داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام استاد گرامی
ضمن تشکر از شما
آشنا شدنم با این سایت خودش معجزس..با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما
درود بر استاد و دوست عزیزم
من ، مهدی پورعباس به صورت کاملا تصادفی ، یکی از فایل های شما را در دی ماه سال 94 بدست آوردم. البته تا مدتی فکر میکردم تصادفی با شما آشنا شدم . اما بعد مدتی که روی فایلهای آموزشی تمرکز کردم ، فهمیدم اضلا تصادفی نبوده است. من در شرایطی زندگی می کردم که گاهی ثروت فراوان برایم می آمد و زمانی به نان شب محتاج می شدم . (البته بعد از تمرکز بر فایلها فهمیدم به دلیل وجود باورهای خودم بوده)تا اینکه در خلوت خودم از این شرایط گله مند شدم و با خودم فکر می کردم چرا من نمی توام درست زندگی کنم. شاید به مدت دو سه روز بعد اولین فایل به دستم رسید . یک فلش مموری از دوستم گرفته بودم که یه سری آهنگ جدید داشت ، لابلای اونها این در گرانبها بود. توی ماشین بودم و در حال حرکت . یادم میاد سه بار اونو گوش کردم . بعد زنگ زدم به دوستم و ازش اطلاعات راجع به این فایل خواستم . داستان آشنایی من با گروه عباس منش و رفتن ور مسیری که زندگی منو متحول کرد………
بعد از اون سه ماه بیشتر فایل های رایگان و دوره روان شناسی ثروت یک رو گوش کردم و شروع کردم به تغییر باورها. حدس میزنید چی شد. هر چی داشتم از دستم رفت . یه شغل خوب ، دوستانی که چند سال باهاشون بودم ، برادرم که مدتها برام کار می کرد، اعتبارم بین فامیل و …….
من مهندس معمار هستم ، البته تا سال 94 حتی دنبال مدرک کاردانی که سال 78 از دانشگاه دولتی گرفته بودم هم نرفته بودم ، بهش نیاز نداشتم ، داشتم کار می کردم و پول در میاوردم. در آخرین ساختمان که به حد نازک کاری رسیده بود با کارفرما که پزشک عمومی از یه شهر کویری به نام خور و بیابانک بود مشکل پیدا کردم ، تمام زندگیمو بالا کشید ، برای اینکه نتونم کاری کنم برام پرونده کیفری درست کرد ، حدس میزنید یکی از اتهامهای من چی بود ؟؟؟؟ مهندس بی مدرک ….. دیپلم ردی منو اغفال کرده است ….
دقیقا یادم میاد 7 مهر 95 نزدیکای صیح بود که خواب دیدم با یه سری بچه سر کلاس نشستم و دارم درس میخونم. از خواب پریدم ، گفتم من باید ادامه تحصیل بدم ، سرچ کردم ، کارشناسی معماری ، دیدم دانشگاه آزاد پذیرش داره ، اون زمانها که کاردانیم تموم شده بود عاشق ادامه تحصیل در دانشگاه خوراسگان ( دانشگاه آزاد واحد اصفهان) بودم . اما به هر دلیل ادامه ندادم ، گفتم باید خوراسگان ادامه تحصیل بدم ، رفتم سایت سنجش، دیدم خوراسگان پذیرش داره ، خسته تون نکنم ، دو روز نگذشته بود که رفتم کرمان مدرک کاردانی مو گرفتم و در خوراسگان ثبت نام کردم و نشستم سر کلاسی که همه دانشجویانش 20 الی 22 ساله بودند و من 40 ساله.
خوابم تعبیر شده بود ، اولین نشانه ها را داشتم میدیدم ، بماند که توی اون چند ماه خیلی نشانه دیگر بود که من به دلیل باورهای اشتباه و عدم آشنایی با قانون جذب ، اونا رو درک نمی کردم ، اما نیرویی منو به جلو می راند.
الان دو سال از اون زمان گذشته و اتفاقاتی در زندگی من افتاده که وقتی بهشون فکر می کنم از شدت خوشحالی گریه ام می گیره . مثلا یکیش اینه که من با وجود اینکه یه دانشجوی معمولی بودم ، اعتبارم از اساتید هیئت علمی بالاتر رفته بود ، به جای یه دفتر ، دوتا دفتر در دانشگاه داشتم و مشغول پژوهش های علمی……و خیلی اتفاقات مهم دیگه که میدونم دلیلش فقط تغییر باور و ایمان به خدای واحد و یگانه است. و همچنین راهنمایی های استاد عزیزم آقای عباس منش دوست داشتنی
این اولین دیدگاه من توی سایت هست ، با وجود اینکه دو سال دارم از اطلاعات سایت استفاده میکنم ، توی این مدت فکر می کردم باید تغییرات اساسی توی خودم ببینم تا بعد پیام بگذارم.الان احساس میکنم دیگه وقتشه ، چون آرامشی که الان دارم رو هیچ وقت از این 40 سال عمرم نداشتم. اینقدر ایده ناب برای کسب ثروت دارم که نمیدونم کدومشو انجام بدم ، خدارو شکر در ثروت و نعمت الهی به رویم باز است و اصلا احساس ترس و نا امنی ندارم ، الان دانشجوی ارشد تهران شمال هستم و برای آینده کلی برنامه دارم ، درآمدم نسبت به سال 95 که وارد دانشگاه شدم صدها برابر شده ، بدون اینکه به خودم زحمت بدم و کار فیزیکی سختی انجام بدم ، ثروت توسط افراد بیشمار ، خودش سراغم میاد ، مثلا دوهفته پیش پیشنهاد تالیف کتابی بهم شد که اصلا توش کاری انجام نداده بودم کسی دیگر مطالب را تهیه کرده بود و کسی دیگر قرار است ویراستاری کند ، اما به من پیشنهاد کرده اند که در چاپ کتاب همکاری کنم و یک سوم سود را ببرم. از این موارد اینقدر داره اتفاق میافته که نمیدونم کدومشو بگم ………………..
باز هم از دوست عزیزم تشکر می کنم و شکر گذار خداوند مهربانم هستم موفق باشین و در پناه پروردگار
سلام به استادمهربون ودوست داشتنی باورکنین خیلی دوستون دارم مثل یه معجزه میمونین که خیلی وقته از خدا میخوام من چند ماهه فایلای رایگانتونو استفاده میکنم یه دوست شمارو به من معرفی کرد شما بی نظیرید خیلی متشکرم ازشماوگروه خوبتون بابت زحمتاتون.خیلی خوشحالم که جز این خونواده شدم
من هم این شرایط رو دارم
تمرینات رو هم انجام میدم
ولی عمق نا امیدی در وجودم انقدر زیاد است با یک شکست دوباره به گودال سیاهی فرو میروم و کم کم باورم میشه برای من این حرفها کار نمیکند هر چند بار تلاشم رو میکنم پیشترفت چندانی نداشتم البته گرچه کودکی من به وخامت گودکی شما نبوده و لااقل با وجود تمام کمبود هایم کودکیم بهترین دوره زندگی م بوده مشکل اساسی من از شروع شدن رابطه های عاطفی و استقلالم و ترس از اینده و مرسیدن و حتی ترس از رویاهایم هست که منرا به کجا خواهند برد بیشتر به وهم و خیال من را میرسانند
با سلام خدمت شما خواهر گرامی، اگه میخواید که فایل های صوتی و تصویری استاد عباس منش رو شما تأثیر عمیق تری بذاره به نظرم اول کاری که باید بکنید اینه که باور کنید که این حرفا اثر داره و در صورت عمل به آموزه های اون می تونید زندگی دلخواه خودتون رو خلق کنید. شما به نظرم باید روی ایمانتون کار کنید. یکی از راه هاش اینه که نظرات بچه های سایت رو که نتیجه گرفتن بخونید تا ایمانتون تقویت بشه. در ادامه چند فایل رو بهتون معرفی می کنم که اونا رو گوش بدید و مطمئنم در صورت باور کردن اونا 100% زندگیتون بهتر میشه و حسهای منفی از شما دور میشه.
اول فایل فقط خدا یا فقط روی خدا حساب کن!
دوم فایل باور عالی یا باور قدرتمند
سوم فایل توحید عملی 5
چهارم سریال تمرکز روی نکات مثبت با موضوع الگوی مناسب
که همه از آقای عباس منش هستن و در قسمت فایل های دانلودی یا محبوب ترین دانلودها موجودن. ترجیحا ابتدا تصویری اونا رو ببینید و بعد برید سراغ صوتی. بعد از اون احساس می کنید رسیدن به خواسته ها چقدر راحته. اصلا این شما هستید که خلق می کنید البته به اذن خدا. همچنین رابطتون رو با خدا قوی کنید. نماز و تلاوت قرآن و تفکر در آیاتش، سپاسگزاری بابت کوچکترین نعمتها. همین که الان دارید این مطالب رو می خونید این جای شکر داره. وقتی شما خداوند رو یک شخصی می دونید که از همه قدرتمندتره، ثروتمندتره، مهربان تره، بخشنده تره، همیشه هواتون رو داره دیگه جای ناامیدی و نگرانی نیست.
در ضمن تا جایی که می تونید اخبار منفی نشنوید، تلویزیون ، ماهواره، فیلم های مختلف و در کل هر چیزی که حالتون رو بد می کنه نشنوید و فقط بر زیبایی ها و نکات مثبت توجه کنید تا به امید خدا به خواستتون برسید. و این رو بدونید که پیروزی از آن مومنان است و خداوند قطعا ما رو یاری میده. وای چقدر خوشحالم که این مطالب رو با تمام وجود می نویسم. امیدوارم تونسته باشم کمکتون کرده باشم. موفق باشید
سلام استاد نازنینم
فقط دلم میخواست بابت این برنامه بسیار خوبی که در سایت راه اندازی کردید تشکر کنم منظورم جواب های عقل کل است ، به نظرم فوق العاده عالی…ه .
با سلام و خدا قوت خدمت گروه تحقیقاتی عباسمنش و دوستان عزیزم یه سوال داشتم من بعد کلی کار کردن روی باور هایی که جلوی ورود ثروت در زندگیم گرفته امروز به این نتیجه رسیدم که قویترین باور مخرب من در مورد ادمهای پولدار اینکه اونا ادمهایی مغرور و متکبرن که فقط میخوان پز بدن به بقیه و ادمهای پولدار همیشه به من بی اعتنا و بیتوجهن حالا نمیدونم چرا این باور اینقدر در من قویه چون من زندگیم اصلا بی پولی تجربه نکردم و در رفاه خوبیم بودم الان که ازدواج کردم این رفاه کمتر شده ولی در بچگی و مجردیم زندگی خوبی داشتم راننده زیر پام بوده بهترین سفرها و لباسهارو اگه میخواستم داشتم الانم برای از بین بردن این باور هرچی میخوام مثال بزنم از ادمهای اطرافم هیچکس نمیبینم و فقط ندای درونم بیشتر تایید مزکنه که این باورت خیلیم درسته تنها مثالی که تونستم بزنم استیو جابز بود?اونم که پولدار ترین ادم دنیاس و اصلا مثال منطقی نیست دوستان لطفا اگه شماهم با این مشکل برخوردین و تونستین حل کنین راهکار بدین ممنون اگه استاد عباسمنش خوند این مطلبم و راهنمایی کنن واقعا هیچی تو ذهنم نمیاد قفل قفلم
با سلام خدمت شما عضو محترم خانواده عباس منش، منم این حس رو قبلا نسبت به پولدارها داشتم اما این یه باور غلطه که فکر کنیم که اونا مغرورن. اولا باید با جملات تأکیدی به خودتون بگید که تمام ثروتمندان آدهای فروتن و متواضع و خوبی هستن . بله شاید بگید من ثروتمندانی رو می شناسم که این طور نیستن و مغرورن. اما این یه باوره و میشه تغییرش داد تا زندگی خودتون بهتر بشه. چکار دارید تو عالم بیرون چجوریه! دوم این که در شهرتون برید با چند نفر آدم پولدار گفت و گو کنید و ببینید که چقدر متواضعن. منظورم اینه که شما دنبال الگوهای درست و متواضع باشید تا ذهنتون بهتر باور کنه که ثروتمندان آدمای مغروری نیستن. کاری به بقیه که مغرورن نداشته باشید. فقط دنبال الگوهای سالم بگردید تا بهتر باورتون بشه. ممکنه همین باور نقطه ضعف شما باشه تا به سمت ثروتمند شدن نرید و بگید من نمیخوام آدم مغروری باشم! هم چنین توصیه می کنم فایل های رایگان استاد در سایت رو بارها ببینید . مثل فایل سریال تمرکز روی نکات مثبت ( الگوی مناسب) که همین چند روز پیش روی سایت قرار گرفت. باید اینقدر ببینید تا این باور ضعیف بشه و باوری جدید جایگزینش بشه. با آرزوی موفقیت برای شما خواهر گرامی و برادران و خواهران ارزشمند خودم در سایت استاد عباس منش.
سلام خدمت دوستان گرامی و استاد عزیزم.من مطلب یکی از دوستان در مورد پسر بچه ای ک در ایرانه و دوست داره یکی از فوتبالیستهای خارجی رو ببینه و حتی لباس اونو هم پوشیده بود خوندم.و اینکه چطور ب خاستش رسیده بود و جذب کرده بود.یاد ی مسعله ای افتادم ک میخاستم زیر پست همون دوستی ک این مطلب رو گذاشته بودند بنویسم ولی خب سراز اینجا دراوردم پس همینجامیگم?چندروز پیش خواهرم تعریف میکرد ک یکی از دوستای مادرم همیشه توی جمع دوستان ک قرارمیگرفته میگفته من یک عروس میخام ک فلان باشه و بهمان باشه و هی مشخصات عروسی ک دوست داشته رو میگفته.یروز توی جمع همین دوستانه یکی بهش میگه خب تو هم ک همش میگی من یک عروس میخام ک فلان مشخصاتو داشته باشه ولی هیچوقت نمیری جایی برا پسرت خاستگاری ک اصلا ببینی طرف این مشخصاتو داره یانه.بعد این دوست مادرم گفته بوده ک خب من حوصله ندارم هی ازین خونه ب اون خونه برم.هی شال و کلاه کنمو برم خونه ی مردم.من دوست دارم خودش پیداش بشه..تااینکه چندروز پیش خندان اومده واسه دوستاش تعریف کرده ک من طبقه بالای خونمو دادم اجاره و مستاجرم ی خانمه ک یک دختر جوون داره ک کاملا با مشخصاتی ک من واسه عروس آیندم میخاستم جوره..و هی میخندیده و میگفته دیدید بالاخره خودش اومد؟و من میگفتم ک حوصله ندارم هی این خونه اون خونه برم؟وقتی من اینو شنیدم خیلی خوشحال شدم.باخودم گفتم خدایاشکرت ک هروقت میخایم ناامید بشیم یک چنین مطالبی رو ب گوش ما میرسونی ک آدم باور و ایمانش ب قانون جذب و ب قدرت خودت بیشتر میشه..خاستم این مطلب رو با دوستان درمیون بذارم.از خداوند مهربانم سپاسگذارم ک این فرصت رو دراختیار من گذاشت ک این مطلب رو بگم.از خدا بخاطر این گوشی زیبا و قابلیت اندرویدش و این سایت و استاد عزیزم و دوستانی ک اینجدهستند و اون دوستی ک منو با استاد آشناکرد سپاسگذارم.خداوندمهربانم بخاطر تمام نعمتهاش بخاطر نعمت سواد خوندن و نوشتن و اینکه میتونم این مطالب رو بنویسم و بخاطر دست و انگشتهای سالمم بی نهایت شاکرم.خدارو بخاطر اینکه این لحظه ی شکرگزاری رو الان اینوقت شب ک ساعت ۲ بعداز نیمه شب هست رو دراختیارم گذاشت برای شکرگزاری بسیار شاکرم و برای استاد عزیزم و تک تک دوستانم آرزوی موفقیت و ثروت و سلامتی و شادی روزافزون رو دارم
سلام
خدا قوت به همگی
من طی یه سری جریانات وارد این مدار شدم
اولش با یه ویدئو از آقای عباس منش شروع شد و من شروع کردم به نوشتن جملات تاکیدی و داشتن حال خوب، بعد کتاب معجزه شکرگزاری راندا برن رو خوندم و طی همین مدت من که اصلا درآمد و شغلی نداشتم با مدرک کارشناسی ارشدم، خیلی اتفاقی یک پیشنهاد کار پاره وقت بهم شد و من تونستم با توجه به شرایطم کاری که بهش علاقمند هستم رو انجام بدم. جوری که تونستم در مدت یک ماه حدود سه میلیون کار کنم که برام خیلی با ارزش هست، ولی بعد از سومین سفارش کاری با اینکه همون روند گذشته رو دارم، جملات تاکیدی می نویسم، شکرگزاری اول صبحم همیشه هست و واقعا حال خوبی هم دارم به طوری که همسرم خیلی تحت تاثیر حال من شاد و شاکر هستن. کتاب قوت راندا برم رو خوندم تا خودم رو تو مدار نگه دارم و فایل هایی از سایت خریداری و گوش دادم، من برای سه برابر شدن درآمدم هم تعهد نوشتم ،اما حدود یک ماه هست که سفارش کاری جدیدی نداشتم و این برام عجیب هست. کار من تحقیق علمی هست و خودم خیلی دوستش دارم و برای درآمدی که بتونم نگه دارم برنامه برای سرمایه گذاری دارم اما این استپ خوردن در کار برام قابل باور نیست. دوستان کسی هست مثل من بوده باشن یا اینکه راهنمایی بتونن بکنن تا این ترمز ادامه دار نشه
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر و دوستداشتنی که توصیف ناپذیر هست …
وهم چنین سلام و عرض ادب دارم خدمت گروه زحمت کش عباس منش
من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم که دو روز پیش با این گروه آشنا شدم و دو سه تا فیلم در مورد موفقیت و تند خوانی رو تونستم تهیه کنم نگاه کنم
بعداز دیدن این فیلم ها شاید باورتون نشه باوری در وجودم ایجاد شده که توصیف ناپذیر و خدا شاهده ، خدا شاهده اتفاقات خیلی عجیبی برام رخ داده که بسیار عالی و من این باور را مدیون استاد عباس منش و گروه تحقیقاتی عباس منش هستم
وبا تمام شرایط سخت مالی در صدد تهیه محصولات بیشتر هستم
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم وهمه دوستان من امروز دوتا اتفاق خیلی جالب برام افتاد دوست داشتم اونو با شما به اشتراک بزارم من با خواهرم دوره کشف قوانین زندگی رو تهیه کردیم چون خواهرم اونو از سایت تهیه کرده من تو قسمت نظرات دوره کشف قوانین زندگی نمیتونم کامنت بزارم یکی از اتفاقات این بود که من به یکی از دوستای صمیمی فکر کردم اون بهم زنگ زد خیلی برام جالب بود مورد بعدی من آژانس کار میکنم متاسفانه یه مسافر است که سر کرایه دادن اذیت میکنه حتی گاهی وقتها به رانندهها کرایه نمیده و میگه سری بعد حساب میکنم خلاصه بد حسابه امروز به آژانس زنگ زد و نوبت من بود از همون لحظه من احساس بدی پیدا کردم و نجواهای شیطانی حسابی اومد تو ذهنم که بهت کرایه نمیده بخدا حتی من ناراحتم شدم یه لحظه یاد حرف استاد افتادم که میگفت باید بتونیم تو اون لحظه احساسمونا خوب کنیم من قبلش داشتم فایل استادو گوش میکردم دوباره هندزفریمو تو گوشم گذاشتم و احساسامو با حرفای استاد خوب کردم جالب اینجا بود که وقتی به مقصد رسیدیم پول کرایشو به من داد خیلی برام جالب بود از خدا میخام خدا تو همه لحظات زندگی مارو هدایت کنه خدا عمر طولانی و با عزت به استاد عزیزم بده که آنقدر قشنگ مارو راهنمایی میکنه تا بتونیم خالق زندگیمون باشیم خدایا سپاسگزارم
سلام دوست خوبم،،از خوندن پیام شما منم خیلی انرژی گرفتم خوشحالم که در مسیر درست قرار گرفتی و با کنترل احساست تونستی دو تا اتفاق خوب رو خودت خلق کنی.همیشه موفق باشی
به نام خدای مهربان سلام خدمت شما دوست عزیز ممنونم از اینکه در مورد کامنت من نظر دادین نمیدونید چه قدر احساس خوبی بهم دست داد از شدت ذوق خواهرمو صدا زدم و دیدگاه شمارو بهش نشون دادم امیدوارم که با توکل به خدای مهربان هرروز به تمام رویاها و ارزوهای قشنگمون دست پیدا کنیم خدایا سپاسگزارم