مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

696 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3154 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به همه اهل بهشت

    الهه ام

    کسی می‌تونه الهامات رو بشنوه وعمل کنه که به نیروی درون خودش باور داشته باشه ایمان داشته باشه تسلیم باشه و روی خودش وعقل و منطق و تجربیات گذشته اش حساب نکنه

    چند روز پیش لباسامو شستم داخل خونه بعد رفتم آویز کنم یه حسی بهم گفت روی آویز داخل پهن کن گوش نکردم رفتم حیاط روی آویز بیرون پهن کردم هین کار حسه دوباره بهم گفت نکن اویز پاره میشه گوش نکردم طبق تجربه از گذشته که مگه پاره میشه من اینو محکم وصلش کردم هیچیش نمیشه و رفتم داخل نیم ساعت بعد هوا ابری شد گفتم یه نگاهی بندازم ببینم اگه ابشون رفته بیارم داخل روی آویز داخل پهنشون کنم که دیدم ای دل غافل آویز جان دررفته و هرچی لباس بودپهن زمین شده و دوباره کاری به خودم گفتم الی ببین ببین چطور خدا بهت گفت ببین چند باره دیگه هم گفته ولی من گوش ندادم من به عقل خودم تکیه کردم همونجا واقعا منقلب شدم که این کاررو که خیلی برام دردسر نداشت رو چطور خدا بهم میگفت انجام نده برای خودت میگم ولی من با روی خودم حساب کردن و نشنیده گرفتن الهامات چه زحمت دوباره ای برای خودم ساختم اما درس بزرگی گرفتم که همیشه و همیشه باید حواسم باشه که انجام بدم هرچی حسم گفت و بعدش چه عشق بازی باهاش کردم نه حالم رو بد کردم نه چیزی فقط خندم و بغضم باهم یکی شدن که دیدی چقدر دوست داره چقدر هواتو داره که از این دوباره کاری هاهم نجاتت میده چه برسه به اینکه کسی یا چیزی بخواد بهت ضربه بزنه به شرطی که باهوش باشم بهش باور داشته باشم و به عقل خودم اصلا تکیه نکنم همون تجربیات گذشته بعد بیام تسلیمش باشم که همه چی تویی من هیچی نیستم خودت بگو من انجام میدم

    یعنی اگه یکساعت زمان بزاری فقط گفتگوی مثبت در ذهنت بسازی ولی 5دقیقه ولش کنی دوباره ذهن میخواد برگرده به سمت منفی و استدلالش اینه اگه نشد چی اگه بیمار بشه چی و هی میخواد بترسونتت پس کار کردن روی ذهن باید تاآخر عمر باشه

    استاد واقعا درست میگین اوایل هر دوره چون ذوق و شوق داریم جوری نتایج میان که مات و مبهوت می‌مونیم و چون هی تکرار میشه فکر میکنیم خب طبیعیه که باشه مخصوصا مثل منی که تازه وارده ولی زرنگ اونه تا آخرعمرش ادامه بده و بدونه از وقتی خودش تغییر کرد زندگیشم تغییر کرد نه اینکه شانسی همه چی درست شد

    من مسئول خوشبختیه کسی نیستم من حتی مسئول بدبختیه کسی هم نیستم

    استاد من در مورد فرزندم هنوز هم نمیتونم این دیدگاه رو بپذیرم و آزادش بزارم ولی دارم خودم رو بهبود میدم و واقعا کمی تغییر کردم و حتما تغییرات بزرگی هم خواهم کردبه امید الله

    یک مرد باید همسرش رو خوشبخت کنه رو این دیدگاه من بودو همیشه باور من این بود که حسین باید من رو خوشبخت کنه و ویژگی های زن خوشبخت هم توی ذهنم با معیاری که اطرافیان در مورد یک زن خوشبخت داشتن سنجیده میشد اما زمانی که من با گام های اول پیشرفتم تازه متوجه شدم بابا من مسئول زندگی خودمم حسینم مسئول زندگی خودش ولش کن بنده خدارو تو خودت باید خودت رو خوشبخت کنی اونم نه با عوامل بیرونی با عوامل درونی خودت ببین چیو میخوای خوشبختی رو در اون ببین نه چیزی که مورد تایید دیگرانه تا اونا بهت بگن خوشبخت یا بدبخت و چقدر آرامشم بهتر شده از اون موقع و ذهن من هنوز چموشه در این مورد ولی تا ببینم حال بدم رفته توی فاز اینکه نظر دیگران در مورد خوشبختی یا بدبختی من چیه و من چه انتظاری از حسین دارم که ملاکش خوشبختیه منه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    محیا احمدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    برای این گام

    تمرینی که برای ذهنم میخواهم انجام دهم

    برای اینه تشخیص بدم الهامات الهی را با نجواهای ذهنم کدام است

    اومدم برای خودم بک جدول کشیدم و احساس‌های بدی که از صحبت های درونی ام میگیرم ،مثل :نا امیدی. یاس.نگرانی.ترس .قضاوت…را نوشتم تو قسمت نجواهای ذهن

    و احساس های خوبی که از طریق صحبت های درونی هم میگیرم ،مثل:حس بودن.انگیزه.امیدواری.شادی.ارامش و…. اینهارا نوشتم در قسمت‌های الهامات الهی

    اینطوری می‌توانم راحتر الهامات قلبی ام را تشخیص دهم و بشنوم و خودم را با این روش سرگرم کنم و در این مسیر بمانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    امین دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 2598 روز

    به نام خدای مربان

    سلام استاد عزیز با دیدن این فایل که توی نشونه های امروز من بود یاد این مطلب افتادم وچقدر زمان مناسیبی بود که این فایل رو ببینم و واقعا از شما ممنونم و خدا رو هزاران بار شکر که من ور به این مسید هدایت کرد

    تمام کامنتها رو خوندم و فوق العاده بود مخصوصا اون کامنت دوستمون که در مورد مجادله میگفت و حدیث و ایه از قران اورد

    من یه شاگرد به تازگی گرفتم و با اونم در مورد قوانین گهگاهی صحبت میکنم البته چون دیدیم میلی نشون میده این کارو کردم اما فکر میکنم زیادش کردم تا اینکه امشب یه فیلم اورده بود که ببینیم روی لپ تاپم تو مغازه من دیدم و متوجه شدم فبلمه سرو ته درستی نداشت من خودم اصلا فیلم نمیبینم اینم به اسرار دیدم حالا داستان چی شد قبل از دیدن فیلم گفت امشب نه مستند میخواییم ببینیم نه فایل منظورش فایل های رایگان استاد بود ومستند هایی که خودش داره من گفتم باشه ببینم چی داری برامون

    اخرش گفتم ک بابا این فیلم های فلسفی سر تهی ندارن ودیدنشون بی فایدس هیچ کمکی تو زندگی بهت نمیکنه درست وحسابی یه مقدار در حد خیلی کم بحث کردیم با هم تا اینکه من ول کردم و بیخیال شدم حسم خیلی خوب نبود تا اینکه رسیدم خونه و دیدم نشونه امروز من این فایل فوق العاده ای چقد حال کردم که این نشونه امروز من بود و متوجه شدم که در مورد قوانین با توجه به گفته استاد عزیزمون اگر کسی از ما درخواست کرد و التماس کرد اگر دوس داشتیم بهش بگیم وگرنه بی فایدس منم تصمیم گرفتم که دیگه بهش اطلاعاتی ندم

    در پناه الله یکتا موفق باشید

    امیدوارم کامنتم مفید باشه برای عزیزای دلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1636 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزانم

    ردپای روز شصت و هفتم سفرنامه

    اگر چیزی رو دوست ندارم بهش نچسبم توجه نکنم بحث نکنم تنها کاری که من باید بکنم این که ازش اعراض کنم

    هر انسانی ازاده که هر طور میخواد فکر کنه زندگی کنه و نتیجه اعمال خودش رو بگیره اگر من موافق اون تفکر نیستم باهاش بحث نکنم و اجازه بدم نتایج مشخص کنه که عمل و تفکر کی درسته.

    من مسئول زندگی هیچ کس حتی فرزندم نیستم من حتی نمیتوم هیچ کس از عزیزانم را در مسیری ببرم که دوست دارم اون خودش مسول زندگی خودشه

    من فقط میتونم خوب زندگی کنم با موفقیتهام و با شاد زندگی کردنم و با حس خوبی که به دیگران انتقال میدم یک الگوی مناسب باشم برای فرزندم و اونم اگر خودش بخواد من رو الگو کنه

    بهترین روش در کنار هم زندگی کردن اینه که اجازه بدیم هرکسی زندگی خودش رو با تفکرات و اعمال خودش داشته باشه و این میشه یک جهان پر از ارامش چون هیچ کس تنشی برای راضی کردن دیگران و صرف انرژی بیخود نداره و هیچ کس مورد قضاوت دیگران قرار نمیگیره و خیلی از نشتی انرژی ها و رنجشها و ناراحتیها ومشکلات با پذیرش همین یک موضوع دیگه نبود و همین پذیرش انسانها با هر تفکری که دارن چقدر تاثیر مثبت در جهان داره

    خدایا شکرت بابت ارامشم و این اگاهیها

    در پناه خدای مهربونم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    Pari گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    بنام خداجون مهربونم

    سلام استاد دوست داشتنی مریم جان عزیزم

    سلام دوستان گل

    روز 67 از سفرنامه بنده

    دیروز همش تو ذهنم بود که آیا من مسئولیت زندگی خودم رو پذیرفتم ؟

    امروز با این فایل روبرو شدم

    انگار استاد دیروز فکر منو خونده و امروز برام جواب فرستاده

    مطالبی که گفتین خیلی از سنگینی ها رو از رو دوشم ورداشت

    اون جمله از دل تضادها خواسته ها بوجود میاد

    یا مطالبی که گفتین مفهوم الخیر فی ما وقع

    این ماییم که باید بپذیریم نه دیگران مسئول ما هستند نه ما مسئول دیگران

    هر اتفاقی هم که تو زندگیمون میافته نتیجه باورها و فرکانس های خودمون هست حالا اگه اتفاق به ظاهر بد باشه حتما خیری درش هست این به ما بستگی داره که ازون اتفاق برای موفقیت خودمون استفاده کنیم یا برای شکستمون

    این فایل حتی احساس گناه احساس قربانی شدن ظلم کردن دیگران در حق ما همه اینا رو رد میکنه خط قرمزی روش میکشه و بزرگ و تیتر وار مینویسه

    هیچ کس مسئول کسی نیست

    جهان به فرکانس و باورهای هر کسی پاسخ میده

    مسئولیت زندگی خودمون رو بپذیریم

    استاد و مریم جانم سپاسگزارم ممنونم تشکر میکنم

    دیگه نمیدونم تشکرمو در قالب چه کلماتی بیان کنم

    خیلی دوستتون دارم

    خدایا شکرت میکنم بابت تمامی آگاهی هایی که هروز هروز در این مسیر بهم میدی شکرت خداجونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    Raha گفته:
    مدت عضویت: 2008 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    کزین برتر اندیشه برنگذرد

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم جان و تمام دوستان هم فرکانسی

    این فایل رو خیلی دوست داشتم چون یکی از عوامل بد کردن احساسم که تلاش برای کمک به دیگران برای تغییر هست و اینکه چقدر خودمو مقصر میدونستم برای بچه هام رو با این آگاهیها میتونم حذف کنم

    من از بچگی همیشه خودمو ناجی همه میدونستم از مادر و پدر و خواهر و برادر تا همسر و فرزندانم و همیشه کلی با آدمها صحبت میکردم تا حالشونو خوب کنم یا کمک کنم مسیر درست رو انتخاب کنن این موضوع واقعا روی زندگیم و احساساتم خیلی تاثیر بدی گذاشته و همین که باعث احساس بد در من میشه یعنی اشتباهه ولی من همیشه فکر میکردم که مسئول عزیزانم هستم و مخصوصا بچه هامو باید به مسیر درست راهنمایی کنم و چقدر من حرص خوردم سر این مساله حتی هفته پیش یه دعوای بدی هم با همسرم داشتم و اصرار من به ایشون برای ورود به مسیری که از نظرم درسته باعث شد که ناراحت بشن و کلی بحث بینمون پیش بیاد

    این مساله خیلی در ذهن من قویه و کنترلگری و هدایت دیگران در درونم هست که خب نیازه با تکرار ویس این جلسه به خودم کمک کنم و باور قدرتمندکننده رو جایگزین باور مخربم کنم که فکر میکنم این منم که باعث خوشبختی با بدبختی بچم میشم

    مهمترین باوری که باید بسازم اینه که خداوند هدایت کننده تمام انسانها و از جمله بچه هامه نه من و اصلا الان که عمیق تر شدم این‌کار من میتونه شرک باشه چون من این قدرتو به خودم میدم که میتونم روی زندگی بچم تاثیر داشته باشم و زندگی اون تحت تاثیر رفتارهای منه

    پناه میبرم به خداوند از شرک هایی که درونمون هست و هنوز موفق به شناساییش نشدیم

    خدایا شکرت که منو با یکی از باورهای شرک الودم اشنا کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1652 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز نوزدهم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع!

    یکی از بزرگترین شکرگزاریهای زندگیم بابت اینه که فهمیدم درک کردم ویقین دارم که هرکسی فقط وفقط خودش مسئول صد در صد زندگیش هست وخودش بافرکانسهای پی درپی(یعنی توجهاتش) شرایط واتفاقات رو به زندگیش دعوت میکنه.

    از وقتی این قانون رو درک کردم خب به طبع بیشتر سعی می کنم که کنترل ذهن داشته باشم اونم نه از روی اجبار وسختی، بلکه فقط کافیه تمرکزم رو روی داشته هام بذارم، چیزیکه خیلی بهم تو کنترل ذهن کمک میکنه سپاسگزاری وقدر دانی هست…

    مثلا دارم ظرف میشورم تنهام هستم ذهنم شروع میکنه به یادآوری خاطرات تلخ، یا اتفاق بدی که در گذشته تجربه کردم و یا هر نجوای بد دیگه ای،تا حس میکنم کنترل ذهنم از دستم خارج شده،آگاهانه شروع میکنم قدردانی وسپاسگزاری کردن از دست کشی که تو دستم هست ودارم باهاش ظرف میشورم، میگم خدایا شکرت که این دستکش‌های تولید میشن تا دستامون آسیب نبینن ، بعد میرم سراغ ظرف و ظروف و شیر آب و قابلمه ها و غذاهایی که خوردیم و کل آشپزخونه وخونه و…..انقد همینطور ادامه میدم که انقدر حسم خوب میشه که می بینم مثلا یک ساعته دارم بابت داشته هام سپاسگزاری میکنم…در هر شرایطی وهر مکانی و در برابر هر کسی که کنترل ذهنم از دستم خارج بشه سریع از این راهکار استفاده می کنم و حالم سریع عالی میشه…

    اینارو گفتم که بگم ، استاد جانم حق کاملا باشماست، ما مسئول زندگی کسی نیستیم ما اومدیم به این جهان که خودمون رو تجربه کنیم تا به شناخت خودمون و خداوند برسیم، حالا تو این مسیر افرادی مثل همسر وفرزندان وپدر مادرو خواهر وبرادر ودوست و….کنار ماهستیم واین باعث نمیشه که من به سمت اهدافم قدم برندارم و تجربه نکنم از ترس اینکه نکنه تجربه های من به اطرافیانم یا عزیزانم آسیب بزنه،چون اینو میدونم که همونطور که من با تجربه های خودم والگو گرفتن از دیگران و درس گرفتن از تجربه هاشون دارم زندگی می کنم ورشد میکنم، نزدیکان من هم در کنار من رشد می کنند.

    اگه قرار بر این باشه که من بترسم وشروع نکنم هیچوقت نمی تونم پیشرفتی هم داشته باشم، کافیه شروع کنم اقدام کنم توکل کنم ایمان وامید داشته باشم و هوشیارانه هدایت‌هارو ببینم و در مسیرش قرار بگیرم تا با تضادی کمتری مواجه بشم.

    چه بسا هممون تجربش رو داشتیم که تجربه هایی که برای ما خیلی سخت و شاید دردناک هم بودند که در بچگی تجربه کردیم یا تو نوجوانی به واسطه شکست‌های عاطفی ومالی و اعتباری و….که از سمت خانوادمون بوده، اما از ما انسان قدرتمندتری ساخته…

    من از وقتی دارم با آموزه های شما زندگی می کنم اتفاقا از اون آدم کله خراب وغد و ریسک پذیر بی فکرتبدیل شدم به کسیکه میره تو دل ترسهاش باعقل واندیشه و هوشیاری توکل بر الله مهربان ، با انجام سهم ونقشی که بازم از هدایت خداوند به انجام میرسونم و با صبر وامید وانگیزه، ودر اکثر موارد با نتایج مثبت روبرو میشم.

    و اتفاقا الان برای پسرم الگو شدم که همیشه بهم میگه مامان شما خیلی شجاع هستی قوی هستی اگه هدفی داشته باشی تا آخرش میری، خیلی فعال هستی من میخوام مثل تو باشم….

    من مطمئنم که اگه آدم دو سال قبل بودم نه نویسندگیمو ادامه میدادم، نه کتاب چاپ میکردم نه میرفتم سراغ شغل مورد علاقم وازش پول می‌ساختم و نه آنقدر شاد و اکتیو و در آرامش نبودم.

    چون وقتی جهان آدمو میخونه برای اینکه بلندتره و بره سراغ اهدافش واون حس وانگیزه که میاد سراغ آدم ، اگه نره دنبالش، اگه بترسه، کم کم افسرده وبی ذوق میشه، کم کم همه چیز براش عادی میشه، کم کم میشه یه آدمیه مدام داره بهونه میاره وگله وشکایت میکنه و هیچ کار مفیدی انجام نمیده و مثل مردابی میشه که گندیده و به باتلاق تبدیل شده …

    دیگه واقعا اگه سر سوزن هرکسی با آموزه های شما آشناشده باشه اینو باید بدونه که مسیر موفقییت از مسیر بهانه ها نمیگذره!!!

    هیچ بهانه وتوجیهی برای درجا زدن، به اهداف نرسیدن، به دنبال خواسته وآرزوها نرفتن، توی مکتب شما وبرای شاگردان شما پذیرفته نیست…

    اصل یعنی من باید هر روز کار مفیدی انجام بدم که منو به سمت بهتر شدن سوق بده، وفردا فرد موثرتر ومفیدتری از امروز، برای خودم وعزیزانم وجامعه ام و برای جهانم باشم.

    استادقشنگم اینهمه شوق زندگی در من، از عشقی هست که شما توی تک تک فایلهای زندگی سازتون به من دادید..

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    امیررضا شیخ شعاعی گفته:
    مدت عضویت: 1354 روز

    به نام خدا

    سلامت خدمت استاد عزیز و باحالم و سرکار خانم شایسته مهربان و دوستان هدایتی و با وفای سایت

    مثالی از اتفاقات و تجاربی که برای خودم در راستای این فایل باحال دارم رو میخوام عنوان کنم.

    اول از همه فایلهای مصاحبه با استاد خیلی خوبه چون دقیقا در همه قسمتها سئوالاتی پرسیده میشن که خیلی خیلی بنیادی هستند و پایه و اساس زندگی سعادتی هستند.

    پروردگار رو سپاس بخاطر 2 سال پیش که با استاد و فایلها و دوستان عزیز سایت آشنا شدم.

    مسئول بودن و مسئولیت خیلی کلمه قوی سنگین ارزشمند و مهم در زندگی هر آدمی هست از نظر من. و مطمئن هستم که من اگر باور کنم و بر اساس باورم عمل کنم که صدرصد مسئولیت زندگیم با من هست، در راستای زندگی هدایتی و سعادتی قدمهای محکم و مهمی رو برمیدارم.

    من در یک رابطه با دختر مورد علاقم بودم که خیلی با هم خوب بودیم و هر دو در رابطه با یکدیگر در صلح کامل بودیم، ولی هر چه رابطمون ادامه پیدا میکرد میدیدم که تفکرات و باورهامون خیلی خیلی با هم متفاوته مثلا اون میگفت امیررضا تو نمیتونی ثروتمند بشی چون ثروتمندا از روز اول توی شکم مادرشون ارث و میراث و پول داشتن و توی ایران اصلا نمیتونی پول دار بشی، من عادتم هست که در روابطم با سئوالات کلیدی و باورسازی، باور طرف مقابلم رو بشناسم چون آدمی نیستم که به دنبال کمیت باشم و بیشتر مواقع کیفیت گرا هستم.

    اون دختر کخ دوست دختر من میشد با پدر و مادر آشنا شده بود و من هم با پدر و مادرش و وقتی جلوتر رفتیم باز دیدیم که از لحاظ خانوادگی هم متفاوتیم ولی من بخاطر علاقه زیادی که بهش داشتم خودم رو برده کرده بودم و همیشه به صحبتهای اون حق میدادم با اینکه فایلها رو گوش میدادم ولی عمل نمیکردم، خیلی فشار روم زیاد شده بود از طرفی از طرف دختر مورد علاقم هم بهم فشار وارد میشد احساس تنهایی میکردم مثل یک انسان ترسو توی ذهنم حس میکردم مچاله شدم و بدبخت هستم و همیشه در حال گریه و زاری هستم.

    تصمیم گرفتم به گفته استاد عزیز گوش بدم و از رابطه ای که میدونم اشتباهه انصراف بدم، این موضوع رو به خانوادم منتقل کردم چقدر اونا گریه کردند با من بد صحبت کردن که تو حقت این دختر خوب نیست تو یه نامردی، خود دختر مورد علاقم بهم فحش میداد میگفت غلط مردی اینقدر منو به خودت علاقه مند کردی درصورتی باورهاش داشت منو میکشت، و بخاطر اینکه منو خوشحال کنه سعی میکرد خود واقعیشو نشون نده و اونجوری که من دوس دارم بشه، در صورتی من اصلا از روز اول زندگیم علاقه به تغییر هیچ کس نداشتم.

    رابطه رو کات کردم و بعد از گذر زمان دیدم اون دختر رفته به سمت علایقش رفته به سمت روابط مورد علاقش رفته به سمت تفکرات خودش و…..

    و همون موقع با حس ناراحتی و خوشحالی گفتم خدایا شکرتتتتتتتت که باعث شدم که با اینکارم هم اون به سمت خود واقعیش و چیزی که دوس داره بره و هم من به سمت باورها و تفکرات خودم

    به حرف هیچ کس استاد بغیر از خدا و قلبم و شما گوش ندادم در این موضوع و بهترین نتیجه برای خودم و اون دختر خانوم حاصل شد.

    الان که دارم مینویسم کامنت رو مو به تنم سیخ شده و همش میگم خدایا سپاس گزارم سپاس گزارم

    ممنون بخاطر کامنتای خفن و باحال و حرفه ای دوستان هدایتی سایت

    ممنون استاد عشق و باحالم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1112 روز

    بنام خدای عشق و زیبایی

    سلام به استاد عزیزززززم و همه دوستان

    مرسیییی خداجونممممممم

    عاشقتمممممم که هرلحظه هدایتگر منی ،،،،حواست به من هست.

    فایل نشانه من مثه همیشه حرفای زیادی برای گفتن داشت که ببین نصیحت مصیحت ممنوعه،،،،تو خالق زندگی خودت هستی و تمامممممم،،،،تووو باید به باور ها و دیدگاه های بقیه احترام بزاری و طبق قانون تضاد اگه چیزی نمیخوای،روتو اونور کن چرا که با جنگیدن با هرچیزی اونو قوی ترش میکنی،استاد من همیشه شمارو برای اینکه خودتون هستید بی نقاب تحسین میکنم،،،،اینکه دیدگاهای بقیه ادما براتون مهم نیست ،،،اینکه دور از بدنع جامعه زندگی میکنید،اینکه خاص هستید و به شیوه خودتون زندگی میکنید تحسینتون میکنم.

    من خیلی وقتا با اینکه قانونو میدونم میخوام بزور باور و عقاید یه سری هارو با نصیحت کردن عوض کنم و میدونم این کار خودش توجه به ناخواسته هست و ابدا درست نیست ،،،،از امروز تعهد میدم فقط روی خودم کار کنم نه روی تغییر باور های بقیه.

    من نمیتونم زندگی کسی تغییر بدم کسی ام نمیتونه زندگی منو تغییر بده ،،،چرا که ادما طبق مدار و فرکانسی که دارن ،شرایطی رو تجربه میکنن.

    خدایاشکرت که هر روز درهایی از آگاهیی رو به وسیله استادم به گوشم میرسونی:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    روز شمار تحول زندگی من فصل سوم

    روز 67

    مصاحبه با استاد قسمت 11

    خدایا خودت کمکم کن که درک درستی برای این آگاهی ها داشته باشم

    این جمله کاملا درسته که :آزادی و رهایی چیزی نیست جز آگاهی . وقتی از نظر ذهنی آگاه باشی دیگر قضاوت دیگران رو کنار میگذاری و نمی‌خواهی که شیوه ی خودت را به دیگران تحمیل کنی

    اول از همه باید بپذیریم که هر فردی آزاد است تا به شیوه ی خودش زندگی کند و هرگز نخواهیم که دیگران رو وادار کنیم که به شیوه ی خودمان کنیم طبق قانون ما هیچکس رو نمی توانیم تغییر دهیم

    ما فقط و فقط با تغییر خودمان و تغییر شخصیت خودمان می توانیم زندگی بهتر و با کیفیت تری برای خودمان و دنیای اطرافمان داشته باشیم

    اصلا وقتی همه چی سر جای درستش باشد همه اتفاقات خوب به موقع رخ میده اینم یکی دیگر از باورهایی هست که دارم روش کار می کنم

    باز هم مثل همیشه این باور رو آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من در این 67. شصت و هفت روز من بوده است

    .تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است چه آگاهانه و چه ناآگاهانه

    به  هر  آنچه  که  توجه  می کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

    پس طبق این قانون ما در هر لحظه داریم اتفاقات مون رو خلق می‌کنیم، بنابراین اگر می‌خواهیم نتایج نتایج پایداری باشه باید همیشه روی خودمون کار کنیم

    اینکه پاسخ کانون توجه مون رو می گیریم

    اینکه پاسخ افکارمون رو می گیریم

    اینکه پاسخ باورها مون رو می گیریم

    پس باید همیشه روی باورها مون کار کنیم

    وقتی کامنت قبلی خودم رو در این قسمت خواندم متوجه شدم که چقدر تغییر کردم .. در قسمتی گفته بودم که پسرم دو سه ساله از من فاصله گرفته و قهر و از این حرفها که بخاطر تضادهای مالی که برامون بوجود آمده بود و هنوز هم این جدایی ها ادامه داره و فکر کنم حدود پنج سالی شده که من اصلا پسرمو ندیدم ولی گهگاهی تلفنی صحبت می کنم و بعنوان یک مادر جویای احوالش میشم ولی خب هنوز اون تخم کینه و دلخوری نسبت به من و خواهرش در وجودش هست پس من هم بدون اینکه بخوام بحثی کنم به شیوه ی خودم زندگی می کنم یعنی من پذیرفتم که اصلا توانایی خوشبختی و یا بدبختی هیچکسی رو ندارم اصلا وقتی من نتونم خودم رو تغییر بدم چطوری می تونم فرد دیگری رو تغییر بدم حتی اگر آن شخص نزدیکترین فرد زندگیم باشد گاهی فکر می کنم نزدیکترین فرد زندگیم آنقدر از من دور است که اصلا قابل تصور نیست… پس در این مورد موقعیتم مشخص هست و من آن را آزاد گذاشتم تا به شیوه ی خودش زندگی کند و مسیرش رو ادامه بده و نتایج اعمال و رفتار خودش رو خواهد دید ..

    در کامنت قبلیم هم در مورد دخترم نوشته بودم که لینگش رو اینجا گذاشتم

    https://elmeservat.com/fa/interview-with-master-11/#comment-924689

    البته دخترم دیگه مثل گذشته نیست دو سه سالی هست که پیش من برگشته و بخاطر تضادهای خودش در مسیر کاریش و زندگیش بوجود آمده بود دیگه پیش من زندگی می کنه البته اخلاقش خیلی خیلی بهتر از گذشته اش شده و خیلی بفکر خونه و زندگی مون هست ولی من دیگه مثل گذشته ام نیستم دیگه هیچ اصراری ندارم که بزور بخوام کانون خانواده رو به هم متصل کنم و یا بخوام مشکلات دیگران رو حل و فصل کنم و یا بخاطر باورهاشون بخوام مسعله های فرزندانم و یا دیگران رو حل کنم و با هیچکس کاری ندارم و دارم روی خودم و باورهای خودم و فایل های استادم کار می کنم .. و الان این برگشتن دخترم سبب خیر براش شده .. یعنی آرامش بیشتری داره و من هم با آرامش ذهنی بیشتر و بهتری دارم روی خودم کار می کنم و شکر خدا بقول استاد تضادها خواسته هامون رو برامون شفاف تر می کنه..

    اینکه هر تضادی برای ما خوب هست و خواسته هامون رو پیدا می کنیم و بنفع ما هست و می فهمیم که چی می خوایم .. و من این تضادها رو در روابط خانوادگی ام خوب درک کردم .. برای هیچ چیزی نباید باکسی بجنگیم و بحث و دعوا داشته باشیم چون میریم توی حاشیه ها و از اصل هدفمون دور میشیم من با این رهایی و آزادی افکارم دارم هم به خودم و هم به دیگران احترام میزارم و احساس عزت و احترام و ارزشمندی بیشتری می کنم..

    استاد گفتند که ما هیچکس رو نمی توانیم تغییر دهیم ما فقط می توانیم مسعول زندگی خودمان باشیم .. هیچکس بار دیگری رو بدوش نمی کشه… موضوع فوق العاده ای بود که با مثال استاد دقیقا این باور رو در من کاملا نهادینه کرد .. اینکه آدم های معروفی هستند و ما هم شاید خیلی از آنها را در دوست و آشنایان بشناسیم که بچه هاشون کاملا توی دیدگاه ها و مسیرهای متفاوتی جدا از دیدگاه خانواده شون هستند..

    حتی پیامبر هم نمی تونن وکیل وصی کسی باشع .. خداوند به پیامبر می فرماید ای پیامبر رسالت تو فقط ابلاغ پیام است

    خدایاااا من ترا وکیل خودم میدانم پس وکالت منو قبول کن و خودت همه ی کارهامو انجام بده .. من به وکالت تو ایمان و یقین دارم ..من به تو اعتماد دارم ..

    خدایاا می خوام با بهترین ها دیده بشم

    خدایا خودت زیبای های بیشتر این جهان را بر من آشکار کن تا بتونم بذر خواسته هام را در دلم بذارم و رشد کند و شکوفا شود و وارد تجربه ی زندگیم شود که رسیدن به هر خواسته ای امکان پذیر است آمین

    خدایاااا شکرت ممنون و سپاس

    خدایاااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    خدایاااااا ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت و پول و ثروت و برکت و سلامتی و تندرستی و دل خوش و شادی و شادمانی را داده ای و امنیت و آزادی آگاهانه در انجام دادن و جهت دهی درست و مناسب افکار و باورهایمان را داشته باشیم.

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: