داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته وهمه دوستان گل خانواده بزرگ استاد عباسمنش
اونقدر این متن زیبا واثر گذار بود که اولش کلی اشک ریختم چون لحظه لحظه روزهایی که استاد گذرونده رو باتمام وجودم گوشت وپوست واستخونم حس کردم ناامیدی تحقیر حسرت شکست ترس اضطراب تنهایی سردرگمی ،بیاد دارم روزهایی روکه ازترس طلبکارها خونه نشین بودم تحقیر وتوهین همه رو شنیدم اما نتونستم دم بزنم خیلی خدارو صدا کردم خدایا کمکم کن بهم ی راهی نشون بده بهم بگو چکار کنم جز تو دیگه کسی رو ندارم واین شد که پس ازطی کردن تکاملی به اینجا واستاد عزیزم هدایت شدم میگم تکامل چون حتی روزای اول حرفای استادو نمیفهمیدم همش فکر میکردم استاد قراره ی فرمول پیچیده ای ی راهکار خاص ویه شیوه جادویی روبگه من حرفاشونو نمیفهمیدم پس رفتم دنبال اساتید دیگه و…..تا ااینکه پس از فراز ونشیب زیاد دوباره اومدم به خونه اصلیم ویا به عبارتی به سرچشمه اصلی آگاهی ها .دوستانی که دراین سایت هستید بخداوندی خدا الان کلید گنج دردستان شماست این روسرسری نگیرید از این سرچشمه عظیم اگاهی وروشنی بهره ها ببرید این سایت یه گنج نامحدود هرچی که میخوای میتونی ازش برداشت کنی درهرزمینه ای فرق نمیکنه خواه سلامتی باشه پول باشه روابط زیبا باشه و…..اینجا یک میانبر زیبا وبزرگ برای همه ماست یاد اون جمله زیبای این متن استاد افتادم که گفتن من مثل پدری هستم که بچگی نکرد کیکهای تولدی رو ندید آرزوهایی رو که درکودکی تجربه نکردوحسرتهای زیادی رو دراین مسیر به جون خرید اما اون پدر حالا با رسیدن به این جایگاه عظیم وبزرگ میخوادکه شما مثل کودکی اون حسرتی روتجربه نکنید فقط هدیه های الهی رو ازش بگیرید دوستان ازاین میانبررامتحان پس داده ومطمین نهایت استفاده رو ببرید که بجزاین درهرمسیری که برید نهایت سردرگمی استیصال ووقت تلف کردنه امیدوارم درپناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند وهمیشه درمسیر درست باشید💙💚💜💛🧡🌲🌳🌸💐⚘🤲
با سلام به استاد بسیار گرامی وگرانقدر، استاد چقدر عالی درمورد توحید، تفکر توحیدی داشتن توضیح دادین، من عاشقانه این رو چند بار خوندم، وهربار برام تازگی داره، پر از انرژی، واقعا لذت میبرم،
استاد گرامی من بارها وبارها از خدا میخاستم که منو آگاه کنه برا چه اومدم این دنیا، آیا اومدم، بخورم، بخوایم، لذت ببرم یا عذاب بکشم، ناراحتی ببینم برم، آخه منو چرا خلق کردی، چه هدفی داشتی، خیلی از خدام سوال میکردم، ویه مشگل خیلی ناراحت کننده ای برامون پیش اومد، که خیلی از خدا شاکی بودم که من نمازم رو میخونم، روزه ام رو میگیرم، همسرم هم همینطور، خیلی اهل نماز وروزه،،، خیلی انسان خیروپاک دست،، بخاطر این خیلی گلایه وشکایت میکردم ازخدا، خیلی آه وناله میکردم، که گناه ما چی بود، چرا باید جواب خوبی هامون رو اینگونه پس بدیم،،، خلاصه به خیلی ها هم واسطه انداختم، البته خیلی از دوست واشناها که میشناختن خودشون خود جوش پیگیر میشدن که ایشون اصلا یه همچین آدمی نیس،، خلاصه از هیچ کس وهیچ جا جواب نگرفتیم، البته این هم یادآوری کنم که اینا همون شرک بود که من خدا رو ول کرده بودم ، واز غیر خدا چسبیده بودم، نه اینکه خدا رو ول کنم، شب وروز کارم دعا وگریه وزاری بدرگاه خدا بود منتها، میگفتم بلاخره باید از مردم هم کمک بخواهم، نمیشه که دعا کنم بشینم بیننم چی میشه، چون ایمانم کلامی بود یعنی از ته دل خدا رو نمیشناختم، شناختم از خدا تقلید کورکورانه بود، باور قلبی نبود، تا اینکه یه روز با سایت عرشیانفر آشنا شدم ومدتی حالم کمی بهتر شد، کم کم آروم تر شدم، بیشتر بخدا پناه بردم، وشکر خدا کم کم از مشگلاتمون کاسته شد، تا اینکه با سایت شما بطور اتفاقی آشنا شدم، وواقعا رو باورهایم کار میکردم، خیلی متفاوت شده بودم، دیدگاهم خیلی فرق کرده بود، تا اینکه حدود ۹۰ درصد از مورد پیش اومده حل شد، وبسیار بسیار امیدوارم که خیلی زود کلا رفع میشه
بهر حال خواستم هم واقعا خسته نباشید بگم به استاد عزیز وگرانقدر، ه چقدر انسانها رو موجب هدایتش شدین وهمچنان میشویم، واز خالق توانمند بسیاربسیار،، سپاسگزارم که دستی از دستان خودش رو برا هدایتمون در مسیرمون قرار داد
هزاران بار سپاسگزارم
ایشالا همیشه سر حال، سالم، پرانرژی، بانشاط، وثروت مند باشید
با سلام و سپاس.کوتاه عرض میکنم.
من هرچه با باور قوی و ایمان روی اتفاقات مثبت در روز تمرکز میکنم دقیقاً برعکس آن برام اتفاق میافتد.مثلا اول صبح میگم امروز یک خبر خوب بدستم میرسد.خبربدمی رسد یا میگم پولی بدستم میرسد برعکس پولی ضرر میکنم. علت چی است.
سلام خدمت جناب عباس منش عزیزم،
خداوند رو سپاسگزارم که منو هدایت کرد به سمت سایت شما،،
آقا،، دارم جون میگیرم
حالم داره بهتر میشه
بعد از ۱۷سال زندگی مشترک، و درجا زدن بخاطر مسیرهای غلط زندگی، مدتیه حالم بهتره
آه که چقدر به همسرم و دوتا بچه هام ،سخت گرفتم
آه که چقدررررررر بخودم سخت گرفتم،،
ولی به لطف خدا ،حالم بهتره
شروع کردم به تغییر
و خانواده م هم کاملاً متوجه شدن و داره بیشتر بهشون خوش میگذره
چقدر تفکرِ فقر گونه
همش میگفتم یه خونه ۵۰متری داشته باشم از خودم و یه ماشین معمولی،بستمه
اتفاقاً بهش رسیدم و سالهاست که همینجا استپ کردم
هرچه میدوَم، هیچ
دوباره نقطه سر خط
این قسط و وام تموم میشه،اون یکی شروع میشه
و………..
ولی باورهام رو تغییر دادم
میخوام برای خانواده م،بهترین زندگی و آسایش و آرامش رو به لطف حق بسازم
اتفاقاً اوضاع داره بهتر و بهتر میشه
البته ممکنه سرعتش کم باشه
ولی مشکل از خودم و باورهامه
من خیال میکردم خیلی آدم متوکل و باخدایی هستم
ولی به تازگی متوجه شدم اشتباه میکردم و دور باطل میزدم
خدابا شکرت
الحمدالله
الهی و ربی من لی غیرک
استارت رو زدم
خدایا توکل واقعی بخودت
دیگه رنجش هارو کنار گذاشتم و شروع کردم به ساختن باورهای جدید و زندگی جدید
هرچندکه واقعاً تغییر شیرین و با درد همراهه
ولی معتقدم ،نتیجه ها خیلی شیرین تره به لطف الهی
ممنونم از برادر عزیزم،جناب عباس منش
الهی شکرت
الهی شکرت
الهی شکرت
علی
۹بهمن ۴۰۰
ه نام خدای مهربان. سلام خدمت استاد عباس منش عزیزوخانواده صمیمی استاد. من خانم لیلا امینی هستم. بابت قرار گرفتن دراین مسیر از خداوندخیلی سپاس گذارم مسیری که مارو در مرکز قلب خداوند میبرد تا راه های ورود به قلب خداوند رابشناسیم این یعنی عالی ترین زندگی کردن دراین دنیا وآخرت. نزدیک سه ماهه که باسایت شما ها آشنا شدم من خیلی دنبال جمله ها فایل هایی بودم که درباره چرای زندگی کردن واحساس خوب بودم همیشه یه زنگی تو دلم میزد که باید همش دنبال یه چیزایی باشی که طبق اون زندگی تو ادامه بدی اصلا دوست نداشتم زندگی روهمینجوری عادی ادامه بدم حس خوبی نداشتم اگه میخواستم هم احساس خوبی هم داشته باشم اونم به اجبار بود یعنی وقتی که تو این حسو حال بودم فقط احساس خوب داشتم بعد چند لحظه تموم میشد هیچ معنایی نداشت با خودم میگفتم این چه دنیاییه چه معنی داره که ما هستیم چرا هستیم. ولی از اون زمان هم بااینکه شناخت واقعی از خداوند نداشتم بازم ولی خداوند که ماها نیستیم اون هر طور شده زنگ خودشو در دل ما میزنه من متوجه این زنگش میشدم هرروز ازش میخواستم هدایتم کنه. یه روز ازطرف یه شرکت نتوورک وارد این فضا شدم برای به راه انداختن این شرکت بارها فایل ها فیلم های انگیزشی اینا به ما ها آموزش میدادن از اون موقع دیگه زندگی کردن برام جالب شد یه چیزایی از مثبت فکردن، درآمد بیشترو… ولی بازم ذهنم چیزی درک نمیکرد چون چیزی که میخواستم نبود چون یه چیز قاطی بود برنامه نداشت نمیتونستم جواب سوال هایم رو پیدا کنم ذهنم درگیر بود ولی این باعث شد بیشتر دنبال یه راهی باشم یعنی از اون شرکت هیچ سود مالی نبردم هنوز پسرفت هم کردم شرکتو ترک کردم دوباره زندگی عادی قبلی ترجیه دادم ولی اون حرفامثبت انگیزشی امید به زندگی کردن بهم میداد همش توسرم بود خلاصه بعد دوسه سال دوباره یه روزداداشم یه پیج از استاد عرشیانفر بهم معرفی کرد چند بار بود بهش هی میگفتم باشه باشه به پیجش سر میزنم ولی هی تنبلی میکردم یه روز تصمیم گرفتم به پیجش سربزنم چند فایلشو نگاه کردم گوش دادم خیلی علاقه مند شدم از حرفای استاد عرشیانفر شناخت بهتری از خدا پیدا کردم خیلی حس عالی بود به روز دیدن استادعرشیانفر با استاد عباسمنش یه لایو گذاشت از اون لایو من استاد عباسمنش شناختم خیلی حرفاش به دلم نشست یعنی خیلی واضح روشن باقدرت سخن میگفت در آخر من پیجشو پیدا کردم البته از داداشم کمک گرفتم بعداز طریق سخن های استادعباس منش تونستم سایتش روپیدا کردم الان هم خیلی خوش حالم یعنی اینا همش یه وحی بود از طرف خداوند هنوزم که هنوزه نمیگم کاملا دیگه همه چیزو متوجه شدم ولی از خداوند خیلی شکر گزارم که من را دراین مسیر الهی خودش قرارداد اونم با روش های عالی این خودش موفقیت عالی هست که قدم اول برداشتم خیلی خیلی خوش حالم و خیلی خودمو تحسین میکنم وباید قدم های بعدی که استاد عباس منش از خودش به جا گذاشته برای رسیدن به مرکز قلب خداوند که سرشار از موفقیت، شادی، سلامتی، سعادت دنیا وآخرت و… است ماهم نیز این قدم هارو برداریم. 👍🏻👍🏻 از خداوند بابت آشنا کردن مارو با خودش از این مسیر خیلی سپازگزارم وبا ادامه دادن در این مسیر با قدرت متعهدم. هممون در پناه الله یکتا شاد سرحال سلامت سعادتمند دردنیا آخرت باشیم خداقوت خدانگهدار🌹🌹🌹
به نام رب
سلام عرض ادب دارم خدمت استاد خوبم و همراهان گرامی این مسیر الهی
من جناب اقای جواد خداوردی هستم
که قدردان خدا هستم که مرا دراین مسیر قرار داده تا از این قوانین اطلاع پیدا کنم و مطابق ان زندگی دلخواه هم را خلق کنم
میخواهم از نحوه اشنایی ام با استاد عباس منش را برای شما شرح دهم که خیلی جالب و هدایتی ست
من اواسط دوران دانشجویی را داشتم میگذراندم که تابستانها لب جاده اصلی محل مان که مسیر مسافران فصلی بود میوه فروشی،میکردم و دوران سختی داشتم
در این روزهای گرم تابستان که لب جاده بودم یک عزیزی که او هم مثل من درحال میوه فروشی زمانی که مشتری ای نداشتیم اومد پیشم گفتگو کردیم و میگفتیم و میخندیدیم که سوال کرد رشته تحصیلی تو چیه من گفتم در رشته روانشناسی در حال تحصیل هستم
همین که من گفتم روانشناسی در چشمان من نگاه کرد و گفت عباس منش را میشناسی
گفتم عباس منش🤔
ن نمیشناسم
گفت برو گوگل اسمشو سرچ کن باهاش اشنا میشی
ذهن من اونجا درش جرقه های شروع به زدن کردو…
من برا تغییر جای زیادی دارم که به لطف خدا دراین مسیر برای همین امر قرار گرفتم
بنام خدا
سلام،بسیار عالی فوق العاده بود
من وقتی داستان زندگی شمارا خواندم آنچنان غرق درگرفته هاونوشته های شما شدم که فهمیدم۹۹.۹۹درصدکلمات وواژه های شما مثبت است واین یعنی باورهای شما مطابق سیستم توحیدی والهی است شخصیت شمارا این طوردیدم که ازکف یک آسمان خراش چندطبقه به طبقه های بالای ساختمان خراش رسیده اید.
در پناه خداسلامت،شجاع ،ثروتمندوسعادتمندباشید🌹
سلام استاد عزیز
چه عالی ک تونستید با ایمان به باورهاتون به قدرت درونی خود پی ببرید
استاد عزیز منمدت دوسال است ک با قوانین کاءنات اشنا شدم
دنیا دیگه اون دنیای قبل برای من نیست دیدم بهش عوض شده
حال دلم عوض شده
به گذشته فکر نمیکنم
و نگران اینده نیستم
استاد من در حال زندگی میکنم به خواسته هایم فکر میکنم و تا حدودی بهشون رسیدم استاد در اوایل راه بودم و هنوز درک درستی از این قوانین نداشتم تصمیم گرفتم بابت یه خواسته بنویسم
ونوشتم
میخاستم باورم رو و این قوانین رو امتحان کنم و نوشتم
برای ماشین صفر کیلومتر و حتی مدل ماشین رو هم نوشتم و دفترم رو بستم و منتطر شدم
استاد در عین نا باوری همان ماشین صفر و همان مدل ماشین به طرز معجزه اسایی به دست اوردم
و ایمان اوردم به خواستن و به نوشتن
استاد هیچ گاه یادم نمیره اون لحطه ای رو ک ماشین و تحویل گرفتم و سوار شدم دقیقا نوشته ام یادم اومد
استاد از اون روز به بعد به دست اوردن خواسته ها دیگه برا منمحال نیست وایمان دارم ک هر چه را ک بخواهی به دست میاری
من فایلهای زیادی از استاتید این فن گوش کردم و حتی چند دوره از چند استاد مختلف رو گذروندم ولی من به طور اتفاقی فایلی از شما به دستم رسید گوش دادم و حرفهاتون برام منطقی تر بود حرفاتون به دل مینشست تصمیم گرفتم سایتتون رو پیدا کنم وبه طور اتفاقی پیدا کردم و عضو شدم و الان مدت زیادی نیست ک عضو سایت شما شدم اینقدر فایلهاتون و مخصوصا فایل شکر گزاریتون رو دیدم و شنیدم یه جرقه در من زنده شد و تصمیم گرفتم شکر گزاری رو شروع کنم
استاد باورتون نمیشه اگر بگم از روزی ک شکر گزاری ریز به ریز نعمتهایی رو ک دارم رو شروع کردم در روزی باز شده به زندگیم و خودم به وضوح میبینم
استاد حرفاتون سنده یه سند معتبر مهر و موم شده
استاد شما یه دست خدایید
یه دست خدا برای اگاه کردن ما ک ببینم کجای راه بودیم و با باورهای منفیمون چه بلا هایی ک بر سر خود اوردیم ولی الان اگاه شدیم وراه رو بلدیم
خدا رو شاکرم ک با شما و سایت شما اشنا شدم براتون و برای خودم و برای همه دوستان براورده شدن ارزوهای بزرگ رو ارزو مندم
به امید دیدار شما استاد بزرگوار
💐💐💐💐
با سلام خدمت شما و خانواده بزرگ و دوست داشتنی عباسمنش
سپاسگزارم بابت ایجاد این بستر پر انرژی که فرصت و تجربه ای قشنگ برای هممون هست که در نهایت فراوانی زندگی کنیم
نکته ی بسیار زیبایی که با خواندن این مطالب برایم مثل الماسی میدرخشد تفکر توحیدی شماست که واقعا این معنا در دنیای امروز کمرنگ شده و من بینهایت سپاسگزار خداوند یکتا هستم که خودش من رو هدایت کرد و به طرز کاملا اتفاقی به اینجا رسوند تا هر روز بهتر از روز قبل آگاه تر بشم خداوند یکتا رو بهتر بشناسم البته با تعقل و تفکر نه طبق گفته های پیشینیانم، خودم رو بهتر بشناسم و آگاهانه زندگی خودمو اونجوری که دوست دارم خلق کنم
بینهایت از پروردگار یکتا سپاسگزارم و همچنین از شما استاد گرامی و خانواده دوست داشتنی عباسمنش
سلام
خدمت شما و هرکسی که این متنو میخونه اول ازتون ممنونم که همچین فضایی فراهم کردین
من با قانون جذب از جاهای دیگه آشنا بودم و داشتم روش کار میکردم ونتیجه هم کم وبیش گرفته بودم ولی وقتی به صورت اتفاقی با صحبتهای شما آشنا شدم و چندین بار گوش دادم مطمئن شدم شما نسبت به اونهایی که من دیده بودم مسلط تر هستی وخوشحالم به این فضا وارد شدم و میدونم که با توجه به قانون تکامل حتماو آرام موفق میشم و برای شما و دوستان هم مینویسم فعلا تشکر میکنم این نوشتار برای شروع بود ممنونم