مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»110MB30 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»28MB30 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم سلام برای استفاده از هدایت: باور کنید همچین راهنمایی هست باور کنید پاسخ میده بهتون ذهن منطقی جلو استفاده از الهام رو میگیره گفتگوهای ذهنی رو با باورهای مناسب جایگزین کنید باید روی باورهامون کار کنیم و وقتی نشانه اومد تاییدش کنیم. تضادها خواسته ها رو به ما میگن،محرک های پیش رفت هستند هیچ کس مسئول دیگری نیست. صدای الهامات :آرامش و احساس خوب صدای نجوا :احساس ترس سپاسگزارم
خانوم شایسته خداشاهده ایولا دمت گرم با این کار قشنگت عجب برنامه ای شده این پروژه ….
عشق کردم
حقا که خدا خوب کبوتر باکبوتر باز با باز رو کنارهم چیده
هم استاد هم شما عالی و مهربون و بالطف فراوان هستین هزارتا لایک امیدوارم ادامه داشته باشه و بیشتر و بیشتر استفاده کنیم این برنامه شاید رایگان باشه اما بنظر چیزی و دست کمیاز دورهای استاد نداره
قشنگ داره یکسیر تکامل رو نشونمیده و اگرهرکس با این پروژه جلو بره هر روزش میتونه فرکانسشو تنظیمکنه و مدارشو ارتقا بده عالیه هرچقدر تشکرکنمکمه هر روزمنتظر هسمقدمبعدی و قسمت بعدی گذاشته بشه بسیار عالی و بینظره خداقوت استادعزیز و خانوم شایسته مهربون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
خدایا هر آنچه ک دارم همه از آن توست
سلام استاد گرانقدرم و بانو شایسته عزیز
مهمترین راه ارتباط با راهنمای درون اینه :::
وقتی ازش درخواست میکنی و ایمان و باور داشته باشید و به حرفش گوش میدی آدرسهای بهت میده که بهت خوش میگذره وقتی فعالش کنی با سکوت وقتی سکوت کنی وحالت خوب باشه بهش وصل بشی باهات حرف میزنه و ایده میده که چیکار کنی وقتی باورش داری ازش سوالهای خوب میپرسی بی جواب نمیمونی و بشرط اینکه وقتی گفت در لحظه بی چون و چرا عمل کنی به اون خدای درونت وتسلیم باشی و روی خودش حساب کنی
خیلی جاها جوری هدایتم کرده که بعضی وقتها به یاد میارم اشک میریزم یادم میاد ی شب وقتی خواب بودم دیدم ی صدای توی خواب منوبیدارم کرد و دوباره سرم گذاشتم رو بالش بخوام دیدم میگه پشت بخاری رو نگاه کن و من غلت خوردم به طرف دیگه که بخوام دیدم بازم اون صدا هست میگه برو برو دوباره بلند شدم همسرم عزیزم گفت چرا نمیخوابی گفت ی صدایی میگه پشت بخاری رو نگاه کن و رفتم چراغ روشن کردم دیدم شلنگ گاز در حال سوختن شدن بود و خاموش کردم بخاری رو و تا صبح اشک میریختم و همینطور همسر عزیزم و سجده شکر کردیم که چقدر حواسش بما هست
از کجا بفهمیم الهامات هست یا نجوای شیطان؟
اگر ایده یا راهکار برای انجام ی کاری بهت میده به قلبت نگاه میکنی میفهمی که داره خدا حرف میزنه یا شیطان برمیگرده به احساسی ک داریم اگه احساسمون خوبه همون موقع عمل میکنی و باور داری خدا این راه رو نشون داده و اگه حست بده اصلا نباید انجام داد چون داره شیطان میگه
یعنی توی هر خرید هر کاری اگه دارم انجام میدم فقط از خودش کمک بخوام یعنی بشه جزئی از شخصیتم که ناخودآگاه از خودش سوال بپرسم در مورد خرید یا هر چیز دیگه خیلی جواب میده بشرطی که همیشه قبل از انجام هر کاری بپرسی بهت میگه البته وقتی حالت خوبه بلافاصله جواب میده من خودم ی اسم گذاشتم براش شده رفیق فابریک ازش میپرسم جواب میده
برای خوب شدن احساس خوب همیشگی باید دائما گفتگوهای درونی رو مدیریت کنم وکار همیشگیمون باشه
یعنی ی موقعی که نجواها شروع میکن به وراجی کردن همونجا هست که با کلام خودت صحبت هایی کنی باخودت که مثبت باشه و کلا قطع بکنیم ک بیشتر وراجی نکنه وقتی باهاش هم کلام میشیم شروع میکنه به ترسوندن اگه باهوش باشم بمحض اینکه میخواد حرف مفت بزنه همون اول کلام رو بر زبان بیارم و خودم رو مشغول کامنت کنم کلا محو میشه و کمتر میام طرف ما بشرطی که هر روز ادامه بدیم
وقتی هر روز دارم روی خودم کار میکنم نشونه هایی میبینم مبلغ هایی از جایی که فکرش رو نمیکنم میاد بحسابم و دنبالش نیستم که چطور و از کجا اومده همون موقع اشک شوق میریزم و این باور رو دارم که خدا روزی رسان بی حساب من است و از فضل خودش از راههای حکیمانه و عزتمندانه و مثبت خودش برای هر خریدی که دارم اون مبلغ رو مینویسم و حتی بالاتر از اون مبلغی که میخواستم اومده بحسابم
چون ی تجربه بمن شد ی مبلغی اومد بحسابم بجایی اینکه رها باشم و خدا رو شکر کنم و خوشحال باشم پیگیر بودم چطور این مبلغ اومده بحسابم وقتی دنبالش اینطوری میگرفتم میدیم یکی ی بیعانه برای ی کاری ریخته بود بعد میومد بیعانه رو میگرفت و از همون موقع هر پولی میومد بحسابم فقط میگفتم خدایا تو هستی که این پول آوردی تو زندگیم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
در پناه خداوند یکتا باشین
بنام خالق زیبایی ها
سلام استاد عزیزم و مریم جانم و تک تک دوستانم
استاد جانم نمیدونم سوالم رو تو عقل کل خوندید یا نه.
قرار بود تو این پروژه هر روز کامنت بزارم ولی دقیقا از هفته قبل یه تضادی به وجود اومد که تمام خانواده ام درگیرش شدیم.
هم تعجب بود هم اینکه باور داشتم خیری توش هست.
استاد من تو دل این تضاد و این درگیری یک هفته ای الهاماتی رو دریافت کردم.
این تضاد حال بسیار بد خواهرم بود که تا مرز جنون رفته بود اولیش اینکه مادرجونم که تقریبا 90 سالشه و یک جا نشین هست و یک جورایی آلزایمر داره بهم گفت تو باید دست خواهرت بگیری کمکش کنی ،وظیفه بزرگی بود ولی میدونستم خدا کمکم میکنه.خیلی تقلا کردم که خواهرم پیش مغز و اعصاب نبرن تری از قرص ها داشتم آخه خواهرم 4 سال داره کار میکنه اصلی مشوق من برای این مسیر بوده،ولی تسلیم شدم گفتم خدایا اگه تو میگی چشم،رفتیم دکتر خداروشکر مغزش کاملا سالم بود ،
آوردیم خونه چند روز نتونستم پیشش برم ولی شوهر و خواهرای دیگه ام بودن ،
همش از خدا کمک میخواستم گفتم این حرف خودت بهم زدی راهش هم بهم نشون میدی ،دوشنبه رفتم پیشش ،دیدم همه دارن غذا تو دهنش میزارن عصبی شدم چون من خواهرم درک میکنم که الان چقدر از درون خودش بی ارزش میبینه ،بخدا تک تک حرفام از هدایت خدا بود خواهرم از من بزرگتر .
خلاصه بهش،گفتم پاشو تک تک کارهات خودت برس گفتم اگه دوست نداری قرص بخوری باید رو پای خودت باشی به دیگران ثابت کنی همه نمیتونن مثل من درکت کنن.با حرفام جون گرفت پیاده روی رفتیم اصلا نزاشتم قرص بخوره خواهرم خیلی بهتر شد حسش خوب شد
متاسفانه وابسته سایت و فایل ها شده بود یک انسان تک بعدی که فقط میخواست روی فایل ها باش از کار خونه و زندگی روزمره گذشت .
و دکتر تاکید کرد باید گوشی ازش دور کنید ولی گفتم اینم چالش.
خواهرم تو دوره احساس لیاقت بوده تا جلسه 4 ،چیزی که بهم گفت و من درک کردم این بود که خواهرم ارزشمندیش فقط روی سایت بودن وصل کرده فک میکنه کارهای مثل تمیزکاری و بچه داری و همسرداری کار بی ارزش،الان خودش بی هویت میبینه
هر روز برام زنگ میزنه خدا از دستان من داره کمکش میکنه
بهش گفتم فک کن یک چالش که نباید فایل گوش بدی الان تو خودت همه چی بلدی باید اجرا کنی روزانه تو آینه نگاه کن به خودت لگو همین گونه ارزشمندی بنویس کتاب بخون غذاهای متفاوت درست کن با بچه ات درس کار کن پیاده روی برو با اینکارا خودت ارزشمند بدون و واقعا انرژی میگیره.
خدای من شاهده گاهی وقتها غرور میخواد منو بگیره ولی سریع مچش میگیرم میگم خدایا شکرت که منو دستانی از دستان خودت دونستی من حس خوب همون لحظه میگیرم.
استاد جانم نمیدونم کامنتم میخونی یا نه ،من خیلی خیلی مهربون و تاثیر گزارم .قبلا انگار دنبال یکی بودم تا حالش خوب کنم و احساس ارزشمندیم تو این میدیدم و به قول شما آدم های مشکل دار جذب میکردم و بعدش انتظار جبران داشتم
ولی الان بزرگ شدم میبینم انتظاری ندارم با کار کردن روی دوره عزت نفس نه گفتن یاد گرفتم،اینکه برای دل خودم کار انجام بدم.یک مدت هر کسی کمکی داشت باب میلم نبود نه گفتم ولی کم کم متوجه شدم بخصوص با فایل های قبلی که گفتید هر کسی باید با خصلتی که داره بپذیره ،مثلا من مهربون و تاثیر گذار بودن خودم قبول کنم خودم بپذیرم و هی نترسم که ازم سو استفاده بشه.
حس میکنم این رسالت منه،این خصلت از سن شاید 5 الی6 سالگی تا الان که مرز 30 سالگی هستم همراهم بود الان پذیرفتمش عاشقشم
دیشب با همسرم صحبت کردم دیدم تو زندگی خودم اکثر مسئولیت ها گردن منه،حامی همسر و بچه هام هستم و من هر چقدر زور بزنم که حامی نباشم نمیشه اتفاقا باید با آغوش باز بپذیرمش و عشق کنم .
چون من با کمک کردن لذت میبرم حس خوبی میگیرم نتیجه خودم همون لحظه دریافت میکنم دیگ هم نباید منتظر نتیجه باشم .
یاد گرفتم که اگه کسی ازم کمک خواست اول بگم از سمت خداست بعدش هم از خدا کمک بخوام برای راهنماییش بعدش هم دوباره بسپارم به خدا.
استاد من تو این هفته دیدم که بزرگ شدم بخدا انگارچندسال بزرگ شدم یه فهمی یه آگاهی دریافت کردم .
من باید صبور باشم .
استاد در کنار همه این کمک کردن ام از طرفی خدا اصلا نمیخواد من از کسی کمک بخوام یا وابسته کسی بشم از بچگی به هرکسی وابسته شدم به صورت خیلی افتضاح ازم گرفته شد یا ضربه خوردم اینم تو این هفته متوجه شدم که من دور دونه خدا هستم خدا میخواد من تنها وابسته خودش باشم آنقدر عاشق منه که فقط کافیه تو خیابون به یه چیزی فکر کنم همون لحظه برام فراهم میکنه آنقدر سریع،
باید این باور قوی تر کنم تا به تک تک خواسته هام برسم .
آموز تو شوک هستم ولی حس میکنم رسالت من اینه .
بخاطر همین که من با کوچیک و بزرگ ،مرد و زن زود ارتباط میگیرم با عشق باهاشون رفتار میکنم اصلا انگار یه جوری به همه نزدیکم.
همه اینارو من تو این 3 سال قدم به قدم تکاملی بهش رسیدم .
همه رو با هدایت های که دریافت کردم و عمل کردم،با همه اشتباه و تضادی که برای خودم به وجود آوردم دریافت کردم .
و خداروهزاران بار شکر میکنم که روز به روز دارم متواضع تر میشم در برابرش و خودم تسلیم نگه میدارم.
ممنونم از شما که برای من دستی از دستان خدا شدید تا خودم پیدا کنم .
عاشق همتون هستم براتون بهترین ها رو میخوام.
به نام خدای مهربون و بخشندم
الهی صدهزار مرتبه شکرت برای یک روز شگفت انگیز دگ ک برام رقم زدی بیدارم کردی و دوباره چشمم رو ب جهان باز کردی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم بی نهایت عاشقتممممم پروردگارم
“لا اِکراهَ فِی الدّین”
از وقتی ک خودمو از بند باورهایی ک ب خوردم داده بودن و من بدون تفکر و تعقل پذیرفته بودمشون سعی کردم خودم رو رها کنم خدا خودش کمکم کرد خودش عزت و نعمت و محبوبیت و آرامش و رهایی از همه چیز رو بهم هدیه داد اون زمان باوری ک بهم داده بودن ترس از خدا بود هرکار کوچیک و بزرگی ک انجام میدادم سریع عذاب وجدان میگرفتم و پشت بندش حال خرابی و هی خراب و خراب تر و ب طبع طبق قانون بدون تغییر الله اتفاقات نامناسب ک هی بیشتر و بیشتر میشد نمازی ک میخوندم روزه ای ک میگرفتم چادری ک سر میکردم همه و همه حس خوب ب من نمیداد فقط روز ب روز شرایطمو داغون تر میکرد من نمیگم این کارا خوب نیس سو برداشت نشه ولی میگم آدم خودش ب این نتایج برسه و انجامش بده با حس خوب و دلی انجام بده هرکاری ک انجام میدیم همینجوری باشه بهترین نتایج نصیبمون میشه الهی میلیون ها بار سپاسگزارم برای این ک از همون تضادها منو بزرگ کردی و رشد دادی استاد منم ب راهی ک مامانم داره اصلا اعتقادی ندارم همون راهی ک منم ی زمانی مجبورا داشتم انجامش میدادم اوایل سعی کردم ک ی سری چیزارو بگم شاید ب دردش بخوره و دگ خودش و انقد اذیت نکنه ولی ب قول شما هرچقد ک بخایم برای کسی ک امادگیش و نداره راه نشون بدیم جواب عکس میگیریم از همون موقع دگ ول کردم و چسبیدم ب تغییر خودم تمرکز روی خودم و خدا خودش شاهد ک چقد خیر نصیبم شد اصن خود مامانم خود بخود بدون اینک من کاری کنم تغییر کرد همون مامانی ک انقد تعصبات الکی داشت و من تا سرکوچه هم نمیتونسم برم از بس زنگ میزد دوران مجردیم چند بار مسافرت های تکی رفتم و چقد نشونه های جذاب و باحال دریافت کردم همون مامان الان دگ کاری با من نداره و زندگیمون از هرنظر عالی داره پیش میره پر از نعمت و خوشبختی هس همون مسئله اعراض بود ک انجامش دادم و نتیجش ب بهترین شکل حاصل شد استاد قشنگم اونجا ک گفتین من نمیام شمارو از رختخواب بکشم بیرون و بگم این چیزایی ک میگم رو قبول کنین خاستم بگممممممم من خودممم ک خودمو از رختخواب میکشم بیرون و تشنه این اگاهیی ها شدم اصلا هیچ راهی نداره باید آمادگی داشته باشی تا بتونی در مسیرهای زیبا قرار بگیری بازم اشاره میکنم ب تاریخ عضویتم تو این بهشت ک ربطی نداره ب الانم و 1410 روز گذشته ک عضو این خانواده شدم باید تکامل طی بشه و قدرت درک بهت داده بشه والسلام
چقد این مدل تربیت بچه رو دوست دارم و چقد تحسینتون میکنم استاد ینی عاشقتونممممممم ک انقد رهااااا و فارغ از کل دنیا اون کاری رو انجام میدین ک دوست دارین و بهش معتقدین ی چیزی ک برام خیلی تحسین برانگیزه اینک اون موقع پسرتون بود و این حرفای قدرتمند رو درمورد تربیت بچه زدین و الانم ک نیس روی همون اصول هستین واقعا با تمام وجودم تحسینتون میکنم منم باورهای قدرتمند کننده ای از الان دارم میسازم برای روزی ک بچه دار شدم ک ب امید خدا انجامش بدم و بچه ای رو بدنیا بیارم ک از همون اول مسئول زندگی خودش بار بیاد و نخاد ب منو پدرش تکیه کنه هیچ نگرانی براش نداشته باشم و وابستش نباشم خدا کمکم کنه ک بتونم عمل کنم و عمل کنم حرفهام فقط در حد حرف نباشن الهی صدهزار مرتبه شکرت برای نفسهایی ک هر لحظه بهم میبخشی
برای هدایت ب اونجایی ک منم از هر نظر آزاد باشم و اونطور ک دلم میخاد زندگی کنم
برای آدمهای مناسبی ک از هزاران راه سرراهم قرار میدی
برای هرچیزی ک یک روزی خاستم و ب بهترین شکل در زندگیم جاری کردی
برای همسری ک خودت برام انتخابش کردی و چقد خوشبختیم کنار هم
برای مسیرهای قشنگی ک در راستای اهدافم برام هموار میکنی
از عمق وجودممممممم سپاسگزارم
استاد قشنگم عاشقتونم
مریم جونم عاشقتم
خانواده قشنگم عاشقتونم
خدای بی نظیرم عاشقتممممم
الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین
فعلا.
به نام خدای همیشه همراهم
درود فراوان به استاد عزیزم و خانوم شایسته زیبا روی من
خدا را شکر بابت تکرار و تمرین و پایبندی به اصول جهان
من هیچوقت در برابر دیدگاه شخصی مقاومت نمیکنم یاد گرفتم هر شخصی اندازه درک خودش داره ابراز وجود میکنه و خودمو در جای طرف مقابل میزارم و از مهمتر ناراحت نمیشم من به قدری از باورهام نتیجه گرفتم و مطمئن هستم که دیگه خودم را قاطی خیلی مسائل نمیکنم من اصلن اینستاگرام ندارم و هر چه فکر میکنم نیازی نمیبینم برای داشتنش خیلیا میگن مگه میشه آخه چطوری؟ باور کنین توی ذهنم اینجوری ساختم که بنا به شرایط فعلیم اینستا مکان بیهوده ای برای منه وقت منو میگیره چه دلیلی داره برم دیگران را دنبال کنم یا از خودم چیزی ارائه بدم!!! هر موقع نیاز به چیزی داشته باشم گوگل سرچ میکنم و به راحتی به منبعش میرسم
چند شب پیش مهمونی داشتم و یک غذایی که تا حالا درست نکرده بودم و حدود 30 نفر مهمون را در نظر بگیرید میخام پخت و پز کنم
خدا را شکر در موردش خوندم و مواد را تهیه کردم و در حین انجام کار یه فایل زیبا از استاد گوش دادم و نتیجه کار خیلی عالی شد و خودم به خودم آفرین گفتم که چه قدر راحت انجام دادی بدون استرس و قبلن یادمه ذهنم میگف اگر خراب بشه اگر بسوزه بقیه چی میگن آبروت میره و… ولی اینبار با خیال آسوده انجام دادم و نتیجه کار کردن روی خودم بود که دیگه بحث بقیه چی میگن حل شده بود توی ذهنم و لذت اون غذا درست کردنه برام مهمتر بود در حین کار مدام میگفتم خدایا شکرت بابت قدرت خریدم بابت خیال آسوده در خرج کردن پول بابت خیر وبرکت این لحظه از زندگیم خدا را شکر بابت توانایی در مدیریت آشپزی و خرید و مهمون داری خیلی پر انرژی و با حس خوب پیش رفتم و در مورد مدیریت اون لحظه هایی که سی نفر آدم با مدارهای مختلف قراره دور هم باشیم برنامه ریزی کردم دقیق پیش رفت من اول مهمونی تموم موبایل ها را داخل سبد جمع کردم با اینکه چند نفر مقاومت داشتن ولی اون حس خوبی که من و همسرم به مهمونا دادیم و گفتیم قراره امشب خوش بگذرونیم و از گوشی دور باشیم فقط همینجا باشیم در لحظه
مسابقه با جایزه یه مبلغ پول وسط گذاشتیم و کوچیک و بزرگ شرکت کردن سه نفر برنده شدن چقدر لذت بخش بود چقدر شادی چقدر احساس رضایت باورتون نمیشه آخر شب گوشی را بهشون تحویل دادیم خیلی تشکر کردن بابت ایده و اون همه بازی
و خودم متوجه شدم خیلی اعتماد به نفس خوبی داشتم چقدر تغییر کردم چقدر مهمونی ما ساده برگزار شده همه لذت بردن چقدر همه دلشون میخاست بیشتر بمونن و پیام های فردا که به من ارسال میشد هر کدوم از یک بخش تعریف و تمجید میکردن و من میگفتم اینا تحسین خداونده اینا جایزه منه و خدا را شکر بابت کسب و کار پر رونق همسرم ثروتمند بودن خیلی زیباست چقدر من آرامش دارم چقدر حالم خووووبه
هر چه که دارم از لطف خداست
شاد باشین
به نام خدای مهربانم
سلام خدمت استاد عزیزم و همراهان عزیز
چقدر همزمانی جالبی رخ داد
من این قسمت رو دیدم و کاری پیش اومد و رفتم انجامش دادم و تا برگشتم دیدم به کامنتی از من پاسخ داده شده و دیدم برای چندسال پیش بود که کامنتم در همین قسمت بود و گفتم ببین چقدر جالب چه همزمانی ای!
واقعا خداروشکر میکنم برای خودش برای سیستمی بودن ثابت و بدون تغییرش
برای هدایت ها و الهاماتش که همواره جاری هستند
و از نظر من و تجربیاتی که داشتم، تنها راه حلی که میشه همه چیز ساده پیش بره و اینکه اتفاقات ساده و راحت رخ بدن ، فقط و فقط اینه که گوشم به قلبم و الهاماتم باشه و کاری که اون میگه رو انجام بدم کلا هرچیزی که اون میگه رو تو دستور کار بذارم
میخواد یه نوع تفکر باشه
یه نوع توجه یا عمل فیزیکی یا هر چیزی باشه
وقتی گوشش میدم اونوقت همه چیز ساده رخ میده
قانون ساده ست و این یعنی اینکه فقط باید پیرو قلبت باشی همین
و گرنه اگه به منم منم و اطلاعاتم از فرکانس و ذهنیت و باور و اینا باشه، قانون و درکش و عمل کردن بهش رو باید بذارم در کوزه آبش رو بخورم،ول معطلم به معنای حقیقی کلمه!!
سپاسگزارم از استاد عزیزم و همراهان عزیز
به نام یگانه خالق هستی رب العالمین …
سلام استاد جان الهی که همیشه سلامت وعالی باشین و همچنین خدمت خانم شایسته سلام عرض میکنم الهی که همیشه عالی باشین ..
سلام به دوستان عزیزم ….
استاد جان همین چنددقیقه پیش داشتم با خودم فکر میکردم چقدر تواین چند مدت که دارم بهتر روی خودم کارمیکنم نتایج من ازقبل برام وضوح بیشتری پیداکرده حتی بهترازقبل موضوع عمل کردن به این اگاهی ها رو درک میکنم ..
باخودم گفتم وقتی فقط به یکی از فایلها اینقدر خوب دارم عمل میکنم و نتیجه میگیرم اگه بتونم بازم بهتر انجامش بدم خودم رو تواین مسیر نگه دارم .یعنی العان بهتر متوجه شدم باید روی چی بیشتر کارکنم وقت بزارم چی عامل این اتفاقات خوب شده قطعا میتونم به رشد خیلی بالایی دست پیدا کنم …
استاد اونقدر اتفاقات خوب برام داره رخ میده که خودمم اشکم درمیاد……
.وقتی واسه خودم میگم فقط میتونم بگم ای خدا شکرت واقعا جمله ها اونطورکه باید گویای احساس درونم نیستن واقعا این حس اونقدر درونی وعمیقه که فقط باید ازش لذت ببری همین همین وفقط همین ……
استاد جان ازت سپاسگذارم هم ازشما هم خانم شایسته ….
استاد جان میخوام نکات کلیدی این فایل رو برای خودم بازگو کنم و بنویسم تا درکم ازش بیشتر بشه ….
مهمترین راه ارتباط با راهنمای درون آینه که اصلا باورکنیمیه همچین راهنمایی هست ..
باور کنید فارغ از اینکه شما چقدر انسان مذهبی هستی یانیستی این نیروی هدایتگررو در وجود شما هست وباورکنیدکه وقتی ازش درخواست کنید وایمان داشته باشید که وجود داره پاسخ میده به شما این مهمترین باور در مورد اینکه آدم راهنمای درونش رو فعال کنه وازالهاماتش استفاده کنه ….
که استاد جان میگن من ازش خیلی استفاده میکنم حتی توی بازی پینگ پونگ دراینحدازش استفاده میکنم ..
البته به اندازه یی که آدم ایمان داشته باشه باور داشته باشه به اندازه ای که تسلیم باشه به اندازه ای که روی خودش روی عقل خودش منطق وتجربه ی خودش حساب نکنه …..
ویکی ازعاملهایی که آدم ها غزراهنمای درونشون استفاده نمیکنن خیلی روی تجربیات گذشته که قبلاً استفاده کردن وجواب نداده استفاده میکنن …
استاد چقدرایمان پیدا کردم به این حرفهاتون …
من یک ماه پیش میخواستم ازهمسرم جدابشم رفتم و یکسری کارها و انجام دادم خیلی راحترارقبلمبااین موضوع برخورد کردم اما ته قلبم احساس بدی داشتم یه حسی بهم میگفت العان نه العان نرو من گوش نکردم و رفتم خیلی بهم این مدت سخت گذشت حتی ازلحاظ مالی وضعیتم تغییر کرد روابطم سردشد خودم بسیار حالم بدشد ازلحاظ روحی سعی میکردم به روی خودم نیارم ولی وقلبمازاینکاری که داشتم میکردم راضی نبود ….
حتی یه کوچولو هم بیمارشدم …
یه روز با خودم گفتم مریم اگه اینمسیردرست بود العان حالت واحساست بهتر میشد داری چیکار میکنی برگرد تادیرنشده ..
خدایا واقعا نمیدونم چی بگم واقعا این نجواها قابل تشخیص اگرما خودمون باورش داشته باشیم وگوش دادن به همین حرفهای شما باعث میشه آدم توشرایط سخت اینارو بیادبیاره قلب آدم قشنگ باادمحرف میزنه …
گفتم خدایا من یه خواسته آیی ازت دارم وطبق عقل خودم وتجربه آیی که داشتم فکرمیکنم این روش این راه چیزیه که منو به خواستم میرسونه ..
ولی همینجا باتمام وجودم بهت میگم خدای عزیزم من تسلیم توهستم تومنوبه خواستم میرسونی ازمسیری که خودت میدونی وبیشتربه نفع منه ..
نه آن مسیر ک دیدم بقیه رفتن وعقل ومنطقم میگه برو ..
وخداخودش میدونه ازهمان لحظه که این درک و پیداکردم حرف قلبمو گوش کردم اتفاقات خوب رخ داد تا همین لحظه اونقدر زیادن استاد که نمیدونم کدومو بگم ..
اما خیلی ازاین اتفاق درس خوبی گرفتم ..
اول اینکه یادگرفتم بیشتر روخودمکارکنم
دوم اینکه بیشتر روی توحید کارکنم
سوم اینکه خواسته هام رو با وضوح وکامل ازخدابخوام تکلیفم مشخص باشه بگم خدایا من اینو میخوام بااین جزییات کامل وواضح ….
من قبلاً درکم ازاین موضع درخواست ازخدابا این شکل نبودویه دودلی تودخواستهام بود العان اینو بهتر درک کردم …
اینم خوب فهمیدم وقتی باور داشته باشی خداجوابتو میده و منتظر هستی خدا جوابتو میده خواستتو بهت میده من دیدم که شده …
خداوند واقعا سریع العجابه هست ….
فقط کافیه دربرابر خدا خضوع داشته باشیم واصلا روی خودمون حساب نکنیم استاد وقتی فقط گفتم خدایا من نمیدونم چطور تومیدونی انگار دستهای خدابرای به آغوش کشیدنم بازشد ودرلحظه احساسی پرازارامش تمام جانم را گرفت وپرشدم ازحس اطمینان حس خوب شادی و دیگه گفتم بعدازاین اینکاریه که باید توی تمام جهات زندگیم انجام بدم ..
خودمو جدا کنم از قضاوتها وتجربه های گذشته ویادم باشه توی هرکاری حتی کوچیک بگم خدایا من نمیدونم تومیدونی بهم بگو ….
این کلمات اشک منو درمیارن اونقدر معجزه توشون هست خدایا سپاسگذارم ازت خیلی …..
وچقدر شما استاد قشنگ میگی …
وقتی فکرمیکنیم قبلن کاریو خواستیم انجام بدیم نشده والعانم نمیشه درصورتی که یه حسی بهمون میگه قبلا وول کن اصلا هرچی هست پاک کن العان این کارو انجام بده جواب بده …
ودقیقا همینه استاد….
اماچون تجربیات قبلی رو داریم وذهن منطقی ملگه نه من ده باراینکارو انجام دادم جواب نداده این کارو نمیکنم …
ولی اگه کسی تجربه داشته باشه اون لحظه گوش کنه وبه حرف اون حس عمل کنه میبینه که جواب میده وبعدتازه میفهمه که چه هزاران بارپبگه که تواین موقعیت مختلف این بهش گفته ولی گوش نکرده …
ای خدای عزیزورحمان بهم کمک کن ازت میخوام بهم کمک کنی تا توی تک تک کارهام حتی کوچیک
که ذهنم میگه اینو به خدانگو این دیگه خیلی کوچیکه خودت بلدی رو هم ازتو بخوام بهم بگی
آی خدا دیدم که وقتی توبهم میگی کارهام چقدر ساده واسون میشه ..
منو تواین مداروتواین مسیر هدایت کن خدای عزیزم وبهم کمک کن تواین مسیر ثابت قدم باشم ….
نکته ی بعدی ….
وقتی روی باورهات کارمیکنی نشونه هاش میاد از همون اول …
نشونه هاش چیه ؟
نشونه اینه توخیابون یه پولی پیدامیکنی نشونش اینه پیامک موبایل بانکت میاد واریزی داشتی ..
ویا صاحبکارت هدیه ای بهت میده وهزاران هزار نشونه ی دیگه ….
یعنی عددبزرگنیست ولی نشونه اینجوریه داره میاد که ذوق زدت میکنه از اینکه داره جواب میده این نشون میده داری رو باورهات کارمیکنی وهمین مسیررو باید ادامه بدی ..
خدایا ازت میخوام من و تومسیر درست راه راست ثابت قدم نگه دار
وکمک کن ایمانم قویتربشه وبهم صبری ازجنس درک قانون تکامل عطا کن یا یادبگیرم مرزبین صبر و تحمل چیست خدایا به تو پناه میارم که در پناه تو بهترین جای هردودنیاست …..
نکته ی بعدی ……
درکل من فکر نمیکنم نه مرگ نه مسائلی که بهش برمیخوریم بد ..
نه،اینهاهمون تضادهاست که باعث میشن خواسته هامون رو پیدا کنیم …
یعنی هرچی که تضاد مثل بیماری ،بی پولی،مستاجری،بدهکاری،هرچی، هرچی کهتضاد،هرچی که فکرمیکنین خیلی بد
اتفاقا باعث میشه با اینها خواسته هامون رو بشناسیم میفهمیم چی میخواهیم اینها محرکهای پیشرفت ماهستن …
واستاد میگن بنابراین اصلا ازاون زاویه اونجوری نگاه نمیکنم که مثلا فرزندمیا همسرماذیت بشن که چون من دارم یه ماجراجویی میکنم حتی اگه بظاهر اذیت بشن براشون خوبه خواسته هاشون رو پیدا میکنن کلا مسئول زندگی خوشبختی دیگران رو باهاش موافق نیستم ..
ما آزادیم انتخاب کنیم همه آزادند دیدگاهشون رو بگن وهمه ازادن به اون دیدگاه که طرف میگه عمل کنن یا نکنن.
تنها کاری که میکنم اینه دیدگاهی رو که دوست ندارم ازش اعتراض میکنم
وچقدر خوبه تحمل کنیم دیدگاههای همدیگه رو
اگرازدیدگاهی خوشتون نمیاد ازش اعراض کنید نه اینکه بخواهید برید و باهاش بحث کنید…..
ما مسئول همسر فرزندان خواهربرادرپدر مادر مردم کشورمان نیستیم وخدادرقران بارها گفته هیچکس با دیگری رو بردوش نمیکشد هرکس هرمسیری میره خودش مسئول
ما توانایی خوشبخت کرد یا بدبخت کردن هیچ کسی رو نداریم حتی فرزندانمان
ومن باید روی این وجه وجودی خودم خیلی کارکنم ..
وقتی هم که تصمیم گرفتم سرم رو ازکاربچهای عزیرمبکشمبیرون به خدادیدم که چقدر هم بچهام دارن راحتر زندگی میکنند هم خودم ..
من حتی اجازه دادم پسرم به علاقه ی خودش که دوست نداشت درس بخونه دیگه ادامه نده
اون عاشق بیزنیس خیلی هم موفق توش ازهفت سالگی این پسرم خودش اولین بیزینس خودشو خودش راه انداخت
با این روش ماهی عید ..
من ازخدا سپاسگذارم که بااین دیدگاه الهی آشنا شدم العان من بافرزندانم مثل رفیقیم راحت اون محبت بینمون هم بیشتر شده مایک خانواده هستیم مثل رفیق دوست باهم درعین حال که باهم زندگی میکنیم آزادی خودمون رو هم داریم تودیدگاه توی کارتوی دوست توی تجربه های جدید زندگی
ومن بسیار بااین دیدگاه موافقم چون نتیجه گرفتم
خدایا شکرت برای این کامنت
برای استاد عزیزم خانم شایسته
برای سلامتیم برای فرزندان خوبم برای زندگی خوبم برای روابط خوبی که باهم داریم
خدایا مارا به راه راست راه درست راه افرادیکه به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه راه گمراهان وغضب شده گان
خدایا تنها و تنها ترو میپرستم وتنها و تنها ازتون یاری میجویم ای مهربانترین مهربانان
استادعزیزم خانم شایسته بینهایت سپاسگذارم شما و زحماتتون هستم
در پناه خدای مهربان
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا ادعایی ندارم که چیزی بلدم هر چه هست از آن تو هست هر چی بلدم علم و اگاهی هست که تو بهم دادی هر چه دارم از آن تو هست هر موفقیتی به دست میارم هدایت و رحمت تو هست
خدایا من رو هدایت کن به راه راست راه کسانی که بهشون نعمت و ثروت دادی نه راه کسانی که در فقر و گمراهی به سر میبرند
خدایا همونجور که بهم الهام کردی بنویسم هدایتم کن که چی بنویسم تا باورهام برای دریافت نعمت اماده تر و بهتر بشوند
1:راه های ارتباط با راهنمای درون چیست و مهم ترین باور برای فعال کردن این راهنمای درونی چیست؟
به نظرم تنها راه ارتباط با خدای درونمون ارامش و احساس خوب هست ما وقتی در ارامش باشیم وقتی احساسمون خوب باشه وقتی سپاسگزار نعمتهامون باشیم به خدای درونمون بیشتر وصلیم بیشتر و بلندتر صداش رو میشنویم و مهمترین باور برای فعال کردن راهنمای درونمون اینه که من لایق ارتباط با خدا هستم خداوند در هر لحظه من رو هدایت میکنه خداوند بارها در قرانش تاکید کرده که من شمارو رها نکردم و شمارو هدایت میکنم
سوره بقره
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ(٣٨)
گفتیم: همگى از آن [مرتبه و مقام] فرود آیید؛ چنانچه از سوى من هدایتى براى شما آمد، پس کسانى که از هدایتم پیروى کنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگین شوند
سوره لیل
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ(١٢)
بى تردید هدایت کردن بر عهدۀ ماست
2:رفتار هماهنگ با قانون در مواقع برخورد با ناخواسته ها چیست؟
اگر ما همواره توجهمون به زیبایی ها و نعمتهای خداوند باشه اگر همواره سپاسگزار نعمتهای خداوند در زندگیمون باشیم زندگی ما روان و اسان میشود به قول قران اسان میشویم برای اسانی ها همونجور که استاد میگه من بعد از درک قوانین و استفاده صحیح از قوانین به تضاد خاصی نخوردم توی زندگیم ولی چنان چه به تضادی بر بخوریم که صد در صد برمیخوریم و این قانون جهان هستی هست وظیفه ی ما چیه ؟ وظیفه ی ما اینه که به همون روند قبلی ادامه بدیم یعنی همچنان سعی کنیم توجهمون روی زیبایی ها باشه همچنان شاکر نعمتهامون باشیم و سعی کنیم به نکات مثبت تضادمون توجه کنیم سعی کنیم نیمه ی پر لیوان رو ببینیم اگر توان اون کار رو نداشتیم توجه نکنیم به تضادمون و حواس خودمون رو پرت کنیم از اون تضاد به قول قران فعرض عنهم تا به احساس خنثی برسیم و بعد بتونیم احساسمون رو خوب کنیم در کل وقتی من میدونم اگر به هرررررررر دلیل من احساسم بد باشه اتفاقات بد برام میفته و وقتی احساسم بده انگار دستم رو کردم توی اتش پس تمام تلاشم رو میکنم که احساسم رو خوب میکنم
من هر وقت به تضادی بر میخورم و میخام ذهنم رو کنترل کنم به خودم میگم محمد مهم نیست به چه دلیل حالت بده مهم نیست که چقدر حق با توعه و دلیل و منطق داری که حالت بد باشه اگر احساست بد باشه اتفاقات بدتری برات میفته پس ارامشت رو حفظ کن و تو اون لحظه سعی میکنم به زیبایی های اطرافم توجه کنم
سوره لیل
وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَىٰ(١)
سوگند به شب هنگامى که فرو پوشد
وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ(٢)
و به روز هنگامى که آشکار شود
وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنثَىٰ(٣)
و به آنکه نر و ماده آفرید؛
إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّىٰ(4)
همانا تلاشتان گوناگون و پراکنده است؛
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَ اتَّقَىٰ(5)
اما کسى که [ثروتش را در راه خدا] انفاق کرد و پرهیزکارى پیشه ساخت
وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ(6)
و وعده نیکوتر را [که وعدۀ خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکارى است] باور کرد؛
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ(٧)
پس به زودى او را براى راه آسانى [که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست] آماده مى کنیم
وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنَىٰ(٨)
و اما کسى که [از انفاق ثروت] بخل ورزید و خود را بى نیاز نشان داد
وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَىٰ(٩)
و وعدۀ نیکوتر را تکذیب کرد،
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَىٰ(١٠)
پس او را براى راه سخت و دشوارى [که سلب هرگونه توفیق از اوست] آماده مى کنیم،
وَ مَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّىٰ(١١)
و هنگامى که [به چاه هلاکت و گودال گور] سقوط کند ثروتش [چیزى از عذاب خدا] را از او دفع نمى کند
به نظرم خداوند حجت رو در مورد ما در این آیات تموم کرد و مسیر درست رو به راحتی نشونمون داد انشالا که در مدار انجام این اگاهی ها قرار بگیریم
3:آیا لازمه ماندن در احساس خوب، مدیریت کردن همیشگی گفتگوهای ذهنی است؟ اگر بله آیا این امر اصولاً امکان پذیر است و چگونه؟
صد در صد همینطوره ما همیشه باید گفتگو های ذهنیمون رو کنترل کنیم و ما همیشه میتونیم گفتگو های ذهنیمون رو کنترل کنیم به شرط اینکه ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم چی داریم میبینیم ؟ چی داریم گوش میدیم؟ در مورد چه چیزی داریم صحبت میکنیم؟ به چه چیزی داریم توجه میکنیم؟ اینها ورودیهای ذهنمون رو دارن کنترل میکنن تا زمانی که من دارم اخبار گوش میدم در مورد بی پولی و فقر صحبت میکنم میشینم پا دردو دل مردم خب معلومه که نمیتونم گفتگو های ذهنیم رو کنترل کنم و بر عکس اگر فایلهای استاد رو گوش بدم کامنتهای سایت رو بخونم به زیبایی های اطرافم توجه کنم در موردشون با خودم و افراد مناسب صحبت کنم میتونم گفتگو های ذهنیمم کنترل کنم
4:آیا باوری وجود دارد که با ایجاد آن، به صورت خود به خود گفتگوهای ذهنی ما مدیریت شود؟
به نظرم اصلا خود به خودی وجود نداره هیچ چیزی خود به خود به وجود نیومده هیچ ماشینی خود به خود ساخته نمیشه هیچ کارخونه ای خود به خود کار نمیکنه هیچ سلامتی خود به خود به وجود نمیاد همشون مستلزم انجام کارهای درست و ادامه داری هستن تا نتیجه رخ بده من اگر بخام گفتگو های ذهنیم رو کنترل کنم باید ورودی های ذهنم رو کنترل کنم
5:وقتی با اینکه روی باورهای خود درباره ثروت کار می کنیم اما هنوز به موفقیت مالی نرسیده ایم، از کجا بدانیم که هنوز ایراد کار، از باورهای محدود کننده ما درباره ثروت است تا نا امید نشویم و مسیر را تا رسیدن به نتیجه ادامه دهیم؟
من موفقیتهایی که در گذشته با استفاده از قانون به دست اوردم مرور میکنم و به خودم میگم همونطور که از خدا خواستم وباورهامو درست کردم تا وارد یک رابطه ی عاطفی فوق العاده شدم همونطور که با کار کردن روی احساس لیاقتم و هدایت خواستن از خداوند وارد شغل مورد علاقم شدم در مورد ثروت هم از خدا هدایت میخام و مطمئنم که خداوند پاسخ بهم میده و اجابتم میکنه و میدونم که باورهای ثروت ما یه مقدار بیشتری نیاز داره تا کار بشه روش استاد هم توی دوره راهنمای عملی میگه که به این دلیل که باورهای مخربتر و ریشه دارتری توی حوضه مالی نسبت به بقیه باورهای دیگه داریم یخورده دیرتر نتایج مالی قابل لمس به وجود میاد و نیازه که بیشتر روشون کار کنیم
6:من به شدت دوست دارم در مسیر علاقه هایم حرکت کنم اما یکی از باورهایی که مرا متوقف نگه داشته این نگرانی است که اگر من بر مسیر خواسته های خودم تمرکز کنم یا آن را اصل قرار دهم، ممکن است در این مسیر به عزیزانی مثل همسر و فرزندم آسیب بزنم. چون من به شخصه از عهده مدیریت تضادهای احتمالی در مسیر بر می آیم اما نگرانم که این تضادها به همسر و فرزندم آسیب وارد کند. با چه منطقی این نگرانی را از ذهنم دور کنم و احساس عذاب وجدان نداشته باشم؟
ما مسئول زندگی خودمون هستیم ما هیچ تاثیری توی زندگی ادمهای اطرافمون نمیتونیم بذاریم ما نه میتونیم دیگران رو خوشبخت کنیم نه میتونیم دیگران رو بدبخت کنیم هر کسی برای خودش خدا داره و خدا ازش محافظت میکنه اینها باورهایی هستن که من از استاد عباسمنش یاد گرفتم و خیلی خیلی بهم کمک میکنه که تصمیمات درست بگیرم و احساسات بهم غلبه نکنه
ما از نوح بزرگتر که نیستیم نوح هر کاری کرد که فرزندش راه درست رو پیدا کنه و از نجات یافتگان باشه نتونست چه برسه به ما اگر کاری به ما الهام میشه که مطمئنیم راه درسته و احساسمون نسبت بهش خوبه صد در صد باید انجامش بدیم نگران عزیزانمون نباشیم خداوند محافظ اونهاست ما نباید نقش خدارو برای اونها بازی کنیم
7:چگونه هم در مسیر خوشبختی خودم حرکت کنم و هم مراقب باشم که این مسیر مانع خوشبختی خانواده ام نشود؟
همونطور که در بالا گفتم ما مسئول خوشبخت کردن یا بدبخت کردن دیگران نیستیم ما هنر کنیم خودمون توی مسیر درست حرکت کنیم و خودمون رو خوشبخت کنیم اطرافیانمون هم اگر خودشون بخان با ما هم مسیر میشن اگرم نخان ما خودمون رو هم بکشیم نمیتونیم کاری براشون بکنیم
سوره انعام
وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ کِتَابًا فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ(٧)
و اگر ما نوشته اى روى صحفه اى بر تو نازل کنیم که آنان آن را با دست خود لمس کنند، باز کفر پیشگان مى گویند: این جز جادویى آشکار نیست!!
خدایاشکرت که بهم الهام کردی و من فقط نوشتم
خدایاشکرت که آیه هارو هم بهم الهام کردی و یادم اوردی ایات مناسب رو همه ی علم و اگاهی ها نزد تو هست و تمام
من هنوز فایل استاد رو گوش ندادم و نمیدونم پاسخ استاد به سوالات چی بوده فقط طبق اموزشهایی که توی این چندساله از استاد عباسمنش یاد گرفتم و سعی کردم خودم در حد تکاملم عمل کنم پاسخ دادم انشالا که اول از همه باعث رشد و ارتقاع خودم و بعد عزیزانی که میخونن بشه
در پناه الله شاد و ثروتمند باشیم
سلام به استاد عزیزم
از وقتی که دوباره به مسیر برگشتم و الان گام 6 هستم و جلسه سوم رویاها- راستش یه سری اتفاقات زیبا افتاد که میخوام اینجا بنویسمش
رفتم فروشگاه خرید کنم و دیدم کسی که داشت قفسه هارو می چید گوشی اش گذاشته روی یکی از قفسه ها و یه اهنگ لایت از بیلی ایلیش گذاشته واسه خودش و با لذت کار میکنه . میدونین یاد چی افتادم؟ وقتی خانم شایسته و استاد داشتن اسباب کشی میکردن و اون تیمی که پک کردن وسایل رو به عهده داشتن و میبردن تو کامیون و دقیقا یه گوشی داخل کامیون بود و یه اهنگ ارامش بخش داشت پخش میشد و خانم شایسته این کار رو تحسین کردن – بعدش صندق دار اون فروشگاه که چقدر با احترام و دوست داشتنی باهام برخورد کرد و بهم رسید تخفیف برای خرید بعدی داد
ماه ها بود یه سری کتاب درسی داخل دیوار اگهی کرده بود که خیلی هاش فروش ترفته بود و جالبه که چند روز پیش فروخته شد چهارتاش – خیلی راحت و اسان و همینطور شخص خریدار خیلی محترم و مودب بود و همون قیمتی که من تعیین کرده بودم با کمال میل پرداخت کرد و یه معامله ای بود که خدا فروخت برام
وقت کردم تو مسیر رفت و امدم به امورشگاهی میرم حتی اگه ساعت خلوت باشه یا چپ مسیر باشه بازم برای من ماشبنی هست که در امنیت و سلامت منو برسونه- تازه این اواخر خیلی سر وقت ار میرسم اموزشگاه ، قبلا هر کاری میکردم بازم دیر میرسیدم.
راستش کرایه تاکسی اون مسیری که من میرم رند نیست یعنی به خاطر اینکه رانتده ها خورد ندارن یا هرچیز دیگه ای ، اون پولی که باید پس میدادن گاهی پس نمیدادن و تجربه ی جدید من اینه که الان حتی کمتر هم ازم کرایه میگیرن و این برام خیلی لذت بخش بود
و یه چیز دیگه من از اعماق وجودم این ارس داشتم که زهرا پول خورد داشته باش که بدی به راننده که نکنه اون خورد نداشته باشه و پول اضافه ازت بگیره ، استاد یه حسی این اواخر انگار داد میزد که تو میترسی تو میترسی و بیا همون پول رند رو بده و با ترس هات مواجه شو و اعتماد کن
استاد من اون لحظه واقعا شجاع میشدم به جوری انگار هیجان داشتم که نتیجه رو ببینم و چند بار امتحان کردم دیدم بللللهه راننده باقی پولم بدون اینکه من درخواست کنم پس داد
این روزا یکم بیشتر درخواست میکنم و یه چند باری هم بیش از حد معمولی که تو ذهنم بود درخواست کردم
عابر بانگ ها وقتی میخوای پول برداری دیگه 10 هراری ندارن معولا و چولاشون درشته در صورتی که من برای رفت و امدم پول خورد لیتر به کارم میاد، دیروز تو مسیر برگشت که داشتم می هومدم هندزفری گذاشته بودم و گوش میدادم و یهویی دیدم جلوی یه عابر یانک متوقف شدم و سرم سمت چپ چرخوندمدو عابر هم خلوت هیشکی نبود
یه حسی گفت پول بردار و یه حس دیگه گقت بابا نداره که
یهو من کارتدزدم و قصدم این بود 70 بردارم که خورد بهم بده ولی یهو چشمم افتاد به گزینه برداشت 40 هزار تومن و زدمش و یه حس خنثی و ارام داشتم و در کمال حیرت دیدم عابر پول رو داد
یه بارم سوار تاکسی شدم دیدم راننده داره این جنلات رو به اون یکی مسافر میگه که ادم باید هرچی میخواد به خدا بگه از خدا بخواد و اون بهش میده ، چرا بگی امام حسین تو از خدا برای من بخواه؟ تو داری از امام حسین میخوای به خدا بگه خب چرا خودت بهش نمیگی؟ از بنده های خدا تباید درخواست کنی باید از خودش بخوای و همینطور اینم گفت که قران یه کتابیه که باید بخونیش و مو رو از ماست میکشه بیرون اینقدر که دقیقه ، و راستش من احساس کردم تنم داره مور مور میشه چون اولین بار همچین جملاتی در محیطی خارج از شایت میشنیدم به خصوص راجب قران اونم به این شکل!!!
احساس میکنم این بار خیلی بهتر دارم روی خودم کار میکنم یا نمیدونم شاید دارم روی باور مناسب تری کار میکنم که این نشونه 6ا بیشتر به چشمم میاد یعنی اون لحظه حسش میکنم و تایید میکنم
و یه بارشم خواهرم دقیقا این جمله رو بهم گفت که زهرا میدونی تو این مدت کوتاه اخیر به چمد تا از خواسته هات رسیدی ؟ هدفون خریدی ، ساعت دار شدی و ….. و این حرفو تا حالا به من نزده بود ک این حرفش دقیقا در لحظه توجهه ام برد روی صمردن نعمت هام و حال خوب
از اتفاقات خوب دیگه اینکه من دوره رویاها رو چند ماه پیش تهیه کردم و دو جلسه رفتم و ول کردم ولی بعد شروع این پروژه خیلی اشتیاق کرفتم که دوباره شروعش کنم و ادامش بدم و تمرکز بزارم روش و این بهم اعتماد به نفس میده که دارم انجلمش مبدم ، طبق حرف شما استاد واقعا کارهای نیمه تمام اعتماد به نفش ادم رو خش میندازه
خیلی خوشحالم بابت این اتفاقات زیبایی که گفت که تا اونجایی که حضور ذهن داشتم هینجا نوشتم ولی نشانه ها بیشتر از چیزیه که اینجا نوشتم