داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام
اولین برداشتم اینه بالاخره چیزی که عمری دنبالش بودم پیدا کردم. رهایی خالص از همه بدیها و غوطه ور شدن در خدا،رواست که بانگ انا الحق سر دهم
سلام٫خداقوت به آقای عباس منش عزیزودوست داشتنی وگروه تحقیقاتش
ازخداوندسپاس گزارم که منو باسایت آقای عباس منش آشناکردوباگوش دادن به فایلای ایشان خیلی احساس عالی در من بوجودمیادوانگیزه ی منو برای رسیدن به اهدافم بالا میبردتابتوانم باورهای خوبی برای خودم بسازم ودرزندگیم تغییراساسی ایجادکنم
با سلام
خوشحالم که به این جهان دعوت شدم٫
حس خوبی دارم که بین شما دوستان هستم٫
سپاس
سلام استاد عزیزم و دوستان عزیز
من از سال ۹۴ کسی در مورد استاد باهام صحبت می کرد و می گفت که بیا ما در خانه ای جلسه داریم و فایل های عباسمنش رو می ذارن و بعد از گوش دادن اون زندگیت بی نظیر میشه بهش گفتم این عباسمنشی که ازش صحبت می کنی کی هس گفت کسی هس از راننده تاکسی الان به خوشبختی و سعادت رسیده منم بهش گفتم برو بابا این بابا شانس بهش رو کرده من و تو که شانسی نداریم ولش کن وقتتو نگیر اون داره عشق حالش رو می کنه تو به زندگیت بچسب خیلی بهم می گفت به بهانه های مختلف خواست منو تو اون جلسه خانوادگی ببره ولی آنقدر این ذهنم من پر از باورهای مخرب بود قبول نمی کردم گفتم این ی بازیه و بعد از اون مدت من دوستی ام با این شخصت تموم شد ی نامزدی کردم که خیلی اوضاع بهم ریخته شد ی دوست داشتن الکی یک طرفه تا سال ۹۶ با شخصی از طریق بی تالک آشنا شدم حالم خیلی بد بود فقط دنبال راه نجات بودم که حالم خوب بشه بهم ریخته بودم عجیب تا این شخص گفت من سی دی هایی دارم بخری حالت خوب میشه اونجا دیگه فکر نکردم چی می گه گفتم اوکی هر چی هس درسته تا این که با سی دی های استاد که همش الان فهمیدم کپی هس آشنا شدم دنبال استاد عباسمنش بودم این کجاست شرکتش کجاست اصلا فکرم به سایت نمی رفت یا این که چه جوری می تونم با استاد حضوری صحبت کنم تا تو یکی از کانال ها دوباره عباسمنش رو دیدم و دیدم استاد آمریکاست و امسال سال ۹۸ من استاد رو پیدا کردم و وارد سایتش شدم و استاد تو همه این مدت شاید باورتون نشه آنقدر بهتون فکر می کردم خوابتون رو می دیدم تو خوابتون مسایلی رو برام حل می کردید حتی می گفتی برو جلو خدا پشتت هس هنوز من از اون نامزدی ام جدا نشدم ولی وقتی وارد سایت استاد شدم آرامشی دارم که خدا می دونه
اول از استاد می خوام که جلوی فروش سی دی های خودش رو بگیره یا به اسم استاد کانال میزنن و الان تمام فکر و ذکرم این است که سی دی ثروت ۳ استاد رو تهیه کنم چه می شود اون روز عاااااالی تر از امروز
از خدام و استاد عزیزم که خیلی دنبالش گشتم تا پیدایش کردم سپاسگزارم
اینم در انتها بگم خودم بودم جلوی آشنایی با استاد رو گرفتم اون شخص سال ۹۴ می خواست منو با سایت و خود استاد آشنا کنه من خودم نمی خواستم اصلا قبول نمی کردم حتی به من می گفت ده دقیقه می گفتم ن ولش کن
باز هم از خدا شاکرم که منو به راه سعادت و خیر خودش رهنمون ساخت
استاد عزیزم بی نهایت دوستت دارم چون خیلی دنبالت گشتم تا پیدایت کردم
از خدا هم سپاسگزارم که تو این مدت منو در آغوش گرفت تا با استاد آشنا شوم تا راه درست زندگی کردن رو یاد بگیرم
منی که حتی تابستون هم سرما داشتم می گفتن ارثیه
الان سالم سرحال سرمست باعشق با خدا پیش میرم و حالم خیلی خوش شده
خدایا سپاسگزارم
استاد عباسمنش بی نهایت دوستت دارم
سلام بر خدای قدرتمندم و استاد گرانقدرم
استاد من دو ساله دارم رو خودم کار می کنم هیچ نتیجه نگرفته بودم بعد از مدتی که صحبت هایتان را گوش دادم متوجه شدم موضوع چیه رو هیچ کسی حساب نکن یعنی هیچ کی خواهرت برادرت و کم کم متوجه شدم استاد می گه فقط خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا یک کلام بعد اون لحظه کنم من فقط خدا رو دارم استاد فقط اتفاق های عالی شادی رضایت سلامتی خیر وقتی می گم خیر میشه یعنی خیر میشه حالا چه شرایطی هس ولش کن خود خدا می دونه که چه جوری خیر کنه
موضوع جالبه من فکر می کردم که پول ی چیز عجیب غریبه تو زندگیمون بعد از همون روزها دیدم استاد می گه که ی جریان طبیعیه تازه متوجه شدم فقط من خودم رو رها کنم می افتادم تو گنج خدا پول در کنارش جوکه ( نقل استاااااد عزیزم )
استاد الان من فقط می خوام میشه بستگی به احساسم داره اونی که حس شادتر و رهایی بیشتری می ذارم آنی میشه اونی که کم حس خوب دارم مدت می بره
استاد ی چیز عالی تر کل جهان و مردم کار و زندگیشون رو ول کردن که مسایلی که در گذشته داشتم حل کنم حالا الان از خودشان می شنوم خنده ام می گیره مثل خانم تو خونه نشسته بودم شاد بودم می رقصیدم درس می خوندم تا در آزمونی که در پیش دارم قبول بشم حالا می بینم اصلا نمی خواد کار فیزیکی کرد فقط تو مسیر خیر باش همه چی طبیعی درس می شه و جالب تر استاد دقیقا شب هایی که تجسم قبولی ام رو می کنم صبح تا غروب دو نفری زنگ میزنن و بهم تبریک می گن که صد در صد قبول می شم شادتر می شم اراده ام بیشتر میشه طوری شده مثل اوایل درس نمی خونم که تموم بشه الان می رقصم و درس می خونم سرمستم شادم شکر گزارم با خدا شوخی می کنم حتی خودش هم در رقص با من شریک می شوم و حس رهایی عجیبی دارم در آن لحظه
استاد چه بگویم چگونه تشکر کنم اول از خدا جونم که شما رو خلق کرد و دوم از خدا جونم که جهانی با نظم بی نظیر و دقیق و عشق خلق کرد که برای من فقط لذت ببرم و باز هم از خدا ی بی انتهایم که چنین آگاهی هایی رو به شما داد که به ما بگوید
سپاس سپاس سپاس
استاد باز سپاسگزارم که دنیای زیبایی رو به من آموختی
راستی استاد اینم بگم من در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم لذت حرام رقص حرام عشق حرام فقط خدا جهنم میبره گناه کردی و حرفهایی که دوس ندارم بنویسم که دوباره بهشون توجه کنم
الان دنیایم عشق بازی با خدا رقصیدن در آغوش خدا لذت و لذت و لذت و خیر استاد
استاد ممنونم
با سلام :ودرود فراوان : ضمن آرزوی سلامتی وتوفیق برای همه دست اندر کاران سایت بخصوص آقای سید حسن عباس منش منهم تمایل دارم که علاوه بر استفاده مناسب از تجربیات شما عزیزان اطلاعات وتجربیات وکشفیات قرآنی خود را با گروه درمیان بگذارم .لطفآ راهنمایی فرمائید.واین اولین پیام بنده می باشد.
استادِ جان
ممنون از اینکه بهمون نشون می دی دنیای خدا جای بسیار زیبایی برای زندگی کردن هست
نه به خاطر ماشین و خونه و ملک بلکه این فایل شما برای ما ثابت می کنه که می تونیم خالق زندگی خودمون باشیم
یادآوری می کنه که قدرت خدای دوست داشتنی ما اینقدر بی نهایت هست که شرایط زمان و مکان نتونه ان را محدود کنه
بهمون جرأت می ده که اصلا به شرایط کنونی ایران توجه نکنیم و فقط خدا و آرزوهامون رو باور کنیم
خدای افرادی که مقهور شرایط ایران شدن و بالارفتن قیمت رب و پیاز نگرانشون می کنه خدای قدرتمندی نیست ولی شما نشون دادی که باید به خدای قدرتمند ایمان بیاوریم
اینجاست که مهربون خدای من در گوشم زمزمه می کنه :
یا ایها الذین آمنوا آمِنوا ….
پارسال که ثانیه به ثانیه قیمت دلار تغییر می کرد من یه جمله تاکیدی داشتم که دائم تکرار می کردم
( خدای دلار ١۴ تومان با خدای دلار ١۵ تومان فرقی نداره )
مشکلش این بود که دائم باید این عددها رو تغییر می دادم ????
استادِ جان
امیدوارم هرکجا هستی سالم و ثروتمند و شاد باشی
سلام استاد. حقا که کلمه استادی لیاقت توست، آخرین فیلم که گفتین خوابتون میومد ولی به خودتون گفتین که اگه رو یه نفر تاثیر داره بخدا هق هق گریه کردم تو از کجا میدونی که یه شب یه نفر یه جایی این فیلم و ببینه و بعد ۲سال که افتخار ه. شاگردی ترو داره و لی این فیلم ندیده بود چه تاثیری بر زندگیش میزاره. مرد عزیز که هستی خدا عزیزترت کنه ، خدا جون کمکم کن که با این کلماتم بتونم احساسمو برسونم. از خدای مهربان که ترو اینقد تاثیر گزار و مهربون خلق کرده ممنونم چون تو دستی از دستان خدایی سید حسین ، باور کن نمیدونم چرا اینقد گریه میکنم شاید بواسطه صدای تو. گم شده چندین ساله مو پیدا کردم به اون خاطره
تبریک میگم واقعا این سایت تمام افکار کهنه ام رو دچار شک کرد
سلام من علی امینی هستم و آنقدر خوشحالم که با شما آشنا شدم خیلی خوشحالم خیلی خیلی ممنونم
با سلام و عرض تبریک بخاطر حلول ماه مبارک رمضان
استاد عزیز و دوست داشتنی و دوستان جان
امروز بعد از سی و هشت عمری که از خدا گرفتم تازه فلسفه ی روزه رو با تموم وجودم درک کردم . اینکه استاد تو یکی از فایلهاشون به این موضوع اشاره میکنن که روزه یک سلف کنترله واقعا همینطوره
راستش من تو زندگی شخصیم با موضوعی روبرو شدم که مواجهه با اون برام خیلی سخت بود و مدام با تمرکزم روی اون موضوع باعث گسترشش شده بودم تا اینکه امسال خودمو ملزم کردم که بعد از پنج سال روزه بگیرم فقط و فقط بخاطر کنترل ذهنم و اینکه بتونم افسار این ذهن سرکش رو تو دستم بگیرم و کنترلش کنم. شاید باورتون نشه ولی همین امروز نتیجه شو دیدم که خیلی خوشایند بود و با خودم گفتم این همه مدت راه حل مساله جلوی چشمم بود و من نمیدیدم.
با تک تک سلولای بدنم خدا رو سپاس میگم که منو با استاد عزیزم و شما دوستان گرم و صمیمی آشنا کرد. فقط خواستم این تجربه ی خوبم رو با شما به اشتراک بذارم.
ممنون و سپاسگزارم و آرزوی روزای شاد و پر از پول و سلامتی و آرامش رو براتون دارم.