اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خداوبایادخدا.سلام به استادعزیزم وهمه دوستان.نقش من در زندگی که الان توش هستم نقش یه ادمیه که همه کار تو این زندگی انجام میده که زندگی خودش وخوانوادش بهتر باشه ولی اون رفتاری باید روباهاش ندارن.من باپسرم با پدرمادرم زندگی میکنم وهمینکه من زندگی مستقلی براخودم ندارم باعث میش فک کنم سربارشونم احساس زیادی بودن دارم بعضی موقعه ها بااینکه تمام کارای خونه روانجام میدم وبا درامد کمی هم که از قالی بافی دارم سعی میکنم خیلی از چیزایی که توخونه لازمه روبخرم وهرکاری میگن وانجام بدم بازم بعضی وقتا رفتارشون جوریه که فک میکنم من سربار خانواده مم وبه خلطر حضورمن وپسرم دارن اذیت میشن.من همیشه دوسداشتم به بقیه کمک کنم وحتی در زمانی که باهمسرم زندگی میکردیم سعی میکردم تمام کارای که همسرم ومادرش دارن روانجام بدم،واگر یه روز نمیرسدم انجام بدم برخوردی نامناسب باهام میکردن که چراتواین کارو انجام ندادی
یعنی این شده بود جزو وظایفم ،ولی اصلا اون کارایی که میکردم وظیفه من نبود.والانم توخونواده ی خودم دقیقا همین موضوع داره تکرارمیشه و این وسط من نقش قربانی بودن بهم دست میده.ممنونم ازشما استابه خاطراین سولات که باعث میشه به رفتارهامون فک کنیم.درپناه الله.عاشقتونم.
یه جاهایی تو زندگیم خصوصا با خانواده همسرم که بودم نقش آدمای فدا کار ومثلا خوب رو بازی کرد یعنی بااینکه چند نفر بودیم اما من همش شام درست میکردم تودل خودم خیلی حالم بدمیشد حس قربانی شدن داشتم وحس اینکع داره ازم سواستفاده میشه اما بازشب بعدی خجالت میکشیدم کاری نکنم وباز اولین نفر داوطلب میشدم واسه پخت وپز البته بهتر شدم والان سعی میکنم به اندازه خودم کمک کنم باعشق اما از خودم نمیزنم که بقیه بگن چه عروس خوبی
درارتباط با همسرم نقش آدمی رو بازی میکنم که قربانی شده ودلیل یه سری مسائل جسمیم رو گردن همسرم انداختم تا بهش حس گناه بدم
تو ارتباط با همسرم همیشه بدم نمیومد یه بیماری مشکلی چیزی داشته باشم تا اون دلش برام بسوزه وارروی ترحم بهم کمک کنه محبت کنه و…(که دارم بااهرم رنج ولذت حلش میکنم به امید خدا),
سالهای سال سعی میکردم همرو درست کنم یعنی میرسیدم به مادرم میخواستم کاری کنم یه جوردیگه فکر کنه ،میرسیدم به دوستم میخواستم کاری کنم نماز بخونه ،کاری کنم همسرم اخلاقشو عوض کنه ،خواهرم یه جوردیگه رفتارکنه ،و…میخواستم همرو تغییر بدم وطبق استاندارد خودم دربیارم فکر میکردم از همه بیشتر میدونم وهیچ وقت خودمو جای اونها نمیذاشتم ویه وقتایی هم حس میکردم دارم خستشون میکنم بااین کارم
اما خداروشکر الان هزار درجه بهتر شدم عالی نشدم ولی بهترشدم ودارم همیشه هم بهترترمیشم
استاد ممنونم برای این سوالات ارزشمند که باورها ورفتارهای پنهان مارو میکشه بیرون
روابط وقتی کاری انجام میدهیم یا اخلاق خاصی داریم فکر میکنیم این طبیعت ماست
این از وجود ماست
و وقتی عمیق میشویم و دلیل این رابطه و این رفتار را برسی میکنیم
روابط چقدر پاشنه آشیل دارم
چقدر عزت نفس نیست
چقدر دیگران و حرفهایشان اهمیت دارند
چقدر خودمان را ندیدیم
چقدر خدای خودمان را ندیدیم
آری این آخر کمبود عزت نفس در روابط است
الان بهتر شدم نمیدانم حتما تاثیر مطالب سایت بود
مطمعن هستم تاثیر سایت و فایلها و به قول استاد شنیدن و عمل کردن هست
استاد اول از شما و مریم جان تشکر ویژه کنم این سری از فایلها عالی هستند و سوال کردنها
تازه دارم میفهمم چگونه باورهایم را شناسایی کنم و چگونه تا حدی باور بسازم
پاشنه آشیل را پیدا کنیم
استاد در مورد ساخت باورهای قدرتمند کننده هم و چگونه اون مثل این فایلها برایمان سلسله فایل بسازید
میدانم بهترینها هر لحظه اتفاق میافتد
حال از خودم و یکی از ایرادات روابط و کمبود خودم بگم
و من سعی کردم در کنار خواسته های عزیزانم
برای خودم هم باشم
و جایی برای خواسته های خودم داشته باشم
چند روز پیش گفتم میخوام چیزی بخرم پسرم گفت مگه تو چیزی لازم داری
دیدم اینقدر از داشته هام استفاده کردم و نخواستم چیز جدید که برایشان تازگی دارد
میخوام برای خودم باشم
دقیق میگویی استاد وقتی من نقش حامی و بهترین رو میخوام داشته باشم باید از خودم و خیلی چیزها بگذرم و نهایت اگه جایی کم آوردم بهم بگن انرژی نداری تو عوض شدی چی شده
اتفاقی که چند وقت پیش افتاد من در کارم خیاطی تمام تلاشم رو میکنم تا بهترین کار رو انجام بدم
و دوستی دارم که نوعی سفارش کارش خب زیاد هست و من تلاش میکردم انجام بدم حتی از استراحت و خودم میگذشتم تا انجام شود بعد خسته به کار خونه میرسیدم
گاهی خیلی خسته تر از خسته بودم
تا اینکه اتفاقی افتاد و من یک هفته نمیدونستم انجام بدم و با وجودی که شرایط خوب نبود و من عزیزی را از دست داده بودم باز صبح کار خیاطی و عصر مراسم و رفتن به پیش خانواده
و چقدر در اون تایم غر شنیدم و کم کاری
ولی دیدم خیلی خسته شدم نشستم و گفتم بسه دیگه فقط کافیه زیبا بس کن
به دوستم گفتم کارها کم میکنم خیلی ناراحت شد و کلی سعی کرد اول همدردی کنه و بعد هی میگفت انجام نشد
بدقول شدم ولی دیگه تاثیر نداشت و من فقط با آرامش
بیشتر از توان نه
و اگر نتونستم امروز انجام بدم می گفتم نشد
و چه خوب کارها بیشتر و بهتر پیش رفت
دیگه غر وجود نداره دیگه کارها موردی نداره
چرا چون من خواستم و فهمیدم ایراد از من هست
ولی تصمیم گرفته بودم کمی هم برای خودم باشم و میخوام این مطلب رو گسترش بدم در وجودم و زندگیم
این حقیقت محض را قبول کنیم که هر گز کسی از ما راضی نخواهد بود
چون توقع اونها هر روز بالاتر میره
پس خودمون باشیم و برای خودمان باشیم
دیگران هم برای ما ارزش قائل میشوند
ایرادات روابط زیاد دارم و مینویسم و باورها را پیدا میکنم
استاد فوق العاده هستید
از شما و دوستان تشکر میکنم
و دوست دارم باورهای قدرتمند کننده روابط را هم بشنوم و بخونم
بله من این الگو رو دارم و همین باعث میشه مثلا از دیگران کمتر درخواست کنم اونم جایی که نیاز به کمک دارم همین امروز متوجه شدم یکی از دلایل اینکه من از دیگران کمتر درخواست میکنم اینه که میترسم بعدا اونا هم ازمن درخواست هایی داشته باشند.و من نتونم بگم نه اگه شرایط کمک کردن رو نداشته باشم .
و این دقیقا از عدم اعتماد به نفس میاد که باید روش کار بیشتری کنم.
موضوع بعدی.
حلال مشکلات بودن برای همه است مخصوصا پول قرض دادن
که این بر میگرده به زمان بچگی که بابام قصه هایی برامون میگفت که یک شخصیت اصلی داستان های بابا کسی بود به نام حاتم طایی که مرد بسیار پول داری بود و به همه پول میداد و مشکلاتشون رو حل میکرد و از تمام نقاط، دنیا میومدن پیش این مرد و اونم با کمال میل رسیدگی میکرد.
واین داستان حالا بعد از سالها که در ذهن من مونده.
و خیلی اون شخصیت رو دوست داشته
حالا تو ناخودآگاه میخواد بشه شبیه اون آدم
حالا چه از لحاظ مالی،عاطفی،و……..
که با همین آموزشهای استاد من متوجه اینا وریشه اینا شدم.و با اینکه کم رنگ شدن ولی هنوز جای کار دارند.
در مورد روابط عاطفی:
من همیشه خودم را قربانی دیدم البته قبل از آشنایی با استاد و هنوز هم خیلی جای کار دارند.
ومن در روابطم هیچ وقت انتظاراتم برآورده نمیشد حتی از موارد بدیهی در روابط
ولی من تمام سعی و تلاشم را برای طرف مقابل انجام میدادم.
که هنوز هم اینا دارن تکرار میشن درسته تعداد دفعات تکرارشون کمتر شد ولی هنوز هستند.
و حالا یکی از دلایل این انتظارات هم گره زدن حال خوبم به وجود طرف مقابل و اون باید یه کاری انجام بده تا من حالم خوب تر بشه و احساس آرامش بیشتری بکنم.
و غافل از این که حال خوب و احساس خوب درونیه واصل و موندگار اونه که از درون خود من سرچشمه بگیره و کمترین سودش اینه که همیشه همراه منه و میتونم مادام ازش استفاده کنم.
ولی اون که از بیرون خودم دریافت کنم شاید حال خوبی هم باشه اما زود گذر و فانی است.
در روابط خودت با دیگران – خصوصاً روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟
نقش قربانی – همیشه حس میکنم در حق من ظلم شده اینا دارن به من بدی میکنن
یعنی هر کی هرچی حق داره بگه ولی من حق ناراحت شدن ندارم چون من بچه بزرگترم چون من رتبه برترم چون همه از من توقع دارن و….
نقش مراقب – نمیخام اسیبی به بقیه برسم و از خودم میکنم میدم به بقیه
یعنی کافیه بفهمم کسی ناراحته خصوصاً پارتنرم مادرم برادرم و افراد نزدیک خودم رو پاره میکنم که یجوری حال اینارو خوب کنم و همیشه هم در مواقع برعکس میزنن تو ذوقم و نه تنها کمکم نمیکنن بلکه بازم شاکی میشن ازم
نقش ناجی – سعی میکنم به بقیه کمک کنم
اصلا این خوراکمه! یعنی کافیه یکی کاری داشته باشه من براش جان فشانی کنم حتی شده به رایگان!
نقش دلقک در مسائل جدی
یعنی دلم میخاد یه مسئله ای پیش بیاد و یجوری با مسخره بازی چیزی رو که باید حل بشه میزارم زیر قالی که بعدا به یه شکل بدتر گندش دی میاد
نقش خوشحال کننده بقیه و وظیفه خودم میدونم طرف خوشحال باشه حالا میتونه مادرم دوستم پاتنرم یا هر کس دیگه ای باشه
کمالگرا – یعنی میخام همه چی کامل باشه و همش حس میکنم کافی نیستم و به درد نمیخورم و میخام صد باشم و البته که همیشه هم شکست خوردم و انرژیم افت کرده
سلام خدمت استاد عزیز و گرانقدرم و خانم شایسته گرامی،عرض ادب و احترام خدمت خانواده عباسمنشی عزیزم،
دوستان این فایل ارزشمند امروز در باکس[من را به سوی نشانه ام هدایت کن]اومده بود،
قربون خدا بشم که قوانین به این قشنگی داره و تبدیلی درش نیست…
بنده چند ماهی هست در مسیر شغلی ام به یک الگوی تکرار شونده برخورد کردم،البته طی چندین شغل که تا به حال داشتم این الگو وجود داشته و از روزی که استاد این فایل رو ضبط کردند بنده دنبال باور محدود کننده این الگو هستم ولی پیدا نمیکنم،
نمیدونم چرا،شاید خودم رو نشناختم کامل،
ولی تقاضا دارم کسی اگر میتونه کمک کنه…
پیشاپیش ممنون میشم از نهایت لطفتون به بنده….
من توی تمام عمر کاسبی خودم
هر کاری که برای مشتری انجام میدم و به شرط دریافت نقد کمیسیون کارم رو انجام میدم،ولی به محض عقد قرارداد مشتری های من یا در پرداخت خیلی اذیت میکنند ویا اینکه تعهدشون رو توی اون صحبتی که کردیم عملی نمیکنند،
در واقع چون بازار ملک نمیشه از مشتری امضا بگیرم بابت توافق ها مشتری ها زیر حرفشون میزنند…
چه باوری در کهن ناخودآگاه من هستش که طی این پانزده سال عمر کاسبی های متفاوت من با چنین الگوهایی برخورد میکنم؟؟
قبل از هر چیزی هرکسی با توجه به باورهایی که از کودکی بزرگ شده خودش بیشتر از همه میتونه بهش کمک کنه که اون باور محدود کننده شو پیدا کنه ، شما اگه از خداوند هدایت بخواین حتما خداوند خودش هدایتتون میکنه و حتما ریشه ی این قضیه رو پیدا میکنید به لطف و فضل رب العالمین ان شاالله…
منم مثل شما امروز این فایلو با وجود اینکه قبلا گوش کرده بودم ولی هدایتی به سمتش کشیده شدم، و خیلی از خداوند ممنونم
چونکه منهم مثل شما البته بعد از مدتها دوباره به الگوی تکرار شونده ی بزرگی برخورد کردم که خیلی وقت بود ازش خبری نبود ولی به لطف الله با وجود اینکه از صبح در ذهنم جستجو میکردم تا پیداش کنم و از خداوند بزرگ هدایت خواستم و به خودش پناه بردم ،
با گوش کردن به حرفهای استاد عزیزم ناگهان همچون جرقه ای به جوابم رسیدم و الان باری که از روی دوشم برداشته شده و احساس میکنم که چه انرژی زیادی از من ازاد شده خدایا سپاس سپاس سپاس
دوست عزیز:
ممکن شما
1- یا احساس بی ارزشی میکنید در قبال دریافت آنچه که میخواهید که مثلا کار من در قبال انجام تعهد دیگران بی ارزش.
2- یا چیزی از درون شما باعث ترس در شما شده
3- یا مبلغی که درخواست میکنید برای ذهن شما بزرگ جلوه میکنه و به قول استاد هنوز ظرفتون رو به همون مقدار بزرگ نکرده اید
4-یا شاید کار همکاران و هم شغلی هاتونو بیشتر از خودتون قبول دارید
5- و یا به شدت کمالگرا هستید و این انرژی روهم به مشتریتون انتقال میدید و توقع اونهارو هم نسبت به خودتون زیاد میکنید
6- یا بیشتر از اینکه تمرکزتونو روی موفقیت کار و رها کردن خواسته و توکل به خداوند بگذارید بیشتر تمرکز شما روی این قضیه گیر کرده که اگه اینم نشه چی!! و بیشتر بر روی نشدن کار( گاز و ترمزی ) که استاد عزیز خیلی در دوره ی کشف قوانین خیلی واضح و دقیق در موردش توضیح میدن
و خیلی چیزهای دیگه….
به نظرم اگه میتونید دوره ی کشف قوانین رو تهیه کنید حتما بهتون خیلی بیشتر کمک میکنه
در پناه الله مهربان شاد و پیروز و موفق و در ارامش باشید
جبهه خاتم خیلی عالی نوشتین این کامنت تون نشون میده خیلی ریشه ای مسائل رو دارین پیگیری میکنین
بعد از خوندن کامنت اومدم بالا گفتم الان پنچ ستاره هستین وقتی ستاره هاتونورو دیدم خیلی تعجب کردم و کمی ناراحت شدم ب خاطر این ک با ابن تسلطتون کم فعالیت داشتین
امیدوارم از علمتون در سایت بیشتر کامنت بزارین تا انرژیش ب خودتون برسه
امشب که این فایل به عنوان نشانه برای من اومد دقیقا زمانی هست که من از بحث زیاد با همسرم خسته شده بودم و واقعا به فکر راهی براش بودم البته که من 1 سالی هست که همش دنبال راهیم و چون خودم عملا دست به کار میشم هیچ چیزی حل نمیشه و حالا که مدتی هست تسلیم خداوند شدم و از صمیم قلب تمام سعی خودم رو میکنم که بعد از دریافت الهامات عمل کنم خیلی اوضاع بهتر شده اما باز هم یه سری الگو ها همش تکرار میشه که من تو ذهنم گفتم خدایا توراهو نشونم بده (من نمیدونم تو میدونی)
هدایت شدم به این فایل جادویییی
اولین الگو تکرار شونده من که خیلی خیلی کمرنگش کردم ولی هنوز هم کمی تاثییر خودش رو داره
که مطمئنم از عزت نفس پایین نشات میگیره اینه که :من همیشه دلم میخواست نقش قربانی رو داشته باشم حالا به چه شکل ؟مثلا حرفی بهم زده میشد یا اتفاقی میوفتاد که واقعا روح منو حال منو نا خوشایند میکرد چه از سمت همسر چه از سمت اطرافیان دیگه میگفتم من اگه حرفی بزنم میگن آدم بدیه یا دیگه دوستم ندارن یا جایگاهی که پیشش دارم خراب میشه
یا اینکه بزار گریه کنم خودمو مظلوم نشون بدم که بگن آخی و دلشون برام بسوزه
یکی دیگه اینکه حرف نزدن زیادی راجع به مسئله ای که آزارم میداد یا چیزی که واقعا حتی گاهی توهین به من بود که باز هم برمیگرده به اون الگویی که از بچگی یادم داده بودن که دختر هرچقدر سربه زیر تر همه بیشتر دوستش دارن و…..که باتمرین حرفمو با احترام ولی صریح زدن پی بردم که من هرچقدر قوی تر باشم هرچقدر جرات و اعتماد به نفس راجع به خودم داشته باشم به همون اندازه احترام و… دریافت میکنم تونستم کمی بهش غلبه کنم
یکی دیگه اینکه من با چیزی یا پترنی که از کسی توذهنم از قبل ازش دارم بهش فکر کنم مثلا من دوست دارم که استایل دخترونه کمی آزادتر بزنم چون 21سالم هست و دوست دارم از این طراوات و زیبایی جوانیم استفاده کنم اماهمسرم استایل محجبه دوست داره و ما اکثرا مسئله هامون به این دلیل هست من دقت کردم جایی که باور خودم رو کاملا عوض میکنم و میگم نه ایشونم دیگه ذهنیتش بهترشده و…. باعث میشع راجع به این مسئله آنچنان حرفی نداشته باشیم اما هروقت لباسی رو میخوام بخرم یا بپوشم که ازذهنم میاد وای نکنه نزاره بپوشم دقیقا به بدترین شکل نمیشه و میفهمم که خودم با افکارم باعثش شدم
و یکی اینکه از خودگذشتگی بی مورد و بی تفاوتی
جاهایی که نباید از حقم بگذرم میگذرم و باعث نادیده گرفتن اون سری لز خواسته هام میشه
بی تفاوتی هم اینه که واقعا نمیخواستم ریشه این بحث هاو حتی تاآخرین مرحله طلاق رفتن رو دربیارم و انگار که سِر شدمو فکر میکردم عادیه دیگه و اون لایه های زیرین ذهنمو که دراوردم به این پی بردم که میگم ولش کن حالا بقیه مگه چی ان؟ همینجوری پیش برو و برو توسایت و زندگیتو حال خوب خودت ادامه بده اینم حالا یه بحثه و تموم میشه اصلا شبیه یه کتاب قدیمی با ارزش خاک خورده که بعضی از صفحه هاش نیاز به ترمیم داره ولی صاحبش میگه ولش کن اون همونجا اون گوشه هست هم دارش و هم ندارش دقیقا همینطوری انگار که رابطه ای هست ولی دراصل درذهن و روح و قلب هیچ چیزی نیست
که امشب خدای قشنگم که همواره منو درمسیر درستی و پاکی هدایت میکنه هدایتم کرد به این فایل خیلی خیلی ارزشمند که با جواب دادن به سوال های استاد عزیزم کمی بیشتر ذهنمو خانه تکانی کردم گردو غبارهارو پاک کردم و همه ی الگوهارو دارم بررسی میکنم و انگار اون چک و لگد آخرو خوردم که باید ری اَکت بزرگی بدی باید این رو موضوع مهم هم مثل باقی مسائل تمرکزی کار کنی و با پیدا کردن جواب ها همه ی سعی خودمو میکنم
به نام الله مهربان. سلام به استاد عزیزم و مریم جانم …ودانشجوهای سایت بزرگ استاد عباس منش…بازم سپاسگذارم استاد بابت طرح این سوال وبا فکر کردن میتونیم بفهمیم چه باورهای مخربی توذهنمون وجود داره واونها رو شناسایی کنیم..و قتی میشینم به سوالهاتون فکر میکنم از کارهای خودم و اشتباهاتم گاهی خندم میگیره…یکی از الگوهای تکرار شونده اینه که من توی هیچ رابطه ای موندگار نیستم.چه دوست چه همکار .چه احساسی..میدونی استاد همیشه همه رومقصر دونستم وقضاوت کردم بدون اینکه حتی به کار اون شخص فکر کنم همیشه میگفتم خودم هیچ اشتباهی ندارم..حتی دلیل اون برخورد رفتار هم میشنیدم هیچ وقت باور نمیکردم…فکرم اینه که همه دروغ میگن.هیچکی رو راست نیست.. یکی دیگه اینکه کمال گرا هستم…همیشه همه چی اونطور که من دوست دارم باید پیش بره..هر چی من دوست دارم همون باید باشه…. و اینکه همیشه فکر کردم توی رابطه هام من قربانیم.ازم سواستفاده میشه…این من هستم مورد ظلم واقع میشم…اوه اوه استاد چه باورهایی توی ذهنم پیدا کردم…….واقعا ازت ممنونم و ازخدا میخوام من رو به سمت چیزهای وافکار بهتر هدایت کنه..انشالله بتونم دوره کشف قوانین رو خریداری کنم …از دوستان هم بابت کامنتاشون سپاسگذارم و از خوندن اونها چیزهای جدیدی یاد میگیرم…خدایا شکرت درپناه حق باشید
خداروشکر میکنم هزاران بار ک بازم تو مسیر هدایتش هستم و فرصت شنیدن فایلهای ارزشمند دارم
ممنون این فایلها رو با این عنوان واضح ادامه دادید ک سبب شد تو همین مسیر خودشناسی خودمونو بشناسیم
حقیقتا این عنوان الگوهای تکرار شونده یه دوره س
تا یه سری فایلهای رایگان دانلود.
و من پاس قدرانی بیشتر قصد دارم یه دفتر جداگانه به اسم خودشناسی بزارم با استفاده از همین سری فایل الگوها
و سوالاتو بنویسم
و یه عالمه جا برا جواب باقی بزارم
چون با کار کردنم میتونم یه مقدار حق مطلب ادا کنم و ایجور سپاسگزار وجودتون باشم
من متوجه شدم هر سری با فایل جدیدتر من کنکاش بیشتری از خودم میکنم
استاد راجب سوالات این فایل باید بگم ک دقیقا منو عنوان کردید, مث یه مشاور ک مدتها کیسشو میشناسه
اومدید تمام پاشنه های آشیل منو از کودکی به شکل سوال ازم پرسیدید
من همیشه نقش مراقب بازی کردم و همچنان ،
من هیشه ناجی بقیه م و همچنان
من همیشه در صلح با بقیه م و همچنان.
من اینهمه تعامل و توانایی در حل مسائل دیگران رو یه ویژگی میدونسم
قطعا یه توانایی خوبیه اما نه وقتی بعدش حس قربانی شدن بهم دست میده
و نهایتا حس بی ارزشی
بی عزت نفسی
قطعا این دوره کشف قوانین لازمه منه
اما میدونم براش باید یه تکاملی طی کنم
یه دورهایی بگدرونم تا بهش برسم و
من برای اینکه برسم به نشانه واضح و مطمئن شم کدوم دوره مقدمه منه ،هر دفعه از متن های باارزشی ک خانم شایسته برا هر دوره گزاشتن و بارها میخونم و در طول روز دنبال نشانه ش میگردم
دوره ی ک من منتظرم با اشتیاق خیلییی تاااا،
و نیازمند مث پیش نیاز دوره هاا برا افرادی مث خودن
دوره احساس لیاقت هس
و من اینو از خداوندم درخواست کردم و قلبم میگه خبری در راه است به زودی
من همیشه تو روابط زندگی و روابط کاری و روابط که تو جامعه دارم
همیشه تمام سعی خودم رو میکنم که نقش من براساس گذشت باشه
و همیشه هم جواب داده
مثلا اگر تو روابط زناشویی ،میبینم همسرم از چیزی ناراحته و داره یک جورایی تو این دریاچه زیبای زندگیمون سنگ میندازه و داره آرامش این زندگی رو به هم میزنه سعی میکنم با گذشت و صبوری برگردونم این برکه و دریاچه زیبا رو به حالت اول
و همیشه گذشت منو به بالاترین جایگاه رسونده
و هیچ وقت به خاطر گذشت خودم ،احساس سرخوردگی بهم دست نداده
و فکر میکنم پخته تر شدم ،
و 10 ساله دارم زندگی میکنم با خانومم فکر میکنم تنها دلیل این رابطه خوب گذشت بوده
اگر حتی اون تقصیر کار بوده من گذشت کردم
حتی اگر کسی بهم بدی کرده گذشت کردم
اگر تو خیابان کسی تو رانندگی بهم توهین کرده گذشت کردم
و خیلی برام شیرینه این گذشت کردن
و زندگی خودم رو مثل همون دریاچه بهشت شماست
میخوام همیشه تمیز ،زیبا ،و در آرامش باشه
اگر کسی سنگی میندازه تو این دریاچه ،سعی میکنم با گذشت خودم و ننداختن یک سنگ بزرگتر از طرف خودم آرامشش رو بیشتر از بین نبرم
به نام خداوبایادخدا.سلام به استادعزیزم وهمه دوستان.نقش من در زندگی که الان توش هستم نقش یه ادمیه که همه کار تو این زندگی انجام میده که زندگی خودش وخوانوادش بهتر باشه ولی اون رفتاری باید روباهاش ندارن.من باپسرم با پدرمادرم زندگی میکنم وهمینکه من زندگی مستقلی براخودم ندارم باعث میش فک کنم سربارشونم احساس زیادی بودن دارم بعضی موقعه ها بااینکه تمام کارای خونه روانجام میدم وبا درامد کمی هم که از قالی بافی دارم سعی میکنم خیلی از چیزایی که توخونه لازمه روبخرم وهرکاری میگن وانجام بدم بازم بعضی وقتا رفتارشون جوریه که فک میکنم من سربار خانواده مم وبه خلطر حضورمن وپسرم دارن اذیت میشن.من همیشه دوسداشتم به بقیه کمک کنم وحتی در زمانی که باهمسرم زندگی میکردیم سعی میکردم تمام کارای که همسرم ومادرش دارن روانجام بدم،واگر یه روز نمیرسدم انجام بدم برخوردی نامناسب باهام میکردن که چراتواین کارو انجام ندادی
یعنی این شده بود جزو وظایفم ،ولی اصلا اون کارایی که میکردم وظیفه من نبود.والانم توخونواده ی خودم دقیقا همین موضوع داره تکرارمیشه و این وسط من نقش قربانی بودن بهم دست میده.ممنونم ازشما استابه خاطراین سولات که باعث میشه به رفتارهامون فک کنیم.درپناه الله.عاشقتونم.
سلام به استاد نازنین ودوستان عزیزم
نقشی که من در روابطم بازی میکنم؟؟
یه جاهایی تو زندگیم خصوصا با خانواده همسرم که بودم نقش آدمای فدا کار ومثلا خوب رو بازی کرد یعنی بااینکه چند نفر بودیم اما من همش شام درست میکردم تودل خودم خیلی حالم بدمیشد حس قربانی شدن داشتم وحس اینکع داره ازم سواستفاده میشه اما بازشب بعدی خجالت میکشیدم کاری نکنم وباز اولین نفر داوطلب میشدم واسه پخت وپز البته بهتر شدم والان سعی میکنم به اندازه خودم کمک کنم باعشق اما از خودم نمیزنم که بقیه بگن چه عروس خوبی
درارتباط با همسرم نقش آدمی رو بازی میکنم که قربانی شده ودلیل یه سری مسائل جسمیم رو گردن همسرم انداختم تا بهش حس گناه بدم
تو ارتباط با همسرم همیشه بدم نمیومد یه بیماری مشکلی چیزی داشته باشم تا اون دلش برام بسوزه وارروی ترحم بهم کمک کنه محبت کنه و…(که دارم بااهرم رنج ولذت حلش میکنم به امید خدا),
سالهای سال سعی میکردم همرو درست کنم یعنی میرسیدم به مادرم میخواستم کاری کنم یه جوردیگه فکر کنه ،میرسیدم به دوستم میخواستم کاری کنم نماز بخونه ،کاری کنم همسرم اخلاقشو عوض کنه ،خواهرم یه جوردیگه رفتارکنه ،و…میخواستم همرو تغییر بدم وطبق استاندارد خودم دربیارم فکر میکردم از همه بیشتر میدونم وهیچ وقت خودمو جای اونها نمیذاشتم ویه وقتایی هم حس میکردم دارم خستشون میکنم بااین کارم
اما خداروشکر الان هزار درجه بهتر شدم عالی نشدم ولی بهترشدم ودارم همیشه هم بهترترمیشم
استاد ممنونم برای این سوالات ارزشمند که باورها ورفتارهای پنهان مارو میکشه بیرون
دوستون دارم استاد عزیزم
سلام و درود
روابط وقتی کاری انجام میدهیم یا اخلاق خاصی داریم فکر میکنیم این طبیعت ماست
این از وجود ماست
و وقتی عمیق میشویم و دلیل این رابطه و این رفتار را برسی میکنیم
روابط چقدر پاشنه آشیل دارم
چقدر عزت نفس نیست
چقدر دیگران و حرفهایشان اهمیت دارند
چقدر خودمان را ندیدیم
چقدر خدای خودمان را ندیدیم
آری این آخر کمبود عزت نفس در روابط است
الان بهتر شدم نمیدانم حتما تاثیر مطالب سایت بود
مطمعن هستم تاثیر سایت و فایلها و به قول استاد شنیدن و عمل کردن هست
استاد اول از شما و مریم جان تشکر ویژه کنم این سری از فایلها عالی هستند و سوال کردنها
تازه دارم میفهمم چگونه باورهایم را شناسایی کنم و چگونه تا حدی باور بسازم
پاشنه آشیل را پیدا کنیم
استاد در مورد ساخت باورهای قدرتمند کننده هم و چگونه اون مثل این فایلها برایمان سلسله فایل بسازید
میدانم بهترینها هر لحظه اتفاق میافتد
حال از خودم و یکی از ایرادات روابط و کمبود خودم بگم
و من سعی کردم در کنار خواسته های عزیزانم
برای خودم هم باشم
و جایی برای خواسته های خودم داشته باشم
چند روز پیش گفتم میخوام چیزی بخرم پسرم گفت مگه تو چیزی لازم داری
دیدم اینقدر از داشته هام استفاده کردم و نخواستم چیز جدید که برایشان تازگی دارد
میخوام برای خودم باشم
دقیق میگویی استاد وقتی من نقش حامی و بهترین رو میخوام داشته باشم باید از خودم و خیلی چیزها بگذرم و نهایت اگه جایی کم آوردم بهم بگن انرژی نداری تو عوض شدی چی شده
اتفاقی که چند وقت پیش افتاد من در کارم خیاطی تمام تلاشم رو میکنم تا بهترین کار رو انجام بدم
و دوستی دارم که نوعی سفارش کارش خب زیاد هست و من تلاش میکردم انجام بدم حتی از استراحت و خودم میگذشتم تا انجام شود بعد خسته به کار خونه میرسیدم
گاهی خیلی خسته تر از خسته بودم
تا اینکه اتفاقی افتاد و من یک هفته نمیدونستم انجام بدم و با وجودی که شرایط خوب نبود و من عزیزی را از دست داده بودم باز صبح کار خیاطی و عصر مراسم و رفتن به پیش خانواده
و چقدر در اون تایم غر شنیدم و کم کاری
ولی دیدم خیلی خسته شدم نشستم و گفتم بسه دیگه فقط کافیه زیبا بس کن
به دوستم گفتم کارها کم میکنم خیلی ناراحت شد و کلی سعی کرد اول همدردی کنه و بعد هی میگفت انجام نشد
بدقول شدم ولی دیگه تاثیر نداشت و من فقط با آرامش
بیشتر از توان نه
و اگر نتونستم امروز انجام بدم می گفتم نشد
و چه خوب کارها بیشتر و بهتر پیش رفت
دیگه غر وجود نداره دیگه کارها موردی نداره
چرا چون من خواستم و فهمیدم ایراد از من هست
ولی تصمیم گرفته بودم کمی هم برای خودم باشم و میخوام این مطلب رو گسترش بدم در وجودم و زندگیم
این حقیقت محض را قبول کنیم که هر گز کسی از ما راضی نخواهد بود
چون توقع اونها هر روز بالاتر میره
پس خودمون باشیم و برای خودمان باشیم
دیگران هم برای ما ارزش قائل میشوند
ایرادات روابط زیاد دارم و مینویسم و باورها را پیدا میکنم
استاد فوق العاده هستید
از شما و دوستان تشکر میکنم
و دوست دارم باورهای قدرتمند کننده روابط را هم بشنوم و بخونم
بنویسید باورهای را که ساختید
شاد موفق و ثروتمند باشید
به نام خداوند وهاب
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
سلام به همه دوستان عزیز
بله من این الگو رو دارم و همین باعث میشه مثلا از دیگران کمتر درخواست کنم اونم جایی که نیاز به کمک دارم همین امروز متوجه شدم یکی از دلایل اینکه من از دیگران کمتر درخواست میکنم اینه که میترسم بعدا اونا هم ازمن درخواست هایی داشته باشند.و من نتونم بگم نه اگه شرایط کمک کردن رو نداشته باشم .
و این دقیقا از عدم اعتماد به نفس میاد که باید روش کار بیشتری کنم.
موضوع بعدی.
حلال مشکلات بودن برای همه است مخصوصا پول قرض دادن
که این بر میگرده به زمان بچگی که بابام قصه هایی برامون میگفت که یک شخصیت اصلی داستان های بابا کسی بود به نام حاتم طایی که مرد بسیار پول داری بود و به همه پول میداد و مشکلاتشون رو حل میکرد و از تمام نقاط، دنیا میومدن پیش این مرد و اونم با کمال میل رسیدگی میکرد.
واین داستان حالا بعد از سالها که در ذهن من مونده.
و خیلی اون شخصیت رو دوست داشته
حالا تو ناخودآگاه میخواد بشه شبیه اون آدم
حالا چه از لحاظ مالی،عاطفی،و……..
که با همین آموزشهای استاد من متوجه اینا وریشه اینا شدم.و با اینکه کم رنگ شدن ولی هنوز جای کار دارند.
در مورد روابط عاطفی:
من همیشه خودم را قربانی دیدم البته قبل از آشنایی با استاد و هنوز هم خیلی جای کار دارند.
ومن در روابطم هیچ وقت انتظاراتم برآورده نمیشد حتی از موارد بدیهی در روابط
ولی من تمام سعی و تلاشم را برای طرف مقابل انجام میدادم.
که هنوز هم اینا دارن تکرار میشن درسته تعداد دفعات تکرارشون کمتر شد ولی هنوز هستند.
و حالا یکی از دلایل این انتظارات هم گره زدن حال خوبم به وجود طرف مقابل و اون باید یه کاری انجام بده تا من حالم خوب تر بشه و احساس آرامش بیشتری بکنم.
و غافل از این که حال خوب و احساس خوب درونیه واصل و موندگار اونه که از درون خود من سرچشمه بگیره و کمترین سودش اینه که همیشه همراه منه و میتونم مادام ازش استفاده کنم.
ولی اون که از بیرون خودم دریافت کنم شاید حال خوبی هم باشه اما زود گذر و فانی است.
سپاسگزارم از خداوند هدایتگرم
سپاسگزارم از استاد نازنینم و دستیار استاد
سپاسگزارم از دوستان عزیز.
قسمت ششم الگوهای تکرار شونده
در روابط خودت با دیگران – خصوصاً روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟
نقش قربانی – همیشه حس میکنم در حق من ظلم شده اینا دارن به من بدی میکنن
یعنی هر کی هرچی حق داره بگه ولی من حق ناراحت شدن ندارم چون من بچه بزرگترم چون من رتبه برترم چون همه از من توقع دارن و….
نقش مراقب – نمیخام اسیبی به بقیه برسم و از خودم میکنم میدم به بقیه
یعنی کافیه بفهمم کسی ناراحته خصوصاً پارتنرم مادرم برادرم و افراد نزدیک خودم رو پاره میکنم که یجوری حال اینارو خوب کنم و همیشه هم در مواقع برعکس میزنن تو ذوقم و نه تنها کمکم نمیکنن بلکه بازم شاکی میشن ازم
نقش ناجی – سعی میکنم به بقیه کمک کنم
اصلا این خوراکمه! یعنی کافیه یکی کاری داشته باشه من براش جان فشانی کنم حتی شده به رایگان!
نقش دلقک در مسائل جدی
یعنی دلم میخاد یه مسئله ای پیش بیاد و یجوری با مسخره بازی چیزی رو که باید حل بشه میزارم زیر قالی که بعدا به یه شکل بدتر گندش دی میاد
نقش خوشحال کننده بقیه و وظیفه خودم میدونم طرف خوشحال باشه حالا میتونه مادرم دوستم پاتنرم یا هر کس دیگه ای باشه
کمالگرا – یعنی میخام همه چی کامل باشه و همش حس میکنم کافی نیستم و به درد نمیخورم و میخام صد باشم و البته که همیشه هم شکست خوردم و انرژیم افت کرده
به نام خداوندی که زیباست و زیبایی را دوست دارد…
سلام خدمت استاد عزیز و گرانقدرم و خانم شایسته گرامی،عرض ادب و احترام خدمت خانواده عباسمنشی عزیزم،
دوستان این فایل ارزشمند امروز در باکس[من را به سوی نشانه ام هدایت کن]اومده بود،
قربون خدا بشم که قوانین به این قشنگی داره و تبدیلی درش نیست…
بنده چند ماهی هست در مسیر شغلی ام به یک الگوی تکرار شونده برخورد کردم،البته طی چندین شغل که تا به حال داشتم این الگو وجود داشته و از روزی که استاد این فایل رو ضبط کردند بنده دنبال باور محدود کننده این الگو هستم ولی پیدا نمیکنم،
نمیدونم چرا،شاید خودم رو نشناختم کامل،
ولی تقاضا دارم کسی اگر میتونه کمک کنه…
پیشاپیش ممنون میشم از نهایت لطفتون به بنده….
من توی تمام عمر کاسبی خودم
هر کاری که برای مشتری انجام میدم و به شرط دریافت نقد کمیسیون کارم رو انجام میدم،ولی به محض عقد قرارداد مشتری های من یا در پرداخت خیلی اذیت میکنند ویا اینکه تعهدشون رو توی اون صحبتی که کردیم عملی نمیکنند،
در واقع چون بازار ملک نمیشه از مشتری امضا بگیرم بابت توافق ها مشتری ها زیر حرفشون میزنند…
چه باوری در کهن ناخودآگاه من هستش که طی این پانزده سال عمر کاسبی های متفاوت من با چنین الگوهایی برخورد میکنم؟؟
ممنون از زحمات تک تک دوستان…
دوستتان دارم
در پناه خداوند یکتا
سلام و درود خدمت شما دوست عزیز
قبل از هر چیزی هرکسی با توجه به باورهایی که از کودکی بزرگ شده خودش بیشتر از همه میتونه بهش کمک کنه که اون باور محدود کننده شو پیدا کنه ، شما اگه از خداوند هدایت بخواین حتما خداوند خودش هدایتتون میکنه و حتما ریشه ی این قضیه رو پیدا میکنید به لطف و فضل رب العالمین ان شاالله…
منم مثل شما امروز این فایلو با وجود اینکه قبلا گوش کرده بودم ولی هدایتی به سمتش کشیده شدم، و خیلی از خداوند ممنونم
چونکه منهم مثل شما البته بعد از مدتها دوباره به الگوی تکرار شونده ی بزرگی برخورد کردم که خیلی وقت بود ازش خبری نبود ولی به لطف الله با وجود اینکه از صبح در ذهنم جستجو میکردم تا پیداش کنم و از خداوند بزرگ هدایت خواستم و به خودش پناه بردم ،
با گوش کردن به حرفهای استاد عزیزم ناگهان همچون جرقه ای به جوابم رسیدم و الان باری که از روی دوشم برداشته شده و احساس میکنم که چه انرژی زیادی از من ازاد شده خدایا سپاس سپاس سپاس
دوست عزیز:
ممکن شما
1- یا احساس بی ارزشی میکنید در قبال دریافت آنچه که میخواهید که مثلا کار من در قبال انجام تعهد دیگران بی ارزش.
2- یا چیزی از درون شما باعث ترس در شما شده
3- یا مبلغی که درخواست میکنید برای ذهن شما بزرگ جلوه میکنه و به قول استاد هنوز ظرفتون رو به همون مقدار بزرگ نکرده اید
4-یا شاید کار همکاران و هم شغلی هاتونو بیشتر از خودتون قبول دارید
5- و یا به شدت کمالگرا هستید و این انرژی روهم به مشتریتون انتقال میدید و توقع اونهارو هم نسبت به خودتون زیاد میکنید
6- یا بیشتر از اینکه تمرکزتونو روی موفقیت کار و رها کردن خواسته و توکل به خداوند بگذارید بیشتر تمرکز شما روی این قضیه گیر کرده که اگه اینم نشه چی!! و بیشتر بر روی نشدن کار( گاز و ترمزی ) که استاد عزیز خیلی در دوره ی کشف قوانین خیلی واضح و دقیق در موردش توضیح میدن
و خیلی چیزهای دیگه….
به نظرم اگه میتونید دوره ی کشف قوانین رو تهیه کنید حتما بهتون خیلی بیشتر کمک میکنه
در پناه الله مهربان شاد و پیروز و موفق و در ارامش باشید
سلام و روز ب خیر
جبهه خاتم خیلی عالی نوشتین این کامنت تون نشون میده خیلی ریشه ای مسائل رو دارین پیگیری میکنین
بعد از خوندن کامنت اومدم بالا گفتم الان پنچ ستاره هستین وقتی ستاره هاتونورو دیدم خیلی تعجب کردم و کمی ناراحت شدم ب خاطر این ک با ابن تسلطتون کم فعالیت داشتین
امیدوارم از علمتون در سایت بیشتر کامنت بزارین تا انرژیش ب خودتون برسه
موفق باشین
به نام خداوند یکتا
سلام به استاد عزیزممم
مریم جان و همه دوستان هم مسیرزیبام
امشب که این فایل به عنوان نشانه برای من اومد دقیقا زمانی هست که من از بحث زیاد با همسرم خسته شده بودم و واقعا به فکر راهی براش بودم البته که من 1 سالی هست که همش دنبال راهیم و چون خودم عملا دست به کار میشم هیچ چیزی حل نمیشه و حالا که مدتی هست تسلیم خداوند شدم و از صمیم قلب تمام سعی خودم رو میکنم که بعد از دریافت الهامات عمل کنم خیلی اوضاع بهتر شده اما باز هم یه سری الگو ها همش تکرار میشه که من تو ذهنم گفتم خدایا توراهو نشونم بده (من نمیدونم تو میدونی)
هدایت شدم به این فایل جادویییی
اولین الگو تکرار شونده من که خیلی خیلی کمرنگش کردم ولی هنوز هم کمی تاثییر خودش رو داره
که مطمئنم از عزت نفس پایین نشات میگیره اینه که :من همیشه دلم میخواست نقش قربانی رو داشته باشم حالا به چه شکل ؟مثلا حرفی بهم زده میشد یا اتفاقی میوفتاد که واقعا روح منو حال منو نا خوشایند میکرد چه از سمت همسر چه از سمت اطرافیان دیگه میگفتم من اگه حرفی بزنم میگن آدم بدیه یا دیگه دوستم ندارن یا جایگاهی که پیشش دارم خراب میشه
یا اینکه بزار گریه کنم خودمو مظلوم نشون بدم که بگن آخی و دلشون برام بسوزه
یکی دیگه اینکه حرف نزدن زیادی راجع به مسئله ای که آزارم میداد یا چیزی که واقعا حتی گاهی توهین به من بود که باز هم برمیگرده به اون الگویی که از بچگی یادم داده بودن که دختر هرچقدر سربه زیر تر همه بیشتر دوستش دارن و…..که باتمرین حرفمو با احترام ولی صریح زدن پی بردم که من هرچقدر قوی تر باشم هرچقدر جرات و اعتماد به نفس راجع به خودم داشته باشم به همون اندازه احترام و… دریافت میکنم تونستم کمی بهش غلبه کنم
یکی دیگه اینکه من با چیزی یا پترنی که از کسی توذهنم از قبل ازش دارم بهش فکر کنم مثلا من دوست دارم که استایل دخترونه کمی آزادتر بزنم چون 21سالم هست و دوست دارم از این طراوات و زیبایی جوانیم استفاده کنم اماهمسرم استایل محجبه دوست داره و ما اکثرا مسئله هامون به این دلیل هست من دقت کردم جایی که باور خودم رو کاملا عوض میکنم و میگم نه ایشونم دیگه ذهنیتش بهترشده و…. باعث میشع راجع به این مسئله آنچنان حرفی نداشته باشیم اما هروقت لباسی رو میخوام بخرم یا بپوشم که ازذهنم میاد وای نکنه نزاره بپوشم دقیقا به بدترین شکل نمیشه و میفهمم که خودم با افکارم باعثش شدم
و یکی اینکه از خودگذشتگی بی مورد و بی تفاوتی
جاهایی که نباید از حقم بگذرم میگذرم و باعث نادیده گرفتن اون سری لز خواسته هام میشه
بی تفاوتی هم اینه که واقعا نمیخواستم ریشه این بحث هاو حتی تاآخرین مرحله طلاق رفتن رو دربیارم و انگار که سِر شدمو فکر میکردم عادیه دیگه و اون لایه های زیرین ذهنمو که دراوردم به این پی بردم که میگم ولش کن حالا بقیه مگه چی ان؟ همینجوری پیش برو و برو توسایت و زندگیتو حال خوب خودت ادامه بده اینم حالا یه بحثه و تموم میشه اصلا شبیه یه کتاب قدیمی با ارزش خاک خورده که بعضی از صفحه هاش نیاز به ترمیم داره ولی صاحبش میگه ولش کن اون همونجا اون گوشه هست هم دارش و هم ندارش دقیقا همینطوری انگار که رابطه ای هست ولی دراصل درذهن و روح و قلب هیچ چیزی نیست
که امشب خدای قشنگم که همواره منو درمسیر درستی و پاکی هدایت میکنه هدایتم کرد به این فایل خیلی خیلی ارزشمند که با جواب دادن به سوال های استاد عزیزم کمی بیشتر ذهنمو خانه تکانی کردم گردو غبارهارو پاک کردم و همه ی الگوهارو دارم بررسی میکنم و انگار اون چک و لگد آخرو خوردم که باید ری اَکت بزرگی بدی باید این رو موضوع مهم هم مثل باقی مسائل تمرکزی کار کنی و با پیدا کردن جواب ها همه ی سعی خودمو میکنم
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر این مسیر زیبا
خداوندا مرا هدایتم کن به راه آنان که نعمت داده ای
ایّاکَ نعبدُو ایاکَ نَستَعین :))
به نام الله مهربان. سلام به استاد عزیزم و مریم جانم …ودانشجوهای سایت بزرگ استاد عباس منش…بازم سپاسگذارم استاد بابت طرح این سوال وبا فکر کردن میتونیم بفهمیم چه باورهای مخربی توذهنمون وجود داره واونها رو شناسایی کنیم..و قتی میشینم به سوالهاتون فکر میکنم از کارهای خودم و اشتباهاتم گاهی خندم میگیره…یکی از الگوهای تکرار شونده اینه که من توی هیچ رابطه ای موندگار نیستم.چه دوست چه همکار .چه احساسی..میدونی استاد همیشه همه رومقصر دونستم وقضاوت کردم بدون اینکه حتی به کار اون شخص فکر کنم همیشه میگفتم خودم هیچ اشتباهی ندارم..حتی دلیل اون برخورد رفتار هم میشنیدم هیچ وقت باور نمیکردم…فکرم اینه که همه دروغ میگن.هیچکی رو راست نیست.. یکی دیگه اینکه کمال گرا هستم…همیشه همه چی اونطور که من دوست دارم باید پیش بره..هر چی من دوست دارم همون باید باشه…. و اینکه همیشه فکر کردم توی رابطه هام من قربانیم.ازم سواستفاده میشه…این من هستم مورد ظلم واقع میشم…اوه اوه استاد چه باورهایی توی ذهنم پیدا کردم…….واقعا ازت ممنونم و ازخدا میخوام من رو به سمت چیزهای وافکار بهتر هدایت کنه..انشالله بتونم دوره کشف قوانین رو خریداری کنم …از دوستان هم بابت کامنتاشون سپاسگذارم و از خوندن اونها چیزهای جدیدی یاد میگیرم…خدایا شکرت درپناه حق باشید
بنام خدای هدایتگرم
خداروشکر میکنم هزاران بار ک بازم تو مسیر هدایتش هستم و فرصت شنیدن فایلهای ارزشمند دارم
ممنون این فایلها رو با این عنوان واضح ادامه دادید ک سبب شد تو همین مسیر خودشناسی خودمونو بشناسیم
حقیقتا این عنوان الگوهای تکرار شونده یه دوره س
تا یه سری فایلهای رایگان دانلود.
و من پاس قدرانی بیشتر قصد دارم یه دفتر جداگانه به اسم خودشناسی بزارم با استفاده از همین سری فایل الگوها
و سوالاتو بنویسم
و یه عالمه جا برا جواب باقی بزارم
چون با کار کردنم میتونم یه مقدار حق مطلب ادا کنم و ایجور سپاسگزار وجودتون باشم
من متوجه شدم هر سری با فایل جدیدتر من کنکاش بیشتری از خودم میکنم
استاد راجب سوالات این فایل باید بگم ک دقیقا منو عنوان کردید, مث یه مشاور ک مدتها کیسشو میشناسه
اومدید تمام پاشنه های آشیل منو از کودکی به شکل سوال ازم پرسیدید
من همیشه نقش مراقب بازی کردم و همچنان ،
من هیشه ناجی بقیه م و همچنان
من همیشه در صلح با بقیه م و همچنان.
من اینهمه تعامل و توانایی در حل مسائل دیگران رو یه ویژگی میدونسم
قطعا یه توانایی خوبیه اما نه وقتی بعدش حس قربانی شدن بهم دست میده
و نهایتا حس بی ارزشی
بی عزت نفسی
قطعا این دوره کشف قوانین لازمه منه
اما میدونم براش باید یه تکاملی طی کنم
یه دورهایی بگدرونم تا بهش برسم و
من برای اینکه برسم به نشانه واضح و مطمئن شم کدوم دوره مقدمه منه ،هر دفعه از متن های باارزشی ک خانم شایسته برا هر دوره گزاشتن و بارها میخونم و در طول روز دنبال نشانه ش میگردم
دوره ی ک من منتظرم با اشتیاق خیلییی تاااا،
و نیازمند مث پیش نیاز دوره هاا برا افرادی مث خودن
دوره احساس لیاقت هس
و من اینو از خداوندم درخواست کردم و قلبم میگه خبری در راه است به زودی
برای همموم آرزوی زیبایی های بیشتر دارم
سلام استاد عزیزم
من همیشه تو روابط زندگی و روابط کاری و روابط که تو جامعه دارم
همیشه تمام سعی خودم رو میکنم که نقش من براساس گذشت باشه
و همیشه هم جواب داده
مثلا اگر تو روابط زناشویی ،میبینم همسرم از چیزی ناراحته و داره یک جورایی تو این دریاچه زیبای زندگیمون سنگ میندازه و داره آرامش این زندگی رو به هم میزنه سعی میکنم با گذشت و صبوری برگردونم این برکه و دریاچه زیبا رو به حالت اول
و همیشه گذشت منو به بالاترین جایگاه رسونده
و هیچ وقت به خاطر گذشت خودم ،احساس سرخوردگی بهم دست نداده
و فکر میکنم پخته تر شدم ،
و 10 ساله دارم زندگی میکنم با خانومم فکر میکنم تنها دلیل این رابطه خوب گذشت بوده
اگر حتی اون تقصیر کار بوده من گذشت کردم
حتی اگر کسی بهم بدی کرده گذشت کردم
اگر تو خیابان کسی تو رانندگی بهم توهین کرده گذشت کردم
و خیلی برام شیرینه این گذشت کردن
و زندگی خودم رو مثل همون دریاچه بهشت شماست
میخوام همیشه تمیز ،زیبا ،و در آرامش باشه
اگر کسی سنگی میندازه تو این دریاچه ،سعی میکنم با گذشت خودم و ننداختن یک سنگ بزرگتر از طرف خودم آرامشش رو بیشتر از بین نبرم
ممنون