مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»110MB30 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»28MB30 دقیقه
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یعنی قشنگ تر از این خدای مهربان چطور می شد جواب من رو بده ؟
سلام استاد عزیزم
فقط خواستم بگم امروز یه خواسته ای ناگهان درونم شکل گرفت و خیلی منو به سمت خودش جذب کرد اما به پسر کوچیکم فکر کردم و این که برای رسیدن به خواسته م باید اون رو زمان طولانی در روز از خودم دور کنم و به دنبال رسیدن به خواسته م برم . آیا این کارم درسته ؟
داشتم سعی می کردم باورهای مناسب بسازم . می خواستم نگران نباشم که آینده ی درسیش چی می شه یا به لحاظ احساسی براش چه انفاقی می یفته این میزان دوری از من . با خودم فکر کردم خودش باید درس بخونه و آینده ش رو بسازه . من در حدی که بتونم در کنار مشغولیت های خودم برای رشد کردن ، سعی می کنم کمکش کنم ولی نباید مسیر رشد خودم رو هم ببندم و صبر کنم تا زمانی که بالاخره مطمئن شم ، می تونه روی پاهای خودش وایسه . چه بسا با قربانی کردن آینده ی خودم ، اون رو به خودم وابسته تر می کنم و جلوی رشدش رو به طریق دیگه ای می گیرم . به هر حال مثل آونگ در پیچ و تاب این دوگانگی ذهنی بودم و از خداوند عزیزم طلب نشانه می کردم که بعد از چند دقیقه گفتم بزار فایل جدید از مصاحبه ی استاد که گوش نکردم و خب طبق نوبت ، وقتش بود که گوش کنم ، باز کنم و تو فرصت خوابوندن عشق کوچولوم ، یه چیزی یاد بگیرم و به تعالی خودم کمک کنم . حتی اصلا به این فکر نکردم که به این روش دنبال جواب سوالم باشم . اصلا .
و چقدر قشنگ خدا جواب سوال هام رو داد .
سپاسگزارم استادگرامی م
سپاسگزارم خدای عزیزم که همه چیز رو به زیبایی در کنار هم می چینی ، حتی پیش از این که ازت خواسته باشم . عشق لایتناهیت ، آغوش جاودان هممون باد
درضمن استاد ، یه نمونه یادم اومد برای صحبتی که فرمودین ، همسرم چندی پیش تصمیم گرفت که مسیر جدید کاریی رو برای موفقیتش در پیش بگیره و برای این کار باید کارش رو رها می کرد و سه ماه درس می خوند . ریسک قبول شدنش بسیار بالا بود و هر هفته با تست هایی که می گرفتن ، تعداد بسیاری رو رد می کردن . سه ماه فقط برای خوابیدن خونه اومد و تمام مدت خارج از خونه درس می خوند و همه ی ایمانمون به خداوند متعال قدرتمند بود . توی این سه ماه علاوه بر شرایط تقریبا بد مالی ، همه ی مسوولیت خونه و بچه و همه چی به دوش خودم بود . حتی متاسفانه در همون دوره فرزندم و خودم به سختی بیمار شدیم ولی چون مهاجر هستیم و تنها و همسرم هم برای حفظ موقعیت جدیدش نباید مریض می شد ، به تنهایی این شرایط واقعا سخت رو گذروندیم طوری که حتی تبعات بعدی سلامتی هم برام داشت .( که البته همه ی این اتفاقات حتما به خاطر باورهای غلط خودم بوده. اون زمان هنوز شما و آموزه های ارزشمندتون رو نمی شناختم) اما در نهایت همسرم از بین 50 نفر ، جزو 7 نفری بود که قبول شد و حتی جزو سه نفری که در همان آزمون های نخستین قبول شدند . و خدا رو شکر تونست به هدف کاری ش برسه و شرایط جدید کاری و مالیش هم برای من و هم فرزندم خیلی بهتر شده . در حالی که در اون سه ماه فرزندم واقعا شاید 5 بار هم پدرش رو ندید و به شدت اذیت شد . ولی وقتی پدرش موقعیت شغلی جدیدش رو بدست آورد تقریبا هر روز می تونه سه تا چهار ساعت فقط با فرزندمون باشه و در کنار هم لذت ببرن و بازی کنن. در حالی که در شغل قبلیش اصلا این طور نبود و هر دو سه روز یک بار پسرم می تونست پدرش رو برای یک ساعت ببینه تا روز تعطیل که کامل پدرش در کنارمون بود .
و این دقیقا تایید حرف شماست .
امید که من هم بتونم مسیر رشدم رو به عالی ترین شکل طی کنم در حالی که خدا و خرما رو با هم داشته باشم و بتونم به پسر و همسرم هم به عالی ترین شکل رسیدگی کنم .
درود بر شما استاد گرامی که مسیر نور و آگاهی برای ما شاگردانتون هستید .
خداوندا عاشقتم و شکرگزارتم
به نام خدای بخشنده مهربان
خدایا شکرت برای اینکه اصل وقانونتو با دست نازنینت مرور کردی برام
قانون ازادی که به همه ی ما دادی قبلا باور این بود باید من برم یه راه یه اگاهیه درست بیارم وتوی خانواده منتقل کنم وازش استفاده کنیم عشق اموزش مسال موفقیتی هستی از بچه عاشق مشاور اینا بود اخلاقم خوب بود طوری که توی همکلاسی هام میگفتن تو حق بهترین دانش اموزارو داری حالا شاید به ظاهر جایزه بعضی چیزارو گرفتم ولی خلاصه عاشق رفتار خوب مودب هستم همیشه اروم ومودبی وتسلیم قانون بودم
حالا قبلا قانون مدرسه خونه خلاصه هر که به ما هر چی میگفت نسبتا درست بود ما راحت قبول میکردیمو سعی میکردیم بهش عمل کنیم اروم اروم رفته رفته توی باورها قانون هامون دقت کردیم بعضیا الکی وبعضیا رم پیدا کردیم بسیار مهم بود
قانون مسولیت دیگران
من همیشه دلم میخاس یا مسولیت قبول کنم یا مسولیتم بندازم روی کسی
من همیشه خرید ها مسال مالی روی خواهرمو بقیه بود دیگه مدتی دیگه تقبل کردم خیلی درگیر نمیشدم زودی تسلیم نظر های بقیه ام
و چیزی که فهمیدم تو ازادی هر دیدگاه فکری داشته باشی و بقیه هم ازادن
وقتی عزیز دلمو توجیه میکنم به خاطر رفتارش یادم میره چون عادت دارم وغر زدن برام یه کار عادی واصلاح بقیه هست
ولی سری یادم میاد تو مسول خودتی هر که ازاده هر راهی بره وحالا دیگه اصلا راهمو به کسی نمیگم میگم اینا یه چیزای درونی هست ودیگه اگه کسیم فهمید سعی میکنم جرات نشون بدم وتوی راه خودم برم وکاریم به انتخاب ها ی بقیه نداشته باشم احساس میکنم وقتی باورهام از بقیه متفاوته دوس دارم از اونجا فرار کنم نه اسیب بزنم نه اسیبی بخورم چرا سیستم عمل نمیکنه منو تنها یا کسی بزاره شبیه هم باشیم
ولی دلم میگه تو توجهتو بزار روی اشتراک هات و اسوده خودتو بقیه ازاد بزار برای هر تصمیمی وبسپر دسته خدا وخودشون
با خانوادم بعضی باورهایی کاملا متفاوت داریم ولی حلش چیه هم دیگرو دوس داشته باشیم وازاد بزاریم که توی هر راهی بریم
پس همه ازادن هر فکری داشته باشن و هیچ برتری وجود نداره
من گاهیانقد راه فک کردن قبول کردنمو دوس دارم بهش امتیاز برتری دادم حالا که انقد منطقیه باید برم بقیه رو بیارم تو راهم منی که کشفی به این بزرگی درکی به این زیبایی دارم باید بقیه رو بیارم تو راهش
خلاصه اینکه دیگه رهام ونگران نیستم کی چیکار میکنه حتی همسریو بچه ها
به قول استاد زندگی پر از خواسته ناخواسته هاس کی گفته ناخواسته ها بدن باعث تحریک خواسته ها هستند
مثلا فقر باعث رشد ثروته
و چیزی نیس که نگرانش باشیم
یه خاطره
من زمانی یه گروه زده بودم پر از باورهای ارزشمند طلایی واقعا اینا ناب بود واقعا مثل رمز راز بودن ولی فقط دلم میخاس به داداشم که وضعش تومه به اون بگم استفاده کنه درمورد چیزای مختلف بود دیگه به ناچار بقیه خواهری داداش دیگم اوردم که نگن اخه این چرا انقد مستقیم با این چت میکنه با اینکه اون موقعه انقد باهم راحت تر نبودیم به خاطر سنو سال بالاتر بود ولی حالا که به کارم فک میکنم من اگاهی نابی به دست میوردم ولی برای خودم بلد نبودم استفاده کنم الانم تو زهنم میگم اینا به درد بقیه میخورن کاره من که با این چیزا اوکی نیس انقد سخته پیچیدس با اینکه حقیقت برای منم سادس اینا درس های خدا هستن به بله خوده من وبسیار کاربردی اموزند بله میخام استفاده کنم ازش بله میخام بگم همه ازادو رهان هر فکر هر راهیو برن بله هر راهی بله حتی تو چاه
بله شمام حق داری هر راهیو بری
چاه هم میتونه انتخاب هر کسی حتی خانوادت باشه وتو اصلا نمیتونی جلو شو بگیری حمایت کنی مثلا استاد میگفت هیچ ترسی نگرانی نیس حتی دیگه مرگ هم طبیعیه و حتی اگه توی دل ناخواسته فقر بیماری رفت بره بعد میتونه درسشو بگیره بره تو راه درست
قانون هدایت
منطق ببین چقد راحتهدایتش کار میکنه واضح حتی توی کوچکترین چیزا
یه شب میخاستم بخابم مادرم گیر داده بود این پتو بندازی زیرت از اون عجیب اصرار واز من هم عجیب انکار ما خودمون سیم المنت گرفته بودیم بین پتو مون انداخته بودیم قشنگ گرم میکنه اون شب ما یه پتوی نازک انداخته بودیم روش گرم شه تا اینکه مامانم اصرار ما انکار من عجیب انکار میکردم بعد که خابیدم احساس کردم هدایت بود خیلی جامون نرم شد خوب خابیدیم ولی برام هدایت عجیبی بود از اون اصرار از ماهم انکارر وشکرت همیشه ازت میخام زهنم اروم باشه تر مز نداشته باشه واگه بود هدایت ترمز هارو رد کنه واینجور منو متقاعد کنه برای انجامش با اینکه بارها پیش اومده هدایت بشم ولی یه ترمزی دارم اولش برام باور نکردنی چندتا هدایت که یاد اوری میکنم زهنم براش قابل درک میشه
به نام خداوندی که قدرت اختیار داده بهمون خدایا شکرت مهم ترین باوری که امروز وتوی این جایگاهم صدای زنگ رو تو ذهنم به صدا در آورد این بود که باید همیشه روی خودم کار بکنم ونزارم عادی بشن برام نتایج وتوی ذهنم به این جوری بشه که بگم حالا این نتایج اومدن و اینا ادامه دارن وحالا حالا ها هستن وبی خیال کار کردن روی خودم بشم چون تا وقتی من دارم روی خودم کار میکنم نتایج می تونن رشد بکنن نه اینکه من دست بکشم از کنترل ذهنم وتوقع داشته باشم نتایجم بهتر وبهترم تازه بشه بهتر که چه عرض بکنم وقتی روی خودمون کار نکنیم طبق قانون نتایجم از دست میرن ورفته رفته اتفاقات نا جور سرکلشون پیدا میشه دقیقا مثل نفس کشیدنه تا وقتی دم وباز دم میکنیم زنده ایم اگر به هر دلیلی نفس نکشیم میمیریم به همین راحتی پس باید بیاد داشته باشم که کوچک ترین نتایج هم سرمنشعش از تغیراتیه که توی خودم بوجود آوردم پس اگر نتایج ادامه دار وبهتر وبزرگ تر رو می خوام باید بهتر وبیشتر وادامه دار روی باورهام کار بکنم توی رفتارم عمل بکنم به اون همه باوری که استاد دارن توی تک تک فایلها راجبش صحبت میکنن مثل همین باور که آقا من در هر صورتی هدایت خداوند رو با خودم دارم چه مذهبی باشم چه نباشم خداوند هدایت کنندست وباور بکنم تا نتیجه دیدن هدایت هارو ببینم و لذتشو ببرم یکی از بزرگترین هدایت هایی که می تونم اینجا ازش نام ببرم اینکه یه روز تصمیم گرفتم تغیر شغل بدم تصمیم که نه بهتره بگم هدایت خداوند رو شنیدم وپذیرفتمش که خود خدا بهم گفت اگر دلت می خواد بری توی حوضه مورد علاقت کافیه از العان دیگه نری سر کار فعلیت وبعدش من میگم چیکار بکنی تو فقط العان دیگه نرو سر کاری که زیاد دوستش نداری ومنم خیلی راحت گفتم چشم( چون قبل از این چشم گفتن کلی داشتم روی خودم ورابطه ام با خداوند ودیدن نشانه ها کار میکردم) وآقا بعد از اینکه خیلی جدی ومحکم بودنمو به جهان نشون دادم خداوند گفت حالا برو سراغ فلان کار پیش فلان آدم توی این زمان برو واین حرفارو هم بزن ودیگه تماااام العان چندین ماهه که اومدم توی شغلی که روحم به پرواز در میاد وقتی میرم سر کار سر کار که نمیشه گفت بهش باید بگم میرم پیش عشقم میرم جایی که دیگه اونجا برام جاایه که می خوام باشم نه هیچ جای دیگه نه هیچ فکر دیگه نه هیچ انتظاری کشیدن برای تعطیلی نه برای مرخص رفتن هیچ هیچ من عشق میکنم کل زندگیمو فقط توی شغلم بگذرونم وحتی برنامه ها ریختم با خداوند که حتی خونمم جوری بسازم یا بخرم که کارم کنارش باشه یه مزرعه که گلخونه بزنم کنارش وهمه زندگیم همونجا باشم چون چیز دیگه ای اینجوری نمی تونه منو راضی بکنه هرچی بخوام توی همینه برام چه پول باشه آرامش باشه وقت برای خودم وخانوادم باشه هرچی هرررچیو که میخوام می تونم توی این شغلی که عاشقشم داشته باشم ودر آخر از زندگیم لذت برده باشم اینه که خیلی مهمه استاد عزیزم سپاسگزارتونم خانم شایسته مهربون واقعا دست مریزاد از این حجرتی که برامون فراهم کردی امروز روز ششم حجرتمه به مدارهای بالا تر
بسیار عالی آفرین به شما دیدگاهتون خیلی حس خوبی بهم داد ممنون وبرام یه تلنگربودکه آره توچکارداری دیگران چطور فکر وعمل می کنند که ذهنت مدام به کارای اونافکرکنه واذیتم بشه وآرامشتو ازت بگیره ونذاره رو کارای خودت تمرکز کنی وازمسیردرست گمراهت کنه. من فقط میخوام خودم درآرامش باشم وبه خواسته هام برسم وبه هیچی جزخدافکرنکنم. میخوام ظرف وجودیم روبزرگترکنم وبه مداربالاتر مهاجرت کنم میخوام حضورخداوند رودرهمه لحظات درذهن وقلبم حس کنم. میخوام یه زندگی راحت وشاد دراین دنیاداشته باشم وازتمام لحظاتش لذت ببرم. میخوام فقط به خدابرسم .
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد گرامی و خانم شایسته
سلام به دوستان گرامی
گام ششم/ فرهنگ ناب” لا اِکراهَ فِی الدّین ”
مهمترین راه ارتباط با راهنمای درون اینه که اصلاً باور کنیم، همچین راهنمایی هست.
وقتی باور داشته باشیم که خداوند جواب خواسته هامون رو میده و منتظر هستیم، خدا جواب خواسته هامون رو میدهد. باید ایمان داشته باشیم خداوند سریع جواب درخواست های ما را میدهد. فقط کافیه در برابر خدا خضوع داشته باشیم و اصلاً روی خودمون حساب نکنیم.
ما باید خودمون رو از قضاوت ها و تجربه های گذشته جدا کنیم. یعنی ذهنمون رو پاک کنیم. بگیم خدایا من هیچی نمیدونم تو بهم بگو.تو هدایتم کن.
باید در هر کاری، حتی کارهای کوچک در طول روز هدایت بخوایم. مثل استاد که حتی توی بازی پینگ پنگ از خداوند هدایت میخواد.
به اندازهای که ایمان داشته باشیم، باور داشته باشیم، به اندازهای که تسلیم باشیم، به اندازهای که روی عقل و منطق خودمون و تجربه های خودمون حساب نکنیم، هدایت میشیم.
نه مرگ، نه مسائلی که بهش بر میخوریم، بد هست. این ها همون تضادهایی هستند که باعث میشه ما خواسته هامون رو شناسایی کنیم. و بفهمیم چه چیزی میخواهیم. مثلاً اگه به تضاد فقر و بیماری بر خورد میکنیم تو زندگی. میفهمیم که ما دوست داریم تو زندگی ثروت و سلامتی داشته باشیم.
ما آزادیم انتخاب کنیم. همه آزادند دیدگاهشون رو بگن و همه آزادن به اون دیدگاه که طرف میگه عمل کنن یا عمل نکنن.
حتی خداوند هم میگه هیچ اجباری تو دین نیست در زمان پیامبر، مسلمانان به همراه یهودیان و مسیحیان در کنار هم با صلح و صفا زندگی میکردند و کسی کاری به دیگری نداشت. و پیامبر کسی رو به اجبار و زور به اسلام دعوت نمیکرد.
اگه ما دیدگاهی رو دوست نداریم، تنها کاری که باید انجام بدیم اعراض کردن هست. چقدر خوبه که به دیدگاه همدیگه احترام بزاریم. اگه مخالف دیدگاهی باشیم نباید بریم با طرف جر و بحث کنیم و بخوایم دیدگاهمون رو به اون ثابت کنیم. فقط و فقط اعراض کنیم.
همون طور که خداوند در قرآن به پیامبر گفته اعراض کنه از نا خواسته ها.
ما مسؤل همسر ، فرزند، خواهر، برادر و کشورمان نیستیم و خداوند بارها در قرآن فرموده هیچ کس بار دیگری را بر دوش نمیکشد. هر کس هر مسیری میره خودش مسؤله.
ما توانایی خوشبخت کردن و یا بدبخت کردن هیچ کسی رو نداریم حتی فرزندانمان.
من تصمیم گرفتم از این لحظه فقط و فقط تمرکزم رو خودم باشه و نخوام که همسرم رو با خودم همراه کنم. یا بچهها رو راهنمایی کنم که چه کاری انجام بدن واسه آیندشون خوبه، درس بخونن و یا هر کاری که فکر میکنم خوشبخت میشن.
سپاس فراوان خانم شایسته عزیز و توحیدی که این فرصت رو به ما دادی که روی خودمون کار کنیم تا وارد مدار بالاتری بشیم.شاد و سلامت و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید.
در پناه الله
سلام
من یع مدت روی گفت گوهای درونی کارنداشتم و رهاکرده بودم
واقعا باورهای مخرب داشت داغون میکرد که دوباره شروع به کنترلش کردم
ریزترین چیزهارو باید مایه ی خوشحالیت قراربدی
توجه توجه توجه
توجه به ریزترین خوبی ها
توجه به خوبی ها توجه به زیبایی ها وشادی گفت و گوهای درونیت رو که غالبا از طرف ذهن نجواگر وشیطانی هست که منفی و مخربه رو تاحدود زیادی کتنرل میکنه
بها دادن به معنی ازدست دادن نیست بهادادن به معنیه ارزش قایل شدنه
????????????????
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید،
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود،
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود…
پــدر میشود یتیمان را و مادر.
برادر میشود محتاجان برادری را.
همسر میشود بی همسر ماندگان را.
طفل میشود عقیمان را.
امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را.
نور میشود در تاریکی ماندگان را.
شمشیر میشود رزمندگان را.
عصا میشود پیران را.
عشق میشود محتاجانِ به عشق را…
خداوند همه چیز میشود همه کس را..
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
و زبانهایتان را از هر گفتار ِناپاک،
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار…
و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستیها، نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند،
چگونه بر سفرهی شما، با کاسهیی خوراک و تکهای نان مینشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد،
و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند
و “در کوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند”
مگر از زندگی چه میخواهید،
که در خدایی خدا یافت نمیشود، که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود، که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود که به خلاف پناه میبرید؟
قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.
زیرا که عشق چون عقاب است. بالا میپرد و دور…
بی اعتنا به حقیران ِ در روح..
کینه چون لاشخور و کرکس است..
کوتاه میپرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمیاندیشد.
بـرای عاشق، ناب ترین، شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور،خوبترین،جسدی ست متلاشی …..
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد به شرط پاکی روح و پرهیز از معامله با ابلیس
????????????
به نام خداوند بخشاینده مهربان عزیزترینم ،ای اربابم ،خالق ،رب الاربابم ،زیباترین وقدرتمندترین در هستی وجودم را وقلبم را تسلیم تو می کنم که آرامش گیرد ذهنم از نجواها. ای پروردگار بی همتا آسان شو برای آسانی ها برایم وتو سکان زندگیم را به دست بگیر که تو بهترین راهنما و هدایتگری . لا اکراه فی الدین از این آیه درک هابی که درک میکنم قدرت اختیار که خداوند به ما داده برخلاف فرشته ها و حیوانات که اختیار ندارند . آزادی در دین ،ازادی در پرستش خدا ،ازادی در عبادت خدا ،ازادی راه و انتخاب هایی که داریم وخداوند بی هیچ دخالتی ما را آزاد آفریده وقدرت تصمیم گیری را به ما داده ،وهمراه ما میشه در هر مسیری که می خواهیم برویم . چقدر این دیدگاه را دوست دارم ،چقدر آرامش خیال میده ،چقدرعادل بودن خداوند را به یادم میآورد ،زمانی که خداوند میگه آیا بینا با نام بینا یکی است؟ ما راه خودمون را میریم واز خدا کمک می خوایم اگر در مسیر هدایت باشیم هدایت درست میشیم اگر نه که هیچ .
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش وهرچه خواهی کن
نکات کلیدی گام 6پروژه
1-مهم ترین راه ارتباط با راهنمای درون،باور کنیم به همچین راهنمایی هست وباورکنید چقدر شما فارغ از اینکه چقدر انسان مذهبی هستید یا نیستید، این نیروی هدایتگر تو وجود شما هست. و باور کنید وقتی که ایمان داشته باشید و ازش درخواست کنید به شما پاسخ میده، به شما پاسخ میده. این مهمترین باور است که آدم راهنمای درونشو فعال کنه و از الهاماتش استفاده کند
. 2-به اندازه که آدم باور داشته باشه ایمان داشته باشه و تسلیم باشه و به اندازه که رو خودش حساب نکنه رو عقل و منطق و و تجربیات گذشتهاش, و یکی از عواملی که آدمها از الهاماتشون استفاده نمیکنند تجربیات گذشتهشان است.
3-هدایتهای خدا واضح است برخلاف منطق ذهن.
4ـ ذهن منطقی ما جلوی ما رو میگیره برای اینکه ما از الهاماتمون استفاده نکنیم.
5-الهامات احساس خوب میدهد و نجواهای ذهن احساس ترس و ناامیدی یدهد و جنس احساس مشخص میکنه که مسیر که مسیر کدام است کدام داره صحبت میکنه.
6-باید همیشه روی گفتگوهای ذهنی کار کنیم و نجواهایی که همیشه با باورهای درست جایگزین کنیم و نجواها خود به خود بد میشوند اما خود به خود خوب نمیشوند.
7-وقتی روی باورهایمان کار میکنیم از همون اول نشانههایش میآید مثلاً پیدا کردن پول در خیابان،اس ام اس واریزی پول در حساب شما،گرفتن هدیه،افزایش حقوق، که که نشانهاش این است که همان مسیر را باید ادامه دهیم.
8-منشا نتایج این است که دائم روی خودمان کار میکنیم. 9ـ تو یک سری تغییرات رادر درون خودت ایجاد کردی که نتایج آمده است و بعد که روی خودش کار نمیکند نتایج کمرنگ میشود.
10ـ تضادهاست که باعث میشه انسان خواستهها پیدا میکندو تضادهاقسمتی از مسیر زندگیست که انسان خواستههایش را میشناسدو و محرکهای پیشرفت هستند.
11-مسئولیت خوشبخت کردن دیگران با ما نیست .
12-قرآن یک سری آگاهی ها به ما داده ولی اجبار نکرده،ما آزادیم برای اینکه انتخاب کنیم و همه آزادند که دیدگاههایشان را بگویند و همه آزادند که به دیدگاههایی که طرف میگوید عمل کنند یا نکنند.
13-اگر یک دیدگاهی را دوست نداریم از آن اعراض میکنم و با کسی بحث نمیکنم.
14-من یک پیامی را میگویم یک سری از آدمها میشنوند یک سری از آدمها در مدارش نیستند و نمیشنوندو به اندازهای که قبول میکنند نتیجه میگیرند.
15-خداوندبارهابه پیامبر اسلام میگفت که تو وکیل کسی نیستی،و رسالت تو ابلاغ پیام است, ما انت علیکم بحفیظ، ما انت علیکم بوکیل.
16-ببین کدوم حرفها چه نتایجی برات میآورد ،با ذهن پاک و بدون قضاوت و بدون استفاده از تجربیات قبلی از آن استفاده کن و تصمیم بگیر که این روند را میخوای ادامه دهی یا ادامه ندهی.
17-ما مسئول فرزند خواهر برادر همسر نیستیم،ما فقط مسئول خودمان هستیم .
18-هیچکس بار دیگری را بر دوش نمیکشدو ما اصلاً تواناییش را نداریم و ما نمیتوانیم کسی را خوشبخت کنیم و یا بدبخت کنیم.
19-شما مسیر درست را برو و کار و راه درست را که فکر میکنی برو ،اون افراد باید خودشون زندگی خودشون رارقم بزنند.
20-اگر باورهایمان درست باشد و در مسیر حرکت کنیم دردها و رنجها یا به وجود نمیآید یا و یا با تغییر باورها خیلی خیلی زود حل میشود.
سلام استاد عباس منش بزرگوار و سلام استاد شایسته نازنین
و سلام به همه اعضای سایت توحیدی عباس منش
——-
پروژه <>
گام 6 | فرهنگ ناب《 لا اِکْراهَ فِی الدّین》
——-
خدایا شکرت بابت آگاهی های ناب گام ششم.
• برای شنیدن هدایت های راهنمای درون، باید استدلال های ذهن را که از تجربیات و باورهای محدودکننده گذشته می آید، از مدار خارج کنی؛
اولین شرط برای ارتباط با درون این است که باور کنم که این رابطه وجود دارد.
باید برای جزئی ترین تصمیمات و مسائل زندگی درخواست راهنمایی و هدایت داشته باشم مثل رد شدن از خیابان، مثل غذایی که می خواهم بخورم یا مثل استاد که در حد دست گرفتن راکت تنیس هم از این راهنمایی استفاده میکنن.
یکی از دلایل اینکه انسانها از راهنمایی درون استفاده نمی کنن تجربیات گذشته شان هست و اینکه چون این کار در گذشته جواب نداده الان هم جواب نمی دهد در صورتی که من طبق آموزه های جدید و این روش جدید زندگی باید گذشته ها را پاک کنم و دور بیاندازم.
مثل تجربه استاد در فرودگاه امام در مورد گم شدن فرزندشان که به ندای درونشان گوش دادن و چقدر نکته مهمی من متوجه شدم که استاد چند بار گفتن که همش فکر میکردم داره جایی بازی میکنه که من اگر در چنین شرایطی بودم عمرا چنین فکری میکردم یعنی در خوشبینانه ترین حالت من فکر میکردم که فرزندم را دزدیده اند و البته که وقتی من روی خودم کار نکرده ام طبیعی هس که ذهن منطقی من نمی گذارد به ندای درونم گوش دهم.
و بهترین راهی که میشود تشخیص دهم که در مسیر درست هستم یا نه، توجه به احساساتم هس اگر احساس خوبی دارم قطعا مسیرم درسته.
و همچنین یکی از راههای دیگه برای تشخیص راه درست و غلط نشانه هستن مثل گرفت هدیه، پیدا کردن پول،پیدا کردن جای پارک، و من همچنین به چراغهای راهنما که به محض رسیدن سبز میشن یا دیدن اعداد رُند توجه میکنم.
آگاهی دیگر در این فایل که قبلا هم بارها استاد گفتن اینکه من مسئول زندگی دیگران نیستم و اگر در این مسیر خانواده من هم درگیر تضاد شدن
می تواند در راستای خواسته های شان باشد و در کل تضاد می تواند به ما کمک کند که خواسته هامان را با وضوح بیشتری تشخیص دهیم و تضاد به عنوان محرک برای ما عمل میکند.
و در هر صورت من مسئول خوشبختی دیگران حتی خانواده ام نیستم.
آگاهی مهم دیگر این بود که من نباید با عقاید دیگران بجنگم و اگر با عقیده و تفکری مشکل دارم میتوانم اعراض کنم و این آیه شریف لا اِکْراهَ فِی الدّین
را میشود در همه امور زندگی تعمیم داد.
ما باید فرهنگ موافقت و مخالفت با دیدگاه دیگران را یاد بگیریم.
و طبق آیه قرآن که به صراحت میگه ما مسئول خودمان هستیم و هیچ کس بار دیگری را بر دوش نمی کشد.
و حتی در مورد فرزندم چون او را به دنیا آوردم من فکر می کنم مسئول خوشبختی او هستم اصلا اگر هم بخواهم توانایی این کار ندارم . این همه آدم بی سرپرست یا بد سرپرست به درجات و مقامات عالی رسیدن و از آن طرف هم این همه مقامات بچه هایشان بدترین مسیر رفته اند .
پس من فقط باید خودم مسیر درست را بروم که البته به این معنی نیست که خانواده مان را بی خیال شویم. منظور این است که من بابت خوشبختی دیگران دست از اهدافم بر ندارم.
باز هم سپاسگزارم از شما استاد گرانقدر
بنام خدای جان جانان…..
قدم 6
خدایاشکرت اجازه دادی باشم و حضور داشته باشم….
شکر که امروزم به تعهدم عمل کردم…..
الهام و هدایت …..
زمانی الهامات دریافت میکنیم که خودمون لایق هم صحبتی با خداوند بدونیم…..
زمانی که بگی خدایا من نمیدونم ،،،،تویی که هدایت میکنی و من میخوام تو هدایتم کنی ……
زمانی که بلدم بلدم نکنی و همه چیزو بسپری بخدا….
صدای الهام و هدایت آرومه ،،،،جنسش یقین ،ایمان ،جنسش عشقه و آرامشه ،،،،،
و خداوند کسانی هدایت میکنه و آروم باشن و حس خوب داشته باشن در عصبانیت،خشم ،ناراحتی و حس بد خداوند برای شما هدایتی نداره…..
هدایت زمانی از راه میرسه که به صدای قلبت گوش کنی نه به تجربیات گذشتت،،،،،نه روی عقلت حساب کردن……
ذهن منطقی ما جلوی مارو میگیره برای اینکه از الهامات استفاده نکنیم ،،،،اما تکامل میخوام به مرور وقتی ایمانت قوی کنی ،،،،میگی حرف ،حرف تو باشه خدا ،،،،میگی خدا هرچی تو بگی تهش خیره و سرانجام
تضادها دمشن ما نیستن راه میانبری هستن تا مارو راحت تر برسونن……
جمله طلایی که شاید خیلی از ماها مقاومت داشته باشیم:اینکه من مسئول زندگی پدر و مادر و خانوادم نیستم ،،،،اصلا من قدرت اینو ندارم ،،، کسی که توی مدار نباشه کسی که خودش نخواد ما نمیتونیم براش کاری انجام بدیم،،،،،،شاید قبلا خیلی مقاومت داشتم اما هرچقدر میگذره میفهمم من مسئول خوشحال کردن کسی نیستم …….،،،،،،،من فقط میتونم خودمو خوشحال کنم و دیگه مثه قبل احساس گناه ندارم که نههههه من مسئولم،،،،،،
خوسحالی درونی هرکسی به دست خودشه
کلید حال خوب هرکسی به درون خودشه
پس احساس گناه نکنیم که این حس بدترین حس دنیاس،،،،،،،
خدا برای همه به یک اندازه خداست ،،،،،این ماییم که باید باورش کنیم و ظرفمونو بزرگ تر کنیم:)
خدایاشکرت