اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود به استاد و خانواده ی بزرگ استاد عباس منش
نشانه ی امروزم بود واقعیتش تضادها منو از پا در میارن هر وقت به تضادی بر میخورم ناتوان و مأیوس و مستأصل میشوم ولی این فایل بهم یادآوری کرد تضادها اومدن منو بیدار کنند بزرگم کنند من همیشه منتظرم به فلان جایگاه برسم بعد لذت ببرم دیدم چقدر دارم اشتباه رفتار میکنم انتظار حال خوب هم دارم یه جمله ای هست که میگه تکرار اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت کار احمقانه است وسپاسگزارم از استاد که با تصاویر به من نشون داد از سفر با موتور داغون و خوابیدن در. پارک و خوردن کنسرو میتوان به جایی رسید که با بهترین ماشین و اقامت در بهترین هتل و رستوران ها به سفر رفت به شرط اینکه در برخورد با تضادها خواسته هاتو مشخص کنی با برداشتن مقاومتهای ذهنی ترمزها و باورهای محدود کننده اجازه ی جاری شدن به خواسته هات بدی هدف ما از ورود به این جهان مادّی این بوده که به واسطهی برخورد با تضادها، خواستههایمان را بشناسیم و با ارسال فرکانسهای هماهنگ با آن خواسته، آنها را خلق کنیم. این طبیعت ماست.
درود براستاد عزیزم وخانم شایسته عزیزو دوستان هم فرکانسم…
من امروز توی علاقه مندی های پروژه مهاجرت به مدار بالاتر این فایلو نگاه کردم ..امروز وقت زیادی داشتم و حدودا 10تا15 ساعته تو سایتم…
اولا که تحسین میکنم استاد عزیزم که اینهمه تونستن ذهنشون رو کنترل کنن و از اون شرایط به شرایط فوق العاده الان برسن…
واقعا ازت سپاسگزارم استاد عزیزم که این فایلا رو ضبط کردی بلکه باوربشه برای منی که حدود 18 ساله تواین مسیرم و تو در و دیوارم و نتونستم اون نتیجه دلخواه رو بگیرم…
نتایجم خیلی خوبه خداروشکر و همه اعتبارش به کمک خداونده همین امروزم به همکارم گفتم فقط خدا کمکم کرده وگرنه من اگه میخواستم رو عقل خودم حساب کنم رو توانایی خودم حساب کنم سالیان پیش مرده بودم اینقد ضعیف بودم از هرلحاظی که بگم…
ولی وقتی این داستان ها رو استاد از زندگیشون تعریف میکنن من واقعا هنگ میکنم و مغزم وامیسه چون هزار درصد بامن باورهای من فرق داشته و من فکر میکنم آخه چطور یک آدم میتونه اینطوری عمل کنه….
نکته بگم که من الان خوبم دارم رو خودم کارمیکنم و مطمئن هستم نتایجم درآینده عالیه ولی اگر اینجا مطلب ناخوشایندی میگم واسه اینه که من دارم رو گذشته ی خودم ریز میشم که چه باورهایی باعث شده که الان اون نتابج دلخواه رو نداشته باشم و ردپای خودم رو میذارم…
من حدود 16 سال بعد ازدواجم حتی یک مسافرت یک روزه هم نرفتم و درادامه هم خیلی انگشت شمار و درحالی که مسافرت رو خیلی دوست دارم یعنی عاشق سفرم…
ولی ته ذهنم این بوده وهست که من اگه بخوام برم مسافرت نباید هیچ دغدغه ی مالی داشته باشم وهمه چی تو بهترین حالت باشه که من بتونم سفرکنم درغیر اینصورت به خودم و فرزندانم ظلم کردم ولی وقتی استاد گفتن با موتور رفتن شمال اونم چه موتوری ؟؟ من واقعا نمیتونم هضمش کنم که پس چرا من نتونستم این مدلی فکرکنم و یاحداقل بدونم استاد چجوری فکر میکردن که با اون اوضاع مسافرت میرفتن…
بعید نیست زندگی و شرایط الان استاد برازندشونه چون هیچ موقع منتظر نشدن فرصت مناسب پیش بیاد تا کاری انجام بدن..هرکاری قرار بود انجام بدن انجام دادن تا برن مدار بالاتر واین راهشه…
چند سال خانمم میگفت من میخوام برم کربلا ومن همیشه میگفتم درزمان مناسب وهرزمان که شرایط اوکی بود و حتما با پرواز و اونجاهم توبهترین هتل و بهترین غذا وگرنه من با اتوبوس جایی نمیام..(اینم به فایل جدید پروژه مهاجرت به مدار بالاتر میخوره که من هیچموقع اصلا دوست نداشتم سفر زیارتی برم ولی چون خانمم دوست داشت بره به احترام خانمم و عقایدش هیچوقت منعش نکردم و خداروشکر درشرایط خیلی عالی سفر زیارتی بردمش و همراهش شدم واز این بابت خیلی راضیم)…
این درسا خیلی باارزشن آدمو متحول میکنن…
من الان گیر چندتا مسئله هستم ولی یادمه توفایلی استاد گفتن زمانی که سایت ازدسترس خارج شد من یک کم درگیر شدم ولی بعدش رفتیم خوش بگذرونیم ومنم یادگرفتم که الان به اون مسائل فکرنکنم…میام که درگیر بشم ولی ذهنمو کنترل میکنم ومیگم این شرایط ماندگار نیست و من شرایطو با کنترل کانون توجهم عوض میکنم…
یک فایل دیگه هم دیدم که استاد گفتن تو اصفهان تو پباده رو با پیک نیک تخم مرغ درست کردن و اینا خیلی عالیه برامنکه برام مهمه که دیگران چه فکری میکنن و چی میگن…
استاد واقعا بی نظیرید شما که اینقد خودساخته و بااعتماد به نفس هستین و منم میخوام رو خودم کارکنم اینقد مهارت پیداکنم که به آسانی بتونم ذهنمو کنترل کنم…
بنام خدای بزرگ و بخشنده بنام خدای که از رگگردن به ما نزدیکتر است خدای که سریع اجابت میکند خواسته ها را در این یکی دو روز به تضادی برخوردم دیروز که نتوانستم ذهنم کنترول کنم اما کم کم خداوند لطف کرد احساس ام بهتر شد قبل از اینکه روی نشانه هدایت من بزنم با خدای عزیزم صحبت کردم باورهای توحیدی را به خودم یادآوری کردم اینکه خداوند هر لحظه درحال هدایت بندگانش است خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است خداوند وعده اجابت درخواست ها را داده است چقدر این باورها قلبم را باز کرد احساس ام خوب شد آرامش پیدا کردم بعد روی نشانه هدایت کلیک کردم از خداوند هدایتگرم کمک خواستم این فایل آمد پیغام هدایتگرایانه تضاد ها یکلحظه مات و مبهوت ماندم باورم نمیشد این قدر دقیق و واضح خدای بزرگم با من حرف زد چقدر ایمان ام قوی شد به اینکه اگر واقعا قلبی خداوند را باور کنیم که هدایت میکند حتما هدایت می شویم خدایا صد هزار بار شکر که نزدیکی و همواره درحال اجابت درخواست ها هستی در هر اتفاقی خیریتی نهفته است خداوند همیشه خیر ما را می خواهد شاید خیلی مواقع ما درکنکنیم خیریت اتفاقات را اگر بتوانیم این باور را بسازیم که در هر اتفاقی خیری نهفته بدون شک در نهایت به خیر ما تمام خواهد شد خداوند جهان از طریق همین نشانه ها و اتفاقات با ما صحبت میکند ایمان دارم که حتما به هدایت الله این اتفاق به ظاهر بد خیریتی بزرگی برایم دارد قرار است درهای جدیدی از موفقیت و پیشرفت بررویم باز شود قطعا همین خواهد شد ایمان دارم اگر بتوانم ذهنم را کنترول کنم و احساس ام را خوب نگهدارم
ای خدای بزرگ و هدایتگرم رب العالمین من خودم را به دستان توانمند تو می سپارم در این شرایط سخت توانایی کنترول ذهن را به من بده کمک کن خیریت این اتفاق را درک کنم قلبم را باز کن هدایت امکن ای خدای هادی من که جز تو قدرتی نمی شناسم
سلام و درود به استاد و خانواده ی بزرگ استاد عباس منش
نشانه ی امروزم بود واقعیتش تضادها منو از پا در میارن هر وقت به تضادی بر میخورم ناتوان و مأیوس و مستأصل میشوم ولی این فایل بهم یادآوری کرد تضادها اومدن منو بیدار کنند بزرگم کنند من همیشه منتظرم به فلان جایگاه برسم بعد لذت ببرم دیدم چقدر دارم اشتباه رفتار میکنم انتظار حال خوب هم دارم یه جمله ای هست که میگه تکرار اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت کار احمقانه است وسپاسگزارم از استاد که با تصاویر به من نشون داد از سفر با موتور داغون و خوابیدن در. پارک و خوردن کنسرو میتوان به جایی رسید که با بهترین ماشین و اقامت در بهترین هتل و رستوران ها به سفر رفت به شرط اینکه در برخورد با تضادها خواسته هاتو مشخص کنی با برداشتن مقاومتهای ذهنی ترمزها و باورهای محدود کننده اجازه ی جاری شدن به خواسته هات بدی هدف ما از ورود به این جهان مادّی این بوده که به واسطهی برخورد با تضادها، خواستههایمان را بشناسیم و با ارسال فرکانسهای هماهنگ با آن خواسته، آنها را خلق کنیم. این طبیعت ماست.
درود براستاد عزیزم وخانم شایسته عزیزو دوستان هم فرکانسم…
من امروز توی علاقه مندی های پروژه مهاجرت به مدار بالاتر این فایلو نگاه کردم ..امروز وقت زیادی داشتم و حدودا 10تا15 ساعته تو سایتم…
اولا که تحسین میکنم استاد عزیزم که اینهمه تونستن ذهنشون رو کنترل کنن و از اون شرایط به شرایط فوق العاده الان برسن…
واقعا ازت سپاسگزارم استاد عزیزم که این فایلا رو ضبط کردی بلکه باوربشه برای منی که حدود 18 ساله تواین مسیرم و تو در و دیوارم و نتونستم اون نتیجه دلخواه رو بگیرم…
نتایجم خیلی خوبه خداروشکر و همه اعتبارش به کمک خداونده همین امروزم به همکارم گفتم فقط خدا کمکم کرده وگرنه من اگه میخواستم رو عقل خودم حساب کنم رو توانایی خودم حساب کنم سالیان پیش مرده بودم اینقد ضعیف بودم از هرلحاظی که بگم…
ولی وقتی این داستان ها رو استاد از زندگیشون تعریف میکنن من واقعا هنگ میکنم و مغزم وامیسه چون هزار درصد بامن باورهای من فرق داشته و من فکر میکنم آخه چطور یک آدم میتونه اینطوری عمل کنه….
نکته بگم که من الان خوبم دارم رو خودم کارمیکنم و مطمئن هستم نتایجم درآینده عالیه ولی اگر اینجا مطلب ناخوشایندی میگم واسه اینه که من دارم رو گذشته ی خودم ریز میشم که چه باورهایی باعث شده که الان اون نتابج دلخواه رو نداشته باشم و ردپای خودم رو میذارم…
من حدود 16 سال بعد ازدواجم حتی یک مسافرت یک روزه هم نرفتم و درادامه هم خیلی انگشت شمار و درحالی که مسافرت رو خیلی دوست دارم یعنی عاشق سفرم…
ولی ته ذهنم این بوده وهست که من اگه بخوام برم مسافرت نباید هیچ دغدغه ی مالی داشته باشم وهمه چی تو بهترین حالت باشه که من بتونم سفرکنم درغیر اینصورت به خودم و فرزندانم ظلم کردم ولی وقتی استاد گفتن با موتور رفتن شمال اونم چه موتوری ؟؟ من واقعا نمیتونم هضمش کنم که پس چرا من نتونستم این مدلی فکرکنم و یاحداقل بدونم استاد چجوری فکر میکردن که با اون اوضاع مسافرت میرفتن…
بعید نیست زندگی و شرایط الان استاد برازندشونه چون هیچ موقع منتظر نشدن فرصت مناسب پیش بیاد تا کاری انجام بدن..هرکاری قرار بود انجام بدن انجام دادن تا برن مدار بالاتر واین راهشه…
چند سال خانمم میگفت من میخوام برم کربلا ومن همیشه میگفتم درزمان مناسب وهرزمان که شرایط اوکی بود و حتما با پرواز و اونجاهم توبهترین هتل و بهترین غذا وگرنه من با اتوبوس جایی نمیام..(اینم به فایل جدید پروژه مهاجرت به مدار بالاتر میخوره که من هیچموقع اصلا دوست نداشتم سفر زیارتی برم ولی چون خانمم دوست داشت بره به احترام خانمم و عقایدش هیچوقت منعش نکردم و خداروشکر درشرایط خیلی عالی سفر زیارتی بردمش و همراهش شدم واز این بابت خیلی راضیم)…
این درسا خیلی باارزشن آدمو متحول میکنن…
من الان گیر چندتا مسئله هستم ولی یادمه توفایلی استاد گفتن زمانی که سایت ازدسترس خارج شد من یک کم درگیر شدم ولی بعدش رفتیم خوش بگذرونیم ومنم یادگرفتم که الان به اون مسائل فکرنکنم…میام که درگیر بشم ولی ذهنمو کنترل میکنم ومیگم این شرایط ماندگار نیست و من شرایطو با کنترل کانون توجهم عوض میکنم…
یک فایل دیگه هم دیدم که استاد گفتن تو اصفهان تو پباده رو با پیک نیک تخم مرغ درست کردن و اینا خیلی عالیه برامنکه برام مهمه که دیگران چه فکری میکنن و چی میگن…
استاد واقعا بی نظیرید شما که اینقد خودساخته و بااعتماد به نفس هستین و منم میخوام رو خودم کارکنم اینقد مهارت پیداکنم که به آسانی بتونم ذهنمو کنترل کنم…
سپاسگزارم استاد عزیزم…
سپاسگزارم خانم شایسته عزیز…
سپاسگزارم دوستان عزیزم…
عاشقتونم
بنام خدای بزرگ و بخشنده بنام خدای که از رگگردن به ما نزدیکتر است خدای که سریع اجابت میکند خواسته ها را در این یکی دو روز به تضادی برخوردم دیروز که نتوانستم ذهنم کنترول کنم اما کم کم خداوند لطف کرد احساس ام بهتر شد قبل از اینکه روی نشانه هدایت من بزنم با خدای عزیزم صحبت کردم باورهای توحیدی را به خودم یادآوری کردم اینکه خداوند هر لحظه درحال هدایت بندگانش است خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است خداوند وعده اجابت درخواست ها را داده است چقدر این باورها قلبم را باز کرد احساس ام خوب شد آرامش پیدا کردم بعد روی نشانه هدایت کلیک کردم از خداوند هدایتگرم کمک خواستم این فایل آمد پیغام هدایتگرایانه تضاد ها یکلحظه مات و مبهوت ماندم باورم نمیشد این قدر دقیق و واضح خدای بزرگم با من حرف زد چقدر ایمان ام قوی شد به اینکه اگر واقعا قلبی خداوند را باور کنیم که هدایت میکند حتما هدایت می شویم خدایا صد هزار بار شکر که نزدیکی و همواره درحال اجابت درخواست ها هستی در هر اتفاقی خیریتی نهفته است خداوند همیشه خیر ما را می خواهد شاید خیلی مواقع ما درکنکنیم خیریت اتفاقات را اگر بتوانیم این باور را بسازیم که در هر اتفاقی خیری نهفته بدون شک در نهایت به خیر ما تمام خواهد شد خداوند جهان از طریق همین نشانه ها و اتفاقات با ما صحبت میکند ایمان دارم که حتما به هدایت الله این اتفاق به ظاهر بد خیریتی بزرگی برایم دارد قرار است درهای جدیدی از موفقیت و پیشرفت بررویم باز شود قطعا همین خواهد شد ایمان دارم اگر بتوانم ذهنم را کنترول کنم و احساس ام را خوب نگهدارم
ای خدای بزرگ و هدایتگرم رب العالمین من خودم را به دستان توانمند تو می سپارم در این شرایط سخت توانایی کنترول ذهن را به من بده کمک کن خیریت این اتفاق را درک کنم قلبم را باز کن هدایت امکن ای خدای هادی من که جز تو قدرتی نمی شناسم