مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

696 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3541 روز

    سلام به همه ی دوستای خوبم

    حتما شما هم در مورد حس ششم تجربه دارید ، عجیب این حسه کار میکرد تاوقتی قبولش داشتم مثلا یه چیز مهمی گم میشد هیچکس نمیتونست پیداش کنه من با این حس پیداش میکردم یا مسئله ای پیش میاومد من به خودم میگفتم حتما راه حلی هست آنقدر با تمام وجودم باورش داشتم که جواب میدادوجالب اینکه درست از آب درمیاومد، یادمه یه معمایی با اوریگامی دوستان مطرح کردن که استاد دانشگاهم نتونسته بودحلش کنه ،منم بلد نبودم ولی باهمین هدایت درون تونستم حلش کنم خودم هم کیف کردم ازموفقیتم.

    خیلی جاها تصمیماتی باید میگرفتم که خیلی سخت بود، با این حس که من حتما میتونم ، به حرف حسم عمل کردم ونتیجه عالی گرفتم وبرعکسشم اتفاق افتاده مثلا موقع درست کردن غذا، به دلم اومده شور میشه دیگه نمک نریزم گوش نکردم وریختم وشور شده ، گاهی به دلم اومده که اگه فلان ادویه رو به این غذا اضافه کنم بد مزه میشه ومن اضافه کردم وکل زحمتهام به فنا رفته وهمه گفتن که بدمزه شده ومن اینطور بودم که کاش نمیریختم.

    شده جایی حسم گفته نرو ومن رفتم واز رفتنم پشیمون شدم ویاتوی جمع حرفی رو خواستم بگم ،حس بدی بهم دست داده وبااین حال، گفتنم همون وپشیمونی همون .

    به قول استاد باید قبول کنی که این هدایت درون رو داری وبهش عمل کنی.

    من یه وقتهایی از خدای درونم یه کمکی میطلبم وسوالی میکنم شاید همون موقع متوجه جواب وهدایتش نشم ووقتی یه چیزی زیاد برام تکرار میشه میفهمم که همون جواب منه وباید بهش عمل کنم .

    یه روز دخترم منو برد پارک وخودش رفت دنبال کارش وبعد کارش قراربود دنبالم بیاد .اومدم بهش زنگ بزنم دیدم موبایلم تو ماشین جا مونده اینطوری نمی تونه منو پیدا کنه به خدای درونم گفتم منوجایی هدایت کن که دخترم راحت پیدام کنه وهمینم شدودخترم گفت میخواستم کل پارک رو بگردم ولی یه لحظه فکرم رسید به سمت فواره ها بیام که دیدم اینجا نشستی .

    توی یه املاک بودیم وداشتیم امضا میکردیم که هرکاری کردم خودکار ننوشت ، یه خودکار دیگه دادن بازم ننوشت فروشنده که خیلی آدم عجول وعصبی بود یه دادو بیدادی راه انداخت که معامله بهم خورد بعدا فهمیدیم که ملک مشگلاتی داشته که به ما نگفته بودن وازاینکه لطف خدا شامل حال ما شد شکر کردم ویکی بهتر از اون نصیبمون شد.

    حالا دیگه باید با این هدایتگر درونم بیشتر کار کنم تا زبونشو بهتر بفهمم وبهش عمل کنم تا نتایج عالی بگیرم.

    من مسئول وخالق زندگی خودم هستم درمورد همسر وفرزندان من هم همینطوره اونا خودشون مسئول وخالق زندگی خودشون هستن نتایج انتخابهای من مال خودمه ونتایج انتخابهای اونها هم مال خودشون،

    به فرض من اگه رژیم بگیرم خودم لاغر میشم نه همسر وفرزندمن یا اونا اگه ورزش کنن بدن خودشون رو فرم میاد وسالم میشه ،

    از خدای هدایتگرم میخوام که همه ی مارو در رستگاری کمک کنه ودر استفاده از این خوان رایگان وگسترده یاریمان کنه ، آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1652 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    داشتم کامنت نفیسه جان رو میخوندم که برای این فایل گذاشته بودند، به این قسمت متنشون که رسیدم به یکباره کلی از این دست هدایتها ومثالها و خودمحوریها و توکل کردنها و بر عقل خود تکیه کردنها ، هجوم اوردند به ذهنم!!!!!

    متنی که نفیسه جان نوشتند این بود!!

    (((یک داستانی به خاطرم اومد . یکی از پیامبر های الهی بیمار می شود از خدا می پرسد چکارکنم خوب بشوم ؟ راهنمایی می شود به سمت گیاهی و مصرف می کند و خوب می‌شود. بعد چند وقت دوباره بیمار می‌شود با تجربه قبلیش می‌رود سراغ همون گیاه ،می خورد خوب نمی‌شود! می پرسد چرا خوب نشدم این دفعه ؟ بهش گفته می‌شود اون گیاه تو اون موقع با توجه‌ به شرایط و وضعیت اون موقعَت بوده الان برات مناسب نبوده ! جواب نمیداده ولی تو نپرسیدی چکار کنم !! با عقل و منطق خودت رفتی جلو!!))))

    این شاید یه داستان باشه، خیلی معمولی وپیش پا افتاده، که وقتی افرادی که توی این مسیر واین فرکانس نیستند بشنوند یا بخونند میگن خب که چی؟؟؟؟!!!!

    مثل گذشته ی خود من، که وقتی قران میخوندم و میدیدم انقدر داستانهاش تکراریه، وتو چندتا سوره یه موضوع ویه داستان در مورد پیامبری تکرار شده، میگفتم خب که چی؟؟.!!!!!

    خدا چرا هی یه چیز رو چندبار تکرار میکنه؟؟!!!

    ولی از وقتی که به لطف خودش وبه لطف آموزه های ناب شما استاد عزیزم بدون تعصب وبدون در نظر گرفتن باورهای قبلی خودم رفتم سراغ خوندن معانی قرآن، وقتی به لطف خدا یه کم درکم بیشتر شد نسبت به قوانین جهان هستی و ظرف وجودیم بزرگ شد برای دریافت الهامات، هربار که قرآن رو میخوندم یه معنی تازه ای برام داشت…

    هربار که هدایت میخواستم برام حرف تازه ای داشت…

    نه حرفی تکراری بود و هست نه چیزی که نتونم درکش کنم…

    میخوام بگم این داستانی که نفیسه جان تعریفش کردند هزار بار برای خودم پیش اومده..

    خواستم کاری انجام بدم هدایتی طلب کردم رفتم سراغ قرآن مثلا جواب این بود که نباید برم سراغ اون مسئله وگرنه دچار ظلم به خودم میشم!!!

    ومن گفتم چشم و انجامش ندادم…

    بعد مثلا یه مدتی گذشت، مثلا دوهفته ده روز، دوباره همون سوال رو از خدا پرسیدم وهدایت خواستم ورفتم سراغ قرآن که ببینم چی میگه خدا، دیدم به طور واضح گفته انجامش بده، از حمایت من برخورداری؟!!!!!

    اوایل مغزم هنگ میکرد، میگفتم یعنی درست متوجه نشدم؟

    یعنی خدا داره امتحانم میکنه؟

    نکنه یه بارش خدا بوده یه بارش کار شیطان؟؟.

    خلاصه تو ازمون وخطاهایی که داشتم توی مسیر درک ودریافت الهامات الهی، کم کم تونستم قوانین جهان هستی رو بهتر درک کنم، خصوصا که شما استاد قشنگم همیشه تاکید دارید که خدا چیزی رو برامون نمیخواد خدا چیزی رو که ما میخوایم برامون رقم میزنه، یعنی اگر من در فرکانس درستی باشم جهان هم شرایط واتفاقات خوبی رو برام رقم میزنه یعنی میفتم تو مداری که خواسته ای من هست، یعنی از قبل بوده ولی چون من اون تایم اماده دریافتش نبودم خداوند گفته الان نه…

    و وقتی من آماه دریافتش شدم بعد چند وقت به همون سوالی که جواب منفی داده بود جواب مثبت داده …

    خب بدون شک وقتی کسی داره زندگیش رو با هدایت الهی پیش میبره کسی هست که سر سپرده وتسلیم هست در بیشتر اوقات زندگیش…

    ودیگه مقاومت زیادی در برابر الهاماتی که دریافت میکنه نداره…

    چون میدونه احساسش خوبه، داره با توکل پیش میره، هوشیار و اگاه هست در برابر نشانه های الهی،پس هر الهامی دریافت کنه می پذیره، وهر اتفاقی بیفته میگه الخیر فی ماوقع(حتما خیری درش هست)

    خب این یعنی من دیگه نمیخوام با عقل خودم جلو برم، چون میدونم عقل من قدرت اینو نداره که بتونه همه ی اوضاع وشرایطرو بررسی وکنترل کنه، اون تایمی که بهم گفته شد الان نباید انجامش بدی، چون اون هوش برتر ، اون صاحب جهان هستی و من، به همه چیز هم خودم هم اوضاع وشرایط من و هم به هرکسی وهر چیزی که میخواد مربوط به من باشه اشراف داره، یعنی همه چیز رو میدونه و چون می دونه من برخودش توکل کردم واز خودش خواستم پس بهترین مسیر رو برام در نظر میگیره، چون میدونه من خودم رو بهش سپردم..

    وخودش هم که اصلا کارش هدایت بنده هاشه، اصلا کارش مراقبت از بنده هاشه، اصلا خواسته اش رشد وپیشرفت ودیدن شادی و سعادت بنده هاشه… و وظیفه ی خودش میدونه مراقبت ومحافظت کردن از بنده هاشو….

    خب دیگه دلیلی نداره که من نگران چیزی باشم؟؟

    هر جاهم که حتی از وقتی تواین مسیر هستم اومدم گفتم خب منکه بلدم، قبلا انجامش دادم، باز همونه دیگه، از همون روش تکراری وقلبی استفاده میکنم، دقیقا همونجا اشتباه کردم و حسابی خورد تو ذوقم، چون نتیجه دلخواه رو نگرفتم!!!

    چون روی عقل خودم حساب کردم وروی توانایی خودم…

    رو این حساب نکردم که من نمی تونم من نمی دونم، رو این حساب نکردم که شرایط هر لحظه داره تغییر میکنه، ومن باید هر لحظه هدایت بخوام….

    درست مثل پیامبر این داستانی که نفیسه جان تعریف کردند!!!!!

    چقدر حس خوبیه، چقدر حس ارامش وامنیت داره این تسلیم بودن…

    گفتن قلبی من نمیدونم من نمی تونم، من بلدش نیستم…

    تو بهم بگو، تو انجامش بده، اصلا بیا دوتایی انجامش بدیم ولی مثل همیشه سهم بیشتر مال توباشه……

    این تمرین ستاره قطبی، واقعا بی نظیره، هم کمک میکنه به یاد بیاری دفعه قبل چطوری همه کارهارو برات انجام داده که حس خوب سپاسگزاری داشته باشی و هم اینکه بهت شوق وانگیزه ای میده که دوباره ازش بخوای، دوباره بهش بسپاری، دوباره رها بشی از انتظار و دلت قرص باشه که اونچه اتفاق میفته برات بهترینه وباعث پیشرفت میشه و روحت رو ارتقا میده تازه باعث میشه فعالیت مغزی وجسمی کمتری هم داشته باشی…

    برعکس گذشته که وقتی بار روی دوش خودم بود و منم منم هام گوش فلک رو کر کرده بود ، و در اکثر مواقع هم با خودمحوریهام وخدایی مردنهام، متضرر میشدم وکلی در حق خودم ظلم میکردم و گند میزدم به همه چیز و همیشه ناراضی بودم وخسته از اونهمه تلاش وسختی های بی نتیجه….

    الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو، به خاطر اینکه منو از جهل ونادانی واز ترسها ونگرانی های بی حدو حساب، از درد ورنجهای پی در پی، واز ناامیدی ها، اورد به مسیری پر از اگاهی پر از آرامش وامنیت ، به مسیری روشن….

    که هر لحظه طبق قوانین بدون تغییرش من خودم به اختیار خودم در نهایت تسلیم بودن وسر سپردگی، وبا علم بر اینکه من باید درخواست کنم و اجابت کننده همیشه برام خیر وخوشی میخواد، دارم زندگیم رو شکل میدم…

    استاد قشنگ ومهربونم ان شالله همیشه وهر لحظه کنار مریم جان در پناه امن خداوند غرق شادی وخوشبختی وسلامتی وثروت و نورالهی باشید، که تمام این سالها وهمیشه تلاش می کنید خدایی رو بهمون بشناسونید که سراسر خیر هست وسعادت، و بیشتر از ما عاشق اینه که ما شاد و خوشبخت وسلامت وسعادتمند و ثروتمند باشیم. وبرای رسیدن به این سعادت تنها چیزی که از ما میخواد اینه که بهش باور وایمان داشته باشیم وتنها از خودش بخوایم.

    قربون خدای بخشنده ومهربونم برم من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    کامران گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    به نام خدا

    سلام به همه دوستان و استاد عزیزم

    راهنمای درون خدای درون همون خودمون که تکه ای از خدا در ما دمیده شده

    ما باید قدرت شیطان رو پایین بیاریم و کلام خدا و هدایت خدا و خدای درون و همون راهنما رو بالا ببریم

    وقتی کاری میخوایم انجام بدیم. ذهنی که بسیار نجوا میکنه. اونجاست که باید راهنمای درونمو فعال داشته باشیم و هدایت بخوایم. و همیشه صحبت کنیم. از طریق قرآن

    ی نکته خیلی جالب من دوره دوازده قدم رو طلا فروختم خریدم الان دوسال هست قدم اول هستم ولی چیزی متوجه نمیشم یعنی درک نمیکنم تا ی جایی از استاد شنیدم که می‌گفت چیزی رو نفروشید که محصولات منو بخرید از رایگان شروع کنید با تغیرات مالی از اونا محصولات رو اومم اگر دوست داشتید و من از خدا خواستم که خدایا هدایتم کن که من برم تو فرکانس بالاتری تا بفهمم از کجا شروع کنم و دوازده قدم رو گذاشتم کنار و آمدم دیدم به به پروژه شروع شده و قلب من تایید کرد و گفت از همینجا باید شروع کنی. و چقدر احساس آرامش دارم و چقدر راضیم از خودم. و ی چیز جالب اینه که حرف زدنم کمتر شده و بیشتر دارم فکر میکنم و قرآن رو شروع کردم به خواندن معانی فارسیش بیشتر فکر میکنم. و چقدر حسم عالیه و انگار تازه متولد شدم.

    سپاسگزارم ازتون استاد خانوم شایسته مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فاطمه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 307 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به دوستان گلم که اینقدر عالی روی خودشون کار کردند و نتیجه گرفتند

    راهنمای درون

    مهم ترین باور اینه که اعتقاد داشته باشیم که یک نیرویی هست درون ما که خیر و شر ما رو بهمون میگه اینکه همه راه هارو میدونه و خیر مطلقو برامون میخواد

    اینکه ما باور کنیم همچین نیرویی وجود داره و اینقدر روی عقل و منطق خودمون حساب نکنیم و اجازه بدیم به ما بگه و راه راستو نشونمون بده

    دومین موضوع اینکه ما همیشه باید روی نجواهای ذهنی روی باورامون کار کنیم و هر لحظه سعی کنیم احساس خوبی داشته باشیم

    سومین موضوع درمورد اینکه ما مسئول خوشبخت کردن دیگران نیستیم خیلی این موضوع سخته ادم دوست داره عزیزانش هم موفق باشه پیشرفت کنه ولب خب تا وقتی توی اون مدار نباشه همچین اتفاقی نمیفته

    توی قران میگه هیچکس بار دیگری رو به دوش نمیکشه

    تو تغییر میکنی و جهان اطرافتم تغییر میکنه و هر چیزی تغییر نکرد از زندگیت میره

    باید کاملا وابستگیتو از بین ببری !

    و فقط تمرکز کنی روی خودت

    همه انسان ها ازاد هستند دربیان دیدگاهاشون

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2959 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان نازنین

    نکات و برداشت هام ازین فایل ارزشمند رو می نویسم

    به راهنمای درون باید باور داشته باشیم و ایمان داشته باشیم به این نیروی هدایتگر که هدایت و راهنمایی ش رو دریافت کنیم

    استاد گفتند که حتی برای بازی هم نیروی راهنمای درون کمک میخوان نکته ای که من اینجا ضعف دارم اینه که احساس لیاقت نمی کنم و نگاه سیستمی یادم میره و نگاه انسانی نسبت به خدا میگیرم که بابا زشته حالا واسه بازی و سرگرمی از خدا کمک بخوام و خوشحالم که در فایل قبلی تصمیم گرفتم کتاب چگونه فکر خدا بخوانیم رو مطالعه کنم و باعث شد بهتر متوجه بشم

    گاهی هم تجربیات گذشته و ذهن منطقی ما نمیذاره تا به اون هدایت الهی گوش بدیم و عمل کنیم

    اینکه چطور تشخیصش بدیم از روی احساس که احساس خوب بهمون میده یا برعکس ترس و ناراحتی و .. جنس گفتگوهای ذهنی هست که نشون میده کی داره با ما صحبت میکنه

    باید همیشه رو گفتگوهای ذهنی کار کنیم چون به حال خودش رها کنیم خود به خود بد میشه ولی خوب نه.

    وقتی رو باورها کار کنیم از همون اول نشانه هاش میاد اما باید ادامه بدیم

    گاهی وقتی نتایج رو می بینیم دیگه کار کردن رو باورها رو رها میکنیم و بعد نتایج کمرنگ میشه

    به تضادها میشه به این شکل نگاه کرد که خواسته ها رو نشون میده و محرک پیشرفت هستند

    در مورد دیدگاه لااکراه فی الدین،

    اگر دیدگاهی را نمی پسندیم بحث نکنیم و اعراض کنیم

    رسالت پیامبر ابلاغ پیام هست

    و خیلی کشورها هم تا زمانیکه موضوعی به کسی آسیبی نرسونه آزاد هستن دیدگاهشون رو بیان کنن

    اگر با نظری مخالفیم اعراض کنیم نه اینکه بحث و جدل کنیم و بخواهیم همدیگه رو قانع کنیم

    باهم در صلح زندگی کنیم

    ما فقط مسئول خودمون هستیم و توانایی خوشبخت کردن کسی رو نداریم

    و اگر با باورهای درست حرکت کنیم رنج ها در مسیر بوجود نمیان و یا خیلی زود با تغییر باورها حل میشن و به ما نفع می رسونن

    خدایا شکرت برای همه نعمت ها و برکتها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    شکوفه نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    قدم ششم از پروژه عالی مهاجرت به مدار بالاتر

    استاد چقدر عالی توضیح دادید و بهم یادآوری کردید که نه ما و نه هیچکس رو زندگی ، انتخاب دیگران تاثیری نداریم

    نه ما کسی رو میبریم بهشت/ جهنم

    نه کسی مارو میبره به بهشت / جهنم

    تمام اتفاقات زندگی ما انتخابات دست خودمونو و همه ما آزادی انتخاب داریم

    چقدر زیبا قرآن گفته لا اکراه‌ فی‌الدین

    من از وقتی این قانون رو درک کردم تو خیلی از مسائل جلوی دهنم رو گرفتم و نخواستم نظر کسی رو عوض کنم

    اما الان یک جیز یادم اومد و وقتی میدیدم طرف مقابلم‌ نظر من رو قبول نمی‌کنه ناراحت هم میشدم‌

    قضیه این بود که اون بنده خدا یه لوگو‌ می‌خواست برای مغازه‌ حدیدش بعد اطرافیان هم کفته بودن که شکوفه سه سال دبیرستان درس گرافیک خونده ،لوگو زده، تو مدرسه مجله بسته( جلد یه مجله رو از صفر تا صد( لوگوش‌رو ، تصویر هارو خودم طراحی کردم و درست کردم و بعد با فتوشاپ‌ اجرا کردم)) از اون کمک بگیر و بخواه برات بوگو بزنه

    خلاصه بنده خدام‌ با اسرار بقیه گفت که براش لوگو بزنم

    بعد من هم اومدم و با چیزی که یاد گرفتم و از نظر من یکی از روش عای خیلی خوب هستش اومدم و یه چند وقت روش کار کردم و خب کار نهایی هم که بهش نشون دادم زیاد خوشش نیومد

    تا اینکه دیدم بعد ها داره ازش صرف نظر می‌کنه و دنبال گرافیست دیگه‌ای میگرده

    و مکالمه های ذهنی من شروع شدن

    و من به کل یادم رفته بود تا همین الان که تو ،رو زندگی هیچکس تاثیر گذار نیستی لازم نبود زمانت رو براش بزاری که بهش توضیح بدی که این خوبه!!

    این از دیدگاه و انتخاب تو خوبه

    اون بنده خدا هم آزادی انتخاب داره و حق انتخاب داره که قبول کنه یا نه

    خداروشکر تا قبل از یادآوری شدن این حرف ناراحتی درباره این موضوع برام پیش می‌‌اومد اما امروز وقتی شنیدمش تونستم یه ناراحتی رو که در درونم گم شده بود و نمی‌تونستم پیداش کنم( اصلا نمی‌دونستم که وجود داره و اینجوری فکر کردن هم اشتباهه) رو پیدا کنم

    و امروز خیلی خوب یاد گرفتم که تو هر زاویه ای ، تو هر دیدی، تو هر جنبه ای ، تو ،هیچ تاثیری رو انتخاب و زندگی دیگران نداری

    و دیگران هم در زندگی تو

    اگه تو از اون دید، نظر، انتخاب، اعتقادات، و هرچیز دیگه ای خوشت نیومد فقط اعراض کن همین و بس

    خدایا شکرت که همچین چیز ناب رو دوباره و خیلی بهتر بهم یادآوری کردی

    شکرت

    من عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      بهاره نوروزی گفته:
      مدت عضویت: 1321 روز

      الله اکبر!!!

      شکوفه این خودتی!!

      چقدر عوض شدی نازنینم!

      یک لحظه فکر کردم دارم کامنت یه غریبه رو میخونم نه کامنت خواهرم و !!!

      خدا رو هزار بار شکر که انقدر عوض شدی

      چقدر خوشحالم که خواهری رو خدا به من بخشید که تونست با گام ششم یک مشکل و ناراحتی پنهان رو در خودش پیدا کنه و به خودش یادآوری کنه که ما تاثیری تو زندگی دیگران نداریم!!

      دختررر تو کاری کردی که دلم بخواد بشینم این گام ششم رو برای بار دوم ببینمش!!!

      خدای من!!!!

      خب شکو من عاشقتم!!!

      خداروصدهزار بار شکر می‌کنم که انقدر رشد کردی

      که انقدر بزرگتر شدی

      تو شکوفه چند سال پیش نیستی!!!

      تو خیلی آروم و متین تر شدی

      تو تبدیل به یه شکوفه دیگه برای من شدی مهربونم

      ان شاءالله درپناه الله یکتا همینجوری به مسیر موفقیت ادامه بدی

      میبوسمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    به نام الله یکتا

    سلام

    پروژه مهاجرت راحت به مدار زیباتر متنعمتر آرامتر قسمت ششم

    راهنمای درون

    چقدر خوبه استفاده از این احساس درونی و این نیرویی که در درون ما هستش که همیشه هدایت می‌کنه کسی رو که ازش بخواد و باور به اینکه هست ی همچین چیزی

    من هم با کار کردن روی خودم و باور سازی هوایی که انجام دادم خیلی استفاده کردم و خیلی جواب داده این نیرو به من

    به نظرم راه استفاده از این نیرو اول ایمان به این موضوع که اون چیزی که به ما میگه کاملا به صورت طبیعی و بدیهی اتفاق میوفته دوما سپاسگذاری از این نیرو برای دیدن هر نشانه و هر اتفاق خوب و یا اتفاقی که ظاهرش اونجوری که ذهنیت ما میخواد نیست ولی نتیجش خیلی عالیه

    خوب به لطف خدا همین امثال سالی که گذشت خیلی ازش استفاده کردم و خیلی جاها اون منو هدایت کرد

    مثل ی قایقی که هدایتش از دست کاپیتانش خارجج میشه حالا ی مسأله ای پیش میاد

    اون نیرو قابلیت اینو داره که خودش هدایت این قایق رو در دست بگیره چطور

    من عید همین امثال بدون اینکه اصلا ایده ای داشته باشم یا شرایط بازار رو بفهمم یا حتی اینکه درخواست کنم از این نیرو ی احساسی بهم گفت طلا بخر و خریدم آقا گذشت تا همین ماه گذشته که ی مقدار قیمت طلا سعودی شد

    ی مقدار پول نقد هم داشتم که همسرم هی میگفتم طلا بخریم و از اینجور حرفها که گفتم باید احساسم بهم بگه

    هیچ احساسی ندارم نصبت به خرید طلا ایده ای ندارم

    گفت چرا

    گفتم برای اینکه من اون حرکتی که باید رو کردم من احساسم بهم گفت طلا بخر

    و هر چیزی آشنایی با اینجا احساسم بهم گفت که برو ببینم این زندگی یعنی چی

    و چقدر راحت از طوفان های زندگی عبور کردم از موانع با شوق و ذوق پریدم و حتی خیلی از جاها جاده اتوبان بود و تخته گاز رفتم جلو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    Michael گفته:
    مدت عضویت: 3872 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم

    یادداشتها و نکاتی از این جلسه:

    اولین قدم برای برقراری ارتباط با راهنمای درون اینه که باور کنید همچین راهنمایی هست! باور کنید فارغ از اینکه چقدر آدم مذهبی هستید این نیرو با شما هست و وقتی ازش درخواست کنید که به شما پاسخ دهد به شما پاسخ میدهد. این مهمترین باوری هست که میشه راهنمای درونمون رو فعال کنیم.

    به اندازه ای که تسلیم باشیم و روی خودمون زیاد حساب نکنیم، روی عقلمون زیاد حساب نکنیم روی اون راهنمای درون و الهاماتی که بهمون میشه حساب کنیم نتیجه میگیریم، یکی از دلایلی که افراد نمیتونن ازش استفاده کنند اینه که خیلی بیشتر روی تجربیات گذشته‌شون حساب میکنند در حالیکه یه حسی بهشون میگه قبلا رو ول کن الان اینکار رو انجام بده جواب میده ولی چون تجربیات گذشته دارند ذهن منطقیشون اجازه اینکار را نمیدهد.

    ذهن منطقی ما جلوی ما را میگیرد برای اینکه ما از الهاماتون استفاده کنیم. وقتی ایده و راهکار احساس خوبی به شما میدهد یعنی از جانب خداوند است.

    باید همیشه روی گفتگوهای ذهنیمون کار کنیم و مواردی که احساس بدی میدهند با باورهای مناسب جایگزین کنیم و این یک کار همیشگی است و همیشه باید روی خودمون کار کنیم.

    برای خلق ثروت همزمان که صبر میکنیم و عجول نیستیم روی باورهامون هم کار میکنیم که نتایجش رخ دهد. وقتی روی باورهامون کار میکنیم نشونه‌هاش می‌آیند که مثلا هدیه‌ای دریافت میکنیم، از جایی که فکر نمیکردیم پول دریافت میکنیم و … شاید مبلغ و عدد بزرگ نباشه ولی نشانه ش رو میبینیم که این داره کار میکنه و همین مسیر رو باید ادامه بدیم، ولی افراد خیلی زود ناامید میشوند و این مسیر را ول میکنند و نتایج قطع میشود و فکر نمیکنند همین نتایج اولیه حاصل کار کردن روی خودشون بوده است.

    از طریق نشونه‌ها بفهمیم که مسیر رو باید ادامه دهیم و پیش بریم…

    استاد عباس منش در جواب سوالی که پرسیده شده بود (ما مسیری رو نمیریم به اینخاطر که اگر ریسک کنیم و وارد شرایط سختی شویم برای خانواده‌مون شاید خوب نباشه و روی رفاه و آرامش اونها اثر میگذارد، چه باوری بسازیم که این مشکل حل شود)

    اشاره کردند که نباید اینجوری فکر کنیم که اگر مسیری رو بریم و خانواده توی سختی قرار بگیرند چیزی که پیش می‌آید ناخوشایند یا بد است مثلا اگر من وقتی بچه‌ بودم اینکه توی رفاه نبودم تضادی ایجاد شد که به سمتش حرکت کنم، در کل این مسایل مسیری از زندگی هستند و نباید فکر کنیم که مرگ چیز بدیه یا مسایلی که بهشون برخورد میکنیم چیز بدی هستند، در واقع از طریق این تضادها آدم خواسته هاش رو پیدا میکنه و به سمتشون حرکت میکنه، یعنی هر چیزی که پیش می‌آید قسمتی از مسیر زندگی است که آدم بر این اساس خواسته‌هاش را شناسایی میکند و محرکهای پیشرفت هستند.

    حتی اگر خانواده به ظاهر اذیت شوند براشون خوبه که خواسته‌هاشون رو پیدا کنند. مسئولیت زندگی و خوشبخت کردن دیگران (همسر و فرزند و …) چیزی است که ما مسئولش نیستیم و هر کسی مسئول زندگی خودش است.

    اصلا مهم نیست بقیه چطور فکر میکنند اگر دیدگاهی را قبول نداریم و دوست نداریم اعراض میکنیم و نادیده ش میگیریم وارد بحث نمیشویم و لزومی به قانع کردن دیگران در رابطه با یک موضوع مشخص نیست. ما تنها روی خودمون و ساختن باورهای درست تمرکز میکنیم.

    ما تنها و تنها مسئول زندگی خودمون هستیم، ما مسئول زندگی سایرین و هر شخص دیگری غیر از خودمان نیستیم. ما اصلا توانایی خوشبخت کردن کسی را نداریم. و نباید اینجوری فکر کنیم که من دنبال هدفهام نرم به این خاطر که همسرم یا فرزندم دچار سختی میشوند، ما روی خودمون کار میکنیم و هر کسی به جریان و مسیر زندگیش هدایت میشود.

    — واقعا از وقتی تنها و تنها روی خودم تمرکز کردم و چیزی رو پیگیری نمیکنم، با کسی بحث نمیکنم، تلاش نمیکنم کسی رو قانع کنم، هم معنای آرامش رو بیشتر درک کردم و هم اینکه رشد بهتری داشتم، سالها قبل خیلی تلاش میکردم که همسرم یا اطرافیانم را قانع کنم ولی از وقتی به حرف استاد گوش کردم و رها کردم و تنها روی خودم کار کردم اصلا دیگه نگران نیستم و همه اطرافیانم را به جریان بی نظیر هدایت الهی سپردم و قطعا چیزی که به خیر و صلاحم هست پیش میاید چونکه تا وقتی روی فرکانس درست باشیم و روی خودمون کار کنیم وجود خیر و صلاح و نعمت و ثروت بیشتر کاملا طبیعی است.

    ازتون بینهایت سپاسگزارم استاد عزیزم واقعا خدارو به خاطر وجودتون شکرگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نرگس نوشادي گفته:
    مدت عضویت: 2468 روز

    به نام خدایی که هر لحظه با منه

    همراه منه

    درون منه

    منو دوست داره و همواره در حال هدایت منه

    سلام به بهترین استادم عباسمنش عزیزم

    روز شمار تحول من روز ۶٧

    خدایا شکرت برای هدایتم به این فایل

    عاشقتونم استاد که اینقدر عزت نفس بالایی دارین قشنگ میگین که من اصلا برام مهم نیست که شما باور کنید حرفامو ، عمل کنید به این حرفا ❤️عاشقتونم که میگین نمیخواین و قبول ندارین حرفاشو اعراض کنید چرا بحث و جدل میکنید ؟ عاشقتونم استاد که یه دوربین میزارین و پیام هاتونو میزارین یه سری آدما که اصلا نمیشنون یه عده دیگه هم که میشنون به اندازه ای که تو فرکانسش هستن عمل میکنند دقیقا مث پیامبر که خدا بهشون گفت ما تو رو وکیل کسی قرار ندادیم و وظیفه تو ابلاغ رسالت است و نه چیز دیگری

    نخوایم همدیگه رو قانع کنیم اگه دوست ندارین بشنوین ببندین این فایل رو و دیلیت کنین برای همیشه (عاشقتونم به معنی واقعی کلمه که اینقدر با عزت نفسین )

    جمله کلیدی :

    ✅بهترین راه برای هدایت :

    اولا: بپذیریم هر فردی آزاد است تا به شیوه خودش زندگی کند و هرگز نخواهیم دیگران را وادار به زندگی به شیوه خود نماییم.

    ثانیاً: بهترین شیوه زندگی برای هر فرد، شیوه ای است که موجب تجربه زندگی با کیفیت تری در تمام جنبه ها می شود و به او فرصت تجربه لذت های بیشتری در طی زندگی اش می دهد.

    چقدر آموزنده بود جملاتتون استاد عزیزم

    و جز فرکانس و مدار هیچ چیز دیگری نیست منو همسرم که سالهاست باهمیم ، من مرید و شاگرد عباسمنشم و ایشون کل این مسائل رو فانتزی میدونه و معتقده آدم خوش شانسی بوده عباسمنش که الان اینه وضعش و منم هیچوقت توضیح خاصی رو نمیدم و معتقدم هر وقت وارد این مدار شد ، وقت بزارم و کمکش کنم

    من مسول همسرم نیستم

    من مسول خودم هستم که هر لحظه در حال رشد و تکامل خودم باشم

    حتی مسول فرزندانمم نیستم

    توانایی ندارم که اونها رو به مسیر عباسمنش بیارم

    من مسیر درست رو میرم و اونها هم خودشون زندگیشونو رقم میزنن مث دخترم که با اینکه ١۵ سال بیشتر نداره از وقتی آرامش درون منو دیده و نتایج منو دیده اومده میگه کلیدواژه های استاد رو بهم یاد میدی مامان ؟ و کم کم داره فایل گوش میده و بسیار بسیار پیشرفت کرده

    و من باز هم معتقدم زندگی خانواده من نتیجه رفتار و فرکانس های خودشونه نه تصمیمات من

    در کل من باید دنبال اهدافم باشم در مسیر تکامل باشم به امید الله یکتا خانواده هم همراه خواهند شد

    خدایا شکرت برای هدایتم به شنیدن این فایل

    استادم بی نهایت از شما سپاسگزارم

    در آغوش خدای مهربان باشید ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سپیده منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1056 روز

    به نام خداوند جهان آفرین

    جهان آفرین را هزار آفرین

    سلامی گرم و صمیمی خدمت استاد عزیزم،بانو شایسته جان و همه همسفران عزیزم در سفر روز شمار تحول زندگی من

    روز شصت و هفتم از سفرم به درون

    فایل: مصاحبه با استاد،11

    ————————————————–

    یکی از شکرگذاریهای من اینه که من دیگه مثل قبلم راجب به خدا و مسائل الهی فکر نمیکنم و خیلی آگاهانه تر جهان و خدا را درک میکنم.

    من کسی بودم که همیشه میخواستم همه آدمهای اطرافم را باب میلم تغییر بدم و دیگران رو مجبور میکردم که مثل من بپوشن،مثل من پذیرایی کنن و …..حتی برای این مسئله خیییلی از پولم را میدادم که اونا هم از امکاناتی که من دارم ،تهیه کنند و لذت ببرند و مثلا اگر رستورانی میرفتم زهر مارم میشد چون فکر میکردم الان مامان و بابام چی میخورن؟ آخه اونا هم این غذا رو دوستدارن و اگر شرایطش بود تهیه میکردم واسشون…

    خلاصه که هم اینقدر به ناخواسته توجه میکردم،هم غصه میخوردم،هم میخواستم واسه همه خدایی کنم و هم از جیبم اونقدر مایه میگذاشتم که تا به خودم اومدم دیدم چقدرررر شرایط زندگی من تغییر کرد..من نه پس انداز دارم ،نه طلایی و نه دیگه سفر و رستورانی و دیدم حالا هیچکس واسه من خدایی نمیکنه،،هیچکدام از اون آدمها که من دارو ندارم را به دلخواه خودم،خرجشون کردم حال مالی ام رو نمیپرسن!!!!!!!!!!!

    حالا منی که خدای همه بودم و میخواستم شرایط زندگی همه رو تغییر بدم تحت فشار مالی و توقع از کمک دیگران داشتم له میشدم…

    واقعا خدارا بارها و بارها خودش میدونه چقدررر عمیق سپاسگزاری میکنم که من رو به این مسیر توحیدی هدایت کرد..به من گفت سپیده من یگانه قدرت و خدای جهانیان هستم خودتو بکش کنااااار،،، بهم گفت مننننن خدای تو هستم فقط از من توقع داشته باش….

    استاد اگر مادرتون بدونه شما با زندگی تک تک ما چه کردید واسه شما طلب بخشش نمیکنند،نمیگن شما به بیراهه رفتید..

    اصلا اگر این بیراهه است من میخوام تو بیراهه باشم تا ابد،

    من خانواده خیلی مذهبی دارم که هر چه مردم از نظر مثلا حجاب بازتر میشن اونا بسته تر میشن ،،، به من و خواهرم که هر دو از شاگردان شما هستیم و از نظر پوششی راحتتر هستیم تذکر میدن ولی ما کار خودمونو میکنیم یعنی تازه یادگرفتیم اونطور که دوستداریم زندگی کنیم…البته هنووووز خیلی جای کار داریم اما ما در مسیر رشد هستیم خداراشکر..

    چند روز پیش ی جا بودم تلویزیون روشن بود و تصویر حرم امام رضا رو نشان میداد و که خییلی شلوغ بود، عزیزی داشت به امام رضا میگفت: آقا درهم بخر،،فقط خوبها رو نخر،،ما رو هم بخر!!!!! عین همین جملات!!!!!

    گفتم پس اگر این شرک نیست چی شرکه؟؟ اگر این بی خدایی نیست چی بی خداییه؟؟

    چه فرقی میکنه من خودم را مسئول زندگی دیگران بدونم یا اینکه دیگران رو مسئول و شفی و خریدار و اعتبار خودم بدونم؟؟!!

    همین آدم روزی هزار رکعت نماز میخونه و دایما ذکر و…..

    استاد همون موقع اومدم ی چیزی بگم و بعد به خودم گفتم به منچه،،هرکس پاسخ فرکانس خودش رو میگیره،،این آدم در جهل داره خدارا میپرسته و مدار آگاهی اش همینه اگر من باش بحث کنم میگه تو اشتباه میکنی بنابراین از سالن رفتم تو اتاق و هنزفری گذاشتم تو گوشم و فایلهای شما را پلی کردم این برای من بهترین راه اعراض هست….البته بگم خانواده من اصلا به ما بی احترامی نمیکنند و ماهارو خیلی هم دوستدارن ما هم دوستشون داریم ولی این اختلافات عقیده ای و ظاهری هست دیگه اما داریم مسالمت آمیز با هم رفت و آمد میکنیم ،،

    استاد همینکه تا میخوام غصه شرایط کسی رو بخورم یا به کسی تذکری بدم به خودم میگم به توچه؟ اون پاسخ فرکانس خودش رو میگیره و تو هم همینطور..ادای خدارو در نیار ،،، با این تذکرات به خودم، هم کلی بی خیال میشم و هم من رو آرام میکنه و دیگه غصه ای نمیخورم حتی برای مامان عزیزم چون با پوست و استخوان تجربه کردم من زندگی هیچکس رو نمیتونم تغییر بدم و هر چی که بخوام تغییر بدم چون به نا خواسته های اونها دارم توجه میکنم دقیقا هم جنس همان ناخواسته ها رو دعوت میکنم به زندگی خودم..همینطور که من فکر نمیکردم از نظر مالی اینقدر ضعیف بشم و شدم و خدای اونها بهشون کلی رشد مالی داده نوش جانشون…

    با شما یادگرفتم تمرکزم فقط روی خودم باشه،حتی به کسی نمیگم دارم دوره های شما را میگذرونم و یا چه عقایدی دارم،،و این خییلی خوبه و داره به رشدم کمک میکنه..

    خدایاااااا شکرت شکرت شکرت برای رسول زمانت سید حسین عباسمنش،،دوستدااااااارم

    خداجونم شکررررررت برای اینکه این آگاهی های ارزشمند رو روزی من قرار دادی تا بتونم آنطور که لایقش هستم زندگی کنم و جهان زیبایت را در همه جوانب و عمیقتر تجربه کنم..دوستدارم رفیق

    عااااااااااااااااااشقتم استاد که چراغ راه ما شدی و مسیر رسیدن به خدای واقعی رو واسمون هموار و روشن کردی، عاشقتم

    مریم جااانم خیلی ممنونم برای وجود پر از عشق و مهرتون که تلاش میکنید به شکلهای مختلف تا ما بهتر قوانین رو درک کنیم..ممنونم برای تدارک این سفر رویایی و روحانی

    همسفران عزیزم ممنونم که هستید و ممنونم برای کامنتهای آموزنده و ارزشمندتون و ممنونم که با من همراه بودید

    دوستتون داااااااااارم

    در پناه یگانه خدای خوبیها روز و روزگارتون عاااااالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: