نحوه به حقیقت رساندنِ خواسته‌ها | قسمت 3 - صفحه 13

به نام یکتای ثروت آفرین

سلام به استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسی.

سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به بهترین مسیر هدایت کرد مسیر کسانی که به آنها نعمت داده است.

از همه دوستان خوبم بخاطر کامنت های عالی شون سپاسگزارم.

از خانم شایسته وخانم فرهادی و همه عزیزان در گروه تحقیقاتی عباس منش به خاطر بهتر شدن روز به روز سایت سپاسگزارم.

وسپاسگزارم از عزیز دل استاد که این تصاویر زیبا رو ضبط می کنن. خانمی ما هم ندیده عاشقتیم.

و بزرگترین سپاسگزاری و عرض تعظیم خدمت استاد خوبم به خاطر تمام آگاهی ها و عشقی که توی این فایل ها به جان ما می رساند.

خدا رو شکر به خاطر این همه زیبایی، این همه فراوانی، این همه آرامش.

اینقدر الان با دیدن چندین باره این فایل حالم عالیست که نمی دونم چطوری احساسم را بیان کنم. استاد نوش جونت تمام این زیبایی ها، ثروت ها، عشق ها، روابط عالی و سلامتی و خوشبختی، ان شاالله روز به روز هم بیشتر و بیشتر بشن.

استاد از دیدن تصاویر این فایل هم مثل فایل های قبل سیر نمی شم و هر چی می‌بینم دلم می‌خواهد بیشتر ببینم. به به چه خونه هایی، چه حیاط های خوشگلی، چه درختان زیبایی، چه آب زلال و تمیزی، چه قایق های خوشگلی، چه آلاچیق های با صفایی، مسیر رفت تون تا سد پر از خانه های زیبا بود که راستش دوتا شون دیگه فوق‌العاده بود و هر وقت فایل به اون قسمت می رسید استپ می کردم و از دیدن ذره ذره اون تصویر لذت می بردم و به خدا می گفتم خدایا من اینو میخوام، چطوریش با تو، من فقط می خواهم. می دونم که باید بهاش رو بپردازم، رو چشمم. هر چی تو بگی من که خیالم راحته که تو آسون می کنی همه چیز رو. پس بگو تا انجامش بدم.

وای مسیر برگشت از سد با اون درخت ها که آب سایه شون رو حریر تنش کرده بود با اون آهنگ های زیبایی که میکس کردید، جزء اشک شوق هیچ عکس العمل دیگه ای براش نبود. و انعکاس نور خورشید و آبی آسمان روی زلالی آب که توی تجسم کردنش دلم می خواست دستمو حین حرکت توش فرو کنم و خنکیش رو با تمام وجودم حس کنم.

استاد این فایلتون عجیب به دلم نشست چون از دیروز دنبال یه جواب می گشتم و با تمام وجودم باور داشتم توی این فایل پیداش می کنم. وقتی برای چندمین بار که مطمئنم بالای ده بار بود، داشتم این فایل رو می دیدم و هر بار بیشتر از دفعه قبل لذت می بردم. وقتی باز به اونجا رسیدم که گفتید تضاد هایی که توی قم باهاشون برخورد کرده بودید باعث شده بود همچین زندگی رو بخواهید. یک دفعه تصویرتون از صفحه محو شد و صداتون شد صدای پس زمینه فایل و من دیدم… دلم می‌خواست مثل ارشمیدس داد بزنم یافتم یافتم (حالا ارشیمدس بود اون دانشمند واقعاً؟ یه لحظه شک کردم کدومشون بود?) خلاصه حسم عالی شد، گفتم من زندگی کردن توی این محیط رو می خوام من زندگی با آدمای این جامعه رو می خوام و چند تا فایل آخرتون رو باز نگاه کردم گفتم آره خودشه، من می خواهم با این آدما زندگی کنم. و در حالی صدای شما فقط شنیده می شد حالا رفتار و طریقه عبور افراد از کنار شما رو می دیدم. حالا دست تکون دادن? و لبخند روی لب های افراد توی قایق ها و کنار رودخانه رو می دیدم. استاد نوش جونت زندگی و برخورد با این آدم ها.

اینکه بگم اینا جواب چه مسئله ای برای من بود شاید درک حسم راحتر بشه.

اول خدا رو شکر می کنم به خاطر روابط عالی که تا الان داشتم و دارم. خدا رو شکر می‌کنم که اکثر مواقع روابطم بر پایه احترام بوده . از فروشنده و نونوا گرفته تا هم دانشگاهی و پزشک و استاد و همکار همیشه با احترام با من برخورد شده و میشه، چون از بچگی با این باور بزرگ شدم که احترام احترام میاره، البته برخوردهای نامناسب هم بوده ولی کاملاً برام بی اهمیت بوده و نا دیده گرفتم تا اینکه دیروز برام یه تضاد پیش اومد که برای یه لحظه اصلأ تمام قانون و همه چی از یادم رفت و دلم خواست نباشم ، تا قبل از دیروز اینجور رفتار ها و صحبتها را از بعضی از مذکر ها کلا نادیده می گرفتم.(نمیگم بعضی از آقایون، چون منش و نگاه پاک دوستان خوبم توی این خانواده صمیمی و خیلی از افرادی که با هاشون برخورد داشتم،لایق لقب آقا و مرد بودنه و باید آقا را فقط برای آقا استفاده کرد ). وقتی که حرمت پوششم، حرمت حلقه دستم، حرمت مادر بودنم، حرمت حضور فرشته کوچولو هام که دستانشان توی دستانم بود، از طرف اون فرد حفظ نشد. و من بی اعتنا به اون، موندم توی جواب سوال بچه‌هایم، که این کی بود و منظورش از این صحبت ها چی بود؟ برای یک لحظه واقعاً کم آوردم.

اگر قبل ازشناختن قانون اینجور برخورد ها برایم پیش آمد به خاطر آموزش شدید مذهبی باید توی ظاهر و پوشش و رفتارم دنبال علت آن می گشتم. که حتی با توجه به اونها هم باز علت توی پوشش و ظاهر و رفتار من نبود.

اگر با توجه به شناختم به قانون می خواستم علت اونو پیدا کنم، باز هم چیزی پیدا نکردم که به خاطر توجه به نکات منفی همچین اتفاقی برام افتاده باشه یا بخاطر کنترل نکردن ورودی ها.

پس از دیروز دنبال جواب این سوال بودم تا وقتی گفتید تضاد ها باعث شناختن خواسته ها میشن توجه ام جلب شد به افرادی که از کنار شما موقع بیان توضیحاتتون عبور می کردن یا وقتی رو جت اسکی بودید با لبخند براتون دست تکون می دادند…

جواب سوالم را گرفتم ، من اینطور محیط و مردمانی را برای زندگیم می خواهم، برای همیشه از حالا تا وقتی که زنده هستم، من این​ احترام به مقام انسانی بدون توجه به جنسیتم را می خواهم.

البته توی این سایت با تمام وجود درکش کرده بودم وواقعا بابتش از خدا سپاسگزارم. و اینکه از شما یاد گرفتم که بگویم، من بیشتر می خواهم توی تمام روزهای زندگی ام توی جامعه. هم توی شهرم، هم توی کشورم و هم جایی که به آن مهاجرت خواهم کرد.

خدای من هیچ نگاه ناپاک و رفتار زشتی توی عبور اون افراد دیده نمی‌شه. فارغ از تمام بحث و جدل های دینی، واقعاً انسانند. و لایق احترام و با محبت.

خدا رو بابت تمام رفتارهای خوب و برخورد عالی تمام افرادی که تا الان باهاشون برخورد کردم سپاسگزارم. خدا رو شکر می کنم که روزهای خوبی رو تا امروز تجربه کردم و آقایون خوبی که باهاشون برخورد داشتم. وخدا رو شکر که این تضاد را برایم رقم زد تا خواسته هایم را بهتر بشناسم و بیشتر بخواهم.

با احترام و سپاس بابت رفتارهای آقا منشانه مردهای سرزمینم و همه محبت های پاک و واقعی افراد جامعه ام، من از خدای خودم بازهم بهتر و بیشتر می خواهم.

استاد خوبم بازهم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

در پناه خدا ، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.