اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من الان فکرکنم یه چندسالی هست غیبت کردنم بسیار کم شده،تو فامیل تو خونه همه میدون من علیه غیبت کردن نیستم یه مدت سفت وسخت واقعا ازاین جمعا دوری میکردم ،اگه مهمونی میرفتم همه دور هم جمع میشدن غیبت میکردن من هنذفری میزاشتم داخل گوشم وفایل گوش میدادم اصلا هم مهم نبود درموردم چی فکر میکنن
وجالبه هرکسی زنگ میزد خونمون زیاد بامن نمیتونستن صحبت کنن چون میدونستن من اهل غیبت نیستم یا سریع قطع میکردن بعداز یه گفتگو کوتاه یا گوشی رو میدادم به یکی از اعضای خانوادم کلی باهم میشستن غیبت میکردن
وخیلی از این موضوع خوشحال بودم ولی الان یه مدته شل کردم شروع کرده بودم به غیبت کردن که
این فایل بهم یه گوشزدی زد که حواست باشه مخصوصا با حرفی که استاد دوباره یاداوریش کردن که
با غیبت دارین گوشت برادر خودتون رو میخورید
این باعث شد من دوباره پیچ ومهره هارو سفت کنم مثل قبل خیلی محکم جلو برم اجازه ندم نه کسی غیبت کنه نه خودم به کمک حق
تهمت و قضاوت خدا مارو ببخشه خیلی انجام دادیم خیلی خیلی قضاوت کردیم
ماشین باسرعت میره یواش میره سبقت میگیره
ماکه نمیدونیم برای اون شخص چ اتفاقی افتاده سریع شروع میکنیم به قضاوت کردن
الان جوری شده حتی اگه کسی هم بوق بزنه سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم نمیگم کامل شدم اصلا قضاوت نمیکنم خدا کمک کنه درکو آگاهیمون رو بیشتر کنه که کمتر دچار خطا واشتباه بشیم
کامنت یکی از بچه ها رو خوندم مثالی زده بوده در مورد درخت
که چقدر خوبه مثل یه درخت باشیم هم پرسوده ،هیچکسو قضاوت نمیکنه،کلی فواید داره
مثل درخت باشیم که هرچیزی هرکسی از جلوش رد میشه قضاوتش نمیکنه کسی بهش ضربه بزنه نزنه
داره کار خودشو انجام میده
اگه برای لحظه ای بهش تکیه کنی از سایش استفاده کنی
کاری نداره تو کی هستی سرجاش ایستاده داره روند تکاملی خودشو پیش میبره
پس چقدر خوبه مثل یه درخت باشیم بدون توجه به بقیه ،زندگی خودمون بکنیم از لحظه به لحطه زندگیمون لذت ببریم
من اینجا یاد گرفتم دیگه به کسی تهمت نزنم حتی اگر بهم ثابت بشه
چون این من هستم که با افکار و باورهام خالق شرایط زندگی خودم هستم
اینجاداریم یاد میگیریم کم کم عادتهای بدمون رو کنار بزاریم وبیشتر به سمت عادات ورفتارهای مناسبی بریم که درشان خدای خودمون باشه
به نام یکتای بیهمتا ،به نام او که کامل است و هرکس میخواهد در مسیر تکامل باشد بایدکه در صراط او باشد
استاد چه فایل زیبایی و چقدر آموزنده، باید از خودم برایتان بگویم از محیط تهمت زدهای که من در آن بزرگ شدم شاید دوستانی که دوران کودکی و نوجوانی آنها در دهه 50 و 60 و 70 در روستاها و شهرهای کوچک گذشته حرفهای من را بهتر متوجه شوند و آن را تصدیق کنند.
در آن دوران محیطهای بسته و محیط های کوچک روستایی و با ساختار قبیله ای و عشایری سرشار بود از تهمت ، از قضاوت و برچسب زدن به دیگران و پر بود از تهمتهای اخلاقی.
وقتی که استاد آیههای قرآن در مورد نهی از غیبت و تهمت را میخواند رفتار مردمان زمان پیامبر برای من یادآور فضای روستاها در دهه 60 و در دوران کودکی و نوجوانی خودم بود.
به یاد آوردم که چقدر فضا آلوده بود چه زنان نجیبی که به خاطر رفتارهایی که با معیارهای آن زمان کمی ناهمخوانی داشت مورد تهمت و افترا قرار می گرفتند
زنانی که به واسطه باورهای متفاوتشان نمی خواستند کاملا در آن قالب تحمیلی باشند اما جامعه که ذلیل بودن ، مطیع بودن، و بی ارزش دانستن خود را برای زنان بعنوان معیارهای مطلوب تعریف کرده بود به آنان برچسب های زشت می زد و رفتار آنان را به بدترین نحو ممکن قضاوت می کرد
و چه زنانی که به خاطر آنکه مورد اتهام و تهمت قرار نگیرند با محدودیتهای خودساخته کمتر در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند، با لبخند نزدن و نخندیدن وبا سلام علیک نکردن و با پوشش های تیره به ظاهر حفظ آبرو می کردند.
من وقتی سرگذشت تهمت زنندگان و غیبت کنندگان را رصد می کنم خیلی واضح و روشن درک می کنم که غیبت کردن برابر است با خوردن گوشت برادر مرده . آری کسی که خودش را کنترل نکند و غیبت دیگران برایش لذت داشته باشد عاقبتی تلخ و سخت در انتظارش است .بی عاقبتی، فرسودگی عجیب جسم، افسردگی، فقر و درماندگی حاصل این نوع زندگی واین نوع طرز فکر و طرز نگاه است.
من هزاران هزار مرتبه شکر گزارم به خاطر جامعهای که اکنون این همه تکامل پیدا کرده است و در همان روستاها و شهرهای کوچک فضا کاملاً تغییر کرده است دیگردخالتها و سرک کشیدنهای بیش از حد مردم در زندگی هم خیلی خیلی کم شده است
دیگر صحبت کردن و احوالپرسی یک مرد با زن در کوچه مایه داستان سرایی های عجیب و غریب نمی شود صحبت کردن و همراه بودن یک مرد با یک زن، پوشش دختران و زنان و نوع لباسشان و ارتباطاتشان را در حوزه مسائل شخصی افراد میبینند و مردم کمتر در مورد آن قضاوت میکنند که فقط همین یک مورد جای هزاران هزار هزار بار شکرگزاری و سپاسگزاری دارد.
وقتی که باورها و نگاه امروز افراد جامعه را نسبت به دهه 60 و 70 مقایسه میکنم میبینم که جامعه ما چقدر در مسیر تکامل جلو رفته و اخلاق افراد چقدر توحیدی تر شده است.
چقدر زندگی کردن به خاطر دیگران کمرنگتر شده است امروز بسیاری از ما افراد جامعه به حدی از تکامل و رشد رسیده ایم که لایق شنیدن این سخنان هستیم و هدایت شده ایم به شنیدن این حرفها و عمل کردن به آنها
در دهه 60 در روستای من در روستاهای ایران در شهرهای مختلف آن موقع هم قرآن بود اما آمادگی نبود ، درک نبود برای همین هم غیبت کردن و تهمت زدن خوراک دائمی جامعه بود.
خدایا شکرت به خاطر دورانی که زندگی میکنیم خدایا شکرت به خاطر امکانات این روزگار، خدایا شکرت به خاطر اینترنت که یک نفر صدای توحیدیش را از هزاران کیلومتر فاصله به راحتی به گوش ما میرساند و بر قلب ما مینشاند و شخصیت و باورهای ما را متفاوت میکند خدایا شکرت بخاطر آمادگی که در جامعه ایجاد شده است و تحولی که در باورهای افراد جامعه ایجاد شده است.
خدا را شاکرم که هر موقع حتی اگه سر سوزن ما تصمیم به هدایت داریم خدا هزاران برابر ما رو هدایت میکنه.
دقیقا با این دو سری فایل و بابت اتفاقی که برام رخ داده بود، خدا خودش را بهم نشون داد.
آره من خدا را فراموش کرده بودم، و دل به بنده خدا بسته بودم. من شرک ورزیدم. واقعا شرک از مورچه ای که در تاریکی بر دل سنگی راه میره، مخفی تر به دل ما نفوذ میکنه. من باید این تجربه تلخ را پشت سر میذاشتم تا پس گردنی محکمی از دنیا بخورم که همیشه یادم بمونه موحد بودن فقط به حرف نیست باید مرد عمل باشی
استاد کاش بتونم آنقدر شجاع بشم که حاضر نباشم پای غیبت شنیدن از کسی بمونم و اونقدر رو خودم کار کنم قوی بشم که صدم ثانیه هم غیبت کسی را نکنم.
خدایا این بزرگترین ، بهترین ، باارزشمند ترین و زیبا ترین نعمتی ست، که بهم لطف کردی.
خدایا هر آنچه دارم از توست.
فایل امروز خیلی حالم و خوب کرد و یه جاهایی اشکم و در آورد.
وقتی عباس منش از زبان خدا قرآن و واسم میگه و از حرف ها و صحبت های خدا با من حرف میزنه خیلی کیف می کنم لذت می برم.
چقدر قانون و خدا خوب ، شفاف سازی کرده اما این روزها دارم درک می کنم و هی بیشتر.
چند روز پیش همین آیه و خوندم که خدا میگفت غیبت اینققققققققدر گناه بزرگی ه، که برابر با خوردن گوشت برادر مرده ست.
خیلی منظورش و درک نکردم امروز فهمیدم که اگه کلید و بلد باشم و برگردم به آیه های قبل ترش، خیلی واضح همه چی و گفته.
خدایا متشکرم.
از روزی که وارد این سایت شدم یعنی واسم غار حراست که هر چند یکبار منو مجنون خودش می کنه و فقط شادی، لذت ، حال خوب ست.
سالها ست که غیبت و ترک کردم و هیچ کس هنوز نشده که بیا پیشم بخواد ادامه بده و من بهش اجازه بدم.
به خودم افتخار می کنم و خدا رو شکر می کنم که این نعمت بزرگ بهم لطف کرده داده.
خیلی آدم اومدند وقتی تغییرات م رو می بینند بهم میگن از دین خارج شدی.
ایمان ت و باختی.
یه آدم بی خیال که دلش به هیچ کس رحم نداره شدی.
اما وقتی فکر می کنم که قبلاً کی بودم و الان کی هستم حالم خوب میشه و جواب ذهن م که همراه گفته های آدم های اطراف م نجوا و شروع می کنه میدم بابا من ایمان دارم ، راهم ، مسیرم ، کارم درست ه.
پس سری تکون میدم و حرف هاشون و تایید می کنم.
بارها شده توسط نزدیکان م، مسخره شدم، و به تهمت هابی زدند اما من فقط سکوت می کنم و حرفی برای گفتن ندارم.
روزهای اول خیلی دوست داشتم که قانع کنم آدم های دور و برم ، اما امروز که روزها با حتی ماها میگذره که با رسیدن به ناخواسته ها، تضادها سکوت و بهترین جواب می دونم برای آرامش خودم.
بخدا فهمیدم بخدا گرفتم بخدا پیدا کردم دلیل نرسیدن به خواسته هامو بخدا یافتم استاد دمت گرم خداییییییی که بیرون کشیدی این ترمزمو و نشونم دادی استاد واقعا ممنونم
کلی خواسته دارم میگم خدایا چرا نمیشه چرا نمیتونم من که بکوب روی خودم کار میکنم تجسم میکنم باورامو پایین بالا میکنم روی باورای ایراد دارم کار میکنم همیشه
بخدا همیشه و همیشه حرفم به خدا اینه که چرا اتفاق نمیفته برام خواسته هام چرا چرا چرا؟!؟!؟!؟!
توروخدا جوابمو زودتر بدی لاستیکای ماشینم صاف شد چرا حرکت نمیکنه از جاشششش
امشب فهمیدم خدا از زبون طلاییت گفت بهم استاد اینقدر ذذذذووووووققققق دارم که اگه دستم بهتون میرسید تا صبح از بوسام سرختون میکردم (الان 9:45شبه قاسم آباد)خخخخ
خب حالا چیشد و چیو فهمیدم:
اونجا که گفتین اینکه تمرکزمون روی بقیه هست و اصلا چرا گوش میدیم به بقیه وقتی در مورد بقیه صحبت میکنن این زنگو تو گوشم زد که عه عه عه!!!
مهدی چرا تا الان نفهمیدی؟!؟!؟!
یکی از قوی ترین ترمزات اینه که همیشه تو خوانواده ات مشکله درسته مشکلات به تو مربوط نیست اونم از بس رو خودت کار کردی همه بهت عشقو دلو قلوه میدنو ازت میگیرن اما چرا هر روز تا میبینی خودشون مشکل دارن بهشون توجه میکنی!!!
مثال امروز:
پدرم:امیر(داداشم)بلند شو دیگه ظهر شد!
پدرم:عجب قلطی کردم این مغازه رو براش راه انداختم!!!خخخ
پدرم:بلند شو مشتریات زنگ میزنن باید اونا بیدارت کنن!!!خخخ
من:بابا جان جیگرتو بخورم مگه نگفتم بهت نکن مغازه رو نزن براش کسی که خودش با خودش نمیدونه چند چنده چرا تو خودتو درگیر زندگیش میکنی!؟!؟(از روی دلسوزی برای خوانواده)
من:مگه نگفتم بابا این خطو این نشون که این بشر از مغازه داری هیچی نمیدونه بعداً پشیمون میشه!!!(مهدی اقای دلسوز)(فکرم:یه خودی نشون بدم که بر اساس درکی که از قانون داشتم تمام این اتفاقات رو پیش بینی کردم و قانونو بیشتر به خودم یاد آوری کنم خخخ خدایی نگا شیطان از چه راهی وارد میشه پدر صلواتی خخخ)
پدرم:من چه میدونستم گفتم یه کاری براش راه بندازم بره سر کار این داستاناش درست میشه!!!
حالا از این داستان که یکی از داستانامه چی میشه فهمید؟!
حداقل یک بار در روز وارد اینجوری مجالس داغی بشی مهدی بگم چی خب تمرکزی هم برات میمونه که بزاری روی خودت و کار کردن روی خواسته هاتتتت!!!!
اینه پاشنه آشیلم کار کردم روی خودم از این مجالس گرم خارج شدم باز به مجالس بقیه ذهنم گیر زدم!!!خخخ
بخدا داستان داریم با این ذهن چه کنم استاد ای،،،
خب از این به بعد هدف نشنیدن چرندیات اطرافیان برای برداشتن ترمز ارتقاء مدار
تازه الان میفهمم چرا اسم این دوره رو گذاشتیم مهاجرت به یک مدار بالاتر
مهاجرت من که دوستان از این فایل شروع شد اون بالا منتظر شمام هستم. خخخ
و اینجا میرسیم به این آیه که به این داستان ربط داره که همه چیز به قول استاد باورای توحیدی هست که همونا درست بشه همه چیز درسته خودشم بهمون میگه باور ها و کارای اشتباهمو:
انا علینا للهدا(12لیل)
برماست که شما را هدایت کنیم
عاشقتم که بر خودت واجب کردی هدایتمو عشششققققق قربونت برم نفس خخخ
استاد عزیزم خانم شایسته مهربان سپاس گزار وجودتون هستم چقدر درس برام داشت این فایل . متشکرم چقدر خوشحالم بابت توضیحات این فایل و این ظرافت شما دراندیشیدن به این آیات لذت بردم و ای وای بر من که چقدر به راحتی در جایی قرار میگرفتم که به راحتی تهمت میزدن و چقدر غیبت میشنیدم و بالاخره خودم هم خدا داند که میکردم یا نه
استاد جانم ادامه بدین این فایلهای قرانی رو خیلی زیباست دوست دارم بیشتر یاد بگیرم از شما خیلی کلام شما به دل میشینه چقدر عالی که هستین و بهمون کمک میکنین
سپاسگزار خداوندم که از شاگردان شما هستم و باعث افتخار من هستین
همینجا تعهد میدهم که دیگر در این جاها که غیبت میکنن و تهمت میزنن قرار نگیرم .
امیدوارم با گوش دادن زیاد به این فایل مورد لطف خداوند قرار بگیرم وقدم به قدم هدایتم کنه به سمت خوشبختی
یادم میاد در زمان دانشجویی استاد جوانی داشتم که علوم فقهی خونده بود و استاد اخلاق ما بود و ارتباطی نزدیک و دوستانه ای با ما دانشجویان داشت طوری که سر کلاس بیشتر سوالات دانشجویان رو پاسخ میداد تا درس اصلی رو ارائه بده
یادمه یکبار ازش پرسیدم
استاد : چرا انسان گرایش داره برای گناه کردن ؟ اصلا اگه گناه بده چرا انسان گناه می کنه ؟ با اینکه اینهمه تاکید شده بر عذاب دادن نسبت به گناهان کوچک و بزرگ هم در این دنیا و مخصوصا سرای آخرت
و استادمون پاسخ داد : چون گناه لذت داره مثل فست فود که خوردنش لذت داره در حالیکه میدونه فست فود براش ضرر داره یا افرادی که سیگار می کشن . سیگاری ها خودشون میدونن سیگار براشون ضرر داره ولی باز می کشن.
با گفته های استاد عباس منش در این فایل یاد حرفای استاد اخلاق دانشگاهمون افتادم.
درون واقعیم رو با صحبت های استاد می خوام بکشم بیرون که بیشتر خودم رو بشناسم و تلاش کنم در بهبود نقاط تاریک درونم .
– کنجکاویی در زندگی دیگران :
خدا رو هزاران مرتبه شکر از بچکی از کنجکاویی در زندگی مردم بدم میومد و هیچ علاقه ای به کنجکاوی در وضع و اوضاع دیگران نداشتم و الان خیلی هم بهتر شدم و در مداری نیستم که در معرض انسان هایی باشم که آگاهانه دوست دارن حس کنجکاویی دیگران رو برانگیزونن چون منطق قوی پشت ذهنم هست که افرادی که میخوان به صورتی خودنمایی کنن خلاء وحشتناک درونی دارن پس دلیلی نداره من خودم رو پایین بیارم و اجازه بدم این افراد من رو از نظر مداری و فرکانسی پایین بیارن.
– تهمت
این مقوله هم با شخصیت من ناسازگار بوده ولی چندبار در عالم جاهلیت و نادانیم از دستم در رفته ولی وقتی سر عقل اومدم احساس شرم داشتم و تصمیم می گرفتم دیگه این کار رو نکنم و از وقتی رو خودم کار کردن رو جدی شروع کردم یادم نمیاد به کسی تهمت زده باشم
واقعا استاد درست میگن : کسی که هدف داشته باشه اصلا وقت نمی کنه در زندگی دیگران سرک بکشه و این رو من بش رسیدم و در این موردم هم خداروشکر نمره خوبی به خودم میدم.
– غیبت :
راستش چند وقتی در محیط کارم بعلت عقب افتادن حقوق هامون غیب و بدگویی از مدیر شرکتمون بالا گرفته بود و بعلت مشکلات مالی کارمندان و به سختی افتادن زندگیمون نقل و نبات همه مون غیب در مورد صاحب شرکت شده بود.
و با اومدن این 2 قسمت بخودم اومدم
“”” آی ایمان داری چیکار می کنی ؟ تو که میگی من سراپا گوش به حرفای استاد عباس منشم روزانه بالای 10 ساعت به فایل های مختلف استاد گوش میدم کامنت می خونم کامنت می نویسم با خودم در مورد قوانین فکر می کنم و با خودم در موردشون صحبت می کنم ، خلاصه تو این مسیر و برنامه ام چرا مثل عامه مردم رفتار می کنم . یعنی ناخودآگاه داشتم میشدم ” خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو شودم ” و خودمم نمیدونستم
ولی با دیدن این دو فایل ارزشمند بخودم اومدم لذا مچ خودم رو گرفت و نشستم در خلوت خودم و با خدای خودم صحبت کردم و از خدا خواستم به مسیری که الان بصلاحم هست هدایتم کنه
و خدا وقتی با باور قوی در خواست کنی پاسخ میده
و خدا جراتی به دلم انداخت که استفاء بده و بیام بیرون
و من هم همینکار رو کردم
خداشاهده یک روز بیکار نشدم و از فردای استفاء م رفته شرکت بهتری
خلاصه از غیبت کردن و غیبت شنیدن هرروزه تو اون شرکت خودم رو نجات دادم
البته بحث به تعویق افتادن چندین ماهه حقوق هم علت قوی شد برای ترک کار از اون شرکت
خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم همچین فضایی هست که میتونم حرف دلم رو بزنم و حرف دل دوستان رو بخونم که آگاه تر بشم . عاقل تر بشم ، در کنترل ذهن و احساساتم قوی تر بشم
الان بهتر از قبل متوجه میشم که استاد میگن : کنترل ذهن همه چیزه
تهمت ، غیبت ، کنجکاوی در زندگی دیگران ، مقایسه زندگی خودم با دیگران هم کنترل ذهن می خواد ، انرژِی می خواد باید برای ذهن وقت گذاشت بمحض بخیال شدن افکار و کانون توجه ت ، سریع ذهن شروع می کنه به منفی پردازی و بردنت به احساس بد
اونجا هم که استاد اشاره کردن به : ” غیب کردن مثل خوردن گوشت برادر مرده س ”
باید مدت ایستاد و خوب فکر کرد و بالاتر از فکر کردن ، تجسم کرد
که غیب کردن و غیب شنیدن چه فرکانس منفی بالایی داره
بابا خود خدا داره میگه غیبت= با خوردن گوشت بردار مرده ت
یعنی خیلی خطرناکه
ماهایی که دنبال فرکانس قوی و مهمتر از دستیابی به فرکانس های بالا ، موندنمون در فرکانس قوی هستیم در هر لحظه پس خیلی بیشتر باید حواسمون رو جمع کنیم که غیب و تهمت نزنیم و از غیب و تهمت شنیدن دوری کنیم
اساس جهان مادی دو قطبی ست .
چاقو می تونه در دست جراح مصدوم و بیمار رو از مرگ نجات بده
همون چاقو تو دست یک آدم ناجور می تونه انسانی رو به قتل برسونه
ذهن هم همینه :
می تونه برای ما سودمند باشه و هم می تونه برای ما زیان آور باشه
لامصب ابزار خوشبختی ما دست همین ذهنه و اگه ازش غافل بشیم خوشبختی که چه عرض کنم بدبخت میشیم.گمراه میشیم شکست می خوریم.
با کلاممون میتونیم حرف های مثبت و کلام خدا رو جاری و ساری کنیم همم می تونیم با غیبت و تهمت و زخمه زبون زدن کلام شیطان رو به زبون بیاریم
همه چیز دست خودمونه
این روزا پسر خوبی شدم چون کلام و آگاهی های استاد رو با ایمان و باور قوی تری جامه عمل می پوشونم و الله برکت طبق قانون جهان هستی هم عالی داره پاسخ میده به فرکانس های جدیدم
ولی باز می خوام پسر بهتری بشم و با انرژی و تمرکز بیشتری روی برنامه های استاد کار کنم
چون نیاز منه
استاد بی نهایت ازتون سپاسگزارم که کلام خدا رو با زبان شیوا و رساتون به گوش ما هم رسوندید.این دیگه بسته به ما داره که چقدر بشون عمل کنیم.
یادمه اولین دفعه هایی که آیه منع غیبت رو شنیدم یا خوندم راستش یه جوری شدم که مثلا چرا خدا مثالی به این مشمئز کنندگی رو آورده ؟َ! یعنی واقعا نمیشد یه مثال بهتری بیاره؟؟ و اون رو خیلی اغراق آمیز می دونستم ؛
سالها گذشت
بزرگتر شدم و
خدا بهم لطف داشت و بهتر فهمیدم،
ببینید یه شخصی که فوت شده نمیتونه هیچ دفاعی از خودش در برابر حمله دیگران بکنه و غیبت واقعا یه حمله ناجوانمردانه به شخص غایبیه که دفاعی از خودش نمیتونه بکنه و اتفاقا اون شخص مرده انتظار داره بهش رحم بشه به همین دلیل خدای بزرگ از کلمه برادر استفاده کرده که اوج انتظاری که یه شخص داره انتظاریه که یه برادر میتونه از خونواده ش داشته باشه که بهش رحم کنند.
بعد قضیه هم که به همینجا ختم نمیشه چون وقتی شروع به غیبت میکنیم در واقع وارد یک چرخه سلسه وار و تشدید شونده میشیم که هر چه بیشتر جلو میریم بیشتر متنفر میشیم از اون افرادی که بدشون گفته میشه و وقتی بدمون میاد ناخودآگاه ترغیب هم میشیم برای کارها و تصمیمات بد دیگه ای.از خداوند همیشه توفیق سربلندی و پیروزی بخوایم تا انشالله هر چه بیشتر بتونیم دور بشیم از این فضاهای مسموم.
این فایل عالی رو در بهترین زمان و مکان گرفتم ک تعهد کامل دارم روی روانشناسی ثروت یک..چقدر منو هدایت کرد ب سمت خوبی ها..دقیقا من اصلا نباید کاری داشته باشم ب بقیه،اصلا نباید در مورد بقیه حرف بزنم یا نظری نصیحتی چیزی داشته باشم.من اگ کار بلدم ناظر بر اعمال و افکار و گفتار خودم باشم.
از بچگی دوست نداشتم وارد روابط خاله زنکی بشم و از غیبت کردن خیلی بدم میومد..بیشتر تمرکزم روی این بود ک ی خوبی و زیبایی تو رفتار بقیه ببینم و بهش بگم حس خوبی بدم و بگیرم..ولی جدیدا متوجه شده بودم در مورد ی سری افراد فامیلم ک بهم تهمت زده بود و منو خراب کرده بودن همش دارم بدگویی و غیبت میکنم و چ بسا ک روز ب روز حس وحال خودم بد میشد اون بنده های خدا رو ک نمیدیدم..
این فایل دو قسمتی دوتا درس خیلی خیلی بزرگ ب من داد ک قول میدم همیشه انجامش بدم و هیچوقتی فراموشش نکنم.
اول: من ک میدونم من ادم خوبی هستم پس وجدانم راحته و مشکلی نیس ب کارای خودم ادامه میدم و توجه نمیکنم.
دوم: وارد هیچ غیبتی نشم و در مورد هیچکسی کوچیک ترین کلمهی منفی ب زبان نیارم.
چون دیدم کوچیک ترین توجه من ب غیبت از کسی کل تصویر خوب و خوبی های منو پاک کرد و رابطه کلا ب خرابی ها رفت.. بزاریم از ادما تصویر های خوبی داشته باشیم و وجه مثبت اونا رو جذب کنیم.این مدلی بخدا حتی اگ ادمی با همه بد باشه ب تو ک میرسه مهر ماه میشه .. باور قشنگی ک داشتم و داشت فراموشم میشد اینه ک همه ی ادمااااااا بهترین اخلاق و رفتار رو با من دارند و کلی بهم احترام میذارن و دوسم دارن و بجز خوبی ازم یاد نمیکنن.. و صدالبته ک خودم باید بجز خوبی از دیگران هیچ یادی نداشته باشم
و اینکه هیچوقت با ادمایی ک بد دیگران رو میگن هم صحبت نشم و فقط خوبی ببینم از همه چرا ک من همون لحظه با اونا هستم و بعدش خودمو با خودم میبرم ن بقیه رو..و هیچکسی هیچ تاثیر و قدرتی تو زندگی من نداره..
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایی که مهربانیش همیشگی و رحمتش بی انتهاس
سلام به روی ماه همگی
من الان فکرکنم یه چندسالی هست غیبت کردنم بسیار کم شده،تو فامیل تو خونه همه میدون من علیه غیبت کردن نیستم یه مدت سفت وسخت واقعا ازاین جمعا دوری میکردم ،اگه مهمونی میرفتم همه دور هم جمع میشدن غیبت میکردن من هنذفری میزاشتم داخل گوشم وفایل گوش میدادم اصلا هم مهم نبود درموردم چی فکر میکنن
وجالبه هرکسی زنگ میزد خونمون زیاد بامن نمیتونستن صحبت کنن چون میدونستن من اهل غیبت نیستم یا سریع قطع میکردن بعداز یه گفتگو کوتاه یا گوشی رو میدادم به یکی از اعضای خانوادم کلی باهم میشستن غیبت میکردن
وخیلی از این موضوع خوشحال بودم ولی الان یه مدته شل کردم شروع کرده بودم به غیبت کردن که
این فایل بهم یه گوشزدی زد که حواست باشه مخصوصا با حرفی که استاد دوباره یاداوریش کردن که
با غیبت دارین گوشت برادر خودتون رو میخورید
این باعث شد من دوباره پیچ ومهره هارو سفت کنم مثل قبل خیلی محکم جلو برم اجازه ندم نه کسی غیبت کنه نه خودم به کمک حق
تهمت و قضاوت خدا مارو ببخشه خیلی انجام دادیم خیلی خیلی قضاوت کردیم
ماشین باسرعت میره یواش میره سبقت میگیره
ماکه نمیدونیم برای اون شخص چ اتفاقی افتاده سریع شروع میکنیم به قضاوت کردن
الان جوری شده حتی اگه کسی هم بوق بزنه سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم نمیگم کامل شدم اصلا قضاوت نمیکنم خدا کمک کنه درکو آگاهیمون رو بیشتر کنه که کمتر دچار خطا واشتباه بشیم
کامنت یکی از بچه ها رو خوندم مثالی زده بوده در مورد درخت
که چقدر خوبه مثل یه درخت باشیم هم پرسوده ،هیچکسو قضاوت نمیکنه،کلی فواید داره
مثل درخت باشیم که هرچیزی هرکسی از جلوش رد میشه قضاوتش نمیکنه کسی بهش ضربه بزنه نزنه
داره کار خودشو انجام میده
اگه برای لحظه ای بهش تکیه کنی از سایش استفاده کنی
کاری نداره تو کی هستی سرجاش ایستاده داره روند تکاملی خودشو پیش میبره
پس چقدر خوبه مثل یه درخت باشیم بدون توجه به بقیه ،زندگی خودمون بکنیم از لحظه به لحطه زندگیمون لذت ببریم
من اینجا یاد گرفتم دیگه به کسی تهمت نزنم حتی اگر بهم ثابت بشه
چون این من هستم که با افکار و باورهام خالق شرایط زندگی خودم هستم
اینجاداریم یاد میگیریم کم کم عادتهای بدمون رو کنار بزاریم وبیشتر به سمت عادات ورفتارهای مناسبی بریم که درشان خدای خودمون باشه
مسیرتون پرنور و هموار
حسبی اله ونعم الوکیل
به نام یکتای بیهمتا ،به نام او که کامل است و هرکس میخواهد در مسیر تکامل باشد بایدکه در صراط او باشد
استاد چه فایل زیبایی و چقدر آموزنده، باید از خودم برایتان بگویم از محیط تهمت زدهای که من در آن بزرگ شدم شاید دوستانی که دوران کودکی و نوجوانی آنها در دهه 50 و 60 و 70 در روستاها و شهرهای کوچک گذشته حرفهای من را بهتر متوجه شوند و آن را تصدیق کنند.
در آن دوران محیطهای بسته و محیط های کوچک روستایی و با ساختار قبیله ای و عشایری سرشار بود از تهمت ، از قضاوت و برچسب زدن به دیگران و پر بود از تهمتهای اخلاقی.
وقتی که استاد آیههای قرآن در مورد نهی از غیبت و تهمت را میخواند رفتار مردمان زمان پیامبر برای من یادآور فضای روستاها در دهه 60 و در دوران کودکی و نوجوانی خودم بود.
به یاد آوردم که چقدر فضا آلوده بود چه زنان نجیبی که به خاطر رفتارهایی که با معیارهای آن زمان کمی ناهمخوانی داشت مورد تهمت و افترا قرار می گرفتند
زنانی که به واسطه باورهای متفاوتشان نمی خواستند کاملا در آن قالب تحمیلی باشند اما جامعه که ذلیل بودن ، مطیع بودن، و بی ارزش دانستن خود را برای زنان بعنوان معیارهای مطلوب تعریف کرده بود به آنان برچسب های زشت می زد و رفتار آنان را به بدترین نحو ممکن قضاوت می کرد
و چه زنانی که به خاطر آنکه مورد اتهام و تهمت قرار نگیرند با محدودیتهای خودساخته کمتر در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند، با لبخند نزدن و نخندیدن وبا سلام علیک نکردن و با پوشش های تیره به ظاهر حفظ آبرو می کردند.
من وقتی سرگذشت تهمت زنندگان و غیبت کنندگان را رصد می کنم خیلی واضح و روشن درک می کنم که غیبت کردن برابر است با خوردن گوشت برادر مرده . آری کسی که خودش را کنترل نکند و غیبت دیگران برایش لذت داشته باشد عاقبتی تلخ و سخت در انتظارش است .بی عاقبتی، فرسودگی عجیب جسم، افسردگی، فقر و درماندگی حاصل این نوع زندگی واین نوع طرز فکر و طرز نگاه است.
من هزاران هزار مرتبه شکر گزارم به خاطر جامعهای که اکنون این همه تکامل پیدا کرده است و در همان روستاها و شهرهای کوچک فضا کاملاً تغییر کرده است دیگردخالتها و سرک کشیدنهای بیش از حد مردم در زندگی هم خیلی خیلی کم شده است
دیگر صحبت کردن و احوالپرسی یک مرد با زن در کوچه مایه داستان سرایی های عجیب و غریب نمی شود صحبت کردن و همراه بودن یک مرد با یک زن، پوشش دختران و زنان و نوع لباسشان و ارتباطاتشان را در حوزه مسائل شخصی افراد میبینند و مردم کمتر در مورد آن قضاوت میکنند که فقط همین یک مورد جای هزاران هزار هزار بار شکرگزاری و سپاسگزاری دارد.
وقتی که باورها و نگاه امروز افراد جامعه را نسبت به دهه 60 و 70 مقایسه میکنم میبینم که جامعه ما چقدر در مسیر تکامل جلو رفته و اخلاق افراد چقدر توحیدی تر شده است.
چقدر زندگی کردن به خاطر دیگران کمرنگتر شده است امروز بسیاری از ما افراد جامعه به حدی از تکامل و رشد رسیده ایم که لایق شنیدن این سخنان هستیم و هدایت شده ایم به شنیدن این حرفها و عمل کردن به آنها
در دهه 60 در روستای من در روستاهای ایران در شهرهای مختلف آن موقع هم قرآن بود اما آمادگی نبود ، درک نبود برای همین هم غیبت کردن و تهمت زدن خوراک دائمی جامعه بود.
خدایا شکرت به خاطر دورانی که زندگی میکنیم خدایا شکرت به خاطر امکانات این روزگار، خدایا شکرت به خاطر اینترنت که یک نفر صدای توحیدیش را از هزاران کیلومتر فاصله به راحتی به گوش ما میرساند و بر قلب ما مینشاند و شخصیت و باورهای ما را متفاوت میکند خدایا شکرت بخاطر آمادگی که در جامعه ایجاد شده است و تحولی که در باورهای افراد جامعه ایجاد شده است.
سلام استاد جانم
خدا را شاکرم که هر موقع حتی اگه سر سوزن ما تصمیم به هدایت داریم خدا هزاران برابر ما رو هدایت میکنه.
دقیقا با این دو سری فایل و بابت اتفاقی که برام رخ داده بود، خدا خودش را بهم نشون داد.
آره من خدا را فراموش کرده بودم، و دل به بنده خدا بسته بودم. من شرک ورزیدم. واقعا شرک از مورچه ای که در تاریکی بر دل سنگی راه میره، مخفی تر به دل ما نفوذ میکنه. من باید این تجربه تلخ را پشت سر میذاشتم تا پس گردنی محکمی از دنیا بخورم که همیشه یادم بمونه موحد بودن فقط به حرف نیست باید مرد عمل باشی
استاد کاش بتونم آنقدر شجاع بشم که حاضر نباشم پای غیبت شنیدن از کسی بمونم و اونقدر رو خودم کار کنم قوی بشم که صدم ثانیه هم غیبت کسی را نکنم.
به نام خدا
سلام به استاد بزرگوارم وخانم شایسته عزیز
این فایل خیلی به موقع بود
ممنونم استاد
این فایل در زمان بسیار مناسبی برام هدایت شد
منتظر دیدن شما دو عزیز هستم
امروز متوجه شدم این فایل بیشتر منو به خودم از درون نشون داد .
من ادعا داشتم از چندین سال پیش که اهل غیبت اصلا …
اهل تهمت اصلا…
من و این حرفا …
اما با این که این ادعا رو داشتم ومحکم جلو مامان وبقیه میگفتم
در خونه خودم یه جاهایی در مورد عزیزانم شروع میکردم یاهمراهی اونها راجب یه نفر عزیز نزدیک دیگه
یعنی مثل دخترام
خدا ی بخشنده ازت بخشش میخوام وکمک
کمکم کن این هارو که عادت مخفی منه رها کنم و بیشتر دقت کنم تو تنهایی هم غیبت نکنم واز این نجواها نجاتم بده
چطور میتونم همه رو خوب ببینم خدا جون
وفقط تمرکزم رو بذارم روی خودم
این سخت تر به نظر میرسه که آدم بتونه حریف ذهن خودش بشه
کار کردن روی خودم که یه سبک شکر گزاری رو بیشتر وبا دقت تر عملی می کنم
امروز این فایل رو که دیدم شناخت بیشتری روی خودم پیدا کردم و متوجه شدم
چه خوب مچ خودم رو گرفتم وشروع کردم نکات مثبت اون افرادی که این همه خصلت خوب دارن که من ندیده بودم
از اطرافیانم و شغلم و کارم وهمه اون افرادی که باهاشون در ارتباطم
شروع کردم به شکر گزاری
چقدر با شکر گزاری حالم بهتر شد و متوجه شدم این چند وقته که کار فیزیکی من بیشتر شده ومشغولیاتم متفاوت شده به خاطر تغییرات داخلی خونه
چه خوب شد این فایل رو دوباره گوش کردم وفهمیدم که من تغییر درونی لازم دارم و متوجه نبودم
ممنون استاد بزرگوارم
آیه اول سوره ابراهیم رو خوندم واشک از چشمام جاری شد و آیه آیه رفتم جلو
اونجا رسیدم که پیامبری از زبان خودشان برای هر امتی فرستادیم
چقدر منقلب شدم
حرفی ندارم دیگه جز سپاسگزاری وتفکر به درونم
خدایا ممنونم که توفیق دادی بهم امروز
به نام خدای عادل.
استاد سلام
مریم جان سلام
بچهها سلام
خدایا شکرت که اینجام
خدایا این بزرگترین ، بهترین ، باارزشمند ترین و زیبا ترین نعمتی ست، که بهم لطف کردی.
خدایا هر آنچه دارم از توست.
فایل امروز خیلی حالم و خوب کرد و یه جاهایی اشکم و در آورد.
وقتی عباس منش از زبان خدا قرآن و واسم میگه و از حرف ها و صحبت های خدا با من حرف میزنه خیلی کیف می کنم لذت می برم.
چقدر قانون و خدا خوب ، شفاف سازی کرده اما این روزها دارم درک می کنم و هی بیشتر.
چند روز پیش همین آیه و خوندم که خدا میگفت غیبت اینققققققققدر گناه بزرگی ه، که برابر با خوردن گوشت برادر مرده ست.
خیلی منظورش و درک نکردم امروز فهمیدم که اگه کلید و بلد باشم و برگردم به آیه های قبل ترش، خیلی واضح همه چی و گفته.
خدایا متشکرم.
از روزی که وارد این سایت شدم یعنی واسم غار حراست که هر چند یکبار منو مجنون خودش می کنه و فقط شادی، لذت ، حال خوب ست.
سالها ست که غیبت و ترک کردم و هیچ کس هنوز نشده که بیا پیشم بخواد ادامه بده و من بهش اجازه بدم.
به خودم افتخار می کنم و خدا رو شکر می کنم که این نعمت بزرگ بهم لطف کرده داده.
خیلی آدم اومدند وقتی تغییرات م رو می بینند بهم میگن از دین خارج شدی.
ایمان ت و باختی.
یه آدم بی خیال که دلش به هیچ کس رحم نداره شدی.
اما وقتی فکر می کنم که قبلاً کی بودم و الان کی هستم حالم خوب میشه و جواب ذهن م که همراه گفته های آدم های اطراف م نجوا و شروع می کنه میدم بابا من ایمان دارم ، راهم ، مسیرم ، کارم درست ه.
پس سری تکون میدم و حرف هاشون و تایید می کنم.
بارها شده توسط نزدیکان م، مسخره شدم، و به تهمت هابی زدند اما من فقط سکوت می کنم و حرفی برای گفتن ندارم.
روزهای اول خیلی دوست داشتم که قانع کنم آدم های دور و برم ، اما امروز که روزها با حتی ماها میگذره که با رسیدن به ناخواسته ها، تضادها سکوت و بهترین جواب می دونم برای آرامش خودم.
خدایا شکرت که تو قانون م
خدایا شکرت که خوشبخت م.
خدایا شکرت که ارزشمند م.
خدایا شکرت که بهترین نعمت ، ثروت و دارم.
خدایا شکرت که دارم خوب زندگی می کنم.
خدایا شکرت که عشق تو هستم.
خدایا شکرت که هستی و آرامش دل کنی.
خدایا سپاسگزارم
هورا هورا هورا هورا
بخدا فهمیدم بخدا گرفتم بخدا پیدا کردم دلیل نرسیدن به خواسته هامو بخدا یافتم استاد دمت گرم خداییییییی که بیرون کشیدی این ترمزمو و نشونم دادی استاد واقعا ممنونم
کلی خواسته دارم میگم خدایا چرا نمیشه چرا نمیتونم من که بکوب روی خودم کار میکنم تجسم میکنم باورامو پایین بالا میکنم روی باورای ایراد دارم کار میکنم همیشه
بخدا همیشه و همیشه حرفم به خدا اینه که چرا اتفاق نمیفته برام خواسته هام چرا چرا چرا؟!؟!؟!؟!
توروخدا جوابمو زودتر بدی لاستیکای ماشینم صاف شد چرا حرکت نمیکنه از جاشششش
امشب فهمیدم خدا از زبون طلاییت گفت بهم استاد اینقدر ذذذذووووووققققق دارم که اگه دستم بهتون میرسید تا صبح از بوسام سرختون میکردم (الان 9:45شبه قاسم آباد)خخخخ
خب حالا چیشد و چیو فهمیدم:
اونجا که گفتین اینکه تمرکزمون روی بقیه هست و اصلا چرا گوش میدیم به بقیه وقتی در مورد بقیه صحبت میکنن این زنگو تو گوشم زد که عه عه عه!!!
مهدی چرا تا الان نفهمیدی؟!؟!؟!
یکی از قوی ترین ترمزات اینه که همیشه تو خوانواده ات مشکله درسته مشکلات به تو مربوط نیست اونم از بس رو خودت کار کردی همه بهت عشقو دلو قلوه میدنو ازت میگیرن اما چرا هر روز تا میبینی خودشون مشکل دارن بهشون توجه میکنی!!!
مثال امروز:
پدرم:امیر(داداشم)بلند شو دیگه ظهر شد!
پدرم:عجب قلطی کردم این مغازه رو براش راه انداختم!!!خخخ
پدرم:بلند شو مشتریات زنگ میزنن باید اونا بیدارت کنن!!!خخخ
من:بابا جان جیگرتو بخورم مگه نگفتم بهت نکن مغازه رو نزن براش کسی که خودش با خودش نمیدونه چند چنده چرا تو خودتو درگیر زندگیش میکنی!؟!؟(از روی دلسوزی برای خوانواده)
من:مگه نگفتم بابا این خطو این نشون که این بشر از مغازه داری هیچی نمیدونه بعداً پشیمون میشه!!!(مهدی اقای دلسوز)(فکرم:یه خودی نشون بدم که بر اساس درکی که از قانون داشتم تمام این اتفاقات رو پیش بینی کردم و قانونو بیشتر به خودم یاد آوری کنم خخخ خدایی نگا شیطان از چه راهی وارد میشه پدر صلواتی خخخ)
پدرم:من چه میدونستم گفتم یه کاری براش راه بندازم بره سر کار این داستاناش درست میشه!!!
حالا از این داستان که یکی از داستانامه چی میشه فهمید؟!
حداقل یک بار در روز وارد اینجوری مجالس داغی بشی مهدی بگم چی خب تمرکزی هم برات میمونه که بزاری روی خودت و کار کردن روی خواسته هاتتتت!!!!
اینه پاشنه آشیلم کار کردم روی خودم از این مجالس گرم خارج شدم باز به مجالس بقیه ذهنم گیر زدم!!!خخخ
بخدا داستان داریم با این ذهن چه کنم استاد ای،،،
خب از این به بعد هدف نشنیدن چرندیات اطرافیان برای برداشتن ترمز ارتقاء مدار
تازه الان میفهمم چرا اسم این دوره رو گذاشتیم مهاجرت به یک مدار بالاتر
مهاجرت من که دوستان از این فایل شروع شد اون بالا منتظر شمام هستم. خخخ
راستی از بس ذوق داشتم بیام ترمزمو بنویسم بنظر سلام فراموش کردم خخخ
سلام به استاد جیگر و همسفران گرامی به مدار بالاتر
عاشق همتونم دربست تا مدار نزدیک به مدار پروردگار
و اینجا میرسیم به این آیه که به این داستان ربط داره که همه چیز به قول استاد باورای توحیدی هست که همونا درست بشه همه چیز درسته خودشم بهمون میگه باور ها و کارای اشتباهمو:
انا علینا للهدا(12لیل)
برماست که شما را هدایت کنیم
عاشقتم که بر خودت واجب کردی هدایتمو عشششققققق قربونت برم نفس خخخ
سلام و عرض ادب
استاد عزیزم خانم شایسته مهربان سپاس گزار وجودتون هستم چقدر درس برام داشت این فایل . متشکرم چقدر خوشحالم بابت توضیحات این فایل و این ظرافت شما دراندیشیدن به این آیات لذت بردم و ای وای بر من که چقدر به راحتی در جایی قرار میگرفتم که به راحتی تهمت میزدن و چقدر غیبت میشنیدم و بالاخره خودم هم خدا داند که میکردم یا نه
استاد جانم ادامه بدین این فایلهای قرانی رو خیلی زیباست دوست دارم بیشتر یاد بگیرم از شما خیلی کلام شما به دل میشینه چقدر عالی که هستین و بهمون کمک میکنین
سپاسگزار خداوندم که از شاگردان شما هستم و باعث افتخار من هستین
همینجا تعهد میدهم که دیگر در این جاها که غیبت میکنن و تهمت میزنن قرار نگیرم .
امیدوارم با گوش دادن زیاد به این فایل مورد لطف خداوند قرار بگیرم وقدم به قدم هدایتم کنه به سمت خوشبختی
به نام خدا
با سلام و احترام به استاد بزرگوار و عزیزان سایت
یادم میاد در زمان دانشجویی استاد جوانی داشتم که علوم فقهی خونده بود و استاد اخلاق ما بود و ارتباطی نزدیک و دوستانه ای با ما دانشجویان داشت طوری که سر کلاس بیشتر سوالات دانشجویان رو پاسخ میداد تا درس اصلی رو ارائه بده
یادمه یکبار ازش پرسیدم
استاد : چرا انسان گرایش داره برای گناه کردن ؟ اصلا اگه گناه بده چرا انسان گناه می کنه ؟ با اینکه اینهمه تاکید شده بر عذاب دادن نسبت به گناهان کوچک و بزرگ هم در این دنیا و مخصوصا سرای آخرت
و استادمون پاسخ داد : چون گناه لذت داره مثل فست فود که خوردنش لذت داره در حالیکه میدونه فست فود براش ضرر داره یا افرادی که سیگار می کشن . سیگاری ها خودشون میدونن سیگار براشون ضرر داره ولی باز می کشن.
با گفته های استاد عباس منش در این فایل یاد حرفای استاد اخلاق دانشگاهمون افتادم.
درون واقعیم رو با صحبت های استاد می خوام بکشم بیرون که بیشتر خودم رو بشناسم و تلاش کنم در بهبود نقاط تاریک درونم .
– کنجکاویی در زندگی دیگران :
خدا رو هزاران مرتبه شکر از بچکی از کنجکاویی در زندگی مردم بدم میومد و هیچ علاقه ای به کنجکاوی در وضع و اوضاع دیگران نداشتم و الان خیلی هم بهتر شدم و در مداری نیستم که در معرض انسان هایی باشم که آگاهانه دوست دارن حس کنجکاویی دیگران رو برانگیزونن چون منطق قوی پشت ذهنم هست که افرادی که میخوان به صورتی خودنمایی کنن خلاء وحشتناک درونی دارن پس دلیلی نداره من خودم رو پایین بیارم و اجازه بدم این افراد من رو از نظر مداری و فرکانسی پایین بیارن.
– تهمت
این مقوله هم با شخصیت من ناسازگار بوده ولی چندبار در عالم جاهلیت و نادانیم از دستم در رفته ولی وقتی سر عقل اومدم احساس شرم داشتم و تصمیم می گرفتم دیگه این کار رو نکنم و از وقتی رو خودم کار کردن رو جدی شروع کردم یادم نمیاد به کسی تهمت زده باشم
واقعا استاد درست میگن : کسی که هدف داشته باشه اصلا وقت نمی کنه در زندگی دیگران سرک بکشه و این رو من بش رسیدم و در این موردم هم خداروشکر نمره خوبی به خودم میدم.
– غیبت :
راستش چند وقتی در محیط کارم بعلت عقب افتادن حقوق هامون غیب و بدگویی از مدیر شرکتمون بالا گرفته بود و بعلت مشکلات مالی کارمندان و به سختی افتادن زندگیمون نقل و نبات همه مون غیب در مورد صاحب شرکت شده بود.
و با اومدن این 2 قسمت بخودم اومدم
“”” آی ایمان داری چیکار می کنی ؟ تو که میگی من سراپا گوش به حرفای استاد عباس منشم روزانه بالای 10 ساعت به فایل های مختلف استاد گوش میدم کامنت می خونم کامنت می نویسم با خودم در مورد قوانین فکر می کنم و با خودم در موردشون صحبت می کنم ، خلاصه تو این مسیر و برنامه ام چرا مثل عامه مردم رفتار می کنم . یعنی ناخودآگاه داشتم میشدم ” خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو شودم ” و خودمم نمیدونستم
ولی با دیدن این دو فایل ارزشمند بخودم اومدم لذا مچ خودم رو گرفت و نشستم در خلوت خودم و با خدای خودم صحبت کردم و از خدا خواستم به مسیری که الان بصلاحم هست هدایتم کنه
و خدا وقتی با باور قوی در خواست کنی پاسخ میده
و خدا جراتی به دلم انداخت که استفاء بده و بیام بیرون
و من هم همینکار رو کردم
خداشاهده یک روز بیکار نشدم و از فردای استفاء م رفته شرکت بهتری
خلاصه از غیبت کردن و غیبت شنیدن هرروزه تو اون شرکت خودم رو نجات دادم
البته بحث به تعویق افتادن چندین ماهه حقوق هم علت قوی شد برای ترک کار از اون شرکت
خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم همچین فضایی هست که میتونم حرف دلم رو بزنم و حرف دل دوستان رو بخونم که آگاه تر بشم . عاقل تر بشم ، در کنترل ذهن و احساساتم قوی تر بشم
الان بهتر از قبل متوجه میشم که استاد میگن : کنترل ذهن همه چیزه
تهمت ، غیبت ، کنجکاوی در زندگی دیگران ، مقایسه زندگی خودم با دیگران هم کنترل ذهن می خواد ، انرژِی می خواد باید برای ذهن وقت گذاشت بمحض بخیال شدن افکار و کانون توجه ت ، سریع ذهن شروع می کنه به منفی پردازی و بردنت به احساس بد
اونجا هم که استاد اشاره کردن به : ” غیب کردن مثل خوردن گوشت برادر مرده س ”
باید مدت ایستاد و خوب فکر کرد و بالاتر از فکر کردن ، تجسم کرد
که غیب کردن و غیب شنیدن چه فرکانس منفی بالایی داره
بابا خود خدا داره میگه غیبت= با خوردن گوشت بردار مرده ت
یعنی خیلی خطرناکه
ماهایی که دنبال فرکانس قوی و مهمتر از دستیابی به فرکانس های بالا ، موندنمون در فرکانس قوی هستیم در هر لحظه پس خیلی بیشتر باید حواسمون رو جمع کنیم که غیب و تهمت نزنیم و از غیب و تهمت شنیدن دوری کنیم
اساس جهان مادی دو قطبی ست .
چاقو می تونه در دست جراح مصدوم و بیمار رو از مرگ نجات بده
همون چاقو تو دست یک آدم ناجور می تونه انسانی رو به قتل برسونه
ذهن هم همینه :
می تونه برای ما سودمند باشه و هم می تونه برای ما زیان آور باشه
لامصب ابزار خوشبختی ما دست همین ذهنه و اگه ازش غافل بشیم خوشبختی که چه عرض کنم بدبخت میشیم.گمراه میشیم شکست می خوریم.
با کلاممون میتونیم حرف های مثبت و کلام خدا رو جاری و ساری کنیم همم می تونیم با غیبت و تهمت و زخمه زبون زدن کلام شیطان رو به زبون بیاریم
همه چیز دست خودمونه
این روزا پسر خوبی شدم چون کلام و آگاهی های استاد رو با ایمان و باور قوی تری جامه عمل می پوشونم و الله برکت طبق قانون جهان هستی هم عالی داره پاسخ میده به فرکانس های جدیدم
ولی باز می خوام پسر بهتری بشم و با انرژی و تمرکز بیشتری روی برنامه های استاد کار کنم
چون نیاز منه
استاد بی نهایت ازتون سپاسگزارم که کلام خدا رو با زبان شیوا و رساتون به گوش ما هم رسوندید.این دیگه بسته به ما داره که چقدر بشون عمل کنیم.
یا حق!
سلامی دوباره باز هم از جنس نام زیبای خدا .
همکلاسی های عزیزم
یادمه اولین دفعه هایی که آیه منع غیبت رو شنیدم یا خوندم راستش یه جوری شدم که مثلا چرا خدا مثالی به این مشمئز کنندگی رو آورده ؟َ! یعنی واقعا نمیشد یه مثال بهتری بیاره؟؟ و اون رو خیلی اغراق آمیز می دونستم ؛
سالها گذشت
بزرگتر شدم و
خدا بهم لطف داشت و بهتر فهمیدم،
ببینید یه شخصی که فوت شده نمیتونه هیچ دفاعی از خودش در برابر حمله دیگران بکنه و غیبت واقعا یه حمله ناجوانمردانه به شخص غایبیه که دفاعی از خودش نمیتونه بکنه و اتفاقا اون شخص مرده انتظار داره بهش رحم بشه به همین دلیل خدای بزرگ از کلمه برادر استفاده کرده که اوج انتظاری که یه شخص داره انتظاریه که یه برادر میتونه از خونواده ش داشته باشه که بهش رحم کنند.
بعد قضیه هم که به همینجا ختم نمیشه چون وقتی شروع به غیبت میکنیم در واقع وارد یک چرخه سلسه وار و تشدید شونده میشیم که هر چه بیشتر جلو میریم بیشتر متنفر میشیم از اون افرادی که بدشون گفته میشه و وقتی بدمون میاد ناخودآگاه ترغیب هم میشیم برای کارها و تصمیمات بد دیگه ای.از خداوند همیشه توفیق سربلندی و پیروزی بخوایم تا انشالله هر چه بیشتر بتونیم دور بشیم از این فضاهای مسموم.
در پناه الله مهربان باشید
استاد عزیزم
این فایل عالی رو در بهترین زمان و مکان گرفتم ک تعهد کامل دارم روی روانشناسی ثروت یک..چقدر منو هدایت کرد ب سمت خوبی ها..دقیقا من اصلا نباید کاری داشته باشم ب بقیه،اصلا نباید در مورد بقیه حرف بزنم یا نظری نصیحتی چیزی داشته باشم.من اگ کار بلدم ناظر بر اعمال و افکار و گفتار خودم باشم.
از بچگی دوست نداشتم وارد روابط خاله زنکی بشم و از غیبت کردن خیلی بدم میومد..بیشتر تمرکزم روی این بود ک ی خوبی و زیبایی تو رفتار بقیه ببینم و بهش بگم حس خوبی بدم و بگیرم..ولی جدیدا متوجه شده بودم در مورد ی سری افراد فامیلم ک بهم تهمت زده بود و منو خراب کرده بودن همش دارم بدگویی و غیبت میکنم و چ بسا ک روز ب روز حس وحال خودم بد میشد اون بنده های خدا رو ک نمیدیدم..
این فایل دو قسمتی دوتا درس خیلی خیلی بزرگ ب من داد ک قول میدم همیشه انجامش بدم و هیچوقتی فراموشش نکنم.
اول: من ک میدونم من ادم خوبی هستم پس وجدانم راحته و مشکلی نیس ب کارای خودم ادامه میدم و توجه نمیکنم.
دوم: وارد هیچ غیبتی نشم و در مورد هیچکسی کوچیک ترین کلمهی منفی ب زبان نیارم.
چون دیدم کوچیک ترین توجه من ب غیبت از کسی کل تصویر خوب و خوبی های منو پاک کرد و رابطه کلا ب خرابی ها رفت.. بزاریم از ادما تصویر های خوبی داشته باشیم و وجه مثبت اونا رو جذب کنیم.این مدلی بخدا حتی اگ ادمی با همه بد باشه ب تو ک میرسه مهر ماه میشه .. باور قشنگی ک داشتم و داشت فراموشم میشد اینه ک همه ی ادمااااااا بهترین اخلاق و رفتار رو با من دارند و کلی بهم احترام میذارن و دوسم دارن و بجز خوبی ازم یاد نمیکنن.. و صدالبته ک خودم باید بجز خوبی از دیگران هیچ یادی نداشته باشم
و اینکه هیچوقت با ادمایی ک بد دیگران رو میگن هم صحبت نشم و فقط خوبی ببینم از همه چرا ک من همون لحظه با اونا هستم و بعدش خودمو با خودم میبرم ن بقیه رو..و هیچکسی هیچ تاثیر و قدرتی تو زندگی من نداره..
خدایاشکرت دوست دارم