مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 7


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2
    413MB
    60 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2
    58MB
    60 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

361 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    به نام خدای مهربان

    وقتی این فایل استاد رو گوش میدادم یاد کتاب چهار میثاق افتادم

    کتاب چهار میثاق ، اثر دون میگوئل ، چهار عمل رو پایه ی خوشبختی و بهبود شخصیت بیان می‌کند

    1 با کلام خود گناه نکنید … وقتی مفهموم کانون توجه و ورودی های و فرکانس هارو بهتر درک کردم تازه متوجه شدم ک در واقع این کلام هست ک فرکانس تولید میکنه ، حالا از طریق شنیدن و گفتن و خواندن و نوشتن ،،، توی کتاب میگه کلام تونو کنترل کنید و با کلام تون به کسی آسیب نزنید

    میثاق 2. هیچ چیز را به خود نگیرید … همون صحبتی ک استاد توضیح داد و تو قرآن اومده ک اگ تهمتی زدن بهتون یا مسخره کردن یا توهین کردن به خودت نگیر

    میثاق3 تصورات باطل نکنید… اینم همون موضوعی ک گفته شد ک درمورد دیگران قضاوت نکنید و هیچ ذهنیت منفی درمورد کسی یا موقعیتی یا هرچی نداشته باشید ، یا حتی درمورد اتفاقات آینده خودمون هم تصورات باطل نکنیم

    میثاق 4 همیشه بیشترین تلاش تونو بکنید … اینم بحث عمل کردن به قانون و تقوا پیشه کردنه از نظر من ک ذهن مونو کنترل کنیم و کانون توجه مونو آگاهانه جهت دهی کنیم

    سپاسگزارم از استاد عزیزم بابت این فایل فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش و همه دوستان عزیزم

    راستش من این فایلو برای بار اول تو باشگاه گوش دادم و تایید میکنم حرف شمارو؛ آدمی که هدف داره تو زندگیش؛ واقعا وقت اضافه نداره بخاد به حاشیه بپردازه

    من خودم گاهی اوقات حقیقتا وقت کم میارم؛ اونایی که خیلی بهم نزدیکن میگن تو واقعا کوهی از انرژی هستی؛ اگه من الان از روند زندگیم راضی ام برای اینه که سعی میکنم اول تا میتونم عمل کنم به این آموزش ها و بعد بیام از کارایی که انجام دادم بنویسم؛ خیلی کم پیش میاد من از کارایی که قراره انجام بدم اینجا حرف بزنم؛ من معمولا از روندم و از عملکردم صحبت میکنم.

    من امروز صبح 5 بیدار شدم؛ تا 6:30 یکم به کارام رسیدم؛ تولید محتوا و بعد تمرینات صبح گاهیمو انجام دادم، یه قهوه خوردم زدم بیرون تا ظهر به کارام رسیدم؛ کارای مربوط به کسب و‌کارم، ظهر رفتم باشگاه بعد باشگاه دوش گرفتم؛ دوباره رفتم سر ساختمون به کارام و به برنامه های مربوط به کارام رسیدم؛ کلی کار امروز پیش بردم: یعنی به خودم نگاه میکنم: حقیقتا به اندازه 3 نفر تو حوزه کاریم؛ کار جلو میبرم؛ همین دو هفته قبل بود که من یکی از ساختمون هامو تحویل دادم.

    همزمان داشتم کاره 2 تا ساختمون رو تو 2 تا شهر انجام میدادم؛ کاری که شاید یک نفر از پس یکیش هم بر نیاد؛ فاصله این 2 تا کار؛ حدودا بیش از یکساعت بوده.

    غروب اومدم خونه غذامو خوردم، یکم استراحت کردم و الانم دارم طبق تعهدم به آموزش های این سایت میپردازم

    من تقریبا هر روز روتین زندگیم همینه؛ تمرکز بسیار بالا تو کسب و کارم، باشگاه، تمرکز بسیار بالا رو آموزش های این سایت، استراحت

    واقعا وقتی ندارم بخام برم سراغ حاشیه؛ آره منم دوست صمیمی ندارم؛ تموم هوش و حواسم و تمرکزم رو خودمه؛ رو کسب و کارمه، رو ارتقاع شخصیتمه؛ اونایی که از نزدیک با من آشنان؛ میگن تو همین الانم موفقی؛ ولی با این روندی که تو در پیش داری؛ آینده خیلی درخشانی داری

    من الان تموم هوش و‌ حواسم رو کسب و کارمه؛ هم پروژه هام رو انجام میدم، هم کارایی که دوست دارم انجام بدم رو تست میکنم تو کسب و‌کارم‌ و آزمون و خطا میکنم؛ آره منم عاشق طبیعت گردی ام، عاشق مسافرتم؛ ولی زمانی که درگیر کار و پروژه ام؛ تفریحم اینه که رشد بدم کسب و کارم رو

    دیشب مریم بهم گفت کادو تولد چی دوست داری برات بخرم؟ هر چی فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید؛ گفتم حقیقتا الان هیچی منو به وجد نمیاره، جز اینکه کسب و‌کارم و رشد بدم، گفتم بهش الان برنامه ام رو قانون آفرینشه و حداقل تا 7 ماه رو این دوره ام چون تا قدم 3 رو خریدم و هر ماه یه قدم رو پیش میرم؛ اگه قانون آفرینش نبود؛ دوست داشتم روانشناسی ثروت 2 رو برام بخری!

    البته بهش گفتم پرادو txl مشکی ام دوست دارم؛ میتونی بهش فکر کنی

    ولی حقیقتا من با اینکه همیشه رستوران گردی زیاد میرفتم، جنگل زیاد میرفتم، مسافرت میرفتم؛ تازه دارم حرف استاد رو درک میکنم؛ کارو تفریحم یکی شده؛ الان واقعا هیچ لذتی برام بالاتر از رشد کسب و کارم نیست: الان مسافرتم، تفریحم، حتی الان دلم نمیخاد برم لباس بخرم برا خودم؛ من عاشق لباس خریدنم.

    من تا اینجا خیلی از خودم و از عملکردم راضی ام؛ خیلی کارای بزرگ انجام دادم به خیلی از خواسته های بزرگم رسیدم؛ میتونم بگم تا الان به تموم خواسته های بزرگم رسیدم و‌چون بهشون رسیدم کلی خواسته بزرگ دیگه برام به وجود اومد

    خیلی دوست داشتم این فایل رو؛ و دیدم اونقدر قدرت دارم؛ اگه کسی بخاد پشت کسی حرفی بزنه من یا حرفو با قدرت عوض کنم، یا بهش بگم دوست ندارم جلو‌ من از کسی بگین یا پاشم برم از اونجا

    خداروشکر میکنم که اینجام؛ من این شخصیت الانم رو‌ از استاد و از آموزش هاش دارم؛ استاد من عملگرایی رو از شما یاد گرفتم، حقیقتا تو زندگیم آدمی ندیدم که انقدر عمل گرا باشه و حرف نزنه؛ بذاره نتیجه هاش حرف بزنه؛ استاد اولیش شمایی و دومیش خودم

    از وقتی وارد این سایت شدم؛ نه شده راجب این مطالب با کسی حرف بزنم، نه کسی رو‌ نصیحت کنم؛ واقعا آدم باید خیلی متعهد باشه این حرفای گرانبها رو بشنوه و تو دل خودش نگه داره اونقدر تا نتیجه بگیره و نتیجش حرف بزنه براش

    دیشب رفتم از دوستم ابزار و یزاق داره خرید کنم؛ بهم گفت تو یه انرژی عجیبی داری: بیا با پارسا صحبت کن؛ دوست دارم مثل تو باشه؛ پارسا پسرشه

    و این موضوع برام بارها اتفاق افتاد؛ بیا بهمون بگو چطور انقدر موفقیت کسب کردی؟؟

    خدایا هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 316 رای:
    • -
      آزیتا گفته:
      مدت عضویت: 1393 روز

      سلام به آقا افلاطون زرنگ عملگرا متعهد

      اول صبحی کامنتتو خواندم و انرژی گرفتم خیلی خیلی بهت تبریک می گم

      هم واسه کارت که گفتی مثل استاد اینقدر به کارم علاقه دارم که کار وتفریحم با همه ویکیه واز کارم لذت می برم الهی شکر الهی شکر

      وچه برنا مه ریزی دقیق و عالی واسه خودت چیدی الحق و والانصاف که از شاگردهای خوب استادی وداری به آموزه های یک به یک عمل می کنی وپیش می ری خیلی خیلی کیف کردم برنا مه ریزیتو خوندم الهی که همیشه اینقدر پر توان وپر انرژی پیش بری موفقیت‌های بیشتری رو ازت ببینیم و الگوی خوبی واسه من وبچه های سایت باشی من وبچه هام همیشه کامنتهاتو دنبال می کنیم ولذت می بریم پاینده و پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1284 روز

        سلاااااام به آزیتا خانم عزیز

        چه فرکانس مثبتی داشت کامنت شما، چقدر حالمو خوب کرد

        چقدر حس خوبی بهم دست داد؛ فرمودین با بچه های عزیزتون کامنت منو میخونین

        خیلی کامنتتون انرژیش فوق العاده بود و خیلی دوسش داشتم

        خیلی خوشحالم که اینجام و دوستای فوق العاده ایی چون شما دارم

        با تموم وجود سپاسگذار خداوندم منو به این مسیر الهی و پر از احساس عالی و دوستای فوق العاده هدایت کرده

        بهترین هارو براتون آرزو دارم؛ آرزوی سلامتی، شادی و ثروت بینهایت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      سلام و درود به دوست خوبم آقا افلاطون عزیز

      امیدوارم که عالی باشی

      یکی از کارهایی که به روتین زندگیم تبدیل کردم اینه که هر روز بیام تو سایت دیدگاه های دوستان عملگرا رو بخوانم تحسینشون کنم و قوت قلب بیشتری بگیرم برای ادامه دادن مسیر درستی که دارم پیش میرم

      چون مسیری که من میرم با 99 و 9 دهم درصد آدم هایی که اطرافم هستند متفاوت هست و بودن توی سایت خواندن دیدگاه های آدمهایی مثل شما خیلی بهم حس خوبی میده و یه جورایی ذهنم رو تنظیم می کنه

      شما از عملگرایی گفتی منم دوست دارم از عملگرایی هام بهت بگم

      این روتین یعنی بودن توی سایت و خواندن دیدگاه رو که بی نهایت دوست دارم و بودن توی این شبکه اجتماعی یعنی سایت جزو اون کارهایی هست که من بهش افتخار می کنم و همیشه بابتش از خداوند مهربان سپاسگزارم

      اقدام بزرگ دیگه ای که انجام دادم اینه که برای همیشه واتس اپ و اینستاگرام رو حذف کردم و اونقدر آرامش دارم که پست ها و استوری های بی ارزشی که قبلاً آرامشم رو به هم میزد و هیچ خیری بهم نمی رسوند رو دیگه کاری باهاشون ندارم

      این تصمیم بزرگی بود برای من و خوشحالم که الان چند ساله رو این تصمیمم موندم و هر روز هم مطمئن تر میشم که چقدر تصمیم درستی بوده

      تو کسب و کار من خیلی ها اعتقادشان بر اینه که باید با مشتری چون بزنی و متقاعدش کنی برای خرید یا فروش به قیمت …

      این هنر مشاور هستش

      اصلاااا بهش اعتقادی ندارم

      و اصلا انرژیم رو برای این کارها نمی گذارم

      اعتقادم بر این هست که من روی خودم کار می کنم خدا مشتری ها و فروشنده های خوب رو برای من میاره

      من صحبت می کنم می کنم باهاشون و اون ها هم خیلی راحت حرف های من رو می پذیرند و قرارداد انجام میشه

      مثل استاد عباس منش ، دیگه الگو بهتر از ایشون سراغ ندارم

      ایشون داره این فایل ها رو برای خودش تولید می کنه بارها هم گفته

      و سبک شخصی خودش رو در آموزش داره

      ولی چون در مدار درستی هست این‌ همه دانشجوی خوب داره که عاشقانه ساعت ها و شبانه روز به حرف های استاد گوش می دهند و با تمام وجود حرف های استاد رو باور دارند

      بخواهم بیشتر از عملگرایی برای شما بگم

      من تا پارسال شال گردن و کلاه و این ها استفاده می کردم و تازه بازم یخ می کردم

      امسال اومدم الگوهایی رو دیدم و تکرار کردم که اتفاقاً تو زمستون با لباس کم بیرون می اومدن کلاه و شال گردن که هیچچچ حتی خیلی وقت ها می دیدم با تی شرت آستین کوتاه و شلوارک میان بیرون

      یا تو اوج سرمای شب زیر بارون طرف بستنی دستش گرفته می خوره و شاد و خوشحال قدم میزنه تو پیاده رو …

      نتیجه اش چی شد

      منم الان این روزها بدون شال و کلاه با لباس های معمولی و فقط یه کاپشن میام بیرون و کلاهش هم هیچ وقت سرم نمی گذارم و اوکی هم هستم و همیشه سلامتِ سلامتم

      خدارو شکر حالم خیلی خوبه

      دوست داشتم به کم از عملگرایی هایم و نتایجم بگم

      روز خوبی داشته باشی فعلاً خدا حافظ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
      • -
        زهرانجفی گفته:
        مدت عضویت: 1568 روز

        سلام ودرود به شما محمدحسین عزیز

        کامنتتون برام خیلی جالب وجذاب بود.خیلی تحسینتون کردم وخوشحال شدم که به راحتی فروش انجام میدید.

        خصوصا جایی که نوشته بودید من اعتقادی به چونه زدن ومتقاعد کردن ندارم و به راحتی مشتری ها سراغتون میان.

        شغل خود من هم در زمینه فروش هست والبته که بیزینس خودم نیست وبرای شرکتی کارمیکنم.

        خیلی دوست دارم مشتری هام بدون گارد گرفتن نسبت به محصول ویا قیمتش و یا اینکه من مجبور نشم انقدر براشون وقت بزارم واندر مزایای محصول و تخفیفات وقابلیت هاش براشون صحبت کنم و اونا بسیار راحت محصول رو بخرن.

        مدیرم خیلی به تبلیغات وآفرهای ویژه وتخفیفات اعتقاد داره.ی وقتایی انقدر تخفیف میده که من ناراحت میشم ومیگم داری ارزش محصولت رو پایین میاری حیف اون میزان وقت وانرژی که برا تولیدش میزاری.

        میگه که نه این کار باعث میشه مشتری نپره وتوبازارکارمون شناخته بشیم.

        که صدالبته اکثر اوقات جواب عکس گرفته وی عده محصول رو با قیمت ارزون وکلی تخفیف میخرن و بعد توقع هزار مدل تغییرات توش دارن به رایگان.

        (لازم به ذکر ما طراح نرم افزار هستیم)

        درهرصورت همش دنبال باورهای بهتری هستم که حداقل سمت من جواب بده و با تبلیغات دهان به دهان و فقط با یک تماس خدای عزیزم برای من مشتری بفرسته.

        امکانش هست لطفا بیشتر باورهایی که دارید رو برای من توضیح بدید تا منم مثل شما نیازبه متقاعد کردن و تخفیف های عجیب غریب واینا نباشم؟

        ممنونتون میشم

        درپناه خداباشید.آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          محمد حسین تجلی گفته:
          مدت عضویت: 2230 روز

          درود به شما دوست عزیز زهرا خانم گرامی

          ممنونم بابت نظر لطف شما و تعریفی که از من داشتید

          من به این نتیجه رسیدم که قدرتمندترین کاری که می توانم تو این برهه از زمان انجام بدهم این سه اقدام هست

          دارم این روزا تمام تلاشم رو می کنم که این سه کار رو فقط انجام بدهم و نتایج این چند ماه اخیر و این روزها هم برای همین کارهاست

          1- قدرت بی نظیر سپاسگزاری ، به هر شکلی که بتوانم ، با حرف زدن نوشتن توی نت های موبایل یا توی دفترم سعی می کنم احساس ذوق و شوق درونم ایجاد احساس رضایت ایجاد کنم

          مهمه که توی سپاسگزاری به احساس وجد و رضایت برسید ، هر چقدر شدت فرکانس قوی تر باشه یعنی شما داری بهتر این کار رو انجام می‌دهی

          2- سعی بر اینه که خودم رو سر زنش نکنم ، همیشه با تمام وجودم به خودم میگم عاشقتم تو بی نظیری فوق العاده‌ای تو مقدسی خدا هم از روح خودش در تو دمیده و …

          خلاصه خیلی سعی می کنم از خودم تعریف و تمجید کنم و خیلی هم انصافاً با خودم مهربونم

          یعنی دقیقاً طوری با خودم رفتار می کنم ، حتی خیلی وقت ها خودم صورت خودم رو نوازش می کنم ، خودم دستای خودم رو می بوسم ، به همون شکلی ما آدم ها با معشوقه خودمون عشق بازی می کنیم

          مهمه .‌.. خیلییییی مهمه که بی قید و شرط شما عاشق خودت باشی ، مهمه که تو آینه نگاه می کنی از دیدن خودت لذت ببری و احساس رضایت داشته باشی از خودت

          من خیلی وقت ها خودم رو با لفظ شاهزاده صدا می کنم ، خدا پادشاه منم مخلوقی هستم که قدرتم رو از پادشاه عالم گرفتم و شاهزاده به لطف و عنایت خدا هرچی رو که اراده کنم خلق می کنم

          دارم این ها رو میگم که ایده بگیرید ها …

          به میزانی که شما به خودت احترام می گذاری ، جهان (خداوند) و جهانیان (انسان ها) بهت احترام می گذارند

          به میزانی که به خودت عشق می ورزی آدم ها بهت عشق می ورزند و محبت می کنند و شگفت زده میشی

          به همین خاطر هست که من سعیم بر اینه که هم به صورت کلامی ، هم به صورت لمسی و هم به صورت هدیه خریدن به خودم عشق بورزم

          من اولویت اولم توی زندگیم خودم هستم

          خیلی ها هستن که تو این دنیا دوستشون دارم

          پدرم مادرم این دو نفر رو به خاطر تمام محبت و عشقی که تو این سال ها بهم داشتند بی نهایت دوستشون دارم

          ولی بهشون وابسته نیستم ، یعنی میدونم یه روزی میرن به سرای آخرت و اونقدر روی شخصیت خودم کار کردم که اگه همین فردا هم به سفر آخرت برن فکر نمی کنم قطره‌ای اشک بریزم و غصه بخورم

          چون میدونم من مجرد به این دنیا اومدم مجرد هم از این دنیا میرم

          و پدر و مادرم اولویت دوم من هستن تو خیلی از زمان هایی که باید تصمیم بگیرم

          یاد گرفتم تو زندگیم اولویت اولم همیشه خودم باشم و بیشتر از هر شخص دیگه‌ای اول عاشق خودم باشم و بعد دیگران

          یاد گرفتم بدونم که من زمانی شاهزاده‌ام که در هر لحظه به یاد داشته باشم که این قدرت بی نهایت خلق رو بهم پادشاه عالم داده

          به میزانی که پیش اون در حرف و در عمل سپاسگزار باشم (سپاسگزاری هست که باعث تواضع و خشوع میشه و باعث وابستگی به خداوند و دل کندن از بقیه میشه) اون بیشتر من رو آسون می کنه برای آسونی ها

          3- موضوع سوم اینه که خیلی خیلی از سختی هایی که ما تو زندگیمون متحمل میشیم به خاطر این هست که احساس لیاقت برای آسون به دست آوردن نعمت ها رو نداریم

          چون هزاران بار خواندیم و شنیدیم که نابرده رنج …

          باید که جمله جان شوی …

          و ما فکر می کنیم باید سختی بکشیم و خودمون رو ثابت کنیم تا خداوند بهمون نعمت بده ، لذت بده ، خوشبختی بده …

          در صورتی که اصلاً قرار بر این نبوده که …

          من خودم به شدت تو این حوزه مسئله دارم و احساس لیاقتم تو زمینه ثروت تخریب شده و دارم بازسازی‌اش می کنم

          بنابراین نمی خواهم در این حوزه راهنمایی کنم

          ولی یه شاه کلید در دستاتون قرار می دهم امیدوارم ازش خوب استفاده کنید

          خودم چند روزه خیمه زدم روی آگاهی های این فایل و از صبح تا شب یا گوشش می‌دهم یا می‌ نویسمش یا در مورد آگاهی هایش با خودم صحبت می کنم یا دیدگاه های تاثیر گذار زیر این فایل رو می خوانم

          https://abasmanesh.com/fa/connection-of-knowing-god-and-smoothness-life/#comment-1532334

          این لینک دیدگاه آقای احسان مقدم هست

          پیشنهاد می دهم بعد از اینکه چند بار این فایل رو گوش دادید و یکبار هم واو به واو نت برداریش کردید برید این دیدگاه آقا احسان هم بخوانید ، به شدت مثالی که توی دیدگاهش برای درک این آگاهی ها موثر و مفید واقع میشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            زهرانجفی گفته:
            مدت عضویت: 1568 روز

            سلام مجدد

            یک دنیا ممنون ازشما محمدحسین عزیز

            خیلی عالی راهنماییم کرده بودید.

            حتما حتما فایل رو خواهم دید ونت برداری هم خواهم کرد.

            قطعا مواردی که پیشنهاد دادید راهگشا هست.

            سپاسگزاری واقعا جوابه بی نظیره عالیه انقدر که بقول استاد قلب آدم رو باز میکنه و روح رو جلا میده که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.

            شاید بنظرتون عجیب یاخنده دار بیاد وقتی سپاسگزاری میکنم خصوصا کتبی ی جور دیگه نفس میکشم.

            یعنی قشنگ احساس میکنم دم و بازدمم فرق داره با مواقع دیگه ی حجم وسیع و خوشحال کننده ای وارد شش هام میشه

            در هرصورت امیدوارم هرروز موفق ترو شادتر از روز قبل باشید واینجا بیاید و از نتایج فوق العادتون بگید و مارو خوشحال کنید

            بازهم سپاسگزار شما هستم.

            درپناه خداباشید.آمین

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1284 روز

        سلام داداش گلم

        سلام محمدحسین جان

        چقدر خوشحالم که دوستای خوبی چون شما دارم، افرادی که برای خودشون و این تایمی که خدا بهشون هدیه داده ارزش قائل هستن و برای اهدافشون وقت میذارن، تایم میذارن و تعهد دارن و پا میذارن تو مسیری که خیلیا نمیتونن بهش فکر کنن؛ همین پاک کردن اینستاگرام و واتساپی که شما میگی؛ بقول شما 99 درصد جامعه نمیتونن بهش فکر کنن؛ الان اگه بهشون بگی اینستا نداری: فکر میکنن تو از فضا اومدی

        خلاصه اینکه دمت گرم پسر، ایولا بهت؛ تحسینت میکنم بابت شجاعتی که به خرج دادی ، بابت جسارتی که به خرج دادی ، بابت استمرار و مداومتت تو مسیر درست

        امشالله به زودی خبر نتایج خیره کننده و شگفت انگیزت به گوشم برسه و به تک تک آرزوهات و خواسته هات برسی

        دوستت دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      منیژه حکیمیان گفته:
      مدت عضویت: 945 روز

      سلام به برادر خوبم اقا افلاطون

      آقا ماشالا بهت واقعا تحسینت میکنم

      چقدر از خواندن کامنتت لذت بردم چقدر ذوق کردم انگار خودم به این اهداف رسیدم

      وقتی میام کامنت بچه های سایت را میخونم وتعهد وایمان وعملگرایی اونا را می‌بینم آفرین بهشون میگم

      سعی میکنم منم ازشون الگو بگیرم

      من کامنتهای شما را دنبال میکنم وهر دفعه با خوندن نتایج شما سوپرایز میشم چقدر بهتان افتخار میکنم واطمینان دارم استاد عزیز هم به داشتن چنین شاگردهای عالی افتخار می‌کند

      آنجا که نوشته بودید استاد من عملگرا هستم واجازه میدم نتایج به جای خودم حرف بزنه استاد اولیش شمایی ودومیش خودم

      بهت آفرین گفتم از این احساس لیاقت وخود ارزشمندی که البته هم که همین طوره

      افلاطون عزیز امیدوارم همیشه ار نتایج عالیت برایمان بنویسی که بیشتر وبیشتر از شما یاد بگیرم

      امیدوارم در لحظه لحظه زندگیت شادی وسلامتی وحال خوب جریان داشته باشه وهر روزت بهتر از دیروزت باشه

      در پناه رب العالمین باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1284 روز

        سلام خدمت شما خانم حکیمیان بزرگوار

        صمیمانه از شما تشکر میکنم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتین، بابت انرژی مثبتی که برام فرستادین

        حقیقتا خیلی خوشحالم؛ این انرژی و شور و شوقی که هنگام کامنت نوشتن دارم به شما انتقال پیدا میکنه

        خیلی خوشحالم که اینجام؛ خوشحالم با بهترین و مهربون ترین آدم های روی کره زمین هستم؛ واقعا شما فوق العاده ایین؛ قلب مهربونی دارین

        مرسی که برام نوشتین و سبب شدین حال عالی ام؛ عالی تر بشه

        با تموم وجودم و از صمیم قلبم از پرودگار متعالم برای شما شادی، سلامتی و ثروت بینهایت رو خواستارم؛ انشالله به زودی خبر نتایج شگفت انگیزتون به گوشم برسه دوست عزیز و ارجمندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      هاجر صالحی گفته:
      مدت عضویت: 1638 روز

      سلام به آقا افلاطون عزیز

      سپاسگذارم از کمنت بینظیرتون.

      دوستانتون راست میگن، انرژی خیلی بالایی دارین، قشنگ این کمنتتون انرژی بالایی داشت، ساده و انرژی عالی

      من همیشه کمنتای شما رو میخونم و تحسین میکنم، واقعا الگوی خوبی هستین، یک انسان با اراده و عملگرا ک همه ی جنبه های زندگیش رو داره میسازه، جا پای استاد گذاشتین، موفقیت و خوشبختی دز همه ی زمینه ها

      نوش جونتون این زندگی زیبا که ساختین

      براتون آرزوی موققیت میکنم، و منتظر خوندن کمنتای بیشتر از شما و موفقیت های بیشترتون هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1284 روز

        سلام میکنم خدمت خانم صالحی

        از صمیم قلبم سپاسگذارتونم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتین؛ بابت انرژی مثبتی که برام فرستادین و با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده و من اینجا کنار بهترین و مهربان ترین آدم های روی کره زمین هستم

        شما و همه بچه ها به من لطف دارین و خوشحالم که این انرژی مثبت و حال خوبی که هنگام نوشتن دارم به شما انتقال پیدا میکنه

        منم از صمیم قلبم بهترین هارو براتون آرزومندم؛ شادی سلامتی و ثروت بینهایت از پرودگار متعالم از رب وهابم براتون خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      علیرضا فدائی گفته:
      مدت عضویت: 919 روز

      سلام به آقای نوروزی عزیز

      خیلی وقته به دلایلی کامنت ها و پاسخ های عقل کل رو نمی خونم ولی الان ساعت 4 صبحه و سایت رو باز کردم و خیلی اتفاقی هدایت شدم به کامنت شما

      راستش دوستان زیادی توی سایت کامنت می نویسن و اغلب کامنت های زیبا و مثبتی هم هستن ولی من به شخصه با کامنت هایی ارتباط می گیرم که رَدی از نتیجه توش باشه چون فقط کسی نتیجه میگیره که عمل می کنه

      به هر حال کامنت تون برام جالب و ارزشمند بود و حسی که ازش دریافت کردم ، حسی بود که از یک آدم عملگرا میشد دریافت کرد درست مثل استاد عباسمنش یا آقای عطاروشن

      سپاسگزارم از کامنت پرمحتواتون

      امیدوارم به پیشرفت صعودی و روزافزون تون ادامه بدین ، منتظر شنیدن موفقیت های بزرگتر جنابعالی هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1284 روز

        سلام علیرضا جان عزیز

        مرسی ازت که برام نوشتی، مرسی بابت حال خوبی که با این پیامت بهم هدیه دادی؛ قلبا ازت تشکر میکنم

        عکس زیبای پروفایلتو دیدم و‌کلی تحسینت کردم

        خوشحالم که این سایت یک دوست فوق العاده و ارزشمند دیگه بهم هدیه داده

        آره علیرضا جان؛ من تموم سعیم بر اینه زمانی که عمل کردم و نتیجه گرفتم از محتوا های این سایت؛ بیام نظر خودم رو بیان کنم.

        البته تموم نوشته ها و‌کامنت های این سایت توسط افراد فوق العاده ایی نوشته شده، تموم این کامنت ها از دل افرادی نوشته میشه که به خدای خودشون وصلن؛ تک تک کامنت ها، جملات و کلمات این سایت میتونه برای ما یک نشونه باشه

        بازم مرسی که برام نوشتی دوست خوبم؛ موفقیتت، رشدت، پیشرفتت؛ آرزوی قلبیمه و از خدا میخام به تک تک آرزوهات و خواسته هات برسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سامان گفته:
      مدت عضویت: 1155 روز

      درود و احسنت

      لذت میبرم وقتی میبینم یه نفر مهم ترین چیز براش رشد خودشو بیزنسش هست اونم با خوشحالی و لذت نه زجر و اجبار

      منم تو کار ساختمون فعالیت دارم و الان 3 تا پروژه تو 2 شهر مختلف رو منیج میکنم . میفهمم وقتی میگی چیزی بهت هیجان نمیده مگر پیشرفتت تو کار

      لذت میبرم وقتی میشنوم بزار موفقیت هات صحبت کنه اونم تو عمل نه حرف و میدونم چقدر نیاز به کنترل داره که از آموخته هات به کسی چیزی نگی یا نتیجه ها خودشون صحبت کنن

      برات آرزو دارم به 3 تا چیز برسی آزادی زمانی و مکانی و مالی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1284 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربان

        سلام سامان جان؛ از صمیم قلب سپاسگذارتم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتی: به به بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم؛ برای اینکه 3 تا پروژه تودستت داری اونم تو 2 شهر مختلف داری مدیریتش میکنی: درود برشما دوست عزیزم

        و چقدر خوشحالم که اینجام و با شما بهترین و قوی ترین و موفق ترین آدمای روی کره زمین دوستم؛ یه دوست خوب و فوق العاده به لیست دوستام اضافه شد

        چه آرزوی زیبایی سامان جان و متقابلا این آرزو رو من برات دارم که به استقلال زمانی و مکانی و مالی برسی؛ دوستا دارم عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2632 روز

    بنام خداوند مهربان و هدایتگرم

    خداوندا هر آنچه ک دارم همه از آن توست

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته گرامی و دوستان همفرکانسی گلم

    خدایا ازت سپاسگزارم که در مدار این صحبت‌ها هستم و قبل از اینکه به تو بپیوندم داری بهم میگی و از کلام استاد عزیزم و جاری میشی که مراقب باش عزیزم در هر جمعی که دارن غیبت میکنن بلا فاصله 2 تا پا داری 2 تا دیگه قرض بگیر و اون جمع رو مودب بانه ترک کن و نشنوم این حرف ها رو ، در صورتی که گوشام رو تیز میکردم ببینم چی دارن میگن که کی چیکار کرده یا اینکه کنجکاو میشدم فلانی چرا قراردادش نشد و خودم رو در معرض این صحبت‌ها میزاشتم و بلافاصله پشت سرهم توهین و تهمت میزدن و اعتراف میکنم من خیلی مراقب نبودم فکر میکردم غیبت نمیکردم اما شنونده بودم و هیچ فرقی با اون غیبت کننده نداشتم و این 2 تا فایل باید زیاد گوش بدم که خیلی مراقب باشم و اولین کاری که میتونم انجام بدم بیشتر تمربن کنم سکوت کنم و قبلا میگفتم باید شنونده باشم و از این به بعد دیگه تو جمعهایی که حرف میزنن رو آگاهانه ترک کنم تا قبل از اینکه شروع کنن در مورد دیگران حرف بزنن و دیگه نشنوم این صحبت‌ها رو ، و هر روز به خودم بگم که که غیبت کردن و شنیدن مثل این میمونه که گوشت برادر مرده ات رو میخوری ..و همین جا خدایا ازت درخواست میکنم هدایتم کنی که گوشهام فقط حرفهای خوب بشنوه و تو مراقب گوشام باش که هر کسی حرف میزنه از ثروت بگه از تو بگه حرفهاش بوی توحید بده از سلامتی بگه از فراوانی بگه من میخوام فقط گوشهام چنین حرفهایی رو بشنوه و قول میدم م تمام سعی خودم رو میکنم هر کسی ی غیبتی میکنه و توهین میکنه اگه جایی هستم که میتونم فضا رو ترک کنم رو ترک کنم و اگر نمیتونم هنذرفری رو محکم داخل گوشام بزارم و یکی از فایلها رو پلی کنم. بهشون بر میخوره ،بخوره به من ربطی داده نمیشه

    در مورد دوست گفتین من فقط ی دوست دارم و رفیق فابریکم که خیلی لوتی و با مرامه و هر وقت کاری میخواستم براحتی برام انجام میده و خودش الان میگه و مینویسم میگه اگه هر جا میری با من بری ،من کاری میکنم که فقط بهت خوش بگذره ،اگه پول میخوای ثروت فراوان میخوای از من بخواه من بهت میدم منم که همه جوره باهات میمونم کی بهتر از من میتونه دوست خوب باشه واست

    دیدم وقتی ستاره قطبی رو مینویسم و میگم رفیق میخوام امروز تا شب با تو بودن رو تجربه کنم همه لحظه هایی من فوق‌العاده عالی میشه ولی بعضی وقتها نوشتم میخوام با تو باشم و تجربه کنم با تو بودن رو اما تنهایی رفتم و اون روز کارهام جلو نمی‌رفت و بیشتر سعی میکنم بیرون از محیط دفتر کار کنم و توی جمع نباشم و هر چقدر سعی کنم مواظب باشم و آگاهانه غیبت نکنم و غیبت نشنوم و توهین نکنم و مسخره نکنم و دروغ نکنم خدا منو هدایت میکنه به جایی که من میخوام اول من باید درست بشم بعد هدایت میشم

    سپاسگزارم استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز که این سوال دوست عزیزی که 5سال پیش سؤالش پرسیده بودن و الان در زمان مناسبش به این قشنگی پاسخ داده شد و منی که در این مسیر هستیم بتونم خودم رو اصلاح کنم

    فردی از دوستش بابت غیبت وتهمتی که به او زده بود، حلالیت طلبید .

    او گفت به یک شرط قبول می کنم که یک بالش پَر را کنار جاده روستا روی دست بگیری و هنگامی که باد می وزد آن را با خنجر پاره کنی ودر معرض باد بایستی

    تا تمام پرها را ببرد.

    آن شخص آمد و گفت این کار را انجام دادم .

    دوستش گفت : حالا برو پرها را جمع کن.

    وی رفت و بعد ازمدتی آمد و گفت هرچه گشتم واز دیگران هم کمک گرفتم نیمی از پرها را نیافتم.

    دوست حکیم و دانایش گفت: غیبت و تهمت مانند این پرها پخش می شود و قابل جبران نیست.

    در پناه خداوند یکتا باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      زینب فرخی گفته:
      مدت عضویت: 1166 روز

      سلام ب دوست عزیز در خانواده بزرگ عباس منش

      امیدوارم حالت خوب باشه و بهترین ها برات باشه

      چقدر لذت بردم وقتی از دوست لوتیت گقتی

      حقیقتا اولش متوجه نشدم و داشتم توی دلم با خودم میگفتم خوش بحالش چه دوست خوبی داره ک یهو ب خودم اومدم و فهمیدم که از کدام دوست صحبت می کنی.

      دمت گرم ک روی این دوستت اینقدر حساب باز میکنی و کاش من هم بتوانم همیشه از همین دوستم صحبت کنم و کمک بخوام و حسش کنم در کنارم

      اشک در چشمانم جمع شد وقتی میبینم که همه ی ما دوستی داریم این شکلی اما ازش قافلیم و چقدر شرک در دل هایمون زیاد ، البته خودم رو میگم ک هرچقدر سعی میکنم باهاش باشم باز هم شرک رو در درونم پیدا میکنم.

      امیدوارم بتوانم با دوستم دوست باشم و با این دید زیبای شما بهش نگاه کنم.

      ممنونم از نگاه زیبات

      بهترین های خداوند روزیت

      موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        علیرضا گفته:
        مدت عضویت: 2632 روز

        سلام دوست عزیز

        ممنونم ازت برای پاسخ به نوشته ام که رفیق من میگه و مینویسم به بزرگیش قسم هر وقت با خودش بودم همیشه کارهام روان‌تر پیش رفته ی جاهایی با عقلم رفتم جلو گند زدم به همه چی بهش گفتم رفیق من خراب کردم تو درستش کن با لبخند میگه چشم درستش میکنم فقط اینجا که خراب کردی درسش رو بردار و دیگه در مسیری که هستی انجامش نده گفتم چشم و دیدم بعد از مدتی ی تضادی از جنس همون دوباره میفته ببینه من درسش رو گرفتم یا اینکه دوباره میخوام تکرارش کنم اگه بگم بخودم قبلا اینکار رو کردم خراب شد الان دیگه اینکار رو نمیکنم و ازش عبور میکنم انگار مهر تایید خداوند میخوره به درسی که قبلا پاس نکردم و میرم ی مدار بالاتر و من درسهایی هست در زندگی خودم که پاس نکردم خداوند دستانش رو می‌فرسته به شکل تضاد که بتونم عبور کنم ازش و خدا رو شکر میکنم در این مسیر با دوستانی هم مسیرم که میتونم بیشتر این قانون رو یادآوری کنم و سپاسگزار خداوندم که هر لحظه در حال هدایت منه که خودش میاد در پاسخ به زینب عزیز این رو مینویسه که هم خودم استفاده کنم هم دوست عزیزم

        انشالله هر جا هستی خوش بدرخشی توی همه ابعاد زندگیت، بازم ممنونم که پاسخ دادی که حالم از درون چندین برابر بشه و متقابلا این انرژی هم برمیگرده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    به نام خدا

    خدایا ازت ممنونم که به من فرصت نوشتن از تو و حمایت ها و هدایت هات در زندگیم دادی

    خدایا ازت ممنونم ، ممنونم از اینکه به من این فرصت رو دادی تا با یاری شما بخوام اصل رو از فرع تشخیص بدم و تمرکزمو بذارم روی اصل

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم از اینکه خودت نور هدایتگر من در مسیر زندگیم شدی

    خدایا غذایی که امروز خوردم آبی که امروز نوشیدم خدایا نعمت هایی هستند که شما داری به من میدی

    خدایا تو هستی قدرتمند پس بنابراین فقط خودت میتونی کار و زندگی منو دست بگیری چون دنیا مال شماست و شما هم تنها سرپرست و یاور من هستی بابت همینم هستش که همه جوره داری از من حمایت میکنی

    خدایا با تمام وجودم ازت سپاسگزارم که داری در هر شرایطی در هر زمانی در هر مکان و موقعیتی از من حمایت میکنی کارهامو انجام میدی

    خدیا من از خودم هیچی ندارم همانطوری که از اولش هم در برابر شما هیچی نبودم پس از هر چیزی که داره وارد زندگیم میشه تماماً توسط شما داره به من میرسه پس من از شما که منبع خیر و برکت و ثروت در دنیا هستی سپاسگزارم

    خدایا تو برای من همه چیزی ، تو برای من همه چیز شدی

    خدایا تو برای من ورودی مالی توی حساب بانکیم شدی ، خدایا شما برای من مشتری های عالی شدی خدایا پس به همون شکلی که برای من جزیره کیش و محمودآباد مازندران شدی ، به همون شکل هم استانبول میشی دبی میشی پاریس میشی لندن میشی هر چیزی که هست تا حالا شدی چون خدایا تمام دنیا مال شماست شمایی که سرپرست و یاور من هستی

    خدایا با تو هیچ مرزی وجود نداره چون همه چیز خودتی ، خودِ خودِ اصل

    خدایا خودت منو به مسیر آسون و هموار هدایتم کن مسیری که توش ثروته توش سلامتیه توش روابط خوبه توش آزادیه چون این مسیر ، مسیر شماست شمایی که تنها سرپرست و یاور من هستی

    إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۚ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ

    سلام و درود فراوان به استاد عباسمنش عزیز و استاد شایسته نازنین و دوستان بزرگوار

    به قول بچه ها آلمست هیچی ندارم بنویسم فقط از خدا هدایت میخوام که در راستای استقامت در مسیر درست هدایتم کنه اون چیزی که باعث عمل کردن بهترم بشه رو بنویسم

    توی جلسه قرآنی قدم دهم استاد عباسمنش یک موضوعی رو در مورد قانون فرکانس میگه که خیلی به درک من کمک کرد ، حالا من قصد ندارم در مورد اون جلسه حرفی بزنم ولی میخوام با چندتا مثال درکمون رو نسبت به کارکرد جهان بیشتر کنیم

    فیزیکدان ها یا شایدم کیهان شناسان میگن هر سیاره ای در مدار خودش در حال حرکت هستش

    یک سوال:

    اگر سیارات در چیزی به اسم مدار در حال حرکت هستند ، پس چرا یک مدار رو با چشم نمی تونیم ببینیم؟!

    جواب اینه ، در اصل اون چیزی که در مورد سیارات داره تاثیر میذاره رو ما میتونیم بفهممیم که بله ، مدار وجود داره

    اصولاً در مکانیک آسمانی یعنی کیهان ، مدار به یک مسیری که به طور منظم تکرار میشه اشاره داره پس ما از اون مسیری که داره تکرار میشه میتونیم بفهمیم که مدار هست

    حتی شاید تعجب کنید که در مورد مدارهای سیارات ، ما آیه توی قرآن داریم که آیه 33 سوره انبیاء میشه:

    وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ

    (و او کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید که هر یک در مداری در حرکتند)

    در مورد گرانش هم همینطور هست

    ما نمیتونیم گرانش یا جاذبه ای که در سیارات و کلاً اجرام کیهانی وجود داره رو ببینیم ولی از تاثیری که بر دنیای اجرام یعنی سیارات و ستاره ها داره میذاره میتونیم بفهمیم که بله ، یک چیزی به اسم گرانش یا جاذبه وجود داره

    چه جوری میتونیم بفهمیم؟

    از اینکه اگر توی هر جای سیاره زمین باشیم یک جسمی رو از ارتفاع رها کنیم بلافاصله به سطح زمین کشیده میشه ، ما اون نیرویی که داره جسم رو به سطح زمین میکشه رو نمیتونیم ببینیم ولی از تاثیری که روی جسم داره میذاره میتونیم بفهمیم زمین جاذبه داره در مورد سیارات دیگه هم به همین شکل

    ما نمیتونیم اکسیژنی که در هوا وجود داره رو ببینیم ولی از تاثیری که داره رو تمام موجودات حتی گیاهان میذاره میتونیم بفهمیم یک چیزی به اسم اکسیژن وجود داره که باهاش میتونیم نفس بکشیم

    یکسری اجرامی هم در کیهان وجود داره که بهش میگن سیاه چاله ،سیاه‌چاله به دلیل اینکه نوری ازش خارج نمیشه نامرئی هستش یعنی اصلاً و ابداً در فضا دیده نمیشه ولی چطوره که دانشمندان نه تنها تونستند این سیاه چاله ها رو کشف کنند بلکه بفهمند تعداد سیاه چاله ها به قدری زیاد هست که قابل شمارش نیست یعنی به مقدار فراوان؟!

    بازهم جواب خیلی ساده ست ، در اصل از تاثیری که سیاه چاله در دنیای مادی داره میذاره میتونیم بفهمیم که سیاه‌چاله ها وجود دارند

    و بی نهایت چیز در دنیای مادی هست که دیده نمیشن ولی اونا دقیقاً اصل کارکرد جهان هستند

    حالا در مورد قانونی که برای عالم آدم ها وجود داره

    آیا ما فرکانسی که از ذهن ما داره ارسال میشه رو میتونیم ببینیم؟

    جواب قطعاً نه هستش ، چون اصلاً فرکانس ها دیده نمیشن

    ما از تاثیری که فرکانس هامون در زندگیمون داره میذاره میتونیم بفهمیم که فرکانس های ماست که داره اتفاقات و شرایط زندگیمون رو به وجود میاره ، کافیه فقط به اون چیزی که میخواهیم توجه کنیم و اون توجه رو ادامه بدیم بعد می بینیم که کانون توجه مون  چه تاثیری توی زندگیمون گذاشته

    درمورد خودِ خداوند هم به همین صورته ولی دیگه واردش نمیشم چون هرکسی میتونه خودش درک کنه

    پس هر جوری با هر توجیحی آدم به اون چیزهایی که دوست نداره و بدش میاد توجه کنه تاثیر منفی و بدشو توی زندگیش میتونه ببینه و اگر آدم به اون چیزهایی که دوست داره  و خوشش میاد توجه کنه ، تاثیر مثبت و خوبشو میتونه توی زندگیش ببینه

    قبلاًها به من هم خیلی تهمت ها یا بد و بیراه ها زده میشد

    مخصوصاً قبل از اینکه وارد این مسیر بشم دیگه به اوج خودش رسیده بود ، البته در طول زندگیم هم زیاد بود از اینکه فامیل ها دارند پشت سر من و حتی جلوی من بدوبیراه میگن یعنی کافی بود حتی واقعاً یک کار اشتباه یا یک سوتی میدادم ، آقا دیگه بدوبیراه گفتن هاشون شروع میشد

    خب به طبع به دلیل اینکه داشتم بهشون توجه میکردم ، هم خیلی احساسم بد میشد یعنی عصبانی میشدم و هم میزان تهمت ها و تحقیرها و خلاصه هر چیز بدی که در مورد من میشد نسبت داد بیشتر میشد

    از همون موقع اش قبل از اینکه خدا منو به سایت استاد عباسمنش هدایت کنه خیلی توی دلم بود که من با فامیل هامون یعنی خاله ها و شوهر خاله ها و مادربزرگم قطع رابطه کنم ولی خب دقیقاً به دلیل همون ترس ها و باورهای اشتباهی که استاد عباسمنش هم در این فایل گفتن هیچ موقع قطع رابطه نمی کردم در حالیکه بودن باهاشون بی نهایت باعث آزارم شده بود ولی به لطف الله اون زمانیکه یکم ازشون خواستم فاصله بگیرم خدا منو به سایت استاد عباسمنش هدایت کرد

    وقتی که قانون جهان هستی رو فهمیدم که اگر من به هر چیزی توجه کنم دارم فرکانسشو میفرستم ، یه تصمیم بزرگ گرفتم

    اینکه هرگز من نمیخوام با آدم هایی که دنبال تحقیر و تخریب من هستند ارتباط داشته باشم

    از همون اولین روزهای حضورم در سایت استاد عباسمنش و گوش دادن هیولاوار به فایل های دانلودی شروع به کم کردن ارتباطم با اون آدم ها کردم و رفته رفته طوری شد که الان بیشتر از یکسال هستش که من آدم هایی که تقریباً میتونم بگم هر هفته قیافه شون رو باید میدیدم و حرف هاشون رو تحمل میکردم ، ندیدم

    تاثیر این تغییر فرکانس در عمل چی شد؟

    آرامش و آسایش فراوانی که مثل یک اقیانوس وارد زندگیم شد

    الان نه ازشون چیزی میشنوم و نه اونا از من چیزی میشنوند چون کلاً دیگه همدیگه رو نمی بینیم که بخواهیم حرفی بزنیم

    فقط فامیل ها نبودن

    من حتی دوست هایی که باهاشون در رابطه بودم گذاشتم کنار ، چون من دیگه نمیخواستم اون آدم قبلی باشم

    برای اینکه اون آدم قبلی نباشم باید تمام آدم های قبلی رو میذاشتم کنار 

    الان میتونم بگم جزء خدا هیچ دوستی ندارم چه برسه به دوست صمیمی ولی به شدت حال و احساسم در طول شبانه روز خوبه و خدایی که دارم باهاش حال میکنم و همین کافیه و همین کافیه

    دوست صمیمی جدیدی هم خواهم داشت زمانیکه من اون آدمی بشم که دوست دارم باشم ، هر چند که شخصیت الان من با آدم قبل از این مسیر الهی زمین تا هفت آسمان خدا فرق کرده

    از شخصیت توحیدی و قوی که توی خودم ساختم و در حال تقویتش هستم تا رفتار و اعمال و نتایجی که کاملاً متفاوت با اون آدم قبلی هست و این مسیر همچنان تا آخر عمر توسط آموزش های استاد عباسمنش عزیز ادامه داره

    خداروشکر بابت این مسیر الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  5. -
    رضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 986 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم ، خانم شایسته و دوستان ارجمندم

    عجب فایل بود عجب آگاهی برای ما داشت خداروشکر میکنم بابت استاد عزیزم که همچون آگاهی را برای ما به اشتراک میزاره تا زنده گی مان پر از خوشبختی و سعادت گردد

    کسی که تهمت میزند اول در زنده کی خود هدف و برنامه نداره کسی که برای خود اش ارزش قایل باشه همچون کاری را انجام نمی دهد

    کسی که مورد تهمت قرار می‌گیرد نباید خود اش را درگیر این مسعله کند چون اگر توجه کند بیشتر گسترش اش می‌دهد

    چون کسی که تهمت میزند هیچ کاری در حق این فرد که مورد تهمت قرار گرفته انجام داده نمیتواند باکه به نفع اش نیز تمام می‌شود

    غیبت کردن و تجسس کردن در زنده گی بقیه کار خوبی نیست سعی کنیم اکر این صفت در ما وجود دارد از آگاهی این فایل استفاده کنیم و اون ترمز را از وجود خود دور کنیم

    چون غیبت کردن تشبیح مرده به خوردن گوشت برادر که مرده است ببین در این حد کار زشت است سعی کنیم هرگز غیبت کسب را نکنیم

    اگر در جمع و یا دوستان قرار داریم که غیب می‌کند سریع یا بهش بگیم اینکار نادرست است چون خط قرمز ما است

    یا بهتر است اون جمع را ترک کنیم و اصلا نشنویم

    در مورد تهمت هم سعی کنیم از این صفت زشت دور باشیم هرگز به کسی تهمت نزنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم که دلم براشون یذره شده

    استاد همه کلامتون در این فایل و آیات، هر لحظه برایم یادآور و تداعی کننده قانون و این سوال بود که داریم به چه چیزی توجه میکنیم؟ زیرا به هر چیزی که توجه کنیم از همان جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگیمان می کنیم. و چقدر تحسینتون کردم و سپاسگزارم بابت شناخت و کشف قوانین بدون تغییر خداوند در زندگیمان.

    إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِنْکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ

    کسانی که آن تهمت عظیم را مطرح کردند گروهی از شما بودند، اما گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است، بلکه خیر شما در آن است

    استاد همین ابتدا گفتن این آیه انگار آبِ رو آتیش بود!

    اگه به همین آیه دقت کنیم و راجع بهش فکر کنیم،

    می بینیم که چقدر خداوند با یه حرکت همه ما رو کیش و مات کرده و موضوع رو ختم به خیر کرده!

    یعنی خداوند نخواسته که حتی یه لحظه ما احساسمون رو بابت این موضوع بد کنیم.

    نه تنها احساسمون رو بد نکنیم بلکه احساس خوبی هم داشته باشیم!!!

    این به معنای این نیست که ما بیائیم عمدآ خودمان را در مظان تهمت قرار بدیم.

    بلکه داره پیشگیری میکنه از اتفاقات بدی که میتونه ما رو وارد سیکل معیوبی از ناخواسته ها کنه.

    داره احساس بد رو از ما برمیداره و به ما مژده میده که این اصلا اتفاق بدی براتون نیست!!!

    این همون اتفاق خوبه است که آخرش همه چی به نفعتون میشه.

    این کلام و وعده خداوند چقدر میتونه کنترل ذهن رو برای ما آسون کنه!

    چقدر میتونه مانع ورود ما به بازی های ذهن و نجواهای شیطان بشه.

    چقدر خداوند قشنگ داره قانون رو به ما یاد میده! که آقا جان اگه افتادی تو احساس بد

    هی مثل دومینو اتفاقات بد بعدی رو جذب خودت میکنی. ولی اگه اعراض کنی و بگی که

    الخیر فی ماوقع آنوقته که خیریت اون اتفاق نصیبت میشه و اون اتفاق به نفعتم میشه!

    احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد.

    قانون ساده است اما انجام دادنش نیاز به تنظیم فرکانس و کنترل ذهن بالا داره.

    نمی دونم چرا این مثال تو ذهنم اومد که فرض کنیم برای انجام کاری اومدیم نوبت گرفتیم

    و کارت یا پرونده مون رو گذاشتیم نوبت. ولی بهمون خبر میدن که یه شخصی اومده

    پرونده یا کارت ما رو گذاشته آخر همه و برده دفتر رئیس یا مدیر عامل یا … و گذاشته رو میزش

    و ما که فکر میکنیم این اتفاق به ضررمونه میریم دفتر رئیس که از خودمون دفاع کنیم

    و رئیس به محض اینکه ما رو میبینه میگه کار شما انجام شده و آنوقته میفهمیم که بررسی پرونده ها

    از پائین به بالا انجام شده و با اینکه قرار بوده پرونده ما آخر بشه اما اولین پرونده بررسی شده!

    با این اتفاق آیا باز از اون شخص و این اتفاق ناراحت و شاکی میشیم و ناراحتیم؟؟؟

    خدا داره همون وعده رو به ما میده. اگه کسی پروندمون رو گذاشت آخر، ترش نکنیم؛ داد و بیداد نکنیم

    احساس قربانی شدن نکنیم؛ بلکه یاد این وعده خداوند بیفتیم که قراره به نفعمون تموم بشه اینکار.

    ببینیم چقدر تفاوت میکنه احساس و برخورد و افکار ذهنی مان در برخورد با یک اتفاق یکسان!

    مگه میشه آسانتر و بهتر از این از چنین مهلکه ای که میتونه ما رو تا قهقرا بکشه پائین، رد بشیم؟

    ========================================================================

    1- اینکه خداوند در مورد اینکه چه تهمتی زده شده؟ حرفی به میان نیاورده داره این پیام رو به ما میده که از به زیان آوردن و بازگو کردن تهمت بپرهیزیم و به ناخواسته هامون توجه نکنیم.

    ……………………………………………………………………

    2- اینکه خداوند گفته تا چیزی رو که خودتون با چشم خودتون ندیدید و 4 نفر شاهد هم برایش نداشته باشید، آنرا جایی بازگو نکنید داره به ما عملا این پیام رو میرسونه که ما نباید وارد این بازی بشیم و نخواهیم این مسائل رو پیش کسی بازگو کنیم! و اگه اینکار رو بکنیم و 4 شاهد نیاوریم در پیشگاه خداوند خودمان گناهکاریم و این مائیم که دروغگوئیم!!! زیرا اینکار نزد خداوند گناهی بزرگ است (آیه 15/ النور)

    ……………………………………………………………………

    3- شروع کننده تهمت و بازگو کننده های تهمت نزد دیگران در این گناه بزرگ شریکند. خداوند با اینکار میخواد زنجره های تهمت در نطفه خفه بشن و این زنجیره گسترش پیدا نکنه. لذا اولا اجازه ندهیم که کسی تهمتی رو که به دیگری یا به ما دادن رو پیش ما بازگو کنه و ذهن ما رو نسبت به آن شخص کدر کنه و ثانیآ خودمان نیز به هیچ وجه آنرا بازگو نکنیم. زیرا بقول قرآن با اینکار در این گناه بزرگ ما هم شریک میشیم!

    ……………………………………………………………………

    4- سعی کنیم با آدمهایی که غیبت میکنند یا تهمت میزنند نشست و برخواست و دوستی نکنیم. یکی از مواردی که من هر روز در ستاره قطبی ام مینویسم همین مورد است که خودم غیبت نکنم و کسی هم نیاد پیش من برای غیبت کردن. کسانی که تو محیط های کارمندی بودند میدونند که به محض اینکه چند نفر همکار دور هم جمع میشن بازار غیبت و تهمت داغه داغه و بهمین دلیل چند ماهه سعی کردم به اتاق هیچ کدوم از همکارا نرم و سرم به کار خودم باشه و حتی کمترین گفتگو رو با هم اطاقیم داشته باشم و سرم به کار خودم باشه . و خیلی ها هم ازین بابت گله کردند یا متلک زدن که چرا بهشون سر نمیزنم. یا باهاشون همکلام نمیشم و گپ نمیزنم.و سعی کردم ایرپاد تو گوشم باشه که نشنوم بعضی چیزا رو گاهی حرف ناجالبی همکارم میزنه و من جوابش رو نمیدم و اعراض میکنم و اون تصور میکنه که من نشنیدم.

    ……………………………………………………………………

    5- تو یه سنی که برای من دوران نوجوانی بود، خیلی دوست داشتم که دوستای زیادی داشته باشم و بقول معروف با هم ندار باشیم. تو دوران دبیرستان من فقط یک رفیق فابریک داشتم که فقط موقع خواب با همدیگه نبودیم و در دوران دانشگاه هم همینطور. اما آدمهای زیادی رو میشناسم. گاهی وقتها که در خیابان دخترم همراهم هست و میبینه که آدمهایی به من سلام میدن، میپرسه که بابا تو چقدر رفیق داری؟!! خیلی وقته دوست صمیمی با تعریفی که استاد گفتند ندارم. ولی آدمهای زیادی ممکنه دور و ورم باشند. از وقتی هم که با استاد آشنا شدم که عاشق تنهائیم و نبودن کسی در زندگی غمگینم نمیکنه. برخلاف قبلا که دوست داشتم با جمع باشم.

    ……………………………………………………………………

    6- اگه بهمون تهمت زدند نگذاریم شخصیتمان متزلزل بشه و ایمان و اطمینانمان به خودمان کم بشه و یا به خودمان شک کنیم که نکنه من ایرادی دارم!!!

    لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُبِینٌ ﴿12/ النور﴾

    چرا هنگامی که این (تهمت) را شنیدید مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسی که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند؟ چرا نگفتید این یک دروغ بزرگ و آشکار است؟! چرا این زنجیره رو قطع نکردیم؟ چقدر از این همه میکن ها تهمت و غیبت و دروغ است؟

    ……………………………………………………………………

    7- از خودمون سوال کنیم منی که میخوام به دیگران انتقاد کنم یا دیگران رو نقد کنم یا صلاحیت کسی رو بررسی کنم آیا خودم از آن ایراد یا انتقاد یا نقد مبرا هستم؟! آیا به خودم نقد و انتقادی و ایرادی نیست؟! تا راحت دیگران رو قضاوت نکنیم. حتی برای افرادی مثل صدام و … به قول معروف اول یه سوزن به خودمون بزنیم بعد یه جوالدوز به دیگران.

    ……………………………………………………………………

    8- ظن و گمان یعنی چیزی که به آن علم و آگاهی و شناخت نداریم. ظن و گمان و تجسس در زندگی دیگران و غیبت گناهانی بزرگ اند.

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا ﴿12/ الحجرات﴾

    ای کسانی که ایمان آورده‏ اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است، و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید، و هیچیک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟

    دلیل اینکه تجسس قبل از غیبت اومده اینست که تجسس؛ غیبت میاورد! و کراهت غیبت کردن رو با این مثال به ما عیان کرده. اگه هدف داشته باشیم و تمرکزمون روی خودمون باشه آنوقت فرصت تجسس و غیبت کردن نداریم.

    ……………………………………………………………………

    9- دنیای بیرون ما؛آئینه دنیای درون ماست. اگر ما ذهنیت منفی نسبت به کسی یا چیزی نداشته باشیم هرگز با وجهه بد کسی یا چیزی مواجه نمیشیم. در واقع در این دنیای دو قطبی هم خوبی هست و هم بدی؛ هم خیر است و هم شر؛ در وجود همه ما هم وجه مثبت است و هم وجه منفی، این مائیم که با فرکانس هامون وجه خوب یا بد دیگران را برانگیخته میکنیم. دلیل اینکه خداوند غیبت کردن و تهمت زدن رو منع کرده اینست که اینها پیش فرض های ذهنی ما را مکدر و منفی می کنند و سبب می شوند که ما وجه بد دیگران را برانگیخته کنیم!

    ……………………………………………………………………

    10- وقتی که آیه ای از قرآن را درک نمی کنیم این رو بیاد بیاریم که خیلی از مسائل مربوط به زمان پیامبر و مشکلات و مسائل آنزمان بوده که ربطی به دوران ما ندارد (آیات متشابه). استاد چند روزی هست که شروع به خواندن قرآن کردم و واقعآ متحیر میشم از آگاهی های اون و حالا به حرفتون دارم میرسم که درک قرآن راحته و نیاز به تفسیر کسی ندارد. ممنون و سپاسگزارم که این آگاهی ها رو بی منت در اختیار ما قرار میدین و چقدر ما خوشبختیم که در این سایت هستیم و به این آگاهی ها دسترسی داریم. در پناه حق باشید. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 135 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2227 روز

      سلااام به برادر توحیدی اسدالله عزیز… کجایی برادر؟ تو کدوم مدارها سیر می کنی؟ اتفاقا دیروز یا پریروز بود که تو اسکایپ با مامان و خواهرام حرف می زدیم طبق معمول از بچه های سایت هم صحبت بود و من گفتم آقای زرگوشی احتمالا به صورت لیزر فوکس داره یه دوره ای چیزی کار می کنه که پیداش نیست… و الان تا دیدم کامنت شما اومد خوشحال شدم و خوندم و لذت بردم…

      منم که دیشب فایل رو دیدم بعدش فکر می کردم به تعریف دوست صمیمی دیدم با این تعریف منم در حال حاضر دوست صمیمی نزدیک به خودم ندارم و یادم افتاد که قبل از اینکه بیایم میشیگان ( سه سال و خورده ای پیش) تو اون شهر کوچیک دانشجویی دقیقا جمع شدنهای هفتگی با دو سه تا خانواده داشتیم و خیلی هم خوش می گذشت ولی خب با فرکانس همون موقع من بود دیگه، گاها بینشون حرف و حدیث هم پیش میومد و من تعجب می کردم که چرا اینا که آدم بزرگن و عاقل و بالغ اصلا دچار این کج فهمی ها می شن… و بازهم طبق قانون بلاتغییر جهان هستی، ما با مهاجرت به میشیگان کلا از همشون دور شدیم و فقط با یه خانواده ازونا در ارتباطیم که سالی یکی دوبار همو می بینیم و اتفاقا خانومه رو تا حدی می تونم دوست صمیمی بدونم و بسیار خوش انرژی و پازیتیو هست… خدا رو شکر برای این سایت و بچه های فوق العاده ش که نیازی به دوست صمیمی باقی نمی مونه…

      غرض عرض ادب بود و حال و احوال کردن با یه دوست توحیدی دیگه… امیدوارم این پاسخ در بهترین زمان و مکان دست شما برسه و انرژی مثبتش رو دریافت کنی… شینای نازنین رو هم ببوسین…

      در پناه خدای مهربون شاد و سلامت باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        سلام و درود خداوند بر دوست عزیزم سمیه جان

        خداوند رو شاکر و سپاسگزارم برای دریافت یک نقطه آبی پربرکت از یکی از اعضای خانواده عزیز و دوستداشتنی زمانی.

        دریافت این پیام در این ساعات روز خودش یجور سورپرایز بود. و خدا رو شکر منم داغ داغ دریافتش کردم و لذتش رو بردم.مصداق دریافت در بهترین زمان و در بهترین مکان.

        درسته که من دوست صمیمی ای ندارم (فیزیکی) ولی دوستای صمیمی زیادی به برکت این سایت دارم (فرکانسی) که حضورشان را لحظه لحظه در کنارم احساس می کنم و از عطر و شمیم وجودشان مست مست میشوم. آدمهایی از جنس فرشته که لایق بودن در کنار هم شدیم. و تنهایی رو احساس نمیکنیم. خداااااا رو صد هزار مرتبه شکررررررررر

        قشنگی دنیای فرکانسی به دنیای فیزیکی در اینه که نیازی نیست که من شال و کلاه کنم برم میشیگان تا سمیه جان رو ببینم یا اینکه اتفاقی تو استانبول ملاقاتش کنم. خیلی آسون و راحت پیاده رویش رو تو یروز پائیزی با دو دختر گلش میبینم و وقتی که میگه:” یه خشگل اینجا داریم؛ یه خشگلم اینجا داریم و یه خشگلم پشت دوربین داریم البته” من دلم غش میره و لذتشو میبرم.

        راجع به اینکه چند هفته ای تو سایت نبودم (البته بودم و فایل ها رو گوش میدادم و کامنت ها رو میخوندم) برای پاکیزه جان نوشتم که احتمالا تا امشب منتشر بشه و چون شما دوره احسال لیاقت رو دارید دسترسی به آن کامنت رو خواهید داشت.

        روی ماه تینا خانم و نی نی جان رو بجای من ببوس، و به تینا جان بگو خودشو برای مسابقه شنا با شینا جان آماده کنه (استیکر چشم قلبی)

        بهترینها نصیب دل مهربونتون باشه و با آرزوی بهترینها براتون. درپناه حق. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
        • -
          سمیه زمانی گفته:
          مدت عضویت: 2227 روز

          سلام و سلامتی دوباره به اسدالله عزیز…

          خدا رو هزاران بار شکر می کنم که پیامم در بهترین زمان بدست شما رسید و پاسخ شما هم که داغ داغ رسید دست من… استاد دیروز خیلی ها رو سورپرایز کردن :)))

          عه اون پیاده روی پاییزی رو پس شما هم دیدین؟ خخخ… کار دستان نازنین خدا بوده دیگه… خدا حفظشون کنه… گاهی به ذهنم میاد که از زیبایی های اینجا که خدایی کم هم نیستن فیلم بگیرم و بفرستم برای دوستان جان… که اونا هم از این زیبایی ها لذت ببرن… واقعا چی بهتر از این… عموم مردم تو اینستا و شبکه های اجتماعی فیلماشون رو می ذارن که ظاهر متفاوتی از زندگیشون نشون بدن… ولی ما بچه های سایت ارتباطاتمون هم پر از تمرکز بر زیبایی و تحسین و قران و تفسیر و اینجورچیزاست… خدایا شکرت…

          فکر می کنم شما هم خیلی اهل گشت و گذار و سفر و طبیعت و اینا هستی… عکسای تلگرام که خودش کلی لذت داشت نگاه می کردم…

          کامنت شما رو تو احساس لیاقت هم خوندم و کلی تحسینت کردم… آفرین به این تعهد و کار کردن روی خودت… من هم 12 قدم رو دارم دوره می کنم ولی خیلی لاک پشتی… امیدوارم خداوند مهربون کمکمون کنه همیشه تو این مسیر باشیم و لذت ببریم از زیبایی ها و سوت زنان به سمت اهدافمون بریم…

          راستی تینا برای مسابقه آماده س :))) روی ماهشو ببوس…

          به امید دیدن شما و خانواده ی دوست داشتنیتون در بهترین زمان و مکان :) (کلی چشمای قلبی)

          به خدای مهربون و رزاق و وهاب می سپارمتون :))

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      زینب فرخی گفته:
      مدت عضویت: 1166 روز

      سلام ب دوست عزیز در خانواده بزرگ عباس منش

      امیدوارم حالت همیشه خوب باشه و خداوند خانوادت و دختر قشنگت رو برات حفظ کنه.

      چقدر زیبا ایه ها و معنی ها و بخش بندی کردن مطالب استاد رو نوشتید.

      واقعا از این دسته بندی و نوع نوشتن حتی ک بعضی جاها با توجه به تفکر بیشتر روی مطلب پر رنگ کرده اید زیبا است و خیلی راحت مطالب دسته بندی خوانده میشه.

      چقدر زیبا از انسان های غیر فرکانس در محل کارتون دوری میکنید و کاش من هم بتوانم ب همین راحتی از کسانی که حتی برای لحظه ای غیبت میکنند دوری کنم.

      چقدر مثال کارمند و پرونده مثال زیبا و قابل فهم بود.

      اگر همه ی ما ب درک الخیر فی ما وقع پی ببریم دیگ عجله نداریم و از اتفاقات ناراحت نمیشیم.

      باز هم سپاسگزارم که اینقدر زیبا مطالب رو نوشتید و یادآوری کردید.

      از خداوند متعال بهترین ها رو برای شما و خانواده محترمتان خواستارم.

      موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      سلام و درود به دوست عزیزم آقای زرگوشی

      امیدوارم در پناه حق شاد و سالم باشید

      من اغلب تو دیدگاه های سایت دیدگاه های شما رو می خوانم

      خیلی زیبا نکته برداری می کنید و خواندن دیدگاه شما ، باعث مرور دوباره همون فایلی میشه که چند بار با دقت گوش دادم

      و خواندن دوباره‌ی اون آگاهی به صورت متن باعث تثبیت بیشتر اون آگاهی ها در ذهنم میشه

      وجود این دیدگاه های شما برای من یک نعمت هست

      بابت این نعمت همیشه سپاسگزارم

      دوست داشتم بنویسم و تشکر کنم و این انرژی خوب رو به شما تقدیم کنم

      در پناه حق شاد باشید و پایدار در مسیر درست باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      Leili گفته:
      مدت عضویت: 575 روز

      به نام خدا

      سلام به شما آقای زرگوشی عزیز

      امیدوارم درپناه خداوند در بهترین حال و احساس باشین

      کامنتهای شما رو پیگیری میکنم

      قلم خوبتون رو تحسین میکنم

      خیلی واضح و مرتب مینوسین

      امیدوارم و از خداوند میخوام که کمکم کنه که در این مسیر استمرار داشته باشم

      و در زندگی کسی تجسس نکنم و غیبت نکنم و تهمت نزنم

      و بتونم مثه شما و خیلی از دوستانی که در سایت بهشتی هستن به خداوند نزدیکتر بشم و قلبم پر از نور خودش بشه

      بازم از شما ممنونم

      براتون از خداوند نور میخوام

      در پناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1732 روز

      بنام الله یکتا ،تنهافرمانروای قدرتمند هستی

      سلام ب اسداله عزیزم داداش توحیدی قشنگم

      خداروصدهزار مرتبه شکر ک هدایتم کرد ب این مسیر زیبا

      خداروشکر میکنم ک یکبار دیگه همدار شدم با کامنتهای فوق العاده پراز آگاهی قشنگت

      نمیدونی چقددد بهم کمک کرد تا بهتر حرفهای استاد و درک کنم

      چقددد خوب روخودت کار کردی خییییلی تحسینت کردم

      و بهت افتخار کردم

      مثال دفترچه یا پرونده ای ک زدی چقددد حس خوبی بهم داد

      و قلبم آروم گرفت

      چون این اتفاق ی بار برای من افتاده بود

      و چقد خوب ب نفع من شد الهی صدهزار مرتبه شکرت

      9- دنیای بیرون ما؛آئینه دنیای درون ماست. اگر ما ذهنیت منفی نسبت به کسی یا چیزی نداشته باشیم هرگز با وجهه بد کسی یا چیزی مواجه نمیشیم. در واقع در این دنیای دو قطبی هم خوبی هست و هم بدی؛ هم خیر است و هم شر؛ در وجود همه ما هم وجه مثبت است و هم وجه منفی، این مائیم که با فرکانس هامون وجه خوب یا بد دیگران را برانگیخته میکنیم. دلیل اینکه خداوند غیبت کردن و تهمت زدن رو منع کرده اینست که اینها پیش فرض های ذهنی ما را مکدر و منفی می کنند و سبب می شوند که ما وجه بد دیگران را برانگیخته کنیم!

      چقددد خداوند مارو دوست داره ک همه چی و ب نفع ما و بخاطر ما قرار داده

      همین تهمت و غیبت ک نقل ونبات هر دورهمی هست چقد راحت آدم و از مسیر خوشبختی خارج میکنه

      و چقد گناه بزرگ و نابخشودنی هست

      چرا چون ب ضرر ماست

      چون وجه نازیبای آدم ها رو با غیبت و تهمت برانگیخته میکنیم

      چون تمرکز مارو از خودمون بر میداره

      واقعا خداوند چقد زیبا قانون و داره میگه تو قرآن

      توجه ب نکات مثبت

      اعراض از ناخواسته ها

      همرنگ جماعت نشدن

      کنترل ذهن

      نپذیرفتن تهمت ها

      حفظ احساس خوب ک اتفاقات خوبو برامون رقم بزنه

      واینکه تجسس نکنیم تو زندگی بقیه چون بعدش غیبت میاد

      جلوی اون حس کنجکاوی یا بهتر بگم فضولی ذهن و بگیریم

      چون ترفند شیطانه تا مارو از مسیر درست خارج کنه

      درمورد دوست صمیمی ،من هیچ دوستی ندارم ک نزدیک باشه و همدار

      قبلا فک میکردم هرکی میگه فلانی دوستمه فک میکردم دیگه خیلی صمیمی هست باهاش

      و خیلی وقتا حسودیم می‌شد ب کسایی ک دوستای زیادی دور و برشون بود

      واینو ی ضعف میدیدم

      من تو کل دبیرستان ی دوست صمیمی داشتم ک تا قبل هدایتم ب این مسیر باهم تلفنی صحبت میکردم و از هم خبر داشتیم

      یادمه ی سری زنگ زد

      گفت فلانی یادته گفتم معلم کلاس دوم ابتدایی م بوده

      گفت تصادف کرده خودشو بچه اش مردن

      فلان دختر تو دبیرستان یادته

      گفتم آره گفت شوهرش مرده خخخخخخ

      و کلی خبردیگه ک ب درد من نمیخورد ک اومدم همین ی نفر و هم دورش خط کشیدم

      و الان کلی دوست توحیدی قشنگ دارم تو سایت و هرروز خداروشکر دارم ازشون یاد میگیرم و ظرف وجودم و بزرگتر میکنن

      خییییلی ازت ممنونم بخاطر حضور قشنگت تو سایت

      مررسی ک هستی

      و مرررسی ک مینویسی

      و اینکه بهت افتخار میکنم

      داداش قشنگم

      عاشقتمممم :))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        سلام و درود خداوند بر دوست عزیزم زکیه جان

        ممنونم از لطف و محبتت خواهر گلم؛ خدا رو شکر و خوشحالم که کامنتم براتون مفید بوده و مورد استفاده تون قرار گرفته است.

        خوشحالم که دوست صمیمی ای نداری چون یه دوست صمیمی تری جاشو پر کرده که دیگه بود و نبود دیگران اذیتتان نمیکنه و برایتان اهمیتی نداره. و این دستاورد بزرگیه که بابتش خیلی تحسینتون میکنم. و این ازین بابت ارزشمندتر و مهمتره که میل و نیاز به داشتن دوست صمیمی در خانم ها معمولا بیشتر از آقایون است.

        اتفاق جالبی که همزمان با این فایل برام افتاد این بود که دو نفر از همشهریانمان که یکیشون عضو سایت هستند و یکی دیگرشون هم از سالها پیش با استاد آشنا بودند که من دورا دور میشناختمش به محل کارم اومد و به قول خودشون میگفتند بالاخره پیدات کردیم! و ته حرفشون این بود که ارتباط بیشتری داشته باشیم و این کمک کننده است. و من زیاد استقبال نکردم چون برای بودن در مسیر و رشد کردن نیاز به تمرکز و تنهایی است. اگر قرار به ارتباطی باشه، باید وقتی باشه که بیایم از نتایجمون صحبت کنیم که کمک کننده باشه برای خودمان و دیگران.

        از آنجا که برای رشد کردن نیاز به کنترل ورودی هاست و کنترل ذهن و کنترل ورودی ها در جامعه به خودی خود نیاز به جهاد اکبر داره و نباید خودمون هم با دست خودمون به این قضیه دامن بزنیم و فضا را برای تاخت و تازش مهیا کنیم، آنوقت است که دیگر افسار این ذهن چموش از دست خواهد رفت و به آسانی مهار نخواهد شد.

        یکی از برکات آشنایی با استاد برای من شناخت خداوند و آشتی با کلام خداوند یعنی قرآن است. و هر چقدر که بیشتر می گذرد بیشتر انس می گیرم و از خواندن قرآن لذت میبرم و بقول خودتون متحیر میمانم از این همه آگاهی و بیان آسان قوانین راهگشا و سعادت بخش برای ما انسانها. چیزی که نه در خانواده و مدرسه و دانشگاه بما گفته شد و نه مبلغان قرآنی و دینی و مراجع به ما گفتند! کسی گفت که هیچکدام ازین ادعاها را نداشته و ندارد و هزاران نفر با کلام او خدا رو شناختند و ورد زبانشان توحید است. بدون هیچ اجبار یا تبلیغی و فقط با عمل و کردار و رفتار و گفتارش.

        خوشحالم که در این مسیر زیبا هستی و داری روی خودت کار میکنی، برایتان از خداوند وهاب سلامتی و نعمت و ثروت و خوشبختی آرزو میکنم. در پناه خدا باشی. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2164 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما اسدالله عزیز

      وااااای که چقدر خوشحالم…

      چقدر چقدر لذت برم از دیدن چندتا ردپای اخیری که گذاشتی.

      راستش هدایت شدم به ایمیلم و پیامی که اومده بود از فعالیت اسدالله زرگوشی(اونم ماه هابودبرام ایمیل نیومد،اونم در حالی که این روزاطبق قانون تمرکز فقط حواسم رو دادم به یک چیز…) و، باورتون میشه یکهویی وسط درس خوندن… چرا نشه حتما میشه.

      اصلا هنگــــم… راستش از کامنتی که اخیرا برای پاکیزه جان گذاشتین به اینجا رسیدم، و من هدایت شدم به خوندن کامنت اصلی پاکیزه جان که اصلا خدا جوابم رو به من داد… چقدر خدا سریع الاجبابه است چقـدر…

      من دلم براتون تنگ شده

      دلم برای نوشتن های بی وقفه ی خودمم تنگ شده.

      منو که یادتونه…

      خیلی تغییر در شما میبینم خیلی زیاد… از کامنت نوشتن گرفته تا اندام و چهره و فرکانس نوشته هاتون… خیلی خیلی تحسین تون میکنم، خیلی خوشحالم که همچنان در این مسیر دارمتون و اینقدر پرثمرتر و پرقدرت تر دارین پیش میرین و قدم بردارین برای حرکت های جهادی بعدی زندگی تون…

      یعنی الان حسم مثل اینه که دوست قدیمی رو ازش خبردار شدم و کلی ذوق کردم، با اینکه چیز زیادی نمیدونم اما با دیدنش متوجه میشه و قلبم حس میکنه که چقدر چقدر رشد و پیشرفت داشته… یادم نمیاد آخرین بار کی دیدمتون اما میدونم من قطعا اون موقع نه دانشجو بودم نه… خلاصه که اومدم بایستم و برات دست بزنم و بگم درسته ظاهرا نیستم اما قطعا در زمان مناسبش حواسم به اعضای خانواده توحیدی ام هست.

      براتون از صمیم قلبم از الله یکتا بهبودهای دائمی توام با رزق های بی حساب فراوان خواهانم.

      ارادتمند شما فهیمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        سلام و درود خداوند بر شما دوست عزیزم فهیمه جان

        ممنونم از لطف و محبتتون دوست عزیز. با اینکه بقول خودتون مدتهاست که کامنتی از هم نخوندیم ولی من شما رو به خاطر دارم خدا رو شکرررر

        منم خیلی خوشحالم. هم از اینکه یه نقطه آبی از یه دوست قدیمی دریافت کردم.

        و هم از اینکه گفتی که رشد کرده ام و در مدار بالاتری هستم نسبت به گذشته. ذوقی شبیه اینکه انگار خواهری داداشش رو چند وقته ندیده و وقتی میبینه، میگه وای چقد قد کشیدی و بزرگ شدی؟

        تحسینتون میکنم بابت اینکه کلی تغییرات مثبت داشتید و در حال سپری کردن تحصیلات تکمیلی هستید. و همزمان روی خودتونم در این سایت الهی کار می کنید.منتظر کامنت های زیبا و موفقیت های روزافزونتان خواهم بود.

        برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و موفقیت و نعمت و ثروت آرزو میکنم فهیمه جان. در پناه خداوند باشید. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    مهرداد پورفردی گفته:
    مدت عضویت: 1223 روز

    سلام میکنم به استاد عزیزم و خانم شایسته

    واقعا چقدر جالب بود که دقیقا خودم دیروز همین مورد که استاد گفتن درگیرش بودم و شنونده بودم و هر چند که دوست نداشتم که بشنوم ولی به ناچار داشتم گوش میدادم از طرف یکی از همکاران ام و چقدر جالب شد که این پیام خداوند بهم داد که این فایل گوش بدهم و این قانون توجه و حتا انتخاب دوست صمیمی با دوست معمولی رو یاد بگیرم چقدر جالب خداوند قوانین ش رو به ما داره میگه و ما هستیم که بی توجه ازش رد میشم شاید داریم فکر میکنم که این خیلی ساده و گناه هی درش نیست گول سادگی رو داشتیم می‌خوردیم به لطف خدا و استاد عزیزم که چقدر جالب قوانین خداوند رو به ما یاد داد در این فایل .خدا سپاسگزارم بابت این آگاهی های ناب و تاثیر گزار در صورت عمل و اجرا قوانین بدون تغییر خداوند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1079 روز

    سلام و درود به استاد و آگاهی جویان سایت

    واقعا در مسیر آگاهی هستیم و هر فایل استاد یک کتابه و پر از آگاهی بهمان میدهد

    جدای از موضوع غیبت و تهمت که نکته اصلی فایل بود و البته که وقتی در مدار تهمت و غیبت بشینی انگار در مرداب فرو میری و ….

    من میخوام به نکته ای که استاد گفتن اشکال نداره کسی که رفتارش رو دوست نداری و نمی پسندی ازش دوری کن

    اشکال نداره که حتی اگه به قیمت تنهاییت بشه

    دو روز پیش با مرجان در این مورد صحبت میکردم

    شدیدا میخواستم خدایی کنم و جمع خانوادگی با خواهرام رو گرم نگه دارم و هربار اعصابم خورد میشه و بهم میریزم.مرجانی گفت نه اشتباهه که میخوای به طور تغییرشون بدی و خودت داری ادیت میشی

    دوباره و دوباره و دوباره به این نتیجه رسیدم یکی باشه به جای هزار نفر باشه و مرجانی برام دوست خواهر مادر پدر همه چیزه

    یه نفر که صلاحم میخواد همراهم هست پایه و البته آگاه آگاه آگاه

    خدایا شکرت که بهترین ها رو دارم.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2563 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیز.

    استاد چقدررر لذت بردم ازین فایل و این همه آگاهی.

    داشتم باخودم فکر میکردم که: من چجوری عمل کردم توی زندگیم؟!!! دیدم هم دروغ گفتم، هم قضاوت کردم، هم تهمت زدم، هم غیبت کردم و….

    تو همین فکرا بودم که رسیدم به اینجایی که : مدتهاست خیلی خیلی این موارد درونم کمرنگ شده ولی هست هنوز.

    و چرا کمرنگ شده؟!!

    کمرنگ شدنش بخاطر این نبوده که درک از گناه داشته باشم و بخاطر پرهیز از گناه مراقبت کرده باشم از خودم. دلیلش بخاطر تحقق هدفم بوده.

    چون وقتی غیبت میکردم، یا ناامید میشدم یا بحثم میشد با کسی یا به هر شکل دیگه، بعدش چقدر باید انرژی و زمان صرف میکردم تا بتونم خودمو برگردونم به حالت عادی و تازه بعدش خودمو ببرم تو مسیر درست و تمرکز روی هدفم.

    این اولین باره که خودم، متوجه این قضیه شدم.

    یکی دو روز بود، یکم احساس خستگی و درماندگی از تلاش برای تحقق هدفم اومده بود سراغم. البته نمیزاشتم عمیق بشه ولی بود.

    الان که داشتم این فایلو گوش میدادم و درباره همین مسائل گناهو تحقق هدف، توی فکر بودم، بخودم گفتم : خداراشکر که اهداف و آرزوهای خوب دارم، خدا راشکر که دستیابی بهشون برام مهمه، خداراشکر که انگیزه دارم برای ادامه مسیرم، چون تمام اینا باعث شده از گناه دور بشم بدون اینکه متوجه باشم.

    و اون حس خستگی که اومده بود توی وجودم تا حد زیادی برام برطرف شد.

    بخودم گفتم اگر مثلا به هدفت هم نرسیدی، خوبیش اینه که از گناه دور شدی. هیچوقت ازین زاویه بهش نگاه نکرده بودم.

    این فایل جون دوباره بمن بخشید.

    حتی حذف تعداد زیادی از دوستان، فامیل، رفتو آمدها و….

    همه بدلیل مهم بودن تحقق هدفم بوده.

    چون وقتی باهاشون در ارتباط بودم، بعدش بازم باید کلی انرژی صرف میکردم تا برگردم به مسیر درست. ترجیح دادم حذفشون کنم.

    یکسری را که دنیا برام حذف کرد، یکسری را هم خودم.

    و اینقدر راحتم، یعنی یه نفس راحتی میکشم که حدنداره. الهی شکر.

    خدارا واقعا شکر میکنم که منو در مدار دریافت این آگاهی ها و درک نعمت های بیشماری که بهم عطا کرده، قرار داد.

    استاد بینهایت سپاسگزار شما و خانم شایسته عزیز هستم.

    آخه چقدررر شما دونفر مفید هستین برای این جهان چقدرررر

    خیلی دوستتون دارم. در پناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَٰنِ ۚ وَکَانَ یَوْمًا عَلَى الْکَافِرِینَ عَسِیرًا ﴿٢۶فرقان﴾

    در آن روز فرمانروایی مطلق برای [خدای] رحمان ثابت است، و بر کافران روزی بسیار دشوار است،

    وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا ﴿٢٧فرقان﴾

    و روزی که ستمکار، دو دست خود را می گزد [و] می گوید: ای کاش همراه این پیامبر راهی به سوی حق بر می‌گرفتم،

    یَا وَیْلَتَىٰ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا ﴿٢٨فرقان﴾

    ای وای، کاش من فلانی را به دوستی نمی گرفتم،

    لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی ۗ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا ﴿٢٩فرقان﴾

    رفاقت او مرا از پیروی قرآن پس از آنکه به من رسید محروم ساخت و گمراه گردانید، آری شیطان برای انسان مایه خذلان (و گمراهی) است.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی مهربانم،سلام به دوستان عزیزِ توحیدیِ متعهدم

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به قلب سلیم همتون،الهی که حال دلتون عالی باشه،روی فرکانس توحید سوار باشید و روی دوش خدا بهتون خوش بگذره…

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای یک فایل پربرکتِ پر از آگاهیِ سنگیییین!عجببب چیزی بود ….چقدر موارد مهم و کلیدی رو استاد آموزش دادند…استاد شایسته،خداوکیلی یک چند روز تنفس اعلام کنید،ما بتونیم این حجم از آگاهی هارو درک کنیم،این یک درخواست رسمی از شاگرد زرنگ ته کلاس نشین شماست…لطفا با آن موافقت فرمایید تا مجبور نشم سمت بخاری سایت و اون داستان ها برم :))))سپاااس فراوان….

    استاد عباس منش عاشقتونم،از روشنی قلبم….از همونجا که نور خدا جاریه،همونجا خدا بین قلب ها پیوند برقرار میکنه،همون پیوند هایی که خدا میگه اگر کل هزینه های دنیا رو میدادی نمیتونستی،این ارتباط رو ایجاد کنی…از همون تیکه ی قلبم، عشق و مودت و نور رو از شمال ایران میفرستم،الهی که در بهترین زمان،به شمال فلوریدا برسه …

    استاد نمیدونم توی کدوم مدار سیر میکنید،ولی دارم تموم تلاشمو میکنم باهاتون رشد کنم و نزدیک های مدارتون بمونم…خیلی فایل هاتون سنگین شده…خیلی پر از نوره،خیلی پر از آگاهیه….و این رو کسایی میفهمند که توی مدار درکش باشند…و از خداوند سپاسگزارم که در طی این 3 سال،انقدر به رشد شخصیت من کمک کرده که هم مدار با آگاهی های ناب شما بمونم….

    استاد جان،چندین موضوع مهم رو توی این فایل مطرح کردید و توضیح دادید که میتونم بگم توی بعضی هاش عالی عمل کردم،بعضی هاش خیلی خوب،و بعضی هاشم خوب و نیاز به تلاش بیشتر…

    دوست دارم از نحوه ی عملکردم و نتایج به دست اومده براتون بنویسم.

    استاد جان،من از دوران نوجوونی،از وقتی یادم میاد تو دوران مدرسه،بدون هیچ تلاش بیرونی،همیشه دوستام از بهترین و خوشگل ترین و پولدارترین و درس خون ترین بچه های مدرسه بودند…واقعا نمیدونم چرا ولی همیشه دور من یک کلونی از بهترین آدم هایی که بقیه آرزو داشتند باهاشون دوست باشن بود،بود،بدون اینکه من هیچ تلاشی بکنم…

    تا قبل ازینکه من با قانون آشنا بشم،یک جمع 4 نفره از بهترین بچه های دبیرستان با من مونده بود،که توی ویژگی های مثبتِ مقبول جامعه،جزو بهترین ها بودند،قسم میخورم وقتی ما باهم بیرون میرفتیم،انقدر بهمون خوش میگذشت و میخندیدم که بعدش صدا از گلومون،درنمیومد…

    وقتی با قانون آشنا شدم،فهمیدم این دوستان من با اینکه در نوع خودشون بی نظیرند ولی هم مدار من نیستن،و من چون به شدت تشنه ی تغییر بودم،تا با این مفهوم آشنا شدم که برای اینکه آدم های بهتر توی زندگیت بیان،باید فضارو خالی کنی،در کمال احترام،کلا ازون جمع دوستی اومدم کنار،من دارم درمورد دوستان بی نهایت باحال،ثروتمند،خوشگل و موفق صحبت میکنم که باهاشون توی جهنمم خوش میگذشت!ولی رعایت قانون برای من خیلی،خیلی مهم تر بود …

    و در این مسیر رشد و پیشرفت،به طرز جالبی هربار که باورهای من بهتر میشد،جهان آدم های رشد یافته تری رو برام میفرستاد…بدون اینکه من تلاشی بکنم…همکار با کیفیت تر،دوست خانوادگی بهتر…ولی خب عملا من دوست صمیمی نداشتم،اینو توی چکاب فرکانسی دوازده قدم هم نوشته بودم که من هیچ دوست صمیمی ندارم!

    اما قانون رو میدونستم،که من باید فقط روی خودم کار کنم و بعد رفیق خوب خودش میاد …من باید لایق بشم…برای همین؛هیییچ وقت،با این هدف که بالاخره من باید یک دوستی پیدا کنم تنها نباشم،دنبال بچه های سایت،بیرون از سایت نگشتم.

    و وقتی من به اندازه ی کافی روی خودم کار کردم،چه اتفاقی افتاد!؟جهان خیلی شیک و مجلسی من رو با فاطمه جان که از شاگرد زرنگ های شماست هم مدار کرد….تازه اون موقع که این ارتباط ایجاد شد من هنوز نمیدونستم چه خبره…الان که حدود 10 ماه ازون روز میگذره…به جرئت میگم من واقعا به این آیه ی سوره ی انفال ایمان آوردم :

    وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

    و میان دل هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روی زمین است، هزینه می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت اندازی، ولی خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

    استاد یعنی هرچی بیشتر گذشت،علاوه بر تموم ویژگی های مثبتشون،یا کمک های توحیدی که بهم رسوندن،من بیشتر فهمیدم،آقا این دختر،خود منه…من توی این چندوقت،انقدر با فاطمه راحت و صمیمی شدم که با اون رفیق 10/15 ساله م صمیمی بودم…

    حالا الان در حال حاضر که این رابطه ایجاد شده،اوضاعش چطوره!؟

    من آخرین باری که با فاطمه جان صحبت کردم رو یادم نمیاد چه زمانی بوده،آخرین پیامی هم که بهم دادیم،فکر کنم سر قسمت قبلی این فایل بود که اونم سپاسگزاری از خدا بود برای این فایل جدید و تشویق فاطمه جان که بهم انرژی بده بیام کامنت بنویسم….

    چرا!؟بخاطر هدف!

    ما تموم تمرکزمون روی سایت و آموزش های استاده…وبس!

    ما هیچ ارتباط اضافه ای بیرون از سایت نداریم مگر اینکه خودش،خود به خود پیش بیاد….

    یعنی ارتباطی که خودِ خدا ایجاد کرده و انقدر هماهنگه که گاهی واقعا من رو شگفت زده میکنه،باز هم دلیل نمیشه که مارو از اصل دور کنه ….درحال حاضر ما هدف های خیلی مهم تری داریم که باید براش انرژی بزاریم و نباید دنبال فرعیات باشیم.

    و البته به غیر از فاطمه جان،باز هم طبق هماهنگی های خداوند،من به بهترین شاگرد های استاد وصل شدم…ولی این ارتباط ها هم فقط محدود درمورد قانون،قرآن ،الهامات و اتفاقات مثبت زندگیشونه و همین…و خداروصد هزار مرتبه شکر….چقدر من ازین زندگی راضیم…ازین انسان های شایسته که از لطف خدا و با ایمانی که من نشون دادم وارد زندگیم شدن و همون رابطه ها هم انقدر با کیفیته که فقط روی اصل استواره ….

    این از نتیجه ی عالی در بحث رفاقت ها ….

    =======================================================================================

    در زمینه ی تجسس نکردن در زندگی بقیه،خیلی خوبم…من هیچی از بقیه نمیدونم… و نمیپرسم…حالا این بقیه هرکسی میخواد باشه…الان داداش من،یک مدت از تهران اومده و منتظر ویزاشه که بره اروپا…من یکبار ازش نپرسیدم چیکار میکنی!؟یا فلان کارو چرا انجام نمیدی!؟یا تو فلان موضوع برنامه ت چیه!؟چرا نمیپرسم!؟چون من هزارتا هدف شخصی دارم که نیاز به قوای کاملِ ذهنی دارم برای اینکه لیزر فوکس به روش های رسیدن به خواسته های خودم فکر کنم!

    هربار ازم میپرسن،چه خبر!؟یا فلانی چیکار کرد!؟میگم نمیدونم!ازمن درمورد من بپرسید….من فقط درمورد خودم میدونم،مابقی جوابِ سوالاتتون (نمیدونمه!)

    در اکثر مواقع هم توی خونه،دوتا هندزفری توی گوشمه،که حتی به شنیدنِ یک جمله حساس نشم که بخوام،بفهمم دارند درمورد چی صحبت میکنند…که بعد بی دلیل فضای ذهنیم اِشغال بشه…

    در زمینه ی گمان مثبت هم خیلی خوبم….ذهنیتم در اکثر مواقع خوبه،فکر میکنم همه چیز برام خوبه،همه ی آدم ها خوبن،اتفاقات خوب پیش میاد،هرچی پیش بیاد خوبه و ….

    اما توی یک زمینه نیاز به تلاش بیشتر دارم…

    با اینکه کلا دهانم رو گِل گرفتم به هیچ عنوان درمورد قانون با کسی حرف نزنم و بهش نگم داره اشتباه میکنه،اما این حالت قضاوت توی ذهن من هست….یک چیزی مدام توی ذهنم داره میگه چرا بابا انقدر به اخبار گوش میده،چرا مامان انقدر متعصبه به عقایدی که از بیس اشتباهه،چرا مامان همیشه داره از خودش میکنه برای بقیه،چرا داداش این کار رو داره انجام میده با اینکه از قانون اطلاع داره…چرا فلانی انقدر غیبت میکنه ….

    یعنی ذهن من هنوز به صورت پیش فرض نمیتونه فقط خوبی های آدم هارو ببینه وروی نکات منفیشون تمرکز نکنه…در اکثر مواقع،نجوای ذهن میاد…ولی من آگاهانه جلوش رو میگیرم و میگم به توچه!تو به خوبی های این آدم توجه کن،وهنوز یک فاصله ی زمانی بین رد شدن این افکار و تغییرش به سمت مثبت هست که انشالله بهتر میشه….

    راستی درمورد تهمت :))) استاد من توی همین سایت کلی قضاوت شدم از طرف دوستانی که ادعایِ آگاهی ازقانون رو داشتن…حالا این ها تازه چیزهایی که برام نوشتن…خدا میدونه توی ذهنشون چی بوده!

    مثل اینکه:

    تو داری شوآف میکنی!

    از روند کامنتات خسته شدیم،چقدر از گذشته ت مینویسی!

    اون الهام نبوده که رفتی کیش،توهم زدی:)))

    تو بی مسئولیتی و نباید از کارت انصراف میدادی:))

    تو آدم بی تعهدی هستی که بچه هات رو ول کردی رفتی :))))

    شاید باورتون نشه ها…ولی اینارو کسایی گفتن که شاگرد های استادن!!!!

    ولی همون موقع،من تلاش کردم بهشون بی توجهی کنم…و خیر این ماجرا رو برای خودم این ببینم که باید بیشتر روی احساس لیاقتم کار کنم،و این ها دستی از دستان خدا شدند که من رو هدایت کنند خودم رو بیشتر ارزشمند بدونم….

    و چی شد!؟آلمست یا همون موقع خودشون فهمیدن اشتباه کردن و اینو اذعان کردن!یا کلا محو شدن:))))اینم از نتیجه ی قانون در اعراض از تهمت و قضاوت نا به جا….

    خداروصدهزارمرتبه شکر برای فرصت خلق یک صلات دیگه و یک ردپای قشنگ و شیک مجلسی….خدایا شکرت برای روشنی قلبم…شکرت برای همین جای زندگیم….عاشقتم خدا و این عشق بزرگترین سرمایه ی زندگیمه…

    استاد جان و استاد جان و بچه های هم پروژه ای…دم همتوووون گرم!

    بوسِ خدا به کله ی مبارک همتون!

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان از شمال ایران به هرجای دنیا که مفتخر به حضور ارزشمندِ توحیدی شماست.

    در پناه نور میسپارمتون،نورِ آسمون ها وزمین،خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 206 رای:
    • -
      زینب فرخی گفته:
      مدت عضویت: 1166 روز

      سلام ب سعیده جانم

      دوست جدید عزیزم ک از خواندن مطالبی ک نوشتی و حتی نوع بیان کلماتت کلی کیف کردم و لذت بردم.

      چقدر زیبا اول فایلت ایه ها رو نوشتی

      چقدر قشنگ از کلمات استفاده می کنی و توضیح میدادی از روابطت

      اینقدر زیبا مطالب رو نوشتی ک من فهمیدم چرا همیشه بهترین ها کنار تو دختر خوب و عزیز بودن

      نوع بیان کلماتت و نوع ب جای استفاده از اونها انسانها رو ناخود اگاه جذبت میکنه و دوست داره ساعت ها بشینه و باهات هم کلام بشه.

      من وقتی بچه‌های سایت از خداوند مینویسند و انصافاً چقدر زیبا مینویسند رو میخوانم اشک میریزم و لذت میبرم خدایی

      ولی با خواندن مطالب شما بارها خندم و کلی کیف کردم.

      آفرین و دمت گرم ک اینقدر زیبا مینویسی

      مطمئنم اگر ی روزی کتاب بنویسی از این کتاب هایی میشه ک انسان وقتی شروع ب خواندن میکنه دیگه دوست نداره کتاب رو زمین بزاره و باید تا ته کتاب رو بخونه.

      چقدر خوشحالم ک کامنت زیبات رو خوندم و دمت گرم ک اینقدر با تعهد روی خودت کار میکنی و مطمئنم ک موفقو پیروز خواهی شد.

      برات از خداوند بهترین ها رو میخوام و امیدوارم کامنت های عالی رو ازت بخونم و کلی کیف کنم.

      شاد باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1247 روز

      سلام سعیده ی خوشبخت و خوش قلبم

      چقدر این جمله ت در مورد من هم صدق میکنه:

      [[ هربار ازم میپرسن، چه خبر!؟ یا فلانی چیکار کرد!؟ میگم نمیدونم!ازمن درمورد من بپرسید….من فقط درمورد خودم میدونم، مابقی جوابِ سوالاتتون (نمیدونمه!) ]]

      از من در مورد من بپرسید

      راستش منم اصلا حوصله ی تجسس تو زندگی دیگران ندارم

      ولی از طرف مادرم تو این اخلاقم سرزنش میشم

      بهم میگه همینه که تو زندگیت به روز نیستی و مثل مردم نیستی

      میری خونه ی مردم دقت نمیکنی فرششون چه شکلی بود تابلوهاشون جقدر شیک بود فلان دکور شون چقدر با کلاس بود و…

      زندگی خودت ساده و معمولیه

      چرا فلانی که از تو پایین تره از همه لحاظ ، مثلا اون

      توستر داره تو نداری؟

      ندیدی فلان جا رفتیم فلان خانوم خونه داره ، ولی سرخ کن داره ماشین ظرفشویی داره تو بیست سال کار کردی هنوز اینا رو نداری ؟؟

      و از این حرفها

      حتی امروز به من زنگ زده بود که از خواهرت نپرسیدی جواب آزمایشش چی شد؟؟

      بهش گفتم من اصلا پاک یادم رفته بود که آبجی یکی دو هفته پیش چکاپ کامل داده بود و… تازه یادم هم بود نتیجه شو نمی پرسیدم چون من که پزشک نیستم اگر هم مشکلی داشته باشه راهنماییش کنم

      و

      اینها براشون تعجب برانگیزه که تو اصلا همش تو لاک خودتی و اصلا به دور و برت نگاه نمی‌کنی

      ولی من این زندگی رو دوست دارم

      چون برا دل خودم زندگی میکنم

      به سبک شخصی خودم زندگی میکنم،، تقریباً

      و دارم نتیجه ی این تجسس در زندگی دیگران و ارزش قائل شدن برای حرف و نظر دیگران رو میبینم که عدم آرامش هست و دور ماندن از هدف اصلی که رشد فردی خودمون هست

      به خودم افتخار میکنم و خودم رو تحسین میکنم بابت خیلی مسائل

      مثلا چندسال پیش یک شخصی که اون زمان خیلی برام عزیز و محترم بود و رو حرفش حرف نمیزدیم یکم که صمیمی تر شد ، یه بار به من گفتن برو با فلان دختر و فلان خانم تو فامیل رفیق شو و جور شو و بیشتر رفت و آمد کن و…

      گفتم برای چی ؟؟ من زیاد اهل رفت و آمد نیستم نه بخاطر اینکه اجتماعی نیستم ، بخاطر اینکه کارهای مهمتری دارم و رفت و آمدام هم حساب کتاب شده ست و با افراد هم مدار خودمه ، و فقط جایی که واقعا بهم خوش بگذره میرم وقتم و میزارم و از کارهای مهم ترم میزنم میرم با اون افراد معاشرت میکنم

      هرکسی شایستگی گذشتن از وقت گرانبها و عمر با ارزش آدم رو نداره

      نه اینکه اونا آدمهای بدی باشن

      نه

      اونا تو یه مداری هستن که من سالها پیش توی اون مدار بودم

      و من روی خودم‌ کار کردم و چند لِول اومدم بالاتر

      اگه برم تو اون مدار میدونم که غیر از روزمرگی و ظاهرسازی و غیبت و مسخره کردنِ این و اون چیزی تو اون محفل نیست پس نمیرم

      اونم نه یک جلسه دوجلسه ، انقدر برم که بشم رفیق فابریک اونا تا چی بشه ؟؟؟؟

      ابن شخص گفتن:

      برو بهشون نزدیک شو و صمیمی شو تا رازهای زندگیشون و بهت بگن و اگه کار خطایی چیزی انجام میدن ازشون آتو داشته باشی

      گفتم : خب آتو داشته باشم که چی بشه؟؟؟

      گفتن: خب معلومه دیگه , شما چقدر ساده ای، آدم باید از تک تک اطرافیانش آتو داشته باشه یه روزی به درد میخوره

      من همونجا برخلاف اینکه همیشه سعی میکنم خوش بین باشم به افراد ، تمام احترامی که تا اون زمان برای این شخص قائل بودم تو ذهنم فرو ریخت

      چون از حرفهای افراد میشه طرز فکرشون رو تشخیص داد

      تا قبل از این موضوع همش ظاهرسازی بود و تو فامیل همه بخاطر همون ظاهر خیرخواه و دانا به ایشون احترام میزاشتن

      وقتی که به من چنین پیشنهادی دادن تازه به عمق وجودشون پی بردم و گفتم:

      شرمنده من وقتمو برای این کارها هدر نمیدم

      چون حتی اگه تهش خلافی هم ازشون دیدم در حد لالیگا ، من قصد برملا کردن و آتو گرفتن و… رو ندارم ، همونطور که خودم دوست ندارم تو زندگی من کسی تجسس کنه ، دیگران هم دوست ندارن

      هر چی هم انگ سادگی و …. خوردم زیر بار نرفتم که برم خبط و خطایی از کسی کشف کنم که یه روزی به دردم بخوره و این کار رو بیهوده ترین و عبث ترین کار دنیا میدونستم

      که البته اعتراف میکنم شاید سالها پیش اینطوری نبودم و چنین تجسس هایی گاهاً میکردم در زمان جاهلیت.

      اما الان به زندگی برادر خودم هم کاری ندارم

      میگم اختیار زندگی خودشون و دارن

      و

      یه درسی که امیدوارم به اکثر فامیل همسرم داده باشم این دو سال اخیر، این بود که

      تو تضادهایی که دو سال پیش در روابط عاطفی ما ایجاد شد و من تصمیم به جدایی گرفتم ، بنا به دلایلی که هر کدوم از بستگان نزدیک همسرم داشتن هر کدوم تو کسوت نصیحت و پادرمیانی و …. اومدن نظر دادن و نصیحت کردن و دخالت کردن و….

      و من بعد اون ماجرا با تک به تک اقوام همسرم قطع رابطه ی کامل کردم ،

      تک به تک ،

      هر کسی که مستقیم یا غیرمستقیم ورود کرده بود به حریم خصوصی زندگی من ، دلسوزانه یا حسودانه یا تحت هر عنوانی ، تک به تک ،

      اونی که حضوری اومده بود نصیحت کنه برگرد ،

      اونی که تلفنی یا از طریق پیام یا حتی پشت سر شنیدم حرفی زده یا جانبداری کرده یا سکوت کرده بود و فقط شنونده بود و محل و ترک نکرده بود یا هرچی…

      با خودش …، با همسرش…، با بچه هاش… ، با پدر و مادرش….، کلهم اجمعین با همه قطع رابطه کردم

      چون اکثریت اون جمع یا افراد منفی بودن یا خنثی و باری به هرجهت زندگی کن و…

      و معاشرت با اونها تاثیر مثبتی در رشد من نداشت فقط وقت تلف کردن و انرژی ارزشمندی که جمع کرده بودن رو هدر دادن بود

      و بعد اون ماجرا ، اونایی هم که حتی خودشون دخالتی نداشتن ولی بواسطه ی نسبتی که با فرد دخالت کننده داشتن یا حتی درسکوت پای صحبت و غیبت و تهمت هایی که اون مدت زده شد در مورد من نشستن ، الان فهمیدن که نباید تو زندگی هیچکس دخالتی کنن

      فهمیدن که تو اختلاف هر خانواده ای حتی اگه نظرشون و پرسیدن بگن:

      🩷نمیدونم ، چمیدونم ، بمن چه؟🩷

      والسلام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 744 روز

      به نام خدای جانم

      که هرچه دارم از اوست …

      سلام سعیده جانم …

      سلام دختر دوست داشتنی من …

      نمیدونی چقدر ذوق کردم وقتی اول پیامت این آیه رو خوندم …

      یَا وَیْلَتَىٰ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا ﴿٢٨فرقان﴾

      ای وای، کاش من فلانی را به دوستی نمی گرفتم،

      لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی ۗ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا ﴿٢٩فرقان﴾

      رفاقت او مرا از پیروی قرآن پس از آنکه به من رسید محروم ساخت و گمراه گردانید، آری شیطان برای انسان مایه خذلان (و گمراهی) است.

      به خودن گفتم …

      بابا همین دو روز پیش من این س و ره رو خوندم چطور اینو بهش دقت نکرده بودم ….

      و بعد خیلی تحسین کردم …و گفتم ببین چقدر قشنگ حرف خدارو با خدا اثبات میکنه …چقدر قشنگ داره تعریف میکنه …چقدر قشنگ خدا هدایتش میکنه …

      ممنونم به خاطر داستان روابطی که گفتی …

      به این ایمان دارم که تو هر جور باشی آدمای مثل خودتو جذب میکنی …

      راسش منم از کلاس اول تا سوم بچه زرنگ کلاس بودم …دوستای خوبی داشتم ولی به خاطر محدودیت خانوادگی فقط دوست معمولی …

      تا کلاس چهارم که یه بغل دستی فوق العاده داشتم …ولی من مغرور شده بودم …دیگه درس نمیخوندم …

      و کلاس پنجم که دیگه هیچی …

      دوستای درس نخون …خودم وارد حاشیه شدم …و به خاطر حرفی که به استادم زده بودم …درونن تخریب میشدم و احساس لیاقت پایین میومد …با این حال خیلی خودمو دست کم نگرفتم فقط از لحاظ درسی پس رفت کردمو ولی از لحاظ غیر درسی و کارایی مثل شورا و مدرسه و ارتباط با معاون آموزشی و اینا به معنای واقعی ترکوندم …

      ولی یه دوست خوب و با خانواده داشتم که اولین بار بود که میتونستم باهاش رفت و آمد داشته باشم …بدم خونشون …و اونا عالی بودن …استخر و جکوزی و همه چیز …ولی من به خاطر احساس نالایق که داشتم …خودم با دستای خودم اونو حذف کردم و رفتار بسیار زشتی کردم که خود مادره آروم آروم ارتباط منو با دخترش حذف کرد …واقعا تقصیر خودم بود …و البته که هنوزم آثارش نه تنها نرفته بلکه به اون کار تا الان ادامه دادم ….دیگه باید به خودم بیام ..ولی واقعا شرمنده ی خودمم که معتاد این کار شدم …

      کلا من دوست صمیمی تا همین یک سال پیش که چه عرض کنم تا همین چند ماه پیش نداشتم …

      خلاصه رسید به ششمم که من دوباره با همون دوستان قبلی بودم و گفتم من میخوام یه محیط جدید رو رو انتخاب کنم و خودم کلاسمو عوض کردم … اونجام دوستای درس خونی نبودن …و من وارد رابطه با دوستای ناشایست شدم …

      البته اونام بد نبودناااا

      ولی خب دوستای خیلی خوب بیشتری توی اون مدرسه بودن …البته که اینم به خاطر خودم بود چون من خودمو لایق دوستای خوب و عالی و درسخون نمیدونستم …

      خلاصه من اونجا با اینا آشنا شدم و کلاس 7و 8 و9 ام هم با اونا بودم و البته که با یه نفر خیلی بیشتر توی زنگای تفریح با یه نفر بودم و بعد که رفتار و اخلاقتو با کلاس ششمم مقایسه کردم دیدم من چقدر از اون فرد مخصوصا درباره ی رفتارای منفی تاثیر گرفتم …

      تازه منی کا اونو فقط توی کلاس میدیدم…

      پس نهم که بودم سعی می‌کردم رابطمون باش کم رنگ کنم …و همیشه این سوال برام بود که چرا من با این توی این کلاس دوستم …این کلاس این افراد فوق العاده رو هم داره چرا نمیتونم باهاشون ارتباط صمیمی تری برقرار کنم …

      تا اینکه کرونا شد و من به معنای واقعی تا نیمه ی دوم کلاس یازدهم توی خونه بودم و نه تنها دوستی نداشتم بلکه ارتباطم فقط در حد چت بود …

      خلاصه …کلاس دوازدهم هم که افلاین بودم و دوستام شده بودن افراد کتابخونه که قشنگ میدیدم که بابا …اینا به خاطر دارا بودن این شخصیت در درون من با من هستن …

      ولی همیشه دورادور یه دوست بود که همون 7اوم یا 8 ام با هم آشنا شدیم …حتی توی یک کلاسم نبودیم …اصلا یادمم نمیاد چطور با هم آشنا شدیم …

      ولی به نظر دختر خوبی بود …

      تا بعد دانشگاهو اینا که من قبل سال 1402 چکاب نوشتم و دوست داشتم یه دوست صمیمی داشته باشم …

      خلاصه که همینجور که من شخصیتم بیشتر رشد میکرد …تعدادپیامام با اون دختر بیشتر میشد …البته که اون دختر واقعا یک دختر شایسته و خوبه و به طرز باور نکردنی درسای دنیا رو خوب یاد میگره و خوب رشد میکنه …و نمیدونم چطوری

      ..با اینکه به این فضای عباسمنشی فوق العاده دسترسی نداره و منم هیچ وقت نگفتم …و هیچ وقت دیگه دوست ندارم آدما رو مجبور به هدایت شدن بکنم …البته که تا همین چند ماه پیش برای یکی از کسایی که دوست داشتم اینکارو میکردم …

      ولی اون خیلی خوب رفتار میکنه …

      کم کم ارتباطمون بیشتر شد و با اینکه اون تهرانه درس میخونه و من اصفهان ولی هر روز با هم حرف می‌زنیم و مکالماتمون 1 ساعته و اینا میشه …

      و اینقدر وقتی هم با هم هستیم خوش میگذره که به خودمون میایم می‌بینیم 6 ساعته بفهمیم و شب شده و هنوزم می خوایم باشیم ولی باید بریم …

      واقعا خداروشکر میکنم به خاطر این دوست خوب …

      دیگه از تو و دوستای سایت که اینقدر زیبا تجربشون رو می‌نویسند نگم برات …

      چقدر خداروشکر میکنم …

      درسته که اون موقع که دوست ناشایست داشتم یکم رفتارم متفاوت شد و بعد با مقایسه‌ی خودم با خودم به این رسیدم و یکم هنوز اون رفتار ها درون من هست ولی جهان اون روز به من یاد داد که چقدر سخت گیرانه باید باشم درباره ی این موضوع …و به معنای واقعی دوست داشتم فقط یکی …فقط یکی باشه …دو تا باشه …بسه …دوست زیاد صمیمی نمیخوام …

      راستی یه چیزی بگم …

      کلا از بچگی که یعنی از 5ام به خاطر اتفاقات کمی از قانون احساس خوب =اتفاقات خوب رو درک کرده بودم. و می خواستم مثبت باشم و اصلا هم ناراحت نمیشدم که بهم بگن بچه مثبت …از همون موقع حتی نزاشتم حرف زشت و القاب و اینا توی دهنم بچرخه و با هر کسی آشنا میشدم بهش گوش زد میکردم که من خوشم نمیاد میتونی جلوی من حداقل از این القاب استفاده نکنی یا اینا رو که برای تو البته عادیه نگی یا نه …

      وقتی استاد داشت میگفت اگه ارزششو داره درباره ی غیبت و تهمت اینو بگین به اون فرد به خودم گفتم مگه میشه …

      بعد یادم افتاد به خودم که درباره ی فحش و القاب و اینا این کارو میکردمو به صورت باور نکردنی افراد رعایت می‌کردن…

      و درباره ی افراد دور و برم که غیبت و تهمت میزنن و اینا …

      و اگه دیدگاه بد نباشه روی خوش اون فرد رو میبینی …

      واقعا واقعا درسته…

      از استادی که من هیچ چیز منفی دربارش نداشتم اینقدر عاشق من شد …

      تا استادی که از همون اول شنیده بودم عقده ای و خوب نیست و پاچه گیر من شد ….

      .

      .

      خلاصه که عاشقتونم …

      و اینقدر این فایل آگاهی داشت که به خودم گفتم وای من باید هر لحظه اینو گوش بدم و استوپ کنمو دربارش بگم و بنویسم…

      و خیلی موافقم که یکم وقت این فایل بیشتر باشه …

      ای کاش این مصاحبه ورژن جدیدش توسط استاد با تحلیل آیات دوباره ضبط میشد ..

      البته میدونم که استاد الان روی دوره ی دیگه ای کار می‌کنند…

      ولی وقتی این فایلو دیدم به خودم گفتم …

      پس ملیکا جواب همه ی سوالاتت توی قرانه …

      و به خدا گفتم …خدایا تو هدایتم کن که اینطوری بتونم جواب همه ی سوالامو درک کنم و بفهمم …

      نمیدونم هنوز چقدر بتونم روی حرفم بایستم ولی دوست دارم حتی اگه بقیه مصاحبه ها اومد …اونا رو از توی قران پیدا کنم …و دربارش فکر کنم و اگه شد کامنت بنویسم …

      عاشقتونم …

      مرسی سعیده عزیزم به خاطر تک تک حرفات …

      خیلی دوستت دارم

      در پناه لله یکتا باشید

      فعلا….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: