این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-26.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-10-27 06:01:112020-12-03 17:42:49اصول اساسی خلق رویاها | قسمت اول
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
80مین گام روزشمارزندگی به نام خداوندقانون بدون تغییرسلام به تکاملی بودن خدا.
سلام به استاد ومریم جون ازخالق خود قدرت قدمهای تکاملی راگرفتندوحالاسوارسرسره زندگی هدفمندانه شده اندولذتش ومیبرن الهی شکرت.
حمدوسپاس مخصوص خداست که من رادرعالی ترین آزادی زمانی،مکانی،ورابطه ی عالی و دوستی باخودم وخودش وکل کائنات واطرافیانم قراردادومرانماینده ی مخصوصش خوانده است ومنم خدارااجابت کردم.زیباترین نمایندگی به نوبه ی خودم دربهشت کره ی خاکی تاسیس کرده ام باقدمتی نیم قرن هست بندگی کردم باخدای قدیمی وقلابی والان هم باخدای اصلی که همه این سالهاراخودش به عهده گرفته برام جبران کنه چون من موجودفرکانسی هستم واصلا بلدنیستم اینجاقدم ازقدم بردارم مگرباامروفرمان الهی.آره ذهن من هم ازاول شروع آشنایی باقانون جذب میگفت چرا7ماه نه توکه خودت 7ماهه به دنیاآمدی میدونم همه ی شمامنودرک میکنین که ذهنم چنان صداشوبلندکرده بودسرم سوت میکشیدوگریه هاکردم میگفتم خوب اگه خدایی بایدمعجزه کنی!چون همش میگفت دیرمیشه هادیگه وقتی نمونده منم بالطف خداالان4ساله اینجای راه هستم که اونم بین منوخداست ونفرسومی نمیتوانددرک کنداحساس منو!چندروزی هست حال وهوای روزه گرفتن کرده بودم اونروزداداشم درموردچیزی صحبت میکردوگفت آبجی روزه داشته وباهم بودیم الی آخر. باخودم گفتم منم بایدروزه های قرضم رو بگیرم !یعنی ذهنم میگفت خواهرت روزه گرفته این روزهای کوتاه همه ازتوجلوزدن!منم گفتم من برعکس بدنه ی جامعه بایدحرکت کنم وبین منوخداقرضی نیومده حالاروزه گرفتن روخیلی دوست دارم ولی جالب اینجاست به حرف ذهنه گوش ندادم این یک قدم به نفع من!
دیشب میخواستم چایی بخورم شام حاضربودولی چایی حاضرنبودودیدم دیروزاولِ ماه رجب بودبعدازظهرگفتم دوش بگیرم نشدخوابیدم گفتم بچهها شماشام بخورین میرم دوش بگیرم آمدم دیروقت بودچایی وشام خوردم تادیروقت کامنت مینوشتم 20دقیقه به نمازبیدارشدم به من الهام شدامروزروزه بگیرخدایاشکرت حمام الهامی!روزه گرفتن الهامی!بعدنمازقرآن ونوشتن شکرگذاری وبعددوباره خوابیدم بیدارشدم به پسرم گفتم ناهاررودرست کن منتظرمن نباش میرم پیاده روی میخوام روزه بگیرم به خداگفتم هدایتم کن پیاده برم پارک خورشیدباخط برگردم!؟یابرم پارک ملت باخط برم ازکنارکوه پیاده برگردم خونه مسیرشم خیلی طولانیه وحواسم نبودازجای خونه باوَن برم تاجای کوه پلکانی واقعاجایی دنجییه وقتی کنارکوه پیاده روی میکنم ازبلندی شهرزیرپاس بی نهایت حال میده الهی شکرت تابی نهایتهاکه اینقدرشهرومحله ی زیباوبی نظیری دارم بوس به کلت خدا !خلاصه به من الهام شدبروحرم امام رضاخیلی وقته باآقاصله رحم به جا نیاوردی!گفتم چشم چادرموبرداشتم وضوگرفتم رفتم توراه گفتم خدایامن میدونم به آسانی اتوبوس خط بارسیدن من جلوی پام ترمزمیزنه وصندلی خالی برامن داره همینطورهم شدوازخانه به من الهام شدتوی اتوبوس پیام بازرگانی روانجام بده!گفتم چشم قربان کمکم کن! توی صندلی نشستم اتوبوس خلوت بودرفتم قشنگ روبروخانم ها بلندسلام کردم وتمرینوانجام دادم تشکرکردم اونهاهم تحسین وتشکرکردن نشستم ایستگاهبعدیک خانم جوان کنارم نشست گفت هواهم سردشده دارم میرم پیاده روی پرسیدم پارک ملت گفت آره گفتم هندزفری توگوشته گفت اره برداشت ازهمین پیام بازرگانی صحبت کردم گفت آره چقدرمثبت اندیشی وقانون جذب خوبه ازاستادپرسیدن جوابدادم گفت خیلی عالیه ماهم فلان استاتیدروداریم شماره دادگفت محصولم داریم دوستداشتی بیاتوپیجم باهم کارکنیم تشکرکردیم وخداحافظی کردورفت باخودم گفتم این امتحان الهیه که ببینه ذهن من هرزه س به دنبال حرفهای جدیده یانه شیطون داره خودنمایی میکنه ومنم شماره خانم روپاک میکنم چون یک آدم بی عقل ازاقیانوس بی کران بلندمیشه میره تونهرآب ناشناخته ی جلوخونه مردم!نه منه شاگردالهیه سایت خانه ی بابام من آدم استراحت طلب خدابرام ساخته حالا ازاین سرشهرپاشم بیام اونورشهرعجب پیشنهادی دادخدایاتوشاهدی که فقط مسئولیت پذیری لیلا که ازبچگی به همراهش بوده البته ناآگاه حالاباآگاهی داره پیش میره اینم قدم تکاملی من!نرسیده به میدان اصل شهرمیدان شهدااتوبوس شلوغ صندلی هاتکمیل وخیلی هم سرپابودن بازهم تمرین واجراکردم تحسین میکردن منم تشکر.حالابه نیابت همه واردحرم شدم به خادمهاسلام وخداقوت میگفتم قبل ازتفتیش همیشه دعای ورودرومیخوندم وگرنه ذهنم آزارم میداداینبارمتفاوت ترازهمیشه دعارونخوندم والان هم برام عادیه !امرواصلامتفاوت ترازدفعه های دیگه رفتم حرم وبرگشتم!سلام به خداوامام حسین وامام رضاوامام زمان مثل همیشه تسبیحات حضرت زهراروگفتم واردصحن اسماعیل طلایی یاانقلاب شدم همون جایی که همه سلام اول وآخررومیدن .سمت راست ورودی یک آقای روحانی روی صندلی روضه سفارش میگرفت وادامیکرد.سمت چپ یک آقایی زائربودروی صندلی تاشونشسته بودمنم به اطراف نگاه کردم براصندلی دیدم خبری نیست همونجاایستادم یک وقت دیدم عه صندلی خالیه وخیلی هم خلوت شدخدابرامن تهیه دیده بودنشستم آهنگهای بی کلام گذاشتم دیدم حال دلم میگه نه درپرتوآرامش رومیخوام دقیقاً13:55دقیقه شروع شدمنم اول به امام رضااعلام کردم اینبارمتفاوت آمده ام که منم مثل خودت اصلابه کسی غیراز(رَبَّم)نیازی ندارم ولی چون این مکان مقدس انرژی بالایی داردمنم اومدم ازاین انرژی الهی استفاده کنم حق الهی منه وبراهمه ی اهل عالم دعای خیرکردم ونوبه ی منبررفتن استادشدمن نمیدانم اول وآخروسط فایلها کدومه ولی باشروع فایل اول گریه های منم شروع شد های،های گریه کردم استادبخون لیلاگریه کن عجب حال وهوایی جای همه ی شماخالی بازهم متفاوت ازدیگران وسالهای قبل دقیقایک ساعت طول کشید ساعت14:55دقیقه بلندشدم رفتم که گروهی پیداکنم برای اجرای پیام ولی مردم یامشغول عبادت یاعکس گرفتن بودن هواهم سردبود پاهام به گرمانیازداشت به یک آقای خادم بی سیم داشت ازش درخواست کردم گفت متأسفم درحال مأموریت هستم ازهمکاراکمک بگیرذهنم تامیخواست دخالت کنه به خادمین دیگه نگاه کردم گفتم همه درحال انجام خدمتن اینبارخیلی متفاوت ترحتی نماززیارت هم نخوندم برااولین باربوداین کاروکردم که خیلی جداازبدنه ی اعتقادات جامعه حرم رفتم وجالب اینجابودکه ذهنم واقعاسکوت وخاموشی مطلق رواختیارکرده بودوتسلیم من بودحتمابه خاطرباورپیام بازرگانی بودحتمااین پیام تاالان غوغا کرده.به آقاسلام دادم آمدم سمت کتابخانه نگاه کردم دیدم ماموردم درب موقعیت نداره ردشدم یک آقای نورانی باشال سبزرنگ لباس خدمت یک حاج خانم سوارصندلی چرخ دارروبه بیرون ازحرم هدایت میکردومنم به آرامی رفتم کنارش گفتم همینطورکه خدمت میکنین چندکلمه صحبت میکنم گفت بفرمایین گفتم حاج خانم شماهم لطفا گوش کنین منم شروع کردم مسافت زیادبودوآقای خادم میپرسیدواقعاکارهات باصحبتهات یکیه گفتم دارم تمرین میکنم که خالصانه یکی بشه پرسیدن ازخواهرشوهرمادرشوهرهیج کینه ای نداری نگفتم اصلامن خواهرشوهرنداشتم ومادرشوهرم ساکن بهشته ولی واقعامادرشوهروکل کسانی که به من هرطوررفتاروگفتارداشتن مشکل خودم بوده وهرچی پرسیدگفتم آره گفت واقعاقضاوت، غیبت،گله وشکایت ازخداومملکت وخانوادا واطرافیان نداری!؟الان بچه ها میرن بیرون مثل سابق زنگ نمیزنی!؟انگشت اتهام روازروی همه برداشتی وقبول داری اعمال خودته ومثبت اندیش!؟ازتوسختیهاسستی بیرون میکشی؟!همه واقعیه یادرحدحرف!گفتم حرفی که عمل نیاوردحرف مفت است!
به ایستگاه رسیدیم :خیلی، خیلی هم آقاوهم خانم تحسین وتشکرکردن والتماس دعاگفتند:خداحافظ.
سواراتوبوس خط شدم خیلی، خیلی شلوغ بودیک سلام جانانه به همه ی خواهران وقبولی زیارت شروع تمرین معرفی سنم وتعدادبچه هاموشوهرخوبم روگفتم یکتاپرستم وچیزهای دیگه یک عزیزی خیلی تعصبی گفت12امام روقبول داری خندیدم گفتم من گفتم یکتاپرستم آره12 امام روقبول دارم میخوام رهروخط امام باشم که چطورخداروشناخت!؟ویک خانم گفت بنده خدامیگه یکتاپرستم چیزی دیگه ای که نگفت واون عزیزسکوت اختیارکردوگفتم دوست عزیزشماروهم قبول دارم ولی راه خودمومیرم وتشکرکردم بقیه هم لبخندرولبهاشون بوددیدم یک صندلی خالی عقب اتوبوسه اینگاربرای کسی رزروبود رفتم به خانم گفتم جای کسیه؟گفت براشماصندلی روگرفتم اول فکرکردم سوارشدی ماروسرکاربذاری بعددیدم نه حرفای خوشگل میزنی اشاره کردم بیااینجابنشین!نشستم گفتم ازخونه راه افتادم ازخداخواستم به راحتی بیام حرم وبرگردم روصندلی بنشینم خداکه نیومده برام جارزروکنه شماروماموراین کارکرد!پرسیدبه امام زمان عقیده داری که زنده س گفتم آره به ماگفتن امام درقیدحیاتِ گفت نه اینجوری شمابه این حرف شک داری گفتم همه زنده هستندومن مستقیم کارموبه خدامیگم همانطورکه امام زمان خودشووخداروشناخت منم اینطورزندگی میخوام.گفت من معلمم اگه شاگردم به من مستقیم پیام بده واقعابدم میادمیگم به نماینده ی کلاس پیام بدین تابه من گذارش بده گفتم آره شمادرست میگین خصلت انسان همینه ولی خداباهمه ی مافرق داره گفت شمابه حرفات اصلااعتقادنداری شمامعتادی!؟ گفتم نه! گفت چون معتادایکتاپرست شدن شوهرمن معتادِویکتاپرست شده لبخندزدم وبعدحرفاشوتموم کردوگفت برام دعاکن ،گفتم من براهمه دعامیکنم .گفت :من به بقیه کارندارم !گفتم اهان شمانیازمنددعای منی ؟!گفت آره!وکلاصندلی عقب خالی شدمنم سریع رفتم کنارشیشه نشستم ویک خانم جوان آرایش وخوش خنده کنارم نشست وموقع رفتن بامن خداحافظی بالبخندپرمهرش کرد.رسیدم به ایستگاه خونمون به عزیزدلم تماس گرفتم رفته بودپیاده روی منم بهش ملحق شدم تومسیربرگشت یک نون سنگک داغ گرفتیم وبه آسمان نگاه کردم لحظه ی غروب آفتاب بودمعجزه ی الهی ماه روبایک ستاره ی پرنورتوآسمون دیدم به عزیزدلم نشون دادم ودعامکردیم 2تاخانم هم متوجه ماه وستاره شدن اونهاهم روبه قبله ویوی زیباباکوهای برفی واستادن به دعاکردن غروب زیبایی رومشاهده کردیم ورسیدیم خونه وخدادرابعادعزیزدلم چای نبات بازعفران وپنیرمحلی وگوجه فرنگی منومیزبانی کردوبعدازنمازم یکدیگررودرآغوش کشیدیم وگریه ی شادی ازحضورسالم خودمون وبچه هامون وحضورخدا واستادو مریم جون وشماعزیزان که کامنتهارومیخونین ومینویسین شکرکردیم عاشقتونم.الهی شکرت که امروزبی نهایت نعمت واردزندگیم کردی چون منوخانواده ام لایق عالیترینهاهستیم.وبعدازافطارناهارفرداروباپسرم اماده کردم اگه فردا رفتم پیاده روی راحت باشم خانه داری عشقمه بَه بَه لذت میبرم.
بازم یه فایل دیگه و یه سری آگاهی دیگه که آگاهی ها هموناست اما هربار که کار میکنی و گوش میکنی بهشون هی بهتر و بهتر میشی توی درک کردنشون
اول که این فایل رو گوش دادم چیزی به ذهنم نیومد که بخوام بنویسم و کامنت بزارم اما با خوندن کامنت بچه ها و یادآوری قانون تکامل در هر جنبه از زندگی یاد یه موضوع یتوی خودم افتادم که دوست دارم بنویسم تا برام ردپا بشه تا یادم بمونه و همیشه عملیش کنم
استاد گفتین رسیدن به خواسته ها یه سری اصول داره و قانون جهان رو توضیح دادین و قانون تکامل
یاد رابطه عاطفی میافتم که باید رابطه عاطفی هم تکاملش رو طی کنه فاطمه و نباید سریع با فردی که میری توی رابطه بخوایی خیلی زود صمیمی بشی و اجازه بده قدم به قدم باهم آشنا بشین همدیگرو بشناسین و بعد آروم و روان این رابطه شکل بگیره
اشتباهی که کردم تو رابطه قبلیم و خوب الان که چندین ماه از اون رابطه میگذره درک میکنم و باگ هامو هنوزم توش پیدا میکنم و دارم عملیش میکنم که دفعه های بعد نخوام زود و عجله ای به یه چیزی برسم
چون این عجله رو دارم و دارم روش کار میکنم تا آروم آروم کم وکمترش کنم و صد البته خیلی بهتر شدم اما با دوباره گوش دادن این فایل و یادآوری این فایل خداروشکر باز قانون برام مرور شد.
استاد من بارها موضوع این فایل را در ذهنم مطرح کرده بودم و همیشه دنبال یه جواب واضح در فایل های شما می گشتم ولی هیچوقت به این وضوح توضیح نداده بودید … سؤال من این بود که ما چجوری باید به « یک پکیج نسبتا کامل موفقیت » برسیم ، آیا باید هربار یک خواسته از اون پکیج را انتخاب کنیم و قدم به قدم در همون یک خواسته پیش بریم یا در یک زمان دو یا چند خواسته از اون پکیج را انتخاب کنیم و قدم های هر خواسته را به موازات هم برداریم ؟؟ … بعنوان مثال برای رسیدن به سه خواسته تناسب اندام و ثروت و مهاجرت باید هرروز اهرم رنج و لذت را برای هر سه مورد بصورت جدا جدا بنویسیم و قدم های هر کدوم را جداگانه اما به موازات هم برداریم یا در یک زمان فقط برای رسیدن به یکی از اونها اقدام کنیم … که البته من هر دو روش را امتحان کردم ولی نتونستم حتی روی دو تا خواسته در یک زمان متمرکز بشم و از اونجا که درجه اولویت دو تا از خواسته هام به شدت باهم مساوی بودند نمی تونستم بین اونها انتخاب کنم و در نتیجه به هیچکدوم اونها نمی رسیدم ولی با توضیحات این فایل بطور واضح برام مشخص شد که چطور ما باید به خواسته هامون برسیم و اونها را اولویت بندی کنیم و من باید بهرحال بین تا مهم بتونم مهم تر را تشخیص بدم ولی باز هم این سؤال وجود داره که مثلا کسی که تمرکزش روی رسیدن به تناسب اندام هست ، اصلا نباید روی باور فراوانی کار کنه ؟ یعنی کار کردن روی مثلا باور فراوانی ، شخص را از خواسته اصلیش که در اینجا تناسب اندام هست ، دور میکنه ؟
سلام به همه ی مخلوقات قدرتمند خداوند که این خانواده ی عزیز رو تشکیل دادن، این اولین دیدگاه من در این سایت هست… عجیبه ها اینجایی که من ساکن هستم نت مرتب قطع و وصل میشه و برای دانلد یک فایل با همین حجم مشابهی که از این سایت دانلود میکنم زمان زیادی لازمه، ولی نوبت دانلود از این سایت که میشه سه سوته دانلود میشه، اینم یه جور هدایت به نظرم که چون در مسیر درست هستم کارها خیلی سریع انجام میشه… خدا جونی عاشقتم هزار تا❤️❤️❤️❤️
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 80
هشتادمین روز از سفرنامه من مصادف شد با اولین تمرین ستاره قطبی من در این روز به یاد ماندنی
در آخرین روز از چله دوم را که اولین روز از تمرین ستاره قطبی است را من به فال نیک میگیرم و نشانه ای برای خود میدانم که من هر روز یه کمی بهتر از روز قبل خودم میدانم
فایل امروز سفر نامه من درست با جلسه دوم از قدم اول دوره 12 قدم یک چیز را به من میآموزد و آن تکامل در مسیری که انتخاب کرده ام را به من گوش زد میکند به من یاد میدهد که خواستهای من باید طوری باشد که نزدیک به فرکانسم باشد طوری که رسیدن به آن برایم لذت بخش باشد و انگیزهای برای رسیدن به خواسته دیگرم را در من بوجود آورد و مرا در مسیرم ثابت قدم نگه دارد و از مسیری که میروم لذت ببرم تا آرام آرام به تکامل خود برسم و خواستهای بزرگتری را جامعه عمل بپوشانیم پس یاد گرفتم که عجله نکنم و با آرامش و تمرکز بر نکات مثبت زندگی ام این مسیر را با شادی و خوشبختی ادامه دهم و زندگی ام را در تمام جنبهای آن ،ثروت سلامتی عشق و مودت در روابط ام در بهترین شرایط قرار دهم من با انجام تمریناتم و گوش جان سپردن به صحبتهای استادم و عمل کردن به آموزهای دوره مثل وحی منزل به زندگی به سبک قبلم پایان میدهم با امید به الله یکتا و فقط این را برای خودم نهادینه کنم که هر روز یه یکم نسبت به روز قبلم بهتر بشم و با هیچ کس خودم را مقایسه نکنم و خدارو هزاران بار شکر میکنم که دستم را در دستان خداوند قرار دادم و این خدای من است که من را هدایت میکند من در آرامش کامل و متوکل به خدای خودم هستم و این آرامش را در درون خودم نهادینه کرده ام و باور دارم که این خداوند است که زندگی ام را رقم میزند من دست از خودم کشیده ام و سپرده ام به خدای خودم و چه خوب پازل زندگی من را میچیند خدایا با تمام وجود سپاسگزار تو هستم
این فایل نشانه ی من بود که باگوش دادن بهش چیزهای زیادی دستگیرم شد
اینکه انقدر برای تغییر عجله نداشته باشم
به خودم زیادی فشارنیارم
برای رسیدن به خواستم زور نزنم هی دنبال دلیل اینکه چرانمیشه چرا جواب نمیده نباشم
که صبور باشم و بذارم روند تکاملیم آرام آرام پیش بره
که چند تا هدف برای یک روز فقط انرژی زیادی ازم میگیره و درپایان روز ناامیدم میکنه و منو از مسیر اصلی که توام با لذت و شادی هست دور میکنه
این فایل گوشزدی بود به من که داشت یادم میرفت تواین مسیر عجله و بی صبری معنی نداره که اگه درمسیر درست باشی زیباییها و نکات مثبت انقدر برات لذت و آرامش به همراه میاره که عجله ای برای زود رد شدن ازمسیر ورسیدن به هدف نداری چون آرام آرام تغییر میکنی و بدون هیچ سختی و استرسی یه روز به خودت میای و میبینی به لطف خدا به همه ی اونچه میخواستی رسیدی
من برای تغییر هم خیلی عجله داشتم و هم توقعاتی زیاده ازحد ازخودم داشتم برای همین پایان روز که به اون نتایج نمیرسیدم نجواهای ذهنیم بیشتر میشد و مستاصل و خسته گاهی حتی به قانون شک میکردم
اما به لطف خدا و هدایتهاش که همیشه نورامید رو در دل آدم روشن نگه میداره دوباره یادم می اومد که اشکال ازمنه نه قانون
قانون همیشه درست عمل میکنه
و فایل امروز ازهمون هدایتهاست که یادم میاره اشکال ازمنه و من باید قوانین رودرست درک کنم و بهش درست عمل کنم
سپاسگزارم از خدای مهربون و شما بزرگواران که درمسیر هدایت ما مثل چراغی روشن تاریکیها رو ازبین میبرید و ما رو تواین مسیر همراهی میکنید.
چقدر استاد قشنگ گفتن قانون تکامل رو که آقاجان نیا برای هدف گذاشتن یه سنگ بزرگ رو بردار ، یواش یواش
اینجوری نه تنها اعتماد بنفست رو از دست نمیدی بلکه هر دفعه اعتماد بنفس بیشتری میگیری و باعث میشه تو ادامه دادن مسیر تداوم و انگیزه داشته باشی و خسته نشی
من شروع کردم به دیدن جلسات دوره عزت نفس که مادرم از سایت تهیه کرده ، دقیقا کل حرف استاد عزیز توی جلسه اول قانون تکامله( برای بدست آوردن عزت نفس)
تمرین جلسه اول این بود که استاد گفتن بشین ببین چه کار های عقب افتاده ای داری برای انجام دادن که موجب میشه در آینده به مشکل برنخوری، از کوچکنرین کارهای عقب افتادهات شروع کن
من اومدم نشستم و کارهای عقب موندهای که یادم میاومد رو شروع کردم به نوشتن ،که فهمیدم کوچکترین کار عقب افتاده من تاالان اینه که بشینم دوباره کتاب هنر در گذر زمان اثر هلن گاردنر( تاریخ هنر جهان) رو شروع کنم به خوندن و من شروع کردم
بعد دیدم که یه دوهفتهای گذشته از اینکه هجده سالم شده پس باید برم شمارهتماسم رو به اسم خودم ثبت کنم و کارت بانکی رو هم به اسم خودم برگردونم
همون فرداش بدون اینکه از خانوادهام بخوام که همراهم باشن خودم رفتم و کارم رو انجام دادم (البته رفتم و گفتن چون اولین بارته باید به همراه کسی بیای که شمارت به اسمشه و رفتم و با مامانم اومدم)و این یک اعتماد بنفس خیلی جالبی بهم داد که عه من دیگه نیازی به مادرم یا پدرم ندارم که بخوان مشکل من رو مطرح و حل بکنن من خودم دیگه کاملم و خداشاهده از اون روز به بعد حتی جایی میریم خرید که مامانم هم همرام هست دیگه نیازی نمیبینم که مامانم اول وارد مغازه بشه و قیمت فلان چیز رو بپرسه
خودم خیلی راحت و جالب اینجاست با یک اعتماد بنفس باحال وارد میشم و درخواستی که دارم رو بیان میکنم
خلاصه این پُرسه شماره به اسم خودم کردن و کارت بانکی گرفتن یه یک هفته زمان میبره اما بالاخره من کارت بانکیم رو دریافت میکنم
انقد اعتماد بنفسم تو این کار بالا رفته بود که تمام کارهای اداری بانکیم رو خودم انجام دادم و کلی درس هم ازش گرفتم
بعد با گرفتن کارت بانکیم اومدم نوبت کار عقب افتاده بعدی که دیدم باید حافظه گوشیم رو خالی بکنم، و این هم یک پروسه زمانی نسبتا طولانی رو ازم گرفتم اما با انجام دادن اینکار دیگه نگران این نبودم که گوشیم حافظه ای برای فیلم گرفتن طولانی نداره یا اینکه برنامه هام بالا نمیاد، از این قضیه خیالم راحت شد و این درس رو هم به مرور انجام همین تمرینات جلسه اول گرفتم( و شما هم خواهید گرفت) که دیگه کارهام رو سعی میکنم پشت گوش نندازم و دقت کنم ببینم اگر کاری لازم هست انجام بدم که درآیندت به مشکل برنخورم رو انجام بدم
مثل همین حافظه خالی کردن گوشی، خب انقدر خالی نکردهبودم حافظه گوشی رو که مجبور شدم چندین روز کامل پشت سیستم بشینم تا گوشی تا یه حدی خالی بشه
اما الان تصمیم گرفتم که هرچند وقت یکبار حافظه گوشی رو درحالی که هنوز پر نشده تا یه حدی خالی کنم که هم ازم زمان زیادی نگیره و هم درآینده به مشکل نخورم
خلاصه بله استاد جان شما در همه دوره ها و در همه فایل های رایگان/ هدیه چند اصل رو بیشتر نمیگید، یکیش همین قانون تکامل و ایجاد اعتماد بنفس
شروع انجام دادن کارهای کوچیک و بصورت تکاملی رسیدن به انجام کار های بزرگ اعتماد بنفسی بهتون میده که اصلا با خودت فکر نمیکنی که نمیتونم قدم بعدی رو برندارم ،چون من قدم قبلی رو به نحو احسنت و راحت حلش کردم
چقدر قشنگ هرروز و هرروز قانون تکامل داره بیشتر و بیشتر بهم ثابت میشه
خداروشکر هزاران هزار بارشکر بابت شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز با مطرح کردن چنین سوالاتی
خدایا شکرت بابت اینکه به همچین فایل عالی هدایتم کردی
دو تا قانون مهم به من یاداور شد و تذکر داده شد که ما چقدر فراموشکاریم و پیش خودمون هم فکر میکنیم که قوانین رو میدونیم. بعد که تلنگر میخوره و یه نگاه به خودمون میکنیم میبینیم عه هه چه کار اشتباه و خارج از مسیری دارم انجام میدم و حواسم نیست.
یکی همین تکامل قانون تکامل مهم،برای من تو اخلاق و رشد شخصیتی بیشتر مهمه که توقع زیادی دارم.من با اون میزان خامی و نا اگاهی و نداشتن مهارت حالا باید از خودم توقع پله پله اروم اروم بهتر شدن رو داشته باشم
این شد که حالا برای اینکه امروز جلوی یه وسوسه کوچیک خودم رو تونستم بگیرم،خودم رو تحسین کردن و گفتم همین هم افرین داره
یک قانون مهم دیگه تمرکز بر یک کار هست عه عه عه خیلی راحت یادم رفته بود و میخاستم سه تا کار همزمان رو برای درامد زایی انجام بدم،معلومه که یا هیچ کدوم رو انجام نمیدم یا اگر انجام بدم بی میفیت و وسط راه رها کردنشون نتیجه بود.حالا باید فکر کنم که کدوم با شرایط الان من اولویت بیشتر داره،بقیه رو بزارم کنار، برم سراغ فقط یکی.
و اینکه دوباره فرین به خودم که که یمی یکی دارم تصمیماتی که گرفتم رو انجام میدم امروز.
و به خپدم هم یاداور شدم که اینکه یکی رو انجام بدی به این معنی نیس که کافیه،وقتی شرایطتت عپض نیشه که همینطور ادامه بدی،هر کدوم انجام شد انگیزه بشه برا بعدی
80مین گام روزشمارزندگی به نام خداوندقانون بدون تغییرسلام به تکاملی بودن خدا.
سلام به استاد ومریم جون ازخالق خود قدرت قدمهای تکاملی راگرفتندوحالاسوارسرسره زندگی هدفمندانه شده اندولذتش ومیبرن الهی شکرت.
حمدوسپاس مخصوص خداست که من رادرعالی ترین آزادی زمانی،مکانی،ورابطه ی عالی و دوستی باخودم وخودش وکل کائنات واطرافیانم قراردادومرانماینده ی مخصوصش خوانده است ومنم خدارااجابت کردم.زیباترین نمایندگی به نوبه ی خودم دربهشت کره ی خاکی تاسیس کرده ام باقدمتی نیم قرن هست بندگی کردم باخدای قدیمی وقلابی والان هم باخدای اصلی که همه این سالهاراخودش به عهده گرفته برام جبران کنه چون من موجودفرکانسی هستم واصلا بلدنیستم اینجاقدم ازقدم بردارم مگرباامروفرمان الهی.آره ذهن من هم ازاول شروع آشنایی باقانون جذب میگفت چرا7ماه نه توکه خودت 7ماهه به دنیاآمدی میدونم همه ی شمامنودرک میکنین که ذهنم چنان صداشوبلندکرده بودسرم سوت میکشیدوگریه هاکردم میگفتم خوب اگه خدایی بایدمعجزه کنی!چون همش میگفت دیرمیشه هادیگه وقتی نمونده منم بالطف خداالان4ساله اینجای راه هستم که اونم بین منوخداست ونفرسومی نمیتوانددرک کنداحساس منو!چندروزی هست حال وهوای روزه گرفتن کرده بودم اونروزداداشم درموردچیزی صحبت میکردوگفت آبجی روزه داشته وباهم بودیم الی آخر. باخودم گفتم منم بایدروزه های قرضم رو بگیرم !یعنی ذهنم میگفت خواهرت روزه گرفته این روزهای کوتاه همه ازتوجلوزدن!منم گفتم من برعکس بدنه ی جامعه بایدحرکت کنم وبین منوخداقرضی نیومده حالاروزه گرفتن روخیلی دوست دارم ولی جالب اینجاست به حرف ذهنه گوش ندادم این یک قدم به نفع من!
دیشب میخواستم چایی بخورم شام حاضربودولی چایی حاضرنبودودیدم دیروزاولِ ماه رجب بودبعدازظهرگفتم دوش بگیرم نشدخوابیدم گفتم بچهها شماشام بخورین میرم دوش بگیرم آمدم دیروقت بودچایی وشام خوردم تادیروقت کامنت مینوشتم 20دقیقه به نمازبیدارشدم به من الهام شدامروزروزه بگیرخدایاشکرت حمام الهامی!روزه گرفتن الهامی!بعدنمازقرآن ونوشتن شکرگذاری وبعددوباره خوابیدم بیدارشدم به پسرم گفتم ناهاررودرست کن منتظرمن نباش میرم پیاده روی میخوام روزه بگیرم به خداگفتم هدایتم کن پیاده برم پارک خورشیدباخط برگردم!؟یابرم پارک ملت باخط برم ازکنارکوه پیاده برگردم خونه مسیرشم خیلی طولانیه وحواسم نبودازجای خونه باوَن برم تاجای کوه پلکانی واقعاجایی دنجییه وقتی کنارکوه پیاده روی میکنم ازبلندی شهرزیرپاس بی نهایت حال میده الهی شکرت تابی نهایتهاکه اینقدرشهرومحله ی زیباوبی نظیری دارم بوس به کلت خدا !خلاصه به من الهام شدبروحرم امام رضاخیلی وقته باآقاصله رحم به جا نیاوردی!گفتم چشم چادرموبرداشتم وضوگرفتم رفتم توراه گفتم خدایامن میدونم به آسانی اتوبوس خط بارسیدن من جلوی پام ترمزمیزنه وصندلی خالی برامن داره همینطورهم شدوازخانه به من الهام شدتوی اتوبوس پیام بازرگانی روانجام بده!گفتم چشم قربان کمکم کن! توی صندلی نشستم اتوبوس خلوت بودرفتم قشنگ روبروخانم ها بلندسلام کردم وتمرینوانجام دادم تشکرکردم اونهاهم تحسین وتشکرکردن نشستم ایستگاهبعدیک خانم جوان کنارم نشست گفت هواهم سردشده دارم میرم پیاده روی پرسیدم پارک ملت گفت آره گفتم هندزفری توگوشته گفت اره برداشت ازهمین پیام بازرگانی صحبت کردم گفت آره چقدرمثبت اندیشی وقانون جذب خوبه ازاستادپرسیدن جوابدادم گفت خیلی عالیه ماهم فلان استاتیدروداریم شماره دادگفت محصولم داریم دوستداشتی بیاتوپیجم باهم کارکنیم تشکرکردیم وخداحافظی کردورفت باخودم گفتم این امتحان الهیه که ببینه ذهن من هرزه س به دنبال حرفهای جدیده یانه شیطون داره خودنمایی میکنه ومنم شماره خانم روپاک میکنم چون یک آدم بی عقل ازاقیانوس بی کران بلندمیشه میره تونهرآب ناشناخته ی جلوخونه مردم!نه منه شاگردالهیه سایت خانه ی بابام من آدم استراحت طلب خدابرام ساخته حالا ازاین سرشهرپاشم بیام اونورشهرعجب پیشنهادی دادخدایاتوشاهدی که فقط مسئولیت پذیری لیلا که ازبچگی به همراهش بوده البته ناآگاه حالاباآگاهی داره پیش میره اینم قدم تکاملی من!نرسیده به میدان اصل شهرمیدان شهدااتوبوس شلوغ صندلی هاتکمیل وخیلی هم سرپابودن بازهم تمرین واجراکردم تحسین میکردن منم تشکر.حالابه نیابت همه واردحرم شدم به خادمهاسلام وخداقوت میگفتم قبل ازتفتیش همیشه دعای ورودرومیخوندم وگرنه ذهنم آزارم میداداینبارمتفاوت ترازهمیشه دعارونخوندم والان هم برام عادیه !امرواصلامتفاوت ترازدفعه های دیگه رفتم حرم وبرگشتم!سلام به خداوامام حسین وامام رضاوامام زمان مثل همیشه تسبیحات حضرت زهراروگفتم واردصحن اسماعیل طلایی یاانقلاب شدم همون جایی که همه سلام اول وآخررومیدن .سمت راست ورودی یک آقای روحانی روی صندلی روضه سفارش میگرفت وادامیکرد.سمت چپ یک آقایی زائربودروی صندلی تاشونشسته بودمنم به اطراف نگاه کردم براصندلی دیدم خبری نیست همونجاایستادم یک وقت دیدم عه صندلی خالیه وخیلی هم خلوت شدخدابرامن تهیه دیده بودنشستم آهنگهای بی کلام گذاشتم دیدم حال دلم میگه نه درپرتوآرامش رومیخوام دقیقاً13:55دقیقه شروع شدمنم اول به امام رضااعلام کردم اینبارمتفاوت آمده ام که منم مثل خودت اصلابه کسی غیراز(رَبَّم)نیازی ندارم ولی چون این مکان مقدس انرژی بالایی داردمنم اومدم ازاین انرژی الهی استفاده کنم حق الهی منه وبراهمه ی اهل عالم دعای خیرکردم ونوبه ی منبررفتن استادشدمن نمیدانم اول وآخروسط فایلها کدومه ولی باشروع فایل اول گریه های منم شروع شد های،های گریه کردم استادبخون لیلاگریه کن عجب حال وهوایی جای همه ی شماخالی بازهم متفاوت ازدیگران وسالهای قبل دقیقایک ساعت طول کشید ساعت14:55دقیقه بلندشدم رفتم که گروهی پیداکنم برای اجرای پیام ولی مردم یامشغول عبادت یاعکس گرفتن بودن هواهم سردبود پاهام به گرمانیازداشت به یک آقای خادم بی سیم داشت ازش درخواست کردم گفت متأسفم درحال مأموریت هستم ازهمکاراکمک بگیرذهنم تامیخواست دخالت کنه به خادمین دیگه نگاه کردم گفتم همه درحال انجام خدمتن اینبارخیلی متفاوت ترحتی نماززیارت هم نخوندم برااولین باربوداین کاروکردم که خیلی جداازبدنه ی اعتقادات جامعه حرم رفتم وجالب اینجابودکه ذهنم واقعاسکوت وخاموشی مطلق رواختیارکرده بودوتسلیم من بودحتمابه خاطرباورپیام بازرگانی بودحتمااین پیام تاالان غوغا کرده.به آقاسلام دادم آمدم سمت کتابخانه نگاه کردم دیدم ماموردم درب موقعیت نداره ردشدم یک آقای نورانی باشال سبزرنگ لباس خدمت یک حاج خانم سوارصندلی چرخ دارروبه بیرون ازحرم هدایت میکردومنم به آرامی رفتم کنارش گفتم همینطورکه خدمت میکنین چندکلمه صحبت میکنم گفت بفرمایین گفتم حاج خانم شماهم لطفا گوش کنین منم شروع کردم مسافت زیادبودوآقای خادم میپرسیدواقعاکارهات باصحبتهات یکیه گفتم دارم تمرین میکنم که خالصانه یکی بشه پرسیدن ازخواهرشوهرمادرشوهرهیج کینه ای نداری نگفتم اصلامن خواهرشوهرنداشتم ومادرشوهرم ساکن بهشته ولی واقعامادرشوهروکل کسانی که به من هرطوررفتاروگفتارداشتن مشکل خودم بوده وهرچی پرسیدگفتم آره گفت واقعاقضاوت، غیبت،گله وشکایت ازخداومملکت وخانوادا واطرافیان نداری!؟الان بچه ها میرن بیرون مثل سابق زنگ نمیزنی!؟انگشت اتهام روازروی همه برداشتی وقبول داری اعمال خودته ومثبت اندیش!؟ازتوسختیهاسستی بیرون میکشی؟!همه واقعیه یادرحدحرف!گفتم حرفی که عمل نیاوردحرف مفت است!
به ایستگاه رسیدیم :خیلی، خیلی هم آقاوهم خانم تحسین وتشکرکردن والتماس دعاگفتند:خداحافظ.
سواراتوبوس خط شدم خیلی، خیلی شلوغ بودیک سلام جانانه به همه ی خواهران وقبولی زیارت شروع تمرین معرفی سنم وتعدادبچه هاموشوهرخوبم روگفتم یکتاپرستم وچیزهای دیگه یک عزیزی خیلی تعصبی گفت12امام روقبول داری خندیدم گفتم من گفتم یکتاپرستم آره12 امام روقبول دارم میخوام رهروخط امام باشم که چطورخداروشناخت!؟ویک خانم گفت بنده خدامیگه یکتاپرستم چیزی دیگه ای که نگفت واون عزیزسکوت اختیارکردوگفتم دوست عزیزشماروهم قبول دارم ولی راه خودمومیرم وتشکرکردم بقیه هم لبخندرولبهاشون بوددیدم یک صندلی خالی عقب اتوبوسه اینگاربرای کسی رزروبود رفتم به خانم گفتم جای کسیه؟گفت براشماصندلی روگرفتم اول فکرکردم سوارشدی ماروسرکاربذاری بعددیدم نه حرفای خوشگل میزنی اشاره کردم بیااینجابنشین!نشستم گفتم ازخونه راه افتادم ازخداخواستم به راحتی بیام حرم وبرگردم روصندلی بنشینم خداکه نیومده برام جارزروکنه شماروماموراین کارکرد!پرسیدبه امام زمان عقیده داری که زنده س گفتم آره به ماگفتن امام درقیدحیاتِ گفت نه اینجوری شمابه این حرف شک داری گفتم همه زنده هستندومن مستقیم کارموبه خدامیگم همانطورکه امام زمان خودشووخداروشناخت منم اینطورزندگی میخوام.گفت من معلمم اگه شاگردم به من مستقیم پیام بده واقعابدم میادمیگم به نماینده ی کلاس پیام بدین تابه من گذارش بده گفتم آره شمادرست میگین خصلت انسان همینه ولی خداباهمه ی مافرق داره گفت شمابه حرفات اصلااعتقادنداری شمامعتادی!؟ گفتم نه! گفت چون معتادایکتاپرست شدن شوهرمن معتادِویکتاپرست شده لبخندزدم وبعدحرفاشوتموم کردوگفت برام دعاکن ،گفتم من براهمه دعامیکنم .گفت :من به بقیه کارندارم !گفتم اهان شمانیازمنددعای منی ؟!گفت آره!وکلاصندلی عقب خالی شدمنم سریع رفتم کنارشیشه نشستم ویک خانم جوان آرایش وخوش خنده کنارم نشست وموقع رفتن بامن خداحافظی بالبخندپرمهرش کرد.رسیدم به ایستگاه خونمون به عزیزدلم تماس گرفتم رفته بودپیاده روی منم بهش ملحق شدم تومسیربرگشت یک نون سنگک داغ گرفتیم وبه آسمان نگاه کردم لحظه ی غروب آفتاب بودمعجزه ی الهی ماه روبایک ستاره ی پرنورتوآسمون دیدم به عزیزدلم نشون دادم ودعامکردیم 2تاخانم هم متوجه ماه وستاره شدن اونهاهم روبه قبله ویوی زیباباکوهای برفی واستادن به دعاکردن غروب زیبایی رومشاهده کردیم ورسیدیم خونه وخدادرابعادعزیزدلم چای نبات بازعفران وپنیرمحلی وگوجه فرنگی منومیزبانی کردوبعدازنمازم یکدیگررودرآغوش کشیدیم وگریه ی شادی ازحضورسالم خودمون وبچه هامون وحضورخدا واستادو مریم جون وشماعزیزان که کامنتهارومیخونین ومینویسین شکرکردیم عاشقتونم.الهی شکرت که امروزبی نهایت نعمت واردزندگیم کردی چون منوخانواده ام لایق عالیترینهاهستیم.وبعدازافطارناهارفرداروباپسرم اماده کردم اگه فردا رفتم پیاده روی راحت باشم خانه داری عشقمه بَه بَه لذت میبرم.
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
بازم یه فایل دیگه و یه سری آگاهی دیگه که آگاهی ها هموناست اما هربار که کار میکنی و گوش میکنی بهشون هی بهتر و بهتر میشی توی درک کردنشون
اول که این فایل رو گوش دادم چیزی به ذهنم نیومد که بخوام بنویسم و کامنت بزارم اما با خوندن کامنت بچه ها و یادآوری قانون تکامل در هر جنبه از زندگی یاد یه موضوع یتوی خودم افتادم که دوست دارم بنویسم تا برام ردپا بشه تا یادم بمونه و همیشه عملیش کنم
استاد گفتین رسیدن به خواسته ها یه سری اصول داره و قانون جهان رو توضیح دادین و قانون تکامل
یاد رابطه عاطفی میافتم که باید رابطه عاطفی هم تکاملش رو طی کنه فاطمه و نباید سریع با فردی که میری توی رابطه بخوایی خیلی زود صمیمی بشی و اجازه بده قدم به قدم باهم آشنا بشین همدیگرو بشناسین و بعد آروم و روان این رابطه شکل بگیره
اشتباهی که کردم تو رابطه قبلیم و خوب الان که چندین ماه از اون رابطه میگذره درک میکنم و باگ هامو هنوزم توش پیدا میکنم و دارم عملیش میکنم که دفعه های بعد نخوام زود و عجله ای به یه چیزی برسم
چون این عجله رو دارم و دارم روش کار میکنم تا آروم آروم کم وکمترش کنم و صد البته خیلی بهتر شدم اما با دوباره گوش دادن این فایل و یادآوری این فایل خداروشکر باز قانون برام مرور شد.
عاشقتونم
سلام
استاد من بارها موضوع این فایل را در ذهنم مطرح کرده بودم و همیشه دنبال یه جواب واضح در فایل های شما می گشتم ولی هیچوقت به این وضوح توضیح نداده بودید … سؤال من این بود که ما چجوری باید به « یک پکیج نسبتا کامل موفقیت » برسیم ، آیا باید هربار یک خواسته از اون پکیج را انتخاب کنیم و قدم به قدم در همون یک خواسته پیش بریم یا در یک زمان دو یا چند خواسته از اون پکیج را انتخاب کنیم و قدم های هر خواسته را به موازات هم برداریم ؟؟ … بعنوان مثال برای رسیدن به سه خواسته تناسب اندام و ثروت و مهاجرت باید هرروز اهرم رنج و لذت را برای هر سه مورد بصورت جدا جدا بنویسیم و قدم های هر کدوم را جداگانه اما به موازات هم برداریم یا در یک زمان فقط برای رسیدن به یکی از اونها اقدام کنیم … که البته من هر دو روش را امتحان کردم ولی نتونستم حتی روی دو تا خواسته در یک زمان متمرکز بشم و از اونجا که درجه اولویت دو تا از خواسته هام به شدت باهم مساوی بودند نمی تونستم بین اونها انتخاب کنم و در نتیجه به هیچکدوم اونها نمی رسیدم ولی با توضیحات این فایل بطور واضح برام مشخص شد که چطور ما باید به خواسته هامون برسیم و اونها را اولویت بندی کنیم و من باید بهرحال بین تا مهم بتونم مهم تر را تشخیص بدم ولی باز هم این سؤال وجود داره که مثلا کسی که تمرکزش روی رسیدن به تناسب اندام هست ، اصلا نباید روی باور فراوانی کار کنه ؟ یعنی کار کردن روی مثلا باور فراوانی ، شخص را از خواسته اصلیش که در اینجا تناسب اندام هست ، دور میکنه ؟
سلام به همه ی مخلوقات قدرتمند خداوند که این خانواده ی عزیز رو تشکیل دادن، این اولین دیدگاه من در این سایت هست… عجیبه ها اینجایی که من ساکن هستم نت مرتب قطع و وصل میشه و برای دانلد یک فایل با همین حجم مشابهی که از این سایت دانلود میکنم زمان زیادی لازمه، ولی نوبت دانلود از این سایت که میشه سه سوته دانلود میشه، اینم یه جور هدایت به نظرم که چون در مسیر درست هستم کارها خیلی سریع انجام میشه… خدا جونی عاشقتم هزار تا❤️❤️❤️❤️
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 80
هشتادمین روز از سفرنامه من مصادف شد با اولین تمرین ستاره قطبی من در این روز به یاد ماندنی
در آخرین روز از چله دوم را که اولین روز از تمرین ستاره قطبی است را من به فال نیک میگیرم و نشانه ای برای خود میدانم که من هر روز یه کمی بهتر از روز قبل خودم میدانم
فایل امروز سفر نامه من درست با جلسه دوم از قدم اول دوره 12 قدم یک چیز را به من میآموزد و آن تکامل در مسیری که انتخاب کرده ام را به من گوش زد میکند به من یاد میدهد که خواستهای من باید طوری باشد که نزدیک به فرکانسم باشد طوری که رسیدن به آن برایم لذت بخش باشد و انگیزهای برای رسیدن به خواسته دیگرم را در من بوجود آورد و مرا در مسیرم ثابت قدم نگه دارد و از مسیری که میروم لذت ببرم تا آرام آرام به تکامل خود برسم و خواستهای بزرگتری را جامعه عمل بپوشانیم پس یاد گرفتم که عجله نکنم و با آرامش و تمرکز بر نکات مثبت زندگی ام این مسیر را با شادی و خوشبختی ادامه دهم و زندگی ام را در تمام جنبهای آن ،ثروت سلامتی عشق و مودت در روابط ام در بهترین شرایط قرار دهم من با انجام تمریناتم و گوش جان سپردن به صحبتهای استادم و عمل کردن به آموزهای دوره مثل وحی منزل به زندگی به سبک قبلم پایان میدهم با امید به الله یکتا و فقط این را برای خودم نهادینه کنم که هر روز یه یکم نسبت به روز قبلم بهتر بشم و با هیچ کس خودم را مقایسه نکنم و خدارو هزاران بار شکر میکنم که دستم را در دستان خداوند قرار دادم و این خدای من است که من را هدایت میکند من در آرامش کامل و متوکل به خدای خودم هستم و این آرامش را در درون خودم نهادینه کرده ام و باور دارم که این خداوند است که زندگی ام را رقم میزند من دست از خودم کشیده ام و سپرده ام به خدای خودم و چه خوب پازل زندگی من را میچیند خدایا با تمام وجود سپاسگزار تو هستم
برگی دیگر از سفرنامه امروزم
به نام خدا
درووود بر استاد عزیز
و همچنین شما عزیزان و دوستان و مهربانو مریم شایسته
برای من این قسمت خیلی عالی و جذاب هست
واقعا قلب آدم آرامش پیدا می کنه هرچه بیشتر تکامل رو درک می کنه
خدایا شکرت
سپاسگزارم استاد عباسمنش
و همچنین مریم بانو که این پرسش های عالی رو می پرسین
تنور دلتون گرم
❤️💙
خدایابه امیدتواستادعزیزم بی نهایت سپاس گذارم تکامل وکنترل ذهن توخونواده ی منفی روبه امیدخدا ووجودپربرکت شماپاس میکنم خدایاتوکل برخودت🙏🙏🙏
به نام خداوندجان آفرین
سلام
این فایل نشانه ی من بود که باگوش دادن بهش چیزهای زیادی دستگیرم شد
اینکه انقدر برای تغییر عجله نداشته باشم
به خودم زیادی فشارنیارم
برای رسیدن به خواستم زور نزنم هی دنبال دلیل اینکه چرانمیشه چرا جواب نمیده نباشم
که صبور باشم و بذارم روند تکاملیم آرام آرام پیش بره
که چند تا هدف برای یک روز فقط انرژی زیادی ازم میگیره و درپایان روز ناامیدم میکنه و منو از مسیر اصلی که توام با لذت و شادی هست دور میکنه
این فایل گوشزدی بود به من که داشت یادم میرفت تواین مسیر عجله و بی صبری معنی نداره که اگه درمسیر درست باشی زیباییها و نکات مثبت انقدر برات لذت و آرامش به همراه میاره که عجله ای برای زود رد شدن ازمسیر ورسیدن به هدف نداری چون آرام آرام تغییر میکنی و بدون هیچ سختی و استرسی یه روز به خودت میای و میبینی به لطف خدا به همه ی اونچه میخواستی رسیدی
من برای تغییر هم خیلی عجله داشتم و هم توقعاتی زیاده ازحد ازخودم داشتم برای همین پایان روز که به اون نتایج نمیرسیدم نجواهای ذهنیم بیشتر میشد و مستاصل و خسته گاهی حتی به قانون شک میکردم
اما به لطف خدا و هدایتهاش که همیشه نورامید رو در دل آدم روشن نگه میداره دوباره یادم می اومد که اشکال ازمنه نه قانون
قانون همیشه درست عمل میکنه
و فایل امروز ازهمون هدایتهاست که یادم میاره اشکال ازمنه و من باید قوانین رودرست درک کنم و بهش درست عمل کنم
سپاسگزارم از خدای مهربون و شما بزرگواران که درمسیر هدایت ما مثل چراغی روشن تاریکیها رو ازبین میبرید و ما رو تواین مسیر همراهی میکنید.
خدارو شکر هزاران هزار بار شکر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
و باز هم هدایت
خداوند همواره و در هر لحظه مارو هدایت میکنه
چقدر استاد قشنگ گفتن قانون تکامل رو که آقاجان نیا برای هدف گذاشتن یه سنگ بزرگ رو بردار ، یواش یواش
اینجوری نه تنها اعتماد بنفست رو از دست نمیدی بلکه هر دفعه اعتماد بنفس بیشتری میگیری و باعث میشه تو ادامه دادن مسیر تداوم و انگیزه داشته باشی و خسته نشی
من شروع کردم به دیدن جلسات دوره عزت نفس که مادرم از سایت تهیه کرده ، دقیقا کل حرف استاد عزیز توی جلسه اول قانون تکامله( برای بدست آوردن عزت نفس)
تمرین جلسه اول این بود که استاد گفتن بشین ببین چه کار های عقب افتاده ای داری برای انجام دادن که موجب میشه در آینده به مشکل برنخوری، از کوچکنرین کارهای عقب افتادهات شروع کن
من اومدم نشستم و کارهای عقب موندهای که یادم میاومد رو شروع کردم به نوشتن ،که فهمیدم کوچکترین کار عقب افتاده من تاالان اینه که بشینم دوباره کتاب هنر در گذر زمان اثر هلن گاردنر( تاریخ هنر جهان) رو شروع کنم به خوندن و من شروع کردم
بعد دیدم که یه دوهفتهای گذشته از اینکه هجده سالم شده پس باید برم شمارهتماسم رو به اسم خودم ثبت کنم و کارت بانکی رو هم به اسم خودم برگردونم
همون فرداش بدون اینکه از خانوادهام بخوام که همراهم باشن خودم رفتم و کارم رو انجام دادم (البته رفتم و گفتن چون اولین بارته باید به همراه کسی بیای که شمارت به اسمشه و رفتم و با مامانم اومدم)و این یک اعتماد بنفس خیلی جالبی بهم داد که عه من دیگه نیازی به مادرم یا پدرم ندارم که بخوان مشکل من رو مطرح و حل بکنن من خودم دیگه کاملم و خداشاهده از اون روز به بعد حتی جایی میریم خرید که مامانم هم همرام هست دیگه نیازی نمیبینم که مامانم اول وارد مغازه بشه و قیمت فلان چیز رو بپرسه
خودم خیلی راحت و جالب اینجاست با یک اعتماد بنفس باحال وارد میشم و درخواستی که دارم رو بیان میکنم
خلاصه این پُرسه شماره به اسم خودم کردن و کارت بانکی گرفتن یه یک هفته زمان میبره اما بالاخره من کارت بانکیم رو دریافت میکنم
انقد اعتماد بنفسم تو این کار بالا رفته بود که تمام کارهای اداری بانکیم رو خودم انجام دادم و کلی درس هم ازش گرفتم
بعد با گرفتن کارت بانکیم اومدم نوبت کار عقب افتاده بعدی که دیدم باید حافظه گوشیم رو خالی بکنم، و این هم یک پروسه زمانی نسبتا طولانی رو ازم گرفتم اما با انجام دادن اینکار دیگه نگران این نبودم که گوشیم حافظه ای برای فیلم گرفتن طولانی نداره یا اینکه برنامه هام بالا نمیاد، از این قضیه خیالم راحت شد و این درس رو هم به مرور انجام همین تمرینات جلسه اول گرفتم( و شما هم خواهید گرفت) که دیگه کارهام رو سعی میکنم پشت گوش نندازم و دقت کنم ببینم اگر کاری لازم هست انجام بدم که درآیندت به مشکل برنخورم رو انجام بدم
مثل همین حافظه خالی کردن گوشی، خب انقدر خالی نکردهبودم حافظه گوشی رو که مجبور شدم چندین روز کامل پشت سیستم بشینم تا گوشی تا یه حدی خالی بشه
اما الان تصمیم گرفتم که هرچند وقت یکبار حافظه گوشی رو درحالی که هنوز پر نشده تا یه حدی خالی کنم که هم ازم زمان زیادی نگیره و هم درآینده به مشکل نخورم
خلاصه بله استاد جان شما در همه دوره ها و در همه فایل های رایگان/ هدیه چند اصل رو بیشتر نمیگید، یکیش همین قانون تکامل و ایجاد اعتماد بنفس
شروع انجام دادن کارهای کوچیک و بصورت تکاملی رسیدن به انجام کار های بزرگ اعتماد بنفسی بهتون میده که اصلا با خودت فکر نمیکنی که نمیتونم قدم بعدی رو برندارم ،چون من قدم قبلی رو به نحو احسنت و راحت حلش کردم
چقدر قشنگ هرروز و هرروز قانون تکامل داره بیشتر و بیشتر بهم ثابت میشه
خداروشکر هزاران هزار بارشکر بابت شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز با مطرح کردن چنین سوالاتی
خدایا شکرت بابت اینکه به همچین فایل عالی هدایتم کردی
چون خودش خوب میدونست بهش احتیاج دارم
خدایا شکرت هزاران هزار بارشکر
عاشقتم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سلام
روز80 سفرنامه
دو تا قانون مهم به من یاداور شد و تذکر داده شد که ما چقدر فراموشکاریم و پیش خودمون هم فکر میکنیم که قوانین رو میدونیم. بعد که تلنگر میخوره و یه نگاه به خودمون میکنیم میبینیم عه هه چه کار اشتباه و خارج از مسیری دارم انجام میدم و حواسم نیست.
یکی همین تکامل قانون تکامل مهم،برای من تو اخلاق و رشد شخصیتی بیشتر مهمه که توقع زیادی دارم.من با اون میزان خامی و نا اگاهی و نداشتن مهارت حالا باید از خودم توقع پله پله اروم اروم بهتر شدن رو داشته باشم
این شد که حالا برای اینکه امروز جلوی یه وسوسه کوچیک خودم رو تونستم بگیرم،خودم رو تحسین کردن و گفتم همین هم افرین داره
یک قانون مهم دیگه تمرکز بر یک کار هست عه عه عه خیلی راحت یادم رفته بود و میخاستم سه تا کار همزمان رو برای درامد زایی انجام بدم،معلومه که یا هیچ کدوم رو انجام نمیدم یا اگر انجام بدم بی میفیت و وسط راه رها کردنشون نتیجه بود.حالا باید فکر کنم که کدوم با شرایط الان من اولویت بیشتر داره،بقیه رو بزارم کنار، برم سراغ فقط یکی.
و اینکه دوباره فرین به خودم که که یمی یکی دارم تصمیماتی که گرفتم رو انجام میدم امروز.
و به خپدم هم یاداور شدم که اینکه یکی رو انجام بدی به این معنی نیس که کافیه،وقتی شرایطتت عپض نیشه که همینطور ادامه بدی،هر کدوم انجام شد انگیزه بشه برا بعدی
خدایا شکرت در پناه حق
🌸🌸🌸🌸🌸