پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3
    205MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3
    12MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

658 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه خاوری گفته:
    مدت عضویت: 1736 روز

    سلام ب استاد و خانم شایسته عزیزم و بچه ها ی سایت. راستش دیروز ی چیزی ب ذهنم خطور کرد از وقتی قانون آفرینش و خریدم و گوش میدم و تمرینارو انجام میدم و تازه فهمیدم چرا به خواسته هام نرسیدم بخاطر ترمزهای که داشتم ثروت میخواستم میگفتم نمیخوام مثل فلان کس بد باشم و میخوام انسان شریفی باشم فکر میکردم ثروت آدمو مغرور و حریص میکنه و بخیل چون زیاد شنیده بودم این فقط یکی از ترمز های منه توی ثروت ساختن وقتی این فایل دیدم تازه فهمیدم چرا من همش خواب می بینم که میخوام ماشین روشن کنم و پامو میزارم روی گاز ولی ماشین حرکت نمیکنه چون من توی زندگی واقعیم ترمز های زیادی دارم بخاطر همون توی خواب ها هیچ وقت ماشینم حرکت نمیکنه آدم بلند پروازی هستم و آرزو های بزرگ دارم و قدمم برداشتم ولی نتیجه نگرفتم و یکی از آرزوهام اینه که از ایران برم ولی ب دلایلی مسخره‌ای کارم گره خورده بود که نتونستم برم. ولی این خواب ها انگار ی جور الهام بوده که دختر تو نمیتونی ماشین روشن کنی جز اینکه پاتو از ترمز برداری و بتونی حرکت کنی. همین دیشب بود خواب باغ سیب دیدم که عاشقشم خواب های خوب که نشون میده دیگه اون خواب قبلی رو نمی بینم و انگار مدارم تغییر کرده که ب لطف خدا و استاد عزیزم و قانون آفرینش من پامو از ترمزهای زندگیم برمیدارم و پامو میزارم روی گاز و حرکت میکنم. دیروز دلم گفت برو این کامنت بزار و منم انجام دادم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان گلم

    خدایا واقعا ممنونم

    چقدر این اگاهی وفایل ها رو درست در زمانی که بهش نیاز داشتم ،دریافت کردم

    همین دیروز بود ،که از خدا درخواست کردم که:خدایا به من اگاهی بده که بر ایمانم بیفزاید .

    وامروز وارد سایت شدم ،اون اگاهی ناب رو تو این فایل ،دریافت کردم ،

    من دیروز با خدای خودم راز ونیاز کردم و گفتم خدایا ،کمکم کن درونمو بشناسم ،بفهمم چه باور هایی دارم و چه منطقی رو برای تغییر اون باورها به ذهنم بدم ،

    وباور من این بود (البته یکی از مهم ترین هاش)

    که مریضی من و بچه هام ،ژنتیکیه

    وبعد این ایه ی قران تو ذهنم اومد ،که (خلقکم من نفس واحد)

    چقدر به ارامش رسیدم

    چه باور شرک الودی داشتم به اسم ژنتیک

    خداوند مارا از یه نفس واحد ویه جسم واحد مادی و روح افریده وهمه برابریم وچیزی به اسم ژنتیک ساخته ی ذهن بشره

    واین باور شرک و باور به بی عدالتی خداست

    اینکه بعضی رو بهتر افریده و بعضی رو بدتر (ژنتیک بدتر)

    این فایل هایی که اخیرا استاد تو سایت قرارداده ،در حد یه دوره ی کامل ،منو به خودشناسی رسوند

    اینکه چرا با وجود تلاش فراوان به خواسته هام نرسیدم ؟

    چه ترمزهایی دارم که ،با وجود تلاش فراوان ،اجازه ی رسیدن به خواسته هامو نمیده؟

    چرا از انجام کارهایی که میدونم باید انجام بشن ،فرار می کنم

    دلایل تمام این سوالات رو ،من تو این فایل های بی نظیر ،دریافت کردم .

    من واقعا همیشه ازین همه اگاهی استاد ،به وجد میام

    تبارک الله احسن الخالقین

    قبلا من تمام تلاشمو رو افزایش مهارتم درکار می گذاشتم ،ولی نتیجه تغییر نمی کرد

    الان فهمیدم ،که باوجود ترمزهای مخفی ذهنم ،هرچقد که تلاش فیزیکی کنم ،به جایی نمیرسم

    حرف های خدا ،همیشه برزبان استاد، که دستی قوی ،از دستان الهی هست،جاری میشه و منو یه مدار بالاتر میبره

    الهی شکرت

    درمورد الگوهای تکرار شونده ی خواب ،من تمام خواب هایی که استاد گفتند ،رو شاید بگم به مدت ده سال یا بیشتر ،بعد از پایان دبیرستان ،مرتب به خواب میدیدم

    زمانی که ،به خاطر مشکلات مالی خانواده م ،مجبور به ازدواج بودم (مادرم بخاطر باورهای اشتباهش ،فکر می کرد تنها راه اینکه زندگی ما خوب بشه ،اینه که دختراشو زود ،شوهر بده ،چون خانواده م پرجمعیت بود ) بعد از ازدواج ،احساس می کردم ،چون ادامه تحصیل ندادم ،باوجود علاقه ی زیادم ،دیگه هیچ‌راهی برای موفقیت نیست

    دوبار کنکور دادم ،اما چون باور داشتم مگه میشه براحتی تو کنکور قبول شد ،زیاد تلاش نکردم وقبول نشدم

    وسالها حسرت خوردم ،وناراحت بودم که جایگاه من ،اینجا نیست و مادرم وهمسرم رو مقصر مشکلاتم می دونستم

    هرشب خواب میدیدم ،دارم از بلندی سقوط می کنم ،با یه حالت ترس شدید ،اما دلیل این خواب رو نمی فهمیدم

    الان می فهمم که دلیلش ،این بود که چون ناامید شده بودم ،وتلاشمو ادامه ندادم ،از لحاظ معنوی سقوط کرده بودم

    خواب بعدیم ،این بود که دارم میرم مدرسه ،اما نزدیکای مدرسه می فهمیدم ،کفش نپوشیدم وبا دمپایی اومدم

    یا اینکه امتحان دارم و مداد نیاوردم یا درس نخوندم

    یا اینکه ،داشتم میرفتم مدرسه و لی ،ازیه جای دیگه سر در میاوردم ،

    بنظر خودم ،مداد نداشتن و یا نپوشیدن کفش ،نشان ازین میداد که من ایمانمو از دست دادم و مسیر موفقیت رو ناتمام گذاشتم

    وسر درآوردن از یه جای جدید ووحشتناک ،هم بخاطر عدم ادامه ی راه و تلاش نکردن برای رسیدن به خواسته هام رو نشون میداد و من به قول قران (فی ضلال مبین) در گمراهی اشکار بودم

    مورد دیگه که تقریبا هرشب خواب میدیدم ،این بود که در حال فرار بودم ،از یه حیوان ترسناک یا چند نفر ترسناک ،که نمی دیدم ،اما احساس می کردم ،پشت سرم هستند،

    اون موجودای ترسناک ،که نمی دیدم ،افکارم بودند که به شرک الوده شده بودند،که چون فکر می کردم ،دیگه نمیتونم به خواسته هام برسم ومقصرشو دیگران می دونستم.

    خواب بعدی این بود که خواب می دیدم ،دندونام افتادن ،مادرم اون وقتا می گفت ،هرکی خواب ببینه دندونش بیفته ،(والبته کتاب های تعبیر خواب،که مادرم بشدت بهشون اعتقاد داشت) عزیزش می میره

    چقدر بیشتر ،باتعبیر این خواب می ترسیدم

    دلیل این خوابو فعلا متوجه نشدم ، با خواندن کامنت دوستان ،حتما می فهمم

    خواب دیگه ام ،این بود که میدیدم دارم پرواز می کردم و حس خوبی داشت

    وخواب میدیدم ،همیشه دیر میرسیدم و حسش خیلی بد بود

    گهگاهی ،هم خواب افراد مرده ی فامیل رو می دیدم ،که می خواستند ،یه چیزی بهم بگن ،توی خواب می فهمیدم ،اما بعد بیداری ،نمی فهمیدم بهم چی گفتند

    وتمام این خوابا نشون میدیده ،چه افکار نادرستی داشتم ،که روحمو آزار میدادند و

    هرشب تو خوابم ،روحم میخواست منو از درونم اگاه کنه ،اما من تو مدار درک این اگاهی ها ،نبودم

    دقیقا همان موقع ،هم تو زندگی عادی ام ،بسیار مشکلات روحی و مالی داشتم

    اون وقتا ،اونقدر خواب ترسناک می دیدم ،که از خوابیدن وحشت داشتم ،وقبل خواب عزا می گرفتم که الانم قراره خواب بد ببینم

    وامروز بعد از گذشت این همه سال ،دراین سایت الهی و توسط بنده ی خاص الهی ،هدایت شدم به دلیل دیدن او خواب ها

    چقدر من دیر اگاه وبیدار شدم و بزرگ ترین حسرت زندگیم هم همینه ،که چرا زودتر ،مثل استاد ،تو سن 20 سالگی تقریبا ،در مسیر دریافت این اگاهی ها قرار نگرفتم واز لحاظ روحی ،اماده ی دریافت نبودم

    علتش افکار وباورهام بود که منو فلج کرده بودند و باورهای اطرافیان م ،که منو محدود کرده بودند ،که زن باید بشینه بچسبه به شوهر وبچه ها و مطیع باشه و خواسته ها واهد افمو فراموش کردم

    اما به لطف الهی ،در مسیر قرار گرفتم وخدارو شکر می کنم که مشرک از دنیا نمیرم

    بی نهایت از خداوند واستاد سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3909 روز

    سلام بر استاد نازنین و همه دوستان عزیزم

    استاد جان عجب سوالی واقعا دمتون گرم

    من از فایل یکم که گفتین موردهایی که احساسات شدیدتون رو برانگیخته میکنه بگید کلی اتفاق رو نوشتم و یکم آنالیزش کردم اما اصلا به مقوله ی خواب فکر نکرده بودم تا این فایلتون که برام بسیار عالی بود.

    استاد جان من هم شاید ده ها سال و یا بیشتره که خواب هایی شده خواب های متداول هرشب من که وقتی اون هارو میبینم به حدی انرژی ازم میگیره که احساس میکنم جانی در بدن ندارم

    مثلا من تقریبا هرچند روز یکبار این خواب رو میبینم که امتحان دارم تو دانشگاه و من هیییییچ چیزی بلد نیستم و یا به قول شما درس اشتباهی رو خوندم و از شدت استرس دارم میمیرم و فقط دنبال یک راهم که پاس بشم انقدر این خواب ها واقعین که وقتی از خوابب بیدار میشم از اینکه امتحان ندارم خداروشکر میکنم

    2_خواب دومی رو که اکثر اوقات نیبینم اینه که یه عده دنبالم هستن که ناشناسن و میخوان منو بدوزدن و من دارم از دستشون فرار میکنم استاد باورتون نمیشه اما صبح که بیدار میشم حس میکنم واقعا تمااام شب دوییدم و تمام عضلاتم دردمیکنه و کلی استرس و تنش رو تجربه میکنم

    3_یا از وقتی که خونمون رو دزد زد مدام خواب میبینم که یه نفر وارد خونه شده با این آگاهی که تو خواب میدونم تمام درب هارو قفل کردم اما وقتی بیدارمیشم توحالت خواب و بیدار تپش قلب شدید میگیرم و دستام تا یک ربع میلرزه

    4_یا اینکه درخواب میبینم با دوستانم و عزیزانم به مشکل خوردم و بحث میکنم و هیشکی تو خواب به من حق نمیده وهمه میگن تو مقصری با اینکه من درخواب واقعا بی تقصیر بودم وچنان استیصالی منو میگیره که خدا میدونه

    استاد جانم این خواب ها سال هاس که آرامش رو از من گرفته بجز مورد دوم وچهارم شاید دلیل خواب اولم استرس زمان امتحاناتم بوده که هنوز بامنه اما مورد دوم رو نمیدونم علتش چیه و اینکه از همه مهم تر چه طور میتونم باوری بسازم که دیگه این خواب ها تکرارنشه لطفا کمکمون کنید

    با سپاس فراوان از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      بهاره سعادت گفته:
      مدت عضویت: 2385 روز

      سلام دوست عزیز

      من هم دقیقا هرچندوقت یکبار این خواب اول شما رو میبینم یعنی خواب میبینم امتحان دارم بلد نیستم یا دیر میرسم جلسه امتحان و پشیمونم که چرا نخوندم چرا زودتر بلند نشدم، دلیل این خواب رو نمیدونم امیدوارم به جواب درست هدایت بشیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1178 روز

    ب نام خدا!

    سلام ب استاد توانمندم و مریم جان وسلام ب دوستای گلم !

    این سوالات واقعا بی نظیره باعث میشه واقعا خودمونو زیر رو کنیم اینکه چ خوابهای تکراری میبینم .خوابهای تکراری زیادی میبینم ولی ازهمه مهمتر اینکه توخواب میبینم من درحال فرارم و ی مردی باچهره وحشتناک دنبال منه ک منو بگیره وبکشه اونقدر فرار میکنم قایم میشم خسته میشم هراسان ازخواب بیدارمیشم موقع بیداری تموم بدنم خسته کوفته اس وتپش قلبم شدید میشه تا چنددقیقه همونطوری میمونم تا کم کم ب حالت عادی برمیگردم البته این خواب هرچند ماه ی بار میبینم دلیلش برمیگرده ب این خیلی افکارم مشغول کارای روزمره اس با بعضی از آدما تودهنم میجنگم ب خصوص شوهرم ومادرشوهرم..خواب بعدیم درمورد خدابیامرز پدرم پدرمو توخواب زیادمیبینم ک زنده شده و مثل زمانیکه زنده بود میبینمش حالش خوبه بعضی وقتا میبینم حالش بده غصه میخورم وازخواب بیدارمیشم تاچندرروز فکرم درگیر میشه اینم برمیگرده ب اینکه طی روز زیاد ب پدرم فکرمیکنم خواب بعدیم اینکه میبینم خونمون چندخواب بهش اضافه شده من باتعحب یکی یکی نگاه میکنم وسایلاشو چک میکنم ببینم چی هست خوشحال میشم ..اینم برمیگرده ب اینکه من خیلی دوس دارم خونم بزرگ و حیاط دارباشه اکثرموقع ها ب اینم فکرمیکنم خواب بعدی گ میبینم امتحان دادن ک سرجلسه امتحانم هیچی بلد نیستم هی میخوام تقلب کنم نمیشه درضمن موضوع امتحانات هم فرق میکنه نگرانی واسترس تموم وجودم پرمیکنه اینم ب نظر خودم ب مهارت هایی ک میخوام یادبگیرم ولی استرس دارم مربوط میشه ..استاد وقتی فکرمیکنم میبینم ما هیچی درمورد خودمون ودلیل اتفاقاتی ک برامون میفته نمیدونستیم صحبتهای ناب شما آگاهمون کرد گ کجا داریم مسیردرست یاغلط میریم این خودش کلی ب ما کمک میکنه تامشکلات زندگی ب راحتی حل کنیم و بهتر وراحتتر قدم برداریم باآرامش ولدت بیشتری زندگی کنیم ..استاد جان پایدارسلامت باشید..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 928 روز

    پروردگارا من را به راهی روشنتر هدایت کن

    .

    ساعتهاست که غرق خوندن کامنت بچه ها هستم از این دوفایل پشت سرهم

    .

    چقدر لذت بردم چه احساس عمیقی از ایمان لابلای صحبت بچه ها هست

    سپاسگزارم از همه شما بهشتی هاا

    .

    درباره خواب دیدن

    مدتهاست خواب نمیبینم

    و خواب ارامی دارم

    درکل چرخه خواب درمن کمی کوتاهتر هست

    و خوب خوابهای سبک من گواه این مطلب هستش.

    .

    درکودکی خواب زیاد میدیدم

    همه مدل

    همه رقم

    گاهی همه بچه های فامیل تو خوابم بودن

    تفربحات و گردشها رو خواب میدیدم

    خونه قدیمیمون رو

    .

    بیشتر دلبستگی هام رو خواب میدیدم

    چیزاای که دوستشون داشتم

    .

    مواقعی که خواب بددمیدیدم دو دلیل داشت یا شب قبل اکشن مووی دیده بودم یا اینکه شام بسیار سنگین خورده بودم

    .

    کلا بچگی خیلی خواب میدیدم

    اما هرچه بزرگتر شدم کمتر و کمتر

    اخرین خوابی هم که دیدم

    کنار استاد و خانم شایسته بودم

    که واقعاا خواب شیرینی برام بود هنوزم اون موتورسواری رو یادمه

    طراوت هوا

    سرسبزی دشتهاااا

    .

    .

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    سلام سلام ب استاد عزیزم و مریم جونم امیدوارم در پناه خدا شاد شاد باشید

    خودم رو متعهد کردم ک ب این سوالات الگو های تکرار شونده جواب بدم و الان ذهنم رو قانع کردم ک بیا بنویسیم ب نفع هر دوتامون هست اینقدر سرکش نباش عزیزم بیا باهم از همه چی عبور کنیم این همه وقت تو رئیس بودی و باری ب هرجهت هرچی تو گفتی من اومدم و ب هر سازی ک تو گفتی من رقصیدم ولی حالا بزار مثل دوتا رفیق مسیر استاد رو باهم بریم ک ته ته حال خوب و ته ثروت عشق و هرچی ک تو الان ازش میترسی هست پس بیا با هم پامون رو توی اینومسیر سفت و محکم کنیم

    و الان قانع شده ک باهام بیاد ولی مث یه بچه تخس ولی قول داده حرف نزنه من حرف بزنم یعنی قلبم

    از ذهنم سپاس گزارم و عاشقشم ک داره همراهی ام میکنه

    استاد جان الان ک این الگو های تکرار شونده خوابم رو میخوام بنویسم ذهن جان این بچه تخس داره بهم چشم غرّه میره ولی خب میگم

    من خوابی ک خیلییی خیلییی زیاد میدیدمش قبلا ولی از وقتی ک شما این فایل رو گذاشتین میبینم خیلی وقته تکرار نشده و اونم این بود ک خواب میدیدم سوار ماشین شدم برم خونه ولی راننده ب شدت آدم کریه و زشتی هست ک در ماشین رو قفل میکنه و من توی خواب نمیتونم نفس بکشم قبلا خیلی خیلی این خواب رو میدیدم

    ولی الان یادم نمیاد از کی ندیدم این خواب رو

    ولی خوابی ک هنوزم تکرار میشه اینه ک توی مسیر سیل قرار گرفتم و هر بار یه عزیزی ازم هم کنارم هست ک وقتی سیل میرسه بهم من ب هر طریقی نجات پیدا میکنم ولی اون آدم عزیزی ک کنارم بود حالا هر بار یه آدم متفاوت هست رو سیل با خودش میبره و من با جیغ و گریه از خواب بیدار میشم و سجده شکر میکنم وقتی از خواب بیدار میشم و میبینم ک فقط یه خواب بوده

    و یکی دیگ هم ک خیلی تکرار میشه ولی با فاصله زمانی زیاد ولی تکرار میشه همین چیزی ک استاد جان گفتند ک یه امتحان هست ک من آمادگی اش رو ندارم و کلی استرسش رو دارم

    و من خواب اینک همیشه یه اسب دارم ک از یه جایی از بیرون اومده پیش من

    و خیلی خیلی خوشحالم برای داشتنش خیلی زیاد و وقتی بیدار میشم غصم میگیره چرا نیست

    و آها این خوابم زیاد میبینم ک یه عالمه پول پیدا کردم یه عالمه تراول کلی توی خواب خوشحالم از داشتنشون و میگم اینو اونو فلان چیزارو میخرم کلی حال میده خوابش

    اینا خواب هایی هست ک من زیاد میبینم

    و سپاس گزارم ک الان ک اینارو نوشتم ذهن عزیزم از وقتی ک شرو کردم ب نوشتن رفته بود یه گوشه نشسته بود الان اومده کنارم و با ذوق ببینه چی نوشتم آخه اینو از احساس خیلی خوبی ک الان نسبت ب احساسی ک از اول نوشتن کامنت شروع کردم میگم

    خیلییی خوشحالم از نوشتن کامنتم

    سپاس گزارم از استاد با آگاهی های فوق العادشون و اینک من هر آنچه ک توی ذهنم بود رو ریختم بیرون

    سپاس گزارم سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    نگین گواری گفته:
    مدت عضویت: 2128 روز

    با سلام به همه بخصوص استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    من زیاد خواب نمیبینم اما تو بیشتر خوابهام سه نفر هستن یکی مامانم که فوت شدن، دو تا هم کسانی هستن که قبلا تو زندگیم بودن و من خودم آگاهانه باهاشون قطع ارتباط کردم، هربار هم یه ماجرا تو خواب هست ولی این افراد زیاد توی خوابهام هستن و دیگه اینکه من خیییلی وقته که ندیدمشون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1482 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام بردوستان عزیزم

    من معمولاخواب نمیبینم واگرهم ببینم خواب های تکراری نیست وخواب های مختلف میبینم

    یک نکته جالی که توی کامنت دوستمون دیدم که گفت وقتی مامعمولاخواب نمیبینیم بدنمون وروحمون درحالت اعتدال قرارداره

    درکل من ادم شادی هستم وارامش دارم وارام هستم ازبچگی وهمین باعث شده الان تواین سن32سالگی زیادخواب نبینم ولی دربچگی خواب های ترس ناک زیادمیدیدم ولی الان نه

    ازخدامیخوام که منم بتونم خواب هایی روببینم که به من الهام شودبرای مسیرهای زندگیم وقدم های بعدیم و راه وچاره حل مساعل به من گفته شود

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    ساحل خورشیدی گفته:
    مدت عضویت: 729 روز

    به نام خداوند عشق

    درود به همه دوستان عزیزم و خداروشکر بابت وجود تک تک شما و بخصوص استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که به لطف خداوند این شرایط رو ایجاد کردن تا انسانهای هم فرکانس با هم هم فکری کنیم و بهترین هارو برای خودمون بسازیم

    من خوابی که تا یکی ئو سال پیش مدام میدیدم این بود که پشت فرمون ماشین هستم و هر چی گاز میدم ماشین حرکت نمیکنه و هر بار یه مدل تحت فشار بودم مثلا گاهی خیلی عجله داشتم و هر کار میکردم ماشین تکون نمیخورد یا اینکه مثلا یکی دنبالم بود و میخواستم فرار کنم اما ماشین حرکت نمیکرد یا اینکه یکی منو گرفته بود و هر کار میکردم نمیتونستم از دستش فرار کنم انگار هیچ زوری نداشتم و با با فریاد از خواب میپریدم اما معناشو نمیدونم . البته کم شباهت نبوده به زندگیم که هر چی مدوئم باز هم عقبم اینهمه روی خودم کار میکنم اما نمیدونم چرا پاشنه اشیلم پیدا نمیکنم .

    امید که بتونم پیداش کنم

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    هادی صدقی گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت شما استاد عزیز و دوستان

    من از خیلی سال پیش دیگه خواب نمیبینم یعنی خواب میبینم ولی صبح که بیدار میشم هیچی یادم نمیاد

    خیلی هم دوس دارم یادم بیاد چه خوابی دیدم ولی متاسفانه یا خوشبختانه یادم نمیاد

    ولی در بچگیم دقیقا مثل شما تقریبا هر شب یه خواب رو میدیدم

    خواب میدیدم که دوتا مشت یعنی دستی که مشت شده تو یه جای کاملا تاریک دارن به هم نزدیک میشن و من خودمو مثل یه موی نازک وسط این دوتا مشت میدیدم که دارن به من فشار میارن .و اینقدر فشار میوردن که از خواب بیدار میشدم و میرفتم زیر لحافت ننم میخوابیدم و شب دیگه مرگم بود که بخوابم چون باز میدونستم قراره اون دوتا مشت منو فشار بده و این خوابی بود که تا مدتها من رو اذیت میکرد

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: