پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

504 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرحناز کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    مهم نیست چه مسیر سختی پیش رو دارید، انتهای راه نور امیدی وجود دارد که رسیدن به آن نیز دشوار به نظر می‌رسد؛ اما می‌توانید به آن دست یابید؛ بنابراین دست از تلاش و پیشروی به سوی آن برندارید چرا که جنبه مثبت این سختی را متوجه خواهید شد.

    سلام و درود بر استاد عزیز وخانم شایسته همراه پر انرژی

    خدا را سپاس برای این همه آگاهی

    دست مریزاد استاد فایل ها یکی از یکی بهتر وپر محتواتر

    فرار ،فرار

    از چالش ها ،از نه گفتن ،از ارزش قایل شدن ،از دور شدن از آدمای منفی زندگی و هزاران دلیل که هرروز برای خودمان می‌سازیم

    یادم از وقتی شروع کردم به تغییر خودم دوره عزت نفس استاد را همسرم خرید ومن کامل و جامع انجام دادم

    چقدر تغییر کردم

    من از تمام این لاین ها که نوشتم فرار می کردم اما با دوره عزت نفس و فایل های رایگان و بی نظیر استاد توانستم حدود 80درصد از فرار کردن خودم را نجات بدم

    نه گفتن راحت شد به اطراف فیان

    رفتن به رستوران و کافی شاپ خیلی فان و راحت

    رانندگی کردن برام یه غول بزرگ بود اما الان سه سال راحت رانندگی میکنم

    صحبت کردن برای بچه های مدرسه صبحگاه با عشق

    همش قبل تر یه غول بزرگ بود ولی حالا رهای از این قفس ترس وسپردن تمام وجود به خدای مهربانی

    وحس وحال خوب و هرروز موفقیت وشادی

    فروش محصولات باغ با انرژی عالی بدون هیچ دلهره

    وای خدای من چقدر فرار میکردم حالا که دارم می نویسم چقدر تغییر

    چقدر شکوفایی

    خودم را خیلی لایق و شایسته دانستن

    خدایا شکرت

    اره سخت تغییر اما اگه فکر کنی که تنگ کوچیک ذهنت بیای بیرون و در دریای زیبا شنا کنی اونوقت با امواج همراه میشی

    سپاس فراوان از شما استاد دلها عاشقتونم که این همه حس قشنگ را در وجود ما بودجود آوردین

    با تمام وجودم از شما تشکر میکنم

    دوستان خوبم امیدوار یه روز در کنار استاد بهترین حس های وجودمان را به اشتراک بزاریم

    موفق و شاد باشین افکار خود را مثبت نگه دارید زیرا افکارتان به کلماتتان تبدیل می‌شوند؛ سخنان مثبتی به زبان آورید چرا که کلماتتان به رفتارتان تبدیل می‌شوند؛ رفتارهای مثبتی داشته باشید زیرا رفتارتان تبدیل به عادت می‌شوند و عادات خود را مثبت نگه دارید زیرا عاداتتان به ارزش تبدیل می‌شوند. در نهایت، ارزش‌های خود را مثبت نگه دارید چرا که ارزش‌های شما با ین مسیر ها را رقم می‌زند

    در پناه خدای مهربان باشید ”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    مسعود حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1578 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز

    تو این مواردی ک گفتید من این مورد رو دارم

    من همیشه کارامو عقب میندازم

    و از زمان مدرسه هم همین بودم

    موقع امتحان ها همیشه تا لحظه آخر نمیخوندم

    علت اینکه عوض نکردم شاید ب این دلیل بوده ک به اون نقطه نرسیدم ک سر این موضوع اذیت بشم

    ریشه این فکر یا باور نمیدونم تنبلی ،ترس،بی علاقگی،از نقطه امن بیرون نیومدن شایدم همش

    ابن نکته رو باید حواسم باشه ک کار کردن رو باور ها و ذهن باید تبدیل به اصل زندگی ام باشه و بره تو وجودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    سلام به همه دوستان سلام استاد سلام مریم جان

    از چه شرایطی فرار می کنم ؟دوباره چالش بزرگی برای مغز . راستش اوایل وقتی استاد می گفتند با خودتون حرف بزنید بنشینید فکر کنید خودتون را بشناسید ،مغز من اصلا از این موضوع فرار می کرد و می گفت فقط فایل گوش بده همین که دایم فایل گوش کنی و الگو و باور بسازی کافیه

    افلا تعقلون چرا عقلتون را بکار نمیندازید.

    الان دارم سعی می کنم با نوشتن یکم جلوی این فرار را بگیرم و خودم را مجبور کنم به فکر کردن گرچه، دو سه تا فایل آخری را که نوشتم اصلا ارسال نشد اما من انجامش دادم حتما خیری توش بوده .

    مورد بعدی هم حساب کتاب مالی و بحث شغل است از هر دو تا حالا فرار کردم .

    اما چه باوری در مغز من داره کار میکند که از درآمد و حساب کتاب مالی فراریه .حتی در مورد خرید هیچوقت قیمت ها را یادم نگه نمی دارم ریاضی ام هم تو مدرسه خوب نبود و همش از درس ریاضی و فیزیک و هر درسی که مربوط به محاسبات باشد فراری بودم .البته فکر می کردم استعداد ندارم و در عوض قدرت حافظه ام قوی است اما الان که از موقعیت های مالی فرار میکنم بهتر فهمیدم اون دوست نداشتن ها یک کد مخرب یا باور غلط بوده اما حالا همین فکر کردن و جواب دادن احتمالا بهم کمک میکند بعد شناسایی به کمک خدا درمانش کنم و با باور درست جایگزینش کنم شاید راه درست این است که از هر چیزی فرار میکنیم خودمون را به زور هم که شده تو معرضش قرار بدهیم.

    فرار از هر چیزی از ترس می آید یک جوری برای من ترسناکه پول و درآمد و حساب کتاب یا فکر کردن و خودم را مو.شکافانه بررسی کردن .پس بهتره بیشتر این کار را انجام بدهم

    خدا یا شکرت که با همین نوشتن برام واضح کردی و راه حلم دادی ممنونم قدرت بی حد و حصر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 1634 روز

    سلام به ‌استاد عزیزم و مریم شایسته نازنین ودوستان خوبم

    شرایط یا موقعیت هایی که من تقریبا همیشه از مواجه شدن با آنها فراری هستم و سعی می کنم تا حدی که امکان دارد با آنها برخورد نکنم اینکه:

    1-من از مهمانی رفتن و حضور در جمع های شلوغ وجمع هایی که افراد غریبه هستند خیلی فراری ام مثلا هر وقت عروسی دعوت بودیم همه اعضا خانواده می رفتند من می گفتم نمی یام و تنها خونه می بودم. مگر اینکه فامیل خیلی خیلی نزدیک بود و مجبور می شدم و می رفتم.

    2-من از رو به رو شدن با موقعیت و شرایط جدید فراری هستم و تقریبا همیشه جاهای میرم که با آنجا آشنا هستم و قبلا آنجا رفتم و سعی می کنم تاحدی که امکان داره از روبه رو شدن با شرایطی که با آدم ها و مکان های جدیدی روبه رو میشم دوری کنم.

    3-اگه احتمال بدم جایی که می خوام برم ممکن هست بحث و گفت وگویی پیش بیاد ومن باید صحبت کنم. تمام تلاشم رو می کنم که یک بهانه ای جور کنم وانجا نرم.

    4 – از انجام دادن وحل کردن چالش یا چیز جدیدی که تا حالا انجامش ندادم فرار می کنم. وخیلی انجام دادنش برام سخت هست وهمیشه در دوران مدرسه ام اگه معلم بهم می گفت باید بری در مورد فلان چیز تحقیق کنی وبعد بیای تو جمع کنفرانس بدی خیلی برام سخت بود و کلا تا وقتی اون رو انجام نمی دادم آرامش نداشتم و ذهنم دگیر بود و می گفتم حالا چی کار کنم، کی می خواد کنفرانس بده و.. اگه کار گروهی هم بود همیشه سعی می کردم کارهایی مثل کنفرانس دادن و.. رو به دوستام بدم وکار هایی که برام راحت تر هست وتا حالا انجام دادم رو انجام بدم.

    البته از وقتی فایل های شما استاد عزیز رو گوش می کنم یکم اعتماد به نفسم بهتر شده و یک ذره از قبل بهتر عمل می کنم ولی هنوز تو این موارد خیلی مشکل دارم و باید تلاش کنم که روز به روز بهتر بشم

    مورد دیگه ای رو الان یادم نمی یاد وگرنه حتما می نوشتم.

    از شما استاد عزیز ممنونم که با گذاشتن چنین سوالاتی بهمون کمک می کند.تا با پاسخ دادن به این سوالات به خودشناسی برسیم ونکات ضعف وپاشنه های آشیل خودمون رو پیدا کنیم وبهبودشون بدیم و هر روز بهتر از روز قبل عمل کنیم. کاری که من تا قبل از آشنایی با شما استاد عزیز نه تنها انجامش نمی دادم (پیدا کردن نقاط ضعف وبهبود دادن آنها) بلکه اصلا فکر هم بهش نمی کردم و همیشه به جایی که بیام نقاط ضعفم رو پیدا کنم وبهبودشون بدم. مدام خودم رو سر زنش می کردم و خودم می زدم تو سر خودم که چرا فلان جا نتونستی خوب صحبت کنی واین قدر دست و پا تو گم گردی. چرا فلان کار رو خوب انجام ندادی و… وتا مدت های زیادی این ها رو به خودم می گفتم و خودم، خودم رو سرکوب می کردم و باز می دیدم دوباره هم داره تکرار می شه وباز دوباره تا مدت ها خودم رو سر زنش می کردم و همین روند نه تنها تمام نمی شد بله بیشتر هم می شد وادامه پیدا می کرد.

    در پناه خداوند یکتا شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    استاد بابت استمرار در ارائه این سری فایل والگوهای تکرار شونده که کمک میکنه بهتر خودمان را بشناسیم تشکر

    از چه موقعیت وشرایطی فرار میکنم؟

    من زیاد در منزل مرتب نیستم وقتی همسرم اصرار داره همه چیز مرتب باشه دنبال بهانه هستم که یا توجیه کنم یا ازش فرار کنم

    چون هنوز از لحاظ مالی به ارامش نرسیده ام هر وقت موضوع مسائل مالی پیش میاد ونگاه میکنم به این حجم از بی انظباطی مالی واقعا قاطی میکنم چون پاشنه اشیل من موضوعات مالی هستش

    جدیدا از ظاهر خودم هم فرار میکنم چون دوست داشتم الان ظاهر بهتری داشته باشم

    از تعمیر وخراب شدن وسایل منزل که نیاز داره پولی هزینه بشه احساس م بد میشه ولی اگر پول باشه استاد راه انداختن این جور کارها هستم

    از بی پولی فرار میکنم ونهایت تلاش را دارم که ته جیبم خالی نشه واین خودش همون باور کمبوده

    از جر وبحث در منزل فراری م وقتی ببینم همسر وفرزندم با هم در گیر شدن یا سر موضوعی اختلاف دارن

    از اسباب کشی ومستاجری که نگم خدا همه را به خانه رویاهایشان برساند

    از ادم های که دنبال سو استفاده هستن وکارهایشان را به دیگران میدن هم اصلا خوشم نمیاد چون خودم تک تک کارهایم حتی لباس هام هم میشورم

    وقتی برای خانه مادری همسرم دعوت میشوم هم زیاد احساس خوبی ندارم

    از ادم معتاد وکسی که مواد یا الکل استفاده کند هم فاصله میگیرم ووارد ان جمع نمیشوم

    اما از جنبه مثبت:

    از جر وبحث فاصله میگیرم

    از تصادف ودیدن این صحنه ها فاصله میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سلما گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    سلام

    چقدر این سوال به جا و به موقع بود برای من رسما یک هم زمانی بی نظیره چون مدتی هست که از طریق فایل های بی نظیر الگوهای تکرار شونده و دوره عزت نفس و عشق و مودت دارم به درون خودم تونل میزنم

    و این سوال انگار راهی رو برام باز کرد که خیلییی راحتتر بتونم بفهمم چی در لایه های درونی شخصیتم میگذره که ازشون بی خبرم وقتی عزیزی در عقل کل پرسید ویژگی مثبت همسر خودتون رو بنویسید به خودم گفتم اگر همسرم این سوال رو میدید چی مینوشت ؟ و جوابی نداشتم همین سوال باعث شد الان بهتر بتونم بفهمم از چه شرایط و اشخاصی فراری هستم و چرا ؟

    1- من از هر کسی که بدون دعوت بیاد خونه ام فراری هستم چون کمال گرا هستم؟ نمیدانم

    2- از ورزش کردن و هر گونه فعالیت فیزیکی به شدت فراری هستم

    3- از رانندگی فراری هستم و هر بار بهانه تراشی میکنم

    4- از صدای زنگ تلفن در خیلی وقتها فراری هستم و نمیدونم چرا

    5- از مهمانی های شلوغ فامیل دور خودم و همسرم فراری هستم

    6- از جلسه انجمن اولیا و مربیان فراری هستم چه وقتی جلسه مدرسه دخترهایم باشد و چه وقتی که خودم به عنوان معلم باید توی جلسه باشم

    7- از بیکاری فراری هستم همیشه باید سر خودم را به روشی گرم کنم

    8- از صحبت کردن و یا شنیدن حرفهای بی ارزش مثل کیفیت مهمانی فلان شخص نسبت فامیلی فلان شخص با فلانی و هر حرفی که به من ارتباط ندارد فراری هستم

    9- از آدم های فضول که خیلی سوال بی مورد میپرسند هم فراری هستم

    10- از صحبت کردن دست و پا شکسته انگلیسی در سفر هم فراری هستم

    ممنون از استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    سلام سلام به دو استاد عزیز دل و دوستانِ جان

    شرایط و موقعیت هایی که از مواجه شدن با اونها فراریم و سعی میکنم باهاشون برخورد نکنم:

    چیزایی که الان به ذهنم میرسه مثلا سرکار بعضی وقتا بسته به حسم، از اینکه جلوی (ینی در حضور) مدیرمون یا یکی از همکارام وویس بفرستم یا تلفنی صحبت کنم فرار میکنم و منتظر یه موقعیتم که اونا مثلا دور و بر من نباشن یا مشغول تلفنی صحبتی چیزی باشن تا من وویسم رو بفرستم، دلیلشم خب واضحه ترس از قضاوت شدن… نمیدونم چرا من با اینکه واقعا خودمو تو کار قبول دارم و دقیقا همینجا تو این شرکت خیلی به عینه بهم ثابت شد که من چقدر اطلاعات دارم که حتی خود مدیر و همین همکاری که اشاره کردم خیلی چیزا رو از من میپرسن، ولی تو تلفنی حرف زدن و کلا تو ارتباط کلامی و اینا اعتماد به نفس ندارم، البته حتی همین هم همیشگی نیستا، یه جورایی بستگی به حسم داره، بعضی وقتا خیلی حس خفن بودن میکنم:)) و دقیقا همونموقع خیلیم با اعتماد به نفس و حرفه ای حرف میزنم، بعضی وقتا اینجوری منتظر موقعیت میمونم تا بتونم وویسم رو بفرستم یا تماس بگیرم.

    یه مورد دیگه اینکه کلا من از تلفنی حرف زدن زیاد استقبال نمیکنم و با پیام دادن اوکی ترم

    بعد تلفنایی که گاهی برای مثلا کارای خونه پیش میاد مثلا به بیمه ای، اپراتور اینترنتی چیزی باید زنگ بزنیم هم که دیگه خیلی روتین و عادی کلا واگذار کردم به پسرم که خودم باهاش مواجه نشم

    حتی بیرون میریم میخوایم قهوه ای ساندویچی چیزی بگیریم هم قبلنا که کلا کار پسرم بود، گاهی آگاهانه میگم نه بذار من برم سفارش بدم ولی روتینش این بود که میسپردم به پسرم… که حالا دارم بهتر میشم و سعی میکنم مواجه بشم تا بالاخره عادی بشه برام

    وقتی حجم کارم زیاد میشه همیشه یه حالت نمیدونم بگم سردرگمی یا استرس طور میگم کوچولو ولی گاهی باعث میشه از این حس که گیج میشم و استرس میگیرم که وای مثلا این 4 تا کارو باید انجام بدم، بعد یه جورایی از همشون کلا فرار میکنم بعدم خودمو مشغول یه کاری میکنم که مثلا ذهنمو قانع کرده باشم که من بیکارم نیستم الان خب کار دارم به اونا نمیرسم!!! یا حتی گاهی سرکار که مثلا به بهانه ی اینکه حالا یه کم رفرش بشم انرژی بگیرم میام تو سایت، همونموقع خودم میدونم درواقع دارم از انجام یه کاری فرار میکنم، بعد زود برمیگردم سرکارم و میگم نه ، سایت برای خونه

    یکی از دوستان تو کامنتش نوشته بود انگار یه جورایی از رابطه داشتن و قبول اینکه داشتن رابطه هم یکی از خواسته های اصلیمه هم فرار میکنم، هنوز تو این مورد با خودم شفاف و واضح نیستم ولی فکر میکنم آره منم یه فرارهایی و مقاومت هایی تو این زمینه دارم، با اینکه عاشق رابطه ی دو نفره و دوست داشتن و دوست داشته شدن و همراه و شریک داشتن هستم اما ته ذهنم از اون حالت تعهد و کامیتمنتش هم میترسم

    فعلا همینا به ذهنم میرسه، ساعت 12:25 نصفه شب:))

    عاشق همه تونم … تا بعد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه بچه های سایت

    از دیروز دارم کامنت بچه ها رو می خونم و

    فکر میکنم که من از چه چیزهایی فراریم؟

    من مسافرت رو خیلی دوست دارم مخصوصا

    شمال کشور،چون عاشق جنگل و رود خونه ام

    هر وقت بحث مسافرت پیش میاد استقبال

    میکنم ولی بعدش هر چی به روز سفر نزدیک

    میشیم انگار ذهنم مقاومت میکنه و هی بهونه

    میاره که نریم سفر .الان که دارم فکر میکنم یادم

    افتاد هر موقع قراره بریم مسافرت،ترس میاد

    سراغم و منتظرم که موضوعی پیش بیاد و

    مسافرت نریم از بعد عید حداقل سه مورد

    موقعیت سفر پیش اومده و هر بار به یه بهونه

    ای کنسلش کردم این یعنی من از سفر کردن فرار میکنم

    شاید دلیلش وابستگی باشه شاید ترس از

    خارج شدن از دایره امنم باشه ویا ترس از

    هزینه سفر که بر میگرده به باور کمبود شایدم

    همه این موارد باشه که باید بیشتر رو خودم کار کنم

    مورد دیگه که ازش فراریم، روبرو شدن با افراد

    فامیله ، بعضی وقتا وقتی اونا رو بیرون میبینم

    اگاهانه مسیرم رو عوض میکنم که با اونها روبرو

    نشم فکر کنم ناشی از کبود عزت نفس.

    از بحث کردن با دیگران فرار میکنم .

    از رقصیدن تو جشن ها فراریم

    از استخر رفتن چون از غرق شدن میترسم

    از حیوونا مخصوصا سگ و گربه به شدت فراریم

    از رفتن به بانک یا اداره یا جایی که قرار باشه فرم پر کنم فرار میکنم

    آره من از این موقعیت ها فراریم چون نتونستم

    به ترسام غلبه کنم خیلی جای کار دارم .

    استاد سپاسگزارم ازتون که با این فایل ها باعث

    شدین ما بیشتر در مورد خودمون کنکاش کنیم

    و به شناخت بهتری از خودمون برسیم.

    بهترین ها رو برای شما و همه دوستانم آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2890 روز

    بنام خدا

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته

    وقتی داشتم به این سوال فکر می‌کردم اولین مطالبی که ذهنم داشت مرور می‌کرد این بود که من در تمام زمینه هایی که استاد در این فایل مطرح کرده خوبم .

    اما وقتی شروع کردم به خوندن کامنت دوستان یواش یواش یه چیزایی تو ذهنم اومد بالا.

    من همیشه از رفتن به باشگاه ورزشی فراری هستم .

    مدتهاست که برنامه ریزی می‌کنم برم باشگاه یا حتی شروع یک رشته ورزشی برای یادگیری و مهارت پیدا کردن ، ولی تا به اقدام میرسم جلو نمیرم و حرکت نمیکنم .

    از زمانی هم که دوره قانون سلامتی استارت زدم خیلی دوست دارم برای بدنسازی به باشگاه برم ولی از این موضوع فراری هستم .

    اصلا وقتی فکرش می‌کنم که می‌خوام وارد باشگاه بشم و با حجمی از ورزشکاران حرفه ای مواجه بشم که سالهاست دارن تلاش میکنن ترس تمام وجودم میگیره .

    مورد بعدی که همیشه فراری هستم از آن، رفتن به مراسم ختم هست .

    من اصلا نمیتونم به خاک سپاری کسی یا مراسم ختم کسی بروم و اذیت می‌شم .

    خیلی سخته وارد یک جمعیتی از سیاه پوشان و گریه کنان بروم و حتی تسلیت گفتن و همیشه از این موضوع فراری هستم .

    از رفتن در جمع فامیل هم سالهاست دوری کردم مخصوصا فامیل دور ویا دوستان و خیلی کم وبه سختی وارد جمعی میشوم .

    کلا آدم درونگرایی هستم و نمی توانم شلوغی و جمعیت زیاد را تحمل کنم و اگر یه زمانی هم پیش‌بیاد سریع آنجا را ترک میکنم و میام بیرون و فقط برای 1 یا 2ساعت می‌تونم در فضاهای شلوغ باشم.

    ولی تا امروز جدی به این موارد فکر نکرده بودم و جدی نمیگرفتم که چرا من دارم فرار می‌کنم از بودن در جمع ؟

    الان هم هدایت شدم به دوره کشف قوانین و دوباره می‌خوام شروع کنم به انجام تمرینات مخصوصا جلسات 2 و 3 که خیلی این جلسات دوست دارم واز استاد بابت توضیحات عالی که دادن در این جلسات و خانم شایسته برای بخش تمرینات این جلسات سپاسگزارم .

    جلسه 6 که در مورد تمرکز استاد توضیح دادن بسیار کامل و عالی هست .من چقدر از این جلسه 6 استفاده کردم و نتیجه گرفتم .

    تمام جلسات این دوره بی نظیره ولی من بیشتر بااین جلسات ارتباط نزدیکتری گرفتم و بهره‌برداری کردم.

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    سیدرحیم میرموسوی گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    سوال:

    چه شرایط یا موقعیت هایی هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی می کنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟

    من اغلب از بحث و مشاجره با همسرم فرار می کنم و عموما فقط سکوت می کنم و جوابی نمی دهم و سعی می کنی با بی توجهی به کار دیگری مشغول شوم و یا با گوش کردن به آهنگ صدای او را نشنوم تا عکس العملی نشان ندهم و عصبانی نشوم یا اگر بحث خیلی شدید شود خانه را ترک می کنم

    – از رقصیدن در مراسم ها عموماً خودداری می کنم

    – سعی می کنم با تعداد بسیار کمی از همسایه ها ارتباط برقرار کنم و اگر هم ارتباطی هست فقط در حد سلام و احوال پرسی باشد

    – من از امتحان کردن غذاهای جدید همیشه امتناع می کنم و در مورد مکان های جدید یا موقعیت های جدید هم قبلا به همین صورت بود ولی الان خیلی بهتر شده ولی هنوز هم ریشه های آن در وجودم هست

    – از خرید کردن با همسرم همیشه فراری هستم چرا که بی نهایت مغازه رو میره تا یه خریدی انجام بده و من نمی تونم بیش از چند تا مغازه دیگه این مورد رو تحمل کنم و خسته می شم

    – از پذیرفتن سمت مدیریت ساختمان همیشه فراری بوده ام

    – از بودن در جمع افراد غریبه همیشه معذب می شوم و نهایت سعیم را می کنم تا برای مدت کوتاهی با آنها باشم مثلا برای مهمانی و یا مسافرت اصلا تمایلی به بودن با افراد غریبه ندارم

    – در زمان هایی که امتحان داشتم همیشه برای فرار از درس خواندن آشپزی می کردم

    – از انجام کارهای خانه همیشه فراری هستم علی الخصوص اگر مربوط به جابجا کردم وسایلی مثل کمد و … باشد

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: