اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
افراد به دو گروه دسته بندی می شوند گروه اول احساس لیاقت نداشته با اینکه در آن متخصص هستند اما خود فرد فکر می کند مهارت او هیچ ارزشی ندارد و همه می توانند چنین کاری انجام دهند که نیاز است که بر روی عزت نفس خود کار کنند. دسته ی دوم هیچ مهارتی ندارند و هیچ انگیزه ای هم ندارند و ادامه می دهند و منتظر هستند که پولی از اسمان برای آن ها بیافتد و توهم دارند. در مورد دسته ی دوم افرادی هستند که مهارتی کسب نکرده اند. ما در دنیایی زندگی می کنیم که کسب و کارهای متنوعی وجود دارد. در تمام موضوعات افراد حاضرند بها برای انواع مشاغل پرداخت کنند. کسانی که باورهای خوبی دارند ثروت می سازند کسانی که درآمدی دارند پا بر روی ترس های خود گذاشته و صدها ویدئو درست کرده و از طریق الگوهای مختلف و ترکیب ایده مهارت کسب کرده و اکنون نتیجه ی آن را می بینند. تمام افراد یک پروسه و بازخورد را طی کرده از مسخره شدن نترسیده و حرکت کرده تا به موفقیت رسیده اند.
همیشه استانداردهای بالایی برای خود داشته باشیم حرکت کرده و نخواهیم تکامل خود را طی نکرده و یک شبه به ثروت دست یابیم. زمانی که روح بودیم دوست داشتیم توانایی های خود را بروز دهیم. زمانی که به دنبال عشق هستیم بالاترین احساس لذت و شادی را داریم. هر کسی در هر کاری که عاشقش است از خوشحالی دیوانه می شود. فارغ از معروف شدن لذت می برد افراد موفق بی نهایت ثروتمند هستند اما با عشق کار خود را ادامه می دهند. افراد عاشق کارشان هستند چون احساس سرزندگی و ارزشمند بودن به انها می دهد. اگر مسیری را انتخاب کنیم که در ان استعداد و علاقه داریم با تمام وجود آن را انجام دهیم. این احساس درونی است. عاشق کنجکاوی شدید باشیم. زمانی که احساس خوبی داریم ایده، افراد و موقعیت های خوب به سراغ ما خواهد آمد. زمانی که به موضوعات مورد علاقه ی خود می پردازیم این مهارت به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. هر بار کتاب، ماشین و آموزش جدید می بینیم. تصاعد و روند یادگیری سخت هست. اطلاعات خیلی راحت تر به ثروت تبدیل خواهد شد. بدترین احساس ممکن بلاتکلیفی است که بنشینیم و تنها به دیدن شبکه های اجتماعی فیلم و سریال بپردازیم. همیشه کاری برای انجام دادن داشته باشیم. موضوعات ابتدا بسیار سخت خواهد بود اما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم می توانیم.
به تدریج انجام مهارت برای ما آسانتر خواهد شد. همه به دلیل تعهد داشتن قدم برداشتن و حرکت کردن است برای هر موضوعی باید تمرکز خود را بر روی آن قرار داده و تا رسیدن به نتیجه ی نهایی آن را ادامه دهیم. زمانی که عاشق انجام کاری باشیم تا انتها ان را ادامه خواهیم داد. باید انگیزه ی زیادی برای شروع فعالیت داشته باشیم. ما در دنیای غیر مادی همه چیز داشتیم اما برای تجربه ی خودمان به این دنیا آمده و اگر این موضوع را درک کنیم بر روی حوزه ی مورد علاقه ی خود زمان می گذاریم. انسان ها خواسته های متنوعی داشته و به دنبال کسب و کار مورد علاقه ی خود رفته و مهارت کسب می کنند.
وقتی وارد موضوعی که عاشق هستیم می شویم لذت واقعی را تجربه خواهیم کرد.
فرصت کوتاهی خداوند به ما داده و باید به سراغ عشق خود رفته به میزانی که مهارت ما بیشتر می شود احساس لیاقت و عزت نفس بیشتری داریم. در دنیایی زندگی می کنیم که 90 درصد معلول هستند. اصلا کار پیچیده ای نیست که برنده شویم فقط حرکت کرده و پا در دل ترس های خود بگذاریم.
زمانی که لذت می بریم و کاری را انجام می دهیم که عاشقش هستیم حرکت کرده و مهارت کسب می کنیم. تکامل خود را طی کرده و مسیر درست را ادامه می دهیم تا نتایج به تدریج پدیدار شود. احساس شادی و رضایت زمانی است که لذت می بریم و پاداش کسی است که در آن مهارت کسب کرده و ادامه داده است.
خدایا شکرت که هر روز درکم نسبت به قوانین بیشتر میشه خدایا شکرت بخاطر این استاد بی نظیر خدایا شکرت
چقدر این صحبت شما فوق العاده بود اینکه گفتید یادگیری مهارت و حرکت کردن خیلی آسونه چون مسابقه ایی درکار نیست و اکثریت دچار معلولیت هستن
خداروشکر چندوقت که شروع کردم به سرمایه گذاری روی خودم و روی مهارتم وچقدر جالب بود که گفتید برای روانشناسی 2 باید مهارت داشته باشی که بتونی ازاین دوره استفاده کنی وفهمیدم که من هنوز تکاملم طی نشده و هنوز در مرحله ی یادگیری هستم و وقتی کامل مسلط بشم حتما هدایت میشم به روانشناسی 2 انشاالله
تو نمیخواهی به یک روز برای تولدت بسنده کنی و من نمیتوانم این روز نمادین تولدت را نادیده بگیرم.
تو بهترین استاد دنیا هستی
تو زیباترین
خوش قلب ترین
قوی ترین شجاع ترین
موحد ترین
دانا ترین
عاشق ترینم
غنی ترین
راضی ترین
در صلح ترین
آزاد ترین
استاد دنیایی.
استاد سپاسگزارم به دنیا آمدی ،تا ته خط رفتی، به عشقت رسیدی، با عشقت دنیا را گسترش دادی، ثروت افسانه ای ساختی، مهاجرت کردی، توحید را اشاعه دادی و در نهایت من را، به شاگردی پذیرفتی.
استاد من کسی هستم که سال گذشته به کمک خدا و فایلهای شما از جهنم زندگی خودمو نجات دادم و به سمت نور حرکت کردم بماند که تو این راه زمین خوردن زیاد داشتم اونم دلیلش اینه که بعد از سالها سبک زندگی و تفکر غلط قراره مسیرمو و عادتهایی که مثل سیمان چسبیده بهم رو تغییر بدم..
استاد الان تو تعطیلات عید به سر میبریم و من سردرگمترینم!!. خیلی اتفاقی امشب به این فایلتون برخوردم و اشک تو چشام جمع شد چرا که هیچی اتفاقی نیست و این یک نشونه بود امشب و این ساعت برای من.
کاش ..کاش ..بگین کسایی مثل من که نمیدونن تو چه زمینه ایی باید مهارت کسب کنن اینکه نمیدونن چه باید کنن در واقع نمیدونن چی میخوانو به چی علاقه دارن چیکار باید کنن استاد
من نمیدونم باید دنبال چی برم و اینکه در سنی هم نیستم که بخوام موضوعات مختلفو امتحان کنم و این منو میترسونه!
استاد قبلا تو یه فایلی گفته بودن کسایی که نمی دونن به چی علاقه دارن با خودشون خلوت کنن، به خودشون زمان بدن تا به خودشناسی برسن
از جمعیت دور بشن، برن یه جا، با خودشون خلوت کنن، ببین کی هستن، چی هستن، کجا هستن و… به خود شناسی برسن
نظر من اینه که با خودت دوست باش، به خودت زمان بده تا خودتو بشناسی، رفیق خودت باش، به خودت بها بده تا خودتو بشناسی
دوست خوبم، اینک میترسی از بیرون اومدن از محیط امنت کاملا طبیعیه، ذهن جوری برنامه ریزی شده که هرچی بخواد بقاشو تحدید کنه انجام نده و اتجام دادن یه کار جدید هم دقیقا جزو همین دستس، اما اینجا تفاوت شما با بقیه مشخص می شه که ایا شماهم مثل بقیه به حرف ذهنتون گوش میدین و توی محیط امنتون میمونید و به هدایت و حفاظت خداوند ایمان و اعتماد نمی کنید یا خیر برعکس بقیه از اون محیط امن میاید بیرون؟
یه مثال از خودم براتون میزنم که ترسون بیشتر بریزه🫂
اگ کامنتم توی ویدیو مثل ابوموسی موسی نباشیم استاد از پروفایلم ببینی، اونجا کامل قضیه رو توضیح دادم اما خلاصش میشه من همش حسم میگفت وارد کاری شو که ازش میترسی و همش اگهی تبلیغاتی استاد میومد توی سرم(تمرین عزت نفس که برای افراد غریبه از ویژگی های مثبتت تعریف می کنی) خلاصه هرچی بیشتر می گذشت این حس بیشتر میشد و استاد همیشه میگفت از نتیجه بگید، منم گفتم کامنت نمی نویسم تااا یه کاری در این حوضه انجام بدم
خلاصه من نوشتم و رفتم توی دلش
واقعا می ترسیدم،هی به خدا می گفتم:خدایا تو پاداش میدی، پاداش میدی به کسی که شجاع باشه، تو با شجاعانی، من به حرف تو گوش دادم خودت هدایتم کن
من رفتم و دیدم اونجایی که همیشه پررر بود از ادم هیچ کس نیومده و بعد چشم خورد به یه اقای 87 یا 82ساله و حسم گفت همینه، برو جلو
خلاصه رفتم و براش خوندم و شروع کرد به تعریف زندگی خودش و… واقعا معجزه بود و این بود جواب شجاعت من
من تازه دو هفتس 15سالم شده اما کاری کردم که هرانسانی حتی تا پایان زندگیش انجام نمیده و معجزشم دیدم!
حالا دوست من، از امتحان کردن نترس، انجام بده کارایه مختلف، روی عزت نفست وحشتناکککک کار کن، خودتو ببخش و همونجور که گفتم”رفیق خودت شو تا خودتو بشناسی”
و یه نکته دیگه اینک جا نزن، امکان داره مثلا فک کنی عاشق گیتار نواختنی بعد که انجامش بدی ببینی نه اصلا حال نمی کنی باهاش، امتحان کن و به خودت”فرصت” بده
(و اینک واقعا خدا عاشق بنده هاشه، من اومدم توی دسته بندی، بعد هداایت شدم به این ویدیو، بعد خدا گفت کامنت بنویس بعد چشمم خورد به کامنت شما و… اصلا انگار خدا میخواسته من بیام اینجا و برات کامنت بنویسم پس مطمعن باش همون خدایی که من رو اورده اینجا تا شاید جواب رو از کامنت من بهت بگه، همون هم هدایتت می کنه به خود شناسی)
ممنونم صبای خوش قلب برای وقتی که گذاشتی و با صبر و حوصله و عشق این نشونههای زیبارو بهم نشون دادی❤️
واقعا معجزه همین دستای خداوندی هست که به سمتمون میان مثل شما صبای عزیز بااینکه خیلی سنتون از من پایینتره اما چقدر آگاهانه این نشونههارو عنوان کردین!..یه وقتایی غروری که ازش بعنوان ترمز یاد کردی حتی مانع از این میشه که بخوایی از کسی که هم سن و سالت نیست درس بگیری🌺🌺
و منی که چشمام پر از اشک شده برای اینهمه مهربونی.. تجربههای زیبا..برای تکثیری که به لطف خدا و استاد داره اتفاق میفته
شما با موندن در این فضا و گوش به صحبت های استاد جان خودت راهت رو پیدا می کنی کم کم و این زمان لازم داره و باید به خودت وقت بدی . همین که اینجا هستی و با استاد جان آشنا شدی خیلی باید سپاسگزار باشی
سلام استاد عزیز انشاالله خوب هستید.خواستم بگم من ازتون یاد گرفتم که چیزیرو بگن این آخرین فرصتشه و دیگه با این شرایط نیست نخرم و انجام ندم احساس میکنم این دوره روانشناسی۲ هم به همین شکله و اینم فرقی با موضوعهای دیگه نداره و رو این محصول هم فرصت گذاشته شده الان نخری گرون میشه و دیگه نمیتونی تهیه کنی و عجله کردن دور از آموزهای شماست پس میسپارم به خدا تو بهترین فرصت واسم خواستهامو فراهم کنه نه اینکه با احساساتی عمل کردن و تحت تاثیر تموم شدن فرصت کاری انجام بدم
درود بر استاد پر انرژی و خوش سخن و پر تجربه. و خانم شایسته عزیز خستگی ناپذیر و متعهد.
استاد جان، من یک مشکل اساسی دارم و اون هم سردرگمی در خصوص انتخاب شغله.
مدت 5 ساله که ویدئوهاتون رو دنبال میکنم از محصولاتی که خریداری کردم استفاده میکنم.. تاثیرات بسزایی در زندگی دیدم و کاملا برای بنده محرزه که هر کلام شما یک چراغ راهنما برای مسیره و قطعا توسط خداوند بر زبان شما جاری میشه و هدایتگر ماست. و بی چون و چرا بهش عمل میکنم.
اما موضوعی که باهاش درگیرم اینه که با توجه به وضعیت مالی نابسامانی که در طی این سالها داشتم، بخصوص مستأجر بودن و دائما ازاین شهر به اون شهر و از این استان به اون استان… باعث شده شرطی در ذهنم پدید بیاد که به محض مواجه شدن با یک ایده یا شغل، دو سوال رو برام پیش میاره و دیوانه وار در ذهنم تکرارش میکنه:
1- چقدر ازش پول در میاد؟
2- آیا اونقدری در میاد که بتونه من رو به آمریکا برسونه!؟
اینو اضافه کنم که دلیل تمایل به زندگی در آمریکا از روی هوا و هوس و دیدن زندگی شما نیست. من تقریبا از زمانی که خودم رو شناختم دوست داشتم اونجا باشم. قبلا در کامنتهام اشاره کردم. و تا به امروز که 40 سالمه از این خواسته دست نکشیدم. اصلا اینجوریه که اگر هزاران بلا بر سر ایران بیاد ابداً ناراحت نمیشم.. ولی به محض اینکه میشنوم در امریکا سیلی ، گردبادی چیزی اومده و مردم آسیب دیدن، انگار یک تیکه از قلبم از جا کنده شده و بشدت ابراز ناراحتی میکنم…جوری که انگار خونه خودم رو اونجا ازدست دادم یا خودم اسیب دیده باشم. این حس از 8-9 سالگی بوده و تازگی نداره… گاهی فکر میکنم در زندگی گذشته م اونجا بودم… و اینهمه وابستگی من به اون کشور برای خودم هم خیلی خیلی عجیبه.
اما دو سوال فوق همیشه باعث میشه که هم بی انگیزه بشم، و هم دائما از این شاخه به اون شاخه بپرم.
هر چقدر هم آموزشهای شما رو دیدم که این یک مسئله رو حلش کنم باز هم هیچ جوابی براش پیدا نکردم. یعنی همه چیز جوری رقم میخوره که مجبورم میشم برم سراغ یه کار دیگه. با اینکه میدونم عامل اصلی این خرابکاری ذهن بیمار خودمه اما نمیتونم اون پاشنه آشیل رو پیدا کنم.
از بچگی عاشق الکترونیک و تعمیرات بودم. اما زمان ما در شهرستان امکان انتخاب این رشته نبود. و حتی والدینم حاضر نبودن برم جایی کار کنم یاد بگیرم. و هرچی یادگرفتم بصورت تجربی بود.
بزرگتر که شدم دیدم به کامپیوتر علاقه و استعداد زیادی دارم. چندین مدرک گرفتم و بعدها فروشگاه کامپیوتر احداث کردم اما بدلیل عدم تامین سرمایه، و بالا رفتن یکباره دلار در زمان احمدی نژاد، زمین خوردم…
به ناچار به شهر دیگری مهاجرت کردم و در یک شرکت مشغول به کار شدم. و در کنارش به دانشگاه هم رفتم. ولی در تامین هزینه دانشگاه هم موندم! و ترم سوم به خاطر عدم پرداخت شهریه نذاشتن امتحان بدم. و شرکتی هم که کار میکردم 7 ماه حقوقی رو پرداخت نکردن و اجبارا ازش خارج شدم.
همون زمان با شما اشنا شدم و اموزشهاتون زیر و روم کرد. دست به هر ایده ای میزدم پول سرازیر میشد توی زندگیم. ولی باز هم یه جایی یک تغییر عمده خارج از کنترل ، باعث میشد اون درآمد کم یا صفر بشه. (مسایل بیرونی مثل تغییر قوانین شبکه های اجتماعی ، قطع شدن اینترنت بین المللی که موقت بود، و از این دست مسایل.)
در تمام این سالها به هر تغییر یا کمبود یا … به چشم یک هدایت جدید از سمت خدا نگاه کردم و هرگز اینطور نبوده که بگم وای من بدشانسم یا این بی عدالتیه و…
همیشه سپاسگزار بودم و منتظر نشانه بعدی… آشنایی با شما و تهیه کتاب های رویاهایی که رویا نیستند مثل این بود که در دل تاریکی یک چراغ قوه خیلی پر نور بدن دستم تا مسیرم رو ببینم. و باعث شدید چنان عاشق خدا بشم و حسش کنم که هرگز قبلا اینطور نبوده.
خلاصه مطلب و مسیری که رفتم و میرم:
– از الکترونیک به کامپیوتر
– از کامپیوتر به مدیریت آی تی یک شرکت
– از شرکت به فریلنسری (تولید محتوا، طراحی سایت، و…)
– از فریلنسری به معاونت یک شرکت (در دست اقدامه)
– از معاونت شرکت X با حفظ سمت به استخدام یک شرکت بین المللی(Y) وابسته به شرکت X قراره در بیام و در نهایت مهاجرت به کانادا جهت توسعه شرکت Y
—————
هیچوقت دچار درماندگی نشدم و در برخورد با هر بحرانی بلافاصله یک راه حل پیدا کردم و حتی موقتی هم شده از اون وضعیت خلاص بشم و عقب نیافتم.
صد در صد ایمان دارم که تمام این مسیر به خاطر آموزشهای شما بوده که باعث شدید انسانی خداگونه بشم و نشانه ها رو در یابم و با تکامل به درجات بالاتری برسم. واقعا سپاسگزار شما هستم استاد. و ایمان دارم که بالاخره یه روزی از نزدیک ملاقاتتون میکنم و دستتون رو میبوسم.
اماااا چیزی که همیشه از خودم میپرسم و از خودم انتظار دارم اینه که چطور منشأ اثر باشم؟ من دلم میخواد یک دستاورد داشته باشم یک اثر یا خدمتی ماندگار که دیگران ازش استفاده کنن… یا بقول شما مولد ثروت باشم نه اینکه برای یک شرکت یا یک شخص کار کنم! میخوام برای خودم کار کنم…! اما چه کاری؟ نمیدونم!
الکترونیک یا طراحی سایت؟
هاستینگ یا خدمات شبکه های اجتماعی یا تامین ترافیک؟
انجام خدمات فریلنسری مثل تولید محتوا؟
متأسفانه به خاطر وضعیت چشمام و کمرم دیگه نمیتونم سراغ اینکارا برم و خیلی حرفه ای ادامه شون بدم. طی این سالها به شدت با کار کردن به خودم فشار اوردم و بیرحمانه از منابع خودم استفاده کردم. اما نتیجه…؟ جالب نبود، شاید بعداً جالب بشه. شاید باید این مسیر رو هنوز ادامه بدم و دری باز بشه… میترسم توهم باشه.. همون توهمی که شما ازش صحبت کردین…
دلم میخواد یکی با یک جمله طلایی و حتی در صورت نیاز یک پس گردنی محکم! من رو از این سردرگمی نجات بده. واقعا به کمک نیاز دارم…
عذرخواهی میکنم که کامنتم طولانی شد و موج منفی به همراه داشت. ولی یه حسی گفت اینا رو بگم، جواب همینجاست…
این جمله بالا کاملا برای شما اتفاق افتاده…بسیار واضح هم اتفاق افتاده و بسیار بهتون تبریک میگم از اینکه اینقدر عالی روی خودتون کار کردین که این نتایج ارزشمند وارد زندگیتون شده….اینو اول گفتم که واقعا ارزشمند هستین و قابل تحسین…بدون اغراق میگم دوست خوبم….پس قدر خودتون رو بدونین….😊😊
توی کامنتتون باورهای محدود کننده هم بود….من برداشت خودمو میگم و امیدوارم که کمک کننده باشه براتون…
نکته اول اینکه هیچ وقت منتظر نباشین کسی از بیرون بیاد و شما رو آگاه کنه ، نجات بده یا هر چیز دیگه…تا وقتی خودتون با منبعی که درون خودتون هست به هماهنگی نرسین هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد….اینکه یکی با یه جمله ایی شما رو بیدار کنه این باور محدود کنندست….شما باید برای حل ناخواسته ها و تضادهایی که باهاش روبه رو میشی فقط روی خدای خودت حساب کنی …خدایی که اینقدر نتایج واضح و عالی رو توی زندگیت آورده….با این نتایجی که تا الان گرفتی خیلی خیلی ایمانت به خداوند و به تواناییهات زیاد شده باشه….شما الان توی زمینه موفقیت و رشد و پیشرفت شغلی یه جاهایی واقعا خودت الگویی….پس برای خودت و تواناییهات و احساساتت ارزش قائل شو….
نکته دوم….اونجا که نوشتی چه کاری!؟؟ نمیدونم….باید بگم اتفاقا خیلی هم خوب میدونی….چند خط پایینترشو دوباره بخووون دوست خوبم…شما خودت چندین کار رو داری پیشنهاد میدی…..حداقل ۶-۷ تا شغل رو نوشتی ….پس همین یعنی زمینه علاقتو پیدا کردی….وقتی اینو پیدا کنی دیگه مابقیش اینه که باورهای محدود کنندتو بشناسی و جایگزینشون کنی با باورهای قدرتمند کننده….کاری که خیلی عالی از پس انجام دادنش بر اومدی قبلا….و اگر ذهنت وقتی که این جمله رو شنید شروع به مقاومت کرد براش اتفاقاتی که توی این ۵ سال رخ داده رو بگو….اینجوری صداشو در نطفه خفه میکنی….😄😄😁 توی قدم اول دوره ۱۲ قدم هم استاد در این مورد صحبت کردن…..
مشکل اینه که ذهنت رو زیادی شلوغ کردی….یکی از این شغل ها رو که بیشتر علاقه داری بهش انتخاب کن…که میتونی از خداوند هدایت بخوای یا میتونی نشونه بزاری …از نشانه ها استفاده کنی …و بعد از انتخاب اون شغل مورد علاقت دیگه بقیه رو از ذهنت پاک کن و بیا تمرکزی روی همون یک کار قدم بردار….قدم هایی روزانه در جهت هدف امسالت.…بعصی وقتها مشکل از اینه که ما زیادی ذهنمونو شلوغ کردیم با اطلاعات زیاد ….شاخ و برگ های اضافی رو هرس کن دوست خوووبم….اونوفته که هدایت رو خیلی واضحتر دریافت میکنی چون داری فقط روی یک حوزه کار میکنی…..
البته یه نکته دیگه هم الان به ذهنم رسید ممکنه این صحبتها و این به قول شما سردرگمی بخاطر عدم رعایت اصل تکامل هم باشه…آخه بعضی وقتها پیش میاد که آدم دنبال پیشرفت مالی یهویی هست…و همین یهویی و رعایت نکردن اصل تکامل آدم رو گمراه میکنه و هی از این پله به اون پله میکشونه…..😊😊
اونجا که گفتین دوست دارم منشا اثر باشم…یا یه چیزی رو خلق کنم ..شما با انجام دادن هر کدوم از این کارهایی که نام بردی یه ارزشی خواهی آفرید….کافیه در راه درست و مسیر علاقت قدم برداری و سر جای خودت باشی دوست خوبم....نتایج خودش میاد….پول نتیجه طبیعی زندگیه…..مثل اکسیژنه….فت و فراوووون…..😊😊
نگران پول در آوردن نباش….تمرکزتو بزار روی زمینه علاقت….و با توکل به خداوند شروع به کار کن……روی نیروی بی انتهای هدایت حساب کن……
از اینکه وقت گذاشتید و کامنت طولانیم رو مطالعه کردین و توصیه ها و تلنگرهای عالی برام نوشتین، بینهایت از شما سپاسگزارم.
کاملا با حرفاتون موافقم.
بله در طی این سالها یعنی بخوام واضح تر بگم، حتی از 2 سالگی تا به همین الان، لحظه ای نبوده که خداوند لطفش شامل حالم نشده باشه. منتهی گاهی خودم نمیفهمیدم اتفاقی که داره میافته، مسیری که دارم میرم، چیزی که دارم به دست میارم یا از دست میدم، همگی به خاطر حضور خداونده و به نفع خودم بوده و هست.
در واقع تا قبل از آشنایی با استاد، مثل این بود که بلد باشم انگلیسی بخونم، ولی معنیش رو نمیفهمیدم. رهنمودهای استاد باعث شد به گذشته فکر کنم.. به تک تک لحظاتی که داشتم.. که چطور خدا دستم رو گرفت. دوست دارم چنتاش رو بگم که هم به خودم یاداوری بشه هم ایمان دوستان قوی تر بشه…
دو سالم بود:
برادرم بلندم کرد و برد بالا سرش ولی از دستش سر خوردم افتادم زمین و پای چپم، هر دو استخوان ساق کاملاً شکست، جوری که مادرم صدای شکستنش رو شنیده بود. اما من فقط پام رو سفت چسبیده بودم و گریه نمیکردم… اینارو یادم نمیاد ولی برام تعریف کردن. وقتی میبرنم دکتر، مادرم اصرار میکنه از پام عکس بندازن اما دکتر قبول نمیکنه و میگه ضرب دیده چیزی نیست. مادرم گفت نه دکتر من شنیدم پاش شکسته.. دکتره میگه نه خانم این اگه پاش شکسته باشه بیقراری میکنه، گریه میکنه، هیچی نمیگه که! خلاصه دکتر با اصرار مادرم راضی میشه عکس بندازه. و وقتی نتیجه رو دید…!!!
مادرم میگفت، دکتر وقتی عکسو دید ده دقیقه تمام فقط نگات میکرد میگفت خدایا چطور ممکنه؟ مگه میشه؟ این بچه باید از شدت درد الان زمین و زمان رو به هم میدوخت… ولی دریع از یه قطره اشک! اول گفت شاید شوکه شده… باهات بازی کرد دید واکنش نشون میدی اما پاتو که دست میزد نمیزاشتی!…
خلاصه میخوام بگم جز اینکه اونجا خدا برام کاری کرد که درد احساس نکنم هیچ چیز دیگه ای نمیتونه باشه… حتی تست عصب های پا هم نشون میداد که همه چی اوکیه و من باید درد رو احساس کنم.
در 5 سالگی داشتم توی کوچه بازی میکردم.. یهو حدود 15-20 تا اسب وحشی به تاخت اومدن توی کوچه و از روم رد شدن.. کاملا و واضح این صحنه رو یادمه، بلا استثنا همشون از روم پریدن و من روی زمین خودم رو گرد کرده بودم و با اینکه یکی دو تاشون سمشون بهم برخورد کرد باز هم چیزیم نشد. قشنگ جوری بود که انگار وقتی سمشون بهم میخورد اطرافم رو چیزی نرم و نامریی گرفته باشه و من ضربه نرمی رو احساس میکردم..
وقتی اسبها رفتن، ملتی که اونجا شاهد بودن، داشتن شاخ در میاوردن که چطور سالم موندم… جز اینکه بگم دست خدا تو کار بود هیچ توجیه دیگه ای براش ندارم.
از 7-8 سالگی وقتی به الکترونیک علاقمند شدم. هنوز زمان ما به ندرت حتی بزرگترها میدونستن هویه و لحیم به چی میگن… ولی من به خودم جرات میدادم و رادیو ضبط و لوازم خونه رو باز میکردم و اگر خرابی داشتن برطرف میکردم… این مسئله تا چندین سال ادامه داشت و من بدون اینکه هیچ اموزش قبلی ببینم.. ایراد رو برطرف میکردم، اما چطور؟
گاهی ساعتها به اون دستگاه زل میزدم و بدون اینکه بفهمم چرا بهش نگاه میکنم فقط از خودم میپرسیدم “بنظرت کجاش ایراد داره”!؟ این درحالی بود که حتی اسم و کار خیلی از قطعات رو هم نمیدونستم. و بالاخره جوابش در ذهنم زمزمه میشد.. فلان جا رو چک کن، فلان قطعه رو چک کن، فلان کار رو انجام بده…! و عمل با موفقیت انجام میشد!
در دوران سربازی یه روز حدود 200 سرباز رو میخواستن تنبیه کنن به خاطر خراب کردن رژه! اون روز فرمانده پادگان شخصا میخواست تنبیه کنه. اونایی که رفتن خدمت میدونن دارم از چی حرف میزنم… یعنی ارزوی مرگ میکردیم ولی فرمانده پادگان هیچوقت نیاد بالا سر ادم…
200 نفر به خط شدیم و گفت سوت میزنم بدویید، سوت میزنم شیرجه میرید حتی اگر جلوتون، سنگ بود، خار بود، چاله بود… بدون مکث شیرجه میرید…
گفتم خدایا به دادم برس من امروز به فنا میرم.. نمیتونم… سوت اول دویدیم. و سوت دوم شیرجه زدیم!
سوت ممتد کشید گفت اون سرباز! با دست نشونم داد… بیا اینجا… رفتم پیشش احترام گذاشتم، اسم و یگانم رو پرسید.. گفت کارت عالی بود، برو اون جلو روی اون سنگ بشین و بعد از ده دقیقه برو خوابگاه استراحت کن!!
من اون روز در لحظه نجات پیدا کردم و رفتم ولی بقیه به مدت 3.5 ساعت انواع و اقسام تنبیه ها رو تحمل کردن!
جز اینکه خدا بود که کاری کرد من دیده بشم، هیچ توجیه دیگه ای ندارم براش…
قصه طولانیه…
ببخشید خلاصه.
همیشه خدا کنارم بودم و هست و بقول شما روی نیروی بی انتهای هدایت باید حساب کنم و مسیرم رو طی کنم. و شاید علاقم جایی همین نزدیکی ها باشه و یه روزی خودش پیدا کنه…
همین که من بدون حتی یک ریال هزینه قراره برم و ساکن کانادا بشم خودش یک نشانه عالیه که همش در مسیر خواسته هام بودم و هستم و خدا مسیر رو برام هموار کرده و بقول استاد فقط باید از مسیر لذت ببرم… اره، همینه… باید ازمسیر لذت ببرم… بقیه خودش میاد… پول میاد.. موقعیت میاد… علاقه میاد…. همونطور که همیشه اومده…
خدایا شکرت
بازم ممنونم دوست خوبم.
به امید دیدار شما و همه دوستان، در یک دورهمی عیونی و عالی که فقط عباسمنشی ها توش باشن و ثروت و عشق و شادی از سر و روی همه بباره…
خدایا هدایتگر همه باش، و آرامشی از جنس خودت به همه ما عطا کن.🤲🙏
سلام استاد عزیز از شما خیلی ممنونم که در این فایل به مهمترین مساله ومشکلی رو که برای کسانی که وارد این حوزه شده اند پرداختین بله درسته مساله توهم و بدون تلاش و مهارت بجایی رسیدن بدون پرداخت بها و کسب موفقیت کردن من با تمام وجود خود این مساله رو درک میکنم چون خودم یکی از افرادی بودم که آسیب زیادی از این نوع تفکر خوردم و امروزه صدها نفر رو میبینم که دور وروم همچنان با این توهم زندگی میکنن و بقول خودشون فرمایش شما از کم تاثیر بودن کار فیزیکی رو مساوی کردن با هیچ کاری نکردن فقط حرفای قشنگ زدن و فایل گوش کردن بنظرم باید گروه دیگری رو هم اضافه کنید که هم توهم دارند هم بعد از دو سه ماه فایل گوش کردن خود رو استاد موفقیت میدانند و میخواهند مثل شما محصول تولید کنند
اینکه ما چگونه خودمان را بشناسیم وبدانیم کی هستیم وبرای چی به این دنیا آمدیم وچه باید کنیم سپاس گزارم.
مااز حرفهای شما
بسیار انرژی وانگیزه میگیرم من خودم فنی هستم من امتحان کردم وقتی توی کارم ترسیدم کار
به خوبی جلو نرفته اما وقتی که میرم داخل کار واقعا امکان نداره که موفق نشم من میفهم وقتی چیزی جدید یاد میگرم چقدر احساس خوبی دارم استاد من باتمام وجود دارم کار میکنم واقعآ ازاین همه عشق به کارم خداوند را
شکر میکنم. واز شما تشکر میکنم که اینقدر
باتمام وجود دارید برای این که جهان را به جای زیباتری تبدیل کنید تلاش میکنید.
باید روی علایق واستعداد های خودمون کار کنیم تا هم لذت ببریم وهم مولد ثروت باشیم انسانهایی را می شناسم که به کارشون علاقه دارند وچقدر در اون زمینه پولساز بودندوالبته بعضی از اون افراد که به مهارت خودشون افزودند وموفق تر هستند وبعضی از اونها که طبق هنر قبلی خودشون دیگه به سمت بهبود بیشتر نرفتند و پیشرفت بیشتر نکردند وخودشون را دراون زمینه تغییر ندادند.وبعضی از افراد که به علایقشون ت جه نکردند واز این شاخه به اون شاخه پریدند و وقتشون را تلف کردند
ممنونم از استاد عزیزم برای این آگاهیهای نابشون
واز خدای بزرگ می خواهم که در درک وعمل به این آگاهیها من را کمک کنه وهر روز بهتر از روز قبلم باشم ودر مسیر علایق وتوانائیهام قدم بردارم وپیشرفت کنم واز زندگیم لذت ببرم
ممنون بابت اینکه این فایل رو قرار دادید کمک کرد خودم و زندگی انسان رو دقیق تر بشناسم
من یک جوان 20 ساله هستم و خیلی دوست دارم که به عشق زندگیم برسم به اون کاری که واقعا بهش علاقه دارم و رسالت منه برسم
خیلی تاثیر گرفتم از مدیا که یک میلیونر جوان هست که با ترید در حوظه هایی مالی میلیونر شده یا مارک زاکر برگ که جوان ترین میلیارد دنیاست چون برنامه نویس بوده یا اینکه یک جوان با خرید دوج کوین میلیونر شده و من همه این کار هارو انجام داده ام و نتیجه ایی نگرفتم و واقعا نمی دونم چکار باید بکنم تا عشق زندگیم یا شغل مورد علاقه ام رو پیدا کنم تا به درآمد بالا برسم واقعا نمی دونم چیزی رو که باید توی این دنیا انجام بدم چیه آیا باید چیزی رو توی این دنیا درست کنم یا تغییر بدم نمی دونم واقعا باید چیکار کنم
از استاد عباسمنش درخواست میکنم که پاسخ بده
از همه دوستان خواهش میکنم که به من کمک کنن ایده بدند که چیکار کنم یا چه فایلی رو ببینم یا چه کتابی رو بخونم یا چه دوره ایی رو بخرم که بهم کمک کنه
من میدونم که خیلی از هم سن های من هم این سوال رو دارند و گیج هستن تو زندگی
کمکتون میتونه زندگی خیلی هارو تغییر بده
و در آخر خیلی از خدا تشکر میکنم که منو به این فایل هدایت کرد و با استاد عباسمنش آشناشدم و به این خانواده پیوستم
تأثیری که از جوانهای میلیونر گرفتی به این معنانیست که شما هم حتما اون مسیر یاشغلی که اونهامیلیونر شدن رو دنبال کنی
به این معنایه که ازونها به عنوان یک الگو برای ذهنت منطقی کنی و بارهابخودت بگی که اگه اونهاتونستن ازآسونترین راه ثروتمند بشن پس من هم میتونم
اگه واقعا میخوایی که از راحتترین راه ممکن به ثروت برسی باید الگوهای زیادیو برای خودت پیداکنی که خیلی راحت به ثروت دست پیداکردن
و وقتی اونقدر تکرارکردی که میشود ازآسونترین راه ثروتمندشد و برای ذهنت کاملا منطقی شد،اون موقع جهان شمارو به شرایط موقعیتها و آدمها و ایده هایی هدایت میکنه که
بتونی خیلی راحت ثروت بسازی
شاید اون اول کسی عشقو علاقشو ندونه چیه اما وقتی که به اون ایده هایی که در حد شرایط و مدار ادم هست عمل کنه و نتیجه ی درامدش به یک ثباتی برسه بعد میتونه به ایده های بزرگتر و بهتری که به ذهنش الهام میشه عمل کنه
و عمل کردن به ایده های مختلف و نتیجه گرفتن،کم کم مابه یک شرایطی هدایت میشیم که میبینیم خیلی راحت ازیک کاری که واقعا بهش عشقوعلاقه داریم ثروت خلق میکنیم
مثل استاد که اون اوایل به ایده ی تندخوانیشون عمل کردن برای سریع خوندن کتاب توحوزه ی موفقیت،و همون استارت زدنه و عمل کردن به اون ایده باعث شد که بقیه ی درها و نشونه ها براش بازبشه و روشن بشه
شماممکنه اولین ایده ای که به ذهنتون الهام بشه از یک ترشی انداختن باشه ولی میبینی بعداز یه مدتی به یک بورس خریدوفروش ماشینو طلا ختم بشه که اتفاقا ممکنه مثلا به همون شغل بورس علاقه مند بشی،ولی اول باید به اون ایده ی اولیه عمل کنی تا درهای بعدی برات بازبشه
اگه بری گفتگوی دوستان رو بشنوی
میتونه صحبتای دوستان و خوده استاد که به چه ایده هایی عمل کردن و نتیجه گرفتن،بهتون کمک کنه
اگه بخوام من ازخودم مثال بزنم و امیدوارتون کنم که نگران نباشی و هیچ عجله ای هم نکنی،اینه که من هم دقیقا نمیدونم واقعا عاشق چه کاریم،و به ایده هایی که در حد باورایی که ایجادکردم عمل کردم و نتیجه ی مالی هم تاحدودی گرفتم،اما ایمان دارم که اگه به همین ایده های اولیه در حدشرایط و مدارم عمل کنم،مطمئنم به زودیه زود درهایی برام بازخواهد شد که به کاره موردعلاقم هم هدایت میشم ان شالله
دوست عزیز،به همون ایده هایی که میگی و عمل کردیو نتیجه نگرفتی،فقط هدفتون پول نباشه،بشین خودتو بسنج ببین اون ایده هایی که انجامشون دادی واقعا بهشون علاقه هم داشتی یا به صرف اینکه چون اون طرف باهاش ملیونر شده توهم فقط به این قصدونیت رفتی که ملیونر بشی؟
اگه ما هدفمون این باشه که فلان شغله که میتونه مارو از فرش به عرش برسونه،بایداین هدفو استپ کنیم چون این ذهنیت باعث میشه که ماهیچوقت به چیزی که علاقه مندیم هدایت نشیم و بعدمیبینیم که تمومه عمرمون رو تلف تغییردادن این شغل و اون شغل کردیم و آخرشم به پوچی رسیدیم
دوست من،تمومه شغلها یک پتانسیل دارن برای ثروت بی انتها ساختن
طرف رو میبینی با کاره دلالی و آهن پاره ها ثروتمند شده اما وقتی ازش میپرسی میبینی که واقعا داره باعشق اون کارو انجام داده
ماباید هرایده ای هم که اون اول بهش عمل میکنیم رو بااحساس خوبِ پایدار انجام بدیم و مطمئن باشیم که بقیه ی درها به رومون بازخواهد شد و درزمان مناسب و موقعیت مناسب هم به شغل مورد علاقمون هم هدایت خواهیم شد
به قول استاد ما به دنیا نیومدیم به صرف اینکه فقط یه سقفی بالای سرمون باشه یا یه ماشینی زیر پامون باشه،مااومدیم که زندگی رو درهرلحظه بالذت زندگی کنیم
اگه به تک تک جمله های استاد دقت کنی میبینی که ایشون در شرایط بدمالیشون هم احساسشون خوب بوده،و همون احساس خوب پایدارشون باعث شد که الان به این موقعیت هدایت بشن
تمومه صحبتها و دوره های استاد از بیس و اساس یکیه اینکه احساس خوب پایدار داشته باشی،و نگران هیچ چیزی نباشی،اگه خودتو تسلیم کنی به جریان هدایت و رهاکنی و نچسبی به یک شغل خاص یابه یک موقعیت خاص مطمئن باش جهان مثل یک رود همیشه جاریی که سرانجامش به یک اقیانوس ختم میشه،شمارو به موقعیتی هدایت میکنه که خودت بعداز یک مدت نمیفهمی که ازکجا به کجارسیدی انقدر که همه چیز برات بدیهی میشه،فقط کافیه بقوله معروف باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد …
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
افراد به دو گروه دسته بندی می شوند گروه اول احساس لیاقت نداشته با اینکه در آن متخصص هستند اما خود فرد فکر می کند مهارت او هیچ ارزشی ندارد و همه می توانند چنین کاری انجام دهند که نیاز است که بر روی عزت نفس خود کار کنند. دسته ی دوم هیچ مهارتی ندارند و هیچ انگیزه ای هم ندارند و ادامه می دهند و منتظر هستند که پولی از اسمان برای آن ها بیافتد و توهم دارند. در مورد دسته ی دوم افرادی هستند که مهارتی کسب نکرده اند. ما در دنیایی زندگی می کنیم که کسب و کارهای متنوعی وجود دارد. در تمام موضوعات افراد حاضرند بها برای انواع مشاغل پرداخت کنند. کسانی که باورهای خوبی دارند ثروت می سازند کسانی که درآمدی دارند پا بر روی ترس های خود گذاشته و صدها ویدئو درست کرده و از طریق الگوهای مختلف و ترکیب ایده مهارت کسب کرده و اکنون نتیجه ی آن را می بینند. تمام افراد یک پروسه و بازخورد را طی کرده از مسخره شدن نترسیده و حرکت کرده تا به موفقیت رسیده اند.
همیشه استانداردهای بالایی برای خود داشته باشیم حرکت کرده و نخواهیم تکامل خود را طی نکرده و یک شبه به ثروت دست یابیم. زمانی که روح بودیم دوست داشتیم توانایی های خود را بروز دهیم. زمانی که به دنبال عشق هستیم بالاترین احساس لذت و شادی را داریم. هر کسی در هر کاری که عاشقش است از خوشحالی دیوانه می شود. فارغ از معروف شدن لذت می برد افراد موفق بی نهایت ثروتمند هستند اما با عشق کار خود را ادامه می دهند. افراد عاشق کارشان هستند چون احساس سرزندگی و ارزشمند بودن به انها می دهد. اگر مسیری را انتخاب کنیم که در ان استعداد و علاقه داریم با تمام وجود آن را انجام دهیم. این احساس درونی است. عاشق کنجکاوی شدید باشیم. زمانی که احساس خوبی داریم ایده، افراد و موقعیت های خوب به سراغ ما خواهد آمد. زمانی که به موضوعات مورد علاقه ی خود می پردازیم این مهارت به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. هر بار کتاب، ماشین و آموزش جدید می بینیم. تصاعد و روند یادگیری سخت هست. اطلاعات خیلی راحت تر به ثروت تبدیل خواهد شد. بدترین احساس ممکن بلاتکلیفی است که بنشینیم و تنها به دیدن شبکه های اجتماعی فیلم و سریال بپردازیم. همیشه کاری برای انجام دادن داشته باشیم. موضوعات ابتدا بسیار سخت خواهد بود اما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم می توانیم.
به تدریج انجام مهارت برای ما آسانتر خواهد شد. همه به دلیل تعهد داشتن قدم برداشتن و حرکت کردن است برای هر موضوعی باید تمرکز خود را بر روی آن قرار داده و تا رسیدن به نتیجه ی نهایی آن را ادامه دهیم. زمانی که عاشق انجام کاری باشیم تا انتها ان را ادامه خواهیم داد. باید انگیزه ی زیادی برای شروع فعالیت داشته باشیم. ما در دنیای غیر مادی همه چیز داشتیم اما برای تجربه ی خودمان به این دنیا آمده و اگر این موضوع را درک کنیم بر روی حوزه ی مورد علاقه ی خود زمان می گذاریم. انسان ها خواسته های متنوعی داشته و به دنبال کسب و کار مورد علاقه ی خود رفته و مهارت کسب می کنند.
وقتی وارد موضوعی که عاشق هستیم می شویم لذت واقعی را تجربه خواهیم کرد.
فرصت کوتاهی خداوند به ما داده و باید به سراغ عشق خود رفته به میزانی که مهارت ما بیشتر می شود احساس لیاقت و عزت نفس بیشتری داریم. در دنیایی زندگی می کنیم که 90 درصد معلول هستند. اصلا کار پیچیده ای نیست که برنده شویم فقط حرکت کرده و پا در دل ترس های خود بگذاریم.
زمانی که لذت می بریم و کاری را انجام می دهیم که عاشقش هستیم حرکت کرده و مهارت کسب می کنیم. تکامل خود را طی کرده و مسیر درست را ادامه می دهیم تا نتایج به تدریج پدیدار شود. احساس شادی و رضایت زمانی است که لذت می بریم و پاداش کسی است که در آن مهارت کسب کرده و ادامه داده است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
1403/8/4
روز112
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد ومریم عزیز و دوستان گل
خدایا شکرت که هر روز درکم نسبت به قوانین بیشتر میشه خدایا شکرت بخاطر این استاد بی نظیر خدایا شکرت
چقدر این صحبت شما فوق العاده بود اینکه گفتید یادگیری مهارت و حرکت کردن خیلی آسونه چون مسابقه ایی درکار نیست و اکثریت دچار معلولیت هستن
خداروشکر چندوقت که شروع کردم به سرمایه گذاری روی خودم و روی مهارتم وچقدر جالب بود که گفتید برای روانشناسی 2 باید مهارت داشته باشی که بتونی ازاین دوره استفاده کنی وفهمیدم که من هنوز تکاملم طی نشده و هنوز در مرحله ی یادگیری هستم و وقتی کامل مسلط بشم حتما هدایت میشم به روانشناسی 2 انشاالله
سلام استاد زیبای من
استاد
استاد
استاد تولدت مبارک
استاد عزیزم
تو نمیخواهی به یک روز برای تولدت بسنده کنی و من نمیتوانم این روز نمادین تولدت را نادیده بگیرم.
تو بهترین استاد دنیا هستی
تو زیباترین
خوش قلب ترین
قوی ترین شجاع ترین
موحد ترین
دانا ترین
عاشق ترینم
غنی ترین
راضی ترین
در صلح ترین
آزاد ترین
استاد دنیایی.
استاد سپاسگزارم به دنیا آمدی ،تا ته خط رفتی، به عشقت رسیدی، با عشقت دنیا را گسترش دادی، ثروت افسانه ای ساختی، مهاجرت کردی، توحید را اشاعه دادی و در نهایت من را، به شاگردی پذیرفتی.
استاد عزیزم
تولدت هزاران هزار بار مبارک.
جان من و جانان منی
سلام و درود خدمت شما استاد عزیزم :)
استاد من کسی هستم که سال گذشته به کمک خدا و فایلهای شما از جهنم زندگی خودمو نجات دادم و به سمت نور حرکت کردم بماند که تو این راه زمین خوردن زیاد داشتم اونم دلیلش اینه که بعد از سالها سبک زندگی و تفکر غلط قراره مسیرمو و عادتهایی که مثل سیمان چسبیده بهم رو تغییر بدم..
استاد الان تو تعطیلات عید به سر میبریم و من سردرگمترینم!!. خیلی اتفاقی امشب به این فایلتون برخوردم و اشک تو چشام جمع شد چرا که هیچی اتفاقی نیست و این یک نشونه بود امشب و این ساعت برای من.
کاش ..کاش ..بگین کسایی مثل من که نمیدونن تو چه زمینه ایی باید مهارت کسب کنن اینکه نمیدونن چه باید کنن در واقع نمیدونن چی میخوانو به چی علاقه دارن چیکار باید کنن استاد
من نمیدونم باید دنبال چی برم و اینکه در سنی هم نیستم که بخوام موضوعات مختلفو امتحان کنم و این منو میترسونه!
چطور میشه به این شناخت درونی رسید و شروع کرد
ممنونم برای بودنتون☘️
سلام دوست عزیزم
استاد قبلا تو یه فایلی گفته بودن کسایی که نمی دونن به چی علاقه دارن با خودشون خلوت کنن، به خودشون زمان بدن تا به خودشناسی برسن
از جمعیت دور بشن، برن یه جا، با خودشون خلوت کنن، ببین کی هستن، چی هستن، کجا هستن و… به خود شناسی برسن
نظر من اینه که با خودت دوست باش، به خودت زمان بده تا خودتو بشناسی، رفیق خودت باش، به خودت بها بده تا خودتو بشناسی
دوست خوبم، اینک میترسی از بیرون اومدن از محیط امنت کاملا طبیعیه، ذهن جوری برنامه ریزی شده که هرچی بخواد بقاشو تحدید کنه انجام نده و اتجام دادن یه کار جدید هم دقیقا جزو همین دستس، اما اینجا تفاوت شما با بقیه مشخص می شه که ایا شماهم مثل بقیه به حرف ذهنتون گوش میدین و توی محیط امنتون میمونید و به هدایت و حفاظت خداوند ایمان و اعتماد نمی کنید یا خیر برعکس بقیه از اون محیط امن میاید بیرون؟
یه مثال از خودم براتون میزنم که ترسون بیشتر بریزه🫂
اگ کامنتم توی ویدیو مثل ابوموسی موسی نباشیم استاد از پروفایلم ببینی، اونجا کامل قضیه رو توضیح دادم اما خلاصش میشه من همش حسم میگفت وارد کاری شو که ازش میترسی و همش اگهی تبلیغاتی استاد میومد توی سرم(تمرین عزت نفس که برای افراد غریبه از ویژگی های مثبتت تعریف می کنی) خلاصه هرچی بیشتر می گذشت این حس بیشتر میشد و استاد همیشه میگفت از نتیجه بگید، منم گفتم کامنت نمی نویسم تااا یه کاری در این حوضه انجام بدم
خلاصه من نوشتم و رفتم توی دلش
واقعا می ترسیدم،هی به خدا می گفتم:خدایا تو پاداش میدی، پاداش میدی به کسی که شجاع باشه، تو با شجاعانی، من به حرف تو گوش دادم خودت هدایتم کن
من رفتم و دیدم اونجایی که همیشه پررر بود از ادم هیچ کس نیومده و بعد چشم خورد به یه اقای 87 یا 82ساله و حسم گفت همینه، برو جلو
خلاصه رفتم و براش خوندم و شروع کرد به تعریف زندگی خودش و… واقعا معجزه بود و این بود جواب شجاعت من
من تازه دو هفتس 15سالم شده اما کاری کردم که هرانسانی حتی تا پایان زندگیش انجام نمیده و معجزشم دیدم!
حالا دوست من، از امتحان کردن نترس، انجام بده کارایه مختلف، روی عزت نفست وحشتناکککک کار کن، خودتو ببخش و همونجور که گفتم”رفیق خودت شو تا خودتو بشناسی”
و یه نکته دیگه اینک جا نزن، امکان داره مثلا فک کنی عاشق گیتار نواختنی بعد که انجامش بدی ببینی نه اصلا حال نمی کنی باهاش، امتحان کن و به خودت”فرصت” بده
(و اینک واقعا خدا عاشق بنده هاشه، من اومدم توی دسته بندی، بعد هداایت شدم به این ویدیو، بعد خدا گفت کامنت بنویس بعد چشمم خورد به کامنت شما و… اصلا انگار خدا میخواسته من بیام اینجا و برات کامنت بنویسم پس مطمعن باش همون خدایی که من رو اورده اینجا تا شاید جواب رو از کامنت من بهت بگه، همون هم هدایتت می کنه به خود شناسی)
دوستت دارم عزیز دردونه خدا
خبرهای خوشی درراهه❤️🫂
ممنونم صبای خوش قلب برای وقتی که گذاشتی و با صبر و حوصله و عشق این نشونههای زیبارو بهم نشون دادی❤️
واقعا معجزه همین دستای خداوندی هست که به سمتمون میان مثل شما صبای عزیز بااینکه خیلی سنتون از من پایینتره اما چقدر آگاهانه این نشونههارو عنوان کردین!..یه وقتایی غروری که ازش بعنوان ترمز یاد کردی حتی مانع از این میشه که بخوایی از کسی که هم سن و سالت نیست درس بگیری🌺🌺
و منی که چشمام پر از اشک شده برای اینهمه مهربونی.. تجربههای زیبا..برای تکثیری که به لطف خدا و استاد داره اتفاق میفته
به نام الله
سلام دوست هم فرکانسی عزیزم
شما با موندن در این فضا و گوش به صحبت های استاد جان خودت راهت رو پیدا می کنی کم کم و این زمان لازم داره و باید به خودت وقت بدی . همین که اینجا هستی و با استاد جان آشنا شدی خیلی باید سپاسگزار باشی
آرزوی بهترین ها برای شما
آرزوی بهترین ها برای همه ی دوستان هم فرکانسی
سلام استاد عزیز انشاالله خوب هستید.خواستم بگم من ازتون یاد گرفتم که چیزیرو بگن این آخرین فرصتشه و دیگه با این شرایط نیست نخرم و انجام ندم احساس میکنم این دوره روانشناسی۲ هم به همین شکله و اینم فرقی با موضوعهای دیگه نداره و رو این محصول هم فرصت گذاشته شده الان نخری گرون میشه و دیگه نمیتونی تهیه کنی و عجله کردن دور از آموزهای شماست پس میسپارم به خدا تو بهترین فرصت واسم خواستهامو فراهم کنه نه اینکه با احساساتی عمل کردن و تحت تاثیر تموم شدن فرصت کاری انجام بدم
درود بر استاد پر انرژی و خوش سخن و پر تجربه. و خانم شایسته عزیز خستگی ناپذیر و متعهد.
استاد جان، من یک مشکل اساسی دارم و اون هم سردرگمی در خصوص انتخاب شغله.
مدت 5 ساله که ویدئوهاتون رو دنبال میکنم از محصولاتی که خریداری کردم استفاده میکنم.. تاثیرات بسزایی در زندگی دیدم و کاملا برای بنده محرزه که هر کلام شما یک چراغ راهنما برای مسیره و قطعا توسط خداوند بر زبان شما جاری میشه و هدایتگر ماست. و بی چون و چرا بهش عمل میکنم.
اما موضوعی که باهاش درگیرم اینه که با توجه به وضعیت مالی نابسامانی که در طی این سالها داشتم، بخصوص مستأجر بودن و دائما ازاین شهر به اون شهر و از این استان به اون استان… باعث شده شرطی در ذهنم پدید بیاد که به محض مواجه شدن با یک ایده یا شغل، دو سوال رو برام پیش میاره و دیوانه وار در ذهنم تکرارش میکنه:
1- چقدر ازش پول در میاد؟
2- آیا اونقدری در میاد که بتونه من رو به آمریکا برسونه!؟
اینو اضافه کنم که دلیل تمایل به زندگی در آمریکا از روی هوا و هوس و دیدن زندگی شما نیست. من تقریبا از زمانی که خودم رو شناختم دوست داشتم اونجا باشم. قبلا در کامنتهام اشاره کردم. و تا به امروز که 40 سالمه از این خواسته دست نکشیدم. اصلا اینجوریه که اگر هزاران بلا بر سر ایران بیاد ابداً ناراحت نمیشم.. ولی به محض اینکه میشنوم در امریکا سیلی ، گردبادی چیزی اومده و مردم آسیب دیدن، انگار یک تیکه از قلبم از جا کنده شده و بشدت ابراز ناراحتی میکنم…جوری که انگار خونه خودم رو اونجا ازدست دادم یا خودم اسیب دیده باشم. این حس از 8-9 سالگی بوده و تازگی نداره… گاهی فکر میکنم در زندگی گذشته م اونجا بودم… و اینهمه وابستگی من به اون کشور برای خودم هم خیلی خیلی عجیبه.
اما دو سوال فوق همیشه باعث میشه که هم بی انگیزه بشم، و هم دائما از این شاخه به اون شاخه بپرم.
هر چقدر هم آموزشهای شما رو دیدم که این یک مسئله رو حلش کنم باز هم هیچ جوابی براش پیدا نکردم. یعنی همه چیز جوری رقم میخوره که مجبورم میشم برم سراغ یه کار دیگه. با اینکه میدونم عامل اصلی این خرابکاری ذهن بیمار خودمه اما نمیتونم اون پاشنه آشیل رو پیدا کنم.
از بچگی عاشق الکترونیک و تعمیرات بودم. اما زمان ما در شهرستان امکان انتخاب این رشته نبود. و حتی والدینم حاضر نبودن برم جایی کار کنم یاد بگیرم. و هرچی یادگرفتم بصورت تجربی بود.
بزرگتر که شدم دیدم به کامپیوتر علاقه و استعداد زیادی دارم. چندین مدرک گرفتم و بعدها فروشگاه کامپیوتر احداث کردم اما بدلیل عدم تامین سرمایه، و بالا رفتن یکباره دلار در زمان احمدی نژاد، زمین خوردم…
به ناچار به شهر دیگری مهاجرت کردم و در یک شرکت مشغول به کار شدم. و در کنارش به دانشگاه هم رفتم. ولی در تامین هزینه دانشگاه هم موندم! و ترم سوم به خاطر عدم پرداخت شهریه نذاشتن امتحان بدم. و شرکتی هم که کار میکردم 7 ماه حقوقی رو پرداخت نکردن و اجبارا ازش خارج شدم.
همون زمان با شما اشنا شدم و اموزشهاتون زیر و روم کرد. دست به هر ایده ای میزدم پول سرازیر میشد توی زندگیم. ولی باز هم یه جایی یک تغییر عمده خارج از کنترل ، باعث میشد اون درآمد کم یا صفر بشه. (مسایل بیرونی مثل تغییر قوانین شبکه های اجتماعی ، قطع شدن اینترنت بین المللی که موقت بود، و از این دست مسایل.)
در تمام این سالها به هر تغییر یا کمبود یا … به چشم یک هدایت جدید از سمت خدا نگاه کردم و هرگز اینطور نبوده که بگم وای من بدشانسم یا این بی عدالتیه و…
همیشه سپاسگزار بودم و منتظر نشانه بعدی… آشنایی با شما و تهیه کتاب های رویاهایی که رویا نیستند مثل این بود که در دل تاریکی یک چراغ قوه خیلی پر نور بدن دستم تا مسیرم رو ببینم. و باعث شدید چنان عاشق خدا بشم و حسش کنم که هرگز قبلا اینطور نبوده.
خلاصه مطلب و مسیری که رفتم و میرم:
– از الکترونیک به کامپیوتر
– از کامپیوتر به مدیریت آی تی یک شرکت
– از شرکت به فریلنسری (تولید محتوا، طراحی سایت، و…)
– از فریلنسری به معاونت یک شرکت (در دست اقدامه)
– از معاونت شرکت X با حفظ سمت به استخدام یک شرکت بین المللی(Y) وابسته به شرکت X قراره در بیام و در نهایت مهاجرت به کانادا جهت توسعه شرکت Y
—————
هیچوقت دچار درماندگی نشدم و در برخورد با هر بحرانی بلافاصله یک راه حل پیدا کردم و حتی موقتی هم شده از اون وضعیت خلاص بشم و عقب نیافتم.
صد در صد ایمان دارم که تمام این مسیر به خاطر آموزشهای شما بوده که باعث شدید انسانی خداگونه بشم و نشانه ها رو در یابم و با تکامل به درجات بالاتری برسم. واقعا سپاسگزار شما هستم استاد. و ایمان دارم که بالاخره یه روزی از نزدیک ملاقاتتون میکنم و دستتون رو میبوسم.
اماااا چیزی که همیشه از خودم میپرسم و از خودم انتظار دارم اینه که چطور منشأ اثر باشم؟ من دلم میخواد یک دستاورد داشته باشم یک اثر یا خدمتی ماندگار که دیگران ازش استفاده کنن… یا بقول شما مولد ثروت باشم نه اینکه برای یک شرکت یا یک شخص کار کنم! میخوام برای خودم کار کنم…! اما چه کاری؟ نمیدونم!
الکترونیک یا طراحی سایت؟
هاستینگ یا خدمات شبکه های اجتماعی یا تامین ترافیک؟
انجام خدمات فریلنسری مثل تولید محتوا؟
متأسفانه به خاطر وضعیت چشمام و کمرم دیگه نمیتونم سراغ اینکارا برم و خیلی حرفه ای ادامه شون بدم. طی این سالها به شدت با کار کردن به خودم فشار اوردم و بیرحمانه از منابع خودم استفاده کردم. اما نتیجه…؟ جالب نبود، شاید بعداً جالب بشه. شاید باید این مسیر رو هنوز ادامه بدم و دری باز بشه… میترسم توهم باشه.. همون توهمی که شما ازش صحبت کردین…
دلم میخواد یکی با یک جمله طلایی و حتی در صورت نیاز یک پس گردنی محکم! من رو از این سردرگمی نجات بده. واقعا به کمک نیاز دارم…
عذرخواهی میکنم که کامنتم طولانی شد و موج منفی به همراه داشت. ولی یه حسی گفت اینا رو بگم، جواب همینجاست…
سپاس
بنام خداوندی که همیشه هدایتگر ماست….
سلام دوست عزیز….
این جمله بالا کاملا برای شما اتفاق افتاده…بسیار واضح هم اتفاق افتاده و بسیار بهتون تبریک میگم از اینکه اینقدر عالی روی خودتون کار کردین که این نتایج ارزشمند وارد زندگیتون شده….اینو اول گفتم که واقعا ارزشمند هستین و قابل تحسین…بدون اغراق میگم دوست خوبم….پس قدر خودتون رو بدونین….😊😊
توی کامنتتون باورهای محدود کننده هم بود….من برداشت خودمو میگم و امیدوارم که کمک کننده باشه براتون…
نکته اول اینکه هیچ وقت منتظر نباشین کسی از بیرون بیاد و شما رو آگاه کنه ، نجات بده یا هر چیز دیگه…تا وقتی خودتون با منبعی که درون خودتون هست به هماهنگی نرسین هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد….اینکه یکی با یه جمله ایی شما رو بیدار کنه این باور محدود کنندست….شما باید برای حل ناخواسته ها و تضادهایی که باهاش روبه رو میشی فقط روی خدای خودت حساب کنی …خدایی که اینقدر نتایج واضح و عالی رو توی زندگیت آورده….با این نتایجی که تا الان گرفتی خیلی خیلی ایمانت به خداوند و به تواناییهات زیاد شده باشه….شما الان توی زمینه موفقیت و رشد و پیشرفت شغلی یه جاهایی واقعا خودت الگویی….پس برای خودت و تواناییهات و احساساتت ارزش قائل شو….
نکته دوم….اونجا که نوشتی چه کاری!؟؟ نمیدونم….باید بگم اتفاقا خیلی هم خوب میدونی….چند خط پایینترشو دوباره بخووون دوست خوبم…شما خودت چندین کار رو داری پیشنهاد میدی…..حداقل ۶-۷ تا شغل رو نوشتی ….پس همین یعنی زمینه علاقتو پیدا کردی….وقتی اینو پیدا کنی دیگه مابقیش اینه که باورهای محدود کنندتو بشناسی و جایگزینشون کنی با باورهای قدرتمند کننده….کاری که خیلی عالی از پس انجام دادنش بر اومدی قبلا….و اگر ذهنت وقتی که این جمله رو شنید شروع به مقاومت کرد براش اتفاقاتی که توی این ۵ سال رخ داده رو بگو….اینجوری صداشو در نطفه خفه میکنی….😄😄😁 توی قدم اول دوره ۱۲ قدم هم استاد در این مورد صحبت کردن…..
مشکل اینه که ذهنت رو زیادی شلوغ کردی….یکی از این شغل ها رو که بیشتر علاقه داری بهش انتخاب کن…که میتونی از خداوند هدایت بخوای یا میتونی نشونه بزاری …از نشانه ها استفاده کنی …و بعد از انتخاب اون شغل مورد علاقت دیگه بقیه رو از ذهنت پاک کن و بیا تمرکزی روی همون یک کار قدم بردار….قدم هایی روزانه در جهت هدف امسالت.…بعصی وقتها مشکل از اینه که ما زیادی ذهنمونو شلوغ کردیم با اطلاعات زیاد ….شاخ و برگ های اضافی رو هرس کن دوست خوووبم….اونوفته که هدایت رو خیلی واضحتر دریافت میکنی چون داری فقط روی یک حوزه کار میکنی…..
البته یه نکته دیگه هم الان به ذهنم رسید ممکنه این صحبتها و این به قول شما سردرگمی بخاطر عدم رعایت اصل تکامل هم باشه…آخه بعضی وقتها پیش میاد که آدم دنبال پیشرفت مالی یهویی هست…و همین یهویی و رعایت نکردن اصل تکامل آدم رو گمراه میکنه و هی از این پله به اون پله میکشونه…..😊😊
اونجا که گفتین دوست دارم منشا اثر باشم…یا یه چیزی رو خلق کنم ..شما با انجام دادن هر کدوم از این کارهایی که نام بردی یه ارزشی خواهی آفرید….کافیه در راه درست و مسیر علاقت قدم برداری و سر جای خودت باشی دوست خوبم....نتایج خودش میاد….پول نتیجه طبیعی زندگیه…..مثل اکسیژنه….فت و فراوووون…..😊😊
نگران پول در آوردن نباش….تمرکزتو بزار روی زمینه علاقت….و با توکل به خداوند شروع به کار کن……روی نیروی بی انتهای هدایت حساب کن……
امیدوارم صحبتهام کمک کننده بوده باشه….
بهترینها رو براتون آرزو میکنم دوست خوووبم….😊😊😊
درود بر شما دوست بزرگوار و مثبت اندیشم.🌹🌹
از اینکه وقت گذاشتید و کامنت طولانیم رو مطالعه کردین و توصیه ها و تلنگرهای عالی برام نوشتین، بینهایت از شما سپاسگزارم.
کاملا با حرفاتون موافقم.
بله در طی این سالها یعنی بخوام واضح تر بگم، حتی از 2 سالگی تا به همین الان، لحظه ای نبوده که خداوند لطفش شامل حالم نشده باشه. منتهی گاهی خودم نمیفهمیدم اتفاقی که داره میافته، مسیری که دارم میرم، چیزی که دارم به دست میارم یا از دست میدم، همگی به خاطر حضور خداونده و به نفع خودم بوده و هست.
در واقع تا قبل از آشنایی با استاد، مثل این بود که بلد باشم انگلیسی بخونم، ولی معنیش رو نمیفهمیدم. رهنمودهای استاد باعث شد به گذشته فکر کنم.. به تک تک لحظاتی که داشتم.. که چطور خدا دستم رو گرفت. دوست دارم چنتاش رو بگم که هم به خودم یاداوری بشه هم ایمان دوستان قوی تر بشه…
دو سالم بود:
برادرم بلندم کرد و برد بالا سرش ولی از دستش سر خوردم افتادم زمین و پای چپم، هر دو استخوان ساق کاملاً شکست، جوری که مادرم صدای شکستنش رو شنیده بود. اما من فقط پام رو سفت چسبیده بودم و گریه نمیکردم… اینارو یادم نمیاد ولی برام تعریف کردن. وقتی میبرنم دکتر، مادرم اصرار میکنه از پام عکس بندازن اما دکتر قبول نمیکنه و میگه ضرب دیده چیزی نیست. مادرم گفت نه دکتر من شنیدم پاش شکسته.. دکتره میگه نه خانم این اگه پاش شکسته باشه بیقراری میکنه، گریه میکنه، هیچی نمیگه که! خلاصه دکتر با اصرار مادرم راضی میشه عکس بندازه. و وقتی نتیجه رو دید…!!!
مادرم میگفت، دکتر وقتی عکسو دید ده دقیقه تمام فقط نگات میکرد میگفت خدایا چطور ممکنه؟ مگه میشه؟ این بچه باید از شدت درد الان زمین و زمان رو به هم میدوخت… ولی دریع از یه قطره اشک! اول گفت شاید شوکه شده… باهات بازی کرد دید واکنش نشون میدی اما پاتو که دست میزد نمیزاشتی!…
خلاصه میخوام بگم جز اینکه اونجا خدا برام کاری کرد که درد احساس نکنم هیچ چیز دیگه ای نمیتونه باشه… حتی تست عصب های پا هم نشون میداد که همه چی اوکیه و من باید درد رو احساس کنم.
در 5 سالگی داشتم توی کوچه بازی میکردم.. یهو حدود 15-20 تا اسب وحشی به تاخت اومدن توی کوچه و از روم رد شدن.. کاملا و واضح این صحنه رو یادمه، بلا استثنا همشون از روم پریدن و من روی زمین خودم رو گرد کرده بودم و با اینکه یکی دو تاشون سمشون بهم برخورد کرد باز هم چیزیم نشد. قشنگ جوری بود که انگار وقتی سمشون بهم میخورد اطرافم رو چیزی نرم و نامریی گرفته باشه و من ضربه نرمی رو احساس میکردم..
وقتی اسبها رفتن، ملتی که اونجا شاهد بودن، داشتن شاخ در میاوردن که چطور سالم موندم… جز اینکه بگم دست خدا تو کار بود هیچ توجیه دیگه ای براش ندارم.
از 7-8 سالگی وقتی به الکترونیک علاقمند شدم. هنوز زمان ما به ندرت حتی بزرگترها میدونستن هویه و لحیم به چی میگن… ولی من به خودم جرات میدادم و رادیو ضبط و لوازم خونه رو باز میکردم و اگر خرابی داشتن برطرف میکردم… این مسئله تا چندین سال ادامه داشت و من بدون اینکه هیچ اموزش قبلی ببینم.. ایراد رو برطرف میکردم، اما چطور؟
گاهی ساعتها به اون دستگاه زل میزدم و بدون اینکه بفهمم چرا بهش نگاه میکنم فقط از خودم میپرسیدم “بنظرت کجاش ایراد داره”!؟ این درحالی بود که حتی اسم و کار خیلی از قطعات رو هم نمیدونستم. و بالاخره جوابش در ذهنم زمزمه میشد.. فلان جا رو چک کن، فلان قطعه رو چک کن، فلان کار رو انجام بده…! و عمل با موفقیت انجام میشد!
در دوران سربازی یه روز حدود 200 سرباز رو میخواستن تنبیه کنن به خاطر خراب کردن رژه! اون روز فرمانده پادگان شخصا میخواست تنبیه کنه. اونایی که رفتن خدمت میدونن دارم از چی حرف میزنم… یعنی ارزوی مرگ میکردیم ولی فرمانده پادگان هیچوقت نیاد بالا سر ادم…
200 نفر به خط شدیم و گفت سوت میزنم بدویید، سوت میزنم شیرجه میرید حتی اگر جلوتون، سنگ بود، خار بود، چاله بود… بدون مکث شیرجه میرید…
گفتم خدایا به دادم برس من امروز به فنا میرم.. نمیتونم… سوت اول دویدیم. و سوت دوم شیرجه زدیم!
سوت ممتد کشید گفت اون سرباز! با دست نشونم داد… بیا اینجا… رفتم پیشش احترام گذاشتم، اسم و یگانم رو پرسید.. گفت کارت عالی بود، برو اون جلو روی اون سنگ بشین و بعد از ده دقیقه برو خوابگاه استراحت کن!!
من اون روز در لحظه نجات پیدا کردم و رفتم ولی بقیه به مدت 3.5 ساعت انواع و اقسام تنبیه ها رو تحمل کردن!
جز اینکه خدا بود که کاری کرد من دیده بشم، هیچ توجیه دیگه ای ندارم براش…
قصه طولانیه…
ببخشید خلاصه.
همیشه خدا کنارم بودم و هست و بقول شما روی نیروی بی انتهای هدایت باید حساب کنم و مسیرم رو طی کنم. و شاید علاقم جایی همین نزدیکی ها باشه و یه روزی خودش پیدا کنه…
همین که من بدون حتی یک ریال هزینه قراره برم و ساکن کانادا بشم خودش یک نشانه عالیه که همش در مسیر خواسته هام بودم و هستم و خدا مسیر رو برام هموار کرده و بقول استاد فقط باید از مسیر لذت ببرم… اره، همینه… باید ازمسیر لذت ببرم… بقیه خودش میاد… پول میاد.. موقعیت میاد… علاقه میاد…. همونطور که همیشه اومده…
خدایا شکرت
بازم ممنونم دوست خوبم.
به امید دیدار شما و همه دوستان، در یک دورهمی عیونی و عالی که فقط عباسمنشی ها توش باشن و ثروت و عشق و شادی از سر و روی همه بباره…
خدایا هدایتگر همه باش، و آرامشی از جنس خودت به همه ما عطا کن.🤲🙏
الهی شکرت.
سپاس💖💖💖
سلام استاد عزیز از شما خیلی ممنونم که در این فایل به مهمترین مساله ومشکلی رو که برای کسانی که وارد این حوزه شده اند پرداختین بله درسته مساله توهم و بدون تلاش و مهارت بجایی رسیدن بدون پرداخت بها و کسب موفقیت کردن من با تمام وجود خود این مساله رو درک میکنم چون خودم یکی از افرادی بودم که آسیب زیادی از این نوع تفکر خوردم و امروزه صدها نفر رو میبینم که دور وروم همچنان با این توهم زندگی میکنن و بقول خودشون فرمایش شما از کم تاثیر بودن کار فیزیکی رو مساوی کردن با هیچ کاری نکردن فقط حرفای قشنگ زدن و فایل گوش کردن بنظرم باید گروه دیگری رو هم اضافه کنید که هم توهم دارند هم بعد از دو سه ماه فایل گوش کردن خود رو استاد موفقیت میدانند و میخواهند مثل شما محصول تولید کنند
به نام خداوند بخشایشگر
سلام استادبابت تمام این زحماتی که شما برای
اینکه ما چگونه خودمان را بشناسیم وبدانیم کی هستیم وبرای چی به این دنیا آمدیم وچه باید کنیم سپاس گزارم.
مااز حرفهای شما
بسیار انرژی وانگیزه میگیرم من خودم فنی هستم من امتحان کردم وقتی توی کارم ترسیدم کار
به خوبی جلو نرفته اما وقتی که میرم داخل کار واقعا امکان نداره که موفق نشم من میفهم وقتی چیزی جدید یاد میگرم چقدر احساس خوبی دارم استاد من باتمام وجود دارم کار میکنم واقعآ ازاین همه عشق به کارم خداوند را
شکر میکنم. واز شما تشکر میکنم که اینقدر
باتمام وجود دارید برای این که جهان را به جای زیباتری تبدیل کنید تلاش میکنید.
به نام خدای توانا
سلام و درود بر استاد عزیزم وخانم شایسته گرامی
باید روی علایق واستعداد های خودمون کار کنیم تا هم لذت ببریم وهم مولد ثروت باشیم انسانهایی را می شناسم که به کارشون علاقه دارند وچقدر در اون زمینه پولساز بودندوالبته بعضی از اون افراد که به مهارت خودشون افزودند وموفق تر هستند وبعضی از اونها که طبق هنر قبلی خودشون دیگه به سمت بهبود بیشتر نرفتند و پیشرفت بیشتر نکردند وخودشون را دراون زمینه تغییر ندادند.وبعضی از افراد که به علایقشون ت جه نکردند واز این شاخه به اون شاخه پریدند و وقتشون را تلف کردند
ممنونم از استاد عزیزم برای این آگاهیهای نابشون
واز خدای بزرگ می خواهم که در درک وعمل به این آگاهیها من را کمک کنه وهر روز بهتر از روز قبلم باشم ودر مسیر علایق وتوانائیهام قدم بردارم وپیشرفت کنم واز زندگیم لذت ببرم
درود به همه دوستان و استاد عزیز
ممنون بابت اینکه این فایل رو قرار دادید کمک کرد خودم و زندگی انسان رو دقیق تر بشناسم
من یک جوان 20 ساله هستم و خیلی دوست دارم که به عشق زندگیم برسم به اون کاری که واقعا بهش علاقه دارم و رسالت منه برسم
خیلی تاثیر گرفتم از مدیا که یک میلیونر جوان هست که با ترید در حوظه هایی مالی میلیونر شده یا مارک زاکر برگ که جوان ترین میلیارد دنیاست چون برنامه نویس بوده یا اینکه یک جوان با خرید دوج کوین میلیونر شده و من همه این کار هارو انجام داده ام و نتیجه ایی نگرفتم و واقعا نمی دونم چکار باید بکنم تا عشق زندگیم یا شغل مورد علاقه ام رو پیدا کنم تا به درآمد بالا برسم واقعا نمی دونم چیزی رو که باید توی این دنیا انجام بدم چیه آیا باید چیزی رو توی این دنیا درست کنم یا تغییر بدم نمی دونم واقعا باید چیکار کنم
از استاد عباسمنش درخواست میکنم که پاسخ بده
از همه دوستان خواهش میکنم که به من کمک کنن ایده بدند که چیکار کنم یا چه فایلی رو ببینم یا چه کتابی رو بخونم یا چه دوره ایی رو بخرم که بهم کمک کنه
من میدونم که خیلی از هم سن های من هم این سوال رو دارند و گیج هستن تو زندگی
کمکتون میتونه زندگی خیلی هارو تغییر بده
و در آخر خیلی از خدا تشکر میکنم که منو به این فایل هدایت کرد و با استاد عباسمنش آشناشدم و به این خانواده پیوستم
ممنون استاد
سلام دوست عزیز
تأثیری که از جوانهای میلیونر گرفتی به این معنانیست که شما هم حتما اون مسیر یاشغلی که اونهامیلیونر شدن رو دنبال کنی
به این معنایه که ازونها به عنوان یک الگو برای ذهنت منطقی کنی و بارهابخودت بگی که اگه اونهاتونستن ازآسونترین راه ثروتمند بشن پس من هم میتونم
اگه واقعا میخوایی که از راحتترین راه ممکن به ثروت برسی باید الگوهای زیادیو برای خودت پیداکنی که خیلی راحت به ثروت دست پیداکردن
و وقتی اونقدر تکرارکردی که میشود ازآسونترین راه ثروتمندشد و برای ذهنت کاملا منطقی شد،اون موقع جهان شمارو به شرایط موقعیتها و آدمها و ایده هایی هدایت میکنه که
بتونی خیلی راحت ثروت بسازی
شاید اون اول کسی عشقو علاقشو ندونه چیه اما وقتی که به اون ایده هایی که در حد شرایط و مدار ادم هست عمل کنه و نتیجه ی درامدش به یک ثباتی برسه بعد میتونه به ایده های بزرگتر و بهتری که به ذهنش الهام میشه عمل کنه
و عمل کردن به ایده های مختلف و نتیجه گرفتن،کم کم مابه یک شرایطی هدایت میشیم که میبینیم خیلی راحت ازیک کاری که واقعا بهش عشقوعلاقه داریم ثروت خلق میکنیم
مثل استاد که اون اوایل به ایده ی تندخوانیشون عمل کردن برای سریع خوندن کتاب توحوزه ی موفقیت،و همون استارت زدنه و عمل کردن به اون ایده باعث شد که بقیه ی درها و نشونه ها براش بازبشه و روشن بشه
شماممکنه اولین ایده ای که به ذهنتون الهام بشه از یک ترشی انداختن باشه ولی میبینی بعداز یه مدتی به یک بورس خریدوفروش ماشینو طلا ختم بشه که اتفاقا ممکنه مثلا به همون شغل بورس علاقه مند بشی،ولی اول باید به اون ایده ی اولیه عمل کنی تا درهای بعدی برات بازبشه
اگه بری گفتگوی دوستان رو بشنوی
میتونه صحبتای دوستان و خوده استاد که به چه ایده هایی عمل کردن و نتیجه گرفتن،بهتون کمک کنه
اگه بخوام من ازخودم مثال بزنم و امیدوارتون کنم که نگران نباشی و هیچ عجله ای هم نکنی،اینه که من هم دقیقا نمیدونم واقعا عاشق چه کاریم،و به ایده هایی که در حد باورایی که ایجادکردم عمل کردم و نتیجه ی مالی هم تاحدودی گرفتم،اما ایمان دارم که اگه به همین ایده های اولیه در حدشرایط و مدارم عمل کنم،مطمئنم به زودیه زود درهایی برام بازخواهد شد که به کاره موردعلاقم هم هدایت میشم ان شالله
دوست عزیز،به همون ایده هایی که میگی و عمل کردیو نتیجه نگرفتی،فقط هدفتون پول نباشه،بشین خودتو بسنج ببین اون ایده هایی که انجامشون دادی واقعا بهشون علاقه هم داشتی یا به صرف اینکه چون اون طرف باهاش ملیونر شده توهم فقط به این قصدونیت رفتی که ملیونر بشی؟
اگه ما هدفمون این باشه که فلان شغله که میتونه مارو از فرش به عرش برسونه،بایداین هدفو استپ کنیم چون این ذهنیت باعث میشه که ماهیچوقت به چیزی که علاقه مندیم هدایت نشیم و بعدمیبینیم که تمومه عمرمون رو تلف تغییردادن این شغل و اون شغل کردیم و آخرشم به پوچی رسیدیم
دوست من،تمومه شغلها یک پتانسیل دارن برای ثروت بی انتها ساختن
طرف رو میبینی با کاره دلالی و آهن پاره ها ثروتمند شده اما وقتی ازش میپرسی میبینی که واقعا داره باعشق اون کارو انجام داده
ماباید هرایده ای هم که اون اول بهش عمل میکنیم رو بااحساس خوبِ پایدار انجام بدیم و مطمئن باشیم که بقیه ی درها به رومون بازخواهد شد و درزمان مناسب و موقعیت مناسب هم به شغل مورد علاقمون هم هدایت خواهیم شد
به قول استاد ما به دنیا نیومدیم به صرف اینکه فقط یه سقفی بالای سرمون باشه یا یه ماشینی زیر پامون باشه،مااومدیم که زندگی رو درهرلحظه بالذت زندگی کنیم
اگه به تک تک جمله های استاد دقت کنی میبینی که ایشون در شرایط بدمالیشون هم احساسشون خوب بوده،و همون احساس خوب پایدارشون باعث شد که الان به این موقعیت هدایت بشن
تمومه صحبتها و دوره های استاد از بیس و اساس یکیه اینکه احساس خوب پایدار داشته باشی،و نگران هیچ چیزی نباشی،اگه خودتو تسلیم کنی به جریان هدایت و رهاکنی و نچسبی به یک شغل خاص یابه یک موقعیت خاص مطمئن باش جهان مثل یک رود همیشه جاریی که سرانجامش به یک اقیانوس ختم میشه،شمارو به موقعیتی هدایت میکنه که خودت بعداز یک مدت نمیفهمی که ازکجا به کجارسیدی انقدر که همه چیز برات بدیهی میشه،فقط کافیه بقوله معروف باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد …
امیدوارم که جوابم براتون مفید باشه
درپناه خداوند شادوپیروزباشید