اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این فایل زمانی روی سایت قرار گرفته که خودم الان با یک چالش مواجه شدم و هیچ راهکاری واسش ندارم ، با وجود اینکه این مدت ها داشتم کلی روی خودم کار میکردم و حال خوبی داشتم
وقتی با این مشکل مواجه شدم توی کسب و کارم ، اولش خیلی کنترل ذهن برام سخت بود الان یه مقدار آروم تر شدم
واکنشی که نشون میدم نه تنها توی این مسائل توی تمام مسائل:
1-سریع احساس میکنم ضایع شدم و خودم رو با بقیه مقایسه میکنم و خودم رو قربانی شرایط میدونم
2-به کل قوانین شک میکنم با وجود اینکه این همه اتفاق واسه خودم رقم زدم و خودم رو تخریب میکنم ، خداوند رو مقصر میدونم میگم چرا واسه من؟؟
3-اصلا عصبی نمیشم که خودمو روی کسی خالی کنم ولی توی خودم بهم میریزم و نمیتونم یه جا بشینم ، کاری که میکنم میرم رانندگی میکنم یا میخوابم یا سعی میکنم کسی رو پیدا کنم که باهاش درمورد موضوع دیگه صحبت کنم که حواسم از این موضوع پرت بشه تمرکزم رو کامل از دست میدم و تمام تلاشم رو میکنم که از این مسئله فرار کنم چون هر وقت میخوام به راهکارش فکر کنم حالم خراب میشه
4-توی کسب کارم ، سریع به خودم میگم این فایده نداره دیگه ، با این کار نمیشه موفق شد باید برم سراغ یه کار دیگه…..
سلام به مریم که خیلی دلم براش تنگ شده و دلم میخاد ببینمش که دیگه رفتم سراغ فایلهای سریال زندگی در بهشت برای دیدنش
و سلام به بهترین دوستانم.
چقدر خوشحالم و افتخار میکنم که در این جمع هستم و چقدر به دوستانم در اینجا افتخار میکنم.تمام دیشب رو گذاشته بودم برای خوندن کامنت تا موقع اذان صبح.دوستانم دانشجویان ممتاز از کامنت سید علی خوشدل به سعیده شهریاری به احسان مقدم به جمال به حمید امیری و ……دوستانی که فالوشون کردم و یکی یکی کامنتاشون ایمیل اومده و من با تمام شوقم و تمام تمرکزم اونها رو خوندم.یه نکاتی رو برای خودم مینویسم.
درمورد سوال این قسمت درباره من بیشترین واکنشی که نشون میدم گریه کردنه .من وقتی به مشکلی برمیخورم که خیلی ناراحتم میکنه خیلی گریه میکنم طوری که یه وقتایی سعی میکنم خودمو کنترل کنم که یه کسایی دوروبرم نباید متوجه بشن موضوع رو اما از دستم خارجه.
یا مثلا الگوی مادرم وقتی یه اتفاقی میوفته اینه که خیلی سریع شروع میکنه به دنبال مقصر گشتن.و طوری اینکارو میکنه و انگشت اتهام رو به سمت کسی میبره که بعضی وقتا اصلا من و بقیه میمونیم که مادر چطور تونسته یه همچین ارتباطی رو بین این اتفاق و این مقصر ایجاد کنه.یا اینکه از عملکرد یه نفر راضی نیست بنابراین اگر یه اتفاقی بیوفته یطور عجیبی ارتباطش میده به اون شخص.
الگوی مادرم رو گفتم میخام بگم که این الگو در همه ی ما هم هست .حالا کمتر یا بیشتر یا اینکه مثل من از وقتی دارم روی خودم کار میکنم خیلی کمترش کردم چون میدونم هیچ عامل بیرونیی تاثیر نداره یا اینکه نباید قضاوت کنم و اینکه نباید همه چیز رو با هم قاتی کنم.
استاد من فکر میکنم که واکنش ما بستگی به ماهیت اون چالش و اتفاق داره.مثلا من در مواقعی که در شرایطی قرار میگیرم که استرس روی من زیاده مثلا استرس انجام یک کار یا استرس داشتن یک مسیولیت و ترس از اینکه نکنه نتونم انجامش بدم یا وقتی که برای انجام کاری چیزی رو بلد نباشم میرم سراغ غذا خوردن و همیشه دنبال یه چیزی هستم که بخورم.
یا مثلا ماهیت اون اتفاق بد یک برخورد و مشکل در ارتباط با یکی از اعضای خانواده باشه که مثلا میبینم زور میگن یا دارن رفتار نادرستی انجام میدن دررابطه با موضوعی یا منو نمیفهمن من به شدت عصبی میشم.
یا مثلا موقع اتفاق افتادن چیزهایی که به من حس قربانی شدن میداد یا در چند سال قبل که بیماری داشتم و نیاز به جراحی داشت وقتی فهمیدم به سیگار کشیدن تمایل پیدا میکردم البته فقط یک تمایل بود و خب کاملا هم کنترلش کردم و الان اصلا اینطور نیستم.
گاهی وقتا خصوصا این سالهای اخیر که با این آموزه ها اشنا شدم تمایل به پیاده روی داشتم .چند دفعه یادم میاد چیزهایی پیش اومده که ناراحت کننده بود و من فقط دوست داشتم برم پیاده روی و همینکارو هم کردم.
اما اگر بخام یک واکنش غالب رو بگم همون گریه کردن غیرقابل کنترل و هیچ حرفی با کسی نزدنه.مثلا شاید کسی بیاد ازم بپرسه که موضوع چیه خب بگو بدونم چی شده اصلا نمیتونم هیچ توضیحی اونموقع بدم .
و اما استاد من بعد اینکه گریه هامو کردم خیلی جدیتر میشم برای تغییر خودم و کار کردن روی خودم و نگاه همه جانبه به زندگیم و بررسی و جدیت توی انجام کارهایی که باید انجام بدم.و اینجا راستش از خودم راضی نیستم میگم زهرا چرا از اون دسته ادمهایی که تا فشار زیادی وارد نیاد متعدانه عمل نمیکنی به انچه که یاد گرفتی و دوست دارم این قدرت رو در خودم بوجود بیارم که قبل تلفات دادن به داد خودم برسم.
استاد یه درخواست و یک سوال:
از دوستان عزیز هم خواهش میکنم لطف کنن نظرشون رو بگن
یک مثال از ارتباط واکنشی که نشون میدیم با باورهای بنیادی در ما بزنید.یعنی اینکه دارم فکر میکنم که منی که مثلا موقع یک اتفاق بد گریه میکنم نشان دهنده چه باوری در من هستش؟
استاد خیلی ممنونم از این فرصتی که با این فایلها به ما دادید برای خودشناسی.نعمت خیلی بزرگیه واقعا .ان شالله که قدردان باشم و استفاده کنم
حتما و صد در صد این تیکه ی اول فایل خیلی خیلی خیلی مهم هست که داره تو این چندتا فایل تکرار میشه.
و رمز باور سازی و منطق ساختن همین تکرار و تکرار هست، که خود همین تکرار کردن هم نیاز به تکامل داره و کنترل ذهن که دست ذهنت رو بگیری و عادتش بدی به تکرار اصولی که ذهن نمیدونه چه برکتی پشتش هست.
استاد من قبلنا،تو شرایط احساسی بد و استرس عصبانی میشدم و به خودم خسارت میزدم،مثلا
میزدم یه چیزی رو میشکوندم.
ولی تو این چندسالی که با شما هستم اولا سعیم اینه که تو مسائل کوچیک خنثی باشم و اهمیتی ندم.
نمیدونم، شاید اینم یه فرار کردن به حساب بیاد یا آشغالا رو زیر مبل کردن.
که امیدوارم تو این چندتا جلسه و باز امیدوارم با فایل تکمیلی شما استاد عزیز متوجه این موضوع هم بشم انشاالله.
ولی دربارهی مسائلی که برمیگرده به باورهایم و تجربیاتی که بر اساس بارهام تو زندگیم رخ میده و دوستشون ندارم، کارم اینه که سکوت میکنم و با کسی حرف نمیزنم و خیلی پیاده روی میکنم.
یعنی این الگو رو زیاد تکرار میکنم.
و در مواقعی که به ندرت پیش میاد که دیگه کنترل کردن ذهنم خیلی سخت میشه میگیرم میخوابم.
استاد نمیدونم که با طرح این سوالات میخواهید ما رو به چه درکی در مورد خودمون برسونید،
ولی مطمئنن نتیجه ورای تصور ماست،
یادم نیست تو کدوم دوره هاتون گفتید که از رفتارهامون میتونیم متوجه بشیم که چه باورهایی داریم،
ولی اون لحظهی حساس که باید خود آگاه باشیم و مچ خودمون رو بگیریم، برای من هنوز 5درصد هم اتفاق نیافتاده،
امیدوارم که به این نقطه برسیم هممون که هر لحظه خودآگاه باشیم نسبت به اعمال و رفتارمون.
در مورد جلسه قبل هم یه موضوعی یادم اومد که این الگو زیاد برام تکرار میشه که هر وقت خواب بد یا ترسناک میبینم و بیدار میشم میبینم که به پشت خوابیدم. یعنی غیر ممکنه که من تو این حالت باشم و خواب ترسناک نبینم،
به رسم همیشه این روزا سیدا یک هدیه ای به دوستان ونزدیکانشون میدن منم گفتم چه هدیه ای بهتر از انتشار حال خوب و حس خوبم …
این روزا خیلی سعی میکنم خدارو عمیق تر بشناسم و با بررسی ریشه ای تر خودم به وضعیت حقیقی خودم از نظر فرکانسی پی ببرم و بفهمم دلیل چیزهایی که نرجبه می کنم چی هست!
دیروز رو جذابی برام بود و خیلی حال جذابی رو تجربه کردم
بعد از شروع دوره روانشناسی ثروت 3 و همزمانی با قانون آفرینش دارم به خیلی از مسائل پی می برم اونقدرا هم که فکر میکنم باورهام قوی نیست وخیلی از رفتار های ناخودآگاهم رو اصلا نمی بینم و نمی دیدم!
ولی وقتی این عادت پرسشگری رو شروع میکنم مثل این این سلسله سوالات بیشتر متوجه میشم که وقتی سوال میکنی یعنی می پذیرییه مشکلی هست و وقتی که برای اولین برا سوال می کنی اصلا پاسخی نداری ولی وقتی ادامه میدی کم کم جوابا پدیدار میشه!
خیلی برام جالب بود که بخش زایدی از رفتار های من هنوز بر اساس ناخداگاه هست و وقتی که بعد هر رفتار چرا اضافه میکنم و هیچ پاسخی براش ندارم جز عادت ها!
مثلا چرا وقتی یکی ماشینش از من بهتره یا وضعیت زندگیش بهتره ناخداگاه گارد ذهنی دارم ولی هیچ دلیلی براش ندارم؟
مثلا وقتی کسی حجابش یکم ضعیفه چرا تو ذهنم باز هم سوالاتی ایجاد میشن؟ و یهو به خودم میام میبینیم 20 دقیقست به چیزی تمرکز کردم که اصلا ربطی به فرکانس الانم نداره! و چه قدر وحشتناکه من روزی بالا 10 ساعت این رفتار هارو دارم و اینا فرکانس میفرستن!
مثلا وقتی داشتم فایل استاد جلسه اول رو بعد از دفعه ششم گوش میدادم وقتی ایشون میگفتن به هرچیزی که می خوای میرسی دیدم ذهنم میگه نه! کی گفته!
شاید صداش رو 5 مرتبه اول نشنیدم ولی بعد از دفعه ششم دیدم بعله آقا پسر صداش در مورد زیر فشار! بعد اونجا فهمیدم که وقتی میری تو فاز شیتشو مغزی از یه جایی به بعد ذهن شروع میکنه به ولکنش دادن و میفهمی کجای کار می لنگه!
استاد گفتن وقتی من میگم این فایل رو 5 بار گوش بدین من خودم 50 بار گوش دادم خیلی برام جالب بود!
این تکرار چه قدر تاثیر شگرفی داره!
دیشب وقتی ماشین روپارک کردیم شبشه سمت راست گویا کامل باز بود و من ساعت 12 امروز که رفتم دیدم شیشه ماشین باز بوده و هیچی دست نخورده حتی عینک آفتابی واونجا یه مقایسه کردم خودم رو با چند سال قبل دیدم خیلی تعجب نکردم!
بعد اونجا گفتم دقیقا همینه وقتی برات خیلی تعجب برانگیز نباشه یعنی عادت زندگیته و این باورته!
پس باید بری سراغ چیزهایی که برات طبیعیه و سوال کنی درموردش اونجاست که خیلی از مشکلاتت حل میشه!
مثلا به قول استاد تو دوره سلامتی میگفتن من فکر میکردم اینکه یبوست داشته باشی طبیعیه وفکر میکردم همه دارن!
می خوام بگم شما وقتی هر چیزی رو مورد پرسش قرار میدی تازه میفهمی که یک باور ثابتی هر روز صبح مثل کد روتین میگه من می خوام سردرد باشم واونهعی تکرار میشه و در نهایت عملی میشه!
من بعد 5 روز تجسم و کار کردن جدی رو باورهام دوباره راه های ساده رشد بیزینسم پیدا شدن
دوباره آدم ها اومدن تو زندگیم که بهبود بدن شرایط سایتم رو
دوباره رفقایی اومدن با اطلاعات جدید از رشد بیزینس
من امروز صبح که متوجه شدم گفتم خب این دفعه با دو سال پیش فرق داره
سریع صبح تو دفتر نوشتم
بیش از تر 20 دقیقه چشمام رو بستم و با کیفیت شاهکار نحوه کار کسی که قرار تغییرات روانجاک بده تصور کردم
یکم چاشنی دوره عزت نفس رو قاطیش کردم و از طرفی همسریع با خودم شروع کردم به بررسی کردن اینکه چرا من لایق اینم که درآمدم دوباره 3 برابر رشد کنه
یعنی شاید از ساعت 7 تا 9 دوساعت کامل داشتم یک منطق ایجاد میکردم و در نهایت جذابیت اتفاقی که افتاد این بود که دیدم سایت خودش رشد کرده هنوز قبل از اینکه اتفاقی بیفته بلکه انفاقات فبل نتیجه داده و این 6 روز کار کردن قبل امروز جواب داد!
حالا فرض کن اگر ادامه بدم به تجسم ومنطقی سازی این باور که آقا چرا من نباید ثروتمند باشم؟
چه دلیلی وجود داره؟
چرا من نباید زندگی شاهانه داشته باشم ؟
هعی یک جواب هایی میاد که یکی یکی با منطق شکستشون میدم با چند روز تکرین فایل گوش دادن ودر نهایت لایه های برکتی جدیدی تو زندگیم باز میشه
من همونی نبودم که سال اول درآمدم رو 60 برابر کردم؟
چرا الان نمیتونم حداقل 3 برابرش کنم؟
چون عملکردم با همون یکفیت قبل تغییرات ایجاد نمی کنه و دیشب وقتی که کامنت های دوره دوازده قدم رو خوندم به جمله ای خودم دیدم کیف کردم!
وقتی 1 تومن رو 2 تومن میکنی خیلی راحت تر 2 تومن رو 5 تومن می کنی …
و من این باور طلایی رو فراموش کرده بودم
فک کنم دوباره وقتشه روزی 15 ساعت مغزم رو با فایل ها شستشو بدم و حالا که کل دوره هارو دارم ببنیم چی می ارزه روزی 15 ساعت بزارم و درآمدم 3 برابر بشه!
می خوام سعی کنم کامنت بیشتر بزارم و بیشتر آگاهی هام رو منتشر کنم چون مثل امروز قطعا به دردم می خوره
خلاصه که براتون از خدا رزقی بی نهایت می طلبم که هر روز به آگاهیتون بیافزایه
دوست داشتم امروز برات بنویسم به رسم ادب.. که هم پسر عموی من هستی(وجیهه سادات) و هم همشهری من …
و این قسمت از کلام زیبای جناب ملاصدرا رو تقدیم شما میکنم (عیدی من به وجود توحیدی و مبارک شما سیدجان):
ملاصدرا می گوید :
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید،
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود،
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود…
پــدر میشود یتیمان را و مادر.
برادر میشود محتاجان برادری را.
همسر میشود بی همسر ماندگان را.
طفل میشود عقیمان را.
امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را.
نور میشود در تاریکی ماندگان را.
شمشیر میشود رزمندگان را.
عصا میشود پیران را.
عشق میشود محتاجانِ به عشق را…
خداوند همه چیز میشود همه کس را..
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس…
سیدجان شما و چندتن دیگه از دوستان توحیدی سایت رو علامت زدم که وقتی کامنتی میزارید به ایمیلم اطلاع رسانی میشه و چقدرررررررررررررر خوشخال میشم از خوندن کامنتهاتون… از رشد کردن هاتون .. از در مسیر بودنتون… بهتون افتخار میکنم و خداوند رو سپاس گزارم که مأمنی دارم که هر زمان حالم خوبه..هر زمان حالم گرفته اس… هر زمان هیجانزده ام… هر زمان شادم… و هررر زمان نیاز به اطلاعات دارم و خیلی وقتهها هر زمان دلم میخواد خدا باهام حرف بزنه میام و شروع میکنم به خوندن و گوش کردن و سرچ کردن… و چه زیبا خداوند پاسخ میدهد،نیاز درخواست کننده را…
سبحان الله از لطفش…از عظمتش…از مهرش… خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
این که گفتی وقتشه روزی 15 ساعت ذهنتو شستشو بدی با فایلها خیلی فوق العاده بود…تأییدی بود بر روند مسیر خودم، هزاران بار سپاس الله جانم رو که این روزها رؤیای چند سال پیشمو دارم زندگی میکنم…و دلیلش فقط همینه که شما اشاره کردی..
من و همسرم(دوره ها رو با اکانت ایشون میخریم) مدتیه روزانه ساعتها با هم فایل گوش میکنیم و در موردش صحبت میکنیم و نتایج داره خودشو با آرامش،ثروت،شادی و برکت نشون میده..
برای شما سید عزیز و همسر نازنینتون سراسر شادی ، برکت، عشق و نورالهی رو میطلبم…
خیلی لذت بردم از مطلبی که از ملاصدرا گذاشته بودی! توی نوت گوشیم ذخیره کردم. چقدررررر زیبا بود…یاد فایل “رابطه ی ما با انرژی که آن را خدا نامیده ایم” افتادم…اونجا هم استاد خیلی زیبا در مورد خدا صحبت میکنن!
خدا رو شکر که ما به جای اینستاگرام و یوتیوب و تیک تاک و … این به قول شما “مأمن” رو داریم برای تمرین کنترل ذهن و دریافت آگاهی ها و حس و حال ناب از فایل های استاد و کامنت های دوستان!
خدایا شکرت!
در پناه خدا بهترین ها رو برای شما دوست عزیزم آرزو میکنم :-*
که دیدن چهره زیبا و خندانت ناخودآگاه لبخند به لبم آورد:)
و سپاس خداوند رو که این کامنت باعث لذت پاره ایی از وجودش در آنسوی کره خاکی شد.
من کامنتهای شما و مامان عزیزتون رو(که البته به تازگی فهمیدم ارتباط شمارو با خانم سلیمی خوش انرژیمون) دنبال میکنم:) و چقدرررر لذت میبرم از آگاهی های نابتون و از پیشرفت تون در این مسیر.
بهتون آفرین میگم و دوست تون دارم..
الهی همیشه در کنار هم بدرخشید و شاد باشید و سراسر غرق نور و عشق الهی باشید نازنینم:))
امروز توی فروشگاهی بودم.تابلویی کنار میز بنده خدا بود که همین مطلبی که از ملا صدرا فرمودید روش نوشته بود.منتها چون میز قسمتی از تابلو رو پوشونده بود فقط دوسه کلمه اول جملات پیدا بود.وقتی اون کلمات رو خوندم احساس کردم حرفی وپیامی ونشانه ای در اون برای من هست.برای همین از ته دل احساس نیاز کردم که کل اون مطلب رو داشته باشم.الان که داشتم کامنتهارو میخوندم دیدم خداوند از طریق شما اون مطلب زیبارو در اختیارم گذاشت.بینهایت سپاسگزارم
از خط به خط نوشته هات بوی آرامش و صلح درون و توکل به خدا به مشامم میخوره.
بی نهایت با عشق، تحسینت میکنم عزیزم.
غرق در لذت شدم وقتی از ملاصدرا، شیخ المتالهین نوشتی…
با ملاصدرا از سریال روشنتر از خاموشی آشنا شدم…
چقدر زیبا در مورد خدا صحبت کرده ملاصدرا…
منم عین یاسمن جان، ذخیره میکنم تو نوت موبایلم تا بارها و بارها بخونمش.
چقدر انرژی این کلام بالاست.
چقدر حس امید میده به آدم.
وجیهه بانوی نازنینم خیلی هدایتی از پاسخ سید علی جان خوشدل برای همسرتون، رسیدم به کامنتِ شما…
انگار این مسیر رو با دست های خدا طی کردم تا برسم به شما و کامنت هاتون…
الان، قبل نوشتن پاسخ براتون، از طریق پروفایلتون چند تا از کامنت هاتونو خوندم و لذت بردم از ارامشتون…
تاخیر رو جایز ندونستم و اومدم که بنویسم براتون…
که تحسینتون کنم.
که بگم چقدر افتخار میکنم و میبالم به شما و خودم و همه که با شما و سایر دوستان عزیز و توحیدیم تو این سایت آشنا شدم و هر روز بهتر و بیشتر باهاتون آشنا میشم و از دریای این حس ناب و آرامش بخش مینوشم …
منم سپاس گزار خدا جانم هستم که تو سایتم و اکثر وقتمو با این سایت و محتویاتش میگذرونم هر روز، نه هر جای دیگه ای مثل اینستاگرام، واتس اپ، تلگرام و …
نمیگم اینا بد هستن، نه.
بسته به استفاده ازشون، میتونن کاملا سالم و عالی هم باشن.
اما من انتخاب کردم از زندگیم حدفشون کنم تا بتونم با تمرکز لیزری روی محتویات سایت کار کنم، انرژی و زمانم رو که ثروتم هست رو بذارم واسه اینجا، واسه کار کردن بهتر و بیشتر روی خودم و بهبودم…
و چقدر هم که حالم رو بهتر و بهتر کرده هر لحظه.
مخصوصا جنس ارتباطم با الله یکتا رو…
سپاس بی اندازه دارم از خدا، از استاد نازنینم، از تک تک شما دوستای خوبم که با نوشتن کامنت دارین حال خوب، حس خوب، آگاهی های ناب و زندگی بخش رو اشاعه میدین.
عاشق تک تک تون هستم که انقدر ناب هستین، انقدر خالص و پاکین.
صبح که شروع کردم به خوندن کامنت، از آقای خوشدل نازنین که از طریق ایمیلم نظراتشون
رو فعال کردم، هیچ فکر نمیکردم به اینجا برسم.
به این روزی و برکت و حال خوشِ الانم برسم…
انگار که رفتم روی ابرها وقتی وصل شدم به مدارِ شما…
بی شک ایمیلم رو فعال میکنم روی نظرات شما، تا پیگیری تون کنم از طریق کامنت هاتون و حسِ نابی که تو نوشته هاتون هست و از روحِ شفاف تون میاد.
نمیدونم شما هم این حس رو تجربه کردین یا نه:
دیروز کاملا حس کردم دلم تنگ شده برای آقای خوشدل، حمید آقای حنیف، سعیده جانم، زهرا جان نظام الدینی، فاطمه و سایر دوستان نازنین و توحیدیم.
اینکه دلم هواشو کرد که کامنت هاشونو بخونم، وصل شم به روحشون، به احوالاتشون، ببینم خوبن سلامتن حالشون خوبه؟
دقیقا حس دلتنگی برای آشنایان و عزیزانی که از نزدیک میشناسم رو دارم نسبت به بچه های سایت…
این شگفت انگیزه که این همه دوست، خواهر، برادر نادیده پیدا کردم تو زندگیم.
که وقتی کامنت میذارن، میخونم، بیشتر و بهتر باهاشون آشنا میشم، دوست دارم پیگیریشون کنم، بخونم از روندشون، حالشون، احساسات و عملکردهاشون و صد البته که تحسینشون کنم برای پله پله رشد و بهبودهاشون.
وجیهه بانوی نازنین فکر میکنم این دومین کامنت من برای شماست، چقدر خوشحالم که امروز و این لحظه وجودِ نازنینت رو کشف کردم و میتونم بخونم ازت.
به آغوشِ گرم خدا میسپارمت هر لحظه عزیزم.
بنویس؛ که زیبا مینویسی.
بنویس؛ که حال خوب پخش میکنی.
بنویس؛ که آگاهی و کلام ناب انتقال میدی.
خلاصه در یک کلام:
عاشقتم وجیهه بانوی.
خدایا شکرت برای روزیِ امروز، ثروتِ امروز همین اول صبحی در شروعِ روزم: وجیهه بانوی خوش سخن.
خدایا چقدر زیبا هدایتم کردی که روزم با شادی و انرزی بالا ساخته بشه، مرسی عشقم.
سمانه جان به قول سعیده عزیز کامنتت در بهترین زمان و مکان و احساس به دستم رسید.
پر شدم از شوق
از شعف
از عشق الهی
و نا خودآگاه در حین خوندن کامنت پر از عشقت یاد این جملاتی افتادم که آقا علی (ع) به شاگردشون کمیل بن زیاد آموزش دادن(تاریخ میگه کمیل بن زیاد از ایشون درخواست کردن تا چیزی بهشون بیاموزه و حضرت علی میگن شب جمعه بیا فلان بیابان خارج از شهر(که دور باشن از انرژی های عامه مردم) و اونجا بعد از نماز مغرب به سجده می افتن و با اشک چشم دعای معروف به دعای کمیل رو بهشون آموزش میدن)
همین الان 19:05 پنجشنبه 22 تیر نقطه آبی در بهترین زمان به چشمم خورد…
در خوش زمان ترین حالتِ ممکن.
زمانیکه چند ثانیه قبلش گفتم میشه یه نشونه بیاد الان، یه دایره آبی ببینم؟
ذهنم گفت امروز 5 تا پاسخ دریافت کردی، بازم پاسخ میخوای؟ سیر نشدی؟
گفتم نه، بازم پاسخ از دوستانم رو میخوام. دوست دارم گفتگوهارو…
هر چی بیشتر بهتر و بهتر و بهتر.
که رفرش زدم سایتو و پیامت رسید دستم.
وجیهه جان حوالی نیم ساعت پیش نجوا اومد که یه تعهدم رو غلغلک بده…
از خدا هدایت خواستم کمکم کنه…
با همسرم رفتیم خرید، اومد بربری تازه بخره برای شامش و با کارت حساب کنه که نانوای عزیز گفت خیراتیه…
الله اکبر…
قبلش داشتیم از روزیِ غیرِ حساب صحبت میکردیم با هم
و داشتم جریانِ کامنت حمید آقای حنیف رو واسش تعریف میکردم که عصر خوندم: کولرشون خراب شده بود و کاملا هدایتی مرخصی شون جور شد، با همکارشون رفتن منزل و کولر رو تعمیر کردن به اسانی و شیرینی. ماجرای برگشت و سانتافه رو هم تعریف کردم که خدا بهشون گفت من که همه ی کارهای تو رو انجام دادم چرا برای برگشت به محل کارت از من درخواست نکردی؟
من با یه سانتافه مثل این بر می گردوندمت…
به همسرم گفتم ما همون لحظه، معجزه ی حضور و هدایت خدا تو زندگیمون رو هم که ببینیم، بازم سریع یادمون میره…
منظورم خودمون بود نه آقا حمید.
خلاصه خیراتی بودن نان، برای من نشانه بود از روزیِ غیرِ حساب که خدا میده.
به خودمم کمک کرد که تو باورهام و تعهدم سفت تر عمل کنم…
این بربری فقط یه بربریِ خیراتیِ ساده نبود و نیست…
ارزش مادی اش از اون سانتافه هم بیشتره…
اگه من اهلِ دل باشم و درک کنم.
خدایا تو روزیِ غیر حساب میدی، دقیقا وقتی تله ی باور کمبود فعال میشه داخلم و میترسم که منجر میشه به بروز یکی از الگوهای مخربم…
تو دستم رو گرفتی و میگیری.
سپاس گزارتم خدای من.
وجیهه جان دیروز متوجه شدم روزیِ غیر حساب یا همون ثروت، فقط پول یا هدیه نیست، شونصدتا چیز دیگه هم هست که تا حالا قلبم خاموش بود روشون…
باید لیست مفصلی که نوشتم رو بخونم الان تا تاکید شه واسم چقدر دایره ی روزیِ غیر حساب خدا وسیعه.
تا الان 5 صفحه انواعِ روزیِ غیرِ حسابِ خدا رو نوشتم، میدونم بازم هستن…
خلاصه که نشونه هاشو فرستاد واسم در کوتاهترین فاصله تا بفهمم و خطا نکنم.
الهی الحمدالله
عجب کامنت دلبری نوشتی برام وجیهه جانم.
عجیب خفنه این قسمت:
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ، ز خود به خود راهم ده
منم شما رو دوست دارم و از آرامش صورت و کلامتون آرامش میگیرم.
ممنونم ازت نشانه ی جذابِ این لحظه ام، وجیهه بانوی دوست داشتنی و لطیف.
ممنونم از حسِ نابی که در لابه لای خط های کامنتت بود و به من هدیه دادیشون.
خوشحالم که کامنتهامو میخونی و برام پاسخ مینویسی.
کامنت پاسخ از دوستان، یه دونه از روزی های غیر حساب هست که نوشتم تو لیستم. خدایا شکرت که امروز تا الان 6 تا بهم روزی دادی از این جنس یعنی پاسخِ دوستانم.
خدایا مرسی که منو نجات دادی تو عصرِ سومین روز از تعهد جدیدی که به خودم دادم و واسم خیلی خیلی مهمه.
خدایا شکرت امروز هم منو لایق روزیِ آگاهی کردی از طریق دوستان نابم
کامنتت اومد و مثل یک هدیه الهی بازش کردم و غرق لذت شدم از خوندش
از ماجرای رزق گفتی و از دریافت هدیه الهی در قالب یک نون خوشمزه بربری…
ای بنازم خدا رو که چه زیبا و سریع میشنود درخواست درخواست کننده را و پاسخ میدهد……
سمانه خوبم این هدایتت منو یاد کلامی انداخت از یک بنده خوب خدا که تجربه نزدیک به مرگ روزیش شده بود؛ میگفت خدا میدونههه این که میگن خدا از رگ گردن به ادم نزدیکتره…من دیدم و به نظرم رگگردن خیلییییییییییییی دوره…
من خداوند رو تو تک تک سلولهام دیدم..
میگفت وقتی مرور زندگی مو میدیم اونجاهایی که مستأصل شده بودم و تو دلم فریاد میزدم خدایاااااااااااا دعاهامو میشنوی؟؟؟!!!!!…به عینه دیدم تمام ذرات عالم گوش شدن و انگار من توی یک گوش بزرگ داشتم داد میزدم!!!!!!!
گفتی خداوند تو عصر سومین روز از تعهد جدیدت نجاتت داد … آفرین به اراده ت دوست قوی من
مولانای جان هم تو دفتر پنجم مثنوی میگه:
گفت از ضعف توکل باشد آن
ورنه بدهد نان کسی که داد جان
هر که جوید پادشاهی و ظفر
کم نیاید لقمهٔ نان ای پسر
…….
…..
جمله را رزاق روزی میدهد
قسمت هر یک به پیشش مینهد
رزق آید پیش هر که صبر جست
رنج کوششها ز بیصبری تست
ایشون هم اشاره میکنه که گاها روزی ها به واسطه صبرها به ادمها هدیه میشن…
سمانه جان اینکه گفتی داری لیست از روزی های بی حساب خداوند رو مینویسی عجب یادآوری خوبی بود برای من که غافل شده بودم از این مطلب ..
به زبون شکرگزاری میکردم ولی ازت یاد گرفتم که برم و مکتوبشون کنم…
این حرفت تلنگری بود برام:
«به همسرم گفتم ما همون لحظه، معجزه ی حضور و هدایت خدا تو زندگیمون رو هم که ببینیم، بازم سریع یادمون میره…»
درست میگی عزیزم
پناه بر خدا از نسیان….
حتماااااااااا از امروز مینویسم روزی های به غیر حساب رو تا بهتر از همیشه افسار ذهنمو بگیرم و کنترلش کنم…
و عجیبتر این که همیشه دیدیم هااااا که کار اصلی و گِره ها در زندگیمون زمانی باز شده که با همه وجود توکل کردیم و دلمونو از غیر اون کندیم ولی باز هم به وقت لازم درگیر نجواهای ذهن و فریب شیطان میشیم
سلام بر وجیهه بانوی عزیز چقدر من این شعر ملاصدرا رو دوست دارم هر وقت این شعر رو میخونم دگرگون میشم واقعا من انسان خیلی خوشبختی هستم که در مدار دریافت این آگاهی ها قرار میگیرم
خیلی به نکته خوبی اشاره کردین چقدر خوبه که ما همچین جایی رو داریم که تو هر شرایط احساسی که هستیم فقط کافیه بیایم تو سایت و کن فیکون میشیم خدا رو شکر که یه همچین خونواده توحیدی داریم
و بجای وقت تلف کردن تو سوشال مدیا اینجا دور هم داریم وجودمون رو صیقل میدیم و لذت میبریم
سپاس از شما که احساس عالی خودتونو اینجا به اشتراک گذاشتین و تأییدی دوباره شدین بر این باور که:
حال خوب = اتفاقات خوب
و چه اشاره عالی داشتین به گفته جناب ملاصدرا باهاتون موافقم که کلام بزرگان انرژی عجیبی داره و اگر در مسیر توحید باشیم به لطف خودش، این انرژی عجیب هم به دل میشینه ..
این روزها هر فایل جدیدی که رو سایت قرار میگیره و میام سراغ کامنت ها، اسم سید علی جان رو اول میبینم و من چقدر تحسینتون کردم این مدت، نه بخاطر اول بودن و امتیاز، بلکه بابت اینکه این آدم چقدر متعهدانه رو خودش کار کرده که این چنین کلام خدا توی حرفهاش و نوشته هاش جاری شده و این همه دوستِ ارزشمند تاثیرش رو دریافت میکنن و کلی بازخورد خوب میدن.
سید جان چقدر لذت میبرم از خوندن نتایجتون و خیلی زیاد تحسینتون میکنم، از رشد کسب و کارتون گرفته تا سفرهای هدایتیتون به آسانی و به زیبایی، و همچنین آشنایی و ازدواجتون با عادله ی زیبا و دوستداشتنی که من بدون اغراق دلم ضعف رفت براتون :))
زوج عزیز و نازنین، بدون اینکه دیده باشمتون، از ته ته قلب براتون آرزوی خوشبختی و عشق و آرامش و ثروت و سلامتی بیشتر و بیشتر رو دارم
در پناه خدا همیشه بدرخشید و در این مسیر، سبز بمونید
سلام به دوست فوقالعاده ام سید علی خوشدل.واقعأ فوقالعاده هستین من مدتی هستش که کامنت های بسیار بیدار کننده شمار ومی خونم وسعی میکنم نکات اصلی رو برای خودم بنویسم ومنطقی کنم مخصوصا کامنتایی کا از ایات قران استفاده میکنین من خیلی واضح یاد میگیرم ومیرم ایات وتو قران پیدا می کنم ودباره می خونم.
کامنتی که به مناسبت عید غدیر گذاشتین چقدر به من کمک کرد واقعا سپاسگزارم.
سوالاتی که مطرح کردین جرقه ای در ذهن من ایجاد کرد ومن هم اومدم چن تا. سوال در مورد مسائل خودم که به گمانم اصلا ریشه ای بهشون نپرداخته بودم نوشتم بعدش اومدم به هر کدام جواب دادم ابتدا ذهنم مقاومت داشت که من تو این مسائل اوکی هستم اما به محض اینکه از قلبم کمک خواستم برای هر کدام شاید 10 دلیل یا بیشتر باور مخرب وترمز مخفی نوشتم خدای من چقدر خوشحال که خداوند. منو هدایت کرد به خوندن کامنت های شما.
امیدوارم باورهای مخرب ومحدود کننده ام را با فرکانس الانم بتونم با رعایت قانون تکامل اصلاح کنم واز نتایج عالیش بهرمند بشوم ودر این مسیر از خدایی که هر لحظه قلبم حس اش میکند کمک میگیرم و ایمان که به سرانجام نیکویی میرسم
سلام و درود فراوان به سیدعلی عزیزم. سید علی من از صمیم قلبم دوستت دارم. و البته بینهایت تحسینت میکنم.
با کمی تاخیر عیدت مبارک.
هر چند خودت عیدی برامون.
سید علی از کامنتت بسیار بسیار لذت بردم، یه جاهایی هم مقاومت دارم و نمیتونم درک کنم، از بس مدارت بالاست. از خداوند درخواست هدایت میکنم که من هم بتونم مثل شما و مثل بقیه دوستان موفق سایت، جوری توحیدی تکاملم رو طی کنم و اونقدری نتایج بزرگ و طلایی دستم باشه که وقتی کامنت بنویسم ، از انرژی کلماتم بتونم باعث گسترش خیر و آگاهی باشم.
انسان ارزشمند ، انسان موحد ، سید علی عزیزم، از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم. خیلی کنجکاو هستم در مورد سایتت و فعالیتت بدونم، ولی خب میدونم شرایط توضیح دادنش توی کامنت نیست و البته خودم هم دوست دارم یه سایت داشته باشم ولی چطوریش رو نمیدونم. ولی میدونم وقتی ما درخواستی رو داریم جهان به درخواست ما پاسخ میده. در زمان و مکان مناسب و همسطح با تکامل مون.
خدایا شکرت که یه روز زیبا و دوست داشتنی دیگه را با هدایت خالق شروع کردم
خدایا هزاران مرتبه شکر بابت اینکه یه روز دیگه فرصت بهم داد که بیام و کامنت زیبای دوست عزیزم و مطالعه کنم
واقعا قابل تحسین هستند شما
می خوام بگم شما وقتی هر چیزی رو مورد پرسش قرار میدی تازه میفهمی که یک باور ثابتی هر روز صبح مثل کد روتین میگه من می خوام سردرد باشم واونهعی تکرار میشه و در نهایت عملی میشه!
به چه نکته ی مهمی اشاره کردی
باور باور واقعا همین که شما فرمودید
سپاس گزارم ازتون
شاد،سلامت،خوشبخت،سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند
از تو سپاسگذار هستیم که اینقدر برای کسب آگاهی هات وقت میگذاری و این آگاهی ها و تجاربت از نتایج رو با ما به اشتراک میگذاری،
علی جان دقیقا این جمله استاد کاملن درسته که اگر یه تومنو تونستی بکنی دو تومن میتونی اون دو تومنو بکنی چهار هشت و بیشتر،
من علی رجایی تا همین چند ماه گذشته بعد از جدایی از پدرم و استارت کار خودم با نام و یاد الله،در همین ماه گذشته من درآمد ماهی 20 میلیون و بیشتر رو تجربه کردم،و این تازه شروع کاره،در روند باورسازی هستم در روند ایجاد احساس لیاقت و ارزش هستم،که هر وقت رو باور احساس لیاقت کار میکنم قلبم به شدت باز میشه و نتایج یکی پس از دیگری میاد،
و دقیقا نباید بزاریم این روند رشد برامون عادی بشه،باید هر روز به دنبال بشتر و بیشتر و بیشتر کردن درآمدمون و لذت بیشتر باشیم،چرا این دوتارو کنار هم آوردم چون مکمل هم هستن درآمد بیشتر = لذت بیشتر و لذت بیشتر = درآمد بیشتر
منه علی رجایی قبلن خیلی کم توقع بودم و یه جورایی به کم راضی میشدم،اما الان هر روز یه آتشی در وجود من شعله ور تر میشه که بااااااید ثروت بسازی بشترو بیشترو بیشتر باید عادی نباشی باید قانع نباشی و هر روز از خداوند چیز های بیشتری طلب کنی،
علی جان منی که تا همین چند ماه پیش نجواهای شیطانی میومدم که فلان برگشت چکهارو میخوای چطوری حل کنی،به یاری الله رها کردم،و فقط تمرکز کردم به گوش دادن دوره دوازده قدم،عزت نفس و شیوه حل مسئله و همینطور حرکت کردم هر روز درخواست هر روز کار کردن رو باور ها و آموزش دادن و تمرین کردن سعی کردم از تک تک لحظاتی لذت ببرم،و لحظه ای ترس از شکست ترس از افتادن زندان یا هر چیز دیگه ای رو با توکل به خداوند به ذهنم راه ندم،و به یاری خدا طبق الهامی که از طرف خداوند بهم شد و راهکارهایی که بهم داد به زود مسئله چک های برگشتیم رو حل میکنم ،
هر روز تعداد شاگردانم داره بیشتر میشه هر روز بر حسن شهرت و محبوبیتم داره افزوده میشه چون واقعا عاشق خودم هستم واقعا عاشق خدای واقعی هستم واقعا سعی میکنم شورو شوقم رو هر روز برای بهتر زندگی کردن لذت بردن بیشتر ثروت ساختن بیشتر ،بیشترو بیشتر کنم،
و خداوند داره به تک تک اهدافم به تک تک خواسته هام پاسخ میده ،
این چند آیه دیروز منو کلن دگرگون کرد:
و [یاد کن] هنگامى را که حواریون گفتند اى عیسى پسر مریم آیا پروردگارت مى تواند از آسمان خوانى براى ما فرود آورد [عیسى] گفت اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید.(112)
گفتند مى خواهیم از آن بخوریم و دلهاى ما آرامش یابد و بدانیم که به ما راست گفته اى و بر آن از گواهان باشیم (113)
عیسى پسر مریم گفت بار الها پروردگارا از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عیدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه اى از جانب تو و ما را روزى ده که تو بهترین روزى دهندگانى (114)
خدا فرمود من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد و[لى] هر کس از شما پس از آن انکار ورزد وى را [چنان] عذابى کنم که هیچ یک از جهانیان را [آن چنان] عذاب نکرده باشم (115)
سوره مبارک مائده
این دقیقا کاری هست که ما داریم صبحو شب تو ستاره قطبی انجام میدیم،و تایید میکنیم قدرت و حضور و رزق خداوند تو زندگیمونو،و کاریه که باید همیشه انجام بدیم ،
واقعا چرا ما باید حتی تو ذهنمون به کسی غیر از خداوند قدرت بدیم؟
همه چیز با درخواست و تجسم و تکرار باور ها درست در راستای خواسته ها خلق میشه،
خدارو سپاسگذارم که من رو هدایت کرد تا قوانینش رو بشناسم،
علی جان ممنونیم ازت که کامنت مینویسی ممنونیم که داری رو خودت کار میکنی پاتو فراتر از ترسهات میگذاری و حرکت میکنی
انشاالله همیشه در پناه خداوند و در مسیر هدایت باشی انشاالله روزی همگی در کنار هم جمع بشیم و از بودن در کنار هم و صحبت های خدای گونه لذت ببریم،
روز به روز موفق تر ثروتمند تر شادتر خوشبختر و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی علی جان،
ممنونن بابت اگاهیی های نابت ثثکه با ما به اشتراک میزاری
کامنت شما رو که بار اول خوندم بار اگاهیشو درک نکردم گفتم مریم برگرد انقدر بخونش تا بفهمیش مطمئنم تو این کامنت اگاهیی هایی هست که با یک بار خوندن متوجش نمیشی هر پاراگرافیو سه چهار بار میخوندم سوالاتو به موضوع خودم وصل میکردم از خودم سوال میکردم
(روزا خیلی سعی میکنم خدارو عمیق تر بشناسم و با بررسی ریشه ای تر خودم به وضعیت حقیقی خودم از نظر فرکانسی پی ببرم و بفهمم دلیل چیزهایی که نرجبه می کنم چی هست!) من به این جملتون کلی فکر کردم
منم امشب نشستم درست حسابی به وضعیتم فکر کردم یه چکاپ فرکانسی انجام دادم دیدم اوه
خیلی کار رو سرم انبار شده
باید یه دستی رو سر وصورت وضعیت حقیقی خودم بکشم
وباید ببینم دلیل این تجربه ها وخصوصا الگو های تکراری چیه
سیدعلی جان اگر بیشتر از نمونه سوالاتت بیشتر برامون کامنت کنیید عالیی میشه
من عاشق سواال کردن از خودمم
چون خیلی راحت جوابا بهت گفته میشن
(مثلا وقتی داشتم فایل استاد جلسه اول رو بعد از دفعه ششم گوش میدادم وقتی ایشون میگفتن به هرچیزی که می خوای میرسی دیدم ذهنم میگه نه! کی گفته
شاید صداش رو 5 مرتبه اول نشنیدم ولی بعد از دفعه ششم دیدم بعله آقا پسر صداش در مورد زیر فشار! بعد اونجا فهمیدم که وقتی میری تو فاز شیتشو مغزی از یه جایی به بعد ذهن شروع میکنه به ولکنش دادن و میفهمی کجای کار می لنگه!)
من از اگاهیی شما اینجور برداشت کردم که باگ های ذهنی مقاومند اونایی که خودشونه اون ته تها پنهان میکنن با تکرار باورهای درست وشنیدن اگاهیی ها خودشونو نشون میدن این فایل ها ی استاد مثل مقاش عمل میکنه میگرده اون مو ریزهای زیر پوست رو میکشه بیرون وواقعا عجب حالی میده که با مقاش میفتی به جوون اون موهای زیر پوست ،خصوصا وقتی هم موفق میشی درش بیاری
اینجا از جملتون فهمیدم تکرار میتونه معجزه افرینی کنه
مثلا اگه سوال از خودت پرسیدی وجواب نگرفتی وقتی این سوال پرسیدن رو هی تکرار کنی دیگه سزیعتر جوابا بهت گفته میشن
(بعد اونجا گفتم دقیقا همینه وقتی برات خیلی تعجب برانگیز نباشه یعنی عادت زندگیته و این باورته!)
دیدم درسته من دیگه واسم طبیعی شده بی محلی های همسرم ،
انقدر طبیعی شده که اگه محبت کنه
تعجب میکنم
سوال :چرا من دریافت نمیکنم عشق ومحبت رو
چرا من یه رابطه عاشقانه خالصانه ندارم
چرا فکر میکنم من نمیتونم این عشق ومحبت رو از همسرم دریافت کنم
چرا فکر میکنم اون نمیتوننه این عشق رو به من بده
چرا فکر میکنی زندگی با اون نمیتونه سرشار از عشق محبت ودوستی باشه
چرا فکر میکنی همسرت در کنار تو لذتت نمیبره
چرا فکر میکنی همسرت ادم پیچیده ای هست
واو
چقدر باگ ذهنی دارم خدایا کمک کن چون یه جهاد اکبر میخواد واسه حل کردنش
برام طبیعی شده هر روز مریض شدنام
افتاده بودم روی دور تکرار دو روز خوب بودم ده روز مریض دیگه عادت کرده بودم وهرقت تکرار میشد ادیگه تعجب نمیکردم ومیگفتم من چون خونمون سرده پس طبیعیه که همش مریض باشم
گفتم من همونی نبودم که تیرویییدم خیلی بالا رفته بود اما یک ماه با تجسم به حد نرمال رسوندمش
طوری که دکتر تعجب کرد
من همونی نبودم که در اوج مریضی وتیروئید بالام تونستم سحر خیز بشم وروتین سلامتیم رو کامل انجام بدم
چرا الان نمیتونم ؟
اینجا سید جاان این اگاهیی که نوشتید عالی بود ،
(چون عملکردم با همون کیفیتِ قبل تغییرات ایجاد نمی کنه )
سید درسته
وقتشه که بیشتر روی خودم کار کنم
وقتشه یه حرکتی بزنم
امشب به خدا گفتم از دوازده قدم شروع کنم یا دوره عشق ومودت
خدایا اگاههی نزد توست من نابلدم
تو اگاهم کن
خدایا تو دانایی من نادان
تو قدرتمندی من ضعیف
تو بزرگیو من کوچک
پس تنها تو را میپرستم وتنها ازتو یاری میخوام اگر هدایتم کنی از سپاسگزارانت خواهم شو
سلام علی جان واقعا از کامنت هات خیلی انرژی میگیرم من به واسطه سری فایل های پترن ها به عالمه کد مخرب شناسایی کرده بودم که ذهنمداشت نحوا میکرد ای بابا اینا را چطور میخوای تغییر بدی خیلی زیاد هستند و من توی دفترم از خدا خواستم نحوه اینکه من چطور قدم به قدم باورهاموتغییر بدم بهم بگه هدایت شدم به کامنت شما
1- اول کارهایی که واست طبیعی هستند پیدا کن( همون الگوهای تکرار شونده)
2- با چرا بپرس؟ چرا این کارا انحام دادی؟ چرا این طور فکر میکنی؟ و در اثر پرسیدن های مداوم مچ ذهنتومیگیری
3- حالا بیا منطق بساز هر دلیلی که ذهنت میاره تو بیا با منطق جواب بده
4- این مار باید مداوم و مداوم و مداوم تکرار بشه روزی چندین ساعت
لذت بردم از کامنتت و بسیار بسیار پر محتوا و بدون حاشیه های اضافه و اصل داستان رو بیان کردی و چقدر نکات عالی و درجه یکی توی این صحبت هات بود بسیار لذت بردم
انشالله مثل همیشه بدرخشی و از تجربیاتت برامون بنویسی
شجاعتت برای این حجم از خودشناسی ای که در پیش گرفتی و میدونم آنقدر آدم دقیق و باهوشی هستی که تا حل نکنی ول نمیکنی.
خودت میدونی که خودشناسی سخت ترین کار دنیاست چون ما داریم وارد ناشناخته ای میشیم که فقط خودمون باید واردش بشیم و از هر علم دیگه ای که بیرون از ما هست و میشه از بیرون دیدش سختتره.
و واقعا خداقوت بهت که این همت و شجاعت رو داری که تو این سالها که میشناسمت بدون وقفه داری روی خودت کار میکنی.
عرض ادب و درود فراوان خدمت دوست عزیزم سید علی خوشدل
از کامنتای زیباتون لذت میبرم و از این همه نتایج خوبو پایداری که گرفتین و میگیرین
در رابطه با این سلسله فایلا که استاد بزرگوارمون گذاشتن در رابطه با پیدا کردن الگوهای تکرار شونده،میخواستم از شما بزرگوار بپرسم بعد از اینکه ما ایرادامونو پیدا کردیم به عنوان مثال که بتونم منظورمو بهتر برسونم مثل همون جمله ای که استاد گفتن یک الگو مدام تکرار میشه مثلا یه سهمی رو تا میخریم با کله میاد پایین یا طلا مونو میفروشیم به محض اینکه فروختیم گرون میشه کلی خودمونو به آب و آتیش میزنیم تادر آمدمون زیاد بشه با یه موج آروم میره بالا ولی کل اون در آمد که توی چند ماه تونستی بالا ببریش در عرض چند روز همش صفر میشه بعد میبینی که رسیدی نقطه ی اول یا هزارتا الگوی تکرار شونده ی دیگه که میشه مثال زد و من الان نمیخوام که به من راهکار بدین که درآمدم زیاد شه و رزق و روزی زندگی ام بالا بره این یه مثال بود و سوال اصلیم اینه که ما وقتی الگوی تکرار شونده رو پیدا کردیم و قبول کردیم یه ایرادی تو باورهامون هست که مدام این الگو برامون تکرار میشه اون باور ایراد دارو چه جوری پیداش کنیم از کجا بفهمیم چه باوری باعث ایجاد این الگوهای تکرار شونده میشه؟
متشکر میشم اگر دوستانیم که این کامنتو میخونن راهنمایی کنن
سلام به استاد بی نظیرم وسپاس گذارم ازتون برای این مجموعه سوالاتی که با جواب دادن بهشون ما می تونیم الگوهای خودمونو که نشان دهنده باورهای قلبیمونه رو پیدا کنیم که اصل اول همینه کا ما پیدا بگنیم بگ هامونو تا بعدش بتونیم راه حل براشون پیدا بکنیم به لطف الله مهربان
خب سوال مطرح شده این قسمت که میگه وقتی باشرایط استرس زا یا چالش برانگیزی مواجه می شوی چه واکنشی نشان می دهی؟
اول بگم که واقعا خدارو سپاسگذارم برای این آگاهی هایی که از شما یاد گرفتم وتا حد توانم بهشون عمل کردم که همون حدتوانم به همین اندازه که نتایج رو دارم بهم برگردونه نه بیشتر نه کم تر. ومی تونه این توان من برای کنترل ذهنم بیشترو بیشتر بشه وهمونجورم نتایج بهتر بشه
وحالا واکنشی که قبلا در بروز مسائل نشون میدادم این بود که خیلی از دست خدا شاکی می شدم وفکر میکردم خدا اینجور شرایطیو برام خاسته ومنم یه بنده ایم که قربانیه وراه حلی نداره جز تحمل کردن وفقط میگفتم اینم میگذره وبه قولی صبر میکردم ولی نه صبر با ایمان نه صبر با توکل فقط صبری از روی عجز وناتوانی واگرم می تونستم مسئله رو مینداختم گردن یکی دیگه او خودمو میکشیدم کنار وفقط احساس قربانی بودن داشتم تا یادم بره اون موضوع مثلا
ولی العان به لطف خداوند اینقدر تواناایمو بردم بالا وروی خودم کار کردم که سریع توی شرایط های نا مناسب اول به خودم میگم محمود اینو یادت باشه این مسئله هم آخرش تموم میشه این تویی که بعد از این طوفان می تونی محمودی قوی ترباشی یا همون قربانیی که قبلا بودی و واقعا همینو که به خودم میگم یه حسی توی وجودم برانگیخته میشه که نه باااید اتفاقعا درست رفتار بکنی وطبق قانوی که یاد گرفتی عمل بکنی تا میوه بعد از این تضاد رو بچینی ولذتشو ببری وخدارو هزاران مرتبه شکر که از وقتی اینجوری به مسائلم نگاه کردم مثل قبل مشکل استرس زایی پیش نیومده در حدی که نتونم کنترلش بکنم وهربار که با این دید نگاه کردم به این طوفان که اگر دوم بیارم وطبق قانون رفتار بکنم بعدش یه لول میرم بالا تر همینجورم شد برام والعان به قول شما نتیجه توی دستمه وسریع میگردم دنبال راه حل وآرام کردن خودم ودید مناسب داشتن برای راه حل نه فرار یا عجز وهمه اینا به لطف خدایی بوده که منو توی این مسیر زیبا قرار داده
واز شمااستاد فوق العاده بی نهایت سپاسگذارم وممنونتونم برای این آگاهی های ناب
وبهترینارو براتون میخوام
واز خداوند میخوام که همه ماهایی که متعهدیم به تغیر وکار کردن روی خودمون حد توانمونو ببره بالا و اونقدر توانا بشیم که هیچ طوفانی نتونه مارو خم بکنه
سلام ودرودخدمت استاد بزرگوار و عزیزم جناب آقای عباس منش ممنونم از اینکه ماروبه راه درست زندگی هدایت میکنیدالگوی تکرار شونده من زمانی هست ک باپارتنرم دعوام میشه اصلاانگاردنیابه سرم خراب شده واصلا هیچی برام مهم نیس تاجایی ک حتی میلی به غذاخوردن ندارم اصلاباتمام دنیاقهرمیکنم ولی اززمانی فایلهای شماروگوش میدم خیلی شرایطم بهتر شده و دیگه مثل قبلنا اون حالتابهم دست نمیده واین رفتارالانمومدیون گوش دادن به فایلهای شمامیدونم
سلام استاد عزیزم و مریم جان. خیلی خوشحالم که هر چند روز با شما در ارتباطم .
استاد من تو شرایط استرس زا همون کار هایی که شما گفتین رو انجام میدم . البته همیشه یه الگو نیست چندین الگو .
وقتی که خیلی خیلی ناراحت باشم و فکر کنم کاری از دستم بر نمیاد و مغزم هنگ کرده منم خیلی وقتا با خوابیدن خودمو آروم کردم .
خیلی وقت ها با گریه خودمو آروم کردم گریه های طولانی که تا فرداش هرکی ببینه میفهمه گریه کردی اما اینا که میگم همشون تو این حدود یک سال که همراه شما بودم واقعا خیلی کم شدن و خودم قبلا متوجه تغیر شدم .
ولی تو این مدت اخیر با رهکار های شما خودم رو آروم کردم و خیلی جواب گرفتم . با اون فایلی که در مورد عصبانیت بود. چون من بخاطر پسرم بعضی وقتا استرس میگیرم و عصبانی میشم . قبلا سرش داد میزدم و گاهی کتک . اما الان نفس عمیق خیلی بهم کمک میکنه . و اینکه خودم رو جای اون میزارم و تمرین در صلح بودن رو انجام میدم .
وقتی در رابطه با همسرم استرس میگیرم . تلاش میکنم باهاش صحبت نکنم یا جوابش رو ندم که دقیقا همون وقتا اونم خیلی اسرار داره حرف بزنم و هرجا میرم دنبالم میاد چون بعضی وقتا انقدر استرس میگیرم و نمیتونم جلو خودم بگیرم که چیزی نگم از خونه میرم بیرون خیلی دوسدارم قدم بزنم چون میدونم با قدم زدن طولانی آروم میشم اما اونم راه میوفته دنبالم میاد و باز من بیشتر عصبانی میشم. واقعا اینو تجریه کردم و میدونم ترک محیط و آروم کردن ذهن بعد هم فکر های منطقی چقدر خوبه.
کار دیگه ای که انجام میدم وقتی خیلی استرس دارم پناه میارم به قرآن و خیلی راحت آروم میشم .
موسیقی گوش میدم . تا فکرم آروم بشه . فایل های زندگی در بهشت هم خیلی بهم کمک میکنه .
ولی اصلی ترین کاری که میکنم اینه که تلاش میکنم از اون استرس خلاص بشم و ذهنم آروم کنم تا به یک راه حل خوب هدایت بشم .
یه چیزی که یادم میاد از همون بچگی وقتی استرس بزرگی داشتم تو همون گریه هام همش و همش و همش خدا رو صدا میزدم اگر تنها بودم بلند صداش میزنم و میگفتم آخه خدایا چرا ؟ چرا باید اینجوری باشه ؟ چرا ؟ چرا؟ چرا؟ یادمه با خودم و خدایم خیلی حرف میزدم و ازش سوال میپرسیدم. آخر هم بخاطر اینکه همیشه دنبال اصل ماجرا بودم و هدایت میخواستم به این سایت راه پیدا کردم چون من در وجودم حس میکردم این راه حل هایی که همه میگن واقعا جواب نمیده چون همه رو امتحان کرده بودم
اما واقعا تو این مدت آشنایی با شما و انجام تمرین ها و عمل کردن به آگاهی ها و از همه مهمتر باور آگاهی ها . آنقدر در من تحول ایجاد کرده که خدا شاهده استرس تو زندگیم شاید به 10 درصد رسیده یا کمتر . چون دیگه خودم برای خودم خیلی ارزشمند شدم چون خدارو شناختم . چون توحید رو شناختم . چون فهمیدم من اختیار دار تمام شرایط خودمم و دیگه هیچ عامل بیرونی برام مهم نیست.
الحمدالله رب العالمین . استاد من واقعا خیلی ثروتمندم و شما بزرگترین حامی و استاد من بودین . صمیمانه مچکرم. و روی ماه شما رو میبوسم.
سلام استاد ، الگوی رفتاری من در مواقع استرس شدید این هست که دوست دارم برم بیرون و جاهایی مثل کافه و رستوران مورد علاقم ک همیشه دوست داشتم برم و غذای اونجا رو امتحان کنم ولی به دلیل شرایط مالی که داشتم این امکان وجود نداشته. و وقتی میرم بخش زیادی از درآمد ماهانم رو برای این موضوع هزینه میکنم و بعضی وقت ها جوری میشه که دیگه برای رفت و آمد به محل کارم ام هیچ پولی نمیمونه.اما در مواقع که استرسم اونقد زیاد نیست خوابیدن و گریه کردن بهم کمک میکنه.
یادمه جایی ازتون شنیدم،سلامتی طبیعیه، مریضی غیر طبیعی ثروتمند بودن طبیعیه و فقیر بودن غیر طبیعی،رابطه عالی داشتن طبیعیه و تنش غیر طبیعی و الی آخر ….
در نبود نور تاریکی بوجود میاد،تاریکی بخودی خود چیزی نیست که بخوایم بوجودش بیاریم،مثلا ما نمیتونیم وارد اتاقی بشیم و با زدن یه کلید تاریکی رو بوجود بیاریم…بلکه مافقط میتونیم با قطع منبع نور تاریکی رو داشته باشیم ،داشتن سلامتی ،ثروت،شادی،رابطه ی عالی،و….طبیعیه و عادیه
اما ما با باورهای اشتباه همیشه فکر میکنیم بلاخره عادیه بعضی وقتها مریض بشیم،عادیه بعضی وقتها دعوا پیش بیاد تو روابط،عادیه بعضی وقتها فقیر باشیم و ورشکست بشیم
تازه بعضا فکر میکنیم که این بدبیاری ها امتحان الهیه و بقول معروف
هر چه در این جا مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند
و وقتی رو موج بدبیاری و بدبختی بالا پایین میشیم خوشحالیم که بلاخره خدا ما و بیشتر دوس داره و داره امتحانمون میکنه
چیزی به اسم شانس وجود نداره،ما هر چی رو بخوایم میتونیم با باورسازی و احساس خوب برای خودمون بوجود بیاریم
واما جواب سوال
من وقتی خیلی استرسی میشم و کنترل اوضاع میخواد از دستم دربره سریع وضو میگیرم و نماز میخونم و باخدا صحبت میکنم،چشام و میبندم و ابا خدا حرف میزنم و سوالم و از خدا میپرسم،وقتی یکم تپش قلبم اومد پایین و تونستم یکم احساسم و بهتر کنم قرآن و باز میکنم و خداوند باهام حرف میزنه،و جالب اینجاست که صددرصد جواب سوالم رو تو یکی از این آیه ها پیدا میکنم
دوستان گلم براستی که خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتره…
من جوری شدم که با تمرین فانوس دریایی تونستم خیلی از خواسته هام رو اوکی کنم
چه راهکارهای عالی دارین برای آرامش خودتون در هنگام بروز چالش
احسنت میگم بهتون و خداوند رو شاکرم برای این همه پاسخ های عالی که خب روش شما هم جزو بهترینها بود…
همگی مون میدونیم وقتی به چالش و مسئله ایی برمیخوریم کنترل کردن ذهن کمی سختر میشه و فقطط افرادی میتونن در این زمینه موفق باشن که در شرایط عادی روی خودشون کار کردن و افسار این ذهن چموش رو در دست دارن..
وای که گاهی اوقات در این مواقع شیطان چه جولانی میده ولی به قول شما ،شیطان همون تاریکیست که در نبود نور و عشق الهی به وجود میاد.
خدا رو شکر میکنم که اینجا بیشتر و بیشتر داریم با نور حق آشنا میشیم…
الهی غرق نعمتیم الحمدالله…
ممنونم از شما فرشته جان که نوشتین برامون و تجربه با ارزشی از خودتون بجا گذاشتین.
با نام خدای بزرگ خدایی ک بهم قدرت گفتن حقیت های وجودم رو بهم میده
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و تمام ادم های فوقالعاده سایت عباس منش.
من در موقع های استرس زا و چالش
1 _عصبی میشم نسبت به قبلم
2_ترس وجودم را میگیره
3_محیط رو ترک میکنم سعی می کنم برم مسافرت
4_کم حوصله میشم میرم تو خودم من ادم خوش صحبتی هستم ولی در این مورد گوشه گیر میشم سکوت میکنم
بنام خدای مهربان
این فایل زمانی روی سایت قرار گرفته که خودم الان با یک چالش مواجه شدم و هیچ راهکاری واسش ندارم ، با وجود اینکه این مدت ها داشتم کلی روی خودم کار میکردم و حال خوبی داشتم
وقتی با این مشکل مواجه شدم توی کسب و کارم ، اولش خیلی کنترل ذهن برام سخت بود الان یه مقدار آروم تر شدم
واکنشی که نشون میدم نه تنها توی این مسائل توی تمام مسائل:
1-سریع احساس میکنم ضایع شدم و خودم رو با بقیه مقایسه میکنم و خودم رو قربانی شرایط میدونم
2-به کل قوانین شک میکنم با وجود اینکه این همه اتفاق واسه خودم رقم زدم و خودم رو تخریب میکنم ، خداوند رو مقصر میدونم میگم چرا واسه من؟؟
3-اصلا عصبی نمیشم که خودمو روی کسی خالی کنم ولی توی خودم بهم میریزم و نمیتونم یه جا بشینم ، کاری که میکنم میرم رانندگی میکنم یا میخوابم یا سعی میکنم کسی رو پیدا کنم که باهاش درمورد موضوع دیگه صحبت کنم که حواسم از این موضوع پرت بشه تمرکزم رو کامل از دست میدم و تمام تلاشم رو میکنم که از این مسئله فرار کنم چون هر وقت میخوام به راهکارش فکر کنم حالم خراب میشه
4-توی کسب کارم ، سریع به خودم میگم این فایده نداره دیگه ، با این کار نمیشه موفق شد باید برم سراغ یه کار دیگه…..
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به پدر خیرخواه این خانواده استاد عزیزم
سلام به مریم که خیلی دلم براش تنگ شده و دلم میخاد ببینمش که دیگه رفتم سراغ فایلهای سریال زندگی در بهشت برای دیدنش
و سلام به بهترین دوستانم.
چقدر خوشحالم و افتخار میکنم که در این جمع هستم و چقدر به دوستانم در اینجا افتخار میکنم.تمام دیشب رو گذاشته بودم برای خوندن کامنت تا موقع اذان صبح.دوستانم دانشجویان ممتاز از کامنت سید علی خوشدل به سعیده شهریاری به احسان مقدم به جمال به حمید امیری و ……دوستانی که فالوشون کردم و یکی یکی کامنتاشون ایمیل اومده و من با تمام شوقم و تمام تمرکزم اونها رو خوندم.یه نکاتی رو برای خودم مینویسم.
درمورد سوال این قسمت درباره من بیشترین واکنشی که نشون میدم گریه کردنه .من وقتی به مشکلی برمیخورم که خیلی ناراحتم میکنه خیلی گریه میکنم طوری که یه وقتایی سعی میکنم خودمو کنترل کنم که یه کسایی دوروبرم نباید متوجه بشن موضوع رو اما از دستم خارجه.
یا مثلا الگوی مادرم وقتی یه اتفاقی میوفته اینه که خیلی سریع شروع میکنه به دنبال مقصر گشتن.و طوری اینکارو میکنه و انگشت اتهام رو به سمت کسی میبره که بعضی وقتا اصلا من و بقیه میمونیم که مادر چطور تونسته یه همچین ارتباطی رو بین این اتفاق و این مقصر ایجاد کنه.یا اینکه از عملکرد یه نفر راضی نیست بنابراین اگر یه اتفاقی بیوفته یطور عجیبی ارتباطش میده به اون شخص.
الگوی مادرم رو گفتم میخام بگم که این الگو در همه ی ما هم هست .حالا کمتر یا بیشتر یا اینکه مثل من از وقتی دارم روی خودم کار میکنم خیلی کمترش کردم چون میدونم هیچ عامل بیرونیی تاثیر نداره یا اینکه نباید قضاوت کنم و اینکه نباید همه چیز رو با هم قاتی کنم.
استاد من فکر میکنم که واکنش ما بستگی به ماهیت اون چالش و اتفاق داره.مثلا من در مواقعی که در شرایطی قرار میگیرم که استرس روی من زیاده مثلا استرس انجام یک کار یا استرس داشتن یک مسیولیت و ترس از اینکه نکنه نتونم انجامش بدم یا وقتی که برای انجام کاری چیزی رو بلد نباشم میرم سراغ غذا خوردن و همیشه دنبال یه چیزی هستم که بخورم.
یا مثلا ماهیت اون اتفاق بد یک برخورد و مشکل در ارتباط با یکی از اعضای خانواده باشه که مثلا میبینم زور میگن یا دارن رفتار نادرستی انجام میدن دررابطه با موضوعی یا منو نمیفهمن من به شدت عصبی میشم.
یا مثلا موقع اتفاق افتادن چیزهایی که به من حس قربانی شدن میداد یا در چند سال قبل که بیماری داشتم و نیاز به جراحی داشت وقتی فهمیدم به سیگار کشیدن تمایل پیدا میکردم البته فقط یک تمایل بود و خب کاملا هم کنترلش کردم و الان اصلا اینطور نیستم.
گاهی وقتا خصوصا این سالهای اخیر که با این آموزه ها اشنا شدم تمایل به پیاده روی داشتم .چند دفعه یادم میاد چیزهایی پیش اومده که ناراحت کننده بود و من فقط دوست داشتم برم پیاده روی و همینکارو هم کردم.
اما اگر بخام یک واکنش غالب رو بگم همون گریه کردن غیرقابل کنترل و هیچ حرفی با کسی نزدنه.مثلا شاید کسی بیاد ازم بپرسه که موضوع چیه خب بگو بدونم چی شده اصلا نمیتونم هیچ توضیحی اونموقع بدم .
و اما استاد من بعد اینکه گریه هامو کردم خیلی جدیتر میشم برای تغییر خودم و کار کردن روی خودم و نگاه همه جانبه به زندگیم و بررسی و جدیت توی انجام کارهایی که باید انجام بدم.و اینجا راستش از خودم راضی نیستم میگم زهرا چرا از اون دسته ادمهایی که تا فشار زیادی وارد نیاد متعدانه عمل نمیکنی به انچه که یاد گرفتی و دوست دارم این قدرت رو در خودم بوجود بیارم که قبل تلفات دادن به داد خودم برسم.
استاد یه درخواست و یک سوال:
از دوستان عزیز هم خواهش میکنم لطف کنن نظرشون رو بگن
یک مثال از ارتباط واکنشی که نشون میدیم با باورهای بنیادی در ما بزنید.یعنی اینکه دارم فکر میکنم که منی که مثلا موقع یک اتفاق بد گریه میکنم نشان دهنده چه باوری در من هستش؟
استاد خیلی ممنونم از این فرصتی که با این فایلها به ما دادید برای خودشناسی.نعمت خیلی بزرگیه واقعا .ان شالله که قدردان باشم و استفاده کنم
در پناه حق
خیلی دوستتون دارم
به نام خداوند مهربان.
سلام استاد عزیز.
حتما و صد در صد این تیکه ی اول فایل خیلی خیلی خیلی مهم هست که داره تو این چندتا فایل تکرار میشه.
و رمز باور سازی و منطق ساختن همین تکرار و تکرار هست، که خود همین تکرار کردن هم نیاز به تکامل داره و کنترل ذهن که دست ذهنت رو بگیری و عادتش بدی به تکرار اصولی که ذهن نمیدونه چه برکتی پشتش هست.
استاد من قبلنا،تو شرایط احساسی بد و استرس عصبانی میشدم و به خودم خسارت میزدم،مثلا
میزدم یه چیزی رو میشکوندم.
ولی تو این چندسالی که با شما هستم اولا سعیم اینه که تو مسائل کوچیک خنثی باشم و اهمیتی ندم.
نمیدونم، شاید اینم یه فرار کردن به حساب بیاد یا آشغالا رو زیر مبل کردن.
که امیدوارم تو این چندتا جلسه و باز امیدوارم با فایل تکمیلی شما استاد عزیز متوجه این موضوع هم بشم انشاالله.
ولی دربارهی مسائلی که برمیگرده به باورهایم و تجربیاتی که بر اساس بارهام تو زندگیم رخ میده و دوستشون ندارم، کارم اینه که سکوت میکنم و با کسی حرف نمیزنم و خیلی پیاده روی میکنم.
یعنی این الگو رو زیاد تکرار میکنم.
و در مواقعی که به ندرت پیش میاد که دیگه کنترل کردن ذهنم خیلی سخت میشه میگیرم میخوابم.
استاد نمیدونم که با طرح این سوالات میخواهید ما رو به چه درکی در مورد خودمون برسونید،
ولی مطمئنن نتیجه ورای تصور ماست،
یادم نیست تو کدوم دوره هاتون گفتید که از رفتارهامون میتونیم متوجه بشیم که چه باورهایی داریم،
ولی اون لحظهی حساس که باید خود آگاه باشیم و مچ خودمون رو بگیریم، برای من هنوز 5درصد هم اتفاق نیافتاده،
امیدوارم که به این نقطه برسیم هممون که هر لحظه خودآگاه باشیم نسبت به اعمال و رفتارمون.
در مورد جلسه قبل هم یه موضوعی یادم اومد که این الگو زیاد برام تکرار میشه که هر وقت خواب بد یا ترسناک میبینم و بیدار میشم میبینم که به پشت خوابیدم. یعنی غیر ممکنه که من تو این حالت باشم و خواب ترسناک نبینم،
و نمیدونم آیا ریشه در باورهای من داره یا نه.
استاد ممنون از این همه لطف و سخاوت شما.
به نام خدای روز های قشنگ که هر روزش قشنگه
سلام به همه عزیزانم واستاد خوبم
امیدوارم حال همتون درجه یک باشه
جمعه دوست داشتنی و عید رو بهتون تبریک میگم
به رسم همیشه این روزا سیدا یک هدیه ای به دوستان ونزدیکانشون میدن منم گفتم چه هدیه ای بهتر از انتشار حال خوب و حس خوبم …
این روزا خیلی سعی میکنم خدارو عمیق تر بشناسم و با بررسی ریشه ای تر خودم به وضعیت حقیقی خودم از نظر فرکانسی پی ببرم و بفهمم دلیل چیزهایی که نرجبه می کنم چی هست!
دیروز رو جذابی برام بود و خیلی حال جذابی رو تجربه کردم
بعد از شروع دوره روانشناسی ثروت 3 و همزمانی با قانون آفرینش دارم به خیلی از مسائل پی می برم اونقدرا هم که فکر میکنم باورهام قوی نیست وخیلی از رفتار های ناخودآگاهم رو اصلا نمی بینم و نمی دیدم!
ولی وقتی این عادت پرسشگری رو شروع میکنم مثل این این سلسله سوالات بیشتر متوجه میشم که وقتی سوال میکنی یعنی می پذیرییه مشکلی هست و وقتی که برای اولین برا سوال می کنی اصلا پاسخی نداری ولی وقتی ادامه میدی کم کم جوابا پدیدار میشه!
خیلی برام جالب بود که بخش زایدی از رفتار های من هنوز بر اساس ناخداگاه هست و وقتی که بعد هر رفتار چرا اضافه میکنم و هیچ پاسخی براش ندارم جز عادت ها!
مثلا چرا وقتی یکی ماشینش از من بهتره یا وضعیت زندگیش بهتره ناخداگاه گارد ذهنی دارم ولی هیچ دلیلی براش ندارم؟
مثلا وقتی کسی حجابش یکم ضعیفه چرا تو ذهنم باز هم سوالاتی ایجاد میشن؟ و یهو به خودم میام میبینیم 20 دقیقست به چیزی تمرکز کردم که اصلا ربطی به فرکانس الانم نداره! و چه قدر وحشتناکه من روزی بالا 10 ساعت این رفتار هارو دارم و اینا فرکانس میفرستن!
مثلا وقتی داشتم فایل استاد جلسه اول رو بعد از دفعه ششم گوش میدادم وقتی ایشون میگفتن به هرچیزی که می خوای میرسی دیدم ذهنم میگه نه! کی گفته!
شاید صداش رو 5 مرتبه اول نشنیدم ولی بعد از دفعه ششم دیدم بعله آقا پسر صداش در مورد زیر فشار! بعد اونجا فهمیدم که وقتی میری تو فاز شیتشو مغزی از یه جایی به بعد ذهن شروع میکنه به ولکنش دادن و میفهمی کجای کار می لنگه!
استاد گفتن وقتی من میگم این فایل رو 5 بار گوش بدین من خودم 50 بار گوش دادم خیلی برام جالب بود!
این تکرار چه قدر تاثیر شگرفی داره!
دیشب وقتی ماشین روپارک کردیم شبشه سمت راست گویا کامل باز بود و من ساعت 12 امروز که رفتم دیدم شیشه ماشین باز بوده و هیچی دست نخورده حتی عینک آفتابی واونجا یه مقایسه کردم خودم رو با چند سال قبل دیدم خیلی تعجب نکردم!
بعد اونجا گفتم دقیقا همینه وقتی برات خیلی تعجب برانگیز نباشه یعنی عادت زندگیته و این باورته!
پس باید بری سراغ چیزهایی که برات طبیعیه و سوال کنی درموردش اونجاست که خیلی از مشکلاتت حل میشه!
مثلا به قول استاد تو دوره سلامتی میگفتن من فکر میکردم اینکه یبوست داشته باشی طبیعیه وفکر میکردم همه دارن!
می خوام بگم شما وقتی هر چیزی رو مورد پرسش قرار میدی تازه میفهمی که یک باور ثابتی هر روز صبح مثل کد روتین میگه من می خوام سردرد باشم واونهعی تکرار میشه و در نهایت عملی میشه!
من بعد 5 روز تجسم و کار کردن جدی رو باورهام دوباره راه های ساده رشد بیزینسم پیدا شدن
دوباره آدم ها اومدن تو زندگیم که بهبود بدن شرایط سایتم رو
دوباره رفقایی اومدن با اطلاعات جدید از رشد بیزینس
من امروز صبح که متوجه شدم گفتم خب این دفعه با دو سال پیش فرق داره
سریع صبح تو دفتر نوشتم
بیش از تر 20 دقیقه چشمام رو بستم و با کیفیت شاهکار نحوه کار کسی که قرار تغییرات روانجاک بده تصور کردم
یکم چاشنی دوره عزت نفس رو قاطیش کردم و از طرفی همسریع با خودم شروع کردم به بررسی کردن اینکه چرا من لایق اینم که درآمدم دوباره 3 برابر رشد کنه
یعنی شاید از ساعت 7 تا 9 دوساعت کامل داشتم یک منطق ایجاد میکردم و در نهایت جذابیت اتفاقی که افتاد این بود که دیدم سایت خودش رشد کرده هنوز قبل از اینکه اتفاقی بیفته بلکه انفاقات فبل نتیجه داده و این 6 روز کار کردن قبل امروز جواب داد!
حالا فرض کن اگر ادامه بدم به تجسم ومنطقی سازی این باور که آقا چرا من نباید ثروتمند باشم؟
چه دلیلی وجود داره؟
چرا من نباید زندگی شاهانه داشته باشم ؟
هعی یک جواب هایی میاد که یکی یکی با منطق شکستشون میدم با چند روز تکرین فایل گوش دادن ودر نهایت لایه های برکتی جدیدی تو زندگیم باز میشه
من همونی نبودم که سال اول درآمدم رو 60 برابر کردم؟
چرا الان نمیتونم حداقل 3 برابرش کنم؟
چون عملکردم با همون یکفیت قبل تغییرات ایجاد نمی کنه و دیشب وقتی که کامنت های دوره دوازده قدم رو خوندم به جمله ای خودم دیدم کیف کردم!
وقتی 1 تومن رو 2 تومن میکنی خیلی راحت تر 2 تومن رو 5 تومن می کنی …
و من این باور طلایی رو فراموش کرده بودم
فک کنم دوباره وقتشه روزی 15 ساعت مغزم رو با فایل ها شستشو بدم و حالا که کل دوره هارو دارم ببنیم چی می ارزه روزی 15 ساعت بزارم و درآمدم 3 برابر بشه!
می خوام سعی کنم کامنت بیشتر بزارم و بیشتر آگاهی هام رو منتشر کنم چون مثل امروز قطعا به دردم می خوره
خلاصه که براتون از خدا رزقی بی نهایت می طلبم که هر روز به آگاهیتون بیافزایه
خیلی مخلصم عیدتون مبارک
بسم الله الرحمن الرحیم (بنام خداوند بخشنده و مهربان)
سحر هستم
سلام علی جان
امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشی
کامنت هات عالیه و چند وقته همیشه کامنت هات رو میخونم و دنبال میکنم و مشتاقم این سفر و سبک حدیدی که شروع کردی رو دنبال کنم
خیلی کامنت هات بهم انگیزه میده و حتی شده ترمزهای ذهنم رو بوسیله کامنت هات پیدا کردم
به تازگی کشف قوانین رو تهیه کردم اون هم به صورت معجزه وار . گذاشتمش تو سبد و به 24 ساعت نکشیده خدا برام خریدش
کامنت هات رو تو کشف قوانین هم میخونم و بسیار عالی هستن و امیدوارم بیشتر کامنت بزاری
منتظر خوندن کامنت های عالیت هستم
شاد و سلامت باشی خودت و عادله جان
سلام علی جان ..
واقعا ازخداوندبابت چنین دسته گل های که در این سایت هستند سپاسگزارم.واین کمترین کاری هست که میتونم دربرابرلطف خداوند و استاد و شما عزیز کنم ..
نمیدانی چطور ذهنم درگیر میشه وقتی کامنت های این چنینی رومیخونم که چنین شباهت و باگی تو ذهن منم هست .ولی چرا من باخوندن کامنت شما اینجور متوجه عمق مطلب میشم..
علی جان بازم ازت ممنونم که میای وبا این آگاهی هات نور میشی..
کامنتهات خودش ی جلسه شده برا من ..
دمتگرم ..درپناه الله همیشه باشی..و
سلام به اقا سید خوشدل و استاد عزیز و خانم و شایسته ی گللل و همه ی هم فرکانسی هییم
اقا سید من با خوندن کامنتهای شما انرژی میگیریم واقعا دستتون درد نکنه که یه حس خوبی به ما میدید و اطلاعات نابی را در اختیار ما قرار میدید
من وقتی کامنت شما را میخونم احساس میکنم یکی از دوره های استاد را گرفتم وذارم روش کار میکنم
بازم خیلی ممنونم از کامنتتاتون
ان شاالله همیشه سالم و موفق باشید
سلام سید جان
ممنون بابت عیدی بی نظیرت
خیلی نکات بی نظیری رو توی کامنت هات میگی .منم دوست دارم دوباره روزی 15 ساعت مغزم رو با فایلها شستشو بدم
دقیقا به خاطر همین هدایت شدم به این صفحه که این حرف رو بشنوم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
به نام پروردگار عالم
سلام
همانا کسانى که گفتند: پروردگار ما تنها خداست، سپس (بر ایمان و گفته خود) پایدارى کردند، هیچ بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد.
آنان به خاطر آنچه (از کارهاى نیک) انجام مى دادند، اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند.
سلام علی جان
عیدت مبارک
داداش خیلی عکست عالیه هر روز داری خوشتیپ تر میشی
اصلا لذت میبرم ازت و یاد میگیرم ازت و چقدر کامنت هات حالم رو خوب میکنه و ایمانم رو قوی تر میکنه
و میگم بابا بهای خواسته هاتو بده دنبال مفتی نباش
و از همین مسیری که علی رفته توهم برو و لذت ببر
علی جان داشتن دوست هایی مثل شما بهترین هدیه از طرف خداست
براتون زندگی پر برکت و نعت از خدا میخوام
درود خدا برشما ..من دیوانه ی پیامهای آقای خوشدل هستم همانطور که ازاسمشان معلوم هست دلشان هم خوش هست پیامشان هم خوش هست هرجایی که پیام علی خوشدل میبینم سریع میخونم چون پربار وفوق العاده هست ..آقای خوشدل همیشه خوشدل .خوش روزی.خوش سلامتی وخوش پول باشی….
به نام خدایی که عشقه که مهربونه
سلام سید جان
دوست داشتم امروز برات بنویسم به رسم ادب.. که هم پسر عموی من هستی(وجیهه سادات) و هم همشهری من …
و این قسمت از کلام زیبای جناب ملاصدرا رو تقدیم شما میکنم (عیدی من به وجود توحیدی و مبارک شما سیدجان):
ملاصدرا می گوید :
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید،
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود،
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود…
پــدر میشود یتیمان را و مادر.
برادر میشود محتاجان برادری را.
همسر میشود بی همسر ماندگان را.
طفل میشود عقیمان را.
امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را.
نور میشود در تاریکی ماندگان را.
شمشیر میشود رزمندگان را.
عصا میشود پیران را.
عشق میشود محتاجانِ به عشق را…
خداوند همه چیز میشود همه کس را..
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس…
سیدجان شما و چندتن دیگه از دوستان توحیدی سایت رو علامت زدم که وقتی کامنتی میزارید به ایمیلم اطلاع رسانی میشه و چقدرررررررررررررر خوشخال میشم از خوندن کامنتهاتون… از رشد کردن هاتون .. از در مسیر بودنتون… بهتون افتخار میکنم و خداوند رو سپاس گزارم که مأمنی دارم که هر زمان حالم خوبه..هر زمان حالم گرفته اس… هر زمان هیجانزده ام… هر زمان شادم… و هررر زمان نیاز به اطلاعات دارم و خیلی وقتهها هر زمان دلم میخواد خدا باهام حرف بزنه میام و شروع میکنم به خوندن و گوش کردن و سرچ کردن… و چه زیبا خداوند پاسخ میدهد،نیاز درخواست کننده را…
سبحان الله از لطفش…از عظمتش…از مهرش… خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
این که گفتی وقتشه روزی 15 ساعت ذهنتو شستشو بدی با فایلها خیلی فوق العاده بود…تأییدی بود بر روند مسیر خودم، هزاران بار سپاس الله جانم رو که این روزها رؤیای چند سال پیشمو دارم زندگی میکنم…و دلیلش فقط همینه که شما اشاره کردی..
من و همسرم(دوره ها رو با اکانت ایشون میخریم) مدتیه روزانه ساعتها با هم فایل گوش میکنیم و در موردش صحبت میکنیم و نتایج داره خودشو با آرامش،ثروت،شادی و برکت نشون میده..
برای شما سید عزیز و همسر نازنینتون سراسر شادی ، برکت، عشق و نورالهی رو میطلبم…
وجیهه بانوی عزیز!
خیلی لذت بردم از مطلبی که از ملاصدرا گذاشته بودی! توی نوت گوشیم ذخیره کردم. چقدررررر زیبا بود…یاد فایل “رابطه ی ما با انرژی که آن را خدا نامیده ایم” افتادم…اونجا هم استاد خیلی زیبا در مورد خدا صحبت میکنن!
خدا رو شکر که ما به جای اینستاگرام و یوتیوب و تیک تاک و … این به قول شما “مأمن” رو داریم برای تمرین کنترل ذهن و دریافت آگاهی ها و حس و حال ناب از فایل های استاد و کامنت های دوستان!
خدایا شکرت!
در پناه خدا بهترین ها رو برای شما دوست عزیزم آرزو میکنم :-*
درود بیکران به شما یاسمن عزیزم
که دیدن چهره زیبا و خندانت ناخودآگاه لبخند به لبم آورد:)
و سپاس خداوند رو که این کامنت باعث لذت پاره ایی از وجودش در آنسوی کره خاکی شد.
من کامنتهای شما و مامان عزیزتون رو(که البته به تازگی فهمیدم ارتباط شمارو با خانم سلیمی خوش انرژیمون) دنبال میکنم:) و چقدرررر لذت میبرم از آگاهی های نابتون و از پیشرفت تون در این مسیر.
بهتون آفرین میگم و دوست تون دارم..
الهی همیشه در کنار هم بدرخشید و شاد باشید و سراسر غرق نور و عشق الهی باشید نازنینم:))
سلام وسپاس
امروز توی فروشگاهی بودم.تابلویی کنار میز بنده خدا بود که همین مطلبی که از ملا صدرا فرمودید روش نوشته بود.منتها چون میز قسمتی از تابلو رو پوشونده بود فقط دوسه کلمه اول جملات پیدا بود.وقتی اون کلمات رو خوندم احساس کردم حرفی وپیامی ونشانه ای در اون برای من هست.برای همین از ته دل احساس نیاز کردم که کل اون مطلب رو داشته باشم.الان که داشتم کامنتهارو میخوندم دیدم خداوند از طریق شما اون مطلب زیبارو در اختیارم گذاشت.بینهایت سپاسگزارم
درود بر شما که اسم زیباتون شعف در قلب انسان ایجاد میکنه:)
نوش روح آگاه تون
و خداوند رو سپاسگزارم که به مِهر خودش نشانه هاشو در هر آنچه بهش توجه کنی قرار داده
خدایا شکرت
که به قول مولانای عزیز:
چند باشی عاشق صورت بگو
طالب معنی شو و معنی بجو
صورت ظاهر فنا گردد، بدان
عالم معنی بماند جاودان
و بی نهایت سپاسگزار استاد هستم که در این سایت الهی به ما ، عالم معنی (درک شهود و آگاهی قلبی) رو آموزش میدن.
براتون سراسر نور و عشق الهی میطلبم
سلام به همه
سلام مخصوص به وجیهه بانوی نازنین
چقدر زیبا نوشتی عزیزم.
از خط به خط نوشته هات بوی آرامش و صلح درون و توکل به خدا به مشامم میخوره.
بی نهایت با عشق، تحسینت میکنم عزیزم.
غرق در لذت شدم وقتی از ملاصدرا، شیخ المتالهین نوشتی…
با ملاصدرا از سریال روشنتر از خاموشی آشنا شدم…
چقدر زیبا در مورد خدا صحبت کرده ملاصدرا…
منم عین یاسمن جان، ذخیره میکنم تو نوت موبایلم تا بارها و بارها بخونمش.
چقدر انرژی این کلام بالاست.
چقدر حس امید میده به آدم.
وجیهه بانوی نازنینم خیلی هدایتی از پاسخ سید علی جان خوشدل برای همسرتون، رسیدم به کامنتِ شما…
انگار این مسیر رو با دست های خدا طی کردم تا برسم به شما و کامنت هاتون…
الان، قبل نوشتن پاسخ براتون، از طریق پروفایلتون چند تا از کامنت هاتونو خوندم و لذت بردم از ارامشتون…
تاخیر رو جایز ندونستم و اومدم که بنویسم براتون…
که تحسینتون کنم.
که بگم چقدر افتخار میکنم و میبالم به شما و خودم و همه که با شما و سایر دوستان عزیز و توحیدیم تو این سایت آشنا شدم و هر روز بهتر و بیشتر باهاتون آشنا میشم و از دریای این حس ناب و آرامش بخش مینوشم …
منم سپاس گزار خدا جانم هستم که تو سایتم و اکثر وقتمو با این سایت و محتویاتش میگذرونم هر روز، نه هر جای دیگه ای مثل اینستاگرام، واتس اپ، تلگرام و …
نمیگم اینا بد هستن، نه.
بسته به استفاده ازشون، میتونن کاملا سالم و عالی هم باشن.
اما من انتخاب کردم از زندگیم حدفشون کنم تا بتونم با تمرکز لیزری روی محتویات سایت کار کنم، انرژی و زمانم رو که ثروتم هست رو بذارم واسه اینجا، واسه کار کردن بهتر و بیشتر روی خودم و بهبودم…
و چقدر هم که حالم رو بهتر و بهتر کرده هر لحظه.
مخصوصا جنس ارتباطم با الله یکتا رو…
سپاس بی اندازه دارم از خدا، از استاد نازنینم، از تک تک شما دوستای خوبم که با نوشتن کامنت دارین حال خوب، حس خوب، آگاهی های ناب و زندگی بخش رو اشاعه میدین.
عاشق تک تک تون هستم که انقدر ناب هستین، انقدر خالص و پاکین.
صبح که شروع کردم به خوندن کامنت، از آقای خوشدل نازنین که از طریق ایمیلم نظراتشون
رو فعال کردم، هیچ فکر نمیکردم به اینجا برسم.
به این روزی و برکت و حال خوشِ الانم برسم…
انگار که رفتم روی ابرها وقتی وصل شدم به مدارِ شما…
بی شک ایمیلم رو فعال میکنم روی نظرات شما، تا پیگیری تون کنم از طریق کامنت هاتون و حسِ نابی که تو نوشته هاتون هست و از روحِ شفاف تون میاد.
نمیدونم شما هم این حس رو تجربه کردین یا نه:
دیروز کاملا حس کردم دلم تنگ شده برای آقای خوشدل، حمید آقای حنیف، سعیده جانم، زهرا جان نظام الدینی، فاطمه و سایر دوستان نازنین و توحیدیم.
اینکه دلم هواشو کرد که کامنت هاشونو بخونم، وصل شم به روحشون، به احوالاتشون، ببینم خوبن سلامتن حالشون خوبه؟
دقیقا حس دلتنگی برای آشنایان و عزیزانی که از نزدیک میشناسم رو دارم نسبت به بچه های سایت…
این شگفت انگیزه که این همه دوست، خواهر، برادر نادیده پیدا کردم تو زندگیم.
که وقتی کامنت میذارن، میخونم، بیشتر و بهتر باهاشون آشنا میشم، دوست دارم پیگیریشون کنم، بخونم از روندشون، حالشون، احساسات و عملکردهاشون و صد البته که تحسینشون کنم برای پله پله رشد و بهبودهاشون.
وجیهه بانوی نازنین فکر میکنم این دومین کامنت من برای شماست، چقدر خوشحالم که امروز و این لحظه وجودِ نازنینت رو کشف کردم و میتونم بخونم ازت.
به آغوشِ گرم خدا میسپارمت هر لحظه عزیزم.
بنویس؛ که زیبا مینویسی.
بنویس؛ که حال خوب پخش میکنی.
بنویس؛ که آگاهی و کلام ناب انتقال میدی.
خلاصه در یک کلام:
عاشقتم وجیهه بانوی.
خدایا شکرت برای روزیِ امروز، ثروتِ امروز همین اول صبحی در شروعِ روزم: وجیهه بانوی خوش سخن.
خدایا چقدر زیبا هدایتم کردی که روزم با شادی و انرزی بالا ساخته بشه، مرسی عشقم.
هزاران درود به سمانه عزیزم
به صوفی باصفام..
به خواهر خوبم..
به غریبه آشنا به قلبم..
سمانه جان به قول سعیده عزیز کامنتت در بهترین زمان و مکان و احساس به دستم رسید.
پر شدم از شوق
از شعف
از عشق الهی
و نا خودآگاه در حین خوندن کامنت پر از عشقت یاد این جملاتی افتادم که آقا علی (ع) به شاگردشون کمیل بن زیاد آموزش دادن(تاریخ میگه کمیل بن زیاد از ایشون درخواست کردن تا چیزی بهشون بیاموزه و حضرت علی میگن شب جمعه بیا فلان بیابان خارج از شهر(که دور باشن از انرژی های عامه مردم) و اونجا بعد از نماز مغرب به سجده می افتن و با اشک چشم دعای معروف به دعای کمیل رو بهشون آموزش میدن)
و الان چقدرررررر این بخش از دعا شرح حال منه:
اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ
خدایا! مولای من! چه بسیار کارهای زشتی که پوشاندی
وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ
و چه بسیار بلاهای سختی که از من دور کردی
وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ
و چه بسیار لغزش ها که از آن نگاهم داشتی
وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ
و چه بسیار ناگواری ها که از من دفع کردی
وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ
و چه بسیار ثنای نیکویی که لایق آن نبودم و بر زبان ها منتشر ساختی…
بله سمانه جانم «وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ»
چی قشنگ از حس نابت گفتی دوست خوبم…دلتنگی برای دلهایی که صورتهاشونو ندیدی…
برای دوستانی که فقط انرژی هاشونو دریافت کردی ، چقدر این حست بهم نزدیکه… چقدرررررررررررررر درک کردم این حالتو عزیزم…
یقین دارم خداوندی که آگاه به دلهامونه خودش میدونه مسیر رو چطوری برامون بچینه که همه خواسته هامون تیک بخوره از کوچیک تا بزرگ…
از رسیدن به تک تک رؤیاهامون تا دیدن روی ماه دوستان ندیده مون به قول مولانای عزیز:
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف حق ناگفته ما می شِنوُد
نمیدونم حالت چطوره وقتی کامنت مینویسی سمانه جان که هر بار کامنتت روخوندم با اشک چشمم همراه شده ..
و منچقدر خوشبختم که خداوند چنین پاداشی بهم داده که این حال خوب رو میتونم درک کنم و با همه روحم نوش کنم…
و باز هم بگم از قانون عالی و ثابت الهی که امروز توی ستاره قطبیم از خداوند یک هدیه الهی طلب کردم و بعد از چند ساعت کامنت شما رو دریافت کردم…
سبحان الله از لطف بی پایانش.
و از باب سپاسگزاری از شما دوست نابم اجابت این دعای زیبای خواجه عبدالله انصاری رو براتون آرزو دارم که:
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ، ز خود به خود راهم ده
سمانه گلم دوستت دارم و برات سراسر نور و عشق الهی میطلبم*
وجهیه بانوی نازنینم
همین الان 19:05 پنجشنبه 22 تیر نقطه آبی در بهترین زمان به چشمم خورد…
در خوش زمان ترین حالتِ ممکن.
زمانیکه چند ثانیه قبلش گفتم میشه یه نشونه بیاد الان، یه دایره آبی ببینم؟
ذهنم گفت امروز 5 تا پاسخ دریافت کردی، بازم پاسخ میخوای؟ سیر نشدی؟
گفتم نه، بازم پاسخ از دوستانم رو میخوام. دوست دارم گفتگوهارو…
هر چی بیشتر بهتر و بهتر و بهتر.
که رفرش زدم سایتو و پیامت رسید دستم.
وجیهه جان حوالی نیم ساعت پیش نجوا اومد که یه تعهدم رو غلغلک بده…
از خدا هدایت خواستم کمکم کنه…
با همسرم رفتیم خرید، اومد بربری تازه بخره برای شامش و با کارت حساب کنه که نانوای عزیز گفت خیراتیه…
الله اکبر…
قبلش داشتیم از روزیِ غیرِ حساب صحبت میکردیم با هم
و داشتم جریانِ کامنت حمید آقای حنیف رو واسش تعریف میکردم که عصر خوندم: کولرشون خراب شده بود و کاملا هدایتی مرخصی شون جور شد، با همکارشون رفتن منزل و کولر رو تعمیر کردن به اسانی و شیرینی. ماجرای برگشت و سانتافه رو هم تعریف کردم که خدا بهشون گفت من که همه ی کارهای تو رو انجام دادم چرا برای برگشت به محل کارت از من درخواست نکردی؟
من با یه سانتافه مثل این بر می گردوندمت…
به همسرم گفتم ما همون لحظه، معجزه ی حضور و هدایت خدا تو زندگیمون رو هم که ببینیم، بازم سریع یادمون میره…
منظورم خودمون بود نه آقا حمید.
خلاصه خیراتی بودن نان، برای من نشانه بود از روزیِ غیرِ حساب که خدا میده.
به خودمم کمک کرد که تو باورهام و تعهدم سفت تر عمل کنم…
این بربری فقط یه بربریِ خیراتیِ ساده نبود و نیست…
ارزش مادی اش از اون سانتافه هم بیشتره…
اگه من اهلِ دل باشم و درک کنم.
خدایا تو روزیِ غیر حساب میدی، دقیقا وقتی تله ی باور کمبود فعال میشه داخلم و میترسم که منجر میشه به بروز یکی از الگوهای مخربم…
تو دستم رو گرفتی و میگیری.
سپاس گزارتم خدای من.
وجیهه جان دیروز متوجه شدم روزیِ غیر حساب یا همون ثروت، فقط پول یا هدیه نیست، شونصدتا چیز دیگه هم هست که تا حالا قلبم خاموش بود روشون…
باید لیست مفصلی که نوشتم رو بخونم الان تا تاکید شه واسم چقدر دایره ی روزیِ غیر حساب خدا وسیعه.
تا الان 5 صفحه انواعِ روزیِ غیرِ حسابِ خدا رو نوشتم، میدونم بازم هستن…
خلاصه که نشونه هاشو فرستاد واسم در کوتاهترین فاصله تا بفهمم و خطا نکنم.
الهی الحمدالله
عجب کامنت دلبری نوشتی برام وجیهه جانم.
عجیب خفنه این قسمت:
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ، ز خود به خود راهم ده
منم شما رو دوست دارم و از آرامش صورت و کلامتون آرامش میگیرم.
ممنونم ازت نشانه ی جذابِ این لحظه ام، وجیهه بانوی دوست داشتنی و لطیف.
ممنونم از حسِ نابی که در لابه لای خط های کامنتت بود و به من هدیه دادیشون.
خوشحالم که کامنتهامو میخونی و برام پاسخ مینویسی.
کامنت پاسخ از دوستان، یه دونه از روزی های غیر حساب هست که نوشتم تو لیستم. خدایا شکرت که امروز تا الان 6 تا بهم روزی دادی از این جنس یعنی پاسخِ دوستانم.
خدایا مرسی که منو نجات دادی تو عصرِ سومین روز از تعهد جدیدی که به خودم دادم و واسم خیلی خیلی مهمه.
هزاران درود بهت سمانه جان
خواهر قشنگم
خدایا شکرت امروز هم منو لایق روزیِ آگاهی کردی از طریق دوستان نابم
کامنتت اومد و مثل یک هدیه الهی بازش کردم و غرق لذت شدم از خوندش
از ماجرای رزق گفتی و از دریافت هدیه الهی در قالب یک نون خوشمزه بربری…
ای بنازم خدا رو که چه زیبا و سریع میشنود درخواست درخواست کننده را و پاسخ میدهد……
سمانه خوبم این هدایتت منو یاد کلامی انداخت از یک بنده خوب خدا که تجربه نزدیک به مرگ روزیش شده بود؛ میگفت خدا میدونههه این که میگن خدا از رگ گردن به ادم نزدیکتره…من دیدم و به نظرم رگگردن خیلییییییییییییی دوره…
من خداوند رو تو تک تک سلولهام دیدم..
میگفت وقتی مرور زندگی مو میدیم اونجاهایی که مستأصل شده بودم و تو دلم فریاد میزدم خدایاااااااااااا دعاهامو میشنوی؟؟؟!!!!!…به عینه دیدم تمام ذرات عالم گوش شدن و انگار من توی یک گوش بزرگ داشتم داد میزدم!!!!!!!
گفتی خداوند تو عصر سومین روز از تعهد جدیدت نجاتت داد … آفرین به اراده ت دوست قوی من
مولانای جان هم تو دفتر پنجم مثنوی میگه:
گفت از ضعف توکل باشد آن
ورنه بدهد نان کسی که داد جان
هر که جوید پادشاهی و ظفر
کم نیاید لقمهٔ نان ای پسر
…….
…..
جمله را رزاق روزی میدهد
قسمت هر یک به پیشش مینهد
رزق آید پیش هر که صبر جست
رنج کوششها ز بیصبری تست
ایشون هم اشاره میکنه که گاها روزی ها به واسطه صبرها به ادمها هدیه میشن…
سمانه جان اینکه گفتی داری لیست از روزی های بی حساب خداوند رو مینویسی عجب یادآوری خوبی بود برای من که غافل شده بودم از این مطلب ..
به زبون شکرگزاری میکردم ولی ازت یاد گرفتم که برم و مکتوبشون کنم…
این حرفت تلنگری بود برام:
«به همسرم گفتم ما همون لحظه، معجزه ی حضور و هدایت خدا تو زندگیمون رو هم که ببینیم، بازم سریع یادمون میره…»
درست میگی عزیزم
پناه بر خدا از نسیان….
حتماااااااااا از امروز مینویسم روزی های به غیر حساب رو تا بهتر از همیشه افسار ذهنمو بگیرم و کنترلش کنم…
و عجیبتر این که همیشه دیدیم هااااا که کار اصلی و گِره ها در زندگیمون زمانی باز شده که با همه وجود توکل کردیم و دلمونو از غیر اون کندیم ولی باز هم به وقت لازم درگیر نجواهای ذهن و فریب شیطان میشیم
چه قشنگ جناب سنایی میگه:
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست
با رضای دوست باید، با هوای خویشتن…
ممنونم دوست خوبم
سمانه باصفام
دوستت دارم
و برات سراسر نور و عشق الهی میطلبم زیبا رو*
سلام بر وجیهه بانوی عزیز چقدر من این شعر ملاصدرا رو دوست دارم هر وقت این شعر رو میخونم دگرگون میشم واقعا من انسان خیلی خوشبختی هستم که در مدار دریافت این آگاهی ها قرار میگیرم
خیلی به نکته خوبی اشاره کردین چقدر خوبه که ما همچین جایی رو داریم که تو هر شرایط احساسی که هستیم فقط کافیه بیایم تو سایت و کن فیکون میشیم خدا رو شکر که یه همچین خونواده توحیدی داریم
و بجای وقت تلف کردن تو سوشال مدیا اینجا دور هم داریم وجودمون رو صیقل میدیم و لذت میبریم
انشالله همیشه شاد و سلامت باشید
هزاران درود بر شما برادر بزرگوارم
سپاس از شما که احساس عالی خودتونو اینجا به اشتراک گذاشتین و تأییدی دوباره شدین بر این باور که:
حال خوب = اتفاقات خوب
و چه اشاره عالی داشتین به گفته جناب ملاصدرا باهاتون موافقم که کلام بزرگان انرژی عجیبی داره و اگر در مسیر توحید باشیم به لطف خودش، این انرژی عجیب هم به دل میشینه ..
امیدوارم سعادتمند و پیروز باشید و
براتون سراسر نور و عشق الهی رو طلب میکنم*
سلام به شما سید علی خوشدل عزیز
این روزها هر فایل جدیدی که رو سایت قرار میگیره و میام سراغ کامنت ها، اسم سید علی جان رو اول میبینم و من چقدر تحسینتون کردم این مدت، نه بخاطر اول بودن و امتیاز، بلکه بابت اینکه این آدم چقدر متعهدانه رو خودش کار کرده که این چنین کلام خدا توی حرفهاش و نوشته هاش جاری شده و این همه دوستِ ارزشمند تاثیرش رو دریافت میکنن و کلی بازخورد خوب میدن.
سید جان چقدر لذت میبرم از خوندن نتایجتون و خیلی زیاد تحسینتون میکنم، از رشد کسب و کارتون گرفته تا سفرهای هدایتیتون به آسانی و به زیبایی، و همچنین آشنایی و ازدواجتون با عادله ی زیبا و دوستداشتنی که من بدون اغراق دلم ضعف رفت براتون :))
زوج عزیز و نازنین، بدون اینکه دیده باشمتون، از ته ته قلب براتون آرزوی خوشبختی و عشق و آرامش و ثروت و سلامتی بیشتر و بیشتر رو دارم
در پناه خدا همیشه بدرخشید و در این مسیر، سبز بمونید
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوست فوقالعاده ام سید علی خوشدل.واقعأ فوقالعاده هستین من مدتی هستش که کامنت های بسیار بیدار کننده شمار ومی خونم وسعی میکنم نکات اصلی رو برای خودم بنویسم ومنطقی کنم مخصوصا کامنتایی کا از ایات قران استفاده میکنین من خیلی واضح یاد میگیرم ومیرم ایات وتو قران پیدا می کنم ودباره می خونم.
کامنتی که به مناسبت عید غدیر گذاشتین چقدر به من کمک کرد واقعا سپاسگزارم.
سوالاتی که مطرح کردین جرقه ای در ذهن من ایجاد کرد ومن هم اومدم چن تا. سوال در مورد مسائل خودم که به گمانم اصلا ریشه ای بهشون نپرداخته بودم نوشتم بعدش اومدم به هر کدام جواب دادم ابتدا ذهنم مقاومت داشت که من تو این مسائل اوکی هستم اما به محض اینکه از قلبم کمک خواستم برای هر کدام شاید 10 دلیل یا بیشتر باور مخرب وترمز مخفی نوشتم خدای من چقدر خوشحال که خداوند. منو هدایت کرد به خوندن کامنت های شما.
امیدوارم باورهای مخرب ومحدود کننده ام را با فرکانس الانم بتونم با رعایت قانون تکامل اصلاح کنم واز نتایج عالیش بهرمند بشوم ودر این مسیر از خدایی که هر لحظه قلبم حس اش میکند کمک میگیرم و ایمان که به سرانجام نیکویی میرسم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
سلام به علی آقای عزیز
خوشا به سعادت شما که اینقدر قشنگ قانون رو درک کردید و اجرا میکنید
و سپاسگزار از شما که تمام نتایج و درک خودتون رو از مطالب با ما به اشتراک میزارید
حرفهای استاد عزیزمان برای من حکم قانون اصلی رو داره و کامنتهای شما برای من حکم توضیحات و ساده سازی اون قانون رو داره، ازتون سپاسگزارم.
انشاالله که
تنتون سالم
تنور دلتون گرم
رزقتون بی نهایت
سلام و درود فراوان به سیدعلی عزیزم. سید علی من از صمیم قلبم دوستت دارم. و البته بینهایت تحسینت میکنم.
با کمی تاخیر عیدت مبارک.
هر چند خودت عیدی برامون.
سید علی از کامنتت بسیار بسیار لذت بردم، یه جاهایی هم مقاومت دارم و نمیتونم درک کنم، از بس مدارت بالاست. از خداوند درخواست هدایت میکنم که من هم بتونم مثل شما و مثل بقیه دوستان موفق سایت، جوری توحیدی تکاملم رو طی کنم و اونقدری نتایج بزرگ و طلایی دستم باشه که وقتی کامنت بنویسم ، از انرژی کلماتم بتونم باعث گسترش خیر و آگاهی باشم.
انسان ارزشمند ، انسان موحد ، سید علی عزیزم، از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم. خیلی کنجکاو هستم در مورد سایتت و فعالیتت بدونم، ولی خب میدونم شرایط توضیح دادنش توی کامنت نیست و البته خودم هم دوست دارم یه سایت داشته باشم ولی چطوریش رو نمیدونم. ولی میدونم وقتی ما درخواستی رو داریم جهان به درخواست ما پاسخ میده. در زمان و مکان مناسب و همسطح با تکامل مون.
به نام خالق هدایتگر
خدایا شکر که من هدایت شده هستم
خدایا شکرت که یه روز زیبا و دوست داشتنی دیگه را با هدایت خالق شروع کردم
خدایا هزاران مرتبه شکر بابت اینکه یه روز دیگه فرصت بهم داد که بیام و کامنت زیبای دوست عزیزم و مطالعه کنم
واقعا قابل تحسین هستند شما
می خوام بگم شما وقتی هر چیزی رو مورد پرسش قرار میدی تازه میفهمی که یک باور ثابتی هر روز صبح مثل کد روتین میگه من می خوام سردرد باشم واونهعی تکرار میشه و در نهایت عملی میشه!
به چه نکته ی مهمی اشاره کردی
باور باور واقعا همین که شما فرمودید
سپاس گزارم ازتون
شاد،سلامت،خوشبخت،سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند
سلام سید علی جان درود بر تو
از تو سپاسگذار هستیم که اینقدر برای کسب آگاهی هات وقت میگذاری و این آگاهی ها و تجاربت از نتایج رو با ما به اشتراک میگذاری،
علی جان دقیقا این جمله استاد کاملن درسته که اگر یه تومنو تونستی بکنی دو تومن میتونی اون دو تومنو بکنی چهار هشت و بیشتر،
من علی رجایی تا همین چند ماه گذشته بعد از جدایی از پدرم و استارت کار خودم با نام و یاد الله،در همین ماه گذشته من درآمد ماهی 20 میلیون و بیشتر رو تجربه کردم،و این تازه شروع کاره،در روند باورسازی هستم در روند ایجاد احساس لیاقت و ارزش هستم،که هر وقت رو باور احساس لیاقت کار میکنم قلبم به شدت باز میشه و نتایج یکی پس از دیگری میاد،
و دقیقا نباید بزاریم این روند رشد برامون عادی بشه،باید هر روز به دنبال بشتر و بیشتر و بیشتر کردن درآمدمون و لذت بیشتر باشیم،چرا این دوتارو کنار هم آوردم چون مکمل هم هستن درآمد بیشتر = لذت بیشتر و لذت بیشتر = درآمد بیشتر
منه علی رجایی قبلن خیلی کم توقع بودم و یه جورایی به کم راضی میشدم،اما الان هر روز یه آتشی در وجود من شعله ور تر میشه که بااااااید ثروت بسازی بشترو بیشترو بیشتر باید عادی نباشی باید قانع نباشی و هر روز از خداوند چیز های بیشتری طلب کنی،
علی جان منی که تا همین چند ماه پیش نجواهای شیطانی میومدم که فلان برگشت چکهارو میخوای چطوری حل کنی،به یاری الله رها کردم،و فقط تمرکز کردم به گوش دادن دوره دوازده قدم،عزت نفس و شیوه حل مسئله و همینطور حرکت کردم هر روز درخواست هر روز کار کردن رو باور ها و آموزش دادن و تمرین کردن سعی کردم از تک تک لحظاتی لذت ببرم،و لحظه ای ترس از شکست ترس از افتادن زندان یا هر چیز دیگه ای رو با توکل به خداوند به ذهنم راه ندم،و به یاری خدا طبق الهامی که از طرف خداوند بهم شد و راهکارهایی که بهم داد به زود مسئله چک های برگشتیم رو حل میکنم ،
هر روز تعداد شاگردانم داره بیشتر میشه هر روز بر حسن شهرت و محبوبیتم داره افزوده میشه چون واقعا عاشق خودم هستم واقعا عاشق خدای واقعی هستم واقعا سعی میکنم شورو شوقم رو هر روز برای بهتر زندگی کردن لذت بردن بیشتر ثروت ساختن بیشتر ،بیشترو بیشتر کنم،
و خداوند داره به تک تک اهدافم به تک تک خواسته هام پاسخ میده ،
این چند آیه دیروز منو کلن دگرگون کرد:
و [یاد کن] هنگامى را که حواریون گفتند اى عیسى پسر مریم آیا پروردگارت مى تواند از آسمان خوانى براى ما فرود آورد [عیسى] گفت اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید.(112)
گفتند مى خواهیم از آن بخوریم و دلهاى ما آرامش یابد و بدانیم که به ما راست گفته اى و بر آن از گواهان باشیم (113)
عیسى پسر مریم گفت بار الها پروردگارا از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عیدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه اى از جانب تو و ما را روزى ده که تو بهترین روزى دهندگانى (114)
خدا فرمود من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد و[لى] هر کس از شما پس از آن انکار ورزد وى را [چنان] عذابى کنم که هیچ یک از جهانیان را [آن چنان] عذاب نکرده باشم (115)
سوره مبارک مائده
این دقیقا کاری هست که ما داریم صبحو شب تو ستاره قطبی انجام میدیم،و تایید میکنیم قدرت و حضور و رزق خداوند تو زندگیمونو،و کاریه که باید همیشه انجام بدیم ،
واقعا چرا ما باید حتی تو ذهنمون به کسی غیر از خداوند قدرت بدیم؟
همه چیز با درخواست و تجسم و تکرار باور ها درست در راستای خواسته ها خلق میشه،
خدارو سپاسگذارم که من رو هدایت کرد تا قوانینش رو بشناسم،
علی جان ممنونیم ازت که کامنت مینویسی ممنونیم که داری رو خودت کار میکنی پاتو فراتر از ترسهات میگذاری و حرکت میکنی
انشاالله همیشه در پناه خداوند و در مسیر هدایت باشی انشاالله روزی همگی در کنار هم جمع بشیم و از بودن در کنار هم و صحبت های خدای گونه لذت ببریم،
روز به روز موفق تر ثروتمند تر شادتر خوشبختر و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی علی جان،
عیدت هم مبارک
به نامی نامیه حق
سلام دوست عزیز
ممنونن بابت اگاهیی های نابت ثثکه با ما به اشتراک میزاری
کامنت شما رو که بار اول خوندم بار اگاهیشو درک نکردم گفتم مریم برگرد انقدر بخونش تا بفهمیش مطمئنم تو این کامنت اگاهیی هایی هست که با یک بار خوندن متوجش نمیشی هر پاراگرافیو سه چهار بار میخوندم سوالاتو به موضوع خودم وصل میکردم از خودم سوال میکردم
(روزا خیلی سعی میکنم خدارو عمیق تر بشناسم و با بررسی ریشه ای تر خودم به وضعیت حقیقی خودم از نظر فرکانسی پی ببرم و بفهمم دلیل چیزهایی که نرجبه می کنم چی هست!) من به این جملتون کلی فکر کردم
منم امشب نشستم درست حسابی به وضعیتم فکر کردم یه چکاپ فرکانسی انجام دادم دیدم اوه
خیلی کار رو سرم انبار شده
باید یه دستی رو سر وصورت وضعیت حقیقی خودم بکشم
وباید ببینم دلیل این تجربه ها وخصوصا الگو های تکراری چیه
سیدعلی جان اگر بیشتر از نمونه سوالاتت بیشتر برامون کامنت کنیید عالیی میشه
من عاشق سواال کردن از خودمم
چون خیلی راحت جوابا بهت گفته میشن
(مثلا وقتی داشتم فایل استاد جلسه اول رو بعد از دفعه ششم گوش میدادم وقتی ایشون میگفتن به هرچیزی که می خوای میرسی دیدم ذهنم میگه نه! کی گفته
شاید صداش رو 5 مرتبه اول نشنیدم ولی بعد از دفعه ششم دیدم بعله آقا پسر صداش در مورد زیر فشار! بعد اونجا فهمیدم که وقتی میری تو فاز شیتشو مغزی از یه جایی به بعد ذهن شروع میکنه به ولکنش دادن و میفهمی کجای کار می لنگه!)
من از اگاهیی شما اینجور برداشت کردم که باگ های ذهنی مقاومند اونایی که خودشونه اون ته تها پنهان میکنن با تکرار باورهای درست وشنیدن اگاهیی ها خودشونو نشون میدن این فایل ها ی استاد مثل مقاش عمل میکنه میگرده اون مو ریزهای زیر پوست رو میکشه بیرون وواقعا عجب حالی میده که با مقاش میفتی به جوون اون موهای زیر پوست ،خصوصا وقتی هم موفق میشی درش بیاری
اینجا از جملتون فهمیدم تکرار میتونه معجزه افرینی کنه
مثلا اگه سوال از خودت پرسیدی وجواب نگرفتی وقتی این سوال پرسیدن رو هی تکرار کنی دیگه سزیعتر جوابا بهت گفته میشن
(بعد اونجا گفتم دقیقا همینه وقتی برات خیلی تعجب برانگیز نباشه یعنی عادت زندگیته و این باورته!)
دیدم درسته من دیگه واسم طبیعی شده بی محلی های همسرم ،
انقدر طبیعی شده که اگه محبت کنه
تعجب میکنم
سوال :چرا من دریافت نمیکنم عشق ومحبت رو
چرا من یه رابطه عاشقانه خالصانه ندارم
چرا فکر میکنم من نمیتونم این عشق ومحبت رو از همسرم دریافت کنم
چرا فکر میکنم اون نمیتوننه این عشق رو به من بده
چرا فکر میکنی زندگی با اون نمیتونه سرشار از عشق محبت ودوستی باشه
چرا فکر میکنی همسرت در کنار تو لذتت نمیبره
چرا فکر میکنی همسرت ادم پیچیده ای هست
واو
چقدر باگ ذهنی دارم خدایا کمک کن چون یه جهاد اکبر میخواد واسه حل کردنش
برام طبیعی شده هر روز مریض شدنام
افتاده بودم روی دور تکرار دو روز خوب بودم ده روز مریض دیگه عادت کرده بودم وهرقت تکرار میشد ادیگه تعجب نمیکردم ومیگفتم من چون خونمون سرده پس طبیعیه که همش مریض باشم
گفتم من همونی نبودم که تیرویییدم خیلی بالا رفته بود اما یک ماه با تجسم به حد نرمال رسوندمش
طوری که دکتر تعجب کرد
من همونی نبودم که در اوج مریضی وتیروئید بالام تونستم سحر خیز بشم وروتین سلامتیم رو کامل انجام بدم
چرا الان نمیتونم ؟
اینجا سید جاان این اگاهیی که نوشتید عالی بود ،
(چون عملکردم با همون کیفیتِ قبل تغییرات ایجاد نمی کنه )
سید درسته
وقتشه که بیشتر روی خودم کار کنم
وقتشه یه حرکتی بزنم
امشب به خدا گفتم از دوازده قدم شروع کنم یا دوره عشق ومودت
خدایا اگاههی نزد توست من نابلدم
تو اگاهم کن
خدایا تو دانایی من نادان
تو قدرتمندی من ضعیف
تو بزرگیو من کوچک
پس تنها تو را میپرستم وتنها ازتو یاری میخوام اگر هدایتم کنی از سپاسگزارانت خواهم شو
سید علی جااان خداوند بر زندگیت نور الهی بپاشاند
از خداوند سپاسگزارم که در این مسیر الهی قرارم داد
یاحق
سلام علی آقا،
خیلی از کامنت ها و مطالبی که روی سایتی میزارید انگیزه می گیرم و ذهنم باز تر میشه ممنون ام.
نتایج شما گواه این که خیلی خیلی عالی تمرینات رو انجام می دهید.
بسیار مشتاق هستم که تو گروهی که دوستان عباس منشی هستند عضو بشم ممنون ام. حیف که ایران نیستم که در دور همی ها هم شرکت کنم.
سلام خانم فیضی پور عزیز من هدایت شدم به کامنت شما ک در مورد کنکور گذاشته بودید .https://elmeservat.com/fa/more-focus-on-blessing-more-achieve/comment-page-103/?orderby=comment_rate&order=asc#comment-291156
فکر کنیم این لینکش باشه ،میشه یکم بیشتر در خصوص کنکور توضیح بدید ک چیکار کردید چقدر خوندید روزی چند ساعت میخوندی ؟ من امسال کنکور ارشد میخام شرکت کنم ترس دارم اولین بارمه .حسابداری میخونم وقتی کتاب تست نگاه میکنم هیچی بلد نیستم بلد نیستم بخونم اینا مانع خوندنم میشه ،از طرفی دلم میگه قبول میشم دولتی ، رتبه دو رقمی میارم ،همش تجسم میکنم ک قبول شدم جشن میگیرم ، یعنی راحت تجسم میگنم اما وقتی کتاب باز میکنم مطالبو میبینم ترس میگیرتم ،نمیدونم چیکار کنم میشه لطفا بگید شما چیکار کردید
سلام علی جان واقعا از کامنت هات خیلی انرژی میگیرم من به واسطه سری فایل های پترن ها به عالمه کد مخرب شناسایی کرده بودم که ذهنمداشت نحوا میکرد ای بابا اینا را چطور میخوای تغییر بدی خیلی زیاد هستند و من توی دفترم از خدا خواستم نحوه اینکه من چطور قدم به قدم باورهاموتغییر بدم بهم بگه هدایت شدم به کامنت شما
1- اول کارهایی که واست طبیعی هستند پیدا کن( همون الگوهای تکرار شونده)
2- با چرا بپرس؟ چرا این کارا انحام دادی؟ چرا این طور فکر میکنی؟ و در اثر پرسیدن های مداوم مچ ذهنتومیگیری
3- حالا بیا منطق بساز هر دلیلی که ذهنت میاره تو بیا با منطق جواب بده
4- این مار باید مداوم و مداوم و مداوم تکرار بشه روزی چندین ساعت
بازم مننون علی حان خیلی خیلی کامنتاهای شما عالیه
بنام رب العالمین
علی جان سلام
لذت بردم از کامنتت و بسیار بسیار پر محتوا و بدون حاشیه های اضافه و اصل داستان رو بیان کردی و چقدر نکات عالی و درجه یکی توی این صحبت هات بود بسیار لذت بردم
انشالله مثل همیشه بدرخشی و از تجربیاتت برامون بنویسی
همایون باشی
اقای خوشدل سلام
از اینکه بعد ازاین همه نتایج عالی هنوز سایت رو همراهی میکنید وهستید وبا پیام ها وسوال های چالشی به ما هم درک بهتری میدهید ممنونم
واقعا من با این کیفیت بهبودی نتایج نمیگیرم باید خیلی بیشتر رو خودت کار کنی باید خیلی عمیقتر به درون خودت سفر کنی
باید نتایج رو دوباره به چالش بکشی اگر نتیجه خوب بود چرا وچه کاری کردم که شد واگر نمیشه چرا
سلام علی جان
واقعا شجاعت تو تحسین برانگیزه
شجاعتت برای این حجم از خودشناسی ای که در پیش گرفتی و میدونم آنقدر آدم دقیق و باهوشی هستی که تا حل نکنی ول نمیکنی.
خودت میدونی که خودشناسی سخت ترین کار دنیاست چون ما داریم وارد ناشناخته ای میشیم که فقط خودمون باید واردش بشیم و از هر علم دیگه ای که بیرون از ما هست و میشه از بیرون دیدش سختتره.
و واقعا خداقوت بهت که این همت و شجاعت رو داری که تو این سالها که میشناسمت بدون وقفه داری روی خودت کار میکنی.
ایولا بهت پسر و خداقوت
خداگونه باشی رفیق
عرض ادب و درود فراوان خدمت دوست عزیزم سید علی خوشدل
از کامنتای زیباتون لذت میبرم و از این همه نتایج خوبو پایداری که گرفتین و میگیرین
در رابطه با این سلسله فایلا که استاد بزرگوارمون گذاشتن در رابطه با پیدا کردن الگوهای تکرار شونده،میخواستم از شما بزرگوار بپرسم بعد از اینکه ما ایرادامونو پیدا کردیم به عنوان مثال که بتونم منظورمو بهتر برسونم مثل همون جمله ای که استاد گفتن یک الگو مدام تکرار میشه مثلا یه سهمی رو تا میخریم با کله میاد پایین یا طلا مونو میفروشیم به محض اینکه فروختیم گرون میشه کلی خودمونو به آب و آتیش میزنیم تادر آمدمون زیاد بشه با یه موج آروم میره بالا ولی کل اون در آمد که توی چند ماه تونستی بالا ببریش در عرض چند روز همش صفر میشه بعد میبینی که رسیدی نقطه ی اول یا هزارتا الگوی تکرار شونده ی دیگه که میشه مثال زد و من الان نمیخوام که به من راهکار بدین که درآمدم زیاد شه و رزق و روزی زندگی ام بالا بره این یه مثال بود و سوال اصلیم اینه که ما وقتی الگوی تکرار شونده رو پیدا کردیم و قبول کردیم یه ایرادی تو باورهامون هست که مدام این الگو برامون تکرار میشه اون باور ایراد دارو چه جوری پیداش کنیم از کجا بفهمیم چه باوری باعث ایجاد این الگوهای تکرار شونده میشه؟
متشکر میشم اگر دوستانیم که این کامنتو میخونن راهنمایی کنن
به امید حق
سلام سید علی عزیزم
حالت باشه کوک کوک کوک
این بار دوممه ک دارم کامنتت رو میخونم
یبار دیشب قبل خواب خوندم و یبارم الان
ایده ی خفنه
از خودمون سوال کنیم تا خودمون رو بشناسیم-
تا راه حل بهمون گفته بشه – تا صدای مغزمون رو بشنویم
خیلی خیلی خوبه
وقتی از خودت میپرسی
چرا الان من شاهانه زندگی نمیکنم؟
چون ب اون اندازه ثروت ندارم…
چرا ب اون اندازه ثروت ندارم؟
چون کارکردن رو خودت رو جدی نگرفتم
چون عزت نفس ندارم
چون ترس ها منو رو در برگرفته ( نظر دیگران- ترس از اینکه شروع کنم و نتیجه نگیرم – تایید دیگران)
ته وجودم نمیخوام بها بپردازم
و میشینی راه حل میچینی برای این موارد
دیشب درحالی ک دراز کش روی تشک بودم کامنت زیبات رو مطالعه کردم و تموم ک شد گوشیم رو گذاشتم و همونجا بدون کاره دیگه ای میخواستم بخوابم
ک یادم اومد من شب های قبل نکات مثبت روزم رو مینوشتم
اینقدر نجوا اومد ک ننویسم
ک خستم ولش کن
فردا صب مینویسم
خودمم باهاش راه میومدم میگفتم
درسته الان فقط وقت خوابه
تا اینکه صدایی درونم گفت
چرا الان این کار رو انجام نمیدی
خودش دیگه جواب داد : چون نمیخوای تغییر کنی
بعد از این گفتگوی درونی تمایلم ب خواب کم شد و رفتم نکات مثبت اون روزم رو داخل دفترم نوشتم
الهی شکرت
انگار با چرایی داری ارزش هات رو بیادت میاری – استاندارد هات رو بیادت میاری- هدفت رو بیاد میاری –
بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر انچه خواهی ک تویی
ممنون بابت انتقال این اگاهی و این حس خوب
مراقب خودت باش
به نام الله یگانه
سلام به استاد بی نظیرم وسپاس گذارم ازتون برای این مجموعه سوالاتی که با جواب دادن بهشون ما می تونیم الگوهای خودمونو که نشان دهنده باورهای قلبیمونه رو پیدا کنیم که اصل اول همینه کا ما پیدا بگنیم بگ هامونو تا بعدش بتونیم راه حل براشون پیدا بکنیم به لطف الله مهربان
خب سوال مطرح شده این قسمت که میگه وقتی باشرایط استرس زا یا چالش برانگیزی مواجه می شوی چه واکنشی نشان می دهی؟
اول بگم که واقعا خدارو سپاسگذارم برای این آگاهی هایی که از شما یاد گرفتم وتا حد توانم بهشون عمل کردم که همون حدتوانم به همین اندازه که نتایج رو دارم بهم برگردونه نه بیشتر نه کم تر. ومی تونه این توان من برای کنترل ذهنم بیشترو بیشتر بشه وهمونجورم نتایج بهتر بشه
وحالا واکنشی که قبلا در بروز مسائل نشون میدادم این بود که خیلی از دست خدا شاکی می شدم وفکر میکردم خدا اینجور شرایطیو برام خاسته ومنم یه بنده ایم که قربانیه وراه حلی نداره جز تحمل کردن وفقط میگفتم اینم میگذره وبه قولی صبر میکردم ولی نه صبر با ایمان نه صبر با توکل فقط صبری از روی عجز وناتوانی واگرم می تونستم مسئله رو مینداختم گردن یکی دیگه او خودمو میکشیدم کنار وفقط احساس قربانی بودن داشتم تا یادم بره اون موضوع مثلا
ولی العان به لطف خداوند اینقدر تواناایمو بردم بالا وروی خودم کار کردم که سریع توی شرایط های نا مناسب اول به خودم میگم محمود اینو یادت باشه این مسئله هم آخرش تموم میشه این تویی که بعد از این طوفان می تونی محمودی قوی ترباشی یا همون قربانیی که قبلا بودی و واقعا همینو که به خودم میگم یه حسی توی وجودم برانگیخته میشه که نه باااید اتفاقعا درست رفتار بکنی وطبق قانوی که یاد گرفتی عمل بکنی تا میوه بعد از این تضاد رو بچینی ولذتشو ببری وخدارو هزاران مرتبه شکر که از وقتی اینجوری به مسائلم نگاه کردم مثل قبل مشکل استرس زایی پیش نیومده در حدی که نتونم کنترلش بکنم وهربار که با این دید نگاه کردم به این طوفان که اگر دوم بیارم وطبق قانون رفتار بکنم بعدش یه لول میرم بالا تر همینجورم شد برام والعان به قول شما نتیجه توی دستمه وسریع میگردم دنبال راه حل وآرام کردن خودم ودید مناسب داشتن برای راه حل نه فرار یا عجز وهمه اینا به لطف خدایی بوده که منو توی این مسیر زیبا قرار داده
واز شمااستاد فوق العاده بی نهایت سپاسگذارم وممنونتونم برای این آگاهی های ناب
وبهترینارو براتون میخوام
واز خداوند میخوام که همه ماهایی که متعهدیم به تغیر وکار کردن روی خودمون حد توانمونو ببره بالا و اونقدر توانا بشیم که هیچ طوفانی نتونه مارو خم بکنه
سلام ودرودخدمت استاد بزرگوار و عزیزم جناب آقای عباس منش ممنونم از اینکه ماروبه راه درست زندگی هدایت میکنیدالگوی تکرار شونده من زمانی هست ک باپارتنرم دعوام میشه اصلاانگاردنیابه سرم خراب شده واصلا هیچی برام مهم نیس تاجایی ک حتی میلی به غذاخوردن ندارم اصلاباتمام دنیاقهرمیکنم ولی اززمانی فایلهای شماروگوش میدم خیلی شرایطم بهتر شده و دیگه مثل قبلنا اون حالتابهم دست نمیده واین رفتارالانمومدیون گوش دادن به فایلهای شمامیدونم
باتشکر فراوان از زحمات بی وقفه شما،️️️️
سلام استاد عزیزم و مریم جان. خیلی خوشحالم که هر چند روز با شما در ارتباطم .
استاد من تو شرایط استرس زا همون کار هایی که شما گفتین رو انجام میدم . البته همیشه یه الگو نیست چندین الگو .
وقتی که خیلی خیلی ناراحت باشم و فکر کنم کاری از دستم بر نمیاد و مغزم هنگ کرده منم خیلی وقتا با خوابیدن خودمو آروم کردم .
خیلی وقت ها با گریه خودمو آروم کردم گریه های طولانی که تا فرداش هرکی ببینه میفهمه گریه کردی اما اینا که میگم همشون تو این حدود یک سال که همراه شما بودم واقعا خیلی کم شدن و خودم قبلا متوجه تغیر شدم .
ولی تو این مدت اخیر با رهکار های شما خودم رو آروم کردم و خیلی جواب گرفتم . با اون فایلی که در مورد عصبانیت بود. چون من بخاطر پسرم بعضی وقتا استرس میگیرم و عصبانی میشم . قبلا سرش داد میزدم و گاهی کتک . اما الان نفس عمیق خیلی بهم کمک میکنه . و اینکه خودم رو جای اون میزارم و تمرین در صلح بودن رو انجام میدم .
وقتی در رابطه با همسرم استرس میگیرم . تلاش میکنم باهاش صحبت نکنم یا جوابش رو ندم که دقیقا همون وقتا اونم خیلی اسرار داره حرف بزنم و هرجا میرم دنبالم میاد چون بعضی وقتا انقدر استرس میگیرم و نمیتونم جلو خودم بگیرم که چیزی نگم از خونه میرم بیرون خیلی دوسدارم قدم بزنم چون میدونم با قدم زدن طولانی آروم میشم اما اونم راه میوفته دنبالم میاد و باز من بیشتر عصبانی میشم. واقعا اینو تجریه کردم و میدونم ترک محیط و آروم کردن ذهن بعد هم فکر های منطقی چقدر خوبه.
کار دیگه ای که انجام میدم وقتی خیلی استرس دارم پناه میارم به قرآن و خیلی راحت آروم میشم .
موسیقی گوش میدم . تا فکرم آروم بشه . فایل های زندگی در بهشت هم خیلی بهم کمک میکنه .
ولی اصلی ترین کاری که میکنم اینه که تلاش میکنم از اون استرس خلاص بشم و ذهنم آروم کنم تا به یک راه حل خوب هدایت بشم .
یه چیزی که یادم میاد از همون بچگی وقتی استرس بزرگی داشتم تو همون گریه هام همش و همش و همش خدا رو صدا میزدم اگر تنها بودم بلند صداش میزنم و میگفتم آخه خدایا چرا ؟ چرا باید اینجوری باشه ؟ چرا ؟ چرا؟ چرا؟ یادمه با خودم و خدایم خیلی حرف میزدم و ازش سوال میپرسیدم. آخر هم بخاطر اینکه همیشه دنبال اصل ماجرا بودم و هدایت میخواستم به این سایت راه پیدا کردم چون من در وجودم حس میکردم این راه حل هایی که همه میگن واقعا جواب نمیده چون همه رو امتحان کرده بودم
اما واقعا تو این مدت آشنایی با شما و انجام تمرین ها و عمل کردن به آگاهی ها و از همه مهمتر باور آگاهی ها . آنقدر در من تحول ایجاد کرده که خدا شاهده استرس تو زندگیم شاید به 10 درصد رسیده یا کمتر . چون دیگه خودم برای خودم خیلی ارزشمند شدم چون خدارو شناختم . چون توحید رو شناختم . چون فهمیدم من اختیار دار تمام شرایط خودمم و دیگه هیچ عامل بیرونی برام مهم نیست.
الحمدالله رب العالمین . استاد من واقعا خیلی ثروتمندم و شما بزرگترین حامی و استاد من بودین . صمیمانه مچکرم. و روی ماه شما رو میبوسم.
فعلا خدانگهدار
سلام استاد ، الگوی رفتاری من در مواقع استرس شدید این هست که دوست دارم برم بیرون و جاهایی مثل کافه و رستوران مورد علاقم ک همیشه دوست داشتم برم و غذای اونجا رو امتحان کنم ولی به دلیل شرایط مالی که داشتم این امکان وجود نداشته. و وقتی میرم بخش زیادی از درآمد ماهانم رو برای این موضوع هزینه میکنم و بعضی وقت ها جوری میشه که دیگه برای رفت و آمد به محل کارم ام هیچ پولی نمیمونه.اما در مواقع که استرسم اونقد زیاد نیست خوابیدن و گریه کردن بهم کمک میکنه.
بنام الله یکتا
یادمه جایی ازتون شنیدم،سلامتی طبیعیه، مریضی غیر طبیعی ثروتمند بودن طبیعیه و فقیر بودن غیر طبیعی،رابطه عالی داشتن طبیعیه و تنش غیر طبیعی و الی آخر ….
در نبود نور تاریکی بوجود میاد،تاریکی بخودی خود چیزی نیست که بخوایم بوجودش بیاریم،مثلا ما نمیتونیم وارد اتاقی بشیم و با زدن یه کلید تاریکی رو بوجود بیاریم…بلکه مافقط میتونیم با قطع منبع نور تاریکی رو داشته باشیم ،داشتن سلامتی ،ثروت،شادی،رابطه ی عالی،و….طبیعیه و عادیه
اما ما با باورهای اشتباه همیشه فکر میکنیم بلاخره عادیه بعضی وقتها مریض بشیم،عادیه بعضی وقتها دعوا پیش بیاد تو روابط،عادیه بعضی وقتها فقیر باشیم و ورشکست بشیم
تازه بعضا فکر میکنیم که این بدبیاری ها امتحان الهیه و بقول معروف
هر چه در این جا مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند
و وقتی رو موج بدبیاری و بدبختی بالا پایین میشیم خوشحالیم که بلاخره خدا ما و بیشتر دوس داره و داره امتحانمون میکنه
چیزی به اسم شانس وجود نداره،ما هر چی رو بخوایم میتونیم با باورسازی و احساس خوب برای خودمون بوجود بیاریم
واما جواب سوال
من وقتی خیلی استرسی میشم و کنترل اوضاع میخواد از دستم دربره سریع وضو میگیرم و نماز میخونم و باخدا صحبت میکنم،چشام و میبندم و ابا خدا حرف میزنم و سوالم و از خدا میپرسم،وقتی یکم تپش قلبم اومد پایین و تونستم یکم احساسم و بهتر کنم قرآن و باز میکنم و خداوند باهام حرف میزنه،و جالب اینجاست که صددرصد جواب سوالم رو تو یکی از این آیه ها پیدا میکنم
دوستان گلم براستی که خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتره…
من جوری شدم که با تمرین فانوس دریایی تونستم خیلی از خواسته هام رو اوکی کنم
جوری شدم که حواسم در 99درصد موارد به خواسته هامه
عاشقتونم
سلام به فرشته جان
چه راهکارهای عالی دارین برای آرامش خودتون در هنگام بروز چالش
احسنت میگم بهتون و خداوند رو شاکرم برای این همه پاسخ های عالی که خب روش شما هم جزو بهترینها بود…
همگی مون میدونیم وقتی به چالش و مسئله ایی برمیخوریم کنترل کردن ذهن کمی سختر میشه و فقطط افرادی میتونن در این زمینه موفق باشن که در شرایط عادی روی خودشون کار کردن و افسار این ذهن چموش رو در دست دارن..
وای که گاهی اوقات در این مواقع شیطان چه جولانی میده ولی به قول شما ،شیطان همون تاریکیست که در نبود نور و عشق الهی به وجود میاد.
خدا رو شکر میکنم که اینجا بیشتر و بیشتر داریم با نور حق آشنا میشیم…
الهی غرق نعمتیم الحمدالله…
ممنونم از شما فرشته جان که نوشتین برامون و تجربه با ارزشی از خودتون بجا گذاشتین.
براتون سراسر نور و عشق الهی رو میطلبم*