نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 26


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران
    865MB
    56 دقیقه
  • فایل صوتی نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران
    51MB
    56 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

615 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    به نام خدایی که تنهامنبع رزق وروزی وقدرت درجهانه

    سلام استادعزیزم

    سلام دوستان

    دقیقابرادرمن الان چندساله مشکلات مالی داره ودرامدش کمه ودرامدمن بیشترازاونه درکل ومن همیشه بهدخودم میگفتم که بهش کمک کنم وحتی اجاره خونشوبدم واین کاررومیکردم ولی حتی بهترکه نشدحتی بدترهم شدونزدیک بودازخانومش طلاق بگیره یعنی کمک کردن من هیچ تاثیری مثبتی توزندگیش نداشته تالان وهمین کمک کردن من وپول دادن من به اون باعث شدکه که کمتردنبال درامدزایی باشه وتلاش کنه برای کسب درامدوهمین باعث ایجادشدن مشکلات بیشتربرای برادرم شد

    (((فایل به کبوترهاغذاندهیدروپیشنهادمیکنم ببینید))

    چون ماتوانایی تغییردیگران رانداریم ومن اینوتجربه کردم توزندگیم

    دقیقامن درموردکسب وکارم دوسال باکسی کارکردم که چندبارمن رواذیت کردتومباحث کاری ولی بازم بهش اعتمادکردم وباهاش کارکردم وهم ضربه روحی دیدم هم مالی وهم جسمی

    ودقیقابرعکس اون من دردفتریکی ازدوستانم کارمیکردم ودفه دوم متوجه الگوهای تکراری وپترن اون فردشدم که ناسالم کارمیکردودیگرباهاش کاراقتصادی انجام ندادم وبه نفع من شدوجلوی ضررروگرفتم خداروشکروباهاش قطع رابطه کردم

    ازاین مواردتوزندگی ماهازیادبوده وبایداصلاحشون کنیم والانم هست وبایدیاداوری بشه که بعدبه قول استادپلنBرواجراکنم واگه کسی گفت که دیگه تکرارنمیشه این یک خط قرمزبرای ماباشه که بتونیم تصمیم درست روبگیریم

    استادعاشقتم که هیچ جای دنیاهیچ کتابی هیچ سخنرانی هیچ مرجعی این همه اگاهی روبه مانمیده حتی یک درصدکه اینقدرشفاف وعالی به ماتوضیح میدیدوبرای ماچراغ راهی میشیدکه بدونیم کدوم مسبردرسته

    خداروشکرمیکنم که 2سالوچندماه هست که باشماهستم ودارم ازاین مسیرلذت میبرم

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فروزان گفته:
    مدت عضویت: 2278 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    خانواده ای که هر لحظه در کنارش رشد وبزرگ شدنم رو می بینم وحس می کنم.

    من الگوهای تکرار شونده رو بارها در محل کارم دریکی از همکارانم مشاهده کردم که متاسفانه با این که دوازده ساله باهم کار می کنیم هنوز هیچکدوم نتونستیم دوستی ودشمنیش رو بفهمیم.وهر بار به خاطر مطرح کردن خودش به یکی از ماها که شش نفر دیگه هستیم ضربه میزنه.

    واین الگو مدام تکرار میشه و متاسفانه یه جورایی بقیه ازش حساب میبرن با اینکه ذاتشو می شناسن. که در این رابطه من تونستم یه مقدار خودم رو بالا بکشم وقدرت رو به خدا بدم نه به اون که همین تغییر باور وتغییر نگاه باعث شده موضعش رو نسبت به من تغییر بده ویه کم محافظه کارانه تر با من رفتار کنه .مدتها بود مصون مانده بودم وتعریفاش نصیبم میشدواین تنها به واسطه این بود که یاد گرفتم تا وقتی به کسی قدرت ندم نمی تونه تاثیری در زندگی من داشته باشه واین باور رو ساختم که خدا حامی قدرتمنده منه ومنو عاشقانه دوست داره.

    اما من هم بعضی وقتا در تله های اون گیر میافتم( با اینکه می دونم کسی که ضعف رفتاری داره ترکش نمی کنه بلکه تکرارش می کنه)اون موقع می فهمم هنوز خیلی راه دارم باید بیشتر از اینها روی خودم وعزت نفسم کار کنم تا کلا دسترسی فرکانسی به من نداشته باشه،واین چیزی نیست که من بتونم در اون تغییرش بدم باید خودم رو ارتقا بدم.

    امروز مجدد در دام پترنی که داره گیر افتادم وروزم رو جالب شروع نکردم بیشتر از اینکه از اون ناراحت باشم از خودم ناراحت بودم که چرا باید دوباره گیر بیفتم من که بارها وبارها این الگو رو در رفتار اون نسبت به خودم ودیگران مشاهده کردم چرا باید گیر بیفتم که صد البته گیر افتادن من هم ضعف رفتاری وپترن منه یا میشه گفت پاشنه آشیل منه که باید همواره روش کار کنم…اول صبح کلی حالم وحسم بد شد اما می دانستم نباید در این حس بمانم واین حس وحال بد رو مثل یه گاری خیلی سنگین قدیمی حمل کنم اینجا جاییه که باید امتحان عملی درسای استاد رو پس بدم .

    از خدا هدایت خواستم وبه هدایتی که اومد عمل کردم،

    فهمیدم، میشه فقط باتغییر فکر وبا تغییر حسم روزی رو که اونجوری شروع شد با حس عمیق شکر گزاری تموم کنم،با مرور تجربه های قشنگ با مرور حس خوب یه خرید خوب،میشه توجه کنم به مهربانی های همسرم وخنده های دلچسب وشیرین فرزندم با چهره معصومش،میشه توجه کنم به فایلای زیبای زندگی در بهشت میشه هر لحظه با استاد از اون همه زیبایی پارادایس زیبا لذت ببرم وشکر گزاری کنم میشه توجه کنم به کامنتهای زیبای سایت که بوی توحیدی بودنشون حالمو خوب می کنه،میشه با مریم عزیز شایسته سفر کنم ،میشه کلا روزم رو عوض کنم باشکر گزاری ودریچه های قلبم رو باز کنم به روی دنیایی زیبا تر بهتر پر برکت تر،میشه با فرکانس خدا همراه بشم وسوار بر دوش خدا در بیکران الهی سیر کنم وهمه نگرانی ها و دلواپسی ها رو بسپرم به خودش ،و فقط لذت ببرم واز عشق الهی مست بشم وحالا من باشم و آخر شب با یه حال خوب که نتونم کلمه ها رو کنار هم قرار بدم برای توصیفش…

    خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

    براتون بهترینها رو آرزو می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2929 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان گلم

    خدا رو هزاران بار شکر می کنم که این آگاهی های بی نظیر را از طریق استاد عزیزم در دسترس من قرار داد و چقدر فایل عالی و گرانبها و کاملا کاربردی و عملگرا بود

    در مورد اعتماد به دیگران و الگوی فکری آنها هم باید بگم که من هم تجربه اش را داشتم

    من یک نفر را استخدام کردم که از بستگان نزدیک ام بود و فکر می کردم که خیلی آدم ساکت و خوبی هست و همیشه به بقیه نیروها گیر میدادم که حواس اشون رو جمع کنن و آبرو ریزی نکنن ولی هیچ وقت به اون نفر حرفی نزدم و یا گوشزدی نکردم ولی می دونستم که ذاتا دست اشون کج هست و چندین بار دست به سرقت زدن ولی من گفتم این شخص با بقیه اون خانواده فرق داره و امکان نداره که دست به سرقت بزنه و من بهش اعتماد کامل کردم

    تا اینکه بعد از چند ماه کار کردن یک روز از قسمت حراست شرکت با من تماس گرفتن که یکی از نیروهایی که پیش تو کار می کنن دست به سرقت زده و ما مچ اش رو گرفتیم و وقتی جویا شدم که جریان چیه دیدم بله همون شخصی که بسیار بهش اعتماد کردم دست به سرقت زده و از تعجب شاخ درآوردم و کلی برای من گرون تموم شد و کلی از من تعهد گرفتن و هر روز من باید میرفتم بازرسی شرکت برای پاسخ گویی به آنها حتی چند روز کار منو تعطیل کردن و چندین میلیون به من ضرر وارد شد و این تجربه من دقیقا تایید کننده حرفهای امروز استاد عزیزم هست که باید الگوی تکراری دیگران در نظر بگیریم و خیلی آروم و راحت باید از کنار آنها رد بشیم و بریم

    استاد عزیزم باز هم سپاسگزارم بابت آپلود این فایل گرانبها و با ارزش

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    کیمیا فاریابی گفته:
    مدت عضویت: 1702 روز

    پارتنر من یکی از افراد عالی زندگیم هست و ویژگی های بسیار عالی زیادی داره که واقعا من عاشقشم ولی خب از کسایی که همیشه قراره یه کاریو انجام بدن و نمیدن پارتنرمه .

    هر دفعه که قراره همو ببینیم توی دانشگاه ، بیرون و یا خونه ایشون 98 درصد مواقع دیر میکنه و هر دفعه ناراحت میشه و دلایل منطقی میارن که شامل ایناست:

    اتوبوس خراب شد.

    خواب موندم.

    ناهار نخورده بودم.

    مامانم گفت باید فلان کارو کنم و… .

    خلاصه که ایشون هر دفعه دیر میان و من از این عادت بشدت اذیت میشم. پس دفعه ی آخری که قرار گذاشتیم که همو ببینیم من دیدم ایشون پیامی ندادن و آنلاین نشدم و تماس هامو جواب ندادن و من مطمئن شدم که خواب موندن. پس نشستم و این فایلو دیدم درست وقتی که این الگو تکرار شد برای بار چندم .

    من فایلو گوش کردم و به این نتیجه رسیدم که از اولی ک من بیدار بودم و قرار بود فلان ساعت فلان جا میبودیم نباید منتظر میشدم که بعد از مطمئن شدن اینکه خواب مونده ، فایل رو گوش کنم و به کارام برسم، چون ایشون طبق اون pattern عمل میکنه و هر چقدرم من درست عمل کنم ایشون اون مدلی عمل میکنه و من باید قبل از اینکه مطمئن شم اون پترن دوباره داره عملی میشه پلن ب رو عملی کنم . چون بالاخره نتیجه یکیه ولی حداقل وقتی که من در حال اجرای پلن ب باشم حداقل احساس خودم بهتره که از اون زمان استفاده ی بهتری بردم.

    مثال دیگه اینه که همیشه سر یه چیزایی قرار میزاریم و تقریبا هر دفعه که وقت اجرایی کردنش میرسه ایشون احساساتی تصمیم میگیره و اون رو فراموش میکنه . مثل درس خوندن مون که عوامل زیادی اخیرا باعث میشن که این کار به فردا موکول بشه ، فردایی که قراره توی زمان کمتر اون کارو سطحی تر انجام بدیم .

    البته ما هر روز در حال بهبود بخشیدن به عادتهامونیم و واقعا ایشون داره بهتر از قبل عمل میکنه توی خیلی از مسائل .

    از شما استاد عزیز سپاسگذارم که این نکات رو با ما به اشتراک میگذارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    منصور تاجیک گفته:
    مدت عضویت: 1554 روز

    سلام من دانشجو عباسمنشم و کلی دوره رایگان تو سایتو گوش دادم و قدم اول دوازده قدم خریدم و اینکه تمریناتشو انجام ندادم ولی چند تا اتفاقات تکراری تو زندگیم میوفته که نمیدونم چه باورهایی دارم اگه میشه راهنماییم کنید

    اتفاق تکراری اول اینه که مشتری هام 20 ساله همیشه میان قرض میبرن دیر میارن بد قولن و بد حساب و منم روم نمیشه بهشون نه بگم بیشترشون همشهریامن

    اتفاق دوم اینه که همه باهام رفتارشون بده و تنده مخصوصا برادرم و پسر داییم و چن تا دیگه از دوستام و فامیل و خیلی دروغ میدن منو

    اتفاق سوم اینه که همیشه تو هر کاری اولیتم دیگرانه و همیشه دلسوزی میکنم برای دیگران از پولم براشون خرج میکنم تا زمانم با اینکه خودم وضعم زیاد خوب نیس و

    اتفاق چهارم اینه که 5 سالی میشه همیشه تو فکرم و حواسم به دور برم نیس تو لحظه حال نیستم

    بنظرتون چه باورهایی دارم لطفا راهنماییم کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 818 روز

    به نام خدا

    ردپای 61

    سلام استادِجان و دوستای خوبم

    استاد عزیزم فک می‌کنم به اندازه کافی از چالش های. مسیر حرف زدم ،الان اونجایی از تغییرم که جهان میخواد مطمئن بشه ،آقا واقعا جدی یا مارو مسخره کردی؟

    خلاصه که همه جوره داره زورش میزنه تا ببینه من چقدر پرو ام

    اعتراف کنم که حداقل این هفته کانون توجه ،موم تو دست خودم نبود! مومی بود که هی دست به دست میچرخید و خب نتیجه اش سردرگمی و ..

    این یکی حتما چوب معلم بود تا بهم بفهمونه ،یادت آمد زندگی قبلت چقدر شلم شوربا بود؟ نکنه هوس کردی؟

    تازه دوزاریم افتاد که بابا چقدر زندگی فوق العاده شده بود و خبر نداشتی .آنقدر زود یادت رفت کجا بودی و کجا رسیدی؟

    اخ که فقط خدا میدونه چقدر بابت این سایت سپاسگزارم که چه بسا اگه نبود من تعهد دو روزه شکونده بودم و درنهایت کاستی هارو گردن بقیه مینداختم

    این هفته تا جایی که می‌شد به ناخواسته ها توجه کردم چرراااا؟چون تو حالت اضطرار قرار دارم و تا یکم اوضاع بحرانی میشه ،پلن ناخودآگاه اجرا میشه

    پس زین پس به جای توجه به ناخواسته و بیانش حتی در حد درس عبرت ،خودداری میکنم ،فعلا تا زمانی که توجه به زیبایی تو موقعیت های سخت ،عادت بنیادین نشده

    پس تو این مورد تکامل طی میکنم

    چه کاری از دستم همین حالا با همین امکانات برمیاد؟

    اصل و فرع چیه؟ چطوری بالن سبک کنم؟چیارو حذف کنم ؟

    چطور کانون توجه از ناخودآگاه گذشته بیرون بکشم ؟

    چطور وقت بسازم تا بیشتر فایل هارو گوش کنم

    چالش من با من ،جز معدود چالش هایی که میتونه دو سر سود یا دوسر باخت باشه

    چه قدم های عملی بردارم ؟ قبل هر کار اهرم رنج و لذت تهیه کنم

    بعد هر روزم با نوشتن شروع کنم ،بنویسم آقا امروز چیکاره ام

    تو همون صفحه یه باوری که امروز باید بسازم و جایگزین کنم یادداشت کنم ،و بارها مرورش کنم و مثال هایی برای اثباتش بزنم

    کارهام به دست خدا بسپارم

    [راستش تازه کم کم دارم میفهمم یعنی چی خدا رو قبل و بعد هر کاری ببینی ،تازه میفهمم خب که چی کار با نام خدا آغاز کنی ،تازه درک میکنم نقش خدارو تو فیلم زندگیم سیاهی لشکر گرفتم یا سوپراستار فیلم ]

    انقدر که مهمه بازم تکرار میکنم یادم بمونه

    جان من فقط به قدم بعدی فکر کن و همون یه قدم خوب برو ،به تهش فکر نکن ،به چی میشه و چطور میشه فکر نکن

    جان من کم نیار ،قدمارو کوچیک کن و بابت انجام همونا شاد باش

    باور کن که قدمای بعد آسونتر برمیداری چون تو قوی‌تر شدی

    از خدا کمک بگیر و بارها ازش بخواه آسونتر کنه برای آسونی، نیرو بهت بده

    عمل کن و دست به کار شو ،خدا کریمه

    ناامیدی ترس و…کار شیطونه ،خدایی بودن تمرین کن امید و شور و سرزندگی

    از طبیعت یادبگیر ،هر زمستون به بهار زیبا تبدیل میکنه با امید و فقط عمل به برنامه درست درونی

    جلو هدایت نگیر و به صداهای درونت گوش کن

    شادی هم یادت نره دیگه :)

    ممنون که با چالش من با من همراه بودی

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 819 روز

      بنام الله مهربان

      بازم یک کامنت حال خوب کن ، و انرژی مثبت

      سلام بر فاطمه دوست داشتنی و فوق العاددددددده و بی نظیر

      من که به شخصه کامنت های شما رو پیگیرم و از خوندنشون لذت میبرم.

      و نمی تونم براتون کامنت ننویسم و ازش گذشت کنم و منو دست به قلم می کنید …

      واقعا جای تحسین داره و باید از روی شما بارها نوشت و شما رو هی تکرار کرد …

      بهتون خدا قوت میگم و دست مریزاد …

      مرسی که هستید

      مرسی که نوشتید .

      پیگیر کامنت های حال خوب کنت هستیم. ایول دختر بی نهایت

      اندازه حس های قشنگت

      دوست داریم …

      بی شک در آینده نزدیک بیشتر از شما و نتایج خوب شما خبر دار میشیم.

      امضای خداوند مهربان پای تک تک آرزوهات…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Fatima گفته:
        مدت عضویت: 818 روز

        سید عزیز سلام امیدوارم خوب باشی

        خیلی سپاسگزارتونم بابت پیام های امیدبخشتون که تاییدی بر اینکه مسیر درسته !به نوشتن ادامه بده

        واقعا خوشحالم به خاطر دوستای خوبی مثل شما که برای دیگران خیر و خوبی میخوان

        ممنونم که همسفر این مسیر هستید

        از خدا براتون بهترین هارو میخوام و بازهم ازتون سپاسگزارم

        در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    ولی الله زیلایی پوری گفته:
    مدت عضویت: 1118 روز

    سلام وخسته نباشید خدمت استاد عباسمنش وتمام دوستان من اگه بخوام از تجربه هام بگم اولش بر میگرده به حدودا 10سال پیش برای یه پیمانکار کار کردم و بعد مدتی کار وتعطیل کرد و من وقتی واسه طلبم بهش گفتم چندین بار امروز وفردا میکرد تا یه روز گفت یه مقدار کار دارم بیا انجام بده حقوقتم میدم بعد دوسه روز دوباره خبری ازش نشد و فقط وعده ووعید میدادوخیلی از لحاظ روحی احساساتی لطمه روحی خوردم دومین تجربه تو ی کسب وکار جنس رو بصورت قرضی به فروشگاهی داده بودم که بعداز چهارماه گفت آقا بزار اول مدارس خلاصه اول مدارس شد و بازم گفت من دارم چکها رو پاس میکنم وتوان پرداخت روندارم ویه روز دوباره گفت بچم مریضه و از این تجربه بسیارباعث زجر اور واحساس خشم وناراحتیم و وقت تلف کردنم شد و مورد بعدی چند وقت پیش هر قصابی میرفتم اون مقداری که میخواستم یازیاد میذاشتن ویا بدقولی میکردن و میگفتن فلان گوشت را فردا میاریم یا گرون شده ولی این بار خدارو شکر زود به قول استاد میرفتم برا پلن بی رو اجرا میکردم و میرفت سراغ قصابی دیگه که بتونه خواسته منو انجام بده .وتجربه دیگه ای که داشتم دوست داداشم قرار بود گوشی موبایل منو تعمیر کنه و بعد از کلی امروز وفردا کردن وبهانه گوشی رو درست میکنه که دوباره بعد چند روز گوشی ایراد رو پیدا میکنه وداداششم گفت قراره یه گوشی رو تعمیر کنه واست منم طبق همین فایل هدایتی از سمت استاد خوبیها گفتم اصلا نمیخواد خودم یه کاریش میکنم واقعا با این آموزها زنجیرها وگرها ی زندگی کم کم دارن پاره میشن وباز میشن بازم کمال تشکر رو از استاد عباسمنش رو دارم .خدا پشت وپناهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    آقا مهران گفته:
    مدت عضویت: 751 روز

    سلام خدمت دوستانو استاد عزیزم

    اول از همه خداروشکر میکنم که منو هدایت کرد به این فایل عالی مدت هاست که میخوام یه عادت رو ترک کنم و بارها رکب خوردم از ندای درونم و الگوهایی تکرار شونده که هیچوقت متوجهش نشده بودم امروز از خدا طلب هدایت کردم و خدا منو به این فایل هدایت کرد

    خدایا شکرت

    در لابه لای نکات طلایی که استاد فرمودند به یه نکته عالی رسیدم که میتونه خیلی به هممون کمک کنه

    استاد گفتن که وقتی یه نفر یه رفتارو سه بار به بالا انجام داد شما بدون که این الگوشه و فرض رو بر این بزار که دوباره تکرار میشه

    و آماده باش

    حالا من همینو میخوام به خودمون نسبت بدم

    من و شمایی که داری این کامنتو میخونی

    مثلا فک کن میخوای اعتیاد به اینستاگرام رو ترک کنی

    یکی از الگو هایی که همیشه تکرار میکنی اینه که مثلا میگی

    فقط 10دقیقه میچرخمو بعد میرم سراغ کارام اما همیشه 10دقیقت میشه 1ساعت

    و این در گذشته هی تکرار شده

    حالا تو دیگه آگاه باش که وقتی ندای درونت میگه نه قول میدم که بیشتر از ده دقیقه نچرخم تو بدون که این باز قراره تکرار بشه

    و فرض رو بر این بزار که الان من برم اینستا،، باز حواسم پرت میشه یوهو به خودم میام میبینم یه ساعت تایمم تلف شده

    و اینجا هرچقدر که مغزت سعی کرد که به بهانه های مختلف تو رو راضی کنه که نه قول میدم فقط ده دقیقه و اینا تو باور نکن

    با این فرمول میشه خیلی عادت های مخرب رو بهبود بخشید

    حالا من مثال ساده اینستاگرام رو زدم تو بیا به موضوع های مختلف مثل، ترک سیگار، ترک اعتیاد به بازی های ویدیویی،ولخرجی، عصبانیت یا غیره وصلش کن

    امید وارم که بهتون کمک کرده باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مه سا گفته:
    مدت عضویت: 1950 روز

    درود و وقت بخیر

    این فایل تا حدی منو به فکر فرو برد

    نمیدونم چطوری توصیفش کنم ولی منو دچار تناقض کرد چون من همیشه فکر میکردم خب یکی که داره رو خودش کار میکنه و تو مسیره اصلا چرا باید با ناخواسته ها مواجه بشه که حالا ببینه چطور باید باهاشون رفتار کنه و شاید این دوباره به من یادآوری کرد که وقتی توی مسیر هستی نباید انتظار داشته باشی اون بیرون چیزی عوض بشه اون چیزی که باید تغییر کنه نوع نگاه تو به مسائل بیرونیه.

    ولی راجع به مثالهای این مبحث بخوام بگم خب منم پیش اومده که به آدمها چندبار فرصت دادم ولی نتیجش مثبت نبوده ولی توی این سن و سال و با توجه به تجربیات الانم

    باید بگم که اتفاقا من کمتر پیش میاد اینطوری به آدمها اعتماد کنم و آسیب جدی ببینم وقتی تو روابط میبینم کسی یه پترن اشتباه داره اولا که همون دفعه اول حسم بهم میگمه که یه کاسه ای زیر نیم کاسه است چون اعتقاد دارم زنها حس های بسیار قوی دارن ولی به خودم میگم که خب یه بار این اتفاق افتاده دلیل نمیشه همیشگی باشه و من نمیتونم اون طرفو قضاوت کنم ولی وقتی به بار دوم و سوم میرسه طوری اون ارتباط و با قاطعیت قطع میکنم که خودم عذاب وجدان میگیرم که حالا انقدم جدیت لازم نبود مثلا من زنم باید یه کم مروت و رحم داشته باشم ولی اجازه نمیدم اون طرف ازم سواستفاده کنه حالا همه میگم نه درسته همین کارو باید بکنی اون آدم لیاقت تو رو نداره ولی من با این حرفا حالم خوب نمیشه چون فکرم اینکه چرا همیشه باید یه آدمی بیاد تو زندگی من که من مجبور بشم با تیپا از زندگیم بندازمش بیرون پس من اینهمه رو خودم کار میکنم کی میخواد نتیجش بشه کسی که بلد باشه درست رفتار کنه و این توی روابط حال منو بد میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مریم میرشب گفته:
    مدت عضویت: 1932 روز

    به نام خدای مهربونم

    خداروشاکرم بخاطر وجود نازنینتون استاد واقعا زبانم قاصره از اینکه چجوری ازتون تشکر کنم بخاطر آگاهیای نابی که در اختیار ما میزارین عاشقتوووووونم استاد قشنگممممممم استاد خووووووبم استاد مهرررررربونم استاد عزیزززززززم که این همه خوبین و بی دریغ دارین عشق میدین به ما (جیغ جیغویی بخونیدو باحساسات فراوان)

    موضوعاتی که بشدت احساس منو درگیر میکنه

    آدمای مذهبی بشدت منو عصبی میکنه و این یعنی هنوز قضاوتگرم و نمیتونم ادمارو بپذیرم

    آدمای ضعیف منو بشدت بهم میریزه (مخصوصا درگذشته و بشدت شخصیت حمایتگر داشتم )

    تهمت زدن منو بهم میریزه و این یعنی ترس از قضاوت دارم

    ترس از بی پولی که تاخدااااا و این یعنی کلی از باورهای مالیم درست نیست

    وقتی از نظر رفاهی مثلا هوا گرمه و من مجبورم به هردلیلی مجبور باشم پیاده برم جایی بشدت احساس بدبختی میکنم یا مثلا یخچالم خراب بشه یا لباسشوییم درست کار نکنه بشدت بهم میریزمو حس بدبختی میکنم و متوجه شدم این همون حس قربانی بودن و عدم لیاقتمه

    بشدت احساسم درگیر میشه وقتی میبینم کسی بچشو کتک بزنه یا باهاش بد رفتار کنه … این یعنی احساس دلسوزی و حمایتگری

    تا اینجا این درکو داشتم و فک میکنم حتی میشه از این وجه هم نگاه کرد چرا نسبت به یه سری موضوعات این همه بی تفاوتی و بی احساس

    مثلا درمورد خودم بخوام بگم

    برام انگار طبیعیه که بازار خراب باشه

    طبیعیه واسم گاهی کم پول باشم یا بی پول باشم

    برام طبیعیه که دیر به خواسته هام برسم

    برام طبیعیه کارمو گاهی به تعویق بندازم

    و بنظر من همه اینا یعنی یه احساس بی تفاوتی و یه حس بی ارزشی یا عدم لیاقت که باعث شده

    برات یه سری مسائل طبیعی باشه و تورو بهم نریزه و نخوای تغییر کنی

    من هرجایی که به این احساس رسیدم که مثلا اصلا طبیعی نیست که دیگران بهت بی احترامی کنن باعث شد انقلابی در من ایجاد بشه برای حل این مسئله

    یا طبیعی نیست که آرایش کنی و بشدت ذهنم درگیر این مسئله بود و توجیحم این بود خب مریم دختری دیگه عاشق زیبایی هستی طبیعیه دیگه دلت بخاد بخودت برسی (ترمز من نگاه دیگران و جلب توجه بود)

    ولی اخیرا فهمیدم طبیعی اینکه بپذیری تو زیبایی و نیازی به آرایش نداری

    طبیعی اینکه تو راحت باشی با چهره ات با رنگ پوستت و مدل موهات من موهام موج داره و فره ولی همش اتو مو دستم بود و همیشه درگیر لخت کردن موهام بودم

    و میخواستم مثل کل جامعه باشم

    ولی الان باخودم به صلح رسیدم وقتی فهمیدم نقص من نگاه دیگرانه

    موهامو مثل خانم شایسته عزیز دل کوتاه کوتاه کردم و آرایش نمیکنم و به حدی احساسم نسبت به خودم خوب شده که همش ناخوداگاه میرم جلوی آینه و قربون صدقه خودم میرم و واقعا متعجبم از اینکه چرا موهای فر خوشگلمو لخت میکردم یا چرا آرایش میکردم …. (هرچن آرایشم خیلی خیلی کم بود ولی بود و بهرحال منو خوشگلتر میکرد …)

    و متوجه شدم من برای اینکه دیگران منو خوشگلتر ببیننن و نگاه اونا برام بیشتر ارزش داره تا آسایش و راحتی خودم .

    و چقد راضیم چقد رهاااااا شدم

    و بقول کامنت یکی از خانومای دوره عزت نفس و من بشدت زیباتر دیده میشم جوان تر بنظر میرسم و همه اینو بهم میگن و هذا من فضل ربی :)

    وقتی دوره سلامتی رو خریدم و رعایت میکردم همه بهم میگفتن بابا بیخیال چن روز دیگه میمیری باید که کرما یه چیزی بخورن دنیا دو روزه چقد سخت میگیری و… و من بلافاصله به خودم میگفتم آهان شما لذت بردن کرما براتون ارزشمندتره تا سلامتی خودتون :)

    هرچی انسان بی واکنش تری شدم یا بهتر بگم به تعادل رسیدم و واکنش درست داشتم نتایجم بهتر شد

    واکنش درست یعنی به موقع عصبانی شدم به موقع خندیدم به موقع حاضر جواب بودم به موقع حمایت کردم به موقع اعراض کردم و بی توجه بودم یعنی من بیشتر با خودم به صلح رسیدم …. عصبانیتت باید در تو اراده ای پولادین ایجاد کنه و نخوای بپذیری که بی پولی

    حاضر جواب باش در مذاکرات و فن بیانت در شغلت

    حمایتگریت برای خودت باشه نه دیگران اعراض کن درمورد مسائلی که نمیتونی تغییرش بدی و نه درمورد کارهایی که باید برای اهدافت انجام بدی و ….. و این شخصیت باید ساخته بشه ….

    و من مریم هستم درحال ساخت بهترین ورژن خودم هذا من فضل ربی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: