راهکاری برای ایجاد باور قدرتمندکنندهی «فراوانی»
ذهن تو به خاطر سالها تمرکز بر محدودیتها و مشاهدهی کمبودهای زندگی آدمهای اطرافت و «تقلای پایان ناپذیرشان» برای کسب نانی بخور و نمیر، نا آگاهانه برنامه ریزی شده تا بدترین سناریوی ممکن را دربارهی سهمی بچیند که میتوانی از فراوانی بی انتهای نعمتهای جهان تجربه کنی.
ذهن تو ناآگاهانه کدنویسی شده، تا بدبینانهترین نگاه را به دستاوردها و کیفیت زندگی افرادی داشته باشد که، احتمالا تجاربشان هیچ سنخیتی با کمبودها و محدودیتهایی که با آنها دست به گریبان هستی، ندارد.
اما آنچه که باید برایت چالش برانگیز بشود، تلاش برای نادیده گرفتن، جعلی دانستن و حقیقت نداشتنِ این مدارک و شواهد-که فقط فروانی نعمتهای جهان و امکان پذیریِ تجربهشان را برای تو شهادت میدهد- نیست، بلکه باید به دنبال عواملی بگردی که بین تو و آن نعمتها سدّ ساخته و این تفاوت را در نتایج، بوجود آورده است. عاملی که بیرون از تو و خارج از دسترسِ تو نیست. بلکه درون تو و کاملاً تحت امر و کنترل آگاهانهی توست.
باید به عنوان موجودی که «همتا و مانند خداوند» است، آگاهانه ذهن محدودت را از مدار خارج کنی و قدرت و سلاحی را به خدمت بگیری که برای خلق آگاهانهی زندگیات در وجودت نهادینه شده است.
این سلاح-که قدرتش مافوق تصورات بشری است، کنترل ذهن و کنترل کانون توجه نام دارد. همان که قرآن آن را تقوا مینامد و عامل برتری آدمیان نسبت به یکدیگر برمیشمارد. زیرا حقیقت این است که، میزان موفقیت هر فرد، به میزانِ توانایی او در کنترل ذهنش است.
حقیقت این است که میزان تجربهی هر فرد از نعمتها و برکتهای بی انتهای این جهان، به اندازهای است که میتواند فراوانی نعمتهای جهان را باور کند.
اما ذهنی که سالها در محاصرهی محدودیتها و کمبودها بوده، چگونه فراوانی نعمتها را باور میکند؟!
پاسخ ساده است.
باید «برعکس عمل کردن» و «وارونه رفتار کردن» نسبت به شیوهها و عادتهای کهنهی قبلی را شروع کنی و با صدّق بالحسنی شدن، عملاً بر علیه باورهای محدودی کننده ی قبلیات بشوی.
باید به جای حسادت به دستاوردهای دیگران، تحسین آن نعمتها را برگزینی؛
باید از کذّب بالحسنی بودن دست برداری و به جای برچسب زدن به آن دستاوردها یا جعلی، غیر انسانی و دروغ پنداشتنشان، آنها را به عنوان سند و شاهدی در ذهنت نگه بداری که «فراوان بودن نعمتها و فرصتها» و «امکان پذیری تحقق خواستههایت» را به تو نوید میدهد.
باید از تمرکز بر نشانههای کمبود، روی برگردانی و با تأیید کوچکترین نشانههای فراوانی، به آنها قدرت ببخشی؛
باید شروع به لیست کردنِ افرادی نمایی که در هر دقیقه با پیوستن به جمع ثروتمندان، پایان ناپذیر بودن نعمتها، فرصتها و بازارها را شهادت میدهند؛
اینها همان کدهایی است که آرام آرام، ذهنت را برای فراوانی برنامه ریزی میکنند و درهای نعمت و برکت را به روی زندگیات باز نگه میدارند.
«باور به فروانی» یعنی، تغییرِ آرام آرامِ ریشههای محدودکنندهای که افکار، رفتار، راهکارها، ایدهها و نگاه محدودکنندهات را درباره پول و ثروت شکل داده و تو را در مدار تجربهی کمبودها و احاطه شدن با محدودیتها قرار داده و شرایط نادلخواه کنونی را برایت ساخته است.
«ساختن باور فراوانی» یعنی، برپا کردن جهادی اکبر برای تغییر برنامهای که تو را به این باور رسانده که: «همهی چیزهای خوب، کم و ناکافیاند»
جهادی اکبر که رفتارهایت را از کنترل ذهن خارج و تحت رهبری و هدایتِ قلبت قرار میدهد. یعنی اساس آن رفتارها را از باور به کمبود به «باور به فراوانی» تغییر میدهد تا:
به جای تلاش برای پایین کشیدن دیگران و جعلی و بی ارزش پنداشتن دستاوردهایشان به منظور بالا نگه داشتن خودت، «نگاهِ ارزشمندانه و کاربردی» به علائقت را یاد بگیری و با تمرکز بر علائقت، خودت را رشد دهی.
و به جای رقابت سرسختانه با دیگران و کپی کردن ایدههای آنها، پتانسیل منحصر به فرد علائقت را درباره خلق ثروت، ببینی و باور کنی، فارغ از اینکه دیگر افراد موفق، از چه راهی چنین دستاوردهایی را ساختهاند.
جهاد اکبر، به معنی سختی و رنج بیشتر نیست، بلکه به معنای تعهد جدّیتر برای کنترل ذهن و برای گماردن نگهبانی تا دندان مسلح برای ورودیهای ذهن است که اجازهی ورود هر نگرش، فکر، ایده، خبر، باور و نگاهی را نمیدهد.
نگهبانی از جنس ایمان به امکان پذیر بودن تحقق رویاهایت است. ایمانی که آنقدر سریع عمل میآورد که فرصتی برای دوباره فکر کردن و سنجیدن محدودیتها یا کمبودها، نمیماند.
نگهبانی از جنس: «بیش از نیاز نوع بشر عشق، سلامتی، ثروت، فرصت و خوشبختی وجود دارد»
«نگهبانی از جنس ایمان به فراوانی» که خودش را در تحسین دستاوردهای دیگران نشان میدهد و کوچکترین نشانههای فراوانی را ارج مینهد و به عنوان سندی در ذهنش نگه میدارد که به او امکان پذیر بودن رویاها و تحقق خواستههایش را یادآور بشود.
حقیقت این است که فروانی نعمتها، ثروتها، فرصتها، آدمها و … طبیعتِ این جهان است. فقط این ما هستیم که باورها و نگرشهای متفاوتی دربارهی «رفاهِ در حال گسترش این جهان» داریم و همین تفاوت، سهمِ ما از میزان تجربهی این رفاه را تعیین کرده است.
حقیقت این است که، برای افراد موفق فرقی ندارد که دستاوردهایشان تحسین شود یا دروغ و جعلی سنجیده شود، اما وقتی به جای تحسین، حسادت را برمیگزینی و بخل میورزی و به جای تأیید و آشکار ساختن آن نعمتها، پوشانندهی آنها میشوی، دنباله رو محدودیتهای ذهنت میشوی و با طناب او به چاه محدودیتهای بیشتر میروی و با کمبودهای بیشتر احاطه میشوی.
حقیقت این است که، با برچسب زدن به موفقیتهای دیگران و جعلی دانستن ثروتشان، نعمتها و ثروتها از آن افراد گرفته نمیشود. اما ماندن در این فرکانس، آنچنان به شما ضربه میزند و در مدار محدودیتها نگه میدارد که به سختی از عهدهی تأمین نانی بخور و نمیر برمیآیی.
حقیقت این است که، نگاه حسادت، آمیز، محال و ناباورانه به نعمتها و امکاناتی که دیگران در زندگیشان تجربه میکنند، باور کمبود را در ذهنت میکارد و ذهنت را برای تجربهی کمبودهای بیشتری از سلامتیو خوشبختی و رفاه، کدنویسی میکند.
پس قبل از اینکه ذهن فرصتی برای حسادت یا انکار آن نعمتها و ثروتها بیابد، به خودت لطف کن و با کلام، نگاه و باور خودت، به خودت ظلم نکن و خودت را از اینهمه فراوانی و رفاهی که جهان را در برگرفته، محروم نکن.
بلکه با تحسین و سپاسگزاری، وجود نعمتها و فراوانی را تأیید و باور کن تا به سمت تجربه شان هدایت بشوی. این الگوریتم ورود ثروت به زندگی است.
آگاهیها و تمرینات دوره روانشناسی ثروت 1، اجرای جهاد اکبری را در عمل به ما یاد میدهد که آرام آرام این نگهبان را در وجودمان میسازد و بر سردر ذهنمان میگمارد تا از عهدهی کنترل ذهنمان بربیاییم و به این وسیله، در مدار تجربه رفاهِ بیشتر، سلامتی بیشتر، عشق بیشتر قرار بگیریم و سطح عالیتری از کیفیت را نه فقط در وضعیت مالیمان-بلکه در تمام جنبههای زندگیمان تجربه کنیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD462MB31 دقیقه
- فایل تصویری راهکاری برای ایجاد باور قدرتمندکنندهی «فراوانی»142MB31 دقیقه
- فایل صوتی راهکاری برای ایجاد باور قدرتمندکنندهی «فراوانی»14MB31 دقیقه
بنام خداوند جان آفرین و هستی بخش
سلام خدمت استاد عزیزم وبچه های باایمان در دوره های استاد عباسمنش عزیز
تا زمان قبل از ورود و آشنایی من و هدایت خداوندم به مسیر آگاهی های استاد بحث حسادت که نتیجه کمبود در نعمت های خداوند هست در من بوده و خداوند را شاکرم که این حس رو تا حدود زیادی با تمرکز به باور فراوانی کم کردم همیشه سعی میکنم کسی که خداوند به او نعمت وثروت داده لایقش بوده که داده و چون خداوند خیر مطلقه و عادل پس برای همه این نعمت وجود داره و کمبودی نیست اگر تمام مردم جهان مولتی میلیاردر بشوند باز ذره ای از ثروت و نعمت خداوند کم نمیشه چرا ؟ چون اساس جهان بر روی خیر و فراوانیه و سال به سال در حال پیشرفت وگسترش و بسطه و خداوند جهان را بر اساس فراوانی آفریده و از قوانین خداونده که در قران بیان شده است
در روستایی که من زندگی میکنم از زمانی که روی باور فراوانی کار میکنم همیشه سعی میکنم اطرافم را با این دیدگاه در نظر بگیرم زمینهایی که روستای کوچک ما که حود 500 خانواره در حود 7تا8 هزار هکتار زمین داره و خودم که با موتور با سرعت زیادسر زمینی که دورتر هست میرم حدودا 10 دقیقه طول میکشه و همیشه خداوند را شاکرم که خداوند چقدر زمین زیاد به مردم روستای ما داده و خدایا شکرت میگم تا به زمین خودم برسم و زمان کاشت حود 300 تا 400 تراکتور همزمان این زمینها رو کشت میکنند و در همه جا تراکتور زیاد در حال کشت کردن هستند حتی خیلی از خارج از روستا تراکتور برای کار کردن و کرایه به اینجا میان و کسب روزی میکنند و بعد از کشت زمینها منتظر بارش خداوند میمونند و بعد از مدت کوتاه خداوندباران رحمتش را میفرسته واز شرق تا غرب رو سیراب میکنه و زمینهای ما چون کشت دیم هستش فقط با باران رحمت خداوند سبز میشوند و من همیشه ودر همه حال بعداز باریدن باران خداوند را شکر گزاری میکنم و پیش خودم یاد آور میشوم که اگر این بارانهای رحمت و نعمت خداوند نباشه یک دانه گندم یا جو ویا…..سبز نخواهد شد واین نعمت فراوانی خداوند بر بندگان خودش هست که بی توقع میبخشه و خداوند را شاکرم که در جایی زندگی میکنم که از یکطرف به فاصله 10 کیلومتر کوه و جنگل ودرختان بینهایت با چشمه ها واز طرف دیگر حدود 10 کیلومتر تا دریای خزر و زیباییهای این دریا زندگی میکنم خدایا شکرت برای این نعمت و فراوانی ،
مورد دیگه که کارم در بندر امیرآباد هست واقعا همیشه از خداوند شاکرم که به این مکان هدایت شدم چون همانجوریی که استاد هم در بندر عباس مشغول به کار بودند می دانند که در محیط بندر واقعا فراوانی را حس میکنی
صدها تریلی و کامیون هر روز در حال تخلیه و بارگیری هستند چقدر ثروت ونعمت ورود وخروج پیدا میکنه هزاران نفر در حال کسب روزی در این محیط هستند ،تریلی های که هر روز حامل ماشینهای خارجی درجه یک از تویوتا گرفته تا بنز وبی ام دبلیو از دبی به این بندر وارد و به کشورهای حاشیه دریای خزر ترانزیت میشوند ،کشتیهایی که حامل صدها تن ذرت و گندم وجو وارد بندر میکنند ،شرکتهای تخلیه بارگیری،پولی که صاحبان صدها تریلی ها در هر روز درازای حمل بار میگیرند و صدها مورد دیگر که واقعا فراوانی و نعمت خداوند را در این محیط میتوان دیدواز آن لذت برد که یکی از بزرگترین تمرینات من هست و خداوند را سپاسگزارم که مرا به این محیط و کار در اورژانس که کمک به همنوعانم هست هدایت کرد
با کارکردن بر روی این باور ورود نعمت وثروت را به عینه در کار کشاورزیم و محصولم که تناژ بالایی میگیرم را میبینم ودر زندگیم که در حال رشده مشخص میشه
خدایم را شاکرم که مرا در مسیر این اگاهیها قرار داد و از استادم به خاطر اینکه این اگاهی را به ما منتقل میکند را کمال تشکر دارم
من الله توفیق
سلام به دوستان عزیز (◍•ᴗ•◍)
دیشب یکم حالم گرفته بود . سر یک مسئله ای نشونه ای اومده بود و هدایت شده بودم . با دوستم داشتم صحبت میکردم . هی بهم میگفت دست نگه دار . خیلی ضایعس هی نظرتو عوض کنی . دید بقیه نسبت بهت منفی میشه . من اون لحظه فکر کردم واقعا کارم اشتباهه هی در اون زمینه نظرمو عوض کنم . با خودم گفتم آره بچه های کلاس چی میگن ؟
وقتی تلفنو قط کردم . گفتم این تفکر اونه . نه من . همین دیروز فایل عزت نفس استاد رو دیدم که میگفت حرف مردم بی ارزش ترین چیز تو این دنیاس . فکر میکردم خیلی خودم بلدم این موضوعو . ولی الان میبینم که نه جا داره کار کنم روش . گفتم خدایا نمیدونم تو هدایتم کن . زدم روی نشانه من و هدایت شدم به این جا . حالا مسئله من در زمینه روابط هستش .
اومدم توضیح این فایل رو خوندم دیدم نوشته که
ฅ^•ﻌ•^ฅ ذهن تو نا آگاهانه برنامه ریزی شده تا بدترین سناریوی ممکن را دربارهی سهمی بچیند که میتوانی از فراوانی بی انتهای نعمتهای جهان تجربه کنی ฅ^•ﻌ•^ฅ
دیدم که اره . ذهن من تماما تنظیم شده رو حرف مردم . پیش فرض ذهنی دوست من اینه . من قبلا پشت سرم هم حرف های بی اساسی بود ولی اصلا توجه نمیکردم . کی ؟ زمانی که با پیش فرض های خودم به قضیه نگاه میکردم . ولی الان چون دوستم بهم گفته بود از ترس حرف بقیه فعلا کاری نکن ، میخواستم دست نگه دارم . ولی بنظرم اصلا لزومی نداره . من به هیچ عنوان کار اشتباهی نکردم . فقط به خودم جسارت تصمیم گرفتن رو دادم .
اینکه هم میدیدم استاد مثال هایی از روابط عاشقانه میزدن ، بیشتر منو مصمم میکرد که خداوند داره با نشانه هاش هدایتم میکنه .
از خدا میخوام که هدایتم کنه تا در مسیر درست
مسیر پیشرفت و بزرگی قدم بردارم .
خدایا شکرت (◕ᴗ◕)
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته وتمام دوستان سایت خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این فضای عالی وپر از موهبت خداوند خدایا سپاسگزارم استاد جان دیروز یعنی تاریخ/1403/1215من ازصبح تصمیم گرفتم تمرکز خودمو بزارم روی باور فراوانی از همون صبح هدایت شدم به قسمت عقل کل سایت و هدایت شدم به این فایل شما تا بعدازظهر که امکانی که هستم ازادشدم و رفتم سر کارم.استاد من یه مدتی هست که پیک موتوری کار میکنم توی مسیرهایی که دیروز میرفتم اطرافمو که نگاه میکردم فقط ماشینهای مدل بالا خارجی وعالی رو میدیدم فروشگاههایی که پراز مشتری بودن درخواستهایی برام میومد با مبالغ بالا ومن مدام حالم بهتر وبهتر میشد چون آگاهانه داشتم میدیدم تا اینکه توی یک مسیری هدایت شدم انگار که خداوند میخواست بهم باز هم نشون بده که فراوانی را ببینم سر یک چهارراه یک همزمانی اتفاق افتاد که من باید وایمیستادم دیدم که یک خانمی داره درخواست کمک مالی میکنه ودقیقا جلوی من یک ماشین 206 بود که خانواده بودن شیشه ماشینو داد پایین واز توی کیفش یک مشت 10هزارتومنی که به ظن من 120یا شاید هم بیشتر پول به اون خانم داد ومن همون لحظه آگاهانه داشتم فراوانی را میدیدم خدایا شکرت اون لحظه یه حس خیلی عالی در من شکل گرفت چشمام پراز اشک شد چراغ سبز شد ومن شروع به حرکت کردم وهمینطور که تو حس سپاسگزاری بودم اصلا نمیدونم که چجوری میشه اون حسو توصیف کردچشمم افتاد به یک اتوبوس واحد که روی شیشه پشتش نوشته بود(وهومعکم)ومعنیش هم زیرش نوشته شده بود (وخداوندهمیشه با ماست)استاد نمیدونین با دیدن این جمله چه حالی به من دست داد.توی این حال بودم که خواهرم باهام تماس گرفت وگفت که پدر ومادرم خونه اونها هستند وپدرم یک دارویی میخواست که براش بگیرم وخواهرم گفت که براش بگیرم وبرم خونه اونها ومنم با کمال میل و احساس شور وشوق گفتم حتما فاصله خونه خواهرم و اون محلی که من بودم یکم زیاد بود وبعداز اینکه تلفنو قطع کردم یه درخواست سرویسی برام اومد دقیقا از جایی که من بودم به محله ای خونه خواهرم بود با یه مبلغ خیلی خوب ومن باز هم احساسم عالی وعالی تر شد توی مسیری که میرفتم مدام باخودم حرف میزدم که چطور میشه من روی یه چیزی تمرکز کنم واز خدا بخوام که هدایتم کنه وچقدر سریع به نشونه هاش نرسم چجوری من میتونم به عنوان یه بنده خدا با چه کلمه ای از خداوند سپاسگزاری کنم که خدایا چقدر توی این جهان توی این شهر فراوانی ونعمت وجود داره ومن منه جواد حتی باور به دیدنش هم ندارم رسیدم خونه خواهرم دیدم که پدرم یه گوشی مدل بالای نو خریده باز هم اونجا کلی سپاسگزاری کردم و تا ساعت 10/30شب باهم کلی خوش گذروندیم انقدر حالم عالی بود که برگشتم خونه همسر ودخترم بیرون بودن ومن شروع کردم به مرتب کردن خونه شستن ظرفها در همین حال هم داشتم به فایلهای شما گوش میدادم تا اینکه دختر وهمسرم با کلی خرید اومدن خونه خدایا شکرت استاد عزیز نمیدونین چقدر عالی بود خدایا شکرت اینکه من باور کنم که فراوانی هست نعمت هست ثروت هست فقط کافیه که من ببینمشون خدارا شاکرم که منو هدایت کرد به این مسیر استاد به خداوندیه خدا حاضر نیستم 1ساعت از این روزهای الانمو با کل عمر 39 سالم عوض کنم چرا که تازه دارم معنی زندگی خداوند دنیا وقوانینشو متوجه میشم خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم وممنون که این فضای به این قشنگی هست که من میتونم ازش استفاده کنم
بنام رب قدرتمندم
منت خدای را عزَّ وَ جَلّ که طاعتش موجبِ قُربَت است و به شکر اندرش مَزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود مُمدِّ حیات است و چون بر میآید مُفَرِّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که بر آید کز عهده شکرش به درآید
از بچگی و وقتی یادم میاد تا وقتی که پدرم زنده بود همیشه ازش شنیدم : شکر نعمت ،نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون …
پدرم نه نماز میخوند نه روزه میگرفت! ولی همیشه اعتقاد داشت با خدا باش و پادشاهی کن ،
اعتقاد داشت باید همیشه واسه همه خوب خواست ، باید کاری به زندگی کسی نداشت ، باید از خوبی ادم ها از داشته هاشون تعریف کرد و چشم رو روی بدی ها بست چون به ما ربطی نداره! همیشه برای منو خواهر برادرهام از روی پای خودش ایستادن و به خواسته هاش رسیدن حرف میزد . وقتی بزرگ شدم تازه فهمیدم چرا پدرم میتونست به دیگران راحت کمک کنه اونم جوری که به طرف بگه نمیخواد بهم پسش بدی دلم خواسته بهت کمک کنم ، چون درهای رحمت و برکت خدا رو به روی خودش کسب و کارش، زندگیش باز گذاشته بود، الان متوجه میشم که پدرم با سفر کردن و تفریح هاش هی بیشتر از خداوند بابت ثروتش سپاسگزاری میکرده و لذت می برده و خداوند بهش نعمت های بیشتری میداد…
باور فراوانی تکرار تمرینش ، تحسین کردن دیگران از هر جنبه ای باعث میشه ذهن ما بیشتر فراوانی ثروت ، روابط و و … باور کنه و اونوقت دریایی از برکت به زندگی مون میاد .
نشانه امروزم صحبت های خداوند با من بود ، چون همین امروز صبح ازش خواسته بودم باهام در مورد فراوانی صحبت کنه و متوجه شدم که راهم درسته و اتفاقا ایمانم قوی تر هم شد ، چون الان چند ماه هر وسیله یا خونه عالی رو تحسین میکنم ، آدم ها ، روابط، شادی ها ، کسب و کارها ،زیبائی ها همه و همه رو تحسین میکنم و چقدر حال دلم خوب تر میشه اونم بدون حسادت ، بدون برداشت بد ، خدایا سپاسگزارتم.
مطمئنم خبرهای خوبی برام در راه هست و این نشانه این کلام از سمت خداوند برای من بود ، خدایا شکرت .
ممنون از فایل های بی نظیر تون ، دوستتون دارم با عشق.
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
باور فراوانی
این فایل نشانه امروزم بود.
بهترین را برای ثروتمندشدن ، تحسین کردن افراد موفق و ثروتمند هست ، این باعث میشه، به خودم بگم می شود ثروتمند شد و ، الگوهای آن را هم می بینیم و البته با تحسین افراد ما به احساس خوب می رسیم .
در این دنیای 2 قطبی هم ثروت و هم فقر هست ولی طبق قانون ما به ثروت توجه می کنیم بین بیماری و سلامتی، توجه ما به سلامتی هست .
به هرچه توجه کنیم وارد زندگی ما میشه این یک قانون هست .
سلام استاد عزیزم و مریم جان شایسته
چند روزه شروع کردم به فوکوس روی فایلای فراوانی دوره ی ثروت یک و به این فایل هدایت شدم و کامنت هاشو خوندن و هی به خودم میگفتم آفرین که فلان جا حسودی نکردی و…
تا امروز که مچ خودمو گرفتم و در آوردم که چجوری یه مدل دیگه حسودی میکنم و برچسب میزنم
شاید نگم دزده و قاچاقچیه و خلافکاره و خواب و خوراک نداره و…. اتفاقا میگم آدم خوبیه دمش گرم
و همینم باعث شده بود فکر کنم که من حسودی نمیکنم
امان از دست این ذهن چموش
آقا داستان از این قراره که من تازه فهمیدم یکی از دوستام تازه با شوهرش مهاجرت کرده به آمریکا و من با اینکه خودمم مدتیه مهاجرت کردم و انگلیس هستم اما از خبر مهاجرت دوستم یکم جا خوردم
و تعجب کردم
هی میگفتم آمریکا !!!
دمش گرررم
اونم نیویورک !!!
دمششش گرم
چجوری !!
دمش گرمممم
انگار مثلا داشتم تشویق میکردم و واقعا هم خوشحال بودم اما
هی ذهنم میگفت بابا شوهرش لابد خیلی پولداره
فقططط سرمایه گذاری میشه رفت آمریکا که پول میخاد
یا تحصیلی که اونم پول میخاد و هزارتا فکر دیگه
چرا؟!
چون بقول استاد که توی یه فایلی گفتن رفتن پیش یه وکیل مهاجرتی طرف بهشون گفته آمرررریکا که غول آخره و اصلا بهش فکر نکنین و …
انگار توی ذهن منم آمریکا خیلی گنده بود
تازه منی که خودم الان لندنم باید برام طبیعی میبود ولی انگار ههنوز توی ذهنم آمریکا یه چیز دیگس! مرغ همسایه همیشه غازه واقعا !!
ولی خداروشکر در عرض چند دقیقه به خودم و اومدم و سریع شروع کردم به خودم گفتم مریم ببین از ایران چقدر راحت میشه رفت آمریکا و رفت و آمد کرد
پس از اینجا که خیلی راحت تره
خدایا شکرت بابت نشونه ای که بهم نشون دادی و چشمامو باز کردی
هیییچ چیز نشدنی نیس
مادر دنیای ممکن ها زندگی میکنیم پس هیچ ناممکنی وجود خارجی نداره
اگر ناممکنه برای ماست
برای خیلی ها همون چیز ممکنه
خلاصصصصص
خدایا شکرت
بریم جمع کنیم خودمونو بسازیم از ملت ایراد نگیریم و برچسب نزنیم
نووووش جونش رفته آمریکا ارتعاششو داشته
براش ممکن بوده
برات ممکن بشه