چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم980MB94 دقیقه
- فایل صوتی چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم93MB94 دقیقه
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و دوستان گلم
خب یک کلید مهم در سخنان استاد عزیزم که هی زنگ میزنه تو ذهنم اینه در بحث مالی کسی مثل استاد که روند رشدشون همیشه روبه بالا بوده کلیدش اینه مغرور نشو نگاه بالا به پایین به کسی نکن با همه متواضع و خاشع رفتار کن و حواست به رفتارت باشه
و یه فایل از استاد دیدم یادم نیست کجا بود استاد میگن دردوره ثروت بچه ها اوایل خیلی خوب رشد میکنن از لحاظ مالی میان بالا اما تا یه جایی متوقف میشن و بعد رفتم علتشو در اوردم که اون علت مغرور شدن بچه ها بود و دقیقا همینه در تمام دوره ها اوایلش ما عاشقانه روی خودمون کار میکنیم رشد میکنیم به خواسته هایی که محال بودن میرسیم بعد کم کم این موضوع میاد که دیگه من بلد شدم دیگه حواسم هست بابا کنترل میکنم ورودی هامو حالا بزار با یه بار رفتن به اینستا چیزی نمیشه که با خوردن یه شیرینی که چیزی نمیشه و کم کم میبینه نتایج دارن برمیگرده و واقعا به قبل تر از خودش برمیگرده و اینه جواب غروری که ادم رو میگیره
سلام و درود فراوان به شما دوست عزیز و گرامی
چقدر به نکته قابل توجهی اشاره کردین ومن خیلی بهش فکر کردم
واقعاً چرا ما تا یه ذره پیش رفت میکنیم مغرور میشیم
چرا به همون راهی که داشتیم با عشق و علاقه و بدون هیچ درگیری و هیچ مقایسه ای پیش میرفتیم ادامه نمیدیم ،،پس باید بیشتر روی خودمون کار کنیم و اینقدر تغییر کنیم و بزرگ فکر کنیم که ذره ای در احساس وحالمون تأثیر نذاره
وما رو اینقدر بزرگ کنه که هدفمند زندگی کنیم و با غرور و ادعا
خدایا شکرت برای این همه دوستان خوب با افکار مختلف برای آگاهی بیشتر ما
موفق و پیروز باشید
بسم الله الرحمن الرحیم.
خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مىگیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مىداند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمىیابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. (255) در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. (256) خداوند سرور کسانى است که ایمان آوردهاند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مىبرد. ولى کسانى که کفر ورزیدهاند، سرورانشان [همان عصیانگران] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مىبرند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.(257)
به نام خدای بخشنده ی مهربان و رزاق و وهاب و قریب و مجیبم
سلام به علی بردباری عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و سعادتمند و خداجویم
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
علی عزیز که خدای مهربان در مورد شما فرمود سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی و به تمام فرشتگان اش دستور داد فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
و این کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا بر شما مبارک و میمون باشه.
تولدتون مبارک
.
کلی دست و صلاه و صلوات و طعام لذیذ و شهاب و شفق قطبی و اشعه های طلوع خورشید و باران بهای و ماه شب چهارده و هر چه جاذبه های دنیا تقدیم به شما
.
.
در پناه حق آنقدر در این دنیا با لذت و شادی و سرور و حال خوش بمانی که ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنّه شما رَاضِیَهࣰ مَّرۡضِیَّهࣰ ندای رب رو لبیک بگه.
سلام به هنرمند بی بدیل گروه
وای…. خدا، مرسی!
ممنونم رضوان عزیز
این بهترین هدیه امروزم بود… به خدا!
ممنون که تولد من رو یادتون مونده… روز بسیج :)))
به خاطر وجود شما ممنونم.
اینم بندی از شکر گزاری امروزم!
در ضمن، نفهمیدم آیه ها چی بود، ولی دمت گرم!
دست و سوت و ستاره قطبی و شفق آسمانی، نثار تولد خودت که یکدونه ای، داداش.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی
به نام خالق بی همتا
سلام به علی عزیز
پارسال که در لینک زیر
https://elmeservat.com/fa/preventing-negative-thoughts-from-gaining-power/comment-page-2/#comment-1281278
تولدم رو تبریک گفتید و گفتید که روز تشکیل بنیاد مستضعفین به دنیا آمدید، منم در یادآور تقویم گوشیم اون رو ثبت کرده بودم و گرنه من کجا و یادآوری همچین روزهای مهمی کجا، و موقعی که یادآور رو دیدیم اومدم تو سایت که یک تبریک تولد طنز رو بهتون بگم ولی همین که بسم الله گفتم چیز دیگه ای نوشته شد، و این تبریک خداوند است به شما.
حالا معنی اون آیات و اون پیام رو بصورت خلاصه برایتان می نویسم، (یه چیز یواشکی بگم، من به این پیام خصوصی شما غبطه خوردم)
خداوند میفرمایند ای علی، وقتی تو را آفریدم از روح خودم در تو دیدم به فرشتگان دستور دادم بر تو سجده کنند و تو را کرامت دادیم و در دریا و خشکی برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه روزیت کردم و بر بسیارى از آفریدههاى خویش برترى کامل دادیم.
و موقعه ای به سوی ما بیایی که هم تو راضی باشی هم من از تو.
و السلام
سلام رضوان خانوم هنرمند
تولدت مبارک!
همین! بقیه ش رو میخوام فیلر بذارم که سایت، گول بخوره و کامنت من را بدلیل اینکه خیلی کوتاه است و نمیتوان آن را منتشر کرد، حذف نکند.
خیلی از روزهای زندگیم رو هم همینطور، فیلر گذاشتم رفت! نفهمیدم چیکار کردم و کی شد 46 سالم… اوا خاک عالم :))
نمینویسم امیدوارم اینطور بشه برات و اونطور بشه و… قرآن هم بلد نیستم که بنویسم. زبون باز هستما، ولی پیش رفقا، زبون بازی غلافه!
اینه که فقط آرزو میکنم برات که در زندگی پیش رو، ناب ناب زندگی کنی.. همونجور که در صدد هستی سر و شکل ببخشیش.
خداحافظ
علی جان سلام
بی شک به قلبت الهام شده که اینو بنویسی و برای من اون کامنتهایی ارزشمند تره که توحیدی تره.این کامنتت که کلا قرآن بود و ارزشمند ترین آیات قرآن که واقعا خوندن آیه الکرسی مو به تن آدم سیخ میکنه.
امیدوارم من هم بتونم این ریسمان محکم خدا رو رها نکنم و جزو عاقبت به خبرهای سایت باشم.
خدا از خوبی کمت نکنه.سعادتمند باشی در دنیا و آخرت
سلام ابراهیم عزیزم
من عادت ندارم از قرآن در کامنت استفاده کنم. سعی میکنم آنچه خودم از سر گذرانده ام بیان کنم.
این آیات گرانقدر هم زندگی دیشب من بود.
بدلیل یک چالش، یک موهبت الهی، مجبور شدم پشت سرهم این آیه را بخوانم. تنها چیز قرآنی است که از کلاس چهارم دبستان بلد هستم :))
مثل همیشه، خواندن آیات معجزه کرد، چون من ایمان دارم که معجزه میکند… سالهاست با قلبم میخوانمش و دنبال معجزه میگردم و میابم.
خب، دوست ندارم راجع به داستانهای غم و ترسی که با این آیه به شادی تبدیل شده اند، توضیح کامل بدهم…غم و ترس را ولش…فقط دیشب به پسرم گفتم: دوست داری معنی این آیه ها را هم برایت بخوانم؟
گفت آره.
منم رفتم تو گوگل گشتم و یه کپی پیست هم برای شما زدم… همین! البته این فایل را همان صبح زود، نصفه نیمه گوش کرده بودم. و به نظرم رسید کمی مقاربت معنایی با آیه دارد.
امروز به لطف این آیات، به لطف عظمت قران، نه چالشی داشتم و نه دل نگرانی.
ممنونم دوست عزیزم.
خدا شما رو هم برای من ، تندرست و شاد، نگه داره، لحظه به لحظه.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی
سلام علی جان
همین!همین!همین!
این همه چیزی بود که نیاز داشتم
پس تمام !بود
داغ داغ برات داستان بگم.
خدا رو شکر من تو تمام مسائل به نسبت رشد کردم و احساسم خوبه و همچنین توی مسائل مالی.اما این مسائل مالی یه کم بیشتر منو میپیچونه و مثل فتیله پیج میچرخونه.خیلی مقاومت میکنم که احساسم رو خوب نگه دارم اما هنوز سوراخ ورود شیطان شده.
بعد از ظهر تو اتاق خوابیده بودم تا اذان مغرب شد و صدای اذان از موبایلم که بیرون اتاق بود شنیدم ،چشمهام رو باز کردم و به خدا گفتم خدایا من تو همه چی یاد گرفتم که همه چیز شمایی و شما هم بهم گفتی که به همون دلیل که استاد گفت همه چی تویی. حالا کجا من دارم اشتباه میرم که تو مسائل مالی فتیله پیچ میشم.صدای خدا رو تو قلبم شنیدم که گفت استاد همه چی یادت داده چرا اجرا نمیکنی برگرد به جاهایی از زندگی که مسئله ای نداری ببین چجوری فکر میکنی و عمل میکنی؟همون موقع با سرعت بررسی و گفتم خب خدایا اینجا مطمئنم !! گفت پس چرا تو مالی مطمئن نیستی؟چرا فکر میکنی خدا روزی نمیده،خدا بیشتر نمیره ،حالا که دیگه تو سایتی و میبینی که استاد و بچه ها میگن و نوشتن!خب من گفتم خدایا منم میدونم تو این مسئله هم رزاق خودتی!گفت پس چرا عمل نمیکنی؟گفتم خب احساسم بد میشه.گفت مگه استاد نگفته احساس بد شیطانه ؟مگه من با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم شیطان را نپرستید و مرا بپرستید که راه راست همین است!!!گفتم بله گفت مگه خودت چند ماه پیش تو وضعیت مالی بد نبودی و خدا برات مشتری خوب فرستاد و همون دستگاهی که پول نمیساخت پولساز شد؟گفتم بله گفت یادته چکار میکردی؟گفتم بله میرفتم سر کار و همونجا سررسید بود،ستاره قطبی مینوشتم،شکرگزاری میکردم،تجسم میکردم،دوره گوش میدادم،سناریو مینوشتم و احساسم خوب بود!
گفت پس عمل کردی درسته؟گفتم بله گفت باز هم عمل کن و جریان رو ادامه بده و احساست خوب باشه و امید داشته باش!!!
نهایتا گفت باز نگو خدا چرا با من صحبت نمیکنه!الان کجایی ؟گفتم تو اتاق .گفت زمانهایی که سکوته و (مکان و زمان ساکت )زمانهایی که مخصوص خداست زمان اذان …
علی جان همین که اومدم بیرون و گوشی رو برداشتم و سایت رو باز کردم دیدم شما جواب دادی و امر شد همینجا داستان داغ رو نوشتم.
بی شک آیه الکرسی معجزه میکنه و بی شک قرآن معجزه است و بیشک ما خوش شانسیم که اینجاییم و بی شک من خوش شانسم دوستانی مثل شما اهل توحید و فرهنگ و قرآن دارم.
برات آرزوی سعادت دنیوی و اخروی دارم.سپاسگزارم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم
خداوند را سپاسگزارم و تشکر میکنم بابت این فایل بسیار ارزشمند.
فایل های قرآنی شما برای من از جذابترین کارها هستند چه در مقایسه با محصولات خودتون چه در مقایسه با هر محصول آگاهی بخش در سراسر دنیا.
و آنقدر ساده و در عین حال نکته سنج و مرتبط با زندگی روزمره ، آیه های قرآن رو میخونین و توضیح میدین که به گوش جان آدم میشینه.
یادمون باشه که؛
*هر آنچه داریم از خدا داریم و همواره تسلیمش باشیم.
*ما موجودی با ارزش هستیم، که خداوند از روح خودش در ما دمیده و در این دنیا شرایطی رو برامون فراهم کرده تا آزادانه هر زندگی رو که دوست داریم خلق کنیم و چقدر زیباست این اعتمادی که خداوند به ما کرده و چقدر پربها و جذابه این آزادی که به ما عطا کرده…
*ما نه از کسی بالاتریم و نه پایینتریم،
*هر جایی که با رفتار ناخوشایندی مواجه میشیم قبل از هر قضاوتی دلیلش رو جویا بشیم و سعی کنیم خودمون رو جای اون فرد بزاریم
*همواره شکر گزار نعمتهای فراوان و بی حساب خداوند باشیم و هر لحظه زندگیمون رو با حال فوق العاده ی شکرگزاری تبرک کنیم.
و خوب به یاد میارم زمانی که تضادهای زندگی من رو به تاریکی فرو برده بود و قلبم رو تنگ و افسرده کرده بود، کتاب “معجزه ی سپاسگزاری از راندا برن” که توسط گروه شما تبدیل به فایل صوتی شده بود به دستم رسید و شکرگزاری معجزه وار حیات دوباره ای به قلب افسرده ام برگرداند و زندگیم را نورانی کرد و از آنجا بود که من افتخار پیدا کردم عضوی از گروه صمیمی عباسمنش باشم.
استاد عزیزم امیدوارم خداوند حفظتون کنه و به شما برکت بده.
و مشتاقانه منتظر دیدن فایل های قرآنی بیشتری هستم.
خداوند را بر این نعمتهای بیشمار سپاسگزارم.
در مورد این موضوع که خداوند نیازی نداره که ما سختی بکشیم که لایق بشیم هم خداوند منطق هایی رو در ذهن من روشن کرده که توضیح میدم:
اولا که اگر آدم این خدایی که توی قرآن هست رو باور کنه و گوش بسپاره به صحبتاش متوجه میشه که انقدر غنی و صمد و بی نیاز و بخشنده و دارا و صاحب نعمت هست خداوند که هرگز دچار کمبود نشه که نگران این باشه که اگر ببخشم حسابم خالی میشه…
اول باید این خدا رو درست شناخت،ما دریافت کننده ی نعمتیم و خداوند صاحب نعمت
خداوند دستش تنگ نیست و کمبود منابع و ثروت نداره،خداوند آفریننده ی آسمان ها و زمینه و هر چیزی که بینشون هست
اول بدونیم که با همچین پروردگاری طرفیم و دید مادی بهش نداشته باشیم و فکر نکنیم که مثل یک آدمه و محدوده و میخواد نگه داره برای روز مبادا و پس انداز کنه نعمتاشو و به ما نده ک کم نشه منابعش
خداوند تواناست که همیشه هر چیزی بیافرینه و بی نیاز از هر چیزیه
قدم دوم در ادامه ی همین نکته ی قبلیه
خداوندی که بی نهایت نعمت و ثروت داره و هیچ موقع هم کم نمیشه نعمتش و اصلا بی حد و اندازس نعمت هاش و چیزی هم ازش کم نمیشه و نگران چیزی هم نیست چرا براش سخت باشه که نعمت بده؟اون که بی نهایت داره و هر چقدرم ببخشه کم نمیشه که
مگه دوست داره اذیت کنه یا با ما دشمنه که بخواد سختی بده بهمون و پوستمونو بکنه؟
اگر این هم نمیپذیرید یه قدم برمیگردم به عقب
یک سوال دارم خدایی این دیگه خیلی منطقیه
مگه خداوند برای این قلب و این ریه و این مغز و این جهانی که پر از نعمت و اکسیژن و …است و برای تک تک سلولایی که وظیفه ی خاص خودشونو به درستی دارن انجام میدن و مسخر شدن و برای پدر و مادر و برای خواهر و برادر و دوست و رفیق و…چه زحمتی به ما داده؟
سوالم اینه که ما برای اینها چه تلاشی کردیم چه زحمتی کشیدیم چه عرقی ریختیم که(لایق)شدیم؟
خداوند قبل از اینکه اینا رو به ما داده چه طلبی از ما کرد که الان ما فکر میکنیم برای هر نعمتی که خداوند میخواد بهمون ببخشه باید پوستمون کنده شه تا لایق بشیم؟مگه برای اینکه خداوند از روح خودش در ما بدمه ما چه تلاشی کردیم؟کدوم لیاقت رو کسب کردیم؟ما چقدر باید زحمت میکشیدیم که لایق رچاین میشدیم که خداوند از روح خودش در ما بدمه و آیا هر کاری میکردیم واقعا میتونستیم اصلا به این حد از لیاقت برسیم؟میتونستیم انقدرررررر زحمت بکشیم که لایق روح خداوند بشیم؟
خداوند همین الانشم کلی نعمت به ما داده که بدون منت بوده و هیچ نیاز و انتظار و توقعی نداشته که ما کاری براش بکنیم ک لایق بشیم
خداوند معامله نکرده و نمیکنه نعمتاشو با ما
تنها انتظارش اینه که شرک نورزیم که یادمون باشه روح اون توی وجودمونه و قدرت همه چیز رو با اون روحه به ما بخشیده و آلوده به شرکش نکنیم همین این کل معیار ارزشمندی و کل خواسته ی خداونده که تازه همینم نتیجه ش آرامش و اطمینان قلبیه خودمون و سختی نداره و زحمت نداره بلکه باعث میشه سختی نکشیم و چرخ زندگی روون تر بچرخه
اینا رو به خودم گفتم و نوشتم تا یادم بمونه و مرور شه برام
خدایا ما را به راه راست،به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای؛هدایت کن
لازمه ش چیه؟
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم
سلام دوست عزیز
نعمتهای الهی به قدری وسیع و بیکران هستند که هیچ تلاشی از سوی انسان نمیتواند آنها را به طور کامل جبران کند یا لیاقت آنها را اثبات کند. این نعمتها از رحمانیت و کرم بیانتهای خداوند سرچشمه میگیرند و صرفاً به دلیل فضل و بخشش او به ما داده میشوند. تلاشهای ما صرفاً ابزاری برای نشان دادن شکرگزاری و بندگی ماست، نه معیاری برای سنجش شایستگی ما برای دریافت این نعمتها. این واقعیت تأکیدی بر این است که تمام زندگی ما به خداوند وابسته است و باید همیشه در برابر او تواضع و قدردانی داشته باشیم.
خداوند خود در قرآن میفرماید:
“وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ” (سوره نحل، آیه 18)
اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز نمیتوانید آنها را به طور کامل احصا کنید.
این آیه تأکیدی است بر بیپایانی لطف و کرم الهی که ما را فرا گرفته است.
1. چرا خداوند به ما نعمت داده است؟
خداوند بیپایان رحمان و کریم است خداوند نعمتها را به ما داده است تا به وسیله آنها به رشد روحانی و معنوی خود برسیم. هر نعمت فرصتی است برای درک بیشتر از عظمت خداوند و به یادآوری اینکه همه چیز از اوست. این نعمتها نه تنها بهمنظور راحتی و آسایش ماست، بلکه برای هدایت و ارتقاء ارتباط ما با خداوند طراحی شدهاند. وقتی از نعمتها بهدرستی استفاده کنیم، میتوانیم درک بهتری از قوانین کیهانی، هدف زندگی و هدف خلقت پیدا کنیم. در حقیقت، نعمتها به ما یادآوری میکنند که خداوند همواره در کنار ماست و ما را به سمت رشد درونی و نزدیکتر شدن به حقیقت هدایت میکند.
.
مثال
بسیاری از انسانهای موفق مانند مهاتما گاندی، از سادهترین شرایط زندگی استفاده کردند تا پیام عشق و محبت را به جهان برسانند. گاندی با کمترین امکانات توانست میلیونها نفر را به سوی عدالت و حقیقت هدایت کند.
“اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ” (سوره ابراهیم: 32)
“خداوند همان کسی است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرستاد که از آن میوهها را برای روزی شما بیرون آورد.”
خداوند در این آیه نشان میدهد که نعمتها به ما داده شده تا از آنها استفاده کنیم و راهی برای شناخت او باشند.
“این همه لطف و کرم از تو شگفت
گرنه مستحق لطفی، پس چرا؟”
(سعدی)
سعدی بیان میکند که نعمتهای خداوند فراتر از شایستگیهای ماست و این همه بخشش تنها از سر لطف اوست.
2. آیا ما چیزی برای خداوند انجام دادهایم؟
ما نمیتوانیم ادعا کنیم که شایسته نعمتهای خداوند بودهایم، چرا که خداوند نیازی به اعمال ما ندارد. خداوند خود بینیاز است و همه نعمتهایی که ما داریم از رحمت و فضل اوست. تلاشهای ما برای شکرگزاری و قدردانی نیز بخشی از نعمتهای او هستند، زیرا خداوند به ما توانایی و ظرفیت انجام چنین کارهایی را داده است. این نشاندهنده عظمت خداوند و بینهایت بودن لطف و رحمت اوست که حتی به ما توفیق شکرگزاری میدهد. در واقع، ما در هر لحظه از زندگیمان در حال دریافت هدایت و نعمتهایی هستیم که خداوند به ما ارزانی میکند، و شکرگزاری حقیقی از این است که همواره به یاد داشته باشیم که تمام اینها از اوست.
مثال
استیو جابز، با وجود چالشها و موانع، از استعدادها و فرصتهای خدادادیاش بهره برد تا به جایگاه بزرگی برسد. خودش همیشه میگفت: “من تنها ابزاری بودم که خداوند از طریق آن ایدهها را به جهان آورد.”
“وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ” (سوره ذاریات: 56)
“من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند.”
عبادت و بندگی خداوند هدف اصلی زندگی است؛ اما این بندگی نه برای سود خداوند، بلکه برای رشد و تعالی ماست.
“هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست”
(حافظ)
حافظ اشاره میکند که نعمتهای خداوند محدود نیست، بلکه ما انسانها خودمان محدودیتهایی ایجاد میکنیم و سزاوار نیستیم.
3. هدف از دریافت نعمتها چیست؟
هدف از دریافت نعمتها، رشد و کمال انسانی است. خداوند با اعطای نعمتها به ما، نه تنها به دنبال ارائه رفاه و راحتی مادی است، بلکه قصد دارد ما را در مسیر تکامل روحی و معنوی هدایت کند. نعمتها فرصتی برای یادگیری و ارتقاء شخصیت هستند، بهطوری که ما از آنها به عنوان وسیلهای برای شناخت بیشتر خداوند و درک حکمتهای او استفاده کنیم. در این فرآیند، شکرگزاری به عنوان یک عمل درونی، ما را به یادآوری نعمتها و تقویت ارتباطمان با خداوند میکشاند و ایمان ما را در آزمونهای زندگی میسنجند.
مثال
عبدالستار ادهی، یک انساندوست پاکستانی، زندگی خود را وقف خدمت به دیگران کرد. او از نعمتهای محدود خود برای ایجاد تغییرات بزرگ استفاده کرد و ثابت کرد که نعمتها وسیلهای برای خدمت و رشد انسانیت هستند.
“لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ” (سوره تکاثر: 8)
“به یقین، در آن روز از نعمتها بازخواست خواهید شد.”
این آیه تأکید دارد که نعمتها تنها برای لذتبردن نیستند، بلکه باید از آنها در مسیر درست استفاده کنیم.
“شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند”
(مولانا)
مولانا تأکید میکند که شکرگزاری از نعمتها باعث افزایش آنها میشود و ناسپاسی، موجب از دست رفتنشان.
4. آیا باید برای دریافت نعمتها تلاش کنیم؟
نعمتها از طرف خداوند به ما داده میشوند و به شایستگی ما بستگی ندارند، بلکه از رحمت و محبت اوست. اما ما باید در استفاده از این نعمتها تلاش کنیم. این تلاش به معنای آماده شدن برای دریافت نعمتها نیست، بلکه یعنی باید از آنها به درستی استفاده کنیم. تلاش ما باید در جهت شکرگزاری و رشد شخصی باشد تا نشان دهیم که از نعمتها قدردانی میکنیم و آنها را به نفع خود و دیگران به کار میبریم. در واقع، ما مسئول استفاده صحیح از نعمتها هستیم و این تلاش، بخش مهمی از مسیر رشد و تکامل شخصی است.
مثال
هلن کلر، با وجود نابینایی و ناشنوایی، از استعدادها و نعمتهای درونی خود بهره گرفت و به یکی از الهامبخشترین افراد تاریخ تبدیل شد. او ثابت کرد که تلاش ما برای استفاده از نعمتها، نشاندهنده سپاسگزاری ماست.
“وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا” (سوره قصص: 77)
“در آنچه خداوند به تو داده، آخرت را بجوی و سهمت را از دنیا فراموش مکن.”
خداوند از ما میخواهد که نعمتهای مادی را در خدمت اهداف الهی و معنوی قرار دهیم.
“آنچه تو کردی به کرم، هیچ سزاوار نبود
کاش میبود سزاوار و تو میکردی باز”
(سعدی)
سعدی به این نکته اشاره دارد که خداوند از سر لطف به ما نعمت میدهد، نه به خاطر لیاقت ما.
نتیجهگیری منطقی:
نعمتهای الهی، که از رحمانیت و کرم بیپایان خداوند به ما داده میشود، همواره ما را در مسیر رشد معنوی و تعالی قرار میدهند. این نعمتها، که در قرآن به بیکرانگی و بیحساب بودنشان اشاره شده است، نه برای خوشبختیهای ظاهری ما بلکه برای یادآوری حقیقتی عمیقتر به ما اعطا میشوند: اینکه همه چیز از خداوند است و ما هیچگاه نمیتوانیم لیاقت کامل این نعمتها را نشان دهیم. درک صحیح از این نعمتها و استفاده درست از آنها نه تنها شکرگزاری را در دل ما به بار میآورد، بلکه به ما کمک میکند تا در مسیر تعالی انسانی و روحانی گام برداریم.
چه حاصل از این درخت نیکو؟ جز می،
گر نخوردی، خود نبود، از آن شکوه.”
(حافظ)
حافظ به این نکته اشاره میکند که تنها با بهرهبرداری از نعمتها و بهکارگیری آنها در راستای رشد معنوی، میتوانیم از شکوه و زیبایی زندگی بهرهمند شویم.
“مردان بزرگ کسانی هستند که نه تنها از نعمتهای خود بهره میبرند، بلکه با شکرگزاری و درک صحیح از آنها، راه رشد و خدمت به دیگران را میسازند.” (سقراط)
سلام دوست عزیزم
کامنته خوبی گذاشتید
واقعا همینه ماها وقتی مریض میشیم خیلی راحت از خدا درخواست سلامتی میکنیم چون خودمون لایق سلامتی میدونیم و تو ذهنمون این موضوع نقش بسته که بدون هیچ تلاشی از طرف ما خدا باید به ما سلامتی بده
ولی راجب ثروت روابط عاشقانه و یک عالمه نعمت دیگه اینجوری فک نمیکنیم یعنی در واقع احساس لیاقتمون تو این خواسته ها کمه که کمتر وارد زندگیمون میشن
منطقی که مثال زدید خیلی به جا و کمک کننده بود
ممنونم ازتون
سلام و درود فراوان به استاد عزیز و دوست داشتنی و گرانقدر خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
ممنون و سپاس از استاد عزیز که مثل همیشه وقت گرانبهاشونو در اختیار ما گذاشتن .
قسمت اول این فایل اختصاص داشت به اینکه در مقابل عصبانیت چطور خشم خودمونو کنترل کنیم ؟ در واقع چ راهکاری برای چنین مواقعی وجود داره که استاد عزیز فرمودن طرف مقابل رو قضاوت نکنید. سعی کنید اون لحظه خشم خودتون رو کنترل کنید یا احساستونو به کسی که از دسش ناراحت هستید بگید یا اگه سوالی دارید ازش بپرسید و یا اینکه نظر اون شخص رو هم بدونید بهتره !
این باعث میشه که عصبانیتتون بخوابه و درجه ی خشمتون پایین بیاد و اینکه حس بدی نسبت به طرف مقابل پیدا نکنید . حتی ممکنه باعث بشه ناراحتی بطور کامل از بین بره . اگه نتونیم در چنین مواقعی خودمونو کنترل کنیم حس بدمون به رنجش و کینه تبدیل میشه که باعث بهم ریختن آرامشمون میشه . زمانی که آرامشمون به هم بریزه افکار منفی و گفتگوهای ذهنی چنان از پا درمون میارن که به جسممون هم آسیب میزنیم ، مثلا سرمون شروع به درد گرفتن میکنه یا عصبای دست درگیر میشن یا طرف موقع خواب ضعف پا میگیره و خوابش نمیبره و بیخوابی میزنه به سرش . بنابراین کنترل نکردن خودمون در مقابل عصبانییتها آزار دادن خودمونه . نباید منتظر باشیم که از بیرون کسی بیاد و حال ما رو خوب کنه که به نظرم از این انتظارا خیلی کشیدیم و هیچ وقت به نتیجه مطلوبی نرسیدیم. این خودمون هستیم که تو این شرایط با کمی فکر کردن میتونیم به خودمون کمک کنیم. فقط کافیه تو چنین لحظاتی غرور شخصیتیمونو قاطی این مسائل نکنیم یه کم متواضعتر و فروتنتر باشیم تا بتونیم خودمونو به آرامش برسونیم .
از قضاوت کسی نترسیم برامون مهم نباشه که دیگران یا بقیه و یا حتی خود طرف در موردمون چی فکر میکنن. فقط کافیه اون لحظه به این فکر کنیم که میخواهیم احساس خشممونو به بهترین شکل ممکن بیرون بریزیم که صحبت کردن ، بیان احساس ، نظر دادن ، نظر گرفتن همه ی اینها باعث میشه خشم ما فروکش کنه و به نتیجه ی مطلوبتری برسیم .
منم دقیقاً در گذشته به خاطر ترسهایی که داشتم هیچ وقت نمیتونستم در مقابل موضوعاتی که از سمت دیگران باعث آزارم هستش حرفی بزنم یا احساسی بیان کنم . دقیقاً میترسیدم اگه کشش بدم اوضاع بدتر بشه و همیشه به نفع دیگران کنار میکشیدم و سکوت میکردم و این در حالی بود که از درون داغون داغون میشدم و بقدری از طرف مقابلم رنجش میگرفتم که دوست داشتم خیلی محسوسانه و مرموزانه انتقام خودمو ازش بگیرم. گاهی موفق میشدم و خیلی وقتها هم ناموفق بودم و تا ماهها درد رو به جون میخریدم در حالیکه الان میفهمم میتونستم با گفتن احساسم یا سوال کردن از شخص مقابل که چرا اون برخورد رو با من داشت ؟ به این گفتگوهای ذهنی خاتمه بدم .
عدم آگاهی و افکار و باورهای غلط گذشته ، منو اسیر خودش کرده بود که خدا رو شکر تو این چن ساله ، آروم آروم تونستم خودمو تغییر بدم و تا حدودی به تمام مشکلات این چنینیم خاتمه بدم. بالا رفتن اعتماد به نفس و عزت نفس آدما تاثیر بسزایی توی حل این مسائل و ترسهامون داره .
به میزانی که حس خود ارزشمندیمو بالا بردم و شناخت بیشتری نسبت به خودم پیدا کردم و سعی کردم برای خودم ارزش بیشتری قائل باشم و به خودم احترام ویژهتری بزارم به همون میزان از این مسائل دورتر شدم .
الان نمیگم از دست کسی ناراحت نمیشم بلکه یاد گرفتم وقتی میبینم کسی جایی عزت نفس منو زیر سوال میبره دیگه مثل گذشته تو خودم نریزم و این احساس منفی رو با خودم حمل نکنم . خیلی شجاعانه و با شهامت میرم نزدیکش و خیلی محترمانه احساسمو بهش میگم اگه نیاز باشه از خودم شناختی بدم اونم میگم تا طرف بدونه از این به بعد با من چ برخوردی داشته باشه .
حتی پیش اومده با گفتن احساسم متوجه شدم سوء تفاهم بوده و طرف قصد و غرضی نداشته ، بنابراین همون لحظه از همون شخص عذرخواهی میکنم . همین باعث شده قبل از اینکه حرفی بزنم درست و صادقانه در مورد اون موضوع فکر کنم بعد ، اگر نیاز بود شروع به عمل کنم . چون ممکنه در عان واحد فکر کنم طرف مقابلم مقصر بوده ولی وقتی یکم فکر میکنم ، متوجه میشم خودم مقصر بودم حتی شاید خودم عامل اون موضوع ناراحت کننده بودم. اینجور وقتا کنار میکشم و اگه لازم باشه عذرخواهی میکنم.
البته در مورد همسرم سخت تر عذر خواهی میکنم و بیشتر تو ذهنم تجربه کسب میکنم که تکرارش نکنم .
و اما در مورد قسمت دوم این فایل که در مورد برتر دونستن خودمون بود ، باید بگم متاسفانه در گذشته به شدت این اخلاق رو نسبت به آدمهایی که در اطرافم بودن داشتم. همیشه مقایسه ی مغرورانهای تو ذهنم نسبت به آدمای اطرافم داشتم که باعث میشد تو رفتارهام تاثیر بدی بزاره . طبق باورهای غلطم فک میکردم کسانی که پولدارترن یا خوشتیپترن و یا زیباتر و خوشگلترن ارزش بیشتری دارن . متاسفانه تو اون دوران ظاهر برام خیلی ارزش داشت . دیگران رو از روی ظاهرشون قضاوت میکردم حتی این تفکر ،اون موقعشم به خودم خیلی آسیب میزد اما همچنان به این باور بها میدادم. آسیبی که میگم منظورم کوچیک کردن خودم و بزرگ کردن این دسته افراد بود .
در اصل اگه بخوام بگم ندیدن خودم و بولد و بت کردن این افراد بود !
که خب به مرور زمان به خاطر مقایسه و له کردن عزت نفسم آسیبهای زیادی ازش خوردم و آسیبهای زیادی به بقیه زدم . بازم خدا رو سپاس میگم بخاطر تغییراتی که تو این زمینه داشتم خدا رو شکر دیگه همچین احساس و همچین باوری نسبت به هیچ احدی ندارم و آدمها رو از روی ظاهرشون قضاوت نمیکنم و اینکه آدمها به خاطر ظاهرشون برام ارزشمند نیستن.
ارزشهای خودمو کشف کردم و این نگاه غلط رو که خودمو از کسی برتر بدونم و یا اینکه خودمو در مقابل عدهای از آدمها کوچیک نشون بدم پاک کردم .
یادمه خیلی سال پیش که میخواستم این تغییر رو صورت بدم تو مهمونی ها و دور همی ها از قصد و خیلی آگاهانه میرفتم سمت کسانی که اون نگاه اشتباه رو نسبت بهشون داشتم سعی میکردم احترام ویژهتری براشون قائل باشم تا جبران اشتباهاتمو کرده باشم.
و اما در مورد رابطه با همسرم که همیشه پاشنه آشیلم بوده و هنوزم هس .
نسبت به ایشون همیشه حس برتر بودن رو داشتم و هنوزم دارم . هم ب لحاظ ظاهری و هم به نسبت خلق و خو البته همه جا ادعا ندارم . تو زمینه ی روابطمون ینی چیزی که به روابطمون مرتبطه من ادعا میکنم که بیشتر از ایشون نقش برای دوام زندگی نقش داشتم که نمیدونم درست بوده یا نه ؟!!
حالا اگه بخوام این حسو نسبت به چن سال پیش مقایسه کنم باید بگم تا چن سال پیش به شدت حس برتر بودن رو به خصوص به خاطر ظاهر و اندامم داشتم .حتی به خاطر این حس تمام احساسات خوبم نسبت به ایشون از بین رفتش و من شدم خنثی خنثی !
عدم اعتماد به نفس و عزت نفس خودشم این حس منو بیشتر تشدید میکرد . متاسفانه خیلی سال با این حس زندگی کردم که چیزی جز جنگ و مشاجره های الکی و به هم ریختن آرامشم نداشت اگه بخوام صادقانه در رابطه این موضوع صحبت کنم خسارتهای خیلی زیادی به همسرم وارد کردم بارها و بارها پیشنهاد جدایی بهش دادم منتها به خاطر وابستگی شدیدش نسبت به من اکثر مواقع کوتاه میومد و هر آنچه من میگفتم میپذیرفت.
اما تو این چن سال اخیر که دنبال تغییراتم بودم به مرور متوجه این اشتباه بزرگم شدم .همسرمم یکی دو سال روی خودش کار کرد به نظرم الان اعتماد به نفس و عزت نفس به نسبت خوبی پیدا کرده و از خودش احساس رضایت داره منم ظاهرا دیگه حس برتر بودن خودمو بهش نشون نمیدم یعنی به مرور فهمیدم که حس برتر داشتن برای آدمای خودخواهه و آدمهای خودخواه به هیچ وجه دوست داشتنی و محبوب نیستن. آدمای خودخواه از درون خودشونو اذیت میکنن و از بیرون بقیه رو.
کارکرد هر کدوم از دورهها منو از این داستان دورتر و دورتر کرد و تا حدودی افکار منفی که به خاطر این حس بد داشتم از بین رفته.
به هیچ وجه مثل گذشته برتر بودن خودمو به روی همسرم نمیارم شاید گاهی متوجه نشم و رفتارم اینطور نشون بده اما آگاهانه دیگه این کارو نمیکنم اما اگه بخوام صادقانه به صحبتهام ادامه بدم باید بگم که متاسفانه از درون این حسم هنوز از بین نرفته .همیشه کنترلش میکنم و سعی میکنم ورودیهای دیگه بدم یا تمرکزمو آگاهانه ببرم سمت موضوعات دیگه ، که اگه ندم با افکار منفی فقط خودمو اذیت میکنم .
هر کسی یه سبک و روشی برای زندگیش داره .
نمیشه تقلید کرد و حتی اگه روش کسی درسته بخای ادای کسیو در بیاری که بارها اینکارو کردم اما باز میرسم به احساسات و تمایلات و چیزهایی که خودم از درون دوسشون دارم و باهاشون شادم.
من از استاد عزیز و دوستان عزیز خیلی چیزها یاد گرفتم و به خاطر این یادگیریها تغییرات زیادی داشتم. ظاهراً تونستم کنترل و غلبه به این حس برتر بودنم داشته باشم اما از درون همیشه با منه مثل کسی که نقاب زده باشه و بخواد خودشو یه طور دیگه نشون بده ، دقیقاً منم همچین حس و حالی رو دارم خیلی مشورت گرفتم حتی پیش تراپیستم رفتم همه با همه میگن توجه و تمرکزت به ویژگیهای مثبتش باشه .
همسرم ویژگیهای مثبت زیادی داره با وجود اینکه حس علاقه و دوست داشتنش همیشه و همیشه بهم ثابت شده اما من چکار کنم که این ضعف رو تو درونم دارم . تنها کاری که تونستم بکنم اینه که نگاهمو تغییر دادم و دیگه نمیگم من از اون برترم حتی تو ذهنم و تو خلوت خودم تا جایی که بتونم این حسو از خودم دور میکنم ولی به خاطر توقعاتی که خودم از احساساتم دارم دوست داشتم مرد من یکی دیگه بود . بیش از میلیاردها بار جهان بهم نشون داده که قدرشو بدون . همسرت مرد خوبیه ویژگیهایی داره که خیلی از خانمها حسرت داشتنشو میخورن. میدونید به خاطر آموزههای استادم تا جایی که تونستم تلاش کردم و میکنم طبق روش استاد پیش برم. خیلی جاها عقل و منطق و احساسات خودمو کنار میزنم که اتفاقات و احساسات مخرب تکراری را تجربه نکنم. چون واقعاً خودم از اون روش زندگی کردن خسته شده بودم.
الان اوضاع قابل مقایسه با قبل نیست واقعاً نسبت به چن سال پیش اتفاقات خیلی بهتری توی روابطمون شکل گرفته خدا رو شکر از اون مشاجرهها و توقعات و خیلی چیزای دیگه دور شدیم . حسهای خیلی بهتری نسبت به هم داریم البته که همسرم همیشه داشت باید بگم من بهتر شدم. به خاطر این نگاهم خیلی وقتا تو خلوتم تجسمات دیگهای میکردم اما الان که بیشتر رشد کردم و شناخت بیشتری نسبت به خدا پیدا کردم و به قول استاد اینکه باور کردم هر کسی خودش قدرت خلق زندگی خودشو داره این احساس را کنار میزنم و سعی میکنم منطقیتر برخورد کنم ولی از درون خوب میفهمم که دارم این احساسمو سرکوب میکنم. امیدوارم که این حسم از بین بره و به مرور زمان تجربههای قشنگتری کسب کنم. این داستان من ، ربطی به مقایسه کردن یا حس حسادت نسبت به کسی نداره . یه چیز کاملاً شخصیه که تو وجودم نهادینه شده در گذشته به روش غلط ازش استفاده میکردم که قبول دارم کاملاً منو فردی خودخواه کرده بود اما واقعاً الان با تمام وجودم سعی میکنم متواضعانه با همسرم برخورد کنم اینکه چقد موفق هستم یا نیستم رو نمیتونم با قاطعیت بگم. اما دارم سعی خودمو میکنم. همش به خودم یادآوری میکنم ناهید هر آنچه که تو زندگیت داشتی و نداشتی خودت خلق کردی نه خدا مقصر بوده و نه همسرت ! هرچی بوده و نبوده یه روزی انتخاب خودت بوده و اینکه تا الان این احساس رو با خودت یدک کشیدی بازم مقصر خودتی خودم میدونم اگه بیشتر رشد کنم ، این احساساتم از بین میرن .
بابت این موضوع خیلی تلاش کردم همونطور که گفتم ظاهر قضیه رو درست کردم ولی از درون هنوز با خودم درگیرم ولی سعی میکنم هرچی بیشتر سمت خدا برم و هرچه بیشتر باورامون نسبت به خداوند قویتر کنم تا به معنای واقعی تسلیم باشم . باور کنم که من جای که باید باشم هستم به قول استاد هیچ اشتباهی صورت نگرفته . من همون جایی که باید باشم هستم.
دوست دارم تسلیم باشم . دوست به خدا و قوانینش اعتماد کنم. دوست دارم در لحظه زندگی کنم .دوست دارم فقط برای امروز زندگی کنم. نگران آینده نباشم همونطور که امروزم خیلی بهتر از روزها و سالهای قبلم هستش ، حتماً روزها و سالهای بهتری هم در پیش رو خواهم داشت .خیلی وقتا به خودم میگم همسرت حتماً هم فرکانس توئه که کنارته .
و گرنه نباید کنارت می بود. اگه هست هم مدارید که هست .
در طول روز بخصوص وقتایی که گفتگوهای ذهنی میخواد بهم حمله کنه مدام این تمرینات رو با خودم میکنم و به خودم این جملات تاکیدی رو یادآوری میکنم. خوب میدونم که بزرگ شدن و رشد کردن من ، تو سکوت کردنم و در لحظه شاد بودنم هستش.
میپذیرم اگه تو زندگیم هر شری به من رسیده از جانب خودم بوده و صد درصد هر خیری رسیده از جانب خدای مهربون و قشنگم بوده.
امروز بر این باورم که هیچ ظلمی به من نشده هیچکس در حق من ظلمی نکرده و مسولیت هر آنچه تو زندگیم بوده و نبوده خودم بودم و بس !!!
سعی میکنم تمرکز و توجهم روی داشتههام ،روی نقاط و ویژگیهای مثبت همسرم باشه . سعی میکنم نعمتهای خدا رو ببینم و در هر لحظه بخصوص به خاطر سلامتی تک تک اعضای خانوادهام سپاسگزار خداوند باشم. تمرین میکنم ناسپاس نباشم نه به کلام بلکه در عمل هم سپاسگزار بودن خودمو نشون بدم .
بزرگترین خواستم اینه که در هر لحظه تو مسیر خداوند و با هدایت خودش قدم بردارم .هر وقت خودم متوجه شم که اینطور عمل کردم چنان به حس خوبی میرسم که تمام احساسات و توقعات منو نه تنها نسبت به همسرم و اطرافیانم کمرنگتر میکنه .میفهمم که بودن در مسیر خدایی بیشترین و بزرگترین و لذت بخشترین لذتهای دنیاست . منم همینو میخوام دقیقاً خواسته ی منم همینه میدونم اگه لحظات بیشتری همچین حسی رو تجربه کنم از زندگی لذت بیشتری میبرم .واقعاً به امید روزایی که درکم بالاتر بره و از این حسهای قشنگ بیشتر تجربه کنم
استاد جونم مرسی .
مرسی که هستی.
الهی که باشی همیشه .
استاد جونم شما همیشه بهترین و قشنگترین و شگفت انگیزترین و زیباترین حسای دنیا رو بهم یاد دادید و یاد میدید.
به امید درکهای بهتر و قشنگ تر و معنوی تر .
بهترین لحظات نصیب قلب مهربونتون .
سلام خدمت خواهر گلم..یه حسی گفت این کامنتو براتون بزارم..ببینید این نگاه که ما از کسی برتریم فارغ از اینکه روش کار کنیم یا نه در بطن خودش باور پنهانی خطرناکتری داره و اون گره زدن ارزشها به یکسری المانهای اکتسابی یا غیر اکتسابیه…همسر شما و همه عالم خود شما هستین، من شما همه یکی هستیم…هر نگرشی نسبت به دنیای پیرامون داریم در درجه اول اون نگاه رو به خودمون داریم..از این منظر روی خودمون کار کنیم که اصلا ارزشمندی ما به هیچ المان دنیایی وصل نیست که خودمون رو کوچکتر یا بزرگتر ببینیم، بلکه ارزشمندی ما به خدای درونمونه که در وجود همه مون هست…کسی که نگاه توحیدی به دنیا پیدا کنه همه رو دوست داره بی قید و شرط، همونطور که خودشو بی قید و شرط دوست داره، و این از نگاه به خداوند در درون ما نشات گرفته..وقتی به همه این نگاه عاشقانه رو داشته باشیم دیگه مقاومتی نیست تا فردی که برای ما گزینه مناسب تریه (نه با ارزش کمتر یا بیشتر بلکه مناسب تر) وارد زندگیمون بشه..گل ها همه زیبا و خوشبو هستند. اما یکی با نرگس حال میکنه یکی با یاس..موفق باشید
سلام و درود به شما دوست عزیز .
صحبتهای شما کاملا درست و متین .
تقریبا 7 سال پیش دو دوره کلاس عرفان کار کردم که منو به این درک رسونده بود ولی متاسفانه به مرور زمان فراموشش کردم .
یادمه اون دوران خیلی به این موضوع حساس بودم و نگاهمو به آدمهای اطرافم خیلی تغییر داده بودم بخصوص نسبت به کسانی که حساسیتهای خاصی بهشون داشتم .
ممنون از یاد آوری شما .
خودم پذیرفتم که این ضعف تو وجودمه .
طی این سالها با روند تکاملی سعی کردم نسبت به همسرم احساس بهتری داشته باشم . شاید هنوز عالی نشدم اما هر بار بهتر از قبل بودم .
از اونجایی که مبحث استاد در مورد برتر دونستن خودمون بود ، خاستم اینجا به این نقصم اعتراف کنم تا به خودم یاد آوری بشه که باید بتونم غلبه به این احساس مخربم داشته باشم .
توجه و تمرکز روی ویژگی های همسرم که از استاد عزیز یاد گرفتم خیلی تونسته کمکم کنه .
این حس همیشه و در هر لحظه باهام نیس.
گاهی بخصوص زمانهایی که به هر علتی از همسرم ناراحت میشم سراغم میاد.که باید در چنین لحظاتی کنترل داشته باشم و آگاهانه ورودی مناسب بدم تا کم کم این حسم از بین بره .
بازم ممنون و سپاس از شما دوست عزیز .
حتمن جملات طلایی شما رو ملکه ی ذهنم میکنم .
موفق و موید باشید.
خواهر گلم
چقدر واضح و چثدر مسئولانه نوشته اید ، راستش نمیدونم چرا انقدر به دلم نشست حرفهاتون انگار از جنس حرفهای دل من و تب و تاب های قلب من با خدا بود مخصوصا چند سطر آخرتون/
چقدر خوبه که ما سهم خودمون رو در خلق شرایط و افراد زندگیمون میپذیریم و انکارش نمیکنیم و باز چقدر خوب که به روند تکاملتون نگاه میکنید .
براتون بهترین ها رو آرزو میکنم
بنام خدای مهربان
سلام به استادعزیزم وهمراه ویاورمهربانش مریم جان
سلام به همه دوستان بهشت عباسمنش
توکامنت قبلی یادگذشته ام افتادم که آدمی بودم که یه جاهایی حسادت میکردم ولی به شکل اینکه منم اون چیزا رومیخوام چرا اونا دارن ومن ندارم ؟
وهرباردنبال عدالت خداوند وارتباطش با شرایطی که آدمها دارن بودم
که تا با قوانین آشنا نشدم هیچکس جواب درستی درباره عدالت خدا بهم نداده بود
من این فایلو خیلی گوش دادم امروز یهو دیدم ای داد بیداد
منی که دارم رو خودم کار میکنم و هربارشنیدم از استاد که احساس خودبرتر بینی نداشته باشین وهربارم میگفتم
نه منکه بخاطر نکات مثبتم تابحال به کسی فخر نفروختم
ولی امروز که استاد گفتن بخاطر قدتون مالتون چهرتون و…..
یهو از ذهنم گذشت ولی سعیده تو بخاطر آشنایی باقانون خودتو بهتر ازبقیه میدونی
هربار که باهمسرت همسایه ها خواهرات وخلاصه هرکسی که گه گاه باهاشون هم صحبت میشی واونا یهو صحبت ازناخواسته ها میکنن ته ذهنت میگی
چه آدمایی
به چه چیزایی توجه میکنن
چقدر درگیرحواشین
بیخود نیست مشکلات زیادی دارن
وبعد نفس خودبرتر بینم هی خودشو تایید وتکریم میکنه که
آفرین به تو
چه خوب که باقوانین آشنایی
چه خوب که ازبدنه جامعه جداشدی
چه خوب که داری نتایج کوچیک کوچیک میگیری
چه خوب که زندگیت نسبت به قبل کلی فرق کرده و……
بعد همگی اینا باعث میشد که یه احساس خودبزرگ بینی که درظاهر مثبته ولی درونن بنظرم مخربه در من ایجاد بشه
میدونین فک میکنم این نشتیه انرژیه
ببینین مثلا همسرم هربار که یه چیزی میگه که مغایره قانونه
من دو تا راه دارم
یکی اینکه بدون هیچ قضاوتی ذهنم رو ببرم سمت نکات مثبت وسعی کنم بحث رو عوض کنم یا به یه شکلی محیطو ترک کنم
یکیم اینکه تو ذهنم قضاوتش کنم حتی به اندازه یه نخود که ببین همش سرش کلاه میزارن بخاطر همین فکرشه
ببین تو مسائل مالی کارش هی گره میخوره از بس پای اخباره ازبس میگه پول نیست مردم بیچارن وضع خرابه بازار خرابه و……
من مدتیه خیلی دارم سعی میکنم نه قضاوت کنم نه سرزنش کنم آدمارو
ولی امروز خوب که دقت کردم دیدم بهترشدم
ولی به اندازه یه نخودم که شده اون ته ته ذهنم این قضاوته و این خودبرتربینیه هست
کارسختیه کنترل ذهن خیلی سخته
اینکه شش دونگ حواست فقط به خودت باسه خیلی سخته
و وای ازوقتی که یه ذره بگی حالا این یخورده که اشکال نداره
یهو میبینی افتادی تو سراشیبی دره
خدایا خودت کمکمون کن به اندازه پلک برهم زدنی ازیادتو وتوجه به خودمون واعمالمون غافل نشده وهمراه وهمپا با نفس حراف و نجواهای شیطان نشیم.
خدایامارو به خودمون وانگذار
خدایامارو به خودمون وانگذار
خدایاشکررت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام به سعیده عزیز
دوست عزیزم شرایط من هم مثل شماست همسرم همش پای اخباره میگه به من تو آدم نیستی نمیای پای اخبار ترسوی خبر از جهان نداری و من خنده ام میگیره ابن خودش بیچاره هست ولی طبق قانون و حرفهای استاد هر کس سر جای خودش هست مسیر ما جداست باید توجه نکنیم من موقع اخبار میرم کار انجام می دم نظافت میکنم
ولی روی مخم هست بیشتر وقت خونه هست
من جرات ندارم برم تو گوشی یا فایل گوش بدم
اون هم اوضاع کاریش خرابه…
من هم سعی میکنم کمتر برم تو حاشیه ولی گاهی اوقات شاکی میشم خودم به خودم گیر میدم
ولی به خودم امید میدم دخترم ماشاالله با هوشه و از قانون بهتر می فهمه باش مشورت میکنم حالم بهتر میشه
خداوند هم کمک میکنه اگه ایمان و توکل داشته باشیم اعراض کنیم و کنترل ذهن همین دیشب راجع به همسرم گفتم گفت ببین مادر ازبحث پدرم خرج مارو میده اوضاع مالی ما خوب نیست اگه خودمون کار بکنیم قدم برداریم ما نتیجه خودمون می گیریم
قوانین درسته و باورهای ما زندگی ما رو میسازه
ریشه در گذشته ما داره و من خودم باورهای مخرب زیادی دارم باید همیشه حواسمون باشه تا نتیجه بیاد
امیدوارم زندگی من و تو دوست عزیز درست بشه به خداوند اعتماد کنیم حتما خداوند دوستمون داره که توی این سایت هستیم و شکرگزار باشیم قضاوت نکنیم تحسین کنیم به جای حرف زدن با دیگران با خدا حرف بزنیم توی جمع های منفی نریم به زیبایها توجه کنیم به قانون عمل کنیم تا هدایت بشیم به افراد بهتر و جای بهتر
توکلمون فقط به خدا باشه فقط رو خدا حساب کنیم
در پناه خداوند باشید
سلام مریم عزیزم
امیدوارم همیشه سرحال وشاد باشی
خواستم یع توضیحی برات بنویسم که فک کنم اشتباه برداشت کردی نوشته منو
ببین من اگه ازهمسرم ودیدگاهش مثال زدم به معنیه این نبود که زندگی من خوب پیش نمیره که گفتی زندگیمون درست بشه
من منظورم این بودکه همسرمنم حق داره اینجوری فک کنه وزندگی کنه
شاید منم جاش بودم بدتر رفتار میکردم
من اصلا توجایگاهی نیستم که بخوام فک کنم کدوممون بهتریم ومورد قبول خداییم وکدوممون مسیرمون اشتباهه
هرکدوم ازما یه مسیری رو انتخاب کرده و داره پیش میره
منیکه باقوانین اشنا شدم نباید مغرور بشم من ادم خوبم واون ادم بده
تمام حرف من این بود
که مغرور به این اگاهی ها نشیم که این خودش سراشیبی خطرناکیه
شیطان هرکسی رو یه جور گمراه میکنه
ومنو داشت با این غرور بیجا گمراه میکرد
ممنون که برام نوشتی امیدوارم همگی در این مسیر مستدام وپاینده باشیم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام به دوستان خوبم
خدارو شاکرم که شما رو در مسیر من قرار داده و خدایا شکرت که هدایت هایت رو از زبون استاد به ما نشون میدی…
خدایا شکرت بابت این زاویه دید و این ترجمه فوق العاده از سخن های نابت و قرآن زیبایت…
استاد چقدر خوب گفتین :
هرچه آدم پرتر میشه احساس تواضع بیشتری هم پیدا میکنه
و اگه کسی این تواضُعَ رو توی خودش به وجود نیاره به کله میفته زمین
و چقدر خوبه که یادبگیریم با دیگران از دیدگاه بالاتر رفتار نکنیم
شیطان نشیم که بخواهیم بگیم ما از همه ارزشمندتریم…
یادمون باشه همیشه بگیم که با همه برابریم و برترین ما اون آدمیه که تقوای بیشتری داره…
شروع ماجرا از مقایسه میاد
1نه بخوام خودمو خیلی پست تر از بقیه ببینم
2 نه اینکه بخوام خودمُ بالاتر و برتر از بقیه ببینم
3بلکه ما همگی با هم برابریم
مقایسه باعث ایجاد حسادت میشه و باعث میشه که در صلح بودن با خودم رو فراموش کنم
هر کسی با توجه به تلاش و استعدادش یه نتایجی رو گرفته که نتایج آدم ها با هم فرق میکنه
مقایسه چیکار میکنه با من ؟؟
به جای اینکه که خودم رو بکشم بالا و پیشرفت کنم این افکار میاد که به جای تحسین بقیه و به جای اثبات اینکه این کار شدنیه و امکان پذیره …
میام بقیه رو میکشم پایین و این حسادت ها روحم رو میخوره
همین حسادتِ که باعث اولین قتل جهان شد
پس مقایسه رو کنار بزاریم و راه خودمون رو بریم و سرمون توی کار خودمون باشه هر روز یک قدم بهتر از دیروزم….
تمرکز توی زندگی بقیه آرامشت رو بهم میریزه
به امید اینکه سرمون توی لاک خودمون باشه
و آرامش اولویت زندگیمون شه…
دوستون دارم در پناه دستان پر مهر خداوند
سلام مجدد استاد قشنگم
سلام دوستان پر عشق و هم فرکانسی من
خدایا شکرت بخاطر یک روز دیگه
امروز هم اول صبح اومدم تو سایت دلم نیومد سراغ فایل جدید برم بازم اومدم این فایل گوش دادم
اخه استاد عشق چقدددرر قشنگ شروع کری و تموم کردی اگاهی های این فایل و ربط دادن ایه ها و موضوع هارو بخدا اگاهی هارو که میشنیدم میزدم تو سرم که چقدر غافل بودی چقد ناسپاس بودی اینهمه بود به شیطان گوش میدادی بعد غرشو به خدا میزدی
اول فایل داره میگ چه دیدگاه اشتباهی دادن از بچگی به خوردمون ادم هوا گول خوردن خدا برای اینکه عذابشون بده فرستادشون زمین
درحالی که خدا داره میگ من فرستادمت زمین بهت مکان دادم اسمون زمین رودخونه حیوانات به تسخیر تو داوردم باز ناسپاسی ؟ این سری تصمیم دارم خیلی جدی در کنار اینکه هرروز فک میکنم چیا میخوام ببینم چیا دارم و به اندازه داشتن اون نعمت ها سپاسگزارم ؟
نکته بعدی باور فراوانی چقدر نعمت ثروت زیبایی تو این جهان هست که غافلیم ازش
قسمت بعدی میگه تورو افریدم از روح خودم در تو دمیدم بهت قدرت دادم اونجوری که دوس داری زندگیتو خلق کنی ارزشمند دونستمت ما بخشی از وجوده خداییم چرا خودمونو ارزشمند ندونیم؟ چرا خودمونو لایق ندونیم ؟
نکته بعدی هروقت به هر دلیلی حس کردیم از بقیه بالاتریم بدونیم تو مسیر شیطانی هستیم خدا بخاطر همین طرز فکر شیطان اونو طرد کرد حواسمون باشه به خط فکری مون که خدایی باشه نه شیطانی
نکته بعدی خدایا هر انچه که دارم از ان توست چقددرر این جمله این فکر منو اروم کرد خوشگلی قیافه داری قد داری ثروت نعمت داری خونه ماشین زیبایی روابط عالی داری ؟ همش از خداست همشو خدا بهت داده تنها چیزی که از ماست کنترل ذهمونه خدا خودش گفته براستی که بهترین شما با تقوا ترین میان شماست
دلیل سقوط خیلی ها بعد شهرت ثروت اینه قدرت دادن دست خودشون قدرت ندادن دست خدا یادشون رفت اگه تو این جایگاهن بخاطر خداست نه خودشون نتیجشم شد سقوط
بحث مهم مقایسه که پاشنه اشیل هممونه
مقایسه باعث میشه حسادت کنی ارامشتو حس خوبتو ازت میگیره باعث میشه با خودت تو صلح نباشی داشته هات نعمت هاتو نبینی ناسپاس باشی نتیجه همه این ها هم نتیجه و اتفاق بده
هرر فکرییی که میاد تو سرت یک حس توی قلبت ایجاد میکنه هر فکر توی ذهن مساوی با ی حس تو قلبمون حس خوب مساوی اتفاق خوب حس بد مساوی اتفاق بد میخوای اتفاقات خوب برات بیفته باید حس درونی تو حس قلبیت خوب باشه برای اینکه حس قلبت خوب باشه باید فکرای تو سرت درست باشن مقایسه حسادت فکرای درستی نیست اخه چقدرررر جمع بندی توضیحاتتت قشنگه استاد انقدر ساده واضح میگی به قلب ادم میشینه حرفات
رو خودت کار کن بزار تکاملت طی بشه خدا تمام نعمت هایی که خواستی بهت میده به موقعش وقتی اماده دریافتش بودی مقایسه میکنی عجله میکنی میخوای به زور چیزی به دست بیاری که حس حسادتت بخوابه اون وقت از مسیری که مال توعه دور میشی
هربار هر تصمیمی خواستیم بگیریم از خودمون بپرسیم منطق پشت این تصمیم چیه ؟ اگه ریشه ش حسادت مقایسه رو کم کنی و عجله بود همونجا بیخیالش شیم
چقدر خدا قشنگ میگه اگه دیدی ادمای دیگه نعمت بیشتری دارند تو نداری ناراحت نشو غصه ام نخور بیا پیش من من بهت میدم هر چی که بخوای و تسلیم فرمان و هدایت من باش
لحظه ای که به بالاترین سطح تسلیم در برابر خدا رسیدی معجزه رخ میده ….
نکته اخر خط فکری شیطان اول خودشو با ادم مقایسه کرده دیده بالاتره بعد حسادت کرده بعد که خدا طردش کرده داره تلاش میکنه مارو بکشه پایین مثل خودش پس بیایم به جای گوش دادن به شیطان که همون نجواهای ذهنمونه به خدا که همون الهامات قلبی گوش بدیم تا از گمراه شدگان نباشیم
و در نهایت خدایا کمکمون کن ببینم قدر بدونیم تک تک نعمت هایی که بهمون دادی و و سپاسگزار واقعی باشیم
خدایا شکرت …
سلام لیلی من
چه اسم زیبایی برات بهترینها رو خواستم عشق من.
کامنت فوق العاده ای بود.
چیزی که برای من زنگش به صدا در اومد این جمله بود.
تنها چیزی که من برابر خدا میتونم داشته باشم کنترل ذهن و دیدن زیبایی و نکات مثبت خودم و دیگران و اعراض از نازیبایی
قد زیبایی خونه ماشین مادر و همسر بودنم تو دل دیگران جا شدنم استعداد تواناییهام و… همه از خداست .
عاشقتم بخدا این انگار جواب پرسش من از خدا بابت تضاد دیشبم بود ،از دیشب تا الان فقط فایل های مختلف گوش دادم کلی کامنت خوندم از عقل کل،از این فایل،فایل دیگ ،زدن نشانه ها،سمج شدم که این تضاد تکرار شونده چی میخواد بهم بگه میدونستم خیری توش هست که با گرفتن جواب من میتونم درهای رحمت و نعمت زیادی باز کنم و ظرفم بزرگتر میشه،چون دیدم بعد هر تضادی که تسلیم خدا بودم و قبول دارم بعد هر تضادی رشد میکنم و جوابم تو همون تضاد هست از خدا درخواست کردم و انتهای رسید به کامنت شما.
عاشقتم لیلی جانم.
دوست عزیزم
خوشحالم کامنتم برات تاثیرگذار بود
اما ی چیز جالب تر بگم من خودم دیشب درگیر ی تضادی شدم خیلی سختم بود ذهنمو کنترل کنم گفتم ولش کن امروز صبح که از خواب پاشدم سعی کردم احساس بدمو به احساس عادی برسونم اومدم سایت باز کردم وکامنتتو دیدم واقعا احساسم خوب شد بابت حس قشنگی که از کامنتت بهم دادی
توضیحاتی که راجب تضاد داده بودی هم نشانه ای بود برای تضاد دیشبم
ازت ممنونم رویای عزیزم …
سلام به دوست خوبم
چه کامنت زیبایی نوشتی سپاس
اینکه به شیطان گوش دادم و غرش را به خدا زدم و حواسم جمع باشد که به شیطان گوش ندهم.
هر فکر در ذهن مساوی بایه حس در قلب
اگر بخواهم حسم خوب باشد
(قلب )باید فکرم در
سرم درست باشد
عکس گرفتم در دفتر بنویسم.
در پناه رب العالمین به زودی نتایج معجزه وار بگیری .
سلام و درود فراوان به استاد عزیز و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
امروز دوست داشتم در مورد سپاسگزاری صحبت کنم و اینکه بگم واقعاً چقدر سپاسگزار بودن ، تاثیرات مثبتی توی زندگی آدم میتونه داشته باشه.
قانون سپاسگزاری رو از چن سال پیش یاد گرفته بودم هم تو فایلهای استادعزیز که تو دوره های مختلف زیاد صحبت شده هم اینکه تو فایلهای شهد و شکر با این قانون آشنا شدم.
دقیقاً یادم نیست تو کدوم دورهها ولی یادمه که استاد میگفتن ما به خاطر دیدن هر زیبایی و استفاده از هر چیزی از خداوند سپاسگزاری میکنیم .
میگفتن با وجود اینکه سالها تو یه محل بودیم و حتی اون دوران از امکانات زیادی برخوردار نبودیم اما به خاطر استفاده از هر چیزی مدام خداوند رو سپاس میگفتیم و از زیبایی های اطرافمون لذت میبردیم .هیچ چیزی برامون تکراری نمیشد و همچنان از داشتههامون لذت میبردیم منم از همون جا استارد سپاسگزاری رو زدم .
مدام صحبتهای استاد تو گوشم بود . سعی میکردم آگاهانه این تمرین رو داشته باشم اگه لباسشوییم روشن میشد میگفتم خدایا شکر میکنم لباسها راحت شسته میشه .
از هر ظرفی که برای پخت و پز استفاده میکردم بابتش خدا رو شکر میکردم . یاد گرفتم هرچی که میخوریم از اونجایی که من از خوردن کلاً خیلی لذت میبرم بخاطرش سپاس بگم .
یاد گرفتم هر خریدی که میکردیم از خداوند تشکر کنم .برای اینکه باور فراوانی رو تو وجودم تقویت کنم همیشه به خدا میگم خدایا ممنون و سپاس به خاطر برکتی که به مالمون میدی . حتی بابت استفاده از هر چیزی این جمله رو میگم : خدایا سپاس بخاطر برکتی که مثلاً به برنجی که میخوریم میدی و الی آخر….
دقیقاً بخاطر دوش حمام ، استفاده از آب گرم و آب سردش و هر چیزی که قابل استفاده باشه از خداوند تشکر میکنم. خیلی وقتا یه چیزایی رو یادم میره سپاس بگم وقتی که به تضادی بر میخورم تازه یادم میفته بخاطر داشتنش سپاس بگم و قدر داشتنشو بدونم مثلاً شاید وقتی که سلامت هستیم فراموش کنیم لحظه به لحظه از خداوند تشکر کنیم اما وقتی بیمار میشیم فرقی نمیکنه یا خودمون یکی از اعضای خانواده تازه میفهمیم چ نعمت بزرگی رو داشتیم و قدرشو نمیدونستیم حتی اگه یه سرماخوردگیه جزئی باشه. حتی اگه یک سردرد جزئی باشه . حتی اگه یه پا درد یا دست درد جزئی باشه که هیچ چیزی قابل قیاس با سلامتی نیست حتی با دیدن یا شنیدن مرگ هر کسی، بخاطر زنده بودن خودمو و عزیزانم از خداوند سپاسگزاری میکنم.
امروز خیلی خوشحالم که یاد گرفتم قدر داشتههامو بدونم .
بخاطر دیدن هر زیبایی تو طبیعت از گل و درختای خوشگل بگیر تا دیدن ماشین و ابرای آسمون و ماه و خورشید بخصوص طلوع و غروبشون که معرکس .
این فصلم که زیبایی های خودشو داره که آدم از دین این طبیعت زیبا سیر نمیشه .
من که تو این فصل عاشق پیاده رویم .انقد از دیدن درختای پاییزی و برگهای رنگارنگشون لذت میبرم که دلم نمیاد با ماشین برم که بخاطر همین لذت بردن و حس خوب گرفتن از خداوند بی نهایت سپاسگزاری میکنم .
خب تا اینجای کار رو شاید اکثریت یاد گرفتیم شایدم بلد بودیم این پرونده هیچ وقت بسته نمیشه و تا زنده هستیم باید بخاطر لحظه به لحظه زندگی کردنمون سلامت بودنمون شاد بودنمون سپاسگزار باشیم. در گذشته نمیدونستم لحظاتی که شاد هستم و لحظاتی که آرامش دارم و حالم خوبه نیاز به سپاسگزاری داره اما امروز یاد گرفتم بخاطر تمام لحظات قشنگم از خداوند ممنون باشم.
تازه متوجه شدم که چرا الان عمیقاً و با جون و دل از خداوند تشکر و سپاسگزاری میکنم چون تازه فهمیدم اعتبار تمام لحظات خوب من به وجود خدای خوب و مهربونم برمیگرده . من هرچی دارم و ندارم از وجود پر برکت خداست .
شاید در گذشته آگاهی نداشتم شاید خودخواه و مغرور بودم و اعتبار هر چیزی رو به خودم میدادم از اینکه سطح آگاهیم بالا رفته هم از خداوند سپاسگزاری میکنم حتی یاد گرفتم از کسانی که به من درس زندگی میدن سپاسگزاری کنم حتی کسانی که درسهای تلخی ازشون گرفتم .
حالا میفهم که باید این افراد تو زندگی ما باشن تا با دیدن رفتارها و کردارهاشون یاد بگیریم رفتارها و کردارهای درستی داشته باشیم همونطور که استاد عزیز همیشه عرض میکنن تضادها هستن و باید باشن تا ما رشد کنیم دقیقاً همینطوره.
استاد عزیز همیشه میگن من اگه یه اشتباهی بکنم سعی میکنم اون اشتباه رو تکرار نکنم اما متاسفانه من از اون دسته آدمهایی بودم که همیشه از اطرافیانم ضربه و آسیب خوردم بعد یاد گرفتم که چطور باشم .
خدا رو شکر هیچ وقت کسی آسیب جدی و ضربه شدیدی بهم نزده همیشه همه چیز سطحی بوده و در حد کلام بوده اما خب میتونسته اونها هم نباشه.
نمیدونم شاید سطح توقعم از خودم بالاست که اینطور میگم چون نمیشه خانوادهها رو با هم قیاس کرد . من تو خانواده ی پرجمعیتی بزرگ شدم اقوام و فامیلهای زیادی داریم که در حد تعادل با هم رفت و آمد داریم .خانواده ی همسرمم به نسبت پرجمعیت هستن و با اقوام اونها هم در حد تعادل رفت و آمد داریم. به نظرم باید طبیعی باشه که با چنین مشکلاتی مواجه بشم یا اینکه دیر به نتیجه ی دلخواه خودم برسم و تغییرات اون طور که خودم میخوام شکل بگیره.
با گذر زمان و روند طبیعی تکامل، خدا رو شکر که امروز بدون اینکه با کسی مشکلی داشته باشم میدونم با هر کسی چطور رفتار کنم و چ برخوردی داشته باشم.
سپاسگزاری با ارزشی که تو این چن وقت اخیر یاد گرفتم و ازش خیلی نتیجه دیدم بابت دیدن ویژگیهای مثبت همسرم و قدردان و سپاس گذار بودن بابت تک تک محبتهاش نسبت به خودمه .
اینکه بخاطر حضور و وجود و سلامت فرزندانمون همیشه سپاسگزار باشیم شاید طبیعی باشه اما اینکه تمرکزت روی سپاسگزاری از وجود همسرت باشه، کمی سختتره . اونم به دلایلهای مختلف که خدا رو شکر بالاخره این مقاومتو شکستم.البته جهان هم خیلی چیزا بهم نشون داد و بهم یادآوری کرد که قدر همسرتو بدون . همسرت مرد خیلی خوبیه واقعاً مطابقش ندیدم اخلاق و خصوصیتهای بینهایت خوبی نسبت به منی که همسرشم داره از اونجایی که همیشه وظیفش میدونستم هیچ وقت غرورم اجازه نمیداد نه تنها پیش خودش حتی تو خلوت خودم به خاطرش از خداوند ممنون باشم. الانی که دارم اینا رو مینویسم همینجوری اشک از چشام میاد یه جورایی شرمندشم . یکم از خدا خجالت میکشم از اینکه این همه لطف و عنایت خودشو نصیب من کرده بود بدون اینکه این بندش توجهی به این نعمتها داشته باشه.
دلیلشم چیز ساده ای هستش
بخاطر اینکه همیشه سطح توقعم از همسرم خیلی بالا بود. همیشه نگرشم این بود که ایشون باید منو به تمام خواستهها و حال خوب برسونه . برای اینکه همیشه توجه و تمرکزم روی نداشتهها و ناخواستههام بود. اینکه تمام فکرم مدام روی نقاط منفیش بود نقاطی که میتونست خیلی کمرنگ باشه.
خیلی به خاطر این موضوع به خودم آسیب زدم حتماً به همسرو و فرزندام هم آسیب زدم .
چون تو این چار دیواری تنها زندگی نمیکردم که ….
صادقانه اعتراف میکنم هم خودمو خیلی اذیت کردم و هم اعضای خانوادمو.
اگرچه ظاهرا همیشه فکر میکردم زنی هستم که مدیریت خوبی تو زندگیم دارم و به ظاهر از همه چیز راضیم و به خیال خودم چیدمان درستی تو زندگیم داشتم اگه عیب و نقصی میدیدم فقط ربطش میدادم به همسرم.
حالا بعد از گذشت این همه سال تازه به این درک رسیدم که باید لحظه به لحظه هر وقت و زمانی که همسرم هر محبت یا توجهی بهم میکنه همون لحظه از خداوند تشکر کنم. غرورمو کنار بزارم حتی از خودش هم تشکر کنم همیشه فکر میکردم اگه از همسرم بخاطر کارای خوبش تشکر کنم به قول معروف روش زیاد بشه یا میگن طرف پرو میشه .
میخوام بگم با وجود اینکه نسبت به بهش افکار خوبی نداشتم اما خیلی جاها هم ویژگیهای خوب و مثبتشو میدیدم اما نه به روی خودم میووردم نه به روی خودش .
همیشه گفتم همسرم بخاطر وابستگی شدیدی که نسبت به من داشت، که الان خدا رو شکر تو این چن سال اخیر تغییرات خیلی خوبی حتی تو این زمینه داشته یعنی بدون اینکه ذرهای از حس دوست داشتن و علاقش نسبت به من کم بشه وابستگیشو کمتر کرده که اینم من میزارم پای اینکه میخواسته عشقشو به من ثابت کنه . چون میدید من به خاطر وابستگیش خیلی جاها اذیت میشم ولی الان انصافاً به حد تعادل رسونده من آزادی و رها بودن خودمو تو زندگیم پیدا کردم اینم یکی از الطافی بوده که خداوند تو این چن سال اخیر شامل حالم کرده.
میخوام اینو بگم، از وقتی که تمرکزمو روی سپاسگزاری بخاطر تک تک محبتهای همسرم گذاشتم بطور عجیبی احساسم نسبت بهش تغییر کرده. نمیگم الان دیوونه و شهیدش شدم اما حسم نسبت بهش خیلی بهتر شده. اینکه فهمیدم وجودش چقد باعث درست کردن خاطرات خوب زندگیمه .
از اولم بخاطر این احساسم تقلای زیادی کردم ینی میدونستم که عیب از منه ، ولی با تقلاهام به نتیجه خاصی نرسیدم بعد رها کردم.
نمیدونم چطور تعریف کنم فقط اینو میتونم بگم که پله پله ترقی کردم و تو این زمینه تغییر مثبتی داشتم هر بار سعی میکنم خودمو با چن ماه قبلم مقایسه کنم همین که میبینم یه کمی بهتر از چن وقت پیشم هستم برام خوشاینده و اینکه نشون میده به مرور دارم بهتر از قبل میشم .
حالا یاد گرفتم چ وقتی باشه کنارم و چ لحظاتی که کنارم نیست مدام بخاطر رفتارها و ویژگیهای مثبتش از خداوند سپاسگزاری کنم شاید باورتون نشه بقدری گذشته ی وحشتناکی داشتم که تو این چن سال اخیر با وجود تغییرات جزئی جزئیم همیشه همسرم ازم تشکر کرده حالا که دیگه هیچی !!!!
از اون دسته مردایی هستش که غریبه و آشنا براش فرقی نداره هرجا هر احساسی نسبت به من داره همونو سریع بیان میکنه. هیچ باک و ترس از قضاوتی از کسی نداره. با وجود اینکه از خودم به اندازه ی کافی راضی نبودم اما همسرم همیشه طوری در موردم حرف میزنه که انگار داره با یه فرشته زندگی میکنه .
دقیقاً برعکس من برعکس این سالهای گذشته ی من ،همسرم همیشه قدر محبتها و ویژگیهای مثبت منو نسبت به خودش میدونست و از تغییراتم خوشحال و امیدوار میشد.
جای سرزنش نیست نمیخوام خودمو سرزنش کنم شاید باید این اتفاقها میفتاد و من با خیلی از تضادها روبرو میشدم تا بفهمم و قدر همسرمو بدونم خدا رو شکر میکنم قبل از اینکه دیر بشه به این درک رسیدم حالا متوجه شدم همسرم تنها کسیه که بیشترین محبت رو نسبت به من داره. بیشترین عشق را نثار من میکنه .بیشترین نگاه لذت بخشش مال منه. بیشترین حس خوبش کنار منه . همیشه هم حسم بهم میگه و اینکه همیشه همسرم بهم ثابت میکنه که من تنها مونس و همدم و محبوبه قلبش هستم . این موضوع تو تمام زندگیم بهم ثابت شده منتهی من خیلی جاها بیتفاوت ازش میگذشتم. از این به بعد بخاطر تک تک این حسهای قشنگی که از همسرم دریافت میکنم از خودش و از خداوند سپاسگزاری کنم.
همیشه دوست داشتم تو تمام لحظات زندگیم حس خوب از همسرم بگیرم در حالی که اون یه نفر همیشه کنارم بود ولی من نمیدیدمش . دلم میخواد از این به بعد هرچی نیست و هستم رو نثاره داشتن همچین همسری بکنم . همسری که هم در کلام بینهایت اعتماد به نفس و عزت نفس بهم میده و هم در عمل نشون میده که چقدر دوستم داره.
منظورم این نیست که اعتماد به نفس و عزت نفسمو از ایشون میگیرم منظورم اینه همیشه همه جوره توجه بهم میکنه و چیزی کمم نمیزاره.( نیازها و خواسته های یک زن )
استاد جونم مرسی .
مرسی ازت که هستی و هر بار با گوش دادن دورههای جدید و فایلهای جدیدت منو آگاهتر و بالغتر میکنی.
سالهاست بخاطر وجودت از خداوند سپاسگزاری میکنم از خداوند میخوام همیشه و در تمام لحظات ، دنیا به کامت باشه .
عاشقتم خیلی برام عزیز و قابل ستایشی .
سلام دوست عزیزم ناهید جانم
دوست پرتلاش و فعالم
خیلی خیلی خوشحالم و تحسین میکنم آنقدر متعهدانه پیش میرید.
چقدر کامنت زیبایی نوشتید و چه چیزای کشف کردی.خیلی خیلی شبیه له هم بودیم و دقیقا حس الانتون منم دارم تجربه میکنم.
تنها چیزی که میخوام بگم اگه سالهای قبل همسرمون بهمون محبت میکردن یکی از دلایلش شاید این بود ما احساس ارزشمندی میکردیم از قبل،
و تو وجودمون بود که خوب این احترام و عشق گذاشتن باید باش.و اینکه استاد تو فایل ها و دوره ها گفتن اگه نسبت به دیگران اوکی هستید ولی در برابر یک شخصی که خیلی هم بهتون محبت میکنه پرخاشگر و عصبی میشید چون اون فرد این وجه شما رو میاره بالا.تنها مشکل ما نبودیم ما تو وجود همسرمون نیستیم .
من دقیقا این مدلی بودم با همه اوکی همسرم نه. حتی تو خلوتم به قول شما خودم تعجب میکردم و میدونستم کارم اشتباه ولی دوباره همون رفتار نسبت بهش انجام میدادم.
و واقعا گل گفتید منم دقیقا همین دیروز با خوندن کامنت ها یهو انگار تازه حرف استاد متوجه شدم که عاشق تضاد تون باشید البته تضاد های دیگ میدونستم ولی این نه.
اینکه من چقدر عاشق همسرم، این همسرم اومد با اختلاف های که داشتیم تضاد های که به وجود میومد من ظرفم بزرگتر شد،قبلا تلاش میکردم ولی تسلیم نبودم فک میکردم خودم باید کاری کنم.ولی مدت ها دست تسلیم بالا بردم که من کی هستم بخوام مسئله حل کنم همه چیز از خدا.
دیگه تا تضادی بینمون پیش میاد که خیلی کمه میگم خدا جوابش بگو تا من انجام بدم بعدش پاداش رو هم میفرسته چقدر سپاسگزار خدا باید باشیم تضاد خودمون ایجاد میکنیم خدا الهام میکنه مسئله رو ،بعد اگه دریافت نکنیم بازم خودمون فشار بیشتر میکنیم ولی اگه هدایت دریافت کنیم عمل کنیم خودش پاداش میده.
پاداشش همین آزادی و رهایی که شما گفتید که منم دارم خیلی خیلی زیاد تجربه میکنم.
پاداشش اینه چقدر احترام و عشق و علاقه بینمون داره بیشتر میشه.
پاداشش اینه که حس آرامش گرفتیم و متوجه شدیم همسرمون هم تکه ای از وجود خداست
پاداشش برای من اینه منی که سعی داشتم قبلا همسرم از فضای مجازی دور کنم خودش برگشت چند روز پیش به بچه هام گفت ،من چند سال تو گوشی هستم به جای نرسیدم باید کمش کنم .
من چشمام گشاد شد از این حرفش .
واقعا خدا رو شکر میکنم بابت همین لطف بزرگش که این همین برای من انتخاب کرده و من روز به روز بیشتر میفهمم که چه انتخاب نابی بودن.
اینجاست که استاد میگ دیگ وقتی حست خوب باش گیر نمیدی به طرز لباس،اینکه مو نداره،اینکه بی برنامه ،….هیچی برات مهم نیست جز حضورش در کنارت.
سپاسگزار شما هستم یکبار دیگ تاکید کردید بابت نکات مثبت همسرم.
راستی من از دیروز برای ساعت 09:09هر صبح الارام گذاشتم هر جا هستم سجده شکر بیارم برای خداوند بابت حضور همسر و فرزندانم، الان چون ساعتش نزدیک شد بهم یادآوری کرد یادم اومد تا به شما هم بگم.
عاشقتونم بهترین زندگی رویایی رو برای شما و خانواده عزیزتون از خدا میخوام.
به نام خدای مهربانم .
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته فوق العاده و همه دوستان هم فرکانسیم.
داشتم تعداد سلولهای بدن انسان را مطالعه میکردم گفتم بیام اینجا هم قرا بدم دوستان هم بخونن و بتونیم
بیشتر به نعمتهایی که اصلا بهش توجه نداریم شکرگزار باشیم وای خدای من خودم هنگ کردم برای این همه عملکرد
هوشمند سلولی که در اختیار ماست و هیچ کاری براش نمیکنیم و خودش داره اتومات کارها را انجام میده با هدایت
الله مهربان و بخشنده که بی راه نیست مارا اشرف مخلوقات معرفی کرده ما ارزشمندیم خیلی زیاد خودمون را دست
کم نگیریم که میریم تو بغل شیطان .
چه تعداد انواع مختلف سلول در بدن انسان وجود دارند؟
حدود 200 نوع مختلف از سلول ها در بدن انسان وجود دارند. به عنوان مثال می توان به موارد زیر اشاره کرد:
گلبول های قرمز (اریتروسیت ها)
سلول های پوست
نورون ها (سلول های عصبی)
سلول های چربی
انسان ها ارگانیسم هایی چند سلولی و پیچیده هستند. سلول های موجود در بدن ما تخصصی هستند. این به معنای آن است که هر نوع سلول عملکردی منحصر به فرد و ویژه را ارائه می کند. بر همین اساس، هر یک از 200 نوع سلول موجود در بدن انسان دارای ساختار، اندازه، شکل و عملکرد متفاوت بوده و حاوی اندام های سلولی مختلف هستند.
به عنوان مثال:
سلول های مغز ممکن است از نظر ظاهری امتداد بیشتری داشته باشند، از این رو آنها می توانند سیگنال ها را کارآمدتر انتقال دهند.
سلول های قلب دارای میتوکندری بیشتر هستند زیرا نیازمند انرژی زیادی هستند.
سلول های سیستم تنفسی مسئولیت دریافت اکسیژن و دفع دی اکسید کربن را بر عهده دارند.
تمام سلول ها با همدیگر کار می کنند تا بدن انسان به طور کارآمد عمل کند.
چه تعداد سلول در بدن انسان وجود دارد؟
بنابر برآوردهای صورت گرفته در بدن یک فرد عادی 30 تریلیون سلول انسانی وجود دارد. البته این یک عدد تقریبی است. شماش سلول های انسانی فوق العاده پیچیده است و به سادگی اندازه گیری اندازه یا وزن یکی سلول و ارائه برآورد بر اساس حجم بدن انسان نیست.
هر یک از 200 نوع مختلف سلول ها در بدن انسان دارای اندازه و وزن متفاوت هستند. برخی سلول ها در بدن از تراکم بیشتری برخوردار هستند، در شرایطی که نمونه های دیگر پراکندگی بیشتری دارند.
سلول ها به طور مداوم در حال مرگ بوده و سلول های جدید به طور همزمان شکل می گیرند. رقم دقیق تعداد سلول ها با توجه به سن، قد، وزن، سلامت، و عوامل محیطی از فردی به فردی دیگر متفاوت خواهد بود.
بهترین روشی که می توانیم برای ارزیابی تعداد سلول های انسانی مد نظر قرار دهیم بر اساس شرایط یک فرد عادی است. مطالعه اخیر از مردی در بازه سنی بین 20 تا 30 سال، وزن 70 کیلوگرم و قد 170 سانتیمتر به عنوان مرجع استفاده کرده است.
چه تعداد سلول باکتریایی در بدن انسان وجود دارد؟
در گذشته باور بر این بود که تعداد سلول های باکتریایی در بدن انسان با نسبت 10 به 1 بیشتر از سلول های انسانی است. قدمت منبع اصلی این نسبت به سال های دهه 1970 باز می گردد که میکروبیولوژیست های آمریکایی از یک سری فرضیات برای محاسبه تعداد باکتری ها درون روده استفاده می کردند.
اما داده های جدید نشان می دهند که تعداد سلول های باکتریایی درون بدن انسان حدود 38 تریلیون است. این رقم به برآورد 30 تریلیون سلول انسانی بسیار نزدیک است. در شرایطی که احتمالا تعداد سلول های باکتریایی در بدن انسان بیشتر از سلول های انسانی است، اما اختلاف موجود بین آنها به اندازه ای که پیشتر تصور می شد، زیاد نیست.
چه تعداد سلول خونی در بدن انسان وجود دارد؟
سه نوع سلول خونی در بدن انسان وجود دارند که شامل گلبول های قرمز، گلبول های سفید و پلاکت ها می شوند. گلبول های قرمز خون با اختلاف زیاد فراوانترین نوع سلول خونی در بدن انسان هستند و سهمی بیش از 80 درصدی از تمام سلول ها را به خود اختصاص داده اند.
افراد بالغ به طور میانگین چیزی حدود 25 تریلیون گلبول قرمز در بدن خود دارند. زنان به طور معمول دارای گلبول های قرمز کمتری نسبت به مردان هستند و افرادی که در مناطقی با ارتفاع بیشتر زندگی می کنند به طور معمول دارای گلبول های قرمز بیشتری هستند.
همچنین، بنابر برآوردهای اخیر حدود 147 میلیون پلاکت و 45 میلیون لنفوسیت (نوعی گلبول سفید) در بدن انسان وجود دارند.
چه تعداد سلول در مغز انسان وجود دارد؟
تقریبا 171 میلیارد سلول، از جمله 86 میلیارد نورون، در مغز یک مرد عادی وجود دارند. نورون ها سلول هایی هستند که به انتقال سیگنال ها در سراسر مغز کمک می کنند. 85 میلیارد سلول دیگر نیز در مغز وجود دارند که به نام سلول های گلیال شاخته می شوند و به حمایت از نورون ها کمک می کنند.
بدن انسان روزانه چه تعداد سلول تولید می کند؟
اندازه گیری دقیق تعداد سلول هایی که روزانه در بدن ما تولید می شوند، دشوار است. طول عمر هر از 200 نوع سلول موجود در بدن انسان به طور قابل توجهی متفاوت است، از این رو هر نوع سلول با نرخ برابر تولید نمی شود.
بررسی میزان تولید گلبول های قرمز خون می تواند آغاز خوبی باشد زیرا آنها فراوانترین نوع سلول در بدن انسان هستند. گلبول های قرمز حدود 120 روز عمر می کنند و در نهایت توسط ماکروفاژها در طحال یا کبد از بین می روند. به طور همزمان، سلول های بنیادی تخصصی با نرخی تقریبا مشابه گلبول های قرمز مرده را جایگزین می کنند.
بدن یک فرد عادی حدود 2 تا 3 میلیون گلبول قرمز در هر ثانیه یا حدود 173 تا 259 میلیارد گلبول قرمز در روز تولید می کند.
روزانه چه تعداد سلول در بدن انسان می میرند؟
بیشتر سلول ها و نه همه آنها در نهایت می میرند و باید جایگزین شوند. خوشبختانه، بدن یک فرد سالم توانایی حفظ تعادل بین تعداد سلول های تولیدی و آنهایی که می میرند را دارد.
به عنوان مثال، همان گونه که بدن 173 تا 259 میلیارد گلبول قرمز در روز تولید می کند، تقریبا به همراه میزان نیز می میرند.
تعیین این که روزانه چه تعداد سلول در بدن انسان می میرند، چالش برانگیز است. سلول ها از نظر چرخه های زندگی با هم برابر نیستند. به عنوان مثال، گلبول های سفید تنها برای 13 روز زنده هستند، در شرایطی که گلبول های قرمز حدود 120 روز زندگی می کنند. از سوی دیگر، سلول های کبد می توانند تا 18 ماه به بقای خود ادامه دهند. سلول های موجود در مغز انسان نیز در طول عمر یک فرد زنده هستند.
بی نهایت سپاسگزارم استاد عزیزم که شما باعث شدید فکر کنیم که چه نعماتی داریم دم شما گرم خدا خیرتان دهد و
همیشه بدرخشید شما و همه دوستان را بخ خدای بزرگم میسپرم .
الله اکبر = خدا بزرگ است از هر چیزی که فکرشو کنیم بزرگتره
خدا نگهدارتون.
محمد عزیز
سپاسگزارم از نوشتن این کامنت علمی پژوهش که نهایتا منجر به توحید و خداشناسی میشه.خداوند همه چیزی برای ما و به ما داده است.تک تک سلولهای بدن،تک تک ضربان قلب،تک تک نفس هایمان،تک تک اعضایمان،تک تک سیستم های بدنمان،تک تک رشته های عضیگبی مان،تک تک رگهای خونی مان،مغز استخوان ،استخوان،غضروف ها،تاندون ها،نخاع،ستون فقرات،گوش،چشم قلب ،احساس ها،حس ها و……همه و همه از معجزاتی است که خداوند برایمان خلق کرده و باز بماند اون عقل و شعور وروح و جانی که داریم.واقعا آدم سرگیجه میگیره از این همه نعمت و باز از خودمان تعجب میکنیم که این همه نعمت رو خدا داده ما واسطه ها میتراشیم و همه را خداومیدانیم بجز الله مهربان را.خدایا شکرررت که در این سایت هستم کنار بهترین انسانهای دنیا و بهترین استاد دنیا.
سپاسگزارم از شما محمد بزرگوار