمیخوابیدم و به خاطر اینکه جمعه ها فروشم بیشتر بشه کل هفته رو خیلی کم میخوابیدم
نمیدونم چی باید یاد بگیرم
چی رو باید درک کنم تا این مورد رو متوجه بشم
باید بپرسم از خودم تا به جواب برسم
بعد من شروع کردم به نوشتن اهرم رنج و لذت
هنوز دقیق درموردش نمیدونم اما باتوجه به توضیحات استاد تو فایلای رایگان نوشتم و فکر کنم هنوز تو دوره 12 قدم نرسیدم به اون قسمت
وقتی درمورد خواب نوشتم وگذاشتم کنار تختم ، تا شبا قبل خواب و صبح ها بعد بیداری بخونمشون ،بلند شدم و چک لیستمو نگاه کردم و گفتم باید به تعهداتت عمل کنی
بعد رفتم نون بگیرم ،بارون باریده بود و چون سمت کوه های تجریش برف باریده بود ، سوزش سمت خونه ما میومد و خیلی سرد بود
من وقتی نون گرفتم برگشتم خونه
شروع کردم به طراحی
6 تا طراحی کردم
اولی رو با مداد طراحی
بعد دیدم من هی پاک میکنم ،که این خودش نقطه ضعف حساب میشه تو طراحی و من باید انقدر تمرین کنم که نیازی به پاکن نداشته باشم
و این روزا همه اش بهم میگفتن که زیاد از پاک کن استفاده میکنی ،استفاده نکن
یا میگفتن میترسی دستتو رها کنی که مداد آزاد باشه و طراحی کنی
این نقطه ضعفه تو طراحی
با اینکه طراحیم خوب درمیومد
اما
اما
اما بعد از کلی پاک کردن و مثلا 2 ساعت طول میکشید تا من طراحی کنم
که همیشه استاد طراحی و یا هنرجوی استادم که دو هفته رفتم گالریش تا طراحی یاد بگیرم گفت که ایراد داری که هی پاک میکنی
خطوط بریده بریده هست
میترسی
اینارو که یادم آوردم ، خودکار برداشتم و به خودم گفتم
دیگه بسه ترسیدن
فوقش طراحیت خراب میشه چه اشکالی داره
و تصمیم گرفتم ،منم از این به بعد مثل استادم با خودکار طراحی میکنم
تا یاد بگیرم و هیچ جایی برای خطا و اشتباه نذارم که بگم با پاک کن پاکش میکنم
من باید یاد بگیرم تمرکز کردن و با دقت عمل کردن رو
چون وقتی با پاک کن پاک میکردم احساس میکردم طراحی رو زیاد جدی نمیگیرم و به این فکر بودم که اگرم اشتباه شد پاک میکنم
اما این بار تصمیم گرفتم هیچ جایی برای اصلاح نذارم یا باید تمرکزبذارم یا اما و اگر دیگه ای وجود نداره
باید پیشرفت کنم
باید عمل کنم
باید تمرکز بذارم روش
از طرفی هم، دیروز تو ورکشاپ خیلی بهم برخورد
ادمین پیج پاساژی که من اونجا میرم کلاس نقاشی و ورکشاپ رایگانش شرکت میکنم، همیشه از همه فیلم میگیره ودر استوری پاساژ میذاره
اما هیچ وقت از کار من عکس نمیگرفت و برای من سوال بود
حتی طراحیایی که بقیه کار کرده بودن و حتی استاد بودن و طراحیشون از من ضعیف تر بود عکس گرفته بود و استوری کرده بود
دیروز من ودوستم با هم رنگ روغن کار میکردیم که فیلم گرفت ازش و استوری گذاشت
شب که رسیدم خونه و دیدم ،خیلی بهم برخورد
چون طراحی کار من ،خیلی بهتر از دوستم شده بود
یاد حرف استاد رنگ روغنم افتادم که یه بار بهش گفتم استاد چرا از من فیلم و عکس نمیگیرن ؟؟؟
استادم گفت نمیدونم طیبه یکم فکر کن بهش
شاید طراحیت و رنگ کردنت خوب نیست و ازت عکس نمیگیرن
پس باید کاری کنی که ازت عکس بگیرن
و یادمه بهم گفت تو الان طراحیت ضعیفه
این باید به تو اینو بگه که به قدری تو کارت پیشرفت کنی که خودشون بیان سمتت و از کارت و خودت عکس بگیرن
تو باید روی خودت کار کنی طیبه
به فکر عکس گرفتن نباش
مثل این میمونه که من الان روی باورام باید کار کنم و به خواسته هام مدام فکر نکنم وقتی باورام قوی بشن خود به خود همه چی رخ میده و خدا از باطن من آگاهه
پس باید تمرکز بذارم
وقتی یاد حرف استادم افتادم و واقعا خیلی بهم برخورده بود تصمیم گرفتم جوری از این به بعد تمرین کنم که پیشرفت کنم و از دیروزم خیلی خیلی بهتر بشم تو نقاشی و طراحی
و نه فقط نقاشی و طراحی بلکه تو همه جنبه ها
و من از امشب دیگه تصمیم گرفتم که شب دیر بخوابم و دوره هارو گوش بدم و بنویسم و قرآن بخونم و سعی کنم که عمل کنم ، روز ها هم روی پیشرفتم تو نقاشی تمرکز کنم
و به فکر این نباشم که یکی از کارم عکس بگیره و یا اینکه فکرم این باشه که به خواسته هام برسم ، البته خواسته هامو فکر کنم اما حالت چسبیدن رو نداشته باشم و رها باشم
وقتی با خودکار طراحی کردم، جالب بود به طرز عجیبی من سعی میکردم درست ببینم و زاویه هارو با دستم با دقت بگیرم
این برای من یه درس بزرگه ، که سعی کنم به قوانین هم به این شکل عمل کنم که با تمرکز کار کنم این فکرو بکنم که امروز رو فقط باید درست عمل کنم و به روزهای دیگه ام اصلا فکر نکنم
یا مثلا به خودم بگمفقط همین امشب رو نخواب
همین امشب رو تمرکز کن
امروز رو خوب استفاده کنم از زمانم و اول اولویت هارو انجام بدم و بعد به کارهای دیگه برسم
وقتی مادرم اومد و همدیگه رو دیدیم روبوسی کردیم ، پفک سنتی جوانه گندم خریده بود و آورده بود ،
بعد من اومدم اتاقم و تمرین رنگ روغنم رو انجام دادم و مادرم چند باری اومد اتاق و یه لحظه حواسم پرت شد درست کار نکردم
اولش خواستم عصبانی بشم خودمو کنترل کردم و گفتم طیبه آروم باش
و حس کردم که به صحبت های مادرم توجه نمیکنم
بارها میگفتم طیبه کار نکن ببین مادر چی میگه
تو باید تمرکز رو یاد بگیری و البته احترام هم یاد بگیری
با دستمال روی بوممو پاک کردم و از اول با تمرکز کار کردم
داشتم به فایل جدید مصاحبه با استاد نحوه برخورد با تهمت قسمت دو گوش میدادم که وقتی تموم شد
یهویی حس کردم جلسه6 دوره عشق و مودت رو گوش بدم
وقتی گوش دادم گفتم عجیبه ؟
به یه سوال که یه نفر پرسیده بود و استاد گفت تا باورهاتون به اون چیز تغییر نکنه هیچ اتفاقی رخ نمیده
حالا در هر مداری که هستین
گفتم مگه میشه
یعنی من که درمورد عشق و مودت تقریبا یک ماه شد که دوره رو گرفتم و 3 دی خریدمش
یعنی منم یه سری باورام با اینکه درمورد عشق ساختم و هر روز تکرار میکنم قوی نشده که نتیجه ندیدم
البته نتایج کوچیک رو دیدم که روابطم عالی تر از قبلِ خرید دوره شده
و یا اینکه نشونه هاشو دیدم
اما اون چیزی که میخوام باید بیشتر کار کنم روی باورهام
بعد با توجه به توضیحات استاد درمورد فرد خاص
که من یک ماه پیش 2 دی آخرین قدم رو برداشتم و گفتم دیگه اون فرد خاص رو نمیخوام
که دو سال بود به خدا اصرار داشتم که همون فرد باشه
بعد یه لحظه گفتم خدا هرچی تو بگی
و متوجه شدم که خدا بهم فهموند که تو درسته گذشتی از یه سری اقدامات عملی که باید انجام میدادی برای رهایی
اما دقت کن ، پیامی دارم برای تو در این جلسات
بعد گفتم خدا ،ولی خودت گفتی جایزه ام رو خودم انتخاب کنم و منم بهت گفتم
و گفتی روی باورات کار کن
اما باز رها میکنم
میگذرم
و حتی بهمگفتی که باید بگذری
اما انگار من نگذشتم از عشق
درسته از یه سری چیزا گذشتم اما یه سری چیزا هم بود که باید میگذشتم
اینارو میگفتم و به صحبت های استاد گوش میدادم که به یکباره خواهرم زنگ زد گفت یکی از آشناهاش تو سرکارش ،گفته چند ماه پیش که خواهرت اومده بود ،خواهرتو دیدم و خوشم اومده و از من خواستگاری کرده و به خواهرم گفته که اگر من راضی باشم بگه که فامیلشون که یه پسری هست که مدیر شرکته و همه چی داره میخواد ازدواج کنه که گفته یه دختر خوب بهش معرفی کنیم و منم خواهرتو معرفی کردم
حالا کاری به باورهای اونا ندارم
اما خودم گرفتم منظور خدا از این جریان چی بود ،
که بلافاصله بعد از گوش دادن به این جلسه 6 زنگ زد و گفت خواستگار داری، که اگر اجازه بدی پسر باهات صحبت کنه
و من نه گفتم
یه ترسی تو وجودم اومد تو اون لحظه
و گفتم من نمیخوام
من خواسته عشقی که میخوام رو میخوام
و یه سری ترسای دیگه اومد درمورد یه سری مسائل
مثلا سریع این فکرو کردم که اگر من ازدواج کنم نمیتونم نقاشی بکشم
یا باید هر روز ناهار و شام درست کنم و از نقاشی دور میشم
یا اینکه گفتم من ازدواج کنم ،اگه از لاغریم خوشش نیاد چی
یا کلی چیزای دیگه که تو اون چند دقیقه میومد تو فکرم
خوب به افکارم توجه کردم
خواهرم داشت صحبت میکرد و من فقط به افکارم توجه میکردم که ببینم چه باورایی دارم که سبب شد انقدر بترسم از شنیدن اینکه یه نفر میخواد آشنا بشه برای خواستگاری و ازدواج
اونجا بود که متوجه شدم این یه امتحان بود که خدا خواست ببینه من واقعا گذشتم یا نه ؟!
و بهم فهموند که تو از افکارت ،هست که بهش وابسته ای و باید از این هم بگذری
که استاد در جلسه 6 و 7 خوب توضیح دادن و من گوش دادم و از خدا کمکخواستم که فقط جای خدا باشه تو قلبم
اصلا خودمو سرزنش نکردم ،چون میدونم که تکاملیه و من باید یه سری درسارو یاد بگیرم و ظرفم بزرگ بشه برای فقط و فقط جا دادن خدا در قلبم
و من فهمیدم که چقدر باورای محدودی دارم که سبب ترسم شده
و مهم ترینش این بود که باید کاملا بگذرم
خدا بهم فهموند و گفت طیبه ، اگر تصمیمگرفتی در عمل بگذری در 2 دی ، و من ایمانت رو درعمل دیدم و تحسینت کردم و بهت دو تا دوره پر از آگاهی رو هدیه دادم
و بعد تکاملی از یه سری چیزا هم گذشتی
الان وقتشه از افکارت هم تلاش کنی بگذری و رها بشی که دیگه هر از گاهی فکر نکنی و یا دنبال نشونه نگردی
و قانون رو درست درک کنی و بفهمی که بارها به این جلسات گوش بده تا قانون مدارهارو درک کنی
درسته قدم عملی برای رهایی و گذشتن از خواسته عشق رو برداشتم در 2 دی و 3 دی خدا به من این دوره رو هدیه داد
اما باید طبق نشونه هایی که دریافت کردم رها بشم و دیگه به تغییر شخصیت خودم فکر کنم
بعد من بومایی که قرار بود زیر سازی کنم رو انجام دادم و بعد شروع کردم به ادامه تکمیل جدول رنگ شناسی که دو ماه بود به تعویق انداخته بودم و هر بار که میگفتم وای کی من کار کنم این جدولارو و انرژیمو میگرفت
تا ساعت 9 رنگ کردم و داشتم مرحله به مرحله از خدا نشونه میگرفتم برای اینکه رها بشم
کامل رها بشم
خودش میدونست چجوری نشونه بده بهم
من تو اینستاگرام رفتم و چشمامو بستم گفتم خدای من از اکسپلور باهام صحبت کن
بگو چیکار باید بکنم
که دستمو رو یه فایل گذاشتم
متن روی فیلم ، وقتی که او میخنده بود ، باز کردم
الهی قمشه ای میگفت :
میگفت اونوقت اتصال هم ،حتما دلت میخواد برقرار بکنی
اینو که گفت گرفتممنظور خدا چی بود
به خودم گفتم طیبه وقتی تو در افکارت هم فکر اینی که اون فرد خاص بیاد ،حتی با اینکه تو در عمل گذشتی و تموم شد
الان چرا دوباره فکر میکنی
مگه نمیخوای با خدا صحبت کنی؟
مگه نگفتی میخوام فقط و فقط تسلیم تو باشم ؟
قلبت جای خداست طیبه
وابستگی رو باید رها کنی
باید فقط و فقط وابسته خدا بشی
با خودم صحبت میکردم و فکر میکردم
بعد یاد شعر ای دیوانه لیلایت منم افتادم و داشتم گریه میکردم
و میگفتم خدایا من تو رو میخوام
کمکم کن
بعد در ادامه گفت که
بدیهیه که وقتی آدم معشوقشو میخواد، تلفنشو میگیره ،تماسی برقرار میکنه
که ما هر روز دو مرتبه ،صبح در نماز اعلام میکنه که من بنده تو هستم و تو پروردگار من هستی ،منحصر به فرد
با بقیه من قاطی نکردم تو رو …
با دلار و شهرت و مقام و اینا ،من تو رو من قاطی نکردم
ایاک نعبد فقط تو رو دوست دارم
اونوقت اون کسی که مرکز مجموعه جمال هست ،بدیهی هست که نمیذاره که شما هی این طرف و اون طرف
هی چشم و ابرو بندازید
یه گوشه ابرو بندازی به دلار میفهمه اونجا و میفهمه و بعدا فکر نکن میتونی معاشقه کنی باهاش
قهر میکنه
قهرم که کرد ،همه آدما باهات قهر میکنند ،همه فضا ها منفی میشه،همه موج ها همه قطع میشه
چون اون قهر کرده ،کل عالم قهر میکنه ، سنگ و کلوخ هم با آدم قهر میکنن
و وقتی که او میخنده ، همه چیز به آدم میخنده ، وقتی دلت بازه
آدم های خوب میان دور و اطراف آدم جمع میشن
کارهای خوب آدم انجام میده
محیط اطرافش ،همه شرایط در جهت خوبی ،حتی اگه سختی و مشکل هم پیش بیاد
مثل گل ،اونو( خدارو )انتخاب میکنه
وای خدای من
من الان داشتم مینوشتم رد پای امروز رو که در 4 بهمن دارم مینویسم 21:21 هست
داشتم مینوشتم حرفای الهی قمشه ای رو
یهویی درک کردم
وقتی گفت مثل گل ، اونو انتخاب میکنه
مثل یه فیلم اومد جلو چشمم ، که روز دوم دی ماه که قبلش من هی بیلبورد تبلیغی که روش نوشته بود خودت انتخاب کن
و من اون روز گفتم من تو رو انتخاب میکنم ربّ من
و وقتی گذشتم از خواسته عشق و چند روز بعدش یه پیامی اومد که جایزه ات رو خودت انتخاب کن
من درسته به خدا گفتم من تو رو انتخاب میکنم ، اما بعدش دوباره گفتم چون گفتی جایزه ام رو خودم انتخاب کنم خواسته عشق رو که فرد خاص بود رو به عنوان جایزه بهم عطا کن اما در صورتی میخوام که هردومون آگاه بشیم و در راه تو قدم برداریم
الان به یک باره همه حرفام و اون روزا یادم اومد و با این صحبت های الهی قمشه ای
فهمیدم که باید اون لحظه هم با اینکه خدا گفت جایزه ات رو خودت انتخاب کن ،من باید سر حرفم وایمیستادم و میگفتم من ربّ رو انتخاب میکنم
اینجا که گفت ، ،حتی اگه سختی و مشکل هم پیش بیاد
مثل گل ،اونو خدارو انتخاب میکنه
این پیام بزرگی برای من داشت که یادم آورد
گفت تو اونروز باید دوباره منو انتخاب میکردی و اون روز رها میشدی
درسته در اختیار خودت گذاشتم ،اما باید میگفتی تو
ربّ من تو رو انتخاب میکنم
وای خدای من ، ببخش منو
به خودم ظلم کردم
ازت سپاسگزارم که این درس بزرگ رو یادم دادی
اینکه با این جلسه 6 و 7 دوره عشق و مودت بهم گفتی که وابستگی معنایی نداره
تو فقط و فقط باید وابسته ربّ و صاحب اختیارت باشی
من باید اون لحظه میگفتم : بازم تو رو انتخاب میکنم ربّ من
یکم مکث کردم الان ، و دوباره فکر کردم
گفتم اشکالی نداره طیبه ،تو داری رشد میکنی و خدا داره درسارو یکی یکی بهت یاد میده
و تکاملت رو داری طی میکنی
یادت باشه که به یک باره نمیشه تکامل طی بشه
یادت باشه که خدا دوستت داره و مراقبت هست
پس اگر درست تصمیم نگرفتی اشکالی نداره
خدا خودش کمکت میکنه
بعد که این فایل رو گوش دادم ، بعد دیدم دستمو گذاشتم رو یه فایل که نوشته بود شخصیت ضعیف
قشنگ پیامارو میتونستم بفهمم منظور خدا چیه
استاد عباس منش در فایل آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
که تو اینستاگرام یه تیکه اش بود
میگفت :
همیشه به فکر بهبود خودت باش
به جای اینکه از طوفان ها بترسی
به این فکر کن که چطور میتونم خودمو قوی کنم
اگر قوی کنم از این طوفان به سلامت میگذرم و تازه رشد بیشتری میکنم
پیشرفت بیشتری میکنم
حالا درمورد مسائل اقتصادی و با روابط عاطفی و…
انگار این فایل میخواد بهم بگه که از این رهایی نترس ،به این فکر کن که بزرگ میشه ظرف وجودت
به این فکر کن که به خدا نزدیک تر و نزدیک تر میشی
اگر یه شخصیت ضعیفی داری ،فکر نکن که خداوند هواتو داره
این دوباره برای من یه درس داشت و پیام
که طیبه اگر وابستگیت رو همچنان داشته باشی فکر نکن که خدا هواتو داره
نه
خدا هیچ کمکی نمیکنه به آدمی که نخواد رشد کنه
حتی بارها بهت نشونه میده که خودت رو رشد بدی
اگر الان به این نشونه ها توجه نکنی هیچ وقت رشد نمیکنی
از این ترست هم باید بگذری و رها بشی تا بری مرحله بالاتر و به مدار بالاتر
تو میتونی طیبه
تا اینجا تونستی پس از این به بعد هم میتونی
بعد گفتن :
یه آدمی که از لحاظ اعتماد به نفس از لحاظ شخصیتی آدم ضعیفیه
یادت باشه که یا رو خودت کار میکنی و قوی میشی و میمانی
یا اینکه این کارو نمیکنی و ضعیف میشی واز بین میری
جهان و سیستم و طبیعت اینجوری کار میکنه
این اساس پیشرفت جهانه
این اساس تکامله
این با ایده اصلی خداوند سازگاره که جهان باید پیشرفت بکنه
یادمه وقتی این فایل رو سایت اومد من گوش دادم ولی اصلا این حرفارو نشنیده بودم
من تازه شنیدم این حرفارو از اینستاگرام که تو اکسپلور یه تیکه از صحبت های استاد رو گذاشته بودن
خدایا شکرت که بهم درس یاد میدی و منو رشد میدی
سپاسگزارم
بعد که من دوباره روی تمرین جدول رنگ شناسیم کار میکردم
به قدری غرق در نقاشی بودم که متوجه نشدم روی گاز آبگوشت گذاشتم که گرمبشه و مادرم از خرید اومد گفت سوخت طیبه چرا نگاه نکردی!
انقدر متمرکز بودم که حتی یادم رفت برای خودم چای گذاشته بودم و سرد شد
خدا امروز بهم یاد داد که رها باشم حتی از درون افکارم که مدام به خواسته هام فکر نکنم و نچسبم بهشون
گفت که بگذر
جایزه ات رو خودت انتخاب کن رو دوباره نشونه داد و گفت که یادت دادم که هر لحظه در همه جنبه ها من رو ،تاکید میکنم فقط و فقط من رو انتخاب کنی
وقتی داشتم کار میکردم گفتم بذار جلسه 7 عشق و مودت رو هم گوش بدم
و وقتی گوش دادم دوباره درک هایی داشتم
اینکه دلیل اصلی خواسته ام رو متوجه شدم
اینکه فهمیدم چرا اصرار داشتم به داشتن یک فرد خاص
من علاوه بر اینکه عزت نفسم پایین بود
باورهایی داشتم که از بچگی بهم گفته بودن اولین فردی که باهاش صحبت کنی باید ازدواج کنی باهاش
و من دو سال پیش دقیقا این حرفو گفتم که باید سریع ازدواج کنیم بدون اینکه بشناسمش و اصلا حرفی بشه ،سریع گفتمازدواج
و سبب سوء تفاهم شد
که منم میخواستممتقاعدش کنم و این سبب شد من پا تو مسیری بذارم که بعد چند ماه دیدم دارم روی خودم کار میکنم و کم کم دارم با خودم دوست میشم و خودمو پیدا میکنم
خدامو میدا میکنم
اینکه من متوجه شدم ،چقدر باورای محدود شدم که سبب این وابستگی شده
و کلی باورای محدود دیگه درمورد صحبت کردن با جنس مخالف
خدارو بی نهایت سپاسگزارم که سبب شد من بفهمم که دلیل این اصرارم چی بوده تا خودم رو اصلاح کنم و باورهام رو بنویسم و تکرار کنم
بعدش یه فایلی نشونه دریافت کردم
کلید گنج الهی
دعا
که خدا بهمگفت ببین اگر با من باشی بهت کلید گنج رو میدم
پس با خیال راحت یاد بگیر که بگذری
خدایا شکرت که بهم این درک هارو میدی تا من یاد بگیرم و عمل کنم
باید انقدر گوش بدم به این فایل ها تا در عمل اجرایی کنم
خدایا شکرت
امروز من پر بود از حس خوب و یادگیری که خدا کمکم میکرد
بی نهایت از استاد عزیز و مریم جان و تک تک همکارانتون سپاسگزارم و بهترین های خدا برای شما باشه
دقیقه 18 ام از جلسه 8 عشق و مودت
که درمورد وابستگی گفت
وای تازه فهمیدم
اونی که خدا بهم نشونه داد و به من گفت جایزه ات رو انتخاب کن
میخواست ببینه که چه اندازه رها کردم عشقی رو که اصرار داشتم که بدستش بیارم
میخواست منو هم مثل حضرت ابراهیم آزمایش کنه که نتونستم سربلند بیرون بیام در اون لحظه
الان که بیشتر فکر میکنم میبینم
من بارها گفتم خدایا میخوام مثل حضرت ابراهیم تسلیمت باشم و حتی بیشتر از اون
اما خدا می خواست ببینه من چیکار میکنم
آیا من در عمل میتونم بگذرم یا نه ؟
حتی وقتی که گفت خودت جایزه ات رو انتخاب کن
خدا میخواست ببینه منم چقدر وابسته هستم
که گفتم البته که اولبن انتخابم تویی ربّ من اما حالا که میگی خودم انتخاب کنم باشه ، گفتم میخوامش
و مثل حضرت نوح که استاد گفت وابستگی داشتم
ولی با همه این ها عاشق خودمم ،چون دارم درس یاد میگیرم
چون دارم بزرگ میشم و با فهمیدن این درس ها که در عمل رها تر میشم
پس خودمو سرزنش نمیکنم
و عاشقانه در این مسیر ادامه میدم
الان یادم اومد چند روز پیش دو تا پیام دریافت کردم از سایت و بعد دو روز یه پیام دیگه
برام عجیب بود
هر سه پیام پشت سر هم
تکرار معنی اسمم بود
+ قلب طیبت بشم
+دختر چقدر مثل اسمت طیب و پاکی
+سلام و درود بر خواهرگلم خانم طیبه پاک و مطهر
این سه پیام رو وقتی دریافت کردم نتونستم متوجهش بشم که دوباره یکی از دوستان پاسخ داد بهم و گفت :
نیاز نیست خیلی تو فکر بری،
جوابت رو در خود پاسخ های ما دریافت کردی ، شاید هنوز خودت رو لایق اسمت نمیدونی بخاطر این
به راحتی نپذیرفتی ،
چیز پیچیده ایی نیست دختر خوب.
به نظرم منظور الله اینه که قلبت پاک و طیب شده و آماده دریافت علم و حکمت و نور بیشتر هستی.
اینکه خدا سعی و تلاش تو رو دیده
و حواسش بهت هست.
اینو وقتی خوندم فقط و فقط اشک ریختم
همین الانم دلم لرزید و اشک ریختم از این همه محبت خدا
که حتی از طریق دوستان بهم فهموند که دارم تلاشتو میبینم
طیبه جانم ادامه بده
تو درخواست کردی که مثل حضرت ابراهیم و یا بالاتر از اون باشی و دوست خوب من بشی
و من دارم کمکت میکنم تا بگذری
تسلیم تر باشی و درسهای این روزها رو دریافت کنی
طیبه جانم منم که عاشقانه عاشقتم
و بهت یاد میدم چجوری وابسته ربّ و صاحب اختیارت بشی
نمیدونم چی شد تو دلم گفتم درسته نتیجه مالی نگرفتم هنوز
اما یه چیز خیلی گران بها بدست آوردم و اون خدای خوبمه
ربّ و صاحب اختیارمه
و باید به وعده هایی که بهم داده ،فقط و فقط من سمت خودمو تلاش کنم خوب انجام بدم
تا خدا درمورد نعمت و ثروت و همه جنبه ها بتونه بیشتر کمکم کنه
خدایا شکرت
بی نهایت برای تک تک شما و استاد و مریم جان عزیز بهترین ها و ثروت و نعمت و شادی و سلامتی و آرامش از خدا میخوام
دوستتون دارم
سلام سپاس فراوان خدمت استاد مهربان
این حرفهای که استامیزنه واقعی هستن وفقط باید عمل کنیم بهشون درباره افراد که روی خوبشونو ببینیم یاروی بدشونو ببینیم من تو ذهنم یه فردی بود بی خود ازش بدم می آمد واین تو ذهنم بود
اونم واکنش نشون میداد به من پسر سه تیز داشت با من ومن یه روز تو خونه نوشته بودم چیه فایل گوش کردم درباره کینه به دل گرفتن اینا بود و فرکانس خوب فرستادن و برای افراد که خوبی ببینی
ومن گفتم باید امتحانش کنم گرفتم تو ذهنم دیدم روی این فرد من یکم واکنش داره ذهنم تا اون موقعه ام متوجه نبودم وگفتم باید نکات اون فردو تو ذهنم مرور کنم وگفتم آدم خوبی هست ومن مشکلی باهاش ندارم دوست من هست اون این هارو تو ذهنم تکرار کردم
فرداش رفتم مغازه مشغول کار خودم شدم ویکی ازدوستهام آمد پیشم وشروع کردیم کپ زدن وبکم گذشت دیدم اون فرد آمد تومغازم وبا من گرم احوال پرسی کرد وشروع کرد حرف زدن وصحبت کردن ومن تعجب کرده بودم چون خیلی وقت بود
باهم خوب نبودیم ومن قانون یاد آوری کردن به خودم ومن توذهن خودم سرچ کردم دیدم من
تمام ذهنم روی نکات منفی اون فرد فکر میکرده
وتا میآمد تو ذهنم ذهنم میرفت رونکات منفیش
ومن اونو پیدا کردم وشایدچند دقیقه رو نکات مثبتی فکر کردم ولی نتیجه دادن توکارهای خودم
هر قانونی که استاد میگه اونو تو ذهنم سرچ میکنم
میسنجم و باقدم کوچیک شروعش میکنم زود نتیجه
میده وقدم قدم بزرکترش میکنم اصلان عجله ندارم
وبکم کم پیش میرم
تشکر از استا مهربان
درود خدمت استاد گرامی استاد آقای رضا یادگاری داره با پانصد کارآفرین وثروتمند ایران مصاحبه اختصاصی میکنه با جستجو نام رضا یادگاری و یا اپ یاد سایت ایشون بالا میاد خیلی مفید و سودمند هست گفتم به شما معرفی کنم
با سلام
اینکه باورهای ما زندگی ما رو میسازند درست.اما به قول استاد عزیزمان چه باوری داشته باشیم؟
باورهای مثبت در ضمیر ناخودآگاه ما جنبه مثبت اماین باورها رو میسازد
باورهای منفی بی نهایت جنبه ناخوشایندی روبرایمانرقم میزند
اینکه تمام باورهای ما دست خودمان هست درست، تمام زندگی ما از باورها ساخته شده چه خوب چه بد
جنبه های منفی قدرت درست فکر کردن رو تحلیل میکند.وبه راه پراز خطر واشتباه سوی میدهد
در صورتی جنبه های مثبت باورهایمان ما رو با بینهایت خوشی ها ومثبت ها راهنمایی میکند
اندیشه همه ما باورهای مثبت با شد.به امید خد?????
چقدر خوب باور ساختین که سر ضرب جوابها را میدین و دقیقا چیزی که بارها اموزش دادین
وقتی پرسیدن که امریکا در موفقیتتون نقش داشت گفتیدمنکه بعد موفقیتم اومدم امریکا مهم نیست کجایی مهم باورهاتونه
به خودم گفتم ببین انقدر باور باید محکم باشه بدون معطلی جواب بدی
امریکا، ایران و هرجای دنیا باشی با باور درست موفق با باور نادرست شکست میخوری
بعد پرسیدن که خانواده حمایت کردن
گفتید نه و خوشحالم نکردن
این نه قاطع و این حس خوب یعنی من انقدر خودم توانا هستم که میتونم همچی بسازم خانواده و… نیاز نیست وقتی من اینو دوسال پیش با جملات شما در ذهنم ساختم خودمو خودم هستم پس روی هیچکس حساب نکنم غمام تموم شد دیگه ناراحت نبودم بقیه کمک نمیکنن خودمون خونه و وسایلش جور کردیم و عروسی گرفتیم و زندگیمون را خودمون ساختیم جالبه وقتی من کامل قطع امید کردم گفتم فقط خدا و تمام بعد خانواده ها خودشون اومدن تمام کارها را انجام دادن وقتی من قطع کردم این زنجیر و مسنقل شدم خدا گفت افرین همینو میخواستم جالب بود پشتش مادرشوهرم کلی وسیله خرید و کلی پول دادن و… انقدر همه دست به دست هم دادن که ما هیچ بدهی بعد عروسی نداشتیم
و این ایمان من بود که دستان خداوند به زندگیم اورد از اون روز هر بار میخوام روی بقیه حساب کنم یادم به خاطرات اون روز میفته و چنان تجربه شیرینی هست که تا الان که سه سال میگذره هم منتظر حمایت بقیه نبودم و حسابی حمایتم شدم همین الانم بقیه وسیله و خوراکی و… برلمون میارن دیگه من اصلا نمیگم حتی توقع ندارم خودشون میرن میخرن میگن برای شما خریدیم
و چنان من خوشحال میشم از تک تک چیزایی که بهم میدن ذوق میکنم که یکی ببینه تعجب میکنه در صورتیکه اگه قبلا بهم طلا هم میدادن من میگفتم هنر کردن میخواستن همینم ندن وظیفشون بوده
من از ادم اون مدل شدم این مدل
و اونموقع چند بار دعوا کردم تهش هم کلی داستان
الان من اصلا حرف نمیزنم همه برام حسابی کمک میدن
چقدر خداروشکر میکنم که منو انقدر عالی تغییر داد با وجود شما استاد نازنین
یکجایی گفتید پس انداز نکن برای روز مبادا و من اصلا پس انداز نمیکنم به خودم گفتم مچ خودتو همین الان بگیر چرا من سکه نگه میدارم پس ذهنم اینه این طلا و سکه ها خرج بدهی میشه مگه من نمیتونم برم باهاشون سفر و لذت ببرم پس جمع کنم این داستان اشتباه که فقط دارم به خودم ظلم میکنم
تصمیم گرفتم اول پس انداز اگه میکنم فقط برای خواسته هام باشه
دوم برم سکه هام بفروشم و عید باهاشون بریم سفر
سوم دیگه انقدر روی پول جمع کردنم برای مخارج حساب نکنم دستان خدا بی نهایت هست تا الان لنگ نموندیم که بخوایم بقیشم لنگ بشیم
امسال به خودم گفتم تو لایق سفری و هر روز دارم تمرین میکنم چون باور اشتباه من
عید گرونه عید شلوغه عید سخته عید بمون خونه پول سفر فلان کار بکن
این عید به خودم قول دادم دیگه مدل قبلم نباشم خودمو گول نزنم خودمو وعده وعید ندم
به هر مدلی هست امسال عید، برم سفر اونم سفر خارج کشور که اگه انجامش بدم میدونم دنیام یک بخش دیگه میشه چون کلی باور میزارم زیر پام
حتی حرفایی که فکر میکنم میرن کنار اینکه حالا واجب بود، پول سفر میدادی فلان چیز، حالا صبر میکردی ارزون شه، پولتون زیادی اومده و،،،
تمام اینها باورهای منم هست و باورهای اطرافیان که میگن پس اصلا به هیچکس نمیگم به همسرمم گفتم روز سفر همه میفهمن گفته کجا گفتم نمیدونم گفته چطور گفتم نمیدونم
اون باور نمیکنه من هیچ ایده ای ندارم فقط گفتم خدا چون خیلی برنامه ریزی میکنم فکر میکنه من همه نقشه هاش کشیدم اما من اینبار فقط گفتم خدا هر روز دارم تمرین میکنم یک ویس با صدای خودم ضبط کردم هر روز گوش میدم
امسال قراره خیلی چیزا را بشکنم خیلی باورها را بزارم زیر پا
فقط خودمو بسپارم به خدا
باید پارو نزد وا داد باید دل را به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلش خواست
که دقیقا ساحل همونجاست
خدایا شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
َالَم نَجعَل الأرضَ ِمهاداً
سلام استاد عزیزم. سلام به همه اون هایی که تو راهند ،تو مسیرند.
قانون رهایی از نظر من همون سپردنِ همون توکل کردن است قانون رهایی همون تسلیم بودن است و همون اعتماد کردن است.
قانون رهایی یعنی
آیا زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم؟!
قانون رهایی همان تلاش ذهنی برای لذت بردن از لحظهها برای برداشتن توجه از ناخواستهها برای تمرکز روی خواستهها.
قانون رهایی همون کنترل ذهن است ،همون سپاسگزاریه همون دیدن نعمتها و داشتهها.
قانون رهایی به یقین رسیدنِ که با افکارم و باورهام خودم دارم زندگیم رو خلق میکنم و هیچ عامل بیرونی دخیل نیست. هر اتفاقی تا حالا افتاده یا الان داره میافته من خلقش کردم یا آگاهانه یا ناآگاهانه.
هرچی که هست رو میتونم درستش کنم میتونم از همون نقطهای که هستم شروع کنم به پیش رفت به کسب مهارت، و نتیجه بگیرم .
انگیزمو بذارم برای نتیجه گرفتن. هر روز سعی کنم بهتر از روز قبلم باشم، بهتر بشم در کنترل ذهن، بهتر بشم در ساخت باورها م . باورهایی که منجر به عمل میشود اگر عمل نمیکنم یعنی باور ندارم و بعد نتایج خودش پدیدار میشه.
از وقتی شروع میکنم روی کار کردن روی باورهام نتایج همون لحظه پدیدار میشوند ،نتیجه احساس خوب است.
وقتی توجه میکنم به داشتههام وقتی ذهنم رو از روی ناخواستهها برمیدارم، وقتی گفتگوهای ذهنی خودم رو جهت میدهم به سمت خواستههام وقتی سپاسگزاری میکنم، احساس آرامش شادی و لذت دارم،حالا که این نتایج دستمه ادامه میدم تا نتایج بیشتری بگیرم باورهای بهتری بسازم .
باورهایی که بهم میگه اگر احساسم بد بشه مثل این میمونه که دستم رو توی آتش کردم. باورهایی مثل اینکه چیزی به نام شکست نداریم ایده ناکارآمد نداریم اینها همه تجربه محسوب میشن ممکنه اون لحظه جوابی رو که میخواهم نگیرم اما بعد از همون تجربهها استفاده میکنم تو مسیر و هزاران برابر اون جوابها رشد میکنم. باورهایی از جنس حرکت بعد خودم توی مسیر متوجه میشم به چی علاقه دارم، یعنی استعدادم در چه چیزی است.
باورهایی از جنس اینکه من هستم با افکارم و باورهام وجهه و شخصیت خوب آدمها رو برانگیخته میکنم و بیرون میکشم و به اندازهای که خودم رو دوست داشته باشم و برای بقیه ارزش قائل باشم جهان به همون شکل به من پاسخ میده.
پس فرقی نمیکنه کجا هستم در چه مکانی با چه افرادی!
باید رها باشم باید بسپرم باید ذوق و شوق داشته باشم و بپرم با اطمینان تو بغل اون کسی که زمین رو مهیا کرد برای آرامش من . وظیفه من آروم بودن لذت بردن و اعتماد کردن است. ببین باید بیشتر اعتماد کنی بیشتر.
خدایا ایمانم را بهت محکم ترکن
به نام الله که بخشاینده و با رحمت و بی نهایت وهاب است
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان وخانواده خوبم در این مسیر زیبا و توحیدی
خداوند را سپاسگزارم بابت این فرصت و مسیر زیبا و توحیدی که هر روزش زیباتر از روزی دگر است وپر از نعمتها وفراوانی بی اندازه برای من وما خدایا شکرت
استاد من قبل از آشنایی با این خانواده این ومسیر زیبا همیشه مثل 99درصد از آدمهای این دنیا فکر میکردم که یک شهرخواص ومکان خواص یا موقعیت جغرافیایی خواص باعث تغییر شخصیت من و خصوصا پیشرفت مالی من میشود ولی از روزی که روی شخصیت خودم و افکارم کار میکنم که حدود یک سالی هست قبل از اینکه به مکان وموقعیت دیگری نقل مکان کنم جهان خودش به من اطلاع میده
مثل این حرف شما که از شهر خودم مهاجرت کنم به یک شهر دیگه یعنی جهان قشنگ به من گفت که تغییر مکان بده چه جوری یکی با احساسم که خداوند همیشه در هر کاری به من گوش زدکرد که این جا باید تغییر مکان بدی یعنی استاد من قبل از اینکه این فایلوبرای اولین بار بشنوم قصد مهاجرت به استان اصفهان را داشتم که خداوند از زبان شما به من گفت
چرا میخوام مهاجرت کنم چون احساسم که خداوند باشد به من گفت که این مکان کوچک شده برای تو و من با این فایل و این صحبتها ی شما و دوستانم یقین صد درصد دارم که خداوند برای من برنامه های خواصی چیده.
این درحالی است که من در همین مکان کوچک کلی پیشرفت مالی و کلی نعمت ریز ودرشت
که از جمله دو تا ماشین درجه یک کلی طلا و دلار وپول نقد وارد زندگی من کرده خداروشکر بابت تمام این نعمتها و سلامتی وآرامش وآسایش ودوستان خوب که کسی نمیتونه ببینه این معمتهای الهی رو خداوند را هزاران بار شکر فعلا تا مهاجرت به مدار 14
یاحق
سلام استاد نازنینم .
خود فایل های رایگان شده. یه دوره جدید .
ممنونم از سخاوتت استاد عزززیزم .
درووود بر شما استاد عزیزم
درووود بر گروه تحقیقاتی عباسمنش
و درووود بر شما خانواده ی عزیزم
سپاسگزارم استاد ازتون وقت می گذارید و این فایل های عالی رو می سازین عالی هستن عالی
خداروشکر ???
تنور دلتون گرم