پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6 - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

520 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    تمام اتفاقات زندگی ما: با افکار باورها و کانون توجه ما به وجود می آید

    هر آن چیزی که در زندگی ما رخ می دهد:

    چه خوب یا بد خواسته یا ناخواسته توسط باورها و فرکانس های ما به وجود می آید نه هیچ عامل بیرونی دیگر

    هیچ عامل بیرونی:

    زندگی ما را تحت تاثیر قرار نمی دهد

    هر اتفاقی که برایمان رخ می دهد و هر شرایطی که در زندگی خود تجربه می کنیم:

    خودمان خلق کرده ایم

    واکنش های ما به اتفاقات و شرایط باعث می شود:

    از آن جنس اتفاقات بیشتر یا کمتر برای ما رخ دهد:

    فارغ از اینکه اتفاقات: جالب و دوستداشتنی یا ناجالب و رنج آور باشد

    قانون:

    به هر چیزی توجه کنیم از جنس همان بیشتر وارد زندگی ما می شود

    کافی است به چیزی یا کسی توجه کنیم:

    نشانه های آن را بیشتر و بیشتر در زندگی خود می بینیم

    زمانی که احساس بد داریم:

    اتفاقات بحث ها درگیری ها و نارضایتی بیشتری را تجربه می کنیم

    زمانی که ذهن خود را کنترل می کنیم سپاسگزاریم و به زیبایی ها توجه داریم:

    کانون توجه ما اتفاقات مثبت و شادتری را برایمان رقم می زند

    الگوهای تکرار شونده:

    به ما نشان می دهد که افکار و فرکانس های یکسانی را همواره به جهان هستی ارسال می کنیم

    باورها و افکار بنیادین و اساسی ما به قدری قدرت دارند که:

    الگوهای تکرار شونده را در تمام زمینه ها برای ما به وجود می آورند

    اغلب افراد:

    الگوهای تکرار شونده را طبیعی دانسته و آن را به عنوان جزئی از زندگی خود پذیرفته اند

    الگوهای تکرار شونده باعث می شود:

    برنامه ریزی در ذهن ما شکل گرفته که: اتفاقات مثبت یا منفی یکسانی را برای ما رقم بزند

    بررسی کنیم:

    چه الگوهای تکرار شونده ای در ذهن ماست؟

    اگر اتفاق ناجالبی تنها یکبار برای ما رخ داد: به آن بی توجه باشیم اما اگر اتفاقی هر چند وقت یکبار در زندگی ما تکرار می شود و یا با افرادی با ویژگی های یکسان و ظاهر متفاوت مرتبا برخورد می کنیم:

    به دلیل وجود الگوهای تکرار شونده است و باید به آن توجه کرده و برطرفش کنیم

    بررسی کنیم:

    چه باورهایی در ذهن ماست که چنین اتفاقات نامناسبی را برای ما رقم زده است؟

    قانون:

    تمام اتفاقات و شرایط زندگی خود را با افکار و باورهای خود به وجود می آوریم

    باور چیست؟

    فکری است که بارها و بارها توسط والدین جامعه معلمان دوستان دیده ها و شنیده ها خصوصا در دوران کودکی با تکرار مکرر:

    در ذهن ما ایجاد و اتفاقات را برای ما رقم می زند

    اتفاقاتی که وارد زندگی خود می کنیم:

    با باورهای بنیادین ما هماهنگ است

    یکی از راه های تشخیص باورها:

    بررسی اتفاقات مشابه یا همان الگوهای تکرار شونده هستند

    قدم ابتدایی برای تغییر این است که:

    الگوهایی تکرار شونده را بیابیم درک کنیم رخ دادن آنها در زندگی ما به هیچ وجه طبیعی نیست ما با باورها و فرکانس های خود اتفاقات تکرار شونده را برای خود خلق و ایجاد می کنیم

    وجود الگوهای تکرار شونده ی مثبت نشانگر این است که:

    باورهای خوبی در زمینه ی مشخص داریم

    وجود الگوهای تکرار شونده منفی نشانگر این است که:

    باورهای نامناسبی در آن زمینه داریم

    اگر قانون را به درستی درک نکنیم :

    تصور می کنیم:

    افرادی که اتفاقات مثبت تکرار شونده دارند:

    افرادی خوش شانس

    افرادی که اتفاقات نامناسب تکرار شونده دارند :

    افرادی بد شانس هستند

    اتفاقات تکرار شونده باید به ما نشان دهد :

    بدون شک باورها و افکاری داریم که چون آنها را تعییر نداده ایم جهان اتفاقات هماهنگ با باورها و فرکانس هایمان را برایمان رقم می زند

    اتفاقات تکرار شونده را : خودمان با باورها و فرکانس های خود رقم می زنیم

    به سوال زیر پاسخ دهیم تا به الگوهای تکرار شونده خود پی ببریم:

    در روابط خود با دیگران خصوصا روابط نزدیک و صمیمی چه نقشی بازی می کنیم؟

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ساجده اکبری گفته:
    مدت عضویت: 425 روز

    سلام به دوستان و استاد عزیز

    خوشحالم که دوباره به این سلسله فایل‌ها هدایت شدم. به قول یکی از دوستان و هم فکران، این فایل ها طوری‌ست که باید هر ازگاهی به آن گوش داد و تکرارش کرد چون ما انسانیم و در روزمرگی ها غرق می‌شویم و ممکن که فراموش کنیم بیستر موارد را. برای خودم که همین صدق میکند، وقتی یک مدتی از آموز‌‌ه‌های استاد دور باشم و صدای‌شان را نشنونم از مسیرم دور میشم و کنترل افکارم از دستم خارج می‌شود. برای همین گوش دادن به فایل‌های استاد را تیدیل به یک وظیفه‌ی خوشایند برای خودم کرد‌ه‌ام. در وقت آشپزی یا انجام کارهای خانه، در مسیر راه و یا هر زمانی که مشغول انجام کاری باشم به فایل‌های استاد گوش میکنم، حتی اگر قبلا شنیده باشمش.

    چون اینکار باعث میشود افکارم منحرف نشود و از مسیرم دور نشوم.

    در رابطه به این فایل باید بگویم که در روابط با دیگران چه نقشی دارم!

    من قبل از آموزه‌های استاد و پیشرفت‌ها و دیدگاه‌های جدیدی که با آن بدست آوردم، برای همه خودم را ناجی، کمک کننده و فداکار میدیدم. میخواستم هرکاری کنم تا از من راضی باشند و تعریفم را بکنند که ساجده چقدر مهربان است، چقدر دختر خوبی است و فلان.

    حتی کارهایی را انجام میدادم که وظیفه‌ام نبود و با یک نه خیلی ساده میتوانستم راحت به زندگی‌ام ادامه بدهم، نه اینکه از خود گذری کنم و برنامه‌های خودم را عقب بیندازم برای اینکه کار فلانی انجام شود.

    مثلا میرفتم خانه دایی‌م برای اینکه به زنداییم در مهمانی کمک کنم، نه یکبار دوبار، بلکه هربار که مهمانی میگرفت و یا کار دیگه‌یی داشت. خودم را مسئول کمک به دیگران میدانستم.

    کمک کردن به بقیه را قبول دارم و میدانم کار نیکی است اما به قول استاد نه اینکه خود را فدا کنیم و از خود بکَنیم برای‌شان. باید در اولویت خودمان باشیم و آرامشمان.

    برای دیگران نقش آدمی را داشتم که شنونده خوبی هست و به بدبختی ها و مشکلات شان گوش میدادم و بعد نصیحت میکردم و یک عالم حرف میزدم تا حالش بهتر شود یا تکرار نکند اشتباهش را، اما به قول استاد هربار و هربار همان اتفاق تکرار میشد برایش و من دوباره و دوباره حرف میزدم. در کل نقش یک روانشناس و حسن غم‌کش را داشتم.

    شاید خیلی جاهای دیگر در نقش چیزهای دیگری نیز بودم و یا باشم اما همین که خودم را ناجی و منجی دیگران میدانستم‌ پررنگ ترین است.

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    من هر چی که ترمز بود و باور بود که استاد در این فایل گفتند همه را ماشاالله داشتم

    یعنی اولش باورش برام سخت بود که نه اینطور هام نیست دیگه

    ولی کم کم کم خودم فهمیدم که من همه ی ترمزها را دارم

    حالا خوبیه قضیه این بود که استاد می گفتند : خودش هم همین طور بودند و اومدند روی خودشون کار کرده اند و درستش کردند

    بعد ایمانم بیشتر میشد و ادامه می دادم

    و الان خدا را شکر می کنم که خیلی بهتر از قبل شده ام ولی باید همیشه روی خودم کار کنم .

    .

    من باور کرده بودم که آدم ضعیفی هستم و همین باور باعث شده بود که من نتونم هیچ کاری را انجام بدهم در درسها زمان تحصیل . در کارهای خونه .

    در ورزش . در بیزینس. در معامله کردن وووو

    و همین باور را در خودم ساختم که نه من اصلأ ضعیف نیستم بلکه من خیلی هم آدم قدی هستم و آدم خود ساخته ای هستم

    و همین باور باعث شد که ورزش را ادامه بدهم .

    بتونم کلی طلا بخرم خودم بدون اینکه بخواهم از این و اون بپرسم و مشورت بگیرم.

    خدا را شکر برای تغییرات وسیع برای همیشه و پیوسته

    .

    من همیشه به این باور داشتم که حالا این تضاد را حل کنیم دیگه تموم شد و رفت .

    یا اینکه من همیشه در مشکل و حل مسائل هستم و باید باشم و دنیا همینه دیگه

    در صورتیکه کسانی را دیدم که همیشه در موفقیت هستند .

    همیشه در خرید کردن های زیاد هستند .

    مثلا ادمین هایی را دیدم که سال‌هاست به این حرفه مشغول هستند و باورهای عالی را در این زمینه دارند و بسیار موفق هستند .

    ثروتمندانی را دیدم که زندگی بسیار عالی و مرفهی دارند و

    تازه با اینکه اینقدر در رفاه هستند ولی باز هم راضی نیستند

    و باز هم میگن کمه و باید موفقیت های بیشتری را کسب کنند و دریافت کنند .

    خب اینها زنگ هایی را در ذهن و قلب من می زد که پس چرا من همیشه به فکر این بودم که فقط بتونم فلانی را جذب خودم کنم دیگه کاری ندارم .

    و این کاری ندارم گفتن ها به خودم خیلی منو به عقب می کشاند

    چون سر منشأ این باورها همه از کمبودها است و باید درستش کرد وگرنه در همیشه کم می آورم .

    من خیلی روی خودم کار کردم و کار می کنم که البته با قانون تکامل که همیشه در تصاعد و رشد و پیشرفت باشم

    و چون خداوند جهانش بر پایه‌ی رشد و توسعه است

    همیشه کمکم کرده است و کمکم می کند خدایا شکرت.

    این خوشحالی همیشه در وجودم هست که چه خوبه که آدم همیشه در رشد باشه

    همیشه در پیشرفت

    همیشه در خرید کردن

    همیشه رو به کمال

    مثلا به خودم میگم اگر فلانی نمی خواهد با من ارتباط برقرار کند هیچ اشکالی ندارد بی نهایت انسان خوب با شرافت عالی هستند که من به سمت اونها هدایت می شوم.

    اگر تا حالا به خونه ی خودم هدایت نشده ام حتما خداوند

    باز هم می خواهد از بهترین‌ها را در زمان مناسبش در مکان مناسبش به من عطا کند

    و همین باورها و تکرار کردن ها باعث شده کمتر غصه بخورم . کمتر از کسی دلخور شوم. کمتر بار مسئولیت دیگران را به دوش خودم بکشم.

    باعث شده باور فراوانی را در خودم بیشتر و بهتر بسازم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سعیده شمسی گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    بنام خدای زیبایی‌ها

    سلام خدمت استاد عزیزم

    به هرچیز توجه کنیم از همان جنس بیشتر وارد زندگیمان میشود

    و اگر به زیبایی ها توجه کنیم زیبایی های بیشتری وارد زندگی ما میشود

    الگوهای تکرار شونده در زندگی ما نشان می‌دهد در چه فرکانسی هستیم و با تغییر باورهایمان میتوانیم این الگو ها را تغییر دهیم و یا از بین ببریم

    من چند وقتی یکبار با همسرم بحث و جدل میکنم و نگرشم راجب او عوض میشود و حس و حالم بد میشود و سعی کردم با تغییر باورهایم این الگوی تکرار شونده را از بین ببرم و وقتی دقت کردم دیدم به نکات منفی او توجه میکنم و آگاهانه تصمیم گرفتم نکات مثبت اورا ببینم و باورهای خود را راجب او تغییر دادم و دیدم رفتارهای او نیز به طرز شگفت انگیزی خوب شد

    خداراشکر بابت این قوانین زیبا و وجود انرژی که رب مینامیمش

    In god we trust

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1730 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️

    درخصوص این فایل باید بگم که من تو رابطه احساس میکنم نقش کسی رو بازی میکنم که میخواد طرف مقابلشو خوشحال و راضی نگه داره و همیشه سعی میکنه اون شخص ازش راضی باشه ناراحتش نکنه و تمام سعیشو میکنه تا چیزی که ازش خواسته شده رو عملی کنه، در واقع بسیار متعهده، ضمنا سعی میکنم که خودمو به زحمت نندازم یعنی خودمو دوست داشته باشم اگه اون کاری که ازم خواسته شده واسم سخت باشه یا اون لحظه مقدور نباشم انجام بدم راحت به طرف‌مقابل میگم که الان نمیتونم انجام بدم

    البته استاد جان اینو باید بگم که من قبلا اینطوری نبودم و حواسم و توجهم مثل الان به شخص مقابل نبود، از موقعی که روی خودم کار کردم رفته رفته بهتر شدم ولی باز باید روی خودم کار کنم

    سپاس از شما استاد عزیز ، میریم جلو برای اهداف بزرگتر و بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نگین گواری گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    سلام خدمت همه عزیزان بخصوص استاد و مریم جان نازنین

    من آدمی هستم که همش نگرانم اگه من دارم تصمیم میگیرم نکنه همسرم دوست نداشته باشه نکنه بهش خوش نگذره و اون اکثر مواقع میگفت من تصمیم بگیرم کجا بریم تفریح و چیزی نمیگفت اما بعد یجوری نشون میداد یا شایدم من اینجوری فکر میکردم که بهش خوش نگذشته و قربانی شده.

    همش نگران بودم دعوامون نشه و اگر میشد نگران بودم که باهام حرف نمیزنه، کارهایی که دوست نداشتم انجام میدادم تا همسرم هم کارهایی که من دوست دارم رو انجام بده و احساس نکنم مجبورش کردم، ولی در نهایت من زیادتر با کساییکه اون میگفت رفت و آمد میکردم. الان هم اگه جایی دوست ندارم برم چیزی نمیگم چون میدونم بحث میشه و برای برقراری آرامش میرم و رفت و آمد میکنم.

    وقتی همسرم با پسرم دعوا میکنه همش سعی میکنم آرامش برقرار کنم و حواس پسرم رو پرت کنم تا گریه نکنه و دعوا تموم بشه و بیرون که میریم خوش بگذره.

    تو رابطه با دوستام من همیشه نقش کسی رو بازی میکردم که صلح برقرار میکنه، شماره همه رو داره و گروه میزنه و همه رو دور هم نگه میداره، سعی میکردم توی گروه مدام پیام بدم تا همه باهم صمیمی بمونیم و از هم دور نشیم حتی چیزایی که گفتنشون رو دوست نداشتم یا غیبت کردن بود!

    از وقتی تصمیم گرفتم واتس اپ رو حذف کنم و فقط تلگرام داشته باشم بعضی از دوستام دیگه تو زندگیم نیستن من حتی یکی دوبار پیام دادم و حالشون رو پرسیدم و اوناهم جواب دادن اما تمام! همین بود! و در عوض دوستایی دارم که تلگرام نصب کردن و اینبار اونا گروه رو تشکیل دادن و احساس میکنم صمیمی تر هم شدیم. (تو روابط دوستیم آگاهانه سعی کردم دیگه تلاش نکنم یه رابطه رو نگه دارم دوست بودیم خوش گذشت اما الان تغییر کردیم دیگه قرار نیست تا آخر باهم بمونیم)

    باید تو رابطه‌ی عاطفیم هم همین کار رو بکنم، سعی نکنم همش نگران ناراحت شدن یا نشدن همسرم باشم.

    یک کاری که انجام دادم این بود که چند مدل غذا درست میکنم دیگه مثل قبل چون همسرم غذایی رو دوست نداره و درستش نمیکردم عمل نمیکنم برای اون یه مدل و برای خودم غذایی که دوست دارم رو درست میکنم و این باعث میشه احساس قربانی شدن نداشته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1007 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

    سریع بریم سر اصل مطلب البته قبلش یه سوال داشتم که استاد فقط میخوان الگو هارو به ما نشان بدن یا راهکار تغییرش رو هم بگن که ما یاد بگیریم

    خب اما جواب سوال از نگاه من من همیشه تو روابطم نقش قربانی را بازی میکنم و سعی میکنم که طرف مقابل را از خودم نرنجانم که مبادا از من ناراحت بشه البته برای بعضی افراد اینطور نیست منظورم افرادی هستن که احساس میکنم از من ضعیف تر هستن از لحاظ شخصیتی و اینکه سعی میکنم نقش بابابزرگ رو بازی کنم که همیشه بزرگ تر طرف مقابلم و اینکه دوست دارن ناجی اون باشم و من رو اسوه حسنه خودش نگاه کنه و خودم رو برای اینکه به طرف مقابل اثبات کنم از همه چیز خودم اعم از وقت و از پول و از عاطفه و .. در رابطه ام میگذرم و سعی میکنم خودم را عالی جلوه بدم و همیشه سعی میکنم در مسائل جدی کدخدا بازی در بیارم و خودم رو بزرگ جمع و اون نشون بدم و همیشه در روابطم انسانی بذله گو و شوخ طبعی هستم تا میتونم طرف مقابلم را میخندونم

    اینا همه الگو های روابطم هستند ولی بازم بعضی هاشو درم نمیکنم که آبشخورش از کجاست و دوست دارم دوستان در این باره من رو راهنمایم کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مه سا گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    سلام به عزیزانم

    من در روابطم بیشتر دنبال صلح و آرامش هستم بیشتر سعی میکنم با نشون دادن زوایای مختلف یک موضوع به اون آدم بگم که لزوما اونطوری که تو نگاه میکنی تنها راه نگاه کردن به این مسئله نیست و سعی کن درک کنی که چرا مثلا فلانی داره اینجوری رفتار میکنه و با این روش صلح رو برقرار میکنم

    و دیگه اینکه احساس قربانی شدنم دارم همیشه حس میکنم انقدی که تو روابط عاطفیم مایه میذارم نتیجشو نمیبینم و اونجوری که لایقمه باهام رفتار نمیشه

    یه کم هم مدل، خودمو به اون راه زدن دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    آذین گفته:
    مدت عضویت: 1097 روز

    بنام خداوند پرقدرت و مهربان

    سلام بر استاد و مریم جان

    سلام بر دوستان هم فرکانسم

    من در روابط نقش پادری را بازی می‌کنم. چطوری؟ همیشه برای همه سنگ صبورم و با تمام وجودم میخوام طرف مقابل خوشحال و شاد باشه و همه جوره خودم را نادیده میگیرم طوریکه طرف بعد از مدتی رابطه با من، حالش از خوبی و مهربونی من بهم میخوره و من دیگه براش ارزشی ندارم.

    این نقش را از وقتی بچه بودم به عهده گرفتم یادمه همیشه وقتی پدر و مادرم دعوا می‌کردند من برای اینکه تنش و استرس خودم و خانواده را از بین ببر و حواسشون را پرت کنم شروع ب خودآزاری میکردم مثلا اینقدر ناخونهام را میجویدم ک دستام زخم میشد و اینطوری ترحم میخریدم و از این مدل رفتارها، یا خودم را ب مریضی میزدم و حالا بعد از سالها ب محض وقوع تنش از هر مدلی ک باشه اولین کاری ک برای آروم کردن خودم انجام میدم ضربه زدن ناآگاهانه ب خودمه مثلا افراط در خوردن چیزی ک برام خوب نیست و حالمو بد میکنه.

    پس من این الگوی مخرب را شناسایی کردم و میخوام حلش کنم و دیگه قرار نیست این الگو تکرار بشه ن در رابطه با خودم و ن در رابطه با بقیه. چون ب همون نسبت ک بقیه محترمن منم هستم و منم لایق ارتباطات سالم با انسانهای سالم هستم ک همونجور ک من برای اونها ارزش قائلم اونها هم برای من ارزش قائل هستند و قدرم را میدونند چون قرار خودم برای خودم ارزشمند باشم و قدردان خودم باشم. دیگه موقع تنش‌ها و اتفاقات ناخواسته خودم را زیر پا نمی‌گذارم و میخوام آگاهانه این روند را تغییر بدهم.

    الهی شکرت

    توکل بخودت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زهرا یکتاپرست گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    بنام خدایی که هر لحظه با من است..

    سلام به همه ی عزیزان..سلام استاد گل و مریم جونم ممنون بابت این فایلها واقعا دست گذاشتین روی نقاط ضعفم الان ذهنم میگه نصف شبه بگیر بخواب بعدا مینویسی ولی من از خدا هدایت میخوام تا کمکم کنه بنویسم نترستم از گفتن و شناختن باورهایی که 12ساله منو زنجیر کرده ونزاشته من یه ماه بی قهر و دعوا بی نگرانی زندگی کنم و لذت ببرم.

    الان من زهرا دراین سایت پر برکت اعتراف میکنم که من خالق همه ی زجرهای زندگی ام بوده ام میپذیرم که چه باورها و افکار نامناسبی پشت تک تک لحظه هام بوده و زندگی زهرم شده..

    چرا که من از مجردی که یه دختر 17ساله بودم کاملا وابسته بودم به خانواده جایی میرفتم دل تنگی میکردم تا اینکه با هزار امید و ارزو که اره ازدواج میکنم تمام محبتی که از خانواده و پدر و مادر ندیدم از همسرم خواهم دید ولی خدا جای حق نشسته خدا عادله…از همان اول قهرهای دوره ای شروع شد هرچن روز یه بار قهر میکنیم تا الان که دوازده ساله..من در کودکیم همیشه شاهد دعوای پدر و مادرم و اینکه مادرم میگفت میرم بودم اره همیشه بعد از دعوا با همسرم شدید گریه میکردم و ازش میپرسیدم چرا برا من بخاطر همونه نوشتم خدا عادله از سه سال پیش که با سایت و استاد عباسمنش آشنا شدم قانون رو فهمیدم وبه شکل تکاملی درک کردم الان به اینجا رسیدم فقط خودم مقصر بودم …

    پذیرفتم که بودن من توی این خانواده تو اون شرایط برا رشد من لازم بوده جایگاه الان خودم رو پذیرفتم که هر چی هر کجا هستم ذره ای ارزش من از ددیگران از خانواده همسرم کم نیست من هم ارزشمندم و الان در حد پیشرفت خودم طبق قانون تکامل عاشقانه خودم و تمام وجودم را دوست دارم و خدارو شکر کنترل ذهنم هر روز بهتر از دیروز میشه واقعا دارم همه چیز رو با گوشت وخونم درک میکنم واین چه لذتی داره خدایا اره حتی الان با خدابودن تازه برام یه حس ناب دلپذیر شده هر لحظه بودنش در کنارم رو حس میکنم و باهاش دارم حرف میزنم..خدایاشکرت که تو این مسیرم

    و اما نقش من در روابطم..

    من تو روابط عاطفی ام نقش یه قربانی یه ادم محتاج به محبت یه ادم همیشه ناراضی از طرف مقابلش یه ادمی که همیشه حس میکنه داره در حقش ظلم میشه رو داشتم همیشه با خودم میگفتم من تو خونه دارم بچه داری میکنم معلوم نیس همسرم سر کاره یا دنبال عشق و حال خودش والان میدونم همه ی این حس ها که حالم رو بد میکرد و همیشه اتفاق ناجالب برام پیش میومداز نبود عزت نفس بوده اره گفتم نبود یعنی واقعا کمبودش نیست من عزت نفس نابود شده بوده و الان باافتخار من زهرای عزیز دارم خودم رو وجودم را بازسازی میکنم وایمان دارم باتوکل به خدا اگر توحیدی عمل کنم و فقط روی خدا حساب کنم ولاغیر طعم شیرین وواقعی زندگی باعزت نفس را خوام چشید انشاالله…

    و اینکه من در ارتباط با خانواده ام همیشه نقش ناجی و یه ادم نصیحت کننده و خوب مشاوره دادن رو دارم همیشه دلسوزی دارم که یکی دستش خالیه شده از خرج کردن خودم بزنم واون پول رو کمک کنم یا اینکه همیشه اطرافیان در مورد مشکلاتشون بهم میگن و نظرم رو میپرسن در حالی که من خوب براشون حرف میزنم ونصیحت میکنم ولی خودم تو اون زمینه مشکل دارم مثلا خواهرام همیشه درمورد رفتار اشتباهشون با بچه هاشون میگن و ازم میپرسن تو باز میدونی به نظرت چیکار کنیم منی که خودم همیشه درگیر همین موضوع تو زندگی خودم بودم بهشون نظر میدم در حالی که خودم عمل نداشتم و جالبه همه هم از مشکلاتشون میگن واز من مشاوره میخوان چرا چون من فکرم وباورمراینه که میتونم به دیگران کمک کنم من میتونم به همه مشاوره بدم و همیشه هم طبق باورام این ادمارو جذب میکردم و الان خدارو شکر حد اقل دلیل این اتفاقت را میدونم که این من بودم که با باورهام وطبق فرکانس خودم شرایط رو بوجود میاوردم وخدارو شکر الان بیشتر تلاش میکنم نا ذهنم را کنترل کنم و مسیرم را بالذت پیش ببرم ..

    خداروشکر که من با استاد واین سایت اشنا شدم و میتونم با برنامه پیش برم ..امیدوارم یه روز براتون از نتایج عالی بنویسم..راستی از همه دوستان تشکر میکنم بابت کلمنت ها خیلی به من کمک میکنن تا ترمز هامو بشناسم و باور حدید بسازم..بازم برا همه چی خدارو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: