داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا ترکان گفته:
    مدت عضویت: 3605 روز

    سلام استاد عزیزممممممممممم

    ۱_خیلیییییییییییییییییییییییییییییییی دوستتون دارم

    ۲_هر وقت میام این صفحه و میخونمش ناخودآگاه اشک توی چشمام میاد و به خودم میگم : چقدر استاد روحش بزرگه که تصمیم گرفته تمام داراییش و تمام راه های رفته موفقش و تمام آگاهی هاش رو با ما به اشتراک بذاره ٫ واقعا قلب و روح بزرگی دارین ٫ شما برای همه ی ما ها، که اجازه دادین عضوی از خانوادتون باشیم ، دنیا رو جای زیباتری کردین ٫٫٫ سپاسگزارم

    ????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مژده موفق گفته:
    مدت عضویت: 2260 روز

    سلام استاد بزرگوار خدا رو شکر که خداوند منو راهنمایی کرد که با شما و دید گاهتان آشنا شوم و خودم زندگیم رو بسازم و حتما این کار رو انجام میدم استاد عزیز و زندگیم رو جوری میسازم که شایسته آن هستم و باید آنگونه باشم من با وجود آنکه الان با مشکلات زیادی مواجهم اما داشته هایم خیلی بیشتر است و قابل شمارش نیست و از درون شادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حمید ریگی گفته:
    مدت عضویت: 2277 روز

    با متن هایی که خوندم فقط اشک از چشمانم می امد خدایا شکرت که مرا هدایت کردی به راه درست سالها بود که همه راه ها رو امتحان کرده بودم که به خدا برسم ولی نرسیدم و هیچ نتیجه ایی نگرفتم هر راهی که فکرشو کنی رفته بودم که بتوانم با خدا ارتباط برقرار کنم ولی متاسفانه نتوانستم فکر میکردم همه چیز در نماز و روزه و ریش و ٫٫٫٫٫ این چیزهاست ولی نبود

    الان نتیجه که از این کارم میگیرم حس میکنم خدا هر لحظه و هر ثانیه با منه خدا اصلا سخت گیر نیست ولی باور من از خدا یه چیز دیگه ایی بود فکر میکردم که باید خیلی مواظب باشم تا گناه نکنم به نامحرم حتی نگاه هم نمیکردم که گناه کار نشم پشیمانم از این باورها و از این ادمها که اینها رو به ما اموختن و تشکر از ادمهایی مثل شما که راه توحید را درست یاد مردم میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ایمان قلعه کاهی گفته:
    مدت عضویت: 2330 روز

    سلام استاد عباس منش دمت گرم تا به حال تو زندگیم آدمی به باحالی ورک بودن شما ندیده بودم .این تصاویر منو دیوانه کرد از کجا به کجا این یعنی خیلی روی افکار و باورهاتون کار کردی .من نمی‌دونم شما کی هستی از کجا آمدی و حرفها و صحبت‌ها و دوره هاتون مخصوصاً قانون آفرینش و دوره ثروت واقعا عالی وبینظیر بود و زندگی من رو دگرگون کرد.خدارو شکر میکنم که من رو با خانواده عباس منش آشنا کردوسپاس گزار شما هم هستم دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    خلیل غفای گفته:
    مدت عضویت: 2415 روز

    سلام استادعزیزم

    من الان داراییم فقط32تومن بود که تقدیم کردم برای محصول چگونه فکرخدارو بخوانیم (که قبلامطالعه کرده بودم) وبرای قدردانی اززحماتتون بخاطرفایلهای رایگان درسایت قرارمیدین امیدوارم به کمک خدای مهربانم که منودرمسیرشماقرارداده بتونم ثروت وسلامتی وخوشبختی واقعی به دست بیارم

    خیلی ممنون ازفایلهای عالیتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مریم نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    آقای عباس منش شما قلب بزرگی دارید با تمام وجودم آرزو دارم روزی روزی مثل شما بشم قدرتمند ،مقتدر . پسر من چهار سال بود از ناحیه پا مشکل داشت هر روز بدتر دچار لنگش میشد هیچ دکتری تشخیص نمیداد چندتا دکتر نامبر وان کشور هم بودن که با اینکه بارها به مطباشون هم مراجعه کردیم اصلا وقت پاسخ گویی هم نداشتن تا اینکه با شما آشنا شدم با راهکار های شما بخشش خودم، سپاسگزاری و … طلب خیر و بخشش و عشق برای اون دکتر ها که روزانه مینوشتم به طور خیلی عجیب یک دکتری که رفتم قرار کمیسون پزشکی برای پسرم گذاشت باورتون نمیشه تمام دکتر هایی که تو اون چهارسال دنبالشون بودم همه اساتید بزرگ هستن همه یکجا جمع شده بودن برای پسر من و پزشکی که بارها به مطبش رفته بودم و شنیده بودم که خانم خیلی اورژانسی تر از بچه شما اینجا هست که اصلا دکتر وقت ندارن ببینن ، مشکل پسر من رو بلافاصه تشخیص داد و من که تو مشکلات مالی فراوانی زندگی میکنم به طور معجزه آسایی تونستن پسرم رو به یه بیمارستان خصوصی و عالی ببرم و مشکلش رو حل کنم . خیلی خوشحالم استاد خیلی حالم خوبه .هزاران بار ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    درود بر استاد عزیز

    من ۱۰ روزه ک دارم شمارو کم و بیش دنبال میکنم و دیروز کاملا اتفاقی شرایطی پیش اومد ک وارد خونوادتون شدم٫

    فایل خوش امدگویی رو دیدم و ب خودم و خدای خودم بخاطر انتخابتون بالیدم

    استاد عزیزم باور کن در تماااام لحظاتی ک شما و سایت و فایل ها و حتی دیدگاه اعضای این خونواده قشنگ رو میبینم و میخونم چیزی جز حضور خدا احساس نمیکنم

    و ب نظرم شما چیزی جز معجزه نیستین

    حتی بخاطر این چند روز تا اخر عمر مدیونتونم چون تا همین الان خیلی بیشتر عاشق خدا و نعمت های خدا شدم

    شما خودم رو ب خودم هدیه کردی شما باعث شدی از وجودم خارج بشم و از بیرون ب خودم نگاه کنم٫این روزا دارم معنیه خیلی از مثال ها و اشعار و احادیث رو بهتر درک میکنم

    مثل حدیث حضرت علی ک اگ اشتباه نکنم میگن هر فرد خلاصه ای از دنیاست

    ممنونم ازت ک باعث اینهمه اتفاق خوب هستی

    و در مورد سوال مسابقه ک سوال دوست عزیزمون هست

    ب نظرم شما بدون تبلیغات موفق شدین ب دلیل اینکه قانون مند کار کردین

    توی تبلیغات قانونی وجود داره ک مارو از استفاده نکردن از اون بسته یا محصول میترسونه و از طرف دیگه ترغیب میکنه ک ازش استفاده کنیم

    اما شما خودتی٫٫٫

    شما وقتی میگی قانون اینه کاملا مشخصه ک با تک تک سلول های وجودت درکش کردی و از خود ما هم بیشتر دوست داری ک ما هم مثل خودت بشیم و ب تمام موفقیت ها برسیم

    شما عشق ورزی میکنی شما بجای تبلیغ خونواده ای تشکیل دادی٫من واااقعا عاشق اینم ک ب دوستام و اطرافیانم تا حد امکان توضیحاتی بدم اما اونها درک نمیکنن یا ب قول شما امادگی پذیرشش رو ندارن

    ولی خونواده ای ک شما تشکیل دادی این مشکل رو کاملا حل کرده چون ن تنها کاملا ازادانه میتونم حرفم رو بزنم بلکه میتونم از نظر بسیاری از کسانی ک مثل خودم عشق این کار رو دارن اگاه بشم

    در اخر اینکه هدفم از این نوشتار , فعالیت در این خانواده قدرتمند بود

    خیلی دوستت دارم و خیلی سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: