اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداروشکر شکر میکنم که تو این مسیر هستم و باید تشکر کنم از مریم جان که دسته توانایی تشخیص اصل از فرع رو ایجاد کردن و چقدرررررر کارامد و تاثیر گذار هست چون یکی از مسائل مهم در زندگی مخصوصا برای خودم هست….
اول از همه بگم من یه شخصیتی دارم که دقیقا همون طور که گفتید همش فکر میکنم که اره حالا تو این مسیر برو ولی باز به حالت اولیت برمیگردی و همیشه هم میگم نه ولی چون تو ذهنم رخنه کرده هر دفع به یک شکل از مسیر میام بیرون حالا چه مسیر کار کردن رو خودم چه تغذیه و….
اما زمانی که فایل دلیل نتایج پایدار رو همین چند وقت پیش که تو گرداب خودم فرو رفته بودم و تو مسیر نبودم گوش دادم یه تلنگری بهم وارد شد و به خودم گفتم یعنی واقعا به خودت اجازه میدی که از یه شرایط خوب به شرایط پست تر بری ؟ یعنی از یه رابطه ی خوب یه حال خوب و…..خودت بندازی تو ضد همه ی اینا ؟
و تصمیم گرفتم که این ذهنیت رو که بالا اشاره کردم از ذهنم بندازم بیرون و بگم چرا نشه من اگه بخوام همه چیز امکان داره .. میشه که کل عمرم و صرف کار کردن رو خودم کنم ..میشه که کل عمرم و برای داشتن یه بدن خوب و حال جسمانی خوب صرف کنم و….
مثلا من شروع کردم تو دورانی از زندگیم به رژیم گرفتن اونم جوری که بهم فشار نیومد و تو یکی دو ماه اونجوری که میخواستم پیش رفت و راضی بودم اما چون میگفتم خب تو که احتمال داره دوباره به اولت برگردی پس الان از این نگذر یا این شکلاته خاصه و چیزایی که تو ذهنم بود و باعث شد خیلی راحت دوباره به اولم برگردم …و من متوجه شدم که لذتی که تو سطح انرژی خوب تو بدن هست یک درصد ش هم تو خوردن شکلات و اینا نیست ..البته برای من …چون واقعا دیدم که چقدر حالم بد میشد سطح انرژیم پایین بود چقدر احساس میکردم بدنم اجزاش درست کار نمیکنه و..
درسته تو همون لحظه لذت داره اما ضررش زیاد تر از لذت بود ….
خلاصه این یکی از تجربیات من …
اما عادت های درست مثل تمیز نگه داشتن دور و برم یا اینکه آدم تنبلی نباشم یا اینکه هر شب مسواک بزنم وخیلی چیز های دیگه هم که وقتی تصمیم گرفتم ادامش بدم نتایجش بود تو زندگیم و بعد نه تنها سخت و آزار دهنده نبود بلکه اگه اون کار و انجام نمیدادم اذیت بودم ..البته اینها کار های کوچیکی هست و هنوز بنده هدف بزرگی برای زندگیم انتخاب نکردم و دارم بالا پایین میکنم ولی بازم اگه از همین کارای کوچیک برای کارای بزرگ استفاده کنیم هم انگیزس هم یادمون نمیره که کجا بودیم چی شدیم ….
استاد ممنونم بابت فایل زیباتون …هر روز تحسینتون میکنم که چه اندامی چه روابطی چه حال خوب و چه ثروتی برای خودتون ساختین و خدا قوت میگم …
فضای فیلم برداری هم که عالیه مخصوصا وقتی نور خورشید که رو درختا نمایانه….
سلام و وقت بخیر . من برای فراموش نکردن موقعیت خودم و ادامه شکرگذاری ، یک نکته ای که انجام میدادم این بود که ؛من وقتی در موقعیت بدی بودم همیشه وقتی به ارزوهام فکر میکردم ، به اون موقعیت اکنونم فکر میکردم .
به صورت ساده اینکه من میگفتم من در این موقعیت بد و زجر اور هستم و میدانم که به بهترین موقعیت میرسم . میگفتم از بدترین جا به بهترین جا میرسم . و باعث میشد که همیشه شکر گذاری میکنم . دقیقا مثل عکس شما همیشه یک سکانس بد رو در ذهنم با توجه به خاطر میسپردم تا اینده شکر گذار باشم . ممنون از استاد
سلام به بهشت کره ی خاکی وکل ساکنین این بهشت که توی غارالهی سایت همگی باهم درکنارهم برای هم درحال گسترش جهان هستی هستیم وازتجربه های یکدیگرلذت میبریم واستفاده میکنیم.
هرکه بامش بیش برفش بیشترهرکس به تکالیف وتمرینات باجان ودل گوش کندوعمل کندمسلماً نتیجه ی عالی ترمیبیندقانون همین است.
استادجون گوشیم ازبس که فایل دانلودکردم هنگ کرده حافظه پُر شده برعکس من دیروزهمین فایل روپاک کردم که شب دیدم توی تمرین امشب گذاشتین خداخیرتون بده یافایل دانلودمیکنم یاپاک میکنم دیگه گوشیم جانداره خدایامن که بلدنیستم بایدچکارکنم راههای نزدیک وآسون روبگوچکارکنم که فایلهای استادروداشته باشم.
الهی به خاطرسلامتی خودوخانواده ونی نی قدرتمندوثروتمندوسالمم توراسجده ی شکرمیکنم.
الهی توراسپاس که گوشم راگرفتی توی کلاسهای توحیدی ثبت نام کردی ومثل بچه های تازه واردبه مدرسه پابه پام هستی .وگرنه اگه به من ومغزوذهن من بودتاحالاهزاران مرتبه ازکلاس فرارکرده بودم!
پارسال یک ماه باقانون سلامتی بودم ولی به هردلیلی نشد.اشکال نداره خداکمک میکنه ازوقتی که باقانون جذب آشناشدم قرصهای قندروهمون روزهای اول کنارگذاشتم به شکرانه ی الهی.
من خیلی نفسهای عمیق میکشیدم ولی الان این تمرین روانجام نمیدم اشتباهه.بایدانجام بدم.
وزنم از60کیلوبه ناشتاباشم بین53تا54واگه معدم پرباشه55کلیو500گرم وهرکی میبینه میگه خوش به حالت خوش تیپی میگم من همیشه همینجوری بودم خداروشکرخوش لباس هم هستم ازلحاظ عضلانی دوست دارم عالی بشم. انشاالله همینجوری مغزوقلبم به درست کردن عضلاتم همکاری میکنن.
من قبل ازآشنایی باقانون شایددرموردهرچیزی یااتفاقی برام میفتادبراکسی حرف نمیزدم ولی دروغ هم نمیگفتم.دلیلی هم نداشت راززندگی موبرملاکنم مثل بقیه که هرکاری دارن پنهانِ منم مثل خودشون بودم.
پشت سرکسی حرف نمیزدم البته سعی میکردم ولی روبه روی طرف جوابش روبه خانه نمیبردم داغ به داغ جوابش رومیدادم .
وازوقت آشنایی باقانون بی نهایت سکوت میکنم.
خوب میخوابم ،خوب فایل گوش میکنم ،کامنت هم میخونم، هم مینویسم،البته به اندازه ی علم وآگاهی که ازاستادآموخته ام وآنچه درتوانم هست مینویسم.
ازوقتی روزشمارزندگی روشرکت کردم بیشترخودموموظف میدونم به تمرینات عمل کنم.
ناهاربرای2تاپسرای بزرگتردرست کردم با سالادخیلی دوست دارن .وگفتم: الان شکرخداوسیله برای کوفته دارم بهتره کوفته درست کنم. برابچه هام وعروس گلم حامله س دوست داره. خیلی باانرژی سوپ براشب گذاشتم نبات وزعفران تولیوان ریخنم تاافطار آماده بشه وجاموپهن کردم هوای سردبالذت کناربخاری کامنت مینویسم وبازهم خداراسپاسگذارم که مراباغبان این بهشت زندگی قبولم کردگفتم :خدایامن به شغل خانه داری باعشق رسیدگی میکنم ونتیجه اش راازدستان تومیگیرم .من فقط برای انجام این فریضه ی مقدس به دعوت خدالبیک گفتم ودیگربس. خدامراکافیس.
وبایدازخدامدام درخواست کنم خدایامن بچه ام توتوی این مسیرپیرشدی نگهدارخودوخانواده م باش هنوزحالامیخوایم مزه ی باهم دوست بودن روبچشیم یادآوریم کن که کجابودم من عجولم ای رفیق رهبریت زندگی ام باتووعیش ونوشش بامنه منوتوبه هم قول دادیم.
سلام و درود خدمت همه دوستان ارزشمندم و استاد عزیزم
خدا را شکر به خاطر نعمت سپاسگزاری و خدا را شکر به خاطر وجود استاد و سایت الهی او که باعث شد به یاد بیاریم که داشتههایی داریم که یادمون رفته که سپاسگزار باشیم به خصوص من از وقتی یادم میاد که کجا بودم و چه احساسات بدی رو تجربه میکردم و به خاطر باورهای اشتباه مذهبی و باورهای بیلیاقتی که از خانواده و جامعه دریافت کرده بودم اصلاً نمیدانستم که کل تمرکز زندگیم بر نداشتههام هست و اصلاً فکر نمیکردم چیزی داشته باشم که بخوام سپاسگزارش باشم و عمیقاً احساسات بدی انند بیارزشی ،خود قضاوت کردن ،احساس گناه و احساس عذاب وجدان را که ز مذهب و جامعه دریافت کرده بودم به صورت ناخودآگاه هر روز و هر روز تکرار میکردم
تا اینکه از زمانی که تصمیم گرفتم به عهد خودم ر مورد کار کردن روی دورهها پایبند بمونم و به خصوص دوره احساس لیاقت بسیار بسیار نتایج شگفت انگیزی گرفتم و به صورت تکاملی هر چند کند و آرام ولی در حال پیشرفت هستم
سالها قبل که با دورهها و سایت استاد آشنا شده بودم هر دورهای را تا مدت کوتاهی ادامه میدادم و دیگه ادامه نمی دادم نتایج هم از بین می رفت و نه تنها از بین رفت بلکه به شدت هم سقوط کردم و البته این امر بسیار برایم ضروری بود که بتوانم یکبار برای همیشه قانون را درک کنم و یاد بگیرم که همیشه باید روبه جلو حرکت کنم و همیشه روی خودم کار کنم شاید همیشه و هر روز نتایج مثل هم نباشه ولی در کل از وقتی که دارم متعهدانه روی خودم کار میکنم در بیشتر مواقع همه چیز رو به بهبود بوده برام بخصوص از زمانی که دارم روی دوست داشتن خودم و تمرین یادگرفتن دوست داشتن خودم بی قید و شرط کار می کنم
خیلی وقته کامنتی ننوشتم و کمتر کامنت میخونم .از دست خودم عصبانی ام خیلی حال روحیم زود زود عوض میشه
دو روز پر انرژی و سرحالم و باز 5 روز به زور سر پا هستم
امروز از این شرایطم واقعا خسته شدم
از اینکه دو تا پسر دارم و هر دو در کمال سلامت هستن شکرگزاری نمیکنم ،خیلی وقتها از ذهنم میگذرونم اما شکرگزاری زبانی خیلی خیلی کم شده
منی که یه همسری دارم که قبلا یعنی دقیقا قبل از آشنایی با استاد زندگی جهنمی داشتم باهاش و الان به ثبات رسیدم و میتونم بگم با آرامش میتونم صحبت کنم بدون هیچ ترس و نگرانی
منی که سالهاست خونه دارم بدون حتی یک سال مستاجری
منی که هیچوقت پیاده نبودم و همیشه ماشین داشتیم
و کلی نعمت های بزرگ و کوچیک
منی که دقیقا خاطرم نیست ؛به قول آقای عطار روشن هر وقت میخام تاریخ بگم و بگم کی فلان اتفاق افتاده نمیتونم و یادم نیست
من قبل از آشنایی با استاد واقعا و به معنی واقعی کلمه داغون بودم از هر جهت
نه اعتماد به نفس داشتم ؛نداشتم که هیچ_له شده بودم
ارتباط با همسرم در حد نابودی و من در مرز افسردگی
هیچ حس خوبی نسبت به خودم نداشتم
و اصلا خودمو دوست نداشتم
کوچکترین مهارتی نداشتم و مدام گدایی محبت میکردم .
از زمان ازدواج تا دو سال پیش به مدت 8 سال خونه پدری مو ندیدم چون از خانوادم ناراحت بودم و همه ی مشکلاتم رو گردن اونها مینداختم و مدام گله مند بودم
و یه رابطه داغون و پرتنش با خانواده همسر داشتم
شب و روز از حسادت به جاری داشتم میترکیدم و مدام همه ی خانمها رو از خودم زرنگ تر و باهوش تر و سرتر میدیدم
صحبت کردن در جمع و غرییه ها افتضاح
اما بعد از آشنایی با داشتن تضادهای بسیار و انگیزه برای تغییر و مرز نابودی کلی تغییر کردم
از همه مهمتر ارتباطم با همسرم بود که نمیگم رویایی ترین زندگی رو دارم اما واقعا گاهی مرور میکنم باورم نمیشه از اون جهنم به اینجا رسیدم
بعد از رابطه با همسرم مستقل شدن بود
منی که نمیتونستم با دو نفر غریبه صحبت کنم یا سوال بپرسم الان تو بهترین اموزشگاه شهر شدم مدرس به روزترین رشته ی حوزه کودک و نوجوان
و خلاصه که با کلی آدم خوب آشنا شدم و هر سال بهتر از سال گذشته شدم
موفقیت های اینچنینی بسیار
و بسیار دوست داشتم که درآمد همیشگی و راحت داشته باشم
و مسیر هم بهم گفته شد و واضح بود که باید رو پیج کار کنم و هر روز و هر روز ادامه بدم
تو این مسیر هم کلی تحقیق کردم و اطلاعات کسب کردم
اما متاسفانه تو مرحله عمل کردن تنبلی میکنم ،به همین دلیل هم نه درآمدم ثابته و نه رو به افزایش
گاهی هست گاهی نیست و خیلی کم به جز تابستون که کلاس ها همیشه دایرن
من دقیقا از مسیر سپاسگزاری و تلاش و حال خوب بالا اومدم و بهتر شدم
یادم میاد سال اول که رفتم و این اموزشگاه رو دیدم و صحبت کردم کلی ذوق و شوق و اینکه آیا بهم زنگ میزنه یا نه ؟یا اصلا کلاسی برگزار میشه یا به حد نصاب میرسه؟و بالاخره شد و هر بار با اشک شوق میرفتم تو مسیر و کلی سپاسگزاری
و سال دوم باز هنوز اون نگرانی بود که آیا باز بهم میگن برای کلاس ها و باز دوباره شد و من رفتم و این تابستان پیش رو سال 1404 دیگه انگار که اصلا اموزشگاه خودمه و هیچ نگرانی ندارم و خیالم راحت راحته و اصلا از الان برنامه ریزی کردم
نمیدونم دلیلش چیه ولی خیلی حالم هر بار تغییر میکنه گاهی خوب خوبم گاهی اصلا اون هم کاملا بی دلیل
جدیدا خودم رو با کسی از فامیل دارم مقایسه میکنم اونم هم به صورت مداوم که از لحاظ درآمد و ثروت خیلی با هم فاصله داریم
و همین مقایسه و ندیدن نعمت های الانم حس بسیار بدی بهم میده
منی که خوب اون گذشته ی بد رو یادمه ،اما چون الان که تو اون موقعیت آرزوی گذشته هستم انگار باید اینطوری میشده
با اینکه من هیچ وقت فکر نمیکردم آدمی باشم که قدرنشناس باشم
منی که به خاطر کوچکترین محبت مدیر اموزشگاه یا هر کس دیگه ای کلی ازش تشکر میکنم و از خداوند هم به خاطر اون آدم تشکر میکنم
اما به خاطر این همه هدایت که خداوند در حق من انجام داده خیلی راحت نادیده میگیرم و میگذرم و خیلی اوقات هم غر میزنم
من دوست دارم برای مهر آینده که دیگه کلاس تابستانی نیست حسابی پیجم رشد کرده باشه و من کلی شاگرد مجازی داشته باشم
ومسیر و امکانات هم مشخصه و هست
اما اون قدرت و انگیزه بالا هی میاد و میره
و این اصلا خوب نیست
چون تو دو سال گذشته من واقعا زیاد صحبتم و هدفم شاگرد مجازی نبوده و بسیار دوست داشتم بعدا حضوری اموزشگاه داشته باشم
که این هم نیازمند سرمایه بود
برای منی که سرمایه ای نداشتم و میتونستم با امکانات فعلی مجازی و انلاین کار کنم اما انجام نمیدادم و من تازگی به این درک رسیدم
من انگار الان هیچ مسئله ای ندارم و واقعا هم مشکلی تو زندگی ندارم جز اینکه میخام تو کارم پیشرفت کنم
خداوندا من و ببخش خیلی ناسپاس بودم و هستم
خداوندا هدایتم کن به مسیر درست نه کار زیاد
مسیری که منو به هدف برسونه
مسیری که برام راحت باشه ، الان خیلی برام سخته از بس که توجه میکنم به سختی های فیلم برداری و آماده کردن پست
خداوندا کمکم کن تو این مسیر
خودم احساس میکنم اهرم رنج و لذت رو درست نچیدم تو ذهنم و مرور نمیکنم
بنام خداوندی که داشتن او جبران همه نداشته های من است
با سلام و احترام
خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش
خب بریم سراغ تمرین این فایل عالی من هرچی که به تمام مسیرها و قدم هایی که برداشتم هر چند که پر از فراز و نشیب بوده و لی به هرکجای مسیر که اوج گرفتم فکر میکنم میبینم دو عامل خیلی به من کمک کرده که پله های ترقی رو طی کنم
اول ازهمه قدم برداشتن و حرکت کردن
زمانی که کاری رو میخواستم انجام بدم وچالشی رو رفع و رجوع کنم چه چالش های کوچک مثل درست کردن و یا رفع عیب لوازم خانه و چه چالشهای اساسی جهت عوض کردن مسیر زندگی مثل تغییر شغل و یا تغییر محل زندگی میبینم قدم اول ورود به اون مقوله بوده که به محض ورود اطلاعات یکی یکی و قدم به قدم به من گفته شده و پله پله رفتم جلو و اون کار رو به سرانجام رسوندم
که همانطور که گفتم مثال های زیادی به شخصه تو زندگیم اتفاق افتاده که یک نمونه اون یادم میاد به مدت ده سال در یکی از روستاهای اطراف مشهد به همراه همسر عزیزم در خونه ای که خودمون ساختیم زندگی میکردیم هرچند که زندگی در یک خونه ویلایی بزرگ و با آب وهوای سالم با درختان فراوان دلچسب بود ولی به علت اینکه محل کارم مشهد بود برای مدرسه بهتر دخترم رو تو یکی از مدارس مشهد ثبت نام کرده بودم و هروز باید یک مسیر نسبتا طولانی رو برای رسیدن به محل کار رانندگی میکردم کم کم به این فکر افتادم که خونه ای تو مشهد بگیرم ولی اون حرکته و رفتن به سمت خواسته اتفاق نمیافتاد واونجاست که چک ولگد جهان اومد و بصورت خیلی اتفاقی با یکی از همسایه ها که از قضا از نزدیکان خیلی نزدیک بود درگیری پیش اومد اونجا بود که قدم رو برداشتم رفتم به سمت گرفتن یک خانه جدید در مشهد و دوباره بهم ثابت شد آقای علی آقا شما حرکت کن بقیش درست میشه البته که عوامل دیگه مثل باور درست و دیگر قوانین رو نباید فراموش کنیم
عامل بعدی هم میبینم که خیلی مؤثره حال خوب و توکل و امید به خداست خصوصا در تغییر حالت های زندگی که برای این مورد استعفا پس از 14سال کارمنددولت بودن اون هم درشرایطی که همه تو رو بعنوان یک فرد متخصص در کار میبینند و چه از رئیس و چه همکار ازت مشورت و کمک میخواند و یک جور دیگه روت حساب میکنند استعفا بدی بیای بیرون و بگی خدایا به امید تو من اومدم و چه لذت بخشه مسیری که با توکل طی میکنی و پازل حرکت رو به جلو یکی یکی چیده میشه برات
ولی وای بحالت اگه اینها رو فراموش کنی وقتی دوباره یه چیزی برای پیشرفت بعدی بهت گفته میشه و تعلل کنی و تو دایره امنت قرار بگیری مثل اوضاع الان من که بحرف گوش نکردم و شپلق تو گوشی رو خوردم. بماند این تو گوشی چی بود
و انشاالله از اونجا که امیدم به خداست زودتر این چالش رو حل میکنم و اونوقته که میام با پز دادن خداجونم که چطور من رو کمک کرد نتایج حرکت بعدیمو به دوستان عزیزم خواهم گفت.
با این تفاسیر که خدمتتون عرض کردم در کنار اینکه باید همه باور ها تو درست کنی ولی این دو عامل نقش برجسته ای تو زندگی من داشته عمل کردنی که با ایمان و توکل به رب العالمین بوده و حرکتی که اینچنینی باشه مساوی با حال خوب و مثل همیشه حال خوب برابر با اتفاقات خوب
دوستون دارم و برای همه شما عزیزان طلب خیر و سلامتی و عاقبت بخیری از فرمانروای جهانیان دارم.
من تو این فایل یاد گرفتم که مسیر رسیدن به خواسته هایی رو که تو زندگی بهشون رسیدم رو ازیاد نبرم .روشی که باعث میشه یادمون نره ، نوشتن هستش و گرفتن عکس در مورد تغییرات ظاهری که میخواهیم ایجاد کنیم و فیلم که یه مورد کاملی هست که میشه استفاده کرد و مسیرهایی و کارهایی که باعث شده به هدفهام نرسم و پس رفت داشته باشم رو بزارم کنار و تکرار نکنم . به یاد آوردن مسیری که در اون موفق شدیم با استفاده از نوشتن و عکس و فیلم که گفتم یک مزیت خوبی هم داره که استاد تو این فایل گفتن و اون اینکه گذشته خودمون رو ببینیم و بیاد بیاریم که کجا و کی بودیم و الان به کجا رسیدیم که باعث میشه مغرور نشیم و خاضعتر در برابر خداوند و سپاسگزارتر باشیم . و مسیر درست را تکرار کنیم تا نتایج بازهم بهتر و بیشتر بشه و این مسیر را تا زنده هستیم ادامه بدیم چون همونطور که استاد میگن تا توقف کنیم اوضاع بدتر میشه چون در جهان فقط تحول و پیشرفت هست و جهان گسترده تر میشه چون خاصیت جهان اینه و ما باید همیشه پویا و رو به جلو باشیم تا با جهان هماهنگ باشیم.
من از اون دسته هستم تو هر دوره کار کردن رو خودم و اجرای قوانین به نتایجی رسیدم ولی نمی دونم چی باعث می شه وسط راه کار رو رها می کنم.یا اون نتایجی که می خواهم نمی رسم باعثش هست یا باورهای مخربی که دارم و نتایج برام کمرنگ می شه یا ناسپاسی و فراموش کردن خدا ؟یا درک درست نداشتن از قوانین و متعهد صددرصد بودن به این مسیر؟
دیروز تضادی بدی تو رابطه پیدا کردم و هرچه سعی کردم طبق قانون پیش برم نشد که نشد و اتفاقی نباید می افتاد افتاد نمی دونم این بهمن خرابی از کی شروع شده بود که نتوستم برای وقوع این تضاد جلوش بگیرم.از عصر که نگران شروع این تضاد بودم نشستم با خدا حرف زدم ازش هدایت خواستم ولی هیچ دری برام باز نشد و چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد به این خاطر هنوز نمی فهمم که چی بود علت این اتفاق بود؟!.به احساس عدم لیاقت من در دریافت نعمت شادی رسیدن به خواسته در روابط و آدمها برمی گشت؟.به عدم توکلم تو روزهای گذشته به خدا؟به ناسپاسی و فراموش کردن شکرگزاری طی روزهای گذشته؟یا تمرکز بر نازیبای ها هرچند که تمام تمرکزم بر نازیبایی ها نبود (50درصدی تمرکزم به دیدن زیبای ها بود ولی 50درصد به نازیبای هابود)؟اما چیزی که متوجه اش هستم اینکه اون حس سپاسگزاری که در این دوره از شروع داشتم در طی مسیر مثل روزهای اول با اون حس عمیق شور و شادی اولیه سپاسگزاری نداشتم .کاملا می فهمم تفاوت حال الآنم با روزهای اول که تمرکز عمیقی به شکرگزاری داشتم کاملا حس می کنم.احتمالا همینه و مسأله بعدی تمرکزصدردرصد نداشتن به زیبای ها و اجازه دادن به نجواهای ذهن که حالم بد کنه و نتونستم کنترل این نجواها به دست بگیرم.
دروداستادعزیزم ومریم جانم خداقوت
وهمه دوستان عالیم
خداروشکرمی کنم بابت یک روزعالی وبی نظیردیگر
که خداوندبه من هدیه دادوصبح زودساعت 3/30
بیدارشدم مراقبه وباعشق وحال عالی مثل هرروزو
پیاده روی رفتم وچقدرپرانرژی واین یکی ازمزایای
دوره شگفت انگیز قانون سلامتی است یک ساعت
پیاده روی خدایاشکرت وبعددیدن دریای بیکران
وتعظیم به اعجازخداوندوشکرگزاری وبعدبه
سلامتی برگشتم خدایاشکرت.
وقتی متعهدمی شوم برای انجام کاری دیگروجدان
دردمی گیرم که آن تعهدراانجام ندهم وچون
امشب جام حذفی هم بودگفتم عالی ترین فرصت
صبح زوداست که پیاده روی بروم ومشخص
نیست که بعدبازی عزیزدلم پیاده روی بیایند
چون اکثرشب هاباهم میرویم امامن تعهدداده
ام وخیلی حیاتی است برایم چون استادم باعشق
این دوره راتهیه کرده وفداکاری های زیادوتحقیقات
وتلاشهای عالی دراین زمینه انجام داده اندومن
خودم راموظف می دانم درتمام زمینه هاشاگرد
عالی وحرف گوش کنی باشم وباعملکردونتایج
عالی که هرروزخداوندبرایم جاری می کندبتوانم
ذره ای قدردانشان باشم الهی آمین.
استادم ممنونم بابت همه چیزدوستتون دارم.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت و
عالی بدرخشید.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استاد گرامی و مریم جانم …
خداروشکر شکر میکنم که تو این مسیر هستم و باید تشکر کنم از مریم جان که دسته توانایی تشخیص اصل از فرع رو ایجاد کردن و چقدرررررر کارامد و تاثیر گذار هست چون یکی از مسائل مهم در زندگی مخصوصا برای خودم هست….
اول از همه بگم من یه شخصیتی دارم که دقیقا همون طور که گفتید همش فکر میکنم که اره حالا تو این مسیر برو ولی باز به حالت اولیت برمیگردی و همیشه هم میگم نه ولی چون تو ذهنم رخنه کرده هر دفع به یک شکل از مسیر میام بیرون حالا چه مسیر کار کردن رو خودم چه تغذیه و….
اما زمانی که فایل دلیل نتایج پایدار رو همین چند وقت پیش که تو گرداب خودم فرو رفته بودم و تو مسیر نبودم گوش دادم یه تلنگری بهم وارد شد و به خودم گفتم یعنی واقعا به خودت اجازه میدی که از یه شرایط خوب به شرایط پست تر بری ؟ یعنی از یه رابطه ی خوب یه حال خوب و…..خودت بندازی تو ضد همه ی اینا ؟
و تصمیم گرفتم که این ذهنیت رو که بالا اشاره کردم از ذهنم بندازم بیرون و بگم چرا نشه من اگه بخوام همه چیز امکان داره .. میشه که کل عمرم و صرف کار کردن رو خودم کنم ..میشه که کل عمرم و برای داشتن یه بدن خوب و حال جسمانی خوب صرف کنم و….
مثلا من شروع کردم تو دورانی از زندگیم به رژیم گرفتن اونم جوری که بهم فشار نیومد و تو یکی دو ماه اونجوری که میخواستم پیش رفت و راضی بودم اما چون میگفتم خب تو که احتمال داره دوباره به اولت برگردی پس الان از این نگذر یا این شکلاته خاصه و چیزایی که تو ذهنم بود و باعث شد خیلی راحت دوباره به اولم برگردم …و من متوجه شدم که لذتی که تو سطح انرژی خوب تو بدن هست یک درصد ش هم تو خوردن شکلات و اینا نیست ..البته برای من …چون واقعا دیدم که چقدر حالم بد میشد سطح انرژیم پایین بود چقدر احساس میکردم بدنم اجزاش درست کار نمیکنه و..
درسته تو همون لحظه لذت داره اما ضررش زیاد تر از لذت بود ….
خلاصه این یکی از تجربیات من …
اما عادت های درست مثل تمیز نگه داشتن دور و برم یا اینکه آدم تنبلی نباشم یا اینکه هر شب مسواک بزنم وخیلی چیز های دیگه هم که وقتی تصمیم گرفتم ادامش بدم نتایجش بود تو زندگیم و بعد نه تنها سخت و آزار دهنده نبود بلکه اگه اون کار و انجام نمیدادم اذیت بودم ..البته اینها کار های کوچیکی هست و هنوز بنده هدف بزرگی برای زندگیم انتخاب نکردم و دارم بالا پایین میکنم ولی بازم اگه از همین کارای کوچیک برای کارای بزرگ استفاده کنیم هم انگیزس هم یادمون نمیره که کجا بودیم چی شدیم ….
استاد ممنونم بابت فایل زیباتون …هر روز تحسینتون میکنم که چه اندامی چه روابطی چه حال خوب و چه ثروتی برای خودتون ساختین و خدا قوت میگم …
فضای فیلم برداری هم که عالیه مخصوصا وقتی نور خورشید که رو درختا نمایانه….
خداروشکر بابت همه چیز
خدانگهدارتونننننن….
سلام و وقت بخیر . من برای فراموش نکردن موقعیت خودم و ادامه شکرگذاری ، یک نکته ای که انجام میدادم این بود که ؛من وقتی در موقعیت بدی بودم همیشه وقتی به ارزوهام فکر میکردم ، به اون موقعیت اکنونم فکر میکردم .
به صورت ساده اینکه من میگفتم من در این موقعیت بد و زجر اور هستم و میدانم که به بهترین موقعیت میرسم . میگفتم از بدترین جا به بهترین جا میرسم . و باعث میشد که همیشه شکر گذاری میکنم . دقیقا مثل عکس شما همیشه یک سکانس بد رو در ذهنم با توجه به خاطر میسپردم تا اینده شکر گذار باشم . ممنون از استاد
140مین مدارپرسرعت رابا چرخهای روان وروغن کاری الهی باعشق تجربه میکنم ازلطف ورحمت الهی است.
به نام خدا وسلام به خدا.
سلام به بهشت کره ی خاکی وکل ساکنین این بهشت که توی غارالهی سایت همگی باهم درکنارهم برای هم درحال گسترش جهان هستی هستیم وازتجربه های یکدیگرلذت میبریم واستفاده میکنیم.
هرکه بامش بیش برفش بیشترهرکس به تکالیف وتمرینات باجان ودل گوش کندوعمل کندمسلماً نتیجه ی عالی ترمیبیندقانون همین است.
استادجون گوشیم ازبس که فایل دانلودکردم هنگ کرده حافظه پُر شده برعکس من دیروزهمین فایل روپاک کردم که شب دیدم توی تمرین امشب گذاشتین خداخیرتون بده یافایل دانلودمیکنم یاپاک میکنم دیگه گوشیم جانداره خدایامن که بلدنیستم بایدچکارکنم راههای نزدیک وآسون روبگوچکارکنم که فایلهای استادروداشته باشم.
خداروشکرکه توهیچ فضای مجازی نبودم ونیستم ودرمشیت الهی نخواهم بودآمین.
الهی به خاطرسلامتی خودوخانواده ونی نی قدرتمندوثروتمندوسالمم توراسجده ی شکرمیکنم.
الهی توراسپاس که گوشم راگرفتی توی کلاسهای توحیدی ثبت نام کردی ومثل بچه های تازه واردبه مدرسه پابه پام هستی .وگرنه اگه به من ومغزوذهن من بودتاحالاهزاران مرتبه ازکلاس فرارکرده بودم!
پارسال یک ماه باقانون سلامتی بودم ولی به هردلیلی نشد.اشکال نداره خداکمک میکنه ازوقتی که باقانون جذب آشناشدم قرصهای قندروهمون روزهای اول کنارگذاشتم به شکرانه ی الهی.
من خیلی نفسهای عمیق میکشیدم ولی الان این تمرین روانجام نمیدم اشتباهه.بایدانجام بدم.
وزنم از60کیلوبه ناشتاباشم بین53تا54واگه معدم پرباشه55کلیو500گرم وهرکی میبینه میگه خوش به حالت خوش تیپی میگم من همیشه همینجوری بودم خداروشکرخوش لباس هم هستم ازلحاظ عضلانی دوست دارم عالی بشم. انشاالله همینجوری مغزوقلبم به درست کردن عضلاتم همکاری میکنن.
من قبل ازآشنایی باقانون شایددرموردهرچیزی یااتفاقی برام میفتادبراکسی حرف نمیزدم ولی دروغ هم نمیگفتم.دلیلی هم نداشت راززندگی موبرملاکنم مثل بقیه که هرکاری دارن پنهانِ منم مثل خودشون بودم.
پشت سرکسی حرف نمیزدم البته سعی میکردم ولی روبه روی طرف جوابش روبه خانه نمیبردم داغ به داغ جوابش رومیدادم .
وازوقت آشنایی باقانون بی نهایت سکوت میکنم.
خوب میخوابم ،خوب فایل گوش میکنم ،کامنت هم میخونم، هم مینویسم،البته به اندازه ی علم وآگاهی که ازاستادآموخته ام وآنچه درتوانم هست مینویسم.
ازوقتی روزشمارزندگی روشرکت کردم بیشترخودموموظف میدونم به تمرینات عمل کنم.
اگه چیزی هم ازصحبتهای استادنتونم توکامنتم بنویسم بالاخره ازپیشرفتهای خودم مینویسم وسپاسگذاری میکنم.
پارسال کلاس زبان بادوتاپسرم رفتم واقعا اگه یک کلمه رومتوجه نمیشدم تا2روزبعدکه کلاس داشتیم گریه میکردم .دیدم چشمام اذیت میشه وعقب میمونم خوب خودمم اذیت میشدم وبچه هاسرکلاس بایدبه منم رسیدگی کنن نرفتم ذهنم خیلی اذیتم میکردحتی ازجلوی آموزشگاه نمیذاشت ردبشم!!!!!!بچه پُر رو!!!!!! منم مخصوص یک روزرفتم آموزشگاه خیلی شیک باخانم پذیرش احوالپرسی کردم وخداحافظی اومدم دیگه عادی شد.
گفتم همه که حتمانبایدزبانهای خارجی یادبگیرند!!!!!!!
من بایدبتونم زبان خداروکه سکوت است. سکوت رویادبگیرم و. روی رفتار؛ گفتار، کردار،وافکارم کارکنم. خودموبشناسم، خداروبشناسم ،انشاءالله بقیه جفت وجوره.
دیشب دیروقت خوابم بردحدودا2ساعت دیگه برای سحری بایدبیدارمیشدم. گوشی روکوک کردم وبه خداگفتم: مسئول بیدارکردنم خودت هستی. آقاقبل اززنگ بیدارباش گوشی اصلا خدامنوبیدارکرده بود.
بلندشدم آب نمک قرقره کردم سریع برنج وخورشت روگذاشتم روگازچای وبعدم غذانوش جان کردم. نمازوقرآن خوندم برای همگی دعای خیرداشتم.
صبحانه ی عزیزدلم وگل پسرم روبسته بندی کردم فلاسک روچای کردم خدانگهدارشون رفتندسرکار.
الهی شکرکمی کامنت خوندم خوابیدم وبعدبیدارشدم توی دفترشکرگذاری تمریناتم روانجام دادم.نمازظهرخواندم.
ناهاربرای2تاپسرای بزرگتردرست کردم با سالادخیلی دوست دارن .وگفتم: الان شکرخداوسیله برای کوفته دارم بهتره کوفته درست کنم. برابچه هام وعروس گلم حامله س دوست داره. خیلی باانرژی سوپ براشب گذاشتم نبات وزعفران تولیوان ریخنم تاافطار آماده بشه وجاموپهن کردم هوای سردبالذت کناربخاری کامنت مینویسم وبازهم خداراسپاسگذارم که مراباغبان این بهشت زندگی قبولم کردگفتم :خدایامن به شغل خانه داری باعشق رسیدگی میکنم ونتیجه اش راازدستان تومیگیرم .من فقط برای انجام این فریضه ی مقدس به دعوت خدالبیک گفتم ودیگربس. خدامراکافیس.
وبایدازخدامدام درخواست کنم خدایامن بچه ام توتوی این مسیرپیرشدی نگهدارخودوخانواده م باش هنوزحالامیخوایم مزه ی باهم دوست بودن روبچشیم یادآوریم کن که کجابودم من عجولم ای رفیق رهبریت زندگی ام باتووعیش ونوشش بامنه منوتوبه هم قول دادیم.
عاشقتونم.براهمه دعای خیردارم که باسخنان استادخودشون روزودترپیداکنندبه قول استادپول خودش میادنوکری توروبکنه. وظیفش همینه مافقط خوش باشیم وباورکنیم هم خداروهم خودمون رو.یاحق.
سلام و درود خدمت همه دوستان ارزشمندم و استاد عزیزم
خدا را شکر به خاطر نعمت سپاسگزاری و خدا را شکر به خاطر وجود استاد و سایت الهی او که باعث شد به یاد بیاریم که داشتههایی داریم که یادمون رفته که سپاسگزار باشیم به خصوص من از وقتی یادم میاد که کجا بودم و چه احساسات بدی رو تجربه میکردم و به خاطر باورهای اشتباه مذهبی و باورهای بیلیاقتی که از خانواده و جامعه دریافت کرده بودم اصلاً نمیدانستم که کل تمرکز زندگیم بر نداشتههام هست و اصلاً فکر نمیکردم چیزی داشته باشم که بخوام سپاسگزارش باشم و عمیقاً احساسات بدی انند بیارزشی ،خود قضاوت کردن ،احساس گناه و احساس عذاب وجدان را که ز مذهب و جامعه دریافت کرده بودم به صورت ناخودآگاه هر روز و هر روز تکرار میکردم
تا اینکه از زمانی که تصمیم گرفتم به عهد خودم ر مورد کار کردن روی دورهها پایبند بمونم و به خصوص دوره احساس لیاقت بسیار بسیار نتایج شگفت انگیزی گرفتم و به صورت تکاملی هر چند کند و آرام ولی در حال پیشرفت هستم
سالها قبل که با دورهها و سایت استاد آشنا شده بودم هر دورهای را تا مدت کوتاهی ادامه میدادم و دیگه ادامه نمی دادم نتایج هم از بین می رفت و نه تنها از بین رفت بلکه به شدت هم سقوط کردم و البته این امر بسیار برایم ضروری بود که بتوانم یکبار برای همیشه قانون را درک کنم و یاد بگیرم که همیشه باید روبه جلو حرکت کنم و همیشه روی خودم کار کنم شاید همیشه و هر روز نتایج مثل هم نباشه ولی در کل از وقتی که دارم متعهدانه روی خودم کار میکنم در بیشتر مواقع همه چیز رو به بهبود بوده برام بخصوص از زمانی که دارم روی دوست داشتن خودم و تمرین یادگرفتن دوست داشتن خودم بی قید و شرط کار می کنم
بنام خدا
سلام
اول فایل دقیقا مصداق زندگی کنه
همه اینطور هستیم اما من کمی بیشتر
اهداف….
خیلی مهمه که آدم کمالگرایی نکنه
من تو این یک سال و اندی رشد کردم از همه نظر به جز مالی
و این حوزه مالی رو هزاران بار مرور کردم که چرا نشد چرا نشد پس چی شد و آنقدر ناامید میشدم که نگو
من تو حوزه علاقم وارد شدم و کلی کار کردم و دانش افزایی کردم
اما به حدی ذهنم بسته ست که نتونستم به درآمد حتی کم و پایداری برسم
بشدت دلسرد شدم و خواستم کلا رها کنم علاقمو
اما وقتی الگو میدیدم که طرف داره پول در میاره از این کار بهم برمیخورد
با اینکه چندتا الگو جلوی چشمم هستن اما نمیدونم چرا واسه من اتفاق نیفتاده
و کل تمرکزم روی حل همین مسئله بوده توی این 4,5 ماه اخیر….
نمیدونم شاید چون زور میزدم نشده
البته باورم نسبت به خودم بهتر شده چون چیزهایی یاد گرفتم که یک سال پیش واسم نشد بود و میگفتم من از پس یادگیریش برنمیام ولی تونستم.
ولی در نقطه تبدیل مهارت به استقلال مالی متوقف شدم
حس میکنم اگر اینو حل کنم و نتایج پایدار بشه دیگه غیرممکنی واسم نیست
به نام خدا
خیلی وقته کامنتی ننوشتم و کمتر کامنت میخونم .از دست خودم عصبانی ام خیلی حال روحیم زود زود عوض میشه
دو روز پر انرژی و سرحالم و باز 5 روز به زور سر پا هستم
امروز از این شرایطم واقعا خسته شدم
از اینکه دو تا پسر دارم و هر دو در کمال سلامت هستن شکرگزاری نمیکنم ،خیلی وقتها از ذهنم میگذرونم اما شکرگزاری زبانی خیلی خیلی کم شده
منی که یه همسری دارم که قبلا یعنی دقیقا قبل از آشنایی با استاد زندگی جهنمی داشتم باهاش و الان به ثبات رسیدم و میتونم بگم با آرامش میتونم صحبت کنم بدون هیچ ترس و نگرانی
منی که سالهاست خونه دارم بدون حتی یک سال مستاجری
منی که هیچوقت پیاده نبودم و همیشه ماشین داشتیم
و کلی نعمت های بزرگ و کوچیک
منی که دقیقا خاطرم نیست ؛به قول آقای عطار روشن هر وقت میخام تاریخ بگم و بگم کی فلان اتفاق افتاده نمیتونم و یادم نیست
من قبل از آشنایی با استاد واقعا و به معنی واقعی کلمه داغون بودم از هر جهت
نه اعتماد به نفس داشتم ؛نداشتم که هیچ_له شده بودم
ارتباط با همسرم در حد نابودی و من در مرز افسردگی
هیچ حس خوبی نسبت به خودم نداشتم
و اصلا خودمو دوست نداشتم
کوچکترین مهارتی نداشتم و مدام گدایی محبت میکردم .
از زمان ازدواج تا دو سال پیش به مدت 8 سال خونه پدری مو ندیدم چون از خانوادم ناراحت بودم و همه ی مشکلاتم رو گردن اونها مینداختم و مدام گله مند بودم
و یه رابطه داغون و پرتنش با خانواده همسر داشتم
شب و روز از حسادت به جاری داشتم میترکیدم و مدام همه ی خانمها رو از خودم زرنگ تر و باهوش تر و سرتر میدیدم
صحبت کردن در جمع و غرییه ها افتضاح
اما بعد از آشنایی با داشتن تضادهای بسیار و انگیزه برای تغییر و مرز نابودی کلی تغییر کردم
از همه مهمتر ارتباطم با همسرم بود که نمیگم رویایی ترین زندگی رو دارم اما واقعا گاهی مرور میکنم باورم نمیشه از اون جهنم به اینجا رسیدم
بعد از رابطه با همسرم مستقل شدن بود
منی که نمیتونستم با دو نفر غریبه صحبت کنم یا سوال بپرسم الان تو بهترین اموزشگاه شهر شدم مدرس به روزترین رشته ی حوزه کودک و نوجوان
و خلاصه که با کلی آدم خوب آشنا شدم و هر سال بهتر از سال گذشته شدم
موفقیت های اینچنینی بسیار
و بسیار دوست داشتم که درآمد همیشگی و راحت داشته باشم
و مسیر هم بهم گفته شد و واضح بود که باید رو پیج کار کنم و هر روز و هر روز ادامه بدم
تو این مسیر هم کلی تحقیق کردم و اطلاعات کسب کردم
اما متاسفانه تو مرحله عمل کردن تنبلی میکنم ،به همین دلیل هم نه درآمدم ثابته و نه رو به افزایش
گاهی هست گاهی نیست و خیلی کم به جز تابستون که کلاس ها همیشه دایرن
من دقیقا از مسیر سپاسگزاری و تلاش و حال خوب بالا اومدم و بهتر شدم
یادم میاد سال اول که رفتم و این اموزشگاه رو دیدم و صحبت کردم کلی ذوق و شوق و اینکه آیا بهم زنگ میزنه یا نه ؟یا اصلا کلاسی برگزار میشه یا به حد نصاب میرسه؟و بالاخره شد و هر بار با اشک شوق میرفتم تو مسیر و کلی سپاسگزاری
و سال دوم باز هنوز اون نگرانی بود که آیا باز بهم میگن برای کلاس ها و باز دوباره شد و من رفتم و این تابستان پیش رو سال 1404 دیگه انگار که اصلا اموزشگاه خودمه و هیچ نگرانی ندارم و خیالم راحت راحته و اصلا از الان برنامه ریزی کردم
نمیدونم دلیلش چیه ولی خیلی حالم هر بار تغییر میکنه گاهی خوب خوبم گاهی اصلا اون هم کاملا بی دلیل
جدیدا خودم رو با کسی از فامیل دارم مقایسه میکنم اونم هم به صورت مداوم که از لحاظ درآمد و ثروت خیلی با هم فاصله داریم
و همین مقایسه و ندیدن نعمت های الانم حس بسیار بدی بهم میده
منی که خوب اون گذشته ی بد رو یادمه ،اما چون الان که تو اون موقعیت آرزوی گذشته هستم انگار باید اینطوری میشده
با اینکه من هیچ وقت فکر نمیکردم آدمی باشم که قدرنشناس باشم
منی که به خاطر کوچکترین محبت مدیر اموزشگاه یا هر کس دیگه ای کلی ازش تشکر میکنم و از خداوند هم به خاطر اون آدم تشکر میکنم
اما به خاطر این همه هدایت که خداوند در حق من انجام داده خیلی راحت نادیده میگیرم و میگذرم و خیلی اوقات هم غر میزنم
من دوست دارم برای مهر آینده که دیگه کلاس تابستانی نیست حسابی پیجم رشد کرده باشه و من کلی شاگرد مجازی داشته باشم
ومسیر و امکانات هم مشخصه و هست
اما اون قدرت و انگیزه بالا هی میاد و میره
و این اصلا خوب نیست
چون تو دو سال گذشته من واقعا زیاد صحبتم و هدفم شاگرد مجازی نبوده و بسیار دوست داشتم بعدا حضوری اموزشگاه داشته باشم
که این هم نیازمند سرمایه بود
برای منی که سرمایه ای نداشتم و میتونستم با امکانات فعلی مجازی و انلاین کار کنم اما انجام نمیدادم و من تازگی به این درک رسیدم
من انگار الان هیچ مسئله ای ندارم و واقعا هم مشکلی تو زندگی ندارم جز اینکه میخام تو کارم پیشرفت کنم
خداوندا من و ببخش خیلی ناسپاس بودم و هستم
خداوندا هدایتم کن به مسیر درست نه کار زیاد
مسیری که منو به هدف برسونه
مسیری که برام راحت باشه ، الان خیلی برام سخته از بس که توجه میکنم به سختی های فیلم برداری و آماده کردن پست
خداوندا کمکم کن تو این مسیر
خودم احساس میکنم اهرم رنج و لذت رو درست نچیدم تو ذهنم و مرور نمیکنم
و قطعا هم نتایج مالی نه بزرگن و نه همیشگی
خداوندا خودت مثل همیشه کمکم کن
بنام خداوندی که داشتن او جبران همه نداشته های من است
با سلام و احترام
خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش
خب بریم سراغ تمرین این فایل عالی من هرچی که به تمام مسیرها و قدم هایی که برداشتم هر چند که پر از فراز و نشیب بوده و لی به هرکجای مسیر که اوج گرفتم فکر میکنم میبینم دو عامل خیلی به من کمک کرده که پله های ترقی رو طی کنم
اول ازهمه قدم برداشتن و حرکت کردن
زمانی که کاری رو میخواستم انجام بدم وچالشی رو رفع و رجوع کنم چه چالش های کوچک مثل درست کردن و یا رفع عیب لوازم خانه و چه چالشهای اساسی جهت عوض کردن مسیر زندگی مثل تغییر شغل و یا تغییر محل زندگی میبینم قدم اول ورود به اون مقوله بوده که به محض ورود اطلاعات یکی یکی و قدم به قدم به من گفته شده و پله پله رفتم جلو و اون کار رو به سرانجام رسوندم
که همانطور که گفتم مثال های زیادی به شخصه تو زندگیم اتفاق افتاده که یک نمونه اون یادم میاد به مدت ده سال در یکی از روستاهای اطراف مشهد به همراه همسر عزیزم در خونه ای که خودمون ساختیم زندگی میکردیم هرچند که زندگی در یک خونه ویلایی بزرگ و با آب وهوای سالم با درختان فراوان دلچسب بود ولی به علت اینکه محل کارم مشهد بود برای مدرسه بهتر دخترم رو تو یکی از مدارس مشهد ثبت نام کرده بودم و هروز باید یک مسیر نسبتا طولانی رو برای رسیدن به محل کار رانندگی میکردم کم کم به این فکر افتادم که خونه ای تو مشهد بگیرم ولی اون حرکته و رفتن به سمت خواسته اتفاق نمیافتاد واونجاست که چک ولگد جهان اومد و بصورت خیلی اتفاقی با یکی از همسایه ها که از قضا از نزدیکان خیلی نزدیک بود درگیری پیش اومد اونجا بود که قدم رو برداشتم رفتم به سمت گرفتن یک خانه جدید در مشهد و دوباره بهم ثابت شد آقای علی آقا شما حرکت کن بقیش درست میشه البته که عوامل دیگه مثل باور درست و دیگر قوانین رو نباید فراموش کنیم
عامل بعدی هم میبینم که خیلی مؤثره حال خوب و توکل و امید به خداست خصوصا در تغییر حالت های زندگی که برای این مورد استعفا پس از 14سال کارمنددولت بودن اون هم درشرایطی که همه تو رو بعنوان یک فرد متخصص در کار میبینند و چه از رئیس و چه همکار ازت مشورت و کمک میخواند و یک جور دیگه روت حساب میکنند استعفا بدی بیای بیرون و بگی خدایا به امید تو من اومدم و چه لذت بخشه مسیری که با توکل طی میکنی و پازل حرکت رو به جلو یکی یکی چیده میشه برات
ولی وای بحالت اگه اینها رو فراموش کنی وقتی دوباره یه چیزی برای پیشرفت بعدی بهت گفته میشه و تعلل کنی و تو دایره امنت قرار بگیری مثل اوضاع الان من که بحرف گوش نکردم و شپلق تو گوشی رو خوردم. بماند این تو گوشی چی بود
و انشاالله از اونجا که امیدم به خداست زودتر این چالش رو حل میکنم و اونوقته که میام با پز دادن خداجونم که چطور من رو کمک کرد نتایج حرکت بعدیمو به دوستان عزیزم خواهم گفت.
با این تفاسیر که خدمتتون عرض کردم در کنار اینکه باید همه باور ها تو درست کنی ولی این دو عامل نقش برجسته ای تو زندگی من داشته عمل کردنی که با ایمان و توکل به رب العالمین بوده و حرکتی که اینچنینی باشه مساوی با حال خوب و مثل همیشه حال خوب برابر با اتفاقات خوب
دوستون دارم و برای همه شما عزیزان طلب خیر و سلامتی و عاقبت بخیری از فرمانروای جهانیان دارم.
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و خوش استایل
روزشمار تحول زندگی من روز 140
من تو این فایل یاد گرفتم که مسیر رسیدن به خواسته هایی رو که تو زندگی بهشون رسیدم رو ازیاد نبرم .روشی که باعث میشه یادمون نره ، نوشتن هستش و گرفتن عکس در مورد تغییرات ظاهری که میخواهیم ایجاد کنیم و فیلم که یه مورد کاملی هست که میشه استفاده کرد و مسیرهایی و کارهایی که باعث شده به هدفهام نرسم و پس رفت داشته باشم رو بزارم کنار و تکرار نکنم . به یاد آوردن مسیری که در اون موفق شدیم با استفاده از نوشتن و عکس و فیلم که گفتم یک مزیت خوبی هم داره که استاد تو این فایل گفتن و اون اینکه گذشته خودمون رو ببینیم و بیاد بیاریم که کجا و کی بودیم و الان به کجا رسیدیم که باعث میشه مغرور نشیم و خاضعتر در برابر خداوند و سپاسگزارتر باشیم . و مسیر درست را تکرار کنیم تا نتایج بازهم بهتر و بیشتر بشه و این مسیر را تا زنده هستیم ادامه بدیم چون همونطور که استاد میگن تا توقف کنیم اوضاع بدتر میشه چون در جهان فقط تحول و پیشرفت هست و جهان گسترده تر میشه چون خاصیت جهان اینه و ما باید همیشه پویا و رو به جلو باشیم تا با جهان هماهنگ باشیم.
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.
در پناه الله یکتا باشید.
به نام خداوند مهربان
من از اون دسته هستم تو هر دوره کار کردن رو خودم و اجرای قوانین به نتایجی رسیدم ولی نمی دونم چی باعث می شه وسط راه کار رو رها می کنم.یا اون نتایجی که می خواهم نمی رسم باعثش هست یا باورهای مخربی که دارم و نتایج برام کمرنگ می شه یا ناسپاسی و فراموش کردن خدا ؟یا درک درست نداشتن از قوانین و متعهد صددرصد بودن به این مسیر؟
دیروز تضادی بدی تو رابطه پیدا کردم و هرچه سعی کردم طبق قانون پیش برم نشد که نشد و اتفاقی نباید می افتاد افتاد نمی دونم این بهمن خرابی از کی شروع شده بود که نتوستم برای وقوع این تضاد جلوش بگیرم.از عصر که نگران شروع این تضاد بودم نشستم با خدا حرف زدم ازش هدایت خواستم ولی هیچ دری برام باز نشد و چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد به این خاطر هنوز نمی فهمم که چی بود علت این اتفاق بود؟!.به احساس عدم لیاقت من در دریافت نعمت شادی رسیدن به خواسته در روابط و آدمها برمی گشت؟.به عدم توکلم تو روزهای گذشته به خدا؟به ناسپاسی و فراموش کردن شکرگزاری طی روزهای گذشته؟یا تمرکز بر نازیبای ها هرچند که تمام تمرکزم بر نازیبایی ها نبود (50درصدی تمرکزم به دیدن زیبای ها بود ولی 50درصد به نازیبای هابود)؟اما چیزی که متوجه اش هستم اینکه اون حس سپاسگزاری که در این دوره از شروع داشتم در طی مسیر مثل روزهای اول با اون حس عمیق شور و شادی اولیه سپاسگزاری نداشتم .کاملا می فهمم تفاوت حال الآنم با روزهای اول که تمرکز عمیقی به شکرگزاری داشتم کاملا حس می کنم.احتمالا همینه و مسأله بعدی تمرکزصدردرصد نداشتن به زیبای ها و اجازه دادن به نجواهای ذهن که حالم بد کنه و نتونستم کنترل این نجواها به دست بگیرم.
انشالله خدا کمکم کنه متعهدتر باشم