اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عزیزم قبل از هر کلامی لازم میدونم بسیاااااااااااااااااااار سپاسگزار این دهشمندی و لطف شما باشم به خاطر همه فایلهای با ارزشی که به صورت هدیه روی سایت قرار میدین..
از هر دوی شما عزیزانم ممنونم و خداوند رو بابت وجود پر برکت تون سپاسگزارم..
و اما بازخورد در الگوهای تکرار شونده….
سالها پیش قبل از این که اصلااااااااا بدونم قوانین کیهانی به این دقت و به این ثبات وجود دارن خیلی درگیر این نوع الگو میشدم….
توی محل کارم (باشگاه) به خاطر رفتارهای مثبتی که من ازشون دچار کج فهمی بودم ، معمولا دچار ضرر و زیان میشدم ، به این صورت که مثلا هنرجو میومد ، وقتی هزینه باشگاه رو میدید از من خواهش میکرد نصف مبلغ شهریه رو بپردازه و بقیه رو در طول ماه بده ، با وجودی که معمولا منشی باشگاه اجازه نمیداد ولی من ازش میخواستم قبول کنه ، چرا؟؟؟ چون نگاهم و برداشتم به رفتارهایی مثل سخاوتمندی ، مهربانی ، ایثار ، بخشش ، کمک به همنوع و یا اعتماد کردن و همینطور ثروت ایراد داشت…
اکثرا هم یک الگو رو دریافت میکردم اینکه: این نوع هنرجویان بعد از پایان ترم یا نمیومدن ….یا بهانه میاوردنو التماس میکردن که این ترم هم ثبت نام کنن همه هزینه رو بعداااااا یکجا میارن !!! و یا هزینه رو خیلی خورد ،خورد پرداخت میکردن که به قول خودمون بی برکت میشد…
ولی من تا سالها از این نوع رفتارم درس نمیگرفتم..
چون فکر میکردم اگر به غیر از این باشه دور از مروت و اخلاق پهلوانی و ایثارگری هست…..
و همیشه هم از نظر مالی با اون حجم از هنرجو نسبت به بقیه همکارا درآمد پایینتری داشتم..
و اما بازخوردهایی که از همکارام دریافت میکردم این بود :
_توچقدرررررر ساده ایی..
_چرا اعتماد میکنی ؟!
_اصلا نباید به اینها بها بدی و اعتماد کنی….
_چرا برای شهریه تذکر نمیدی( نظرشون این بود ما اسم هنرجویانی که شهریه نمیدن رو توی جمع میخونیم و تذکر میدیم ، خودشون خجالت میکشن و برای اینکه مجدد اسمشون رو نخونیم شهریه رو پرداخت میکنن!!! )….و….
در نهایت بعد از گذشت سالها و آشنایی بیشتر من با این مباحث ، با توجه به بازخوردهای دوستان میدونستم دقیقا ایرادهای من کجاست…
که انصافا هم خیلی از اونها رو رفع کردم خداروشکر….
ولی اینکه بخوام حرف بقیه همکاران رو قبول کنم ، هرگز…
چون با معیارهای ذهنی من از یک انسان واقعی تفاوت داشت..
اتفاقی که افتاد این بود که اون آگاهی ها و تغییر ذهنیت کمکم کرد باشگاهمو عوض کردم..
با وجود داشتن حدود 20…25 تا هنرجو در هر سانس باشگاه !!!
و اومدم توی منطقه ایی که اصلااااااااا قابل مقایسه با باشگاه قبلیم نبود…
و به جرأت میتونم بگم هر ترم به ندرت به اون مسائل روبرو میشدم به طوری که کلا از یادم رفت!!!
اما نکته ایی که برام خیلییییی مهمه و دوست دارم با شما دوستان عزیزم به اشتراک بزارم ،این مطلبه که اگر من در مکان مناسبی قرار نگیرم ( اینجوری بگم که خودمو لایق مکان مناسب ندونم) حتی عملکرد مناسب و خوش اخلاقیِ من هم باعث بازخوردهای بدی برام خواهد شد…
[[این داستان رو بخونید:
روزی مریدی با مرشد خود در راهی میگذشتند
تا رسیدند به یک آبادی ، اول آبادی حجره کوچکی بود
و این دو برای رفع نیازهای خود و خرید مایحتاج وارد حجره شدند.
دیدند کسی نیست اما یک برگه روی دیوار نظرشان را جلب کرد که روی آن نوشته شده بود:
کار واجبی پیش آمده مجبور به ترک حجره شدم ، اگر نیازی دارید بردارید و پول آن را در سبدی که سمت راست حجره است بیاندازید…
مرید گفت: عجب آدم نادانی ، آخر با کدام عقل سرمایه خود را رها کرده و رفته..
مرشد گفت: این آدم اشتباهی نکرده که به همنوع خودش اعتماد کرده، کسی اشتباه میکند که از این اعتماد استفاده نادرست میکند…]]
منظورم اینه که گاهی بازخوردهایی که ما دریافت میکنیم نتیجه قضاوت اشتباه آدمهاس و نه صرفا رفتار اشتباه ما !!!…
به قول شاعر معاصرمون:
بعد از این هرگز نمیرنجم ز کج رفتارها
لب فرو میبندم از تفسیرِ این کردارها
از ازل در گوشه ای تنها بِه از دیدارِ خلق
میگریزم تا ابد از شرّ این دیدارها
بنابراین فقط و فقط باید روی خودمون کار کنیم و خودمونو ارتقاء بدیم ، سهم خودمونو به نحو احسنت انجام بدیم و بقیه کار رو بزاریم رو دوش خداوند مهربان تا با قوانین ثابت کیهانی ما رو در مداری قرار بده که دچار الگوهای تکرار شونده منفی نشیم…. الهی آمین..
برای همگی شما دوستان خوبم سراسر نور و عشق الهی طلب میکنم
وقتی پیامتومیخوندم انگار داشتم در مورد خودم مطلب میخوندم :)))))
یعنی بچه ایی تو فامیل نبود که بیاد خونه ما و موقع رفتن نچسبه به پام و گریه نکنه که میخواد پیش من بمونه !!!!!!
همیشه داداشم به شوخی میگه:
اگر بچه ها حق رأی دادن برای ریاست جمهوری رو به وجیهه جان میداشتند ، من یقین دارم با اختلاف زیاد از رقبا رای میاوردی :)))))
و اما در مورد مهربانی که گفتی…
آیییی آییییی آیییی چقدررررر خوب درک کردم رضوان جان و چقدررررر قشنگ و زیبا گفتی
احسنت بهت دختر
وقتی ایثار و فداکاری بر اساس امیال نفسانی باشه!!!!!!
عجب جمله قابل تأملی…
این مطلب رو قبلا گفتم ولی بازم جا داره اینجا برای خودم تکرار کنم:
یک استاد عرفان داشتم که مگفتن:
انسان شاکر از خداوند مهربانتر نمیشود ، چون میداند هیچ کس نسبت به بنده مهربانتر از او نیست بنابراین انسان شاکر دلسوزی نمیکند ، اگر کاری از دستش بر بیاید انجام میدهد ولی این را هم خوب میداند که اگر کسی در شرایط ناخوب قرار گرفته، درسی را باید بیاموزد پس به خداوند اعتماد میکند
اصلااااااااا نگفته، قشنگگگگگگ میدونستم این خصلتها تونو :))))
چنان انرژی تون رو از تصویرِ خندان و دوست داشتنی تون دریافت میکنم که ناخودآگاه لبخند به لبم میاد…
چند روز پیش داشتم پروفایل (فک کنم نسیم جان بود، جالب بود که دیدم همسن و سال منم هست) که نوشته بودن توی یک ساختمان با شما زندگی میکردن و با وجودی که براشون سخت بوده و نگران شما و پسرشون بودن مهاجرت کردن به کانادا..
اون قسمتش برام جالب بود که میگفتن مامانم چون این آگاهی ها رو دارن خیلی راحت تونستم تصمیم بگیرم…
اول که بسیاااااااااااااااااااار همگی تونو تحسین کردم که چه توفیقی بزرگیه که عده ایی از یک خانواده در مسیر رسیدن به شناخت خود، خداوند راستین رو پیدا کنن و اینقدر زیبا و آگاهانه زندگی کنند ، خدایا شکرت…
و بعد چقدر بیشتر شما رو تحسین کردم که چه عالی پیگیر این آموزه ها هستین و چه الگوی خوبی هستین برام که منم متعهد و پیگیر باشم و در نهایت به رضایتی برسم که بدونم خداوند ازم راضیه… ان شاءالله
ممنونم از حضور نورانی تون در این سایت و براتون سراسر نور و عشق الهی طلب میکنم
مگه میشه شاگرد خوب استاد باشی و میز اول بشینی و همه سعی ت این باشه درست بنده گی کنی و خصلتهات به جز اینا باشه ؟؟؟!!!!
به غیر این ممکن نیست…
چرا که خداوند عزیز خودش فرموده:
شما به من ایمان بیارید ، هدایتتون با من…
مگه میشه در راه خدا قدم برداری و به جز خیر و نیکی از خداوند صادر بشه…
سبحان الله از مِهر و لطفِ عظیمی که نسبت به بنده گانش داره…
خدایا شکرت..
اصلا برادرجان اگه نظمتون رو نمیگفتین از کامنت نوشتن هاتون کاملاااا مشهوده که شکر خدا این خصلت رو به نحو احسنت در وجودتون متبلور کردین الهی شکر..
این دفعه میخوام به خودم افتخار کنم که خداوند منو لایق کرد برای همراهی در این سایت…
به خودم افتخار کنم که الله جانم منو ارتقاء داد برای همفرکانس شدن با بنده گان خوبش…
به خودم افتخار کنم که هم کلام و هم صحبت م کرده با افرادی که هدفشون ، هدف والای خودشناسی و خدا شناسیه….
خداجانم ممنونتم…
با ذره ذره وجودم هزاران هزار بار سپاسگزارتم برای این روزی بینظیری که نصیبم کردی ارباب جانم……
و صد البته بازخوردهای منفیتونم کلی خیر و مثبت درش هست…
مثلاااا آرامش داشتن در صحبت کردن…
یا لهجه داشتن که نشان از اصالت و هویت اقوام متنوع ما ایرانی هاست…
من هم لهجه مشهدیم کاملاااااا در بیانم نمایان هست ولی بارهاااااا پیش اومده کنفرانس دادم و در سمینارِ بالغ بر 600…700 نفر با عشق و افتخار صحبت کردم به طوری سالن از شوق و هیجان ترکیده :))
خدایا شکرت
ولی خدایی اون توضیح ندادنتون رو نمیشه توجیه کرد :)
خداوند حفظش کنه سید حبیب جانم رو، ایشونم خیلی اعتقادی به توضیح دادن نداره ولی الان که فکر میکنم ازش ممنونم چون همین خصلت ایشون باعث شده من حس ششم تقویت بشه خخخخ
این آیه ها چقدرررررررررررررر بجا بودن بانو جان.. …
انگار خداوند دست منو گرفت و نشوند سر سفره برکت و آگاهی و گفت بنوش تا سیراب بشی….
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
ممنونم خواهرجانم
ممنونم که اینقدرررررررر خوب نوشتی
متوجه شدی چقدر قشنگ تو درس خودشناسی پیشرفت کردی؟؟؟؟!!!!!!!
متوجه شدی چقدر عزت نفس و اعتماد به نفست بالا رفته که به این دقت و بدون قضاوت از خودت نوشتی؟؟؟؟؟!!!
متوجه شدی چقدررررر خدا در قلبت پر رنگ شده که دستان شما رو دستان خودش قرار داده تا این آیه های نابش رو بیاری و بنویسی و ثبت کنی اینجا تا چراغی باشه برای یکی مثل من که بخونه و چشاش پر اشک بشه از عظمتش ؟؟؟!!!!!
متوجه شدی چقدرررر روحت زلال و رها شده از خیلیییییی وابستگی هاااا ؟؟؟!!!!!!
الله اکبر
خدای من شکرت که هر طرف میرم دیوانه میشم از این همه نشانه و عظمت و مهر و لطفت…
حالا با این حال چطور طی طریق کنیم خدایا…….
من مست و تو دیوانه
ما را که برد خانه ؟؟؟
میدونم بازم کار خودته خداوند بنده پرورم…
بازم خودت باید دستمونو بگیری و ببری اون جایی که باید..
عاقااااا تسلیم
الان فهمیدم که:
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست..
خدایا تسلیم و هرررررر خیری بهمون برسه به اون محتاج و فقیریم…
سعیده جان خواهرخوبم الهی این سه آیهٔ مبارکی که آخر کامنتت نوشتی به زیبایی و راحتی و عزتمندانه در حق خودت و همه ما اجابت بشه… الهی امین..
همانا نجوا از سوى شیطان است تا کسانى را که ایمان آوردهاند اندوهگین کند، در حالى که جز به اذن خداوند، هیچ (نجوایى) ضرر رسان نیست، پس باید مؤمنان تنها بر خداوند توکّل کنند..
که نجوای شیطان همون گفتگوهای ذهنی ماست…
سعیده جان ، اینها روگفتم که بگم ، اگر وقتی به مسئله ت فکر میکنی حالت بد میشه و غمگین میشی بدون همون لحظه نجوای شیطان بر الهام قلبیت چیره شده..
اصلاااااااا کی گفته اگر شما حرف دلت رو بزنی همسرت ناراحت میشه مگر اینکه نجوای شیطان اینو برات تبدیل به باور کرده باشه…
در این ماجرا سهم شما اول آرامش خودته… و بعد عشق ورزیدن به همسرت و ترانه نازنینت… بقیه سهم شما نیست، سهم خداست
و خداوند هرگز کارشو ناقص انجام نمیده ، بنابراین مطمئن باش در اوج آرامش و تفاهم حل خواهد شد..
به خودش بسپار تا به زیبایی و آرامش و در کمال شادی و رضایت مسئله تو حل کنه ان شاءالله….
ممنون از لطفی که در کامنتت بهم داشتی خواهرخوبم…
که هررررررررررر چه هست از اوست و به قول سمانه جان صوفی اعتبارش برای خداست…
به خصوص آخرین کامنتی که نوشته بودی ، لذت بردم و موقع خوندش بسیار تحسینت کردم که بهههه بههههه بانوی مهربان و باسلیقه و تمیز و دست پختی عالی و…….ماشاءالله…
چه از این بهتر !!!!!
بدون شک کسی که مسیرش مسیر آگاهی باشه و قلبشو پر کنه از نور خدا به غیر از این هم نباید باشه..
خداوند رو سپاس که از این کامنت لذت بردی دوست قشنگم، نوش روح الهی ت……
که هرررررررررر آنچه هست فقط خداست و اعتبارش از آنِ خداست….
الهی همیشه شاد و موفق باشی گلم و برات هر لحظه نور و عشق الهی آرزو میکنم ..
با یاد تو ای لطیف
هزاران درود به اساتید عزیزم
به استاد عباسمنش بزرگوار و خانم شایسته نازنینم
و هزاران درود به همه دوستان خوبم در این مأمن الهی
استاد عزیزم قبل از هر کلامی لازم میدونم بسیاااااااااااااااااااار سپاسگزار این دهشمندی و لطف شما باشم به خاطر همه فایلهای با ارزشی که به صورت هدیه روی سایت قرار میدین..
از هر دوی شما عزیزانم ممنونم و خداوند رو بابت وجود پر برکت تون سپاسگزارم..
و اما بازخورد در الگوهای تکرار شونده….
سالها پیش قبل از این که اصلااااااااا بدونم قوانین کیهانی به این دقت و به این ثبات وجود دارن خیلی درگیر این نوع الگو میشدم….
توی محل کارم (باشگاه) به خاطر رفتارهای مثبتی که من ازشون دچار کج فهمی بودم ، معمولا دچار ضرر و زیان میشدم ، به این صورت که مثلا هنرجو میومد ، وقتی هزینه باشگاه رو میدید از من خواهش میکرد نصف مبلغ شهریه رو بپردازه و بقیه رو در طول ماه بده ، با وجودی که معمولا منشی باشگاه اجازه نمیداد ولی من ازش میخواستم قبول کنه ، چرا؟؟؟ چون نگاهم و برداشتم به رفتارهایی مثل سخاوتمندی ، مهربانی ، ایثار ، بخشش ، کمک به همنوع و یا اعتماد کردن و همینطور ثروت ایراد داشت…
اکثرا هم یک الگو رو دریافت میکردم اینکه: این نوع هنرجویان بعد از پایان ترم یا نمیومدن ….یا بهانه میاوردنو التماس میکردن که این ترم هم ثبت نام کنن همه هزینه رو بعداااااا یکجا میارن !!! و یا هزینه رو خیلی خورد ،خورد پرداخت میکردن که به قول خودمون بی برکت میشد…
ولی من تا سالها از این نوع رفتارم درس نمیگرفتم..
چون فکر میکردم اگر به غیر از این باشه دور از مروت و اخلاق پهلوانی و ایثارگری هست…..
و همیشه هم از نظر مالی با اون حجم از هنرجو نسبت به بقیه همکارا درآمد پایینتری داشتم..
و اما بازخوردهایی که از همکارام دریافت میکردم این بود :
_توچقدرررررر ساده ایی..
_چرا اعتماد میکنی ؟!
_اصلا نباید به اینها بها بدی و اعتماد کنی….
_چرا برای شهریه تذکر نمیدی( نظرشون این بود ما اسم هنرجویانی که شهریه نمیدن رو توی جمع میخونیم و تذکر میدیم ، خودشون خجالت میکشن و برای اینکه مجدد اسمشون رو نخونیم شهریه رو پرداخت میکنن!!! )….و….
در نهایت بعد از گذشت سالها و آشنایی بیشتر من با این مباحث ، با توجه به بازخوردهای دوستان میدونستم دقیقا ایرادهای من کجاست…
که انصافا هم خیلی از اونها رو رفع کردم خداروشکر….
ولی اینکه بخوام حرف بقیه همکاران رو قبول کنم ، هرگز…
چون با معیارهای ذهنی من از یک انسان واقعی تفاوت داشت..
اتفاقی که افتاد این بود که اون آگاهی ها و تغییر ذهنیت کمکم کرد باشگاهمو عوض کردم..
با وجود داشتن حدود 20…25 تا هنرجو در هر سانس باشگاه !!!
و اومدم توی منطقه ایی که اصلااااااااا قابل مقایسه با باشگاه قبلیم نبود…
و به جرأت میتونم بگم هر ترم به ندرت به اون مسائل روبرو میشدم به طوری که کلا از یادم رفت!!!
اما نکته ایی که برام خیلییییی مهمه و دوست دارم با شما دوستان عزیزم به اشتراک بزارم ،این مطلبه که اگر من در مکان مناسبی قرار نگیرم ( اینجوری بگم که خودمو لایق مکان مناسب ندونم) حتی عملکرد مناسب و خوش اخلاقیِ من هم باعث بازخوردهای بدی برام خواهد شد…
[[این داستان رو بخونید:
روزی مریدی با مرشد خود در راهی میگذشتند
تا رسیدند به یک آبادی ، اول آبادی حجره کوچکی بود
و این دو برای رفع نیازهای خود و خرید مایحتاج وارد حجره شدند.
دیدند کسی نیست اما یک برگه روی دیوار نظرشان را جلب کرد که روی آن نوشته شده بود:
کار واجبی پیش آمده مجبور به ترک حجره شدم ، اگر نیازی دارید بردارید و پول آن را در سبدی که سمت راست حجره است بیاندازید…
مرید گفت: عجب آدم نادانی ، آخر با کدام عقل سرمایه خود را رها کرده و رفته..
مرشد گفت: این آدم اشتباهی نکرده که به همنوع خودش اعتماد کرده، کسی اشتباه میکند که از این اعتماد استفاده نادرست میکند…]]
منظورم اینه که گاهی بازخوردهایی که ما دریافت میکنیم نتیجه قضاوت اشتباه آدمهاس و نه صرفا رفتار اشتباه ما !!!…
به قول شاعر معاصرمون:
بعد از این هرگز نمیرنجم ز کج رفتارها
لب فرو میبندم از تفسیرِ این کردارها
از ازل در گوشه ای تنها بِه از دیدارِ خلق
میگریزم تا ابد از شرّ این دیدارها
بنابراین فقط و فقط باید روی خودمون کار کنیم و خودمونو ارتقاء بدیم ، سهم خودمونو به نحو احسنت انجام بدیم و بقیه کار رو بزاریم رو دوش خداوند مهربان تا با قوانین ثابت کیهانی ما رو در مداری قرار بده که دچار الگوهای تکرار شونده منفی نشیم…. الهی آمین..
برای همگی شما دوستان خوبم سراسر نور و عشق الهی طلب میکنم
خداجان بخشنده ام سلام
هزاران سلام از خدای عزیزم به عشقِ پاکی که حبیب نامید..
کامنت شما رو در لحظه اکنونِ مقدس خوندم….
چقدررررر ساده
چقدرررررر صمیمی
چقدررررررر شجاعانه
بهت افتخار می کنم سیدجانم…
کاش کامنت تو ادامه میدادی و
مینوشتی بخش زیادی از ساده خطاب کردنت به دلیل صداقت و راستگویی در کلام و رفتارته…
در بخشش و سخاوتمندیته….
در کار خیر کردنت بدون داشتن توقع و چشم داشت از دیگرانه….
در همراهی نکردن با کلام زشت یا غیبت وتمسخر آمیز بقیه اس…..
کاش مینوشتی بعد از اینکه خودتو آنالیز کردی چه اتفاقهایی افتاد :)))
مینوشتی که توکل بخدا و شکر گزاری شما رو در مدار چه انسانهایی قرار داد و چقدرررر عزیز کرد…
کاش مینوشتی این آنالیز کردن خودت چطور مسیر مهاجرت ما رو باز کرد..
و چه پروژه های کاری فوق العاده ایی رو در مسیر زندگی سبز برات به ارمغان آورد که به زیبایی و عزتمندانه تونستی کار رو پیش ببری و بسیار تحسین بشی….
کاش مینوشتی باز بینی و آنالیز کردن خودت باعث شد جانی دوباره بگیری….
و در پیشگاه خداوند گرفتن جانی دوباره مستحق گرفتن روزی جدید دوباره است….
که به قول مولانای جان:
جان گفت من مریدم
زاینده جدیدم
زایندگانِ نو را
رزقی جدید باید
خداوند رو سپاس که ما رو در مسیر آگاهی قرار داد …
خداوند رو سپاس که به آموخت با توکل کردن به خودش چقدر میشه زیباتر و راحت تر و عزتمندانه تر و باشکوهتر زندگی کنیم…
خدا رو سپاس در این مسیر یادمون داد با ذهن و چشم سر ، فکر کنیم و ببینیم ولی با قلب و چشم دل تصمیم بگیریم و عمل کنیم…
خدایا شکر که به من حبیبی داد عاشق…. صادق… نیکو رفتار و نیکو گفتار و نیکو اندیش….
و خدایا شکر به ما فرصتی داد و با آگاهی های ناب کیهانی خودش اون فرصت رو برکت داد و قیمتی کرد که ؛
دقایقی زِ زمانه هنوز در پیش است
که از سراسر بگذشته قیمتش بیش است
خدایا شکر که اکنونِ ما با نام تو مقدس شد…
و با یاد الطاف تو متبرک شد…
خدایا غرق نعمتیم الحمدالله
حبیبم برات سراسر نور ، برکت ، سعادت و عشق الهی میطلبم
سلاااااااااااااااامممممم به رضوان عزیزم
به رضوان مهربون
به رضوان با حوصله
به رضوان بچه دوست
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
میگم چقدرررررررر چهره ت به دلم میشینه هااااااا
وقتی پیامتومیخوندم انگار داشتم در مورد خودم مطلب میخوندم :)))))
یعنی بچه ایی تو فامیل نبود که بیاد خونه ما و موقع رفتن نچسبه به پام و گریه نکنه که میخواد پیش من بمونه !!!!!!
همیشه داداشم به شوخی میگه:
اگر بچه ها حق رأی دادن برای ریاست جمهوری رو به وجیهه جان میداشتند ، من یقین دارم با اختلاف زیاد از رقبا رای میاوردی :)))))
و اما در مورد مهربانی که گفتی…
آیییی آییییی آیییی چقدررررر خوب درک کردم رضوان جان و چقدررررر قشنگ و زیبا گفتی
احسنت بهت دختر
وقتی ایثار و فداکاری بر اساس امیال نفسانی باشه!!!!!!
عجب جمله قابل تأملی…
این مطلب رو قبلا گفتم ولی بازم جا داره اینجا برای خودم تکرار کنم:
یک استاد عرفان داشتم که مگفتن:
انسان شاکر از خداوند مهربانتر نمیشود ، چون میداند هیچ کس نسبت به بنده مهربانتر از او نیست بنابراین انسان شاکر دلسوزی نمیکند ، اگر کاری از دستش بر بیاید انجام میدهد ولی این را هم خوب میداند که اگر کسی در شرایط ناخوب قرار گرفته، درسی را باید بیاموزد پس به خداوند اعتماد میکند
مثل همون مثال پیله که گفتی ، عالی بود…
ممنونم رضوان زیبارو
کامنت عالی و قابل تأملی بود دوست گلم…
الهی غرق در عشق و نور حق باشی…
هزاران درود به فاطمه بانوی عزیز
اصلااااااااا نگفته، قشنگگگگگگ میدونستم این خصلتها تونو :))))
چنان انرژی تون رو از تصویرِ خندان و دوست داشتنی تون دریافت میکنم که ناخودآگاه لبخند به لبم میاد…
چند روز پیش داشتم پروفایل (فک کنم نسیم جان بود، جالب بود که دیدم همسن و سال منم هست) که نوشته بودن توی یک ساختمان با شما زندگی میکردن و با وجودی که براشون سخت بوده و نگران شما و پسرشون بودن مهاجرت کردن به کانادا..
اون قسمتش برام جالب بود که میگفتن مامانم چون این آگاهی ها رو دارن خیلی راحت تونستم تصمیم بگیرم…
اول که بسیاااااااااااااااااااار همگی تونو تحسین کردم که چه توفیقی بزرگیه که عده ایی از یک خانواده در مسیر رسیدن به شناخت خود، خداوند راستین رو پیدا کنن و اینقدر زیبا و آگاهانه زندگی کنند ، خدایا شکرت…
و بعد چقدر بیشتر شما رو تحسین کردم که چه عالی پیگیر این آموزه ها هستین و چه الگوی خوبی هستین برام که منم متعهد و پیگیر باشم و در نهایت به رضایتی برسم که بدونم خداوند ازم راضیه… ان شاءالله
ممنونم از حضور نورانی تون در این سایت و براتون سراسر نور و عشق الهی طلب میکنم
سلام و هزاران سلام به برادر خوبم
برادر مرتب و منظمم
برادر خوشتیپ و صبور و خنده رو م
و برادر صادق و بی شیله پیله م..
خدایا شکر
خدایا شکر
خدایاااااااااااااااا شکرررررررررر
بلهههههه
چرا که نه؟؟؟!!!!
مگه میشه شاگرد خوب استاد باشی و میز اول بشینی و همه سعی ت این باشه درست بنده گی کنی و خصلتهات به جز اینا باشه ؟؟؟!!!!
به غیر این ممکن نیست…
چرا که خداوند عزیز خودش فرموده:
شما به من ایمان بیارید ، هدایتتون با من…
مگه میشه در راه خدا قدم برداری و به جز خیر و نیکی از خداوند صادر بشه…
سبحان الله از مِهر و لطفِ عظیمی که نسبت به بنده گانش داره…
خدایا شکرت..
اصلا برادرجان اگه نظمتون رو نمیگفتین از کامنت نوشتن هاتون کاملاااا مشهوده که شکر خدا این خصلت رو به نحو احسنت در وجودتون متبلور کردین الهی شکر..
این دفعه میخوام به خودم افتخار کنم که خداوند منو لایق کرد برای همراهی در این سایت…
به خودم افتخار کنم که الله جانم منو ارتقاء داد برای همفرکانس شدن با بنده گان خوبش…
به خودم افتخار کنم که هم کلام و هم صحبت م کرده با افرادی که هدفشون ، هدف والای خودشناسی و خدا شناسیه….
خداجانم ممنونتم…
با ذره ذره وجودم هزاران هزار بار سپاسگزارتم برای این روزی بینظیری که نصیبم کردی ارباب جانم……
و صد البته بازخوردهای منفیتونم کلی خیر و مثبت درش هست…
مثلاااا آرامش داشتن در صحبت کردن…
یا لهجه داشتن که نشان از اصالت و هویت اقوام متنوع ما ایرانی هاست…
من هم لهجه مشهدیم کاملاااااا در بیانم نمایان هست ولی بارهاااااا پیش اومده کنفرانس دادم و در سمینارِ بالغ بر 600…700 نفر با عشق و افتخار صحبت کردم به طوری سالن از شوق و هیجان ترکیده :))
خدایا شکرت
ولی خدایی اون توضیح ندادنتون رو نمیشه توجیه کرد :)
خداوند حفظش کنه سید حبیب جانم رو، ایشونم خیلی اعتقادی به توضیح دادن نداره ولی الان که فکر میکنم ازش ممنونم چون همین خصلت ایشون باعث شده من حس ششم تقویت بشه خخخخ
خب اینم جای شکری مضاعف داره ، خداجانم ببخشید زود قضاوت کردم ، شکرت …
در نهایت ممنونم از کامنت عالی تون مثل همیشه قابل تقدیر و تحسین بود…
برادرم براتون در کنار همسر عزیز و شینای نازنین سراسر نور و عشق الهی میطلبم .
سلاااااااااااااااامممممم به سعیده جانم
به تکه ایی از روح الهی بر زمین…
این آیه ها چقدرررررررررررررر بجا بودن بانو جان.. …
انگار خداوند دست منو گرفت و نشوند سر سفره برکت و آگاهی و گفت بنوش تا سیراب بشی….
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
ممنونم خواهرجانم
ممنونم که اینقدرررررررر خوب نوشتی
متوجه شدی چقدر قشنگ تو درس خودشناسی پیشرفت کردی؟؟؟؟!!!!!!!
متوجه شدی چقدر عزت نفس و اعتماد به نفست بالا رفته که به این دقت و بدون قضاوت از خودت نوشتی؟؟؟؟؟!!!
متوجه شدی چقدررررر خدا در قلبت پر رنگ شده که دستان شما رو دستان خودش قرار داده تا این آیه های نابش رو بیاری و بنویسی و ثبت کنی اینجا تا چراغی باشه برای یکی مثل من که بخونه و چشاش پر اشک بشه از عظمتش ؟؟؟!!!!!
متوجه شدی چقدرررر روحت زلال و رها شده از خیلیییییی وابستگی هاااا ؟؟؟!!!!!!
الله اکبر
خدای من شکرت که هر طرف میرم دیوانه میشم از این همه نشانه و عظمت و مهر و لطفت…
حالا با این حال چطور طی طریق کنیم خدایا…….
من مست و تو دیوانه
ما را که برد خانه ؟؟؟
میدونم بازم کار خودته خداوند بنده پرورم…
بازم خودت باید دستمونو بگیری و ببری اون جایی که باید..
عاقااااا تسلیم
الان فهمیدم که:
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست..
خدایا تسلیم و هرررررر خیری بهمون برسه به اون محتاج و فقیریم…
سعیده جان خواهرخوبم الهی این سه آیهٔ مبارکی که آخر کامنتت نوشتی به زیبایی و راحتی و عزتمندانه در حق خودت و همه ما اجابت بشه… الهی امین..
الهی غرق در نور و عشق الهی باشی خواهرخوبم…
درود بر شما اقای امیری بزرگوار
آخ….آخ…آخ…
عجب نکته ویژه و ریزی رو در این کامنت زیبا بیان کردین…
( امروز از خداوند درخواست کردی مدارت بره بالاتر و شیطان داره بهت احساس گناه میده )
الله اکبر از این آگاهی…
ممنونم واقعا دوست عزیز
کامنت تونو که میخوندم این ابیات از غزل ناب حافظ عزیز تو ذهنم میچرخید :
هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش
گفت ببخشند گنه، مِی بنوش
لطفِ الهی بِکُنَد کارِ خویش
مژدهٔ رحمت برساند سروش
جناب حافظ غزل رو ادامه میدن تاااااا این بیت شاهکار:
لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست
نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش
اصلااااااااااااا دیوانه میشم گاهی که بعضی ابیات از بزرگان این سرزمین پر برکت رومیخونم…
گاهی چنان در انرژی کلمات این ابیات نورانی غرق میشم که سر درد میشم….
سبحان الله…
خدایا شکرت عجب روز پر برکتی شد…
عجب آگاهی های نابی از دوستان در ظرف وجودیم سرازیر شد…
الهی شکر…
ممنونم اقای امیری عزیز
امیدوارم همیشه سربلند و کامروا باشید و سعادتمند در دنیا و اخرت…
و سراسر غرق نور و عشق الهی باشید.
سلام به شما دوست خوبم
پاکیزه جان الان پیامتو خوندم به فکرم رسید بهت پیشنهاد بدم
شماره تماس پشتیبانی سایت رو که در پایین هر صفحه در پشت زمینه مشکی و با رنگ آبی ، نوشته شده برداری….. خودت مستقیم تماس بگیری و راهنمایی بخوای…
حتی میتونی وقتی رفتی صرافی با یک گوشی دیگه تماس بگیری با پشتیبانی و گام به گام که راهنمایی میشی با گوشی خودت برای خرید اقدام کنی…
این روش رو هم امتحان کن دوست قشنگم…
امیدوارم بتونی دوره مورد نظرتو بخری و کلیییییی ازش بهره مادی و معنوی ببری…
الهی غرق نور و عشق باشی پاکیزه نازنین
سلاااااااااااااااامممممم به خواهرخوبم سعیده عزیز
وقتی کامنتتو خوندم احساس کردم این مسئله حسابی ذهنتو درگیر خودش کرده ، این آیه به ذهنم رسید که :
مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ…
اى انسان!) هر آنچه از نیکى به تو رسد از خداست و آنچه از بدى به تو برسد از خودِ توست….
بعد به خودم و مسائلی که در بعضی از روزهای زندگیم باهاشون درگیر بودم فکر کردم…
دیدم درسته!!!!
هرگز از خداوند شرٌی صادر نمیشه و هر چه بوده و هست خیر بوده
وهمیشه هر جایی ، حتی کمترین نگرانی و حال بد بوده ، از خودم و ذهن نجواگرم بوده….
چقدر زیبا استادعزیزمون این آیه قرآن رو برامون تفسیر کردن که :
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «10»
همانا نجوا از سوى شیطان است تا کسانى را که ایمان آوردهاند اندوهگین کند، در حالى که جز به اذن خداوند، هیچ (نجوایى) ضرر رسان نیست، پس باید مؤمنان تنها بر خداوند توکّل کنند..
که نجوای شیطان همون گفتگوهای ذهنی ماست…
سعیده جان ، اینها روگفتم که بگم ، اگر وقتی به مسئله ت فکر میکنی حالت بد میشه و غمگین میشی بدون همون لحظه نجوای شیطان بر الهام قلبیت چیره شده..
اصلاااااااا کی گفته اگر شما حرف دلت رو بزنی همسرت ناراحت میشه مگر اینکه نجوای شیطان اینو برات تبدیل به باور کرده باشه…
در این ماجرا سهم شما اول آرامش خودته… و بعد عشق ورزیدن به همسرت و ترانه نازنینت… بقیه سهم شما نیست، سهم خداست
و خداوند هرگز کارشو ناقص انجام نمیده ، بنابراین مطمئن باش در اوج آرامش و تفاهم حل خواهد شد..
به خودش بسپار تا به زیبایی و آرامش و در کمال شادی و رضایت مسئله تو حل کنه ان شاءالله….
ممنون از لطفی که در کامنتت بهم داشتی خواهرخوبم…
که هررررررررررر چه هست از اوست و به قول سمانه جان صوفی اعتبارش برای خداست…
ذهنت آروم…. دلت روشن…. قلبت مطمئن..
غرق در نور و عشق الهی :*
هزاران درود به فهیمه عزیزم..
کامنتهاتو دنبال میکنم خواهرباکمالاتم :)
به خصوص آخرین کامنتی که نوشته بودی ، لذت بردم و موقع خوندش بسیار تحسینت کردم که بهههه بههههه بانوی مهربان و باسلیقه و تمیز و دست پختی عالی و…….ماشاءالله…
چه از این بهتر !!!!!
بدون شک کسی که مسیرش مسیر آگاهی باشه و قلبشو پر کنه از نور خدا به غیر از این هم نباید باشه..
خداوند رو سپاس که از این کامنت لذت بردی دوست قشنگم، نوش روح الهی ت……
که هرررررررررر آنچه هست فقط خداست و اعتبارش از آنِ خداست….
الهی همیشه شاد و موفق باشی گلم و برات هر لحظه نور و عشق الهی آرزو میکنم ..