داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیرحسین بذرافشان گفته:
    مدت عضویت: 3679 روز

    هیچ وقت یادم نمیره شبی که تو سایت های مختلف میگشتم تا یکی از موفقیت برام بگه و من رو با خودم بیشتر آشنا کنه و بهم بگه که آقاجان موفقیت خیلی آسونه…من همیشه از موفقیت و تلاش متنفر بودم چرا؟؟؟ چون فکر میکردم که باید به سختی بهش رسید و باید پدرت دربیاد… تا اینکه با فایلی مواجه شدم که اولش طرف خودشو معرفی کرد و گفت که سید حسین عباسمنش هستم و…

    اون لحظه ای که خودشو معرفی کرد من با خودم خندیدم و گفتم که ببین هرکی به هرکی شده دیگه استاد موفقیت شدن هرکی با خانوادش قهر میکنه میشه استاد موفقیت… اینا جملاتی بود که من در اون لحظه با خودم میگفتم که عباسمنش کیه دیگه بابا… ولی وقتی که اون فایل رو گوش کردم دیدم حرفایی میگه که به دلم میشینه و دقیقا همون چیزهایی هست که من از بچگی دوست داشتم همچین صحبت هایی رو بشنوم. تا اینکه به سایت هدایت شدم و نمیدونم چرا مستقیم رفتم سراغ نظرات فایل ها… آخه اینجوری هم داریم مگه هدایت به این آسونی به سمت حرفایی که از کودکی دنبالش بودم و اون همه نتیجه گرفتم مردم و …

    گیج بودم و مونده بودم آیا واقعا اینا حقیقته یا نه؟؟؟

    ولی همش حقیقت بود به خدا از کودکی با همه فرق داشتم همیشه دوست داشتم که به آسون ترین شکل ممکن به خواسته هام برسم و خدا منوگذاشت جایی که باید می بودم. الان دوسال هست که دارم با آرامش زندگی میکنم چون به این حقیقت رسیدم که همه چی دست خودمه و من خودم سازنده تمام زندگیم هستم…

    و تنها چیزی که میخوام بگم این هست که ،

    خدایا ممنونم من رو به مسیری هدایت کردی که سید حسین عباسمنش همون کسی که فکرشو نمیکردم، برام هموار کرده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    اذر ارین کیا گفته:
    مدت عضویت: 2761 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    رب شرح لی صدری..و یسرلی امری..وحلل عقده من لسانی..یفقهوقولی

    خدایا چگونه بنویسم وچه بگویم از باورهای داشته ونداشته ام درطول سالیان زندگی…که برمن گذشت ونفهمیدم خدایی و مهربانیت را..وچه روزهایی که با غم تلخ و سنگینه اضطراب،یاس ونا امیدی گذراندم بی اینکه باورکنم وجودت راکه عاری ازهر نازیباییست وپناهگاهیست دربرابر هرسختی..وبرمن حکم کردی اقرابسم ربک الذی خلق )(بخان بنام پروردگارت که جهان راافرید..وخواندم وقرائت کردم تک تک ایه هایت را وباز نفهمیدم و گذرکردم بااشک چشم وناامیدی ازاجابت دعایم،وچه سالیانی که گذراندم درمکتب تو ومقربانت،روزهایی سرشاراز مهربانی عشق ولذت را وبازباسایه ی ابری تیره از تصورات باطل خودم ،ان دقایق را به فراموشی سپردم وزیر سایه ی سنگین تاریکی چه روزهاکه ماندم و فقط اشک ریختم وخواندمت ..یا رب یارب یارب..بی ایمان به اجابت دعایم…

    هرروزوهرشبم در اغوشت سپری شد..ونفهمیدم مهربانی این عظمتت را وباوروجود ماندگارت را که چون کوهی تکیه گاه من است..

    وامروزبرحسب تکلیف دست برقلم برده ام تا بنویسم ازباورهایم ….که چگونه درمیان باورهای به وفورنادرستم ،بیابم باورهای خالصانه ام به تورا..که سراسر درهاله ی نور انها،فقط زیبایی و نیکیست… وقبل ازان حمدوسپاس میگویم تورا که سیرتهاوصورتها یی بس نیکو فروفرستادی وانگونه مارابرتری دادی که بر همه ی افریدگانت سلطه یابیم…

    اگردراین دقایق لحظه ای به افرینش وحضورم دراین دنیا وخاست تو به وجودوهستی ام رابادیده ی دل بنگرم،باورم به افرینش،به هستی ،به وجود وخلقتی که فقط از قدرت تو نشات میگیرد به یکباره روشن میشود تورا بی وقفه سپاس میگویم که درتمام برکات ونعماتت لحظه ای درنگ نکردم که بیاندیشم و ببینم با چشم دل..

    باورم را شروع میکنم از باورم به توکه منشا خلقت ،افرینش و هستیه من هستی..که جزتورا قدرتی بالاتروبرتروجود ندارد …قدم برزمینت گذاردم به اراده ی تو وبی سپاس ازاین نعمتت واکنون میتوانم دریابم عظمت این نعمات را که دست به قلم برده ام وشروع به اندیشیدن کرده ام…

    باورم به قدرتی مطلق که مرا همچون فرزندخوددراغوش گرفته وراه نیک وبدرا بر من نمایان کرده به وضوح،واین منم که باکوتاهی در سپاس این نعمات سایه ی تاریک بدی را دنبال کردم اگرچه به وضوح روشنی راحت برمن اشکارگشته .ودراین لحطه این باورم را میابم که توجزخوبی وروشنی برمن مقدرنکرده ای ،ودراین لحظاتی که پراز قداست نوشتنم ازتو،به یکباره باوری درمن شعله ورشده که عظمتی که مرا چنین مهربانانه دراعوش گرفته ،چگونه برمن سختی و غم واندوه روانه میدارد که خود سراسر عطوفت ومهربانیست…..؟؟؟؟

    سپاس میگویم این لحظاتم را که با اندیشه ی تو پرازنورانیت گشته ومن ازروی اخلاص تنها وتنها تورا برمیگزینم وازهرکسی که خود نیازمند به درگاه توست روی برمیتابم که این خود باوری ژرف در پهنای این گیتی برای وجود ناارام من است…

    ای خداوندی که برمن حکم کرده ای نوشتن این جملات را…یقین دارم که هرچه باور نیکو ازتو وبرای تو داشته ام ازسوی توبوده وتمام باورهای کوتاه تاریک وپرازیاس و خرافه پرستیم ازجانب شیطانی بوده که خود به تو گفته مرا مهلت ده تا قیامت …وتو مهلت داده ای به ان ،ولی سپاس که بندگان صالحت را به راه خود هدایت کرده ای که هرگز نجوای شیطانی انها را به خود مشغول نمیکند واین باوررا اکنون به زیبایی برمن روشن کردی که درپناه امن توام وتو یگانه حافظ و نگهبانم..

    وخدای را سپاس میگویم دراین لحظه که امروز وجود معلمی ارجمند که به یقین از بندگان مقرب توست وحضورناگهانی اودرراه زندگیم که درود تو وفرشتگانت براو باد همیشه، مرا به نوشتن واندیشیدن ازتوفروبرده….که درنگ کنم درتمام باورها وخداپرستیم..وببینم وبشنوم وانجام دهم انچه را که تو به من حکم کرده ای…

    خدایا تورا سپاس میگویم که باچنین پرسش و پاسخی ،به من فرصت اندیشیدن دادی…

    خدایا تورا سپاس میگویم که به من جرات نوشتن ازخودت را دادی…

    وسپاست میگویم که جملات را خود برزبانم جاری ساختی…

    خدایا هزاران بار تورا شاکرم که توانستم بنویسم در محضردوستداران راه حق ،وامیددارم که توانسته باشم گوشه ای از باورهای قلبم را به زبان کلمات دراین صفحه جاری ساخته باشم.

    .باارزوی بهترین باورها به تو برای تمامیه پویندگان را ه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 1601 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیز و مریم جان خوش ذوق و مهربون

    من کاملا هدایتی سایت شما رو پیدا کردم و تو این مدت آشناییم فایلهای فصل اول و دوم سفرنامه رو گوش دادم،، چقدر عالی بودن و کم کم همین طور که جلو میرفتم و این آگاهی های ناب رو میشنیدم حریص تر میشدم و دوست داشتم بیشتر و بیشتر بدونم،،، لابلای اون فایلها سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو گهگاهی میدیدم.. و اینها به باورم کمک میکرد، باور به اینکه ببین اینهمه موفقیت! دیگه چی لازم داری که مطمئن بشی،، کم کم بیشتر باورم میشد که این مسیر درسته و کم کم شروع کردم از اون آگاهی ها استفاده کردن، اولش برام خیلی سخت بود بخصوص دور شدن از افکار منفی! وای که چقدر سخت بود، هر کاری میخواستم انجام بدم تنها چیزی که به ذهنم میرسید و ذهنم تجزیه تحلیل میکرد، احتمالات بد و عواقب وحشتناک بود که دیوانه وار اذیتم میکرد، خیلی روی خودم کار کردم و الان بعد از این مدت میتونم بگم که خدا رو شکرگذارم که این توانایی رو تا حدی پیدا کردم که به محض ورود نجواهای شیطان، با فکر کردن به جنبه های مثبت اون کار فکرهای منفی رو از ذهنم بیرون میکنم و شروع به پرورش رویاهای مثبت در مورد هدفم میکنم… و خیلی از بدست آوردن این توانایی خوشحالم.، خدا را شاکرم.

    و این رو هم بگم که پاشنه آشیل من بیشتر بخش مالی و ثروت بود که الان با خوشحالی میتونم بگم که تغییرات خیلی واضح و معجزه واری در زندگیم داره بوجود میاد که هر چی پیش میره بیشتر دارم به این سبک تفکر و به این باور توحیدی ایمان میارم،،، روزبروز ایمانم بیشتر میشه و راحتتر میتونم نتیجه مثبت رو تجسم کنم، وای گفتم تجسم! اینقدر ضعیف بودم توی تجسم که وقتی چشمامو میبستم که شرایط ایده آلم رو تصور کنم بیشتر از چندثانیه موفق نمیشدم! خیلی سخت بود هنوز شروع نکرده مغزم میرفت تو پیچ و تاب و فرعی های مشکلات و…. ولی الان خیلی کنترل ذهنم بهتر شده،، البته بازم نه خیلی ولی بهتر از قبل شدم،، و همچنان دارم روی خودم کار میکنم،، میخوام دوباره فایلهای سفرنامه رو شروع کنم و توضیحاتشم بخونم، چون اون دور قبلی با عجله پیش میرفتم که ببینم بعدش چیه و توضیحات و کامنتها رو نمیخوندم ولی الان میخوام ریزبین تر باشم و این مسیر رو با دید عمیق تری برانداز کنم

    آهان یه نکته ی خیلی مهم یادم اومد که بگم استاد،، من یک تجربه ی خیلی مهم دیگه هم همین چند روز اخیر بدست آوردم و اون اینه که من حدود ۹ ماه پیش قدم اول و دوم رو تهیه کردم و گوش دادم و تا حدی روشون کار کردم ولی،، خیلی همزمان فکرم درگیر خواسته هام بود، و فکر میکردم الان چرا با اینکه دارم کار میکنم ولی اتفاق خارق العاده ای برام نمیافته! خیلی عجول بودم 😥 و همین حس، حالمو بد میکرد و همش منتظر بودم معجزه بشه و یه اتفاق عجیب برام بیافته،، انگار بزور میخواستم یه کاری بکنم که نتیجه بخصوص مالی خوبی برام داشته باشه، و این باعث شده بود تمرکزم روی کمبود بیشتر بشه و مدام حالم بدتر بشه، تا اینکه از یه جایی دو هفته پیش تصمیم گرفتم همه چیز و رها کنم و فقط کارایی انجام بدم که حالمو خوب کنه،، برم مهمونی، استخر و به خودم سخت نگیرم، و توجهمو به نکات خوب بیشتر کردم،،، و حالا خدای من! باورم نمیشه، علاوه بر اینکه خیلی خوشحال و سرخوشم،، حساب بانکیم هم به اندازه چند برابر قبل پول توشه،، خیلی جالبه من کار خاصی نکردم، همون کارای قبلی، پس خدای من این همه پول از کجا داره میاد، تا حالا کجا بودن این پولا😉😍 خیلی نیست ولی حدود ۳ برابر در آمد ماهیانمونه،،، اینجاست که فهمیدم باید روی باورهام و توجه به نکات مثبت زوم کنم ولی طلبکار نباشم،و حتما هم نباید از همون راهی که من میگم پول بیاد، شاید خدا یه راه آسون تر برات درنظر داشته باشه،، آسون بگیر و بذار خدا کارشو برات انجام بده 🙂خواستمو بخوام ولی نچسبم بهش،، امیدوارم این تجربه ی من برای دوستانم مفید باشه و میانبر بزنن،،،

    در آخر باز هم ازتون ممنونم که اینقدر زیبا و با نکته سنجی فراوان این مطالب رو برای ما بیان کردید، به هر مسئله ای تو زندگیم برخورد میکنم رد پای این قانون رو میتونم توش پیدا کنم، امیدوارم هم خودم و هم شما وهم بقیه دوستان عزیزم در این خانواده صمیمی روز بروز بیشتر بتونیم به درک عمیق تر این قوانین تبحر پیدا کنیم و همچنان از نتایجمون برای همدیگه بگیم

    درود و سپاس دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    بهنام شیروانی گفته:
    مدت عضویت: 3101 روز

    سلام

    دوستان عزیز من تنها یک ساعت است که وارد خانواده صمیمی گروه استاد والا مقام عباس منش شده ام . از این بابت بسیار خوشحالم و باور دارم همه ما میتوانیم با کاشت بذرهای باور ثروت وفراوانی ، با داشت و

    آبیاری این بذرها بوسیله تمرین و تمرین و تکرار وتکرار فصل برداشت میوهای ثروتمندی و توانگری را جشن بگیریم ویادمان باشد سپاسگزاری از مالک سرزمین وجودمان ضامن برکت این کشت و زرع پر سود است.

    از خداوند میخواهم که باورهایتان همیشه بارور باشد .آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3353 روز

      سلام

      من جای ایشان پاسخ نمی دهم فقط نظر خودم را ارائه میدم با اجازه شما، مهم نیست که کار ایشان چیست البته در قسمتهای مختلف توضیحاتی را داده اند، مهم این است که تمام تمرینات و آموزه ها و سخنان ایشان راهکار همه ما در تمامی جنبه های زندگی است و مهم این است که ایشان موفق هستند و موفقیت را هم به ما نشان می دهند و مهم این است که ایشان دفترچه راهنمای هر کاری را در اختیار ما گذارده اند که بتوانیم در تمام جنبه های زندگی به موفقیت برسیم و خود ا یشان نیز این راه را با همان صحبتهایی که انجام میدهند رفته اند و به یاری خدا به موفقیت هم رسیده اند.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    وحید ایرانی گفته:
    مدت عضویت: 868 روز

    سلام به دوستان استاد عزیز

    خدارو بینهایت شکر

    روز های خیلی سختی رو داشتم و الان به لطف خدای مهربان هدایت شدم و در اینستاگرام با استاد آشنا شدم و بعد وارد سایت شدم چقدر لذت میبرم وقتی استاد از آگاهی و باور صحبت میکنه اشک شوق میریزم و انرژی و قدرت پیدا میکنم که می‌شود جور دیگه ای هم زندگی کرد با تغییر افکار و باور ها شکرت خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    مجید احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    سلام به استاد عزیز و تمامی دوستان گرامی

    سالها به دنبال این بودم که خداوند چگونه یک تنه با این همه انسان در ارتباط است چگونه یک تنه حرف تمامی انسانها را باهم گوش میدهد مشکل از اینجا شروع میشد که بخاطر باورهای که از کودکی درون ذهن ما جای گرفته بود شبیح به خود ما آدمها بود من همیشه خداوند رو در آسمانها و به شکل یک پادشاه میدیدم که در حال اداره جهان بود . بعداها که کمی مطالعاتم بیشتر شد خداوند رو درون خودمون میدیدم ولی بازم همون خداوند در آسمانها هم بود به تصورم اینگونه میامد که آن خدا از روح خود درون ما دمیده و حالا از طریق این روح با ما در ارتباط است اما بازم این داستان به تضاد و ارتباط با ما و کنترل جهانش برمیخورد ته دلم همیشه احساس میکردم که حقیقتی وجود دارد که من آن را میدانم ولی به کلی فراموش کردم حقیقتی واضح و روشن که شرک و تاریکی بر روی آن سرپوش گذاشته بود از یک طرف هر وقت میخواستم این حقیقت را جستجو کنم یاد حرفهای بزرگترها میفتادم که میگفتن هر کس در مورد خداوند فکر کند دیوانه میشود و این در ذهن من تبدیل شده بود به یک باور پس ترس همیشه جلوی ذوق و اندیشه من را میگرفت و من به این موضوع فکر میکردم که من بنده

    خدا هستم و حق ندارم در مورد خدا چیز زیادی بدانم شاید همین موضوع و باور اشتباه بود که من رو همیشه در یک جا ثابت نگه میداشت اما بعد از سالها شکست و خستکی بالاخره تصمیم گرفتم که حرکت کنم و باورهای

    خود را تغییر بدهم مسیر تغییر باورها گرچه پر از مقاومت ذهن و کشمکش بود اما من به خانواده صمیمی عباسمنش هدایت شدم ودر نهایت بعد دو سالو نیم تصمیم قطعی گرفتم که باورهای خودم رو با مشارکت شبانه روزی در این خانواده صمیمی تغییر بنیادین بدم و توحید و یکتا پرستی رو که لازمه زندگی سلامت و خوشبختی در جهان و آخرت هست رو سرلوحه تمام کارهایم در زندگیم قرار بدم خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که من رو به این خانواده صمیمی هدایت کرد چون فهمیدم که خانواده مهمترین نقطه تغییر باورهست

    در پناه حق باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    استاد یه دونه ای به ولله یه دونه ای …کسی نمیدونه این رو

    هر موقع میگم این فایل رو دیدم دیگه ؟؟ برو یه فایل دیگه میگم نه این فایل نابه باید ببینم و می بینم درهایی به روم باز میشه که حد ندارند اندازه ندارند

    استاد حتی کسایی که میگن ما داریم روی خودمون کار میکنیم مثل شما نیستن حتی ثروتمندا .. پولدارا … من نمیدونم؟؟؟!!!!!!

    یه وقتایی شک می کنم استاد

    به خودم میگم میشه ایشون یه انسانی باشه که از فضا اومده؟؟؟؟؟ آخه چقدر یه انسان میتونه این قدر مصمم خداوند را باور کرده باشه ؟؟؟

    استاد من هم می خواهم مثل شما باشم یعنی خداوند کمکم میکنه که مثله شما باشم

    استاد خیلی دوستتون دارم

    برات بهترین ها را آرزو دارم

    برات بهترین ها را آرزو دارم از همون خدایی که خودت داریش و داری به من هم یاد میدی

    تصمیم گرفتم دیگه معمولی نباشم

    تصمیم گرفتم دیگه وارد هر مجلسی نشم

    تصمیم گرفتم با هر کسی صحبت نکنم

    استاد جانم آدمهایی که از من متنفر بودن و هر موقع من رو می دیدن عینه اینکه اضرائیل رو دیدن حالا برام سر و دست می شکنن و اونقدر به دنبال من هستن ولی من میدونم این آدمها همونی هستن که قبلا بودن با همون افکار اما من تغییر کردم اول خدا را شکر میکنم که این همه تغییر کردم و بعد خدا را شکر میکنم که از بدنه ی جامعه جدام کرده خداوند بوسیله ی شما استاد عزیزم

    استاد عزیزم دوستت دارم

    بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوسس بوس بوس بوسس بوس بوس………….. این همه بوس تقدیم شما استاد گرانقدرم با عشق و فارغ از دیدگاه دیگران و نظر دیگران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      کامران جباری گفته:
      مدت عضویت: 1027 روز

      سلام بر دوست گرامی و ارزشی خودم واقعا از تعریفات شما از استاد من هم به وجد آمدم که به تایید فرمایشات شما مهر بزرگی بزنم که استاد عزیز واقعا یه انسان به تمام معنا یکتا پرست و فرشته نجات انسان‌هایی هست که دوست دارن تعقییر کن و از خداوند بسیار مهربان طلب سلامتی و عمر طولانی برای استاد عزیز را دارم و آرزوی سلامتی و پیروزی را برای شما دوست گرامی را از خداوند طلب میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رها توحيدي راد گفته:
    مدت عضویت: 2668 روز

    به نام جان جانانم

    الله یکتا

    اسفند سال 1396

    تولد دوباره ی بود با این سایت اشنا شدم

    اینجا می خوام از عمق قلبم از جانانم ایزدم سپاسگزاری کنم که من هدایت کرد

    که در تاریک ترین بخش زندگیم

    از طریق جناب عباس منش وارد زندگی من شد

    و با عمق قلبم از جناب عباس منش سپاسگزارم

    که برای من خود خدا بود

    کفر نمی گم

    من از خود ایشون یاد گرفتم و ادراک ام اینه

    وقتی به این باور برسی که اون نیرو تنها منبع قدرت هست

    وقتی باورهای فروانی و لیاقت و سیر تکامل باورهای توحید و باور این که اون نیرو یه انرژی

    یه سیستم

    و قوانین ثابته و خود ما هم بخشی از اون نیرو هستیم

    و هر اونچه در این جهان موجود

    گستری از خود اون انرژی هست

    و قتی با اون یکی بشی اونوقت تو خدای میشی خلق می کنی

    بعد از یک سال اونقدری باورهای توحیدی رو تو خودم تقویت کردم

    که تونستم بعد از ١٧سال شغلی که درامد

    هیجان انگیز چند صد ملیونی داشته

    ولی هرگزی عشقم نبود کنار بزارم

    و کفش ایمان به پا کنم

    در کوچه های توحید قدم بردارم و باتوجه به یه

    سرمایه گذاری که داشتم و تعهدات مالی اون پرژه

    و مخارج چنتا خانواد که به عهدی من بود

    بی کار بشم

    و تو اون روزای سخت فایل های استاد

    بود که شبانه روز گوش می کردم

    و هر وقت می خواستم تسلیم بشم

    فایل های استاد به من انگیزه می داد ادامه بدم

    که هروز به خودم یاداورد کنم من ایمانو انتخاب می کنم

    واون نفوذ کلام ایشان حکم عصای موسی رو برای من داشت

    دستای شرک و قطع کردم و سوسه های ذهن رو نشنیدم

    فقط رو باورام کار کردم شکوه نکردم

    از لحظه لحظه های این سفر لذت بردم سپاسگزاری کردم

    کلامات استاد به عمق قلبم نشست بود

    گفته های ایشون در مورد تسلیم خدا بودن

    باورهای ابراهیم

    اون فایل هارو روزی هزار با گوش می کردم

    ورودی های ذهنیمو کنترل کردم

    و امروز که دارم این متنو تایپ می کنم

    هنوز به مرادم نرسیدم

    اما همین که تونستم به خدا اعتماد کنم

    و نگران ی وترس کم کنم

    از خزانه ی غبیبش تعهدات مالیم در نظم الاهی

    پرداخت کرد

    کار جدیدمو چند ماهی شروع کردم

    شاید فقط ١٠درصد درامد قبل رو دارم

    ولی امروز زنده هستم پر هستم از انرژی های پاک الاهی

    من روح ام من ذهن نیستم

    من من عشقم من ترس نیستم

    اشک تمام صورتم رو پر کرده

    دلم می خواد فریاد بزنم

    استاد خود خداست والبته

    می خوام کلیم از خودم سپاسگزاری کنم

    که یکسال متعهدانه حرکت کردم

    خسته شدم فرار نکردم استراحت کردم شروع کردم

    وخودمو پر کردم از اگاهی های استاد

    من الان خوشبختم چون راه سعادتو پیدا کردم

    و یقین دارم روزهای بسیار خوبی پیش رو دارم

    من امروز موحد یکتا پرستم

    ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    احسان چیانی گفته:
    مدت عضویت: 2600 روز

    سلام

    استاد پر عزیزم

    لطف خدا شامل حال من شده است که با سایت انسان نازنینی چون استاد عباس منش آشنا شدم به لطف خدا زندگی اکنون من ربطی به سال قبل ندارد چه برسه سال های قبل ، خیلی خوشحالم برای خودم چون که میدونم با بودن و ماندن در کنار انسانی که به بهترین شکل میتواند به همه ما از دختر و پسر از زن و مرد کمک کند هستم و منم یکی از اون انسان ها هستم ، خدا جونم متشکرم

    از زمانی که با سایت استاد آشنا شدم هر چیزی را در ذهنم به تصویر کشیدم به دست آوردم شاید چندتایی را بدست آوردم و بعد فهمیدم که این خواسته ای که میخواستم نیست ولی اینقدر استاد به خوبی توضیح دادن که همیشه تکرار میکرد که اول به اون خواسته ای که میخواهی برسی برس بعد انتخاب کن که میخواهیش یا نه که من نکته را گرفتم که چقدر اعتماد بنفسم بالاتر رفته و به خواسته های دیگرم که روزی جزوء محالات بودن رسیدم و امروز خداوند را سپاس گزار هستم که هر روز و هروز و هر شب به سوی پیشرفت مالی معنوی ارتباطات با انسان های موفق و سلامتی لطف خدای درونم.میروم

    من نه با گذشته کاری دارم نه با آینده من فقط و فقط در همین زمانی که در سایت استاد هستم توجه میکنم میدونم چرا؟ چونکه حالم خوبه احساسم عالی است و خدا را شکر میکنم .

    من هر روز در حال آموزش و یادگیری هستم و هر روز پیشرفتم نسبت به روزه قبل بیشتر و بیشتر میشود .

    من هر روز ثروتمندتر میشوم .

    من هر روز توانمندیهای درونی خودم را بیشتر و بیشتر میشناسم.

    من هر روز باورهای خداگونه استاد را بهتر و بهتر میفهمم و درک میکنم و بابتشون خدا را سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    رویاها دست یافتنی هستن اگر ما اونا رو باور کنیم ولی دیگه چی کار کنیم من خودم را میگم توی خانواده یا خانواده هایی بودیم که خودشونم باور نداشتن چه برسه به رویاهای بزرگ و بالاتر

    باور به خداوند ،باور به بزرگی خداوند باور به اینکه ثروت جهان بی نهایت است را باید در وجودمون نهادینه کنیم و این زمان می خاد نه با عجله آروم آروم اول نشونه های کوچیک

    میاد با احساس عالی ……………….

    بعد با تایید اون نشونه ها هرچند کوچیک ننایج

    بزرگ و بزرگتر میشن………ان شا الله

    چکاپ فرکانسی استاد را باید ببینیم الگو بگیریم

    باید روی خودمون کار کنیم جهان پاسخ می دهد

    از خداوند کمک می خوام برای همه

    از خداوند ثروت زیاد را می خوام

    از خداوند برکت و نعمت فراوان را می خوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: