داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ع م گفته:
    مدت عضویت: 1121 روز

    درود بر استاد عزیز

    من خیلی شما رو تحسین میکنم واقعا خیلی کار بزرگی کردید که از اونجا به این موقعیت ، ثروت و موفقیت رسیدید.

    این نشان میده که شما خیلی روی خودتان کار کردید. واقعا همت شما قابل تحسینِ و از شما ممنونم که راهی رو که شما با آزمون و خطا و سختی شناختید راحت در اختیار ما میذارید.

    خداوند نگهدارتون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    عبدلله بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 720 روز

    سلام به نام خالق ارامش و استادعزیزم طی این یک سال که با شما اشنا شدم به اگاهی و آرامش بیشتر از قبل که شما را نمشناختم رسیدم وبارها خداوند را شاکرم به خاطره این اتفاق من روز به روز به قوانین خداوند و راهنمایهای شما نزدیکتر میشوم واحساس میکنم با این روش به خواسته‌های خودم میرسم حداقلش خیلی خیلی بهتر وبیشتر از قبل میشم ممنون بابت شما وخدای شما که هدفی درست را برای ادمها انتخاب کردی ….سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    پروانه حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 440 روز

    سلام به شما دوستان خوبم مدتی است با سایت شما آشنا شدم

    بانویی 52ساله هستم یک دنیا آرزو دارم هم برای خودم و هم برای دو پسرم

    ولی نمیدونم از کجا شروع کنم

    ابتدا کم کردن وزنم است و رسیدن و وزن ایده آل دوم داشتن یک شغل خوب با درآمد عالی

    با وجود اینکه در حال تحصیل در کارشناسی ارشد کارآفرینی هستم ولی هیچ ایده بخصوصی در ذهنم ندارم

    در طی سالهای گذشته چند مدرک فنی حرفه ای از قبیل کمک بهیاری و یک مدرک تولید کفش و.. گرفتم ولی

    مدرک مربی فیزیکال فیتنس ووو

    ولی نمیدونم چطوری میتونم به اهداف و آرزوهام برسم

    خیلی از صحبتهای استاد لذت میبرم خیلی خوشحال میشم که شما میگید با اعتماد بخدا به همه خواسته هاتون رسیدید

    ولی مدتیه زانوم آتروز گرفته و مرتب همسرم و اطرافیانم منو سرزنش میکنند که تو دیگه با این شرایط فیزیکی ورزش نباید بکنی و مدتی پیش رفتم بدنبال فعلیت تورب ی و گردشگری تقریبا داشتم موفق میشدم و معروف میشدم بازم همسرم و بعضی اشخاص گفتند الان برات مناسب نیستهنوز توی قلبم اون انگیزه لازم و حرکته ایجاد نشده

    ممنون میشم کمکم کنید

    مرسی که هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    اسماعیل صادقی گفته:
    مدت عضویت: 401 روز

    سلام حدود یک سال میشه که بصورت اتفاقی بافایل های آرامش بخش آقای عرشیان فر آشنا شدم و باز هم بصورت اتفاقی به فایل های رایگان آقای عباس منش هدایت شدم که بعد از گوش‌دادن احساس کردم بیشتر از بقیه کانالها در حوزه آرامش و موفقیت بهم حس خوب میده .این بود که چون بیشترین نقطه ضعف و درگیری ذهنی من پول بود سراغ دوره روانشناسی ثروت 1 رفتم و همه رو گوش دادم و چند روز پیش کل دوره ها رو خریدم و سراغ دوره 12 قدم رفتم.و خداییش نشانه ها و نتایج هرچند کوچک از پیشرفت مالی رو تجربه کردم.اما امروز با خودم فکر کردم بهتره که برگردم و از پایه ی پایه بیام بالا و با راهنمایی و دست فرمون استاد پیش برم.اینم بگم رابطه م با خدای مهربان تقریباً خوب بود ولی بهتر شده و رابطه م با مردم بهتر شده .چون مهارتم در کار با گوشی و کامپیوتر زیاد نیست دوست دارم خود استاد یا همکاراشون راهنمایی کنند که از کجا شروع کنم.خدارو سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مارال ناروئی گفته:
    مدت عضویت: 226 روز

    سلام

    امیدوارم حال دلتون عالی باشه

    من تازه به جمع پراز مهر خانواده شما پیوستم البته چندسالی هست با دوستانم که از خانواده شما هستند با شما آشنا هستم و همیشه دلم میخواست وارد جمع شما بشم بارها به سایت شما وارد میشدم به گزینه ورود و عضویت که میرسیدم یه فکر و حسی که نمیدونم چیه سریع منو خارج میکرد، تا اینکه از یکی از دوستان اسم دوره اخیر شما رو شنیدم اینجا بود که تصمیم گرفتم که عضو سایت شما بشم اینم بگم که من دو ماهه دارم رو خودم کار میکنم که بتونم بیزینس خودم رو راه بندازم بیزینسی که سالها دلم میخواست ولی اون باورهای محدود کننده به من اجازه شو نمیداد

    بالاخره وارد سایت شما شدم صحبت های شمارو شنیدم و تو بیست وچهار ساعت اول منتظر یه نشونه بودم که الحمدلله نشونه برام آشکار شد سریع اومدم و دوره جدید رو خریدم خیلی خیلی خیلی خوشحالم از اینکه بالاخره تونستم به این جمع بپیوندم و خدارو هزاران بار شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد.

    از خداوند منان خیر و برکت در سلامتی ،رزق وروزی، عمر و… برای شما خواهانم. در پناه حق سرافراز و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 782 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان وبنام خدای مهربانم

    اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ ﴿1﴾

    براى مردم [وقت] حسابشان نزدیک شده است و آنان در بى‏ خبرى رویگردانند (1)

    مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ ﴿2﴾

    هیچ پند تازه‏ اى از پروردگارشان نیامد مگر اینکه بازى‏ کنان آن را شنیدند (2)

    لَاهِیَهً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿3﴾

    در حالى که دلهایشان مشغول است و آنانکه ستم کردند پنهانى به نجوا برخاستند که آیا این [مرد] جز بشرى مانند شماست آیا دیده و دانسته به سوى سحر مى ‏روید (3)

    قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿4﴾

    [پیامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ى] را در آسمان و زمین مى‏ داند و اوست‏ شنواى دانا (4)

    بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَهٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ ﴿5﴾

    بلکه گفتند خوابهاى شوریده است [نه] بلکه آن را بربافته بلکه او شاعرى است پس همان گونه که براى پیشینیان هم عرضه شد باید براى ما نشانه‏ اى بیاورد (5)

    سلام بر شما استاد عمل ، استاد توانا ، استاد توحیدی ، استاد خلاق ، استاد پشت کار ، استاد با اراده و استاد که امروز الگوی مناسب هستین برای میلیون ها افراد در جهان هستی

    همین قسم هدایتی به این صفحه سر خوردم و این همه عکس ها را دیدم چقدر انرژی برایم داد

    خدا را بی نهایت شکر برای این حد از تعهد

    یک درس بزرگی میشه ازین عکس ها گرفت

    همین که مسیر درست همیشه وقت درست است

    در چندین عکس دیدم که چقدر با اعتماد بالای حرکت داشتین

    و همانجا ها بوده که امروز در زمان مناسب و مکان مناسب هستین

    و یکبار دیگر برای من یاد آوری شد که

    قوانین کاملا درست است !

    در حفظ الله باشید استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    soulovelybook گفته:
    مدت عضویت: 3122 روز

    سلام

    من سلاله هستم

    دختری ک در سن ١٢ سالگی بدون هیچ مطالعه ای همیشه با مادرش بحث میکرد ک ب تعداد انسان ها خدا وجود داره

    و همیشه می گفت شما خدای منو نمیشناسی منم خدای شما رو

    فقط میدونیم یک نیروی برتر هست ک در نهایت یکی هست

    پس مامانه خوبم ب عقایدم احترام بذار و اجازه بده همون موقع ک خودم صلاح میدونم نگاه کردن ب ابر ها رو تموم کنم و بعد ظرف ها رو بشورم ? شاید خدا دلش بخواد الان ی شگفتی نشونم بده

    من الان ٢5 سالمه !

    خیلی سال تنها بودم

    خیلی سال جنگیدم و چندسالی هست بیخیال شدم. اما

    خوشحالم ک هستید جناب سید حسین عباس منش

    صمیمانه و شاکرانه از خدای خوبم میخوام ک حافظ اتون باشه نه فقط ب خاطر خودتون

    بخاطر همه ی کسانی ک دیدگاه های نو دارن و همراهی ندارن

    بخاطر بودن های صادقانه اتون ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    لیلا جلوداری گفته:
    مدت عضویت: 2684 روز

    سلام به همه انسانهای ازاد امروزکه داشتم عکس های سایت رانگاه می کردم متوجه شدم استادازابتدا واقعا شاد بوده واحساس خوب داشته بطوری که در چهره ایشان حقیقتا شادی ورضایت بسیار زیادی مشهودهست یعنی هین جمله که به امید خداوقتی بتوانیم از مسیر لذت ببریم حتما به خواسته هایمان می رسیم ممنون وسپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سارا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2860 روز

    بنام خدایی که جهان رو بر اساس یک قانون وضع کرد……. با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیزم ..

    البته من بیشتر از طریق فایلهای رایگان استفاده و رو باورام کار میکنم… کلا نیستم که بخوام نظر بزارم ولی گهگاهی نظرات دوستان عزیز رو مطالعه و استفاده میکنم…..

    و اما راجع به سوالی که فرمودید…. که چه تفاوتی هست … چیزی که من از قانون جهان هستی متوجه شدم و قانونی که خدا در قران وضع کرده که بسیار ساده وبسیار دقیق و کامله و هیچ تغییری در این قانون صورت نمیگیره اینه که چه در کسب و کار چه در سلامتی ..روابط.. ارامش .. خوشبختی ودر تمام جنبه های زندگی تنها چیزی که اصل و ‍‍‍اساس این جهانه … ایمان راسخ .. توکل .. باور و توحیدی بودن شخص به منبع اصلی همان خداست که اگه اینارو داشته باشیم میتونیم تغییر رو در تمام جنبه های زندگیمون مشاهده کنیم…و اینکه چرا کسب و کار یه عده ای با بقیه افراد فرق داره و همیشه موفقند ار بین بردن ترمزها و جایگزین کردن باورهای محکم و خداگونه و توحیدی بودن شخصه و ایمانی که میتونه زندگیشو متحول کنه ….. این چیزیه که من از قانون جهان درک کردم و تونستم به عینه خدا رو تو زندگیم ببینم و احساسش کنم و از درون با او رابطه برقرار کنم …. تشکر میکنم از شما ودوستانی که تو این سایت هستید و با کامنتهایی که میزارین با مطالعه این کامنتها دریچه های جدیدی در ذهنم ایجاد میشه و بهتر میتونم قانون و درک کنم ……ممنون از لطفتون ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    رسول سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام استادگرامی ممنونم ازخداوند ک شمارو درمسیر راه من قرارداد٫ حدود پنج ماهه که در بندرعباس تمریناتو مو به مو به اتفاق همسرم شروع کردیم اتفاقای خوبی داره برامون میافته ٫معجزات ، الهامات ،ایده های عالی داره سرراهمون قرارمیگیره، امیدوارم بتونیم باتوجه به خواسته هامون درمسیر درست زندگی قراربگیریم٫

    وجالبه بعداز مدتها فهمیدیم چیزی که باعث میشد علارقم همه تلاش ها مراقبه و تمریناتمون به یسری از هدف هامون نرسیم نجواهای درونی بود ،درخاست میکنم ازتون در زمینه کنترل و هدایت ضمیرناخودآگاه و نجواهای درونی راهکار و تمرین بهمون بدین٫سپاس فراوان ازشما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: