داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1186 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فائزه گوهری گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    سلام به همه دوستان

    یک سال ونیم پیش بعد از نماز صبح با خدای خودم صحبت می‌کردم، دلم چند وقتی بود گرفته از زندگی یکنواخت خسته شده بودم گفتم خدایا راهی نشون بده کمک کن زندگی خودم عوض کنم،ثروتمند بشم ،عاشقت بشم

    گفتم خدایا من از این زندگی بدون امید و بدون حس خوش رها کن

    میدونستم چی میخوام ولی نمیدونستم باید چیکار کنم

    رفتم تو گوگل سرچ کردم جملات تاکیدی یا جملات مثبت دقیق یادم نیس، همینجوری میگشتم تو سایتای مختلف ،رسیدم به سایت استاد هنوز نمیدونستم کجام،داشتم پیام بچها سایت میخوندم کلی جمله مثبت ،بعضیا رو مینوشتم باز دوباره گفتم اینا چی رو دیدن که اینجا این همه باهم درمورد جملات مثبت صحبت میکنن

    نمیدونم چی شد رفتم صفحه اصلی سایت،رفتم دانلودها و کلی فایل دانلود میکردم

    عاشقش شده بودم پر از احساس خوب بود یک ماه تمام همه رو گوش میکردم،گاها می‌نوشتم و گاها اشک می‌ریختم با حرفای استاد

    بعد شروع کردم دوره ها رو خریدم اول عزت نفس بعدشم روانشناسی ثروت و درنهایت 12قدم

    واسه هرکدوم یکجوری خدا من هدایت کرد،من میگفتم خدایا کدوم بگیرم و خدا نشونه رو میفرستاد

    الان که این مدت گذشته با خودم میگم چقدر قشنگ خدا هدایتم کرد،تو این راه فراز و نشیب زیاد داشتم اما الان به نقطه ای رسیدم که آرزوش داشتم،به آرامش درونی،الان بیشتر اوقات حال دلم خوبه ،شروع کردم به یادگرفتن یک روش جدید واسه کسب درآمد

    امیدم به زندگی بیشتر شده و حال دلم همچنان خوب

    همیشه با خودم میگفتم چجوری قراره به آرامش درونی برسم چقدر طول میکشه ،یکهو به خودم اومدم و دیدم چقدر وقتایی که حال دلم خوبه بیشتر شده، به قول استاد آروم آروم اتفاق افتاد جوری که نفهمیدم چجوری و کی انقدر تغییر کردم

    حالا هم دوست دارم نسبت به قبل شجاعتر بشم و برم تو دل ترسام و زندگی مالی خودم بهتر از قبل کنم

    خداروشکر که شروع سی سالگی من با آشنایی با این سایت یک‌جور دیگه رقم خورد و حالا که 32سالگی رو میگذرونم از زندگی راضی هستم

    اما هنوز خیلییییییییی راه دارم تا رسیدن به اون چیزی که میخوام

    استاد عاشقتم و امیدوارم یک روز از نزدیک ببینمتون و با دستاوردهایی که کسب میکنم بهتون کلی عشق و احساس خوب تقدیم کنم

    ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    جواد گمرکچی گفته:
    مدت عضویت: 963 روز

    سلام

    خداقوت میگم به شما استاد عباس منش و دوستان باصفا این محفل

    من جواد گمرکچی .36 ساله .اهل مشهد .هستم

    تازه به این سایت معرفی شده ام توسط خواهرم

    خواهرم ایمان قوی به شما داشت .من هم چون کنجکاو بودم ببینم شما چه نوع شخصیتی دارین به این سایت هدایت شدم

    نمیدونم نظری که میدم خونده میشه یا نه

    ولی نوشتن این جملات حال منو خوب میکنه

    من یک دختر 1 سال و 3 ماهه دارم به اسم حلما.باور کنید اکثر زمان ها خدا رو توی وجود دخترم میبینم.از زمانی که کوچیک بود و فقط میتونست گریه کنه تا الان که راه میره و میتونه بین ده تا بیست کلمه صحبت کنه .بیش از 500 دفعه در طول روز زمین میخوره ولی باز با شور و شوق و لبخند و خنده بلند میشه و راه میره.بعضی وقتها به خودم میگم اگر من جای اون میبودم شاید بعد از ده دفعه زمین خوردن گریه میکردم و ناامید و بی اعتماد یه جا میشستم .ولی چی توی وجود این بچه هست که اینجوری تلاش میکنه.جوابی که میاد به ذهنم فقط خداونده.هواشو داره .میگم تو قدم بردار .اعتماد به من بکن باقیش با من .خیلی خدای باحالی داریم.شاهد یادگیری و رشد یه بچه بودن خیلی حس خوبی داره.امروز این ویدئو رو دیدم.چند وقتی هست میخوام تغییر کنم. ولی توی تردد هستم .شرایطم خوبه ولی حالم خوب نیست.میخوام شغلم رو عوض کنم .سوپروایزر یه شرکتم.مثل آدمی می مونم که میخواد از رودخونه رد شه ولی می‌ترسه. میگه اون ور رودخونه یه وقت بدتر از این ور رودخونه نباشه.این کلیپ مثل آدمی بود که اومد بدون معطلی از رودخونه رد شد و به من نگاه کرد و لبخند زد گفت بیا به خدا اعتماد کن اون ور رودخونه قشنگتره….

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      Danyal Asl گفته:
      مدت عضویت: 900 روز

      سلام به تو دوست عزیز خیلی خوش اومدین واقعا از خوندن دیدگاهتون لذت بردم مثال خیلی درست و کاملی بود خیلی اتفاقی اومدم عکس های استاد ببینم به دیدگاه شما هدایت شدم که بخونم و امید دوباره در دلم زنده شد امیدوارم که خوش بدرخشید در این مسیر در پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ریحانه بزرگ خو گفته:
      مدت عضویت: 827 روز

      عالی بود. دقیقا همین طوره بعداز پدرو مادر شدن انگار بیشتر به بزرگی و عظمت خدا پی میبریم.

      گاهی وقتا وقتی به این فکر میکنم که خدا چقدر منو دوست داشته و لایق دونسته که الان مادره دوتا دختر نازنینم بیشتر خودم و دوست دارم و اشک شوق میریزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2118 روز

        سلام به بهترین دوستم

        وای چقدر حس خوبیه

        ریحانه چقدر خوشحالم که اینجا هستی

        چقدر خوشحالم که اینجا میتونم برات بنویسم

        خیلی بهت تبریک میگم که وارد این مسیر الهی شدی

        مطمئن باش امسال یه سال متفاوت و عالی و پر از معجزه براتون میشه

        بخدا که هرکسی لایق دریافت این آگاهی ها نیست

        خدا خیلی ما رو دوست داره که هدایتمون کرده به این مسیر قشنگ

        دیدم کامنت نوشتی دوست داشتم اینجا برات بنویسم و بهت تبریک بگم

        خیلی حس خوبیه که اینجایی

        خیلی خوشحالم

        خدارو شکر

        مرسی که نوشتی چون باعث شدی من برم کامنت دوستمون رو بخونم و خداوند بهم نشانه بده

        انشالا فقط ازت خبرهای خوب بشنوم و کامنت های پر از آگاهی تو بخونم

        انشالا در کنار همسرت عزیزت و دخترای گلت همیشه شاد و سلامت باشی

        در پناه خدا باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          ریحانه بزرگ خو گفته:
          مدت عضویت: 827 روز

          سلام دوسته عزیزم ازت خیلی خیلی خیلی ممنونم که شدی دسته خدا و منو به اینجا هدایت کردی، همین مدت کوتاه یه عالمه حس و حالمون خوب شده چقدر نعمت و نشونه وارد زندگیمون شده…….براتون بهترین هارو آرزو میکنم إن شاءالله هرروز موفقتر و خوشبختترو عاشقتر باشید.

          داشتم اولین کامنتت و میخوندم و چگونگی هدایت شدنت و فقط اشک ریختم.از اونجایی که سالهابهترین و صمیمی ترین دوستمی و حدود16ساله میشناسمت جمله هات و درک کردم. حس کردم….. اول از خودم دلخورشدم که که چراروزهای سخت کنارت نبودم، وبعد خدا رو هزار مرتبه شکر کردم به خاطر اینکه خودش کنارت بودو به بهترین شکل ممکن کمکت کردواز این حسو حاله خوبه امروزتون خیلی خیلی خوشحالم……. خداروشکر خداروشکر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اسماعیل احمدی پور گفته:
        مدت عضویت: 2307 روز

        سلام ریحانه جان

        تبریک میگم برای ورودت به سایت

        و چقدر خوشحال شدم که هدایت شدی به جمع صمیمی خانواده عباس منش

        امیدوارم که همیشه از نتایج و موفقیت هات برامون کامنت بنویسید و هروزتون پر از معجزه خداوند باشه

        در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          ریحانه بزرگ خو گفته:
          مدت عضویت: 827 روز

          سلام آقا اسماعیل ممنونم از شما و مونا جون که باعثه آشنایی ما با سایت استاد شدید، از خوندن کامنت های پراز انرژیتون لذت بردم، براتون بهترینهارو آرزو دارم إن شاءالله همیشه درکنار هم شادو سلامت و موفق و خوشبخت و همین طور که الان هستید غرق درآرامش و عشق و ایمان باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      اسماعیل احمدی پور گفته:
      مدت عضویت: 2307 روز

      سلام دوست خوبم جواد عزیز

      بسیار از خواندن کامنتت لذت بردم

      همیشه وقتی پا روی ترسهات میزاری خداوند پاداش میدهد

      هرجا که به خدا اعتماد کردم و ایمانم نشون دادم و پا روی ترسهام گذاشتم خداوند از بی نهایت طریق هدایتم کرده و بهم پاداش داده و همیشه به ساده ترین شکل ممکن کارهامو انجام داده ما فقط وظیفه مون اینکه حرکت کنیم و بریم تو دل ترسهامون خودمون و بسپاریم به جریان هدایت و نا امید نشیم

      استاد عباس منش عزیزمون

      تو کتاب رویاهایی که رویا نیستن فصل پنجم که پیشنهاد میکنم حتما بخوندیدش

      https://elmeservat.com/fa/product/chapter-5-of-the-book-dreams-are-not-dream/

      کاملا توضیح دادن در مورد ترس و ایمان

      آنجا که ترس وجود دارد ایمان نیست و آنجا که ایمان است ، دیگر ترس موجودیتی ندارد .

      هر قدمی که در زندگی برداشته میشود ،نشانه نادیده گرفتن یه ترس است و آنجا که از حرکت باز مانده ایم ،جایی است که بخاطر فراموش کردن ایمان راه را برای ترسی واهی گشوده ایم…

      در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    وحید ایرانی گفته:
    مدت عضویت: 866 روز

    سلام به دوستان استاد عزیز

    خدارو بینهایت شکر

    روز های خیلی سختی رو داشتم و الان به لطف خدای مهربان هدایت شدم و در اینستاگرام با استاد آشنا شدم و بعد وارد سایت شدم چقدر لذت میبرم وقتی استاد از آگاهی و باور صحبت میکنه اشک شوق میریزم و انرژی و قدرت پیدا میکنم که می‌شود جور دیگه ای هم زندگی کرد با تغییر افکار و باور ها شکرت خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    واحد حران اف گفته:
    مدت عضویت: 880 روز

    سلام و درود

    خدارو شکر واقعا خدارو شکر میکنم از این همه نعمت

    از این همه عظمت

    این همه زیبایی

    واقعا من وقتی کلیپ استاد رو نگاه میکردم از این همه زیبایی اشک توی چشمام جمع شد.

    یکی از دوستام استاد عباس منش رو به من معرفی کرد، از خدا میخام که توی زندگیش موفق باشه و دست به خاکستر میزنه بشه طلا.

    خدارو شکر خیلی حالم خوبه و برای همه ارزوی موفقیت میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    ترنم صمیمی گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    تو بودی ، هستی و می مانی

    سلام به استاد بزرگوار و سلام به خانم شایسته ی عزیز

    من در ابتدا از خواهر عزیزم خییییلی سپاسگزارم که شما رو به من معرفی کرد زمانی که واقعا بهتون نیاز داشتم ، و خواهرم مثل یک معلم و مادر دلسوز کمک ام کرد ساعت هااااااا واسم وقت گذاشت و می گذاره برای من تا از منطقه ی امن ام در بیام تا نجات پیدا کنم از خییییلی چیزاااا ؛ باورها ی بسیار غلط تا اصلاح رفتاری وووووووووو .

    آشنا شدن با شما یک معجزه هست واسم چرا که متوجه شدم هیییچ نمی دانم و بس . نه در مدرسه ، نه در خانواده ، و نه در هیچ کجاااای دیگه به ما هیچی یاد ندادن ( زندگی کردن درست رو ) ، فقط باورهای خودشون رو تزریق ما کردن ما هم پیروی کردیم . الان دارم بیدار میشم و تو دستم پاک کن گرفتم حتی ی وقتایی وایتکس و جرم گیر تا باورهای غلط و با خودم (به تکامل رسیده به اشتباه) و عجین شده رو دارم پاک میکنم .

    باورهای اشتباه ؛ تموم شدن و محدود بودن رو ، کمبود رو ، به نا عادل بود (استغفرالله… خداوند رو) و خیییلی افکار پوچ دیده .کافیه تو مدار باشیم اونوقت به قول خواهر بزرگوارم (اگه شاگرد آماده باشه استاد از راه میرسه) . و من با کمک خواهرم قدم در این مسیر گذاشتم . و خداوند رو بخاطر این نعمت های با ارزش زندگیم (خواهرم ، شما استاد بزرگوار و کلی نعمت های با ارزش زندگیم )ازتون تشکر میکنم و البته از خداوند خیییلی تشکر میکنم که شما عزیزان رو قطب نمای زندگیم قرار داد . می خوام بگم اولش ترسیدم گفتم تغییر چیه من دیگه دیرمه ، اما می خوام ایده آل خودم باشم پس نباید جا بزنم چون اگه قرار بر این بود که من محکوم به همین قبلی ام هستم پس اصلا خداوند به خواهرم مانویت نمی داد که شما رو بهم معرفی که و کائنات بستر رو واسم فراهم نمی کرد. چون نمی خوام لحظه ی آخرم حسرت زندگی نکردن رو با خودم حمل کنم ، میخوام به خودم لایک بدم . میدونم شدنیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  6. -
    موسی تاجیک گفته:
    مدت عضویت: 1153 روز

    سلام به استاد عزیزم و بانو مریم مهربون

    خداوند رو شارکرم بابت این همه زیبایی و این همه قشنگی این جهان که وقتی آگاهانه توجه خودمونو کنترل میکنم و میزارم روی زیبایی ها ، خداوند زیبایی های زیادتری بهمون نشون میده و من یاد گرفتم هر چقدر هم شرایط اطرافم بد و نامناسب باشه ، من توجه خودمو کنترل کنم و فقط به افکار مثبت فکر کنم ….⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐

    استاد واقعا شمارو باید تحسین کنم و بهتون افتخار کنم ..

    وقتی میگید خداوند منو هدایت کرد و راه و مسیرو بهم گفت، الان درکتون میکنم

    از الان خودمو به خدای هدایتگر می سپرم و بهش میگم

    خدا جونم ، خودت منو هدایت کن و مسیر رو بهم قدم به قدم بگو و خودت توی شرایط به ظاهر سخت ، دستمو بگیر ،کمکم کن که بتونم فکرمو کنترل کنم و همیشه سپاسگزارت باشم …..

    استاد عزیزم الان من یه جایی زندگی میکنم که دقیقا مثل شرایط شما توی بندرعباس بودید ، هست و نگران نیستم و همه چیزو سپردم دست خودت

    قدیم یادمه خیلی گیر میدادم ب شرایط..

    ب اتفاقات اطرافم ، ب چیز هایی که خانواده ام برام فراهم نکرده بودن . نمیدوستم که اصلا وظیفه اونا نیس که فراهم‌کنن و همش من از این بابت رنج میبردم ..

    خیلی به دستاورد های دیگران حسودی میکردم و همش فکر میکردم اونا ، دزدی کردن یا پدر مادر بهتری داشتن که ب فکر فرزندشون بودن و…..

    همش به خودم میگفتم که باید زودتر به خواسته هام برسم و همش داشتم عجله میکردم و روزهایی که خسته می شدم ، غصه می‌خوردم

    بگذریم بره مهم نیس

    مهم اینه من یاد گرفتم از شما که باید همه چیزو به معنای واقعی بسپرم دست خدا و بزارم خودش هدایتم کنه و منو در مکان مناسب و در زمان مناسب قرار بده ️

    خدایا سپاس گذارم خدایا سپاس گذارم

    استاد الان دارم واقعا از زندگیم لذت می برم درسته یکم تنبلم ، ولی باید روش کار کنم و بهتر از زندگیم لذت میبرم

    سپاس گذارم از شما که به افکار ما ورودی های مناسب میدید و باورهای مارو قوی تر می‌کنید و همچنین سپاس گذارم از خانوم شایسته گل و خسته نباشید میگم بهشون بابت تدوین فایل ها

    یه روزی میدونم که خدا منو هدایت میکنه و شمارو میبینم ، خیلی مشتاقم تا اون روز برسه ….

    خدا نگهدار استاد عزیزم

    1401/10/3تاریخ

    9:19:55صبح

    کارخونه خیارشور توی حسارساتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    شیرین عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1008 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان ، من در این مسیر و پیرو نوشته های زیبای استاد در بالا میخوام مهمترین چیزی که در این مسیر به همه ما در این راه کمک میکند مسئله توحید است شاید به ظاهر ساده به نظر برسد اما این موصوع توحید و یکتا پرستی بسیار بسیار مراقبت نیاز دارد انسان هر لحظه ممکن است این جایگاه توحیدی را به امور دنیوی و افراد بدهد بدون اینکه خود متوجه باشد وکسیکه اعتبار انجام همه امور زندگیش را به الله مهربان بدهد زندگی را برده و سعادت دنیا و آخرت را برای خودش خریده و این کار بسیار حساس و سخت است اما شدنی است و هرکس توحید به معنای واقعی را درک کند خدای عزیز را همیشه در قلب و روح خود احساس میکند و خوشبخت به معنای واقعیست و کلید موفقیت اوست ما برای رسیدن به همه چیز فقط باید از خدا بخواهیم بی واسطه تاکید میکنم بی هیچ واسطه ای فقط جان جانان که من عاشقشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    علیرضا براتی گفته:
    مدت عضویت: 1486 روز

    به نام خداوند رنگین کمان

    سلام استاد عزیزم

    من بیش از یکسال که با شما اشنا شدم وخداروشکر میکنم

    در چند بازه زمانی ارتباطم کم شد و 100 درصد خودمو مقصر میدونم ولی بازهم به سایت شما هدایت شدم و روزهای پر ماجرای را دارم تجربه میکنم

    ایمان دارم اینبار با توکل بیشتر و هدایت خداوند بزرگ به ارامش میرسم و به هدف که در سر دارم بزودی میرسم

    گفتم به نقل از استاد عزیزم رد پای از خودم به جا بزارم

    ممنون از استاد عزیزم

    خدایاشکرت

    علیرضابراتی

    27/دی ماه / 1401

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مهدی شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1367 روز

    سلام من چند روزه که نشانه ی روزانه ام عوض نمیشه و چند روزه که یک فایل به صورت ثابت تو نشانه ی هر روز من مونده لطفا در این مورد بررسی بفرمایید چون واقعا این بخش سایت برام خیلی جذابه ‌هر روز من نشانه ی هدایتم رو دنبال می کنم ،ممنون میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سید مصطفی میربهرسی گفته:
    مدت عضویت: 949 روز

    سلام من مصطفی هستم از بندر بوشهر

    تازه وارد سایت استاد شدم البته چند

    وقته استاد دنبال میکنیم خیلی خوشحالم

    و خیلی تغیرات در ما ایجاد شده انشالله

    که همیشه سلامت باشید

    خداراشکر که استادی مثل شما داریم

    خیلی چیزها از استاد آموختیم

    هر روز میرویم رو به دریا و شکر گزاری میکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: