مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1
    296MB
    48 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1
    46MB
    48 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

425 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 333 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان

    چقد این فایل جواب مساله ی من بود که دیشب برام اتفاق افتاده بود البته که تهمت نبود اما یه کسیکه همیشه بمن حسادت میکنه ولی در ظاهر بامن خوبه و بمن نزدیکه پشت سرم غیبت کرده بود و درواقع با کارش میخواست منو پیش مادرم خراب کنه ومن حسابی بهم ریختم اما بعدش سعی کردم خودمو اروم کنم و تصمیم گرفته بودم برم باهاش یکبار برای همیشه این مساله رو حل کنم و بپرسم چرا هر مساله ای براش پیش میاد اسم منو وسط میاره

    و حالا این فایل بمن نشون داد که نباید اینکار رو بکنم چون میفهمه که بیشتر برام مهمه و این قدرت رو بهش میدم و بهش ثابت میکنم که به هدفش رسیده اما استاد جان یه سوالی برام پیش اومد ایا با کسی که به ما حسادت می‌ورزد و مدام پشت سرما حرف میزنه و خوبی مارو نمیخواد و هر بار که مارو میبینه بهم میریزه و باید یه دعوا بکنه و با قهر بره و از نزدیکان ما هست و خانواده ما محسوب میشه ایا بهتره باهاش رابطه رو قطع کنیم و از اون محیط مسموم دور بمونیم یا باید آنقدر خودمون رو قوی کنیم که تاثیر نگیریم و اون خودش رفتارش عوض بشه؟ممنون میشم جواب بدین اگر که فایل دیگه ای قراره بذارین جواب این مساله رو هم بفرمایید

    ممنون از شما و سایت بی نظیرتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      زینب فرخی گفته:
      مدت عضویت: 1169 روز

      سلام ب پریای عزیزم

      امیدوارم حالت خوب باشه و همیشه شاد و سلامت باشید

      چ اسم زیبای داری عزیزم چقدر از دیدن اسمت خوشحال شدم و لذت بردم

      من دوست داشتم دیدگاه خودم رو برای سوالی که پرسیده بودی بگم

      من خودم یکی از اقوام نزدیک مون ک من کلی براش زحمت کشیده بودم و کلی کار کرده بودم براش تازه نه تنها خودش بلکه همسرش و فرزندش ک اصلا همه مونده بودن ک تو خودت بچه داری خانواده داری دمت گرم ک اینقدر زحمت می کشی همون ادم شد برام بلای جون

      بعد ببین ک من چ حالی بودم و باز دیگران چقدر ب من میگفتن تو ک اینقدر زحمت کشیدی براش و…..

      ادمی ک من براش جونمو می دادم بعد هروقت منو میدید روش رو اون طرف میکرد و حتی جواب سلام منو نمیداد

      هرچی هم ک پشت سر می‌گفت

      اصلاً یک وضعیتی بود وحشتناک

      میخوام بگم وقتی شروع ب کار کردن رو خودت میکنی این اتفاقات میوفته ولی من فقط نگاه میکردم و میگفتم خدایا اگر کاری هم کردم برای تو بوده و فقط توجه نمیکردم

      حتی وقتی دیگران در موردش با من میخواستن صحبت کنند من میگفتم بهشون ولش کنید بابا حرف خودمون رو بزنیم و یا حالا چیزهایی از این قبیل….

      وقتی ک توجه نکنی در موردش و با خودت و دیگران اصلا صحبت نکنی و در کنارش روی خودت کار کنی جهان ب تو پاسخ می‌دهد.

      الان همون ادم با کلی دارایی و کلی برو بیا در بدترین جای دنیا تک و تنها سه سال افتاده و هیچ کس نمی‌تواند براش کاری بکنه.

      من همین الان هم از جایی که اون هست خوشحال نیستم ولی دنیا به انسان ها و رفتارشون جواب می دهد و تو دوست عزیزم امیدوارم جواب سوال تو گرفته باشی و با توجه نکردن ب دیگران و فقط با کار کردن روی خودت ب اهداف بالا برسی.

      اونجا خواهی دید همین انسانی ک هر بار پشت سرت حرف میزد و دعوا راه مینداخت با بی توجهی شما چجوری از مدار شما خارج می‌شود و بعدا ک ب درجات عالی رسیدی و پیشرفت کردی همین ادم از شما تعریف میکنه و خواهان ارتباط با شما خواهد بود.

      موفق و پیروز باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    به نام خدای مهربانی که همیشه از طریق بهترین دستش با من صحبت میکنه

    پله چهاردم مهاجرت به مدار بالاتر

    امروز صبح تو ستاره قطبیم نوشتم

    خدایا امروز به من یاد بده که چطور از دست دیگران ناراحت نشم

    دیشب هم تو خواب دیده بودم که سایتمون فایل جدید گذاشته

    من خییلی وقت وقتی کسی نا خالصی های وجودش رو بیرون میریزه سکوت میکنم

    تا بیشتر به اینکه چقدر ناخالص هست پی ببرم

    جواب نمیدم

    یعنی در 99 درصد مواقع جواب نمیدم

    اون یک درصد هم اگر هم جواب بدم جواب های کوتاه

    مثلا به همسرم

    اون موقع که جواب نمیدم تو دل خودم ناراحت میشم اون حرف های که بهم زده شده رو هی تو مغزم بازپخش میشه

    به قول استاد طرف دست میکنه تو مغزم

    همیشه دوست دارم که به این مرحله برسم که حتی از دست دیگران هم ناراحت نشم

    حتی از دست همسرم

    یعنی وقتی ناراحت میشم درسته چیزی نمیگم درسته کاری نمیکنم

    ولی مغزم درگیر هست قیافم داد میزنه که این رویا ناراحت هست

    خیلی دوست دارم به این مرحله برسم

    یعنی به مرحله که قیافم این ناراحتی رو نشون نده

    یعنی هی با خودم اون اتفاق رو مرور نکنم

    درسته سعی میکنم ذهن خودم رو کنترل کنم

    و به خودم بگم

    فردی که این کارو انجام سطح آگاهیش در این حد هست

    با این کارش به من که آسیبی نمیزنه به شرطی که

    من تقوا داشته باشم

    من کنترل داشته باشم

    بر روی افکار خودم

    إِن تَمۡسَسۡکُمۡ حَسَنَهࣱ تَسُؤۡهُمۡ وَإِن تُصِبۡکُمۡ سَیِّئَهࣱ یَفۡرَحُواْ بِهَاۖ وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمۡ کَیۡدُهُمۡ شَیۡـًٔاۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطࣱ

    120 آل عمران

    اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مى‌کند؛ و اگر حادثۀ ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مى‌شوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشه‌هاى (خائنانۀ) آنان، به شما زیانى نمى‌رساند؛ خداوند به آنچه انجام مى‌دهند، احاطه دارد

    اینجا الله مهربانمون هم گفته

    اگر کنترل داشته باشی

    اگر باور الخیر فی ما وقع رو داشته باشی

    هییییییچ آسیبی بهت نمیزنن

    پس تنها وظیفه من این هست که

    کنترل داشته باشم

    بر روی افکارم

    احساساتم

    و در یک کلمه واکنش گرا نباشم

    و کسی دستش رو رو دکمه بوووووووم من نزاره

    و اسپند رو آتیش نباشم

    خدایا کمکم کن

    که به مرحله برسم که حتی تو دل خودمم ناراحت نباشم

    استاد چطور میتونم از شما و مریم جان تشکر کنم بابت محبت های بی منتتان

    ممنونم سپاسگزارم

    عشق براتون

    در پناه یکتا بی همتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    پرنیا گفته:
    مدت عضویت: 180 روز

    امروزمیخاستم نشانه روزانه ام روازایات قران مطالعه کنم من همیشه یدفعه قران بازمیکنم 4صفحه مطالعه میکنم وخدابامن واضح صحبت میکنه وبمن دلگرمی میده و بادرک بالا بامن صحبت میکنه وهدایتم میکنه وقتی داشتم مطالعه میکردم یدفعه دخترم وهاپوش افتادن روی قران وکتاب بسته شد دوباره کتاب بازکردم یدفعه باورم نمیشدهمون صفحه اومد !!!!

    گفتم خدایا چقدرمعجزه قشنگ بمن نشون میدی ومنودقیق هدایت میکنی با قران .

    سوره انعام

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    19)بگو ای پیغمبر چه گواهی بزرگتر است ازگواهی خدا بگو خدامیان من وشماگواه است ووحی می کند بمن ایات این قران راتابه ان شما وهرکس ازافراد بشر راکه خبراین قران به اورسد بترسانم ایاشما گواهی دهیدکه باخدای یکتا خدایان دیگری وجود دارد ؟بگومن به این گواهی ندهم بگومحققا جزخدای یکتا هیچ خدایی نیست ومن ازانچه شما شریک خدا قرارمی دهید بیزارم

    33)مامی دانیم که کافران درتکذیب توسخنانی می گویند که تورا افسرده وغمگین می سازد ودل شاد دارکه ان ستمکاران نه تنها تورابلکه همه ایات ورسولان خدارا انکارمی کنند.

    34)چقدر پیغمبران پیش ازتوراهم تکذیب کردند که انها باهمه اذیتهای منکران صبر وتحمل کردند تا انگاه که عنایت ویاری ماشامل حال انها شد دل قوی دار که هیچ کس کلمات خداراتغییرنتواند داد واخبار پیغمبران پیش به تورسید .

    35)چنانچه انکار واعتراض انها توراسخت می اید اگرتوانی نقبی درزمین بساز یانردبانی براسمان برافراز تا ایتی برانها اوری واگرخدا می خواست همه رامجتمع برهدایت میکرد پس ازان جاهلان مباش .

    36)ای رسول دعوت تورا تنها زنده دلان عالم که گوش شنوا دارند اجابت می کنند که خدا مردگان را برانگیزد تا بسوی او بازگردند.

    38)ماپیغمبران راجز برانکه خوبان رابه رحمت خود مژده دهند وبترسانند نفرستادیم سپس هرکس ایمان اورد وکارشایسته کرد هرگزبراو ازهرچه پیش ایدبیمی نیست وابدا اندوهگین ازهیچ حادثه ای نخواهدبود .

    نشانه امروزم ازقران کاملا همزمانی داشت با فایل استاد عزیزم .

    استادمنم تهمت شنبدم منم مسخره شدم ولی اصلا برام مهم نیست چون ایناهمش حاشیه هست و شیطان میخاد ماروازاصل خارج کنه .شماکه اعتبارت محترم بودنت برای،ما شاگردانت ثابت شده هست چون ازاموزشهلت نتایج عالی گرفتیم به لطف خدا پس خیالت راحت باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2566 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز.

    استاد، چندین سال پیش من یکسری کلاسهای خودشناسی میرفتم، که کلاسهای خوبی بود و آموزش هایی که داده می‌شد خیلی عالی بود.

    ما یک گروه حدودا ده نفره بودیم و یجورایی تقریبا همه، هم سنوسال بودیم و در اون برهه، هرکدوم از ما درگیر چالش‌های بزرگی تو زندگیمون بودیم.

    مدتی که در اون کلاسها بودم، واقعا عملکرد خیلی خوبی نسبت به آموزش‌ها و آگاهی های اون کلاسها داشتم و پیشرفتم خیلی عالی بود. اون موقع ها هنوز نمیدونستم که قانون اینه که وقتی روی خودت کار میکنی، یکسری آدمها که دیگه با تو همفرکانس نیستن از زندگیت حذف میشن.

    و همین اتفاق شروع کرد، رقم خوردن برای من.

    در اون زمان، کم کم چالش من رفت بسمت حل شدن و حل شد. بیزینس و کسب‌وکارم رشد خیلی خوبی پیدا کرد و هر چه جلو میرفتم موفقیتهام بیشتر می‌شد و چون سلولی هم روی خودم کار می‌کردم یکی یکی از دوستان در اون کلاس، جدا شدم. هر کدوم به یه شکلی از زندگیم حذف شدن.

    ولی بعد شنیدم که پشت سرم بهم تهمت میزدن و برچسب میزدن که چون اوضاع مالیش خوب شده مغرور شده، فلان شده بهمان شده…

    خب استاد اونموقع وقتی اینارو می‌شنیدم ناراحت میشدم و یجورایی غیر مستقیم میخواستم جوابشون را بدم.

    حتی یه برهه ای پشت سرم گفتن : چون با فلان شخص داره همکاری میکنه باعث شده که از نظر مالی جلو بیفته تو زندگیش وگرنه اگر خودش تنها بود الان هنوز مثل ماها بود.

    درصورتیکه من فقط در یکی از پروژه هام با یک نفر شریک شدم، که این اقدام من، منو چندین سال عقب انداخت.

    باز وقتی برای خودم خونه گرفتم و مستقل شدم، پشت سرم گفتن (البته اینجا دیگه فامیل شروع کردن بحرف زدن پشت سرم و برچسب زدن) از فلان جا، پول گیرش اومده که تونسته خونه بگیره، مستقل بشه، جلو بیفته.

    درصورتیکه سرسوزن حرفشون صحت نداشت.

    استاد اوایل خیلی ناراحت میشدم. بیشترین ناراحتیم هم ازین بود که چرا، امتیاز تلاش و عملکرد خود منو، دارن به دیگران میدن.

    من زحمت کشیدم، تلاش کردم و….پس چرا حالا….

    تااینکه کم کم، دیگه حرفهاشون برام مهم نبود، و وقتی حرفی می‌شنیدم بخودم میگفتم دارن حسادت میکنن و از شدت حسادته که این حرفارو میزنن. راستش استاد تا به این شکل نگاه میکردم حسم خوب میشد و خوشحال میشدم.

    تااینکه در یه فایلی شما داشتین درباره قانون سلامتی صحبت میکردین و اینکه دیگران گفته بودن که جراحی انجام داده و….

    و شما و خانم شایسته ازین زاویه نگاه کرده بودین که: ببین چقدر نتایج ما بزرگ بوده که براشون غیر قابل باوره!!!

    از روزیکه این جمله را ازشما شنیدم خیلی کمکم کرد که بتونم با شنیدن اون برچسب ها و تهمت ها، حالم را خوب نگه دارم و بخودم بگم: ایول شهلا ببین چقدر نتایجت بزرگ و چشمگیر بوده که هیچ جوره نمیتونن باور کنن.

    استاد البته هنوز یه کوچولو ناراحتی سرک میکشه تو وجودم وقتی اون برچسب‌ها بهم زده میشه ولی قدرت اون جمله شما وقتی باخودم تکرارش میکنم خیلی بیشتره.

    استاد حتی این اواخر مثلا اگر با یکی از دختران فامیل که هم سنو سال هستیم روبرو بشم، (که البته خیلی زمان میبره تا یجایی یه کدومشون را ببینم) متوجه میشم که جلوی من شروع میکنن به لاف اومدن و از داراییشون صحبت کردن و بزرگ جلوه دادن اونچه که دارن و من متوجه میشم بر چه اساسی چنین واکنش هایی را نشون میدن.

    و آگاهی های این فایل بازم بیشتر کمکم کرد تا بازم عملکرد بهتری داشته باشم در چنین مواقعی.

    سپاسگزار شما و خانم شایسته عزیز هستم.

    درپناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    زینب فرخی گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    سلام ب روی ماه استاد عزیزم

    امیدوارم شما و خانم شایسته ی عزیز ک پروژه رفتن ب مدار بالاتر رو زحمت میکشه حالتون عالی باشه و هر روز عالی تر بشید

    مثل ما بچه های عباس منشی ک هر روز با گوش کردن به صحبت های شما حال مون بهتر و بهتر میشه

    زندگیمون زیباتر میشه

    اصلاً بقول خودتون در تمام جنبه های مختلف زندگی پیشرفت مون بیشتر میشه

    واقعا از محبت تون و زحمات تون سپاسگزارم

    خدا شما رو برای این خانواده بزرگ حفظ کنه

    میدونید استاد وقتی داشتم ب صحبت هاتون و توجه نکردن ب تهمت،دروغ یا ناخواسته ها گوش میکردم یاد سال های قبل از اشنایی با شما افتادم

    اون سال های سخت گذشته ک همیشه یک دعوای همیشگی بین من و خانواده همسرم بود از دروغ ها و تهمت ها و…. خیلی چیزهای دیگه ای ک میگفتن پشت سرم و منی ک حرص میخوردم با خودم دعوا میکردم با همسرم با خانواده اش و خب میدونید نتیجه اش چی بود ؟؟؟؟

    جذب همیشگی اون دعواها و پر شدن ذهنی با افکار پرخاشگرایانه با خودم ک دایم حرف های اونا رو با خودم مرور کنم و در ذهنم جواب شونو بدم و خب میدونید ادمی ک این مدل زندگی می کنه نتیجه اش میشه ی زندگی درب و داغون

    خلاصه این روند همین جور ادامه داشت تا وقتی که از همه جا بریدم و از خداوند متعال خواستم ک منو رها کنه از این همه بیچارگی و دردسر

    و میدونید که وقتی میبُری از همه جا درهای رحمت خداوند به روت باز میشه واونجا با شما استاد عزیزم اشنا شدم.

    توی یکی از فایل هاتون شنیدم که گفتید وقتی غیبت و تهمت میزنید یا در موردش صحبت می کنید باعث میشه برگرده ب خودتون و در مورد اون حدیث پیامبر صحبت کردید که می‌فرمایند اگر غیبت کنید مثل این میمونه ک گوشت برادر مرده خودتون رو خورده باشید و تنها کار برای اینک بدی های انسان ها برگرده ب خودشون باید اون ها رو با تمام وجود ببخشید و دیگ در موردش صحبت نکنید.

    همونجا فهمیدم که پایه ی اصلی مشکلاتم کجاست و شروع کردم به بخشیدن انسان های اطرافم و از همه مهمتر خانواده همسرم

    البته واقعا کار سختیه ولی من ب این فکر می کردم ک با بخشیدن انها درها بروی خودم باز میکنم و فکر می کنم یک سالی این موضوع طول کشید ولی روی خودم کار میکردم و میگفتم من انها و تمام بدی هایی ک در حق من کردم را با تمام وجود بخشیدم.

    شاید باورتون نشه ولی من همیشه در مورد مشکلاتمون ساعت ها با جاری خودم صحبت می کردم و از وقتی روی خودم شروع به کار کردن شدم ب صورت معجزه آسایی من و جاریم از هم دور شدیم و خب البته اگاهانه هم سعی می کردم ک باهاش صحبت نکنم ولی خب خداوند ب سوی راه درست هم هدایتم کرد

    و واقعا از اعماق قلبم میخواستم ک پیشرفت کنم و باورتون نمیشه اون خانواده ای ک من تا اون سال 12 سال بود ک من عروس شون بودم چطور رفتارشون با من فرق کرد و اصلا باور نکردنی شد و تمام اون داستان های تهمت و دروغ کلا تمام شد و بعد ب عزت و احترام تبدیل شد ب لطف خدا

    و بعد هم ک فهمیدم ک نباید با هرکسی هم وقت بگذرونی دیگ خیلی کم میرم و چقدر جالب ک همسرم هم ب این رسیده ک رفتن اونجا رو کم کنه و شاید باورتون نشه ولی همسرم محل کارش با خانه ی مادرش در یک جا بود کلا از اون محل هم اومده بیرون و من چقدر سپاسگزارم خداوندم ک این یکی از آرزوهای بزرگم بود ک همسرم برای خودش کار کنه و خداوند پاسخ می‌داد

    از اون طرف هم ک بدی ها و رفتار های نامناسب انها چنان برگشت ب خودشون ک من فقط انگشت ب دهان میمونم و میگم خدایا این اتفاقات فقط کار توست و الله اکبر

    وقتی صحبت هاتون رو در مورد تهمت ها شنیدم تمام این حرفهایی که گفتم رو توی ذهنم مرور کردم و متعهد کردم خودم رو ک بیام بگم

    واقعا استاد ازتون سپاسگزارم ک اینقدرزحمت میکشید این فیلم ها رو تهیه می‌کنید و اینقدر راحت در اختیار ما قرار می دهید.

    زندگی فقط کار کردن روی باورهای ماست و من سعی میکنم ک تمام روزم رو با صدای شما شب کنم و زندگیم از این رو به اون رو شده و با چند سال قبلم اصلا قابل مقایسه نیستم.

    فقط میتونم سپاسگزار شما و خداوندی باشم ک منو ب این راه هدایت کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی

    همراهان خوبم در مسیر آگاهی، مگه میشه کسی باشه و تجربه تهمت زده شدن رو نداشته باشه منم الان که دارم فکر میکنم بارها در زندگیم بوده مورد تهمت واقع شدم و هرباریم که الان تو ذهنم میاد واکنش من با توجه به سطح فرکانسی که درش قرار داشتم بوده. راستش وقتی خوب دارم بهش فکر میکنم میبینم که چقدر رشد کردم آخه ادم در برخورد با مسائل دوتا راه بیشتر نداره یا حلشون کنه و درسشو بگیره یا اونو با خودش به دوش بکشه و بیافته تو چرخه ی تکرار الگوهای تکراری، و من از اول هم شخصیتی داشتم که کمالگرا بود و دوست داره هر روزش از دیروزش آدم بهتری باشه بخاطر همین همیشه دنبال این بودم که درس اتفاقات رو بگیرم (اینو برای این نمیگم که مثلا بگم از یه نژاد خاصیم یا شخص خاصیم نه برای این میگم که همه ما در ابتدای ورودمون به این کره خاکی اتصال قویمون با خداوند رو داریم مقلا در دوران کودکی رفتارهایی میکنیم که نسبتش میدیم به بچگی و اینکه بچست نمیفهمه، مثلا تو دوران کودکی کسی رو قضاوت نمیکنیم تو بچگی وقتی موقع یادگرفتن راه رفتن میافتیم ناامید نمیشیم صدبارم که بشه بلند میشیم و ادامه میدیم من اینا رو به این موضوع ارتباط میدم که در این دوران ما در ارتباط کامل به اصلمون هستیم ولی هرچی بزرگتر میشیم و باورهای که دیگران بهمون دیکته میکنن در ذهنمون جای میگیره تغییر میکنیم) همیشه سعی کردم به اصلم به پروردگارم نزدیک بمونم چون اون همیشه هست منم که گاهی ازش دور میشه غرق میشم تو این جهان مادی و مسائلی که منو درگیر قضاوت میکنه درگیر دور شدن از تمرکز صد درصدی برخودم میکنه. تو این مسیر رشد آگاهی لحظات مختلفی رو سپری کردم روزهایی که سر یه موضوع کوچیک و حرفی شاید خیلی هم مهم نبوده به شدت بهم ریختم و شروع کردم برای دیگران تعریف کردن به این بگو به اون بگو و انگار میخواستم اونا قضاوت کنن و به دنبال درمان این زخمی که از حرف دیگری خوردم در تایید گرفتن نسبت به خودم و رفتارم از حرفعای دیگران بودم شاید این موضوع چند روز منو درگیر کرده باشه ولی یه ویژگی خوبی که من همیشه داشتم این بوده که با خودم خلوت میکنم چون هیچوقت نگراشتم تغییر رفتار یا تغییر حسم بواسطه تحت تاثیر قرار گرفتن از حرفها و تهمت های دیگران برام طبیعی بشه مثلا از اینکه از حرف دیگری ناراحت بودم ناراحتی و حال بدم در رفتارم با دیگران تاثیر گذاشته باشه و اینو نسبت بدم به خودم که من اینجوریم من کلا از کوره زود در میرم نههه من همیشه دنبال ریشه ها بودم ریشه پرخاشگریم ریشه حس بدم و سعی کردم از خودم سوال بپرسم بپرسم چی شده چرا حالت بده و خودم رو کالبد شکافی کنم این یه عادت خوبه منه و تمام رشدی که تا الان داشتمو مدیون این هستم تمام رویدادهای اون روز رو مرور میکنم تا ببینم قلبم کجا از چه حرفی ناراحت شد. کدوم دکمه در من زده شده و باید روش کار کنم. خدارو شکر میکنم هرچند برای من این یه مسیر بوده هرچی رشد بیشتری کردم تو شرایط بدتری از قبل قرار گرفتم احتمالا نیاز به این اتفاقات و اون تهمتهای سنگین داشتم تا به خودم و اعماق وجودم برگردم و چیزی رو در خودم درمان کنم یا یه باور خوبی که نیاز داشت بهش قدرت بیشتری بدم رو قدرتمند تر کنم هرچی که ازش میترسیم رو اول در خودمون درست کنیم قطعا در دیگران هم نمیبینیمش مثلا من سعی کردم که تا میتونم دیگران رو قضاوت نکنم حتی وقتی چیزی رو با چشمای خودم دیدم هم به چشمام اعتماد نکنم چون دارم از زاویه خودم به اتفاقی که افتاده نگاه میکنم خیلی جاها با قرار گرفتن تو شرایط مختلف توسط خداوند ارحاع شدم به باورهای درونیم انگار باید این باورهای مربوط به قضاوت کردن مربوط به انتظار از دیگران در وجودم خیلی بیشتر از اینها قدرتمند تر بشه حس میکنم اینا خیلی در موفقیت یه آدم تاثیر گذارن. من مدت زیادی در چرخه مورد قضاوت دیگران قرار گرفته شدن بودم و این رشدی که الان دارم مدیون پشت سر گذاشتن اتفاقات زیادیه که جهان منتظر دیدن واکنش من به این اتفاق تگراری از طرف دیگران بوده و واکنش من هر دفعه تغییر کرد انقدر تغییر کرد که بالاخره از چرخه اومدم بیرون یادم نمیره چه روزهایی گریه میکردم که خدایا فلانی چه آدم بدیه چرا انقدر راحت درباره من قضاوت کرد مرحله 1 واکنش من : مقصر دونستن اون آدم حس قربانی بودن و زدن برچسب بد به اون آدم عوض شدن نظرم درباره اون آدم و فاصله گرفتن ازش گذشتن یه مدت و دوباره گیر افتادن در دام یه قضاوت دیگه دوباره همون برخورد و فاصله گرفتن از اون آدم و نفر سوم نفر چهارم و نفر پنجم…. بعد از یه مدت وقتی دوستای من یکی پس از دیگری در زمره انسانهای منحوس و پست قرار گرفتن با خودم گفتم چرا باید این اتفاقا یتکراری برام بیافته در من چه باورایی هست که دارم با این آدمها مواجه میشم و دستاوردهام از کنکاش در درونمم: 1.حق دادن به اون آدمها چون اون حرفها و رفتارها از یه خلا درونی میاد 2.اعتماد به نفس کم من در اون موضوع و اینکه خودم هم در اون مورد نسبت به خودم و اینکه کارمو دارم درست انجام میدم شک دارم که باعث میشه آدمهارو در جایگاهی بیابم که منو قضاوت میکنن3. پایین آوردن انتظارم از آدمها اینکه هیچوقت از هیچ انسانی در ذهنم بت نسازم که نتیجه بزرگ کردن آدمها در ذهنم ضربه خوردن از اونهاست و گذاشتن یه باور توحیدی بجای اون اینکه خداوند قادر مطلقه

    باورهایی که بمن کمک کردن: اینکه خداوند تنها قدرت در جهانه و قدرت خلق زندگی من رو به خودم داده وقتی هیچ انسانی ذره ای اثر در زندگی من نداره چرا باید بخاطر حرف یا رفتارش حس خوبی که باعث قرارگرفتن من در فرکانس دریافت خواسته هام هست رو خراب کنم.

    الان تو زندگیم حسم برام خیلی مهمه و به خودم گفتم هیچوقت اجازه ندم کسی به قول استاد دست کنه تو مغزم و منو تحت تاثیر قرار بده. خداروشکر میکنم ئ همیشه به خودم این حرفارو یاداوری میکنم چون ما فراموشکاریم و مدام یادمون میره

    اینم رد پای من از تجربیات چند سالم و درسایی که گرفتم باشد تا همیشه اینهارو آویزه گوشم کنم

    ممنون از دوستای خوبم استاد عزیز و مریم جان مهربون عاشق همتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1812 روز

    سلام به روی ماهتون استاد عزیزم

    برای این فایل پر از آگاهی ورشد وبزرگ شدنم ازتون ممنونم

    من الان هیچ شباهتی با من سال 99نداره

    سالهاست نظر دیگران فقط چند دقیقه میتونه روم تاثیر بزاره زود به حالت اولیه بر میگردم منی که اگر حرفی میشنیدم که ناراحتم میکرد هفته ها در فرکانس بد بودم

    این روزهام به هیچ عنوان شبیه آدمهای اطرافم نیستم

    دنیایی دارم پر از لذت وشادی وحال خوب

    این باورها رو خیلی زیاد تو زندگیم انجام دادم که این من هستم که خالق زندگیم هستم وهیچ کس نمیتونه روی من تاثیر بزاره واین من هستم که اتفاقات زندگیمو رقم میزنم

    واین من هستم که دارم به دیگران قدرت میدم

    واینقدر قوی شدم که برام مهم نیست دیگران در مورد من چی فکر میکنن

    وما هیچ کنترلی نداریم که دیگران در مورد ما چی میگن

    وسالهاست کانون توجهم رو کنترل میکنم که به سمت مثبت ها برود

    دیگه حرف مردم برام ‌پشیری ارزش نداره نه تعریفاشون نه تحقیرهاشون

    واز این فایل پر از آگاهیتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    دوست داشتم اینجا دوتا ازاتفاقاتی که درزندگیم پیش اومده روکه بی نهایت باعث پیشرفت من شد رواینجابگم :

    اولین موضوع:من درسالهای اول خوانندگیم از13سالگی تا15سالگی “مورد حجوم تهمت های خوانندهای شهرمون شدم وچون بی خیال بودم وباروی بازبه همه چی نگاه میکردم وبغول دوستان عباس بی غم وبی خیال بودم “تهمت دوستان “باعث شد درهمان سن کم درطول 2سال به معروفیتهای چشمگیری درشهرمون برسم که یکیش این بود” همه افرادشهر”رومن قصم مبخوردندومیگفتندما”سالم تروچشم پاک ترازاین جوان درکشوریادنیادرخوانندگی نمیشناسیم ونگردیدنیست /خخخ/البته اونهالطف داشتندمن شایداونطوری نبودم/خخخ/

    دومین موضوع:چندتا ازفامیلهای نزدیکمون بعدازجدایی ازهمسر سابقم بهم تهمت بی عرضگی وتنبلی درکارو زدن وچوانداخته بودند که عباس عرضه کارنداشته بخاطرهمان همسرش اونو”ول کردو وازاین حرفها وبنده بازبی خیال این حرفهاشدم وبچه ها شایدباورتون نشه باعث شدند عشق جدیدی بیادتوزندگیم ودرتمام ابعادزندگیم موفق باشم والان هم “هرکس توخانواده تامیخوادبه فرزنداش الگوی خوشبختی رومثال بزنه ” منوالگوقرارمیده ومثال میزنه برای فرزنداشون وقابل به ذکرهست حتی اون افرادی که بهم تهمت میزدند/خخخ/

    خلاصه استاددوست داشتم برای یادآوری خودم هم شده این دوموضوع ازهزارهاموضوع تهمتی زندگیم رواینجا بنویسم وبگم که ازاین اتفاقات توزندگیم خیلی پیش اومده ومیادومن تا بهم تهمت میزنند سریع به خودم میگم عباس جون نونت توروغن افتادبازمیخوادخداتوروببره بالاترومیرقصم وشادی وحل حله میکنم/خخخخخ/

    ودرآخربگم دوستان عزیزم اگرمیخوایدموفق بشید خوشحال باشیداگربهتون تهمت زدندویاخواستندبدنامتون کنند وهرگزنجنگید وتوکل به خدابکنید جوری آسونتون میکنه برای آسونیها که درتمام وجودتون عروسی خواهدشد

    راستی اینم بگم خیلیها منوخواستند بترسونندوتهدیدمیکردندامامن حرف پیامبرروبهشون زدم:هرکاری که درتوانت هست وبه فکرت میرسه روانجام بده “تومنتظرباش ماهم منتظریم /خخخ/بچه ها خیلیهاشون که ترکیدن “نابودشدند خدامیدونه وخیلی ها هم دیگه به نابودی نزدیکند/خخخ/

    واین تجربه بنده بودکه خوشحال هستم اینجا بعدازدیدن این فایل بینظیراستادمطرحش کردم

    دوستون دارم ودرپناه الله یکتا:شاد/سالم /خوشبخت/ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید

    یاحق///

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    مژگان علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 675 روز

    به نام خداوند رحمان و رحیم

    با سلام خدمت استاد عزیز و تمامی بزرگواران

    گام ،14,ام

    انچه که من درک کردم و سعی می کنم در زندگی ام عمل کنم اینه

    مژگان حواست به کار خودت باش تو هستی که تمام شرایطی که تجربه می کنی رو صددرصد خودت داری خلق می کنی پس آنچه که دوست داری و زیباست و خوشت میاد و احساس خوبی به ات میده رو توجه کن براش وقت بزار و در موردش صحبت کن که بیشتر و بیشتر خلقش کنی و برعکس چیزی که دوست نداری کافیه به اش توجه نکنی تا از مدارت خارج بشه و نگران نباشی چطور بقیه رو خدا خودش درست می کنه

    مهم اینه که این باور رو داشته باشی با خودت تکرار کنی و احساس تو خوب نگه داری تا نتایج هم بیاد

    استمرار استمرار و استمرار در اینکار و امید داشتن به اینکه که خداوندش کارشو عالی انجام میده

    خدایا شکرت که هرروز مرا در مدار آگاهی های بهتر و زیباتر قرار میدید

    خدایا شکرت که منو هرروز قوی تر می کنی

    خدایا شکرت بابت این سایت و این استاد نازنین

    در پناه حق سغادتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    لیلا امیری نسب گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    دیگرانی وجود نداره

    چه جمله درستی!!!

    چقدر خوبه این جمله را به یک باور تبدیل کنیم

    این جهان خالی است و فقط من وجود دارم و من .

    ——————–

    دیگرانی وجود نداره

    واقعا دیگرانی وجود نداره

    —————-

    این جهان خالی است و من اومدم که برای خوشبختی خودم و در راستای تغییر خودم حرکت کنم

    نه کسی هست که بخوام بهش کمک کنم ،

    نه کسی که بخواد به من کمک کنه ،

    نه کسی که نظرش در مورد من اهمیت داشته باشه

    نه کسی که من بخوام به خاطرش از زندگی خودم جا بمونم

    اینها البته در حد فکر هست و مجموعه افکار پراکنده که گاهی نورون های مغزی را روشن می کنه و گاهی به دلیل قرار گرفتن در چالش ها تلاش برای روشن نگهداشتن این نورون ها بیفایده می مونه .

    ولی خب

    داستان زندگی داستان ساختن باورهاست ، و وقتی این باورها ساخته میشه که نورون های مغزی برای مدت طولانی روشن بمونه و مسیر سیناپسی بین این نورون ها محکم بشه

    (((دیگرانی وجود نداره))

    ———–

    البته اینم بگم

    دیگران فقط در ذهن من هستند و اصلا مسئله اونها نیست، مسئله خود من هستم

    من خودم از درون احساس بی لیاقتی می کنم ، نظد مردم برام مهمه چون خودم مهم نیستم ، مهم اونا هستند، بالاخره به جورایی باید خودم را در نظر دیگران دوست داشتنی کنم

    چون خودم دوست داشتنی نیستم ،

    هر جور این معادله زندگی را میچینی باز میرسی به عزت نفس ،

    اینکه درون من غوغایی از بی عزتی ست

    وگرنه واقعا دیگرانی وجود نداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: