مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

696 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عرفانه تیموری گفته:
    مدت عضویت: 2641 روز

    بنام خدا.سلام خدمت استادعباسمنش عزیزو خانم شایسته و تک تک دوستان.

    در مورد این فایل استادجان!من واقعا یکی از اون مادرای دلسوزم ک همیشه فکر میکردم و هنوزم فکر میکنم ک مسئول بچه هامم..هنوزم ک دوتا جوون 26 و 28ساله تو خونه دارم فکر میکنم من مسئول شام ناهار اونام.همش ذهنم درگیر اینه ک چی بپزم براشون.اگه از گشنگی بمیرند همت نمیکنند یفکری بحال خودشون بکنند.چون یاد گرفتند.پریشب چایی درست کردم.پسرمو باباش پای فوتبال نشسته بودند و چایی میخوردند.

    دخترم اومد چایی بخوره دید دیگه نیست.حاضر نشد بره براخودش چایی درست کنه.درصورتیکه اگه همون موقع من پامیشدم دوباره چایی درست میکردم میومد میخورد.واقعا من سالهای عمرم رو دقیقا هربار خاستم ی برنامه ای رو پیاده کنم باین فکر میکردم ک بچه هام تنهاند.یا مثلا ی برهه ای بچه هام ک کوچیک بودند رو توخونه تنها میذاشتم میرفتم کمک همسرم.چرا؟چون اون دست تنهاست. اگه من نرم از دخلش دزدی میکنند.اگه من حواسم نباشه….

    خلاصه خودمو واقعا له کردم ازبس مسئولیت کوچیک و بزرگو ب عهده گرفتم. و این از بچگی باهام بوده.بچه بودم مسئولیت مادرمو انجام میدادم.یا خواهربرادرام.یادمه تا صبحونه واسه بقیه آماده نمیکردم نمیتونستم برم مدرسه.باید حتما اماده میکردم ک بقیه ک بعدازمن بیدارمیشدند چایی آماده باشه. و اینجوری یاد گرفتمو بزرگ شدم.هربار هرکی چ نیاز ب کمک داشت چ نداشت من میدویدم و بقیه هم دیگه منو شناخته بودند.الان ک مدتیه سعی میکنم زیر بار مسئولیت دیگران نرم تازه اونم نه کاملا،احساس میکنم دیگه دوست داشته نمیشم.

    چون دیگه برا دیگران فایده ای ندارم.

    امیدوارم بااین آموزه ها حالا ک دارم قدم ب قدم پیش میرم یاد بگیرم ک بقیه عمرمو برای دل خودم و خاسته هام زندگی کنم و تلاش کنم. امروز بعداز مدتها پاشدم همون اول صبح زود باهمسرم رفتیم کارگاه.باخودم گفتم خدایا من ی قدم واسه بهترشدن برداشتم و صبح زود بیدارشدم و از خونه زدم بیرون.واسه اینکه درآمد داشته باشم و بتونم ب خاسته هام برسم.ولی واقعا سردرگم و گیجم. و نمیدونم چیکارکنم.تو هدایتم کن.حالا یکی دوتا ایده اومده ک در راستای تمرین جلسه5 کشف قوانین هم هست ک البته هنوز نرسیدم توسایت توقسمت نظرات درموردش بنویسم چون بیشتر تمرکزم این چندروز رفته واسه این قسمت و ازین بابت هم خوشحالم و ایده هایی ک اومده رو ی قدم کوچیک براش برداشتم.حالا فردا ببینم چی پیش میاد.این از این

    بریم سر موضوعی ک میگید اعتقادی ندارید مسئول خوشبختی حتی فرزندتون هستید و اتفاقا اگه هم قراره سختی یا هرچیزی پیش بیاد این اثلا براشون بد نیست و در برابر تضادی ک میبینند میفهمند خاسته شون چیه.من یک مثال بزنم

    دخترم همیشه فصل تابستون ک‌میشد خیلی کم پیش میومد ک با اتوبوس واحد جایی بره.میگفت مردم بهداشت شخصیشون رو رعایت نمیکنند و من حالم بد میشه.حتی با اسنپ هم ک میرفت بازم ازهمین موضوع همیشه گله مند بود.میگفت ماشین بو سیگار میداد و راننده فلان و….

    ایشون مثل خودم عاشق رانندگی منتها بیشتر باموتور بود.و حالا واسه اینکه طولانی نشه خلاصه بگم ک شرایط جوری شد ک واقعا از اون تضادها خاسته درش شکل گرفت.و خب ی موتور قسطی خرید.یکم طلا داشت واسه پیش پرداخت داد و الباقی ماهی6تومن و خودشم میدونست ک باباش آدمی نیست ک بگه خودم کمکت میکنم تو پرداخت قسطاش.کلا اگه هم میخاست کمکش کنه، نداشت ک اینکارو انجام بده.

    و میدونست ک منم چندماهه هیچ درآمدی ندارم. البته ی مقدار از پس اندازمو بعنوان قرض بهش دادم.ولی خداروشکر بخاطر این خاستش ک عاشقشم هست،شمافکر کن دختری ک تو عمرش همش تو خونه بوده و هیچ تلاشی نکرده،حالا داره از کاری ک عاشقشه یعنی مربی ژمیناستیک داره پول درمیاره و قسط موتورشو میده.تازه انقدر راحت و عالی ک اصلا آدم انگشت ب دهن میمونه.اوایلش خیلی میترسید ک نکنه از عهدش برنیاد.خب همونطور ک گفتم میدونست ک منم دیگه کمکی از دستم برنمیاد.یعنی اگه من کار و درامد داشتم مطمئنم اینقدر تلاش نمیکرد.خیالش راحت بود یکی هست جورشو بکشه.ولی خدارد صدهزارمرتبه شکر ک این واقعا مثل یک معجزه اتفاق افتاده.دختری ک اصلا از خونه بیرون نمیرفت بخاطر اون تضادها اون خاسته درش شکل گرفت ک نمیخام بوی گند مردمو تو فصل گرما تحمل کنم و اونجوری خدا خاست و ی موتور صفر خرید.باور کنید استادجان اینو صادقانه میگم.من از رفتار دخترم توی این مدت نسبت باینکه چطوری این موتورو جذب کرد.چطوری خواب و خوراک نداشت.من درس میگرفتم.یعنی ی مثال زنده بود جلوی چشمم ک انگار خدا داشت بهم نشون میداد ک ببین اگه خاسته ای داری اینطوری باید بهش بچسبیا.یعنی هروقت در طول شب من بیدارمیشدم متوجه میشدم این داره توی پتنرس عکس موتور میبینه.اینقد ک ذوق و شوقشو داشت.اون شبی ک رفتیم موتور رو قولنامه کنیم و بیاریم باباش حتی پول کرایه وانت رو هم نداد.گفت ندارم.در صورتیکه من میدونستم دیگه اینو داره.انتظار داشتم حداقل بعنوان شیرینی دخترم اینکارو انجام بده ولی حتی اینم پرداخت نکرد و گفت ندارم و همونجا دخترم بااینکه از باباش ناراحت شد و هنوزم ناراحته ولی متوجه شد ک فقط روخودش باید حساب کنه.

    اینجا من اعلام میکنم ک درکل همه ی اینا ب نفع دخترم شد.

    چند شب پیش در عین اینکه از ناراحتی باباش میگفت ولی گفت من ممنون تو و باباهستم. تورو ک میدونم اگه داشتی کمکم میکردی ولی بابارو ازش ناراحتم ولی بازم ازش ممنونم ک باعث شد من ی حرکتی بزنم.

    اینجا باصدای بلند اعلام میکنم ک واقعا همه اینا ب لطف خدای مهربان باعث رشد دخترم شد.

    ممنون و سپاسگذار خداوندم.هنوز خیلی چیزا مونده ک از خدا ببینم وانگشت ب دهن بمونم.آمین

    دوست داشتم باورهای قشنگی ک درین قسمت بود رو هم بنویسم اما کامنت طولانی میشه.ان شاءالله اگه فردا عمری باشه مینویسم.چون خودم اینکارو دوست دارم.باهاش حال میکنم.حال خودم خیلی خوب میشه.

    دوستتون دارم عرفانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    اردیبهشت گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    سلام استاد عزیز و سلام بانو مریم شایسته عزیز و سلام دوستان عزیز همراه

    راهنمای درون‌را چگونه فعال کنم؟ برای رسیدن به هر خواسته و ظهور آن در زندگی اول باید وجود خود آن پدیده و امکان وجود آن در زندگیمان را باور کنیم. فارغ از اینکه چه دین و مذهبی داریم. بحث باور هاست و باور همان ایمان است. به همان اندازه که ایمان داشته باشیم، تسلیم‌ باشیم، به‌گفتگوهای ذهنی( رجوع به تجربه های قبلی و گرفتن نتایج منطقی بر اساس رخدادها و تجربه گذشته) توجه نکنیم و احساس را خوب،نگه داریم، آن خواسته در زندگی ما نمودار میشود.

    بخواهید تا به شما داده شود

    از کجا مطمئن شویم که‌ آن ندای درونی‌من است نه شیطان؟ مبنای تشخیص احساس ماست. از جنس گفتگوی ذهنی میتوان منباء آن راتشخیص داد.

    امروز تصمیم دارم کلمه وحی رو در قران سرچ کنم.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمیه مصطفائی گفته:
    مدت عضویت: 3624 روز

    سلام سلام سلام …???

    خداروشکر استاد که این مصاحبه شما همچنان ادامه داره ، کاملا حق با شماست” ما مسئول هیچ کسی نیستیم”

    من این حرف رو قبول دارم بقول خودتون خیلی باهاش اوکی ام ،

    از وقتی ک توی جلسات آفرینش به این موضوع اشاره کردین منم دیدم خیلی باور خوبیه و زیاد تکرارش کردم و استفاده کردم ازش و باعث شده همه چی به طرز جالبی سر جای خودش باشه

    کلا یه نظم خاصی به ذهن و زندگی آدم میده اتفاقا رفتار اطرافیان هم به نسبت باهام بهتر شده اخه من اولش فکر میکردم شاید این باور و این رفتار باعث ناراحتی اطرافیان بشه که ازم توقع دارن ولی اصلا اینطوری نشد

    ما حق داریم به چیزهایی که میخوایم برسیم ما حق داریم کارهایی که دوست داریم انجام بدیم و اگه به این خواسته هامون نرسیم اصلا اصلا مسئولیت در قبال دیگران توجیه مناسبی نیست ، مطمئنا ته دل خودمون هم این توجیه قابل قبول نیست …

    قطعا سالها بعد کسی یادش نمیاد که ما مسئولش بودیم یا نه ! اما خودمون کاملا یادمونه که با چه بهانه ای به خواسته هامون نرسیدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    اعظم معین قفقازی گفته:
    مدت عضویت: 2612 روز

    باسلام خدمت استادعزیزم شمابهترین الگوتوزندگی من هستید این مصاحبه خیلی برام لذت بخش بود ومن رابادیدگاه جدیدآشناکرد اونم اینکه فکرمیکنم بایدبه همه کمک کنم درحالیکه الان به این نتیجه رسیدم که نه فقط من مسئول زندگی خودم هستم ازوقتی باشما آشناشدم نتایج زیاد توزندگیم بدست اوردم هم ازنظرمالی هم ازنظرجسمی من که صرع داشتم با گوش دادن به کلیپ هاوخواندن مطالب شما بطورکامل درمان شدم وازنظرمالی هم هرچی که جلوترمیروم بیشترنتایج برای من مشخص میشود من راحت بهم الهام میشه وکاملا آنهارادرک میکنم وحس بسیارعالی دارم که خداوندمهربانی دارم که مرا باشما آشناکرد ودرمسیری بسیاربسیارمتفاوت ازقبل قرار داده من الان به وجودشما خدای خودم رابهترمیشناسم

    استادعزیزهرکجاهستید خداوندنگهدارتون باشه وازخدای مهربانم سپاس گزارم بخاطر نعمتهای بزرگ وکوچک که به من عطاکرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    احسان صالحی گفته:
    مدت عضویت: 2363 روز

    سلام به استاد و همه اعضای خانواده ی صمیمی عباس منش

    من معمولا روی فایل هایی کامنت مینویسم که خیلی ازشون لذت می برم. البته این لذت از همون اول اتفاق نمی افته! بلکه کاملا برعکس، اول از دیدن اون فایل حس بدی میگیرم! چون با “دیدگاه کنونی من” همخونی نداره ولی … ! ولی وقتی که چندین و چند بار می بینمش و سعی می کنم “کاملا بدون درنظر گرفتن تجربیات قبلی خودم” اون فایل رو بشنوم و ببینم تازه می فهمم که چقدر آگاهی های جدید و ناب برام داره که شاید تا صد سال آینده هم با اون نگاه قبلیم بهش نمی رسیدم!

