آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2
    5MB
    6 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

799 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 405 روز

    بنام خالق یگانه هستی

    سلام درود به همه دوستان ارزشمندم

    اول از همه یک تشکر خالصانه و از صمیم قلب به مریم عزیزم و استاد عباس منش میکنم

    بابت این دوره بی نظیر که هر روز باعشق و شوق و امید روزم رو شروع میکنم

    برای نوشتن ، تعقل کردن ، به یاد اوردن خودم،

    طوری که تغییر مدارم رو طی این یک و نیم ماه گذشته دارم به وضوح می بینم،

    دارم تکامل رشد و پیشرفتم رو می بینم .

    خدارو سپاسگزارم بی نهایت بابت دستان بی نظیرش و من چه خوش سعادتم که این دستان ارزشمند استاد عزیزم و‌مریم جانم هستند .

    همونطور در کامنتهای قبلیم گفتم من اول شروع دوره گام به گام در شرایطی قرار گرفتم که بیکار شدم و دنبال کار میگشتم ذهنم اشفته و در تلاطم بسیار بود .

    هدایت خدا شد که این دوره شروع کردم ولی فکرشم نمیکردم که این دوره باعث بشه من انقدر مشتاقانه و باعشق ادامه بدم،

    خلاصه تصمیم گرفتم نجواهای ذهنمو بیصدا کنم و از این زمان بیکاری استفاده کنم و رو ی خودم کار کنم

    و در جستجوی کار باشم و کلی درخواست نوشتمو و میرفتم برای مصاحبه ولی جوابی نمیگرفتم حتی کارگری ساده توی اشپزخونه قبول نمیشدم ….

    ولی اگه من این دوره رو کار نمیکردم حتما خیلی حسم بد میشد و شرک هم خیل ی میکردم.

    ولی به لطف الله سعی کردم احساسمو‌ خوب نگه دارم و از زمانم لذت ببرم و اعتماد کنم به خداوند (که از چه لبه

    پرتگاهی ک دستم‌ گرفته بود و معجزات خوبش توی زندگیم)

    یاد اوری اینها و کنترل ذهنی ک داشتم و موندن در احساس خوب ،(البته اوایل برام سخت بود و میخابیدم ولی تلاش میکردم که نجواهای ذهنمو خاموش کنم و بهشون قدرت ندم) و این شد الانم همین کار رو بکنم و مرور میکردم باخودم : خداوند به وعده خود وفا میکند، خداوند اجابت میکند مرا ،من نمیدونم چجوری ولی میدونم خداوند بهترینها رو برام در زمان و‌مکان مناسب میدهد….

    خلاصه بعد کلی گشتن دنبال کار

    دیروز با مسئولم که برای کار هست صحبت کردم و ایشون گفتن من یک و نیم ماه دیگه دوره امادگی مدرسم شروع میشه و لازم نیست دنبال کار تمام وقت باشم!!!

    اومدم خونه و اینجا تازه متوجه شدم اگه من کار پیدا میکردم و‌قرارداد می بستم خلاصه معلوم نبود چه درددسرهای دیگه به وجود میومد که از اون کار بیام بیرون یا یک سال دیگه صبر کنم برای شروع کلاس های بعدی ،البته من فکر میکردم از آگوست امسال مدرسه میرم و میخاستم این چند ماه بیکاریم رو برم کار کنم و بیکار نمونم و یک پس اندازی کنم و گواهینامه بگیرم ،

    ولی با این خبر

    فهمیدم اقا من نمیدونستم ولی خدا که میدونست

    و من خواسته اصلی مو به خدا گفته بودم که چی میخام هدف اصلیم چیه.

    ومن به دست بسته خداوند اعتماد کردم صبر و‌توکل مو نگه داشتم و اینطور شد .

    نمیدونید چقدر دیروز خوشحال شدم

    امروز برنامه ریزی کردم

    که از الان امادگی شروع کلاس هامو بگیرم تمرکز کنم روی هدف اصلیم و زبان (آلمانی) بیشتر کار کنم .

    تو یک کشور جدید با زبان جدید چالشهای جذاب و‌جدید زیادی هست و من عاشق اینم که این چالش ها رو با کمک خداوند حل و رد کنم و پیشرفت کنم انگار روح من هر بار از نو متولد میشه،

    هر موفقیتی که به دست میارم .خلاصه احساس خوب و مهم تر از همه ماندن در ان (با صبر و توکل و اعتماد قلبی به رب ).کمک میکنه همه چیز های خوب که ب نفع تو هست راهشو ب سمت تو پیدا کنه …

    درست گاهی شرایطی پیش میاد باخودت میگی چرا نمیشه

    ولی اینجاس که باید احساس خوب تو نگه داری و بدونی خدا کارشو خوب بلده و راه رو برات هموار میسازه ..

    حسم انقدر خوبه که دوستدارم تا ابد این حال خوب رو داشته باشم ذوق و شوقی که دارم امیدی که دارم قدم به قدم به خواسته اصلیم نزدیکتر میشم …

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    هاجر دانش گفته:
    مدت عضویت: 1455 روز

    به نام خدای عشق

    سلام به استاد نازنینم سلام به خانم شایسته عزیزم سلام و سلام به هر قلب پاکی که در جهان هست

    چقدر این فایل زیبا بود چقدر عالی بود اونجایی که گفت سکوت زبان حرف زدن ما با خدا بود و قیل و قال ها این سکوت و شنیدن الهامات را از ما گرفتن.

    وقتی به این فایل گوش میکردم یادم افتاد زمانهایی که ذهن و قلبم در سکوت هستند رنگ همه چیز عوض میشه خدایی تر میشه اصلا جریان فرق میکنه پس دلیلش اینه سکوت زبان خدا با ماست تا بشنویم صدای الهامات را. یه جایی هم بود که استاد گفت ما از سکوت زاده شدیم‌ وقتی این جمله رو شنیدم با خودم گفتم راستی من قبل تولد کجا بود دقیقا کجای کیهان چی منو وارد این جریان از هستی کرد یعنی من چه درخواستی داشتم که دارم این زندگی رو تجربه میکنم و بعد مرگم کجا خواهم رفت من در کجای کیهان بودم به کجا خواهم رفت ( چون من از او هستم پس بودم و خواهم بود) ای همه ی من ای رب من ای معبود من ای رحیم من ای کریم من چیست میان من و تو فاصله؟ چیست جدایی ؟ که همه چیز تویی تو…

    امروز تولدم بود و حس میکنم واقعا یکبار دیگه زاده شدم تمام قلب و روحم پر شد از اون، اویی که همه چیز هست همه چیز، منم از او بودم و هستم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهره هستم گفته:
    مدت عضویت: 1985 روز

    سلام بر من سلام بر خود لایتناهی من سلام بر اصل مقدس من ،سلام بر خدای من، من را ببخش که سقوط کردم و زمینی شدم ،بیا با هم آشتی کنیم و سکوت و آرامش همیشگی شویم ،باز هم متاسفم ،دوستت دارم ،مرا در آغوش بگیر تا دوباره با تو یکی شوم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1323 روز

    به نام عاشق ترین خدا

    امروز یکی از روزای خوبِ منه یروزی که من خیلی حالم خوبه ، انقدر امروز خوبم که فقط خودم میدونم

    دیشب موقعی که دفتر دست گرفتم بنویسم نمیدونم چی شد که یهو اشکم درومد یهویی دلم دوباره تازه شد وقتی روان نویس دستم گرفتم بنویسم نمیدونم چی شد خودش نوشت ،

    نوشت …

    تو خود منی

    صورت منی

    تو بوی نوزادی

    تو زیبایی مادرمی

    تو غیرت مردایی

    تو خنده ی بچه هایی

    تو عشق بین زن و مردی

    تو زیباترین زن این جهانی

    تو مهربون ترین مردی

    تو همه ی زیبایی های این عالمی

    تو تو تو همه چیزیی….

    خدایا تو بوی عطر نانی ، تو بوی گلی ،خدای بهار تو از روح خودت در من دمیدی من چیجوری میتونم نامردی کنم چجوری قبلا میگفتم صورتمو دوست ندارم چیحوری ناشکری میکردم وقتی تویی که منو خلق کردی از روح خودت در من دمیدی و من خلق شدم ،

    یعنی تویی که توی جسم من خودتو اینجوری نمایان کردی ،

    یعنی تو اینجوری پسندیدی که خودتو با این صورت و شکل به دنیات نشون بدی ،

    من وقتی توی آینه به صورت ،چشمام موهام دست ها وبدنم نگاه میکنم ،

    تو رو میبینم ،تویی که به این صورتی

    تویی که با این نقاب به این دنیا اومدی ،

    خدایا الانم که دارم مینویسم دستام میلرزه ،

    نمیدونم چیجوری بگم داری واسم قشنگ تر میشی ،هروز داری قشنگ تر نمایان میشی واسم

    خدای من اصلا نمیخوام فلسفیش کنم و ادا دربیارم ولی دلم میخواد فریاد بزنم که تو خود منی ،

    پس من عاشقانه خودمو دوست دارم

    عاشقتم که عاشقمی ،

    من الان چند روزه که به خودم قول دادم که اعضای خانوادم که گاهی وقتا از دستشون حرص میخوردم از بی نظمی ها از تنبلی و ….

    ولی به خودم قول دادم که هرکسی و همون جوری که هست بپسندم و فقط و فقط روی خودم کار کنم

    عاشقشون باشم ،هرجوری که هستند بهشون احترام بذارم بی منت ، بدون اینکه بخوان واسم جبران کنم باهاشون مهربون باشم ، بی توقع باشم

    فقط و فقط خوبِ خودم باشم

    خوب ِ خوبِ خوب

    من نمیتونم آدمی یا شرایطی و توی این عالم تغییر بدم مگر خودم و چون منم که دست منم فقط 😌😍

    خدایا شکرت هزاران بار

    خدای عاشق ها درکنارتون

    زیباترین خدای من شکرت ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سیده ملیحه موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2702 روز

    سلان عزیزان همسفر

    چقدر به موقع بود مطالب خانم شایسته عزیز

    واقعا به ایجاد این حس خوب و تقویت نشاط و شادابی ام نیاز داشتم.

    با خواندن آن انرژی گرفتم و حس و حالم خیلی خوب شد.

    حال خوب =اتفاقات خوب

    به نظر من همین عبارت به تنهایی کافی است و من که به آن ایمان آوردم که در هر شرایطی اگر حالت خوب باشد اتفاقات خوب رخ میدهد.

    زندگی آنقدر زیبا هست و ارزش آن را دارد که هر لحظه حالمان خوب باشد و اگر بخواهیم که حالمان خوب باشد دلیل بسیار پیدا خواهیم کرد برای شاد بودن و برعکس آن.

    مهمترین کار روزانه ام این است که سعی کنم هر لحظه شاد باشم و تا الان نتایج فوق العاده ای گرفته ام.

    شاد باش و زندگی کن و به هر اتفاقی که در زندگیت می افتد لبخند بزن.

    همیشه و هر لحظه حال دلتان خوب باشد همسفران پر انرژی و سرزنده

    سپاسگذارم از خداوند بابت آگاهی های امروزم و از استاد و خانم شایسته گلم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    رسول گفته:
    مدت عضویت: 2673 روز

    سلام بر استاد عزیزم و همچنین خانواده صمیمی عباس منش

    احساس خوب همه چیز است ، وقتی حال دلت خوبه وقتی از لحظه لحظه زندگی لذت می بری وقتی شکرگزاری، اتفاقات خوب هم در ادامش میاد.

    ذهن، همیشه ما انسان ها رو درگیر ناخواسته ها میکنه و با نگرانی ها و به یاد اوردن خاطرات بد و اشتباهات گذشته حال ما رو بد میکنه و ما باید آگاهانه ذهن رو به سمت خواسته ها هدایت کنیم.

    خودمو مثال می زنم که این چند روز که در سایت کم کار شده بودم ذهنم می خواست مثل غالب افراد جامعه فکر کنه ، دوباره با ادامه این سفرنامه و با گوش دادن این فایل، به خودم اومدم.

    همواره باید با کنترل ورودی های ذهن، زمان بیشتری رو در احساس خوب موند که نیاز به تمرین داره.

    بسیار خوشحالم که در این جمع صمیمی هستم.

    با آرزوی بهترین ها برای این خانواده صمیمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2705 روز

    سفرنامه روز 35

    13971220

    خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که مرا به اصلم آگاه کرد آگاه کرد که من که هستم و چگونه زندگی میسازم و چگونه زندگی میکنم، امروز روزی بود که بازهم ارتقا فرکانسی ام را احساس کردم احساس کردم که آگاه تر بودم شادتر شدم متواضع تر شدم مسلمان تر شدم اصیل تر شدم خداگونه تر شدم آرام تر شدم و قیل و قالهای نفسم را جدی نگیرم از خشم و نگرانی و جدل و بحث و غم و ناراحتی دورتر شوم بال و پر بگیرم و به همراه اصلم به پرداز درآیم امروز بعد از خوردن ناهار خوشمزه یکساعتی به مراقبه پرداختم پروردگارم را تسبیح کردم جسمم را رها کردم دنیایم را رها کردم و خداگونه بودن را با پرواز در دنیای خیالم که واقعی تر از هرچیزیست به اوج شادی رسیدم، چه خوبه در هرلحظه به خودش بازگردی چه خوبه پرودگارت را بزرگ میکنی و خودت بزرگ میشی، چه خوبه وقتی خداوند را صاحب هرچیزی بدانی و اون هم همه چی را مال تو میکنه تو را صاحب همه چی میکنه چه عالی چه خوبه این حس، وقتی باهاشی شادی مطمئن هستی و احساس قدرت و اعتماد به نفس داری انروز روز 35 ام روز عالی بود که مرا در نور الهی به پروازدرآورد و احساس پادشاهی و خدایی به من داد چون من جزیی از او با خصوصیات او هستم من اشرف مخلوقاتم

    وقتی خداگونه می شوی همه چیز برای تو صمیمی میشود وقتی به خودت و قدرتت پی میبری و آگاه می شوی احساس بی نهایت شادی و لذت میکنی وهمه چیز و همه کس را به چشم خدایی میبینی، هر اتفاقی را نیک میشماری، هر انسانی که میبینی نه تنها انسان هرچیز و هرکس و هرکجا که قدم می گذاری احساسش میکنی……

    منتظر اتفاقات بی نظیر دیگری از من باشید که این ها همه نشانه ای است که خداوند با آنها هم خودم را و هم دیگران را هدایت میکند تا هم خودم خوب زندگی کنم و هم کمک کنم جهان جای بهتری برای زندگی دیگران باشد!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1857 روز

    به نام رب جهانیان

    سلام به استاد و دوستان عزیز

    ردپای ۳۵

    خدایا خالق تویی ومن مخلوق تو

    خدایا من به این مسیری که هدایتم کردی

    با این هدف و نیت آمدم که.تو را بهتر و بهتر بشناسم و قوانین تو را بهترو بهتر درک کنم.

    وبه آزادی مالی زمانی و مکانی برسم.تا بتوانم به عنوان دست تو باعث گسترش جهان شوم وکاری کنم تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشد.

    خدایا بابت رسیدن به آزادی مالی،زمانی و مکانی سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    سلام عزیزان جان

    امشب یا بهتره بگم امروز به تاریخ 2022/9/11 ساعت ۴ بیدار شدم البته الان ۱هفته ایی هست که خواب صبح رو قربانی کردم تا با خدای خودم گپ ۲نفره در سکوت سحر را تجربه کنم…امروز وقتی بیدار شدم البته بگم که موقعیت جایگاهی که دارم پنجره ایی بزرگ رو به شهر در طبقه ۱۶ آپارتمان ویویی رو به شهر و دریا و من اومدم نشستم روی صندلیم و متوجه ماه شدم که روبه روی من بود و اتاقم رو روشن کرده بود و نگاه کردم یه ستاره و فقط ۱ستاره بزرگ در نزدیکی ماه بود….خدای من درست میبینم آره ..!!!؟؟؟تو تایم گذاشتی برای خودم و خودت درست متوجه شد؟!!😍🥰🥰🥰🥰🥰 باور کنید هیچ ستاره دیگه ایی نبود و این صداروشنیدم که گفت فقط خودم و خودت هستیم نمیدونید چقدر ذوق کردم..چقدر آرام و پراز انگیزه تر شدم و خداروشکر کردم که بیدارم و اینجام…سماور و روشن کردم و یه فنجان کافی برای خودم آماده کردم و با دفترم نشستم و غرق سکوت شدم و به آسمان خیره…..و بعد شروع کردم به پرسیدن سوال و گرفتن راهکار و ایده و هدایت کلی نوشتم و شکر گزاری کردم از رب عزیزم..هوا روشن شده اما هنوز توی آسمون با منه بچه ها..همچنان ۲تایی هستیم

    من روزهایی که سحر ساعت ۴ تا ۵ بیدار میشم حتما نشانه امروزم رو همون ساعت بعد از سوالهام باز میکنم امروز این فایل برای من باز شد….آرامش در پرتو آگاهی ۲…..خدای من خدای مهربونم چقدر این همزمانی و پاسخ هایت رو دوس دارم عاشقشم…چقدر اینو بهش نیاز داشتم که باز بشنوم…تمام کلماتشو یادداشت کردم و عمیقا آرامش رو تجربه کردم در سکوت و تاریکی شب…چقدر قشنگ گفت که (فقط کافی است وانمود کنی اکنون همانی هستیکه دوست داری باشی)و گفت این قدرتمندترین پیام من به توست

    انگار داشت با من فقط با من حرف میزد در این لحظه و در همین جا..مثل صحنه ماه در آسمان با تک ستاره که خودم بودم…آره داره به من میگه مریم فقط وانمود کن همونی که دوستداری هستی🥰🥰❤❤❤

    چشم عزیزم این کارو میکنم..بهتره بگم بهتون که ۲ روزه فقط در جهت گسترش کارم بهم پیشنهاد میشه و شخصی آمد گفت سالنت رو باز کن برو ببین و پیدا کن و تمام کارهای داخلی آن رو من برات رایگان انجام میدم بدون هیچ درخواستی فقط تو شروع کن این خدا بود که از زبان این شخص داشت با من حرف میزد و گفت بیا توی باشگاه من و یه ساعت خالی کردم که آموزش رقص و لاغری بزاری برای خانمها و به کار خودتم توی سالن خودت برس .و گفت من همه کاراتو میکنم…خودش اومد و اینارو گفت من دنبال کسی نبودم که کاری برام بکنه…خدای من خودش فرستادش…عاشقتم خدای من..عزیزانم همچنان ماه من توی آسمونه با همون ستاره هنوز وقت ۲نفره ما تموم نشده…میدونم بعد از این کامنت تموم میشه

    و اینکه دوباره یه پیشنهاد برای گسترش کارم از شخص دیگری هم دریافت کردم برای آموزش و گرفتن شاگرد و اینکه آموزش در زمینه کاری که انجام میدم توی یه روز ۳تا پیشنهاد برای گسترش کارم…اینها همه لطف پروردگارم است و دستان خداوند برای من….اینها نشانه اعتماد من به الله بود این مدت و هدایت الله من برای من

    با همه وجودم ازش سپاسگزارم و سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته گلم

    و در آخر اینو بگم که این مدت واقعا پیشرفت آدمهارو تحسین کردم هرکسی هرچند کوچک پیشرفت کرده بود و به من گفته بود ویا از جایی شنیده بودم تحسین کردم و بهترینهارو براشون خواستم و خداوند اینگونه جواب داد….شاید این کلمات کمکی باشه برای حتی یه نفر از شما عزیزان همراهم…دوستتون دارم و در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محیصا گفته:
    مدت عضویت: 1147 روز

    در‌ود میفرستم به خداوند به عدد ستارگان

    درود بر شما ستاره قطبی آسمان زندگیمان که راه مینمایید در راه ماندگان را

    بعد از گوش دادن به این فایل دو روز قبل ، فکر کردن،سکوت ‌ مرور تک تک جملات که گوش دادم و نوشتم امشب به این نتیجه رسیدم که رسالتم این نیست که بگردم و راه درست رو پیدا کنم من فقط باید با ایمان کامل خودم رو بسپارم به دست هدایتگر او ..

    نیرویی در درونم گفت بنویس:

    آغاز چقدر به ظاهر آسان و در عمل دشوار است

    خواستن چقدر فرق میکند با طلب کردن با نیاز به داشتن

    چقدر عمر کوتاه است وقتی میخواهی برسی و چقدر عمر طولانی است وقتی امیدی برای رسیدن نمی بینی

    پیوند بین من و خودم چقدر قابل درک است و چقدر دردناک

    درکش میکنم چون در وجود خود چیزی دارم بیشتر از من

    ولی دردناک است این همه فاصله بین من و ما وقتی بدانی انقدر نزدیک است!..

    فاصله چه اهمیتی دارد وقتی میان کیلومترها فقط با یک نگاه بین من و ماه انرژی فراوانش در وجودم جاری میگردد

    حضورت شیرین است چون دیگر فاصله ای نیست بگذار عمق ها و ارتفاع ها به خیال خود جدایی را رقم بزنند هر وقت در سکوت خود تو را فریاد بزنم پاسخم را قبل از اولین ثانیه ها خواهی داد

    اینبار مفهوم زمان رنگ میبازد در ارتباط میان من و تو

    حال که بیشتر میشناسمت پس:

    هر جا که خواستم فریاد بزنم سکوت میکنم

    هر جا که خواستم خودم را ثابت کنم به تو پناه میبرم

    هر جا که تشویش و نگرانی دست و پایم را بست آرام در کنار تو مینشینم

    هر گاه که می دویدم برای رسیدن ، می ایستم و نگاهت میکنم چرا که سراسیمه دویدن را چه سود وقتی تو به آسانی هدایتم میکنی

    هر گاه که شاد بودم هر گاه که غمگین ، خود را به لحظه میسپارم چرا که به نظاره گر بودن تو ایمان دارم و چه لحظه های عالی تری که برایم رقم زده ای

    سکوت و سکونم نه از روی منطق که از روی دیوانگیست

    دیوانگی و عاشقی بین من و تو را با منطق چکار ..؟

    هر چه دیوانه تر سبکبارتر .‌..رهاتر …

    مثل مادری که فرزندش رو عزیزتر از جون خودش می دونه و دنیاش رو به پای فرزندش میریزه سپاس خدای مهربونم که من ر‌و خالق این جهان با عظمت خودم قرار دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: