اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ما یک موتورداشتیم که درایران، بهش میگن :پاکشتی😍عاشقش بودم، اوایل ازدواجمون اینقدر رفتیم باهاش بیرون و خوش گذروندیم، یه صندوق جادارداشت، تویه قابلمه کوچولو غذامیپختم با یه سبد تنقلات میبردیم پارک یا هرجایی که دوست داشتیم، وای چقدر عالی بود😍😍😍موتور مایک عزیز رو که دیدم، یادش افتادم😍😍😍
و استاد، استاااااد، اون جاروبرقیه که محشره😍😍😍😍😍😍😍عالیه.
و اون ماشین لباسشویی ها…. عاشقشون شدم😍😍😍😍😍😍
ان شاالله حتما ازاین مدل ماشین لباسشویی خواهیم خرید و جاروبرقی😍😍😍😍
وای خدا خیلی خیلی ذوق کردم بابت اینا😍😍😍بعدا فیلمو کامل میبینم، امابخاطرکامنت دوستان، اول رفتم سراغ معرفی وسایل خونه😍😍😍
و اینکه من رشتم دررابطه با گرافیک بود هرچند چندسالی میشه که کارنکردم بخاطر بچه ها و دیگرمسائل، ولی لباسهاتونو که دیدم لذت بردم و ارزو کردم که خودم طرح بزنم بدم برای چاپ روی لباس😍😍😍خیلی فوق العاده هست.
استاد متشکرم بابت این تصاویرزیبا، اون حیاط قشنگ خونتون😍😍😍دوست دارم درایران، خونه ای داشته باشم به این قشنگی😍با همچین جاده و خیابون قشنگ، بااین همه زیبایی😍😍😍البته الانم در منطقه ی قشنگی هستیم ولی من این طراحی رو بیشترمیپسندم:خونه هایی با شیروانی، با نخل😍😍با اون طراحی زیبای پیاده رو…. عالیه. خداروشکر. خدارو هزاران مرتبه شکر.
ازتون متشکرم که این زیبایی ها، این تکنولوژی و این آرامشو، به تصویرکشیدین.
این تکنلوژی نشون میده که انسان، چه چیزها که میتونه بسازه😍😍😍😍وووواووووو😊😊😊😊
درپناه الله یکتا، شاد سلامت موفق باشید عباسمنشی های خوب❤️❤️❤️
پ ن:یه موضوعی هست، من تصمیم داشتم بورس کارکنم، و یه کارگزاری نزدیک خونمون بود ولی خیابون ناجوری داشت بدون پل عابرپیاده. ومن اول ازدیدن این کارگزاری ذوقیدم که چه خوبه نزدیکه و این حرقا، ولی فکررد شدن ازاون خیابون🤣🤣🤣منم تنبل🤣🤣🤣خلاصه چندوقت پیش دیدم یه پل زدن کمی دورتر ولی عالیه😍😍😍و اینطوری بسیاربسیار ذوقیدم! گفتم حال خوبمو به اشتراک بذارم.
درضمن حس کردم کامنتم خیلی دنیوی شده🤣🤣🤣ولی خب چه کنیم بعنوان مادر دو تابچه ی سرحال شیطون😍😍😍بایدم این چیزا برام جالب باشه دیگه😍😍😍
سلام خدمت استاد گرامی وهمراهان صمیمی خانواده استاد عباس منش وسرکار خانم شایسته عزیزمی خواستم تجربه گریز از یک تضاد وراهی را با شما به اشتراک بزارم خوب وقتی ما با یه تضاد روبرو می شیم اولش یکم ممکنه بیفتیم تو تله ولی وقتی دلمون را به خدا می سپاریم واز شر شیطان پناه می یاریم به خودش خود به خود به سمت انرژیهای مثبت هدایت می شیم من به تازگی یکی از عزیزانم را از دست دادم خیلی تکون بدیی بود اینکه ناگهانی فوت شدند نمی گم که کرونا مقصر بوده نه اون عزیز خودش را تسلیم کرونا کرده بود او بیماری وکرونا براش قدرت بیشتری از خدا در وجودش داشت واین دلیلی برای پروازش شد خدا بیامرزش اولش نمی تونستم ذهنم را کنترل کنم ولی یادم اومد که استاد با از دست دادن فرزندش که خردسال وعزیز بود ظرف سه ساعت تونستن حالشون را خوب کنن پس من می تونم خداوند مرا هدایت کرد باآیه انا لله وانا علیه راجعون همش با خودم تکرارش می کردم واینکه از قرآن خوندن وتدبر دراون قلبم را تسکین داد بعد مدت یه چند ساعت بالاخره با خودم هماهنگ شدم وپذیرفتم که اون عزیز باید می رفت وبه اصل خودش پیوند می خورد این دومین باریه که من در از دست دادن عزیزانم می تونم ذهنم را کنترل کنم وبا ایمان به رب وآیه بینظریش قلبم به آرامش دست پیدا کنه امیدوارم روزی برسه ما براحتی تسلیم حق وفرمان اوباشیم خدا را شاکرم که راهنمای بسیار توانمندی مثل استاد وخانم شایسته عزیز را سر راه من قرار داد بینهایت از همه شما متشکرم وسپاسگزارم در پناه قادر مطق
استاد ازتون ممنونم که این تصاویر و در اختیار ما میزارین تا باورمون هر روز قوی تر بشه که میشود اگه استاد تونسته ما هم میتونیم و دیگه م به این فکر نمیکنیم که چجوری از کجا با کدوم پول تو این مواقع امیدم به خدا بیشتر میشه
وقتی نعمت های زندگی شمارو میبینم یقین و ایمانم زیاد میشه و با قدرت به خودم میگم منم میتونم فقط باید با درست کردن باورهام و توکل به خدای مهربان زندگی دلخواهم و با افکار خودم درست کنم
و همین الان سعی میکنم با همین امکاناتی که دارم نهایت لذت و ببرم و از زیبایی های زندگی و نعمت های خدا بهترین استفاده رو بکنم
از وقتی وارد سایت شدم تو هر جمعی که میشینم انگار حرفاشون برام غیر قابل هضمه
و همون لحظه از ته دلم سپاس گذارخداوندم که من اینجوری فکر نمیکنم و واقعا خوشحالم که تونستم تا حدودی ورودی های ذهنم و کنترل کنم و به آرزوهام فکر کنم نه به این بحث های بیهوده که هیچ امیدی توش نیست
الان به لطف الله یکتا زندگیم خوبه و هر روز شکر گذار هستم اما هنوز خیلی راه باید برم تا برسم به همه ی اون چیزایی که یه روزی فقط تو رویاهام بود ولی الان میتونم به جرآت بگم میرسم به همون رویاها
رویاهایی که از نظر خیلی ها دست نیافتنیه از نظر من اینطور نیست
من الان زندگی طبیعی رو در سلامتی کامل و رابطه عاشقانه و معنویت و ثروت میبینم
امیدوارم همه ی ما که اومدیم اینجا تا اونجوری که دلمون میخواد زندگی کنیم برسیم به تمام خواسته ها و آرزوهامون
واقعا خوشحالم با استادی دارم کار میکنم و ادامه میدم که اینقدر راحت همه خوشیها و همه داسته هاشونو با همه به اشتراک میزارن و همین باعث انگیزه شدید در ما میشه خداروشکر هزاران بار شکر از نظر خودم این بهترین اتفاق زندگی منه که تو این مسیر و مهمتر از همه با این استاد دارم راهمو هدفمو خودمو و زندگیمو پیدا میکنم در واقع برای من تولدی دوباره هستش خداروشکر
از قدیم گفتن شنیدن کی بود مانند دیدن…نمیدونم…چی بگم…یه جاهایی واقعا بهمون بربخوره هم نیازه…یه عده ای نه استاد میشناسند نه این مباحث باهاش آشنایی دارند…اونا که هیچی…ما که داریم میبینم…ما که از انگار توی خونه خود استادیم…از0تا100جاروبرقیش و لباسشویی هم که خبر داریم…ما چرا داریم دست دست میکنیم…
چرا داریم ماها هر کدوممون خودمون از بهشتی که میشه در همین دنیا داشت محروم میکنیم…چرا؟؟؟چرا؟
استاد عزیزم، خانم شایسته بزرگوار و دوستان خوبم… امروز داشتم به این موضوع فکر میکردم که چقدر برنامه های جدید برای آیندم دارم و چقدر فکر کردن و تلاش برای عملی کردنشون حس خوبی بهم میده.
بعد داشتم فکر میکردم که من اصلا تا چند ماه پیش حتی یکی از این برنامه های فوق العاده تو ذهنم نبود و اصلا چه جوری شد که این همه ایده جدید به ذهنم رسید.
وقتی به چند ماه پیش برگشتم دیدم این همه فرصت تو دنیای اطرافم و این همه پتانسیل و استعداد دست نخورده ای که همیشه تو وجودم بوده زمانی به چشمم اومد که به خاطر تغییر شرایط اقتصادی کشور دیدم درآمد فعلیم دیگه نمیتونه پاسخگوی نیازهام باشه و شروع کردم به فکر کردن به راه های جدید برای بهتر کردن شرایطم. (این رو هم بگم که این تغییر شرایط اقتصادی به خاطر باورهای محدودکننده خودم تو زندگیم تاثیر منفی گذاشته بود وگرنه یه حقیقت یکسان برای همه وجود نداره.)
من حقیقتا تو یه شرایط ایده آل از نظر کاری بودم و اگه شرایط تغییر نمیکرد، احتمالا سال ها با همون درآمد به کارم ادامه میدادم، بدون اینکه خواسته ها و اهداف خیلی بزرگ تری تو وجودم شکل بگیره.
تا چند وقت پیش گاهی اوقات پیش میومد بگم که کاش همه چیز همونجوری باقی میموند و این روال بهم نمیخورد اما یاد مثال استاد تو فایل های مربوط به زمان تغییر کردن افتادم که توش میگن باید وقتی شرایط عالیه تصمیم به تغییر بگیریم وگرنه دنیا با چک و لگد مجبورمون میکنه تغییر کنیم.
حالا دیگه واقعا سپاسگزار خداوندم که به تضادهای جدید برخوردم و متوجه شدم که باید تغییر کنم، وگرنه مثل همون قورباغه تو ظرف آب گرم میشدم که عمرش در غفلت و بدون احساس نیاز به تغییر شرایطش به پایان میرسید.
نمیتونم توصیف کنم که چقدر خوشحالم که تو این سن این موضوع رو درک کردم و به خودم اومدم، وگرنه ممکن بود سالها تو همون شرایط به ظاهر «ایده آل» بمونم و وقتی به خودم بیام که دیگه خیلی دیر شده…
بچه های عزیز چند وقتیه ذهنم درگیر و آرامشم ازبین رفته و کلا جهان بینیم نابود شده انگار دیگه هیچی تو ذهنم نیست و احساس میکنم تو برزخم
گفتم بیام اینجا و با شما مطرح کنم تا ان شاءالله جوابی پیدا کنم
پیشاپیش از نظرات و راهنمایی هاتون متشکرم :)
بچه های عزیزم من خدای قبلیم رو هم از دست دادم و با این خدای جدید هم نمیتونم ارتباط برقرار کنم
چندماهی میشه شروع کردم قران رو معنیش رو میخونم خیلی حس خوبی بهم میداد
ولی تازگیا با خوندنش میترسم
راجع به نماز خیلی سوال دارم و میخوام پیدا کنم راه درست چیه
من قبلا ها نماز میخوندم
ولی با شنیدن صحبت های استاد انگار فکر کردم شاید این روشم درست نیست واز حدود یه سال پیش هر ازگاهی میخونم
نمیدونم الان کار درست چیه غلط چیه
قبلنا که میخوندم انگار از سر رفع تکلیف بود ولی هرازگاهی هم حس نابی هم داشتم تو نماز
ولی با شنیدن حرف های استاد دیدم من واقعا انگار خودم انتخاب نکردم چشمم رو باز کردم و دیدم همه میخونن و منم خوندم
و اینکه با نخوندن احساس گناه میاد سمتم
ولی میخوام اگه میخوام بخونم خودم بهش برسم و با عشق و برا دل خودمنماز رو برپا دارم
با خوندن قران تا اینجا (تا سوره غافر خوندم) دیدم که خدا گفته نماز رو بپا دارین
گفته با رکوع کنندگان رکوع کنین
یا گفته سجده کنین
یا دقیق وقت های نماز رو گفته
و گفته کسانیکه میتونن موقع خواب و به جای اینکه به پهلوگاه هایشان بیارامند برمیخیزند و صلاه میکنند
همه و همه این آیه ها بهم میگه پس حتما باید صلاه بشه
وضو رو هم کامل گفته
فقط الان نمیدونم من باید پاشم وضو بگیرم و موقع هایی از روز و شب که خدا گفته بلند شم دقیقا چیکار کنم
میدونمم باید یه کاری بکنم
ولی دیگه با این نماز این مدلی ارتباط برقرار نمیکنم انگار با زور این مدل ازنماز رو میخونم هر ازگاهی
به جواب نرسیدم که باید چیکارکنم
موضوع بعدی و مهمم در باره خداست
من نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم
تو ذهنم این بود که نزدیک قوی مهربون تو دلم ولی تازگیا فهمیدم که منم خدارو مثل یه شخص خیلی خیلی بزرگ میدیم و تو پس زمینه ذهنم جهت میدادم بهخدا
ولی الان نمیتونم با این خدایی که مثل اکسیژن همه جارو احاطه کرده و تو ذات همه چی هست ارتباط برقرار کنم
هرچی رو میبینم خدا هست
خودمم خدام
پس این خدا کیه که منم خدام
روح چیه انرژی چیه
وقتی دارم قانون جذب رو میخونم میتونم با یه انرژی ماورایی ارتباط برقرار کنم که خیلی قدرتمند ولی نمیتونم طبق پیش فرض های مذهبی ذهنم اون انرژی رو خدا ببینم
خلاصه این خدایی که استاد معرفی کرده رو میفهمم که این جوری درست تره
ولی نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم
و اینکه انگار دیگه خیلی بی تفاوت شدم
برام هیچی مهم نیست
نماز حجاب اماما
نمیدونم امام دوازدهم
اصلا نمیدونم چی درست چی غلط چی باید باشه چی نباشه
کلا دیگه دیدم با اطرافیانم فرق کرده و هیچ صحبتی با هیچ کس برام خوشایند نیست
نمیدونم میگن بیا بریم مسجد
احیا
التماس دعا و و و
انگار ته وجودمم میخوام که بقیه فکر نکنن من ادم بدی هستمو خدا نمیشناسم
ولی دیگه نمیتونم با کارهایی که خودم تا یه سال پیش انجام میدادم و حس خوبی هم داشتم ارتباط برقرار کنم
اینم بگم من کلا فقط خدارو میدیدم
وقتی هم میرفتم برا مراسم شب قدر فقط به خودم و خدا فکر میکردم و خلوت میکردم و عشق میکردم
و برام بی معنی بود که راجع به امام علی و مصایب امام حسین میگفتن و اشک میریختن
من تو همه اون لحظات فقط با خودم و خدای خودم صحبت میکردم و خواسته هام رو میگتم
پس به نام خدایی که تضاد آفرید تا از آن در دل بندگانش خواسته هایی پدید آید و اینبار خواسته های عزیزانش را بیافریند
سلام به استاد عزیزم پسر مهربونتون و تمامی دوستان گلم که اگه میدونستین متن هاتون چقدر تو زندگیم تاثیر گذار بود دست از نوشتن بر نمیداشتین
استاد جان بسیار بسیار سپاسگزارم بابت تصاویر زیبایی که نشون دادین راستش دو تا از آرزوهای بزرگم اینه که کلکسیونی از موتور و کتابخونه بزرگ از کتاب داشته باشم فکر کنم این فایل مسیر رسیدن به هدفم رو خیلی هموار کرد تصویری که تو ذهنم بود رو شفاف تر کرد چقدر حال میده با همچین موتورهایی شب بزنی به جاده …
احساس میکنم اتفاقی که قراره واسمون بیافته خیلی زیباتر و بهتر از اون چیزه که میتونیم تصورش کنیم
تو چند هفته ی اخیر انقدر معجزات تو زندگیم افتاده که دیگه نمیشه به چشم معجزه بهشون نگاه کرد انگار به یه روند عادی تبدیل شده. هر سوالی که تو ذهنم پدید میاد خدا زود جوابشو میده خواستمو بهش میگم زود اول راهو بهم نشون میده
و …
فقط میتونم بگم که بینهایت سپاسگزارم. با تمام وجود از خدا از استاد عباسمنش و از دوستان عزیز سپاسگزارم
الهی که ایمانمون به قدرت بی انتهای خدا که حتی نمیتونیم تصورشم بکنیم هر روز بیشتر و بیشتر بشه
استاد عالیه عالی
ما یک موتورداشتیم که درایران، بهش میگن :پاکشتی😍عاشقش بودم، اوایل ازدواجمون اینقدر رفتیم باهاش بیرون و خوش گذروندیم، یه صندوق جادارداشت، تویه قابلمه کوچولو غذامیپختم با یه سبد تنقلات میبردیم پارک یا هرجایی که دوست داشتیم، وای چقدر عالی بود😍😍😍موتور مایک عزیز رو که دیدم، یادش افتادم😍😍😍
و استاد، استاااااد، اون جاروبرقیه که محشره😍😍😍😍😍😍😍عالیه.
و اون ماشین لباسشویی ها…. عاشقشون شدم😍😍😍😍😍😍
ان شاالله حتما ازاین مدل ماشین لباسشویی خواهیم خرید و جاروبرقی😍😍😍😍
وای خدا خیلی خیلی ذوق کردم بابت اینا😍😍😍بعدا فیلمو کامل میبینم، امابخاطرکامنت دوستان، اول رفتم سراغ معرفی وسایل خونه😍😍😍
و اینکه من رشتم دررابطه با گرافیک بود هرچند چندسالی میشه که کارنکردم بخاطر بچه ها و دیگرمسائل، ولی لباسهاتونو که دیدم لذت بردم و ارزو کردم که خودم طرح بزنم بدم برای چاپ روی لباس😍😍😍خیلی فوق العاده هست.
استاد متشکرم بابت این تصاویرزیبا، اون حیاط قشنگ خونتون😍😍😍دوست دارم درایران، خونه ای داشته باشم به این قشنگی😍با همچین جاده و خیابون قشنگ، بااین همه زیبایی😍😍😍البته الانم در منطقه ی قشنگی هستیم ولی من این طراحی رو بیشترمیپسندم:خونه هایی با شیروانی، با نخل😍😍با اون طراحی زیبای پیاده رو…. عالیه. خداروشکر. خدارو هزاران مرتبه شکر.
ازتون متشکرم که این زیبایی ها، این تکنولوژی و این آرامشو، به تصویرکشیدین.
این تکنلوژی نشون میده که انسان، چه چیزها که میتونه بسازه😍😍😍😍وووواووووو😊😊😊😊
درپناه الله یکتا، شاد سلامت موفق باشید عباسمنشی های خوب❤️❤️❤️
پ ن:یه موضوعی هست، من تصمیم داشتم بورس کارکنم، و یه کارگزاری نزدیک خونمون بود ولی خیابون ناجوری داشت بدون پل عابرپیاده. ومن اول ازدیدن این کارگزاری ذوقیدم که چه خوبه نزدیکه و این حرقا، ولی فکررد شدن ازاون خیابون🤣🤣🤣منم تنبل🤣🤣🤣خلاصه چندوقت پیش دیدم یه پل زدن کمی دورتر ولی عالیه😍😍😍و اینطوری بسیاربسیار ذوقیدم! گفتم حال خوبمو به اشتراک بذارم.
درضمن حس کردم کامنتم خیلی دنیوی شده🤣🤣🤣ولی خب چه کنیم بعنوان مادر دو تابچه ی سرحال شیطون😍😍😍بایدم این چیزا برام جالب باشه دیگه😍😍😍
باسلام
سلام خدمت استاد گرامی وهمراهان صمیمی خانواده استاد عباس منش وسرکار خانم شایسته عزیزمی خواستم تجربه گریز از یک تضاد وراهی را با شما به اشتراک بزارم خوب وقتی ما با یه تضاد روبرو می شیم اولش یکم ممکنه بیفتیم تو تله ولی وقتی دلمون را به خدا می سپاریم واز شر شیطان پناه می یاریم به خودش خود به خود به سمت انرژیهای مثبت هدایت می شیم من به تازگی یکی از عزیزانم را از دست دادم خیلی تکون بدیی بود اینکه ناگهانی فوت شدند نمی گم که کرونا مقصر بوده نه اون عزیز خودش را تسلیم کرونا کرده بود او بیماری وکرونا براش قدرت بیشتری از خدا در وجودش داشت واین دلیلی برای پروازش شد خدا بیامرزش اولش نمی تونستم ذهنم را کنترل کنم ولی یادم اومد که استاد با از دست دادن فرزندش که خردسال وعزیز بود ظرف سه ساعت تونستن حالشون را خوب کنن پس من می تونم خداوند مرا هدایت کرد باآیه انا لله وانا علیه راجعون همش با خودم تکرارش می کردم واینکه از قرآن خوندن وتدبر دراون قلبم را تسکین داد بعد مدت یه چند ساعت بالاخره با خودم هماهنگ شدم وپذیرفتم که اون عزیز باید می رفت وبه اصل خودش پیوند می خورد این دومین باریه که من در از دست دادن عزیزانم می تونم ذهنم را کنترل کنم وبا ایمان به رب وآیه بینظریش قلبم به آرامش دست پیدا کنه امیدوارم روزی برسه ما براحتی تسلیم حق وفرمان اوباشیم خدا را شاکرم که راهنمای بسیار توانمندی مثل استاد وخانم شایسته عزیز را سر راه من قرار داد بینهایت از همه شما متشکرم وسپاسگزارم در پناه قادر مطق
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جان
وسلام به تمام دوستانم
استاد ازتون ممنونم که این تصاویر و در اختیار ما میزارین تا باورمون هر روز قوی تر بشه که میشود اگه استاد تونسته ما هم میتونیم و دیگه م به این فکر نمیکنیم که چجوری از کجا با کدوم پول تو این مواقع امیدم به خدا بیشتر میشه
وقتی نعمت های زندگی شمارو میبینم یقین و ایمانم زیاد میشه و با قدرت به خودم میگم منم میتونم فقط باید با درست کردن باورهام و توکل به خدای مهربان زندگی دلخواهم و با افکار خودم درست کنم
و همین الان سعی میکنم با همین امکاناتی که دارم نهایت لذت و ببرم و از زیبایی های زندگی و نعمت های خدا بهترین استفاده رو بکنم
از وقتی وارد سایت شدم تو هر جمعی که میشینم انگار حرفاشون برام غیر قابل هضمه
و همون لحظه از ته دلم سپاس گذارخداوندم که من اینجوری فکر نمیکنم و واقعا خوشحالم که تونستم تا حدودی ورودی های ذهنم و کنترل کنم و به آرزوهام فکر کنم نه به این بحث های بیهوده که هیچ امیدی توش نیست
الان به لطف الله یکتا زندگیم خوبه و هر روز شکر گذار هستم اما هنوز خیلی راه باید برم تا برسم به همه ی اون چیزایی که یه روزی فقط تو رویاهام بود ولی الان میتونم به جرآت بگم میرسم به همون رویاها
رویاهایی که از نظر خیلی ها دست نیافتنیه از نظر من اینطور نیست
من الان زندگی طبیعی رو در سلامتی کامل و رابطه عاشقانه و معنویت و ثروت میبینم
امیدوارم همه ی ما که اومدیم اینجا تا اونجوری که دلمون میخواد زندگی کنیم برسیم به تمام خواسته ها و آرزوهامون
به امیدروزهای خوب 😍
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم
واقعا خوشحالم با استادی دارم کار میکنم و ادامه میدم که اینقدر راحت همه خوشیها و همه داسته هاشونو با همه به اشتراک میزارن و همین باعث انگیزه شدید در ما میشه خداروشکر هزاران بار شکر از نظر خودم این بهترین اتفاق زندگی منه که تو این مسیر و مهمتر از همه با این استاد دارم راهمو هدفمو خودمو و زندگیمو پیدا میکنم در واقع برای من تولدی دوباره هستش خداروشکر
سلام به همه ی عزیزان
برای هر لحظه برای این حس و حال خوب برای سلامتی برای ثروت انبوه برای داشتن خدایی اینچنین خارق العاده فقط میتونم بگم مهربونم شکرت
سلام
ای هارلی دیویتسون بدجور رو مخه.میخوامش.خداروشکرت برا این همه نعمت
از قدیم گفتن شنیدن کی بود مانند دیدن…نمیدونم…چی بگم…یه جاهایی واقعا بهمون بربخوره هم نیازه…یه عده ای نه استاد میشناسند نه این مباحث باهاش آشنایی دارند…اونا که هیچی…ما که داریم میبینم…ما که از انگار توی خونه خود استادیم…از0تا100جاروبرقیش و لباسشویی هم که خبر داریم…ما چرا داریم دست دست میکنیم…
چرا داریم ماها هر کدوممون خودمون از بهشتی که میشه در همین دنیا داشت محروم میکنیم…چرا؟؟؟چرا؟
استاد عزیزم، خانم شایسته بزرگوار و دوستان خوبم… امروز داشتم به این موضوع فکر میکردم که چقدر برنامه های جدید برای آیندم دارم و چقدر فکر کردن و تلاش برای عملی کردنشون حس خوبی بهم میده.
بعد داشتم فکر میکردم که من اصلا تا چند ماه پیش حتی یکی از این برنامه های فوق العاده تو ذهنم نبود و اصلا چه جوری شد که این همه ایده جدید به ذهنم رسید.
وقتی به چند ماه پیش برگشتم دیدم این همه فرصت تو دنیای اطرافم و این همه پتانسیل و استعداد دست نخورده ای که همیشه تو وجودم بوده زمانی به چشمم اومد که به خاطر تغییر شرایط اقتصادی کشور دیدم درآمد فعلیم دیگه نمیتونه پاسخگوی نیازهام باشه و شروع کردم به فکر کردن به راه های جدید برای بهتر کردن شرایطم. (این رو هم بگم که این تغییر شرایط اقتصادی به خاطر باورهای محدودکننده خودم تو زندگیم تاثیر منفی گذاشته بود وگرنه یه حقیقت یکسان برای همه وجود نداره.)
من حقیقتا تو یه شرایط ایده آل از نظر کاری بودم و اگه شرایط تغییر نمیکرد، احتمالا سال ها با همون درآمد به کارم ادامه میدادم، بدون اینکه خواسته ها و اهداف خیلی بزرگ تری تو وجودم شکل بگیره.
تا چند وقت پیش گاهی اوقات پیش میومد بگم که کاش همه چیز همونجوری باقی میموند و این روال بهم نمیخورد اما یاد مثال استاد تو فایل های مربوط به زمان تغییر کردن افتادم که توش میگن باید وقتی شرایط عالیه تصمیم به تغییر بگیریم وگرنه دنیا با چک و لگد مجبورمون میکنه تغییر کنیم.
حالا دیگه واقعا سپاسگزار خداوندم که به تضادهای جدید برخوردم و متوجه شدم که باید تغییر کنم، وگرنه مثل همون قورباغه تو ظرف آب گرم میشدم که عمرش در غفلت و بدون احساس نیاز به تغییر شرایطش به پایان میرسید.
نمیتونم توصیف کنم که چقدر خوشحالم که تو این سن این موضوع رو درک کردم و به خودم اومدم، وگرنه ممکن بود سالها تو همون شرایط به ظاهر «ایده آل» بمونم و وقتی به خودم بیام که دیگه خیلی دیر شده…
سلام به خانواده صمیمی ام
خوبین؟
بچه های عزیز چند وقتیه ذهنم درگیر و آرامشم ازبین رفته و کلا جهان بینیم نابود شده انگار دیگه هیچی تو ذهنم نیست و احساس میکنم تو برزخم
گفتم بیام اینجا و با شما مطرح کنم تا ان شاءالله جوابی پیدا کنم
پیشاپیش از نظرات و راهنمایی هاتون متشکرم :)
بچه های عزیزم من خدای قبلیم رو هم از دست دادم و با این خدای جدید هم نمیتونم ارتباط برقرار کنم
چندماهی میشه شروع کردم قران رو معنیش رو میخونم خیلی حس خوبی بهم میداد
ولی تازگیا با خوندنش میترسم
راجع به نماز خیلی سوال دارم و میخوام پیدا کنم راه درست چیه
من قبلا ها نماز میخوندم
ولی با شنیدن صحبت های استاد انگار فکر کردم شاید این روشم درست نیست واز حدود یه سال پیش هر ازگاهی میخونم
نمیدونم الان کار درست چیه غلط چیه
قبلنا که میخوندم انگار از سر رفع تکلیف بود ولی هرازگاهی هم حس نابی هم داشتم تو نماز
ولی با شنیدن حرف های استاد دیدم من واقعا انگار خودم انتخاب نکردم چشمم رو باز کردم و دیدم همه میخونن و منم خوندم
و اینکه با نخوندن احساس گناه میاد سمتم
ولی میخوام اگه میخوام بخونم خودم بهش برسم و با عشق و برا دل خودمنماز رو برپا دارم
با خوندن قران تا اینجا (تا سوره غافر خوندم) دیدم که خدا گفته نماز رو بپا دارین
گفته با رکوع کنندگان رکوع کنین
یا گفته سجده کنین
یا دقیق وقت های نماز رو گفته
و گفته کسانیکه میتونن موقع خواب و به جای اینکه به پهلوگاه هایشان بیارامند برمیخیزند و صلاه میکنند
همه و همه این آیه ها بهم میگه پس حتما باید صلاه بشه
وضو رو هم کامل گفته
فقط الان نمیدونم من باید پاشم وضو بگیرم و موقع هایی از روز و شب که خدا گفته بلند شم دقیقا چیکار کنم
میدونمم باید یه کاری بکنم
ولی دیگه با این نماز این مدلی ارتباط برقرار نمیکنم انگار با زور این مدل ازنماز رو میخونم هر ازگاهی
به جواب نرسیدم که باید چیکارکنم
موضوع بعدی و مهمم در باره خداست
من نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم
تو ذهنم این بود که نزدیک قوی مهربون تو دلم ولی تازگیا فهمیدم که منم خدارو مثل یه شخص خیلی خیلی بزرگ میدیم و تو پس زمینه ذهنم جهت میدادم بهخدا
ولی الان نمیتونم با این خدایی که مثل اکسیژن همه جارو احاطه کرده و تو ذات همه چی هست ارتباط برقرار کنم
هرچی رو میبینم خدا هست
خودمم خدام
پس این خدا کیه که منم خدام
روح چیه انرژی چیه
وقتی دارم قانون جذب رو میخونم میتونم با یه انرژی ماورایی ارتباط برقرار کنم که خیلی قدرتمند ولی نمیتونم طبق پیش فرض های مذهبی ذهنم اون انرژی رو خدا ببینم
خلاصه این خدایی که استاد معرفی کرده رو میفهمم که این جوری درست تره
ولی نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم
و اینکه انگار دیگه خیلی بی تفاوت شدم
برام هیچی مهم نیست
نماز حجاب اماما
نمیدونم امام دوازدهم
اصلا نمیدونم چی درست چی غلط چی باید باشه چی نباشه
کلا دیگه دیدم با اطرافیانم فرق کرده و هیچ صحبتی با هیچ کس برام خوشایند نیست
نمیدونم میگن بیا بریم مسجد
احیا
التماس دعا و و و
انگار ته وجودمم میخوام که بقیه فکر نکنن من ادم بدی هستمو خدا نمیشناسم
ولی دیگه نمیتونم با کارهایی که خودم تا یه سال پیش انجام میدادم و حس خوبی هم داشتم ارتباط برقرار کنم
اینم بگم من کلا فقط خدارو میدیدم
وقتی هم میرفتم برا مراسم شب قدر فقط به خودم و خدا فکر میکردم و خلوت میکردم و عشق میکردم
و برام بی معنی بود که راجع به امام علی و مصایب امام حسین میگفتن و اشک میریختن
من تو همه اون لحظات فقط با خودم و خدای خودم صحبت میکردم و خواسته هام رو میگتم
میگفتم که میخوام بیشتر بشناسمت خودمو بیشتر بفهمم
ولی الان کلا انگار تو برزخم
خدای خودم رو گم کردم……..
سلام
درک قبلی ات از دین درست بوده است .
منهای عزاداری وگریه وماتم برای ائمه چون چنین کاری بدعت در دین خدا هستن.
اعتقاداتتو از قرآن وزندگی پیامبر بگیر.
استادد عباس منش بارها گفته خودتان فکر کنید وچشم بسته چیزی رو نپذیرید.
دین دل بخواهی نیست که هر جور خواستی یا فکر کردی بهتره همون جوری انجام بدی
پس به نام خدایی که تضاد آفرید تا از آن در دل بندگانش خواسته هایی پدید آید و اینبار خواسته های عزیزانش را بیافریند
سلام به استاد عزیزم پسر مهربونتون و تمامی دوستان گلم که اگه میدونستین متن هاتون چقدر تو زندگیم تاثیر گذار بود دست از نوشتن بر نمیداشتین
استاد جان بسیار بسیار سپاسگزارم بابت تصاویر زیبایی که نشون دادین راستش دو تا از آرزوهای بزرگم اینه که کلکسیونی از موتور و کتابخونه بزرگ از کتاب داشته باشم فکر کنم این فایل مسیر رسیدن به هدفم رو خیلی هموار کرد تصویری که تو ذهنم بود رو شفاف تر کرد چقدر حال میده با همچین موتورهایی شب بزنی به جاده …
احساس میکنم اتفاقی که قراره واسمون بیافته خیلی زیباتر و بهتر از اون چیزه که میتونیم تصورش کنیم
تو چند هفته ی اخیر انقدر معجزات تو زندگیم افتاده که دیگه نمیشه به چشم معجزه بهشون نگاه کرد انگار به یه روند عادی تبدیل شده. هر سوالی که تو ذهنم پدید میاد خدا زود جوابشو میده خواستمو بهش میگم زود اول راهو بهم نشون میده
و …
فقط میتونم بگم که بینهایت سپاسگزارم. با تمام وجود از خدا از استاد عباسمنش و از دوستان عزیز سپاسگزارم
الهی که ایمانمون به قدرت بی انتهای خدا که حتی نمیتونیم تصورشم بکنیم هر روز بیشتر و بیشتر بشه
در پناه الله یکتا