اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دیدم بعضی از دوستانم در مورد این سوالات چیا نوشتن ولی ما واقعن خیلی خیلی از این سریال سوالها لذت بردن
فهمیدم از جامعه فاصله گرفتم فهیمدم چقد عالی شدم
که از خیلی از این چالش ها زندگی ندارم
و زندگی هر روز هر لحظه داره بهشت میشه برام
جواب سوال
خداروشکر خیلی نمیشه اتفاغی بی افته که بی قرار عصابی باشم
چیزی که یادمه موقعه هایی که بی حوصله پکر میشم فایل های زیادی از استاد عزیز و مریم عزیز لطف کردن اماده کردن اونهارو داخل هارد دارم میبینم
درصد حال بدم خیلی کمه عصابنیتم خیلی کمه واقعن نمیدونم چی باید بگم خداروشکر جوابی ندارم برای این سوال نمیدونم کنترل کانون توجهم شاید خیلی به این موضوع کمک کرده اینقد قرق دوره دوزاده قدم هستم که اصلن همه چیزم عالی در زندگی خدایاشکرت
عاشقتم استاد عزیز امیدوارم قدر شمارو بدونم قدر هدیه ای که خداوند بدون منت بهم داد تا این همه حالم خوب بشه و این اطلاعات بدست بیارم
وقتی صدای سخنرانی سیمناری جایی دعوت میشم میرم میام میفهم استاد عباسمنش کیه و چقد باید شکرگزارش باشم و گفته هاش فقط عمل کرد
خدایا شکرت برای این هدیه ای که بهم دادی
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
سلام به عشق خودم یعنی استاد بی نظیرم سید حسین عباس منش
الگو های من در شرایط چالش زا را هرچی فکر کردم دیدم چیزی نمیتونم پیدا کنم ولی یه حسی بهم گفت اول رو کاغذ بنویس و منم نوشتم و مسئله ام حل شد خدایا شکرت
.
.
.
الگوی تکراری من در:
شرایط استرس زا اینست که فقط بخدا توکل میکنم و انگار منی دیگر وجود ندارد که فکر کند و راه چاره بیابد، چون اینکارو نکنم قلبم از جاش درمیاد بخار استرس زیاد
در شرایط نامناسب و ناراحت کننده معمولا یا همیشه به آینده و رویایی که دارم فکر میکنم و با خودم میگم اگه به اون نقطه برسم درست میشود
در شرایط سخت فکرم قطع میشه یعنی نمیتونم فکر کنم و تمرکز کنم و اکثرا بعدش مسیر برام باز میشه یا بهم گفته میشه
در شرایطی که مشکل است ولی راه حل نیست معمولا خودارضایی میکنم یا احساس قربانی شدن میکنم
.
.
.
هیچوقت فکر نمیکردم اینا الگوی تکراری من باشد، چه خوب است که آدم خودش را بشناسد اونموقع اصلا لازم نیست به بیرون خود وقت بگذارد
من همیشه این ایده رو برای خودم یاداوری میکنم که این دنیا زیاد هم جدی نیست مثه یه خوابه که زود ازش بیدار میشم پس زیاد جدیش نگیرم. این فکر یکم منو راحتتر میکنه و استرس منو کمتر میکنه. بعد میتونم با احساس بهتر به موضوع نگاه کنم و اتفاقای بهتری هم در رابطه با موضوع میفته. و این ایده هم دارم بعضی وقتا، که اتفاق شاید به ظاهر بد باشه ولی من مطمینم که بهترین اتفاق برای من در اون زمان هست. این هم بهم آرامش میده
واما جواب سوال؛ وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟
استاد جان خدانکنه من دراین شرایط قرار بگیرم،چون از اون دسته ی سومم،دوست دارم حمله کنم،بزنم بشکنم بکشم،و دراین شرایط خیلی سریع ذهنم میره به سمت حذف ادما،یعنی اون مقصری که به اصطلاح فکرمیکنم اون حسو درمن به وجود اورده.تا سنم کمتربود که میزدمو میشکونمو دادو بیدا،ولی الان که میدونم باید جلوی خودمو بگیرم،فقط دادوبیداده مونده
ممنونم ازتون که شرایطی فراهم کردید بتونیم خودمونو اصلاح کنیم،حالا نمیدونم برای این سری فایلها در اخر تمرین دارید یا ….
من وقتی به شرایط سخت برخورد میکردم اولش آروم بودم ولی وقتی کم کم بهم فشار میآورد منم کم کم واکنشام نشون داده میشد وقتی فشار اون موضوع روی من زیاد میشد من به شدت عصبی میشدم و خشم کل وجود منو میگرفت و اون خشم من باعث میشد حتی پل های پشت سرم رو هم خراب کنم. و در بعضی از اوقات هم که با شرایط سخت رو برو میشدم همش به دنبال این بودم که بندازم گردن دیگران دقیقا مثل مثال شما استاد که بندازم گردن پدر مادر برادر و غیره.
خدارو سپاس گذارم که این ویژگی هارو توی شرایط سخت خیلی خیلی کم کردم و دارم روز به روز کمترش میکنم و کنترلش میکنم.
استاد جان وقتی من در شرایط استرس زایی که قرار میگیرم و هیچ راهی ندارم حتی برای فرار از اون شرایط کاملا راندمان کاری که دارم انجام میدم به طور وحشتناکی میاد پایین انگار سیستم بدنم تو حالت دفاعی میره و بدنم قفل میکنه و انگار یه ندای افلیج و ناتوان تو اون لحظه میشم این شرایط مخصوصا تو کاری که تازه شروع کردم به یادگیریش میکروبلیدینگ ابرو اتفاق زیاد میوفته دستام دیگه قدرت گرفتن قلم بلید و نداره و به طور وحشتناکی کار و میزنم خراب میکنم و بسیار ناراحتم از این اوضاع استاد
در مورد الگوهای تکرار شونده در شرایط سخت و استرس زا من اغلب در شرایط سخت و استرس زا بیشتر سعی میکنم که کسی خبر دار نشه و خودم مشکل رو حل کنم و حواسم در این مواقع بیشتر جمع هست و متعهد تر میشوم که به شکلی شرایط رو بهتر کنم
بازم سپاسگزارم از استاد عباسمنش که با طرح این چنین سوالاتی باعث میشه که بیشتر خودمون و باورهامون رو بشناسیم
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
در زمانهایی استرس و اضطراب بسیار شدید میشود، بغض میکنم، هرگز جلوی دیگران و اطرافیان چیزی نشان نمیدهم فقط چهرهی خیلی گرفته و ناراحتم را میبینند ولی در جایی خلوت که هیچ کس متوجه نشود گریه میکنم، زیاد غصه میخورم و تو خودم میریزم، خواب زیاد با نگرش ناامیدی و افسردگی، احساس قربانی شرایط بودن و اینکه هیچ راه حلی وجود ندارد…
سلام و عرض ادب به استاد نازنینم و بچه های گل توسایت
واکنش من نسبت به این سوال اینه که در چه شرایطی اون استرس تا چه اندازه باید باشه مثلا :
اولا زنی هستم که اصلا تحت هیچ شرایطی عصبانی نمیشم حتی در بدترین شرایط سعی میکنم تمرکزم رو بذارم روی صحبتهای طرف مقابلم ببینم اون چی از دهانش میاد بیرون میخواد دوستم باشه یا همسرم یا بچه هام باشن فرقی نمیکنه یه نگاه تو چشم طرف میندازم و سرم رو یه تکونی میدم یعنی که برات متاسفم و از اون مکان میرم ولی اگه اون استرس خیلی زیاد باشه یعنی با داد و بیداد طرف باشه میرم تو اتاق وبا خودم حرف میزنم و گریه میکنم ولی دیگه تا چند روز حرف نمیزنم تو وجود خودم میجوشم ودنبال راه حل میگردم و سعی میکنم افکارم رو روی چیزهای خوب متمرکز کنم تا از اسیب روحی دور شم درپناه ایزد یکتا شادو سلامت باشید
به نام خدای اجابت کننده درخواست ها به سادگی
سلام به استاد عزیز و ی سوال جذاب دیگه
دیدم بعضی از دوستانم در مورد این سوالات چیا نوشتن ولی ما واقعن خیلی خیلی از این سریال سوالها لذت بردن
فهمیدم از جامعه فاصله گرفتم فهیمدم چقد عالی شدم
که از خیلی از این چالش ها زندگی ندارم
و زندگی هر روز هر لحظه داره بهشت میشه برام
جواب سوال
خداروشکر خیلی نمیشه اتفاغی بی افته که بی قرار عصابی باشم
چیزی که یادمه موقعه هایی که بی حوصله پکر میشم فایل های زیادی از استاد عزیز و مریم عزیز لطف کردن اماده کردن اونهارو داخل هارد دارم میبینم
درصد حال بدم خیلی کمه عصابنیتم خیلی کمه واقعن نمیدونم چی باید بگم خداروشکر جوابی ندارم برای این سوال نمیدونم کنترل کانون توجهم شاید خیلی به این موضوع کمک کرده اینقد قرق دوره دوزاده قدم هستم که اصلن همه چیزم عالی در زندگی خدایاشکرت
عاشقتم استاد عزیز امیدوارم قدر شمارو بدونم قدر هدیه ای که خداوند بدون منت بهم داد تا این همه حالم خوب بشه و این اطلاعات بدست بیارم
وقتی صدای سخنرانی سیمناری جایی دعوت میشم میرم میام میفهم استاد عباسمنش کیه و چقد باید شکرگزارش باشم و گفته هاش فقط عمل کرد
خدایا شکرت برای این هدیه ای که بهم دادی
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
سلام به عشق خودم یعنی استاد بی نظیرم سید حسین عباس منش
الگو های من در شرایط چالش زا را هرچی فکر کردم دیدم چیزی نمیتونم پیدا کنم ولی یه حسی بهم گفت اول رو کاغذ بنویس و منم نوشتم و مسئله ام حل شد خدایا شکرت
.
.
.
الگوی تکراری من در:
شرایط استرس زا اینست که فقط بخدا توکل میکنم و انگار منی دیگر وجود ندارد که فکر کند و راه چاره بیابد، چون اینکارو نکنم قلبم از جاش درمیاد بخار استرس زیاد
در شرایط نامناسب و ناراحت کننده معمولا یا همیشه به آینده و رویایی که دارم فکر میکنم و با خودم میگم اگه به اون نقطه برسم درست میشود
در شرایط سخت فکرم قطع میشه یعنی نمیتونم فکر کنم و تمرکز کنم و اکثرا بعدش مسیر برام باز میشه یا بهم گفته میشه
در شرایطی که مشکل است ولی راه حل نیست معمولا خودارضایی میکنم یا احساس قربانی شدن میکنم
.
.
.
هیچوقت فکر نمیکردم اینا الگوی تکراری من باشد، چه خوب است که آدم خودش را بشناسد اونموقع اصلا لازم نیست به بیرون خود وقت بگذارد
ممنونم از شما بابت این فایل های بی نظیر
من همیشه این ایده رو برای خودم یاداوری میکنم که این دنیا زیاد هم جدی نیست مثه یه خوابه که زود ازش بیدار میشم پس زیاد جدیش نگیرم. این فکر یکم منو راحتتر میکنه و استرس منو کمتر میکنه. بعد میتونم با احساس بهتر به موضوع نگاه کنم و اتفاقای بهتری هم در رابطه با موضوع میفته. و این ایده هم دارم بعضی وقتا، که اتفاق شاید به ظاهر بد باشه ولی من مطمینم که بهترین اتفاق برای من در اون زمان هست. این هم بهم آرامش میده
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم مسیر
واما جواب سوال؛ وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟
استاد جان خدانکنه من دراین شرایط قرار بگیرم،چون از اون دسته ی سومم،دوست دارم حمله کنم،بزنم بشکنم بکشم،و دراین شرایط خیلی سریع ذهنم میره به سمت حذف ادما،یعنی اون مقصری که به اصطلاح فکرمیکنم اون حسو درمن به وجود اورده.تا سنم کمتربود که میزدمو میشکونمو دادو بیدا،ولی الان که میدونم باید جلوی خودمو بگیرم،فقط دادوبیداده مونده
ممنونم ازتون که شرایطی فراهم کردید بتونیم خودمونو اصلاح کنیم،حالا نمیدونم برای این سری فایلها در اخر تمرین دارید یا ….
سلام استاد عزیز ومریم بانو عزیز و دوستان عزیزم
من وقتی به شرایط سخت برخورد میکردم اولش آروم بودم ولی وقتی کم کم بهم فشار میآورد منم کم کم واکنشام نشون داده میشد وقتی فشار اون موضوع روی من زیاد میشد من به شدت عصبی میشدم و خشم کل وجود منو میگرفت و اون خشم من باعث میشد حتی پل های پشت سرم رو هم خراب کنم. و در بعضی از اوقات هم که با شرایط سخت رو برو میشدم همش به دنبال این بودم که بندازم گردن دیگران دقیقا مثل مثال شما استاد که بندازم گردن پدر مادر برادر و غیره.
خدارو سپاس گذارم که این ویژگی هارو توی شرایط سخت خیلی خیلی کم کردم و دارم روز به روز کمترش میکنم و کنترلش میکنم.
ممنونم از شما دوستان که کامنت منو خواندید!
از استاد عزیزم سپاسگذارم بابت زحماتش.
استاد جان وقتی من در شرایط استرس زایی که قرار میگیرم و هیچ راهی ندارم حتی برای فرار از اون شرایط کاملا راندمان کاری که دارم انجام میدم به طور وحشتناکی میاد پایین انگار سیستم بدنم تو حالت دفاعی میره و بدنم قفل میکنه و انگار یه ندای افلیج و ناتوان تو اون لحظه میشم این شرایط مخصوصا تو کاری که تازه شروع کردم به یادگیریش میکروبلیدینگ ابرو اتفاق زیاد میوفته دستام دیگه قدرت گرفتن قلم بلید و نداره و به طور وحشتناکی کار و میزنم خراب میکنم و بسیار ناراحتم از این اوضاع استاد
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز
در مورد الگوهای تکرار شونده در شرایط سخت و استرس زا من اغلب در شرایط سخت و استرس زا بیشتر سعی میکنم که کسی خبر دار نشه و خودم مشکل رو حل کنم و حواسم در این مواقع بیشتر جمع هست و متعهد تر میشوم که به شکلی شرایط رو بهتر کنم
بازم سپاسگزارم از استاد عباسمنش که با طرح این چنین سوالاتی باعث میشه که بیشتر خودمون و باورهامون رو بشناسیم
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
در زمانهایی استرس و اضطراب بسیار شدید میشود، بغض میکنم، هرگز جلوی دیگران و اطرافیان چیزی نشان نمیدهم فقط چهرهی خیلی گرفته و ناراحتم را میبینند ولی در جایی خلوت که هیچ کس متوجه نشود گریه میکنم، زیاد غصه میخورم و تو خودم میریزم، خواب زیاد با نگرش ناامیدی و افسردگی، احساس قربانی شرایط بودن و اینکه هیچ راه حلی وجود ندارد…
سلام و عرض ادب به استاد نازنینم و بچه های گل توسایت
واکنش من نسبت به این سوال اینه که در چه شرایطی اون استرس تا چه اندازه باید باشه مثلا :
اولا زنی هستم که اصلا تحت هیچ شرایطی عصبانی نمیشم حتی در بدترین شرایط سعی میکنم تمرکزم رو بذارم روی صحبتهای طرف مقابلم ببینم اون چی از دهانش میاد بیرون میخواد دوستم باشه یا همسرم یا بچه هام باشن فرقی نمیکنه یه نگاه تو چشم طرف میندازم و سرم رو یه تکونی میدم یعنی که برات متاسفم و از اون مکان میرم ولی اگه اون استرس خیلی زیاد باشه یعنی با داد و بیداد طرف باشه میرم تو اتاق وبا خودم حرف میزنم و گریه میکنم ولی دیگه تا چند روز حرف نمیزنم تو وجود خودم میجوشم ودنبال راه حل میگردم و سعی میکنم افکارم رو روی چیزهای خوب متمرکز کنم تا از اسیب روحی دور شم درپناه ایزد یکتا شادو سلامت باشید
سلام به استاد عزیزم ومریم گلم
وهمه هم فرکانسی های خوبم
واقعا چقدر خوبه که قانون دنیا رو فرا گرفتیم ودر حال اجرا کردن و فرستادن فرکانس های مثبت به جهان کیهانی هستیم
استاد عزیزم همیشه از خداوند سپاسگذارم که من رو هدایت کرد به سمت شما تا بتوانم خودم رو،ذهنم
رو، افکارم رو،رفتارم رو کاملا بشناسم تا تغییر کنم
در مورد سوال استرس
یه چند سالی بود من به یه تضاد خیلی سختی برخورده بودم با همسرم
اوایلی که این تضاد یا مسعله در زندگیم نقش گرفت واسم مهم نبود یعنی زیاد بهش فکر نمیکردم
ولی وقتی یه چیزهایی واسم رو شد اینقدر در روحیه من تاثیر بدی گذاشت که آب از گلوم پایین نمیرفت انگار گلومو دوخته بودند
رفتم دکتر اعصاب و قرص های آرام بخش استفاده کردم
من با خوردن اون قرص ها حال خوبی پیدا نکردم فقط معتاد اونا شدم
یادم نمیره هیچ وقت یه روز حال خیلی بدی داشتم سه بسته از اون قرص هارو خوردم ولی هیچ تاثیری روی حال من نداشت و هروز بدتر از دیروز میشدم
اینقدر چهره ام بهم ریخته شده بود که چند نفر بهم گفتند شبیه معتاد ها شدی
الان میفهمم که چقدر نا آگاهانه این عمل رو انجام میدادم
تو اون روزهای سخت
خیلی اتفاقی هدایت شدم به سمت کار در شرکت نیوشا و کلا از اون فضا کنده شدم
از همون روزهای اول شروع به کار
حرف های زیبایی زده میشد هروز بهتر از دیروز میشدم
خیلی به خدا نزدیک تر شده بودم
خیلی غیر نا باورانه بود آدمی که اینقدر ارام بخش استفاده میکرد
قرص ها و حال بدش رو گذاشت کنار
خیلی خوشحال بودم که اینقدر تغییر در من ایجاد شد
الان وقتی فکر میکنم متوجه میشم که خودم خواستم که حالم بد باشه وبد شد
وفهمیدم که خواستم حالم خوب باشه و عالی شد
والان متوجه میشم که دنبال هر اتفاق بدی رو بگیری هروز پرنگ تر و تازه تر میشه
اما وقتی که رها کردم وسپردم به دست فرمانروای جهان هستی رها شدم از هر آنچه حال بد بود
خدایا تو را سپاس بی نهایت که قدرت خلق تمام جنبهای زندگی ام را از کوچک تا بزرگ در اختیار خودم گذاشته ای.
استاد عزیزم ومریم گلم هروز سلامت تر از دیروز باشید.