داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
خیر…من گیج شدم نمیدونم این سایت چگونه کار میکنه…چکار باید من انجام بدم
سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان هم فرکانس.من حدود ۱۰ ماه هست که با شما و اموزش های شما اشنا شدم.بشدت از نظر روحی و ارتباطی در حال پیشرفت هستم.از نظر مالی هم پیشرفت داشتم و صاحب خانه شدم.مرتب در حال چک کردن شرایط روحی و مالی خودم هستم و باورهای محدود کننده رو شناسایی میکنم و با باور فراوانی و عشق جایگزین میکنم .در قلبم به تمام خواسته هام رسیدم و اونها رو تو ذهنم تجسم میکنم و امیدوارم.بنظرم مشکل تمام کسانی که مشکل روحی و جسمی و مالی دارند نداشتن توحید واقعی و ندانستن قوانین حاکم بر جهان هست.امیدوارم به جایی برسم که حرف هام و باور هام شعار دادن نباشه و بتونم مثل شما توحید و باور واقعی داشته باشم تا به تمام ۱۰۷ خواسته ام برسم.به امید موفقیت همه عزیزان.خدا را سپاس…
سلام استاد. من نزدیک یکسال و نیم ک از آموزه های رایگان شما استفاده می کنم و نتیجه های خوبی گرفتم. وقتی ک از محصول جدیدتون حرف زدید (۱۲ قدم) ی حس عجیبی بهم گفت این محصول رو خریداری کنم و من قبل از خرید از خدا خواستم واقعا بهم نشونه بده واقعا استاد خدا منو متحیر کرد.. ممنونم ک قوانین جهان رو ب ما آموزش و یاد میدید ک چگونه افکارمون رو کنترل کنیم.. خوشحالم ک این محصول رو خریداری کردم
بنام یگانه هستی بخش،سلام استاد خوبیها و حق ها،من هم همانند شما و دیگر دوستان زندگی سراسر سکوت و یکرنگی وبقول خودمون خاکی و سادگی داشتم که،راضی نمیشدم احدی رو از خودم برَنجونم،حتی یوقتایی میشد که از این راه ضربه های بدی میخوردم،قدرت نه گفتن نداشتم و احساس دیگراننسبت به خودم بیشتر برام مهمبود تا خودم ،ولی میگفتمخوب خدا که از دل من خبر داره میدونه من قصدبدی نداشتم پس چرا ناراحت باشم و ازشون می گذشتم و فراموش میکردم و همونم میشد هر کی بدی در حقممیکردجزای اون کارش و میدید و در موقعیت من قرار میگرفت،همیشه سعی میکنم کسی و قضاوت نکنم حتی اگه با چشم خودم ببینم ،تا الانم زندگی خوبی داشتم بعضیها میگنشانست باهات یار بوده اما من با شنیدن صحبتهای استاد به این باور رسیدم که ایمان قلبی خودم بوده که منو به این جایگاه رسونده،و خدا رو بینهایت سپاسگزارم بخاطر لطف و بزرگواری که در حقم داشته،میخام مِن بعد به هر آنچه که آرزوش رو در نوجوانی و جوانی و الان داشتم و بهشون نرسیدم و عملی کنم و جامه ی عمل بپوشانم،از خدامیخام کمکم کنه تا بیشتر بتونم به گسترش جهان کمکی کرده باشم و با تغییر خودم عزیزانم رو همدر این فرکانس معنوی قرار بدم و اونام خوشبخت و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشند ،خدا رو سپاسگزارم که یکی از بهترین دستهای خودش رو که استاد عزیزم عباس منش هستند رو پیش پای من قرارداد تا بدینوسیله بتونم سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت رو پیدا کنم،در پناه خدا باشید همگی.
سلام استاد خوبم ،،،من زیاد بلد نیستم فانتزی حرف بزنم وکلمات قشنگ بنویسم ،ولی با مطالعه متن بالا اینقدر اشک ریختم و به خداونی خدا قسم چنان نوری رو در دل من روشن کردی کاری بامن کردی که متعهد بشم راهی رو که شما رفتی روبا ایمان کامل ادامه بدم،
وکیک تولد هایی رو که من نداشتم
دوچرخه ای که در کودکی آرزوشو داشتم ،
کفشی که فقط نگاه کردنش از پشت ویترین نسیبم شد،
لباس هایی که در کودکی آرزوشو داشتم
خوراکی هایی که دست بچه های مردم، دیدن فقط سهم من بود
یا چیزهایی که طعم شونو در بیست سالگی چشیدم،
میخام بچه هام دیگه در حسرت نباشن و این چیز هارو داشته باشن
قول میدم به تمام تمریناتی که گفتی عمل کنم و زندگی خوبی برای خودم وخانوادم بسازم
مطمئنم اون خدایی که به شما داده و شما رو برای هدایت ما فرستاده به من هم میده
در پناه الله یکتا
سلام آقا نعمت خودتو از همین حالا دست کم نگیر ، تو که به این خوبی متن مینویسی و از کلمات درست و به جاش استفاده میکنی
ما همگی عالی هستیم ، فقط باید خودمون و خدای درونمون رو باور کنیم و آزادش بگذاریم و بهش پرو بال بدیم ،اونوقت مارو میبره به اونجایی که لیاقتش رو داریم
پس باید مواظب برخوردمون با خودمون باشیم
دستان خدا یاری گر و پشت و پناهت
سلام آقا مهدی ،ممنونم این نظر لطف شماست،
بله واقعا همه عالی هستیم ،
براتون سلامتی وثروت وهر چیزی که لیاقتشو داری آرزو میکنم در پناه الله یکتا
سلام خدارا بینهایت سپاس که مرا به این مسیر عالی هدایت کرد صحبتهای شما چنان در وجودم مینشیند که ارامش تمام وجودم را میگیرد ومرا متعهدتر میکند که با تمام توانم در این مسیر قدم بردارم خدا را شکر از روزی که با استاد اشنا شدم زندگیم ازهرلحا بهتر شده خدایا سپاسگزارم اقای عباس منش سپاسسسسس
به نام جان جانانم
الله یکتا
اسفند سال 1396
تولد دوباره ی بود با این سایت اشنا شدم
اینجا می خوام از عمق قلبم از جانانم ایزدم سپاسگزاری کنم که من هدایت کرد
که در تاریک ترین بخش زندگیم
از طریق جناب عباس منش وارد زندگی من شد
و با عمق قلبم از جناب عباس منش سپاسگزارم
که برای من خود خدا بود
کفر نمی گم
من از خود ایشون یاد گرفتم و ادراک ام اینه
وقتی به این باور برسی که اون نیرو تنها منبع قدرت هست
وقتی باورهای فروانی و لیاقت و سیر تکامل باورهای توحید و باور این که اون نیرو یه انرژی
یه سیستم
و قوانین ثابته و خود ما هم بخشی از اون نیرو هستیم
و هر اونچه در این جهان موجود
گستری از خود اون انرژی هست
و قتی با اون یکی بشی اونوقت تو خدای میشی خلق می کنی
بعد از یک سال اونقدری باورهای توحیدی رو تو خودم تقویت کردم
که تونستم بعد از ١٧سال شغلی که درامد
هیجان انگیز چند صد ملیونی داشته
ولی هرگزی عشقم نبود کنار بزارم
و کفش ایمان به پا کنم
در کوچه های توحید قدم بردارم و باتوجه به یه
سرمایه گذاری که داشتم و تعهدات مالی اون پرژه
و مخارج چنتا خانواد که به عهدی من بود
بی کار بشم
و تو اون روزای سخت فایل های استاد
بود که شبانه روز گوش می کردم
و هر وقت می خواستم تسلیم بشم
فایل های استاد به من انگیزه می داد ادامه بدم
که هروز به خودم یاداورد کنم من ایمانو انتخاب می کنم
واون نفوذ کلام ایشان حکم عصای موسی رو برای من داشت
دستای شرک و قطع کردم و سوسه های ذهن رو نشنیدم
فقط رو باورام کار کردم شکوه نکردم
از لحظه لحظه های این سفر لذت بردم سپاسگزاری کردم
کلامات استاد به عمق قلبم نشست بود
گفته های ایشون در مورد تسلیم خدا بودن
باورهای ابراهیم
اون فایل هارو روزی هزار با گوش می کردم
ورودی های ذهنیمو کنترل کردم
و امروز که دارم این متنو تایپ می کنم
هنوز به مرادم نرسیدم
اما همین که تونستم به خدا اعتماد کنم
و نگران ی وترس کم کنم
از خزانه ی غبیبش تعهدات مالیم در نظم الاهی
پرداخت کرد
کار جدیدمو چند ماهی شروع کردم
شاید فقط ١٠درصد درامد قبل رو دارم
ولی امروز زنده هستم پر هستم از انرژی های پاک الاهی
من روح ام من ذهن نیستم
من من عشقم من ترس نیستم
اشک تمام صورتم رو پر کرده
دلم می خواد فریاد بزنم
استاد خود خداست والبته
می خوام کلیم از خودم سپاسگزاری کنم
که یکسال متعهدانه حرکت کردم
خسته شدم فرار نکردم استراحت کردم شروع کردم
وخودمو پر کردم از اگاهی های استاد
من الان خوشبختم چون راه سعادتو پیدا کردم
و یقین دارم روزهای بسیار خوبی پیش رو دارم
من امروز موحد یکتا پرستم
??
ممنونم، ممنونم، ممنونم
من ?: اَستاد!!!!!
استاد ?: با لبخندی همچون لبخند ژکو و چشمانی برق زده و نگاهی حق به جانب
من: بهترین اَستاد دنیایی ?
کوکامییی کاکا
به نام خداوندی که مارو خالق زندگی خودمون خلق کرد
سلام به همه عزیزان و خانواده گلم
واقعا این صفحه از سایت یک انرژی و نیروی انگیزه بخش در خودش داره که با مرور این صفحه ایمان مان تقویت و باور هامون استوار و حرکتمون در این مسیر ثبات بیشتری پیدا میکنه
واقعا سپاسگزارم
از وقتی با این جمع صمیمی آشنا شدم زندگی برام معنای جدیدی به خودش گرفته و دارم لذت میبرم از تک تک لحظاتم
من تو ی دوره از زندگیم حتی دعا هم نمی کردم چون بشدت معتقد به جبر بودم و روزی هدایت و خوشبختی رو فقط در دست خدا میدونستم که به هرکی بخواد میده و خودمو در این وسط هیچ کاره میدونستم،نماز میخوندم که فقط اطاعت کرده باشم چون هیچ ارتباطی ایجاد نمیکرد ولی ته دلم همیشه این گفته حضرت علی تکرار میشد که بدبخترین آدم اونیه که دعا نمیکنه البته با این مضمون.خلاصه این روایت ی تلنگری بهم میزد که ی جای کار میلنگه ی روز که ازین سردر گمی خسته شده بودم رو کردم به خدا و گفتم راه درست و بهم نشون بده من نمیخوام تو رو از دست بدم تو خط قرمز من هستی و پناه میبرم به خودت از کفر که نجاتی براش نیست.راه هدایتم به این سایت خودش ی داستان جالبیه ولی مهم اینه که به خداوندی خدا من تمام جوابامو اینجا پیدا کردم من نه تنها جواب بلکه خدامم پیدا کردم الان خدا دایم تو ذهنمه فکرمه و قلبمه و چقدر لذت میبرم فبلنا از مومن بودن میترسیدم چون فکر میکردم خیلی سخته زیاد تو بحرش نمی رفتم ولی الان از ارتباطم با خدا سرشار از شادیم و مدام باهاش حرف میزنم و خسته نمیشم،میشه تصور کرد که چقدر زندگیم عالی و سرشار از عشق و آرامش شده من این فایلارو به برادرم هم دادم ینی تحولات زندگی اون صدها برابر من بود چون شرایطش خیلی بغرنج بود و چقدر به زندگیش آرامش برگشت،که اگه میلیونها خرج دوا و دکتر میکرد و مشاوره میگرفت این نتیجه حاصل نمیشد شرایط برادرم طوری هست که فقط میتونه گوش بده و من هرچیز مفیدی تو سایت میبینم به فایل صوتی تبدیلش میکنم و براش میفرستم الانم با امید به خدا و ایمان و باور قوی و آموخته هامون ازاینجا برای درمانش ی عزم جدی کردیم برامون دعا کنین منم هم برا شما و هم استاد عزیزم که فرشته نجاتم شده دعا میکنم و یقین دارم بزودی میام و داستان وقوع معجزه زندگیم رو براتون مینویسم،خدااااااایا شکرت که فقط خدا وهمش خداو باز هم خدا
لیلا جان، جان
برای شما و برادر گلتون، آرزوی سلامتی بیشتر، ثروت بیشتر، آرامش بیشتر، و هر چیز خوب دیگه که تنها و تنها منبع همه ی این خوبی ها، از آنِ خدای یکتاست و از او میخوام.
خدایا شکرت
سلام آبجی خوب و امیدوارم
از خدا سپاس گزارم برای هدایت من به متن تو ،آخه از روی متنت گذشتم ولی گفت برگرد بخون منم حرفش رو گوش کردم و برگشتم متنت رو خوندم و از انرژی که داشت استفاده و لذت بردم
و اینکه بزرگان دینمون و از جمله حضرت زهرا میفرمایند که (دعا برای دیگران به خودت برمیگرده)
از تو تشکر کنم برای اینکه مارو هم در این ضیافت شریک کردی
یقین داشته باش خدا خواستههای همه مارو اجابت میکنه
یقین بالاتر از امید،یقین یعنی اطمینان قلبی
دستان خدا یاری گر و پشت و پناهت