مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»110MB30 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»28MB30 دقیقه
به نام خدا
یادم می آید دفعه اولی که فایل های مصاحبه با استاد را به صورت روزانه گوش می کردم، هر روز یک اتفاق عجیب و البته زیبا رخ می داد که در عرض یکی دو هفته باور من نسبت به قانون را چند برابر بیشتر کرد، حالا بعد از گذشت یک سال پر از نعمت از گوش دادن به آن فایل ها، باز هم دارم یکی از آن ها را گوش می دهم، خدایا شکرت.
خداوند عزیزم را شاکرم که با نگاه عمیق به تضاد های زندگی
متوجه می شوم که که از زندگی چه چیزی می خواهم
و با هر بار حل کردن مشکلات
نسبت به قبل قوی تر، با تجربه تر و البته با ایمان تر می شوم
خوشحالم که مثل استاد عزیزم
تلاش می کنم از بحث با دیگران اجتناب کنم
چون با بحث درباره یک موضوع
روی آن تمرکز بیشتری می گذارم
و ناخواسته هایم را جذب می کنم
خیلی خوشحالم که با دیدن عادت های نامناسب دیگران
به آن ها بی توجهی می کنم و ترجیه می دهم روی اهداف خودم تمرکز کنم
چون قبلا این تجربه را داشته ام، که با تلاش برای تغییر دیگران
قبل از او خودم آسیب می بینم، و از مسیرم منحرف میشوم
خداوند عزیزم را هزاران بار شاکرم که با گوش دادن به این فایل ها
ستون های باور هایم که در اثر گذشت زمان ضعیف تر شده اند را
بازسازی و محکم تر می کنم، تا اتفاقات نامناسب وارد زندگی ام نشود
خوشحال و سپاسگزارم که در هر شرایط بدی
با کنترل کانون توجه ام، با توجه به زیبایی ها
می توانم آن شرایط را به به نفع خودم تغییر دهم
گویی که آن شرایط بد در حقیقت شرایط خوبی بوده است
و من متوجه آن نبودم
استاد عزیزم، همان طور که در کامنت های قبلی ام گفته بودم، عزت نفس من در بعضی جهات بد بود، مثلا من هر طور که دلم می خواهد لباس می پوشم و به نظر بقیه توجه نمی کنم، ولی مثلا وقتی راننده تاکسی درخواست کرایه اضافه می کند، جرعت نمی کنم به کار او اعتراض کنم، خوشبختانه چند روز پیش چنین اتفاقی افتاد و راننده از من کرایه اضافی خواست، در ثانیه های اول می خواستم بدهم ولی بعدا یادم افتاد که این یک فرصت است تا عزت نفسم را بالا ببرم و قشنگ می دانستم که اگر این کار را بکنم آدم دیگری خواهم شد، به این کار او اعتراض کردم و کمی با او بحث کردم، بعد ازآن کرایه را طبق نرخ تاکسی رانی بهش دادم، البته کمی بعد تر یادم افتاد که نباید با او بحث می کردم و باید بعد از پرداخت کرایه از ماشین پیاده می شدم، با این حال خداوند عزیزم را شاکرم که چنین وضعیتی را برای من بوجود آورد تا بتوانم بعد از این همه حرفی که در کامنت ها میزنم خودم را محک بزنم :)، و به صورت عملی بفهمم که عزت نفسم چقدر تغییر کرده است.
با تشکر از استاد و خانم شایسته.
به نام خدای مهربان
سلام استاد جان مریم خانم و دوستان عزیزم
اول از همه خدا شکر میکنم که من به این سایت هدایت کرد و زندگیم با قبل اصلا هیچ شباهتی نداره.
دوم از استاد عزیزم ممنون بخاطر فایل های رایگانی که بسیار بسیار ارزشمند هستند و سوم از مریم جان بخاطر تهیه این سفر پر ماجرای و پر از مطالب ناب ممنون از همگی
اگر بخوام تمام نکات این فایل تو یک کلمه خلاصه کنم میگم توحید
توحید عملی قسمت 6استاد گفتند هیچ کس نمیتواند به ما سود و منفعتی برساند.
دوم اینکه هیچ کس هم نمیتواند به ما ضرری برساند.
اینکه ما یک تصمیمی بگیریم و بگوییم نه فرزندمان پدرو مادرمان خانوادمان آسیب میبینند بخاطر اون هدف من رشد من پیشرفت من این موضوع شرک است چون ما نمیتوانیم به کسی آسیب برسانیم و حتی با تحقق هدفمون نمیتوانیم همانطور که خودمون سود میکنیم به خانوادمان هم سود برسانیم جز اینکه خودشان بخواهند و خودشان هم مدار با ما باشند و باور هاشون همفرکانس با ما باشد .
اگر این طور باشدمثلا یک فرد در خانواده کار کند تلاش کند کارخانه راه اندازی کندثروتمند شود و بقیه اعضای خانواده هم میروند در آن کارخانه کار میکنند و نونشون تو روغن میشود اصلا همچین چیزی نیست خیلی بار ها شده فرزند همون شخص برادر همون شخص و یا هر فرد نزدیک به اون شخص معتاد میشود قاچاقچی میشود از مدار با هم فرسنگ ها فاصله دارند پس چرا یکی خوشبخت میشود دیگری بدبخت چون نه کسی میتواند آن را خوشبخت کند و او را سرکار بگذارد نه آن شخصی که معتاد است میتواند آن شخص را معتاد کند و کارخانه اش را تعطیل و ورشکست کند جز اینکه هم مدار و همفکرانش باشند و فرد خودش بخواهد با باور هایش با عقایدش زندگی خود را تبدیل به بهشت یا جهنم کند .
من یک خانواده میشناسم که بسیار پدر خانواده ثروتمند بود بعد از مرگش ارثش بین بچه هایش تقسیم شد یکی از پسر های او ماشین سنگین باغ زمین کشاورزی خانه خوب مسافرت خوب باغ تفریحی و هزار تا ملک و سرمایه دیگر دارد و بسیار با زن و بچه اش زندگی خوبی دارند ولی برادر دیگر معتاد ورشکست حتی یک تیکه از باغ پدرش هم براش نمونده و همش شده برای بدهی و این چیزا چون تو مدار درست نبوده ولی برادردیگرش حتی اگر ارثی هم بهش نمیرسید بازم با کار خودش با باور خودش و قرار داشتن در مدار درست به همین ثروت میرسید
پس اینکه کسی بتواند نقشی در زندگی ما داشته باشد شرک است . هیچکس مسئول خوشبختی و بدبختی ما نیست و ما هم مسئول خوشبختی و بدبختی هیچکس نیستیم.همه ما در مداری جدا و در دنیایی مجزا زندگی میکنیم منظورم از دنیایی مجزا این است که در مکانی یکسان و با قانون جهان یکسان هستیم ولی با متفاوت فکر کردن و متفاوت نگاه کردن و باور های متفاوت داشتن نتیجه ای متفاوت از جامعه میگیریم و اینجوری بگم خیلی ها هستن با باور درست تو همین ایران دارن خیلی عالی زندگی میکنند و خیلی ها هستن که ایران براشون جهنم شده فقط بخاطر طرز نگاه و باور هاشون هست .
همه این ها نوشتم اول دوم سوم برای خودم برای اثبات به خودم برای مرور کردن در ذهنم و اینکه یاد بگیریم و امیدوارم برای شما دوستان هم مفید بوده باشه
دوستتون دارم یا حق
بنام یگانه معبودم
سلام به استادان عزیزم ودوستان توحیدیم دراین سایت الهی
روز شمار تحول زندگی من روز 67
مصاحبه بااستاد قسمت 11
چکیده ای از فایل
ما هیچ قدرتی در تغییر زندگی دیگران، که تجربیات زندگی اشان را بر اساس فرکانسها افکارشان بوجود آورده اند نداریم. ما فقط مسئول زندگی خودمان هستیم نه دیگران، وما قدرت خوشبخت کردن یا بدبخت کردن دیگران حتی فرزندانمان هم نداریم
ومن میتونم فارغ از دیدگاه ونظر بقیه مسیری که خودم دوست دارم برم وتصمیمی که به رشد خودم می انجامدبگیرم ونتیجه تصمیمات من برای اطرافیانم فقط بستگی داره به فرکانسها وباورهای خود آنها وتصمیمات من نمیتونه سبب خوشبختی یا بدبختی آنها شود
به این نتیجه رسیدم که تضادهای زندگی من میتونه نیروی محرکی بشه برای عزیزانم وهمچنین خودم آنها میتوانند از دل این تضادها خواسته های خود را بشناسند وساختن باورهای قدرتمند کنند از این شرایط به ظاهر بد به نفع خود استفاده کنند ومتوجه شدم از آنچه مورد تا یید من نیست بدون بحث وجدل اعراض کنم همانطور که خداوند در قرآن به حضرت محمد میفرماید شما وکیل ومسئول کسی نیستی واز آنچه مورد پسندت نیست اعراض کن
واجرای این موارد بخش عمده ای از توحید عملی است
درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
بنام خداوند قادر مطلق
سلام دوستای خوبم
امروز 6 فروردین 1403 و روزشمار 67 هستم
امروز تولد منه و به نظرم بهترین فایلی که میتونست بیاد همین بود من تو سالی که گذشت خیلی سعی در خوشبخت کردن بقیه و حال خوب بقیه کردم یجوری که کامل خودمو فرمواش کردم و کلا خودم رو یادم رفت این فایل یکی از مهمترین پاشنه اشیل های منو بهم یاداوری کرد شاید این فایل امروز اومد که من بدونم مهمترین کاری که باید در سال جدید زندگیم انجام بدم اینه که فقط من مسیول حال خوب و خوشبختی خودم هستم. من تو سالی که گذشت حتی سرمایه برای خودم جمع نکردم و همه پولم رو خرج رفاه و حال خوب بقیه کردم حتی برای خودمم خرج نکردم.
اما به نظرم کافیه
من دیگه باید به فکر خودم و منافع و خوشبختی خودم باشم
امروز اینجا مینویسم که یادم بمونه در هر شرایطی اونی که اولویت داره فقط و فقط خودم هستم
من میخوام امروز مسیولیت تمام خودمو بعهده بگیرم و دیگه منتظر کسی برای خوشبخت کردن من برای خرج کردن من برای خوشحالی من نباشم. اونیکه میتونه منو خوشحال کنه فقط و فقط خودم هستم.
خدایا ازت ممنونم بابت تمام اتفاقایی که سرتاسر برایم خیر و خوشی بود
خدایا ازت ممنونم که لحظه ای تنهام نمیزاری و همیشه و هر لحظه از رگ گردن به من نزدیکتری
تو سال جدید خیلی بیشتر از هر سالی بهت احتیاج دارم پس حامی من باش مثل همیشه
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام استاد و خانوم شایسته عزیز.اول تشکر میکنم بابت گذاشتن این دوره و مرور شدن یک سری از آگاهی ها و درک بهتر انها و عمل کردن بهتر انها. دوم اینکه استاد عزیز همسر من کار خود را تغییر داد و ما دچار سختی و بی پولی شدیم و با خودم فکر کردم من که بلدم عروسک ببافم بیام عروسکهای خوشگل ببافم و چندجا که میشناسم ببرم و بفروشم هم پول در بیارم هم هنرم لذت ببرم همش هم با خودم تکرار میکنم خداوند مشتری های دست به نقد را به سمت من هدایت میکند،الان چند روزی هست شروع کردم به بافتن و قصد دارم ده تا که آماده شد بسته بندی کنم و ببرم برا فروش و همینطور ادامه بدم،عروسکهای خوشگل مناسب برای ولنتاین هست که روزی میتونم حداقل دوتا را ببافم چون کوچک و زیبا هستند،خواستم بگم که واقعا با برخورد به تضادها ادم فکرهای ناب به سرش میزنه یه مثالی بود میگفت ادمها تو محدودیتها استعدادهاشون شکوفا میشه،حالا تا الان تفریحی و برای خودم میبافتم چون هدف اصلیم موسیقی هست حالا تصمیم گرفتم تا رسیدن به هدف اصلی از این راه کسب درآمد کنم هم از نظر پول دچار مشکل نشیم هم دستم تو بافتنی رشد پیدا میکنه و تندتر میشه هم با بافت عروسکهای زیبا به گسترش جهان کمک میکنم.پس رفتن شوهرم به سوی هدفش به نفع من هم شد. در سوال بعدی و فرهنگ لا اکراه فی الدین واقعا منم بعضی وقتها درک نمیکنم مثلا سران کشور را فوش میدن یا…بارزترین مثالش گروه بی تی اس و کلا صنعت کیپاپ هست که واقعا خیلی تو فضاهای مجازی هیت میدن و گروه ها تشکیل میدن تا این گروهو بکشن پایین بعد من اینطوریم که خب فازتون چیه اصلا،من خودم به شخصه از خیلی از خواننده های ایرانی خوشم نمیاد خب نه دنبالش میکنم نه اهنگاشو گوش میدم ولی عاشق کسری زاهدی ام اهنگ جدید بده گوش میدم هرکار کنه دنبالشم در یک کلام دنبال چیزی ام که خوشم میاد و همچنین چیزهایی که خوشم نمیاد را دنبال نمیکنم و به کسی هم کار ندارم. البته امیدوارم این فرهنگ در من نیز خیلی قوی و قویتر بشه. قبلا خیلی سعی میکردم دیگران را قانع کنم ولی الان شاید خیلی کم به همسرم گاهی ناخواسته گیر بدم ولی به دیگران نه همسرمم خیلی کم شده و سعی میکنم بهتر کنم. استاد من به همسرم میگفتم چون تو روی باورهای مالیت کار نمیکنی ما تو این وضعیت هستیم خخخخ خیلی خنده داره بعدا که فهمیدم کسی مسئول زندگی کس دیگه نیست گفتم زهرا چون خودت روی باورهای مالیت کار نمیکنی تو این وضعیت هستی نه شوهرت اون مسئول زندگی تو نیست. البته استاد عزیز چندتا سوال درمورد زندگی مشترک دارم مثلا من خودم قرض نگرفتن را خیلی مراعات میکنم در حدی که الان نه لباس قسطی میخرم نه قرض میگیرم حتی کوچکترین کارها را هم قرض نمیگیرم ولی همسرم انجام میده ایا تاثیری روی من داره؟درمورد کسانیکه خانم خانه دار و آقا مسئول پول درآوردن هستند کمی توضیح بدید با سپاس از شما. خدا را هزار مرتبه شکر که در این مسیر قرار گرفتم.
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند .. سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم ، استادجان واقعا درست میفرماییدکه کاری به دیگران نداشته باشیم ودرمسیرخودمون حرکت کنیم .. استاد جان همین الان داشتم باهمسرم وبرادرشوهرم درمورد همین دین وقرآن و …..بحث میکردیم که واقعا آخرش حال من بدشد وبهم بی احترامی شد ،وبعد اومدم یه ورودی ازتوهمین سایت به ذهنم دادم ،واقعا هدف من ازاین کارچیه ؟به من چه مربوطی داره که بخام برای اونا مرزتعیین کنم ودرست وغلط نشون بدم ،اگه من توهمه ی مسائل باهم خوبیم بهتره درمورداوناتمرکزکنم نه این اختلافات که هیچ سودی نداره وباعث ناراحتی میشه ،بااین کارمن میخام چی وثابت کنم ؟که آره من میدونم شمانمیدانید من میخام بگم من بیشترمیدانم ..؟ نمیدونم بحث امربه معروف ونهی ازمنکرچیه ولی به نظرم توجه مون ونزاریم روناخواسته ها واختلافات .. اولش حالم بدشد ولی بعد ازاین تضادمن فهمیدم که خواسته ی من ارتباط ورفتار مناسب باهمسرمه واگه من خودم تومسیردرست باشم وبه اهدافم برسم وآدم موفقی باشم خودش یه فرکانس عالی داره که تاثیرش ومیزاره باحرف چیزی درست نمیشه باید ازخیلی چیزا اعراض کرد ….
دردین هیچ اجباری نیست …
به نام خدای هدایتگر مهربانم
با نام تو شروع میکنم و از خودت هدایت میطلبم تا درسها و تمرینهایی ک در این گام باید انجام دهم رو به من الهام کنی .
سپاسگزار خداوند هستم که به گام ششم از «مهاجرت به مدار بالاتر» وارد شدم. خیلی متن رو بالا و پایین کردم تا ببینم به رسم قدمهای قبل آیا مریم عزیزم به من تکلیف و تمرینی دادن یا ن ک چیزی پیدا نکردم و اونوقت تصمیم گرفتم به نشانه ی عمل کردن به آگاهی های ناب این فایل از خداوند هدایت بطلبم و بنویسم .
راستش استاد من باید اعتراف کنم ک تا مدتها با این الهام و وحی خداوند به خودم ناباور بودم و حتا در خودم احساس لیاقت نمیدیدم از بس ک از نوزادی در گوشمان خواندند ک خداوند دوست بنده های متفاوتی چون پیامبران و امامان است و اگر با آنها صحبت میکرده به دلیل معصوم بودن آنها بوده و ما بندگان گناهکار اصلا در جایگاه دوستی و رفاقت و همصحبتی با خدا نبوده و نیستیم ما ک بود و حضورمان در جهان طفیلی وجود از ما بهتران است . حقیقتا که این باور که خداوند به همه ی ما نزدیک هست و همه ی ما خداوند رو به عنوان یک راهنما در درون خودمون داریم ک در دسترس هست و همواره آماده ی پاسخ ، باوری بود ک در این سالها و با شنیدن لحظه ب لحظه ی فایل های شما برایم بدیهی شد و باورکردنی و پذیرفتنی و دیگر در تمام بند بند وجودم باور دارم که من راهنمایی در دسترس در درون خودم دارم ک اگر از او هدایت بخواهم در آنی من رو هدایت خواهد کرد و با من همصحبت میشه و با خودم هزاران بار تکرار کرده ام که : من باور میکنم که راهنمایی در درونم دارم ک وقتی از او درخواست کنم به من پاسخ میدهد . اما باز هم وقتی خودم را مورد بررسی قرار میدم احساس میکنم هنوز خجالت میکشم ک با خدا همصحبت شوم ، هنوز هم احساس میکنم لیاقت این رو ندارم ک من بگویم و او گوش دهد و من بخواهم و او پاسخ دهد و این موضوع بسیار پنهان و در لایه های زیرین وجود من قرار دارد و گاهی ترمزی می شود و مانعی برای دسترسی من این نیروی هدایتگر و به همین دلیل میدانم چرا اولین و مهمترین شرط بهره بردن از این راهنمای قدرتمند را «باور کردن» برشمردید . من هنوز هم از اینکه بخواهم بگویم: خداوند به من الهام کرد تا از این مسیر بروم ،یا خداوند به من الهام کرد که این غذا را بپزم ،یا خداوند به من الهام کرد تا این حرکت را انجام دهم ابا دارم و گاهی مکث میکنم تا مطمین شوم ک آیا درست است به کار بردن این جمله ؟ آیا اصلا من ، نرگس ،با تمام پیش زمینه های رفتاری و گذشته ای ک داشته و دارد شایسته ی این هست ک چنین ادعایی بکند ک خداوند با او سخن میگوید و راه را به او نشان میدهد ؟! و خب قطعا باز هم میرسیم به ساختن و تکرار همواره ی این باور قدرتمندکننده من باور میکنم که راهنمایی در درونم دارم ک وقتی از او درخواست کنم به من پاسخ میدهد . و همینطور احساس لیاقت ، احساس لیاقت به خودی خود ، احساس لیاقت بدون قید و شرط … خیلی خیلی در این زمینه بهتر شدم و با این باور راحتتر اما بسیار بسیار جای تکامل دارم تا بتونم از این راهنمای بینظیر درونم در همه جنبههای زندگیام یاری بگیرم و در تصمیماتم بکار ببندم و نتایج عالی برای خودم خلق کنم .
هدایتهای خداوند در بسیاری مواقع با منطق و تجربیات گذشته جور درنمیاد و به همین دلیل ذهن منطقی مانع عمل کردن به الهامات میشه و راهش این هست ک بدون چون و چرا تسلیمش باشم و به آنچه از طریق قلبم به من الهام میشه و به من احساس خوبی میده عمل کنم .
جنس احساس گفتگوهای ذهنی تعیین کننده ی این است که آیا الهام است یا نجوای شیطان . استاد من متوجه شدم ک وقتی شیطان به من چیزی میگه و یا از من میخواد ک کاری انجام بدم یه حالتی از بیقراری و ناآرامی وجودم رو فرا می گیره و شناخت این حالت باعث شده تا متوجه تفاوت کلام خدا و نجوای شیطان در وجود خودم بشم و سعی کنم که با این تشخیص بهتر عمل کنم و کمتر در دام شیطان گرفتار بشم ک نتیجه ش غم و نارضایتی هست همواره …
کار کردن روی باورها و کنترل ذهن و هدایت اون به سمتی که به احساس بهتری برسم یه کار دائمی هست باید همیشه انجام بشه و هیچوقت خود به خود اتفاق نمی افته . شاید به همین دلیل قرآن از کلمه ی تقوا استفاده کرده و کلمه ی ذکر یکی از کلمات پرکاربرد در قرآن هست ، چرا که باید همیشه پرهیز کرد از ورودیهای نامناسب و همواره ذهن رو کنترل کرد و همیشه یادآور شد نعمات و قدرت خداوند و داشته ها و اتفاقات خوب و … این کاری همیشگی است مثل نفس کشیدن و غذا خوردن ک برای همیشه تا زمانی ک زنده هستیم نیاز است .
نتایج کوچک و بزرگی ک اتفاق می افتند نشانهی تغییر باورهاست و تشویق گر اینکه مسیر را باید ادامه داد . پس کار من دیدن و تایید کردن این نشانه هاست تا با انگیزه و ایمان و امید بیشتر همین مسیر کار کردن روی باورها و کنترل ذهن رو ادامه بدم و این نتایج رو پایدار و ثابت کنم برای خودم . من هم استاد یکی از اون مثالهای شما هستم از افرادی ک مدتی کار کرد و نتیجه گرفت و این نتیجه ها رو بدیهی دید و دیگه رها کرد و همه چیز به عقب برگشت اما هربار ک اومد و دوباره شروع کرد این اهرم رنج و لذت بهتر و بیشتر ساخته شده تا من رو به درک بهتری از عمل ب قانون همیشگی بودن کار روی باورها برسونه و بیشتر و برای مدت طولانی تر در مسیر بمونم و همواره مراقب خودم و افکار و احساسم باشم چرا ک نتایجش آشکارترین دستاورد برای من هست از جمله احساس سبکی و آرامش .
«لا اکراه فی الدین»
همه آزادند که دیدگاههای خودشون رو اعلام کنند و همه آزادند که اون دیدگاه رو بپذیرند یا اگر موافق نیستند اعراض کنند . این قشنگی جهان هست . اینکه هیچ اجباری در دین نیست . اینکه هرکس میتونه هرچه ک میخواد باشه و هرراهی ک میخواد رو انتخاب کنه و خداوند با تمام قدرتی ک داره هم انسان ها رو آزاد گذاشته در انتخاب هاشون .
حالا کار من اینه که اگر با دیدگاهی موافق نیستم ازش اعراض کنم . اگر از چیزی خوشم نمیاد باید بهش توجه نکنم … من در این موضوع هم خیلی بهتر شدم استاد . قبلاً اگر میدیدم خلاف آنچه من درست میدونم کسی داره عمل میکنه یا حرف نمیزنه خیلی گارد میگرفتم و سعی میکردم ک اون بنده خدا رو بیارم به راه درست ، راهی ک از دید من درست بود … اما با آموزه های شما بیشتر و بهتر متوجه شدم ک باید اجازه بدم هرکس راه خودش رو بره . اشتباه فکر کردن و عمل کردن دیگران تاثیری در زندگی و موفقیت و خوشبختی من نخواهد داشت و من خودم و خودم خالق زندگیم هست و باید کانون توجه م رو به سمتی ببرم ک دوست دارم برام پر تکرار بشه نه اینکه بگذارم بر چیزی ک دوستش ندارم و تازه بخوام با ضرب و زور درستش کنم به دید خودم . این باعث یه آرامش خیلی قشنگی در من شد . باعث شد تا از لباس مسول درست کردن جهان بودن بیام بیرون و این بار سنگین رو از دوشم بردارم و بشنوم سخن خدا رو ک ما انت علیکم بحفیظ … و این تغییر روش چقدر از هدر رفت انرژی من رو اصلاح کرد خدا رو شکر. و این باور هرجیز در هرجایی ک هست جای درستشه خیلی تاثیرگذار بود در پذیرش من .
این باور که:
من مسؤل خوشبخت کردن خودم هستم فقط . و توانایی خوشبخت یا بدبخت کردن دیگران رو ندارم . قشنگترین قسمت ماجرای قانون هست ک باعث میشه روح مجرد و منفرد بودن خودم رو به یاد بیارم و بدونم ک اگر هم میخوام حرکتی برای بقیه بزنم با خوشبخت شدن خودم اتفاق می افته نه با رفتن در پوست دلسوزی و از خود گذشتگی و …
خدایا شکرت برای اینکه نوشتن اینقدر میتونه به درک بهتر من از قوانین و آموزه های استادم کمک کنه . یاری ام کن تا بتوانم آموختههایم را درک کنم و در عمل اجرا نمایم .
به نام خدایی که همواره من هدایت میکنه
خداوند در هر لحظه من رو هدایت میکنه
سلام سلام ،بازم سلام به استاد عزیزم به مریم جان شایسته عزیز دلم
میدونی مریم جااانچه حسی دارم ،حس میکنم دارم به اصل خودم وصل میشم ،تشبیه خودم همیشه راجع به خودم اینه که ما تکه ای از خدا بودیم و افتادیم تو این دنیا و این تکه زر کلی آلودگی و گرد و غبار روش پوشونده شده تکه ای گل و خودمون هم یادمون رفته ما تکه از طلای ناب خداوندی بودیم که از اصل خودمون جدا شدیم ،حالا با این قدم ها و مدار به مدار تکه از این گل ها کنده میشه،غبارها پاک میشه و یک نور خیلی قشنگی از گوشه ای از این تکه داره میخوره به چشم و هر چقدر تو این مسیر بااااشیم و ادامه بدیم و از هر طرف هی گرد و خاک هارو گل ها رو پاک کنیم و واقعا این فایل ها کار رو برامون راحتر کرده مثل وقتی که میخوای جایی تمییز کنی و یه تمیزکننده میریزی که سرعت تمیزکاریتو ببره بالا ،الان این فایل ها مریم جااان نقش اون تمییزکننده رو دارن ،تمییزکننده روح و روان و جسم ما تا برسیم به اون طلای درونمون و چه چیزی بهتر از راهنمای درون ،مگه میشه فردی پیدا بشه و بگه من تجربه اش نکردم این غیرممکنه، همه ی ما آدم ها این صدای آرامش بخش رو تجربه کردیم یه صدایی که بهت یه حس خیلی آرامی میده ،طوری بهت گفته میشه که حس اطمینانی از این صدای درونت داری که متوجه میشی این صدا صدای آشنایی است و هر چقدر بتونیم اون گرد و غبار رو از وجودمون پاک کنیم اون صدا رو صدای راهنمای درون رو واضح تر میشنویم
همه ی ما این صدارو میشنویم فقط تناژ صدا در افراد فرق میکنه و هرچقدر وصل باشی بهش صدا واضح تر رو رساتر هستش
تجربه کل زندگیم سرشا از این راهنمای درون و هرجا بهش گوش کردم نتیج اش قطعا خیر بوده و هرجا گوش نکردم و با فکر خودم رفتم جز عذاب برام چیزی نداشته.
استاد جااان من همه جا ازش میپرسم و میگم تو بگو چیکار کنم این روزها هم که کلا سعی میکنم حتی میخوام از خیابون رد بشم بگم خدایا خودت هدایتم کن اینم تو یکی از دوره های شما شنیدم که گفتین از خیابون میخواین رد بشین بهش میگین خدایا خودت هدایت کن و الانکه داریم با عشق دلم سفر به دور امریکا میبینیم تو همه ی قسمت ها استفاده از این راهنمای درونتون رو دیدم و واقعا جقدر این سلسه ها فایل هایی که از زندگی خودتون فیلم گرفتید و برامون گذاشتین میتونیم ببینیم که در عمل چطور به این هدایت ها عمل میکنین و واقعا تحسین برانگیز هستید تو زمینه عمل کردن و عملگرا بودنتون.
و یه مورد مهم دیگه اینکه نمیشه روی تجربیات خودمون حساب باز کنیم چون ذهن به صورت منطقی با تو صحبت میکنه ولی خداوند با احساس با تو صحبت میکنه و همیشه این راهنمای درون برنده است تجربه شخصی خودم تو این زمینه سعی میکنم در اکثر موارد بیشتر روی این احساس تکیه کنم مثلا دیروز داشتم برای نهار تخم مرغ با سوسیس درست میکردم و یه صدایی به من گفت بیا تخم مرغ پیتزایی درست کنیم و اومدم از عشق دلم بپرسم که دوس داری این مدلی درست کنم کهدیدم عشقم شروع کرد به نمازخوندن و دوباره صدا گفت تو درست کن مطمعن باش خوشمزه میشه و عشقت عاااشقش میشه و شروع کردین من و خدا باهم آشپزی،خوب پیاز بریز ،فلفل دلمه بریز،سیر بریز،سوسیس خورد کن بریز و بزار سرخ بشن هر چی میگفت من فقط میگفتم چشم و دراخر بااااااااورتون نمیشه اصلا خودمم باورم نمیشد انقدر شکل خوشکل با طعم بسیار عاالی گرفت که عشق دلم عاشقش شد وکلی با عشق و خوشحالی و من با یه ذوق خاصی نهار خوردیم و حتی این گفتگوی خدا و خودم رو هم به عشق دلم توضیح دادم و کلی راجع به این موضوع صحبت کردیم و کلی حالمون خوب شد من چون عاااشق آشپزی هستم خدا تو آشپزی خیلی با من حرف میزنه، یا مثلا برای نماز صبح همیشه خودش قبل طلوع آفتاب منو بیدار میکنه برای راز و نیازو خیلی چیزهای دیگه……
راجع به گفتگوهای ذهنی بخوام چیزی بگم فقط میتونم بهترین دوره ای که استاد عزیزم زخمت کشیدن رو معرفی میکنم و دوره بینظیر احساس لیاقت هستش، واقعا این دوره عااااااااااااااالی ،حتما حتما دوستان ایندوره رو تهیه کنین بهترین هستش و یه جلساتی ازش راجع به گفتگوهای ذهنی و اینو بگم که باید همیشه روی گفتگوهای ذهنی کار کنیم همیشگی،اصلا باید اینو بپذیریم که باید به صورت همیشگی روی باورهامون کار کنیم یعنی کار کردن روی خودت شخصیتت،روح و روانت همیشگی مثل نفس کشیدن مثل نیازهای روزانه بدن.همواره هموراه باید کار کرد .
واما آیه لا اکراه فی الدین ،چقدر این آیه آزادی عمل رو در انتخاب دین در انتخاب سبک زندگی عنوان میکنه و چقدر ما باید از خدا یاد بگیریم دیگه از خدا که بالاتر نیستیم که،خدا تو قرانش میگه در دین اجباری نیست،حالا ما بیایم سبک و نظر خودمون رو به دیگران تحمیل کنیم ویا وارد بحث بشیم با دیگران که چرا تو این مسیر هستید و یا باید بیاین تو مسیر ما ،حتی خدا هم تو قرانش به پیامبر خودش گفته که وظیفه تو فقط ابلاغ دین هستش و تو مسیول اونها نیستی .
إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
(ای رسول) این کتاب الهی را ما به حقّ برای (هدایت) خلق بر تو فرستادیم، اینک هر که هدایت یافت نفع آن و هر که به گمراهی شتافت زیان آن بر شخص اوست و تو (پس از تبلیغ رسالت و اتمام حجّت) دیگر وکیل خلق و نگهبان امّت (از قهر حقّ) نخواهی بود.
(وَ مَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَ مَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ ) انعام / 107
و ما تو را بر ایشان نگهبان نکردهایم، و تو وکیل آنان نیستى.
کلی آیه میتونیم راجع به همین موضوع بیاریم که حتی خود خدا به پیامبرش هم اجازه چنینی کاری رو نداده و بهش گفته ما خودمون اگر بخواهیم همه رو هدایت میکنیم
دیگه من چجوری مینونم بیام اظهار نظر کنم.
خداروشکر خداوند من رو هدایت کرد و تونستم با استاد عزیزم هم قدم بشم و کلی یاد بگیرم به شخصه خیلی تو این زمینه سال های پیش ایراد داشتم و سعی میکردم خانواده ام ارشاد کنم ولی الان خداروشکر خیلی کم شده و سعی میکنم تمام تمرکزم روی خودم باااشه خداروشکر
و اما موضوع بعدی که استاد راجه به نشونه های کار کردن روی خودمون صحبت کردن راجع به ثروت ، ما از کجا بفهمیم که باورهامون تغییر کرده ، بازم تجربه خودمو بگم وقتی روی خودت کار میکنی باورهات تغیر میکنه یذره دقتمون ببریم بالا و اتفاقاتی که پیرامون ما میافتن رو برسی کنیم متوجه میشیم که داریم تغییر میکنیم تو این زمینه باید چشممون رو بدوزیم به کوچیکترین تغییرات ،مثلا من لان دارم روی باور فراوانی کار میکنم و احساس لیاقت دارم میبنم که اتفاقات اطرافم جنسشون فررق کرده مثلا چند روز پیش مامان اومده بوده مغازمون و بدون اینکه من چیزی بگم 200 تومن بهم پول داد،گفتم برای چی اخه ،گفت دوس دارم بهت پول بدم ،منم قبول کردم، یا مشتر هایی که دیشب اومدن برای بازدید ملک و صد درصد خریدار بودن، با مشتری رفتم بازدید،از این قبیل اتفاقات که شاید خیلی عادی باشند ولی ما باید بدونیم آبشخور این اتفاقات از کجاست و خداروهزار مرتبه شکر که روز به روز داره شرایط داره بهتر میشه و مظمعنم این وزها اون اتفاق خفنه هم میافته …
استاد جووونم عاشقتونم و ممنونم و سپاسگذارم ازتون بابت همه چی ،بابت این سایت الهی که راحت میتونیم خودمون باااشیم و کلی یاد بگیریم و تمرکزمون روی زیبایی ها بااشه فارغ از اینکه در دنیای بیرون داره چی میگذره
مریم جاان عزیزم این پروژه هم از گوش کردن به صدای درونتون استارت خورده و استفاده از راهنمای درون و الان تاثیراتش هم شما میبینی وهم مااا..
عااااشق دوتاااانوم خداوند بزرگ همیشه حافظ و حامی خودتون و جانتون و اموالتون بااشه
پیش به سوی مدااااار بعدی
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم سید حسین عباسمنش و بانوی عزیز مریم شایسته
.استمرار داشتن در پروزه ی مهاجرت به مدار بالاتر را با کامنت گذاشتن در گام 6ادامه میدهم
و اما سوال این جلسه
.سید عزیز استاد عزیزم میخواد از راه های ارتباط با راهنمای درون صحبت کنه =
به نظر استاد عزیزم تنها راهی که میتونه منو با راهنمای درونم یا همون خدای درونم اینه که در قدم اول من بیام باور کنم که اره همچین چیزی وجود داره و فارغ از هر دیدگاهی هر انسانی یک نیروی هدایتگری درونش هست و فقط خدااا میدونه چقدر به شنیدن این جمله از اون لب های قشنگت نیاز داشتم سید و استاد و راهنمای عزیزم چون همیشه فک کردم که باید من اعمال خوبی داشته باشم تا راهنمای درونم برام کاری انجام بده و الان این حدس رو میزنم که در ادامه حرفات بگی که هر چقدر هم بد باشی این راهنمای درون وجو د داره و میخواد کمکت کنه اما تو نمیزاری …..
اره استاد من این تجربه رو زیاد داشتم که رو خودم و تجربیاتم استفاده کردم تا به غلط کردن افتادم اما الان دیگه میخوام تسلیم باشم هر چند که این تسلیم بودنه هم کاره راحتی نیست و ذهن همین الان اومده داره میگه حامد تسلیم دیگه چیه تو راهت مشخصه و این چرت و پرت ها اما من به این ذهن حق میدم چون مجبوره برای بقا بجنگه مجبوره دست و پا بزنه و هنوز امید داره که منو برگردونه به همون حالت اول چون حوصله این بازیا و تغییرات رو نداره اما این بار من مچ اش رو میخوام بگیرم میخوام بهش بگم ذهن عزیزم این تسلیم بودنه تقریبا 20روزی میشه که همه چیز به من داده .ارامش داده .روابط عالی داده .ازادی زمانی .ازادی مکانی .حتی تغذیه امم عالی شده با این تسلیم شدنه و 20روزی تفقریبا میشه که قانون سلامتی رو رعایت میکنم و به لطف خدا همه چیز عالیع میخوامبه این تسلیم بودم ادامه بدم
استاد درمورد تجربیات قبلی بگم انچنان ترسی از اینستاگرام و کمپین دارم که حتی جرات نمیکنم اسمش رو بیارم چون 2سال زندگیم رو ازم گرفت و هیچ نتیجه ای نداشت اما انگار الان یه نیروی درونی دوباره داره بهم میگه اینبار کمپین بزار تو اینستا ولی تبلیغ نکن و دروغ نگو و اینبار دیگه برات میگیره اما میترسم و از همینجا از خدای درونم میخوام یه راهی به من نشون بده و افراد به سایت من بیان یه دری رو برام باز کنه و اینبار بازم یهو بی گدار به اب نمیزنم میخوام یکم صبر کنم تا راه برام واضح مشخص بشه چون اگر باورهام درست بشه ایده ها و الهامات منو ول نخواهند کرد نه اینک من له له بزنم برای گرفتنه ایده اصلا هر وقت من منتظر و در به در ایده باشم هر ایده ای بیاد هم اشتباهه ایده رازش اینه که یهویی و در ارامش یه لحظه میاد و ولت هم نمیکنه و میخوام ارام باشم تا ایده ها از راه برسه
حامده عزیزم اگر میخوای از الهالمات استفاده کنی باید قدرت رو از ذهن بگیری چون این ذهن همیشه میخواد از تجربیات تو استفاده کنه و توام که تجربیات خوبی نداری پس در نتیجه ایده هایی که ذهنت با منطقت بهت میگه همه و همه اشتباه خواهن د بود
حامد هر ایده ای که به تو احساس خوبی بده از طرف خدای تووه و از این به بعد با احساست تصمیم بگیر
/سوال بعدی
.دوست عزیزمون پرسیده که چکار کنم همیشه و دایم احساسم خوب باشه =
.استاد همیشه تاکید داشتی که ما تا اخره عمر باید روی گفتگوهای ذهنی کار کنیم و این کا ریه که تا اخر عمر باید انجام بدیم
/سوال بعد.
چطور بفهمم دلیل نرسیدنم به ثروت باورهای منه =
استا د میگه که وقتیکه روی باورهات کار کنی از همون اول نشانه هاش میاد و در مورد خودم میتونم اینو بگم استاد عزیزم از روزی که دارم رو باور فراوانی کار میکنم هدایت شدم به زندگی در شمال کشور یعنی از اندیمشک اومدم به شمال ایران مازندران و اونم چه اومدنی قسم میخورم که فرش قرمز برام پهن شده و بدون هیچ هزینه ای خانه مبله .ماشین . ویلا.محصولات غذایی فوق العلده برای فستینگ و لباس و همه چیز برام ردیف شده مثلا روی باور فراوانی که دارم کار میکنم هدایت شدم به شهرک دریا کنار در مازندران که تمام خانه ها بالای 200میلیارد پولشه و بدون اینکه کوچکترین هزینه ای بکنم اونجا دارم رفت و امد میکنم و اصلا نتایج رویایی هست به لطف خدا
-چقدر گوشت و پوست و استخونم این جمله رو میفهمه که اون اوایل که قانون رو فهمیدم نتایج عالی بود و الان نیست
و دلیلش هم فراموش کردن من بود و حالا به خدا حق میدم که برای معارف ی من انسان بهم گفت فراموشکار و من یک سری نتایج گرفتم و همه چیز رو فراموش کردم و قدرت رو هم از خدا گرفتم و به خودم دادم و هکمین کاقی بود تا اشک ام از این اشتباه دربیادذ و ض ربه اش رو بخورم اما اصلا ناراحت نیستم خدا شاهده چون تو این مسیر درس ها پاس کردم و دیگه نمیخوام هیچ کاری رو بدون خدا جلو ببرم
سوال بعدی
-چکار کنم که توی مسیر موفق شدن من خانواده ام تاوان ندن=
چه باوری بسازم
استاد من یه مثال فوق العاده هستم برای این سوال شاید من خودم اگر فقیر نبودم هیچوقت خو دم و خدای خودم رو نمیشناختم و الان هر روز در حال مشروب خوردن و خوش گذرانی های مصنوعی بودم اما فکر اینکه پولدار بشم ممن رو با قانون جذب اشنا کرد و همین موضوع من رو با قران اشنا کرد و به قول سید استاد عزیزم قران کلید تمام گنج ها رو گذاشت تو دستم و نتایجی هزار برابر پول تو زندگیم گرفتم و دلیل خلقتم و خودک و خدای خودم رو شناختم خدای هزار مرتبه شکر که از طریق تضاد فقر منو هدایت کردی به مسیر درست مسیر اونایی که بهشون نعمت داده ای
خدایا هزار مرتبه شکر
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است.
درود خدمت همه دوستان عزیز و متعهد .
درود خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز و بزرگوار .
گام ششم پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر
لا اکراه فی الدّین
سوالات .
1. راه های ارتباط با راهنمای درون چیست و مهم ترین باور برای فعال کردن این راهنمای درونی چیست؟
رفتار هماهنگ با قانون در مواقع برخورد با ناخواسته ها چیست؟
اولین و مهمترین باور اینه که ما به وجود این هدایت و راهنمای درونی باور کنیم و رفته رفته این باور رو با روند تکامل بهش قدرت بیشتر بدیم تا کم کم از منطق ها وتجربه های ذهن خارج بشیم.
کاری که من انجام میدهم اینه که سعی میکنم اول باورش کنم و بعد برای هر کاری از این نیرو در درونم استفاده کنم ، فرقی نمی کنه چه کاریه و چقد بزرگ یا کوچیکه مهمه یا یه چیز معمولیه . فکر میکنم همه ما این تجربه رو داریم که یه اتفاقی برامون پیش اومده بعد گفتیم عه به دلم افتاد این کارو انجام بدم ببین انجام ندادم الان فلان شد یا اینکه میگن چی شد چجوری مثلاً این کارو انجام دادی و این نتیجه رو گرفتی ، جواب ما اینه که هیچی یهو به دلم افتاد که این کارو انجام بدم و منم بیکله انجام دادم .
این همون نیروی هدایت درونی که فکر میکنم همه انسانها بارها تجربه ش کردن . من الان برای کارهای کوچیک و معمولی سعی میکنم که بهش اهمیت بدم اما کارهای مهم و حیاتی تر رو قطعاً بهش گوش میدم و میرن توی دل کار اما باید برام فرقی بین چیزهای معمولی و بزرگ نباشه اینجوری هم صداش رو بهتر میشنوم و هم نجواهای ذهنیم رو بهتر خفه میکنم .
2. آیا لازمه ماندن در احساس خوب، مدیریت کردن همیشگی گفتگوهای ذهنی است؟ اگر بله آیا این امر اصولاً امکان پذیر است و چگونه؟
قطعا و صددرصد جواب من بله است ما باید همیشه گفتگو ها و نجواهای ذهن رو مدیریت کنیم چون روی باورهای محدود و مخرب تنظیم شده اگه همیشه حواسمون بهش نباشه و مدیریتش نکنیم قطعا برمیگرده به پیش فرضی که از بچگی آپدیت شده .
اگر همیشه مدیریت بشه همیشه توی احساس خوب هستیم .
آیا باوری وجود دارد که با ایجاد آن، به صورت خود به خود گفتگوهای ذهنی ما مدیریت شود؟
من سوالات رو قبل دیدن فایل خوندم و اونجوری که فکر میکردم جواب دادم و فکر میکردم میشه با باور درست یه جوری مدیریت کرد که نجواهای ذهنی بخودی خود مدیریت شود اما جواب استاد بله نبود و درکم از این موضوع بهتر شد
و استاد کاملا درست میگن که نمیشه باوری رو ایجاد کرد که گفتگوهای ذهنی ما خودبخود مدیریت بشه و مثبت بمونه چون اگه ولش کنیم خودبخود بد میشه اونم بخاطر باورهایی هست که بازم توی بچگی وارد ناخوداگاهمون شده .
3. وقتی با اینکه روی باورهای خود درباره ثروت کار می کنیم اما هنوز به موفقیت مالی نرسیده ایم، از کجا بدانیم که هنوز ایراد کار، از باورهای محدود کننده ما درباره ثروت است تا نا امید نشویم و مسیر را تا رسیدن به نتیجه ادامه دهیم؟
اگر روی باورهای خود درباره ثروت کار کنیم از همون اول نشانه ها خودشون رو نشون می دهند میتوانیم با دیدن نشانه ها متوجه بشیم که در مسیر درست قرار داریم و بخودمون بگیم که این نشانه ها نبودن و از وقتی داریم روی خودمون کار میکنیم بوجود اومدن و متعهد بشیم که بیشتر روی خودمون کار کنیم تا آرام آرام نتیجه های کوچک بوجود بیاد و بعد ایمانمون قوی تر میشه بعد بیشتر روی خودمون کار کنیم بعد نتایج بزرگتر میشه و این روند رو تا ابد ادامه بدیم .
متوجه باشیم که وقتی دیگه روی خودمون متعهدانه کار نکنیم دوباره نتایج از بین میروند. و امکان ندارد که ما روی باورهامون کار کرده باشیم و تبدیل به نتیجه نشه و اگه نتیجه نیاد یعنی ما روی باورهامون کار نکردیم و فقط حرف میزنیم، روی باور کار کردن یعنی تبدیل به عمل بشه نه فقط حرف ، وقتی روی باورهامون کار میکنیم رفتار ما عوض میشه و موجب انجام کارهایی میشه که منجر به آمدن نتایج مالی میشه.
4. من به شدت دوست دارم در مسیر علاقه هایم حرکت کنم اما یکی از باورهایی که مرا متوقف نگه داشته این نگرانی است که اگر من بر مسیر خواسته های خودم تمرکز کنم یا آن را اصل قرار دهم، ممکن است در این مسیر به عزیزانی مثل همسر و فرزندم آسیب بزنم. چون من به شخصه از عهده مدیریت تضادهای احتمالی در مسیر بر می آیم اما نگرانم که این تضادها به همسر و فرزندم آسیب وارد کند. با چه منطقی این نگرانی را از ذهنم دور کنم و احساس عذاب وجدان نداشته باشم؟
به نظر من این همون نجواهای ذهنه . وارد مسیر علاقه شدن و توی اون کار کردن ربطی به ضربه زدن به کسی ندارد و اگه اون مسیر مورد علاقه کاری باشه که قانونی باشه و خطرناک نباشه .
این واژه تضادها که استاد استفاده میکنن چیز خطرناکی نیست تضادها یعنی مسئله ها ناخواسته ها و وقتی مسئله ای پیش میاد حتما راه حلی هم داره یا خواسته ای ایجاد میکنه وقتی خواسته ایجاد شد دیگه تمرکز از روی ناخواسته برداریم و تمرکز روی خواسته و راه حل بزاریم و باورهامون و تمرکزمون رو همجهت با خواسته هامون قرار بدیم و پاداشش که مهارت بیشتر و موفقیت بیشتر میشه رو دریافت میکنیم اعتماد بنفسمون بالاتر میره مسئله حل کن تر میشیم و تبدیل به شخصیت با کیفیت تری میشیم و این رشد نتایج مالی هم به همراه دارد .
5. چگونه هم در مسیر خوشبختی خودم حرکت کنم و هم مراقب باشم که این مسیر مانع خوشبختی خانواده ام نشود؟
وقتی در مسیر خوشبختی خودمون حرکت میکنیم بنظر من خانواده مون هم تحت تاثیر افکار و باورها و شخصیت ما قرار میگیرند و اونها هم بهتر میشن و اصلا جای هیچ نگرانی وجود ندارد حرکت در مسیر خوشبختی همیشه احساس خوب به همراه دارد احساس خوب موجب بوجود آمدن اتفاقات خوب در زندگیمون میشه حالا هر اتفاقی پیش بیاد خوبه و اتفاق بدی وجود ندارد بلکه نحوه نگاه ما به وقایع نشون دهنده اینه که نتیجه خوب یا نتیجه بد ایجاد میکنه .
ما اگه عینک بدبینی رو از چشمامون برداریم و به نحوی به اتفاقات نگاه کنیم که احساس خوب بهمون بده و بتونیم یه نکته خوب و زیبا توش پیدا کنیم همون اتفاقات به ظاهر بد هم برای ما تبدیل به نتایج خوب میشود.
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
با سپاس از همه دوستان و استاد عزیز .
با سپاس از خداوند بزرگ .
باسپاس از خانوم شایسته عزیز.