داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام.سلامی با عشق به استاد عزیز و خانم شایشه مهربان امروز فایل سفر به آمریکا روی سایت بود دیدم خیلی آرومم کرد ولی نجوای ذهنم این بود خدایا امسال سومین تابستون هست که می گذره و کارم اون چیزی که میخواستم رقم نخورده و مسائل مالی هم همین طور ناخودآگاه بین حس خوب دیدن فایل و حس بد عدم رشد مدنظر حس خوب دیدن فایل رو انتخاب کردم اگرم بخوام منصفانه به رشد خودم نگاه کنم تو تخصص کاری ام اونقدر رشد کردم به سمتی هدایت شدم که کارمون رو دانش بنیان کردیم و انشالله شنبه یا یکشنبه قرار داد و عضویت مون تو پارک علم وفناوری رسمی میشه شاید کسی این پیام رو بخونه بگه تو دیگه خیلی نامردی میکنی در حق خودت کارت در حدی رشد کرده که پارک علم وفناوری پذیرش داده بهت تو دیگه کی هستی….
درسته اینارو روزی چند بار به خودم می گم ولی نتیجه دادن این پروسه حاصل بالای 2سال پی گیری و هزینه مالی و زمانی بوده برای فردی که توسن 31 سالی الان جیبش خالی شده ولی تخصصی داره در حد عالی در ابتدا هدفم از نوشتن این پیام آروم کردن ذهن خودم بود که بگم پسر عالی رشد کردی بهای مسیر و هدفت رو دادی و الان در قدم های آخر کارت هستی تو این مسیر بیشتر از اینکه از ادارات دولتی و بازار اذیت بشم از سمت خونه تحت فشار بودم که چرا مثل آدم نمی ری یه شرکت کاری کنی حقوق بگیری هم سن سالای تو الان ازدواج کردن ماشین دارن و…
و در حین خستگی کاری این حرفا مثل یه بمب تی ان تی عمل می کرد ودریغ از اینکه به جز خودم و خدای خودم و همکارم کسی درک نمی کرد که پروژه و تحقیقات چه سود آوری در آتیه برای خودمان و کشورمان ایجاد خواهد کرد با همه بالا پائین شدن ها بی پولی ها نجوا های بی خیال شو دیگه بسه نمیشه …
حرف های مادر که میگفت کاش دختر می بودی شوهرت می دادم از دستت راحت می شدم همه پسر دارن منم پسر دارم خدا آخرش رو خیر کنه و…
هدفم از نوشتن اینا نق زدن نبود خواستم اگه عزیزی تواین شرایط منه واین رو میخونه بفهمه که تنها نیست و آدم هایی مثل خودش هستن که دارن کاراشون رو ادامه می دن و به هدفشون فکر می کنن و این حرفارو هم هر روز می شنون.
بعد دیدن فایل سفر به دور آمریگا چشم خورد به مطلب گروه تحقیقاتی عباس منش از کجا شروع کرد خورد و اومدم ادامه مطالب رو خوندم ودر آخر 65تا تصاویر زیبای استاد و دوره هاشو دیدم به نظرم خدا هدایتم کرد که ببینم استاد یه هویی از بالا نیفتاد تو آمریکا وسط باغ بلوبری این همه روزها وتکامل ها طی شد حسم خیلی عالی شد همیشه دلم میخواست تصاویر اون روزای استاد و خانم شایشه رو ببینم چون یه جورایی از نظر تکاملی این روزای ما حساب میشه فقط میشه تحسین کرد قلبم آروم شد گفتم محمدرضا دل نگران چی هستی تو هم داری تکاملت رو طی می کنی…
واگه به قول استاد پای مسیر و ادامه دادنت بمونی به راحتی به خواسته هات می رسی .
بعضی موقع ها به خودم میگم محمدرضا خیلی بی انصافی در حق خودت با این همه پی گیری ها و حل مسئله در روند این پروژه کاریت باخودت خوب تا نمیکنی چون به قول استاد داری خودت رو مقایسه می کنی حست بد میشه.
این روزا سعی و تلاش میکنم خودم رو باروز و ماه های قبلی مقایسه کنم.
امروز به خودم میگفتم محمدرضا اگه 1یا2سال پیش بهت میگفتن این کار هارو میخوایی بکنی و عضو پارک وعلم و فناوری بشی خودم باورم نمی شد والان توش هستم واما امان از مقایسه شرایط خودت با دیگران مخصوصا مالی…
بچه های عزیز سرتون رو درد نمی یارم خواستم یه رد پایی باشه برام از قدمی که میخوام با تعهد بردام…
دیدن فایل های زندگی در بهشت وکامنت گذاشتن.
دیدن دوره های آموزشی که دارم.
مطالعه زبان روزانه چند لغت.
ورزش.
و پی گیری منظم کارای تحقیقاتی مان تا به نتیجه رساندن آن…
انشالله وقتی پروژه کاری با حاصل یه قرارداد با یه ارکان کشوری رقم خورد میام اونم بهتون میگم…
عاشقتونم بچه های سایت.
دوست دار شما محمدرضا نعمتی 1403/4/15
امروز که مینویسم ١۴٠٣/۴/٨ روز جمعه هست
و من در حال گذروندن دوره سوم از ١٢ قدم هستم
چقدر حالم خوب تر شده چقدر از شر افکار منفی رها شدم و منی که بخاطر حال بدم و جنگ درونم از کار دست کشیده بودم و خودم رو به قناعت قانع کرده بودم که دیگه سر کار نرم و هیچ هدفی نداشتم
حالا جرات خلق رویاهام رو پیدا کردم منی ارزوم بود برم اروپا و دنیا رو ببینم و امریکا برام جزو ناممکن ها بود و حتی به رفتنش هم فکر نمی کردم
یهویی انگار بع
هم این جرات داده شد که نترس و رویات رو دنبال کن
بطور خیلی راحت و با شوق فرتوان شروع به نوشتن کردم و تحقیقم رو شروع کردم و خیلی اسون با اینکه پاسم اعتبار نداشت و زمان رو برای وقت سفارت رو برای یکسال اینده می دادن و من می خواستم امسال کریسمس اونجا باشم آژانس گفت باید فقط بری قطر اگر برای امسال می خوای و با زبان انگلیسی مصاحبه میشوی ، منم بدون استرس با اینمه اصلا حرف زدن انگلیسی رو نمی دونم ، قبول کردم برام وقت سفارت بگیرن، دیروز اژانس اطلاع داد که یوقت خالی سفارت داده برای ٢۶ شهریور ، بهمین راحتی در تایم عالی وقتمو گرفتم و الان شروع کردم به زبان خوندن برای مصاحبه و ایمان دارم کائنات در حال انجام خواسته ام هست و به بهترین شکل با مصاحبه عالی ، ویزای درجا رو حواهم گرفت و ارزوی همیشه ام که کریسمس رو در یک کشور خارجی باشم رو خلق خواهم کرد با خواست و اراده خداوند
سلام دوست گرامی
چه تحول عظیمی ایجاد کردی خداروشکر
منم چون خیلی ب امریکا از بچگی فکر میکردم دارم رو خودم کار میکنم ک ب اون سطح از انرژی و آمادگی برسم ک اقدام کنم، وقتی دیدم شما اینطوری سریع اقدام کردی، و پا رو ترسهات گذاشتی برام خیلی جالب شد ک از نتیجهی مصاحبهات باخبر بشم ، مطمئنا خبرای خوبی برات درراهه.
و اون نتیجه عالی شما برای من میتونه خیلی خیلی الگوی خوبی بشه تا منم پا رو ترسهام بذارم و برم اقدام کنم.
خیلی عالی هدفگذاری کردی
آرزوی موفقیت و شادی برات دارم
ب امید خبرهای خوب
سلام بر دوست عزیز
ایمان داشته باش و اقدام کن و به نجواهای ذهنت گوش نکن
من باور دارم و بدون ترس دارم به رسیدن فکر می کنم
با اینکه هنوز نه پولش رو اکی کردم نه خیلی زبان انگلیسی یاد دارم
اما فقط و فقط با ایمانم بدون ترس
با همون شوقی که استاد گفت ،وقت سفارت رو از قطر گرفتم برای 4 ماهه دیگه و از صبح تا شب دارم زبان می خونم چون مصاحبه ام به انگلیسی هست
یک فایل درست کردم داخلش عکس خونه ای که می خوام در امریکا اقامت کنم رو گذاشتم از خیابونها و فروشگاههاش فیلم گذاشتم
تمام جملات روز مصاحبه رو تمرین کردم و شاید باورت نشه برای سفرم چمدون انلاینی سفارش دادم که مخصوص رفتنم به امریکا باشه
چون باور کردم و خلق خواهم کرد
و هروزه با تمرین ستاره قطبی دارم زندگیم رو بهتر خلق می کنم تا رسیدن به خلق اصلیم ، حتما اقدام کن
وقصد داشتم اصلا دیگه کار نکنم و از زندگی لذت ببرم اما فقط بخاطر رفتنم به امریکا مجدد می خوام کارمو شروع کنم و دلار پس انداز کنم برای رفتن ، ان شالا از نتیجه مصاحبه ام در صفحه ام خواهم نوشت
سلام ساحل جان
خیلی خیلی خیلی خوشحالم از روندی کی طی کردی و از تکتک موفقیتهای که تا همین امروز بدست آوردی
مخصوصا با دیدن کامنتت توی قدم هشت که توی کانال تلگرام قرار دادن اصلا به وجد اومدم
اگه بتونم تمام احساسم رو توی یک جمله خلاصه کنم اینه که شما انگار دقیقا خواسته هایی رو داشتی و درحال رسیدن بهشون هستی که عینا خواسته های خودم هست و اصلا از این حد از تشابه شگفت زده شدم
صادقانه بخوام باهات حرف بزنم اولش وقتی که کامنتت رو توی تلگرام خوندم از یک طرف از نتایج شگفت زده شدم و با تمام وجودم تحسینت کردم و از طرف دیگه خیلی از خودم عصبی شدم
بیشتر به خاطر اینکه منم از اول سال دوره دوازده قدم رو شروع کردم(اونم دقیقا با همین اهداف و خواسته ها ، مخصوصا آزادی زمانی و مکانی و مالی و شور و شوقی که سالهاست تو زندگیم به دنبالش هستم) ولی اون تعهدی که باید و از خودم انتظار داشتم رو نتونستم داشته باشم و بعد از این همه مدت تازه قدم سوم رو شروع کردم
البته اینو هم بگم که بعد از مدتی الهامات شروع شد و به چندین و چند موردش عمل کردم ولی از یه جایی به بعد که تمرکزی روی کنترل ذهنم نداشتم ارتباطم کم و کمتر شد
امروز بعد از مدت کوتاهی با خودم گفتم چرا بجای عصبی شدن از خودت و بیشتر خراب کردن حست نمیای از این زاویه بهش نگاه کنی که وقتی از بین این همه کامنتهای کانال تلگرام سایت اومدی این کامنت رو خوندی این قطعا اتفاقی نیست و خدا میخواد بهت مسیر رو نشون بده ، باید باورپذیری خواستهات رو با این کامنت هزاران برابر کنی و بگی اگه برای ساحل شده(اونم اهدافی کاملا یکی) چرا برای من نشه
چرا هی الانت رو میبینی و مهاجرتت به آمریکا که از اول سال براش اینهمه شور و شوق داشتی رو با عدم لیاقتت کاملا داری فراموش میکنی؟و…
توی این زاویه دیدی که گفتم ، قطعا از نگاه خداونده چون برام بجای عصبانیت از نحوه عملکرد خودم ، سراسر امید و انگیزه و اشتیاق بوده ، که می شود ، می شود ، می شود ، هنوز هم میتونی و این ساحل عزیز هم سندش
از صمیم قلبم برات آرزوی سعادت و خوشبختی و گرفتن پاسپورت آمریکا در کمترین زمان ممکن رو دارم( آنقدر کم که رکورد بزنی)
بی صبرانه منتظر شنیدن کلی اتفاقات خوب ازت هستم و خدا رو بیکران برای نشانه امروزم ، و برای بودنت ، برای خواستههات که داری اینطور بدست میاری و هدایت شدن به کامنتت سپاسگزارم.
سلام خدمت استاد عزیز
خیلی خوشحالم که با این فضای بسیار صمیمی وهمچین استاد توانمندی اشنا شدم و از اینکه بعداز سالهای سالی که ازعمرم گذشته بالاخره یکی پیدا شد وبه تمام سوالاتی که هیچ کس برای انها پاسخ درستی که من رو متقاعد کنه بده نداشت. واستاد با یاد دادن قانون ها به سوالات من پاسخ میده خدارو شکر میکنم
استاد عزیز من قبل از اینکه با سایت شما اشنا بشم همیشه فکر میکردم من در زندگیم هیچ نقشی ندارم و همه ی اتفاقات زندگی من به شرایط خانوادگی و دولت و در نهایت این خداست که برای من همچین زندگی رو میخواسته و هیچ وقتم دنبال این نبودم که بخوام تغییرش بدم چون اصلا نمیفهمیدم که خودم میتونم اتفاقات زندگی خودمو بسازم و از وقتی که کلی از این اموزش ها رو در اینجا یاد گرفتم خیلی خیلی افکارم و باورهام وزندگیم تغییر کرده و ازاینکه هدایت شدم به سمت این سایت خیلی خوشحالم ومطمین هستم خدایی که منو به اینجا هدایت کرده پس حتما برای اینکه بازهم بهتراز قبلم بشوم هدایتم میکنه
استاد عزیزم بسیار ممنونم
سلام و درود خدمت استاد گرانقدر
قبل از هر چیز میخوام بابت زحماتیکه برای آگاهی دادن به جامعه میکشید صمیمانه سپاسگزاری کنم قطعا حرفها و آموزه های شما منطبق بر فطرت انسان و منطبق با قوانین محکم الهی هست به همین خاطر هر کسی به اندازه یک روزنه کوچک حتی اگر به منبع و منشآ جهان هستی متصل باشه بلافاصله بعد از شنیدن حرفهای شما در قدم اول به آرامش میرسه و در قدمهای بعد اونها رو ذره ذره میپذیره و تایید میکنه(سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند)
اما یک نکته ای هست که همیشه برای من سوال بوده و دوست دارم که به سوالم پاسخ داده بشه و اونم این هست که شما وقتی ب نقل از خودتون در بندرعباس بودین و وضع مالی چندان مناسبی نداشتین تصمیم گرفتین به تهران مهاجرت کنید و اونجا با پخش تراکت و آگهی شروع به برگزاری کلاسهای موفقیت کردین و از این طریق درآمد خوبی کسب کردین و مسیر برای کسب پول و ثروت برای شما اینجوری هموار شد
خب سوالی ک اینجا پیش میاد این هست که شما قبل از اینکه روشهای موفقیت رو به دیگران منتقل کنید خودتون به ثروت دست پیدا نکرده بودین و اینجور به نظر میرسه که شما با فروش موفقیت و امید به مردم به ثروت دست پیدا کردین در حالیکه به قول کوین ترودو هرکسی میخواد به دیگران روش کسب ثروت و پول رو آموزش یده ابتدا باید خودش با استفاده از دانشی ک داره ب ثروت رسیده باشه و بعد بیاد اون دانش رو به دیگران منتقل کنه
میدونیم ک الان حداقل تو ایران خودمون افراد زیادی هستند ک وضع مالی مناسبی ندارن اما دارن از طریق برگزاری سمینار و فروش امید و موفقیت به مردم درآمد کسب میکنن
خواهش من از شما این هست که به این سوال و مسله ای ک در ذهن من ایجاد شده پاسخ بدین هرچند باز تاکید میکنم که تمام آموزه های شما منطبق بر فطرت الهی و دانش و خرد الهی هست
با تشکر و سپاس فراوان از زحمات و الطاف شما
دوست عزیز من به تجربه فهمیدم پرداختن به حاشیه ها یکی از دلایل مهم عقب گردهست.واینکه همه سخنان کوین برای ماترجمه نشده. من تو ماوهمه بایدنتیجه راببینیم.
اگربخواهی درهرآگاهی به استدلال خودت بپردازی پس چرا آموزش ببینیم؟
سال96بااستادآشناشدم ودوره قانون آفرینش وثروت1روخریدم وکلی اقدامات انجام دادم اما نابخردانه،چون تکاملمو طی نکرده بودم.
بازپرداختم به اساتیددیگر کوین بصیری آزمندیان محمدی و….وبرای هراقدامی پیش خودم دلیل میآوردم.
امابه لطف خدا یک ندای درونی منو وادارکردمجددبرگردم به استادخودم عباسمنش
حدود5ماه پیش دوره قدم1 روخریدم (ندای درونم)
ومتعهدشدم فقط به درسهای استادبپردازم تامدت دوره که یکسال هست
البته که نجواهای بیهوده گاها میادسراغم اماماندن درخانواده صمیمی عباسمنش بسیارمثمرثمرهست.
پس باحس خوب ادامه بده وصرفا دنبال سوال نباش صبرکن حتما درزمان درست متوجه میشی.
ولزوما هرسوالی به ذهن ما اومد که نباید به دنبال جواب باشیم.
بلکه راه درست اینه هدایت بطلبیم ودرهرزمان راه درست برویم وکارخودمونوخوب انجام بدیم (متمرکز)
منم به لطف الله وبودن استاد درمسیرم تاابد
سلام دوست خوبم گیتی جان
راستش من هم این مسیر اشتباه رو رفتم ک همش دنبال اساتید دیگ بودم حالا این استاد چی میگه و اون استاد چی میگه و از صبح شروع میکردم ب گوش دادن و شب موقع خوابم ک میرسید حرب های هیچ کدوم یادم نمیومد و به خودم ک اومدم فهمیدم دارم فقط اطلاعات جمع میکنم و عمل کردن صفر مطلق
و از دیروز تعهد دادم ک فقط آموزه های استاد رو گوش کنم و برای هر فایل ک گوش میدم یه کار عملی ک استاد ازم میخواد رو توی دفترچه تمارین عملی بنویسم و یادم بمونه و تمرکز داشته باشم روی آموزه های استاد عباسمنش
ممنونم ک کامنت شما بهم یادآوری کرد ک برگشتم ب مسیر حرکت با استاد عباسمنش درست هست
سپاس گزارم
سلام بر استاد عزیز که دستی از دستان خداوند هست خدایا هزاران بار شکرت این گروه بهشتی که خداوند هدایت گره اونه خداوند هزاربار سپاس گزارم بابت اینکه من لیاقت این رو داشتم خداوند هدایتم کرده با اینکه ذهنم میگه این شانش بوده واینکه می دونی هیچ چیز شناسی نبوده وخداوند مرا هدایت کرده وخودش هم مسیر برام آسان میکنه چون تنها هدف من اینه شخصیتو بهبود بخششم وهماهنگ باشم با خداوندوآنچان روحم لطیف درونم برزگ کنم که فقط روی قدرت خودش حساب کنم وهرجا وهر زمان در مکان با عشق زندگی کنم استا من دوسالی هست که از اول هدایتم به سمت خداوند که تمام وجودم را روشنای خداوند در بر گرفت وآنچان انرژی از کعنات دریافت می کردم وانچان یکی شده بودم با خداوند که جز قدرت نمیدم الان چند وقتی دوچار یک تضاد ساده ولی ذهنم اونو بزرگ میکنه نشخوار فکری دارم وفکرها باعث کم شدن عزت نفسم ویا یا داستانی از فایل گوش کردم با اینکه می دونم که این تنها راه برای رسیدن به خواسته حتی یک حال خوب همین راه هست از خداوند در خواست هدایتم کنه وراه سپردن و رهایی وباآرامش نه بی صبری وتقلا این مسیر به خیر خوشی پشت سر بگزارم وهمیشه یا باشه که خداوند از چه جاهای دستم گرفته موقعی کلی خطا کردم هدایت کرد الان خو می دونم می خواهم با تمام وجود بنده درست کار او باشم نه به خاطر مردم به خاطر تعغیر در درون خودم یعنی این فکر کنم که تنها منبع قدرت خداوند هست تا عشق بی پایانش در وجودم جاری بشه
سلام استاد حال خوش و رفاه و آسایش و عشق رو برای شما و این خانواده میخوام .من حدودا دوسالی هست که کلیپ شما رو دیده بودم و ایمان رو در دلم زنده کرد که هیچ چیز بیرون از ما وجود نداره اما درگیر تضاد های مختلف بودم و دروغ نگم هنوزم هستم تا حدودی .سردرگمی من ازین جهت بوده که خیلی از افراد موفق سرشناس میگن عوامل بیرونی هم تاثیر زیادی تو موفقیت داره و بعبارتی بغیر از شما که مطلقا عوامل بیرونی رو دخیل در موفقیت نمیدونید بقیه هر چند که پنهان میکنند اما بازهم تعداد خیلی زیادی میگن موفقیت تو کار سخت کردن و بیشتر کار کردن و مهارت فروش و بازاریابی و تبلیغات و کلا تو یکسری شغل های خاص هست و باوری ایجاد شده که نود و نه درصد ریشه رقابت داره و باصطلاح باید گرگ باشی.من ذهنم چون پر شده با این چیزا و چیزایی هم که میبینم همیناست اما وجدانم درموندست و قلبم منو به سمت صحبت های شما میکشونه اما چون نمیدونم ابتدای کارم شاید اینجوریه مدام بین ذهن و قلبم درگیریه.و این متن که الان مینویسم زمانیه که از خدا خواستم بیشتر و شفاف تر هدایتم کنه.امیدوارم به هر طریقی این پیام من به شما برسه و شما به لطف خدای مهربون بهم آگاهی بدید چون من نمیدونم تو چه شغلی فعالیت داشته باشم تنها چیزی که تو بچگی یادمه اینه که تدریس رو دوست داشتم و خیلی وقته با خودم کلنجار میرم .من دوست دارم درامدم رو خودم تعیین کنم . آزاد باشم با تلاش ذهنی . خیلی بلند شد اما احساس نکردم چون غرق در بیان احساسات خودم بودم مطمئنم یه روزی من در وضعیت فوقالعاده بهتر در همه زمینه ها و شما همدیگه رو ملاقات خواهیم کرد و من اشک شوق میریزم و خدارو بابتش شکر میکنم.این پیام یاد آور همه چیز خواهد شد
سلام استاد من در کانال های ایرانی (ایتا)با شما آشنا،حدود1ماهی میشه،وامشب وارد سایت شما شدم تا دوره سلامتی را برای پسرم که 9سالش هست ودچار یک بیماری خودایمنی شده خریداری کنم با هزار امید وآرزو آمدم ووقتی قیمتش را دیدم …ناامید شدم ،فکر میکردم که حتما نتیجه میگیرم ولی متوجه شدم اینجا هم پول نداشته باشی کارت پیش نمیره ،از خدا میخوام خودش برام راه را هموار کنه
سلام استاد عزیز وگرامی من دوماهی هست حرفاتون و گوش میدم و چندروزیه عضو سایت شدم خیلی خوشحالم حالم عالیه روزانه بیشتر از ده ساعت فقط فایلهای شما رو گوش میدم هنوز محصولی خرید نکردم راستش درتوانم نیست اما نیدونم ارزش حرفهاتون بیش ازین حرفهاست خوشحالم که با شمام و خدا شمارو سرراهم قرار داد….ممنونم
استاد عزیزم کاش توی این ویدیو اینم اشاره میکردین که توی حوزه کاری شما چکسی تونسته 1 هزارم موفقیت های شما رو بدست بیاره؟ خیلیا میگن با دوره موفقیت فروختن پولدار شدین ! خطاب محکم و بسیار منطقی به اونا : کدوم یک از کسایی که توی حوزه کاری شما بودن 1 هزارم این موفقیت ها رو بدست اوردن؟ اگه فقط دوره فروختن بود که خیلی و خیلیا دوره فروختن و هیچ گوهی نشدن
خداوند شکرت بابت این دوستان توحیدی خدایا شکرت که نتیجه افراد در دانشگاه توحیدی مرا امیداورم میکنه دراین مسیر توحیدی پا برجا باشم تا ایمان نوپایم با باورهای درست ودرک درست از اصل قوانین در مسیر سعادت ثروت وسلامتی حرکت کنم ومتتصل بشم به منابع خداوند بزرگترین ثروت درونی اصل توحیدهست یعنی انچان رو باورهایت کار کنی که آن چنان قوی باشی که در میان تضاد ها ایمان به خداوند رو همیشه یادآور ذهنت کنی خدایا مرا در مدار مناسب وزمان مناسب در درک فهم بیشتر قرار تا الهمات ونشانه رو دریافت کنم ومسیر رشد درک این آگاهی رو برای من روان کن