پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10
    181MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

425 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    به نام خدای هدایتگر و مهربانم

    سلام به استادای عزیزم و همه دوستان گرامی این سایت ارزشمند

    از صبح تا الان با کلی درگیری ذهنی گذروندم با اینکه تمرین ستاره قطبیم هم نوشته بودم و کارهای لیستمم مشخص بود اما خب بخاطر رفتارهای نادرستم که هنوز اصلاح نشدن ذهنم به شدت درگیر شده بود و من این همه زمان رو تو آشفتگی کامل ذهنی سپری کردم که الان خدا رو شکر به خودم اومدم و میخوام به سوالات این بخش جواب بدم چوون کاااااملا مرتبط با وضعیت و حالت الان من هست و مطمعنم بعد از جواب دادن به امید و کمک خدا، درکم بهتر میشه و بهتر میتونم قوانین رو درک و خودمو کنترل کنم و زندگیم رو بهبود ببخشم چون من قراره ی بخش دیگه از وجودم و رفتارم رو کشف کنم

    و اما سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟

    1- عجولم، این نقطه ضعفم برجسته ترینه و عمیق ترینه چون از بچگی این رفتارم همرام بوده تا به الان و با توجه به گذشت زمان، شدیدتر هم شده و اصلااا ادم صبوری نیستم و همش میخوام که سریع همه چیز پیش بره و به نتیجه برسه که ی جاهایی خوب بوده مثلا در رسیدن به مقاطع تحصیلیم که در کمترین زمان بهشون رسیدم اما بیشتر جاها بد بوده چون ناامید میشدم و سریع اعصابم بهم میریخته و کنترل احساسات و عصبانیتم رو از دست میدادم و کلی دور و بریام رو ناراحت میکردم و میکنم و کلا سریع آشفته میشم چیزی که دقیقا امروز هم باهاش مواجه شدم.

    2- کنترل احساسات و عواطفم رو ندارم، که این نشون دهنده عدم اعتماد بنفس و کمبود ایمان و شرکه. شادیم رو سریع نشون میدم، عصبانیتم رو سریع بروز میدم و هرکسی به راحتی میتونه از چهرم حالم رو متوجه بشه که ناراحتم یا خوشحالم یا عصبانیم و هیچوقت نتونستم احساساتم رو مخفی کنم چون نتونستم کنترلی داشته باشم روش.

    3- خیلی لجبازم، برای اینکه ثابت کنم حق با منه ساعت ها با بقیه بحث میکنم و حتی صدام بالا میره بیشتر وقتا و کنترلی هم روی صدام ندارم و بدون فکر فقط حرف میزنم و بحث میکنم ک بیشتر وقتا هم پشیمون میشم چون تو این بحثا بیشتر وقتا حرمتا شکسته میشه و بزرگتر بودن افراد و سن و سالشون در نظر نمیگیرم و نامحترمانه صحبت میکنم چون بی فکر صحبت میکنم و تنها فقط زبانم کار میکنه که زبانی بسیار نیش دار و کنایه دار دارم.

    4- کسایی که بهم نزدیک هستن مدام بهشون نصیحت میکنم و میخوام که راه درستی که خودم فکر میکنم درسته رو بهشون نشون بدم که نتیجش میشه هم تمرکز بر تغییر شخصیت طرف مقابلم و بحث های طولانی و سرسام آور و ناراحتی که خدا رو شکر تو این مدت آگاهانه کمترش کردم اما خب هر تغییری با روند همراهه که بعضی وقتا از کنترلم خارج میشه.

    5- قبلا خیلی دختر متمرکزی بودم روی کارام و همیشه هرکاری رو به نتیجه میرسوندم بعد میرفتم سراغ کارای دیگه اما الان چند سالی هست که از این رویه دور شدم و بیشتر کارا رو نصفه رها میکنم و تمومش نمیکنم یا میخوام چندتا کار رو با هم هندل کنم که این هم کلی انرژی ازم میگیره و هم باعث آشفتگیم و در نهایت هم باعث رها شدنش میشه.

    6- دیگه مثل سابق دختر متعهدی نیستم به چیزایی که میخوام برسم و مدام به تعویق میندازمش و بهونمم اینه که خسته شدم و میخوام هروقت که حال داشتم و حال وانرژیم خوب بود برم سراغش

    تا الان همین موارد یادم مونده امیدوارم که بتونم این نقاط ضعفم رو بهبود بدم. الهی به امید تو خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1466 روز

    سلام به همگی دوستان

    من بازخوردهایی که میگرم بیشتر تو محیطهای رکار هست

    اینکه چقدر ساکتی یا چرا صحبت نمیکنی چرا آروم صحبت میکنی

    خب من یه مدت طولانی یه شرکتی کار میکردم که فوق العاده ارتباط زیادی با همکارها داشتم زنگ میزدن میومدن پای میزم صحبت میکردن حتی بیرون هم گاهی میرفتم

    اما این ارتباطها و صمیمیت شروع به آزار من کرد مثلا خیلی غیبت میکردن (منم غیبت میکردم البته اما نه اون حجم) خیلی حتی تهمت به هم میزدن مسخره می کردن

    اینقد این رفتارها زیاد شده بود من تصمیم گرفتم اصلا غیبت نکنم اون زمان هم با قانون آشنا نبودم و لی حس بدی این کار بهم میداد

    برای همین کسی میومد صحبت کنه حرف رو سعی میکردم عوض کنم

    بعد رفتارها مزاحمتها کلا به حدی رسید که گفتم خدایا کاش من سر کار با کسی صمیمی نمیشدم (هرچند کلا محیط مناسبی نداشت)

    برایرهمین یواش یواش فوق العاده کم حرف شدم از اون دختر شاد مهربون که روابط عمومی خوبی داشت تبذیل شدم به یه آدم ساکت که هم میترسیدم با کسی صحبت کنم هم دلم نمیخواست دیگه… و کلا از اون کارم اومدم بیرون البته مجبور شدم

    اما توی محیط های کاری دیگه هم میبینم که اصلا نمیتونم ارتباط برقرار کنم فوق العاده ساکت شدم صحبت نمیکنم طوری که به چشم میاد

    دلیلش باور این موضوع هست که سر کار اگه صحبت کنی و قاطی بشی اذیتت میکنن

    خودمم تلاش کردم از این حالت یه موچولو خارج بشم دیدم نمیتونم و ترس عجیبی پیدا کردم که این البته به عزت نفس هم مربوط میشه و دیگران رو میبینم که تو محیط کار راحت صحبت میکنن من حس میکنم یه ایرادی پیدا کردم اصلا هیچ چیز تو ذهنم برای صحبت کردن نمیاد یا اصلا تمایلی ندارم به صحبت و یا میترسم

    اولین کار باید رو عزت نفسم کار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    نسرين خالقي گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان ،

    استاد جان بابت همه این فایل ها سپاس گذارم ، استاد جان تمام گوشی ، اپ های مختلف نوشتاری و گفتاری من در گوشی فقط فایل های شماست هر چی گوش کنم بازم کمه ،کامنت این عزیزها ی سایت که دیکه اصلا به کنار ، گنج هست گنج .

    در خصوص این سوال :

    بازخورد اصلی و عمده ای که از همه گرفتم و می گیرم این که خیلی اروم و صبور هستم ، بعضی هم میگن تًو چرا اینقدر کم حرف هستی .

    بر خلاف قیافه جدی که دارم همه میگن مهربان هستم . خودم می دونم خیلی جاها کم حرف بودن و ساکت بودن من از کمی عزت نفس أست که میگم اگر چیزی بگم اشتباه باشه چی ، الان تازه خیلی بهتر شدم در طول تحصیل اصلا روم نمی شد سوال بپرسم یا جواب بدم ، بعد که یکی دیگه جواب می داد می گفتم ااااا من بلد بودم ها .

    خصلت دیگه که بهم میگن صبور بودن من أست البته این هم به خاطر کمبود عزت نفس هست چون ادم بیخیال نیستم ظاهرم صبور ولی از درون حرص می خورم .

    موردی که همه میگن خیلی جدی و به ظاهر بد اخلاق میام ، برای همین در ابتدا خیلی ادم ها طرف من نمیان تا بعد کم کم بشناسند،

    و جالب که بیشترین ایراده های زندگی ام را همسر جان به من گرفته ، که از همه مدل کار من ایراد میگیره البته به قول خودش با نیت خیر که میخواد من بی ایراد باشم و مثلا یکی از بهترین ها باشم دیگه از اون ور بوم افتاده ، از اب خوردن و لباس پوشیدن و خانه داری و راتندگی و … همش ایراد میگیره کلا بخش منفی بین زندگی هست میگم خدا پدر را بیامرزه من عمری قبل از تو زندگی کردم یک دونه از ابنها را کسی به من نگفته . ولی خوب من نظر اکثریت را ول نمی کنم به نظر یک نفر بچسبم .

    خلاصه استاد جان ، چقدر عالی این سوالها سبب شدید خودمون را وارسی کنیم .

    در وقت ناهار کامنت نوشتم باید برگردم سر کار ، خیلی فی ابداهه شد

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 657 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز وبزرگوارم

    چقد از چهره ی شما وصداتون وحرفاتون انرژی وحس وحال خوب میگیرم خدا داند

    درپاسخ ب سوال بازخوردمن از دیگران؟

    همه میگن فقط بفکر خودتی وباید جواب خوبیایی ک از بقیه میبینی وبدی وببین چطور همه چقد باهات خوبن

    میگن اخرش کاری میکنی ک خودت میخای وهیچی نمیگی

    میگن چطور حوصلت سرنمیره همش تنهایی وبافامیل ارتباط نمیگیری

    یا همش میگن نیستی کجایی هیچ خبری ازت نیس

    یا همسرم همش میگه ک کارات تلمبار میکنی واخرش انجام میدی خسته میشی کلی بهت فشار میات کارات تقسیم کن هرسری گفته بهم برخورده چرا فک میکنه من شلخته هستم یا مرتب نیستم

    تااینکه فهمیدم فشرده کار انجام دادن جزو ویژگیم هست کلا باید روش کار کنم امروز شروع کردم راحت کارام انجام شد

    یا بقیه بخان نظر بدن همش میگن خیلی ببخشید نظر میدیم میدونیم خوشت نمیات ولی فلان کار کنی بهتر نیس البته هرجور راحتی بهم میگن

    همسرم چندبار گفته انتقاد پذیر نیستی

    همسرودخترم همش میگن خیلی زحمت میکشی توی خونه وتشکر میکنن از من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مسعود افشانی گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیز

    سوال این قسمت بسیار سوال تامل برانگیز و مهمی میتونه باشه برای اینکه ما بفهمیم چه الگوهای تکرارشونده ای رو در باورها و افکارمون داریم

    اولین الگویی که برای من اتفاق میفته اینه که همه این نکته رو به من گوشزد میکنن که تو آدم بسیار خوب و مهربونی هستی ولی یه رگه هایی از سادگی و کم رویی رو همیشه داری و این همیشه تکرار شده از دیگران نسبت به من

    دومیش موقع صحبت کردن با اطرافیان همیشه به میگن که حواست کجاست چرا وقتی با تو صحبت میکنیم اینجا نیستی کجااایی؟

    و فکر میکنم مهمترین دلیلش نشخوار ذهنی و درگیری های ذهنی هست که من همیشه دچارش هستم و ذهنم همیشه پر از حرفها و نشخوارهای بیهوده است که فقط حواس منو پرت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2892 روز

    سلام به عزیزان

    وقتی فایل رو گوش دادم الگوهای مختلفی به ذهنم رسید که باید اونارو بهتر کنم اما دو مورد که بیشتر پررنگه رو می نویسم

    یکی انضباط هست و مورد دیگه ازین شاخه به اون شاخه پریدن البته یه مدت برای شناخت علاقه م خوب بود و لازم بود اما بعدا متوجه شدم که به شکل نادرستی هم این الگو رو دارم تا از حل مساله و استمرار در کار فرار کنم و به همین دلیل ازین شاخه به اون شاخه می پرم که فکر میکنم دلایل و باورهای دیگه هم پشت این مساله هست مثل ترس ها و باورهای محدود کننده دیگه. ولی الان که پیدا کردم یجورایی مچ خودم رو گرفتم و بهتر میفهمم که کجا دارم به بهانه فرار ازین شاخه به اون شاخه می پرم

    درباره انضباط هم چون در کودکی فکر میکردم شلختگی یا انضباط یه ویژگی شخصیتیه فکر نمیکردم که بشه درستش کرد و درحالیکه از بچگی از این ویژگی خودم راضی نبودم اما چون فکر میکردم من اینطوریم و قابل اصلاح نیست دیگه دنبال تغییر نبودم

    خداروشکر که ابن فایل رو گوش دادم

    فایلهای الگوهای تکرار شونده رو خیلی دوست دارم و همیشه ازشون نکات جدید و ارزشمندی یادمیگیرم

    تشکر از استاد عزیز و خانم شایسته عزیزو نازنین برای فایلها و آموزشهای فوق العاده عالی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ونوس ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1668 روز

    سلام به خوشگلا .خدا جونم مرسی که امروز تونستم این فایل رو گوش کنم .راستش بمن میگن چرا اینقدر آرومی و خواهر کوچک ترم همیشه جمع رو دستش میگیره و محبتش رو نشون میده اما بعد از مدتی همه جذب من میشم برای همین من از آروم بودنم راضی ام .همسرم همیشه بمن میگفت البته اوایل زندگی که چقدر سوال پرسش میکنی و من با گوش دادن به فایلهای عشق و مودت و گوش دادن ب فایلهای بی نظیر استاد این چالش رو به پشت سر گزاشتم و الان خوشحال ترینم و فهمیدم و به خودم قبولوندم که چیزی که ماله من از من جدا نمیشه من فقط باید حالم روخوب نگه دارم .استاد آخه چی بگم چطوری بگم که چقدر خوشحالم چقدر آخه شما خوبین. کلادیدم به این دنیا حتی اون دنیا عوض شد وفهمیدم همه جواب فرکانس های خودشون رو میبینم و الان با خیال راحت خوشحال زندگی میکنم البته بگم که شده زمانهایی که حتی نمیتونم از تخت بیرون بیام اماااااااا باز هم روی خودم کار میکنم .شکر گزاری روزانه گوش دادن به فایلهای استاد جز جدا نشدنیه منه .خلاصه که با خیال راحت دوستان جیگرم خوشحال زندگی کنین بدونین انرژی حمایتمون میکنه که کل جهان رو آفریده .استاد جان کیلومترها ازتون فاصله دارم اما قلبی هر لحظه کنارتونم. تنتون سلامت و دلتون خوش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1732 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    در مورد موضوع بازخورد بذارید اول از نکات مثبتی که دیگران بهم میگن شروع کنم:

    خیلی وقت ها از خیلی ها شنیدم که بهم میگن چقدر خوشتیپی یا میگن پسر خوشتیپ و کلا این صفت رو زیاد در مورد خودم شنیدم و خودم هم باور دارم که هستم از بچگی هم پدر و مادرم لباس های قشنگ‌تنم‌میکردن و از اون موقع یادمه مورد توجه دیگران بودم

    مورد دیگه اینکه خیلی مرتب و منظم هستم ، به تمیزی‌و‌پاکیزگی خودم اهمیت میدم، وسایلمو با نظم قرار میدم و از شلختگی خوشم نمیاد و اینم بارها در مورد خودم شنیدم

    اینکه بهم میگن آدم آرومی هستم و سر و صدایی ندارم و سعی میکنم در آرامش کارهامو انجام بدم

    اینکه آدم خوش قلب و مهربونی هستم زیاد شنیدم

    اینکه آدم صاف و ساده ای هستم هم زیاد بوده

    اینکه خیلی متعهد هستی و هرکاری بهت میسپریم به خوبی و سروقت انجام میدی

    اینکه آدم‌وقت‌شناس و خوش قولی هستم

    و در کل صفات خوب بیشتر بازخورد داشته

    ولی باید به نکاتی که به صورت انتقاد هم بهم گفتن و بازخورد داشته اشاره کنم:

    این مورد رو چندین بار شنیدم‌که تو آدم مغرور هستی و یه غرور خاصی داری ، یه جوری رفتار میکنی که انگار نگاه از بالا به پایین داری به افراد، استاد جان به خدا من نمیخوام چنین حسی داشته باشم و اینو به دیگران انتقال بدم ولی نمیدونم چطوریه که بقیه این صفتو در من میبینن، البته بگم تو خودم گشتم و به این‌نکته رسیدم من که بادوستانم خوب برخورد میکنم به این نتیجه رسیدم شاید تو نگاه اول اینطور به نظر برسم یا با کسانی که زیاد در ارتباط نیستم زیاد گرم نمیگیرم و فکر کنم منظورشون اینه که زیاد گرم نمیگیری یا قاطی نمیشی با جمع، و سعی میکنم که بهتر باشم تو این موضوع و تو جمع مشارکت کنم؛ واسه همینه فکر میکنم دیگران این عدم مشارکت زیاد رو در من مثل غرور میبینن، میگم مشارکت دارم کارهمو انجام میدم و هرکاری بهم بسپرن با دقت انجام میدم ولی شاید اونطوری هستم نشون نمیدم، نمیدونم ولی سعی میکنم حتما بهتر باشم تو این موضوع

    استاد جان با توکل به خدا حرکت میکنیم به سمت اهداف بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ارسانه عبدالهی گفته:
    مدت عضویت: 1364 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباس منش

    یکی از الگو های تکرار شونده وانتقاد ی

    که قبلا خیلی داشتم این بودکه سعی می کردم به زور دیگران رو تغییر بدم دوست داشتم دیگران مثل من کتاب بخونن روی خودشون کار کنند بهشون من بگم الان دارید اشتباه فکر می کنید که سر این

    موضوع چقدر حس خودم بد می شد تمرکزم می رفت روی مشکلات ورفتارهای دیگران که باعث شده بود یه جور کنترل کننده بشم ودیگران به ظاهر که من ناراحت نشم یه جوری نشون می دادن که دارن به حرف من عمل می کنند وپشت سرم دقیقا همون رفتار گذشته رو تکرار می کردند ومن وقتی می فهمیدم که دارن بهم دروغ میگن من فلیم بازی می کنند کلی از دست اونا عصبانی می شدم ومی زدم یا رابطه رو خراب می کردم یا طرف رو اخراج می کردم وبازم حال بدی خودم با من بود

    اون موقع که متوجه قوانین به این صورت نبودم فکر می کردم من آدم ساده ای هستم وگیر افرادی می افتم که از محبت وتوجه ام سواستفاده می کنند می گفتم چرا هرکس گیر من میاد مخصوصا افرادی که برای من کار می کردند اینطوری می شدند تا اینکه فهمیدم این یه مشکل درون من بر می گرده به یه باور اشتباه از کودکی درمن ایجاد شده بود که من باید آدم خوبی باشم به همه کمک کنم مخصوصا آدمهای بدبخت تنها ومظلوم تا خدا منو دوست داشته باشه جهنم نندازه چون آدم خوبیم سر این باور شاید باورتون نشه توسط آدمها ریر پاشون له می شدم نادیده گرفته می شدم به همون آدمهایی که کمک می کردم بدترین بلا ها رو سرم می آوردن تا اینکه بعد سالها چک ولگد خوردن توسط باور های غلط خودم فهمیدم من هیچ مسولیتی در قبال دیگران در مورد انتخاب هاشون طرز فکرشون ندارم ومن فقط مسؤل خودم هستم وخدا می خواد من مسؤل افکار وعمل واحساس خودم باشم سعی کردم از کمک نطلبیده برای مردم دست بردارم بعد همون آدمها دیدن که دیگه مثل قبل نیستم شروع کردن به قضاوت کردنم که خودشو می گیره بی خیال بقیه هست اصلا کاری به مشکلات بقیه نداره وخیلی خوشحال شدم این قضاوت ها رو شنیدم یعنی تغییر کردم الان هرکجا برم مثلا باشگاه کار ندارم کی داره اشتباه می زنه برم براش وقت بزارم بگم بیا درست بزن میگم اگه براش مهم بود می رفت تو اینترنت سرچ می کرد می دید درست می زنه یا نه که اصلا بدنش تغییر نمی کنه یا بره از مربیش بپرسه مگه به من پول برنامه دادن که من براش وقت بزارم براش مگه خودش زبون نداره بره بپرسه

    واین خیلی منو راحت کرده آرومم کرده دست از تغییر دادن وکنترل کردن دیگران بردارم حالا چیزای خوبی که می شنوم اینکه من پر انرژی و آروم هستم هیکل قشنگی دارم از تمرین کردنت لذت می بریم

    یکی از باورهای که باعث شده بود من فداکاری بیش ار حد کنم بر می گرده به داستان دهقان فدا کار که تو کتاب درسمون بود که فکر می کردم اگه منم آدم خوبی باشم فداکار باشم ازم به خوبی یاد می کنن پدرم این باور رو در من ایجاد کرده بود آدم خوبی باش وقتی مردی ازت به خوبی یاد کنن یا بگن خدا پدرشو بیامرزه چقدر آدم خوبیه این باور شاید باورتون نشه تمام عزت نفس تمام هویت منو ازم گرفت همیشه از خودم می زدم بیش از حد فدا کاری کردم اما چیزی که بدست آوردم به جای اینکه بگن چقدر آدم خوبیه همون آدمها پشت سرم صفحه گذاشتن چقدر ازم سواستفاده شد از محبتم وبه جاش بی احترامی بی حرمتی دبدی دیدم از اون آدمها همه اینها زندگی رو برام جهنم کرده بود

    اما حالا با اون آدم فاصله زیادی دارم الان کاری ندارم چه کسی چه مشکلی داره تا ازم کمک نخوان تازه اگه بتونم کمک کنم اگه کمکم بتونه توانمندش کنه که خودش مشکلشو حل کنه نه اینکه توجه ام رو بزارم روی اون آدم میگم این همه پیج این همه استاد های هست که می تونن کمکش کنن وبلده این کارن بره کمک بگیره این همه کتاب هست برن بخونن الان به اون آدم کتاب معرفی می کنم یا کتاب هدیه می دم دیگه خودش باید به فکر خودش باشه من نمی تونم کاری کنم فقط می تونم به خودم کمک کنم

    یکی از چیزهایی که این باور رو در من شکل داد زندگی که از امام ها برامون می گفتن که چقدر به مردم کمک می کردن ومردم اونا رو اذیت می کردن اما اونا چون آدم خوبی بودن به همه کمک می کردن برا همین جاشون بهشته به خاطر بهشت رفتن چه جهنم هایی رو به جون خریدیم

    اما خدارو شکر الان دیگه مثل قبل نیستم خیلی فرق کردم

    ومی خوام باور های ثروت ساز در خودم بسازم وپاشنه آشیل هامو پیدا کنم به لطف الهی وزندگی رو ازتمام جهات زندگی کنم خدارو شکر خیلی با گذشته فرق کردم

    دیگه برای گرفتن تایید از دیگران بهشت رفتن آدم خوبی شدن از دید بقیه وتوجه دیدن کاری رو نمی کنم

    وتمرین می کنم حسمو خوب نگه دارم وزیبایی های دیگران رو ببینم نه مشکلات ونیازهاشونو

    ممنونم فضایی برای ما قرار داده شده تجربیات خودمون رو به اشتراک بزاریم هم پاشنه آشیل خودمون رو بفهمیم واز تجربیات دیگران برای پیدا کردن ترمز های مخفی ذهنمون استفاده کنیم از همه کسانیکه با نوشتن تجربیات خودشون کمک می کنند به رشد خودشون ورشد ما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    الهه پوراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    سلام به استادعزیزم و همه دوستان همفرکانسی خودم .

    چه جالبه استاد عزیزم که این مواردی که میگین بقیه رو میگن، رو من چند مورد داشتم و البته دارم و از بقیه براشون بازخورد گرفتم. ولی هیچ وقت بهش اینجوری نگاه نکرده بودم.

    مثلا همه بهم میگن تو خیلی خوبی وکلی ویژگی مثبت داری اما یکم آن تایم نیستی، همیشه تا یک ربع دیر میرسی سر قرار،

    یا میگن چرا تو انقد آرومی ، چرا تو جمع و تو شیطنتهای جمع شرکت نمیکنی، چرا نمیرقصی تو جمع،

    یا میگن چرا زود عصبانی میشی و سریع تو یه سری موارد ری اکشن نشون میدی؟

    یا میگن فراموشکار شدی و یه سری کارها رو فراموش میکنی یا یکم سر به هوا شدی و یه چیزهایی یادت میره که نباید یادت بره .

    خوشحام که این توانایی رو در خوردم ایجاد کردم تا بتونم این حرفها رو سایت تو این فایلها بنویسم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: