داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امین دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 2533 روز

    به نام خدای مهربان

    فقط میتونم بگم چقد ایمان درونم نسبت به قبل از اشتایی با این اموزشها بیشتر شده و هر روز به سمت توحید بیشتر میرم

    و الان هم با خوندن این مطالب فوق العاده به ایمان و توحیدی که در دلم که پر از شرک هست افزوده شده

    خداوند رو میلیونها بار از شما استاد عزیز و کامنت های پر بار بچه ها و این خانواده عزیز سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد اشیانی گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    سلام من به لطف خدا کمتر از یک ماه است با این سایت و استاد عباس منش اشنا شده ام .در این مدت فایل هایی از توحید را نگاه کردم و همچنین نقطه نظرات دوستانرا .واقعا انرژی خوبی در هر قسمت گرفتم .اینجا را به عنوان یک مجمع روحانی مبینم .جایی که عشق تجربهو امید بهوفور یافت میشود هر کس منفعت خود را در منفعت دیگران میبیند .موفقیت خود را در موفقیت دیگران و زندگی خوب را در زندگی خوب دیگران .جایی که صحبت ها از دل بر میخیزد تا فکر (هر چه از دل براید لاجرم بر دل نشیند ). جایی که تجربه عملی کار میکند نه دانش خواندنی (عالم بی عمل مانند زنبور بی عسل ). البته این برداشتم تواین مدت بوده .و هیچ گونه درک دیکری نداشتم امیدوارم منم بتونم تو این مسیر باشم و دستم توی دستان خدا و شما باشد هر موقع یکی از فایلها را نگاه میکنم به طرز حیرت اوری مصرف سیگارم کم میشود این را انرژی یا معجزه میبینم . به هر حال من اولین قدم را با دیدن فایل ها شروع کرده ام بقیه اش را بخدا واگذار کرده ام و هدایت او . به امید روزهای عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    علی ذوالفقاری گفته:
    مدت عضویت: 2204 روز

    سلام ، به نام خدایی که همین نزدیکی است،خسته نباشید دوست عزیز آ قای عباس منش،، من سه چهارماهی که شما رو شناختم، و فایلهای صوتی شما رو گوش کردم، اول زیاد جدی نمیگرفتم، چون مذهب رو قاطی صحبتهایتان می کردین،ومن تا دوسال پیش مذهبی بودم،شرایطی پیش اومد مذهب گذاشتم کناروالان راحت زندگی میکنم خدایی که من قبلا پرستش میکردم،با خدایی که الان شناختم خیلی فرق کرده، خدا برای من الان یک انرژی مثبت و من از منفی بازی و خدایی که ازت انتقام میگیره راحت شدم،ومن به غیر از خدا هیچ کس و هیچ چیز روقبول ندارم، و درمورد فایلهای صوتی شما رو گوش کردم. انرژی بهم میده لازم بود چون گم شده ای داشتم و شما با انرژی مثبت که تو صحبتهایتان دارین من حالم خوب میشه و امیدوارم بتونم خودمو اصلاح کنم وبه آ رامش بیشتری برسم،چون وقتی آرامش داشته باشم به همچی میرسم ،در مورد کارم ، برای بچه هام پدری خوبی باشم،وبرای همسرم بتونم همسری خوبی باشم ، واز شما ممنون بابت انرژی مثبت ،به امید روزهای بهتر،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سارا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2768 روز

    بنام خدای فراوانی? سلام و خداقوت به استاد عزیزززززززز…..

    یه سوالی هست که مدتهاست ذهنمو درگیر کرده…

    و ان اینکه ایا دادن مالیات جزیی از قوانین خداست؟

    لطفاااااا و خواهشاااااا جواب بدین ممنونمممممممم???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    راضیه هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2455 روز

    دوربین، دوربین دوربین

    هیچ وقت فکر نمیکردم اگر دوربین روی زندگیم بچرخه چی میشه وفکر نمیکردم اینقدرجالب وخواستنی باشه…

    سلام. زهرا هستم همسفرشما

    خداقوت مریم جان

    اتفاق جالبی که افتاده اینه که از وقتی سفرنامه رو میبینم حالهای خوبی هر روز تجربه میکنم، امروز دیدم هر لحظه دوربینی که روی زندگی شماست، روی زندگی منه، همه چیز رو زیبا وزیبا وزیباتر میبینم، هر چیز ی میبنم رویایی و زیباست، همسرم بهترین وخواستنی ترین همسره، آشپزیم عالیه، خلاصه همه چی زیر دوربین نگاهم زیبایی خاصی پیدا کرده، دلم میخاد بخاد هر روز وهر لحظه منتظر سوپرایزهای عالیترم، دلم میخاد هر روز همین بشه.. شاید هر روز بیام واز پیشرفتها واتفاقهای عالی توی زندگیم بگم، اونم منی که باور اشتباهی تو ذهنم شکل گرفته بود که لحظه ای که از خوبیها وشادیها بگی دیگه لحظه مرگشونه، و از اون طرف تا یاد یک مشکل بیافتی لحظه برگشتنشه، و واقعا هم همین میشد

    حالا باورهای تازه ای حایگزین شده که هر چی از خوبیها بگی اون تموم میشه چون بزرگتر از اون داره وارد میشه و یا وقتی بگی هی تکرار میشه هی تکرار میشه

    و وقتی از مشکلات یاد میکنی وقت شکر گزاریه که از چالش به زیبایی گذشتی??

    درودتان باد عزیزانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهدی شاملو گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    با سلام و احترام

    استاد عزیز

    شما به واقع اون گمشده ای بودید که در بهترین زمان ممکن در زندگیم پیدا شدین. فکر نمیکنم کسی بیاد و از آموزش هاتون نتیجه نگیره. آرزوی بهترین ها را برای شما دارم.

    ارادتمند و دعاگویتان مهدی شاملو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    کوروش 66 گفته:
    مدت عضویت: 2375 روز

    سلام، سپاس برای حضور خداوند در زندگیم و ممنون از شما که اینهمه با عشقی،چه حس خوبیه آقای عباس منش عزیز که از طرف خداوند وسیله بشی برای هدایت دیگران ، ولی خودت ندونی که قلبا به دل کی نشستی و چه کسی ازت تأثیر گرفته، همواره پیش رو باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    هادی حجت گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    سلام خدمت استاد.خدا را شکر می کنم.که شما را توسط پسر خالم. در مسیر زندگیم قرار داد.شما را وقتی شناختم که فایل حزن در قرآن را گوش دادم.کلا مسیر زندگیمو تغییر داد.من یه مذهبی خشک بودم. باورهایی که تو ذهنم کرده بودن.باعث شده بود.بیشتر وقت ها غمگین باشم.

    ولی وقتی شما را شناختم.وبه همان فایل های رایگانتون گوش می دادم.

    معنی خوشبختی،دوست داشتن، زندگی کردن.بخصوص عبادت خدا را فهمیدم.

    ان شاءالله همیشه در سایه لطف الهی خوشهال و خوشبخت باشین.و از همه لحاظ ثروتمند.

    مرجع تقلیدم فقط شمایی تو یک سال زندگیمو با صحبت های شیرینت تغییر دادی.در حالی که 20سال مرجع تقلیدم کسان دیگری بودن که،هیچ سودی نداشتن.

    در پایان ازتون خیلی، خیلی ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمد يزداني گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    واقعا با صحبت هاتون به اون انرژی من ک مثل اتیش زیر خاکستر بود هیزم اضافه کردید تا نترسم از رشد دادن و پروروندن اون باور هایی ک با گفتنش مسخره و با فکر کردن بهش به بن بست میرسیدم حالا دارم اون دیوار ته بن بستمو خراب میکنم تا به ازادی برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: