داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    روح خداوند گفته:
    مدت عضویت: 2656 روز

    به نام خدا با عرض سلام خدمت بهترین استاد دنیا من صالح هستم ٢٩ ساله از لاس وگاس آمریکا?? از وقتی که فایل های صوتی ??? شما استاد نازنین رو گوش کردم ? زندگیم إز أین رو به اون رو شد?? هروز بیشتر و بیشتر کار میکنم روی باورهام??? و کاملان گذشته خودم و افراد منفی ?? رو إز ذهنم پاک کردم ???و هدف گذاری مثبت اندیشی عشق زندگی آرامش ایده های ثروت باورهائً فولادئ و…?? در زنگی من جارئ است به صورتی که اینده درخشانً خودم رو هر روز میبینم?????????‍?‍ موفقیت ثروتعشقهر چیزی که بخواهیم مثل آب خوردن بدست میاد فقط دراین صورت که قانون جهان را بلد باشیم و تا لحضه ای که نفس میکشیم بر روی باورهاایمان کارکنبم با سپاس از بهترین استاد دنیا?????????????????????????????????????????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    Mj گفته:
    مدت عضویت: 3918 روز

    سلام به همه من سال 96 دوباره اومدم سراغ فایلهای استاد و برنامه نویسی رو هم شروع به یادگیری کردم و ان شا الله میخوام یه نرم افزار بسازم و بدم بیرون که به لطف خداوند بازارش می گیره ومی تونم با درآمد بالای اون اولا بابام رو بازنشسته کنم و ثانیا این موفقیت باعث بشه برای متخصص و استاد شدن در اون زبان برنامه نویسی و نرم افزارهای بعدی روحیه و انگیزه بالا بگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    لیدا دارابی گفته:
    مدت عضویت: 2679 روز

    سال 96 سال بسیار به من سخت گذشت اتفاقا از بهار 96 اما نگرشم رو همون موقع عوض کردم و به عنوان یه فرصت برای رشدم نگاه کردم چون یاد گرفتم عیار آدما تو سختی ها معلوم می شه آخه من وابسته عاطفی در یک رابطه اشتباه بودم و در نتیجه به این رابطه غلط پایان دادم و از وابستگی بهش خودمو نجات دادم پس تجربه خوب و پیروزی برای من بود

    دومین اتفاق خوب کسی رو که بهم خیانت کرده بود و مدام اذیتم می کرد ازش متنفر شدم و خشمگین و خودمو سرزنش می کردم در نهایت با کلی تلاش وجودم رو از این احساس گناه نسبت به خودم و او پاک کردم و شروع کردم به بخشیدن من بخشیدمش نه به این خاطر که اون راضی باشه بلکه به این دلیل که خودم سزاور ارامش بودم چون بخشش آرامش میاره و اتفاقات خوب توی آرامش میوفته

    سومین تجربه خوبم این بود که توی کارم هدف گذاشته بودم شهریور ماه سمت خوبی بزنم و زدم با تمرکز به هدفم اخه من نتورکرم و توی سمینار 400 نفری به عنوان برنده شهر کرج معرفی شدم و هدفم رو فریاد زدم بهشون و گفتم من بزرگترین و ثروتمندترین و قویترین زن نتورک ایران در سال 1400 هستم با اکانت بالای 500 میلیون در ماه

    تجربه خوب بعدی من این بود که سازمان من دوباره ریزش کرد اما با توجه به انگیزه و اراده ای که هدفم رو پیش چشمام روشنتر کرد دوباره از صفر شروع کردم و شکست رو به عنوان یه پله پیروزی پذیرفتم تجربه عالی بود و حس خوب بهم داد

    و اینکه شروع کردم به شکرگزاری با تمام وجودم و همش نعمتهای خدا به زندگیم وارد میشن

    اما چیزهایی که دلم واقعا می خواد برام پیش بیاد اینه که سازمانی از راهبران فروش حداقل 100 نفر داشته باشم تا بتونم بچه های سازمانم رو به تک تک آرزوهاشون برسونم یا حداقل منشا خیر و اثر باشم و این برای من هم بسیار عالیه

    وزن من الان روی 90 کیلو هست و تا پایان سال 97 خودم رو روی وزن 65 کیلو گرم می بینم با اندامی سالم و جذاب و خوش تیپ و ورزیده

    در قدم بعدی کارشناس و متخصص حرفه ای تو کارم باشم و بتونم به دیگران یاد بدم نتورک مارکتینگ تو ایران علاوه بر دید منفی مردم بهترین کسب و کار در زمان حال هست و خیلی ها رو به آرزوهاشون می رسونه

    و واقعا تمام تلاشم رو می کنم حداقل درامد ماهیانه و پورسانتم در نتورک به مثبت 50 میلیون تومان برسه و همه سازمانم رو پورسانت بگیر کنم

    باور دارم که به همه اهدافم می رسم و با داشتن هدف به ویژگی های آدم های موفق می رسم و اونجاست که هر آنچه دست بزارم روش راحت می خرم

    اما در نهایت هدف اصلی من بزرگ شدن خودم تو کارم و اطرافیانم هست که فهمیدم جز خدمتگزاری و دهش بلاعوض ممکن نیست

    متشکرم از سایت عالیتون و استاد گرانقدر عباس منش چون فرصت پیشرفت و زمینه موفقیت رو برای ما فراهم کرده

    قدر این نعمت بزرگ رو می دونم و استفاده خوبی ازش می برم و بدون هیچ چشم داشتی تجربیاتم رو با دیگران به اشتراک می ذارم تا کمک کنم اونها هم موفق بشن

    لیدا دارابی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رویا نکویی گفته:
    مدت عضویت: 2778 روز

    خدایا شکرت به خاطر آنکه هستی در کنارم.همیشه دست مرا میگیری در همه جا.خدایا شکرت به خاطر راهنمایی هایت ب خاطر دوستانی که سر راهم قرار میدهی تا کمکم باشند در زندگی.شکرت به خاطر آنکه حتی مسائل نیز باعث رشد من میشوند و تضاد ها مسیر را برایم روشن میکند.همه ی این جملات را با تمام وجود میگویم چون آنها را لمس کرده ام.روزگاری شک میکردم که خدا به بندگانش کمک میکند.چون هر چه دعا میخواندم به اجابت نمیرسید اما از زمانی که قانون آفرینش را فهمیدم تغییرات شگرفی در زندگی ام به وجود آمد.دوسال و نیم پیش به خاطر نا آگاهی با وام بسیار زیاد کار تولیدی را شروع کردیم و پس از مدتی با یک گارگاه تعطیل با چندین دستگاه و اجاره سوله و وام هایی که هر روز سود بیشتری به آنها تعلق میگرفت و ضامنینی که تعدادشان هم کم نبود مواجه شدم.همه ی امور زند گی ام تحت شعاع قرار گرفته بود.شرایط به حدی بود که آرزوی مرگ میکردم..درهمان روزهای وحشتناک بااستاداشناشدم بعد از شنیدن فایل ها آنهمه نگرانی و ترس شدید تا حد زیادی تبدیل به آرامش و امید شد.همراه .من همسر و فرزندانم نیز شروع به گفتن عبارات تاکیدی و انجام تمرینات کردند.اتفاقات بسیار جالبی افتاد!! اول اینکه تعدادی از ضامنینی که با ما بحث و جدل زیادی میکردند مهربان شده با اینکه از حساب آنان کسر میشد.خودشان نیز کمک میکردند و این جای بسی تعجب بود میشد  ماهی که بانک حساب ضامنین را بی دلیل نبسته بود.دوم اینکه مبلغ 3میلیون تومان از جایی که اصلا فکرش را نمیکردیم و متعلق به ما بود به دستمان رسید.سوم اینکه فردی که از نظر ثروت وضعیت نسبتا خوبی بود به خانه ی ما آمد و مبلغی را به ما قرض داد.همسرم گفت که تغییر فرکانس باعث شد که این شخص به خانه ی ما بیاید.چهارم اینکه بدون دخالت من ترتیبی داده شدیکی ازوامهاازحقوق خودم برداشت شودواین درحالی بودکه قبلاباتلاش زیاد میسرنشده بود و این برایم مثل معجزه بود.در جایی مشغول به کار شدم و 800هزار تومان به دست اوردم.همچنین ایده هایی به ذهن همسرم رسید و با وسایل دور ریختنی کار دستی های زیبایی درست میکرد.خودش میگفت بخاطر جمله ی تاکیدی ایده ها هر روز بیشتر میشود است و من به خاطر آن آرامش و از اینکه در سلامتی به سر میبردیم و به خاطر آگاهی از قوانین آفرینش واقعا سپاس گزار خدا بودم و مورد جالب و زیبای دیگری که اتفاق افتاد این بود که ما در طی این دو سال با همسرم به دنبال شغل دوم بودیم.ولی موفق نشدیم چون ما نمیتوانستیم همه شغلی را با وجود شرایطمان داشته باشیم.چند روز قبل از سال 97همسرم بعد از مدت ها از طریغ گوشی اش به اینترنت وصل شد و برایش از یک موسسه پیام آمد که سال 97 سال ثروتمند شدن است و یک شماره تماس که بعد از تماس گرفتن با آن شرکت توانست شغل مورد علاقه ی خود را پیدا کند.هرچند هنوزبدهی بسیارزیادی داریم و گاهی نگرانی ها به سراغم میآید اما با این نشانه ها امیدم به لطف خداست ک در این روز ها تنهایمان نگذاشت.اهدافم در سال 97 ثروتمند شدن و سپاس گزاری و تکمیل آموزش های استاد و تقویت ایمان و باور ها و کنترل احساسات وافکارو سپاس گزاری در حد اعلی.خدایاروزهایی رامی گذرانم بظاهرسخت امانشاط وافری ازدرون دارم چون ازعمق وجودم صدای ترامیشنوم که مرابسوی خویش فرامیخوانی چه روزهایی که درغفلت بسربردم وچشمم سوی این وان بودسپاسگزارم که توسط استادگرانقدرعباس منش راه رانشانم دادی وح که چه لذتی داردباتوبودن وگنج بزرگ سپاسگزاری وچه چیزی مهمترازشناخت تویگانه خدای مهربان.خدایاهمه راوازجمله  استادعباس منش رابلطف خودموفقیت روزافزون ده سپاسگزارم که اموختی شاکربودن را.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهری حیدرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2701 روز

    استاد گرامی و همراهان سایت سلام

    با تبریک نوروز به همگی .من مدت کوتاهی است که به طور معجزه آسا با سایت آشنا شدم . حدود 10 سال است که روی مقوله انرژی کار می کنم . با وجودی که مطالعات زیادی روی باورهای مثبت داشتم اما هیچ گاه به این مدلی که استاد قوانین را کلاسه کرده اند آشنا نشده بودم . یک ماه پیش بر حسب تصادف (البته هدایت هستی)

    وقتی به دنبال عادات میلیونرها در گوگل می گشتم سایت را دیدم و عضو شدم . و قتی این سوال برای سال نو مطرح شد چون فقط از فایل های رایگان استفاده می کردم تصمیم گرفتم به قدر بضاعت دانسته هایم در مسابقه شرکت کنم.

    شکر گذاری برای داشته ها در سال 96

    در شرکت بسیار معتبری 24 سال مشغول به کار بودم .اما مدتی بود که دوست داشتم کار را رها و به آن چه همیشه دلم می خواست بپردازم یعنی نوشتن رمان و داستان .

    تا کنون البته حدود چند کناب هم چاپ کرده ام .اما در سال جاری یک کتاب مجوز چاپ گرفت و امیدوارم برای نمایشگاه 97 آماده شود . پس تقاضای بازنشستگی کردم تا با فراغ بتوانم به خواسته هایم برسم .

    ترم های زبان ایتالیایی را خیلی دوست داشتم گذراندم

    کسب و کار کوچکی با خریدن یک مغازه به راه انداختم که به عللی که فقط خدا میداند فعلن معوق شد . حتمن کسب بهتری در پیش است .

    به سفری لذت بخش خارج از کشور رفتم .

    در موردی برای تصمیم گیری مردد بودم که به یاری خدا

    و با اتکا به نیروی لایزال تصمیم نهایی را گرفتم .

    مطالب مقدماتی برای کتاب های جدیدم را آماده کردم

    ورزش مستمر را در برنامه روزانه ام قرار دادم.

    برای سال 97

    اول شکرگزاری و ساختن باورهای ثروت ساز

    دوم خانه آرمانی ام (البته منزل فعلی ام را که حدود 10 سال است خریده ام بسیار دوست دارم .اما می خواهم

    با به دست آوردن خانه رویایی جدید پا در جای پای کسانی بگذارم کا در مدار های بالاتر هستند.

    سوم اتوموبیل تیوولی ماتیکی ام را با سوییچ طلای طرح فروهر روشن کنم.

    چهارم زمینی برای ایجاد یک فرهنگسرا برای جوانان خریداری کنم .

    پنجم مدرسه ابتدایی برای کودکان هموطنم.

    ششم بنگاه انتشاراتی خودم را راه اندازی کنم و کتابهایم را با سلیقه خودم چاپ کنم

    هفتم کمک به اقوام نزدیکم تا دنیای برایمان بزرگ و بزرگ تر شود.

    هشتم خریدن فایل های ثروت 1و2و3.

    نهم عمل به وصیت پدر گرامی ام که به دلیل شغلی چند سالی در آمریکا بودند و مرا تشویق به سفر به آ ن کشور و دیدن فراوانی ها و نگرش کلان مدیران در این کشور می کرد که در زمان حیاتشان مقدور نشد. به خصوص برج تجارتی امپایر استیت را همیشه مثال می زدند. پس این سفر نیز از رویاهای من است.

    البته برنده شدن در مسابقه جالب است اما مهمتر از آن موفق شدن در شناخت قوانینی است که استاد در فایلی قبل از سال 97 به نیکویی آ نرا برایمان مطرح کردند .در این فایل ایشان به قدری از ته قلبشان صحبت کردند که وظیفه خودم دیدم حداقل به اندازه چند سطر این جا بنویسم و به ایشان بگویم که زمانی که این فایل را می دیدم شک نداشتم که خدای یکتا مرا هم به مداری که ایشان می گفتند هدایت کرده است . حالا که این سطور را می نویسم از این که خداوند مرا به شناخت خودش این گونه هدایت کرده شکر گزاری می کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهری حیدرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2701 روز

    سلام و هزاران مرتبه شکر و سپاسگزاری که مرا با سایت عباسمنش آشنا کرد .

    سرکار خانم فاطمه ثروتمند

    مطلب مربوط به رسیدن به خواسته از سپاسگزاری داشته می گذرد که نوشته بودید آن قدر به دلم نشست و از موفقیت های تان خرسند شدم که چشمانم پر اشک شد و هزاران مرتبه خدا را شکر کردم که در همین مدت کوتاه هر روز با هزاران موفقیت و سعادت و ثروت از جانب همراهان سایت برخوردار می شوم . باز هم از چگونگی موفقیت هایتان و فرمت باورهای ثروت ساز خود برایمان بگویید.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    پریسا کرد گفته:
    مدت عضویت: 3264 روز

    آقای عباس منش عزیز اول اینکه من هر وقت سست میشم و کمی بی انگیزم به محض اینکه صدای شمارو و یا فایلی از شما گوش میدم دوباره جون میگیرم و از نو شروع میکنم..من در سال ٩6 که شروع شد هیچ وقت یادم نمیره از زمان تحویل سال و تمام روزها فقط از خدا یه کار عالی با درامد خوب میخواستم خلاصه چند جا سر کار رفتم اما شکست میخوردم میومدم بیرون و یا کار موردعلاقم نبود.ضمنا اینکه چون تجربه کاریم صفر بود هیچجا منو استخدام نمیکردند تا دقیقا چند ماه قبل از ٩٧ گفتم خدایا خواهش میکنم تا قبل از عید کار مورد علاقم که خودت میدونی چی مد نظرم هست برام مقدر کن.من از این بلا تکلیفی خسته شدم خودت میدونی که چه رویاهایی رو در سر دارم و میدونی که به جایگاه مورد نظرم برسم چه کار هایی که انجام میدم برای دنیای تو..یک روز خیلی اتفاقی یکی از دوستانم به من شرکت عموش رو پیشنهاد داد با کمال میل قبول کردم و وقتی برای مصاحبه رفتم مصداق عشق در نگاه اول بود تا فضا و محیط رو دیدم گفتم خودشه تا همکار هارو دیدم و گفتو گو هایی که با هم داشتند گفتم خودشه همون جایی که تو تصورم بود بعد از مصاحبه من استخدام شدم و جالب اینکه رئیسم همیشه از من حمایت میکنه و میخواد که من هرروز تو کارم پیشرفت کنم و جالب تَر از اون قبل از عید باز هم از طرف دوستی دیگر بهم یه کار دیگه پیشنهاد شد که حالا بعد از عید موندم کدوم رو انتخاب کنم .این همه فراوانی کار و شرکت و پیشنهاد های شغلی عالی است عالی است در این شهری که همه از این ناله میکنند که اَی بابا کو کار کار پیدا نمیشه که.اما من همیشه مصمم بودم و میدونستم خدای عزیزم بهترین هارو برام مقدر میکنه.و وقتی از پار سال نگاه دارم میکنم به پول هایی که داره میاد تو زندگیم هر ماه داره بیشتر میشه و همین طور روابط خوب و سلامتی ..ممنونم سپاسگزارم شاکرم که خدا من رو اگاه کرد آقای عباس منش من همیشه وتا أبد به شما مدیونم همیشه و تا أبد دوستتون دارم ،،پریسا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهری حیدرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2701 روز

    سلام وتبریک سال 97

    یک ماه است که با این سایت آشنا شده ام. قبلن نوشتم که به دنبال خواندن کتاب های ریادی در مورد ثروتمند شدن بودم شاید 10 سال است که به هرچیزی نگاه می کردم دنبال ثروت بودم اما قوانین عالی آن را نمی دانستم.

    تا کنون موفقیت های نا آگاهانه ای داشته ام .اما حالا تمام سلول های وجودم آکنده از این قوانین شده است.

    موفقیت های سال 96 قبل از آشنایی با سایت عباسمنش :

    یکم : دورههای ابتدایی زبان ایتالیایی را گذراندم و از این که سال ها آن را به تعویق انداخته و حالا موفق شده بودم خوشحال بودم . مدت ها به دنبال سرمایه گذاری برای یک مغازه بودم و خوشبختانه شرایط فراهم شد و آن را خریدم وب کمک یکی از آشنایان یک کسب کوچک راه انداختیم که انتهای سال 96 به راه بود .اما به عللی فعلن قرار است آن جا را رهن بدهم و از مبلغ رهن برای یک سرمایه گذاری کوچک استفاده کنم . چون نویسنده هستم و تا کنون رمان و داستان هایی به چاپ رسانده ام . و هم اکنون 3 کتاب جهت مجوز در وزارت ارشاد است و یکی هم برای چاپ آماده شده است .

    اما رویاهای مهمی که دارم هنوز محقق نشده است.

    وقتی اسفند 96 به دنبال عادات میلیونر ها می گشتم با سایت عالی عباسمنش آشنا شدم . شک نکردم که کاینات مرا که مصرانه به دنبال ثروت و فراوانی بودم با این سایت آشنا کرد. وقتی فایا های رایگان را با اشتیاق نگاه می کردم تصمیم گرفتم ابتدا وضعیت گذشته ام را بررسی کنم .

    یک دفتر تهیه کردم برای اتوبیوگرافی زندگی گذشته ام .جای بسی تعجب بود که به نکاتی در شخصیتم پی بردم و موانع سر راه ثروتمند شدنم را دسته بندی کردم .هم خوشحال بودم از این کشف و هم شغمگین از این که چه زمان های نازنینی را از کف داده ام .اما ادامه دادم.بعد از تهیه اتوبیوگرافی ام . به باور های محدود کننده خانواده ام پرداختم . توانستم از قانون تضاد برای روشن کردت خواسته هایم استفاده کنم . خواسته هایی که سال ها زیر خاکستر روزمره گی به فراموشی سپرده بودم . اهدافم را دسته بندی نمودم . از فانون تمرکز برای وارد نمودن ثروت و فراوانی به زندگیم استفاده کردم .در سطور بعد برایتان می گویم که در همین مدت کوتاه چگونه فراوانی ها .نعمت ها .افراد مثبت به زندگیم وارد شدند.

    القصه ای که با روشن شدن اهدافم . از قاتون جذب برای

    هم فرکانس شدن با خواسته هایم سود بردم. باور های تاکیدی را با راهنمایی فایل های استاد آماده کردم . موارد باز دارنده همچون تی وی و روابطی که مرا از فراوانی دور می کرد را تقریبن حذف کردم .چرا تقریبن چون به سال نو نزدیک شدیم و بخشی به خانواده برمی گشت و از دست من خارج بود. سعی کردم در ایفند 96 برای خرید مایحتاج به بهترین سوپر مارکت ها بروم و برخلاف تصورم خیلی هم گران نبودند و برحسب اتفاق (یعنی هم فرکانس شدن با فراوانی) قیمت ها آف خورده بودند .

    از قانون “من لیلقت وشایستگی بهترین ها را دارم ” استفاده کردم و به جای این که اول دیگران را در اولویت قرار بدهم خودم را ارجح کردم .خیلی خیلی سختم بود .چون همیشه فرزندانم در اولویت بودند. اتفاقا به اعتماد به نفس و پشتوانه قانون لابق بودن برای بهترین ها همه چیز به نیکوترین وجه انجام شد.97 فرا رسید.

    خواسته های سال 97 :

    اول از همه تعهد دادم برای سه برابر شدن در آمدم .

    بعد باور های مهم را مشخص کردم ..خانه آرمانی . اتومبیل لوکس . فرهنگسرایی که سال هاست آرزوی ایجادش را برای جوانان مملکتم دارم . ایجاد یک بنگاه انتشاراتی تا بتوانم آثارم را به راحتی به چاپ برسانم . آرزوهایی که برای افراد خانواده ام دارم . فعالیت های عام المنفعه ای که مدت هاست در دلم شکوفه زده اما به خاطر نداشتن پشتوانه مالی کافی امکان پذیر نشده است.

    ود نهایت وصیت پدر گرامی ام . او به گفت به زندگی کلان نگاه کن .گرچه وقتی به دور و برت نگاه می کنی فراوانی و ثروت کم باشد. چون خودش چند سالس در آمریکا زندگی کرده بود از من خواست که هرطوری که می توانم به آن جا بروم و بر بالای برج تجاری امپایر استیت او را یاد کنم .این هم یکی از باور های تاکیدی من است.

    اکنون در فروردین 97 با تلاش ذهنی و اشتیاقی فراوان سعی بر آن دارم که پا جا پای جناب عباسمنش بگذارم و پیش بروم .شاید بتوانم با هر چه بیشتر موفق شدن این تلاش وشوق بی وقفه ایشان را برای آن که ایمان بیاوریم به هستی یکتا و خداوندی که به جز نیکویی و ثروت وسلامتی برای ما چیز دیگری نمی خواهد را جبران کنم.

    برای ایشان سلامتی و موفقیت بیکران از درگاه ایزد یکتا خواهانم . من می دانم حتی اگر با این پاسخ در مسابقه برنده هم نشوم اما در این برهه از زندگیم با کمک خدا و مشوق همیشگی مان جناب علاسمنش برنده ام .

    با سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    محمد انصاری گفته:
    مدت عضویت: 3108 روز

    سلام و دورد خداوند بر تو باد ای استاد

    سال نو و تولدتان مبارک

    واقعا سپاس گذارم اول از خدا که منو هدایت کرد و منو به به راهی کشاند که میخواستم استاد من دوسال و نیمی هست با شما هستم و کلا از فایل های بسیار زیبا را دارم استفاده میکنم اخه تا الان هرچیزی بدست اورده بودم استاد همش از باورهای قبلی من بو و من این رو بصورت موشکافانه دارم دنبال میکنم و الان 6ماهه که جدیش گرفتم و میخوام بگم که استاد من از زمانی که فقط روی باور هام کار کردم و دارم سپاس گذاری میکنم در هر لحظه نتایج های زیادی روبرو شدم و الان در حین خدمت هستم و فکر نکنم کسی تا الان مثل من خدمت کرده باشه استاد از جون دل دارم براتون نظریه های که گرفتم رو براتون میگم استاد یادمه پارسال من بی هدف بودم و الان استارت جدیدی زدم برای اینکه چگونه کسب و کار را بدون سرمایه اولیه راندازی کنم واقعا دنیا برام لذت بخش شده برام واقعا اااا الان باور های من رو توی زندگی ام لمسش میکنم و الان شده جزیی از زندگی من و من دارم باهاش زندگی میکنم حداقل روزی یک ساعت(( یک کار فوق العاده ای که کردم این است که یک یاد اور نصب کردم بر روی این گوشیم و در لحضه به لحظه به من میگه تو ثروتمندترین فرد جهان هستی و یک باور دیگر میگوید تو خلق جهانی و میگوید تو منحصر به فردی و تو بی نظیری و واقعا تاثیر بسیاری داره استاد میدونم که خودت اینو میدونی اگه نصب نکردی روی گوشیت نصب کن استاد واقعا باور های قدرتمندت رو سیو کن تا برات تکرار شه )) و از موقعی که یاد گرفتم که کاری به شرایط فعلی ام نداشته باشم و فقط فقط روی باور هایم کار کنم و این قانون رو به خوبی درک کردم توانسته ام شامل شرایط بی نظیری شوم و در مدار ثروت قرار بگیرم استاد الان که دارم اینو مینویسم با شوق و هیجان مینویسم من خدا را فوق العاده دوست دارم و همواره منو در مسیر درست قرار میده الان هم با رفتن این مرخصی من و طول دوره من شیش ماه بیشتر نمانده من میخواهم قراردادی امضا کنم که به صد و بیست میلیون می ارزد را تحویل بگیرم ان هم خانه پدری من است شاید برای هیچ کس اینجور که من میگم ارزش نداشته باشه ولی واقعا وقتی سپاس گذار باشی خدا بهت میده و نباید دخالت کنی در کار خدا خودش میداند چطور و از کجا و به تو برساند استاد من که الان فقط روی باور هایم کار کردم و فقط خدا گواه است و تعریف نیست من بدون کار کردن و بدون هیچ کاری به اینجا رسیده ام میدانم که خدا من را دوست داره و از هر جهت ثروت به سوی من هدایت میکنه اره من اونی بودم که میگفتم پول در اوردن سخته و ادم نمیتونه راحت زندگی کنه و الان در مداری قرار گرفتم که واقعا دنیا را برای من جای بهتری کردن برای زیبا زندگی کردن استاد با هر بار فایل جدیدی که میبینم باز دوباره یاد اوری میشه که ثروت در جهان بی نهایته من الان واقعا خواسته هایم بیشتر شده استاد نظر شخصی من اینکه شرایط باعث رشد ما میشه‌و شرایط بوجود میاد که ما ان رو بنفع خودمان استفاده کنیم استاد این قانون هستش که اگه یک روزی خاری بروی زمین نبود کفش بوجود نمیومد و از خدا همچنان راضی هستی هستم که مشکلات فرستاده تا ما در هر لحظه ثروتمند تر شویم اگر گرما نبود کولر هم نبود واقعا جهان زیباست واقعا من الان دیگه خودمو رو بسیار دوست دارم واقعا خدا به اندازه ای بهت میده که تو خدا را بشناسی و بدونی که جهان کار خودش میکند خدایا در هر لحظه سپاس گذارم دوستان و همراهان سایت و تلگرم سید حسین عباسمنش من تا به الان همچنین سایت بزرگی ندیده ام و من بهت میگم نگرد گشتم نبود نگرد نیست واقعا از ادم باید اول از لحاظ ذهنی پیشرفت کنه تا بعد از چند ما نتایج رو ببینه من که الان اول خدا را دوست دارم و خیلی راحت میگم استاد عباسمنش رو میبوسم بابت این همه راهنمایی انشاالله هرروز که با ما صحبت میکنین ثروتتون بی نهایت بیشتر شه به اون حدی بخوای‌ که خودت دوست داری استاد دوباره نتاج های ثروتمند و زیبا هم را با شما به اشتراک خواهم گذاشت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: