داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام وعرض ادب خدمت استاد بزرگوارم وخانواده صمیمی عباس منش ضمن تشکروسپاس ازشما که دیدگاه مون رونسبت به خداوندوزندگی که سرشارازوفورنعمتهایی بی نهایت که پروردگاربه تمام بندگانش عنایت فرموده سپاسگذارم وبنده ازصمیم قلبم تولدشماروبه خانواده صمیمی عباس منش ودوستان گلم تبریک عرض مینمایم وازخداوند متعال برای شما وخانواده محترمون سلامتی وخوشبختی مستدام
سلام استاد.. تمرین ستاره قطبی عالییییییه واقعا ک حرف نداره. وقتی متوجه می شی ک زندگیتو خودت با افکارت می سازی من هرچی ک بهش فک می کنم و باور سازی می کنم داره کم کم اتفاق میفته توی زندگیم از روابط گرفته تا روحیه شاد و ثروت ساز. من و همسرم خیلی خوشحالیم ک این دوره رو تهیه کردیم. از خدا سپاس گذاریم ک ما رو ب بهترین مسیر هدایت می کند
سلام استاد بسیار عالی بود از خداوند بزرگ برای پیوستن به خانواده عباسمنش سپاسگزارم
سلام استاد عاالللی بود فایلتون مخصوصا که من علاقه زیادیم به موتور دارم کیف کردم قبلا هم گوش داده بودم ولی واسم فرستاده بودن زیاد واسم جالب نبود ولی اینبار خودم پیگیر شدم خییلللی زیااااد انگیزه گرفتم که زندگیمو بسازم خوشبخت بشمو سلامتو ثروتمند در این دنیا و اخرررت خدایاااا شکرررت
به نام خدای مهربون
سلام به همه ی عزیزان و استاد نازنین
خیلی خوبه که خودتون شروع کردید و انگیزه گرفتید،این مسیرو ادامه بدید شک نکنید نتیجه خواهید گرفت.
مشتاق و منتظر خوندن نتایج ارزشمندتون هستیم
شاد و سربلند و موفق باشید درپناه الله یکتا
به نام خداوندی که مارو خالق زندگی خودمون خلق کرد سلام
سلام به همه افراد خانواده صمیمی عباس منش سلام به استاد گلم
امروز خواستم که یکی از خواسته های وجودی خودم رو با شما به اشتراک بزارم و به این شکل حرکت درمسیر این خواسته رو قدرتمند و با ثبات ادامه بدم
آرزو دارم که تا آخرین لحظه عمرم هرچه بیشتر و بهتر بر طبق اصل و اساس جهان هستی یعنی (قوانین کیهانی)زندگی کنم و این قوانین رو در همه ابعاد زندگیم اجرا کنم٫
و با درک و فهم قوانین کیهانی به شناختی صحیح از خداوند،از این جهان،از زندگی،از خودم،و از کتاب الهی (قرآن) برسم٫
و با در کنار هم قرار دادن همه این ها به یک اصل و اساس (مرکزی) برسم که بی شک و یقینا با آن به سعادت (واقعی) دنیا و آخرت رسیده و زندگی را آنطور که باید تجربه کنم٫
آن اصل و اساس یک مسیر دائمی و همیشگی تا آخرین لحظه عمر در این دنیا و تا ابد در آخرت است٫
آن مسیر (توحید و یکتا پرستی) است٫
توحید و یکتا پرستی ، مسیری است که با آن جدای از همه چیز به معنای واقعی خوب زندگی میکنیم٫
آنطور که موقع مرگ حسرت نخوریم که ایکاش بهتر و یا در مسیری دیگر حرکت می کردیم٫
این مسیر چیزی فراتر از هر چیز دیگری در زندگی ماست، چیزهایی مثل:ثروت،سلامتی،روابط، و ٫٫٫٫٫
چرا که وقتی با این اصل (توحید) در زندگی هماهنگ می شویم،به همه چیز میرسیم٫
(چون که صد آید نود هم پیش ماست)
این مسیر مارا در هماهنگی کامل با تنها منبع انرژی ، تنها قدرت واحد ، تنها فرمانروای زمین و آسمان ، تنها خالق و تنها نیرو در جهان با (خداوند) قرار می دهد٫
این موضوع (توحید) مرکز و نقطه اصل و اساس همه چیز در زندگی ماست ،
این معنای زندگی ماست٫
خدارو سپاس گزارم که من رو با این جمع صمیمی آشنا کرد با استاد عباس منش عزیز که دستی بود از دستان خدا تا من رو به سمت مسیر درست هدایت کند ، آشنا کرد ٫
ممنون از همه دوستان و خانواده عزیزم
در پنا الله یکتا شاد ثروتمند سالم و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی..
و همه دوستان هم فرکانسم این اولین نوشته من توی سایته و خیلی با خودم کلنجار رفتم که چی بنویسم و کجا شروع کنم از این جای میگم که با طرز عجیبی با شما اشنا شدم اون هم چند سال قبل که فایل کوتاهی از شما دیدم و اونجا بودکه اسم شما به گوشم خورد بعد از چند سال که از اون روز گذشته من همیشه دوست داشتم زندگیم رو تغییر بدم اون جوری باشم که خودم از خودم کیف کنم از همه لحاظ و یه اتفاق که الان میفهم خودم خلقش کردم باعث شد که بازهم به شما برسم…خونه ما توی روستاس یه شب سوار یه ماشین گذری شده بودم تا از شهر برم خونه راننده داشت فایل صوتی شما رو گوش میکرد و من خوبه خوب گوش میکردم راننده بهم گفت میشناسیش داشت شما میگفت استاد منم گفتم اره میشناسم یه فایلش دیدم اونم چند سال قبل در عین ناباوری اون راننده یه چندتا از فایلای شما رو برام ارسال کرد که اینا رو نگاه کن اگه زندگیت تغییر کررد برا منم دعا کن من فایلای شمارو چند مدت تو گوشیم داشتم بودن این که نگاهشون کنم یه سری اتفاقا افتاد. که من بیشتر بیشتر خودمو تغییر بودم و کشید بشم سمت شما و برم سراغ اون فایلا همشو نگاه کردم چقد لذت برم چقد منو بزرگتر کرد بعد تو تلگرام پیداتون کردم بعد هم توی سایت عضو شدم ….
خدایا شکرتتت بخاطر این مهبت بزرگ که نصیبم کردی که بتونم اونجووری که باید خودمو زندگیمو تغییر بدم باورهامو تغییر بدم این نوشته رو خوندم با تمام وجود به دلم نشست چرا که بوی ایمان میده…هنوز موفق نشدم از دوره ها استفاد کنم ولی کتاباتون رو تهیه کردم دارم میخونمشون. عالیینن…ممنونم استاد عزیز بخاطر این همه راهنمایی های عالیتون. قول میدم به خودم به شما به همه دوستان که زندگیم رو اونجوری که عالی ترین شکل ممکنه در همه جهات بسازم .
خدایااااااا ممنونم ازت بخاطر همه نعمتهات بخاطر همه داشته هام بخاطر همه نعمتهای که قرار بهم بدی به بهترین شکل ممکن ..
در پناه الله یکتا باشید …..
سلام استاد خوبم.. خیلی انرژی میگیرم از حرفاتون و اراده و انگیزم بیشتر و بیشترمیشه برا پیشرفت و آینده ی خوبم…. و خیلی خیلی تلاش میکنم و کارمیکنم رو باورهام…. و انشاءالله بعده هرموفقیتم میام و اینجا خبر خوشو بهتون میدم… خوشبخت و سلامت باشید استادجان… خیلی ممنونم بابت راهنمایی هاتون.
باسلام وعرض شادباش خدمت استاددسته گل،من بینهایت سپاسگزارخداوندهستم که این آگاهی های ناب ودرجه ۱راازطریق روح بلندوسپاسگزارشمادراختیارماقرارمیدهد،وهمچنین بسیارسپاسگزارم ازشمااستاد،مردبینظیری که درتمام عمرم دیده ام وازنزدیک درکنارشمابودم وعکس یادگاری هم باهم گرفتیم که فوق العاده برام ارزشمند هست.
استادگرامی اونقدرمطالبی که بیان کردیدکامل ،جامع وشیواهست که جای هیچ کلمه یاعبارتی که بخواهم بهش اضافه کنم وجودندارد،جزاینکه پیشاپیش سال نو۱۳۹۸خورشیدی رابه شماتبریک وتهنیت عرض کنم وبرای شماوخانواده محترم شماهم سالی پرازاتفاقات خوبتروعالی ترآرزومیکنم ازخداوندمنان.
درپناه رب العامین باشید،خدانگهدار
سلام.من تازه 2روزه عضوسایت شدم.استاد عزیزم اونقدرشوق دارم بنویسم که احساس میکنم مغزم متوقف شده.من از دی ماه سال پیش تاحالا وارداین مسیرشدم وفایلهای مختلفی ازاساتید مختلف گوش کردم تا این اواخر که هرچی بیشتر فایلای شماروگوش میکردم بیشتر ازلحاظ روحی باشماارتباط برقرار میکردم روزبه روز بیشتر احساس تغییر توی خودم میکردم و روی باورهام کارمیکردم.من ازبچگی اونقدرازجهنم ومرگ ترسونده شده بودم که همیشه ازترس نمازمیخوندم و هرشب بایادآوری مرگ اونقدر میترسیدم که دیگه از زندگی لذتی نمی بردم.اماازوقتی که به لطف خدا باشماآشناشدم و فایلهای رایگان شمارو گوش دادم باورهام به کلی تغییرکرد وخدارو سپاسگزارم که من رو لایق این تغییر دونست.هنوز بدلیل شرایط مالی موفق به تهیه هیچ کدوم از دوره ها نشدم.که امیدوارم بزودیه زود بتونم دوره ها روتهیه کنم.ولی من مطمینم اگه در مدارتغییر موردنظر قراربگیرم حتما بطورمعجزه آسا خواهم تونست خیلی راحت دوره ها رو بخرم . پس همچنان روی باورهام کار میکنم وایمان دارم که خواهم تونست.خداااایا شکررررررت.
سلام استاد عزیز….من تقریبا دوسال طلاق گرفتم حالم تعریفی نداره …اما با خواندن مطالب شما مخصوصا اونجا که گفتید قران را خواندم در حالی که تاریکی و روشنایی روز را متوجه نمیشدم و بالاخره تونستم فکر خدا رو بفهمم…لذت بردم …لذت بردم که از اوج ذلت به اوج عزت رسیدید انگار معجزه است….اما نمیدونم جرا غم و اندوه مرا رها نمیکند….