داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
باسلام خدمت خانواده صمیمی ودوست داشتنی عباس منش.بنده درحین اینکه با چندین کانال انگیزشی در رابطه با قانون جذب آشنا ودر حال مطالعه وگوش کردن به سخنرانی استادان دیگربودم خداوند مهربان وجهان هستی بنده را با کانال وخانواده صمیمی عباس منش آشناکردوباگوش دادن به فایلهای رایگان استادحس کردم درسخنان وکلام استادیک صداقت راستینی وجود داردکه درکلام دیگراستادن حس نکرده بودم واحساس کردم استادعباس منش عزیزچقدر باتمام وجود دوست دارند که مردم شهرش مردم کشور وحتی تمام مردم جهان ثروتمند وسعادتمند شوند وبه نظر بنده چون کلامشان ازدل بر میامدلاجرم بردل می نشست وبا اینکه بنده از کودکی وتوجوانی درجلسات قران بزرگ شده وبا قران این کتاب آسمانی این راهنمای بزرگ بشر انس داشتم هیچ وقت وهیچ کجا ندیده ونشنیده بودم اینقدر زیبا واز این دید قران را معنی وتفسیر کرده باشند نمیدانم نمیدانستند یا نمیخواستند آنچه از معانی قران گفته بودند ومن شنیده بودم از بهشت وبیشتر ازجهنم بود.بابیشتر گوش دادن به فایلهای رایگان استادعزیز چقدر حسرت وافسوس خوردم حسرت از این جهت که خداوند مهربان چقدر ثروت وسلامتی آسایش وآرامش سعادت دنیا وآخرت را راحت در اختیار ما بنده ها قرار داده میدهد وخواهد داد اما نود درصد مردم جهان وبنده به خاطر نا آگاهی از این قانون راحتی که خداوند مهربان دراختیار ما قرار داده چقدر سخت زندگی میکنی حسرت وافسوس به خاطر اینکه پنجاه سال هرچه به دست آوردم به سختی به دست آوردم افسوس به خاطر اینکه بیشتر فقرها ومریضیها بخصوص مریضیهای پدرها پدربزرگها مادرها ومادر بزرگها به خاطر جلب توجه و نا آگاهی از قانون جهان هستی میباشد اینک که شما دوستان با این قانون آشنا شدین میدانید چه میگویم.بگذریم سخن کوتاه کنم که از حوصله شما عزیزان خارج نشود.اما به نظر بنده بهترین راه برای نگه داشتن حال خوب این است که اول از همه سپاس گذاری به خاطر نعمتهایی که اکنون داریم وقتی بنده وهمسرم بیست هشت روز سپاسگذاری را انجام میدادیم متوجه شدم که وای خدای من چه نعمتهای خوب وفراوانی خداوند به ما داده که تا حالا حتی یک مرتبه به خاطرشان یک شکر هم نکرده بودیم ونعمتهای به این خوبی را چقدر کوچک میپنداشتیم وچقدر حال انسان راخوب وبه قول استاد فرکانس بالایی دارد نوشتن وگفتن جملات کلیدی بخصوص روبروی آینه قبل از خواب وصبح بعداز بیدارشدن گفتگودرباره خواسته ها با دیگران یا باخوت.جمع کردن عکس از خواسته ها گوش کردن به سخنان استادکه واقعا بعضی از فایلهای استادخیلی شارژکننده است باخانواده رفتن بیرون ازشهر وجاهایی که دوست دارین بخصوص رفتن به یک باغی که دور از هیاهو باشد وچند روز اونجا ماندن که بهش میگن اعتکاف وباخداوند مهربان گفتگو درباره خواسته ها بین نمازها دعا کردن وشکر کردن حذف کردن آدمهای منفی باف تجسم کردن خواسته ها.با آرزوی توفیق روز افزون برای استاد عزیز وخانواده صمیمی عباس منشیها خداوند پشت وپناه همه عزیزان
باسلام حضور محترم دکتر عباسمنش عزیز و دوستان
خداروشاکرم که امروز در حین قدم زدن در زیر اسمان ابی دیدگاهی ژرف و زیبا برمن ووجودم چیره شدکه امیدوارم بیان ان برای هر انسان اگاهی سرشار از ایمان و یقین بیشتر باشد…
چگونه میتوان ذهن خود را کنترل نکرد وقتی شبانه روز شاهد دیدن و استفاده از نعمتهای باارزش خداوندی هستیم که مواهب لطف و مهربانیش را بر جسم ودل وقلب و وجود ماچیره ساخته؟؟؟امروز به دید کودکانه ی خود خندیدم …واشک ذوق بر سنگفرش زمین ریختم.
خداوند نعمتهایی رابه ما بخشیده و بدون دریافت هیچ وجهی استفاده ازان را رایگان قرار داده که بادیدن ولحظه ای تامل در ان میتوان به عظمت ووفور نعمت دراین دنیا پی برد.چگونه ذهن خودرا کنترل نکنیم وقتی که هرروز از نعمتهایی استفاده میکنیم که حتی با ثروت قارون هم نمیتوان گوشه ای ازان را خرید؟؟؟نعمت وجود اسمان…..درختان…اب..خورشید..ماه…و هزاران هزار نعمتی که بی منت و بدون پرداخت وجهی هرروز ازانها بهره مندیم..چطور میتوانیم ذهن خود را کنترل نکنیم وقتی که اینهمه عظمت و بزرگی را نظاره گریم ؟ما هرروز اسمان رامیبینیم…ولی نمیتوانیم ذره ای ازان رابا پرداخت میلیاردها دلار ازان خود کنیم …هرروز از نور خورشید و گرمای ان بهره مندیم ولی ایا میتوانیم با پرداخت هزینه ای ذره ای ازاین عظمت را خریداری کنیم؟..و هزاران نعمت دیگر..ما انسانها چشم برروی این همه عظمت بسته ایم و تمام نعمتهارابا کاغذی ساخته شده به دست بشر به اسم پول میسنجیم…ما این نعمتهای ناخریدنی و بی قیمت را هرروز نظاره گریم وباز برای خرید دست ساخته های بشر خودرا وذهن خود را کوچک میپنداریم.بانظاره ی ساختمان چندمیلیاردی..ماشین وارداتی..و تمام اشیا ساخته ی دست بشر از چندریال تا چند میلیارد….به یکباره عظمت نعمتهایی که با میلیاردها دلار هزینه هم نمیتوان ذره ای ازان را بدست اورد فراموش میکنیم.وقتی به ارزش نعمتهای ناخریدنی با واحدی به اسم پول پی میبریم..وا نها را در ذهنمان عظیم می بینیم میفهمیم که کنترل ذهن بسیار زیبا واسان است و خداوندی که باارزشترین نعمتهارابه ما بخشیده ،ازماخاسته اینهمه عظمت رانظاره کنیم و بدانیم که خاسته های ما در مقابل این نعمات چقدر کوچک هستند…وبراورده شدنی… بهتر است بادیدن چنین نعماتی و سپاسگذاری از خداوند بخاطر فروفرستادن تمام انها ذهن خود را به زیبایی وراحتی کنترل کنیم وبخاطر بسپاریم که ان الله علی کل شی قدیر….وتوکلت علی الله و کفی بالله وکیلا…
….
یه سلامی گرم در این روزای سرد به استاد عزیز و همراهان گرامی،در این مدتی که با استاد آشنا شدم دیدم به زندگی خیلی عوض شده و خدا رو جور دیگه ای میبینم واقعا ممنون از استاد گرامی.و اما برای کنترل ورودیهای ذهن اول اینکه همیشه سعی میکنم حواسم رو جمع کنم که به موارد مثبت فکر کنم و به محض افکار منفی حواسم رو به نکات مثبت زندگیم که باعث خوشحالیم میشه ببرم.من یاد گرفتم که میشه با ایمان خالص و باورصددرصدبه پروردگار و فرستادن ارتعاش مثبت همراه با حس خیلی خوب میشه به همه خواسته هامون برسیم.و توکل به خدایی مهربان داشته باشیم که همیشه منتظر درخواستهای بندگانش هست.تا در بهترین زمان اون خواسته رو اجابت کنه.من تو این مدت کوتاه خیلی رو خودم کار کردم تا تونستم کمی خودم رو عوض کنم و تواین مدت خیلی نتایج خوبی گرفتم.پس 1-ارتعاش یا همون فرکانس مثبت2-ایمان خالصانه3-باور صدررصد به پروردگار4-داشتن حس خیلی خوب 5-و توکل به خدای مهربون و اینکه اجازه بدیم تا در بهترین زمان خدا ما رو به خواستمون برسونه،،بهترین کارهایی هست که من سعی کردم درون خودم تقویت کنم البته بعضی وقتا افکار منفی به ذهنم خطور میکنه ولی با فکر کردن به اتفاقای خوب زندگیم سعی میکنم افکارمو کنترل کنم و امیدوارم روز به روز بهتر هم بشه ممنون و سپاس
باسلام وخسته نباشیدبه تمامی اعضای گروه تحقیقاتی استادعزیزم عباس منش خداونداسپاس گذارم هرروزکه زنده ام تابتوانم زندگی جدیددرعصرنورامیبینم یعنی زندگی دوباره خداراشکرازروزی که باقوانین آشناشدم وفایلهای استادروگوش میکنم !!!!نشانه های رومیبینم که تاالان توزندگیم نمیدیم اصلاباورنکردنی هست که زمانی که موفق شدم خودم روبشناسم وزندگی درعرصه نوآغازکنم وخانواده رامیبینم که درسلامت زندگی میکنن وسلامتی وبرکت خداوندرادرزندگیم وخداراشکرش که پدرومادرم زنده هستن هرچقدرقدردانی کنم کمه !!!!نشانه های که باورنمیکردم پداکردن پولنشانه های انسانهاموفقزندگی عالیبرکتجذب هرچیزی که فکرش هم نمیکردم_یابه جرات بگم همش خوشی به سمت سوی من میادهرجامیرم بدون هیج مشکلی کارم رامیفته اصلاهرجه بگم کم گفتم …..فقط میتونم اینوبگم که خداراسپاس گذارم وهرچه خداراشکرگذارباشم کمه ازاستادعزیزم تشکرمیکنم ممنونم اصلازندگیم داره متحول میشه واقعاخانوادهام تقریباازمنفی دارن به سمت مثبت میرن هرچه بگم کم کفتم خداراروزی صدهزاربارشکرش فقط میکنم که دوباره دنیاروشناختم خودم رودیدم هرجامیرم حرف وصحبت ازثروت هست بادوستانی اشنامیشم که همش ثروت ثروت انسانهای منفی واقعاازم دورشدن خداراشکرمیکنم روزی هزارهزاران شکر????
با سلام
دوستان من ب دلیل مشغله شدید کاری خیلی نتونستم ب فایل های استاد گوش کنم و عمل کنم. فعلا در همین حد ک هر وقت حالم بد میشه، یا ناامید و دلسرد و بی انگیزه میشم بلافاصله ب سایت استاد ک میام یا خود استاد ک یادم میاد انصافا کاملا دگرگون میشم
امیدوار میشم
نظرات و موفقیت های دوستان را ک میخونم لذذت میبرم
و نظرم کاملا نسبت به ثروتمندان عوض شده
خیلی این سابت در اخلاق و رفتارم تاثیر مثبت داشته
سپاسگزارم خدای خوب و مهربون
سلام،
سلامی ازصمیم قلب، سلامی از جنس سپاسگذاری خدا برای این همه محبت ونعمت سلام به همه ی اعضای خانواده عباس منش وسلامی گرم خدمت استاد سید حسین عباس منش،
واقعا باورم نمیشه دقیقا نمیدونم از کجا و چجوری خدمت استاد ودوستان بیان کنم که چندین ساله همیشه از خدا خواستم که کمکم کنه راهمو پیدا کنم برای رسیدن به انچه که رویاهامو به واقعیت برسونه من حدود دو سه هفته ای با این خانواده اشنا شدم و تو همین مدت کوتاه به نتایجی کوچک رسیدم ولی با این اطلاعاتی که کسب کردم پی بردم من واقا به این نکته از ده سال پیش پی بردم که به هر انچه فکر میکنم میرسم ولی باورم محکم نبود لذا باورهامو کوچک کردم و به همون باورهای کوچیکم رسیدم ولی هیچ موقع دست از فکر کردن درباره ی رویاهام برنداشتم ، تا الانم شکر خدا به جاهای خوبی رسیدم. اما من همیشه متفاوت با دیگران فکر میکنم و امیدوارم به یاری خدا و کمک های استاد گرامی ودوستان عزیز به رویاهای بزرگم دست پیدا کنم رویاهایی که دنیا رو متحول کنه رویاهایی که کشورمو اباد کنه با این طرز فکر هزار محدودیت وجود داره ولی از عهده خدا که خارج نیست استاد گرامی رویاها واهداف من غیر از رسیدن به املاک ومال وسفرهای مختلف و ملیاردها دلار پول در حسابم و ثروت عظیمه رویاهای من حتما میرسه به اونجایی که تکنولژی من همه جای دنیا رو فرا بگیره تکنولوژی که بزگترین و پیشرفته ترین شرکت های دنیا رو انگشت به دهن بزاره من امیدوارم به یاری خدا و با راهنمایی استادم برسم به انجایی که فکرشو مدام میکنم و یقین دارم اشنایی با این گروه ،جرقه واستارت این موفقیت بزرگ وعظیم هستش…
خیلی حرف برا گفتن دارم انشااله بتونم پیگیر باشم و همراه خانواده عباس منش باشم .
تشکر از همه ی دوستان واستاد بزرگم که من رو به شاگردی قبول کرد.
شادی الهی داشته باشید فعلا خداحافظ .
دوست گرامی در جهت هرکاری اقدام کن موفق خواهی شد
بنظرم نشون می ده که ثروتً واقعی از راه عشق و ایمان و توکل به دست میاد و در مقابلش کسانی هستند که این رو کلاهبرداری یا هر چیز دیگه که خودشون اسمشو می ذارن میبینن که کاملا تفکر اشتباهیه و تا این تفکر رو داشته باشن ثروتمند نمی شن اما ثروت هاقعی هقتی بدست میاد که یه خدمتی رو به مردم هر چند رایگان انجام بدی و ایمان و اشتیاق و توکل داشته باشی و در پس اون ثروت خودش به زندگیت سرازیر می شه
این بود نظر من به صورت مفید خلاصه که همه ی مطالب این کلیپ رو در بر می گرفت
شاد و سرزنده باسید
سلام هر روزتون عالی و پراز ثروت..
دیدگاه ثروت ساز این بود که باورداشتن برای هرکاری سرمایه گذاری کنند سود داره . روی کاری هم که سرمایه گذاری میکنن با حال خوب و اشتیاقه چون باورش دارن. و هم شهرتو بدست میارن هم ثروت چون باوردارن هم خدا رو میشه داشت هم خرما ?
محدودکننده اینکه تعدادکمی از راه نادرست ثروتمند شدن و بقیه از راه نادرست به ثروت رسیدن!
همینارو میگن که 90% مردم ذهن های فقرآفرین دارن و ثروتمندا هم دزد محسوب میشن??
فقط اشتیاق سوزان و عشق به کار
با سلام خدمت شما. باورهایی که اقای هدایتی و پرهام داشتند در این مورد که از هیچ گونه تسهیلات استفاده نکردند و معاف از مالیات نبودند بر خلاف باورهایی که اغلب مردم دارند و اینکه شهرت چیز خوبه. اما اقای هدایتی گفتند که باید با هدف عشق و علاقه و اصلاح ساختار وارد این حوزه شد و بعد اگر ازاین طریق به شهرت هم برسیم شهرت اتفاقا خوب هم هست اما اقای پرهام گفتند که از روی عشق و احساس کار نمیکنم و در حوزه که سرمایه گذاری میکنم باید دو سه برابر سرمایه گذاری خودم سود ببرم و شهرت هم خوبه در جهان و مثل اینکه در ایران چیز بدی هست و همچنین بر این باور بود که یک پولدار واقعی هیچ وقت وارد حوزه ورزشی نمیشه و خودش رو وارد حاشیه نمیکنه. و دیگر اینکه هر دوی انها عقاید و حرفهای خود را زدند و نظر دیگران خیلی برایشان مهم نبود. حالا صحبتها و باورهایی که اقای مهرجو و علیزاده و راغفر داشتند در این نکته مشترک بود که اینگونه افراد برای شهرت و رسانه ایی شدن وارد حوزه فوتبال میشوند و هدف مهمی ندارند و اینگونه افراد کسانی هستند که در زمینه اقتصادی و صنعتی موفق نبودند و بنابراین وارد حوزه فوتبال شدند و همچنین بر این باور بودند که اکثر افراد در ایران از طریق زدوبند بازی خرید و فروش زمین فرصتهای انحصاری و با رشوه دادن و گرفتن وامهای کلان از بانکها و بدون برگشت این وامها به بانکها. اقای راغفر بر این باور بودند که تعداد کمی از افراد از طریق سخت کوشی و راه درست و نواورانه به موفقیت و ثروت داشتند . اقای علیزاده گفتند که این افراد فقط پول کلان و الکی خرج کردند و دوتا بازیکن خارجی گرفتند و یک نتیجه در کوتاه مدت گرفتند و این پولها رو صرف ساخت یک باشگاه فوتبال مناسب نکردند. همچنین اقای مهرجو در قسمتی از صحبتهای خود تناقض داشتند. در یک جا گفتند میزان سرمایه ایی که این افراد وارد فوتبال میکنند در قیاس با میزان سرمایه اقتصادی کشور و بانکها چیز کوچکی هست و در یک جا گفتند که منابع پولی بانکها به اندازه ایی محدود هست که اینگونه افراد نمیتوانند وامی از بانکها دریافت کنند. و اینکه این سه نفر هم به راحتی عقاید خود را بیان کردند و چون فقط یک عده سرمایه دار و سیاست مدار را دیدند که با اختلاس و از طریق نادرست در ایران به ثروت رسیدند بنابراین بر این باور هستند که اکثر ثروتمندان در ایران هم به این شکل هستند و این باور که فقط یه عده کمی از راه درست و با نواوری و خلاقیت به این میزان ثروت رسیدند که اینگونه ثروتمندان هم هیچ علاقه ایی به رسانه ایی شدن ندارند. در کل نتیجه ایی که میگیریم این است که از راه نادرست ثروت به دست اوردن موقتی و ناپایدار هست و بعد از مدتی از بین میرود و باعث بی ابرویی و بی شخصیت شدن شخص میشود و اما از راه درست و سالم که یک شبه هم اتفاق نمیفتد اما ان موفقیت و ثروت پایدار میماند طوری که شاید حتی نسلهای بعدی هم از ما با خوشحالی و خیرخواهی یاد کنند. با تشکر