داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام به استاد بزرگوار ودوست داشتنی وهمه ی همراهان خوب
بعد از سعادتی که خداوند با آشنایی با شما نصیبم کرده ومرا در این جاده ی هموار وزیبای زندگی قرار داده ،اومدم به خوندن داسنان تحول زندگی من ،
دیدم چقدر زیبا کل قوانین رو سلیس وروان گفتین ، یه فرآیند راحت ، مثل هلوی پوست کنده ، مثل راحت الحلقوم در اختیار همه گذاشتی فقط کافیه وارد عمل بشیم واز نتایج لذّت ببریم ورشد وپیشرفت کنیم همه چی با لطف وفضل الهی درست میشه .
من که به تغییراتی که کردم ونتایجی که دارم راضی هستم وجا داره بازم بهتر وبهتر وبهتر بشم
هرجا که به سبک گذشته ادامه دادم همون نتایج قبلی عایدم شده ولی هرجام که تونستم به جای تسلیم بودن ، نگاهم وافکارم ورفتارم را اصلاح کنم وباور کنم که میشه برای منم هست ، من هم میتونم داشته باشم ، منم لیاقتشو دارم ، بهترینها رو دریافت کردم
واگر از این خوان گسترده بقیه استفاده نمیکنن ومن استفاده میکنم ولذتشو میبرم برمن گناهی نیست واونام میتونن خوب زندگی کنن ، خیالم آسوده میشه وبیشتر انگیزه میگیرم وتلاش ذهنی بیشتری میکنم تا زندگی ایده آلم رو تجربه کنم ، به همین راحتی وبه همین سادگی، بهترین خودم باشم برای خودم وبرای بقیه…
از این لحظه میخوام یه بازی با خودم بکنم که در کودکی یاد گرفتم وبه بچه هام یاد دادم بازی کلاغ پَر:
هر وقت نا امید شدم میگم کلاغ پر گنجشک پر نا امیدی پَر
غم وغصه اومد سراغم بگم کلاغ پَر گنجشک پَر،غصه هم پَر
تنبلی پَر
ورزش نکردن پَر
ترس ونگرانی پَر
دلسوزی کردن پَر
دخالت توکار خدا پَر
بیماری پَر
قضاوت کردن دیگران پر
تهمت زدن پر
احساس گناه پر
بی عزّتی پر
نه گفتن به خوشیها پر
نه گفتن به پول وثروت پر
محدودیتها را پذیرفتن پر
تسلیم مشگلات بودن به جای حل کردن مشگلات پر
سوختن وساختن پر
پشت گوش انداختن ودیر کردن وعمل نکردن پر
هم فرکانس نبودن با خواسته پر
ناهماهنگ بودن کلام ورفتار وافکار و…در مورد خواسته پر
استمرار نداشتن پر این وقتیکه دنبال بهانه وتوجیه انجام ندادن کار وتنبلی هستیم
نرسیدن به خود ودرد کشیدن پَر
ماندن در فقر علمی ، مهارتی، مالی پَر
بی ارزش دانستن خود وکارای خود پَر
اولویت قرار دادن دیگران به قیمت صدمه وآسیب زدن به خود پَر
تحسین نکردن دیگران وحسادت کردن پَر
خجالت کشیدن پَر
ندیدن فراوانی پَر
…………………پَر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان وبنام خدای مهربانم
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ ﴿1﴾
براى مردم [وقت] حسابشان نزدیک شده است و آنان در بى خبرى رویگردانند (1)
مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ ﴿2﴾
هیچ پند تازه اى از پروردگارشان نیامد مگر اینکه بازى کنان آن را شنیدند (2)
لَاهِیَهً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿3﴾
در حالى که دلهایشان مشغول است و آنانکه ستم کردند پنهانى به نجوا برخاستند که آیا این [مرد] جز بشرى مانند شماست آیا دیده و دانسته به سوى سحر مى روید (3)
قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿4﴾
[پیامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ى] را در آسمان و زمین مى داند و اوست شنواى دانا (4)
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَهٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ ﴿5﴾
بلکه گفتند خوابهاى شوریده است [نه] بلکه آن را بربافته بلکه او شاعرى است پس همان گونه که براى پیشینیان هم عرضه شد باید براى ما نشانه اى بیاورد (5)
سلام بر شما استاد عمل ، استاد توانا ، استاد توحیدی ، استاد خلاق ، استاد پشت کار ، استاد با اراده و استاد که امروز الگوی مناسب هستین برای میلیون ها افراد در جهان هستی
همین قسم هدایتی به این صفحه سر خوردم و این همه عکس ها را دیدم چقدر انرژی برایم داد
خدا را بی نهایت شکر برای این حد از تعهد
یک درس بزرگی میشه ازین عکس ها گرفت
همین که مسیر درست همیشه وقت درست است
در چندین عکس دیدم که چقدر با اعتماد بالای حرکت داشتین
و همانجا ها بوده که امروز در زمان مناسب و مکان مناسب هستین
و یکبار دیگر برای من یاد آوری شد که
قوانین کاملا درست است !
در حفظ الله باشید استاد عزیز
سلام
امیدوارم حال دلتون عالی باشه
من تازه به جمع پراز مهر خانواده شما پیوستم البته چندسالی هست با دوستانم که از خانواده شما هستند با شما آشنا هستم و همیشه دلم میخواست وارد جمع شما بشم بارها به سایت شما وارد میشدم به گزینه ورود و عضویت که میرسیدم یه فکر و حسی که نمیدونم چیه سریع منو خارج میکرد، تا اینکه از یکی از دوستان اسم دوره اخیر شما رو شنیدم اینجا بود که تصمیم گرفتم که عضو سایت شما بشم اینم بگم که من دو ماهه دارم رو خودم کار میکنم که بتونم بیزینس خودم رو راه بندازم بیزینسی که سالها دلم میخواست ولی اون باورهای محدود کننده به من اجازه شو نمیداد
بالاخره وارد سایت شما شدم صحبت های شمارو شنیدم و تو بیست وچهار ساعت اول منتظر یه نشونه بودم که الحمدلله نشونه برام آشکار شد سریع اومدم و دوره جدید رو خریدم خیلی خیلی خیلی خوشحالم از اینکه بالاخره تونستم به این جمع بپیوندم و خدارو هزاران بار شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد.
از خداوند منان خیر و برکت در سلامتی ،رزق وروزی، عمر و… برای شما خواهانم. در پناه حق سرافراز و پیروز باشید.
سلام خسته نباشید
ممنون از استاد بزرگوار من تازه با مجموعه خانواده عباس منش آشنا شدم و خیلی خوشحالم خدا رو شکر میکنم که با خانواده عباس منش آشنا شدم وقتی با اینجا آشنا شدم تازه فهمیدم که باید روی باورها و ورودی ،خروجی ذهنم کار کنم چون هرچی که از ذهن ما میگذره همون تو واقعیت برامون پیش میاد نمیدونم قبلا چطور زندگی کردم اصلاً کجا بودم که نتونستم این چیزهایی که شما درک کردی رو درک کنم من تازگی ها اینقد باور به فراوانی دارم که حس میکنم ثروت به یک قدمی من رسیده و خدا رو شکر میکنم که این باورم داره روز به روز زیادتر میشه چون قبلا همش حرف از نداری زدم ولی الان بابت یه هزار تومنی که خرج میکنم خدا رو شکر میکنم میگم من این پول رو به کائنات قرض دادم چون قراره ده برابر آن را دریافت کنم واقعا با این شکر گزاری هایی که دارم دو ماهه حسابم اصلا خالی که نشده هیچ تازه هر روز داره زیاد زیادتر میشه واقعا از شما استاد بزرگوار ممنونم با این تیم خوبی که دارین با این دوره های شما ان شاالله مردم زیادی از این باورها ی اشتباهی که خودشون برای خودشون درست کردن در بیان
ان شاالله همیشه موفق و سربلند باشید.
ممنون که اینقدر دلی،اینقدر بی پروا، اینقدر از عمق وجود،با ما صحبت میکنین استاد….بنظرم یه فردی مثل شما دیگه به مرحله ای رسیده که ما نمیتونیم دعا کنیم انشاالله انرژی کارهای خوب تون بی نهایت برابر بهتون برگرده…چون انگار دیگه به همه مون ثابت شده که این انرژی برگشته و همچنان هم شامل حال شما خواهد شد.اما به گفته ی خودتون هیچ موقع تکاملی وجود نداره وهمیشه ورژن بهتر و رسیدن به تکامل هست .پس این بار بازهم من دعا میکنم و کلی انرژی خوب براتون میفرستم بابت اینکه ممنون استاد….هم از شما هم هرکسی که همراه و مربوط به شماس.واقعا خیلی حالم خوبه خیلی…بااینکه کلی ویدئو دیدم و هنوز فکر میکنم باید ویدئو های بیشتر ببینم و یجورایی سردرگم شدم و خیلی عجولم همه رو ببینم.اما تاهمینجاهم خیییلی حالم خوبه.آخه شما فکرشو بکن..یه نفر توی دنیا پیدا شه که بی چون و چرا با تمام وجودش کاری کنه و به تو ثابت کنه که میتونی موفق شی و اون فرد کلی سند و مدرک موجود داره و حتی هم زبون خودته ماله مملکت خودته.آخه چی میخواهیم دیگه؟.. خداروشکر واقعا…من که تمام تلاشمو دارم میکنم تمام باورهای غلطی که از بچگی درمن نهادینه شده کنار بذارم و میدونم خیلی زود به 5خواسته ی اصلی و حتی خواسته های فرعی دلم که فقط برای سعادت خودم و همسرم هستش.میرسیم.آخه خیییلی جذابه این سایت….به هر قسمتش سر میزنم یه حالی داره.هر جایی ش یه حفره ی خالی منو پرمیکنه.همونجور که استاد میگه یه انرژی ای درون من منو هول میده فایل بگیرم.منم یه چیزی هول میده هی بیام توی سایت و حالمو خوب کنم و نذارم یه صدایی همش منفی و چرت بگه ته گوشم.وای آیا استاد این حس عمیق رضایت مارو از خودشون لمس میکنن؟قطعا که درک میکنن هرچند که نامرئی ایه.ولی عجب لذتی داره اون روزی که من به خواسته هام رسیدم و اونروز نزدیکه چون من باورم هزاره.بعد میام اینجا دوباره کامنت میذارم و میگم دیدین شد.هزاران عشق براتون.
سلام عرض میکنم خدمت استاد نازنینم وخانم شایسته عزیزم
خداوند مهربان رو شاکرم بابت اشنایی باشما وقرار گرفتن درمسیر اگاهی هایی که زندگی من رو درتمام ابعاد تغییر داد ،استاد عزیزم امروز اومدم سراغ نشانه ی من که این متن زیبا رو دیدم ،الان که این کامنت رو براتون مینویسم باچشمان اشکبار وپرم ازحس خوب وذوقی که بااین قوانین اشنا شدم ،من شمارو دستی ازدستان خداوند مهربان میدونم که بهم کمک کرد منی ک دیگه خیلی وقت بود اعتقادی به خدا نداشتم الان هرکاری که میکنم هرزیبایی که میبینم میگم خدایاشکرت ،انقدر تواین مدتی که تو دوره دوازده قدم شکرت کردم معجزه دیدم وزندگیم بهترشده که برای گفتنش ساعت ها زمان نیاز دارم ،بگم بهتون ازرابطه باهمسرم که دیکه خبری ازجنگ وجدال واعصاب خوردی نیست ،جز عشق ودوست داشتن وکارکردن روی خودمون واهدافمون خبری از حس وحال بد نیست ،ما کنارهم رشد میکنیم ودرخانواده صمیمی عباس منش باهم بزرگ میشیم ،منی که تو سن 38سالگی پنج ماهه که انلاین شاپ خودم رو راه انداختم بدون اینکه کسی بهم کمک کنه وخدایی که دستم رو گرفت تا نترسم تابرم جلو منی ک همیشه دوست داشتم بیزنس خودم رو داشته باشم وازاینکه نکنه نشه میترسیدم ،اوایل ک کارم رو شروع کردم شبا تاصبح بیدار بودم ویه نگرانی ته دلم که نسرین طلاهاتوفروختی لباس اوردی اگه فروش نره چی ،اگه بمونن رو دستت چی ،ولی بعد ازیک مدت یاد گرفتم که بسپرم ب خدا،اولین خرید رو داداشم وزنداداشم ازم انجام دادن ومبلغ بالایی برای لباس هام پرداخت کردن ،یکم بعد باز خواهرم ازم خرید کرد ،ومدت ها فروش نداشتم ولی هرروز روی فروشم کار میکردم وهرروز میکفتم خدایا به امید تو ،ی مدت ک گذشت باخودم عهد کردم تااولین فروش انلاینم رو به غریبه ها نداشته باشم دیگه جنس نیارم ،باورتون نمیشه فردای اون روز اولین غریبه ای که من نمیشناختم ازم خرید کرد وبعدی وبعدی ،خداروهزاران بار شکر میکنم که دستامو محکم گرفته ومن رو هدایت میکنه به مسیر زیبایی ،به مسیر ثروت ،فراوانی وعشق ،دارم هم کار میکنم هم لذت میبرم ازمسیرم دیگه نگران نیستم که فروش نداشته باشم چون میدونم هرموقع که زمانش باشه مثل دفه های قبل مشتری برام میاد واین جمله معروف شما ک الخیروفی ماالوقع ،گفتنی زیاده اینکه من وهمسرم امان داریم خونه ویلایی خودمون رو میسازیم وقبلا هم توی کامنت بهتون گفتم به عشق شما وباالهام گرفتن ازسریال زندگی دربهشت اسم ویلامون رو گذاشتیم پارادایس که قطعا وقتی تموم شد عکسش رو براتون ایمیل میکنیم ،استاد عزیزم من وهمسرم ب هم قول دادیم روزی که نتایج انقدر عالی شد که بتونیم بانتایج حرف بزنیم بیایم وحضورا شمارو هرجایی ک باشید ملاقات کنیم ومن سپاسگذارم ازشما وخانم شایسته عزیزودوستان خوبم در خانواده صمیمی عباس منش که کنارهم درجهت رسیدن ب اهدافمون بادادن اگاهی ها به هم کمک میکنیم ،دوستت دارم وبرای شما وتک تک دوستانم ارزوی سلامتی ،موفقیت وثروت میکنم وامیدوارم همیشه حال دلتون خوب باشه ،عاشقتونم نسرین 🫀