مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 9


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2
    413MB
    60 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2
    58MB
    60 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

361 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحان گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    سلام استاد جانم .خیلی دلتنگت بودم عزیز دلم .

    این روزا درگیر یه جوی بودیم توی بیمارستان که پشت سر چند نفر حرف و حدیث بود ما هم هر موقع بحث میشد چند کلمه می‌گفتیم و دور هم می‌خندیدیم.

    من حس میکردم هر کاری میکنم فرکانسم بالا نمیرفت و حسم نامناسب بود و از خدا هدایت خواستم و به این فایل هدایت شدم .

    اصلا میخ کوب شدم چون خود موضوعی بود که من درگیرش بودم .

    حتی طوری شده بود که بچه های بخش دور همی درست کردن و کلی پشت سر اون بنده های خدا مسخره کردیم .به خیال خودمون خوش میگذره .

    اما حس بعدش خیلی نامناسب بود .

    تا حالا همچین فایلی برام نیومده بود .استاد خوب شد که گفتی و خوب شد که فهمیدم مسیرم غلطه

    چقدر این جمله خوب بود که گفتید در قرآن خدا گفته باید شخصی که تهمت میزنه چهار نفر شاهد داشته باشه .وگرنه در مقابل درگاه خداوند شرمنده میشیم .

    پس چقدر این فرکانس خطرناکی داره که خدا محکم کاری کرده .

    پس تمرین تنظیم فرکانس

    …….

    هر موقع کسی تهمت میزنه‌.گوش نده یا بلند شو و یا علنی بهش بگو تو مگه دیدی و یا چهارتا شاهد داری که داری تهمت میزنی .اگه گفت نه بهش بگو پس داری اشتباه میگی و زنجیره رو قطع کن .

    ……..

    اگه اجازه ندی اشخاص حرف بزنن پشت سر بقیه دیگه افراد عادت می‌کنن پیشت حرف نزنم.

    …….

    قطعا در مورد ویژگی های نامناسب افراد صحبت میشه و ما توجهمون می‌ره به بدی اونا و فرکانسمون خراب میشه .

    خدا کمکم کن .

    از امروز خط قرمز من اینه که پشت سر دیگران حرف بزنم .

    یا در مورد دیگران حرف بزنم و یا توی زندگی آدما تجسس کنم .

    به دنبال تجسس ،قضاوت و تهمت میاد و استارت خوردن گوشت برادر مرده شروع میشه .

    ممنون استاد جان ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته فوق العاده و همه دوستان عزیزم در این سایت بهشتی .

    الهی شکرت یک روز زیبای دیگه فرصت زندگی بهم دادی تا بتونم در مورد قوانین جهانت بیاموزم و صحبت کنم .

    استاد عزیزم شما بی نظیرید در تمام زمینه ها شما الگوی تمام عیار مثل طلای 24 عیار هستید

    نمیدونم خدا چقدر به من و همه ما دوستانم لطف دارد این آگاهی های زندگی ساز طبیعی را به ما میرساند خیلی

    احساس خوشبختی میکنم یه زمانهایی فکر میکردم من وقتی به استقلال مالی برسم خوشبختی را حس میکنم

    واقعا میتونم بگم از زمانی که اومدم تو این سایت و این مفاهیم آشنا شدم از همون لحظه طعم خوش زندگی را دارم

    میچشم اینو الان مه مدارم بالاتر رفته درک کردم چوت تواین چند سال که من با این آموزشها ارتباط گرفتم به شدت ارامش

    دارم این خودش بزرگترین نعمتی است که میتونم داشته باشم که از بعد مالی ثروت به قول استاد یکی یه دونه خودم

    لاجرم میاد دنبال کسی که داره با عشق زندگی میکنه در تمام ابعاد زندگی حالش به لطف خدای خودم خوبه الهی شکرت

    در مورد غیبت و این مباحث تهمت و این جور چیزها کلا من از اولش در هر جمعی بودم تو خانواده همیشه میگفتم غیبت

    نکنید به کی به ادمهایی که تمام آداب دینی خود را به دقت انجام میدادن و جزو پاکترین انسانهایی بودن که من دیده

    بودم همیشه مقاومت زیادی داشتم به غیبت اصلا حالم بد میشد یک تعصب خاصی داشتم حالا اون زمان خودم هم

    یک جورایی در دین اسلام ظاهری بودم فکر میکردم منم ادا اصول دربیارم به آرزوهام میرسم با اون دید من مخالف

    غیبت بودم فکر کنم تنها چیز مفیدی که یادمه از دین همین بود که انگار وجودم قبولش داشت نمیتونم بگم توش

    خیلی موفق بودم چون ما انسانها در اجتماع های مسموم هستیم ورودی های جالبی نداریم سخت میشه در جمع

    بتونی جلوی این جور چیزها را بگیری یا باید خیلی قوی شده باشی که اصلا نری الان شرایط من به این شکل هست

    که در بالای 90 درصد نمیرم جاهایی که احتمال ورودی های مسموم هست نمیرم آگاهانه خودم انتخاب کردم و راضیم

    خداییش خیلی ولی قبلا ها که از قوانین سر در نمیاوردم خوب بودم ولی یه جورایی خودم مقاومت داشتم دوست نداشتم

    بشنوم افراد نزدیک خانواده هم آدمهایی بودن که چنین خصوصیتی که استاد در موردشون صحبت کردید دارم داشتم

    اصلا دارم فراموششون میکنم آدمی بود به ظاهر مذهبی ولی خدا شاهد هست همش پشت سر افراد نزدیک خودش

    کلی غیبت تهمت میزد من همیشه راضی نبودم ازین نوع حرفها حالا پشت دختر جوا پسر جوانی که اصلا نمیدونی

    شرایط روحی خانواده چه افکار باورهایی دارن داری قضاوت میکنی خیلی زیاد بنده خدا ازین موارد داشت همیشه

    خودش و خانواده شخصی خودش را قبول داشت و تعریف میکرد و بقیه همه اخ بودن اینو من دیدم به چشمم

    بعد سالها که بچه های این بنده خدا به بلوغ فکری و جنسی رسیدن خدای من میداند هر چیزی که گفته بود در

    مورد افراد نزدیک خانواده خودش را دید درک کرد چشید اصلا یک وضعی وحشتناک تجربه کرد وای خدای من

    تو چقدر حکیمی قادر مطلقی ادعاها را چقدر جهان زیبا بی نقص پاسخ میدهد من اصلا با اون ادمه کیلومترها از نظر

    فرکانسی با یک تضاد جدا کرد و اصلا درک نمیکردم چرا انقدر دور شدیم حالاها که با قوانین بیشتر دارم درک میکنم

    که از نظر مدار فرکانس کبوتر با کبوتر رعایت میشه و چون من اصلا در موردشون صحبت نکردم غیبت نکردم

    جهان خیلی خوشگل و نایس منو ازشون جدا کرد یه ارتباطی بود که انگار خانواده درجه یک خودم بودن همیشه

    تو خونه هم بودیم ولی این قانون جهان هست و نمیشه ازش در رفت خدایا شکرت کمکم کن بتونم تو جمع هایی

    که به وجود میاد جلسات کاری خانوادگی بتونم بر قلیان شدن احساساتم غلبه کنم کنترل احساسات مدیریت

    احساسات را خدا بهم بده کنترل ذهن همه چیه واقعا به هر جا سر بزنی ردپای کنترل ذهن را میبینی

    خدایا شکرت برای چنین سایتی استادان نازنین توحیدی و همه دوستان هم فرکانسی عزیزم که از همشون درس

    یاد میگیرم و امیدوارم همیشه اینجا ثابت قدم باشیم در کنار این خانواده پر انرژی یک دست در یک مدار فوق العاده

    خدایی باشیم و روز به روز به گسترش جهان زیبایمان کمک کنیم سر جای خودمان باشیم و لذت ببریم از تجربه انسان

    بودنمان سربلند سعادتمند در دو جهان باشیم به لطف خدای بزرگ و مهربانم دوستون دارم همه شما را به خدای بزرگم

    میسپرم خدا نگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    Sahra گفته:
    مدت عضویت: 2147 روز

    سلام استاد جان

    وسلام بشما دوستان عزیز

    از ظهر ک این فایل رو گوش کردم، به این دارم فکر میکنم ک من چقدر تغییر کردم؟ در مقابل تهمت یا تهدید چطور عمل کردم؟ چقدر پای غیبت دیگران نشستم؟ یه مروری هم کردم به دوستانم، دوستان صمیمی.

    دیدم یه جاهایی خوب عمل کردم یه جاهایی بد عمل کردم. اما نسبت به قبل خیلی بهترم.

    دیدم چقدر قانون به من کمک کرده ک به احساس بهتری برسم، چقدر دلم میخواد دوروبرم خلوت تر باشه و رو خودم کار کنم، دیدم چقدر دیگ یسری دورهمی ها برام بی معنی شده، دورهمی های فامیلی، دوستانه ک تا نصف شب بیدارن و با یه عالمه خوراکی بساط غیبت پهن میشد.

    چقدر دلم میخواد اخر شب ک میشه بجای اینجور وقت گذرونی ها، بیام سایت کامنت بخونم، کامنت بنویسم، الان 11 ونیم شبه. من هرجا سکوت بیشتری بوده ارتباط بهتری با خودم و خدای خودم داشتم.

    مرور کردم ک چقدر من به قانون در این مورد عمل کردم.

    دیدم جاهایی ک دهن مو بستم، افسار ذهن مو کشیدم خودمو از معرکه غیبت کشیدم بیرون، چقدر احساس فوق العاده ای داشتم.

    و هرجایی ک نشستم پای منبر ذهن خودم و دیگران، چقدر سریع اون کسی ک پشتش غیبت شده، رفتار نامناسبی از خودش نشون داده، بعد من شاکی شدم چرا با من اینطوری رفتار کرد.

    برای مثال،

    من همکارای خوبی دارم خیلی دوست داشتم علاوه بر محیط کار، بیرون هم باهم بریم مسافرت.، یا دورهمی، تو یکی از دورهمی هاشون بهشون ملحق شدم ، کلی خوش گذشت اما شب ک دورهم نشستیم پشت سر اون همکارام ک نبودن اونجا، کلی حرف زده شد، بعد متوجه شدم ک همین هایی ک دارند غیبت میکنن همینا حرف تورو به یکی دیگ میبرن، همون یکی دو روز متوجه شدم جای درستی نیستم، بعد اون هرجایی اوکی میکردن من نمیرفتم. حواسم بیشتر جمع کردم، من باید به نکات مثبت ادم ها توجه کنم، من باید اونارو تحسین کنم، خلاصه قید مسافرت رفتن، دورهمی دوستانه با همکارامو زدم فقط بخاطر همین مساله.

    همه میگن تو خیلی جدی، سخت گیری فلانی، ولی برام مهم نیست، اگ قراره با مسخره بازی و چرند گفتن ادم باحالی محسوب بشم همون بهتر ک نباشم.

    نمیگم من کاملا تو این مورد موفق بودم، اما تمام تلاشمو کردم ک در روابطم صادق باشم، سختگیر تر باشم در انتخاب دوستانم، در وقت گذروندنم، در صحبت کردنم، و نتیجه اینک دوستانی دارم ک وقتی باهمیم از قوانین حرف میزنیم نتایج هامون، برنامه هامون و این برای من خیلی لذت بخشه.

    باز هم جای کار دارم، این فایل باعث شد حواسمو بازم بیشتر جمع کنم، بیشتر رو خودم کار کنم، حتی اگر حق بامنه، باز هم رفتار نامناسب کسی رو جلو کسی دیگ نگم،اعراض کنم، بازهم حتی باز بینی کنم رفتارمو، کلاممو، و ذهنیت مثبت تری درمورد اطرافیانم داشته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    حسین شریفی گفته:
    مدت عضویت: 680 روز

    درود برا استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسم…

    چندسال پیش که من خیلی مثل الان شناختی از استاد عزیزم و آموزشهاشون نداشتم و خیلی ام زیاد فایل های استاد و گوش میدادم بطور اتفاقی یادم نیست کجا بود ولی میدونم توی یک پلتفرمی بود که اومده بودن روی کارتون پسرشجاع صدا گذاشته بودن که شیپورچی شده بود استاد و کسیو تحویل نمیگرفت همه میگفتن سروصدا نکنید چون استاد داره تمرکز میکنه و میگفتن داستان چیه که شیپورچی استاد شده و توی چه حوزه ایی استاده فقط میگفتن ایشون استاده همین…

    و میگفت الان استاد زیاد شدن وبعضیا میرن یک چندتا خونه و ماشین لوکس و قشنگ و مدل بالا کرایه میکنن و باهاش عکس میگیرن و میگن من موفق شدم و شما هم بیایید من بهتون یاد بدم چجوری موفق و ثروتمند بشید…

    نکته اصلی این برنامه این یود که لابلای این کارتون عکس استاد عزیزم رو نشون داد که جلوی اون خونه ای که میگن 8تا اتاق خواب داره ماشینا و موتورا رو گذاشتن و ازشون فیلم وعکس میگیرن و توضیح میدن که از کجا به کجا رسیدن…

    من اون زمان خیلی زیاد حرف میزدم قضاوت میکردم و خیلی ام زود باور میکردم…

    اینو براکسی تعریف نکردم نمیدونم چرا ولی یک لحظه بخودم گفتم نکنه اینا که میگن درمورد استاد راست باشه…

    نمیدونم چرا تا آخر این برنامه رو دیدم و میدونم اشتباه کردم چون من بیشتر از ده سال فایل های استادو گوش دادم ولی نتیجه ای نگرفتم شاید دلیلش همین بود که من بی اعتماد شدم با دیدن اون برنامه…

    الان متوجه شدم که نباید باکسی غیبت کنه میکنه باشم…پای هر برنامه ای نشینم و گوش ندم …

    اینا باعث میشه من یک پیش فرض منفی توی ذهنم شکل بگیره و اونو جذب خودم کنم…

    من تجسس نکردم و اصلا خودم نمیخواستم درمورد استاد بدونم اتفاقی اینو دیدم ولی نتونستم بیخیال بشم ولی خوشحالم در زمان درست دوره خریدم و الان میفهمم اصلا اینجا چه خبره و داستان این سایت الهی چیه…

    یکی مورد دیگه که اتفاقا بهش خیلی نیاز داشتم گرفتن مجوز کسب وکارم بود و زمانی که من میخواستم اقدام کنم واز چند نفر سول کردم که از کجا باید شروع کنم به اتفاق گفتن این آدمایی که تو جهاد کشاورزی ان اینقد گیرمیدن که 10 سال طول میکشه تا بهت مجوز بدن و اتفاقا من اینم قبول کردم…

    نمیدونم چرا اقدام نکردم ولی همون آدما هرروز مجوز امضا میکردن و کارو حل میکردن ولی من پیش فرض بدی داشتم بخاطر اینکه عده ای درموردشون بد گفتن…

    حتی چندباری ام که اقدام کردم نتیجه نداد…

    چندشب پیش دوستم زنگ زد و درمورد اتفاق بدی که برای یک زن ومرد افتاده بود بهم گفت و خداروشکر من اینقد قشنگ دارم یاد میگیرم که خودمم باورم نمیشه که بهش گفتم اینا ربطی به من وتو نداره از ما هم برملا نشده و گرنه بدتر از اونایبم و چون برام عزیز بود گفتم دیگه میخوام حرف خودمون رو بزنیم کاری به بقیه نداریم…

    خداروشکر که خداوند هرلحظه بهم درک این آگاهی ها رو میده…

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    سپاسگزارم خانم شایسته عزیز

    سپاسگزارم دوستان عزیزم…

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1067 روز

      سلام جناب آقای شریفی عزیز

      توس کامنتتون اشاره کرده بودید ده سال است فایل های استاد را گوش می دهید خواستم استمرارتون را تحسین کنم. و این ویژگی خوب که نا امید نشدید و هر روز قدم های کوچکی در مسیر تکاملتون بر داشتید .

      شاهد مثالش هم همین داستان کوتاهی است که آخر کامنتتون بیان کردید . این یعنی بهبود ،این یعنی رشد، این یعنی تو مسیر بودن ، این یعنی یک قدم روبه جلو.

      و این جمله ای که به دوستتون گفتید کاری به بقیه ندارم بیا حرف خودمون را بزنیم بهب نظرم خیلی جمله مودبانه و مفیدی اومد برای جمع کردن غیبت .

      راستش یک حس عجیبی امروز منو کشوند تا پاسخی برای یکی از دوستان بنویسم ،خیلی کامت هت را بالا پایین کردم حدود 7 صفحه از کامنت هارا گذری نگاه کردم اما هیچ کدوم حسی برای نوشتن درونم برانگیخته نکرد تا رسیدم به کامنت شما و با همین جمله تون که بیا حرف خودمون را بزنیم ، انرژی گرفتم که بنویسم . ممنونم که صادقانه و خالصانه کامنت نوشتید.

      رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته وپیوسته رود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1069 روز

    سلام به استادان عزیزم استاد عباسمنش عزیز و استاد مریم شایسته عزیز

    خیلی سپاس گذارم از شما عزیزان

    سلام دوستان همراهم

    به کل

    به این باور. رسیدم

    که قانون جهان یکسان است

    وقتی من دارم غیبت تهمت را انجام میدهم

    یعنی دارم از قانونی که خداوند. وصف کرده دور میشوم

    من با غیبت کردن دارم خودم را بیچاره نشان می‌دهم چرا که من اندازه درک کردن یک حرف نیستم که با غیبت خودم را در قانونی که خداوند وصف کرده نالایق دانستم و پیش درگاه ایزد منان کوچک و خار شده ام

    این منو در مدار بدی قرار میدهد چون توجه به نا خواسته داشته ام

    خدایا تو هادی و هدایت گر من باش

    من با تهمت زدن دارم بیشتر خودم را در منجلابی قرار میدهم

    که از چرخه رشد پیشرفت جهان خودم را دور میکنم

    این صحبت های استاد منو

    یاد دوره دوازده قدم انداخت که از خوابی صحبت میکردند. که در مسابقه دویی

    شرکت کردن که هر چه نفر اول بشه ثروتمند ترین میشود

    و وقتی استاد مقداری دوید دید هیچ صدایی از پا نمیاد

    و کمی بیشتر دقت کرد

    برگشت و دید داره با یک سری افراد معلول مسابقه میدهد

    درسته

    همه اون افراد معلول همان بندگان خدایی بودند که در منجلاب جهان گیر کردند

    یا دست ندارند برای بیرون کشیدن خودشان از منجالاب یا پا ندارند برای حرکت که از منجلاب بیرون آمده اند

    همه معلولانی بی دست و پا که با چنگ و دندان دارند حرکت میکنند

    این که خداوند اشاره کرده در سوره قرآن که

    افرادی که غیبت میکنند. دارند از گوشت مرده برادر خود میخورند

    یعنی

    اینقدر حقارت آمیز است غیبت کردن

    خداوند قانونش را دقیق در قرآن.

    توضیح داده که استاد در این فایل بسیار زحمت کشیدن و توضیح دادند

    وکلی منو متحول کردند

    از بعد از ظهر دارم فایل و گوش میکنم

    تا به درک خوبی برسم

    به درگی رسیدم که

    باید تسلیم بود در برابر قوانین الهی

    در برابر خداوند

    در برابر مسیری که خدا بهمان الهام میکند

    خدایا من تسلیم تو هستم

    تو هدایتگر من باش

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ

    ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، و تفحص و پی جویی نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید نفرت دارید، و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.

    و این هست پیام الله که غیبت نکنیم

    و اینو به خودم گفتم بیا برای خودت ازش قائل باش

    و خودت را در مسیر درست قرار بده

    و انرژی ام را الکی خرج دیگران نکنم

    استاد ممنونم از این فایل که در اختیارمان گذاشتین .خدایا شکر از این همه نعمت آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    رئیس قبیله گفته:
    مدت عضویت: 3306 روز

    سلام در اول این متن دعای خیر میکنم برای شما و اعضای تیمتون و اقای عباس منش و خانم شایسته گرامی که انقدر اگاهی های ناب و ارزشمند که هم خودشون عمل کردن و نتیجه گرفتن و هم به ما میگن ، از رب قدرتمندم و قدرت هدایت هاش و از خودم سپاس گزارم که به اندازه ای که خواستم و سعی کردم که همشون کار خدا بود و نتیجه گرفتم از این قانون و مسیرم به صورت تکاملی ، انشااله خودم باز هم بخوام سعی کنم و اول هدایت بخوام و با کمک از خداوند پیش برم ، اقای عباس منش این چند فایل رایگانی که تهیه کردید بسیار بسیار عالی هستن ، ازتون میخوام که هروز یا چند روز یک یا دو فایل چند ساعته بزارید و قران رو هم واسمون با تجربیات خودتتون تعریف کنید بسیار بسیار عالی هست این روش و خواهشن ادامه بدید و دوره ای که گفتید هم اطلاع بدید و در موردش کامل توضیح بدید ، من مشتاقم که خریداری کنم ، در اخر هر دعای خیر و خوبی و سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و اخرت برای شما تیم عباس منش و اعضای هم مدار و اقای حسین عباس منش دارم ، شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    گزینگ عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    به نام خدا

    سلام به استادان عزیزم و سلام به هم فرکانسی های دوست داشتنیم

    وای استاد ماشاالله چقدر تغییر کردید زیبا بودید زیباترررر شدید اینها همه نتیجه ی عمل به قانون سلامته وای خدا جونم ماشاالله پوستتون بسیار زیبا شده استاد عزیزم شما لایق بهترین چیزها و زیباییها هستید

    استاد عزیزم شما دقیقا در دل من بودید واین فایل باارزش که میلیاردها میلیارد ارزش داره را برامون ضبط کردید خیلییی خیلی ازتون ممنونم

    من چند روز پیش دچار غیبت شدم ولی این موضوع خیلی من رو ناراحت کرده بود و فرکانسمرو پایین اورده بو واقعا این فایل برای من ضبط شده چندین بار گوش کردم تا بهتر بفهمم که غیبت و تجسس با ما چه کار میکنه

    وقتی ایه های قران را برامون واضح توضیح میدید احساس خیلییی عالی پیدا میکنم و دوست دارم بار ها و بارها این فایل رو گوش کنم

    ممنونم به خاطر این فایل زیبا وارزشمند

    در پناه خدای مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    به نام الله.سلام به استادعزیزوهمه همراهان.من اصلا دوست صمیمی ندارم اینقدر باخودم وتنهایی خودم کیف میکنم که حد نداره واصلا لزومی به داشتن دوست صمیمی نمیبینم

    استاد خدایاشکر من اگه خودمو نسبت به بقیه مقایسه کنم خیلی کمتر غیبت میکنم وپیش اومده که پشت سر کسی چیزی گفتم همون لحظه احساسم بد میشه وروحم خدشه دارمیشه.کلن اقوام وهمکاران یکی از خصلت‌های منو این میدونن که نمیشه باهاش زیاد صحبت کرد چون اهل غیبت نیست ولی متاسفانه غیبت می‌شنوم ‌واکنشی نشون نمیدم که امروز فهمیدم منم در این زنجیره گناه هستم.در واقع دوست دارم تذکربدم اما این قدر قوی نیستم میگم نکنه ناراحت بشن مخصوصا یکی از اقوام همسر که خیلی غیبت دوست داره ومن سال‌های طولانیه که فقط می‌شنوم متاسفانه.

    طوری که به خدا گفتم خداجون من که روم نمیشه به این بگم خودت یه کاری بکن که یه روز صبح اومدگفت دیشب خواب دیدم بهم گفتن چرا اینقدر غیبت میکنی غیبت نکن من اون موقع هنوز به قانون آشنا نبودم.استاد منم باید مثل شما این اقتدار رو پیدا کنم که پاشم برم یا تذکر بدم وتایید بقیه برام مهم نباشه.

    اون کسی که اول تهمت وغیبت را شروع میکندبزرگترین گناه را داردواونی که میاد ادامه میده اون هم سهمی داره.

    اگرکسی این ویژگی رو داره که پشت سر مردم صحبت میکنه باهاش کات کن چه لزومی داره باهاش باشی چون وقتی میشنوی نگرشت نسبت به اون افراد منفی میشه واین تو روابط با افراد تاثیر داره باعث میشه وجه نامناسب افراد را برانگیخته کنی،پس بهترین کار اینه که اصلا نشنوم تذکربدیم اگه ادامه بدی من نیستم نگران نباش که یه سری از آدمها از زندگیت بیرون بره..

    اگه کسی داره غیبت میکنه شما زنجیره را قطع کنیدشمابه بقیه نگید.

    کسی رو قضاوت نکنید شاید اگر منم جای او بودم وشرایط اورا داشتم همین کار را میکردم.

    حواستون باشه اگر چیزی را داری محکوم میکنی داری وارد مدارش میشوی وبرات اتفاق میفته وقتی تو داری توجه میکنی به مسائل ومشکلات تو داری به زندگیت دعوتشون میکنی.

    در زندگی دیگران تجسس نکنید دنبال زندگی دیگران نباش ما اگه هدف داشته باشیم اصلا وقت نمی‌کنیم .کارای خودمون رو انجام میدهیم.

    اگه حرفی هست شجاع باش جلوش بگو وگرنه دهنت رو ببند درموردش صحبت نکن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2008 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا ﴿۵٣﴾

    و به بندگانم بگو: سخنی را که نیکوتر است، بگویند؛ زیرا شیطان میان آنان [به سبب سخنان زشت و بی منطق] دشمنی و نزاع می‌افکند، زیرا شیطان همواره برای انسان دشمنی آشکار است. (53)

    رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ ۖ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ ۚ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا ﴿۵۴﴾

    پروردگارتان به شما داناتر است، اگر بخواهد شما را مورد رحمت قرار می دهد و اگر بخواهد عذابتان می کند. و ما تو را بر آنان نگهبان و کارساز نفرستاده ایم. (54)

    اسراء

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    سلام به استاد عزیزم. سلام به خانم شایسته گل

    سلام به همه دوستان نازنینم

    اوایل امسال که اهواز بودم یه روز به همراه مادر و خواهرم رفته بودم توی یکی از همایشهای مربوط به کلاسهای دوره کسب و کار که مادرم با یکی از اساتید برداشته بود و توی اون دوره مادرم دانشجوی ممتاز و در واقع شاگرد اول دوره شده بود. و اون مراسم یه جور جشن پایان دوره دانشجوها بود.

    من هم با اون استاد صحبت کردم و گفتم که منم در این مسیر گامهایی برداشتم و شاگرد استاد عباسمنش هستم.

    ایشون هم استاد عباسمنش رو می شناخت و می گفت از نزدیک هم باهاش کار کردم.

    بعدها این آقا به مادرم گفته بود به دخترت بگو عباسمنش خوبه ولی در فلان مورد حواست باشه چون حرفاش باعث ……..

    خلاصه یه تهمتی که من پشیزی براش ارزش قایل نیستم.

    با خودم گفتم ببین ایشون که استاد مسائل انگیزشی و قاااااانون هستن به راحتی به خودشون اجازه میدن پشت سر کسی که به مراتب نتایج بزرگتری گرفته صحبت نادرست بکنن و اگر من استاد عباسمنش رو نمی شناختم چه بسا که متزلزل میشدم و حرفش رو باور می کردم.

    از طرف دیگه کسی که ادعای استادی میکنه میاد اییییینهمه نتایج و دستاوردهای بزرگ رو نادیده می گیره و چیزی که به زعم خودش نقطه ضعف هست رو به عنوان نکته منفی بولد میکنه و هشدار میده که فلانی مواظب باش فلان تاثیر بد رو از عباسمنش نگیری.

    یعنی حتی به فرض محال اگر استاد ما چنین اشکالی تو کارش باشه، این مدل دیدگاه از ذهنی میاد که داره دنبال نقطه ضعف برای تهمت زدن میگرده.

    شاید درون خودش ضعفی می بینه که میخواد با غیبت و تهمت روش سرپوش بگذاره، من نمی دونم ولی به هرحال برای منی که استادم رو می شناسم این حرف یک دروغ بزرگ یا خیلی خوشبینانه تر یک سوء تفاهم بزرگ بوده.

    اما تاثیر این حرف روی کسی دیگه چیه؟ همونطوری که استاد در این فایل گفتن، فقط احساس بد. بی اعتمادی، بقول بعضیا نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی!!!

    اما من تنها جوابی که به مادرم دادم این بود که استادت استاد عباسمنش رو خوب نشناخته که این حرف رو زده. و تمام.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    همونطوری که در آیه 53 سوره اسرا که ابتدای کامنتم نوشتم گفته شده، در دنباله صحبتهای استاد می خواستم تایید کنم که بله، سخن نیکو به زبون بیاریم، چون سخن زشت و ناروا باعث ایجاد دشمنی میشه و قطعا از طرف شیطانه.

    به نظر من مهمترین چیزی که باید موقع شنیدن یک حرف یا خبر بد از کسی مورد توجه قرار بدیم، اینه که هم اون شخص سوم و هم خبر آورنده چه شخصیتی دارن و چه نتایجی در زندگیشون گرفتن.

    فاکتورهایی مثل آرامش درونی، ثروت، سلامتی، عشق و روابط سالم، میزان دوست داشتن خود نشونه هایی هستن که کمک می کنن به درستی حرفی که میزنن اعتماد کنیم یا نه.

    من با خودم میگم حتی اگر فرد داره خبر بدی واقعی رو از زندگی کسی به من میده، آیا شنیدن اون حرف به من کمکی میکنه؟

    آیا کمکی از دست من براش برمیاد؟

    آیا اگر بخوام کمکش کنم از سر دلسوزی برای اونه، یا احساس خوب خودم؟

    یا تهمتی به کسی زده بشه و به گوش من برسه، چه ربطی به زندگی من داره که بخوام تکرارش کنم؟

    اصلا اگر تهمتی به خودم زده بشه چی؟

    یادمه یه حرفی پشت سر من زده شد که من اصلا حتی خوابشم ندیده بودم ولی هرگز به روی خودم نیاوردم و حتی بهش خنده ام هم گرفت.

    گذشت و گذشت تا دروغ بودن اون حرف اثبات شد و اون مسأله برای من اعتبار و عزت بیشتر به ارمغان آورد و اون شخص در موضع کاملا برعکس قرار گرفت. دقیقا بی آبرویی و مورد انتقاد قرار گرفتن.

    اما وقتی باز هم دیدمش اصلا انگار نه انگار که به من تهمتی زده باشه خیلی عادی باهاش رفتار کردم و به روش نیاوردم. الان سالهاست که از اون ماجرا میگذره و من بجز محبت و احترامی که هربار بیشتر هم میشه دیگه چیزی از ایشون ندیدم.

    موارد دیگه ای هم بوده که ازم انتقاد شدید شده، چند روز حالم بد شده ولی نه سعی در دفاع از خودم داشتم و نه بی احترامی کردم.

    درسته که از درون حسم بد شد اما دقیقا رمانی که تلاشم برای حفظ حال خوب نتیجه داد و من آروم شدم نگاه اون فرد هم به من عوض شد.

    انگار که دیگه منو قضاوت نمیکنه و شخصیت منو به این شکل پذیرفته.

    حتی بیشتر که گذشت و با روحیات من بیشتر آشنا شد الان به دوست خوبی تبدیل شده که همیشه منو تحسین هم میکنه.

    این تغییر رفتارها به من این نشونه رو میده که دارم بر طبق قانون عمل می کنم.

    الهی شکر

    هر بار که سعی می کنم احساسم رو خوب نگه دارم نتیجه خوب می کیرم و دفعه بهد برام آسونتر میشه.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    استاد فرمودند که ما عادت داریم راحت هر کسی رو قضاوت می کنیم و پشت سرش غیبت و تهمت می بندیم.

    در صورتیکه آیا ما از گذشته اون خیر داریم؟

    آیا اگر ما جای اون بودیم و تجربیات اون رو زندگی کرده بودیم بهتر از اون رفتار می کردیم؟

    مگه ما کی هستیم که در مسند قضاوت همه می شینیم؟

    این دیدگاه به من کمک کرده که یک لحظه خودم رو بگذارم بجای اون کسی که از رفتارش دلگیر میشم یا حرف نادرستی میزنه.

    بصورت یه بچه 6-7 ساله نگاهش می کنم که کجا و در چه شرایطی بزرگ شده. در نوجوانی و جوانی چه زندگی داشته و این زندگی چه تاثیری روی اون گذاشته.

    این تمرین رو اول در مورد پدر و مادرم انجام دادم. بعد یکی یکی اون افرادی که ازشون کوچکترین دلخوری داشتم رو تجسم کردم و بخشیدم.

    به این ترتیب اول از همه خودم رها و آروم شدم بعد باور کردم که دیگران تاثیری در زندگی من ندارن مگر اینکه من راه بدم.

    پس الان برام خیلی آسونتر شده که انتقادها یا تهمتها که انصافا خییییییلی به ندرت اتفاق میفته رو پیش خودم حل و فصل کنم و نزنم جاده خاکی.

    بارها شده حرفی شنیدم که دلیلش رو نمی دونستم و بعدها دلیل اصلی پشت اون حرف برام مشخص شده و اونوقت درکش برام خیلی آسون و منطقی شده.

    دیگه یاد گرفتم که حتی اگر منظور پشت حرفها رو متوجه نشدم هرگز به خودم نگیرم و به هم نریزم. فقط تمرکزم روی خودم و بهبود شخصیتم باشه تا درگیر شدن در هر بادی که از هر طرف ممکنه بوزه.

    دارم تلاشمو می کنم و این روند تکاملی رو پذیرفتم. چون نباید انتظار داشت که مثل شخصیتهای توی فیلمهای ابرقهرمانی پرفکت عمل کرد.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    از خدای خوبم متشکرم برای روزی پربرکت امروزم و از استاد عباسمنش نازنینم هم بی نهایت سپاسگزارم. خدا شما رو برای ما حفظ کنه. دوستتون دارم استاد خیلی خیلی زیاد.

    خانم شایسته عزیزم من عاااااشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  10. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «أَوَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»

    (ﺁﻳﺎ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺯﻕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻰﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﺗﻨﮓ ﻣﻰﮔﻴﺮﺩ؟ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺳﺖ)

    «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»

    (ﺑﮕﻮ: ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﺩﻳﺪ؛ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﺁﻣﺮﺯﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ)

    «وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ»

    (ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻭ ﺷﻮﻳﺪ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﻳﺪ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻳﺎﺭﻱ ﻧﺸﻮﻳﺪ)

    «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَهً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»

    (ﻭ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﻳﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺧﺒﺮﻳﺪ، ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺳﺪ)

    (52-55 زمر)

    —————————————————————————

    ای خدای من و ای پروردگارم ، ای یگانه فرمانروای مطلق و قدرتمند همه هستی، این بنده تو محتاج و نیازمند گفتن و نوشتن و شنیدن از توئه. خدایا تو بنده های توحیدی زیاد داری ولی من چه کنم که هیچ پناهی جز رحمتت ندارم. کدوم نور می‌تونه منو از تاریکی‌های جهل و ظلم و کفر درونم نجات بده؟ تو به اهل ایمان وعده دادی که خودت سرپرست و یاورشون هستی و از تاریکی‌ها به سمت نور خودت هدایتشون می‌کنی. خدایا من محتاج نور تو هستم.

    «مو از قالوا بلیٰ تشویش دیرم ؛ گنه از برگ و باران بیش دیرم»

    «اگر لاتقنطوا دستم نگیرد ؛ مو از یاویلنا اندیش دیرم»

    —————————————————————————

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار، و همچنین سلام و درود به دوستان عزیزم در سایت. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه و همیشه و هر ثانیه قلبتون پر از عشق و نور و رحمت خداوند باشه. الهی که درهای فضل و رحمت خداوند به زندگی تون باز باشه و همواره در مدار توحید اوج بگیرید.

    الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر یه فایل آگاهی بخش دیگه و باز هم فرصت صلات و بندگی.

    الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ذره ذره از نعمتهای خداوند توی زندگی مون.

    یه وقتایی اونقدر متنعم هستیم که شاید تا آخر عمرمون هیچوقت متوجه بعضی از نعمتها نباشیم.

    این شب ها یه وقتایی سر به هوا میشم. سر به هوا نه از جنبه حواس پرتی. سر به هوا یعنی سر به آسمون بیکران. سر به آسمونی که خداوند به نور ستارگان زینتش بخشیده.

    از اونجایی که جنوب 9 ماه هوا گرمه و فقط سه ماه هوا خنک میشه، توی این روزها آسمون شرجی و رطوبت کمتری داره و ستاره ها شفافتر قابل رویت هستن. (یه جورایی خداوند کنتراست و شارپنس و کلاریتی رو می‌بره بالا و فِید تصویر رو کم می‌کنه)

    یکی دیگه از نشانه های قدرت رب العالمین اینه که توی ساعات اولیه شب به راحتی میتونید 4 تا سیاره رو همزمان توی آسمون رصد کنید، از سمت غرب به سمت شرق آسمون؛ از غرب زهره و زحل کنار همدیگه هستن و وسط آسمون کنار صورت فلکی اوریون مشتری و سمت شرق مریخ با نور زردش.

    اگه یه تلسکوپ قوی داشته باشید میتونید حتی اورانوس و نپتون رو هم رصد کنید. (آخرش هم بخاطر دیدن گل روی ماه اورانوس که شده میرم تسلکوپ میخرم، خخخخ)

    حالا چرا سمینار نجوم برگذار کردم‌؟ اینکه بگم عطارد و زهره و مریخ هم مثل زمین ساختار سنگی دارن، با گرانش بسیار قوی تا تمام پرتوها و تشعشعات مضر خورشیدی رو جذب میکنن (چیزی شبیه شفق قطبی) . سیاره های بعد از مریخ غولهای گازی هستن. مشتری با گرانش بسیار قوی و عین یه توده پلاسما که هر چی اجرام آسمانی سرگردان به سمت زمین ما میاد رو جذب می‌کنه ، همچنین زحل و اورانوس و نپتون… این چندتا سیاره مستقیماً با گرانش شون زمین رو در برابر پرتو ها و اجرام آسمانی خطرناک حفظ می‌کنه. ولی این همه ماجرا نیست. ماه بعنوان یه سپر محافظتی دیگه زمین رو در برابر اجرام آسمانی سرگردان و همچنین تاثیرات گرانش خود زمین و خورشید و بقیه سیارات محافظت می‌کنه. فقط ماه رو اگه برداری از سر جاش، اول سرعت چرخش زمین می‌ره بالا و شبانه روز میشه کمتر از 10 ساعت، سونامی ها شروع میشه به حدی که حتی اورست هم غرق میشه، و بعد از اون اتمسفر شروع می‌کنه به تبخیر شدن. هر بار یه سونامی میاد و کل زمین رو می‌شوره می‌بره و دوباره میره کل زمین رو دور می‌زنه و دوباره و دوباره و دوباره؛ و بعد از مدتی یه صخره داغ و گداخته ازش باقی میمونه بدون آب و اتمسفر…

    در مورد اهمیت اتمسفر برای امنیت زمین چیزی نمیگم، خودتون سرچ کنید…

    همه اینا رو گفتم که بگم به خدا قسم شاعر راست گفته «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند ؛ تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری»

    «همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار ؛ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری»

    الحمدلله رب العالمین. خدایا این یه ذره تواضع و بندگی رو بپذیر و به فضل خودت برکت ببخش.

    خدایا اگه خطا کردم قصد گردن کشی نداشتم، انسان رو «ظلوماً جهولا» خلق کردی، فراموشکار و خطاکار و کفور ساختیش. پناه میبرم به درگاهت که اگه بخوام نابندگی کنم و «خصیمٌ مبین» باشم؛ خدایا حتی شیطان هم در برابر تو «خصیم مبین» نیست. ولی من انسان …

    —————————————————————————

    یبار یه قصه ای رو شنیدم که نمیدونم چقدر واقعیت داره. مفهوم کلیش که یادمه رو براتون مینویسم؛ میگن موسی پیامبر اواخر عمرش بود و خیلی ابراز نگرانی میکرد بابت سرنوشت بنی اسرائیل بعد از خودش و اینکه نام نیک ازش باقی بمونه.

    خدا بهش میگه برو فلان نقطه، بعد امر می‌کنه عصا رو بزن به آب، آب شکافته میشه، میگه برو فلانجا، اون سنگ رو بردار، چی میبنی؟ یه موجود زنده که داشته غذا میخورده، خدا میگه موسی من این موجود زنده رو فراموش نکردم، بعد تو نگران بنده های منی؟ موسی من همه آدمها رو رزق میدم ولی بازم اینا میرن بت پرستی میکنن، مشرک میشن، کفور میشن. اینها از خودم هم به بدی یاد میکنن، شما که دیگه جای خود داری. نگران نباش اگه پشت سرت بدگویی کنن. (و البته فکر کنم موسی نبی، یکی از خوش نام ترین بندگان خدا بین همه ادیان باشه)

    انسانهای کفور و ناسپاس به خدا هم بد و بیراه میگن، چرا نباید به همدیگه بد و بیراه بگن، تا وقتی راه کفر و ناسپاسی رو پیش گرفته باشند.

    —————————————————————————

    از استاد عباس منش و همه اعضای سایت معذرت میخوام ، کنجکاوی من گل کرد و رفتم سرچ کردم ببینم کیا از استاد عباس منش بدگویی کردن. و نشستم گوش دادم ببینم واقعاً تاریک ترین چیزایی که از استاد عباس منش نقل میکنن چیه. به الله قسم همه حرفهایی که میزدن، فقط مهر تاییدی بر صداقت و درستکاری استاد عباس منش بود. یه وقتایی برای اینکه عظمت جایگاه یه نفر رو بهتر درک کنی، باید ببینی مخالفین با چه فکت و نتایجی حرف میزنن؛ در عجب بودم استاد عباس منش چطوری می‌تونه از همه به خوبی و نیکی و درستی یاد کنه و همه رو تحسین کنه درحالیکه اون افراد…

    بدترین چیزی که درباره استاد میگفتن این بود که این آدم فوق دیپلم کامپیوتره و فوق دیپلم کامپیوتر اجازه نداره درباره تحول با مردم حرف بزنه. (خب اینو که استاد خودش ده هزار بار گفته بود مدرک تحصیلیش چیه) قدرت دادن به تحصیلات، مهم بودن جایگاه مدرک تحصیلی ، اگه این شرک نیست پس چیه؟

    احتمالا ابراهیم پیامبر هم شاید فوق لیسانس مکانیک جامدات داشته که تونسته بتها رو بشکنه.

    موسی پیامبر دکترای مدیریت و جامعه شناسی داشت که تونست بنی اسرائیل رو رهبری کنه.

    حضرت محمد هم توی غار حرا شاید فوق تخصص روانشناسی گرفته بود که 1400 ساله رسالتش ادامه داره. (157-158 اعراف)

    یا میگفتن استاد عباس منش اشتباه می‌کنه که میگه خدا انرژیه : خدا خودش میگه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» خداوند صدها صفت برای توصیف خودش بیان کرده «الرحمن الرحیم ؛ الغنی الحمید ؛ القوی العزیز ؛ لطیف خیبر ؛ علی کل شیء قدیر ؛ …» قوی و قدیر مگه معنی قدرتمند نمیده ، مگه قدرت توان انجام کارها نبود؟ مگه همون انرژی نیست؟ این همه صفات خدا توی قرآن گفته شده همه اش درسته ،بعد فقط توصیف صاحب و مالک همه انرژی ها بودن شد کفر و شرک ؟؟

    هر کی داشت پشت سر استاد حرف میزد فقط از حسادت و شرک و کفر و کمبود های خودش داشت رنج میکشید.

    استاد همون آقای دکتری که بهتون گفته بود بیا تا من مشهورت کنم، گنده ات کنم، من توی آمریکا نماینده دارم، الان میره توی سریالهای تلویزیونی، نقش روانشناس رو بازی می‌کنه تا مشهور بشه.

    —————————————————————————

    توی سوره نوح آیه 23 یه نکته جالب داره که همیشه نظرم رو جلب می‌کنه.

    آیه 22 میگه «وَمَکَرُوا مَکْرًا کُبَّارًا» (ﻭ [ دشمنان نوح ] ﻧﻴﺮﻧﮕﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ)

    آیه 23 : «وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا» (ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ ، ﻭ ﻫﺮﮔﺰ [ ﺑﺖ ﻫﺎﻱ ] ﻭَﺩّ ﻭ ﺳﻮﺍﻉ ﻭ ﻳﻐﻮﺙ ﻭ ﻳﻌﻮﻕ ﻭ ﻧﺴﺮ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﻜﻨﻴﺪ)

    همیشه میگم خدا اسم بتها رو هم حتی بیان کرده ولی از دشمنان نوح هیچ اسمی نیست. ولی در مورد خود نوح میگه: «سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ» «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»

    چرا از نوح به این بزرگی یاد میشه ولی هیچ اسمی از دشمنانش نیست ، اسم بتهای بی جان سنگی هست ولی اسمی از دشمنانش نیست. چی اسم نوح رو جاودانه کرد؟ مدرک تحصیلیش؟ زور بازوش؟ جایگاه سازمانیش؟ پارتیها و آشناها و نمایندگانی که داشت؟ یا توحید؟؟

    توی آیه 27 مومنون و 37 هود یه عبارت عیناً تکرار شده ؛ خدا به نوح میگه«وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ» (ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺳﺨﻦ ﻣﮕﻮ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ)

    راستی ظلم چی بود ؟؟

    —————————————————————————

    راستشو بخواین وقتی فایل رو گوش دادم قرار بود یه چیزایی دیگه بنویسم ولی نمیدونم چی شد مسیر کامنت اینوری رفت. شاید بازم کامنت نوشتم و اگه یادم اومد چی میخواستم بگم ، اونا رو بگم.

    یه حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده که خیلی برام ارزشمنده و یه جاهایی تو گوشم زنگ میزنم «لا یَستَیقِنُ القلبُ أنَّ الحقَّ باطلٌ أبدا ، و لا یَستَیقِنُ أنَّ الباطلَ حقٌّ أبدا» (هرگز قلب به باطل بودن حق و به حق بودن باطل یقین نمى کند)

    یعنی شما نبین که آدم لجوج با زبونش چی میگه، قلب خودش می‌دونه چیکاره ست. اون احساس درونی آدم مشتش رو باز می‌کنه.

    میگن یبار یه نفر برای چاپلوسی میره پیش معاویه شروع می‌کنه از حضرت علی (ع) بد گویی کردن. معاویه بهش میگه چرت و پرت نگو مردک ، تو چه میفهمی علی (ع) کیه؟ و بعد معاویه شروع می‌کنه از ویژگیهای حضرت علی (ع) صحبت کردن. میگه اگه من باهاش دشمنی میکنم من دنبال قدرت و حکومت هستم ولی خداوکیلی این چرندیاتی که تو میگی به علی(ع) نمیچسبه.

    —————————————————————————

    استاد عباس منش عزیز، شما بیا برامون از توحید بگو، از رب العالمین بگو، از آیات قرآن بگو، از تواضع و بندگی و سپاسگزاری برای خداوند بگو. استاد خودم دورت میگردم. من خودم شخصاً دورت میگردم استاد؛ حتی ما شاگردان شما هنوز درک نکردیم شما چه روح و شخصیت بزرگی داری.

    استاد طلا رو هر چقدر حرارت بهش بدن و تو کوره بذارنش ، فقط خلوص و قیمت و ازرشش میره بالاتر. استاد حق جایگاه استادی شما به گردن من از حق والدینم هم بیشتره.

    «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»

    «حافظ، تو خَتم کن که هنر خود عَیان شود ؛ با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است»

    در پناه رب العالمین باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 152 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 561 روز

      یه وقتایی برای اینکه عظمت جایگاه یه نفر رو بهتر درک کنی، باید ببینی مخالفین با چه فکت و نتایجی حرف میزنن؛ .

      سلامی از جنس نام زیبای خدا،

      حمید جان کامنت ارزشمندتو خوندم و مخصوصا این قسمتشو خیلی لذت بردم ازش و واقعا هم همینه و خود من سال گذشته هم توی یه سایتی که کلی بدگویی از استاد عباس منش کرده بود علی رغم اینکه من نه استاد و نه هیچکس رو بت نکرده و نخواهم کرد ولی تنها جوابی که به اون شخص نوشتم این بود که نتایج و تاثیرگذاری های استاد عبتسمنش و افرادی که جمع کرده مشخصه شما بفرمایید از نتایجتون؟ آیا به اندازه انگشتای یه دستتون تونستی افرادی رو جمع کنی و روشون تاثیر مثبت بزاری؟؟؟ ابدا و هرگز!!!

      و البته قسمت دیگه ای از کامنتتون راجع به مکالمه معاویه با فرد بدگو این البته اساسش درسته ولی به نظرم تا زمانی که قرآن هست و حتما هم خواهد ماند دیگه لزومی نداره روایاتی رو که نه ماخذش و نه کم و زیادش و در کل اصل اصالتش به درستی معلوم و مشخص نیست رو ملاک تجزیه و تحلیل ها و حتی به عنوان مثال بیاریمشون قرآن به تنهایی کافیه تنها کتاب جهان که 1400 سال پیش تا الان یک‌ حرف حتی یک‌ کسره و ضمه ش کم و زیاد نشده به هر حال اکثریت بالای 90 درصد مسلمانان جهان که مذهبشون با مذهب کشور ما فرق داره ممکنه طور دیگه ای فکر کنند. یا افرادی که برای ما و طبق آموزه هایی که به ما یاد دادند محترم نباشند برای کسان دیگه ای محترم تر باشند

      در پناه الله یکتای مهربان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      اکرم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 692 روز

      سلام خدمت برادر توحیدی ارزشمندم

      فایل ناب استاد عزیزمان راسپاسگزارانه گویان گوش کردم ولذت بردم و شروع کردم کامنت های دوستان روخوندن،دوستانی که این روزها نزدیکترین وصمیمی ترین افرادزندگیم هستند.وهزاران بار شکر برای حضور ارزشمندشان

      کامنت سراسر نور،ایمان،وتوحیدی شماروخوندم وسراسر سپاسگزاری شدم برای وجودخداوندواین همه نعمت که شما به زیبایی نوشته بودین ومن تاحالافکرهم نکرده بودم در موردشان

      زیبایی آسمان همیشه برایم خیره کننده بود ولی اطلاعی چنین نداشتم

      بازهم ازصمیم قلبم سپاسگزارتون هستم که باکامنت توحیدیتون قلبم رونورانی کردین

      همیشه بیشترین سپاسگزاری من ازخداوندهم برای وجوداستادعزیزمان هست وهم دوستان ارزشمندی چون شماکه چنین زیبامی نویسید

      خداوندیاوروپشتیبانتان باشد

      امیدوارم فرکانس سپاسگزاری قلبی مرادریافت کرده باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1288 روز

      حااااااجی!اینا چیه نوشتی؟!؟!؟!یا پیغمبر،یا اکثریت امامزاده های جماهیر شوروی و حومه…تو آسمون ها چه خبره واقعا؟!

      چه دلم برای خودم سوخت عین بچه ها،همه چیز رو ستاره میبینم جز خورشید و ماه :)))خبه حالا!اینو میدونم خورشید خودش ستاره ست!منظورم از نظر شکل و قیافه بود..:)اصلا هیچم اشکال نداره،خدا هوای ما بچه هارو بیشتر داره:))به قول یک بنده خدایی که از کامنت خودش این جوک رو خوندم،حضرت سلیمان از همه دیرتر میره بهشت،چون باید مال و اموالش بررسی بشه:)منم اندازه ی علم خودم باید جواب پس بدم:))شماها که خیلی میدونید،حسابرسیتون سخت تره:))))

      رااااستی سلام!

      بِبیییین!کامنتات عالین،بی نظیرن،فوق العاده اند!

      مرسی برای تک به تک کامنتایی که مینویسی،مرسی تموم نقطه های آبی پربرکتت…

      یک چیز دیگه هم بگم؟!هروقت از هوای خوبِ جنوب مینویسی،یهو دلم میگیره…انگار یک چیزی باید باشه و نیست و کمه …بعد آگاهانه به خودم میگم نه…من همیشه در زمان درست،در مکان درستم…هرچی پیش بیاد همون خیره ست….

      حمید باورت میشه؟!وسط گرمای مردادماه،به قول ما شمالی ها(خر تب کرده،سگ سینه پهلو:)) )

      من میرفتم تا بازارچه ی نزدیک های خونه م برای خرید…به خدا مگس پر نمیزد تو خیابون…بعد من بیخیال،آهنگ شاااد میزاشتم توگوشم وغرق تجسماتم بودم…نمیفهمیدم کی رفتم و کی برگشتم…فقط یادمه وقتی برمیگشتم انگار دوش گرفته بودم …

      یک چیز دیگه بگم رفاقتی؟!

      وقتی به اون روزهافکر میکنم،انگار یک خواب بوده،یک رویایی خیلی شفاف…همه ش میگم یعنی چه انرژی منو اونجا نگه داشت؟!درحالیکه هیچی سرجاش نبود!؟من چطور توی خونه و توی اون شهر زندگی کردم بدون هیچ دوست و آشنایی؟!(وقتی من رفتم جزیره،دخترخاله م برگشت وشمال و من کلا تنها بودم.)یا مثلا چطور من میرفتم سرکار توی اون پاساژ ها!؟چطور با اون آدم ها ارتباط برقرار میکردم!؟واقعا اون من بودم که کنار مدیرعاملم،توی جلسه کاری مینشستم!؟چطور روز ها و شب ها رو توی اون خونه تنها گذروندم!؟

      ببین الان که دارم بهش فکر میکنم میگم من هرگز تنها نبودم….خدا در هر لحظه کنار من بوده و قلب من رو محکم میکرده…وگرنه اصلا منطقی نیست کسی با یک خواب الهامی،بتونه این شرایط رو از سر بگذرونه…نمیدونم شایدم من خیلی بزرگش کردم…ولی وقتی بهش فکر میکنم خودم باورم نمیشه من امسال همچین تجربه ای داشتم…از خداوند سپاسگزارم که منت سرم گذاشت و این تجربه ی مهاجرت توحیدی رو توی کارنامه م نوشت…دوسش دارم…صدبارم برگردم عقب،بازم همین راه رو میرم….

      ولی…اجازه بده حداقل بگم خوش به حالت…بخاطر جنوبی بودن و در جنوب زندگی کردنت…بی دلیل اونجا انرژیش خیلی مثبت تره،خیلی توحیدی تره…حتی آدم هاش…

      ازت ممنونم که هستی و سپاسگزارم برای تک به تک کامنت هایی که مینویسی و تموم نقطه های آبی پربرکتِ پر از نورت…

      درپناه نور میسپارمت رفیقِ …به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 69 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «قَالَ بَل رَّبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ الشَّاهِدِینَ»

        (ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻜﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ؛ ﺍﺯ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻧﻢ)

        «وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ»

        (ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﭘﺸﺖ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻴﺪ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺖ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺗﺪﺑﻴﺮﻱ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ)

        «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ»

        (ﭘﺲ ﺑﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﺖ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻨﺪ)

        (أنبیاء 56-58)

        —————————————————————————

        سلام و درود به شما سعیده جان. امیدوارم که حالت عالی باشه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر برای هر بار فرصت صلات و بندگی.

        همین ابتدای کامنت ازت گلایه کنم. چرا توی کامنتت حتی یه آیه قرآن هم برام ننوشتی ؟؟

        هر بار خواستی برام کامنت بنویسی حتماً یه آیه قرآن بنویس حتی اگه آیه عذاب باشه.

        امشب بعد نماز از خداوند درخواست کردم خدایا یه چیزی بگو احساسم مثبت بشه.

        و بازم صفحه 417، آیات 21-22 سوره سجده.

        «وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» ؛ «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ» گفتم خدایا ازت متشکرم ، خدایا همین «الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ» راضیم ازت، نوش جونم. شرک داشتم، کفر ورزیدم، بی ایمان بودم الان هم حقمه پس کله ای رو نوش جان کنم. همین گوش مالی ساده چقدر نعمته. از چه بدبختی های بزرگی که جلوگیری نمیکنه. یه ذره پامو کج میذارم بازم آلارم میزنه و بازم از نعمت «الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ» متنعمم می‌کنه تا درگیر «الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ» نشم. کسی که فرصتش تموم شده و بهش گفتن وقتت تمومه، برگه ها بالا ، الان دیگه وقت اندوه و عذاب بزرگه و هیچ راه برگشتی نیست، اون موقع دیگه هیچ کاری ازم ساخته نیست.

        خدا رو شکر که هنوز زنده ام و میتونم مثل موسی گیوآپ کنم و بگم «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی» ؛ «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» یا اینکه مثل یونس بگم «لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» یا مثل حضرت محمد(ص) بگم «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»

        چندبار این جمله رو از استاد نقل کردی: «بنده ها زجر میکشن چون بی ایمانن» ؛ آره منم بخاطر بی ایمانی خودم و اعراض از نشانه های قدرت الهی درگیر احساس منفی شدم، درگیر تاریکی شدم. درگیر «الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ».

        —————————————————————————

        از خداوند درخواست میکنم خودش هدایتم کنه تا از شرک و کفر نجات پیدا کنم. به زبون دارم میگم خدایا متواضع هستم ولی وقتی هر بار که نگران میشم، هر بار که اشتباه گذشته ام رو تکرار میکنم، درگیر نجوای کمبود میشم،روی عقل خودم حساب میکنم‌، ناخواسته و با عملم دارم از قوانین الهی اعراض میکنم. میشه حکایت همون مثال آیه 22 «چه کسی ستمکارتر از اونیکه نشانه ها رو میبینه و اعراض میکنه؟؟» چرا خداوند نباید از صفت انتقامش منو متنعم کنه؟ این عین عدالت الهیه. و واقعاً این یه ذره آلارم در برابر ابدیت «الْعَذَابِ الْأَکبَر» یه نوازش بیشتر نیست.

        —————————————————————————

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت توحید، الحمدلله رب العالمین. خدا رو شکر بخاطر نورانیت مدار توحید که یه ذره تاریکی قلب به اندازه کوه سنگینی داره و نمی‌ذاره کار به اندوه و عذاب بزرگ برسه. به الله قسم مفهوم «الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ» توی ذهنم عوض شد و برام نعمت محسوب میشه. مثل شیارهای هشدار خواب کنار جاده ست. اگه خوابت ببره با یه لرزش بیدارت می‌کنه تا اتفاق بدتر برات نیافته.

        یاد شعر مولانا میافتم درباره گناه آدم:

        «گرچه یک مو بُد گنه کو جسته بود ؛ لیک آن مو در دو دیده رسته بود»

        «بود آدم دیدهٔ نور قدیم ؛ موی در دیده بود کوه عظیم»

        —————————————————————————

        از تنهایی توی جزیره نوشته بودی. آره منم دلم میخواد یه مدت این تنهایی رو تجربه کنم، هر چند آلمست الان هم سر کار یه جورایی تنها هستم و اکثر اوقات توی کابین یکی از ماشین ها نشستم و یا فایل گوش میدم یا مشقامو می‌نویسم ولی باید بیشتر حواسم به احساسم باشه و بتونم تکاملم رو طی کنم و این تنهایی بیشترش کنم،به حدی که حتی وقتی میرم رست هم تنها باشم، «رب العالمین و من» تنها.

        حس میکنم کامنتم خیییییلیییی طولانی شده.

        نتیجه پرحرفی زیادی اصلا خوب نیست.

        راستی بعد از شکرگذاری و خوشحالی بابت آیات 21ـ22 سجده هدایت خواستم سوره انبیاء اومد و ماجرای بت شکنی ابراهیم. داشتم همزمان به آیات گوش میدادم، و رسید به جایی که خداوند ابراهیم رو از آتش نجات میده. حس خیلی خوبی پیدا کردم و از صمیم قلبم خدا رو شکر کردم که ابراهیم رو نجات داد.

        اینکه بدونی وقتی به توحید وصل میشی پات رو گذاشتی روی زمین محکم، پشتت به کوه تکیه کرده، همه قدرتهای هستی درخدمت توئه.

        در پناه رب العالمین باشی.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1288 روز

          بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

          فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ﴿١5٩آل عمران﴾

          پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی، و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می‌شدند؛ بنابراین از آنان گذشت کن، و برای آنان آمرزش بخواه، و در کارها با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد.

          إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ ۖ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١6٠آل عمران﴾

          اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما چیره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد داد؟ و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.

          =====================================

          حمید حنیف عزیزم سلام.

          صدای من رو می‌شنوی از باغ پدری،توی راه بودم که نقطه ی آبیت به دستم رسید و به محض رسیدن به خونه باغ و مستقر شدن،گوشی رو گرفتم و شروع کردم به نوشتن،نه به اراده ی خودم،میدونم که میدونی ما هیچ وقت نمیتونیم بدون اجازه ی قلبمون بنویسم.

          به تجربه ی دو سال و نیم دریافت تلگراف ازت،میتونم بفهمم فرکانس پشت این تلگراف چی بوده…چون خیلی وقت ها خودمم توی همین فرکانس بودم و شاید همین الان باشم.

          میدونی؟!حتی افتادن تو تاریکی هم درجات مختلف داره…خیلی وقت ها آدم به فرکانس نوشتن توی سایت هم دسترسی نداره…واقعا انگار تو دل کوسه ست و هیچ روشنایی نیست.خود من این موقع ها یک درد شدیدی رو توی قلبم حس میکنم که انگار واقعا قلب فیزیکیم دچار mi شده!

          از خاطرات به جا مانده از کار کردن توی بخش ccu میتونم ازین مورد استفاده کنم که به این mi ها میگن EXT MI! انگار همه ی جای قلبت درگیر عدم خونرسانیه …

          اما همینکه چند تاکامنت توی سایت نوشتی یعنی اوضاع رو تحت کنترل خودت در آوردی و همین جای سپاسگزاری داره.

          از هم زمانی های خداوند بگم که همزمان با تایم نوشتن تلگرافت ،یکی هزار کیلومتر اونطرف تر داشته درمورد زندگینامه ی حضرت ابراهیم و اتفاقاتی که توی زندگیش افتاده و امتحاناتی که ازش سربلند بیرون اومده مطالعه میکرده…قشنگ نیست؟!اینکه ما در مکان های مختلف زندگی نمیکنیم بلکه در مدارهای متفاوتی هستیم و فاصله ی جغرافیایی هیچ تاثیری در هم مدار شدن آدم ها نداره…

          مثل اینکه سمیه جان به من فکر می‌کنه در حالیکه نمیدونه یک نقطه‌ی آبی از من در راه داره…

          مثل اینکه سعیده جان به من مسیج میده درحالیکه نمیدونه من دیشب براش نوشتم دلم برات تنگ شده…

          مثل اینکه من دارم درمورد شخصیت ابراهیم مطالعه میکنم و همزمان شما داری برام از آیه های قرآن درمورد ابراهیم مینویسی…

          مثل اینکه دیروز مادرم با حسرت داره به فیلم طواف حاجیان به دور کعبه نگاه می‌کنه و میگه یعنی میشه خدا یک پولی جور کنه من برم حج تمتع؟!و استاد امروز درمورد به حج تمتع فرستادن مادرش میگه …

          یک کلید توی سایت هست به اسم(تعقل در نشانه های خداوند)خیلی به ایمان و باور من کمک می‌کنه که این نشانه هارو جدی بگیرم و اجازه بدم خدایی که داره این کیهان رو مدیریت میکنه،زندگی من رو هم مدیریت کنه …

          در همین راستا هم امروز اومدم باغ،برای یکم رها تر شدن،یکم مرخصی دادن به فعالیت ذهنی …

          دیروز داشتم به سعیده جان میگفتم،به قول آقای امیری،این پینگ پونگ های ذهنی از صد تا فعالیت فیزیکی بیشتر از آدم انرژی میگیره …

          و بعله!دقیقا من دوروز پیش انقدر باور های توسرم رو آوردم روی کاغذ و تلاش کردم بهشون حمله کنم که به خودم اومدم دیدم لِه لِهَم…و هیچ توانی برای ادامه دادن مسیر ندارم …

          اینجور مواقع میرم برای گیوآپ پارتی در درگاه خداوند و بعدش هم مثل بچه ای کلاس اولی میشینم پای فایل های کشف قوانین زندگی تا از ب بسم الله دوباره از اول یاد بگیرم باید چیکار کنم…

          همون دوره رو هم بیشتر از ٢ جلسه نمیتونم جلو برم…برام سنگینه…توان مقابله کردن با این همه باور محدود کننده رو ندارم …بیشتر میفتم توی تاریکی …

          آلمست امروز هم اومدم باغ که از تاریکی دربیام،برای نجات از نجوای های شیطانی که میگه :نمیشه…نمیشه…نمیتونی،نمیتونی…

          انگار مثلا تموم این مسیر رو با عقل پوک خودم اومدم که الان عقلم دیگه توان جلوتر رفتن نداره…

          به قول استاد تو توحید عملی ده: نه تو هیچی نیستی،تو فقط باید ساکت باشی …و بزاری قلبم حرف بزنه …

          و‌اما…به قول خودت حس میکنم کامنتم خیلی طولانی شده،هرچند وقتی شروع کردم خیلی چیزهای دیگه میخواستم برات بنویسم که الان دیگه یادم نمیاد…یا شاید نباید نوشته میشد،این باورِ بهتریه…

          در هر صورت منتظرم یک نقطه ی آبیِ خارج از تاریکی ازت دریافت کنم.هرچه زودتر بهتر …

          از خودت و فرکانس هات و قلبی که جایگاه نور خداوندی مراقبت کن.

          اونی که ماهارو ازون مدارهای داغون…تا این مدار بالا آورده،ازینجا به بعدشم می‌تونه …

          اگر ما بهش اجازه بدیم،اگر بهش توکل میکنم و اگر توی مسیر درست استقامت بورزیم.

          رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ

          رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ

          فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ

          در بهترین زمان و مکان به دستت برسد.

          در پناه نور میسپارمت.

          نور آسمون ها و زمین.

          خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1273 روز

            بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

            «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»

            (ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻭﻓﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻰﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻠﻲ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ)

            «لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا»

            (ﺗﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺧﺪﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺻﺪﻗﺸﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ)

            «23ـ24 احزاب»

            ———————————————————————

            سلام و درود فراوان به سعیده جانم. امیدوارم که حالتون عالی باشه و همواره در پناه رب العالمین باشید.

            منو ببخشید بابت اییییییییین همهههههه تااااااخییییییر در پاسخ دادن به کامنتتون.

            اینقدر «یـــ» و «هــ» اضافه بهش دادم که حق مطلب ادا بشه.

            ازت متشکرم بخاطر کامنتای ارزشمند و نورانیت ، و منو ببخش بخاطر اینکه چند روزی درگیر نجوای کمبود شیطان شده بودم و نتونستم اونجوری که باید توحیدی عمل کنم. و البته پاسخ نوشتن برای شما نیاز به تمرکز و آرامش و فرکانس خالصتری داره، (اونم مقصرش خودتی، مدارت بالاست دسترسی بهت سخته) این روزها تلاش میکردم احساسمو خوب کنم با هر چی که شده، قرآن، فایل، شکرگزاری، ستاره قطبی، باشگاه، قهوه و سایر موارد… (سایر موارد مثبت)

            ولی خب طبیعیه، ما آدمیم، درگیر نجوای شیطان میشیم، خداوند توی قرآن به آدم هینت میده که: «این مخلوق رانده شده و خاندانش، دشمنان آشکار شما هستن؛ و تو و نوادگانت رو از جایی که فکرشو نمیکنید میبنن»

            یه ماجرایی رو تعریف کنم که همین امشب اتفاق افتاد برام. البته هم برای شما و هم بقیه دوستانم (امیدوارم یه روزی بشه زیر کامنت بقیه دوستان مون رو هم تگ کنیم…)

            یه همکار عزیزی داریم از بچه های پالایشگاه، خیلی اتفاقی یبار توی مسیر یه صحبتی پیش اومد، متوجه شدم ایشون هم از دانشجویان استاد عباس منش هستن،و گفتم عه چه جالب منم با استاد عباس منش کار میکنم و صحبت دوره ها شد و دوره دوازده قدم و دوره های دیگه. و خلاصه اینکه گفتگو در مورد آموزشهای سایت و مباحث توحیدی بارها بینمون اتفاق افتاده… امشب آخر شیفت که داشتم برمیگشتیم خوابگاه، یهو اسم منو توی صفحه اصلی سایت دیده بود جزو کامنتای برتر شده بودم، پروفایلمو باز کرده بود ازم پرسید حمید این پروفایل شماست. گفتم آره مهندس. منم، خلاصه دیگه از همونجا شروع شد، این بنده خدا هر سی ثانیه یه جمله تحسین برانگیز بهم می‌گفت، حالا ببین منم خجالتی ، هی صورتم شطرنجی میشه. خخخخ

            رسیدیم خوابگاه، گفت حمید وایسا کارت دارم. بعد که بچه ها رفتن ، کلی منو تحسین کرد که کامنتای تو چقدر به بقیه کمک میکنه، و من هاج و واج مونده بودم که آقا واقعاً جدی میگی؟ یعنی چی؟ من باورم نمیشه کامنت نوشتنای من اینقدر مهم باشه، ولی دوستم می‌گفت نه بابا خودتو دست کم نگیر، این کامنت نوشتن خیلی مهمه.

            حالا این دوستم خودش بسیار آدم موفقیه، توی یه سری زمینه ها دستاوردهای خیلی مطرحی در سطح کشوری داره، حالا شاید چون راضی نباشه من نمیگم، بسیار انسان با عزت نفس و با اعتماد به نفس بالا، با علم و دانش بالا …

            و منو بغل کرد و بهم یه هدیه ارزشمند داد، و بهم گفت حمید هیچ کدوم از نتایجت رو کوچیک نبین، همه نتایج بزرگ از دل نتایج کوچیک بدست میاد. ببین بقیه مردم به چه عوامل فیزیکی بیرونی رو میارن برای اینکه حالشون رو خوب کنن، ولی ما با توحید حالمون خوبه، حال خوب واقعی، ما هر روز از خداوند امید و ارزشمندی رو میخوایم. هر روز خدا رو شکر میگیم. همین چقدر ارزشمنده…

            خلاصه اینکه الان یه دو، سه ساعتی گذشته از ماجرا و من هنوز روی ابرها هستم. و این حضور دوستم و این هدیه ارزشمندش، همین خودش نتیجه است، به الله قسم اینا قبلاً نبود. قبلاً همش شیفتام خسته کننده و کسل کننده بود، همش بحث و درگیری، همش اتفاقات و حوادث الکی ، باورت میشه این هفته من با یه شیفت دیگه روزکار موندم درحالیکه باید شبکار میشدم، اینقدر سر یه سری موضوعات می‌خندیم با بچه ها که دل درد میگیرم، به الله قسم این خنده ها نتیجه است.

            به الله قسم این حال خوب و این احساس خوب نتیجه است.

            این دوستان عزیزی که خداوند توی سایت بهم داده نتیجه ست، این سایت، این کامنت ها اینا نتیجه ست، من ایمیل زدم به استاد و از نتایجم نوشتم، استاد شایسته لطف کرده وقت گذاشته برام پاسخ نوشته و منو تحسین کرده، به الله قسم این ایمیل برای من اینقدر ارزشمنده، این خودش نتیجه ست. حضور آدمهای توحیدی تر ، آرامش و معنویت بیشتر ، چیدمانهای شگفت انگیز خداوند همه اینا نتیجه ست.

            خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

            نامبرده ذوق زده ست کنترل کامنت از دستش خارج شده

            ———————————————————————

            در مورد اتفاقاتی نوشته بودی که تجربه کردی و چیدمان خداوند…

            ببین تقریباً هر روز چیدمان خداوند باعث شگفتی من میشه. یه وقتایی یه چیزایی میبینم و میشنوم، یه اتفاقاتی برام می‌افته میگم خدایا این اتفاق رو من بخوام ریشه یابی کنم ریشه اش میرسه به چند هفته و چند ماه پیش. ولی من که امروز ازت درخواست کردم، اما تو از آینده من خبر داشتی و پیشاپیش مقدماتش رو از چند هفته قبل برام شروع کرده بودی تا من به جواب درخواستم برسم.

            چی بگم از چیدمان رب العالمین.

            سبحان الله.

            ———————————————————————

            وقتی که قرار بود کامنت بنویسم یه چندتا موضوع یادم بود بنویسم ولی الان هر چی فکر میکنم یادم نمیاد ، احتمالاً بعد از ارسال کامنت یادم بیاد. و شاید بهانه ای باشه بازم کامنت بنویسم.

            ———————————————————————

            وقتی نیت کردم برات کامنت بنویسم هدایت قرآنی فوق العاده ای اومد آیات 23-24 سوره احزاب ، نوش جانت، امیدوارم ازش لذت ببری، الهی که همیشه در مدار نور و توحید باشی. الهی که همیشه در مدار هدایت‌های قرآن باشی.

            در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی سعیده جان.

            «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
            • -
              طوبی گفته:
              مدت عضویت: 977 روز

              سلام برحمید عزیز

              خیلی برات خوشحالم که داری مستمر روی خودت کار میکنی ومن با خوندن کامنت هات ازت یاد میگیرم .

              اینکه وقتی یه تضادی به وجود میاد اینقدر دست وپا نزنیم . فقط کافیه یک درجه از توجهمون به اون موضوع کم کنبم تا کم کم از اون فاز بیایم بیرون ، خیلی به خودمون سخت نگیریم به هر حال ماانسانیم وعواطف انسانی داریم .هیچ اشکالی نداره گاهی وقتا اوضاع بر وفق مرادمون نیست .تازه الان دارم میفهمم اتفاقا اینجوری بهتره .شاید باید به درسی بگیرم .ساید باید بیشتر مواظب کانون توجهم باشم .واینارو دارم به خودم میگم برای یاداوری ..شما که استادی

              @@ در راستای اصل بهبود گرایی ومهم نبودن نظر دیگران اینجانب چند خط بالا اشتباه تایپی خودمو دیدم .به جای ش ، س تایپ کردم .مطمئنم متوجه نشدی .چون فقط توجهت به منظور کامنتم بود…هه هه ههخخخخخ

              ذهنم گفت برو درستش کن .منم گفتم نمیرم . این اشتباها خیلی عادیه توی تایپ کردن .. بزار اونی که کامنتو میخونه به خودش بگه بابا این ادم سواد درست وحسابی نداره وچنان وچنان وچنان ….( مردم چی میگن؟)(عیبه/زشته)

              بیخیال این ذهن نجواگر که از کاه کوه میسازه ونمیزاره از لحظه لذت ببریم .

              ——————————— اینکه یکی از همکارات دراین مسیر الهی هست ومیتونی خیلی از حرفاتو بهش بزنی خیلی عالیه ..برای منی که توی اطرافیانم هیچکسی نیست تا درمورد درکم از قانون باهاش حرف بزنم،

              داشتن یک همصحبت وهمکلام خیلی از تنهایی ادمو پر میکنه ویک نعمت بزرگ محسوب میشه وبابت وجود این دوستتون الهی شکر .

              این پاداش جهان به استمرار شماست.

              اون حالی که گفتی بعد ازتحسین وتمجید دوستتون داشتین واقعا وصف نشدنیه.خدا داره بهت میگه حمید دوستت دارم وعشقشو بهت اینجوری ابراز میکنه بوسیله یکی از بنده هاش.

              منم این حال وهوا رو تجربه کردم .بعضی وقتا نشستم یه دفعه دخترم میاد دستمو بوس میکنه

              صورتمو میبوسه وخودش جا میکنه تو بغلم ومیگه مامان من تورو خیلی دوس دارم.یا مثلا باهمه کوچکیش ( چهارسالو نیمشه).یک لیوان اب برام میاره بدون اینکه من بهش بگم.

              اون دوستت دارمی که بدون انتظار قبلی من میگه خیلی به جونم میچسبه وحسش فرق داره .قشنگ میفهمم این خدا بود که گفت دوست دارم.

              ازاین حال وهوا ها بیشتر تجربه کنیم ونصیبمون شه.

              ——————————

              قبل از خواب کامنت تو خوندم وبعدش داشتم فایل گوش میدادم که خوابم برد در حد چند دقیقه.بیدارشدم ویه حسی گفت برو برای حمید بنویس که بالاخره نتایجش دارن میرسن.

              مطمئن باش معجزات بزرگی در راه هستند.

              نوش جونت

              راستی حمید جان اهنگ آینه از امیر رادان رو حتما گوش بده.

              منم‌از کامنت ناعمه جان بهش هدایت شدم.

              خیلی اهنگ خوب و انرژی مثبته، من که خیلی خوشم اومد.

              اهنگ لایک و روزای رنگی .

              من که امشب 6 تا از اهنگاشو دانلود کردم وگوش کردم . یجوری انگیزمو بیشتر کرد برای استمرار در این راه.

              دیدی رفیق ،دیدی رسید نوبت ما

              می بینمت ، می بینمت اون بالاها

              سخته ولی شیرینه اخر راه

              مرسی خدا ، مرسی خدا، مرسی خدا

              به خدا میسپارمت

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          محمد مهدی کامیاری گفته:
          مدت عضویت: 823 روز

          سلام بر آقا حمید حالکم بر مدار خورشید

          اقا اینقدر زیبا مینویسی که از خوندن کامنتات دنیایی از آگاهی رو دریافت میکنم.

          درسته شما مدارت خیلی رفته بالا تر ولی نامردی نکن و تک تک آیه هایی که مینویسی برداشت و معنی برای ما دنبال کنندگان راهت هم بزار به قول استاد رد پا بزار و تموم چیزایی که از ایه هایی که مینویسی تو ذهنت میچرخه رو همراه با معنی قابل درک برای ما بزار تا ما هم هرچه زودتر مدارمونو نزدیک شما ها کنیم ای شاگرد زرنگای استاد.

          ممنون که هستین و کمکمون میکنین حرفای استادو بیشتر درک کنیم.عاشقتونم عزیزای رب العالمین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1273 روز

            سلام و درود به شما آقا محمدمهدی عزیز. از لطف و محبت شما بینهایت سپاسگزارم. الهی که حال دلتون عالی و مثبت باشه و همواره در مدار توحید باشی.

            دوست عزیزم، باور کن هیچ اعتباری به خودم نمیدم. بقول حافظ شیرازی «آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم»

            شاگرد زرنگ استاد ، خود شمایی دوست عزیزم. اگه دیدی یه کامنت خوب میشه، مطمئن باشید قبل از نوشتن اون نویسنده کامنت از خداوند درخواست هدایت و راهنمایی کرده.

            من رو چه به درک و تحلیل کلمات و آیات قرآن ، به الله قسم خودش به ظرف نعمت ما می‌باره. اگه چیزی من نوشتم و حال شما رو خوب کرده این ظرفیت ظرف وجود من بوده ، حالا شما فکرشو بکن چقدر آدمهای توحیدی تری توی این سایت هستن، که مثل اقیانوس ظرف نعمتشون ظرفیت داره ولی هر کدوم بنا به دلایلی سکوت میکنن.

            از شما متشکرم برام کامنت نوشتین. در پناه رب العالمین باشید.

            «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2227 روز

      نساء:125

      وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا

      و چه کسی نیک آیین‌تر است از آنکه روی خویش [=جهتِ زندگی خود؛ را] تسلیم خدا کرده و نیکوکار باشد و از آیین حقگرای ابراهیم پیروی کند و خدا ابراهیم را به دوستی گزید.

      ++++++++++++++++++++++++++++

      سلام به حمید حنیف عزیز و شیرین سخن

      آقا شما چه جوری انقدر دوست داشتنی می نویسی؟ یعنی آدم از خوندن کامنت بعضیا نه تنها خسته نمیشه که انقدر ذوق می کنه که وقتی تموم میشه حیفش میاد… واقعا موهبتیه ها قدرش رو بدون حمید جان…

      دم شما گرم و قلمت پر از نور خدا که انقدر زیبا قدرت و عظمت خدا رو با مثال اول کامنتت برامون یاداوری کردی… واقعا به همین یه نکته فکر کنیم آدم باید تا آخر عمر نگاه به غیر خدا نکنه… اما چی میشه که دو دقیقه بعد از ذهنمون می ره؟؟ خدایا ما رو از جهل و نسیان نجات بده که اگر دستمون رو نگیری و رهامون کنی از گمراهانیم…

      حمید جان می دونی ویژگیی که تو شما هست و من خیییلی دوسش دارم چیه؟ البته مطمئنم خیلی از بچه ها هم همین حس رو دارن… اینه که انقدر خوب به آیات مسلطی و متناسب با نوشته ت ازش میاری… بعد اینکه درک بسیار خوبی از آیات داری و انقدر خوب درک خودت رو می نویسی که فقط آدم انگشت به دهان می مونه که عه اینکه خیلی واضحه چرا من اینو نفهمیده بودم :))) ازون شیرینتر اینه که در 99/9 درصد موارد اطلاعات هوافضا یا نجوم یا ساینس قاطیش می کنی که برا منی که تو ساینس هستم بسیار لذت بخشه… ازونور هم که اشعار حافظ دیگه چه شود… یعنی کامنتات به شیرینی خاصی داره به خاطر این… مثل اینه که داری از یه جعبه شیرینی تَر بر می داری و امتحان می کنی (البته این مثال مال قبل از قانون سلامتیه خخخ) بعد یهو یکیشو که گاز می زنی می بینی تکه های شکلات و رزبری داره مثلا و می برتت به یه دنیای دیگه …:)))) نمی دونم رزبری تو ایران هست یا نه ولی امیدوارم در بهترین زمان و مکان امتحانش کنی من همیشه می گم مزه ی بهشت می ده…

      آره داشتم می گفتم که خلاصه ارادت فراوان داریم خدمتتون … از وقتی هم که صدای شما رو تو یکی دوتا وویس قرآنی که فاطمه جان فرستاد برام شنیدم کامنتات رو با صدای خودت می شنوم و خیلی بیشتر می چسبه… واای چقدر خندیدم سر مدرک پیامبرا که نوشته بودی :))) خیلی بامزه بود… واقعا اونی که انقد عزت نفسش پایینه که به استاد تهمت بزنه یا بد و بیراه بگه که کمبود خودش رو قایم کنه دیگه اصلا ارزش فکر کردن هم نداره… خدایا ما چقدر خوشبختیم چقدر ما رو دوست داشتی که تو این جمع زیبا و دوست داشتنی هستیم و شاگردان استاد هستیم… خدایا شکرت کرور کرور…

      عارضم خدمتتون که از هوای جنوب گفتی و لذتی که این دو سه ماه داره :)))) بذار منم بگم راستش اینجا تو میشیگان خب زمستونای سردی داره و تا اواخر دسامبر تقریبا سرما خیلی خبری نبود اما الان یه هفته ای هست زمستون داره خودنمایی می کنه… امروز ماکسیمم هوا 12- و مینیمم 18- بود!! تازه ریل فیل از اینم پایینتره. امروز زنگ زدن و گفتن فردا و پسفردا مدرسه تعطیله بخاطر همین سرمای بیش از حد و خلاصه بچه مدرسه ای ها حسابی خوشحالن! حالا آدما اینجا دو دسته می شن. یه سری کل اون دو سه ماه سرما رو دِپرِس هستن و روزشماری می کنن برای گرم شدن هوا و کلی حال خودشون و اطرافیانشون رو بد می کنن، یه سری هم از همین برف لذت می برن ( البته نه تو این هفته خخخ تو این چند روز بهتره آدم بیرون نره) و به این فکر می کنن که اگه این برف و سرما نبود اون زیبایی های خیره کننده ی بهار و پاییز هم نبود.. و کلی برنامه های فان indoor می ذارن که با خوشی این چندماه بگذره. خدا رو شکر که ما جزو دسته ی دومیم :) دو روز پیش که هوا هنوز اینجور سرد نشده بود با لیلین و تینا رفتیم تو برفا و لیلین اولین بار برف رو لمس کرد و یه تجربه ی جدید به تجربیاتش اضافه شد… انقدر قشنگ بود این صحنه و حسش که خدا می دونه… آره خلاصه اینم از میشیگان ما… البته خدایی یکی دوبار شاید تو کل زمستون هوا انقدر سرد بشه ها… خدا رو صدهزار مرتبه شکر برای همین سرما برای بهار و تابستون اینجا و برای زیبایی های نفسگیرش… خیلی کامنتم طولانی شد… ولی دوست داشتم بنویسم که چقدر خوبی و خوب می نویسی :)

      امیدوارم در پناه رب العالمین شاد و سلامت و ثروتمند باشی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1288 روز

        سلام به سمیه جانم

        رفیقِ عزیزِ راه دور‌من

        اومدم چک کنم کامنتم منتشر شده یا نه…چشمم به جمال شما روشن شد،پاسخ قشنگت رو به حمید جان خوندم و نتونستم برات ننویسم…

        قلبم فریاد میزد برای فرستادن یک تلگراف برای تو تا بهت بگم درسته من رفتم تو غار اصحاب کهف…ولی تو هیچ وقت یادت نره من خییییلی دوستت دارم…بالاخره خیلی زود دوباره از غار درمیام و برمیگردم به جمع صمیمی مون…

        یک‌ چیز دیگه بگم؟دیشب خیلی هدایتی داشتم مراسم سوگند یاد کردن آقای ترامپ رو میدیدم،فارغ ازینکه چقدر برام همه چیز تحسین برانگیز بود و لذت بردم…یک‌جایی گفتن آقای ترامپ تو میشیگان(اگر اشتباه نشنیده باشم) رفته پیش مسلمونا…و حتی مسلمون ها هم بهش گفتن دستِ الله پشت سر آقای ترامپه…

        ببین بحث‌توحیدیش به کنار…چشمام از ذوق پر از اشک شدو به خدا گفتم من که اصلا نمیدونستم همچین ایالتی به این اسم توی آمریکا هست…ولی الان یک رفیقِ عززیییز و عشششق هم اونجا دارم،خدایا من چه جوری بخاطر این نعمت،ازت سپاسگزاری کنم …؟!خلاصه که اومدم بگم دوستت دارم رفیق جااااان،بی نهایت،ازت ممنونم برای حضور ارزشمندت توی زندگیم.

        به امید دیدارت در بهترین زمان و‌مکان

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        رفیق شمالی فعلی،فلوریدایی آینده تو : سعیده :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
        • -
          سمیه زمانی گفته:
          مدت عضویت: 2227 روز

          سلاااام سلااام سعیده جانم عزیز دلم… آخ آخ آخ ببیییین یعنی من عااشششق این قانون و فرکانس و اینام… از اون طرف من کامنت فاطمه جان رو خوندم و کیف کردم و دلم گفت براش بنویسم بعد که منتشر شد دیدم اون عزیز دل هم رو کامنت من پاسخ گذاشته… بعد دیروز که کامنت تو رو خوندم همش تو دلم بود که برات پاسخ بذارم و بگم ایول که این نکته رو گفتی (تو ذهنمون دیگران رو قضاوت می کنیم) ولی هی پیش نیومد… بعد برای اسدالله عزیز پاسخ گذاشتم برای حمید عزیز گذاشتم، بعد دیگه ذهنم مقاومت داشت می گفت نع تو الان به این دلیل می خوای برا سعیده کامنت بذاری که برای فاطمه و حمید و اسدالله گذاشتی حالا پس برای سعیده هم بذارم!!! بش می گفتم آخه اینم شد دلیل… سعیده کم نقطه ی آبی دریافت می کنه؟؟ که حالا اگه من نذارم طوری بشه؟؟ خلاصه تو این کش مکش بودم که امروز صبح کامنتا که منتشر شد منم دقیقا اومدم پاسخم به حمید رو ببینم و دیدم عههه پاسخ زیرشه (کلی چشمای قلبی) و تازه بعد نقطه ی آبی رو دیدم :)))) دیگه این پاسخ رو که دیدم گفتم بیا… سعیده جان فرکانسی که بودم رو دریافت کرده و خودش تلگراف فرستاده… الانم ساعت 11:51 دقیقه شب هست و من دراز کشیدم و ریلکس دارم برای یه دوست نازنین کلییی انرژی می فرستم نور بشه دلش رو روشن و شاد کنه در بهترین زمان… آره رفیق… حسابی دوست دارم و مشتاق وویسای توحیدیت (بازم کلی چشمای قلبی)… این غار اصحاب کهفم خوب چیزیه ها… فعلا یکی یکی دارین می رین بترکونین و چندتا مدار بالاتر برگردین… برگشتین از اون بالاها دست تکون بدین برامون لطفا… توکل به خدا… امیدوارم و مطمئنم که کلی اتفاقات خوب قراره بیفته بعد از این دوره های خلوت تنهایی… نوش جونتون… عاشقتم رفیق… بوس به کله ت… یاد کامنت مامان افتادم… حال کردی مامانم شمالی برات نوشته بود:)))) بس که عزیزی دختر… ضمنا لطفا ورورد به امریکات به میشیگان باشه دیگه… یکم خستگی در کنی سرحال بری سمت فلوریدا… :))) عاشقتم… در پناه خدا باشی دوست نازنینم :)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَهٍ رِّزْقًا قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»

        (25 بقره)

        —————————————————————————

        سلام و درود فراوان به شما خانم زمانی گرانقدر ، امیدوارم که حالتون عالی عالی عالی باشه و در هر لحظه در پناه رب العالمین متنعم و ثروتمند باشید. الهی که همیشه احساستون خوب و مثبت باشه.

        الهی صد هزار مرتبه شکر.

        هزار ماشاءالله به دختر گلی های زیبا ، فرشته های زیبای خداوند.

        از این همه مهربانی و محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم که برام نوشته بودین و منو تحسین کرده بودین؛ دریافت کامنت از شما خیلی برام حس خوبی داشت، واقعاً متشکرم؛ خداوند رو بخاطر وجود گرانقدرتون شاکرم.

        یعنی فکرش هم نمی‌کردم که صدای من تا میشیگان رفته باشه. هم اکنون صورتم شطرنجی شده، و البته نگران هم شدم. بس که توی ویس های من کماکان دیوونه بازیام برقراره، (و البته لهجه بوشهری هم که دیگه جای خود داره).

        —————————————————————————

        از سرمای میشیگان نوشتین ، خداییش توی هوای 18 درجه عسلویه احساس سرما کردم. هر چند توی جنوب 18 درجه خیلی سرد محسوب میشه. 8 ماه سال اینجا گرمه دمای 38 تا 46 درجه وقتی دمای هوا میشه 30 درجه دیگه میگیم هوا خنک شده. خلاصه بهم حق بدین 18 درجه سرد باشه.

        ولی حتی تجسم دمای منفی 18 درجه هم برام ترسناکه.

        —————————————————————————

        در مورد هدایت‌های قرآنی نوشته بودین، باور کنید اعتبار هیچکدوم از این هدایتها با من نیست. من رو چه به درک کلمات قرآن.

        حکایت من حکایت اون بچه ایه که دست پدر و مادرش رو رها می‌کنه بعداً با صورت میخوره زمین، تازه یاد میگیره عه اگه پام بخوره به این لبه تعادلم رو از دست میدم و میافتم.

        منم وقتی یه خطایی ازم سر زد، کفور و مشرک شدم، وارد تاریکی و احساس منفی شدم ، اونوقت یادم میاد برم سراغ در خروج اضطراری. وقتی نور قرآن بهم تابیده میشه تازه میفهمم پیام اون آیه چی بوده.

        خدا میگه بچه جون باز هم دست خدا رو رها کردی؟ بازم خودتو از من بی‌نیاز دیدی؟ بازم خودت رو آسون کردی برای سختیها و مشکلات و چک و لگد ها ؟

        حکایت شرک همینه، خیلی سریع اثر تاریک و سیاه خودش رو می‌ذاره.

        —————————————————————————

        در مورد برنامه های فان indoor گفته بودین، یه پیشنهاد بدم.

        غزلیات حافظ رو گوش بدین به صورت صوتی. چند دقیقه پیش داشتم حافظ گوش میدادم خیلی حسش خوب بود. غزل 243.

        یه سایتی هست بنام گنجور اشعار بسیاری از شاعران رو گذاشته منجمله حافظ شیرازی، و بعضی از غزلیات فایل صوتی هم داره ؛ فایلهای صوتی رو هم با صدای استاد فریدون فرح اندوز رو پیشنهاد میکنم. هم خیلی صدای خوبی داره و هم خیلی مسلط و درست میخونه.

        در پناه رب العالمین همیشه و هر لحظه شاد و سلامت و موفق و متنعم و ثروتمند باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
      • -
        مصطفی افشار گفته:
        مدت عضویت: 1080 روز

        نساء:125

        وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا

        و چه کسی نیک آیین‌تر است از آنکه روی خویش [=جهتِ زندگی خود؛ را] تسلیم خدا کرده و نیکوکار باشد و از آیین حقگرای ابراهیم پیروی کند و خدا ابراهیم را به دوستی گزید.

        سلام سمیه خانم‌گل

        کامنت شما خیلی حس خوبی داد خوندش بهم

        میدونید با نوشتهاتون من حس کردم همجا سرای منه چه میشیگان چه ایران چه بوشهر چه روستایی که توش هستم من حس کردم همجا زیباست

        بخدا فقط اسمش روستاست صاحب ملکش اسمونش خداست

        اصلا این درک یه الهام و دریافت قلبی بود

        من سجده کردم از این اگاهیی ناب

        ذهنم بعد این اگاهی دلنشین میخاست جوری تفسیر کنه این نگاه و بینش زیبا رو و کرد یک لحضه که بگه نه سمیه خانم الان اونجایی که داره زندگی میکنه تنهاست و داره حسرت ایرانو میخوره برای این هوای ایران ولی دست ذهنمو خوندم که میخاد بگه با این حرفش نه بابا ایران چیه حالا تهفس اونجا خوبه اونجا بهتره چرا چون قلبم ارومه این روزا و این ساعت و دارم روی خودم کار میکنم چون دارم جهان اطرافمو و زیبایی هاش رو کم کم با چشمام میبینم و حس میکنم. زیبا بوده و هست من نمیدیدم

        ولی قلبم میدونید چی گفت وقتی شما از زیبایی ایران و میشیگان گفتید قلبم تایید کرد قانون رو خداوند رو حضورش رو نمیشه اون حسه رو نوشت شاید حسش کنید توی کامنتم نمیدونم

        پس ذهن عزیزم قلبم داره حقیقت رو میبینه بزار ببینه بزار با خدا باشم و ببینم روستا و شهر و کشور بهانه هستن. این روزها دارم بهتر میفهمم قانون رو و کارکرد قانون رو تو زندگیم ب اندازه ای که روی خودم کار کردم خداوند شاهکار کرده تو زندگیم

        امروز از دور از فاصله نمیدونم چند صد کیلومتری من روی کوهای عظیم خداوند کلی برف دیدم شکر و چقدر زیبا بودن

        این روزا وقتی ذهنم میره روی توجه ب روی نازیبایی ها و ناخاسته ها یادم میندازه خداوند که آیا اون ادمه فقط این نازیبایی رو داشت تو وجودش ایا قانون اینو میگه گه ب اون نقطه از وجود اون فرد توجه کنی فقط منم اگاه میشم میگم نه خدای من این یعنی دستم رو گردن توی اتیش شیطان و فرکانس بد. شکر برای اینکه خداوند توابه و وهابه مهربان و قدرتمنده و مارو ب این مسیر الهی هدایت کرده

        خدا نگهدار هممون باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          سمیه زمانی گفته:
          مدت عضویت: 2227 روز

          سلام به آقا مصطفی عزیز.

          سپاسگزارم بابت این نقطه ی آبی که برام فرستادین و حس بسیار خوبی که ازش گرفتم… واقعا ماهایی که با قوانین آشنا میشیم کم کم به این درک می رسیم که مهمتر از اینکه کجا باشیم کدوم شهر یا کشور، این مهمه که چه حالی داشته باشیم… قانون سادگی احساس خوب= اتفاقات خوب همه چی رو می تونه تفسیر کنه… مهم اینه که از مسیر رسیدن به خواسته مون کلی لذت ببریم… گاهی یادمون می ره و انقدر به خواسته مون می چسبید که نمی ذاره از مسیر لذت ببریم… اگه شاخکامون تیز باشه اینجور موقعها خدا یه نشونه ای چیزی می فرسته حواسمون رو جمع کنیم و دوباره برمی گردیم به مسیر لذت و شادی… بازم ممنونم از شما دوست عزیز و شما رو به خداوند مهربون و رزاق و وهاب می سپارم :)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مرجان عرب مختاری سامی گفته:
      مدت عضویت: 2043 روز

      سلام آقای حمید.

      خدا را هزاران بار قدردانم که به این مسیر توحیدی ارزشمند هدایت شدم ، آموزگاران فوق العاده ای مثل استاد عباس منش دارم و دوستانی چون شما.

      چه کامت قشنگی، اصلا موقع خوندن متوجه گذر زمان نشدم.ممنونم از شما.

      همزمانی عجیبی بود، این چند روزِ اخیر دائم شعر ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند …..‌ناخودآگاه به ذهنم میومد. رفتم سراغ گلستان سعدی بخشی از مطالب رو خوندم و چه درسها که نداشت .

      دیروز به نظم و هماهنگی جهان هستی که این چنین سیارات سر ِ جای خودشون هستند و کوچکترین اختلال در وضعیت آنها ، باعث نابودی کره زمین میشه، فکر میکردم و با خودم میگفتم چرا نگران هستی؟ همون خدایی که با این نظم و هماهنگی داره جهان رو مدیریت میکنه، برنامه های تو رو هم مدیریت میکنه.

      خدایا شکرت که هر بار تو را بیشتر در کنار خودم حس میکنم .

      برای همه دوستان آرزوی آرامش و شادی دارم.

      همواره سرشار از آگاهی های ناب خداوند باشید.

      نور الهی بر قلبتان جاری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مهسا میهن خواه گفته:
      مدت عضویت: 1632 روز

      سلام جناب آقای امیری

      خداوندا سپاسگزارم با چنین بندگان شایسته ای همراه هستم ماشاالله بسیار بسیار تحسین میکنم درک عمیقتون از قرآن و صفات پروردگار

      چقدر در خودتون غرق شدین احسنت امیدوارم پله به پله به مدار شما برسم این امثال شنا سعیده جان و بهترین های سایت مارو مشتاق و تشنه خواندن و درک قرآن کردن هزاران بار سپاسگزارم بابت وجودتون در سایت خدا به شما عزت قدرت و ثروت عطا کند مه شایسته و لیاقت آن را دارید

      در پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: