داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام بسیاااااااااعالی بود
بنظر من نام این دوره اگر ” سفر عشق ” بگذارید خیلی عالیه هم ردیف کتاب ” ملت عشق” چون بنظر میاید که صفرتا صد این دوره و این سفر با عشق آغاز میشود و موضوعی که در آن عشق حرف اول و آخر باشد تاثیر گذار و نیجه بخش خواهد بود
جهت ارائه نظر در خصوص دوره هم بنظر من آلان زود هست برای اعلام پیشنهاد بایستی چند جلسه از دوره برگزار شود تا روند کمی و کیفی آن مورد بررسی و اظهار نظر قرار گیرد
ممنون و سپاسگزارم
سلام سیدعزیز
امروزفایل رایگانتون راکه توی اتوبوسی که به شکل خونه هست رودیدم،بدجورتکونم داد،بدجورمتحولم کرده
سیدعزیزحرافی منوببخش الان که دارم این کامنت رابرای شمامینویسم توی بالکن آپارتمانی که اجاره ای هست درشهری که خودتون مدتهابه سختی زندگی میکردید(بندرعباس)هستم،خداراشاهدمیگیریم راستوحسینی بگم واقعاکم آوردم،ولی با این فایل شمایه حسی درونم شعله ورشده که خدامیداند،باورکن الان که دارم اینوبرای شمامینویسم بغض کردم خیلی احساس تنهایی میکنم،
سیدجان توروبه جان جدبزرگوارت کمکم کن خیلی خرابه حالم توبگوچبکارکنم داغونه حالم خیلی شرمنده زنو بچه هامم توروخداکمکم کن
سلام ب استاد عزیز
خوش حالم که می دونید نظرم خواهید خواند برام انرژی بفرستید کنکور ارشد دارم و ب کمک آموزش های خوب تون این روز ها خیلی خوب و قوی جلو امدم ???
من میگم اسم مسابقه باشه سفر ب سرزمین بی انتهای باورها
سلام استاد
ممنوم بخاطر این عکسها
بخدا این عکس ها خیلی خیلی خیلی به من انگیزه داد
مخصوصا عکس های قدیمی تر که تو بندرعباس بودین.
اگر عکس های بیشتر دارید، لطفا حتما تو سایت بزارید که ما روحیه بگیریم
من به خودم افتخار میکنم که استادی مثل شما دارم
و از خدا تشکر میکنم، که شما را وارد زندگی من کرد
به امید دیدار سید
با سلام خدمت شما استاد عزیز و همراهان گرامی
من برای دوره جدید شما نام را پیشنهاد میکنم زیرا در این زمینه تجربه ای مفید دارم و سفر های کاری فراوان به من این قدرت را داد که محل زندگی ام را تغییر بدهم و در یکی از زیباترین شهر های جهان زندگی کنم.
البته من ویزای اقامت داشتم ولی به دلیل آماده نبودن یکبار رفتم و برگشتم و اتفاقا طی دو سالی که ماندم سفر کاری بیشتر شد و زندگی در شهر های بزرگ و زیبا وسوسه انگیزتر و ساده تر به نظرم رسید و باور و ترسی که باعث شد تعلل کنم در رفتن کم کم از بین رفت و خیلی راحت مهاجرت کردم و راضی هستم.
من فکر میکنم این سفرها به من قدرت داد تا زیباییها رو بهتر ببینم و حق استفاده از آنها رو به خودم و خانواده ام بدهم مثل بقیه شهروندان این شهر های زیبا و در سفر آدم شهامت و جرآت برای درخواست بیشتر و بهتر از خدا خواهد داشت چرا که میبیند و متوجه میشود که دیگران آن خواسته را دارند پس اون هم میتواند داشته باشد.
با آرزوی موفقیت و پیرو زی روزافزون برای شما و همکاران محترم تان و دو ستان عزیز.
سلام استاد عباسمنش واقعااااا خوشحالم ویدیو های ارزشمند شما رو نکاه کردم و الان هم میخوام تهیه کنم ، من داخل یوتیوب هم این سوال رو خیلیییییی از شما پرسیدم اما ظاهرا کسی جوابمو نداد ، اما خواهش میکنم اینجا جواب بدید ، شما بیشتر در ویدیو هاتون در مورد اضافه شدن یا چند برابر درامد صحبت میکنید اما من که هیچ درامدی ندارم ، چون هیچ جا کار نمیکنم باید چکار کنم؟!،!؟؟؟!؟؟؟!
سلام دوست خوبم شما هم باید مثل خود استاد که انسانی خود ساخته در زمینه ی تشکیل سمینار هستند از همین الان که وقت ازاد زیادی داری اصول یک سمینار موفق رو یاد بگیری تا بتونی در اینده مثل خود استاد یک سمینار ساز حرفه ای بشوی.و در امد میلیونی داشته باشی.اتفاقا از خود استاد هم میتونی کمک بگیری.موفق باشی.ممنون از پشتیبانی که همه نظرات من رو حذف میکنه.
خیلیییی متشکرم که جوابمو دادید ، اما ، خب من چطوری میتونم مستقیما با استاد عباسمنش صحبت کنم؟!
سلام و درود خداوند باریتعالی بر شما و سایر دوستان عضو سایت عباس منش
راستش من هم یک کمک میخواهم از استاد و خواهران و برادران خودم در سایت.
من میخواهم انقلابی در زندگی خودم به وجود بیاورم منتها نقطه استارت را گم کرده ام میخواهم مانند کسانی باشم که همانند استاد عباس منش و …از آنها نام برده میشود میخواهم پدری باشم که فرزندانم و همسرم به من افتخار کنند و کلید این ماشین را گم کرده ام عاجزانه به من مشاوره بدهید که از کدام دوره برای سر و سامان دادن به زندگیم استفاده نمایم
سلام دوست گرامی
فایلهای رایگان را گوش دهیدکه بیفتیددر مسیر ومدار، از دوره های آفرینش شروع کنید که پایه و اساس است بعد به دوره های دیگر خود به خود راهنمایی می شوید . عضو شوید که اولین هدیه از استاد را دریافت می کنید و از خواندن آن قدمهای بعدی هم به شما گفته میشود.
در پناه الله یکتا
باسلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز اقای عباس منش و تیم بسیار خوبتان
استاد چند ماهی هست ک برنامه هاتون رو دنبال میکنم و مثل همه خداروشکر منم نتیجه های بسیار عالی و خوبی گرفتم و میگیرم
و تشکر فراوان میکنم از شما و تیم خوبتان بابت این همه زحماتی ک برای این برنامه ها میکشین
و خداروشکر میکنم ک من را با خانواده بزرگ عباس منش اشنا کرد و در این مسیر من راهم قرار داد
جسارتن استاد ی گلگی ازتون داشتم
من و شما ایرانی هستیم
درسته که دل خوشی از مسئولین کشور نداریم بخاطر کم کاریا و زیادخواهیا و …..
ولی با اصل نظام و مملکت مشکلی نداریم
و تعصب داریم رو اب و خاکمون و هم چنین پرچممون
چیزی ک ناراحتم میکنه اینکه تو اکثر کلیپایی ک میزارین برامون
روی لباساتون ک میپوشین پرچم امریکاس
ما با مردم امریکا مشکلی نداریم با سیاستمدارانشون مشکل داریم و زیاده خواهیاشون
و پرچم امریکا روی لباس ی مدله و هرکس میتونه بپوشه از این مدلا
ولی شما داستانتون فرق داره استاد
شما الگویه خیالیا هستین
از جمله خود من
امکان این هست ک خیلیا برداشت اشتباه یکنن از این حرکت
ب عنوان یک عضو کوچیک از حانواده بزرگ عباس منش
ازتون میخوام ک یا پرچم کشورمون رک روی لباستون بزنید یا کلا پرچم کشوری نباشه
بازم ممنون بابت همه زحماتتون و مغدرت بابت جسارتم
یاعلی یاحق
/سلام من اومدم:-) ;-)
با سلام میخواستم پیشنهاد بدم استاد یه فایل رایگان به مناسبت ماه رمضان و دیدگاه خودشون رو در مورد روزه کرفتن از قران و غیره بیان کنند ممنون
با سلام خدمت استاد گرامی این متن رو که دارم مینویسم با تمام احساسم و با گریه مینویسم استاد من ایه های قران و کلی کتاب و زندگی نامه کل افراد رو خوندم و تمام زندگیم رو از دست دادم و ایمان خیلی زیادی به خداوند دارم و هر مشگلی برایم پیش میاید میگم حتما جکمتی توش هست من حتی از زنم جدا شدم جون تو یه مدار نبودیم وتازگی هم یه شکست مالی خوردم همه اطرافیانم میگن بخاطر اینکه کلا ادم مثبت اندیشی هستی و این مثبت اندیشی تو کار داده ذستت چون فکر میکنی همه مثل خودتت هستن و ازت سو استفاده میکنن و این شکست مالی هم نتیجه اینکه احساساتی عمل کردم واز روی احساس تصمیم گرقتم و سرم کلاه گذاشت ولی باز میگم حتما حکمتی توش هست وجلوی همه خانواده ام وایسادم میگم خدا درست میکنه و میگم این امتحان خداست وهم جنان صبر پیشه کردم شاید در امتحان خداوندم و هرشب شکر گزاری و کلا ادم مثبت اندیشی هستم یه نمونه از کارم بخاطر مثبت اندیشی یه پول امانتی از کسی طلب داشتم بچه خواهرم رو فرستادم پول رو بگیره بیاد مبلغشم 15میلیون بود الان 9ماهه پول امانت نمیده دیگه نمیدونم چکار کنم فقط صبر کردم ببینم خدا چی میخواد نمیدونم کدام باورم مشگل داره میشه کمکم کنید مشگلم چیه ممنونم
سلام به استاد وخانواده بزرگ عباسمنش من حدود یکسال هست که با گروه اشناشدم وبااینکه سالهای زیادی در زمینه قران کار کردم و همیشه به دین ومذهب مقیدوخدا رو حاضر بر اعمال خود میدیدم ولی بااشنا شدن بااستاد دیدگاه جدیدی نسبت به خدا وزندگی وثروت ودنیای پیرامون خود پیداکردم واز این بابت خدا روشاکرم واز استاد ممنونم بخاطر فایلهای رایگانی که در اختیار همه گذاشتن وبا همین تاثیر بود که ماشین خودم رو فروختم نه میلیون وکاردرنجاری رورهاکردم ونمایشگاه مبل کوچکی راه انداختم ولی بعد از گذشت شش ماه هنوز رونقی در کاسبی ندیدم ولی هنوز ناامید نیستم لطفا مرا راهنمایی کنید ونظر بدهید ممنونم