داستان تحول من

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه خوشخو گفته:
    مدت عضویت: 2913 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار خودم. ضمن تشکر وقدر دانی از زحمات شما.من با خوندن مطالب خیلی شیوا و خواندنیه شما بسیار بسیار بیشتر از قبل مصمم تر شدم به اینکه تصمیمی که گرفتم درست میباشد حتی اگر همه مخالف این کار من باشند چون ایمان دارم که با تغییر باورهایم وایمآن به خودم که میتوانم به هر آنچه که تا به امروز به آن نرسیدم با کمک و راهنمایی های شما استاد بزرگوارم وتوانایی خودم در تغییر باورهایم حتمااا به تمام آنها خواهم رسید. من از خدای خودم واز شما استاد عزیزم و همچنین عزیزی که مرا در این راه کمکم کرده و میکند هزار هزار بار تشکر میکنم. به امید روزهای بسیار خوب. برای شما بهترینها را از خدای خودم خواهانم آقای سید حسین عباس منش عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهناز احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2917 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و گروه تحقیقاتی عباس منش.من در شروع راه تغییرم وتازه عضو خانواده زیبای شما شده ام از خدای بزرگ سپاسگزارم که راهنمای من به این مسیر شد بسیار نیازمند کمک و راهنمائی های ارزنده شما هستم و امیدوارم که در طی مسیر بتوانم به بهترین شکل از راهنمایی های شما نهایت استفاده را بکنم.برای شروع اولین فصل رویاهایی که رویا نیستند را خواندم و بسیار لذت بردم امیدوارم که بتوانم کلمه به کلمه آنرا در زندگی خود پیاده کنم.بسیار ممنون که تجارب ارزشمند خود را خالصانه در اختیار ما میگذارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    هما سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2977 روز

    سلام…از زمانی که مصمم به تغییر باور هام شده ام 80 روز گذشته ..یه هفته ایست که مشغول خواندن رویاهایی که رویا نیستند ..هستم با اینکه فایلهای رایگان استاد رو بارها گوش کرده ام ولی با خوندن این کتاب اندکی ترس و نگرانی برایم رو شده بود….ترس از فرکانس هایم ..امروز دوباره در این افکارکه چه کنم ؟؟دوباره سری به سایت زدم و داستان تحول رو خوندم….سپاس برای مآمن دنجی که که برایمان مهیا کرده این….چه آرامشی یافتم….کارتان بسیار ارزشمند است…و مرا مصمم کرد به ادامه راه….میخواهم نیکو زندگی کنم و کمک کنم عزیزانم هم زیبا و نیکو زندگی کنند. ..ممنون که هستین….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    معصومه سادات ناجی پارسانیان گفته:
    مدت عضویت: 2880 روز

    سلام وقتتان بخیر استاد عزیز و بسیار گرامی

    درابتدا روز ولادتان را تبریک عرض میکنم و از خداوند سپاسگزارم که استاد عباسمنش عزیز ، یکی از دستان توانمند خدا بر روی زمین را به ما هدیه داد ، امیداورم همیشه تنتان سالم ،دلتان خوش و جیبتان پر از پول و عمری بسیار طولانی داشته باشید همراه با سعادت دنیا وآخرت که بالاترین درجه خوشبختی است را برایتان آرزومندم.

    استاد عزیز میخوام از یه معجزه در زندگیم رو براتون بگم

    من یه چک به مبلغ 15/000/000تومان به نیت خرید محصولات شما از خداوند و کاینات درخواست کردم حدود دو ماه پیش ،و در کمال شگفتی اولین معجزه در زندگیم که بخاطر تعالیم خوب شما بود دریافت کردم نمیدونم چه جوری احساسم رو بیان کنم اما خیلی براحتی وخیلی بیشتر از مبلغ ذکر شده محصولات با ارزش شما بدستم رسید.

    از شدت خوشحالی گر یه ام گرفته چون احساس میکنم نشانه ها رو دارم دریافت میکنم و به رویاهام نزدیک میشم نمیدونم چه جوری ازتون تشکر کنم.

    و بزودی بابت معجزات و نشانه هایی که بخاطر استفاده از محصولات با ارزش شما ، در زندگیم ظهور پیدا میکنه رو به اطلا عتون میرسونم.

    در ا نتها ازتون بخاطر فایلهای بسیار زیبا که از زندگی و نتایج عالی که گرفتید رو به مانشان میدهید خیلی ممنونم

    چون اشتیاق و امید ما رو دو چندان میکنه و حس بسیار خوبی در ما بوجود میاره

    استاد عزیزم

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فاطمه قلعه خانی گفته:
    مدت عضویت: 2770 روز

    سلام استاد بزرگ باعث افتخار هست که عضو سایت شما شدم و خیلی خیلی از این بابت راضی و خوشحالم و از شما کمال تشکر رو دارم و همچنین از خدای خوبم که مرا وارد این راه کرد من 22 سالم هست زندگی پوچ بی معنی بود برایم تا اینکه وارد این راه شدم و زندگی ام شروع به تغیر کرده هست و روزی هزار بار خداروشکر میکنم از این بابت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فریدون سلگی گفته:
    مدت عضویت: 2846 روز

    با یاد خدا و درود بر بندگان خدا

    سلام استاد عزیز و ارجمندم ، تولدتون مبارک هرچند چند روزی دیر شده انشا الله که سالیان سال در پناه الطاف خداوند مهربان شاد تندرست و سلامت باشی ، این لحظه نفس عمیقی همراه با آرامش و احساس شادی می کشم و با مراجعه به قلبم میگم خدایا شکرت که به این مسیر هدایتم کردی و با استاد و دوستانی با صفا و دوست داشتنی آشنا شدم ، امروز صبح در مسیرم تا محل کار فایل توحید عملی 3 را گوش می دادم ناخود آگاه اشک از چشمانم سرازیر شد آرامش و امنیت خاصی را احساس می کردم و خیلی خودمو به خدا نزدیک دیدم و عمیقا شکرگزارش بودم ، خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    استاد عزیزم دوستت دارم ،

    دوستان گلم نمی تونم که نگم دوستتان دارم ، همگیتان را دوست دارم ، شاد و ثروتمند باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مریم بخشی گفته:
    مدت عضویت: 3770 روز

    ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ اﺳﺘﺎﺩ ﻋﺒﺎﺳﻤﻨﺶ و ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻋﺰﻳﺰ

    ﺧﻴﻠﻲ ﻓﺎﻳﻞ ﺟﺎﻟﺒﻲ ﺑﻮﺩ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ” ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺑﺮاﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺮﻙ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻳﺪ و ﻣﻨﺘﻆﺮ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺠﺎﻱ ﺧﺪا ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﺗﻮﻥ ﺑﺮﺳﻮﻧﻦ, اﻳﻦ ﺷﺮﻙ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻴﻦ ﻣﺎ ﻣﺘﺪاﻭﻝ ﻫﺴﺖ, ﻣﺜﻼ” ﺑﺮاﻱ اﺳﺘﺨﺪاﻡ ﺷﺪﻥ ﻳﺎ اﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﻱ اﺩاﺭاﺕ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺎﺭﺗﻲ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ی اﻳﻤﺎﻥ ﺿﻌﻴﻒ ﻫﺴﺖ. ﻣﻦ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪا ﻭاﮔﺰاﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭاﻗﻌﺎ” ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺴﺎﻳﻠﻢ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ و ﺧﺪا ﺭﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺭﻭ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻏﻴﺮ اﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻜﺮﺩﻩ.

    ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻭﻣﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﻮاﺟﻪ ﻫﺴﺘﻢ اﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻛﺮاﺕ ﻓﺎﻳﻠﻬﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻡ ﻭﻟﻲ اﻧﮕﺎﺭ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮاﻡ ﺗﺎﺯﻩ اﺱ و ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﻳﻪ ﺩﺭﺱ ﺟﺪﻳﺪﻱ اﺯﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ و ﺣﺘﻲ ﺟﻮاﺏ ﻳﻜﺴﺮﻱ ﺳﻮاﻟﻬﺎﻣﻮ ﺗﻮﻱ اﻳﻦ ﺗﻜﺮاﺭ ﮔﻮﺵ ﺩاﺩﻥ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ ﺑﺪﻭﻥ اﻳﻨﻜﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺑﮕﺮﺩﻡ. اﻳﻦ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﻚ ﻧﺸﻮﻧﻪ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ اﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩاﺭﻡ ﺗﻮﻱ ﻣﺩاﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﻗﺮاﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ و اﺯ ﺧﺪا ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻴﻨﻬﺎﻳﺖ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ.

    اﺯ ﺷﻤﺎ اﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮔﻮاﺭ ﻫﻢ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ و ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮاﺗﻮﻥ ﺩاﺭﻡ.

    اﺯ ﺗﻮﺟﻪ ﺷﻤﺎ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    پریسا کرد گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    آقای عباس منش عزیز اول اینکه من هر وقت سست میشم و کمی بی انگیزم به محض اینکه صدای شمارو و یا فایلی از شما گوش میدم دوباره جون میگیرم و از نو شروع میکنم..من در سال ٩6 که شروع شد هیچ وقت یادم نمیره از زمان تحویل سال و تمام روزها فقط از خدا یه کار عالی با درامد خوب میخواستم خلاصه چند جا سر کار رفتم اما شکست میخوردم میومدم بیرون و یا کار موردعلاقم نبود.ضمنا اینکه چون تجربه کاریم صفر بود هیچجا منو استخدام نمیکردند تا دقیقا چند ماه قبل از ٩٧ گفتم خدایا خواهش میکنم تا قبل از عید کار مورد علاقم که خودت میدونی چی مد نظرم هست برام مقدر کن.من از این بلا تکلیفی خسته شدم خودت میدونی که چه رویاهایی رو در سر دارم و میدونی که به جایگاه مورد نظرم برسم چه کار هایی که انجام میدم برای دنیای تو..یک روز خیلی اتفاقی یکی از دوستانم به من شرکت عموش رو پیشنهاد داد با کمال میل قبول کردم و وقتی برای مصاحبه رفتم مصداق عشق در نگاه اول بود تا فضا و محیط رو دیدم گفتم خودشه تا همکار هارو دیدم و گفتو گو هایی که با هم داشتند گفتم خودشه همون جایی که تو تصورم بود بعد از مصاحبه من استخدام شدم و جالب اینکه رئیسم همیشه از من حمایت میکنه و میخواد که من هرروز تو کارم پیشرفت کنم و جالب تَر از اون قبل از عید باز هم از طرف دوستی دیگر بهم یه کار دیگه پیشنهاد شد که حالا بعد از عید موندم کدوم رو انتخاب کنم .این همه فراوانی کار و شرکت و پیشنهاد های شغلی عالی است عالی است در این شهری که همه از این ناله میکنند که اَی بابا کو کار کار پیدا نمیشه که.اما من همیشه مصمم بودم و میدونستم خدای عزیزم بهترین هارو برام مقدر میکنه.و وقتی از پار سال نگاه دارم میکنم به پول هایی که داره میاد تو زندگیم هر ماه داره بیشتر میشه و همین طور روابط خوب و سلامتی ..ممنونم سپاسگزارم شاکرم که خدا من رو اگاه کرد آقای عباس منش من همیشه وتا أبد به شما مدیونم همیشه و تا أبد دوستتون دارم ،،پریسا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مهری حیدرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2787 روز

    استاد گرامی و همراهان سایت سلام

    با تبریک نوروز به همگی .من مدت کوتاهی است که به طور معجزه آسا با سایت آشنا شدم . حدود 10 سال است که روی مقوله انرژی کار می کنم . با وجودی که مطالعات زیادی روی باورهای مثبت داشتم اما هیچ گاه به این مدلی که استاد قوانین را کلاسه کرده اند آشنا نشده بودم . یک ماه پیش بر حسب تصادف (البته هدایت هستی)

    وقتی به دنبال عادات میلیونرها در گوگل می گشتم سایت را دیدم و عضو شدم . و قتی این سوال برای سال نو مطرح شد چون فقط از فایل های رایگان استفاده می کردم تصمیم گرفتم به قدر بضاعت دانسته هایم در مسابقه شرکت کنم.

    شکر گذاری برای داشته ها در سال 96

    در شرکت بسیار معتبری 24 سال مشغول به کار بودم .اما مدتی بود که دوست داشتم کار را رها و به آن چه همیشه دلم می خواست بپردازم یعنی نوشتن رمان و داستان .

    تا کنون البته حدود چند کناب هم چاپ کرده ام .اما در سال جاری یک کتاب مجوز چاپ گرفت و امیدوارم برای نمایشگاه 97 آماده شود . پس تقاضای بازنشستگی کردم تا با فراغ بتوانم به خواسته هایم برسم .

    ترم های زبان ایتالیایی را خیلی دوست داشتم گذراندم

    کسب و کار کوچکی با خریدن یک مغازه به راه انداختم که به عللی که فقط خدا میداند فعلن معوق شد . حتمن کسب بهتری در پیش است .

    به سفری لذت بخش خارج از کشور رفتم .

    در موردی برای تصمیم گیری مردد بودم که به یاری خدا

    و با اتکا به نیروی لایزال تصمیم نهایی را گرفتم .

    مطالب مقدماتی برای کتاب های جدیدم را آماده کردم

    ورزش مستمر را در برنامه روزانه ام قرار دادم.

    برای سال 97

    اول شکرگزاری و ساختن باورهای ثروت ساز

    دوم خانه آرمانی ام (البته منزل فعلی ام را که حدود 10 سال است خریده ام بسیار دوست دارم .اما می خواهم

    با به دست آوردن خانه رویایی جدید پا در جای پای کسانی بگذارم کا در مدار های بالاتر هستند.

    سوم اتوموبیل تیوولی ماتیکی ام را با سوییچ طلای طرح فروهر روشن کنم.

    چهارم زمینی برای ایجاد یک فرهنگسرا برای جوانان خریداری کنم .

    پنجم مدرسه ابتدایی برای کودکان هموطنم.

    ششم بنگاه انتشاراتی خودم را راه اندازی کنم و کتابهایم را با سلیقه خودم چاپ کنم

    هفتم کمک به اقوام نزدیکم تا دنیای برایمان بزرگ و بزرگ تر شود.

    هشتم خریدن فایل های ثروت 1و2و3.

    نهم عمل به وصیت پدر گرامی ام که به دلیل شغلی چند سالی در آمریکا بودند و مرا تشویق به سفر به آ ن کشور و دیدن فراوانی ها و نگرش کلان مدیران در این کشور می کرد که در زمان حیاتشان مقدور نشد. به خصوص برج تجارتی امپایر استیت را همیشه مثال می زدند. پس این سفر نیز از رویاهای من است.

    البته برنده شدن در مسابقه جالب است اما مهمتر از آن موفق شدن در شناخت قوانینی است که استاد در فایلی قبل از سال 97 به نیکویی آ نرا برایمان مطرح کردند .در این فایل ایشان به قدری از ته قلبشان صحبت کردند که وظیفه خودم دیدم حداقل به اندازه چند سطر این جا بنویسم و به ایشان بگویم که زمانی که این فایل را می دیدم شک نداشتم که خدای یکتا مرا هم به مداری که ایشان می گفتند هدایت کرده است . حالا که این سطور را می نویسم از این که خداوند مرا به شناخت خودش این گونه هدایت کرده شکر گزاری می کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهرنوش کوثری گفته:
    مدت عضویت: 2740 روز

    سلام خسته نباشی

    من دوتا فایل شما رو گوش کردم خیلی زیاد

    ولی وقتی ب پدرم میگم میگه ول کن بابا

    منم سرد میشم نسبت ب گفته های شما .

    من اعتماد ب نفسم هم خیلی پایینه

    نمیدونم میتونم راهو پیش برم یانه

    لطفا راهنماییم کنید

    مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      هوتن عباسی گفته:
      مدت عضویت: 3946 روز

      سلام دوست عزیز شما تنها فقط میتونی قانون جذب و دیگر قوانین رو برای خودتون انجام بدید

      اصلا نیازی نیست به کس دیگری بگید , برای باور کردن و هیچ چیز دیگری شما به هیچ کسی نیاز ندارید

      بخاطر اینکه اونها اصلا تو فرکانس شما نیستند و نمیتونند شما رو درک کنن.

      وقتی که قوانین جهان رو درک کنید “معنی واقعی آزادی” رو میچشید

      و میبینید که خدا چقدر ساده راه رسیدن به هدف رو قرار داده.

      من دانشجوی کارشناسی بودم در یک دانشگاه سراسری متوسط سال قبل با استفاده از قانون جذب تونستم توی کنکور ارشد رشته ی خودم که مهندسی عمران هست 2 رقمی بشم و مدیریت ساخت شریف رو بیارم.

      و تک تک دارم همه ی چیز هایی که میخوام رو بدست میارم بدون اینکه کار خاصی انجام بدهم.

      بسته ی قانون آفرینش یکی از کاملترین مجموعه هاست.

      موفق و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: