مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»110MB30 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»28MB30 دقیقه
سلام به همه ی دوستان🙋🏻♀️
این فایل نشونه ی امروزم بود😍😍خدایاااا شکرت که با زبون نشونه ها حرف میزنی و هدایت میکنی خدایا شکررررت که حواست بهمون هست خدایا شکرت که من میتونم این نشونه هارو درک کنم
امروز بخاطر یه کامنت تو پیج یه بلاگر اینستا بحث طولانی بوجود اومده بود که یه نفر که کل اسلام رو در نماز خوندن و حجاب داشتن میدونست با دیگران سر این مسئله جدل میکرد و حرف هیچ کسو قبول نداشت و مدام تکرار میکرد با استناد به قران دو رکن اصلی اسلام نماز و حجابه که اگه کسی اینارو رعایت نکنه مسلمان نیست
و این باعث شد من کلی وقت نازنینم رو هدر بدم و این بحث هارو بخونم و در آخر منم یه کامنت بزارم و نظرمو بگم
و حالا این فایل شد نشونه ی امروز من که مینا اگه از عقیده ی کسی خوشت نیومد اعراض کن ذهنت رو درگیر عقاید دیگران نکن و فقط و فقط رو خودت تمرکز کن🤩🤩
ممنونم خدای عزیز و هادی من که هر لحظه در حال هدایت من به سمت نور و آگاهی هستی ممنونم که حتی یه لحظه مارو به حال خودمون رها نمیکنی ممنونم که عاشقانه حمایت میکنی🥺😍
استاد عزیزم از شما ممنونم که دست خدا شدین برای رسوندن این پیام 😍🙏
استاد عزیزم ممنونم که انقدر به قوانین آگاه و عاملین که بی هیچ حرف و حدیثی تمام تمرکز رو خودتون گذاشتین و این آگاهی هارو به زیبایی بیان میکنید تا ماهم بهره ببریم😍🙏❤
خدایا شکرررررررت😍🙏
با سلام خدمت استاد قدرتمند خودم
افتخار اینو دارم که اموزشات شما را دنبال میکنم و سپاس خدایی که به زیبایی هر چه تمام تر منو به سمت شما هدایت کرد
راجع به این موضوع که مسئول زندگی کسی نیستم خیلی فکر کنم پاشنه اشیل داشتم نه اینکه الان اوکی اوکی شدم ولی خیلی بهتر از قبلم شدم اگه بخوام من تاثیر اینکه بخوام زندگی کسی تغییر بدم تو زندگی خودم بررسی کنم متوجه میشم که تمام مواقعی که این کار انجام دادم عذاب دیدم دلیلش اینه طبق قانون جهان عذابی که میبینم به خاطر فرکانس ها و توجهاتی که خودم کردم هست
پس من اگه واقعا میخوام کسی تغییر بدم یعنی دارم توجه میکنم به یک ناخواسته که تو جهانه و چون میخوام اونو درست کنم یعنی توجه من روی بدی هست پس قاعدتاً بر اساس همون توجه میدیدم
اومدم تو خیلی از موارد پذیرفتم افراد اطرافمو و توجه کردم به نکات مثبتشون تو زندگیشون و شرایطشون و این کار باعث شدم خودم اروم تر بشم و اینکه چون وقتی به نکات منفیشون توجه میکردم از اون نکات هم تو خودم رشد میکرد هم افراد بیشتر با اون نکات میدیدم و اومدم نکات مثبت و زندگیشون تحسین کردم
اینکه دوست داشتم همسرم تغییر بدم که بیاد اموزشات استاد ببینه و این موضوع باعث شده بود فقط تمرکزم روی ایشون باشه ولی وقتی دیدم خودم دارم عقب میرم چون از روی خودم غافل شدم اومدم با دقت بیشتر روی خودم متمرکز شدم و تغییراتی که درونمون ایجاد شد باعث شد الان همسرم دانشجوی پر و پا قرص استاد شد و چقدر رشد درون زندگیمون صورت گرفت پس اینجا بود به حرف استاد رسیدم که بابا تو خودت تغییر کن به بقیه کاری نداشته باش
اینکه برای همینه قضاوت کردن، غیبت کردن، کنجکاوی منفی تو زندگی دیگران و مواردی از همین قبیل احساس بد میده چون من خیلی از خودم خارج میشم و تمرکزم ناخودآگاه میره سمت بدی های افراد و خودم ضرر میکنم و این جمله با خودم میگم که اگر تو طبیب بودی سر خود دوا نمودی
خیلی راست میگم نکات مثبت خودم بیشتر کنم باورهای قدرتمند کننده ایجاد کنم احساس لیاقت و عزت نفسم ببرم بالا و توحیدم قوی تر کنم و زیبایی ها را تحسین کنم و توجهم به خوبی ها باشه دیگه وقت نمیشه که بخوام زندگی کسی تغییر بدم
در نهایت اینکه هدف من باعث اسیب رسوندن نشه اینکه من هدفم سبز باشه و تلاش داخل مسیر اون هدف باعث میشه بها بدم و در ازای بها چیزای با ارزشی دریافت میکنم و وقتی دستاورد داشته باشم تمام کسانی که با من همراستا باشند تو مدار باشد با من ادامه میدهند و هدف خودشون دنبال میکنند و این دیدگاه که زن و شوهر باید برای هم یک کاری کنند به نظرم این محدودیت میاره و به نظرم ازدواج اینه که هر کسی هدف خودش دنبال کنه و جاهایی که با رسیدن به هدف های جزیی مسیرش باعث انگیزه طرف مقابل برای حرکت جدیتر میشه و به نظرم این تفکر یک نقطه منفی تو مسیر هدفه پس مهم اینه درک کنیم زندگی رشد و اگاهی است و اینو به خودم میگم من میخوام متفاوت زندگی کنم هر کسی تو مدار باشه با من ادامه میده نباشه جهان جداش میکنه و من نمیتونم از هدفم بگذرم که کسی با من سختشه اون مشکل خودشه و این دیدگاه باعث شد همسر بنده بینهایت رشد کردن نه به خاطر من بلکه دیدن زندگی خیلی متفاوت تر از چیزی که شاید اکثریت دنبالش هستند و خودشون هم خیلی هدفمندانه تر از قبل زندگی میکنند
مرسی استاد بینظیرم
روز67مسیر
ما مسول زندگی خودمون هستیم و انتخاب میکنیم کدوم راه درسته و شاید بقیه هم اذیت بشن و حتی خودمون مقصر اذیت بقیه بدونیم اما تهش یک دیدگاه اشتباه هست که ما خودمون سرزنش میکنیم برای بقیه، پدر من پولش گذاشت در قرض الحسنه ورشکست شد و کل پولمون خونمون رفت پنج سال مستاجر شدیم و از یک خونه دویست وپنجاه متری با سختی زیاد تونستیم یک خونه پنجاه متری بخریم این تصمیم پدر من بود و کل خانواده اذیت شدن اما برای منکه فرزندش بودم بزرگترین درس شد که هیجوقت نه قرض الحسنه نه هیچ شرکت هرمی وبازاریابی وارد نشم و من یادگرفتم برای پول بیشتر ریسک این مدل نکنم وقتی همه پول ریختن تو بورس که سود کنن باز من اقدامی نکرذم چون همون بازی بود و همون نتیجه را داشت و وقتی ترکید خیلیها باز تجربه پدر من را پیدا کردن
شاید پدر و مادرها اشتباهاتی بکنن حتی از زندگی مالی عقب بیفتن و سختی بکشن و خانواده اذیت شه اما در واقع همین مسیر میتونه موفقیتی برای ایندشون باشه من هیچوقت نه از پدرم دلخورم نه سرزنشش کردم بلکه برعکس همیشه از این تجربه یاد میکنم که خودمم این چنین ریسک نکنم
من خودم در اینده مادر هم بشم باز تصمیمی که فکر میکنم درسته را انجام میدم حتی اگه نتیجه خوبی نده چون میدونم هیچ چیز بی حکمت نیست و هر اتفاقی برای ما خیر هست این دیدگاه منه
…
خب بریم سزاغ مسیر خودم
مسیر خودم تا اونجا رسید که با شنیدن فایل دیروز انقلابی به پا شد که اصلا بهم ریختم
اما تصمیمم گرفتم اول یکی از پیج هام پاک کردم خب همه را پاک نکردم چون تصمیم گرفتم کاربری اش عوض کنم پس نیاز نیست کل روند حذف کنم من یک شغلی میخوام که بدون دردسر برام پول بیاره
باز پیشنهاد مکمل دیروز شد با این تفاوت که همه شرایط ما را شرکت قبول کرده و خب این برای من نشونه خوبیه نکته بعدی نشونه بعدی اینترنتیه که من هر روز دارم باهاش کلنجار میرم و حتی برای شتیدن فایل ها ساعتها منتطر میشم تا بتونم دانلود کنم پس مسیر اینترنتی هم اون مدل که من میخوام نیست و من این درگیری را هم نمیخوام بعد نشستم فکر کردم چی میخوام پول میخوام راحتی کار مبخوام بدون دغدغه
یک تعهد به خودم دادم که تا نود روز یک کانال هست داخلش ویس بزارم که اون مسیر ادامه داره و فیلتر شکن و… نمیخواد
همکاری در فروش هم باعث میشه تلفنی من فقط فروش ثبت کنم که اونم باز مسیر راحتتر میکنه همون شیوه ارسال فقط میشه که دیگه دردسر ها قبل ندارم
حالا برنامم چیه پیج ببرم سمت فروش
بعد استارت این کار فردا بزنم
و بعد که حد فروش بالا رفت حتی همینم نیرو بگیرم و مدیریت کنم
همون سیستم مدیریت که دلم مبخواد میشه
حالا اون مسیر قبلی خودم باز بخش خدمات بود که دیدم اینم همون باگ که داشتم من اگه قراره خدمات بدم که الانم همونه پس چه فرقی میکنه پس اونم باید بره سمت فروش نه خدمات
مشاورم حرف خوبی زد من در یک مسیر اشتباه پیش میرم من همه شغلهام خدماتیه یعنی در ارتباط بودن با افراد چیزیکه کفتم اذیتم میکنه تلاش کردم حلش کنم نشد و نقطه قوت من استمراره یعنی اگه هر روز به من بگن یک کار انجام بده انجام میدم پس بخش فروش برای من راحتتره که من مسولیتی نداشته باشم و ارسال انجام بدم
بلاخره با این دوره هر بار میفهمم من چیو میخوام
الان مبدونم من درامد بالا مبخوام
من شغلی میخوام بدون درگیری و ارتباط با افراد
من شغلی میخوام مدیریتش کنم
من شغلی میخوام زمان و مکان نداشته باشه ازادی منو نگیره
من شغلی میخوام که برای من حس رضایت و ارامش ایجاد کنه
من شغلی میخوام که انقدر ثروت برام بیاره که فقط در تفریح و مسافرت باشم
من شغلی میخوام که ذهنم راحت باشه فقط از انجامش لذت ببرم
من شغلی میخوام که توانایی های من باشه و نخوام به بقیه ثابتش کنم
در شغل فعلیم خیلیها با من بحث میکنن که نظرات بدون علمشون را ثابت کنن چون همه متخصص تغذیه هستن متاسفانه
شغلی میخوام که ازاد ترین باشم
ازادی مالی، کاری، رفت و امد، احساسی، ذهنی و…
..
خب خداروشکر الان حالم از دیشب خیلی بهتره
الان میدونم چیو میخوام و وقتی از اول نشونه ها بارهت بارها برای اینکار برام اومد داشت بهم میگفت که مسیر خدمات رها کن نه اینکه باز بری بخش خدمات
شغل مورد علاقمم خدماتی داشتم پیش میرفتم
پس اونم میشه بخش فروش
الان فروش استارت میزنم سرمایه هم از بقیه هست بعد هم تجربه اش میکنم هم میفهمم کار مورد علاقم هست یا نه
بهترین پیشنهاد این بود که به من گفتن سرمایه گذاری میکنن تست کنن نشد هم اشکال نداره و در واقع من فقط تجربه اش میکنم البته من ماه کذشته یااینکه تبلیغات نکردم عالی بودم و فهمیدم چقدر در بخش فروش خوبم و تصمیم بعدیم اینه اگه در فروش موفق بودم پس یعنی من پلنر خودمم بزنم صددرصد موفق میشم و تجربه که پیدا میکنم باعث میشه مسیر بعدیمم که خودم سرمایه کذاری میکنم جواب بده پس این مسیر میشع پله ای برای مسیر بعدی
به خودم قول دادم هر فروش پنجاه تومن بهم میدن هر پنجاه تومن که دادن را بزارم داخل یک قلک بعد یکماه میفهمم در فروش چطورم و مسیرمم طی کردم اگه همه چیز عالی بود کل پول میدم برای چاپ پلنرم و بلاخره دفتر برنامه ریزی که میخوام چاپ میکنم و اونم میبرم در بخش فروش
کلا حیطه فروش را بجای خدمات جایکزین میکنم
اگه هم این تجربه جواب نداد دیدم نه فروش هم چیزی نیست که میخوام پول های درامدیم میبرم در بازار سرمایه گذاری از حیطه خدمات و فروش جفتش میام بیرون
خب از فردا میریم برای تجربه ای متفاوت
من ایمان دارم که این مسیر برام مسیر عالی میشه
و من تصمیم گرفتم بدون توجه به چیزی فقط کاریکه فکر میکنم درسته را انجام بدم
من مسول زندگی خودمم فقط و فایل امروز بهم یک حرف خوبی زد استاد
تو تصمیم های خودتو بگیر بدون توجه به بقیه
بقیه هم تصمیمات خودشونو میگیرن
قبلش میخواستم درامدم صفر نشه که بتونم کمک خرج زندگیم باشم اما الان برام مهم نیست چون قراره من فقط مسیر خودمو برم بزار صفر بشم اگه قراره برام درس و تجربه ای باشه
نترسم از چیزی که چیزی برای از دست دادن نیست
تهش بی پولیه که بارها تجربه اش کردم
پس دیگه نگران نیستم و پیش میرم
انقدر تجربه میکنم تا بلاخره اون چیزی که میخوام بشه
من باور دارم تا یکماه دیگه که این مسیر هست چیزیکه میخوام بدست اوردم پس یکماه چالش برای رسیدن به موفقیت اصلا سخت نیست بلکه شیرینترین مسیره چون میدونی تهش برنده ای
باز ساعت پنج صبح شد و من اینجام
سلام و درود
استاد خیلی خوب گفتید من از زمانی که شنیدم نباید نصیحت کرد نباید بهشون گیر بدیم
همانطور که هستند قبولشون کنیم
ما مسول زندگی هیچکس نیستیم
تا عمل کردن به این حرفها زمانی باد
از روزی که تو عمل اجرا کردم
آرامش خیلی بیشتر شد احترام بیشتر شد
پسر من به خاطر یه سری باور غلط که من باید هواش داشته باشم کسی نداره بهش کمک کنم بهش بگم خلاصه هی بگو و مخالفت و هزاران مورد دیگر
از زمانی که رهاش کردم پس رفت نکرد
بلکه از زمانی شروع به پیش رفت و رفتن به سمت استقلال مالی شد
و خودش برای خودش کار پیدا کرد رفت شغل عوض کرد و بالاخره تو یه مسیری قدم برداشت
بهتر میاد تو هر کاری بهت میگه
بهتر شده رفتار و احترام گذاشتن
خودش کارش رو میکنه اگه موردی هم پیش بیاد متوجه میشم که باید چیزی میگم بگم حق با شماست و زندگی روی دیگری رو بهت نشون میده خدایاشکرت
واقعا استاد شنیدن
درک کردن
اجرا کردن عمل کردن
این سه مرحله هست که باید توش پیشرفت کنیم و به تکامل برسیم
بهشت را تجربه خواهیم کرد
خدایا شکرت بابت همه چیز
بابت قانون بدون تغییر خداوند
استاد از اینکه با آرامش و ردور از هرگونه تعصب و چالشی به ما کمک میکنید تا درک کنیم جهان را سپاسگزارم
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
به نام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به دوستان عزیزم
روز 67 ام سفرنامه
استاد یک باوری بود دقیقا قبل از این فایل که خداوند هدایتم کرد که بنویسمش و بش عمل کنم
و گفته شد که چه نتیجه ای داره و خیلی خوشحال شدم و یجورایی جواب یک سری از تضادهام هم بود
و الان اومدم این فایل رو دیدم، دقیقا همین باوری که باید داشته باشم علتش و کلا موضوعش رو شما توضیح دادین
و به شدت خوشحال شدم
و الان که ساعت تقریبا یک هست و خواهرزادم مهدی که به شدت این قوانین آفرینش رو دوست داره
و سعی می کنه از توضیحاتی که میدی حتما برای خودش کاربردیش کنه و استفادش کنه
و شخصیتش تا الان خیلی خیلی تغییر کرده و به شدت خوب شده
و الان دید من دارم این فایل رو می بینم
گفت اسماء چقدر پای این چیزای الکترونیکی هستی چشمات ضعیف می شن ها
گفتم نه مهدی من قراره قوانین خدا رو یاد بگیرم و خدا هم کمک می کنه بهترین چشم ها رو داشته باشم و تقویتشون کنم
و بعد اون هم گفت استپ کن فایل رو منم بالشت بیارم با هم ببینیم
و با هم دیدیم و به محض تموم شدن فایل گفت که چه چیزهایی یاد گرفتم
و خیلی لذت بردم از این نوع نتیجه گیری درستش
منم همینطور یاد گرفتم که من فقط مسئول زندگی خودم هستم
و من مسئول خوشبخت کردن فقط و فقط خودم هستم
و زندگی من فقط به خودم مربوطه عقاید من فقط و فقط به خودم مربوطه و عقاید دیگران فقط به خودشون
و بقیه آزادن که هر فکر و نظری داشته باشن چون فکر و نظرشون هست که زندگیشون رو میسازه و ما باید بزاریم و یاد بگیریم که بقیه باید زندگی خودشون رو بسازن
هر فکر و عقیده ای که طبق قانون نبود رو هم فقط ازش اعراض می کنیم
خدایاشکرت برای اینکه فهمیدم این آگاهی ها این قوانین هستن و میتونم یادشون بگیرم
خدایاشکرت که میخوای زندگی من هر لحظه بهتر بشه
خدایاشکرت که اینقدر دوستم داری
خدایاشکرت برای اینکه اینقدر عالی هدایتم می کنی و هر لحظه خواسته هام رو به بهترین شکل جواب میدی
تو بهترینی مرسی که هستی
خداجونم من عاشق شما هستم
استاد مرسی که هستین، مرسی برای ایجاد این سایت
خانم شایسته مرسی که هستین و مرسی برای هدایت شدن به ایجاد این سفرنامه و استفاده از این گنجینه ها
بچه های سایت مرسی که هستین
من عاشقتم اسماء جون که هستی اینجا
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای امروز و این لحظه و هر چه که به این لحظه ختم شد
در پناه الله یکتا باشید.
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم
روز شصت و هفتم از سفرنامه زندگی من
عنوان فایل: مصاحبه با استاد قسمت 11
من تنها و تنها مسئول زندگی خودم هستم نه خانوادم نه هیچ عزیز دیگری؛پاشنه آشیل من اینجاست الان سالیان زیادیه که مسئولیت خانوادم هزینه وووو کلی مسائل دیگه با منه ولی از وقتی که روی باورهای خودم روی باورهای توحیدی خودم کار کردم که اولا خیلی سعی میکنم باور کنم دوما اینکه عمل کنم به اینکه تمام اتفاقات و شرایط زندگی ما بدون استثنا بخاطر فرکانس ها و باورهای ماست تمام افرادی که میان تو زندگی ما بخاطر باورهای ماست؛از وقتی بهتر از قبل اینو باور کردم جهان شرایطی رو داره به وجود میاره که آرام آرام نقش من کمرنگ تر میشه تو زندگی خانوادم و به نوعی من آزادتر میشم و خیلی خوشحالم بابتش و خداروشکر میکنم که منو هدایت کرد به این مسیر
افراد نزدیکی به من بودن که خواستن دیدگاه ها و افکار خودشون رو به من تحمیل کنن ولی من با روی خوش با احترام قبول نکردم و هیچوقت هم نگفتم که این راه شما اشتباه این مسیری که میری هیچ نتیجه ای خوبی نداره نه
من خیلی باید رو این موضوع کار کنم خیلی کار دارم خیلی پیشرفت کردم ولی باید ادامه بدم تا بهتر و بهتر بشم تو این موضوع با باورهای درستی که ایجاد میکنم اینکه من هیچ تأثیری در زندگی دیگران ندارم من ناتوان هستم در خوشبخت یا بدبخت کردن دیگران من فقط میتونم خودم رو خوشبخت یا بدبخت کنم تو این کار 100 درصد توانا هستم یعنی خدا این توانایی رو به من داده که با ارسال فرکانس و افکار و باورهایی که دارم افراد شرایط و اتفاقات هم سنگ هم مدار وارد زندگی من بشه به اندازه ای که اینو باور کنم میتونم خودمو بهبود ببخشم و این فکر که من تاثیری تو زندگی دیگران دارم رو نکنم و فقط باید به دنبال اهداف خودم در زندگی شخصی خودم باشم
مطمئنا این فایل برای من بوده دقیقا زمانیکه بهش احتیاج داشتم خدارو شکر برای هدایت های بی نظیرش و سپاس از شما استاد عزیزم
به نام خالق زیبایی ها
“روز 67 ام سفرنامه”
ما نه توانایی خوشبخت کردن دیگران رو داریم نه بدبخت کردن دیگران، فقط میتونیم اتفاقات و زندگی خودمون رو خلق کنیم
دیگران هر دیدگاهی که دارن هر عقیده ای که دارن هیچ ارتباطی به ما نداره اجازه بدیم دیگران به سبک و عقیده خودشون زندگی کنن
ما مسئول دیگران نیستیم حتی خداوند بارها توی قرآن به پیامبر میگه تو وکیل اونها نیستی
کسی که در فرکانس دریافت پیام و هدایت خداوند باشه خودش از راههای مختلف اون پیام رو دریافت میکنه اگه در فرکانسش نباشه خودتو به در و دیوار بزنی اون نمیشنوه نمیفهمه
در مورد من اینقد در مورد قوانین با دوستم صحبت میکردم میفرستادم فایلا رو براش اون اصلا گوش نمیکرد وقتی در مورد قوانینم صحبت میکردم اون حرف خودشو میزد چقد انرژی من هدر میرفت یعنی هر جواب دادن به دیگران و توضیح بیجا وقتی کسی از شما سوال نکرده باعث میشه
انرژی خودتون پایین بیاد و پیشرفتی هم نکنین
جهان خودش بلده و در نهایتم ارتباط ما قطع شد
تا زمانی که همفرکانس باشیم هم مسیر باشیم میتونیم کنار هم باشیم وقتی تضاد فرکانسی ایجاد
بشه از مدار هم خارج میشین
تمرکزمون رو بزاریم روی خودمون اینو به خودم
میگم که بارها در تله هدایت دیگران افتادم
و امسال آگاه باشم و توی این تله نیفتم و انرژی
خودم که سرمایه اصلی منه بیخودی هدر ندم
امیدوارم همیشه شاد باشین و پر از نور و عشق خداوند️
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و فعال. من هر روز منتظر فایل دانلودی جدید هستم که بسیار به جا مریم خانم زحمت می کشن و این فایلها را داخل سایت می گذارن چقدر محتوای این فایلها ارزنده هست و بسیار کاریردی.. من با تمام وجود از این فایلها استفاده می کنم و خداوند را هزاران بار شاکرم که با استاد عزیزم و سایت بسیار عالی آشنا شدم به آسانی با عمل به این آموزشها روز به روز به خواسته هام میرسم قبل از آشنایی با استاد یعنی سن 46 سالگی خیلی به سختی به خواسته هام می رسیدم یا اصلا نمیرسیدم ولی کمی دقت به این قوانین برای بنده زندگی بسیار آسان شده است امروز یک فایل جدید گام هفتم مهاجرت به مدار بالاتر داخل سایت آپلود شد که بسیار مشتاقم تا آن را گوش بدهم خدارا هزاران بار شاکرم و از شما استاد عزیز که دستان خداوند روی زمین برای من هستید بسیار سپاسگزارم
به نام الله یکتا
سلام استادان عزیزم و دوستان خوبم
1_ باید باور کنیم راهنمای درون وجود داره
من باور دارم که راهنمای درون وجود داره و خیلی وقت ها که ازش سوال میپرسم و بهش توجه میکنم خیلی زیبا بهم جهت درست رو میگه
چند روز پیش داشتیم میرفتیم بیرون راهنمای درون بهم گفت تو پشت فرمون نشین بذار همسرت بشینه ولی من بهش گوش نکردم چون تازه رانندگی یادگرفتم و دلم میخواست تمرین بیشتری داشته باشم
خلاصه من نشستم و کمی که جلوتر رفتیم دیدیم متاسفانه سرکوچه ی ما به کامیون 18 چرخ چپ کرده و کلی بی نظمی و شلوغی و ترافیک اون اطراف بود که من باید از وسط لاین آروم میومدم کنار و میرفتم داخل یکی از کوچه و مسیرمون رو از اونجا ادامه میدادیم که این کار بهم استرس زیادی داد و سختی رو تحمل کردم و در نهایت تو اون کوچه به همسرم گفتم بشینه پشت فرمون
و اونجا بود که فهمیدم چرا راهنمای درونم بهم گفته بود نشینم پشت فرمون
به نظرم تو هر لحظه ای باید بهش اعتماد کنم
اون صدایی که بهم احساس خوب و آرامش میده رو دنبال کنم و اون صدایی رو که بهم ناراحتی و استرس میده رو رها کنم که صدای شیطانه
من احساس میکنم استفاده از راهنمای درون نیاز به تکامل داره و ما با توجه به رشدی که میکنیم میتونیم از راهنمای درون استفاده کنین و ازش بهره ببریم
هرچی بیشتر رشد کنیم بیشتر هم میتونیم باهاش مشورت کنیم و ازش استفاده کنیم
2_ برخورد با تضاد ها
استاد میفرمایند که وقتی ما به تضاد ها برمیخوریم خواسته هامون رو پیدا میکنیم
من معلم هستم 11 سال سابقه ی تدریس در آموزش و پرورش رو دارم که البته امسال مرخصی گرفتم
میخوام راجع به تضاد هایی بگم که خواسته ی اصلی من رو بهم نشون داد
2 سال قبل از گرفتن مرخصی مشکلات خیلی زیادی برام پیش اومد
سال دهم خدمتم با مدیرم در حد خیلی زیادی به اختلافات شدید خوردیم
به خاطر اینکه مدرسه ی ایشون مهد کودک برای نگهداری کودکان داشت و اصلا به خاطر همین موضوع من رفته بودن مدرسه شون و پسر منم حدودا 3 سال داشت و تو مهد کودک خیلی بهانه میگرفت
در نتیجه من تصمیم گرفتم از یه مدرسه با مدیر و کادر عالی که داشت بیرون بیام و برن به مدرسه ی ایشون که مهد کودک داره تا پسرم پیش خودم باشه
از قضا خواهر مدیرمون هم اونجا بود و 2 تا بچه هاش رو در مهد کودک نگه داری میکرد
اوایل ورود به مدرسه بود که متوجه شدم اینا خیلی علاقه دارن که ما سه همکاری که بچه داشتیم و نیاز داشتیم بچه هامون پیش ما باشن رو اذیت کنن و مهد کودک به طور خصوصی برای خواهرزاده های مدیر و خواهرشون باشه که راحت باشن
معاون پرورشی و یکی از معلمان و من بچه داشتیم
معاونمون که زود تسلیم شد و بچه هارو گذاشت خونه و با معرفی مدیر یه پرستار گرفت و بچه هارو دیگه به مدرسه نیاورد ولی من و همکارم که بچه هامون کوچک تر بودن و بیشتر به تون مهد کودک نیاز داشتیم مقاومت بیشتری کردیم تا اینکه یه روز جلسه تشکیل دادن و به طور واضح گفتن که از این به بعد شما بچه هاتون رو نیارید یا یک هفته شما برید نمازخونه ی مدرسه و یک هفته خواهرم و بچه هاش برن نماز خونه
ما هم هرچی میگفتیم همه باهم باشن اینا قبول نمیکردن چون اونجا رو ملک باباشون تصور میکردن خلاصه به ما گفتن هفته های صبحی شما برید نمازخونه
که اتفاقا هفته های صبحی نماز خونه خیلی سرد بود بچه هامون مریض میشدن
خلاصه من و همکارم هم دیگ نتونستیم ادامه بدیم و گفتیم میخوایم بچه هامون رو ببریم خونه و مثل معاون واسشون پرستار بگیریم همکارم هم بچه اش رو آورد خونه ی ما و ما دو نفر یه پرستا. گرفتیم که میومد خونه ی ما
بماند که چه مشکلاتی رو تحمل کردیم…
از یه جایی به بعد دیگ بچه هامون تو خونه نموندن و دوباره ما تصمیم گرفتیم که برگردیم مدرسه ولی اینا گفتن شما باید برید نمازخونه
خلاصه اونقدر مشکلات رو تحمل کردیم که حد نداشت
بماند که در نهایت من با کمک خدا این مدیر رو تو اداره رسوا کردم و آبروش کامل رفت
خیلی همه رو اذیت میکرد به هر بهونه ای تا اینکه آخر سال بهمون گفت شما باید یک ماه بیشتر از همه ی معلم ها بیاید مدرسه
یعنی میخواست یک ماه از تابستون مارو حروم کنه و با ما لج کنه و هرچی ما بهش بخشنامه نشون مبدادیم که اینکارو نکنه فایده ای نداشت
خلاصه بهش گفتیم ما میریم اداره و گفت برید الیته فکر نمیکرد کسی بره
یه روز پنجشنبه همهی معلم های مدرسه رفتیم اداره و آبرویی از این خانم رفت که با هیچی نمیتونست جمعش کنه
تمام بد رفتاری هاش تمام سخت گیری هاش واسه مهد تمام بی احترامی هاش همه رو گفتیم و گفتیم و رئیس فقط داشت گوش میکرد و حرص میخورد
تا اینکه به ما گفتن شما برید و ما رسیدگی میکنیم
ما اومدیم خونه و دوست همسرم که تو اداره بود به همسرم گفت جوری آقای رئیس سر این خانوم داد میزد که من تو تمام این سال ها ایشون رو اینجوری ندیده بودم و میگفت اون اینقدر تمرد بود که نمیگفت چشم و آقای رئیس بهش میگفت بلند بگو چشم تا بشنوم
مدیریتش رو تا پایان مدرسه ضمنی ازش گرفتن و گفتن حق نداری تا پایان مدارس به معلم ها چیزی بگی و ما خودمون مدرسه رو از طریق نماینده ی معلم ها اداره میکنیم ک اونم میموند تو اتاق خودش و روی نحسش رو دیگ ندیدیدم و به وقتش هم تعطیل شدیم
و سال بعد هم از اون مدرسه پرتش کردن بیرون و رقت مدیر یه مدرسه ی دیگ شد به خاطر کمبود نیرو چاره ی دیگ ای نداشتن
داشتم راجع به تضاد ها حرف میزدم
مشکلاتی که این دوسال آخر تو مدرسه واسم به وجود اومد بهم گفت باید یه شغل دیگ داشته باشی و وسط همون مشکلات سال دهم من استارت شغل جدیدم رو زدم و الان به حدی رسیده که دیگ اصلا نیازی نیست برم مدرسه و تو خونه کنار بچه ام دارم کار میکنم و از زندگی لذت میبرم
خدایا شکرت
واقعا تضاد ها خواسته های مارو روشن میکنن
باید باور هامون رو تغییر بدیم و به مسائل جور دیگه ای نگاه کنیم تا شرایط برامون بهتر و بهتر بشه
3_ ما مسئول تغییر زندگی هیچکس نیستیم حتی فرزند و همسر
حتی خداوند به پیامبرش گفته تو مسئول تغییر زندگی بنده ها نیستی و فقط باید اونارو راهنمای کنی
این خیلی باور قدرتمندی هست و باید اینو بدونم که من فقط مسئول تغییر زندگی خودم هستم و بس
خدایا شکرت که یه کامنت دیگ نوشتم و این باور ها واسم قدرتمند تر شد
شیوا : به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوند بزرگ فرمانروای جهانیان خداوند برنامه ریز هدایتگر خیرخواه خداوند شگفتی ها
*الهامات و گفت و گوهای درونی
اولین قدم برای ارتباط با درون اینه که باور کنید همچین راهنمایی هست و باور کنید فارغ از این که شما چه انسانی هستید ، این نیروی هدایتگر در وجود شما هست. و باور کنید که وقتی ازش درخواست کنید و ایمان داشته باشید که وجود داره و پاسخ میده ، به شما پاسخ خواهد داد.این مهم ترین باوره.
همیشه در هر شرایطی میتونیم بپرسیم که خدایا الان چه کار کنم ؟ حتی تو بازی ! اما ایمان داشته باش باور داشته باش و تسلیم باش و روی خودت حساب نکن روی عقل و منطق و تجربیات گذشته ت حساب نکن .حتی اگر قبلا همون کارو کردی و جواب نداده ، اون لحظه گوش کن و عمل کن. جواب می دهد.
ذهن منطقی ما جلوی مارو میگیره برای این که از الهاماتمون استفاده کنیم .
جنس گفت و گوهای ذهنی مشخص میکنه که کی داره با شما صحبت میکنه.
همیشه باید حواسمون به گفت و گوهای ذهنیمون باشه و نجواهای مناسب رو با باورهای درست جایگزین کنیم نجواها خود به خود بد میشن ولی خود به خود خوب نمیشن.
*مسؤول دیگران بودن
حتی خداوند هم انسان رو مجبور نکرده . ما آزادیم همه آزادن که دیدگاهشون رو بگن و همه آزادن به دیدگاهی که دارن عمل کنن. اما اگر تو دیدگاهی رو دوست نداری ، ازش اعراض کن بحث نکن.تو وکیل دیگران نیستی تو کارخودت رو انجام بده نخوایم همدیگه رو قانع کنیم. نه شما قراره من و ببری بهشت و نه من قراره شمارو ببرم بهشت.هرکسی نتیجه ی اعمال خودش رو میگیره.تو مسیر درست رو برو تو راهی که فکر میکنی درسته رو برو هرکسی باید خودش زندگی خودش رو رقم بزنه.
استاد : فرزند من اگر الان تو رفاهه و بعدا تو رفاه نباشه من فکر نمیکنم براش بده! نه من تو رفاه نبودم و بدم نبود برام!بذار فرزندت آزاد باشه مستقل باشه و خودش خودش و جمع و جور کنه. ما مسوول دیگران نیستیم ما مسوول خودمون هستیم هیچکس بار دیگری را بردوش نمی کشد ما اصلا توانایی خوشبخت کردن دیگران را نداریم ما توانایی تغییر دیگران را نداریم.
نه مرگ بده نه مسائلی که بهش برمیخوری بده. این مسیر زندگیه. هر تضادی مریضی بیکاری طلاق بی پولی مستاجری بدهکاری و … هرچیزی که تضاده و همه فکر میکنن خیلی بده ، قسمتی از زندگیه آدم خواسته هاش رو میشناسه و می فهمه چی میخواد و این ها محرک پیشرفت هستن. هم برای خودت و هم برای همه.
* جملات تأکیدی امروز:
ما مسؤول دیگران نیستیم. ما توانایی خوشبخت کردن دیگران را نداریم. ما توانایی تغییر دیگران را نداریم.ما مسؤول خودمون هستیم.