خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    469MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2
    36MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

734 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شادی رحیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 2440 روز

    سلام استاد عزیزم،خانم شایسته دردانه ی نازنین🙌🏼

    خداوند یک سیستم که در هر لحظه داره به فرکانس های من پاسخ میده،مهم نیست من آدم خوبی باشم یا بد خدا یا قانون یا انرژی هرچی اسمشو بزاریم فقط و فقط به فرکانس های من پاسخ میده.

    فرکانسهای من که نتیجه ی باورهای من هست!

    اگر من باور به کمبود داشته باشم—> احساسم بد میشه و در =>> فرکانس نا مناسب میفرستم پس جهان هم که مثل آینه عمل میکنه برای من کمبود را نشون میده.

    مثلا وقتی من امروز فروش محصولاتم کم بوده نسبت به دیروز ، احساسم بد میشه!! چرا ؟چون هنوز اون باور تو من شکل نگرفته مثل باور فراوانی و من فرکانس کمبود و احساس بد را به جهان ارسال میکنم و جهان هم پاسخ میده…

    خیلی از ماها فکر میکنیم باورهامون تغییر کرده !!

    و دقیقا در زمان برخورد با مسائل مختلف خودش را نشون میده،،،

    من میگم نهههه من فراوانی و باور دارم!! این همه نعمت! این همه ثروت!این همه ماشین گرون قیمت،این همه خانه های شیک و غیره و غیره….خوب اینها حرف من بوده یعنی در واقع آگاهی من بوده////

    کجا خودش را نشون میده؟؟؟!!!

    وقتی فروشم کم بوده و احساسم بد شده!!!

    اینجاست که حرف استاد به یادم میاد که میگن باورهای شما اگر درست یا بهتر شده باید نتایج زندگیتون و شخصیتتون هم تغییر کنه ….

    و گرنه خیلی از ما آگاهی های خوبی داریم ولی با، باور اشتباه میگیریم.

    پی در نتیجه فرکانس های ما نشات گرفته از باورهامون…

    .

    .

    .

    .

    درک همین مسئله که خدا یک سیستم و یک انرژی که هر جوری بهش شکل بدیم بی کم و کاست همون شکل را به خودش میگیره خودش تکامل میخواد.م

    » من خودم هر بار درکم یه کم بهتر میشه اما هنوز جای بهتر و بهتر شدن هست///

    » اینکه ما بپذیریم خودمون و فقط خودمون خالق زندگیمون هستیم همینو که باور کنیم خودش ما را خیلی به جلو میبره…

    چون بعضی موقع ها پیش میاد میگیم آآآرررره، من خودم خالق زندگیمم و هیچ کس تاثیری تو زندگی من نداره !!! اما اگر با خودمون صادق باشیم ،خیلی صادق و بهتر خودمون را بشناسیم میبینیم که …. نه ….

    یه جاهایی یه آدمایی اون ته ته های ذهنمون انگار یه قدرتهایی دارن//// به نظرم اینکه من و فقط من خالق زندگیمم با باورهام ، کانون توجهم ، احساسم و… موردی هس که مدام باید به خودمون یاداوری کنیم و فکر نکنیم که >>> نه دیگه من فهمیدم و دیگه تمام شد رفت.

    من هر چی بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که چقدر باید روی خودم و باورهام کار کنم،هیچ وقت نمیتونم بگم دیگه عالی شدم، یا حل شد… و هر چی بیشتر میگذره جمله قبل را بیشتر بهش ایمان میارم که درسته.

    ممنونم استاد برای این آگاهی ها

    ⭐️سپاسگزارم از خدایی که به من فرصت دیدن و شنیدن این فایل بینظیر را داد⭐️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    به نام الله

    روز چهل و پنجم سفرنامه من

    سلام و درود خداوند بر استاد عزیزم

    چقدر این فایل ها را دوست دارم چقدر چیدمان این فایل ها بصورت روزشمار عالی هستند و اگاهی پشت آگاهی.

    اینکه من بپذیرم که جهان یک سیستمه و خداوند انرژی مطلق هدایت کننده این سیستم است و این سیستم قوانینی دارد و مهم نیست تو کی هستی زنی یا مرد دینت چیه کجای این کره زمین زندگی میکنی مذهب داری یا نه . اصلا مهم نیست طبق سیستم یکسری فرکانس ها آگاهانه و یا نااگاهانه ما به جهان ارسال میکنیم و جهان طبق فرکانس ما اتفاقات زندگی ما را رقم میزنه.

    و چه مثال قشنگی ما آب را توی ظرفی مثلا لیوان میریزیم و اون آب شکل لیوان را میگیره. در اصل آب شکلی نداره و ما به اون شکل میدیم.

    پس هر نوع فرکانسی که بفرستیم بر پایه همون و از ریشه همون اتفاقات زندگی ما رقم میخوره.

    و اینکه خدا را هر شکلی ببینیم و باور کنیم طبق همون دریافت میکنیم باز هم همون فرکانسی است که میفرستیم . وقتی خدا را رحمان و رحیم و وهاب میبینیم فرکانس ما حال خوبه پس احساسمون خوبه پس طبق سیستم رحمانت و رحیمی بودن و وهاب بودن خدا را دریافت میکنیم.

    چقدر حالم خوب شده با گوش کردن به این فایل ها و کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم . اینکه میدونم هر جای این کره زمین زندگی کنم طبق فرکانس های خودم دریافت میکنم.

    با باور به احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب ، خودم آگاهانه فرکانس میفرستم پس با توکل به خودش احساس آرامش میکنم و مطمئنم چون قانون اشتباه نمیکنه ارامش نصیبم میشه.

    مثل قانون جاذبه زمین نمیشه بگم من باور ندارم پس من چیزی را میندازم و اون روی زمین نمیفته و میره توی هوا. نه قانون قانونه . از زمان پیدایش زمین بوده و خواهد بود.

    اینکه سیستم تر و خشک را نمیسوزونه . چه احساس خوبیه که آدم باور کنه هر کسی داره نتیجه اعمال خودش را میبینه چون فرکانس فرستاده. متاسفانه تا قبل از این آگاهی ها ما هم نااگاهانه فرکانس فرستادیم و نتیجه اش چه خوب و چه بد دیدیم. چون باورهامون همون بوده که نتابج نشون میده.

    اما حالا که اگاه به قوانین شدیم اگاه به سیستمی بودن جهان شدیم باید آگاهانه فرکانس بفرستیم و مواظب ورودی هامون باشیم. باید قدر نعمت ها را بدانیم و سپاسگزار باشیم و هر لحظه از رب العالمین تشکر کنیم و احساسمون را خوب نگه داریم.

    نتیجه اش واضحه . دیگه نه کسی را مقصر میدونم و نه خدا را نا عادل . میدونم خودم مسئول زندگی خودم هستم من فقط میتونم زندگی خودم را بسازم پس بد و بیراه به جامعه و خانواده و … نمی گویم . مسئولیت هایم را می پذیرم و آگاهانه عمل میکنم.

    روز به روز احساس آرامشم بیشتر شده روز به روز حالم بهتر شده و وقتی به خدا فکر میکنم با نامش با حرف زدن باهاش احساس خوبی را تجربه میکنم که قبلا اصلا همچنین تجربه ای را نداشتم.

    الا بذکرالله تطمئن القلوب

    خدایا شکرت . و استاد عزیز ممنونم از شما بخاطر این حال خوبم .

    مریم جان ممنونم بخاطر این مسیر سبز. در هر جلسه ازت تشکر میکنم تا بدانی که قدردان زحمات تو هستم . در حالی که میدونم شما حالت اینقدر خوبه و در فرکانس خوب هستی و نیازی به تشکر نداری اما من وظیفه ام میدانم . و خوش به حالت که خدا چنین هدایتی تو را کرده که این روزشمارها را اینچنین منظم بگذاری با کامنت های خوب بچه ها و متن های زیبای خودت. واقعا سپاسگزارم

    خیلی خیلی دوستتون دارم❤

    سپاسگزارم 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سپیده رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    روز چهل و پنجم از سفرنامه من؛

    اولین و مهمترین نکته ایی که تو این سفرنامه درک کردم این بود که، من چهل و چهار روز منتظر یه تحول عظیم بیرونی بودم و فکر میکردم این سفرنامه قراره اتفاقات بیرونی بزرگ مثل پول و ثروت رو وارد زندگیم کنه که همه چیز متحول بشه ولی با همون جمله اول کامنت مرضیه جون تازه فهمیدم که باباااااا تحولات درونی داره برام اتفاق میفته که این تحولات درونی دنیا‌ دنیا ارزشمندتر از پول و ثروته که چه بسا همین آگاهی ها و تحولات درونیم که هرگز از بین نمیره و هیچ کس نمیتونه ازم بگیرتشون موجب رقم زدن تحولات بیرون و ساخت پول و ثروت میشه…

    من تو این چهل و پنج روز واقعا به درک و فهم زیادی رسیدم و ایمان و توحید عملیم صدها برابر بیشتر شده و آرامش درونیم زیادتر شده و به لطف خدای مهربون ترس و نگرانی و استرس ها ازم دور شده، و دیگه صبح ها با حال بد و بی هدف از خواب بیدار نمیشمو هر روز با آرامش و شکرگزاری از تختم میام بیرون، و در هر لحظه حضور خدارو کنارم کامل حس میکنم و اینا همون تحولات زندگی منه، که چققققققدر ارزشمنده و من ازشون غافل بودم…

    خدایا شکرت که این درک و فهم رو بهم دادی و این تلنگرو مجدد بهم زدی که دختر جان اول ایمانتو قوی کن و به خودشناسی و خداشناسی برس، مادیات و پول و ثروت بعدش با حال خوب تو و فرکانس های مثبتت به صورت کاملا طبیعی به وجود میان…

    خب میریم سراغ آگاهی های این فایل که نگممممم براتون و اصلا از کجاش بگم…

    من اولین بار بود تو این یک سال که این فایلو گوش کردم و چقدر نکات کلیدی و مهم و اصلی توش بود، یعنی اگه قرار باشه کل فایلهای استاد خدایی نکرده پاک بشه و فقط همین یدونه بمونه ،اونقدر آگاهی و مطالب مهم و کلیدی درش هست که قدرت تغییر و آگاه سازی هرکس رو که در مدار و مسیرش باشه و بخوادرو تغییر بده…

    شناخت خدا، شناخت قوانین جهان هستی، شناخت طریقه کار کردن این قوانین، شناخت قدرت مطلق، شناخت کنترل افکار ، شناخت تکامل، شناخت فرکانس ها و از همه مهمتر فهم و درک سیستمی بودن جهان هستی و اینکه خدا انرژی هست…

    خدا ،سیستم، انرژی، قدرت برتر، نیروی ماورا، قدرت مطلق، جهان هستی، آب، خاک، هوا، آتش، بارون و برف، چهارپایان، خزندگان، پرندگان، پستانداران، جنبندگان، گیاهان، طبیعت، نوزادان، تک‌تک انسانها همه‌ و همه خدان، چرا که همه از انرژی اصلی سرچشمه گرفته شدن و به وجود اومدن ،پس همه یکی هستن و جدا نیستن…

    اینکه باز شدن رود نیل دلایلی کاملا علمی و منطقی داشته و به دلیل شرایط آب و هوایی و جزر و مدی بوده شکی درش نیست که طبق قانون عمل شده و به لطف خدا هم زمانی پیش اومده، اما چندتا مورد دیگه رو هرچی فکر میکنم نمیتونم منطقشو درک کنم اگر معجزات خدا نبودن و به صورت منطقی و طبق قوانین اتفاق افتادن و اونم مثلا:

    سخن گفتن عیسی در قنداق، تبدیل شدن عصای موسی به مار، زنده موندن یونس در شکم ماهی و یا تبدیل شدن آتش به گلستان بر ابراهیم…!!!

    هرچی فکر میکنم که اینارو با قوانین منطقی کنم نمیشه،

    تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که باور قوی داشتن و ایمان و توحید خالصانه پیامبران میتونسته دلیل این اتفاقات باشه، یعنی موسی باور داشته که قدرت تبدیل عصاشو به مار داره، یا ابراهیم باور داشته که آتش نمیتونه آسیبی بهش برسونه و ایمانش به خدا به دادش میرسه، یا یونس که تونسته تو شکم ماهی بدون غذا و اکسیژن زنده بمونه مثل خیلی هایی که تو زلزله زیر آوار و خرابی ها چند روز بدون اکسیژن و غذا زنده میمونن پس اینم امکان پذیره…

    فقط میمونه حرف زدن عیسی در قنداق! چطور نوزاد یک روزه میتونه زبون باز کنه و باور داشته باشه که پیامبر خداست و به حرف بیفته، اگر معجزه نیست؟!؟…

    من هنوز اعتقاد دارم که معجزات خدا وجود داره، و نمیدونم این باور درسته یا غلط؟ نمیدونم که منافاتی با قوانین جهان هستی و رقم زدن تمام اتفاقات زندگیمون به دست خودمون داره یا نه؟!؟

    استاد گفتن هرچیزی که بهت آرامش و حس خوب میده و باعث میشه ایمانت به خدا بیشتر بشه، اکیه…

    من معجزات و قدرت خدارو باور دارم ولی دلم میخواد دلیل و منطق قانونمندیشونو بدونم تا یوقت فکر اینکه خدا بین بنده هاش فرق میذاره یا به یکی توانایی و استعداد بیشتری میده رو تو ذهنم پرورش ندم…

    استاد عزیزم و دوستان هم سفرم اگر بتونین بیشتر راهنماییم کنید تا به درک بیشتری برسم،ممنون میشم…

    خدایا شکرت که منو تو این مسیر آگاهی الهی قرار دادی و موجب تحول درونیم شدی و هر لحظه منو هدایت میکنی، کمکم کن به درک بیشتری برسم و ظرف وجودیم بزرگتر بشه تا در مدارهای بالاتری قرار بگیرم و بتونم آگاهی های بیشتری کسب کنم و ذهنم به راحتی منطق رو بپذیره و به این واسطه به ایمان و توحید ابراهیمی برسم…

    خدایا شکرت که منو هدایت کردی به بودن در کنار استاد عباس منش عزیز دل و مریم گلی دوست داشتنی و تمام دوستان هم سفرم که دستی از دستان تو شدن برای آگاهی بخشی بیشتر و بهتر به من، تا با درک و فهم عمیق تر بتونم به رسالتی که دارم و بخاطرش به این دنیا اومدم عمل کنم و جزو بندگان صالحت باشم…

    در پناه الله یکتا و بی همتام شاد و سلامت و خوشبخت و ثروتمند باشین…

    یا حق…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    آمیتیس گفته:
    مدت عضویت: 4061 روز

    part 1

    متن کامل فایل ارزشمند “خدا را بهتر بشناسیم 2” تقدیم به دوستان عزیز هم فرکانسی:

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت شما دوست عزیز

    میخوام امروز در مورد موضوعات مهمی صحبت کنم. اولا من تشکر میکنم از دوستانی که دارن فکر میکنن. اینکه ما داریم فکر میکنیم، اینکه ما به چالش میکشیم آنچه را که قبلا میدونستیم، آنچه را که قبلا بهمون گفتن، این خودش خبر خیلی خوبیه. یعنی به قول معروف برای اینکه به خدا یقین پیدا کرد اول باید به خدا شک کرد، یعنی نگران این موضوع نباشید انسان از طریق شک به یقین میرسه. داستان حضرت ابراهیم رو به یاد بیارید که در مورد خداوند اول فکر کرد ستاره خداست، بعد فکر کرد ماه ربش هست، بعد گفت خورشید ربمه و بعد از خدا خواست که هدایتش کنه. میخوام بگم که نگران این موضوع نباشید که ما شاید مثلا درست نفهمیم قضیه رو، نکنه مثلا شک کنیم، نکنه به یه سری مسائل و باورهای قبلی و اعتقادات قبلیمون ضربه بخوره و بشکنه، اصلا نگران نباشید، اعتقادی که بر پایه ی تقلید از گذشتگان باشه اصلا اعتقاد نیست. یعنی خدایی که بپرستیم و قبولش داشته باشیم و این پرستش و قبول داشتن بدون فکر باشه، بدون دلیل باشه، بدون منطق باشه طبق گفته ی قرآن اصلا اون ایمان واقعی نیست. ایمان واقعی ایمانیه که خودمون بهش برسیم نه اینکه از بچگی در گوشمون اذان گفته باشن و گفته باشن تو بچه مسلمونی، باید یه همچین خدایی رو بپرستی، یه همچین دیدگاهی داشته باشی و ما هم همون راه رو ادامه بدیم. پس خیلی خوبه، تا اینجای کار خیلی خوبه فقط ازتون میخوام که اجازه ندید که باورهای گذشته شما رو متعصب بار بیاره، نه در این مورد، در همه ی موارد تو زندگیتون. یعنی اجازه ندید که آنچه که از قبل پذیرفتید بدون دلیل، بدون مدرک، فقط به واسطه ی اینکه پدر و مادر و پیشینیانتون بهتون اینو گفتن نذارید که چشم شما رو ببنده بر روی حقایق، بر روی آنچه که دونستنش میتونه به شما خیلی کمک کنه.

    من اومدم گفتم که نگاه سیستمی به خداوند نگاه خیلی خیلی بهتریه و به نظر بنده خداوند یک انسان نیست، یک موجود نیست که یه جایی باشه، یه سری کارهایی رو مثل ما انجام بده. من در مورد احساساتی عمل کردن خداوند خیلی صحبت کردم، گفتم خداوند احساسات بشری نداره. بعضیا اینو به رحمان بودن خداوند یا رحیم بودن خداوند ربط دادن، بعضیا در مورد مسائل مختلف صحبت کردن، بعضیا از بحث های فلسفی استفاده کردن. دوستان به هیچ عنوان من نه به فلسفه علاقه دارم نه خوشم میاد وارد بحث های فلسفی بشم چون باز به اعتقاد بنده این بحث های فلسفی نه سر داره نه ته داره! یعنی نتیجه ای نمی گیریم. ما میخوایم اینجا نتیجه بگیریم، یعنی ما میخوایم به یه نتیجه ای برسیم که آقا ما اگر خداوند رو چطور ببینیم زندگی بهتری داریم؟ اول یه قانون کلی رو با همدیگه مرور کنیم: هرجور که خداوند رو ببینی همون جور اتفاق میفته. خداوند رو رحمان ببینی رحمان دیده میشه، خداوند رو غفور ببینی غفور برات دیده میشه و تجربه ش میکنی، خداوند رو جبار ببینی، خداوند رو ستمگر ببینی ستمگر دیده میشه، خداوند رو خدایی ببینی که خدای عشقه خدای عشق برای تو دیده میشه. ممکنه بغل دستیت یا برادرت خدا رو یه جور دیگه ببینه، به همون نسبتی که خدا رو می بینه به همون نسبت نتایج متفاوتی رو دریافت میکنه از تو. آنچه را که ما در مورد خداوند باور میکنیم همون رو تجربه میکنیم.

    باور ما نسبت به خداوند باعث میشه ما شرایط و اتفاقات رو تجربه کنیم اما یه سری چیزا قانونه یعنی اینجوری نیست که مثلا من فکر کنم بگم که خوب آقا من باورم اینه که نمیفتم زمین برم از یه ساختمون 100 طبقه خودمو بندازم پایین بگم نه من باورم اینه که جاذبه وجود نداره. یه سری چیزا هست قانونمندیه اصلا کاری به باور نداره یعنی بعضیا من تعجب میکنم اشتباه فرض میکنن میگن آقا نه من باورمو عوض میکنم مثلا میرم توی خلا بدون آب و بدون غذا و بدون اکسیژن مثلا یه سال زنده می مونم. من چون باورمو عوض کردم که بدن من نیاز به اکسیژن نداره! یه سری چیزا قانونمندیه، یه سری چیزا رو نمیشه تغییرش داد، یه سری قوانین حاکم بر جهان هستند که خداوند در قرآن از مشیت نام میبره.

    بیاید یه چندتا موضوع رو با همدیگه مرور کنیم. به اینجا رسیدیم که هرجور خدا رو ببینیم همونجوری درکش میکنیم، همونجوری دریافت میکنیم، اگر با محبت ببینیم با محبت تجربه ش میکنیم، اگر ستمگر ببینیم ستمگر تجربه ش میکنیم. اما موضوعی که من خیلی علاقمندم بهش و دوست دارم که شما هم بهش فکر کنید اینه که بیایم ببینیم که قوانین جهان چطوره؟ یه بحثی بود آلبرت انیشتین دنبال یه موضوعی بود به نام Theory of everything یا تئوری همه چیز. میگفتش که به نظر من خدا تاس نمیندازه که مثلا اگر 6 اومد اینجوری جهان رو رهبری کنه، اگر 2 اومد مثلا یه جور دیگه جهان رو رهبری کنه. برای هر کارش بیاد یه تاسی بندازه بالا و طبق اون عددی که تاس نشون میده اتفاقات رو رهبری کنه. خداوند خداوند قانون هاست و طبق یک قانون کلی داره جهان رو رهبری میکنه و جهان داره طبق این قانون عمل میکنه. خیلی فکر کرد که بتونه این قانون کلی رو ببینه که هم فیزیک کوانتوم رو بتونه جواب بده و هم فیزیک سیارات رو بتونه جواب بده. یعنی در کوچکترین ذرات، در اتم، در الکترون همون قانونی باشه که در کهکشان راه شیری داره اتفاق میفته. خوب اون تا آخر عمرش نتونست به جواب درست برسه. یه فرد دیگه ای به نام پروفسور استیون هاوکینگ هم خیلی سعی کرد که به این موضوع برسه، یه سری اعتقادات متفاوتی هم داشت، یه فیلمی هم جدیدا ساختن به نام Theory of everything که نامزد جایزه ی اسکار هم بود توی اون فیلم یه نقل قولی میکنه و میگه که نه انیشتین اشتباه کرد، به نظر من خدا تاس رو میندازه ولی تاس رو انقدر دور میندازه که کسی پیداش نکنه اصلا یعنی کسی نفهمه به چه شکله و یه سری تغییرات تو عقاید داشت یه بار میگفت من خدا رو قبول دارم و یه بارم این اواخر میگفت نه من اصلا بعید میدونم که خدایی وجود داشته باشه و جهان برای خلقش نیاز به خدایی داشته باشه.

    کاری ندارم به این صحبت ها اینا تئوریه، اینا فلسفه س، اینا نظریه س، اینا بحث های بی فایده س، ما میخوایم برسیم به یه موضوع خیلی مهم که بتونیم قوانین خداوند رو درک کنیم. خداوند بر طبق سیستم عمل میکنه. این که حالا خداوند چیه؟ بعضی از دوستان این موضوع رو گفتن که نه خداوند بالاتر از سیستمه، من گفته بودم خداوند انرژیه بعضیا گفته بودن نه بالاتر از انرژیه، مافوق انرژیه و… دوستان انرژی همه چیزه! من نمیدونم چرا بعضیا دوست دارن مقاومت کنن در مورد موضوع انرژی، اصلا چیزی غیر از انرژی در جهان وجود نداره. یعنی هرآنچه که شما می بینید، هرآنچه که شما نمی بینید، هرآنچه که سیاهچاله هست یا هرآنچه که درواقع دنیای شناخته شده یا به قول ستاره شناس ها دنیای قابل مشاهده یا دنیای غیرقابل مشاهده هست، هرآنچه که هست از Dark Matter (ماده ی سیاه) Dark Energy (انرژی سیاه) و هرچی که هست در جهان انرژیه، بیسش انرژیه، پایه ش انرژیه، پایه ش کوارکه، چیزیه که ما بهش میتونیم بگیم انرژی. اگر در فیزیک قانون پایستگی انرژی رو یادتون بیاد ما میگیم که انرژی نه به وجود میاد نه از بین میره فقط از شکلی به شکل دیگه تغییر حالت میده، بعد نگاهمون هم به خدا میگیم “لم یلد و لم یولد” ما میگیم خدا نه زاییده شده و نه میزاید. ما نگاهمون در مورد قرآن همون نگاهیه که در مورد انرژی داریم، در مورد خدا همون نگاهیه که در مورد انرژی داریم فقط یه ذره تفاوت داره یکی بهش میگه خدا یکی بهش میگه انرژی یکی بهش میگه نیروی حاکم بر جهان یکی میگه نیروی برتر، نیروی خیر هرچی که اسمشو میذاریم. من فکر میکنم بهترین کلمه ای که میتونیم براش بذاریم یک انرژیه، یعنی انرژی پایه، انرژی ای که همه ی جهان رو خلق کرده و داره گسترش میده. ما میخوایم قوانین حاکم بر این انرژی رو درک کنیم. نمیدونم به عمر ما جواب میده یا جواب نمیده، نمیدونم اصلا ما در نهایت میتونیم تمام قوانین رو درک کنیم و ازش استفاده کنیم یا نه ولی حداقل داریم شروع میکنیم به فکر کردن، شروع میکنیم به حرکت کردن و ما میخوایم قوانینی رو استفاده کنیم که به دردمون میخوره.

    چرا من میگم وارد فلسفه نشینم، وارد بحث های فلسفی نشیم؟ چون بحث های فلسفی نتیجه ندارن آخر. یعنی من انقدر از فیلسوف های عزیز و دوستان خودم رو که دکترای فلسفه دارن میخونن سراغ دارم که اصلا سرشون درد میکنه برای بحث کردن ولی زندگیشو نگاه میکنی هیچی نداره تو زندگیش نون نداره برای خوردن. زندگیش همیشه پر از تشنجه، پر از نگرانیه، پر از ناراحتیه ولی ماشاالله فقط برای بحث این آدم رو ساختن بشینه فقط بحث کنه در مورد موضوعات مختلف. سوال من اینه که خوب تو انقدر بحث کردی چه زندگی داری الان؟ چقدر حالت خوبه؟ چقدر سلامتی؟ چقدر ارتباط های خوبی داری؟ چقدر وضع مالی خوبی داری؟ ما میخوایم به این برسیم که در این دنیا سعادتمند زندگی کنیم و در آخرت هم سعادتمند زندگی کنیم و برای این ما باید برسیم به قوانینی که حاکمه بر جهان.

    اینکه من میگم نگاه سیستمی داشته باشیم برای اینکه نگاه سیستمی به ما آرامش میده من همیشه گفتم که بزرگترین سپاسگزاری من از خداوند اینه که خدایا ازت ممنونم که قوانینی رو وضع کردی که تغییر نمیکنه، ازت ممنونم که پامو محکم میذارم زمین، ازت ممنونم که نگرانی ها رو از وجود من کشیدی بیرون به من گفتی آقا قانون من اینه اگر این فرکانسو ارسال کنی مطلقا این جواب رو میگیری نه جواب دیگه. این قانون منه طبق این قانون دارم جهان رو رهبری میکنم. بزرگترین سپاسگزاری من به عنوان کسی که دارم تو این حوزه کار میکنم اینه که خدایا ازت ممنونم که جهان رو با قوانین بدون تغییر آفریدی، اینجوری نیست که شانسی باشه، اتفاقی باشه، من نتونم چیزی رو کنترل کنم، من تمام قسمت های زندگیمو میتونم کنترل کنم چون من میتونم افکارم رو کنترل کنم، چون من میتونم فرکانس هامو کنترل کنم، چون من میتونم احساساتمو کنترل کنم و مهم تر از همه چون من میتونم نگاهم رو به جهان کنترل کنم، دیدگاهمو کنترل کنم. به این دلیل که من میتونم نگاهمو کنترل کنم من میتونم اتفاقاتم رو هم کنترل کنم، شرایطمم کنترل کنم.

    من میخوام به اینجا برسیم نمیخوام وارد بحث های حاشیه ای بشیم. من میخوام این نگاه رو داشته باشیم که چطور میتونیم اتفاقات رو برای خودمون اونجور که خودمون میخوایم رقم بزنیم؟ ما موقعی میتونیم این نتیجه رو برای خودمون به وجود بیاریم که باور کنیم که جهان یا خداوند داره با یک سیستم بدون تغییر حرکت میکنه. خداوند یک انرژی هست که تمام جهان از اون انرژی به وجود اومده، به قول فیزیکدان ها از شکلی به شکل دیگر تغییر حالت میده ولی نه به وجود اومده نه از بین میره، همیشه هست همیشه بوده و همیشه خواهد بود (همون تعریفی که ما از خداوند داریم) فقط در تمام اشکال خودشو تبدیل میکنه. حالا قوانین حاکم بر این انرژی رو ما میخوایم بدونیم چیه؟ ما میخوایم قوانین حاکم بر این انرژی ای که کهکشان ها رو خلق کرده و اتم رو هم خلق کرده بدونیم چجوریه؟

    برای اینکه اینو درک کنیم یه نگاهی به حرف های من داشته باشید. ما میتونیم فرکانس هایی رو به جهان هستی ارسال کنیم و این انرژی هوشمند با توجه به فرکانس های دریافتی ما انرژی اطراف ما رو که اتفاقات، شرایط، روحیه ی آدمها، وضع مالی، سلامتی و…. همه ی اینام قسمتی از همون انرژیه رو رقم میزنه. مثل یه آب مایعی می مونه که توی ظرف مثلا شبیه یه لیوان بریزی، اون آب مایع بی شکله ولی شبیه اون ظرفی میشه که تو براش آماده کردی، شبیه لیوان میشه. اون انرژی به هر شکلی درمیاد اما اون شکل رو تو براش تعیین میکنی. البته 95% آدما ناآگاهانه ظرفشون رو شکل میدن، ناآگاهانه فرکانس هاشون رو به جهان هستی ارسال میکنن به خاطر همین اتفاقاتی که نمیخوان وارد زندگیشون میشه.

    ما میخوایم یه کاری کنیم از این قوانین حاکم بر انرژی استفاده کنیم و اون چیزی که دوست داریم رو خلق کنیم. هدف من اینه به قول انیشتین بتونیم فکر خدا رو بخونیم. یه جمله ی خیلی معروفی داره آلبرت انیشتین میگه همه چیز جزئیاته من میخوام بتونم فکر خدا رو بخونم ما بقی چیزا همش جزئیاته. میخوایم ببینیم که این قوانین چطور عمل میکنه؟ باز هم من تاکید میکنم یه نگاهی به قرآن بندازید هرکجا دیدید که این نگاه من (نگاه سیستمی ب خداوند) نگاه اشتباهیه به من بگید که آقا نه ما تو قرآن آیه هایی رو آوردیم که نگاه سیستمی نداره. بعضیا گفتن که رحمانیت خداوند برای همه ی موجوداته، رحیم بودنش مثلا فقط برای مومنینه. اینم یک سیستمه، یعنی شما هرجوری که نگاه کنی سیستمه. سیستم اینجوری عمل میکنه طبق یه قانونی. اگر سیستم میگه که آقا رحمانیت، محبت، عشق برای همه ی موجوداته ولی یک عشق خاص برای مومنینه این سیستمه. مثل یه معلمی می مونه که به همه ی بچه های کلاس داره درس میده، عشقیه که داره به همه درس میده اما به افرادی که خیلی خیلی خوب گوش میکنند بیشتر توجه میکنه، بیشتر بهشون تمرین میده، بیشتر بهشون کلید میده، بیشتر بهشون کمک میکنه. اونایی که توجه نمیکنن دارن مسخره بازی میکنن ته کلاس معلم درسشو میده ولی به این بچه ای که داره خیلی خوب گوش میکنه توجه بیشتری میکنه، ازش تمرین بیشتری میخواد، بهش کتاب های بیشتری رو معرفی میکنه ولی درسشو داره به همه میده، اینم یه سیستمه. سیستم داره این کار رو انجام میده یعنی سیستم تعریف شده که آقا به این شکل عمل کن. ما میخوایم همینا رو بدونیم دیگه که این سیستم چطور کار میکنه؟

    حالا من گفتم این سیستم به این شکل عمل میکنه که شما هر فرکانسی رو ارسال کنی همون رو برات برمیگردونه فارغ از اینکه ظاهرت چیه؟ ملیتت چیه؟ جنسیتت چیه؟ سنت چقدره؟ تحصیلاتت چیه؟ دینت چیه؟ فارغ از اینکه حجابت چیه؟ هرچی که فکر میکنید دیگه، این به این شکل عمل میکنه. در تمام طول دوران هم این اتفاق افتاده. هرکسی با هر دینی که داشته فرکانس مثبت اتفاقات مثبت رو به وجود میاورده و فرکانس منفی اتفاقات منفی. اصلا دین باید به شما آرامش بده اگر دین اگر یاد خداوند برای شما آرامش ایجاد نمیکنه که اصلا دینه کلا اشتباهه دیگه. دینی که برای شما آرامش ایجاد نکنه، دینی که در دل شما ترس بندازه احتمالا نگاهتون به اون دین اشتباهه. نمیگم اون دین اشتباهه ها، اون مذهب اشتباهه، نگاه شما به اون مذهب یا درک شما از اون دین یا از اون مذهب اشتباهه که به شما داره این احساس بد رو میده.

    هر فرکانسی رو که ارسال میکنی میخوای بدونی فرکانس خوبی داری ارسال میکنی یا فرکانس بد؟ (بهتره که بگم فرکانس در زمینه ی خواسته هات یا در زمینه ی ناخواسته هات) نگاه کن به احساست، اگر احساس بدی داری داری اتفاقات بد رو برای خودت رقم میزنی، داری یه ظرف به درد نخور رو درست میکنی که اون انرژی به اون شکل درمیاد، اگر احساس خوبی داری، داری فرکانس های خوب به جهان هستی ارسال میکنی که همه ی این احساس بد یا خوب رو ما میتونیم با نگاهمون درست کنیم. یعنی میتونه یک اتفاق یکسان برای 2 نفر آدم بیفته این 2 نفر با توجه به اعتقادشون به خداوند یکیشون به آرامش برسه بگه “الخیر فی ما وقع” من مطمئنم یه خیریتی تو اینه و به آرامش برسه، یکی بگه نه خداوند منو دوست نداره اگه منو دوست داشت مثلا به من کمک میکرد، اگه خداوند بود که خدا منو می دید، خدایی وجود نداره که اینقدر بلا سر من اومده وگرنه اینقدر بلا سر من نمیومد! این نگاه نگاه اشتباهه دیگه، نگاهی که مثلا فکر میکنه که خدا وایساده اونجا که یه کاری برای تو بکنه نگاه اشتباهیه. خیلی از آدما دوست دارن که اینجوری فکر کنن، نگاه بکنن به خدا، آخرشم به همین کفره میرسن. هرچند که این کفر هم چیز بدی نیست بعدا یواش یواش این نقطه ی عطفی میشه برای اینکه خدا رو بهتر درک کنه البته شاید، نمیدونم شاید هم نشه. ولی در هر صورت اینکه ما فکر کنیم که آقا خدا یه گوشه ای وایساده یه کاری انجام بده این وسط این نگاه اشتباهیه.

    این سیستم یه واکنشی نسبت به فرکانس های ما میده. این انرژی واکنشی نسبت به فرکانس های ما میده نه نسبت به ظاهر ما، نه نسبت به قیافه ی ما، به دین ما یا به هر چیز دیگه ای که فکر میکنیم. حالا هرچقدر که بتونی فرکانس هاتو بهتر ارسال کنی اتفاقات بهتری رو تجربه میکنی، هر چقدر که نتونی این کار رو بکنی، نه. حالا برای اینکه نگاه سیستمی رو به خداوند بهتر درک کنیم من یه چندتا آیه رو از سوره ی “نور” براتون بخونم، از آیه ی 42 با هم یه مرور کنیم:

    فرمانروایی آسمان ها و زمین از آن خداست و بازگشت به سوی خداست. مگر ندیدی که خداوند ابرها را میپراکند و به هم میآورد و متراکم میکند و آنگاه می بینی قطرات باران را که از میان ابر فرو میریزد و از کوه های آسمان دانه های تگرگ نازل میکند

    خدا رو داره میگه ها. خوب همه ی ما میدونیم که سیستم داره این کار رو انجام میده ولی تو قرآن هرکجا سیستم رو داره میگه درواقع داره میگه خدا این کار رو داره انجام میده.

    و با آن هر که را بخواهد زیان میرساند و از هرکه بخواهد این زیان را برطرف میکند. نزدیک است درخشندگی برق آن حس بینایی را ببرد. (منظورش رعد و برقه)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیزم و استاد شایسته عزیزم و دوستان عزیزم

    این فایل ،نشانه امروزم بود که دوره بود.دوره راهنمای عملی و جلسات 9 و 10

    هر چیزی در جهان از انرژی تشکیل شده ،انرژی نه بوجود می آید نه از بین می‌رود بلکه از حالتی به حالت دیگه تغییر پیدا میکنه.

    اگه ما اون انرژی اصل رو خدا بنامیم،همه چیز از خدا ساخته شده .انا لله و انا الله راجعون.همه چیز برمیگرده به اصل

    وقتی اصل و قوانین ثابتش رو پیدا کنیم به همه چی می‌رسیم.اصل عدالت هم همینه که قوانین برای همه ثابته.

    من با شکرگزاری،با توجه به نکات مثبت ،با باورهای درست چیزی رو جذب میکنم که تمرکز دارم.

    خداوند یک سیستمه که تمام آفرینش مال اوست،الحمدلله رب العالمین

    سیستم بر اساس قانون کار میکنه و قانون میگه خودتون فرکانس میفرستین و جواب میگیرین.

    قبل از ورودم به سایت ،در مقابل شنیدن خیلی از حرفها از جمله همین سیستم بودن یا انرژی بودن خدا مقاومت داشتم.

    خدا رو یک فرا انسان میدیدم که قدرتمنده و عذاب میکنه یا پاداش میده.تو قرآن هم وقتی آیه هایی که یشا داشت میخوندم تو معنیش نوشته بود اگر خدا بخواهد و همیشه در مورد خیلی از مواردی که بهش نمی‌رسیدم میگفتم خدا نخواسته،صلاح من نبوده و…

    اما با توضیحات استاد البته با رعایت تکامل حتی در درک موضوع به درک استاد رسیدم و واقعا باری از دوش آدم برداشته میشه وقتی درک آدم بالا میره.

    خداوند انرژی که کل جهان رو آفریده و مدیریت میکنه.تو آیه 186 سوره بقره میگه اگه کسی ازت سوال کرد خدا کیه بگو نزدیکه و اجابت میکنه درخواست درخواست کننده رو ……

    چقدر راحته زندگی کردن با قانون.چقدر راحته اصل رو بفهمیم و بعد به خواسته هامون برسیم.چقدر خوبه این درک رو تبدیل به عمل کنیم .

    برگی بدون اذن او بر زمین نمی افته.

    خدای من شاکرم که به من منت نهادی و خلقم کردی و وارد بهشتم کردی و استاد بزرگی به من دادی.

    خدایا شکرت از نور آگاهیت

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مریم کهوند گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    آدم چی میتونه بگه در برابر این عظمت تو، توی اجابت کننده، تویی که من رو در این شب برفی زیبا، در این سکوت شب بی قرارم کردی، تویی که من رو کوبیدی و از نو ساختی، خدایا من چی میتونم بگم از احساسی که درونم رو آشوب کرده، از احساسی که چشمام رو مثل آسمون امشبت کرده، خدایا من چی میتونم بگم دربرابر تو، که حالا میفمم از رگ گردن نزدیک تر یعنی چی، عباس منش چیکار داری میکنی با ما.

    خدایا چقدر زمان بندی تو دقیقِ که من باید الان تو رو بیشتر از هر زمان دیگری همه چیز ببینم.

    خیلی شنیده بودم که میگفتن خدا یک انرژی و… ولی هیچ موقع به اندازه امروز نفهمیدم. زمانی که تو در زبان استاد گفتی، گفتی با زبانی که من بفهمم، گفتی به زبانی که برای من قابل درک باشه، تو تعریفی کردی که برای ما انسان های زمینی قابل درک باشه.

    و انرژی نه به وجود میاد و نه از بین می ره و تو نه زاییده شدی و نه می زایی. وااااای رب من، واااااااااای همه وجودم تویی که در اشک من جاری هستی، توئی که در قلب من میتپی، و من از هر زمان دیگه ای تو رو به خودم نزدیک و نزدیک تر میبینم پروردگارم.

    هر چی بیشتر فکر میکنم بیشتر رد پای اثبات انرژی بودن تو رو می فهمم، در شعر های عرفانی

    دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ.

    دنیا همه تویی خداوندم و ما بدون تو هیچیم. توئی که به وجود ما معنا میدی.

    به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم، به دریا بنگرم، دریا تو بینم، به هرجا بنگرم، کوه و در و دشت، نشان از قامت رعنا تو بینم

    چقدر حالا واضح تر میشن این شعر ها برام، چقدر شیرین تر میشه اثبات خدایی تو برام در هر ذره ای.

    ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

    اینها همه کی اند که در کارند؟! و اینها همه تویی که در کاری که شاید ما هدایت های همیشگی تو رو ببینیم و تفکر کنیم در اون

    من ده سال که در جست و جوی توئم و تو امشب من رو آماده شنیدن الهامت کردی. هیچ وقت اون شب رو یادم نمیره که وقتی در رکوع بودم ازت عاجزانه خواستم که من رو کمک کنی طوری عبادتت کنم که لایقش هستی. همیشه یکی از دغدغه هام این بود که بشم بنده ای که برسم به عمق این معنا که خوشا آنان که دائم در نماز بی و تو پله به پله من رو هدایت کردی به اینجا، به این مکان مقدس ِ سرشار از آگاهی که در ابتدای راهی باشم که لحظه به لحظه، با رفتن به هر کجا، با نگاه به هر بندت، با انجام هر کاری، تو رو ببینم.

    و ایمان دارم که دیگه اون آدم قبل نخواهم بود. من امشب مثل هر روز در حال پوست انداختنم از تو، از این آگاهی ها،.

    خدا جونم نمیدونم چطور سپاس این آگاهی ات رو بگم، سپاس لایق بودنم رو، سپاس همنشینی با این جمع صمیمی، این خانواده دوست داشتنی،و سپاس شنیدن پیامت از وجود این موجود نازنینت، این داداش نازنینم

    خدایا خیییلی حس خوبی دارم، خیلی حالم خوبه، از اون حال ها که قابل وصف نیستااااا، از اون حالا که دوست دارم سجده کنم در برابر بزرگی ات، در برابر همه چیز بودن تو و هیچ بودن تو. خدایا من معنایی ندارم بدون جریان داشتن تو در درونم، وای که چقدر این تعریف های جدید با گوشتم عجینِ، خدایا چگونه ستایش این عظمت تو رو من میتونم بکنم آخه.

    خدایا جنس عشق ات قابل مقایسه با هیچ عشقی نیست. الان که خودم رو نوازش میکنم چقدر ارجمند شدم برای خودم. چقدر حس خوبی دارم که به این حد نزدیک تو رو میبینم به خودم، نزدیک چیه، تو رو خودم میبینم، اصلا خودم چیه، همش تو رو میبینم.

    این دگر من نیستم، من نیستم، حیف از عمری که با من زیستم.

    این حال خوب رو برای همتوووووون که برام ارزشمند ترینید آرزومندم. دوستون دارم

    منم به رسم استاد هر شب و هر صبح با کامنتهای این سایت شب و صبح رو بهم میدوزم و از این مکتب درس میگیرم. بابت وجود تک تک تون سپاسگذار پروردگارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    سلام به دوستان خوبم در این سایت الهی

    این فایل رو که گوش میدادم خیلی این ایمان دوباره در من بیشتر تقویت شد که ، وقتی که جهان هستی بر اساس اون موج انرژی که از سمت من به هر کجایی که خودِ من با افکارم جهت میدمش که حالا میتونه نشأت گرفته باشه از باورهای من یا چیزها و موضوعات مختلفی که به شکل های جور واجور بهشون توجه میکنم

    و داستان اینجاست وقتی من آگاهانه میام به این انرژی ها یا همون فرکانس هایی که هر لحظه از سمت من داره ارسال میشه ، به این فرکانس های ارسالی جهت بدم یعنی وقتی که آگاهانه میام توجه ام میذارم روی چیزهایی که دوست دارم توی زندگیم داشته باشم ، همین فرکانسی که از سمت من به صورت هدفمند ارسال میشه در زمانیکه من به سمت همون خواسته ام حرکت میکنم و قدم برمیدارم اون وقت رسیدن به اون خواسته آن برام خیلی خیلی راحت تر میشه چرا؟ چون از قبل من با فرستادن فرکانس های همون خواستم مسیر رو برای خودم مشخص کردم و دقیقاً همون موج انرژی ای که از سمت ارسال شده در زمان مناسبش من به همون سمتی که بهش جهت دادم من رو میکشونه این همون هدایتی هستش که استاد عباسمنش بارها بارها روش تاکید دارند

    مثلاً یادمه 2 سال پیش قبل از اینکه با استاد عباسمنش آشنا بشم یک کتابی رو خونده بودم که اون کتاب توی ایران زیاد چاپ هم نشده بود خلاصه نویسنده کتاب هم یک دانشمندی بود که هم در زمینه علوم اعصاب تخصص داشت و هم در زمینه ی فیزیک کوانتوم

    توی این کتاب گفته بود که فرض کنید شما صبح از خواب بیدار میشید به محض اینکه به مثلاً اولین جایی که فکر میکنی دستشویی هستش بعد دقیقاً همین که یک لحظه به دستشویی فکر میکنم انرژی من به سمت دستشویی که مثال الانم هست جهت پیدا میکنه و دقیقاً چند دقیقه بعد خودم رو توی دستشویی میبینم یا مثلاً بعدش فکر میکنی که یک قهوه درست کنی همون لحظه بخاطر توجه من به درست کردن قهوه و خوردنش باعث میشه زمانی که من حرکت میکنم همون انرژی ای که از قبل فرستاده شده من رو به سمت خودش بکشونه

    یادمه بچه بودم خیلی به گیتار علاقه مند شده بودم بعد همیشه میرفتم مغازه های گیتار فروشی از پشت شیشه می ایستادم تا گیتارها رو ببینم فکر میکنم حدود یکماهی از روی شوق و علاقه ام به گیتار که اون زمان در من ایجاد شده بود میرفتم از نزدیک گیتار میدیدم همین باعث شد طی یک مدت کوتاهی من گیتار داشته باشم

    خیلی خوبه آدم ارتباط بین اتفاقات و شرایطی که توی زندگیش میوفته رو اون چیزی که توی ذهنش بهش باور داره یا در موردش فکر کرده یا توجه کرده رو پیدا کنه

    یادمه توی سریال سفر به دور آمریکا فصل اول مریم بانوی عزیزم توی یکی از فایل ها داشتن میگفتن که من وقتی که بل قانون آشنا شده بودم یکی از کارهایی که انجام میدادن این بود که میومدن ارتباط بین اتفاقاتی که توی زندگیشون میوفتاد با اون فکری که توی ذهنشون میچرخید رو پیدا می کردند

    یا حتی یه مدت من قبل از اینکه درکم از قانون جهان هستی بیشتر بشه در زمینه ارزهای دیجیتال شروع به یادگیری و فعالیت کردم اون زمان هنوز مسیر علاقه خودم رو پیدا نکرده بودم یعنی نمیدونستم که به چی علاقه دارم بعد الان یادم نیست که من اون موقع به چه چیزهایی توجه میکردم که توی دایرکت اینستاگرامم که الان دیگه اینستاگرامم رو از توی موبایلم حذفش کردم افرادی به من پیام میدادن و پیشنهاد همکاری در زمینه ارزهای دیجیتال میدادن که از کشور آمریکا بودن حتی یادمه یکیشون که داشتم باهاشون صحبت می‌کردم یک مرد آمریکایی بود که توی کشور آمریکا صاحب یک شرکتی که در زمینه ارزهای دیجیتال کار می کردند بود

    آهان الان یادم آمد فکر کنم اون موقع داشتم دنبال الگوهایی میگشتم که در این زمینه موفق شده بودن که احتمالاً اون الگوهایی که من میگشتم در اصل آمریکایی بودند که خداروشکر بعد از اینکه دوره عزت نفس رو شروع کردم جهان مت رو به مسیر علاقه هدایت کرد اونم بخاطر اینکه بد دوره عزت نفس خیلی خودم رو بهتر شناختم و از طرفی هم که فهمیدم بورس و ارزهای دیجیتال همش چرت و پرته

    یا بعد از مدت ها کار کردن روی دوره ی روانشناسی ثروت اولین نشانه مالی که گرفتم این بود که من توی دفتر اهدافم نوشته بودم دوست دارم برای خودم یک کتونی با کیفیت و اورجینال داشته باشم اون موقع هم توی ذهنم کتونی نایکی بود خلاصه گذشت تا اینکه یه روز رفتم آرایشگاه که موهامو کوتاه کنم اون صاحب آرایشگاه از ترکیه بد خودش چندتا کتونی اصل از برندهای مختلفی با خودش آورده بود بعد هیچی همینجوری اصن هدایتی پرسیدم این کتونی ها چی اند چه جوری اند چندتاشون رو داد پام کرد و همون باعث با قیمت تقریبی اصلی خودِ کتونی من ازش کتونی اصل شرکت آدیداس رو بخرم دقیقاً همون چیزی که من توی دفترم نوشته بودم برام اتفاق افتاد اصلاً هم فکرش رو نمیکردم که من یک همچین کتونی رو بخوام از آرایشگاه مردانه بخرم !!!!

    بخاطر همین هم هستش که استاد عباسمنش همیشه میگه به چه جوری رسیدن به خواسته هامون فکر نکنیم و همون چیزی که دوست داریم داشته باشیم ید تجربه اش کنیم فکر کنیم چون جهان طبق فرکانسی که از سمت من ارسال میشه من رو از بی نهایت طریق میتونه هدایتم کنم به خواسته ام

    دوباره یادم آمد که من یه قسمتی از سریال سفر به دور آمریکا هستش که خیلی میدیدم یعنی تقریباً که همون قسمتی هستش استاد عباسمنش با مریم بانو دو تایی میرن رستوران برزیلی و اونجا کباب ها رو میوردن سر میز و هر چقدر دوست داشتن برمی‌داشتن و میرفتن این مثال برای من خیلی واضح هست چون خودم یک روز تصمیم گرفته بودم برای خودم برم برگردم ، بعد رفتم وارد یک رستورانی شدم که جلوی درب رستوران پرچم کشور برزیل رو زده بودند خلاصه من رفتم داخل رستوران و یک دخترم خانم زیبایی آمد سر میزی که من نشسته بودم شروع کرد به توضیح دادن که نحوه سِرو غذاشون به چه شکلیه ، اصن همون اول که خانم گارسون داشت برام توضیح می‌داد من اینقدر ذوق زده شده بودم از اینکه چقدر قانون درست و دقیق عمل میکنه که من با توجه کردنم به رستوران برزیلی که استاد عباسمنش رفته بودن خودم هم به رستورانی که مشابه ی همون رستوران بود هدایت شدم یعنی واقعاً همینه

    اون انرژی ای که از سمت من ارسال میشه من رو به همون سمت میکشونه

    اون زمان هایی که هدایت نشده بودم به اینکه کلاً حقیقت جهان هستی چی هستش بعضی وقت که اتفاقات خیلی واضح توی زندگیم میوفتاد احساس می‌کردم که انگار این نوع اتفاقات که هر دفعه هم داره تکرار میشه یک ارتباطی با چیزی که توی ذهن من داره میوفته ربط داره

    مثلاً اون موقع هایی که مثل الان هیچ آرامشی نداشتم هر روز که میرفتم سرکار توی موقعیت هایی قرار میگرفتم که دو نفر آدم ایستادن و دارن با هم دیگه دعوا می کنند حالا این اتفاقات یا موقع رفتنی به سرکارم برام پیش میومد یا موقع برگشتنی خلاصه این الگو بیشتر موقع ها برام تکرار می‌شد که یه روز واقعاً من شک کردم به این موضوع که نکنه واقعاً اون چیزی که توی ذهن من داره میگذره این اتفاقات رو داره برام به وجود میاره یا من رو توی موقعیتش قرار میده چون اون موقع ها من توی ذهنم با همه داشتم دعوا میکردم حالا در واقعیت من اصلاً همچین آدمی نبودم ها ولی بخاطر اون ورودی های بدی که در اون سال ها وارد ذهنم شده بود این افکار بیماری زا توی ذهن من میچرخید

    از بعد از اینکه با استاد عباسمنش آشنا شدم که استاد با توضیحات مفصلی که در تمام فایل ها و دوره هاشون گفتن و همچنان هم میگن متوجه شدم دقیقاً همه ی اون اتفاقاتی که توی زندگیم به وجود میومد فقط و فقط بخاطر افکار خودم بوده یعنی تمام اون شرایط و آدم هایی که باهاشون برخورد می‌کردم نتیجه فرکانس هایی بوده که از سمت من به جهان ارسال میشده که البته خداروشکر از همون موقعی که قانون جهان هستی رو فهمیدم و تمرکزم گذاشتم روی تغییر باورهام و تغییر شخصیتم خیلی خیلی خیلی کم پیش امده که من توی موقعیت های تنش زا قرار بگیرم خیلی کم واقعاً

    دیگه یادم نمیاد که اتفاقاتی که توی ذهنم افتاده مربوط به کدوم فکر من بوده ولی از وقتی که قوانین حاکم بر جهان هستی رو فهمیدم دارم سعی میکنم که اتفاقات زندگی من اون جوری باشه که خودم آگاهانه بهش توجه کردم و در مسیرش حرکت کردم تا اون فرکانسی که خودم بهش جهت دادم من رو به همون شرایط و اتفاقاتی که دوست دارم بیوفته بکشونه به همون سمت

    مرسی از استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    الهام رحیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 408 روز

    سلام استاد عزیزم من قبلاً از خدا خیلی ترس داشتم ومثل آدم عصبانی و موچ گیر می‌دیدم من دو ماه عضو سایت شما شدم من تو این مدت مغذم هنگ کرده چرا آخه من سی سال خدا خودم را اشتباهی شناخته‌ بودم من اصلاً میانه خوبی با خدا نداشتم چون خانواده و اخندا حرف اشتباه درباره خدا گفته بودن من همیشه با خانوادم بهس میگردم بابا خدا انقدر سخت گیر نیست ولی فایده نداشت من همیشه دوست داشتم خدا را بشناسم من از کفر به خدا رسیدم من هر روز خدا خودم را شکر میکنم که من را هدایت کرد که عضو سایت بشم من شب و روز فایلهای رایگان استاد گوش میکنم من از استاد عباس منش سپاسگزارم برای فایل‌های رایگان.حرفهای استاد خیلی خیلی به دلم میشینه و عصابم آروم شده و میانه من با خدا خیلی خوب شده و حالم عالی شده . استاد عزیز سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    کبری صباحی گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست وتو مالک وصاحب اختیار من هستی.

    روز شمار تحول من روز چهل وپنجم

    خداوند را بهتربشناسیم..

    سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی نازنین ودوستان عزیزم..

    خدایا شکرت که تواین مسیر هستم وخداروشکر هنوز سرتعهدم هستم سرقولی که به خودم دادم سرعهدی که با خدا وخودم بستم که تو ای ن مسیر بمونم وادامه بدم.

    خدایا کمکم کن تاهرروز به درک بهتری از خودشناسی وخداشناسی برسم..

    خدایا مثل آب درمن جاری باش مثل خورشید برمن بتاب قلبم رو از نور وروشنایی خودت روشن گردان..

    خدایا علم واگاهی مرا زیاد کن..

    خدایا کمکم کن که اونجوری که شایسته پرستش وسپاسگزاری هستی شکرت رو بجا بیارم خدایا کمکم کن تا بنده ی توحیدی توباشم وفقط تورو باور کنم..

    خدایا من از هرخیری که از تو بهم برسه فقیرم محتاجم خدایا من نااگاهم من هیچی نمیدونم خدایا تو بمن بگو تومنو هدایت کن که بیشتروبیشتر بشناسمت وباورت کنم..

    خدایا شکرت که تو این مسیر هستم وخوشحالم بابت قوانین ساده وثابت وبدون تغییرت که خلق زندگیم رو فقط وفقط به دست خودم دادی تا هرطور که خودم میخام بسازمش باتغییر افکارم واحساس خوب…

    خدایا صدهزارمرتبه شکرت بابت این سفرنامه بابرکت خدایا شکرت چقدر آسون گیر ترشدم چقدر احساسم خوبه چقدر آرامش دارم واین یعنی من به خداوند ایمان دارم که آرام هستم..

    خدایا شکرت بابت غیر ممکن هایی که این روزا تو زندگیم به وجود میاد ومن فقط با گفتن هرچه پیش آید خوش آید وخوب نگه داشتن احساسم اتفاقات رو به طرز عجیبی ممکنش میکنم…

    خدایا شکرت که هرروز که میگذره بیشتر وبیشتر حِست میکنم تو زندگیم خدایا شکرت که آسونم کردی برای آسونی ها..

    خدایا شکرت که هرلحظه درمکان مناسب وزمان مناسب قرارم میدی.

    خدایا شکرت که هرلحظه درحال جواب دادن به مسائل زندگیم هستی اصلا نیازی نیس ازت بپرسم چطور حلش کنم به محض اینکه به مسئله ای برمیخورم جوابش تو خود مسئله هس.. چقدر لذت بخشه وقتی اینجور زندگیت روغن کاری میشه وهمه چی روون میشه..

    خداوند انرژی هس وجهان طبق سیستم عمل میکنه یه سیستم بدون تغییر یه سیستمی که قوانینش یکی هس.. ماهرجوری خدارو ببینیم خداوند همون شکلی برامون میشه..

    دیشب تا ساعت دونیم بیداربودم وتوی سایت کامنتای بچه هارو میخوندم به آیه های قران فکر میکردم به اینکه خداوند همواره درحال اجابت کردن خاسته هاهس به اینکه برای خداهیچ چیزی غیر ممکن نیس.. به سیستمی بودن جهان.. به اینکه خداوندبه بنده ش ستم نمیکنه وما خودمون به خودمون ستم میکنیم به قانون تکامل،،، داشتم به اینا فکر میکردم که یهو رفتم سراغ دفترم وشروع کردم به نوشتن وباخدا حرف زدن آخر نوشته م که میخاستم تمومش کنم یاد حرف زکریا افتادم که گفت خدایا یه نشونه برای من بفرس که من بچه دار میشم وخداوند گفت نشونش اینه که تو به مدت سه روز نمیتونی حرف بزنی… بعدا به خدا گفتم خدایا سال 98وقتی که من دربدبختی وفلاکت وناامیدی وگریه وزاری های هرروزه بودم توبمن وعده دادی که من تورو به جاهای خوبی میرسونم نگران نباش.. ای حرف وسه بار بلندوواضح توی گوش من گفتی… خدایا میدونم که میدی ومنو به جاهای خوبی میرسونی اما منم میخام مث زکریا یه نشونه واضح از ثروت وفراوانی بهم بدی که من خیلی زود به خواسته م میرسم یه نشونه واضح بده.. ودفترمو بستم وخابیدم وخواب دیدم اونم چه خوابی الله اکبر.. خواب دیدم یه جایی بودم وتنهای تنها بودم که بارون شروع شد اومدم برم خودمو برسونم یه جایی که خیس نشم دیدم شدت بارون بیشترو بیشتروبیشتر شد بارون باوجود اینکه شدید بود اما اذیت کننده نبود اصلا خیلی لذت بخش بود ومن هم مدادم داشتم میگفتم خدایا شکرت چه بارونی خدایا شکرت.. دیدم بارون یه جهت خاص نداره

    سرمو بالا بردم ودور تادور خودم چرخیدم دیدم بارون از همه طرف فقط داره بمن میباره.. یعنی مثلا جهت خاصی نداشت دیدید بارون مثلا از اسمون صاف میاد پایین یا اگر باد پشتش باشه یه جوری اُریب طور میزنه ولی این بارونه اینجوری نبود انگار بارون از اسمون به شکل مخروطی میومد واون نوک تیز مخروط ختم به من میشد یعنی از همه طرفم انگار فقط بارون داشت بمن میبارید اینقدر شدت پیدا کرد که احساس کردم هرلحظه دارم صداشو بلندتر میشنوم که یهو ازخواب پریدم ودیدم به یه شدت بارون داره میخوره به شبکه کولر ویه صدایی میده که نگو.. خدایا شکرت لامپ وروشن کردم دیدم ساعت حدود 5صبح بود ویه بارونی گرفته بود که چیزی کم از بارون تو خوابم نداشت.. خیلی سپاسگزاری کردم یه حس خیلی خوبی داشتم.. وصبح ساعت 7وربع بعد اینکه بچه مو بردم مدرسه اومدم که شکرگزاریمو بنویسم چشمم به نوشته های اخر شبم افتاد وگفتم خدایا شکرت من دیشب ازت درخواست کردم نشونه بفرست وچقدر واضح نشونه شو هم توخواب وهم تو بیداری برام فرستاد ی خدایا صدهزارمرتبه شکرت…

    ازاینکه تواین مسیر هستم خیلی خوشحالم وراضی وهرروز متعهد تر ومطمئن تراز روز قبل میشم که مسیرم مسیر درستی هس.. استاد عزیزم ومریم نازنین بینهایت ازتون سپاسگزارم..

    درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    وحید پورتقویان گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    وای خدایا شکرت رب من شکرت هنگ کردم دیوونه شدم دلم میخواد سر به بیابون بزنم دارم منفجر میشم از این همه آگاهی های ناب در مورد سیستم در مورد انرژی در مورد منبع خیر در مورد خداوند در مورد رررررررررببّببببببببب وای خدای من شکرت هر چی بیشتر این سیستمو درک کنیم زندگیمون بهشتی تره تاااااااا بی نهایت خدایا شکرت وای که توحید یعنی همه چیز یعنی زنننننننندگی خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه آنهایی که بر آنان غضب کرده ای و نه گمراهان خدایا شکرت بابت این همه آگاهی های ناااااااب فقط خودت میتونی مارو به درک بیشترش برسونی ازت میخوام این‌کارو واسمون بکنی آمییییییییین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: