مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»110MB30 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»28MB30 دقیقه
حجره ی خورشید تویی…خانه ی ناهید تویی
روضه ی اومید تویی…راه ده ای یار مرا…
گام ششم
سلام خدمت حجره ی خورشید استاد عباس منش نازنینم و مریم بانوی مهربان که روضه ی امید استاد جانه….
و دوستان هم قدمی گلم….
مریم جونم ممنونم بابت تهیه و تدارک این گام بسیار عالی و فوق العاده
استاد جانم منم لطیف…همون لطیفی ک با پیدا کردن شما داره ب لطف الله تک تک خواسته هاشو خلق میکنه.میسازه.و در آرامش بیشتری سپری میکنه
جمله ی تکان دهنده و تاثیر گزار توی زندگی من همین بود ک استاد گفتند
تنها مسئولیت زندگی ما از دیدگاه قوانین؛ فقط خودمونیم
ما توانایی خوشبختی یا گمراهی یا هدایت هیچ فردی غیر از خودمان را نداریم…
و این منو راحت و رها کرد…چون من با باور مخرب چشم زخم و حسادت بزرگ شدم
از این معزل رها شدم.
و یکی از بهترین دوستام ک باهاش خیلی راحت بودم و واقعا دوسش داشتم.فقط بخاطریکه ب چشم شوری در کل شهرمون معروف بود و خودشم توو زندگیش شکست های بزرگی خورده بود رو قطع رابطه کرده بودم و برای اینکه بخودم نشون بدم باورم تغییر کرده یبار دعوتش کردم خونه مون و حتی شب رو تا صبح کنار هم موندیم اونم بعد 9ساااال……
خدایا بی نهایت شکرت بابت این مسیر زیبا
خدایا بی نهایت شکرت بابت درک این آگاهی ها
بی نهایت شکرت بابت پیدا کردن استاد
بی نهایت شکرت ک دیدن استاد رو داری برام مقدر میکنی
بی نهایت شکرت ک اینقد دوستم داری
استاد جانم .مریم جانم.و دوستان هم قدمی ام در پناه خدای منان و حنان شاد باشید و سلامت و ثروتمند و سرشار از آگاهی منتظر نتایج های فوق العاده من باشین.
بدرود
به نام خدای مهربان
این فایل رو من باید بارها بارها گوش بدم
خدایا شکرت که هر لحظه هدایتگرمونی
حتی برای بازی
آخه خواسته منه که برات مهمه خداجونم من جایی که میلنگم اینجاست که اصلا خواسته من درسته یا نه و اینکه تو کارتو میکنی و هدایتم میکنی ولی من نمیدونم خواستم صحیح هست یا نه
من تمام این سالها گیر همین بودم
و تو برای من سریع الجوابی. ینی تا گفتم فلان چیز تو برام مسیر رو هموار کردی ولی من استوپ رو جایی زدم که نمیدونم واقعا این رو میخوام یا ن
خداجونم ازت میخوام که دراین خصوص هدایتم کنی در خصوص اینکه کدوم مسیر و راه رو اصلن ازت درخواست کنم
میدونم میگی که حست رو نگاه کن و قلبت رو و اینکه شک نکن
ولی من شک میکنم من از کمبود باور به خودم از قدم گذاشتن تو هرراهی میترسم. خداجونم هدایتم کن به مسیری که بیشتر خودمو بشناسم و تورو بیشتر در وجود خودم پیدا کنم
سپاسگزارم
در خصوص اینکه همیشه برای نروی برای بزرگ کردن فرزندمم ازت خدایا میخوام
کمک کنی که بیشتر خودمو و باورام درست کنم در مسیر رشد و پرورش فرزندم شاد و پر انرژی و با توکل قدم بردارم
شکر
در خصوص قسمت دوم که کاری به کار کسی نداشته باشیم استاد گل گفتید
من خیلی دارم تلاش میکنم که نخوام ذهنیت خودمو ب خورد بقیه بدم. و بعد اونا که متوجه نمیشم که هیچ بیشتر حسشون بهم بده میشه چون منو همه چیز دون میدونن و حس بدی بهشون دست میده
خیلی ازین باب ضربه خوردم. دیگه وقت تغییره. باید باور لااکراه فی الدین رو بیشتر و بیشتر در خودم بسازم
همه ارزشمندن یا هر تفکری
با هر عقیده ای
و زیبایی جهان در همین تفاوت هاست
به نام الله زنده و حیّ
گام ششم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
هفتم بهمن هزار و چهارصد و سه
• در استفاده از ندای درون ، تجربیات گذشته رو فراموش کن.
بارها و بارها پیش اومده که به راهنمای درونم گوش دادم و حرفش رو عملی کردم و با چشم دیدم که چقدر نتیجه ، مطلوب بود.
و برعکس بارها و بارها به ندای درونم توجهی نکردم و شرایط بقدری سخت و بغرنج شد که اوضاع رو از کنترل من خارج کرد.
( یه نکتهای رو اینجا تو پرانتز بگم که تجربه خودم بوده ؛ وقتی به ندای درونت گوش ندی و با علم به اینکه این کار اشتباه هست بهش عمل کنی ، به مرور زمان دیگه صدای درونت رو نمیشنوی و تشخیصدادنش برات سخت میشه )
• ذهن منطقی جلوی اعتماد ما به ندای درون را میگیرد.
یه نشونه اگه بخوام در این باره بدم اینه که زبون ذهن منطقی ، دو دوتا چهارتاست.
• راهنمای درون = احساس خوب ، اعتماد ، امید ، امنیت و اطمینان
• ذهن منطقی = احساس بد ، ترس ، یاس و ناامیدی
• باید همیشه روی گفتگوهای ذهنی کار کنیم و نجواهایی که به ما احساس بد میدهد را با باورهای مناسب جایگزین کنیم.
• ما مسوول و قادر به تغییر دیگران ، خوشبختی و یا بدبختی آنها نیستیم.
وای وای وای وای از این جمله آخر.
همهی ذهنم درگیر اینه که چطور خانوادهم رو تغییر بدم.
اصلا وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم بزرگترین خواستههای من تو زندگی اینه که چطور کیفیت زندگی خانوادهم رو تغییر و بهبود بدم ، جوری که خودم رو بعد از اونها میبینم و این طرز نگرش آزارم میده.
به امید روزی که این باور رو که در درونم ریشه بسیاااااار قوی و ضخیمی داره ریشهکن کنم.
در پناه الله باشید.
به نام خالق هدایتگر به سوی زیبایی ها سلام
امروز با دوستم داشتم صحبت میکردم درواقع اون باهم تماس گرفت( هدایت خداجونم خودش خوب میدونست که چقدر به این تماس ها نیاز دارم ) جدای از این که کلی حالم خوب شد و گفتیم و خندیدم باعث شد تمرکزم بره روی داشته هام دیدم چقدر تجربههامون از یک ترم متفاوت هست برای من از وقتی وارد دانشگاه شدم استادهای خیلی خوبی داشتم، اساتیدی که تو حوزه خودشون با جون و دل درس میدهند هم آیت که من از بودن در کلاس هاشون لذت میبردم و چیزی یادمیگرفتم در کل امتحان هام برام راحت بود حتی این کهدمیگند هرچی ترم بالاتر بری نمره گرفتن سخت میشه برای من این ترم راحت تر از ترم قبل بود؛ از طرفی من با بچههایی هم ورودی شدم که عالی بودن از چه نظر؟ همه بهم کمک میکردن اطلاعات و دانششان رو باهم به اشتراک میزاشتن ، هوای هم رو داشتن؛ مثلا من ترم پیش یک ماه اول نتوانستم برم جزوه هاشون برام فرستادن و صدای اساتیدی که اجازه ضبط کردن داشتن هم. شب امتحان هر کی خلاصهنویسی انجام داده یا جزوه ای داره میزاره تو گروه شکر خدا از این جهت عالیه برعکس دوست که مال ورودی دیگه بود نالان بود از سخت گیر استادهاش و این که بچهها باهم مشارکت ندارند و برای من این یادآوری شد که دلیل این نتایج فقط یه چیز هست تلاش کردن برای عمل به قانون نوشتن سپاس گزاری و این که دوست دارم با چه جور آدم هایی تو دانشگاه هم ورودی بشم. الان میبینم منی که این اتفاقات رقم زدم از اون طرف به خاطر ایراد گرفتن از اطرافیانم این که دنبال باورهای محدود کننده هستند انتقاد میکردم و ایراد میگرفتم الان هم در دانشگاه اومدم اطرافیان و اساتید همین حرفهارو تکرار میکنند البته با دوز بالاتر و این به خاطر این که تمام توجه ام گذاشتم روی این ها اگه سعی بکنم دنبال ایراد گرفتن و قضاوت کردم نباشم آدم های اطرافم روز به روز توحیدی تر میشند؛ نشانه دیگه که همه رو امروز فهمیدم این که استرس داشتم از صبح سر چی نمیدونم اما تلاش میکردم با خواندن کامنت ها بچهها و نوشتن سپاس گزاری و نامه به خدا و در آخر با خوابیدن حالم رو بهتر کنم که یکی دیگه از دوستام باهم تماس گرفت و این مکالمه پر از تحسین کردن هم دیگه و بهم تبریک گرفتن و قول جشن گرفتن و شادی کردن برای موفق تمام شدن این ترم. نشانه دیگه این که برای یک کانال تو تلگرام از بین عکسهایی که از زیبایی های جاهایی که رفته بودم گرفتم؛ فرستادم اومم با وجود کمالگرایی که دارم و از هر چیزیم ایراد میگیره؛ وقتی منتشر شد خیلی خوش حال شدم.
خدایا شکرت برای تک تک این یادآوری ها و نشانهها بی نهایت سپاس گزارم خوش حالم از این که در این مسیر توحیدی هستم خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم.
من مسئول زندگی دیگران نیستم: وقتی این رو گفتید و من برای خودم تکرارش میکردم حسی که من داشتم، حس یک آدم مغرور بی احساس بود؛ احساس میکنم اگه کسی ازم کمک بخواهد به خصوص آنهایی که ضعیف هستند من باید بهشون کمک کنم اگه نکنم خیلی مغرورم؛ دارم روش کار میکنم اما این احساس کمک کردن به دیگران جزو پاشنه های آشیل من هست. به حدی که سر جلسه امتحان فلسفه منتظر بودم مراقب اعلام کند برگم تحویل بدهم برگه بغل دستیم رو نگاه کردم دیدم جواب اشتباهی علامت زده و هی نگاه میکردم ببینم کی بهم نگاه میکند که بهش بگم سوال درست کندیعنی تا لحظه آخری که برگه رو تحویل بدم این فکر تو سرم بود با وجود این که میگفتم تو خدا نیستی اما کو گوش شنوا. نتیجه چی شد؟ حواسم از یکی از سوالهای خودم پرت بود و نفهمیده بودم اشتباه زدم.
درمورد الهامات : به این باور رسیدم که هرقوتوچیزی رو گم کنم خدا بهم نشون میده جاش رو و دقیقا هم همین طور میشه. باور دیگه که دارم وقتی غذا رو آماده میکنم زیرش کم میکنم و میرم حمام یک ساعت یا به کارهای دیگه میرسم نگران نیستم چون میگم یا خودش زیرگاز به هر دلیلی خاموش میکند یا بهم گفته میشه برو به غذا سربزن مثل امروز که مشغول نوشتن نکات این فایل بودم رفتم دیدم اگه 5 دقیقه دیرتر اومده بودم آب غذام تموم شده بود. یک دفعه کامنت نوشته بودم نتم قطع بود وقتی روشن کردم خواستم صفحه رو بروزرسانی کنم پیغام اومد پیام هات پلک میشه یه حسی بهم گفت برگرد عقب . برگشتم دیدم درست شد.
من وقتی میخواهم بگم خدا بهم گفت اینکار رو انجام بده سختم میشه که اینم فهمیدم برمیگرده به باور لیاقت که توکی هستی که خدا تو همه چیز بهت بگه چیکار کنی …. باورمقابلش میگم خدا به یک مورچه به یک زنبور میگه . در طول روز کلی راهنمایی ام میکند . من از خدا هستم
این مسائل راحت الهام دریافت میکنم اما تو موارد دیگه نه چرا؟ چون تو مدارش نیستم چون باورنکردنی خدا بهم کمک میکنه بهم میگه چی کار کنم مثل ثروت و فراوانی که خیلی باید روش کارکنم انشالله با کار کردن و استمرار در این مسیر میتوانم صدای خدارو در این زمینههاهم بشنوم.
شاد و پیروز باشید در پناه رب العالمین.
یاحق.
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…
وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ ۚ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِینَ(نحل89)
و [به یاد آور] روزى را که در هر امتى گواهى از خودشان برایشان برانگیزیم، و تو را [هم] بر این [امت] گواه آوریم، و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل کردیم.
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو قشنگ …
سلام به بچه های این منزل…
خدارو صد هزار بار شکر برای تمام لحظات زندگیم الهی شکررررر بینهایت خدایا من ازتو سپاس گزارم برای حضورم در این سایت الهی و برای تمام اگاهیاا که به من میدی از طرف استاد و بانو مریم شایسته الهی شکرتتتت…
استاد چقدر این فایل جالب بود و فایل قبلی هم همیطور استاد دو شب که با دوتا از دوستام برخورد کردم که یعنی تنها چیزی که به ذهنم اومد گفتم هر چیزیرو نشنووو…که نابودم کرد همون لحظه اول….
شاید یه نیم ساعت اول نجواها داغونم کردن ولی بعدش تسلیم ربم شد و از او کمک خواستم و اونهم بهم گفت…
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
یادم رفت بود همه اینهارووووو ولی بازم ازش خواستم کمک کن و مرور کردم چند روز پیشای خودم رو و خندان و با حال دل خوب از خودش هدایت خواستمممم صد هزار بار شکرششش شکرش…
صبح که از خونه به لطف الله زدم بیرون به مینا خانوم گفتم ادم ها وحشتناکن ….
یعنی همونی که استاد میگه 99 درصد ادمهااا زبانش پر از ترس و پر از بی ایمانی الله اکبررررر الله اکبر …..
خدایا خودت کمک کن از شر زبان این ادمهااااااا خدایا من بدون تو هیچی نیستم حتی نمیتونم جلوی یه نجوای کوچیک و بگبرم چه برس به…
خدایا خودت به من کمک کن فقد خودت رب من بینهایت شکرت و سپاس از تو الهی شکرت رب من…..
استاد دقیقا همین ما باید پذیرشمون بالا ببریمممممم…
وقتی میپزیرم که این واقعیت.
پیرووو جلسه قبل اقااا همینه بروووو بگرد و برگرد و بگووو چی شد…میبینی که درستتتت درست….
خدایا شکرت برای این مسیر زیبا و فوق العاده الهی شکرتتت…
به من ثابت شده که کسیرو نباید قانع کرد که دیشب و پریشب من دوباره اینکارو کردم ولی سریع متوجه شدم به لطف رب خدایا شکرتتتتتتتتت..
استاد ازت ممنونم بینهایت
مریم بانو دم شما گرممم…
واقعا همینه دیدگاه ما اینه که تو اگر وام نگیر اگر طلا نفروشی فلان نفروشی به جایی نمیرسی الله اکبررررر…
خدایا ازت عاجزانه میخوام که کمک کنیمممممم اگر ولم کنی من تماممم من هیچی نیستممممم هیچییییی…..
خدایا صد هزار بار شکرت بینهایت سپاس از تو رب من الهی شکرتتتتتتتتتتتتت….
ممنونم از مهرتون خدایا شکرت برای این مسیر الهی و توحیدی….
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید…
با عشق حسین عبادی بنده خوب خداااا
درود بر استاد گرامی دوستان جان
چند روز تصمیم گرفتم مدار تغییر بدیم
بالاتر بریم بهتر بشیم
امروز فهمیدم اینجا منظور از نظر توحیدی باورها قدرتمند کنیم تا مرحله به مرحله جلو بریم
اگر باورهای توحیدی شناختیم مسیر تکامل طی کنیم هیچ مقاومتی نمیکنیم چون مهم ترین. قانون پیشرفت جهان تکامل است
درعین مسیر به نشونه ها کوچک دریافت کنیم. ذهن منطقی خاموش میکنم تا الهام درک کنم
هرچه ثروتمند بشیم با ایمان تر میشویم همه چی داریم دنیا آخرت باهم داریم
خدا باید با تفکر درک سیستم بودن فهمید نه با تقلید
هدایت شدم به خرید کتاب فکر خدا بخوانیم
این یعنی سیستم سازگار حاکم بر جهان درک کنیم
قانون در تمام کره زمین برا همه انسانها برای همه ادیان مذاهب قانون عمل میکنه
فقط با تولید فرکانس خودمون بااون سیستم هماهنگ کنیم. یا از مسیر خارج شویم
گام ششم نجوا ذهن خاموش کردن باعت شنیدن نشانه ها میشود
باور باید درست کرد خودبخود درست نمیشه
سیستم خدا از بین نمیره همیشه هست اتصال برقرار هست ما باید خودمون متصل کنیم.
برق تو پریز هست. بستگی داره من چه وسیله ای بزنم به برق. وسیله باکیفیت. (فرکانس مثبت خوب) با وسیله درب داغون که ممکنه برق من بگیره. (احساس بد. فرکانس بد )
خدایا شکرت بابت این زمان مکان استاد اینترنت همه چی برا درک بهتر قوانین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»
«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»
—————————————————————–
سلام به استاد عباس منش عزیزم به استاد شایسته نازنین و دوستان هم مسیر
سپاسگزار خداوند هستم که امروز به مرور این فایل هدایتم کرد و چه همزمانی زیبایی داشت برام و یک احساس خیلی خوبی بهم داد شنیدن صحبتهای استاد درباره راهنمای درون.
چند روزه احساس که نه، قشنگ میبینم تغییرات زیبای مدارم در رابطه با موضوع هدایتهای خدارو و برام مژده درست بودن مسیر و نزدیک شدن به اتفاقاتی هست که برام کلی خیر داره قطعا.
و من به لطف خداوند تونستم برسم به این باور زیبا که خدا منو هدایت میکنه، با من حرف میزنه، پاسخم میده ، همه چیرو میدونه و این باور هرروز داره بهتر و باور پذیرتر میشه برام ، و با عمل به هدایتها قشنگ نشونه هارو هم دارم می بینم .
نعمتها ،هدیه ها ، رزق من لا یحتسب ، احترام ،زیبایی ….. نتیجه فقط اولین عمل کردن به هدایت ها بوده برام. مثلا یبار فقط نزدیک 20 تا مورد رزق های هدیه رو نوشتم فردا صبح واریزی داشتم از جایی که اصلا نمیدونم ، کم بود ولی اتفاق افتاد .
یا پریروز که سپاسگزاری در راستای هدایتم نوشتم دیروز کلی نعمت دریافت کردم از جایی که فکر نمیکردم ،الهی شکرت.
و واقعا گاهی فراموشم میشد هر نتیجه ای به واسطه تغییرات منه و باعث میشد احساسم بد بشه و توجهم بره روی مسائل، اما الان به لطف خداوند که تنهام نذاشته و مدام هدایتم کرده ،راه نشونم داده ،امیدوارم کرده ، رسیدم به مرحله ای که قشنگ تفاوت درک الانم با همین حتی دوماه پیشو قشنگ میفهمم فقط باید ادامه بدم.
استاد مهربانم حرفهای شما درباره اینکه وقتی داری رو باورهات کار میکنی نشونه ها میاد پیام خدا بود برام در جدی گرفتن و باور کردن تغییر مدارم و باید سعی کنم حتما یادداشت کنم هدایتهارو چون خیلی سریع فراموشم میشه.
خدایا سپاسگزارم که لطف کردی و دریافت و درک هدایتهای نابتو بهم بخشیدی ، باید کم کم تلاش کنم تو همه جنبه ها ازش استفاده کنم ، چون من آدمی بودم که خداوند رو با اینکه باور داشتم اما هیچ گاه مخاطب من برای نظر خواهی یا هدایت خواستن نبود برای همین هنوز خیلی زیاد دارم با تجربه ها و عقل خودم حرکت میکنم ، اما یاد میگیرم ، انجامش میدم ،میرسم به جاهایی که بیشتر روی هدایت خدا و مددش حساب کنم تو همه جنبه ها، الهی شکرت.
و درباره این صحبت استادم که ما فقط مسؤول خودمون هستیم نه هیچ کسی، با همه وجودم درباره همسرم و دخترم تا جایی که فهمیدم و تونستم ،دخالت نمی کنم تو چیزهایی که به من مربوط نیست و میدونم باید اجازه بدم خداوند در زندگیشون جاری بشه .
إیّاک نعبد و إیّاک نستعین إهدنا الصّراط المستقیم
با سلام و احترام خدمت استاد عباسمنش عزیزم، خانم شایسته ی عزیزدلم و همه ی اعضای عزیز سایت
خداروشکر میکنم که گام ششم مهاجرت به مدار بالاتر رو برداشتم و هرلحظه به تجربه ی زندگی در مدار بالاتر نزدیک و نزدیک تر میشوم خدایا هزاران بار شکرت
از خداوند بزرگ سپاسگزارم که من رو به گفتگوهای ذهنیم آگاه تر کرده و ساعات بیشتری از شبانه روز درحال کنترل و بررسی آگاهانه ی آنها هستم . در یکی از فایل های اخیر کامنت اقای نارنجی ثانی عزیز رو مطالعه میکردم و از یکی از ترمزهاشون نوشته بودن که در ذهنشون بقیه ی انسان ها نالایق میدونستند و به سختی میتونستن اونهارو دوست داشته باشم واقعا ازشون سپاسگزارم که این ترمزشون رو در سایت نوشتن چون با مطالعه ی کامنت ایشون و ذهن آگاهی متوجه شدم که من هم این ترمز رو به شکل یک پاشنه ی آشیل دارم و ناآگاهانه در ذهنم درحال سرزنش رفتار دیگران هستم که چقدر فلان کار بده رفتار فلانی چیپه سطح فرهنگ فلانی پایینه و … و حسابی عیب جویی میکردم در افراد و در ذهنم با آنها میجنگیدم چقدر در ذهن من پیش بینی میشد که با فلانی بحثم میشه و دعوا میکنم و دائما منتظر یک بحث بودم خیلی خداروشکر میکنم که این ترمز آزاردهنده رو پیدا کردم و دارم همه ی تلاشمو میکنم که هرلحظه مچ ذهنم رو بگیرم و آگاهانه در طول روز به ویژگی های مثبت افرادی که دیدم فکر کنم و پیش بینی های مثبت درباره ی روابطم داشته باشم خدایا هزاران بار شکرت خدایا هدایتم کن.
نکات فایل :
راههای ارتباط با راهنمای درون؟؟ مهمترین راه ارتباط با راهنمای درون این است که باور کنیم همچین راهنمایی وجود دارد و باور کنیم فارغ از اینکه ما چقدر انسان مذهبی هستیم یا نیستیم، این نیروی هدایتگر در وجودمان است و باور کنیم که وقتی از آن درخواست میکنیم و ایمان داشته باشیم که پاسخ میدهد، به ما پاسخ خواهد داد. این مهمترین باور برای فعال کردن راهنمای درون و استفاده از الهامات آن است . استاد حتی در بازی پینگ پونگ هم از الهاماتشون استفاده میکنند و از راهنمای درونشون سوال میکنند که به چه سمت ضربه بزنند .
به اندازهای که انسان ایمان و باور داشته باشد، تسلیم باشد و روی خودش و عقل و منطق و تجربیات گذشتهاش حساب نکند میتواند از این راهنمای درون استفاده کند چون یکی از علل عدم استفاده از راهنمای درون، تجربیات گذشته است چون افراد فکر میکنند که اگر قبلاً نشده، الان هم نمیشود در حالی که حس درون آنها میگوید قبلاً رو ول کن الان انجام بده حتماً میشود . بارها شده افراد برخلاف تجربیات گذشته به حس درونیشون اعتماد کردند و عمل کردند و نتیجه گرفتند .
راه افتراق الهامات از نجواهای شیطانی این است که آن راهکار به ما احساس خوبی میدهد یا باعث احساس ترس و ناراحتی میشود . جنس احساسی که گفتگوهای ذهنی دارد مشخص میکند که کی با ما صحبت میکنه. اگر احساس مثبت است از الهامات قلبیه و اگر احساس منفی است نجواهای ذهنه .
در یکی از فایل های استاد که اقای سیدعلی خوشدل صحبت کرده بودند ، یه جمله ی عالی در مورد هدایت خداوند گفتند که من هرروز اول صبح با خودم تکرار میکنم [ من باید هدایت خداوند رو حتی از طریق یک بچه ی 2 ساله دریافت کنم ] . این جمله خیلی به من کمک کرده که خیلی آگاه باشم به نشانه ها و منتظر یک چیز عجیب غریب که به عنوان هدایت خداوند تلقی کنم نباشم خیلی از ایشون سپاسگزارم.
برای خوب شدن همیشگی احساس، باید دائماً گفت و گوهای ذهنی را مدیریت کنیم؟؟ یا اگر باورهامون رو اصلاح کنیم کلاً به صورت خود به خودی احساس خوبی خواهیم داشت ؟؟
باید همیشه روی گفتوگوهای ذهنی کار کنیم و نجواهایی را که احساس بدی به ما میدهند با باورهای مناسب جایگزین کنیم و این کار دائمی است چون خود به خود بد میشوند ولی خود به خود خوب نمیشوند .
وقتی با اینکه روی باورهای خود درباره ثروت کار می کنیم اما هنوز به موفقیت مالی نرسیده ایم، از کجا بدانیم که هنوز ایراد کار، از باورهای محدود کننده ما درباره ثروت است تا نا امید نشویم و مسیر را تا رسیدن به نتیجه ادامه دهیم ؟؟
باید برای رسیدن به ثروت روی باورهامون کار کنیم و اجازه بدهیم آنها جواب بدهند و نتایج آن رخ دهد و عجول نباشیم.
وقتی روی باورهامون کار میکنیم از همان اول نشانهها میآیند مثل پیدا کردن پول در خیابان، واریز پول به حساب ما، هدیه یا افزایش حقوق و یک نشانه هر چند کوچک میآید که ما را ذوق زده میکند . این نشانه ی کار کردن روی باورهاست و همان مسیر را باید ادامه بدهیم ولی موضوع اینجاست که افراد فکر میکنند این نتایج طبیعی است و همینجوری رخ داده و منشا آن، یعنی کار کردن روی خود و ایجاد تغییرات درونی را گم کردند سپس این مسیر را رها میکنند و نتایج نیز به تبع آن کمرنگ میشود .
اینکه ما مسیر پیشرفت خود را طی نکنیم و به دنبال ماجراجویی و تجربه ناشناختهها و کشف درون خود نباشیم به این علت که ممکن است باعث ایجاد تضادهایی برای اعضای خانوادهمان باشد مثلاً مستاجر باشند یا رفاه مالی نداشته باشند، درست نیست چون لزوماً تضاد برای انسانها بد نیست و باعث میشود فرد خواستههایش را پیدا کند حالا هر تضادی که باشد مثل مرگ مریضی، بیکاری، طلاق، بیپولی، بدهکاری اینها همه قسمتی از مسیر زندگی هستند و انسان بوسیله ی این تضادها میفهمد که چه میخواهد و اینها محرکهای پیشرفت هستند لذا اینکه ما از مسیر پیشرفت و ماجراجوییها به علت زحمت افتادن بقیه دست بکشیم اصلاً درست نیست حتی اگر آنها واقعا اذیت شوند براشون خوب است و خواستههاشون رو پیدا میکنند و می توانند زندگی خود را با باورهاشون رقم بزنند .
کلا مسئولیت خوشبخت کردن دیگران با ما نیست مثل فرزند همسر و ما مسئول زندگی خودمان هستیم.
همه آزادند که دیدگاه خودشون رو داشته باشند و آن را بیان کنند و همچنین همه آزادند که به آن دیدگاه عمل کنند یا نه؛ تنها کاری که مهم است اعراض از دیدگاهی است که آن را دوست نداریم و بحث نکردن درباره ی آن است . در قرآن یک سری آگاهیها داده شده که عمل کردن یا نکردن به آنها دست خودمان است و به اختیار خودمان است و خداوند نگفته که چون مرگ و زندگی شما دست من است، اگر به این آگاهیها عمل نکنید شما را میکشم .
در قرآن به پیامبر اسلام بارها گفته شده که تو وکیل کسی نیستی و رسالت تو فقط ابلاغ پیام است و گوش کردن یا نکردن دیگران به آن پیام به تو ربطی ندارد و تو وکیل و وصی مردم نیستی . عمل به دیدگاههای استاد نیز همین طور است، ایشان با تحقیق بسیار به یک سری دیدگاهها رسیدند و روی آنها کار کردند و به نتایج رسیدند سپس به بقیه آموزش میدهند لذا اگر این دیدگاه هارو دوست نداریم، میتوانیم گوش نکنیم و نپذیریم و عمل نکنیم .
چقدر خوب است که به دیدگاههای همدیگه کاری نداشته باشیم و اجازه بدهیم افراد مسیری که دوست دارند رو ادامه بدند حتی اگر خودمان هیچ علاقهای به آن مسیر نداریم و با آن موافق نیستیم. پس در کل اگر با یک دیدگاهی مخالفیم، از آن اعراض کنیم نه اینکه با آن بحث کنیم و بجنگیم . چرا باید برای فحش دادن به افراد و تغییر دیدگاههای آنها وقت بگذاریم ؟؟ هر آدمی با هر دیدگاهی حق دارد که نظرش را بیان کند ما چرا باید از دیدگاه آنها ناراحت بشویم . قرار نیست کسی ما را به جهنم ببرد یا ما کسی را به بهشت ببریم و هر کسی نتیجه اعمال خودش را میبیند .
باید با ذهن پاک و بدون قضاوت و بدون استفاده از نتایج قبلی بررسی کنیم که این دیدگاهها و باورها چه نتایجی را برای ما رقم زده است و سپس تصمیم به ادامه دادن یا ترک آنها بگیریم . در کشور آمریکا که مردم آن هیچ ادعایی در زمینه مذهبی بودن ندارند، هیچکس با دیگری کاری ندارد و هر کس دیدگاه خودش را دارد و همه با صلح و صفا در کنار هم زندگی میکنند و همه از دیدگاه ناب لا اکراه فی الدین تبعیت میکنند و آن را اجرا میکنند.
بارها خداوند در قرآن به پیامبر گفته که آنهایی که آن مسیر رو میروند، خودشان مسئول هستند و شما مسئول آنها نیستید هیچکس بار دیگری را به دوش نمیکشد و این جمله بارها در قرآن آمده است .
خیلی از پدر و مادرها که خودشان را دلسوز میدانند، فکر میکنند که چون این بچه رو به دنیا آوردند،مسئول خوشبخت کردن او نیز هستند در حالی که اصلاً ما توانایی خوشبخت کردن یا بدبخت کردن دیگران را نداریم . بارها دیدهایم که علیرغم ثروت و قدرت پدر و مادر و تلاش در جهت هدایت بچهها به یک مسیر، آنها مسیر دیگری را رفته اند چون هر کسی خودش زندگی خود را رقم میزند .
پس اینکه ما به ایدهها عمل نکنیم و به دنبال اهدافمان نرویم به این علت که ممکن است اعضای خانواده به زحمت بیفتند، اشتباه است هرچند که اگر باورهای درستی داشته باشیم در صورت حرکت در مسیر اهداف، یا دردها و رنجها به وجود نمیآیند یا خیلی زود حل میشوند و همه روزهای سخت به نفع ما و اعضای خانوادهمان خواهد شد .
خیلی سپاسگزارم از استاد عزیزم برای این فایل ارزشمند خیلی ممنونم از مریم جانم باید این پروژه ی متحول کننده و خیلی ممنونم از دوستانی که با کامنت هاشون حجم زیادی از ورودی مثبت رو برای ذهن من فراهم کردند . دیشب با مطالعه ی کامنت اقای سرلک و نتایج عظیمی که در سال 1397 و در عرض یک سال گرفته بودند کلی خوراک به باور فراوانی ام دادم و لذت بردم و یک بار دیگه به خودم یادآوری کردم که خداوند تنها قادر مطلقه که در صورت توحیدی بودن و اصلاح باورها میتونه خیلی سریع نمام عقب افتادگی هارو جبران کنه خدایا شکرت خدایا شکرت
به نام خدای هدایتگرم
گام ششم/پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
مهمترین باور برای ارتباط با راهنمای درون اینکه باور کنیم که یه راهنمایی هست و باور کنیم فارغ از اینکه چقدر انسان مذهبی هستیم یا نیستیم این نیروی هدایتگر توی وجود ما هست و خودمون و لایق ارتباط با این نیروی هدایتگر ببینیم
و باور کنیم وقتی ازش درخواست کنیم پاسخ میده ،(این مهمترین باوری که میتونه راهنمای درون و فعال کنه و از مواهبش استفاده کنیم)
به اندازه ای که آدم ایمان داشته باشه، به اندازه ای که تسلیم باشه و روی عقل و منطق و تجربیات گذشته اش حساب نکنه میتونه هدایت های خداوند و دریافت کنه
چون خداوند همواره داره مارو هدایت میکنه همواره داره پاسخ درخواست های مارو میده ما فقط باید اینو باور کنیم و کمتر روی ذهن و منطق و تجربیات خودمون تکیه کنیم
باید همیشه روی گفتگو های ذهنی کار بشه و نجواهایی که به ما احساس بد میده رو با باورهای مناسب جایگزین کنیم این کاره همیشگی ما باید باشه
چون ذهن اگه رها بشه هر چقدر هم از قبل کار شده باشه و باور های درست ایجاد شده باشه اگه ول بشه همه چیز بر میگرده به همون نقطه ی اول پس کار کردن روی ذهنمون باید هر لحظه و همیشگی باشه
وقتی رو باورهامون کار میکنیم از همون اول نشونه هاش میاد نشونه ها بزرگ نیستن ولی ذوق زده ات میکنن و تو باید همین مسیر و ادامه بدی
تضاد های زندگی باعث میشه آدم خواسته هاشو پیدا کنه و قسمتی از مسیر زندگیه و کمک میکنن که بدونیم دقیقا چی رو میخوایم و محرک ما برای پیشرفت هستن،انگیزه ی واقعی ما از همین تضادها بوجود میاد
در یک کلام اگه از دیدگاهی خوشت نیومد اگه موافقش نبودی تنها کاری که باید انجام بدی اعراض کردنه،نمیخواد وارد بحث و قانع کردن کسی باشی چون تو وکیل وصی کسی نیستی آقا
از مسیر هم خارج میشی
پس بهترین کار به قول خداوند اعراض کردنه،توجه نکردنه همین
هر کسی هر دیدگاهی داشته باشه حق داره بیان کنه،نظر شو بگه همین طور که تو مختاری دیدگاه خودتو داشته باشی
هر کسی نتیجه ی اعمال و افکار خودشو میبینه
قرار نیست که کسی بجای یکی دیگه بازخواست بشه که به قول خداوند
لا تذر وازره وزر الأخره
ما مسؤل تغییر زندگی کسی نیستیم اصلا توانایی شو نداریم حتی نزدیکترین افراد به ما، ما فقط مسؤل زندگی خودمون هستیم هیچکس باری دیگری را به دوش نمی کشد
اگه اینو درک کنیم دیگه تنها کاری که می کنیم تمرکز گذاشتن روی خودمون و زندگی خودمون
هست
خدایا شکرت که یک روز دیگه فرصتی دادی تا از این آگاهی های ناب بهره مند بشم
در پناه الله شاد و سلامت و پیروز باشید.
به نام خداوندی که هدایتگر ماست…
سلام به استاد عزیزم من مریم جان و دوستان گلم
گام ششم
چه قدر این فایل با اینکه قبلا هم بهش گوش کرده بودم دوباره منو به فکر فرو برد …. چون موضوعی بود که چند وقتی هست باهاش درگیرم و هر چند وقتی می بینم باز دارم بهش فکر میکنم …
من با پدرم که خیییلی برام عزیزه و خیلی بهم نزدیک بوده از نظر طرز فکر به مشکل خوردیم در مورد مسائل مذهبی و….
و اینکه مقابل پدرم واستم و باهاش مخالفت کنم برام خیلی سنگینه…. همیشه سعی کرده بودم ناراحتش نکنم …
اما الان با توجه به حرف های استاد که هرکس حق داره زندگی خودشو داشته باشه و مثال خودشون و مادرشون برای من یک هدایت بود …
خیلی ناراحت بودم که پدرم یک مقدار از من فاصله گرفته بخاطر دیدگاهم به زندگی …
اما الان احساس آرامش میکنم و تصمیم گرفتم رها کنم این موضوع رو و حداقل سعی کنم ….
موضوع دیگه که خیلی عالی بود موضوع هدایتگر درونی ما بود که واااااقعا بی نظیره ….
اگه باورش کنیم و بهش گوش کنیم من به وضوح توی زندگیم تجربه کردم. و الان سعی می کنم آگاهانه بیشتر ازش کمک بگیرم ️
موضوع دیگه که خیلی کمک من کرد و دغدغه من بود این بود که اگر من کسب و کار خودم رو گسترش بدم شاید نتونم به بچه هام برسم …
مثل افرادی که میبینمشون که بچه هاشون همیشه شاکی هستند از این موضوع که مادرمون رو نمیبینیم ….
اما من میخواهم اینجوری فکر کنم که اولا. پیشرفت کار من باعث میشه بتونم بیشتر اون ها رو به ارزوهاشون برسونم …
دوما برنامه ام رو جوری قرار میدم که بتونم پیششون باشم و این موضوع قابل حله و اونایی که این مشکل رو ندارن باورشون این بوده که نمیشه هردوتا کار رو کنار هم انجام بدن … ولی من مطمئنم که خدا هدایتگر من هست
خلاصه که این فایل برای من بینظیر بود ….
موفق و موید باشید