    و این فایل دقیقا همین کارو بامن کرد.

    وااااااای استاد واااااای ! نمیدونید چقدر الان به این فایل احتیاج داشتم. یعنی دقیقا همین الانا. نه یک ساعت قبل تر نه یک ساعت بعدتر! دقیقا همین الان بهش احتیاج داشتم. دقیقا همین چند دقیقه پیش که داشتم این فایلو می دیدم و وقتی که تموم شد و اومدم این کامنت رو نوشتم.

    من برای خودم چندین راه نوشتم که هروقت حسم بد شد برم سراغ اون کارها و حسمو بهتر کنم، که یکی از اونها سرزدن به سایت شماست.

    من تاهمین یک ساعت پیش داشتم با برادرم در مورد موضوعی بحث میکردم که اصلا دیدگاهامون باهم یکی نبود. یکی که چه عرض کنم، کاملا هم متضاد بود! من شرق بودم و برادرم غرب! یعنی نگاهامون کوچکترین وجه اشتراکی باهم نداشت و خیلی خیلی حالمو بد کرده بود. بسیار زیاد بد. فوق العاده زیاد. وحشتناک زیاد. اصلا نمیدونم چجوری بنویسم تا بتونم بگم چقدر حالمو بد کرده بود. اما از اونجایی که به این آگاهی رسیده بودم که “بزرگترین توانایی انسان توانایی کنترل ذهنشه” و به قول استاد من اونقدر آدم با دل و جرأتی نیستم که بتونم توی احساس بد بمونم، این شد که برای خوب کردن حسم اومدم سراغ کامپیوترم و این فایلو که دیشب دانلود کرده بودم و روی کامپیوترم ذخیرش کرده بودمو نگاه کردم.

    واااای استاد! این فایل شما دقیقا عین آبی بود رو آتیش. چقدر به موقع این فایلو دیدم. بابتش هزاران هزار بار از خدای خوب خودم ممنونم و بعدش از شما استاد عزیز.

    یه نکته هم بگم که من متوجه شدم که دقیقا جاهایی که با دیدن یک فایل یا یک صحبت یا یک دیدگاه حالم بد میشه دقیـــــــــــــــقاً همونجا جایی که میتونه باعث پیشرفتم بشه که بتونم دنیای اطرافمو از نگاهی کاااااملا جدید ببینم!

    خیلی از این فایل لذت بردم و کلی هم استفاده کردم. حق بارها و بارها دیدنش برام محفوظه :))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    اکبر امامدادی گفته:
    مدت عضویت: 2135 روز

    سلام استاد گرامی .من ازاردیبهشت ۹۸سعادت اشناهی با شما را داشتم .و ازطریق کانال تلگرامی فایلهای شما را دانلود و استفاده می کردم .و از جملات تاکیدی زیادی استفاده می کردم .امامن یک تجربه ای جالب دارم که شنیدنش خالی از لطف نیست .دی ماه ۹۷من اپارتمانم را به مبلغ ۵۶۰میلیون تومان فروختم از کل مبلغ بیش از ۴۰میلیون تومان مانده بود .و من بر اثر یک بی احتیاطی و بی تجربگی وکالت تام به خریدار دادم .که بدون حضور من می توانست سند بزند.ما در محضر بر سرهزینه سند با هم بحث کردیم و نمی دونم چی شد که بدون خواندن وکلات ان را امضا کردم .چندوز بعد متوجه شدم که چه بلای سر خودم اوردم.خوشبختانه با کانال شما اشنا شدم یکی از جملات تاکیدی شما.این جمله بود (که .همواره من در مکان درست و زمان درست و افراد درست قرار دارم) و هر روز تا قبل از محضر این جمله را تکرار می کردم.وخودم را در محضر مجسم می کردم که من پولم را دریافت کرده ام . اما موقع امضا خریدار گفت من تا دوهفته دیگر زودتر نمی تونم به شما پول پرداخت کنم و من چاره ای جز این نداشتم .با باوری که به این جمله تاکیدی داشتم در حالی که .حتی چک از خریدار نداشتم سند زدم .و من رو باورم کار کردم .به یاری خدا و تاثیر این جمله روی باورم بعد از حدودا ۱۳ روز ۴۰ میلیون تومان را به حسابم واریز کرد .در حالی که دست من به هیچ جاهی بند بنود .و من این موفقیت رو مدیون شما استاد عزیزم می باشم.سپاس از شما و راهنمای های شما بخاطر تعغییر باورهایمان.به درود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فاطمه مدیری گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    سپاسگزارم از خدا واز شما استاد عزیز ، خوشحالم که در مسیر هدایت قرار دارم در سایه اموزشهای شما به ارامش درونی رسیدم که هیچ کس و هیچ چیز ناراحتم نمیکنه حالم خوبه و از خدا و شما سپاسگزارم خدا به عمرتان برکت بدهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    نون سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2467 روز

    سلام

    چقدر این فایل پاسخ چالش این روزهای زندگی منه خدا رو شکر میکنم بابت این راهنمایی .

    اینروزها درگیر ازدواج فرزندم هستم و خودم به لطف آگاهیهای این سایت و یادگیری قوانین و ایمان به اینکه من قدرت و اجازه ی تغییر زندگی هیچ کسی رو ندارم مشکلی ندارم اما …

    چالش اصلی همسر منه که دلش میخواد فرزندان ما مثل خود ما زندگی کنن .

    و چه زیبا دخترم که روی عقاید خودش اصرار داره و میدونه مسئول زندگی خودش فقط خودشه و میبینم این روزها چقدر سعی میکنه بدون جنگ و بحث اختلاف نظرش با پدرش رو حل کنه

    از خدا میخوام در این راه کمکش کنه و منم سعی میکنم محیط رو از تشنج دور کنم ، میدونم راه سختی داریم

    الان باور دارم من مالک زندگی بچه ام نیستم و نمیتونم مسیر زندگی فرزندم رو تغییر بدم و ایمان به کمک خدا دارم در این راه .

    برای همسرم هم این حق رو قائلم که عقاید خودش رو داشته باشه ولی مزاحمتی برای دیگران نداشته باشه و خودش رو مالک زندگی بچه هاش ندونه

    ایمان دارم به لطف خدا هدایت میشم به بهترین.راه برای حل این مشکل مثل همیشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    یونس اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    سلام روز ۶۷ سفرنامه

    چقدر قشنگ میشه عزت نفس و اعتماد بنفس در اول فایل دید ک میگن اگر این نگرش این دیدگاه و روش فکری منو دوست نداری دنبال نکن و اعراض کن

    و چقدر خوبه ما هم یکار خوب بلد بشیم اگر چیزی رو دوست نداریم بهش توجه نکنیم درموردش حرف نزنیم و دوری کنیم ازش …….و در ادامه اینکه ما موجوداتی هستیم فرکانس ک در هر لحضه در حال ارسال فرکانس به جهان هستیم و جهان و خداوند در حال پاسخ ب فرکانس های ماست و ما مسئول خوشبخت یا بدبخت کردن هیچ کسی ب گردن ما نیست ما تنها کاری و لطفی ک میتونیم کنیم اینکه رو خودمون کار کنیم حرکت کنیم و قوانین خداوند رو اجرا کنیم در زندگیمون بدنبال پیشرف و رشد باشیم

    ما فقط فقط مسئول خوشبخت یا بدبخت کردن خودمون هستیم

    تضاد ها در زندگی بهیچ عنوان بد نیستن و محرک پیشرفت و حرکت در ما میشن و جزو از ساز کار جهان برای رشد بیشتر است بشرط باور های درست و حرکت کردن

    برای همگی شما آرزوی سلامت ، ثروت و آرامش در دنیا و آخرت آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    سلام استاد نازنین

    استاد شما انقدر از همه قوانین خدا دارید استفاده میکنید که منم جا پای شما دارم میزارم البته با قدمهای کوچیک ولی همون قدمهای کوچیک باعث شده خودم تغییرات خودمو بفهمم حتی دیگران هم یه نگاه عجیبی بهم دارن حتی یک نفر بهم گفت مهره مار داری شما؟ الان که فکر میکنم با قانون زندگی کردن تورو در مقابل دیگران خیلی عجیب میکنه ولی من خیلی دارم حال میکنم با قانون استاد خیلی خوش میگذره همه چی راحت پیش میره چقدرررر این اعراض بمن کمک کرده چقدر و حتی دیگه دید منفی هم ب تضاد ندارم تازه به قول شما محرک پیشرفتم کردمش و خیلی جلو افتادم خداروشکر میکنم واقعا ازتون ممنونم استاد الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: